ABOUT THE SPEAKER
Brené Brown - Vulnerability researcher
Brené Brown studies vulnerability, courage, authenticity, and shame.

Why you should listen

Brené Brown is a research professor at the University of Houston Graduate College of Social Work. She has spent the past ten years studying vulnerability, courage, authenticity, and shame. She spent the first five years of her decade-long study focusing on shame and empathy, and is now using that work to explore a concept that she calls Wholeheartedness. She poses the questions:

How do we learn to embrace our vulnerabilities and imperfections so that we can engage in our lives from a place of authenticity and worthiness? How do we cultivate the courage, compassion, and connection that we need to recognize that we are enough – that we are worthy of love, belonging, and joy?

Read the TED Blog's Q&A with Brené Brown >>

More profile about the speaker
Brené Brown | Speaker | TED.com
TEDxHouston

Brené Brown: The power of vulnerability

برنه بران: قدرت آسیب پذیری

Filmed:
46,319,192 views

"برنه بران" ارتباط انسانی را مطالعه می کند. -- توانایی ما در همدردی، تعلق و عشق. در یک سخنرانی متاثر کننده و خنده دار در "تدهاستون"، او از نتیجۀ تحقیقاتش، درک عمیقی را در میان می گذارد که او را به یک کندو کاوشخصی برای درک خودش و همینطور انسانیت فرستاد. سخنرانی ای که باید به اشتراک گذاشت.
- Vulnerability researcher
Brené Brown studies vulnerability, courage, authenticity, and shame. Full bio

Double-click the English transcript below to play the video.

00:15
So, I'll startشروع کن with this:
0
0
2000
من با این شروع می کنم:
00:17
a coupleزن و شوهر yearsسالها agoپیش, an eventرویداد plannerبرنامه ریز calledبه نام me
1
2000
2000
چند سال پیش، یک طراح مراسم با من تماس گرفت،
00:19
because I was going to do a speakingصحبت كردن eventرویداد.
2
4000
2000
چون قرار بود در یک مراسم سخنرانی کنم.
00:21
And she calledبه نام, and she said,
3
6000
2000
و او زنگ زد، و گفت،
00:23
"I'm really strugglingمبارزه می کنند with how
4
8000
2000
"من واقعا با اینکه بر روی اعلامیه
00:25
to writeنوشتن about you on the little flyerفلیکر."
5
10000
2000
در مورد شما چی بنویسم، مشکل دارم"
00:27
And I thought, "Well, what's the struggleتقلا?"
6
12000
2000
و من فکر کردم، "خب، مشکل چیست؟"
00:29
And she said, "Well, I saw you speakصحبت,
7
14000
2000
و او گفت، "خب، من سخنرانی شما را دیده ام،
00:31
and I'm going to call you a researcherپژوهشگر, I think,
8
16000
3000
و فکر کنم شما را یک محقق معرفی کنم،
00:34
but I'm afraidترسیدن if I call you a researcherپژوهشگر, no one will come,
9
19000
2000
ولی می ترسم اگر شما را محقق معرفی کنم، کسی نیاید.
00:36
because they'llآنها خواهند شد think you're boringحوصله سر بر and irrelevantغیر مرتبط."
10
21000
2000
چون فکر می کنند سخنرانی شما کسل کننده و بی ربط است."
00:38
(Laughterخنده)
11
23000
2000
(خنده)
00:40
And I was like, "Okay."
12
25000
2000
خوب.
00:42
And she said, "But the thing I likedدوست داشت about your talk
13
27000
2000
و گفت، "ولی من از سخنرانی شما
00:44
is you're a storytellerداستانپرداز.
14
29000
2000
داستان گویی شما را دوست داشتم.
00:46
So I think what I'll do is just call you a storytellerداستانپرداز."
15
31000
3000
پس فکر کنم شما را یک "داستان گو" معرفی کنم."
00:49
And of courseدوره, the academicعلمی, insecureناامن partبخشی of me
16
34000
3000
و البته آن بخشِ دانشگاهی و فاقد اعتماد به نفسِ من
00:52
was like, "You're going to call me a what?"
17
37000
2000
اینجور شد، "می خوای من را چی صدا کنی؟"
00:54
And she said, "I'm going to call you a storytellerداستانپرداز."
18
39000
3000
او گفت، "شما را یک داستان گو معرفی می کنم."
00:57
And I was like, "Why not magicشعبده بازي pixiepixie?"
19
42000
3000
و من فکر کردم، "پری سحرآمیز چطوره؟"
01:00
(Laughterخنده)
20
45000
3000
(خنده)
01:03
I was like, "Let me think about this for a secondدومین."
21
48000
3000
گفتم، "بگذار یک ثانیه فکر کنم."
01:06
I triedتلاش کرد to call deepعمیق on my courageشجاعت.
22
51000
3000
سعی کردم از خودم شجاعت نشان دهم.
01:09
And I thought, you know, I am a storytellerداستانپرداز.
23
54000
3000
و فکر کردم، من واقعا یک داستان گو هستم.
01:12
I'm a qualitativeکیفی researcherپژوهشگر.
24
57000
2000
من یک محقق کیفی هستم.
01:14
I collectجمع کن storiesداستان ها; that's what I do.
25
59000
2000
جمع کردن داستان ها، کاری است که می کنم.
01:16
And maybe storiesداستان ها are just dataداده ها with a soulروح.
26
61000
3000
و شاید داستان ها نوعی داده به همراه روح باشند.
01:19
And maybe I'm just a storytellerداستانپرداز.
27
64000
2000
و شاید من فقط یک داستان گو باشم.
01:21
And so I said, "You know what?
28
66000
2000
پس گفتم، "می دانی چیه؟"
01:23
Why don't you just say I'm a researcher-storytellerمحقق-داستان نویسی."
29
68000
3000
چرا نمی گویی من یک "محقق-داستان گو" هستم."
01:26
And she wentرفتی, "Hahaهاها. There's no suchچنین thing."
30
71000
3000
و او خندید، "هه. همچین چیزی نداریم."
01:29
(Laughterخنده)
31
74000
2000
(خنده)
01:31
So I'm a researcher-storytellerمحقق-داستان نویسی,
32
76000
2000
پس من یک "محقق-داستان گو" هستم،
01:33
and I'm going to talk to you todayامروز --
33
78000
2000
و امروز می خواهم با شما صحبت کنم --
01:35
we're talkingصحبت کردن about expandingگسترش perceptionادراک --
34
80000
2000
ما داریم دربارۀ گسترش بینش صحبت می کنیم --
01:37
and so I want to talk to you and tell some storiesداستان ها
35
82000
2000
بنابراین می خواهم با شما دربارۀ بخشی از تحقیق ام
01:39
about a pieceقطعه of my researchپژوهش
36
84000
3000
صحبت کنم و داستان هایی بگویم که
01:42
that fundamentallyاساسا expandedمنبسط my perceptionادراک
37
87000
3000
بینش من را به طور اساسی گسترش دادند.
01:45
and really actuallyدر واقع changedتغییر کرد the way that I liveزنده and love
38
90000
3000
و در واقع روش زندگی و عشق ورزیدن
01:48
and work and parentوالدین.
39
93000
2000
و کار و مادر بودن را در من تغییر دادند.
01:50
And this is where my storyداستان startsشروع می شود.
40
95000
2000
و از اینجا داستان من شروع می شود.
01:52
When I was a youngجوان researcherپژوهشگر, doctoralدکترا studentدانشجو,
41
97000
3000
زمانی که محققی جوان بودم، دانشجوی دکترا،
01:55
my first yearسال I had a researchپژوهش professorاستاد
42
100000
2000
سال اول، استادی برای درس تحقیق داشتم
01:57
who said to us,
43
102000
2000
که به ما گفت،
01:59
"Here'sاینجاست the thing,
44
104000
2000
"از این قراره که،
02:01
if you cannotنمی توان measureاندازه گرفتن it, it does not existوجود دارد."
45
106000
3000
اگر نمی توانید چیزی رو اندازه بگیرید، آن چیز وجود ندارد."
02:04
And I thought he was just sweet-talkingشیرین صحبت کردن me.
46
109000
3000
و من فکر کردم که او شیرین زبانی می کند.
02:07
I was like, "Really?" and he was like, "Absolutelyکاملا."
47
112000
3000
گفتم "واقعا؟" و او گفت "قطعا."
02:10
And so you have to understandفهمیدن
48
115000
2000
باید من را درک کنید
02:12
that I have a bachelor'sلیسانس in socialاجتماعی work, a master'sکارشناسی ارشد in socialاجتماعی work,
49
117000
2000
من لیسانس و فوق لیسانس مددکاری اجتماعی داشتم،
02:14
and I was gettingگرفتن my PhPh.D. in socialاجتماعی work,
50
119000
2000
و داشتم دکترای مددکاری اجتماعی می گرفتم،
02:16
so my entireکل academicعلمی careerحرفه
51
121000
2000
در نتیجه تمام دورۀ دانشجویی
02:18
was surroundedاحاطه شده by people
52
123000
2000
افرادی اطرافم بودند
02:20
who kindنوع of believedمعتقد
53
125000
2000
که باور داشتند
02:22
in the "life'sزندگی messyبی نظم, love it."
54
127000
3000
زندگی به هم ریخته است، عاشق اش باش.
02:25
And I'm more of the, "life'sزندگی messyبی نظم,
55
130000
2000
و من این نوع آدم هستم که : زندگی به هم ریخته است
02:27
cleanپاک کن it up, organizeسازمان دادن it
56
132000
3000
جمع و جورش کن، منظم اش کن
02:30
and put it into a bentoبنتو boxجعبه."
57
135000
2000
و بگذارش در جعبۀ بنتو(غذای ژاپنی)
02:32
(Laughterخنده)
58
137000
2000
( خنده)
02:34
And so to think that I had foundپیدا شد my way,
59
139000
3000
من راهم را برای پیدا کردن
02:37
to foundپیدا شد a careerحرفه that takes me --
60
142000
3000
حرفه ای که توانایی اش را دارم، پیدا کرده بودم.--
02:40
really, one of the bigبزرگ sayingsسخنان in socialاجتماعی work
61
145000
3000
یک گفتۀ معروف در ممدکاری این است که
02:43
is, "Leanلاغر into the discomfortناراحتی of the work."
62
148000
3000
باید سختی ها را به جان خرید.
02:46
And I'm like, knockدر زدن discomfortناراحتی upsideبالا رفتن the headسر
63
151000
3000
و من می گویم، بزن پسِ کله ی سختی ها
02:49
and moveحرکت it over and get all A'sمانند.
64
154000
2000
و کنار بزنش و بهترین امتیازها را بگیر.
02:51
That was my mantraمارتا.
65
156000
3000
این تکیه کلام من بود.
02:54
So I was very excitedبرانگیخته about this.
66
159000
2000
پس من خیلی هیجان زده بودم.
02:56
And so I thought, you know what, this is the careerحرفه for me,
67
161000
3000
فکر کردم، می دانی، این حرفۀ مناسب من است،
02:59
because I am interestedعلاقه مند in some messyبی نظم topicsموضوعات.
68
164000
3000
چون من به موضوع های آشفته علاقه دارم.
03:02
But I want to be ableتوانایی to make them not messyبی نظم.
69
167000
2000
ولی می خواهم قادر باشم، آنها را از آشفتگی در بیاورم.
03:04
I want to understandفهمیدن them.
70
169000
2000
می خواهم آنها را درک کنم.
03:06
I want to hackهک کردن into these things
71
171000
2000
می خواهم این چیزهایی که
03:08
I know are importantمهم
72
173000
2000
می دانم مهم هستند، هک کنم
03:10
and layغیر روحانی the codeکد out for everyoneهر کس to see.
73
175000
2000
و رمز را در جلوی دید همه بگذارم.
03:12
So where I startedآغاز شده was with connectionارتباط.
74
177000
3000
پس از "ارتباط" شروع کردم.
03:15
Because, by the time you're a socialاجتماعی workerکارگر for 10 yearsسالها,
75
180000
3000
چون بعد از 10 سال کار در مددکاری
03:18
what you realizeتحقق بخشیدن
76
183000
2000
متوجه می شوید
03:20
is that connectionارتباط is why we're here.
77
185000
3000
ارتباط دلیل بودن ما است.
03:23
It's what givesمی دهد purposeهدف and meaningبه معنی to our livesزندگی می کند.
78
188000
3000
چیزی است که به زندگی هایمان معنی و هدف می دهد.
03:26
This is what it's all about.
79
191000
2000
معنای اصل همین است.
03:28
It doesn't matterموضوع whetherچه you talk to people
80
193000
2000
فرقی نمی کند با کسانی صحبت کنید که
03:30
who work in socialاجتماعی justiceعدالت and mentalذهنی healthسلامتی and abuseسو استفاده کردن and neglectبی توجهی,
81
195000
3000
در عدالت اجتماعی فعال هستند یا مددکارانی که در سلامت روان یا سوء استفاده یا بی توجهی فعالیت می کنند،
03:33
what we know is that connectionارتباط,
82
198000
2000
می دانیم که ارتباط،
03:35
the abilityتوانایی to feel connectedمتصل, is --
83
200000
3000
یا توانایی احساس متصل بودن،
03:38
neurobiologicallyعصب شناسی that's how we're wiredسیمی --
84
203000
3000
که ما از نظر عصب شناختی اینگونه هستیم --
03:41
it's why we're here.
85
206000
2000
همان دلیل بودن ما است.
03:43
So I thought, you know what, I'm going to startشروع کن with connectionارتباط.
86
208000
3000
پس من فکر کردم از ارتباط شروع خواهم کرد.
03:46
Well, you know that situationوضعیت
87
211000
3000
خب شما با این موقعیت آشنا هستید
03:49
where you get an evaluationارزیابی from your bossرئیس,
88
214000
2000
وقتی رئیس تان عملکرد شما را ارزیابی می کند،
03:51
and she tellsمی گوید you 37 things you do really awesomeعالی,
89
216000
3000
و او به شما 37 موردی که خیلی عالی انجام می دهید، می گوید
03:54
and one thing -- an "opportunityفرصت for growthرشد?"
90
219000
2000
و یک مورد که -- جا برای بهتر شدن دارد؟
03:56
(Laughterخنده)
91
221000
2000
(خنده)
03:58
And all you can think about is that opportunityفرصت for growthرشد, right?
92
223000
3000
و تمام فکر شما همان موردِ جا برای رشد است، درسته؟
04:02
Well, apparentlyظاهرا this is the way my work wentرفتی as well,
93
227000
3000
خب ظاهراً کار من هم همینطور پیش رفت،
04:05
because, when you askپرسیدن people about love,
94
230000
3000
چون، وقتی از مردم دربارۀ عشق می پرسی
04:08
they tell you about heartbreakدلهره.
95
233000
2000
دربارۀ دل شکستگی می گویند.
04:10
When you askپرسیدن people about belongingمتعلق به,
96
235000
2000
وقتی از مردم دربارۀ حس تعلق می پرسی،
04:12
they'llآنها خواهند شد tell you theirخودشان mostاکثر excruciatingتعجب آور است experiencesتجربیات
97
237000
3000
دربارۀ زجرآورترین تجربه های
04:15
of beingبودن excludedحذف شد.
98
240000
2000
طرد شدن می گویند.
04:17
And when you askپرسیدن people about connectionارتباط,
99
242000
2000
و وقتی دربارۀ ارتباط می پرسی،
04:19
the storiesداستان ها they told me were about disconnectionقطع ارتباط.
100
244000
3000
داستانهایی که به من گفتند دربارۀ قطع ارتباط بود.
04:22
So very quicklyبه سرعت -- really about sixشش weeksهفته ها into this researchپژوهش --
101
247000
3000
خیلی سریع -- در حدود شش هفته بعد از شروع این تحقیق --
04:25
I ranفرار کرد into this unnamedبدون نام thing
102
250000
3000
من با این چیز بدون اسم مواجه شدم
04:28
that absolutelyکاملا unraveledرها شده connectionارتباط
103
253000
3000
که کاملا ارتباط را به طریقی که
04:31
in a way that I didn't understandفهمیدن or had never seenمشاهده گردید.
104
256000
3000
نفهمیدم یا ندیده بودم، از هم می گسست.
04:34
And so I pulledکشیده back out of the researchپژوهش
105
259000
2000
و بنابراین من از تحقیق کنار کشیدم
04:36
and thought, I need to figureشکل out what this is.
106
261000
3000
و فکر کردم، من باید بفهمم این چیست.
04:39
And it turnedتبدیل شد out to be shameشرم آور.
107
264000
3000
و معلوم شد شرم است.
04:42
And shameشرم آور is really easilyبه آسانی understoodفهمید
108
267000
2000
و شرم به عنوان ترس از قطع ارتباط
04:44
as the fearترس of disconnectionقطع ارتباط:
109
269000
2000
واقعا قابل فهم است.
04:46
Is there something about me
110
271000
2000
آیا چیزی دربارۀ من وجود دارد
04:48
that, if other people know it or see it,
111
273000
3000
که اگر بقیه بدانند یا ببینند
04:51
that I won'tنخواهد بود be worthyشایسته of connectionارتباط?
112
276000
3000
دیگر سزاوار ارتباط نخواهم بود؟
04:54
The things I can tell you about it:
113
279000
2000
چیزی که می توانم به شما بگویم این است:
04:56
it's universalجهانی است; we all have it.
114
281000
2000
این جهانی است، ما همه شرم را تجربه کرده ایم.
04:58
The only people who don't experienceتجربه shameشرم آور
115
283000
2000
مردمی که شرم را تجربه نمی کنند
05:00
have no capacityظرفیت for humanانسان empathyیکدلی or connectionارتباط.
116
285000
2000
قابلیت همدلی یا ارتباط انسانی را ندارند.
05:02
No one wants to talk about it,
117
287000
2000
هیچ کس نمی خواهد در این مورد حرف بزند.
05:04
and the lessکمتر you talk about it the more you have it.
118
289000
3000
و هرچه کمتر در موردش حرف بزنی، نشان می دهد بیشتر شرمسار هستی.
05:09
What underpinnedپایه this shameشرم آور,
119
294000
2000
چیزی که زیربنای این شرم است،
05:11
this "I'm not good enoughکافی," --
120
296000
2000
این است که "من به اندازه کافی خوب نیستم" --
05:13
whichکه we all know that feelingاحساس:
121
298000
2000
که همه ما با این احساس آشنا هستیم:
05:15
"I'm not blankجای خالی enoughکافی. I'm not thinلاغر enoughکافی,
122
300000
2000
" من به اندازه کافی بی نقص نیستم. به اندازه کافی لاغر
05:17
richثروتمند enoughکافی, beautifulخوشگل enoughکافی, smartهوشمندانه enoughکافی,
123
302000
2000
پولدار، زیبا، باهوش نیستم
05:19
promotedترویج شد enoughکافی."
124
304000
2000
به اندازه کافی مرتبه شغلی بالا ندارم."
05:21
The thing that underpinnedپایه this
125
306000
2000
چیزی که زیربنای این بود
05:23
was excruciatingتعجب آور است vulnerabilityآسیب پذیری,
126
308000
3000
آسیب پذیری عاطفی زجر آور بود،
05:26
this ideaاندیشه of,
127
311000
2000
این ایده که،
05:28
in orderسفارش for connectionارتباط to happenبه وقوع پیوستن,
128
313000
2000
برای رخ دادن یک ارتباط
05:30
we have to allowاجازه دادن ourselvesخودمان to be seenمشاهده گردید,
129
315000
3000
ما باید به خودمان اجازۀ دیده شدن بدهیم
05:33
really seenمشاهده گردید.
130
318000
2000
دیده شدن کامل.
05:35
And you know how I feel about vulnerabilityآسیب پذیری. I hateنفرت vulnerabilityآسیب پذیری.
131
320000
3000
و شما احساس من را دربارۀ آسیب پذیری می دانید. من از آسیب پذیری متنفرم.
05:38
And so I thought, this is my chanceشانس
132
323000
2000
و بنابراین فکر کردم، این فرصتِ من برای
05:40
to beatضرب و شتم it back with my measuringاندازه گیری stickچوب.
133
325000
3000
به عقب زدن آسیب پذیری با ترکۀ اندازه گیری ام است.
05:43
I'm going in, I'm going to figureشکل this stuffچیز out,
134
328000
3000
من این را خواهم فهمید.
05:46
I'm going to spendخرج کردن a yearسال, I'm going to totallyکاملا deconstructدفن کردن shameشرم آور,
135
331000
3000
یک سال وقت می گذارم، ساختار شرم را شناسایی خواهم کرد.
05:49
I'm going to understandفهمیدن how vulnerabilityآسیب پذیری worksآثار,
136
334000
2000
خواهم فهمید آسیب پذیری چگونه عمل می کند.
05:51
and I'm going to outsmartبی نظیر it.
137
336000
3000
روی دست آسیب پذیری می زنم.
05:54
So I was readyآماده, and I was really excitedبرانگیخته.
138
339000
3000
پس آماده و خیلی هیجان زده بودم.
05:59
As you know, it's not going to turnدور زدن out well.
139
344000
2000
همانطور که می دانید، آخرش خوب نمی شود.
06:01
(Laughterخنده)
140
346000
3000
( خنده)
06:04
You know this.
141
349000
2000
این را می دانید.
06:06
So, I could tell you a lot about shameشرم آور,
142
351000
2000
می توانستم چیزهای زیادی دربارۀ شرم به شما بگویم.
06:08
but I'd have to borrowامانت گرفتن everyoneهر کس else'sچیز دیگری است time.
143
353000
2000
ولی در این صورت باید زمان بقیه را قرض می گرفتم.
06:10
But here'sاینجاست what I can tell you that it boilsجوش می زند down to --
144
355000
3000
این چیزی است که به طور خلاصه می توانم بگویم
06:13
and this mayممکن است be one of the mostاکثر importantمهم things that I've ever learnedیاد گرفتم
145
358000
3000
و این ممکن است یکی از مهمترین چیزهایی باشد که
06:16
in the decadeدهه of doing this researchپژوهش.
146
361000
3000
تا به حال در این ده سال تحقیق، آموخته ام.
06:19
My one yearسال
147
364000
2000
یک سالی که گفتم
06:21
turnedتبدیل شد into sixشش yearsسالها:
148
366000
2000
تبدیل به شش سال شد،
06:23
thousandsهزاران نفر of storiesداستان ها,
149
368000
2000
هزاران داستان،
06:25
hundredsصدها of long interviewsمصاحبه ها, focusتمرکز groupsگروه ها.
150
370000
3000
صدها مصاحبۀ طولانی، گروه های کانون (مصاحبۀ دسته جمعی.)
06:28
At one pointنقطه, people were sendingدر حال ارسال me journalمجله pagesصفحات
151
373000
2000
در یک مرحله، مردم برای من صفحه های مجلات و
06:30
and sendingدر حال ارسال me theirخودشان storiesداستان ها --
152
375000
3000
داستان هایشان را می فرستادند.
06:33
thousandsهزاران نفر of piecesقطعات of dataداده ها in sixشش yearsسالها.
153
378000
3000
هزاران داده در 6 سال.
06:36
And I kindنوع of got a handleرسیدگی on it.
154
381000
2000
و تقریبا دستم آمده بود.
06:38
I kindنوع of understoodفهمید, this is what shameشرم آور is,
155
383000
2000
تقریبا فهمیدم، این شرم است.
06:40
this is how it worksآثار.
156
385000
2000
شرم اینگونه عمل می کند.
06:42
I wroteنوشت a bookکتاب,
157
387000
2000
یک کتاب نوشتم،
06:44
I publishedمنتشر شده a theoryتئوری,
158
389000
2000
یک تئوری دادم،
06:46
but something was not okay --
159
391000
3000
ولی یک چیزی درست نبود --
06:49
and what it was is that,
160
394000
2000
و آن این بود،
06:51
if I roughlyتقریبا tookگرفت the people I interviewedمصاحبه شد
161
396000
2000
اگر تقریبا افرادی که با آنان مصاحبه کردم
06:53
and dividedتقسیم شده them into people
162
398000
3000
به دو گروه تقسیم می کردم
06:56
who really have a senseاحساس of worthinessارزش --
163
401000
3000
یک گروه که واقعا حسِ شایستگی داشتند --
06:59
that's what this comesمی آید down to,
164
404000
2000
این چیزی است که این بحث به آن می رسد
07:01
a senseاحساس of worthinessارزش --
165
406000
2000
یک حسِ شایستگی --
07:03
they have a strongقوی senseاحساس of love and belongingمتعلق به --
166
408000
3000
آنان یک حس قوی عشق و تعلق داشتند --
07:06
and folksمردمی who struggleتقلا for it,
167
411000
2000
و گروه دیگر که با حس شایستگی مشکل داشتند،
07:08
and folksمردمی who are always wonderingتعجب کردم if they're good enoughکافی.
168
413000
2000
که همیشه برایشان سوال بود که آیا به اندازه کافی خوب هستند.
07:10
There was only one variableمتغیر
169
415000
2000
فقط یک متغییر بود که
07:12
that separatedجدا از هم the people who have
170
417000
2000
افرادی که حسِ قوی
07:14
a strongقوی senseاحساس of love and belongingمتعلق به
171
419000
2000
عشق و تعلق داشتن را از
07:16
and the people who really struggleتقلا for it.
172
421000
2000
افرادی که با این احساس درگیر بودن، جدا می کرد.
07:18
And that was, the people who have
173
423000
2000
و آن این بود، افرادی که
07:20
a strongقوی senseاحساس of love and belongingمتعلق به
174
425000
2000
حسِ قوی عشق و تعلق داشتند
07:22
believe they're worthyشایسته of love and belongingمتعلق به.
175
427000
3000
باور داشتند آنان سزاوار عشق و تعلق هستند.
07:25
That's it.
176
430000
2000
همین.
07:27
They believe they're worthyشایسته.
177
432000
2000
آنان باور داشتند که سزاوار هستند.
07:30
And to me, the hardسخت partبخشی
178
435000
3000
و برای من، آن قسمت که
07:33
of the one thing that keepsنگه می دارد us out of connectionارتباط
179
438000
3000
<چیزی که مانع ارتباط ما میشود
07:36
is our fearترس that we're not worthyشایسته of connectionارتباط,
180
441000
3000
ترس ما از سزاوار ارتباط نبودن، است>
07:39
was something that, personallyشخصا and professionallyحرفه ای,
181
444000
2000
چیزی بود که شخصا و از نظر حرفه ای
07:41
I feltنمد like I neededمورد نیاز است to understandفهمیدن better.
182
446000
3000
احساس می کردم باید بهتر بفهمم.
07:44
So what I did
183
449000
3000
پس آنچه کردم این بود
07:47
is I tookگرفت all of the interviewsمصاحبه ها
184
452000
2000
که تمام مصاحبه هایی که در آنها
07:49
where I saw worthinessارزش, where I saw people livingزندگي كردن that way,
185
454000
3000
شایستگی دیدم،.. در آنها مردمی دیدم که آنگونه زندگی می کنند،.. برداشتم
07:52
and just lookedنگاه کرد at those.
186
457000
3000
و صرفا به آنها نگاه کردم.
07:55
What do these people have in commonمشترک?
187
460000
2000
چه چیز در این مردم مشترک است؟
07:57
I have a slightکمی officeدفتر supplyعرضه addictionاعتیاد,
188
462000
2000
من یک اعتیاد جزئی به لوازم اداری دارم،
07:59
but that's anotherیکی دیگر talk.
189
464000
3000
ولی آن بحث دیگری است.
08:02
So I had a manilaمانیل folderپوشه, and I had a Sharpieشارپه,
190
467000
3000
پس پوشۀ مانیل(کاغذ قهوه ای محکم) و قلم شارپی داشتم
08:05
and I was like, what am I going to call this researchپژوهش?
191
470000
2000
و فکر کردم اسم این تحقیق را چی بگذارم؟
08:07
And the first wordsکلمات that cameآمد to my mindذهن
192
472000
2000
و اولین کلمه ای که به ذهن ام آمد
08:09
were whole-heartedتمام قلب.
193
474000
2000
"خوش قلب" بود.
08:11
These are whole-heartedتمام قلب people, livingزندگي كردن from this deepعمیق senseاحساس of worthinessارزش.
194
476000
3000
آنان مردمی خوش قلب هستند که با این حسِ عمیقِ شایستگی زندگی می کنند.
08:14
So I wroteنوشت at the topبالا of the manilaمانیل folderپوشه,
195
479000
3000
پس این رو بر روی پوشه نوشتم
08:17
and I startedآغاز شده looking at the dataداده ها.
196
482000
2000
و شروع به بررسی اطلاعات کردم.
08:19
In factواقعیت, I did it first
197
484000
2000
در واقع، اول در چهار روزی
08:21
in a four-dayچهار روز
198
486000
2000
که به آنالیز داده ها گذشت
08:23
very intensiveشدید dataداده ها analysisتحلیل و بررسی,
199
488000
3000
این کار را کردم.
08:26
where I wentرفتی back, pulledکشیده these interviewsمصاحبه ها, pulledکشیده the storiesداستان ها, pulledکشیده the incidentsحوادث.
200
491000
3000
به عقب برگشتم، مصاحبه ها و داستان ها و اتفاق ها را بیرون کشیدم.
08:29
What's the themeموضوع? What's the patternالگو?
201
494000
3000
درونمایه چیست؟ ااگو چیست؟
08:32
My husbandشوهر left townشهر with the kidsبچه ها
202
497000
3000
شوهرم با بچه ها از شهر بیرون رفت.
08:35
because I always go into this Jacksonجکسون Pollockپولاک crazyدیوانه thing,
203
500000
3000
چون من همیشه به حالت دیوانه وار "جکسون پولاک" (نقاش گوشه نشین) فرو می روم
08:38
where I'm just like writingنوشتن
204
503000
2000
و صرفا می نویسم و
08:40
and in my researcherپژوهشگر modeحالت.
205
505000
3000
و حال و هوای محقق گونه می گیرم.
08:43
And so here'sاینجاست what I foundپیدا شد.
206
508000
2000
و خب این چیزی است که من پیدا کردم.
08:47
What they had in commonمشترک
207
512000
2000
چیزی که بین آنان مشترک بود
08:49
was a senseاحساس of courageشجاعت.
208
514000
2000
یک احساس شجاعت بود.
08:51
And I want to separateجداگانه courageشجاعت and braveryشجاعت for you for a minuteدقیقه.
209
516000
3000
و من می خواهم شجاعت و نترسی را برای یک دقیقه از هم تفکیک کنم.
08:54
Courageشجاعت, the originalاصلی definitionتعریف of courageشجاعت,
210
519000
2000
" کاریج" (شجاعت)، ریشۀ اصلی " کاریج"
08:56
when it first cameآمد into the Englishانگلیسی languageزبان --
211
521000
2000
از کلمۀ لاتین "کور" به معنای قلب
08:58
it's from the Latinلاتین wordکلمه corکور, meaningبه معنی heartقلب --
212
523000
3000
وارد زبان انگلیسی شده است
09:01
and the originalاصلی definitionتعریف
213
526000
2000
و معنی اصلی این کلمه
09:03
was to tell the storyداستان of who you are with your wholeکل heartقلب.
214
528000
3000
این بوده که با تمام قلب خودتان رو معرفی کنید.
09:06
And so these folksمردمی
215
531000
2000
و آن دسته افراد
09:08
had, very simplyبه سادگی, the courageشجاعت
216
533000
2000
خیلی ساده، شجاعت
09:10
to be imperfectناقص.
217
535000
2000
ناقص و ناکامل بودن را داشتند.
09:13
They had the compassionمحبت
218
538000
2000
آنان این دلسوزی را داشتند که
09:15
to be kindنوع to themselvesخودشان first and then to othersدیگران,
219
540000
3000
ابتدا با خود مهربان باشند سپس با دیگران
09:18
because, as it turnsچرخش out, we can't practiceتمرین compassionمحبت with other people
220
543000
3000
چون، اینطور که روشن است، ما نمی توانیم برای دیگران دلسوزی کنیم
09:21
if we can't treatدرمان شود ourselvesخودمان kindlyمحبت آمیز.
221
546000
3000
اگر نتوانیم با خودمان مهربانانه برخورد کنیم.
09:24
And the last was they had connectionارتباط,
222
549000
2000
و در آخر اینکه آنان ارتباط داشتند
09:26
and -- this was the hardسخت partبخشی --
223
551000
2000
و -- این قسمت سخت بود --
09:28
as a resultنتيجه of authenticityاعتبار,
224
553000
3000
و در نتیجۀ خلوص
09:31
they were willingمایلم to let go of who they thought they should be
225
556000
3000
آنان تمایل داشتند از آنچه فکر می کردند باید باشند، دست بردارند
09:34
in orderسفارش to be who they were,
226
559000
2000
تا همان کسی باشند که هستند،
09:36
whichکه you have to absolutelyکاملا do that
227
561000
3000
کاری که شما قطعا باید برای
09:39
for connectionارتباط.
228
564000
2000
ارتباط انجام دهید.
09:43
The other thing that they had in commonمشترک
229
568000
2000
چیز دیگری که بین آنان مشترک بود
09:45
was this:
230
570000
2000
این بود که
09:50
They fullyبه طور کامل embracedدر آغوش گرفت vulnerabilityآسیب پذیری.
231
575000
3000
آنان به طور کامل پذیرای آسیب پذیری بودند.
09:55
They believedمعتقد
232
580000
3000
باور داشتند
09:58
that what madeساخته شده them vulnerableآسیب پذیر
233
583000
3000
چیزی که آنان را آسیب پذیر می کند
10:01
madeساخته شده them beautifulخوشگل.
234
586000
2000
آنان را زیبا می کند.
10:05
They didn't talk about vulnerabilityآسیب پذیری
235
590000
2000
آنان نه می گفتند آسیب پذیری
10:07
beingبودن comfortableراحت,
236
592000
2000
خوشایند است،
10:09
norنه did they really talk about it beingبودن excruciatingتعجب آور است --
237
594000
3000
نه می گفتند زجرآور است--
10:12
as I had heardشنیدم it earlierقبلا in the shameشرم آور interviewingمصاحبه.
238
597000
2000
همانطور که قبلا در مصاحبه های شرم شنیده بودم.
10:14
They just talkedصحبت کرد about it beingبودن necessaryلازم است.
239
599000
3000
فقط می گفتند لازم است.
10:18
They talkedصحبت کرد about the willingnessتمایل
240
603000
2000
آنان از تمایلشان به اینکه
10:20
to say, "I love you" first,
241
605000
3000
نفر اول باشند که می گویند"من عاشقت ام" می گفتند
10:23
the willingnessتمایل
242
608000
3000
تمایل
10:26
to do something
243
611000
2000
به انجام کاری که
10:28
where there are no guaranteesتضمین می کند,
244
613000
3000
در آن هیچ تضمینی وجود ندارد.
10:31
the willingnessتمایل
245
616000
2000
تمایل به بند نیامدن نفس و
10:33
to breatheتنفس کنید throughاز طریق waitingدر انتظار for the doctorدکتر to call
246
618000
2000
به طور طبیعی گذراندن زمان انتظار برای تماس دکتر
10:35
after your mammogramماموگرافی.
247
620000
2000
بعد از ماموگرافی (جهت تشخیص سرطان سینه)
10:38
They're willingمایلم to investسرمایه گذاری in a relationshipارتباط
248
623000
3000
آنان تمایل دارند در رابطه ای سرمایه گذاری کنند
10:41
that mayممکن است or mayممکن است not work out.
249
626000
3000
که ممکن است ادامه داشته باشد یا نداشته باشد.
10:44
They thought this was fundamentalاساسی.
250
629000
3000
فکر می کردند این امر اساسی است.
10:47
I personallyشخصا thought it was betrayalخیانت.
251
632000
3000
من شخصا فکر می کردم آسیب زننده و خیانت است.
10:50
I could not believe I had pledgedمتعهد شد allegianceوفاداری
252
635000
3000
باور نمی کردم که عهد وفاداری به
10:53
to researchپژوهش, where our jobکار --
253
638000
2000
تحقیق، بسته ام.
10:55
you know, the definitionتعریف of researchپژوهش
254
640000
2000
معنای تحقیق
10:57
is to controlکنترل and predictپیش بینی, to studyمطالعه phenomenaپدیده ها,
255
642000
3000
کنترل و پیش بینی است.
11:00
for the explicitصریح reasonدلیل
256
645000
2000
مطالعه ی پدیده ها برای فهم صریح
11:02
to controlکنترل and predictپیش بینی.
257
647000
2000
از پدیده ها به منظور کنترل و پیش بینی آن.
11:04
And now my missionماموریت
258
649000
2000
و حالا ماموریت من
11:06
to controlکنترل and predictپیش بینی
259
651000
2000
برای کنترل و پیش بینی
11:08
had turnedتبدیل شد up the answerپاسخ that the way to liveزنده is with vulnerabilityآسیب پذیری
260
653000
3000
این جواب را داده بود که تنها راه زندگی از طریق کنار آمدن با آسیب پذیری
11:11
and to stop controllingکنترل and predictingپیش بینی.
261
656000
3000
و عدم کنترل و پیش بینی، است.
11:14
This led to a little breakdownدرهم شکستن --
262
659000
3000
این به یک آشفتگی روانی کوچک منجر شد.
11:17
(Laughterخنده)
263
662000
4000
(خنده)
11:21
-- whichکه actuallyدر واقع lookedنگاه کرد more like this.
264
666000
3000
-- که بیشتر شبیه این بود.
11:24
(Laughterخنده)
265
669000
2000
(خنده)
11:26
And it did.
266
671000
2000
واقعا بود.
11:28
I call it a breakdownدرهم شکستن; my therapistدرمانگر callsتماس می گیرد it a spiritualروحانی awakeningبیداری.
267
673000
3000
من بهش می گفتم "فروپاشی روانی"، روانشناسم می گوید "هشیاری روانی"
11:32
A spiritualروحانی awakeningبیداری soundsبرای تلفن های موبایل better than breakdownدرهم شکستن,
268
677000
2000
یک "هشیاری روانی" به نظر بهتر از "فروپاشی روانی" است.
11:34
but I assureاطمینان دادن you it was a breakdownدرهم شکستن.
269
679000
2000
ولی به شما اطمینان می دهم "فروپاشی روانی" بود.
11:36
And I had to put my dataداده ها away and go find a therapistدرمانگر.
270
681000
2000
باید داده هایم را کنار می گذاشتم و یک روانشناس پیدا می کردم.
11:38
Let me tell you something: you know who you are
271
683000
3000
بگذارید چیزی به شما بگویم: شما زمانی می فهمید چه کسی هستید
11:41
when you call your friendsدوستان and say, "I think I need to see somebodyکسی.
272
686000
3000
که با دوستانتان تماس می گیرید و می گویید: "فکر کنم باید یکی را ببینم.
11:44
Do you have any recommendationsتوصیه ها?"
273
689000
3000
کسی را می توانی معرفی کنی؟"
11:47
Because about fiveپنج of my friendsدوستان were like,
274
692000
2000
چون حدود پنج دوست من گفتند
11:49
"Woooووو. I wouldn'tنمی خواهم want to be your therapistدرمانگر."
275
694000
2000
"اووه. اگه من بودم نمی خواستم روانشناس تو بشم"
11:51
(Laughterخنده)
276
696000
3000
(خنده)
11:54
I was like, "What does that mean?"
277
699000
2000
گفتم "این یعنی چی؟"
11:56
And they're like, "I'm just sayingگفت:, you know.
278
701000
3000
و آنان گفتند، "فقط دارم می گم،
11:59
Don't bringآوردن your measuringاندازه گیری stickچوب."
279
704000
2000
ترکۀ اندازه گیری ات را نبر."
12:01
I was like, "Okay."
280
706000
3000
گفتم " باشه"
12:06
So I foundپیدا شد a therapistدرمانگر.
281
711000
2000
پس یک روانشناس پیدا کردم.
12:08
My first meetingملاقات with her, Dianaدیانا --
282
713000
3000
در اولین ملاقاتم با او، "دایان"
12:11
I broughtآورده شده in my listفهرست
283
716000
2000
لیستم را که افراد خوش قلب
12:13
of the way the whole-heartedتمام قلب liveزنده, and I satنشسته down.
284
718000
3000
چگونه زندگی می کنند، با خود بردم، و نشستم.
12:16
And she said, "How are you?"
285
721000
2000
او گفت "حالت چطور است؟"
12:18
And I said, "I'm great. I'm okay."
286
723000
3000
من گفتم "خیلی خوب هستم."
12:21
She said, "What's going on?"
287
726000
2000
او گفت "موضوع چیست؟"
12:23
And this is a therapistدرمانگر who seesمی بیند therapistsدرمانگران,
288
728000
3000
و این روانشناس کسی است که روانشناس ها دیگر پیش او می روند.
12:26
because we have to go to those,
289
731000
2000
چون ما باید پیش آنان برویم،
12:28
because theirخودشان B.S. metersمتر are good.
290
733000
3000
چون حرف مفت سنج آنان، خوب است.
12:31
(Laughterخنده)
291
736000
2000
(خنده)
12:33
And so I said,
292
738000
2000
و من گفتم،
12:35
"Here'sاینجاست the thing, I'm strugglingمبارزه می کنند."
293
740000
2000
"مسئله این است، من با چیزی درگیر هستم"
12:37
And she said, "What's the struggleتقلا?"
294
742000
2000
و او گفت "درگیر چی؟"
12:39
And I said, "Well, I have a vulnerabilityآسیب پذیری issueموضوع.
295
744000
3000
گفتم "خب من با آسیب پذیری مشکل دارم.
12:42
And I know that vulnerabilityآسیب پذیری is the coreهسته
296
747000
3000
و می دانم که آسیب پذیری هستۀ
12:45
of shameشرم آور and fearترس
297
750000
2000
شرم و ترس
12:47
and our struggleتقلا for worthinessارزش,
298
752000
2000
و درگیری ما با شایستگی است.
12:49
but it appearsظاهر می شود that it's alsoهمچنین the birthplaceزادگاه
299
754000
3000
ولی به نظر می رسد، محلِ تولدِ
12:52
of joyشادی, of creativityخلاقیت,
300
757000
3000
شادی، خلاقیت
12:55
of belongingمتعلق به, of love.
301
760000
2000
تعلق و عشق هم هست.
12:57
And I think I have a problemمسئله,
302
762000
2000
و فکر کنم من یک مشکل دارم
12:59
and I need some help."
303
764000
3000
و به کمک نیاز دارم."
13:02
And I said, "But here'sاینجاست the thing:
304
767000
2000
و گفتم "ولی نکته اینجاست،
13:04
no familyخانواده stuffچیز,
305
769000
2000
مسائل خانوادگی و
13:06
no childhoodدوران کودکی shitگریه."
306
771000
2000
چرت و پرت درباره دوران بچگی رو مطرح نکنید."
13:08
(Laughterخنده)
307
773000
2000
(خنده)
13:10
"I just need some strategiesاستراتژی ها."
308
775000
3000
"من فقط به چند استراتژی نیاز دارم"
13:13
(Laughterخنده)
309
778000
4000
(خنده)
13:17
(Applauseتشویق و تمجید)
310
782000
3000
(تشویق)
13:20
Thank you.
311
785000
2000
ممنون.
13:24
So she goesمی رود like this.
312
789000
3000
او اینطور سر تکان داد.
13:27
(Laughterخنده)
313
792000
2000
(خنده)
13:29
And then I said, "It's badبد, right?"
314
794000
3000
و من گفتم "وضعم بد است، درسته؟"
13:32
And she said, "It's neitherنه good norنه badبد."
315
797000
3000
و او گفت " این نه خوب است، نه بد"
13:35
(Laughterخنده)
316
800000
2000
(خنده)
13:37
"It just is what it is."
317
802000
2000
" فقط همان چیزی است که هست"
13:39
And I said, "Oh my God, this is going to suckمکیدن."
318
804000
3000
و من گفتم "خدای من، خیلی افتضاح می شه"
13:42
(Laughterخنده)
319
807000
3000
(خنده)
13:45
And it did, and it didn't.
320
810000
2000
و شد و نشد.
13:47
And it tookگرفت about a yearسال.
321
812000
3000
و یک سال طول کشید
13:50
And you know how there are people
322
815000
2000
و می دانید که مردمی هستند که
13:52
that, when they realizeتحقق بخشیدن that vulnerabilityآسیب پذیری and tendernessحساسیت are importantمهم,
323
817000
3000
وقتی متوجه می شوند آسیب پذیری و نرمی مهم هستند
13:55
that they surrenderتسلیم شدن and walkراه رفتن into it.
324
820000
3000
تسلیم می شوند و به درون آن قدم می گذارند.
13:58
A: that's not me,
325
823000
2000
الف: من اینطور نیستم
14:00
and B: I don't even hangآویزان شدن out with people like that.
326
825000
3000
و ب: من حتی با چنین افرادی نمی گردم.
14:03
(Laughterخنده)
327
828000
3000
(خنده)
14:06
For me, it was a yearlongسالم streetخیابان fightمبارزه کردن.
328
831000
3000
برای من یک دعوای یکسالۀ خیابانی بود.
14:09
It was a slugfestاسلایدر.
329
834000
2000
یک مشت پرانی بود.
14:11
Vulnerabilityآسیب پذیری pushedتحت فشار قرار داد, I pushedتحت فشار قرار داد back.
330
836000
2000
آسیب پذیری هل می داد، من هل می دادم.
14:13
I lostکم شده the fightمبارزه کردن,
331
838000
3000
من باختم.
14:16
but probablyشاید wonبرنده شد my life back.
332
841000
2000
ولی شاید زندگی ام را دوباره به دست آوردم.
14:18
And so then I wentرفتی back into the researchپژوهش
333
843000
2000
و بعد دوباره به تحقیق برگشتم
14:20
and spentصرف شده the nextبعد coupleزن و شوهر of yearsسالها
334
845000
2000
و چند سال بعد را به تلاش برای
14:22
really tryingتلاش کن to understandفهمیدن what they, the whole-heartedتمام قلب,
335
847000
3000
درک خوش قلب ها گذراندم.
14:25
what choicesگزینه های they were makingساخت,
336
850000
2000
انتخاب هایی که می کنند،
14:27
and what are we doing
337
852000
2000
و کاری که ما با
14:29
with vulnerabilityآسیب پذیری.
338
854000
2000
آسیب پذیری می کنیم.
14:31
Why do we struggleتقلا with it so much?
339
856000
2000
چرا ما تا این اندازه با آن درگیر هستیم؟
14:33
Am I aloneتنها in strugglingمبارزه می کنند with vulnerabilityآسیب پذیری?
340
858000
3000
آیا من در درگیری با آسیب پذیری تنها هستم؟
14:36
No.
341
861000
2000
نه
14:38
So this is what I learnedیاد گرفتم.
342
863000
2000
پس این چیزی است که من یاد گرفتم.
14:41
We numbبی حس vulnerabilityآسیب پذیری --
343
866000
3000
ما آسیب پذیری را
14:44
when we're waitingدر انتظار for the call.
344
869000
2000
وقتی منتظر آن تلفن هستیم، بی حس می کنیم.
14:46
It was funnyخنده دار, I sentارسال شد something out on Twitterتوییتر and on Facebookفیس بوک
345
871000
2000
خیلی خنده دار بود. وقتی روی فیس بوک و توئیتر فرستادم که
14:48
that saysمی گوید, "How would you defineتعريف كردن vulnerabilityآسیب پذیری?
346
873000
2000
"چطور آسیب پذیری را معنی کنید؟
14:50
What makesباعث می شود you feel vulnerableآسیب پذیر?"
347
875000
2000
چه چیزی به شما احساس آسیب پذیری می دهد؟"
14:52
And withinدر داخل an hourساعت and a halfنیم, I had 150 responsesپاسخ.
348
877000
3000
و در طی یک ساعت و نیم، 150 جواب گرفتم.
14:55
Because I wanted to know
349
880000
2000
چون می خواستم بدانم
14:57
what's out there.
350
882000
2000
بقیه چی فکر می کنند.
15:00
Havingداشتن to askپرسیدن my husbandشوهر for help
351
885000
2000
<اجبار به کمک خواستن از شوهرم،
15:02
because I'm sickبیمار, and we're newlyبه تازگی marriedمتاهل;
352
887000
3000
چون من مریض هستم و ما تازه ازدواج کرده ایم؛
15:05
initiatingشروع sexارتباط جنسی with my husbandشوهر;
353
890000
3000
آغاز رابطه جنسی با شوهرم؛
15:08
initiatingشروع sexارتباط جنسی with my wifeهمسر;
354
893000
2000
آغاز رابطه جنسی با زنم؛
15:10
beingبودن turnedتبدیل شد down; askingدرخواست someoneکسی out;
355
895000
3000
جواب رد شنیدن، پیشنهاد دوستی دادن؛
15:13
waitingدر انتظار for the doctorدکتر to call back;
356
898000
2000
منتظر تماس دکتر ماندن؛
15:15
gettingگرفتن laidگذاشته off; layingتخمگذار off people --
357
900000
3000
اخراج شدن، اخراج کردن مردم> --
15:18
this is the worldجهان we liveزنده in.
358
903000
2000
این دنیایی است که در آن زندگی می کنیم.
15:20
We liveزنده in a vulnerableآسیب پذیر worldجهان.
359
905000
3000
ما در دنیای آسیب پذیری عاطفی زندگی می کنیم.
15:23
And one of the waysراه ها we dealمعامله with it
360
908000
2000
و یکی از راههای ما برای مواجه با آن
15:25
is we numbبی حس vulnerabilityآسیب پذیری.
361
910000
2000
بی حس کردن آسیب پذیری است.
15:27
And I think there's evidenceشواهد --
362
912000
2000
و فکر می کنم شواهد آن وجود دارد--
15:29
and it's not the only reasonدلیل this evidenceشواهد existsوجود دارد,
363
914000
2000
و این تنها دلیل وجود این شواهد نیست،
15:31
but I think it's a hugeبزرگ causeسبب می شود --
364
916000
2000
ولی فکر می کنم یک علت بزرگ است --
15:33
we are the mostاکثر in-debtدر بدهی,
365
918000
4000
ما بدهکارترین
15:37
obeseچاق,
366
922000
3000
چاق ترین،
15:40
addictedمعتاد and medicatedدرمان دارویی
367
925000
3000
معتادترین و دوا درمان شده ترین
15:43
adultبالغ cohortکوهورت in U.S. historyتاریخ.
368
928000
2000
جامعۀ بالغ در تاریخ آمریکا هستیم.
15:48
The problemمسئله is -- and I learnedیاد گرفتم this from the researchپژوهش --
369
933000
3000
مشکل این است -- این را از تحقیق فهمیدم --
15:51
that you cannotنمی توان selectivelyبه طور انتخابی numbبی حس emotionهیجانی.
370
936000
3000
شما نمی توانید به طور انتخابی احساسات را بی حس کنید.
15:55
You can't say, here'sاینجاست the badبد stuffچیز.
371
940000
3000
نمی توانید بگوید، اینها چیز بدها هستند.
15:58
Here'sاینجاست vulnerabilityآسیب پذیری, here'sاینجاست griefغم و اندوه, here'sاینجاست shameشرم آور,
372
943000
2000
یک طرف آسیب پذیری، سوگ، شرم
16:00
here'sاینجاست fearترس, here'sاینجاست disappointmentناامیدی.
373
945000
2000
ترس، ناامیدی داریم،
16:02
I don't want to feel these.
374
947000
2000
من نمی خواهم اینها را احساس کنم.
16:04
I'm going to have a coupleزن و شوهر of beersآبجو and a bananaموز nutمهره muffinکوفته.
375
949000
3000
من چند آبجو و کلوچه موزی می خورم.
16:07
(Laughterخنده)
376
952000
2000
(خنده)
16:09
I don't want to feel these.
377
954000
2000
نمی خواهم اینها را احساس کنم.
16:11
And I know that's knowingدانستن laughterخنده.
378
956000
2000
می دانم این خنده ی معنی داری است.
16:13
I hackهک کردن into your livesزندگی می کند for a livingزندگي كردن.
379
958000
3000
من برای امرار معاش، به زندگی شما نفوذ می کنم.
16:16
God.
380
961000
2000
خدا
16:18
(Laughterخنده)
381
963000
2000
(خنده)
16:20
You can't numbبی حس those hardسخت feelingsاحساسات
382
965000
3000
شما نمی توانید آن احساسات نا مطلوب را
16:23
withoutبدون numbingخفه شدن the other affectsتاثیر می گذارد, our emotionsاحساسات.
383
968000
2000
بدون بی حس کردن اثرات یعنی احساسات مان، بی حس کنید.
16:25
You cannotنمی توان selectivelyبه طور انتخابی numbبی حس.
384
970000
2000
نمی توانید به طور انتخابی بی حس کنید.
16:27
So when we numbبی حس those,
385
972000
3000
پس وقتی آنها را بی حس می کنیم،
16:30
we numbبی حس joyشادی,
386
975000
2000
همراه آن شادی
16:32
we numbبی حس gratitudeحق شناسی,
387
977000
2000
قدردانی
16:34
we numbبی حس happinessشادی.
388
979000
2000
خوشحالی را نیز بی حس می کنیم.
16:36
And then we are miserableبدبخت,
389
981000
3000
و بعد ما بدبخت و سیه روز می شویم،
16:39
and we are looking for purposeهدف and meaningبه معنی,
390
984000
2000
و دنبال هدف و معنا می گردیم.
16:41
and then we feel vulnerableآسیب پذیر,
391
986000
2000
و بعد احساس آسیب پذیری می کنیم.
16:43
so then we have a coupleزن و شوهر of beersآبجو and a bananaموز nutمهره muffinکوفته.
392
988000
3000
و بعد چند لیوان آبجو و کلوچۀ موزی می خوریم.
16:46
And it becomesتبدیل می شود this dangerousخطرناک است cycleچرخه.
393
991000
3000
و این تبدیل به این چرخۀ خطرناک می شود.
16:51
One of the things that I think we need to think about
394
996000
3000
یکی از چیزهایی که فکر می کنم باید درباره اش فکر کنیم
16:54
is why and how we numbبی حس.
395
999000
2000
این است که چرا و چگونه ما بی حس می کنیم.
16:56
And it doesn't just have to be addictionاعتیاد.
396
1001000
3000
و این تنها مربوط به اعتیاد نیست.
16:59
The other thing we do
397
1004000
2000
کار دیگر ما
17:01
is we make everything that's uncertainنا معلوم certainمسلم - قطعی.
398
1006000
3000
قطعی کردن هر چیز نامشخص است.
17:05
Religionدین has goneرفته from a beliefاعتقاد in faithایمان and mysteryرمز و راز
399
1010000
3000
مذهب از باور به ایمان و حقایق رازگونه غیر قابل فهم،
17:08
to certaintyیقین.
400
1013000
2000
به قطعیت و یقین رسیده است.
17:10
I'm right, you're wrongاشتباه. Shutتعطیل up.
401
1015000
3000
حق با من است، حق با تو نیست. خفه شو.
17:13
That's it.
402
1018000
2000
همین است.
17:15
Just certainمسلم - قطعی.
403
1020000
2000
فقط قطعیت.
17:17
The more afraidترسیدن we are, the more vulnerableآسیب پذیر we are,
404
1022000
2000
هرچه بیشتر می ترسیم، بیشتر آسیب پذیر هستیم،
17:19
the more afraidترسیدن we are.
405
1024000
2000
و بیشتر می ترسیم.
17:21
This is what politicsسیاست looksبه نظر می رسد like todayامروز.
406
1026000
2000
سیاست امروز شبیه این است.
17:23
There's no discourseگفتگو anymoreدیگر.
407
1028000
2000
دیگر هیچ مباحثه ای وجود ندارد.
17:25
There's no conversationگفتگو.
408
1030000
2000
هیچ گفتگویی وجود ندارد.
17:27
There's just blameسرزنش.
409
1032000
2000
فقط سرزنش هست.
17:29
You know how blameسرزنش is describedشرح داده شده in the researchپژوهش?
410
1034000
3000
می دانید چگونه سرزنش در این تحقیق تعریف شده؟
17:32
A way to dischargeتخلیه painدرد and discomfortناراحتی.
411
1037000
3000
یک راه برای تخلیۀ درد و ناراحتی.
17:36
We perfectکامل.
412
1041000
2000
ما ایده آل سازی می کنیم.
17:38
If there's anyoneهر کسی who wants theirخودشان life to look like this, it would be me,
413
1043000
3000
اگر یک نفر باشد که زندگی اش را اینگونه بخواهد، او من هستم
17:41
but it doesn't work.
414
1046000
2000
ولی این جواب نمی دهد.
17:43
Because what we do is we take fatچربی from our buttsباطله
415
1048000
2000
چون کاری که ما می کنیم بر داشتن چربی از کفل
17:45
and put it in our cheeksگونه ها.
416
1050000
2000
و گذاشتن آن در گونه هایمان است.
17:47
(Laughterخنده)
417
1052000
3000
(خنده)
17:50
Whichکدام just, I hopeامید in 100 yearsسالها,
418
1055000
2000
که امیدوارم صد سال بعد
17:52
people will look back and go, "Wowوای."
419
1057000
2000
مردم به عقب نگاه کنند و بگویند : وای (از حیرت)
17:54
(Laughterخنده)
420
1059000
2000
(خنده)
17:56
And we perfectکامل, mostاکثر dangerouslyخطرناک,
421
1061000
2000
و ما از همه خطرناک تر
17:58
our childrenفرزندان.
422
1063000
2000
بچه هایمان را ایده آل سازی می کنیم.
18:00
Let me tell you what we think about childrenفرزندان.
423
1065000
2000
بگذارید بگویم ما دربارۀ بچه ها چی فکر می کنیم.
18:02
They're hardwiredسخت افزار for struggleتقلا when they get here.
424
1067000
3000
وقتی به این دنیا می آیند، درگیری و تقلا در آنان ذاتی است.
18:05
And when you holdنگه دارید those perfectکامل little babiesنوزادان in your handدست,
425
1070000
3000
وقتی که آن نوزادان بی نقص را در دستتان می گیرید
18:08
our jobکار is not to say, "Look at her, she's perfectکامل.
426
1073000
2000
وظیفۀ ما این نیست که بگوییم "نگاهش کن، بی نقص است
18:10
My jobکار is just to keep her perfectکامل --
427
1075000
2000
وظیفۀ من است که او را بی نقص نگه دارم --
18:12
make sure she makesباعث می شود the tennisتنیس teamتیم by fifthپنجم gradeمقطع تحصیلی and Yaleییل by seventhهفتم gradeمقطع تحصیلی."
428
1077000
3000
مطمئن شوم که تا کلاس پنجم عضو تیم تنیس می شود و تا کلاس هفتم به دانشگاه ییل می رود."
18:15
That's not our jobکار.
429
1080000
2000
این وظیفۀ ما نیست.
18:17
Our jobکار is to look and say,
430
1082000
2000
وظیفۀ ما این است که نگاه کنیم و بگوییم
18:19
"You know what? You're imperfectناقص, and you're wiredسیمی for struggleتقلا,
431
1084000
3000
"یک چیز را می دانی؟ تو کامل نیستی، و به طور ذاتی باید تقلا کنی،
18:22
but you are worthyشایسته of love and belongingمتعلق به."
432
1087000
2000
ولی سزاوار عشق و تعلق داشتن هستی."
18:24
That's our jobکار.
433
1089000
2000
این وظیفۀ ما است.
18:26
Showنمایش me a generationنسل of kidsبچه ها raisedبالا بردن like that,
434
1091000
2000
به من نسلی از بچه ها نشان بدهید که اینگونه بزرگ شده اند،
18:28
and we'llخوب endپایان the problemsمشکلات I think that we see todayامروز.
435
1093000
3000
و در آن صورت ما به مشکلاتی که امروز می بینیم، پایان خواهیم داد.
18:31
We pretendوانمود کنید that what we do
436
1096000
4000
ما وانمود می کنیم آنچه انجام می دهیم
18:35
doesn't have an effectاثر on people.
437
1100000
3000
روی مردم اثری ندارد.
18:38
We do that in our personalشخصی livesزندگی می کند.
438
1103000
2000
ما این را در زندگی های شخصی مان انجام می دهیم.
18:40
We do that corporateشرکت های بزرگ --
439
1105000
2000
این را در سازمان ها انجام می دهیم--
18:42
whetherچه it's a bailoutکمک مالی, an oilنفت spillریختن,
440
1107000
2000
چه کمک مالی باشد، چه نشت نفت،
18:44
a recallبه خاطر آوردن --
441
1109000
2000
چه یک دستور بازگشت محصولات معیوب --
18:46
we pretendوانمود کنید like what we're doing
442
1111000
2000
وانمود می کنیم آنچه انجام می دهیم
18:48
doesn't have a hugeبزرگ impactتأثیر on other people.
443
1113000
3000
بر روی بقیه مردم اثر بزرگی ندارد.
18:51
I would say to companiesشرکت ها, this is not our first rodeoروده, people.
444
1116000
3000
من به شرکت ها این رو میگم که این مردم دیگر گاوچران نیستند.
18:55
We just need you to be authenticمعتبر and realواقعی
445
1120000
2000
ما فقط می خواهیم شما معتبر و اصیل باشید
18:57
and say, "We're sorry.
446
1122000
2000
و بگویید "متاسفیم،
18:59
We'llخوب fixثابت it."
447
1124000
3000
درستش می کنیم."
19:05
But there's anotherیکی دیگر way, and I'll leaveترک کردن you with this.
448
1130000
2000
ولی راه دیگری هم هست، و من شما را با این تنها می گذارم.
19:07
This is what I have foundپیدا شد:
449
1132000
2000
من این را فهمیده ام:
19:09
to let ourselvesخودمان be seenمشاهده گردید,
450
1134000
2000
راه دیگر این است که اجازه دهیم، دیده شویم.
19:11
deeplyعمیقا seenمشاهده گردید,
451
1136000
2000
عمیقا دیده شویم،
19:13
vulnerablyآسیب پذیری seenمشاهده گردید;
452
1138000
3000
در معرض آسیب دیده شویم
19:16
to love with our wholeکل heartsقلب,
453
1141000
2000
برای عشق ورزیدن از صمیم قلب
19:18
even thoughگرچه there's no guaranteeضمانت --
454
1143000
2000
اگر چه هیچ تضمینی وجود نداشته باشد--
19:20
and that's really hardسخت,
455
1145000
2000
و این خیلی مشکل است،
19:22
and I can tell you as a parentوالدین, that's excruciatinglyخجالت آور difficultدشوار --
456
1147000
3000
و من به عنوان یک مادر می گویم، به طور زجرآوری سخت است--
19:27
to practiceتمرین gratitudeحق شناسی and joyشادی
457
1152000
3000
برای تمرین سپاسگذاری و شادی کردن
19:30
in those momentsلحظات of terrorترور,
458
1155000
2000
در آن لحظات وحشت
19:32
when we're wonderingتعجب کردم, "Can I love you this much?
459
1157000
2000
وقتی از خودمان می پرسیم "می توانم تا این اندازه عشق بورزم؟
19:34
Can I believe in this this passionatelyپرشور?
460
1159000
2000
می توانم با تمام وجود به این باور داشته باشم؟
19:36
Can I be this fierceشدید about this?"
461
1161000
3000
می توانم در این باره چنین خشمگین باشم؟"
19:39
just to be ableتوانایی to stop and, insteadبجای of catastrophizingفاجعه بار what mightممکن happenبه وقوع پیوستن,
462
1164000
2000
صرفا داشتن توانایی توقف، به جای فاجعه کردنِ آنچه ممکن است اتفاق بیافتد.
19:41
to say, "I'm just so gratefulسپاسگزار,
463
1166000
3000
و گفتن "من واقعا سپاسگذار هستم،
19:44
because to feel this vulnerableآسیب پذیر meansبه معنای I'm aliveزنده است."
464
1169000
3000
چون احساس این آسیب پذیری یعنی من زنده هستم."
19:48
And the last, whichکه I think is probablyشاید the mostاکثر importantمهم,
465
1173000
3000
و آخرین نکته، که فکر می کنم احتمالا مهمترین است،
19:51
is to believe that we're enoughکافی.
466
1176000
3000
باور به کافی بودن، است.
19:54
Because when we work from a placeمحل,
467
1179000
2000
چون وقتی با این دید عمل می کنیم
19:56
I believe, that saysمی گوید, "I'm enoughکافی,"
468
1181000
3000
که می گوید " من کافی هستم"
20:00
then we stop screamingجیغ زدن and startشروع کن listeningاستماع,
469
1185000
3000
آن وقت از فریاد کشیدن دست می کشیم و شروع به گوش دادن می کنیم.
20:04
we're kinderعزیزتر and gentlerمرطوب کننده to the people around us,
470
1189000
2000
با اطرافیان مهربان تر و ملایم تر می شویم،
20:06
and we're kinderعزیزتر and gentlerمرطوب کننده to ourselvesخودمان.
471
1191000
3000
و با خودمان مهربان تر و ملایم تر می شویم.
20:09
That's all I have. Thank you.
472
1194000
2000
تمام حرفم همین بود. ممنون.
20:11
(Applauseتشویق و تمجید)
473
1196000
3000
(تشویق)
Translated by Sepideh Sekehchi
Reviewed by Shahryar Zareparvar

▲Back to top

ABOUT THE SPEAKER
Brené Brown - Vulnerability researcher
Brené Brown studies vulnerability, courage, authenticity, and shame.

Why you should listen

Brené Brown is a research professor at the University of Houston Graduate College of Social Work. She has spent the past ten years studying vulnerability, courage, authenticity, and shame. She spent the first five years of her decade-long study focusing on shame and empathy, and is now using that work to explore a concept that she calls Wholeheartedness. She poses the questions:

How do we learn to embrace our vulnerabilities and imperfections so that we can engage in our lives from a place of authenticity and worthiness? How do we cultivate the courage, compassion, and connection that we need to recognize that we are enough – that we are worthy of love, belonging, and joy?

Read the TED Blog's Q&A with Brené Brown >>

More profile about the speaker
Brené Brown | Speaker | TED.com