ABOUT THE SPEAKER
Keith Nolan - Teacher
Keith Nolan doesn't believe his deafness should be a barrier to serving his country -- and is making the case for increasing the role of citizens with disabilities in the military.

Why you should listen

Keith Nolan was told that he couldn’t enlist in the army because he was deaf -- but he didn’t take no for an answer. After he finally convinced a commander to let him audit ROTC classes, he proved himself a top student and earned his uniform. Although a standard military hearing test prevents him from enlisting, his continued fight has inspired many would-be soldiers with disabilities -- and a vigorous online campaign on his behalf.

More profile about the speaker
Keith Nolan | Speaker | TED.com
TEDxIslay

Keith Nolan: Deaf in the military

Filmed:
299,902 views

Keith Nolan always wanted to join the United States military -- but he’s deaf, an automatic disqualification according to military rules. In this talk, he describes his fight to fight for his country. (In American Sign Language, with real time translation.) (Filmed at TEDxIslay.)
- Teacher
Keith Nolan doesn't believe his deafness should be a barrier to serving his country -- and is making the case for increasing the role of citizens with disabilities in the military. Full bio

Double-click the English transcript below to play the video.

00:10
(Interpreterمترجم voice-overصداگذاری) Helloسلام, everyoneهر کس.
My nameنام is Keithکیت Nolanنولان.
0
445
3507
(صداگذاری مترجم) سلام به همه
اسم من کیث نولان است.
00:14
I’m a cadetکاردان privateخصوصی.
1
4484
1507
من دانشجو دانشکده افسری هستم.
00:19
My talk todayامروز is on the topicموضوع
of the militaryنظامی.
2
9208
3195
موضوع صحبت امروزم درباره ارتش است.
00:23
How manyبسیاری of you out there thought
you’d ever like to joinپیوستن the militaryنظامی?
3
13007
3569
چند نفر از بین شما به این فکر کرده‌اید
که دوست دارید به ارتش ملحق شوید؟
00:26
I see a numberعدد of you noddingتکان دادن.
4
16600
1942
می‌بینم که تعدادی
سر تایید تکان می‌دهید.
00:28
And I thought the sameیکسان thing
ever sinceاز آنجا که I was youngجوان.
5
18566
2675
من هم از سن کم
همینطور فکر می‌کردم.
00:31
Growingدر حال رشد up, I’d always wanted
to joinپیوستن the militaryنظامی.
6
21265
2749
می‌خواستم وقتی بزرگ شدم وارد ارتش شوم.
00:34
I lovedدوست داشتنی militaryنظامی historyتاریخ
7
24689
1837
تاریخچه ارتش را دوست داشتم
00:36
and I’veبله readخواندن a great dealمعامله on the subjectموضوع.
8
26550
2459
و در این باره مطالعات زیادی داشته‌ام.
00:39
Alsoهمچنین, I have variousمختلف familyخانواده membersاعضا,
suchچنین as my grandfatherبابا بزرگ and great uncleدایی,
9
29033
4247
و همینطور تعدادی از اعضای خانواده‌ام
مثل پدربزرگ و عموی بزرگم
00:43
who foughtمبارزه کرد in Worldجهان Warجنگ IIدوم.
10
33304
1314
در جنگ جهانی دوم جنگیدند.
00:44
And like them, I wanted the sameیکسان thing:
to serveخدمت my countryکشور.
11
34642
3381
و مثل آن‌ها می‌خواستم
به کشورم خدمت کنم.
00:48
So the questionسوال is: Can I?
12
38047
1587
پس سوال این است: آیا می‌توا نم؟
00:49
No, I can’t.
13
39658
1254
نه، من نمی‌توانم
00:51
Why? Simplyبه سادگی because I’m deafکر.
14
41330
1995
چرا؟ چون که ناشنوا هستم.
00:54
Regardlessبدون در نظر گرفتن of that factواقعیت, I still had
that longingاشتیاق to joinپیوستن the militaryنظامی.
15
44389
4574
با وجود این، هنوز
هم می‌خواستم وارد ارتش شوم.
00:59
For exampleمثال, after I graduatedفارغ التحصیل شد
from highبالا schoolمدرسه,
16
49869
3582
به طور مثال وقتی که
از دبیرستان فارغ التحصیل شدم،
01:03
threeسه monthsماه ها before 9/11 occurredرخ داده است,
17
53475
2343
سه ماه قبل از واقعه ۱۱ سپتامبر،
01:05
I wentرفتی to a navalدریایی recruitingاستخدام centerمرکز
with highبالا hopesامیدوارم of joiningپیوستن the navyنیروی دریایی.
18
55842
4117
با امید زیادی برای پیوستن به نیروی دریایی
به مرکز استخدام رفتم.
01:09
I wentرفتی in and a strappingتسمه navalدریایی man
stoodایستاد up and addressedخطاب me.
19
59983
3920
وارد آنجا شدم و یک افسر تنومندی بلند شد
و من را مورد خطاب قرار داد.
01:13
As he was speakingصحبت كردن to me,
it was impossibleغیرممکن است for me to readخواندن his lipsلب ها,
20
63927
4179
در حینی که با من صحبت می‌کرد
برای من لب خوانی دشوار بود.
01:18
so I said, “I'm sorry, I’m deafکر.”
21
68130
2662
گفتم: ببخشید، من ناشنوا هستم.
01:22
He toreپاره کردند off a little pieceقطعه of paperکاغذ
and wroteنوشت down threeسه wordsکلمات:
22
72100
3053
او یک تکه کاغذ پاره کرد
و روی آن سه کلمه نوشت:
01:25
Badبد earگوش. DisqualDisqual.”
23
75177
2080
«گوشِ سنگین، مردود. »
01:27
He didn't even fullyبه طور کامل
spellهجی کردن out "Disqualifiedرد صلاحیت,"
24
77938
2221
اون حتی املای کامل کلمه را هم ننوشت.
01:30
just: “Badبد earگوش. DisqualDisqual.”
25
80183
1723
فقط "گوشِ سنگین، مردود"
01:33
So I wentرفتی on my way.
26
83381
2162
من به راه خودم ادامه دادم.
01:35
I triedتلاش کرد variousمختلف locationsمکان ها a numberعدد
of differentناهمسان timesبار, tryingتلاش کن to joinپیوستن,
27
85567
3721
و جا‌های زیادی را درزمان‌های مختلفی
امتحان کردم که قبول شوم،
01:39
but over and over again,
I got the sameیکسان responseواکنش:
28
89312
2523
ولی یک پاسخ را بارها و بارها دریافت کردم.
01:41
“Sorry, you’reدوباره deafکر. We can’t acceptقبول کردن you.”
29
91859
2153
« متاسفانه شما ناشنوایی.
نمی‌توانیم شما را بپذیریم.»
01:44
So I shiftedتغییر یافته است gearsدنده ها
and decidedقرار بر این شد to becomeتبدیل شدن به a teacherمعلم.
30
94430
2505
من هم نظرم را عوض کردم
و تصمیم گرفتم معلم شوم.
01:46
I completedتکمیل شده a master'sکارشناسی ارشد in deafکر educationتحصیلات
and taughtتدریس کرد for almostتقریبا two yearsسالها,
31
96959
4027
کارشناسی ارشد در آموزش ناشنوایان
را تکمیل کردم و نزدیک دو سال تدریس می‌کردم
01:51
untilتا زمان this pastگذشته springبهار,
when threeسه things occurredرخ داده است
32
101010
2460
تا بهار گذشته، که سه اتفاق رخ داد
01:53
that changedتغییر کرد that courseدوره,
33
103494
1641
که باعث تغییر شرایط شد،
01:55
the first of whichکه, while I was teachingدرس دادن
a highبالا schoolمدرسه historyتاریخ classکلاس.
34
105159
3805
اول از همه، هنگامی که مشغول
تدریس تاریخ دردبیرستان بودم،
01:58
I’d lecturedسخنرانی on the Mexican-Americanآمریکایی مکزیکی Warجنگ.
35
108988
2374
در مورد جنگ آمریکا-مکزیک سخرانی کرده بودم.
02:01
The bellزنگ had rungرنج,
and I was seatedنشسته at my deskمیز مطالعه,
36
111386
2447
زنگ خورده بود. و من پشت میزم نشسته بودم
02:03
when one of my studentsدانش آموزان,
who is deafکر, approachedنزدیک شدم me
37
113857
2780
یکی از دانش‌آموزانم که ناشنواست
پیش من آمد
02:06
and said that he’d like
to joinپیوستن the militaryنظامی.
38
116661
2159
و گفت که علاقه داره به ارتش بپیوندد.
02:08
I said, “Ahآه, sorry.
You can’t. You're deafکر.”
39
118844
2153
من گفتم: « متاسفم! نمی‌توانی،
تو ناشنوایی.»
02:11
Then I caughtگرفتار myselfخودم.
40
121576
1452
بعد به خودم آمدم.
02:13
It struckرخ داد me that all alongدر امتداد
I had been told no, I can’t,
41
123052
3339
ناگهان به ذهنم خطورکرد بعد از این همه
که به من گفتن نه، نمی‌توانی،
02:16
and now I was perpetuatingادامه دادن
that sameیکسان messageپیام
42
126415
2159
من هم الان دارم به همان پیام دامن می‌زنم،
02:18
to the nextبعد generationنسل, to my ownخودت studentدانشجو.
43
128598
2665
برای نسل بعد، برای دانش‌آموزان خودم.
02:21
That realizationتحقق had a largeبزرگ impactتأثیر
that really resonatedرونق گرفت with me.
44
131287
3694
این مفهوم تاثیر بزرگی داشت
که مدام فکرم را مشغول خودش کرده بود.
02:25
Now, the secondدومین thing that happenedاتفاق افتاد,
my friendدوست had just movedنقل مکان کرد to Israelاسرائيل.
45
135005
3479
دومین چیزی که اتفاق افتاد
این بود که دوستم به اسرائیل رفت.
02:28
Did you know that in Israelاسرائيل
they acceptقبول کردن deafکر people into the militaryنظامی?
46
138508
3367
آیا می‌دانستید در اسرائیل
افراد ناشنوا را در ارتش قبول می‌کنند؟
02:31
How can deafکر people be
in the militaryنظامی, right?
47
141899
2166
چطور ناشنوایان می‌توانند
در ارتش باشند، نه؟
02:34
Could this really be trueدرست است? Come on!
48
144089
2106
واقعا حقیقت داشت؟ دست بردار!
02:36
Well, I wentرفتی to Israelاسرائيل last summerتابستان
to see for myselfخودم.
49
146219
3120
خوب من تابستان گذشته به اسرائیل رفتم
تا خودم از نزدیک ببینم.
02:39
I interviewedمصاحبه شد 10 deafکر Israeliاسرائیلی soldiersسربازان,
50
149363
2859
با ده سرباز ناشنوا اسرائیلی مصاحبه کردم،
02:42
all of those videoویدئو interviewsمصاحبه ها
and questionsسوالات I’veبله compiledکامپایل شده,
51
152246
2762
ویدئو تمام آن مصاحبه‌ها و
سوال‌هایی که جمع کردم،
02:45
and the findingsیافته ها,
I’llll shareاشتراک گذاری with you laterبعد.
52
155032
2184
و یافته‌هایم را با شما به اشتراک می‌گذارم.
02:47
Thirdlyثالثا, CSUNسی سان here, my almaalma materمادر,
53
157891
2910
سوم این که دانشگاه ایالتی کالیفرنیا
در نورتریج
02:50
had recentlyبه تازگی startedآغاز شده up
an Armyارتش ROTCROTC programبرنامه.
54
160825
2907
به تازگی برنامه نظامی
آموزش افسران ذخیره را شروع کرده.
02:54
ROTCROTC, whichکه standsمی ایستد for
Reserveذخیره Officerافسر Trainingآموزش Corpsسپاه,
55
164464
4853
ROTC مخفف کلمه "یگان آموزش افسران ذخیره"
02:59
allowsاجازه می دهد studentsدانش آموزان workingکار کردن on
theirخودشان collegeکالج majorsرشته های اصلی
56
169341
2300
اجازه می‌دهد دانشجو روی
رشته درسی خود کار کند
03:01
to concurrentlyهمزمان participateشرکت کردن
in the ROTCROTC programبرنامه.
57
171665
2621
و به طور همزمان در برنامه ROTC شرکت کند.
03:04
Uponبر graduationفارغ التحصیلی, ROTCROTC studentsدانش آموزان
have a militaryنظامی careerحرفه
58
174310
3465
بعد از فارغ التحصیلی، دانش آموزان ROTC
دارای یک شغل نظامی هستند
03:07
readyآماده and waitingدر انتظار for them.
59
177799
1620
که آماده و در انتظار آن‌ها هست.
03:09
So if one joinedپیوست the armyارتش, one could
commissionکمیسیون as a secondدومین lieutenantستوان.
60
179443
3440
بنابراین اگراین فرد به ارتش پیوست،
به درجه ستوان دوم منصوب می‌شود.
03:12
That's generallyبطور کلی the ROTCROTC
programبرنامه here at CSUNسی سان.
61
182907
2384
این بطورکلی برنامه ROTC
در دانشگاه کالیفرنیا است.
03:15
Havingداشتن learnedیاد گرفتم that, I was intriguedجذاب.
62
185767
1957
با دانستن این موضوع
هیجان‌زده بودم.
03:18
I alreadyقبلا had a professionحرفه as a teacherمعلم,
63
188178
2022
من از قبل شغلی به عنوان معلم داشتم،
03:20
but I wentرفتی aheadدر پیش anywayبه هر حال
and sentارسال شد an emailپست الکترونیک off to the programبرنامه,
64
190224
2953
اما به هر حال پیش رفتم و
نامه‌ای برای آن برنامه فرستادم.
03:23
explainingتوضیح دادن that I was
a teacherمعلم of the deafکر,
65
193201
2133
توضیح دادم که من معلم ناشنوایان بودم،
03:25
wonderingتعجب کردم if I could take
a fewتعداد کمی classesکلاس ها with them
66
195358
2333
می‌خواستم بدانم
می‌توانم با آن‌ها چند کلاس بگیرم
03:27
and perhapsشاید shareاشتراک گذاری theirخودشان lessonsدرس ها
with my studentsدانش آموزان.
67
197715
2648
و شاید درس‌های آنها را با دانش آموزانم
به اشتراک بگذارم.
03:30
I got an emailپست الکترونیک responseواکنش back,
68
200387
1748
من پاسخ ایمیلم را گرفتم،
03:32
and surprisinglyشگفت آور, it was the first
time that I wasn'tنبود told,
69
202779
2960
و در کمال تعجب برای
اولین بار به من نگفتند:
03:35
"Sorry, no, you can’t. You’reدوباره deafکر."
70
205763
2157
«متاسفیم، نه، تو نمی‌توانی، تو ناشنوایی.»
03:37
It said, "Well, that's interestingجالب هست.
71
207944
2025
گفته می‌شود، « خب، خیلی جالب است.
03:39
I think maybe we can work something out
72
209993
1920
فکر کنم می‌توانیم کاری انجام دهیم
03:41
and you can take a fewتعداد کمی classesکلاس ها with us."
73
211937
2101
و شما می‌توانید چند کلاس با ما بگیرید.»
03:44
This was unprecedentedبی سابقه.
74
214661
1467
این بی‌سابقه بود.
03:46
So naturallyبه طور طبیعی, I was shockedبهت زده.
75
216663
1950
خوب طبیعتا شوکه شده بودم.
03:48
Althoughبا اينكه I was teachingدرس دادن, I decidedقرار بر این شد I had
to grabگرفتن the opportunityفرصت right away
76
218637
3639
با اینکه مشغول تدریس بودم،
تصمیم گرفتم ازاین فرصت استفاده کنم
03:52
and get my footپا in the doorدرب.
77
222300
1358
و وارد این کار شوم.
03:53
Altogetherدر مجموع, that's how it transpiredفراموشت کرد.
78
223682
1850
در مجموع اینگونه اتفاق افتاد.
03:56
Now, with all my life experiencesتجربیات,
79
226302
2254
الان، با تمام تجربیات زندگی‌ام،
03:58
havingداشتن talkedصحبت کرد with all the people I had,
and givenداده شده everything I’veبله readخواندن,
80
228580
3723
وصحبت کردن با افرادی که می‌شناختم
و با در نظر گرفتن همه چیز‌هایی که خواندم
04:02
I decidedقرار بر این شد to writeنوشتن a researchپژوهش paperکاغذ
calledبه نامDeafکر in the Militaryنظامی.”
81
232327
3786
تصمیم گرفتم یک مقاله پژوهشی
به نام "ناشنوایی در ارتش" بنویسم.
04:06
I'll shareاشتراک گذاری with you
what those 98 pagesصفحات entailمستلزم.
82
236137
2619
با شما آنچه این ۹۸ صفحه دربر دارد
را در میان می‌گذارم.
04:11
Here in Americaآمریکا, we’veبله actuallyدر واقع had
deafکر soldiersسربازان servingخدمت in the pastگذشته.
83
241039
3886
اینجا درامریکا سربازان ناشنوایی داشتیم
که در قدیم خدمت می‌کردند.
04:14
In factواقعیت, duringدر حین
the Texasتگزاس Warجنگ of Independenceاستقلال,
84
244949
2877
در حقیقت، در طول جنگ استقلال تگزاس،
04:17
there was a keyکلیدی characterشخصیت
namedتحت عنوان Deafکر Smithاسمیت,
85
247850
2023
یک شخصیت کلیدی به نام دف اسمیث وجود داشت
04:19
who madeساخته شده a largeبزرگ contributionمشارکت
to that warجنگ effortتلاش.
86
249897
2471
که سهم بزرگی در آن اقدام جنگی داشت.
04:23
For the Americanآمریکایی Civilمدنی Warجنگ,
87
253034
1577
برای جنگ داخلی آمریکا،
04:24
Gallaudetگالودت Universityدانشگاه actuallyدر واقع has archivedآرشیو شده
a listفهرست of deafکر soldiersسربازان in that warجنگ
88
254635
4092
دانشگاه گالاودت فهرستی از سربازان ناشنوا
در آن جنگ را آرشیو کرده است
04:28
from the Northشمال and the Southجنوب,
89
258751
1690
از شمال و جنوب،
04:30
showingنشان دادن that deafکر soldiersسربازان
were even fightingدعوا کردن againstدر برابر eachهر یک other.
90
260465
3127
که نشان می‌دهد سربازان ناشنوا
حتی با یکدیگر مبارزه می‌کنند.
04:33
Duringدر حین Worldجهان Warجنگ IIدوم,
there are a fewتعداد کمی rareنادر examplesمثال ها
91
263616
2826
در طول جنگ جهانی دوم
چند مثال نادر
04:36
of deafکر people who madeساخته شده it
into the militaryنظامی at that time
92
266466
2850
از افراد ناشنوا هست که در آن زمان
ارتشی بودند
04:39
and were ableتوانایی to serveخدمت
theirخودشان countryکشور as well.
93
269340
2249
وهمچنین می‌توانستند به کشور خود خدمت کنند.
04:41
Historyتاریخ illustratesنشان می دهد the factواقعیت
that Americaآمریکا has had deafکر soldiersسربازان,
94
271613
3079
تاریخ این واقعیت را نشان می‌دهد که
آمریکا سربازان ناشنوا داشته،
04:44
in contrastتضاد to todayامروز.
95
274716
1280
درقیاس با امروز.
04:46
In my paperکاغذ, I alsoهمچنین discussبحث و گفتگو
the deafکر Israeliاسرائیلی soldiersسربازان.
96
276326
3368
در مقاله‌ام، درباره سربازان ناشنوا
اسرائیلی هم صحبت می‌کنم.
04:50
I learnedیاد گرفتم that they serveخدمت
in non-combatغیر رزمی rolesنقش ها.
97
280073
2882
من متوجه شدم که آن‌ها در
نقش‌های غیررزمی خدمت می‌کنند.
04:52
The deafکر soldiersسربازان are not
on the frontجلوی linesخطوط engagedنامزد شده in fireآتش,
98
282979
3038
آن‌ها درخط مقدم نیستند که
زیرآتش و گلوله است،
04:56
but ratherنسبتا, are behindپشت the linesخطوط
servingخدمت in supportiveحمایتی rolesنقش ها.
99
286041
3250
اما به جای آن، پشت خط‌های مقدم
در نقش‌های حمایتی خدمت می‌کنند.
04:59
There are a plethoraکثیف of variousمختلف
non-combatغیر رزمی jobsشغل ها accessibleدر دسترس to the deafکر:
100
289315
3468
تعداد زیادی از کار‌های غیررزمی مختلف
برای افراد ناشنوا وجود دارد:
05:02
intelligenceهوش, computerکامپیوتر technologyتکنولوژی,
mapنقشه drawingنقاشی, supplyعرضه,
101
292807
3406
در زمینه‌های اطلاعات، کامپیوتر،
نقشه کشی، تجهیزات،
05:06
militaryنظامی dogسگ trainingآموزش --
102
296237
1246
آموزش سگ نظامی--
05:07
the listفهرست goesمی رود on.
103
297507
1174
و این لیست ادامه دارد.
05:09
The communicationارتباطات
betweenبین deafکر Israeliاسرائیلی soldiersسربازان
104
299466
2234
ارتباط بین سربازان ناشنوای اسرائیلی
05:11
and other soldiersسربازان who are hearingشنیدن
105
301724
1659
و دیگر سربازانی که می‌شنوند،
05:13
is carriedانجام out with the sameیکسان approachesرویکردها
deafکر people in generalعمومی use
106
303407
3183
از همان طریقی است که ناشنوایان
به طور کلی استفاده می‌کنند
05:16
with the hearingشنیدن publicعمومی on a dailyروزانه basisپایه.
107
306614
1964
با شنیدن عموم به روال معمول.
05:18
You can use your voiceصدای,
lip-readlip-read, gesturesحرکات,
108
308602
2091
میتوانید از صدا، لب خوانی
حرکات استفاده کرد.
05:20
sometimesگاه گاهی anotherیکی دیگر soldierسرباز knowsمی داند
signامضا کردن languageزبان and that can be utilizedاستفاده شده است,
109
310717
3424
گاهی یکی از سربازان از زبان اشاره بلد است
استفاده می‌کند،
05:24
penخودکار and paperکاغذ, textsمتون, computersکامپیوترها, emailsایمیل ها --
110
314165
3193
یا قلم و کاغذ، متون، کامپیوتر، ایمیل و ...
05:27
seriouslyبه طور جدی, there’s no
magicشعبده بازي wandجادوگر necessaryلازم است.
111
317382
2302
واقعاً هیچ عصای سحرآمیزی لازم نیست.
05:29
It's the sameیکسان thing we do everyهرکدام day.
112
319708
1837
همان کارهای که هر روز انجام می‌دهیم.
05:31
Interpretersمترجم are used there primarilyدر درجه اول
for bootبوت کردن campاردوگاه trainingآموزش.
113
321945
3174
مترجمان آنجا،بیشتر برای آموزش در
اردوگاه استفاده می‌شوند.
05:35
For the averageمیانگین work, it’s not necessaryلازم است
to have an interpreterمترجم by your sideسمت.
114
325143
3769
برای کار معمولی لازم نیست که
مترجمی کنارتان باشد.
05:38
The Israeliاسرائیلی Armyارتش is comprisedتشکیل شده است
of smallکوچک groupsگروه ها.
115
328936
2398
ارتش اسرائیل از گروه‌های کوچک تشکیل شده.
05:41
Eachهر یک of these unitsواحد ها with deafکر
soldiersسربازان have developedتوسعه یافته
116
331358
2535
هر یک ازاین گروها با سربازان ناشنوا
05:43
theirخودشان ownخودت way of communicatingارتباط برقرار کردن
with eachهر یک other,
117
333917
2227
راه ارتباطی خود را ایجاد کرده‌اند.
05:46
so there’s no need for interpretersمترجمان.
118
336168
1788
بنابراین نیازی به مترجم نیست.
05:48
The topبالا pictureعکس is of one soldierسرباز I metملاقات کرد.
119
338990
2588
عکس بالایی از سربازی است
که با او ملاقات کردم.
05:51
The bottomپایین photoعکس
is of Primeنخست Ministerوزیر Beginشروع
120
341602
2242
عکس پایینی از نخست وزیر بگین است
05:53
with a deafکر soldierسرباز in Israelاسرائيل.
121
343868
1828
با سربازی ناشنوا در اسرائیل.
05:57
Anotherیکی دیگر partبخشی of my paperکاغذ touchesلمس می کند on
disabledمعلول soldiersسربازان in the US Militaryنظامی.
122
347965
4374
قسمتی دیگراز مقاله من به سربازان
جانباز درارتش امریکا می‌پردازد.
06:02
Obviouslyبه طور مشخص, militaryنظامی work can be dangerousخطرناک است
and involveشامل injuryصدمه.
123
352363
3638
مسلما کار نظامی می‌تواند
خطرناک باشد وجراحت به همراه داشته باشد.
06:06
One exampleمثال here is Captainکاپیتان LuckettLuckett.
124
356025
2911
به عنوان مثال کاپیتان لاکت.
06:08
Dueناشی از to an explosionانفجار, he lostکم شده his legپا.
125
358960
2575
او دراثرانفجار پایش را از دست داد.
06:11
He’s recoveredبهبود یافت and currentlyدر حال حاضر has
a prostheticپروتز legپا.
126
361559
2842
الان بهبود یافته ودرحال حاضر
پای مصنوعی دارد.
06:15
Now that he’s strongقوی, he's back in combatمبارزه کن,
still fightingدعوا کردن in Afghanistanافغانستان.
127
365085
5223
حالا که بهبود یافته، در صحنه مبارزه است
و هنوز هم در افغانستان می‌جنگد.
06:20
It’s remarkableقابل توجه.
128
370863
1444
قابل تحسین است.
06:22
And guessحدس بزن what? He’s not the only one.
129
372331
2684
و حدس بزنید چی؟ او تنها نیست.
06:25
There are 40 other soldiersسربازان like him,
130
375039
2189
۴۰ سرباز دیگر نیز مثل ایشان هستند،
06:27
amputeesamputees who are servingخدمت in combatمبارزه کن zonesمناطق.
131
377252
3381
جانبازانی که در مناطق جنگی خدمت می‌کنند.
06:30
Incredibleباور نکردنی.
132
380657
1160
باور نکردنی است.
06:31
Alsoهمچنین, we have a blindنابینا soldierسرباز here.
133
381841
2114
همچنین ما یک سرباز نابینا در اینجا داریم.
06:33
While he was in Iraqعراق,
134
383979
1404
مدتی که در عراق بود،
06:35
an explosionانفجار from a suicideخودکشی کردن carماشین bomberبمب افکن
destroyedنابود his eyesightبینایی.
135
385407
4244
در اثر انفجار یک خودرو انتحاری
بینایی خود را از دست داد.
06:40
He’s recoveredبهبود یافت and hasnغرق شدن’t left the armyارتش.
136
390345
2720
او بهبود یافته و هنوز ارتش را ترک نکرده.
06:43
The armyارتش has retainedحفظ شده است him on activeفعال dutyوظیفه,
137
393089
2526
ارتش او را در خدمت تمام وقت نگه داشته است،
06:45
and he’s currentlyدر حال حاضر runningدر حال اجرا a hospitalبیمارستان
for woundedمجروح soldiersسربازان.
138
395639
3218
و او درحال حاضر یک بیمارستان برای
سربازان زخمی را اداره می‌کند.
06:48
I alsoهمچنین foundپیدا شد out onlineآنلاین
about anotherیکی دیگر soldierسرباز,
139
398881
2408
من همینطور در مورد سربازی دیگر متوجه شدم
06:51
who is deafکر in one earگوش.
140
401313
1358
که از یک گوش ناشنواست،
06:53
He’s developedتوسعه یافته civilمدنی programsبرنامه ها in Iraqعراق,
141
403210
2254
برنامه‌های عمرانی در عراق توسعه داده است.
06:55
one of whichکه actuallyدر واقع startedآغاز شده
a schoolمدرسه for the deafکر in Iraqعراق.
142
405488
3522
یکی از آن‌ها، آغازگر مدرسه‌ای
برای ناشنوایان درعراق شدد.
07:01
All of this is incredibleباور نکردنی.
143
411429
1435
همه این‌ها شگفت‌انگیز است.
07:03
But I am going to askپرسیدن all of you:
144
413412
2254
اما می‌خواهم از همه شما بپرسم:
07:05
If the US Militaryنظامی can retainحفظ
theirخودشان disabledمعلول soldiersسربازان,
145
415690
3408
اگرارتش آمریکا قادر به نگه داشتن
سربازان معلول خود هستند،
07:09
why can’t they acceptقبول کردن
disabledمعلول citizensشهروندان as well?
146
419122
2800
چرا نمی‌توانند شهروند‌های
معلول را بپذیرند؟
07:14
Moreoverعلاوه بر این, out of all the US Militaryنظامی jobsشغل ها,
80% are non-combatغیر رزمی positionsموقعیت ها.
147
424583
5900
علاوه بر این، از همه شغل‌های نظامی ارتش،
۸۰٪ موقعیت‌ها غیررزمی است.
07:20
There are manyبسیاری jobsشغل ها that we
in the Deafکر communityجامعه can do.
148
430818
3673
مشاغل زیادی هست که ما در
اجتماع ناشنوایان می‌توانیم انجام دهیم.
07:24
If I were to be in the militaryنظامی,
I’d like to do intelligenceهوش work.
149
434515
3340
اگر در ازتش بودم،
دوست داشتم کار‌های اطلاعاتی کنم.
07:27
But there is an arrayآرایه
of other things we can do,
150
437879
2264
اما خیلی کار‌های دیگر هست
که می‌توان انجام داد
07:30
suchچنین as mechanicsمکانیک, financeمالی, medicineدارو, etcو غیره.
151
440167
2695
مثل مکانیکی، امور مالی، پزشکی و غیره.
07:33
So to summarizeخلاصه کن, I’veبله presentedارایه شده
threeسه premisesمحوطه to supportحمایت کردن my argumentبحث و جدل,
152
443454
3692
پس بطورخلاصه من سه مقدمه را
برای حمایت از بحثم ارائه دادم،
07:37
the first beingبودن, Israeliاسرائیلی defenseدفاع
openlyبی پرده acceptsقبول می کند deafکر soldiersسربازان.
153
447170
3557
اول اینکه وزارت دفاع اسرائیل
به طور آشکار سرباز ناشنوا می‌پذیرند.
07:40
If you have the qualitiesکیفیت ها
and skillsمهارت ها requiredضروری, they’llll take you.
154
450751
3175
اگر مهارت و صلاحیت مورد نیاز را
داشته باشید شما را قبول می‌کنند.
07:43
Secondlyدوم اینکه, the US Militaryنظامی
has accommodationsاقامت
155
453950
2632
دوم اینکه ارتش آمریکا دارای ظرفیت
07:46
for retainingحفظ کردن theirخودشان disabledمعلول soldiersسربازان.
156
456606
1948
نگه داشتن سرباز‌های ناتوان خود دارد.
07:48
And lastlyدر آخر, 80% of occupationsمشاغل
in the militaryنظامی are non-combatغیر رزمی.
157
458578
4800
و در آخر اینکه ۸۰٪ موقعیت‌ها غیر‌رزمی است.
07:53
Now, can we Deafکر Americansآمریکایی ها
serveخدمت our countryکشور?
158
463955
2913
با این تفاسیر آیا ما ناشنوایان می‌توانیم
کشورمان خدمت کنیم؟
07:56
Yes! Of courseدوره!
Absolutelyکاملا, withoutبدون a doubtشک!
159
466892
2810
بله. قطعاً!
حتماً، بدون شک!
08:02
Now I’llll explainتوضیح a bitبیت
about my experienceتجربه in the Armyارتش ROTCROTC,
160
472720
3193
حالا کمی در مورد تجربه‌ام در
یگان ROTC توضیح می‌دهم،
08:05
whichکه beganآغاز شد last fallسقوط.
161
475937
1355
که پاییز سال گذشته شروع شد.
08:07
I have been involvedگرفتار with that thusبدین ترتیب farدور
and it’s still going on now.
162
477656
3325
من از آن موقع مشغولش بوده‌ام و
هنوز هم ادامه دارد.
08:11
Really, I need to prefaceمقدمه this
163
481005
2059
این را باید درمقدمه بگویم
08:13
by sayingگفت: that this is the first time
my battalionگردان had ever had a deafکر cadetکاردان.
164
483088
4735
که این اولین باری است که گردان من
دانشجوی ناشنوا داشت.
08:17
They had never experiencedبا تجربه that before.
165
487847
1931
هیچ وقت این شرایط را تجربه نکرده بودند.
08:19
So of courseدوره, they were takenگرفته شده abackناراحت,
wonderingتعجب کردم, initiallyدر ابتدا,
166
489802
4168
البته که آن‌ها شوکه شده بودند،
تعجب می‌کردند در ابتدا
08:23
how I would do this or that,
how would we communicateبرقراری ارتباط and suchچنین,
167
493994
3223
که چطور من کارها را انجام می‌دهم،
چطور گفت‌و‌گو می‌کنم،
08:27
whichکه is a naturalطبیعی است reactionواکنش,
168
497241
1345
که یک برخورد طبیعی است،
08:28
consideringبا توجه به that manyبسیاری of them
had never interactedتعامل with a deafکر personفرد
169
498610
3276
با توجه به اینکه بسیاری از آن‌ها هرگز
با فردی ناشنوا قبل از من
08:31
priorقبل از to me.
170
501910
1151
معاشرت نداشته‌اند.
08:33
Plusبه علاوه, I was takenگرفته شده abackناراحت by this --
it was the realواقعی thing, the armyارتش.
171
503085
4429
علاوه بر آن من هم شوکه شده بودم!
این چیز واقعی بود، ارتش!
08:37
I had to learnیاد گرفتن a wholeکل newجدید worldجهان,
fullپر شده of militaryنظامی jargonاصطلاحا,
172
507538
3202
من مجبور بودم کلی لغت جدید پر از
اصلاحات نظامی یاد بگیرم
08:40
with its ownخودت cultureفرهنگ and everything.
173
510764
2068
با فرهنگ خودش و همه این چیزها.
08:44
So we startedآغاز شده out slowآرام,
gettingگرفتن to know eachهر یک other
174
514184
2841
بنابراین به آرامی شروع کردیم،
همدیگر را بشناسیم
08:47
and learningیادگیری how
to work togetherبا یکدیگر, progressivelyبه تدریج.
175
517049
3076
و یاد بگیریم چطور با هم کار کنیم.
08:50
For exampleمثال, on the first day
of classکلاس, I had no uniformلباس فرم.
176
520748
4065
برای مثال روز اول من یونیفرم نداشتم.
08:54
So I showedنشان داد up in regularمنظم clothesلباس ها,
177
524837
1675
و با لباس معمولی حضور داشتم،
08:56
while the other cadetsکاردانها
were all in uniformلباس فرم.
178
526536
2253
در حالیکه بقیه دانشجوها
یونیفرم پوشیده بودند.
08:58
I foundپیدا شد out that everyهرکدام morningصبح at 5:30,
there was physicalفیزیکی trainingآموزش, PTPT.
179
528813
5637
متوجه شدم هر روز صبح ساعت ۵:۳۰
آموزش فیزیکی هست.
09:04
On Fridaysجمعه ها, there would be
fieldرشته trainingآموزش -- labsآزمایشگاه ها -- off-campusخاموش پردیس,
180
534474
3686
جمعه‌ها، آموزش میدانی
آزمایشگاه، بیرون از دانشگاه،
09:08
and occasionallyگاه و بیگاه, we would have
weekendتعطیلات آخر هفته trainingآموزش at a militaryنظامی baseپایه.
181
538184
3859
و گاهی اوقات، ما آموزش آخرهفته
در پادگان داریم.
09:12
So I showedنشان داد up, readyآماده,
eachهر یک morningصبح at 5:30,
182
542067
2197
من آنجا هر روز صبح ساعت ۵:۳۰
آماده و حاضر بودم
09:14
with all the cadetsکاردانها in uniformلباس فرم
and me in civilianغیر نظامی clothesلباس ها.
183
544288
3084
همه افراد یونیفرم به تن داشتند
و من لباس شخصی.
09:17
They told me, “Hey, you know,
you don't need to work out.
184
547396
2717
به من گفتند: «می‌دانی، تو
لازم نیست که ورزش کنی.
09:20
You can just simplyبه سادگی take classesکلاس ها.”
185
550137
1647
و فقط کلاس‌ها را شرکت کن.»
09:21
I told them I wanted to, anywayبه هر حال.
186
551808
1547
به آن‌ها گفتم که خودم می‌خواهم.
09:23
They acknowledgedاذعان کرد that, and I continuedادامه یافت
to showنشان بده up everyهرکدام morningصبح to trainقطار.
187
553379
3501
آن‌ها آن را گفتند، ولی من هر روز صبح
برای تمرین حاضر می‌شدم.
09:26
When Fridayجمعه cameآمد,
I askedپرسید: if I could do the fieldرشته trainingآموزش.
188
556904
2780
وقتی جمعه شد، من خواستار این شدم که
تمرین میدانی انجام دهم.
09:29
I was told no, just stickچوب with classکلاس.
189
559708
2246
به من گفتند نه، فقط به کلاس بچسب.
09:31
I insistedاصرار that I wanted to try.
190
561978
2051
من اصرار کردم که می‌خواهم امتحان کنم.
09:34
Somewhatتاحدی reluctantlyناگهان,
they let me attendمراجعه كردن the labآزمایشگاه,
191
564053
3003
تقریباً بی‌میل به من اجازه دادند
در آزمایشگاه شرکت کنم
09:37
but only as an observerمشاهده کننده;
192
567080
1387
ولی فقط به عنوان تماشاگر.
09:38
I would only be allowedمجاز
to sitنشستن and watch, not participateشرکت کردن.
193
568491
3599
من فقط اجازه داشتم که بشینم و تماشا کنم
نه اینکه شرکت کنم.
09:42
Alrightبسيار خوب, so, I showedنشان داد up on Fridayجمعه,
194
572578
1900
خب من جمعه آنجا حاضر شدم
09:44
and watchedتماشا کردم as the cadetsکاردانها learnedیاد گرفتم
marchingراهپیمایی drillمته commandsدستورات,
195
574502
2962
و افسرانی که در حال آموزش
رژه بودند را تماشا کردم؛
09:47
like how to standایستادن at attentionتوجه,
how to properlyبه درستی saluteسلام,
196
577488
2656
مثلا اینکه چطوری خبردار بایستند،
چگونه احترام بگذارند،
09:50
and all the basicsاصول اولیه.
197
580168
1161
و همه این اصول‌ها.
09:51
I had to askپرسیدن again if I could joinپیوستن.
198
581353
2331
من باید دوباره جویای پذیرشم میشدم.
09:53
Finallyسرانجام, I got the go-aheadبرو جلو.
199
583708
1336
سرانجام، با من موافقت کردند.
09:55
I wentرفتی to get in formationتشکیل.
200
585068
1744
من رفتم تا اطلاعات جمع کنم.
09:56
I figuredشکل گرفته I better standایستادن
in the secondدومین lineخط,
201
586836
2083
فکر کردم در خط دوم بایستم بهتر باشد،
09:58
so I could watch what the cadetsکاردانها
were doing in the rowردیف aheadدر پیش of me.
202
588943
3279
تا اینکه ببینم بقیه افراد
در خط جلو چه کار می‌کنند.
10:02
But the officerافسر who openedافتتاح شد the doorدرب
for me to joinپیوستن the ROTCROTC programبرنامه
203
592246
3830
اما افسری که در را برای من باز کرد
تا به برنامه ROTC بپیوندم
10:06
spottedپابند me in the back and said,
“Hey! Uh-uhاوه. I want you in the frontجلوی.
204
596100
4371
من را در عقب شناسایی کرد و گفت:
«سلام. من تو را در خط مقدم میخواهم.
10:10
You want to be a soldierسرباز?
205
600495
1227
میخواهی یک سرباز باشی؟
10:11
You've got to learnیاد گرفتن the commandsدستورات
just like the restباقی مانده of them.
206
601746
2896
باید فرمان‌ها را مثل بقیه یاد بگیری.
10:14
You’reدوباره not going to followدنبال کردن other people.
Learnفرا گرفتن it yourselfخودت!”
207
604666
2849
قرار نیست از بقیه پیروی کنی.
خودت یاد بگیر!»
10:17
I thought, "Wowوای.
208
607539
1159
فکر کردم، « چه عالی.
10:18
He’s viewingمشاهده me like any personفرد,
givingدادن dignityکرامت to who I am."
209
608722
2911
من را مثل بقیه افراد می بیند،
به آنچه هستم احترام می‌گذارد.»
10:21
I was impressedتحت تاثیر قرار by that.
210
611657
1697
شگفت‌زده شده بودم.
10:23
So as the weeksهفته ها wentرفتی by,
I still didnانجام نشد’t have a uniformلباس فرم.
211
613378
3136
همینطور که هفته‌ها می‌گذشت،
همچنان یونیفرم نداشتم.
10:26
I askedپرسید: if it would be possibleامکان پذیر است
to get one, but I was told it wasn'tنبود.
212
616538
3480
پرسیدم که آیا می‌شود یونیفرم بگیرم،
اما جاب منفی شنیدم.
10:30
So I continuedادامه یافت on that way,
213
620042
1556
بنابراین همانطوری ادامه دادم.
10:31
untilتا زمان one day, I was informedمطلع
that I’d be gettingگرفتن a uniformلباس فرم.
214
621622
4231
تا اینکه یک روز، مطلع شدم
که قرار است یونیفرم بگیرم.
10:36
"Please!" I said, “Really?
Why? What changedتغییر کرد?”
215
626385
3075
گفتم: «واقعا؟ چرا؟ چی عوض شد؟»
10:39
I was told, “We see your motivationانگیزه,
you showنشان بده up everyهرکدام morningصبح, dedicatedاختصاصی,
216
629484
3982
گقتند: «انگیزه‌ات را دیدیم، هر روز صبح
حاضر می‌شوی، متعهد هستی،
10:43
and always gaveداد a 110% effortتلاش.”
217
633490
1980
و همیشه ۱۱۰٪ تلاش کردی.»
10:45
They wanted to give me the uniformلباس فرم.
218
635494
1706
آن‌ها میخواستند به من یونیفرم دهند.
10:47
It was remarkableقابل توجه.
219
637224
1258
قابل تحسین بود.
10:48
We wentرفتی to the warehouseانبار
to get my uniformلباس فرم.
220
638879
2044
به انبار رفتیم تا یونیفرمم را بگیریم.
10:50
I assumedفرض I’d just get a uniformلباس فرم
and a pairجفت of bootsچکمه, nothing more.
221
640947
3179
فرض کردم که یک یونیفرم و یک جفت پوتین
قرار است بگیرم و نه چیز دیگر.
10:54
But they filledپر شده two duffelدوافل bagsکیسه
chock-fullچاک-پر of gearدنده:
222
644150
3187
اما دو کیف بود پر از تجهیزاتی از قبیل:
10:57
helmetکلاه ایمنی, ammoمهمات vestجلیقه, shovelبیل,
sleepingخوابیدن bagکیسه -- the wholeکل nineنه yardsمتری.
223
647361
3191
کلاه، جلیقه مهمات، بیلچه،
کیسه خواب، همه چیز.
11:00
I was astonishedشگفت زده شدم.
224
650576
1349
حیرت زده شده بودم.
11:03
And I have to tell you,
225
653392
1366
و باید به شما بگویم
11:05
eachهر یک morningصبح that I get up
and put on my uniformلباس فرم,
226
655965
3218
هر روز صبح که بلند می‌شوم و
یونیفرمم را می‌پوشم
11:09
I feel privilegedممتاز.
227
659207
1572
احساس افتخار می‌کنم.
11:11
It’s trulyبراستی an honorافتخار to wearپوشیدن the uniformلباس فرم.
228
661786
2420
پوشیدن یونیفورم واقعاً افتخار است.
11:15
So, movingدر حال حرکت alongدر امتداد,
229
665809
2007
خوب همینطور ادامه پیدا کرد.
11:17
when it cameآمد time to trainقطار
at the garrisonپادگان baseپایه,
230
667840
2299
تا زمانی که وقت تمرین در پادگان رسید.
11:20
at first, I was told I couldnنمی توانستم’t go.
231
670163
1924
ابتدا به من گفتند که نمی‌توانم بروم.
11:22
There was concernنگرانی on the ROTC'sROTC را partبخشی
232
672111
2119
نگرانی از طرف برنامه ROTC بود
11:24
that if the interpreterمترجم
were to get injuredمجروح duringدر حین the trainingآموزش,
233
674254
3046
که اگر مترجم در طول تمرینات مجروح شود،
11:27
it would be a liabilityمسئولیت issueموضوع.
234
677324
1431
مشکل‌آفرین خواهد بود.
11:28
So we had to figureشکل out
all those issuesمسائل and confusionگیجی,
235
678779
2605
بنابراین مجبور بودیم
مسائل و ابهام‌ها را دریابیم،
11:31
but we workedکار کرد it out,
and in the endپایان, they let me go.
236
681408
2488
آن‌ها را حل کردیم و نهایتا
به من اجازه رفتن دادند.
11:33
That's how eventsمناسبت ها were unfoldingآشکار شدن;
I was permittedمجاز است to do more and more.
237
683920
3378
به این صورت اتفاقات رخ می‌داد و
اجازه داشتم بیشتر و بیشتر انجام دهم.
11:37
Onceیک بار, at the garrisonپادگان baseپایه,
duringدر حین one of the trainingآموزش daysروزها,
238
687322
3539
یکی از روز‌های تمرین در پادگان
11:40
a hugeبزرگ Chinookچینوک helicopterهلی کوپتر with its
tandemپشت سر هم rotorsروتورها landedفرود آمد right down to us,
239
690885
4559
هلیکوپتر بزرگ چینوک با دو پروانه
پشت سرهم بسته شده درست کنار ما فرود آمد
11:45
forcefullyنیرومند spinningحال چرخش
exhilarationهیجان in the airهوا.
240
695468
2169
و با قدرت هیجان را در هوا می‌چرخاند.
11:48
All of us cadetsکاردانها were supposedقرار است
to be gettingگرفتن on boardهیئت مدیره.
241
698006
2557
همه ما افسران قرار بود سوار آن شویم.
11:50
Everyoneهر کس was gearedهدایت up and readyآماده.
242
700587
2070
همه آماده بودند.
11:52
Howeverبا این حال, the cadreکارگردان had decidedقرار بر این شد
243
702681
1740
هر چند سرگروه تصمیم گرفته بود
11:54
I wasnبود’t going to be ableتوانایی
to rideسوار شدن the Chinookچینوک.
244
704445
2663
که من نمی‌توانم سوار هلیکوپتر شوم.
11:57
They were afraidترسیدن
if the pilotخلبان shoutedفریاد زد: out ordersسفارشات,
245
707132
2382
نگران بودند اگر خلبان دستوری بدهد،
11:59
how would I be ableتوانایی
to followدنبال کردن the instructionsدستورالعمل ها?
246
709538
2232
چطور می‌توانم از دستورات پیروی کنم؟
12:01
I’d potentiallyبالقوه causeسبب می شود a disruptionقطع.
247
711794
1899
من به طور بالقوه باعث اختلال می‌شوم.
12:04
So I had to standایستادن asideگذشته از,
248
714069
1642
بنابراین مجبور بودم کنار بایستم
12:05
while the othersدیگران were filingتشکیل پرونده
towardبه سمت the helicopterهلی کوپتر.
249
715735
3010
و بقیه سوار هلیکوپتر می‌شدند.
12:08
I could see the cadreکارگردان huddledمشغول خوردن up,
discussingبحث در مورد, mullingمالیدن it over.
250
718769
2955
سرگروه را می‌دیدم که در هم رفته بود
به آن فکر میک‌رد.
12:11
At the last minuteدقیقه, one of them said,
“Come on! Get on the helicopterهلی کوپتر!”
251
721748
3417
دقیقه آخر یکی از آنها گفت:
«بیا! سوار شو!»
12:15
I rushedعجله داشت over and got in.
It was suchچنین a thrillهیجان.
252
725189
2443
من دویدم و سوار شدم.
خیلی هیجان داشت.
12:19
And that was the spiritروح of learningیادگیری about
and supportingحمایت از one anotherیکی دیگر
253
729159
3454
واین روحیه دانستن در مورد هم
و حمایت از یکدیگر بود
12:22
that carriedانجام over.
254
732637
1151
که منتقل می‌شد.
12:23
And sinceاز آنجا که then, I’veبله been involvedگرفتار
in everything they do,
255
733812
2759
از آن پس، درهمه کارها بوده‌ام
12:26
withoutبدون any separationجدایی.
256
736595
1223
بدون هیچ جدایی.
12:28
This is where my passionشور liesدروغ.
257
738342
2168
همه شورو شوق من اینجاست.
12:30
I love them. I’llll showنشان بده you
some picturesتصاویر here.
258
740534
2790
من آن‌ها را دوست دارم. چندعکس
نشان شما می‌دهم.
12:34
Bruinخرس Battalionگردان, Bravoبراوو Companyشرکت --
that’s the nameنام of the groupگروه I belongتعلق داشتن to.
259
744569
3720
گردان بروین، گروهان براوو--
نام گروهی است که متعلق به آن هستم.
12:38
The cadreکارگردان are the officersافسران and sergeantsگروهبانان
who overseeنظارت the ROTCROTC programبرنامه.
260
748313
4466
اعضای کادر افسران و گروهبانانی هستند که
بر برنامه ROTC نظارت می‌کنند.
12:43
In the beginningشروع, you can see,
it was a bitبیت of an awkwardبی دست و پا - به شکلی نامناسب phaseفاز.
261
753277
3125
در ابتدا، می‌توانید ببنید که
تا حدودی مرحله ناخوشایندی بود.
12:46
But onceیک بار they learnedیاد گرفتم more about me
and what I’m capableقادر به of doing,
262
756426
3145
اما زمانی که بیشتر در مورد
من و توانایی‌های من فهمیدند،
12:49
there's been tremendousفوق العاده supportحمایت کردن and unityوحدت.
263
759595
2022
پشتیبانی و اتحاد بزرگی شکل گرفت.
12:51
The cadetsکاردانها, my fellowهمکار peersهمسالان --
well, when you trainقطار and sweatعرق togetherبا یکدیگر,
264
761641
3371
با دانشجویان دانشکده افسری، همتایانم--
وقتی باهم کرده و عرق بریزید
12:55
you feel the bondرابطه
of camaraderieعاشقانه right away.
265
765036
2175
فوری پیوند رفاقت را احساس می‌کنید.
12:57
A brother-برادر- or sisterlyبسیاری cohesivenessانسجام
makesباعث می شود them like familyخانواده.
266
767235
2885
همبستگی برادرانه یا خواهرانه از آن‌ها
به خانوده می‌سازد.
13:00
In trainingآموزش and militaryنظامی scienceعلوم پایه classesکلاس ها,
we learnیاد گرفتن theoriesنظریه ها of warfareجنگ,
267
770585
3737
در تمرینات و کلاس‌های علوم نظامی،
تئوری‌های جنگ را می‌آموزیم،
13:04
how to leadسرب soldiersسربازان,
how to do reconnaissanceشناسایی,
268
774346
3125
چطور سربازان را هدایت کنیم،
چطور شناسایی کنیم،
13:07
strategiesاستراتژی ها, how to knockدر زدن out a bunkerپناهگاه
269
777495
2070
استراتژی‌ها، نحوه تخریب
سنگر زیرزمینی،
13:09
and landزمین navigationجهت یابی, where you’reدوباره findingیافته
your way out in the mountainsکوه ها.
270
779589
4036
مسیریابی زمینی، وقتی
در کوهستان مسیریابی می‌کنید.
13:15
As farدور as accommodationsاقامت,
I’veبله been providedارائه شده with interpretersمترجمان
271
785466
3879
از طرف مرکز
ملی ناشنوایان NCOD اینجا در CSUN
13:19
throughاز طریق the Nationalملی Centerمرکز on Deafnessناشنوایی,
NCODNCOD, here at CSUNسی سان.
272
789369
3949
به من مترجم دادند.
13:23
And I really have to thank them,
273
793342
1548
و باید از آن‌ها تشکر کنم،
13:24
because it's hardسخت to find interpretersمترجمان
274
794914
1913
چون واقعاً سخت است مترجمی پیدا کنی که
13:26
who are willingمایلم to wakeاز خواب بیدار up
at 4:30 in the morningصبح,
275
796851
2384
حاضر باشد ساعت ۴:۳۰ صبح بیدار شود
13:29
or sometimesگاه گاهی even 3:30 in the morningصبح.
276
799259
1885
و حتی گاهی ساعت ۳:۳۰ صبح.
13:31
That's the officerافسر who emailedایمیل فرستاده شده me back,
277
801480
2144
این همان افسری هست که
ایمیل من را جواب داد،
13:33
sayingگفت: I think you can have
a fewتعداد کمی classesکلاس ها with us.
278
803648
2513
و گفت: فکر کنم می‌توانی چند
کلاسی با ما برداری.
13:36
That's Lieutenantستوان Mendozaمندوزا.
279
806185
1759
ایشان ستوان مِندوزا هستند.
13:38
That’s my interpreterمترجم there,
before classکلاس startsشروع می شود.
280
808660
2540
این مترجم من هست،
قبل از شروع کلاس.
13:41
This is a pictureعکس from last fallسقوط,
when we were newجدید to trainingآموزش.
281
811524
3554
این عکس متعلق به پاییز پارسال هست،
وقتی که تازه آموزش را شروع کردیم.
13:45
This is Lieutenantستوان Colonelسرهنگ Phelpsفلپس,
282
815985
2318
این سرهنگ دوم فِلپس است،
13:48
this beingبودن his nameنام signامضا کردن.
283
818824
1762
این نشان اسم او است.
13:50
He's the commandingفرمانده officerافسر
of the entireکل Bruinخرس Battalionگردان.
284
820610
3214
او افسر فرمانده کل گردان بروین هست.
13:54
Everyهرکدام time I see him walkراه رفتن by,
it’s ratherنسبتا inspiringالهام بخش.
285
824617
3829
هر موقع او را می‌بینم،
من را تحت تاثیر قرار می‌دهد.
13:58
I mean, the way he presentsهدیه himselfخودت,
you can see he’s the epitomeخلاصه of a soldierسرباز.
286
828470
5504
منظورم نوع رفتار او است،
مظهر یک سرباز است.
14:04
Plusبه علاوه, he doesn't viewچشم انداز me as a deafکر personفرد.
287
834399
2170
به علاوه او من را یک انسان
ناشنوا نمی‌بیند.
14:06
He looksبه نظر می رسد at my skillsمهارت ها
and capabilitiesقابلیت های insteadبجای.
288
836593
2649
در عوض استعدادها و
قابلیت‌های من را می‌بیند.
14:09
He’s really pushedتحت فشار قرار داد for me,
and I respectتوجه him for all that.
289
839266
3186
او واقعاً برای من زحمت کشیده و من
از این بابت به او احترام می‌گذارم.
14:12
That’s me duringدر حین one of the exercisesتمرینات.
290
842476
1856
این منم در حین انجام یکی از تمرینات.
14:14
This is that Chinookچینوک helicopterهلی کوپتر
I almostتقریبا didnانجام نشد’t get on.
291
844356
2775
این همان هلیکوپتر چینوکی هست که
نزدیک بود سوارش نشوم.
14:17
Everyهرکدام cadetکاردان has a mentorمربی.
292
847530
2139
برای هر دانشجوی دانشکده افسری
یک پیشکسوت هست.
14:20
My mentorمربی is CinatlCinatl.
293
850202
2666
پیش‌کسوت من سینتال هست.
14:23
He’s a really sharpتیز soldierسرباز.
294
853359
1866
او سرباز واقعاً تیزبینی است.
14:25
He teachesتدریس می کند me all the finerدقیق تر pointsنکته ها
and how to executeاجرا کردن them ideallyایده آل.
295
855249
3700
کل ظرافت‌کاری‌ها و نحوه اجرای
مطلوب آنها را به من آموزش می‌دهد.
14:29
This topبالا pictureعکس is when
a groupگروه of us wentرفتی to Lasلیزر Vegasوگاس
296
859774
3655
این عکس بالا زمانی هست که گروهی از
ما سربازها به لاس وگاس برای رقابت
14:33
to competeرقابت کن in a testتست,
297
863453
1325
در آزمونی رفته بودیم،
14:34
to see if we could matchهمخوانی داشتن the Germanآلمانی
troops'نیروهای' physicalفیزیکی trainingآموزش standardsاستانداردها.
298
864802
3899
تا ببینیم که آیا با استاندارد‌های تمرینات
فیزیکی نیرو‌های آلمانی همسان هستیم یا نه.
14:38
It involvedگرفتار swimmingشنا كردن, timedزمان بندی شده sprintssprints,
marksmanshipتیراندازی and numerousچندین fitnessتناسب اندام eventsمناسبت ها.
299
868725
3975
آزمون شامل شنا، دو سرعت، تیراندازی
و چندین فعالیت فیزیکی دیگر بود.
14:42
I passedگذشت them
and satisfiedراضی the requirementsالزامات
300
872724
2136
من همه آزمونها را قبول شدم
و تمام شرایط
14:44
to be awardedاعطا شده the goldطلا Germanآلمانی Armedمسلح Forcesنیروها
Proficiencyمهارت Badgeنشان right here.
301
874884
4216
برای دریافت نشان طلایی نیرو‌های
مسلح آلمان را در اینجا داشتم.
14:50
This is one of the sergeantsگروهبانان,
Sergeantگروهبان Richardsonریچاردسون.
302
880637
2807
این یکی از گروهبان‌ها است،
گروهبان ریچاردسون.
14:53
I love this guy. He doesn't take baloneyبالنی
from any of us cadetsکاردانها.
303
883468
3688
من خیلی دوستش دارم. او از ما دانشجویان
چیز‌های مزخرفی درخواست نمی‌کند.
14:59
Here I am one morningصبح,
304
889505
1617
این من هستم، یک روز ص
15:01
when we trekkedترکه sevenهفت and a halfنیم milesمایل
with a 40-poundپوند rucksackکوله پشتی
305
891146
3318
وقتی ۱۲ کیلومتر را با کوله پشتی
۱۸ کیلوگرمی در کمتر از
15:04
in lessکمتر than two hoursساعت ها.
306
894488
1539
۲ ساعت به زحمت طی کردیم.
15:06
Here are a fewتعداد کمی of my fellowهمکار cadetsکاردانها.
307
896611
2172
این‌ها چند تن از دوستان دانشجوی
من هستند.
15:10
I've been with them long enoughکافی
that I’veبله developedتوسعه یافته nameنام signsعلائم for them.
308
900021
4655
آنقدر با آن‌ها وقت صرف کردم که
برایشان اسم اشاره درست کردم.
15:15
On the right, here, is Trinidadترینیداد.
309
905246
2052
سمت راستی، ترینیداد هست.
15:17
I gaveداد him this nameنام signامضا کردن
because he's always very sarcasticسارکاستیک.
310
907322
3438
این اسم اشاره را به این دلیل به او دادم
چون همیشه خیلی طعنه می‌زند.
15:20
He's a veteranکهنه سرباز, havingداشتن servedخدمت کرده است
in Iraqعراق and Afghanistanافغانستان.
311
910784
3315
او سرباز باسابقه‌ای است که در
عراق و افغانستان خدمت کرده است.
15:24
The femaleزن is FrigoFrigo,
whoseکه nicknameنام مستعار is "Refrigeratorیخچال,"
312
914123
3068
این خانم فریگو هست،
اسم مستعار او "یخچال" است.
15:27
henceاز این رو her nameنام signامضا کردن.
313
917215
1221
این اسم اشاره او است.
15:28
We’reدوباره always competingرقابت
intellectuallyفکری in classکلاس.
314
918460
2427
ما همیشه از لحاظ فکری در کلاس
با هم رقابت داریم.
15:30
The cadetکاردان on the endپایان is JarvyJarvy.
He's a topبالا athleteورزشکار.
315
920911
4120
دانشجوی افسری در عقب ژاروی هست.
ورزشکاری عالی است.
15:35
I've givenداده شده him this signامضا کردن
because of the scarجای زخم he has here.
316
925055
3010
این اشاره را برای زخمی که در
اینجا دارد به او دادم.
15:38
Do you know who this is?
317
928588
1429
آیا می‌دانید این شخص کیست؟
15:40
This is the Chairmanرئيس
of the Jointمشترک Chiefsفرماندهان of Staffکارکنان.
318
930041
3394
این شخص رئیس ستاد مشترک ارتش است،
15:43
He is the highest-rankingبالاترین رتبه militaryنظامی officerافسر
319
933459
2196
او بلند رتبه‌ترین افسر ارتش
15:45
and principalاصلی militaryنظامی advisorمشاور
to Presidentرئيس جمهور Obamaاوباما
320
935679
2935
و مشاور نظامی رییس جمهور اوباما
15:48
and Secretaryدبیر، منشی of Defenseدفاع Gatesگیتس.
321
938638
1899
وهمچنین منشی وزارت دفاع است.
15:50
He gaveداد a talk at UCLAUCLA to a fullپر شده houseخانه.
322
940968
2604
در UCLA سخنرانی داشت.
15:53
Afterwardsپس از آن, I linedپوشش داده شده up to shakeلرزش his handدست.
323
943596
2002
بعد از آن در صف ایستادم تا با او دست دهم.
15:55
Havingداشتن doneانجام شده so, I greetedاستقبال him,
“It’s a great pleasureلذت to meetملاقات you.”
324
945622
3187
وقتی با او دست دادم سلام کردم و گفتم:
از دیدن شما بسیار خوشحالم.
15:58
I signedامضاء شده and my interpreterمترجم voicedابراز کرد for me.
325
948833
2046
با زبان اشاره می‌گفتم
و مترجم ترجمه می‌کرد.
16:00
Admiralدریاسالار Mullenمولن turnedتبدیل شد to the interpreterمترجم
and said, “It’s niceخوب to meetملاقات you,”
326
950903
3553
دریاسالار مولن رو به مترجم کرد و گفت:
من هم از دیدن شما خوشحالم.
16:04
addressingخطاب به the interpreterمترجم,
who refrainedخودداری to clarifyروشن کردن.
327
954480
2598
خطابش به مترجم بود که از
توضیح موضوع خودداری کرده بود.
16:07
He seemedبه نظر می رسید a little confusedسردرگم
and just quicklyبه سرعت movedنقل مکان کرد on
328
957102
2495
کمی سردرگم به نظر می‌رسید و
به سرعت به راهش ادامه داد
16:09
to shakeلرزش handsدست ها
with the restباقی مانده of the soldiersسربازان.
329
959621
2110
تا با بقیه سربازان دست بدهد.
16:11
So I’m not sure whetherچه he really knewمی دانست
that I'm deafکر or not.
330
961755
2871
از این رو واقعاٌ مطمئن نیستم
که می‌دانست ناشنوا هستم یا خیر.
16:14
So everything’s been movingدر حال حرکت alongدر امتداد,
gung-hoگونگ هو, fullپر شده speedسرعت aheadدر پیش,
331
964650
4091
همه چیزبه سرعت در جریان بود.
16:18
untilتا زمان two weeksهفته ها agoپیش,
332
968765
3605
تا ۲ هفته قبل،
16:22
when something occurredرخ داده است.
333
972816
1435
که اتفاقی رخ داد.
16:25
Well, the ROTCROTC has fourچهار levelsسطوح.
334
975149
2819
ROTC چهار مرحله دارد.
16:27
I’m currentlyدر حال حاضر doing the first two levelsسطوح,
whichکه finishesاتمام up this Mayممکن است.
335
977992
4484
در حال حاضر من ۲ مرحله اول را می‌گذرانم
و در ماه مه ‌تمام خواهد شد.
16:32
The thirdسوم levelسطح will beginشروع in the fallسقوط.
336
982500
1901
مرحله سوم پاییز آغاز می‌شود.
16:34
But in orderسفارش to moveحرکت up,
you need to passعبور a medicalپزشکی examامتحان.
337
984425
3065
اما برای رفتن به مرحله بعد، شخص باید
یک امتحان پزشکی را بگذراند.
16:38
Obviouslyبه طور مشخص, I’m deafکر,
so I’d failشکست a hearingشنیدن testتست.
338
988139
4490
واضح است که من ناشنوا هستم،
پس تست شنوایی را رد می‌شوم.
16:44
So we satنشسته down,
339
994471
2039
بنابر این ما جلسه ای داشتیم
16:46
and I was told that if I wanted
to continueادامه دهید to the thirdسوم levelسطح,
340
996534
4113
و به من گفته شد اگر
می‌خواهم به مرحله ۳ بروم،
16:50
I couldnنمی توانستم’t do any
of the PTPT workoutsتمرینات in the morningصبح,
341
1000671
3762
اجازه شرکت در تمرینات آموزش جسمانی
صبح گاهی و همچنین
16:54
norنه the Fridayجمعه labآزمایشگاه fieldرشته trainingsآموزش ها,
norنه the armyارتش baseپایه trainingsآموزش ها.
342
1004457
5014
آموزش‌های میدان آزمایشی روز‌های جمعه
و تمرینات پایگاه ارتش را ندارم.
16:59
My uniformلباس فرم, I would have to
give back as well.
343
1009495
2392
لباس نظامی را هم باید پس بدهم.
17:02
I could take the classesکلاس ها,
auditحسابرسی them, and that’s all.
344
1012800
2747
تنها می‌توانم در کلاسها شرکت و
آن‌ها را بررسی کنم.
17:06
It really hitاصابت me. It was a hugeبزرگ blowفوت کردن، دمیدن.
345
1016968
2904
این واقعاً به من آسیب زد، ضربه بزرگی بود.
17:13
Manyبسیاری of the officersافسران
and cadetsکاردانها have empathizedهمدرد
346
1023037
3176
خیلی از افسران و دانشجویان
با من در مورد
17:16
with this suddenناگهانی shockشوکه شدن of disappointmentناامیدی,
347
1026237
2329
این شوک ناگهانی و ناامیدی همدلی کرده‌اند،
17:18
and are wonderingتعجب کردم
why this has to be the caseمورد.
348
1028590
2513
و متعجب هستند که چرا باید چنین شود.
17:21
Colonelسرهنگ Phelpsفلپس has triedتلاش کرد
to speakصحبت with the higher-upsبالاترین
349
1031587
2992
سرهنگ فِلپس قطعاً تلاش کرده است
تا با مقامات بالا در زنجیره
17:24
in the chainزنجیر of commandفرمان
350
1034603
1325
فرماندهی صحبت کند
17:25
and explainتوضیح to them
that I’m one of the topبالا cadetsکاردانها,
351
1035952
2592
و توضیح دهد که من جز دانشجویان
برتر دانشکده افسری هستم
17:28
havingداشتن passedگذشت all the eventsمناسبت ها
and receivingدریافت highبالا marksعلائم on my examsامتحانات.
352
1038568
3360
تمام چالش‌ها را گذرانده و در
امتحانات نمرات بالایی به دست آورده‌ام
17:31
But theirخودشان responseواکنش is unwaveringبی نظیر:
353
1041952
1635
اما پاسخ آن‌ها واقعاً عالی است:
17:33
policyسیاست is policyسیاست, and if you’reدوباره deafکر,
you’reدوباره disqualifiedرد صلاحیت شد.
354
1043611
2966
قانون قانون است، اگه ناشنوا باشی یعنی
واجد شرایط نیستی.
17:37
I know that the cadreکارگردان has triedتلاش کرد
to find variousمختلف waysراه ها.
355
1047717
4220
من می‌دانم که کادر تلاش کرده تا
راه‌های مختلفی پیدا کند.
17:41
They foundپیدا شد out that
there's a deafکر cadetکاردان at The Citadelارگ,
356
1051961
3599
آن‌ها با خبر شدند که در سیتادل
17:46
a militaryنظامی collegeکالج in Southجنوب Carolinaکارولینا.
357
1056555
2230
در یک دانشگاه نظامی در جنوب کارولینا،
17:49
That particularخاص cadetکاردان will be completingتکمیل
his fourthچهارم yearسال there
358
1059770
3226
دانشجوی ناشنوایی است که به زودی
سال چهارم را تمام می‌کند و در مه
17:53
and graduatingفارغ التحصیلی this Mayممکن است.
359
1063020
1167
‌فارغ ‌التحصیل می‌شود.
17:54
Yetهنوز, he's in the sameیکسان
predicamentمشکل that I'm in --
360
1064211
2270
اما او هم در همان وضعیت من قرار دارد--
17:56
unableناتوان to joinپیوستن the armyارتش because he’s deafکر.
361
1066505
2213
قادر به پیوستن به ارتش نیست
چون ناشنوا است.
18:00
Yetهنوز, all of my fellowهمکار cadetsکاردانها
and the officersافسران have told me
362
1070505
2753
با این حال همه دوستان دانشجو و افسران به
18:03
not to give up; the policyسیاست mustباید changeتغییر دادن.
363
1073282
2140
من گفته‌اند تسلیم نشوم؛ ق
انون باید تغییر کند.
18:06
I was advisedتوصیه می شود to talk with my congressmanکنگره.
364
1076040
2050
به من پیشنهاد شد با
نماینده کنگره صحبت کنم.
18:08
And I've broughtآورده شده this issueموضوع
to Henryهنری Waxmanواکسمن,
365
1078114
3233
و من مشکل را با هنری وکسمن مطرح کردم،
18:11
the districtناحیه congressmanکنگره here in LALA,
366
1081371
2051
نمایند کنگره منطقه دراینجا در لوس انجلس،
18:13
to get the ballتوپ rollingنورد
with his advocacyدفاع for my causeسبب می شود.
367
1083446
2644
تا با وکالتش کار را برای پیشبرد
هدفم شروع کند.
18:16
Howeverبا این حال, I need your help
and supportحمایت کردن to lobbyلابی.
368
1086114
2380
به کمک و حمایت شما احتیاج
دارم تا بتوانم لابی کنم.
18:18
All of us, you know?
369
1088518
1213
همه ما، می‌دانید؟
18:20
If you rememberیاد آوردن back in US historyتاریخ,
African-Americansآفریقایی-آمریکایی were told
370
1090302
3147
اگر تاریخ آمریکا را به یاد بیاورید
به آفریقایی آمریکایی‌ها گفتند
18:23
they couldnنمی توانستم’t joinپیوستن the militaryنظامی,
371
1093473
1544
که نمی‌توانند به ارتش
ملحق شوند،
18:25
and now they serveخدمت.
372
1095041
1151
اما الان خدمت می کنند.
18:26
Womenزنان as well were bannedممنوع,
but now they'veآنها دارند been allowedمجاز.
373
1096216
2623
حضور زنان نیز ممنوع بود،
اما حالا اجازه دارند.
18:28
The militaryنظامی has and is changingتغییر دادن.
374
1098863
1641
ارتش تغییر کرده و می‌کند.
18:30
Todayامروز is our time. Now it’s our turnدور زدن.
375
1100528
2375
امروز زمان ما است، اکنون نوبت ما شده.
18:32
HooahHooah!
376
1102927
1161
هر چیزی غیر از جواب نه!
18:34
(Applauseتشویق و تمجید)
377
1104112
1150
(تشویق)
Translated by Fereshteh Taheri
Reviewed by Leila Ataei

▲Back to top

ABOUT THE SPEAKER
Keith Nolan - Teacher
Keith Nolan doesn't believe his deafness should be a barrier to serving his country -- and is making the case for increasing the role of citizens with disabilities in the military.

Why you should listen

Keith Nolan was told that he couldn’t enlist in the army because he was deaf -- but he didn’t take no for an answer. After he finally convinced a commander to let him audit ROTC classes, he proved himself a top student and earned his uniform. Although a standard military hearing test prevents him from enlisting, his continued fight has inspired many would-be soldiers with disabilities -- and a vigorous online campaign on his behalf.

More profile about the speaker
Keith Nolan | Speaker | TED.com