ABOUT THE SPEAKER
Neil Harbisson - Sonochromatic Cyborg Artist
Neil Harbisson's "eyeborg" allows him to hear colors, even those beyond the range of sight.

Why you should listen

Born with the inability to see color, Neil Harbisson wears a prosthetic device — he calls it an "eyeborg" — that allows him to hear the spectrum, even those colors beyond the range of human sight. His unique experience of color informs his artwork — which, until he met cyberneticist Adam Montandon at a college lecture, was strictly black-and-white. By working with Montandon, and later with Peter Kese, Harbisson helped design a lightweight eyepiece that he wears on his forehead that transposes the light frequencies of color hues into sound frequencies.

Harbisson's artwork blurs the boundaries between sight and sound. In his Sound Portraits series, he listens to the colors of faces to create a microtonal chord. In the City Colours project, he expresses the capital cities of Europe in two colors (Monaco is azure and salmon pink; Bratislava yellow and turquoise).

More profile about the speaker
Neil Harbisson | Speaker | TED.com
TEDGlobal 2012

Neil Harbisson: I listen to color

نیل هاربیسون: من به رنگها گوش می دهم

Filmed:
2,994,716 views

"نیل هاربیسون" هنرمند، کور رنگ مادرزاد بدنیا آمد، ولی این روزها دستگاهی که در سرش کارگذاری شده، رنگها را به فرکانسهای شنیداری تبدیل می کند. بجای دیدن دنیا بصورت سیاه و سفید، هاربیسون می تواند سمفمونی از رنگها را بشنود -- و بله، حتی می تواند به چهره ها و نقاشی ها گوش فرا دهد.
- Sonochromatic Cyborg Artist
Neil Harbisson's "eyeborg" allows him to hear colors, even those beyond the range of sight. Full bio

Double-click the English transcript below to play the video.

00:16
Well, I was bornبدنیا آمدن with a rareنادر visualبصری conditionوضعیت
0
1012
3179
خب، من اختلال بینایی مادرزادی نادری به اسم achromatopsia (ناتوانی در تشخیص رنگ) دارم،
00:20
calledبه نام achromatopsiaachromatopsia, whichکه is totalجمع colorرنگ blindnessکوری,
1
4191
3713
یعنی کوررنگی مطلق،
00:23
so I've never seenمشاهده گردید colorرنگ,
2
7904
1870
پس من هیچگاه رنگی را ندیدم،
00:25
and I don't know what colorرنگ looksبه نظر می رسد like,
3
9774
2523
و نمی دونم رنگ، چه شکلی است،
00:28
because I come from a grayscaleسیاه و سفید worldجهان.
4
12297
2975
چون من از یه دنیای سیاه و سفید اومدم.
00:31
To me, the skyآسمان is always grayخاکستری,
5
15272
2660
آسمان همیشه برای من خاکستری است،
00:33
flowersگل ها are always grayخاکستری,
6
17932
1852
گلها همیشه خاکستری،
00:35
and televisionتلویزیون is still in blackسیاه and whiteسفید.
7
19784
2202
و تلویزیون کماکان سیاه و سفید است.
00:37
But, sinceاز آنجا که the ageسن of 21,
8
21986
2293
اما از سن ۲۱ سالگی،
00:40
insteadبجای of seeingدیدن colorرنگ, I can hearشنیدن colorرنگ.
9
24279
4129
بجای دیدن رنگ، می تونم رنگ را بشنوم.
00:44
In 2003, I startedآغاز شده a projectپروژه
10
28408
2976
در سال ۲۰۰۳، من بهمراه دانشمند کامپیوتر، آدام مونتاندون، پروژه ای را آغاز کردم،
00:47
with computerکامپیوتر scientistدانشمند Adamآدم Montandonمونادون,
11
31384
2688
در سال ۲۰۰۳، من بهمراه دانشمند کامپیوتر، آدام مونتاندون، پروژه ای را آغاز کردم،
00:49
and the resultنتيجه, with furtherبیشتر collaborationsمشارکت
12
34072
3167
و با همکاری بیشتر "پیتر کیشه" از اسلونیا
00:53
with Peterپیتر Keseکیس from Sloveniaاسلوونی
13
37239
2848
و با همکاری بیشتر "پیتر کیس" از اسلونیا
00:55
and Matiasماتیاس Lizanaلیزاانا from Barcelonaبارسلونا,
14
40087
2033
و "ماتیاس لیزانا" از بارسلونا،
00:58
is this electronicالکترونیکی eyeچشم.
15
42120
2365
این چشم الکترونیکی نتیجه کار بود.
01:00
It's a colorرنگ sensorسنسور that detectsتشخیص می دهد
16
44485
2356
اون یه سنسور رنگه که فرکانس رنگی که در مقابل منه را ردیابی می کنه - (صدای فرکانس)
01:02
the colorرنگ frequencyفرکانس in frontجلوی of me — (Frequencyفرکانس soundsبرای تلفن های موبایل) —
17
46841
3583
اون یه سنسور رنگه که فرکانس رنگی که در مقابل منه را ردیابی می کنه - (صدای فرکانس)
01:06
and sendsمی فرستد this frequencyفرکانس to a chipتراشه installedنصب شده است
18
50424
2352
و این فرکانس را به یه تراشه که در پشت سرم جایگذاری شده، می فرسته و من صدای رنگی که در مقابلم هست را می شنوم،
01:08
at the back of my headسر, and I hearشنیدن the colorرنگ in frontجلوی of me
19
52776
2991
و این فرکانس را به یه تراشه که در پشت سرم جایگذاری شده، می فرسته و من صدای رنگی که در مقابلم هست را می شنوم،
01:11
throughاز طریق the boneاستخوان, throughاز طریق boneاستخوان conductionهدایت.
20
55767
2896
از طریق استخوان و انتقال از راه استخوان.
01:14
(Frequencyفرکانس soundsبرای تلفن های موبایل) So, for exampleمثال, if I have, like —
21
58663
3508
(صدای فرکانس) بدین ترتیب، اگه مثلا" اینو بشنوم-
01:21
This is the soundصدا of purpleرنگ بنفش. (Frequencyفرکانس soundsبرای تلفن های موبایل)
22
65724
2967
این صدای بنفشه. (صدای فرکانس)
01:24
For exampleمثال, this is the soundصدا of grassچمن. (Frequencyفرکانس soundsبرای تلفن های موبایل)
23
68691
7418
مثلا"، این صدای سبز چمنیه. (صدای فرکانس)
01:32
This is redقرمز, like TEDTED. (Frequencyفرکانس soundsبرای تلفن های موبایل)
24
76109
2125
این قرمزه، مثل TED. (صدای فرکانس)
01:34
This is the soundصدا of a dirtyکثیف sockجوراب. (Laughterخنده)
25
78234
4369
این صدای جوراب کثیفه که شبیه زرده، این یکی. (صدای فرکانس)
01:38
Whichکدام is like yellowرنگ زرد, this one.
26
82603
1877
این صدای جوراب کثیفه که شبیه زرده، این یکی. (صدای فرکانس)
01:40
So I've been hearingشنیدن colorرنگ all the time for eightهشت yearsسالها,
27
84480
4057
بدین ترتیب هشت ساله از سال ۲۰۰۴ که من دائم دارم صدای رنگها را می شنوم
01:44
sinceاز آنجا که 2004, so I find it completelyبه صورت کامل normalطبیعی now
28
88537
2635
بنابراین الآن شنیدن رنگها بطور دائمی کاملا" برایم عادی است.
01:47
to hearشنیدن colorرنگ all the time.
29
91172
2479
بنابراین الآن شنیدن رنگها بطور دائمی کاملا" برایم عادی است.
01:49
At the startشروع کن, thoughگرچه, I had to memorizeحفظ کردن the namesنام ها you give
30
93651
4374
هرچند در ابتدا می بایست اسامی رنگها که شما بکار می برید را حفظ می کردم،
01:53
for eachهر یک colorرنگ, so I had to memorizeحفظ کردن the notesیادداشت,
31
98025
2406
پس باید نُت ها را حفظ می کردم
01:56
but after some time, all this informationاطلاعات
32
100431
1936
اما پس از مدتی، تمام این اطلاعات یک استنباط و قابل درک شد.
01:58
becameتبدیل شد a perceptionادراک.
33
102367
1993
اما پس از مدتی، تمام این اطلاعات یک استنباط و قابل درک شد.
02:00
I didn't have to think about the notesیادداشت.
34
104360
1759
لازم نبود به نُت ها فکر کنم.
02:02
And after some time, this perceptionادراک becameتبدیل شد a feelingاحساس.
35
106119
2625
و پس از مدتی، این استنباط تبدیل به یک حس شد.
02:04
I startedآغاز شده to have favoriteمورد علاقه colorsرنگ ها,
36
108744
2006
داشتن رنگهای مورد علاقه در من شکل گرفت،
02:06
and I startedآغاز شده to dreamرویا in colorsرنگ ها.
37
110750
1774
خوابهای رنگی می دیدم.
02:08
So, when I startedآغاز شده to dreamرویا in colorرنگ is when I feltنمد
38
112524
4275
بدین ترتیب، زمانی شروع به دیدن خوابهای رنگی کردم که
02:12
that the softwareنرم افزار and my brainمغز had unitedمتحد,
39
116799
2887
نرم افزار و مغزم با هم یکی شده بودند،
02:15
because in my dreamsرویاها, it was my brainمغز creatingپدید آوردن
40
119686
2956
چون این مغز من بود که در خوابم صداهای الکترونیکی ایجاد می کرد. نرم افزار نبود،
02:18
electronicالکترونیکی soundsبرای تلفن های موبایل. It wasn'tنبود the softwareنرم افزار,
41
122642
2361
چون این مغز من بود که در خوابم صداهای الکترونیکی ایجاد می کرد. نرم افزار نبود،
02:20
so that's when I startedآغاز شده to feel like a cyborgسایبورگ.
42
125003
3519
پس اون موقع بود که دلم خواست سایبورگ (افزایش همکاری بدن با دستگاهی که برای کمک به یک اندام به بدن متصل میشود) باشم.
02:24
It's when I startedآغاز شده to feel that the cyberneticسایبرنتیک deviceدستگاه
43
128522
3050
اون موقع بود که احساس کردم دستگاه سیبرنتیکی دیگه یه دستگاه نیست.
02:27
was no longerطولانی تر a deviceدستگاه.
44
131572
2190
اون موقع بود که احساس کردم دستگاه سیبرنتیکی دیگه یه دستگاه نیست.
02:29
It had becomeتبدیل شدن به a partبخشی of my bodyبدن,
45
133762
2415
اون جزئی از بدن من شده بود،
02:32
an extensionتوسعه of my sensesاحساسات,
46
136177
2465
شاخه ای از حسهای من،
02:34
and after some time, it even becameتبدیل شد a partبخشی
47
138642
2626
و پس از مدتی، حتی بخشی از چهره رسمی من شد.
02:37
of my officialرسمی imageتصویر.
48
141268
3527
و پس از مدتی، حتی بخشی از چهره رسمی من شد.
02:40
This is my passportگذرنامه from 2004.
49
144795
2346
این پاسپورت من در سال ۲۰۰۴ است.
02:43
You're not allowedمجاز to appearبه نظر می رسد on U.K. passportsگذرنامه
50
147141
3085
داشتن عکسی که در آن یه وسیله الکترونیکی معلوم است، در پاسپورتهای انگلیسی مجاز نیست،
02:46
with electronicالکترونیکی equipmentتجهیزات, but I insistedاصرار
51
150226
2812
داشتن عکسی که در آن یه وسیله الکترونیکی معلوم است، در پاسپورتهای انگلیسی مجاز نیست،
02:48
to the passportگذرنامه officeدفتر that what they were seeingدیدن
52
153038
2401
اما من در اداره گذرنامه اصرار کردم که آنچه اونا می بینند در حقیقت بخش جدیدی از بدن منه،
02:51
was actuallyدر واقع a newجدید partبخشی of my bodyبدن,
53
155439
2504
اما من در اداره گذرنامه اصرار کردم که آنچه اونا می بینند در حقیقت بخش جدیدی از بدن منه،
02:53
an extensionتوسعه of my brainمغز, and they finallyسرانجام acceptedپذیرفته شده me
54
157943
3520
شاخه ای از مغز منه، و بالاخره اونا قبول کردند که من به این شکل ظاهر بشم.
02:57
to appearبه نظر می رسد with the passportگذرنامه photoعکس.
55
161463
2511
شاخه ای از مغز منه، و بالاخره اونا قبول کردند که من به این شکل ظاهر بشم.
02:59
So, life has changedتغییر کرد dramaticallyبه طور چشمگیری sinceاز آنجا که I hearشنیدن colorرنگ,
56
163974
3457
بدین ترتیب، از وقتی من رنگها را شنیدم، زندگی تغییر چشمگیری کرد،
03:03
because colorرنگ is almostتقریبا everywhereدر همه جا,
57
167431
2594
چون رنگ تقریبا" همه جاست،
03:05
so the biggestبزرگترین changeتغییر دادن for exampleمثال is
58
170025
2877
یدین ترتیب بزرگترین تغییر بعنوان مثال
03:08
going to an artهنر galleryآلبوم عکس, I can listen to a Picassoپیکاسو,
59
172902
4538
رفتن به یه گالری نقاشیه، من می تونم مثلا" به پیکاسو گوش بدم.
03:13
for exampleمثال. So it's like I'm going to a concertکنسرت hallسالن,
60
177440
2854
اینطوری مثل این می مونه که به یک سالن کنسرت رفتم،
03:16
because I can listen to the paintingsنقاشی.
61
180294
2211
چون می تونم به نقاشی ها گوش فرا بدم.
03:18
And supermarketsسوپر مارکت ها, I find this is very shockingتکان دهنده,
62
182505
2461
و سوپر مارکت ها، خیلی برام هیجان انگیزه،
03:20
it's very, very attractiveجذاب to walkراه رفتن alongدر امتداد a supermarketسوپر مارکت.
63
184966
2950
خیلی خیلی جالبه وقتی تو یه سوپر مارکت راه می ری،
03:23
It's like going to a nightclubکلوپ شبانه.
64
187916
1488
مثل این می مونه که تو یه کلاب شبانه هستی.
03:25
It's fullپر شده of differentناهمسان melodiesملودی ها. (Laughterخنده) Yeah.
65
189404
3256
پر از ملودی های متفاوت. (خنده حاضرین) اوه آره.
03:28
Especiallyبخصوص the aisleراهرو with cleaningتمیز کردن productsمحصولات.
66
192660
2075
بخصوص ردیف مواد شوینده.
03:30
It's just fabulousشگفت آور. (Laughterخنده)
67
194735
3351
محشره. (خنده حاضرین)
03:33
Alsoهمچنین, the way I dressلباس has changedتغییر کرد.
68
198086
2472
طرز لباس پوشیدنم هم عوض شده.
03:36
Before, I used to dressلباس in a way that it lookedنگاه کرد good.
69
200558
2408
قبلا" طوری لباس می پوشیدم که ظاهر خوبی داشته باشه.
03:38
Now I dressلباس in a way that it soundsبرای تلفن های موبایل good. (Laughterخنده)
70
202966
4577
حالا طوری لباس می پوشم که صدای خوبی داشته باشه. (خنده حاضرین)
03:43
(Applauseتشویق و تمجید)
71
207543
5131
(تشویق حاضرین)
03:48
So todayامروز I'm dressedلباس پوشیده in C majorعمده,
72
212674
2509
پس امروز من به شکل نُت گام بلند دو(C major) لباس پوشیدم،
03:51
so it's quiteکاملا a happyخوشحال chordوتر. (Laughterخنده)
73
215183
3309
خُب این یه آکورد شاد است. (خنده حاضرین)
03:54
If I had to go to a funeralمراسم خاکسپاری, thoughگرچه,
74
218492
1874
اما اگه بخوام به یه مجلس ترحیم برم،
03:56
I would dressلباس in B minorجزئی, whichکه would be
75
220366
2567
بشکل گام کوتاه سی، لباس می پوشم که می شه
03:58
turquoiseفیروزه, purpleرنگ بنفش and orangeنارنجی. (Laughterخنده)
76
222933
8759
فیروزه ای، بنفش و نارنجی. (خنده حاضرین)
04:07
Alsoهمچنین, foodغذا, the way I look at foodغذا has changedتغییر کرد,
77
231692
4345
همینطور غذا، طرز نگرش من به غذا فرق کرده،
04:11
because now I can displayنمایش دادن the foodغذا on a plateبشقاب,
78
236037
3456
چون الآن غذا را طوری در بشقاب می چینم
04:15
so I can eatخوردن my favoriteمورد علاقه songترانه. (Laughterخنده)
79
239493
2952
که بتونم آهنگ مورد علاقه ام را بخورم. (خنده حاضرین)
04:18
So dependingبستگی دارد on how I displayنمایش دادن it,
80
242445
1229
پس بنا به طرز چیدمانم، می تونم بشنوم و با غذا، آهنگ بسازم.
04:19
I can hearشنیدن and I can composeساختن musicموسیقی with foodغذا.
81
243674
2750
پس بنا به طرز چیدمانم، می تونم بشنوم و با غذا، آهنگ بسازم.
04:22
So imagineتصور کن a restaurantرستوران where we can have, like,
82
246424
2725
پس رستورانی را تصور کنید که می تونید در اونجا،
04:25
Ladyبانوی Gagaگاگا saladsسالاد as startersشروع کننده ها. (Laughterخنده) I mean,
83
249149
2984
سالاد "لیدی گاگا" را بعنوان پیش غذا میل کنید. (خنده حاضرین)
04:28
this would get teenagersنوجوانان to eatخوردن theirخودشان vegetablesسبزیجات, probablyشاید.
84
252133
3017
منظورم اینه که این شاید راهی باشه تا جوانها به خوردن سبزیجات تشویق بشوند.
04:31
And alsoهمچنین, some Rachmaninovراخمانینف pianoپیانو concertosکنسرتوها
85
255150
3439
و همچنین، کمی کنسرت پیانوی "راخمانینوف"
04:34
as mainاصلی dishesظرف ها, and some BjorkBjork or Madonnaمدونا dessertsدسرها,
86
258589
3234
بعنوان غذای اصلی، و کمی دسر "بیورک" یا "مادونا"
04:37
that would be a very excitingهیجان انگیز restaurantرستوران
87
261823
3109
رستوران خیلی جالبی می شه اگه واقعا" بتونید در اون آهنگ بخورید.
04:40
where you can actuallyدر واقع eatخوردن songsآهنگ ها.
88
264932
2760
رستوران خیلی جالبی می شه اگه واقعا" بتونید در اون آهنگ بخورید.
04:43
Alsoهمچنین, the way I perceiveدرک beautyزیبایی has changedتغییر کرد,
89
267692
4450
طرز نگرش من نسبت به زیبایی نیز تغییر کرده،
04:48
because when I look at someoneکسی, I hearشنیدن theirخودشان faceصورت,
90
272142
4680
چون وقتی به کسی نگاه می کنم، صورت او را گوش می دم،
04:52
so someoneکسی mightممکن look very beautifulخوشگل but soundصدا terribleوحشتناک.
91
276822
5002
بنابراین ممکنه کسی خیلی زیبا بنظر بیاد ولی آوای وحشتناکی داشته باشه.
04:57
(Laughterخنده) And it mightممکن happenبه وقوع پیوستن the oppositeمخالف,
92
281824
1761
(خنده حاضرین) و ممکنه عکس این موضوع اتفاق بیفته،
04:59
the other way around. So I really enjoyلذت بردن creatingپدید آوردن, like,
93
283585
2248
بنابراین من به نوعی از خلق چهره صوتی افراد لذت می برم.
05:01
soundصدا portraitsپرتره of people.
94
285833
1729
بنابراین من به نوعی از خلق چهره صوتی افراد لذت می برم.
05:03
Insteadبجای of drawingنقاشی someone'sکسی هست faceصورت, like drawingنقاشی the shapeشکل,
95
287562
3640
بجای کشیدن چهره فردی، مثل کشیدن اندام،
05:07
I pointنقطه at them with the eyeچشم and I writeنوشتن down
96
291202
2431
من به آنها خیره شده و نُت های متفاوتی که می شنوم را می نویسم، و سپس تصویر صوتی چهره را خلق می کنم.
05:09
the differentناهمسان notesیادداشت I hearشنیدن, and then I createايجاد كردن soundصدا portraitsپرتره.
97
293633
3271
من به آنها خیره شده و نُت های متفاوتی که می شنوم را می نویسم، و سپس تصویر صوتی چهره را خلق می کنم.
05:12
Here'sاینجاست some facesچهره ها.
98
296904
1737
در اینجا یه سری تصویر صورت است.
05:14
(Musicalموزیکال chordsآکورد)
99
298641
14527
(آکورد موسیقی)
05:29
Yeah, Nicoleنیکول Kidmanکیدمن soundsبرای تلفن های موبایل good. (Laughterخنده)
100
313168
3433
اوه آره، صدای تصویر "نیکل کیدمن" بنظر خوب می یاد. (خنده حاضرین)
05:32
Some people, I would never relateمربوط بودن, but they soundصدا similarمشابه.
101
316601
3049
بعضی آدمها، هیچوقت بهم ربط نمی دم، اما صدای چهره یکسان دارند.
05:35
Princeشاهزاده Charlesچارلز has some similaritiesشباهت ها with Nicoleنیکول Kidmanکیدمن.
102
319650
2798
"پرنس چارلز" شباهت هایی با "نیکل کیدمن" داره.
05:38
They have similarمشابه soundصدا of eyesچشم ها.
103
322448
2137
صدای چشمان اونا یکسان است.
05:40
So you relateمربوط بودن people that you wouldn'tنمی خواهم relateمربوط بودن,
104
324585
2048
بدین ترتیب افرادی که با آنها ارتباطی ندارید، را بهم ربط می دهید،
05:42
and you can actuallyدر واقع alsoهمچنین createايجاد كردن concertsکنسرت ها
105
326633
3513
و در حقیقت با نگاه کردن به صورت تماشاچیان، می تونید کنسرتی را هم راه بیندازید.
05:46
by looking at the audienceحضار facesچهره ها.
106
330146
2640
و در حقیقت با نگاه کردن به صورت تماشاچیان، می تونید کنسرتی را هم راه بیندازید.
05:48
So I connectاتصال the eyeچشم, and then I playبازی the audience'sمخاطبان facesچهره ها.
107
332786
3096
اینطوری من با نگاه کردن به چشمان، چهره تماشاچیان را می نوازم.
05:51
The good thing about this is,
108
335882
1504
نکته جالب در این مورد اینه که
05:53
if the concertکنسرت doesn't soundصدا good, it's theirخودشان faultعیب.
109
337386
2967
اگه کنسرتی صدای خوبی نداشته باشه، تقصیر اوناست.
05:56
It's not my faultعیب, because — (Laughterخنده)
110
340353
2271
تقصیر من نیست - (خنده حاضرین)
05:58
And so anotherیکی دیگر thing that happensاتفاق می افتد is that
111
342624
4307
و بدین ترتیب چیز دیگه ای که اتفاق می افته اینه که
06:02
I startedآغاز شده havingداشتن this secondaryثانوی effectاثر
112
346931
2877
حالت ثانویه ای در من بوجود آمد
06:05
that normalطبیعی soundsبرای تلفن های موبایل startedآغاز شده to becomeتبدیل شدن به colorرنگ.
113
349808
3330
این که صداهای عادی تبدیل به رنگ شدند.
06:09
I heardشنیدم a telephoneتلفن toneلحن, and it feltنمد greenسبز
114
353138
3761
من یه صدای زنگ تلفن شنیدم، و حس رنگ سبز داشتم
06:12
because it soundedصدای just like the colorرنگ greenسبز.
115
356899
2326
چون درست مثل رنگ سبز صدا می داد.
06:15
The BBCبی بی سی beepsبوق, they soundصدا turquoiseفیروزه,
116
359225
3298
صدای بیب بیب "بی بی سی"، صدای رنگ فیروزه ای می ده،
06:18
and listeningاستماع to Mozartموتزارت becameتبدیل شد a yellowرنگ زرد experienceتجربه,
117
362523
3127
و شنیدن موزیک "موتزارت" تجربه ای زرد است،
06:21
so I startedآغاز شده to paintرنگ musicموسیقی and paintرنگ people'sمردم voicesصدای,
118
365650
4760
بدین ترتیب من شروع به رنگ آمیزی موسیقی و رنگ آمیزی چهره مردم کردم،
06:26
because people'sمردم voicesصدای have frequenciesفرکانس ها
119
370410
1943
چون صدای افراد، دارای فرکانسهایی است که من اونا رو به رنگ ربط می دم.
06:28
that I relateمربوط بودن to colorرنگ.
120
372353
1543
چون صدای افراد، دارای فرکانسهایی است که من اونا رو به رنگ ربط می دم.
06:29
And here'sاینجاست some musicموسیقی translatedترجمه شده into colorرنگ.
121
373896
5119
و اینجا چند موزیک است که به رنگ ها برگردان شده.
06:34
For exampleمثال, Mozartموتزارت, "Queenملکه of the Night," looksبه نظر می رسد like this.
122
379015
5200
بعنوان مثال، " ملکه شب" اثر موتزارت، اینطور بنظر می یاد.
06:40
(Musicموسیقی) Very yellowرنگ زرد and very colorfulرنگارنگ,
123
384215
1812
(موزیک) خیلی زرد و خیلی رنگارنگ،
06:41
because there's manyبسیاری differentناهمسان frequenciesفرکانس ها.
124
386027
2190
چون فرکانسهای متعدد زیادی وجود داره.
06:44
(Musicموسیقی)
125
388217
2910
(موزیک)
06:48
And this is a completelyبه صورت کامل differentناهمسان songترانه.
126
392143
2314
و این یه موزیک کاملا" متفاوته.
06:50
(Musicموسیقی) It's Justinجاستین Bieber'sبیبر "Babyعزیزم." (Laughterخنده)
127
394457
3931
(موزیک) این آهنگ Baby جاستین بیبر است. (خنده حاضرین)
06:54
(Musicموسیقی)
128
398388
1731
(موزیک)
06:56
It is very pinkرنگ صورتی and very yellowرنگ زرد.
129
400119
3570
خیلی صورتی و خیلی زرده.
06:59
So, alsoهمچنین voicesصدای, I can transformتبدیل speechesسخنرانی ها into colorرنگ,
130
403689
7167
خُب، همینطور صداها، من می تونم سخنرانی ها رو به رنگ تبدیل کنم،
07:06
for exampleمثال, these are two very well-knownمشهور است speechesسخنرانی ها.
131
410856
3544
بعنوان مثال، اینا دو سخنرانی معروف هستند.
07:10
One of them is Martinمارتین Lutherلوتر King'sپادشاه "I Have A Dreamرویا,"
132
414400
3737
یکی از اونا، "من یه آرزو دارم" از مارتین لوتر کینگ
07:14
and the other one is Hitlerهیتلر.
133
418137
1452
و دیگری از هیتلر است.
07:15
And I like to exhibitنمایشگاه these paintingsنقاشی in the exhibitionنمایشگاه hallsسالن ها
134
419589
3476
و مایلم این نقاشی ها رو در سالن های نمایش، به دید حضار بگذارم
07:18
withoutبدون labelsبرچسب ها, and then I askپرسیدن people,
135
423065
2576
بدون برچسب نام، و سپس از مردم بپرسم،
07:21
"Whichکدام one do you preferترجیح می دهند?"
136
425641
1847
"کدامیک را ترجیح می دهید؟"
07:23
And mostاکثر people changeتغییر دادن theirخودشان preferenceترجیح
137
427488
2265
و بیشتر مردم، وقتی بهشون می گم سمت چپیه مربوط به هیتلر،
07:25
when I tell them that the one on the left is Hitlerهیتلر
138
429753
2911
و بیشتر مردم، وقتی بهشون می گم سمت چپیه مربوط به هیتلر،
07:28
and the one on the right is Martinمارتین Lutherلوتر Kingپادشاه.
139
432664
3120
و سمت راستیه مارتین لوتر کینگ است، نظرشون را عوض می کنند.
07:31
So I got to a pointنقطه when I was ableتوانایی to perceiveدرک 360 colorsرنگ ها,
140
435784
5739
بدین ترتیب من به جایی رسیدم که قادر بودم ۳۶۰ رنگ را ببینم، درست مثل بینایی یک انسان.
07:37
just like humanانسان visionچشم انداز.
141
441523
1585
بدین ترتیب من به جایی رسیدم که قادر بودم ۳۶۰ رنگ را ببینم، درست مثل بینایی یک انسان.
07:39
I was ableتوانایی to differentiateتمایز all the degreesدرجه of the colorرنگ wheelچرخ.
142
443108
3595
قادر بودم تمام درجات چرخه رنگ را از هم تمیز دهم.
07:42
But then, I just thought that
143
446703
2082
اما اون موقع، فکر کردم که این بینایی بشر، بقدر کافی خوب نیست.
07:44
this humanانسان visionچشم انداز wasn'tنبود good enoughکافی.
144
448785
3239
اما اون موقع، فکر کردم که این بینایی بشر، بقدر کافی خوب نیست.
07:47
There's manyبسیاری, manyبسیاری more colorsرنگ ها around us
145
452024
2211
خیلی خیلی رنگ های بیشتری در اطراف ماست که قادر به دیدن اونا نیستیم،
07:50
that we cannotنمی توان perceiveدرک,
146
454235
1837
خیلی خیلی رنگ های بیشتری در اطراف ماست که قادر به دیدن اونا نیستیم،
07:51
but that electronicالکترونیکی eyesچشم ها can perceiveدرک.
147
456072
1756
ولی اون چشمان الکترونیکی می تونند اونا رو ببینند.
07:53
So I decidedقرار بر این شد to continueادامه دهید extendingگسترش دادن my colorرنگ sensesاحساسات,
148
457828
3729
بنابراین تصمیم گرفتم به گسترش حواس رنگی ام ادامه دهم،
07:57
and I addedاضافه infraredفرو سرخ and I addedاضافه ultravioletماوراء بنفش
149
461557
4250
و رنگ مادون قرمز و ماورای بنفش را به درجه بندی تبدیل رنگ به اصوات اضافه کردم و بدین ترتیب قادرم رنگهایی را بشنوم
08:01
to the color-to-soundرنگ به صدا scaleمقیاس, so now I can hearشنیدن colorsرنگ ها
150
465807
3358
و رنگ مادون قرمز و ماورای بنفش را به درجه بندی تبدیل رنگ به اصوات اضافه کردم و بدین ترتیب قادرم رنگهایی را بشنوم
08:05
that the humanانسان eyeچشم cannotنمی توان perceiveدرک.
151
469165
2224
که چشم انسان قادر به دیدن آنها نیست.
08:07
For exampleمثال, perceivingدرک infraredفرو سرخ is good because you can
152
471389
3447
بعنوان مثال، دیدن اشعه مادون قرمز خوبه
08:10
actuallyدر واقع detectتشخیص if there's movementجنبش detectorsآشکارسازها in a roomاتاق.
153
474836
4068
چون در حقیقت می تونید وجود سنسورهای حرکتی در یک اتاق را ردیابی کنید.
08:14
I can hearشنیدن if someoneکسی pointsنکته ها at me with a remoteاز راه دور controlکنترل.
154
478904
3453
اگه کسی با کنترل از راه دور به سمت من نشانه بگیره، می تونم اونو ببینم.
08:18
And the good thing about perceivingدرک ultravioletماوراء بنفش is that
155
482357
3150
و حُسن دیدن اشعه ماورای بنفش اینه که
08:21
you can hearشنیدن if it's a good day or a badبد day to sunbatheآفتاب گرفتن,
156
485507
4965
میتونید بشنوید که امروز برای حمام آفتاب ، روز خوبیه یا روز بدیه
08:26
because ultravioletماوراء بنفش is a dangerousخطرناک است colorرنگ,
157
490472
2157
چون اشعه ماورای بنفش، رنگ خطرناکیه
08:28
a colorرنگ that can actuallyدر واقع killکشتن us, so I think we should all have this wishآرزو کردن
158
492629
3984
رنگی که در واقع می تونه منجر به مرگ ما بشه، بنابراین فکر کنم
08:32
to perceiveدرک things that we cannotنمی توان perceiveدرک.
159
496613
2961
همه ما باید آرزوی دیدن چیزهایی را داشته باشیم که قادر به دیدنشان نیستیم .
08:35
That's why, two yearsسالها agoپیش,
160
499574
1735
به همین خاطر دو سال پیش انجمن "سایبرگ" را راه انداختم
08:37
I createdایجاد شده the Cyborgسیببورگ Foundationپایه,
161
501309
1681
به همین خاطر دو سال پیش انجمن "سیبرگ" را راه انداختم
08:38
whichکه is a foundationپایه that triesتلاش می کند to help people
162
502990
2442
انجمنی که سعی داره به مردم کمک کنه تا یه سایبرگ بشوند،
08:41
becomeتبدیل شدن به a cyborgسایبورگ, triesتلاش می کند to encourageتشويق كردن people
163
505432
2697
سعی داره مردم را تشویق کنه تا با استفاده از تکنولوژی بعنوان بخشی از بدن، حواس خود را گسترش دهند.
08:44
to extendگسترش theirخودشان sensesاحساسات
164
508129
1377
سعی داره مردم را تشویق کنه تا با استفاده از تکنولوژی بعنوان بخشی از بدن، حواس خود را گسترش دهند.
08:45
by usingاستفاده كردن technologyتکنولوژی as partبخشی of the bodyبدن.
165
509506
3071
سعی داره مردم را تشویق کنه تا با استفاده از تکنولوژی بعنوان بخشی از بدن، حواس خود را گسترش دهند.
08:48
We should all think that knowledgeدانش comesمی آید from our sensesاحساسات,
166
512577
3903
همۀ ما باید بیندیشیم که دانش از حواس ما نشأت می گیره
08:52
so if we extendگسترش our sensesاحساسات,
167
516480
1976
پس اگر حواس خود را گسترش دهیم،
08:54
we will consequentlyدر نتیجه extendگسترش our knowledgeدانش.
168
518456
3088
در نتیجه دانش خود را گسترش خواهیم داد.
08:57
I think life will be much more excitingهیجان انگیز
169
521544
2793
فکر کنم زندگی خیلی جالب تر خواهد بود
09:00
when we stop creatingپدید آوردن applicationsبرنامه های کاربردی for mobileسیار phonesتلفن ها
170
524337
3224
وقتی از ایجاد کاربرهای تلفنهای موبایل دست برداشته
09:03
and we startشروع کن creatingپدید آوردن applicationsبرنامه های کاربردی for our ownخودت bodyبدن.
171
527561
3401
و شروع به ایجاد کاربرهایی برای بدن خودمان بکنیم.
09:06
I think this will be a bigبزرگ, bigبزرگ changeتغییر دادن
172
530962
1816
فکر کنم شاهد یه تغییر بسیار بسیار بزرگ در طی این قرن خواهیم بود.
09:08
that we will see duringدر حین this centuryقرن.
173
532778
2078
فکر کنم شاهد یه تغییر بسیار بسیار بزرگ در طی این قرن خواهیم بود.
09:10
So I do encourageتشويق كردن you all to think about whichکه sensesاحساسات
174
534856
3915
پس همۀ شما را تشویق می کنم تا به این فکر کنید که دوست دارید کدوم یک از حواس خود را گسترش دهید.
09:14
you'dمی خواهی like to extendگسترش.
175
538771
1419
پس همۀ شما را تشویق می کنم تا به این فکر کنید که دوست دارید کدوم یک از حواس خود را گسترش دهید.
09:16
I would encourageتشويق كردن you to becomeتبدیل شدن به a cyborgسایبورگ.
176
540190
3173
شما را تشویق می کنم تا یه سایبرگ بشوید.
09:19
You won'tنخواهد بود be aloneتنها. Thank you. (Applauseتشویق و تمجید)
177
543363
4648
شما تنها نیستید. متشکرم. (تشویق حاضرین)
09:23
(Applauseتشویق و تمجید)
178
548011
6520
(تشویق حاضرین)
Translated by Farnaz Saghafi
Reviewed by soheila Jafari

▲Back to top

ABOUT THE SPEAKER
Neil Harbisson - Sonochromatic Cyborg Artist
Neil Harbisson's "eyeborg" allows him to hear colors, even those beyond the range of sight.

Why you should listen

Born with the inability to see color, Neil Harbisson wears a prosthetic device — he calls it an "eyeborg" — that allows him to hear the spectrum, even those colors beyond the range of human sight. His unique experience of color informs his artwork — which, until he met cyberneticist Adam Montandon at a college lecture, was strictly black-and-white. By working with Montandon, and later with Peter Kese, Harbisson helped design a lightweight eyepiece that he wears on his forehead that transposes the light frequencies of color hues into sound frequencies.

Harbisson's artwork blurs the boundaries between sight and sound. In his Sound Portraits series, he listens to the colors of faces to create a microtonal chord. In the City Colours project, he expresses the capital cities of Europe in two colors (Monaco is azure and salmon pink; Bratislava yellow and turquoise).

More profile about the speaker
Neil Harbisson | Speaker | TED.com