ABOUT THE SPEAKER
Nigel Marsh - Author and marketer
Nigel Marsh presents and writes on business and personal life -- and how the two interact. He is the author of "Fat, Forty and Fired."

Why you should listen
Nigel Marsh is the author of Fit, Fifty and Fired-Up, Fat, Forty and Fired and Overworked and Underlaid. He's the chairman of strategic research consultancy The Leading Edge and the co-founder of the energy-saving movement Earth Hour. Marsh also founded The Sydney Skinny.
More profile about the speaker
Nigel Marsh | Speaker | TED.com
TEDxSydney

Nigel Marsh: How to make work-life balance work

نایگل مارش: چطور تعادل بین "کار" و "زندگی‌" رو پیدا کنیم.

Filmed:
4,669,865 views

نایگل مارش معتقد است تعادل بین کار و زندگی‌ بسیار مهمتر از اونه که فقط بذاریمش به عهده کارفرما، که برای ما تعیین کنه. مارش در TEDxSydney یک بالانس ایده‌آل روزانه را بین زمانی‌ برای خانواده، زمان شخصی‌ و زمان کار ارائه میدهد-- و چند مشوق تکان دهنده برای رسیدن به آن را نیز پیشنهاد میدهد.
- Author and marketer
Nigel Marsh presents and writes on business and personal life -- and how the two interact. He is the author of "Fat, Forty and Fired." Full bio

Double-click the English transcript below to play the video.

00:15
What I thought I would do
0
0
2000
من فکر کردم امروز با یک درخواست ساده شروع میکنم.
00:17
is I would startشروع کن with a simpleساده requestدرخواست.
1
2000
2000
من فکر کردم امروز با یک درخواست ساده شروع میکنم.
00:20
I'd like all of you
2
5000
2000
از همتون می‌خوام که یه لحظه مکث کنید،
00:22
to pauseمکث for a momentلحظه,
3
7000
2000
از همتون می‌خوام که یه لحظه مکث کنید،
00:24
you wretchedبدبخت weaklingsضعیف,
4
9000
2000
شما بی‌بنیه و رنجورید و از وجود پر از فلاکت خود رنج میبرید.
00:26
and take stockموجودی of your miserableبدبخت existenceوجود داشتن.
5
11000
3000
شما بی‌بنیه و رنجورید و از وجود پر از فلاکت خود رنج میبرید.
00:29
(Laughterخنده)
6
14000
2000
(خنده)
00:33
Now that was the adviceمشاوره
7
18000
2000
این همون نصیحتی بود که سنت بندیکت به پیروان مبهوتش کرد، در قرن ۵ام.
00:35
that Stسنت. Benedictمقدس gaveداد his ratherنسبتا startledمبهوت followersپیروان
8
20000
2000
این همون نصیحتی بود که سنت بندیکت به پیروان مبهوتش کرد، در قرن ۵ام.
00:37
in the fifthپنجم centuryقرن.
9
22000
2000
این همون نصیحتی بود که سنت بندیکت به پیروان مبهوتش کرد، در قرن ۵ام.
00:39
It was the adviceمشاوره that I decidedقرار بر این شد to followدنبال کردن myselfخودم
10
24000
2000
این نصیحتی بود که من سعی‌ کردم بهش عمل کنم وقتی‌ ۴۰سالم بود.
00:41
when I turnedتبدیل شد 40.
11
26000
3000
این نصیحتی بود که من سعی‌ کردم بهش عمل کنم وقتی‌ ۴۰سالم بود.
00:44
Up untilتا زمان that momentلحظه, I had been that classicکلاسیک corporateشرکت های بزرگ warriorجنگجو --
12
29000
3000
تا اون موقع، من یه آدم به اصطلاح جنگ طلب بودم --
00:47
I was eatingغذا خوردن too much, I was drinkingنوشیدن too much,
13
32000
2000
من زیاد مشروب و غذا میخوردم، زیاد اضافه کاری می‌کردم و تقریبا بی‌اهمیت به خانواده‌ام بودم.
00:49
I was workingکار کردن too hardسخت
14
34000
2000
من زیاد مشروب و غذا میخوردم، زیاد اضافه کاری می‌کردم و تقریبا بی‌اهمیت به خانواده‌ام بودم.
00:51
and I was neglectingغفلت the familyخانواده.
15
36000
2000
من زیاد مشروب و غذا میخوردم، زیاد اضافه کاری می‌کردم و تقریبا بی‌اهمیت به خانواده‌ام بودم.
00:53
And I decidedقرار بر این شد that I would try
16
38000
2000
تصمیم گرفتم سعی‌ کنم و زندگیم رو عوض کنم.
00:55
and turnدور زدن my life around.
17
40000
2000
تصمیم گرفتم سعی‌ کنم و زندگیم رو عوض کنم.
00:57
In particularخاص, I decidedقرار بر این شد
18
42000
2000
بویژه، من تصمیم گرفتم روی موضوع تعادل کار و زندگی‌ کار کنم.
00:59
I would try to addressنشانی the thornyسفت و محکم issueموضوع
19
44000
2000
بویژه، من تصمیم گرفتم روی موضوع تعادل کار و زندگی‌ کار کنم.
01:01
of work-lifeزندگی کاری balanceتعادل.
20
46000
3000
بویژه، من تصمیم گرفتم روی موضوع تعادل کار و زندگی‌ کار کنم.
01:04
So I steppedگام برداشت back from the workforceنیروی کار,
21
49000
3000
پس من از نیروی کار بودن کنار کشیدم و یک سال رو در خانه ماندم، با همسرم و ۴ فرزندم.
01:07
and I spentصرف شده a yearسال at home
22
52000
3000
پس من از نیروی کار بودن کنار کشیدم و یک سال رو در خانه ماندم، با همسرم و ۴ فرزندم.
01:10
with my wifeهمسر and fourچهار youngجوان childrenفرزندان.
23
55000
3000
پس من از نیروی کار بودن کنار کشیدم و یک سال رو در خانه ماندم، با همسرم و ۴ فرزندم.
01:13
But all I learnedیاد گرفتم about work-lifeزندگی کاری balanceتعادل
24
58000
2000
همه اون چیزی که من از تعادل بین کار و زندگی‌ در اون سال آموختم اینبود که
01:15
from that yearسال
25
60000
2000
همه اون چیزی که من از تعادل بین کار و زندگی‌ در اون سال آموختم اینبود که
01:17
was that I foundپیدا شد it quiteکاملا easyآسان
26
62000
2000
فهمیدم چطور تعادل کار و زندگی‌ رو بدست بیارم وقتی‌ که من بیکار بودم.
01:19
to balanceتعادل work and life
27
64000
2000
فهمیدم چطور تعادل کار و زندگی‌ رو بدست بیارم وقتی‌ که من بیکار بودم.
01:21
when I didn't have any work.
28
66000
2000
فهمیدم چطور تعادل کار و زندگی‌ رو بدست بیارم وقتی‌ که من بیکار بودم.
01:23
(Laughterخنده)
29
68000
4000
(خنده)
01:27
Not a very usefulمفید است skillمهارت,
30
72000
2000
خیلی‌ آموزه سودمندی نبود، مخصوصا وقتی‌ که پول آدم هم تموم بشه.
01:29
especiallyبه خصوص when the moneyپول runsاجرا می شود out.
31
74000
3000
خیلی‌ آموزه سودمندی نبود، مخصوصا وقتی‌ که پول آدم هم تموم بشه.
01:32
So I wentرفتی back to work,
32
77000
2000
پس من برگشتم سر کارم و شروع کردم طی‌ این ۷سال به مطالعه و نوشتن درباره تعادل کار و زندگی‌.
01:34
and I've spentصرف شده these sevenهفت yearsسالها sinceاز آنجا که
33
79000
3000
پس من برگشتم سر کارم و شروع کردم طی‌ این ۷سال به مطالعه و نوشتن درباره تعادل کار و زندگی‌.
01:37
strugglingمبارزه می کنند with, studyingدر حال مطالعه
34
82000
3000
پس من برگشتم سر کارم و شروع کردم طی‌ این ۷سال به مطالعه و نوشتن درباره تعادل کار و زندگی‌.
01:40
and writingنوشتن about work-lifeزندگی کاری balanceتعادل.
35
85000
3000
پس من برگشتم سر کارم و شروع کردم طی‌ این ۷سال به مطالعه و نوشتن درباره تعادل کار و زندگی‌.
01:43
And I have fourچهار observationsمشاهدات
36
88000
2000
و من امروز می‌خوام ۴ تا از دیدگاه هام رو با شما درمیان بگذارم.
01:45
I'd like to shareاشتراک گذاری with you todayامروز.
37
90000
2000
و من امروز می‌خوام ۴ تا از دیدگاه هام رو با شما درمیان بگذارم.
01:47
The first is:
38
92000
2000
اولیش اینه، اگه جامعه می‌خواد هرگونه پیشرفتی در این مورد داشته باشه،
01:49
if society'sجامعه to make any progressپیش رفتن on this issueموضوع,
39
94000
3000
اولیش اینه، اگه جامعه می‌خواد هرگونه پیشرفتی در این مورد داشته باشه،
01:52
we need an honestصادقانه debateمناظره.
40
97000
3000
این نیازمند یک مناظره منصفانه هست.
01:55
But the troubleمشکل is
41
100000
2000
ولی‌ مشکل اینجاست که خیلی‌ آدما، حرفای مفت زیادی درباره تعادل کار-زندگی‌ میزنند.
01:57
so manyبسیاری people talk so much rubbishزباله
42
102000
2000
ولی‌ مشکل اینجاست که خیلی‌ آدما، حرفای مفت زیادی درباره تعادل کار-زندگی‌ میزنند.
01:59
about work-lifeزندگی کاری balanceتعادل.
43
104000
2000
ولی‌ مشکل اینجاست که خیلی‌ آدما، حرفای مفت زیادی درباره تعادل کار-زندگی‌ میزنند.
02:02
All the discussionsبحث ها about flexi-timeزمان انعطاف پذیری
44
107000
2000
بحث‌هایی‌ مثل "زمان قابل انعطاف" یا "جمعه آزاد" یا "آزادی ترک محل کار"
02:04
or dress-downلباس پایین Fridaysجمعه ها
45
109000
3000
بحث‌هایی‌ مثل "زمان قابل انعطاف" یا "جمعه آزاد" یا "آزادی ترک محل کار"
02:07
or paternityپدر و مادر leaveترک کردن
46
112000
2000
بحث‌هایی‌ مثل "زمان قابل انعطاف" یا "جمعه آزاد" یا "آزادی ترک محل کار"
02:09
only serveخدمت to maskماسک the coreهسته issueموضوع,
47
114000
3000
فقط نقابی بر چهره اصل مطلب میزنه،
02:12
whichکه is
48
117000
2000
که بعضی‌ از شغلها و موقعیت‌های کاری اساساً ناسازگار
02:14
that certainمسلم - قطعی jobکار and careerحرفه choicesگزینه های
49
119000
3000
که بعضی‌ از شغلها و موقعیت‌های کاری اساساً ناسازگار
02:17
are fundamentallyاساسا incompatibleناسازگار
50
122000
3000
که بعضی‌ از شغلها و موقعیت‌های کاری اساساً ناسازگار
02:20
with beingبودن meaningfullyبه طور معناداری engagedنامزد شده
51
125000
2000
با بودن روز به روز با خانواده و فرزندان هستند.
02:22
on a day-to-dayروز به روز basisپایه
52
127000
2000
با بودن روز به روز با خانواده و فرزندان هستند.
02:24
with a youngجوان familyخانواده.
53
129000
2000
با بودن روز به روز با خانواده و فرزندان هستند.
02:28
Now the first stepگام in solvingحل کردن any problemمسئله
54
133000
2000
اولین قدم در حل مشکل، شناخت شرایطی‌است که در آن بسر میبرید.
02:30
is acknowledgingاذعان کرد the realityواقعیت of the situationوضعیت you're in.
55
135000
3000
اولین قدم در حل مشکل، شناخت شرایطی‌است که در آن بسر میبرید.
02:33
And the realityواقعیت of the societyجامعه that we're in
56
138000
4000
و واقعیت جامعه‌ای که ما در آنیم، اینه که هزاران هزار افراد اون بیرون
02:37
is there are thousandsهزاران نفر and thousandsهزاران نفر
57
142000
2000
و واقعیت جامعه‌ای که ما در آنیم، اینه که هزاران هزار افراد اون بیرون
02:39
of people out there
58
144000
2000
و واقعیت جامعه‌ای که ما در آنیم، اینه که هزاران هزار افراد اون بیرون
02:41
leadingمنتهی شدن livesزندگی می کند of quietساکت, screamingجیغ زدن desperationناامیدی,
59
146000
4000
بیصدا زندگی‌ میکنند، یا افسردگیشان رو فریاد میکنند، ساعتهای طولانی کار میکنند
02:45
where they work long, hardسخت hoursساعت ها
60
150000
2000
بیصدا زندگی‌ میکنند، یا افسردگیشان رو فریاد میکنند، ساعتهای طولانی کار میکنند
02:47
at jobsشغل ها they hateنفرت
61
152000
2000
سر کاری میروند که از اون نفرت دارند،
02:49
to enableفعال کردن them to buyخرید things they don't need
62
154000
2000
که بتونند چیزایی‌ بخرند که درواقع نیازی بهش ندارند،
02:51
to impressتاثیر گذاشتن people they don't like.
63
156000
2000
که بتونند موجب خرسندی کسانی‌ بشند که علاقه‌ای بهشون ندارند.
02:53
(Laughterخنده)
64
158000
2000
(خنده)(تشویق)
02:55
(Applauseتشویق و تمجید)
65
160000
3000
(خنده)(تشویق)
02:58
It's my contentionمخالفت that going to work on Fridayجمعه in jeansشلوار جین and [a] T-shirtتی شرت
66
163000
4000
به نظر من جمعه با جین و تی‌شرت سر کار رفتن هیچ جای این درد رو دوا نمیکنه.(خنده)
03:02
isn't really gettingگرفتن to the nubناب of the issueموضوع.
67
167000
2000
به نظر من جمعه با جین و تی‌شرت سر کار رفتن هیچ جای این درد رو دوا نمیکنه.(خنده)
03:04
(Laughterخنده)
68
169000
3000
به نظر من جمعه با جین و تی‌شرت سر کار رفتن هیچ جای این درد رو دوا نمیکنه.(خنده)
03:08
The secondدومین observationمشاهده I'd like to make
69
173000
2000
دومین دیدگاه من که دوست دارم بیان کنم، اینه که ما باید با این حقیقت مواجه بشیم که
03:10
is we need to faceصورت the truthحقیقت
70
175000
2000
دومین دیدگاه من که دوست دارم بیان کنم، اینه که ما باید با این حقیقت مواجه بشیم که
03:12
that governmentsدولت ها and corporationsشرکت ها
71
177000
2000
دولت و شرکتها تصمیم ندارن این مشکل رو برای ما حل کنند.
03:14
aren'tنه going to solveحل this issueموضوع for us.
72
179000
3000
دولت و شرکتها تصمیم ندارن این مشکل رو برای ما حل کنند.
03:17
We should stop looking outsideخارج از.
73
182000
2000
ما باید از چشم دوختن به بیرون دست بکشیم، این به تک‌تک ما بستگی داره که
03:19
It's up to us as individualsاشخاص حقیقی
74
184000
2000
ما باید از چشم دوختن به بیرون دست بکشیم، این به تک‌تک ما بستگی داره که
03:21
to take controlکنترل and responsibilityمسئوليت
75
186000
3000
بتونیم مسئولیت تعیین چگونگی زندگی‌ مان را خود بعهده بگیریم.
03:24
for the typeتایپ کنید of livesزندگی می کند that we want to leadسرب.
76
189000
3000
بتونیم مسئولیت تعیین چگونگی زندگی‌ مان را خود بعهده بگیریم.
03:27
If you don't designطرح your life,
77
192000
2000
اگه شما خودتان زندگیتان را طراحی‌ نکنید، کس دیگری آنرا برای شما طراحی‌ خواهد کرد،
03:29
someoneکسی elseچیز دیگری will designطرح it for you,
78
194000
3000
اگه شما خودتان زندگیتان را طراحی‌ نکنید، کس دیگری آنرا برای شما طراحی‌ خواهد کرد،
03:32
and you mayممکن است just not like
79
197000
2000
و شاید شما با نظر و سلیقه اونا راجع به این تعادل موافق نباشید.
03:34
theirخودشان ideaاندیشه of balanceتعادل.
80
199000
2000
و شاید شما با نظر و سلیقه اونا راجع به این تعادل موافق نباشید.
03:36
It's particularlyبه خصوص importantمهم --
81
201000
3000
این بویژه مهمه که-- روی سایت‌های اینترنتی ننوشتن که منو میخوان اخراج کنن. نوشتن؟
03:39
this isn't on the Worldجهان Wideوسیع Webوب, is it? I'm about to get firedاخراج شد --
82
204000
2000
این بویژه مهمه که-- روی سایت‌های اینترنتی ننوشتن که منو میخوان اخراج کنن. نوشتن؟
03:41
it's particularlyبه خصوص importantمهم
83
206000
2000
این بویژه مهمه که-- که شما هرگز تعیین کیفیت زندگیت رو بدست شرکت‌های تجاری نسپارید.
03:43
that you never put the qualityکیفیت of your life
84
208000
3000
این بویژه مهمه که-- که شما هرگز تعیین کیفیت زندگیت رو بدست شرکت‌های تجاری نسپارید.
03:46
in the handsدست ها of a commercialتجاری corporationشرکت.
85
211000
3000
این بویژه مهمه که-- که شما هرگز تعیین کیفیت زندگیت رو بدست شرکت‌های تجاری نسپارید.
03:50
Now I'm not talkingصحبت کردن here just about the badبد companiesشرکت ها --
86
215000
3000
البته من فقط درباره شرکتهای بد صحبت نمیکنم-- که من اسمشونو می‌گذارم "کشتارگاه روح انسانها" .
03:53
the "abattoirsکشتارگاه ها of the humanانسان soulروح," as I call them.
87
218000
3000
البته من فقط درباره شرکتهای بد صحبت نمیکنم-- که من اسمشونو می‌گذارم "کشتارگاه روح انسانها" .
03:56
(Laughterخنده)
88
221000
2000
(خنده)
03:58
I'm talkingصحبت کردن about all companiesشرکت ها.
89
223000
3000
بلکه درباره همه شرکتها میگم.
04:01
Because commercialتجاری companiesشرکت ها
90
226000
2000
چراکه شرکتهای تبلیغاتی طوری طراحی‌ شدند که تا جایی‌ که میتونند شما رو بدوشند.
04:03
are inherentlyذاتا designedطراحی شده
91
228000
2000
چراکه شرکتهای تبلیغاتی طوری طراحی‌ شدند که تا جایی‌ که میتونند شما رو بدوشند.
04:05
to get as much out of you [as]
92
230000
2000
چراکه شرکتهای تبلیغاتی طوری طراحی‌ شدند که تا جایی‌ که میتونند شما رو بدوشند.
04:07
they can get away with.
93
232000
2000
چراکه شرکتهای تبلیغاتی طوری طراحی‌ شدند که تا جایی‌ که میتونند شما رو بدوشند.
04:09
It's in theirخودشان natureطبیعت; it's in theirخودشان DNADNA;
94
234000
2000
این در طبیعت اوناست، این در DNA ی اوناست، این کار اوناست-- حتا شرکتای خوب و خوش‌نیت.
04:11
it's what they do --
95
236000
2000
این در طبیعت اوناست، این در DNA ی اوناست، این کار اوناست-- حتا شرکتای خوب و خوش‌نیت.
04:13
even the good, well-intentionedبه خوبی نیت companiesشرکت ها.
96
238000
3000
این در طبیعت اوناست، این در DNA ی اوناست، این کار اوناست-- حتا شرکتای خوب و خوش‌نیت.
04:16
On the one handدست,
97
241000
2000
از یک طرف قرار دادن امکانات مراقبت از بچه عالی‌ و زیبا به نظر میرسه.
04:18
puttingقرار دادن childcareمراقبت از کودکان facilitiesامکانات in the workplaceمحل کار
98
243000
2000
از یک طرف قرار دادن امکانات مراقبت از بچه عالی‌ و زیبا به نظر میرسه.
04:20
is wonderfulفوق العاده and enlightenedروشنفکر.
99
245000
2000
از یک طرف قرار دادن امکانات مراقبت از بچه عالی‌ و زیبا به نظر میرسه.
04:22
On the other handدست, it's a nightmareکابوس --
100
247000
2000
از طرفی‌ مثل کابوس میمونه؛ معنیش فقط اینه که شما زمان بیشتری را در محل کار میگذرونید.
04:24
it just meansبه معنای you spendخرج کردن more time at the bloodyخون آشام officeدفتر.
101
249000
3000
از طرفی‌ مثل کابوس میمونه؛ معنیش فقط اینه که شما زمان بیشتری را در محل کار میگذرونید.
04:29
We have to be responsibleمسئول
102
254000
2000
ما باید خودمون مسئولیت قرار دادن مرزها در زندگیمون به‌عهده بگیریم.
04:31
for settingتنظیمات and enforcingاجرای
103
256000
2000
ما باید خودمون مسئولیت قرار دادن مرزها در زندگیمون به‌عهده بگیریم.
04:33
the boundariesمرزها that we want in our life.
104
258000
3000
ما باید خودمون مسئولیت قرار دادن مرزها در زندگیمون به‌عهده بگیریم.
04:37
The thirdسوم observationمشاهده is
105
262000
2000
سومین دیدگاه من اینه که ما باید حواسمون باشه
04:39
we have to be carefulمراقب باشید
106
264000
2000
سومین دیدگاه من اینه که ما باید حواسمون باشه
04:41
with the time frameفریم that we chooseانتخاب کنید
107
266000
3000
به قالب زمانی‌ که واسه خودمون انتخاب می‌کنیم که توی اون قالب به تعادل برسیم.
04:44
uponبر whichکه to judgeقاضی our balanceتعادل.
108
269000
3000
به قالب زمانی‌ که واسه خودمون انتخاب می‌کنیم که توی اون قالب به تعادل برسیم.
04:48
Before I wentرفتی back to work
109
273000
2000
به قالب زمانی‌ که واسه خودمون انتخاب می‌کنیم که توی اون قالب به تعادل برسیم.
04:50
after my yearسال at home,
110
275000
2000
بعد از ۱سال موندن در خانه، نشستم و
04:52
I satنشسته down
111
277000
2000
بعد از ۱سال موندن در خانه، نشستم و
04:54
and I wroteنوشت out
112
279000
2000
یه دستور العمل خط به خط از آنچه که به عنوان بالانس در زندگیم آرزوش داشتم رو نوشتم.
04:56
a detailedدقیق, step-by-stepگام به گام descriptionشرح
113
281000
3000
یه دستور العمل خط به خط از آنچه که به عنوان بالانس در زندگیم آرزوش داشتم رو نوشتم.
04:59
of the idealایده آل balancedمتعادل کننده day
114
284000
3000
یه دستور العمل خط به خط از آنچه که به عنوان بالانس در زندگیم آرزوش داشتم رو نوشتم.
05:02
that I aspiredآرزو کرد to.
115
287000
2000
یه دستور العمل خط به خط از آنچه که به عنوان بالانس در زندگیم آرزوش داشتم رو نوشتم.
05:04
And it wentرفتی like this:
116
289000
3000
که به این صورت شد:
05:07
wakeاز خواب بیدار up well restedاستراحت کرد
117
292000
2000
از خواب بیدار میشم، خوش‌تیپ میکنم، بعد از یه خواب خوب. سکس میکنم.
05:09
after a good night'sشب sleepبخواب.
118
294000
2000
از خواب بیدار میشم، خوش‌تیپ میکنم، بعد از یه خواب خوب. سکس میکنم.
05:11
Have sexارتباط جنسی.
119
296000
2000
از خواب بیدار میشم، خوش‌تیپ میکنم، بعد از یه خواب خوب. سکس میکنم.
05:14
Walkراه رفتن the dogسگ.
120
299000
2000
سگم رو میبرم بیرون واسه دویدن. سکس میکنم.
05:16
Have breakfastصبحانه with my wifeهمسر and childrenفرزندان.
121
301000
3000
سگم رو میبرم بیرون واسه دویدن. سکس میکنم.
05:19
Have sexارتباط جنسی again.
122
304000
2000
سگم رو میبرم بیرون واسه دویدن. سکس میکنم.
05:21
(Laughterخنده)
123
306000
3000
(خنده)
05:24
Driveراندن the kidsبچه ها to schoolمدرسه on the way to the officeدفتر.
124
309000
3000
بچه‌ها رو میبرم مدرسه، سر راهم به اداره. ۳ساعت کار میکنم. وقت غذا با یه دوست ورزش میکنم.
05:27
Do threeسه hours'ساعت ها' work.
125
312000
2000
بچه‌ها رو میبرم مدرسه، سر راهم به اداره. ۳ساعت کار میکنم. وقت غذا با یه دوست ورزش میکنم.
05:29
Playبازی a sportورزش with a friendدوست at lunchtimeوقت ناهار.
126
314000
3000
بچه‌ها رو میبرم مدرسه، سر راهم به اداره. ۳ساعت کار میکنم. وقت غذا با یه دوست ورزش میکنم.
05:32
Do anotherیکی دیگر threeسه hours'ساعت ها' work.
127
317000
2000
۳ساعت دیگه کار میکنم، با یه سری رفقا توی بار، واسه یه نوشیدنی سر شب قرار میزارم.
05:34
Meetملاقات some matesهمسران in the pubمیخانه for an earlyزود eveningشب drinkنوشیدن.
128
319000
3000
۳ساعت دیگه کار میکنم، با یه سری رفقا توی بار، واسه یه نوشیدنی سر شب قرار میزارم
05:38
Driveراندن home for dinnerشام
129
323000
2000
بعد میرم خونه، واسه شام با همسرم و بچه‌ها. نیم ساعت مدیتیشن می‌کنم. سکس میکنم.
05:40
with my wifeهمسر and kidsبچه ها.
130
325000
3000
بعد میرم خونه، واسه شام با همسرم و بچه‌ها. نیم ساعت مدیتیشن می‌کنم. سکس میکنم.
05:43
Meditateمراقب باشید for halfنیم an hourساعت.
131
328000
3000
بعد میرم خونه، واسه شام با همسرم و بچه‌ها. نیم ساعت مدیتیشن می‌کنم. سکس میکنم.
05:46
Have sexارتباط جنسی.
132
331000
2000
بعد میرم خونه، واسه شام با همسرم و بچه‌ها. نیم ساعت مدیتیشن می‌کنم. سکس میکنم.
05:48
Walkراه رفتن the dogسگ. Have sexارتباط جنسی again.
133
333000
3000
با سگ میرم میدوم. دوباره سکس میکنم. میرم به رختخواب.
05:51
Go to bedبستر.
134
336000
3000
با سگ میرم میدوم. دوباره سکس میکنم. میرم به رختخواب.
05:54
(Applauseتشویق و تمجید)
135
339000
5000
(تشویق)
05:59
How oftenغالبا do you think I have that day?
136
344000
2000
فکر میکنید هر از چقدر وقت یه همچین روزی دارم.(خنده)
06:01
(Laughterخنده)
137
346000
3000
فکر میکنید هر از چقدر وقت یه همچین روزی دارم.(خنده)
06:04
We need to be realisticواقع بین.
138
349000
2000
ما باید واقع‌گرا باشیم. نمی‌شه همه اینها رو در یک روز داشته باشی‌.
06:06
You can't do it all in one day.
139
351000
2000
ما باید واقع‌گرا باشیم. نمی‌شه همه اینها رو در یک روز داشته باشی‌.
06:08
We need to elongateبلند شدن the time frameفریم
140
353000
3000
ما باید برای این کارها، زمان بیشتری داشته باشیم،
06:11
uponبر whichکه we judgeقاضی the balanceتعادل in our life,
141
356000
2000
زمانی‌ که بر اساس اون بالانس زندگیمون رو تعیین می‌کنیم،
06:13
but we need to elongateبلند شدن it
142
358000
2000
ولی‌ ما باید طوری زمان را طولانیتر کنیم که در این دام نیافتیم که بگیم:
06:15
withoutبدون fallingافتادن into the trapتله
143
360000
2000
ولی‌ ما باید طوری زمان را طولانیتر کنیم که در این دام نیافتیم که بگیم:
06:17
of the "I'll have a life when I retireبازنشسته,
144
362000
3000
"من وقتی‌ باز‌نشسته بشم، زمان بیشتری خواهم داشت، وقتی‌ بچه‌هام بزرگ شن و از خانه برن،
06:20
when my kidsبچه ها have left home,
145
365000
2000
"من وقتی‌ باز‌نشسته بشم، زمان بیشتری خواهم داشت، وقتی‌ بچه‌هام بزرگ شن و از خانه برن،
06:22
when my wifeهمسر has divorcedجدا شده me, my healthسلامتی is failingشکست خوردن,
146
367000
3000
وقتی‌ همسرم منو طلاق بده و از خانه بره، وقتی‌ سلامتیم رو از دست داده باشم،
06:25
I've got no matesهمسران or interestsمنافع left."
147
370000
2000
اونوقت من دیگه جفتی یا علایقی برام باقی‌ نمیمونه.
06:27
(Laughterخنده)
148
372000
2000
(خنده)
06:29
A day is too shortکوتاه; "after I retireبازنشسته" is too long.
149
374000
3000
یک روز خیلی‌ کوتاهه، و اگه باز‌نشسته بشیم خیلی‌ طولانی.
06:32
There's got to be a middleوسط way.
150
377000
3000
باید یه حد وسطی باشه.
06:36
A fourthچهارم observationمشاهده:
151
381000
2000
دیدگاه ۴‌ام:
06:38
We need to approachرویکرد balanceتعادل
152
383000
2000
ما باید تعادل را به یک روش متعادل بدست بیاوریم.
06:40
in a balancedمتعادل کننده way.
153
385000
3000
ما باید تعادل را به یک روش متعادل بدست بیاوریم.
06:43
A friendدوست cameآمد to see me last yearسال --
154
388000
2000
یکی‌ از دوستان پارسال اومد پیش من --
06:45
and she doesn't mindذهن me tellingگفتن this storyداستان -- a friendدوست cameآمد to see me last yearسال
155
390000
3000
از نظر اون اشکالی‌ نداره که من اینو تعریف کنم-- یکی‌ از دوستان پارسال اومد پیش من
06:48
and said, "Nigelنایجل, I've readخواندن your bookکتاب.
156
393000
2000
و گفت: "من کتابت رو خوندم. و به این نتیجه رسیدم که من زندگیم کاملا از تعادل خارج شده.
06:50
And I realizeتحقق بخشیدن that my life is completelyبه صورت کامل out of balanceتعادل.
157
395000
3000
و گفت: "من کتابت رو خوندم. و به این نتیجه رسیدم که من زندگیم کاملا از تعادل خارج شده.
06:53
It's totallyکاملا dominatedتحت سلطه by work.
158
398000
3000
کاملا وقف کار شدم. ۱۰ساعت در روز کار میکنم، ۲ ساعت هم رفت و آمدم زمان میبره.
06:56
I work 10 hoursساعت ها a day; I commuteرفت و آمد two hoursساعت ها a day.
159
401000
3000
کاملا وقف کار شدم. ۱۰ساعت در روز کار میکنم، ۲ ساعت هم رفت و آمدم زمان میبره.
06:59
All of my relationshipsروابط have failedناموفق.
160
404000
2000
همه ارتباطاتم به شکست منجر شده، دیگه در زندگیم چیزی ندارم جز کارم.
07:01
There's nothing in my life
161
406000
2000
همه ارتباطاتم به شکست منجر شده، دیگه در زندگیم چیزی ندارم جز کارم.
07:03
apartجدا از هم from my work.
162
408000
2000
همه ارتباطاتم به شکست منجر شده، دیگه در زندگیم چیزی ندارم جز کارم.
07:05
So I've decidedقرار بر این شد to get a gripگرفتن and sortمرتب سازی it out.
163
410000
3000
تصمیم گرفتم تلاش کنم و تغيیری در اون حاصل کنم. رفتم باشگاه ورزشی."
07:08
So I joinedپیوست a gymسالن ورزش."
164
413000
2000
تصمیم گرفتم تلاش کنم و تغيیری در اون حاصل کنم. رفتم باشگاه ورزشی."
07:10
(Laughterخنده)
165
415000
3000
(خنده)
07:13
Now I don't mean to mockخجالت کشیدم,
166
418000
3000
حالا من قصد مسخره کردن ندارم ولی‌
07:16
but beingبودن a fitمناسب 10-hour-a-dayیک روزه officeدفتر ratموش
167
421000
4000
برای کسیکه ۱۰ساعت کار میکنه، تعادل نمیاره، فقط آمادگی بدنی بیشتر به اون میده.
07:20
isn't more balancedمتعادل کننده; it's more fitمناسب.
168
425000
3000
برای کسیکه ۱۰ساعت کار میکنه، تعادل نمیاره، فقط آمادگی بدنی بیشتر به اون میده.
07:23
(Laughterخنده)
169
428000
2000
(خنده)
07:25
Lovelyدوست داشتني thoughگرچه physicalفیزیکی exerciseورزش mayممکن است be,
170
430000
3000
بامزه‌ست اگرچه تمرینات بدنی شاید، ولی بخشهای دیگری هم در زندگی‌ وجود دارد.
07:28
there are other partsقطعات to life --
171
433000
2000
بامزه‌ست اگرچه تمرینات بدنی شاید، ولی بخشهای دیگری هم در زندگی‌ وجود دارد.
07:30
there's the intellectualفکری sideسمت; there's the emotionalعاطفی sideسمت;
172
435000
2000
بخش هوشمندی، بخش احساسی‌، بخش معنوی.
07:32
there's the spiritualروحانی sideسمت.
173
437000
2000
بخش هوشمندی، بخش احساسی‌، بخش معنوی.
07:34
And to be balancedمتعادل کننده,
174
439000
2000
و برای رسیدن به یک تعادل در زندگی‌، ما به همه این موارد نیاز داریم-- نه فقط ۵۰تا دراز نشست.
07:36
I believe we have to attendمراجعه كردن
175
441000
2000
و برای رسیدن به یک تعادل در زندگی‌، ما به همه این موارد نیاز داریم-- نه فقط ۵۰تا دراز نشست.
07:38
to all of those areasمناطق --
176
443000
2000
و برای رسیدن به یک تعادل در زندگی‌، ما به همه این موارد نیاز داریم-- نه فقط ۵۰تا دراز نشست.
07:40
not just do 50 stomachمعده crunchesخرچنگ.
177
445000
3000
و برای رسیدن به یک تعادل در زندگی‌، ما به همه این موارد نیاز داریم-- نه فقط ۵۰تا دراز نشست.
07:43
Now that can be dauntingدلهره آور.
178
448000
2000
در نگاه اول این دلهره آور به نظر می‌رسه.
07:45
Because people say, "Bloodyخونین hellجهنم mateرفیق, I haven'tنه got time to get fitمناسب.
179
450000
3000
چون مردم حتما میگن: "ای داد بیداد! من هنوز فرصت پیدا نکردم که ورزش کنم؛
07:48
You want me to go to churchکلیسا and call my motherمادر."
180
453000
2000
اونوقت تو ازم میخوای که برم به کلیسا، به مادرم هم زنگ بزنم."
07:50
And I understandفهمیدن.
181
455000
2000
البته من درکشون میکنم. واقعا میفهمم این چقدر وحشتناک میتونه باشه.
07:52
I trulyبراستی understandفهمیدن how that can be dauntingدلهره آور.
182
457000
3000
البته من درکشون میکنم. واقعا میفهمم این چقدر وحشتناک میتونه باشه.
07:55
But an incidentحادثه that happenedاتفاق افتاد a coupleزن و شوهر of yearsسالها agoپیش
183
460000
3000
ولی‌ یک اتفاق تصادفی که چند سال پیش اتفاق افتاد، بمن دیدگاه جدیدی رو داد.
07:58
gaveداد me a newجدید perspectiveچشم انداز.
184
463000
2000
ولی‌ یک اتفاق تصادفی که چند سال پیش اتفاق افتاد، بمن دیدگاه جدیدی رو داد.
08:00
My wifeهمسر, who is somewhereجایی in the audienceحضار todayامروز,
185
465000
3000
همسرم که الان بین تماشاچیاست، یه روز به من در شرکت زنگ زد
08:03
calledبه نام me up at the officeدفتر
186
468000
3000
همسرم که الان بین تماشاچیاست، یه روز به من در شرکت زنگ زد
08:06
and said, "Nigelنایجل, you need to pickانتخاب کنید our youngestجوانترین sonفرزند پسر" --
187
471000
3000
و گفت،"نایگل، سر راه که میای بچه کوچیکه رو هم با خودت بیار." هری "از مدرسه‌اش"
08:09
Harryهری -- "up from schoolمدرسه."
188
474000
2000
و گفت،"نایگل، سر راه که میای بچه کوچیکه رو هم با خودت بیار." هری "از مدرسه‌اش"
08:11
Because she had to be somewhereجایی elseچیز دیگری with the other threeسه childrenفرزندان for that eveningشب.
189
476000
3000
چون او آنشب با ۳بچه دیگه قرار بود جایی‌ برند.
08:14
So I left work an hourساعت earlyزود that afternoonبعد از ظهر
190
479000
3000
من اون روز زودتر از کارم اومدم و هری رو جلو در مدرسه‌ش سوارش کردم.
08:17
and pickedبرداشت Harryهری up at the schoolمدرسه gatesدروازه ها.
191
482000
3000
من اون روز زودتر از کارم اومدم و هری رو جلو در مدرسه‌ش سوارش کردم.
08:21
We walkedراه می رفت down to the localمحلی parkپارک,
192
486000
2000
بعد رفتیم به پارک محلّه‌مون، و کلی‌ بازی و ورجه‌وورجه کردیم.
08:23
messedmessed around on the swingsنوسانات, playedبازی کرد some sillyاحمقانه gamesبازی ها.
193
488000
3000
بعد رفتیم به پارک محلّه‌مون، و کلی‌ بازی و ورجه‌وورجه کردیم.
08:26
I then walkedراه می رفت him up the hillتپه to the localمحلی cafeکافه,
194
491000
3000
بعد با هم از تپه بالا رفتیم بسمت کافه محله و یه پیتزا با هم خوردیم،
08:29
and we sharedبه اشتراک گذاشته شده a pizzaپیتزا for two,
195
494000
3000
بعد با هم از تپه بالا رفتیم بسمت کافه محله و یه پیتزا با هم خوردیم،
08:32
then walkedراه می رفت down the hillتپه to our home,
196
497000
2000
بعد برگشتیم پایین به سمت خانه، بعد حمامش کردم و لباس بات‌من رو تنش کردم.
08:34
and I gaveداد him his bathحمام
197
499000
2000
بعد برگشتیم پایین به سمت خانه، بعد حمامش کردم و لباس بات‌من رو تنش کردم.
08:36
and put him in his Batmanبتمن pajamasلباس خواب.
198
501000
3000
بعد برگشتیم پایین به سمت خانه، بعد حمامش کردم و لباس بات‌من رو تنش کردم.
08:39
I then readخواندن him a chapterفصل
199
504000
2000
بعد براش یه فصل از کتاب Roald Dahl بنام"جیمز و هلوی بزرگ" رو خوندم.
08:41
of Roaldروالد Dahl'sدله "Jamesجیمز and the Giantغول Peachهلو."
200
506000
3000
بعد براش یه فصل از کتاب Roald Dahl بنام"جیمز و هلوی بزرگ" رو خوندم.
08:44
I then put him to bedبستر, tuckedبسته شدن him in,
201
509000
2000
بعد گذاشتمش توی رختخوابش، پتو رو کشیدم روش، پیشونیشو بوسیدم و گفتم "شب بخیر رفیق"،
08:46
gaveداد him a kissبوسه on his foreheadپیشانی and said, "Goodnightشب بخیر, mateرفیق,"
202
511000
2000
بعد گذاشتمش توی رختخوابش، پتو رو کشیدم روش، پیشونیشو بوسیدم و گفتم "شب بخیر رفیق"،
08:48
and walkedراه می رفت out of his bedroomاتاق خواب.
203
513000
2000
و رفتم به سمت در. همینطور که میرفتم اون گفت، "بابا؟" گفتم "بله رفیق؟"
08:50
As I was walkingپیاده روی out of his bedroomاتاق خواب,
204
515000
2000
و رفتم به سمت در. همینطور که میرفتم اون گفت، "بابا؟" گفتم "بله رفیق؟"
08:52
he said, "Dadبابا?" I wentرفتی, "Yes, mateرفیق?"
205
517000
3000
و رفتم به سمت در. همینطور که میرفتم اون گفت، "بابا؟" گفتم "بله رفیق؟"
08:55
He wentرفتی, "Dadبابا, this has been the bestبهترین day
206
520000
2000
گفت، "بابا،امروز بهترین روز زندگی‌ من بود."
08:57
of my life, ever."
207
522000
3000
گفت، "بابا،امروز بهترین روز زندگی‌ من بود."
09:02
I hadn'tتا به حال نیست doneانجام شده anything,
208
527000
3000
من هیچکاری نکرده بودم، نه برده بودمش به دنیای والت‌دیسنی و نه براش پلی‌استیشن خریده بودم.
09:05
hadn'tتا به حال نیست takenگرفته شده him to Disneyدیزنی Worldجهان or boughtخریداری شد him a Playstationپلی استیشن.
209
530000
3000
من هیچکاری نکرده بودم، نه برده بودمش به دنیای والت‌دیسنی و نه براش پلی‌استیشن خریده بودم.
09:08
Now my pointنقطه is
210
533000
2000
حالا منظورم اینه که، کمترین کارها هم اهمیت دارن.
09:10
the smallکوچک things matterموضوع.
211
535000
3000
حالا منظورم اینه که، کمترین کارها هم اهمیت دارن.
09:13
Beingبودن more balancedمتعادل کننده
212
538000
2000
متعادل‌تر بودن در زندگی‌ معنیش این نیست که زندگیت باید بطور دراماتیکی تغییر کنه.
09:15
doesn't mean dramaticنمایشی upheavalتعجب in your life.
213
540000
3000
متعادل‌تر بودن در زندگی‌ معنیش این نیست که زندگیت باید بطور دراماتیکی تغییر کنه.
09:18
With the smallestکوچکترین investmentسرمایه گذاری
214
543000
2000
با کمترین هزینه در درست‌ترین زمان و مکان،
09:20
in the right placesمکان ها,
215
545000
2000
با کمترین هزینه در درست‌ترین زمان و مکان،
09:22
you can radicallyبه طور اساسی transformتبدیل the qualityکیفیت of your relationshipsروابط
216
547000
3000
میتونید بطور رادیکال کیفیت روابط‌تون و کیفیت زندگیتون رو تغییر دهید.
09:25
and the qualityکیفیت of your life.
217
550000
2000
میتونید بطور رادیکال کیفیت روابط‌تون و کیفیت زندگیتون رو تغییر دهید.
09:27
Moreoverعلاوه بر این, I think,
218
552000
2000
علاوه‌بر‌آن میتونید جامعه خودتون رو هم تغییر بدید.
09:29
it can transformتبدیل societyجامعه.
219
554000
3000
علاوه‌بر‌آن میتونید جامعه خودتون رو هم تغییر بدید.
09:32
Because if enoughکافی people do it,
220
557000
2000
چراکه اگه باندازه کافی‌ آدمایی پیدابشن که این تغییر رو در زندگیشون ایجاد کنند،
09:34
we can changeتغییر دادن society'sجامعه definitionتعریف of successموفقیت
221
559000
3000
اونوقت میتونیم تعریف موفقیت را عوض کنیم،
09:37
away from the moronicallyاز نظر فطری simplisticساده است notionایده
222
562000
3000
و دور بشیم از مفهوم ساده‌انگارانه که میگه آدمی‌ که پولدار تر باشه برنده است،
09:40
that the personفرد with the mostاکثر moneyپول when he diesمیمیرد winsبرنده می شود,
223
565000
4000
و دور بشیم از مفهوم ساده‌انگارانه که میگه آدمی‌ که پولدار تر باشه برنده است،
09:44
to a more thoughtfulمتفکر and balancedمتعادل کننده definitionتعریف
224
569000
3000
و میریم به سمت یک تعریف متفکرانه‌تر و متعادل‌تر از زندگی‌ واقعی‌.
09:47
of what a life well livedزندگی می کرد looksبه نظر می رسد like.
225
572000
4000
و میریم به سمت یک تعریف متفکرانه‌تر و متعادل‌تر از زندگی‌ واقعی‌.
09:51
And that, I think,
226
576000
2000
که من معتقدم این یک ایده هست که ارزش منتشر شدن داره.
09:53
is an ideaاندیشه worthارزش spreadingگسترش دادن.
227
578000
2000
که من معتقدم این یک ایده هست که ارزش منتشر شدن داره.
09:55
(Applauseتشویق و تمجید)
228
580000
3000
(تشویق)
Translated by zahra soleimanian
Reviewed by mahmood rokni

▲Back to top

ABOUT THE SPEAKER
Nigel Marsh - Author and marketer
Nigel Marsh presents and writes on business and personal life -- and how the two interact. He is the author of "Fat, Forty and Fired."

Why you should listen
Nigel Marsh is the author of Fit, Fifty and Fired-Up, Fat, Forty and Fired and Overworked and Underlaid. He's the chairman of strategic research consultancy The Leading Edge and the co-founder of the energy-saving movement Earth Hour. Marsh also founded The Sydney Skinny.
More profile about the speaker
Nigel Marsh | Speaker | TED.com