ABOUT THE SPEAKER
Jon Ronson - Writer, filmmaker
Jon Ronson is a writer and documentary filmmaker who dips into every flavor of madness, extremism and obsession.

Why you should listen

For his latest book, So You've Been Publicly Shamed, Jon Ronson spent three years traveling the world and talking to people who'd been subjected to high-profile public shamings. Whatever their transgression, the response was to be faced by an angry mob, as Ronson calls them "collective outrage circles" devoted to tearing down said person from any position of power. It does not, Ronson suggests gently, reflect so well on society as a whole.

In a previous book, The Psychopath Test, Ronson explored the unnerving world of psychopaths -- a group that includes both incarcerated killers and, one of his subjects insists, plenty of CEOs. In his books, films and articles, Ronson explores madness and obsession of all kinds, from the US military's experiments in psychic warfare to the obscene and hate-filled yet Christian rap of the Insane Clown Posse. He wrote a column for the Guardian, hosted an essay program on Radio 4 in the United Kingdom, and contributes to This American Life.

More profile about the speaker
Jon Ronson | Speaker | TED.com
TED2012

Jon Ronson: Strange answers to the psychopath test

جان رانسون: پاسخ‌های عجیب به آزمایش جامعه‌ستیزی

Filmed:
23,550,108 views

آیا مرز مشخصی وجود دارد که دیوانه را از عاقل جدا می‌کند؟ با اجرایی که مو را بر تن راست می‌کند، جان رانسون، نویسنده‌ی کتاب "آزمایش جامعه‌ستیزی"، مناطق خاکستری بین این دو را روشن می‌کند. (با میکس موسیقی زنده از ژولیان ترژر و انیمیشن از اوان گرانت.)
- Writer, filmmaker
Jon Ronson is a writer and documentary filmmaker who dips into every flavor of madness, extremism and obsession. Full bio

Double-click the English transcript below to play the video.

00:15
This storyداستان startsشروع می شود: I was at a friend'sدوستان houseخانه,
0
0
4056
داستان آغاز می‌شه: من در خانه‌ی یکی از دوستان بودم،
00:19
and she had on her shelfتاقچه a copyکپی کنید of the DSMDSM manualکتابچه راهنمای,
1
4056
3735
و او روی طاقچه‌اش یک کپی از کتاب راهنمای دی‌اس‌ام داشت
00:23
whichکه is the manualکتابچه راهنمای of mentalذهنی disordersاختلالات.
2
7791
2765
که کتاب راهنمای بیماری‌های روانی‌ست.
00:26
It listsلیست ها everyهرکدام knownشناخته شده mentalذهنی disorderاختلال.
3
10556
2600
این کتاب تمام بیماری‌های روانی شناخته‌شده را فهرست می‌کند.
00:29
And it used to be, back in the '50s, a very slimباریک pamphletجزوه.
4
13156
3652
و در دهه‌ی۵۰ یک جزوه‌ی خیلی باریک بود.
00:32
And then it got biggerبزرگتر and biggerبزرگتر and biggerبزرگتر,
5
16808
2832
و بعد بزرگتر و بزرگتر و بزرگتر شد،
00:35
and now it's 886 pagesصفحات long.
6
19640
3082
و حالا ۸۸۶ صفحه دارد.
00:38
And it listsلیست ها currentlyدر حال حاضر 374 mentalذهنی disordersاختلالات.
7
22722
4085
و امروزه ۳۷۴ بیماری روانی را فهرست کرده است.
00:42
So I was leafingبرگردن throughاز طریق it,
8
26807
2049
پس من داشتم آن را ورق می‌زدم،
00:44
wonderingتعجب کردم if I had any mentalذهنی disordersاختلالات,
9
28856
2167
و فکر می‌کردم که آیا من بیماری روانی‌ای دارم،
00:46
and it turnsچرخش out I've got 12.
10
31023
2583
و معلوم شد که ۱۲تا دارم.
00:49
(Laughterخنده)
11
33606
1051
(خنده‌ی حاضران)
00:50
I've got generalizedعمومی است anxietyاضطراب disorderاختلال,
12
34657
2115
من اختلال اضطراب فراگیر دارم،
00:52
whichکه is a givenداده شده.
13
36772
1551
که مسَلّمه.
00:54
I've got nightmareکابوس disorderاختلال,
14
38323
1617
اختلال کابوس دارم،
00:55
whichکه is categorizedتفکیک شده
15
39940
1816
در آن دسته قرار می‌گیرید -
00:57
if you have recurrentمکرر dreamsرویاها of beingبودن pursuedدنبال or declaredاعلام کرد a failureشکست --
16
41756
4133
که اگر شما خواب‌های تکرار شونده دارید که در آنها دنبال می‌شوید یا به شما می‌گن شکست خوردید
01:01
and all my dreamsرویاها involveشامل people chasingتعقیب me down the streetخیابان
17
45889
3952
و تمام در خواب‌های من افرادی من را در خیابون دنبال می‌کنند
01:05
going, "You're a failureشکست."
18
49841
1648
و می‌گن "تو شکست خوردی."
01:07
(Laughterخنده)
19
51489
1734
(خنده‌ی حاضران)
01:09
I've got parent-childپدر و مادر relationalرابطه ای problemsمشکلات,
20
53223
2702
من مشکل ارتباط والدین- فرزند دارم،
01:11
whichکه I blameسرزنش my parentsپدر و مادر for.
21
55925
2466
که تقصیر پدر و مادرمه.
01:14
(Laughterخنده)
22
58391
1249
(خنده‌ی حاضران)
01:15
I'm kiddingشوخی کردم. I'm not kiddingشوخی کردم.
23
59640
3052
شوخی کردم. شوخی نکردم.
01:18
I'm kiddingشوخی کردم.
24
62692
1282
شوخی کردم.
01:19
And I've got malingeringمالینگر.
25
63974
1966
من بیماری تمارض دارم.
01:21
And I think it's actuallyدر واقع quiteکاملا rareنادر
26
65940
1300
و فکر می‌کنم در واقع خیلی نادر است
01:23
to have bothهر دو malingeringمالینگر and generalizedعمومی است anxietyاضطراب disorderاختلال,
27
67240
3449
که هم تمارض داشته باشید و هم اختلال اضطراب فراگیر،
01:26
because malingeringمالینگر tendsتمایل دارد to make me feel very anxiousمشتاق.
28
70689
2734
چون تمارض باعث می‌شه من خیلی مضطرب بشم.
01:29
Anywayبه هر حال I was looking throughاز طریق this bookکتاب,
29
73423
1334
به هر حال من داشتم در این کتاب می‌گشتم،
01:30
wonderingتعجب کردم if I was much crazierدیوانه than I thought I was,
30
74757
3015
و فکر می‌کردم که آیا من دیونه‌تر از آن چیزی هستم که خودم می‌دونم.
01:33
or maybe it's not a good ideaاندیشه to diagnoseتشخیص دادن yourselfخودت with a mentalذهنی disorderاختلال
31
77772
3334
یا شاید درست نباشه که اگر متخصص آموزش‌ دیده نیستم، خودم برای خودم یک بیماری روانی تشخیص بدم.
01:37
if you're not a trainedآموزش دیده professionalحرفه ای,
32
81106
2102
یا شاید درست نباشه که اگر متخصص آموزش‌ دیده نیستم، خودم برای خودم یک بیماری روانی تشخیص بدم.
01:39
or maybe the psychiatryروانپزشکی professionحرفه has a strangeعجیب desireمیل
33
83208
4732
و یا شاید شغل روانپزشکی تمایل غریبی داره
01:43
to labelبرچسب what's essentiallyاساسا normalطبیعی humanانسان behaviorرفتار as a mentalذهنی disorderاختلال.
34
87940
5250
که آنچه اساساً رفتار بِهَنجار انسان‌هاست را به عنوان یک بیماری روانی برچسب بزنه.
01:49
I didn't know whichکه of these things was trueدرست است,
35
93190
1800
من نمی‌دونستم کدوم از اینها درسته،
01:50
but I thought it was kindنوع of interestingجالب هست.
36
94990
1700
اما فکر می‌کردم که یه جورایی جالبه.
01:52
And I thought maybe I should meetملاقات a criticمنتقد of psychiatryروانپزشکی
37
96690
3050
و فکر کردم که شاید باید با یک منتقد روانپزشکی ملاقات کنم
01:55
to get theirخودشان viewچشم انداز.
38
99740
1318
و نظر آنها را بپرسم.
01:56
Whichکدام is how I endedبه پایان رسید up havingداشتن lunchناهار with the ScientologistsScientologists.
39
101058
4712
و این طور شد که با ساینتولوژیست‌ها ناهار خوردم.
02:01
It was a man calledبه نام Brianبراان
40
105770
1363
مردی بود به اسم برایان
02:03
who runsاجرا می شود a crackترک teamتیم of ScientologistsScientologists
41
107133
2882
که یک گروه طراز اول از ساینتولوژیست‌ها را اداره می‌کرد
02:05
who are determinedمشخص to destroyاز بین رفتن psychiatryروانپزشکی whereverهر کجا که it liesدروغ.
42
110015
4569
که مصممند روانپزشکی را هر جا که هست نابود کنند.
02:10
They're calledبه نام the CCHRCCHR.
43
114584
1482
اسم اونا "سی‌سی‌اچ‌آر" است.
02:11
And I said to him, "Can you proveثابت كردن to me
44
116066
2680
من به او گفتم، "می‌تونی به من ثابت کنی که روانپزشکی یک دانش‌ْنماست و نمی‌توان به آن اعتماد کرد؟"
02:14
that psychiatryروانپزشکی is a pseudo-scienceشبه علم that can't be trustedاعتماد به نفس?"
45
118746
3853
من به او گفتم، "می‌تونی به من ثابت کنی که روانپزشکی یک دانش‌ْنماست و نمی‌توان به آن اعتماد کرد؟"
02:18
And he said, "Yes, we can proveثابت كردن it to you."
46
122599
2416
او گفت، "آره، ما می‌تونیم به تو ثابت کنیم."
02:20
And I said, "How?"
47
125015
1668
من گفتم، "چطوری؟"
02:22
And he said, "We're going to introduceمعرفی کنید you to Tonyتونی."
48
126683
3544
او گفت، " ما تو را به 'تونی' معرفی می‌کنیم."
02:26
And I said, "Who'sچه کسی Tonyتونی?"
49
130227
2141
و من گفتم، "تونی کیه؟"
02:28
And he said, "Tony'sتونی in Broadmoorبردمور."
50
132368
3383
او گفت، "تونی در 'برادمور' است."
02:31
Now Broadmoorبردمور is Broadmoorبردمور Hospitalبیمارستان.
51
135751
2667
حالا برادمور، بیمارستان برادمور است.
02:34
It used to be knownشناخته شده as the Broadmoorبردمور Asylumپناهندگی for the Criminallyجنایی Insaneدیوانه.
52
138418
4851
قبلاً‌ به عنوان تیمارستان برادمور برای دیوانگان جانی شناخته می‌شد.
02:39
It's where they sendارسال the serialسریال killersقاتلان
53
143269
2398
این جایی است که قتل‌های زنجیره‌ای را می‌فرستند
02:41
and the people who can't help themselvesخودشان.
54
145667
1969
و کسانی که کنترلی بر خودشان ندارند.
02:43
And I said to Brianبراان, "What did Tonyتونی do?"
55
147636
2650
و من به برایان گفتم، "تونی چه کار کرده؟"
02:46
And he said, "Hardlyبه سختی anything.
56
150286
2981
و او گفت، "کاری نکرده
02:49
He beatضرب و شتم someoneکسی up or something,
57
153267
3002
او با کسی کتک‌کاری کرده یا همچین چیزی،
02:52
and he decidedقرار بر این شد to fakeجعلی madnessجنون to get out of a prisonزندان sentenceجمله.
58
156269
5232
و تصمیم گرفت تظاهر به دیوانگی کنه تا از مجازات زندان فرار کنه.
02:57
But he fakedجعلی it too well, and now he's stuckگیر in Broadmoorبردمور
59
161501
4602
اما بیش از حد خوب تظاهر کرد، و حالا در برادمور گیر افتاده
03:02
and nobodyهيچ كس will believe he's saneعاقلانه.
60
166103
2882
و هیچ‌کس باور نمی‌کنه که او عاقل است.
03:04
Do you want us to try and get you into Broadmoorبردمور to meetملاقات Tonyتونی?"
61
168985
3668
می‌خواهی تا ما سعی کنیم تو را به برادمور ببریم تا تونی را ببینی؟"
03:08
So I said, "Yes, please."
62
172653
1615
پس من گفتم، "بله، لطفاً."
03:10
So I got the trainقطار to Broadmoorبردمور.
63
174268
2667
پس من سوار قطار برادمور شدم.
03:12
I beganآغاز شد to yawnخمیازه uncontrollablyغیر قابل کنترل around Kemptonکمپتون Parkپارک,
64
176935
3618
در اطراف پارک "کِمپتون" به طرز غیر قابل کنترلی شروع به خمیازه کشیدن کردم،
03:16
whichکه apparentlyظاهرا is what dogsسگ ها alsoهمچنین do when anxiousمشتاق --
65
180553
3013
که ظاهراً کاریست که سگ‌ها هم وقتی اضطراب دارند می‌کنند -
03:19
they yawnخمیازه uncontrollablyغیر قابل کنترل.
66
183566
1936
اونا بدون کنترل خمیازه می‌کشند.
03:21
And we got to Broadmoorبردمور.
67
185502
1335
و بعد به برادمور رسیدیم.
03:22
And I got takenگرفته شده throughاز طریق gateدروازه after gateدروازه after gateدروازه after gateدروازه
68
186837
4933
و من را از دروازه، پشت دروازه، پشت دروازه، پشت دروازه، رد کردند
03:27
into the wellnessسلامتی centerمرکز,
69
191770
1566
تا به یک آسایشگاه رسیدیم،
03:29
whichکه is where you get to meetملاقات the patientsبیماران.
70
193336
1667
که جایی‌ست که با بیمارها ملاقات می‌کنید.
03:30
It looksبه نظر می رسد like a giantغول Hamptonهمپتون Innمسافرخانه.
71
195003
3751
شبیه یک مسافرخانه‌ی "هَمپتون" غول‌آسا بود.
03:34
It's all peachهلو and pineکاج and calmingآرامش colorsرنگ ها.
72
198754
4084
همه‌جا هلو و کاج و رنگ‌های آرام‌بخش بود.
03:38
And the only boldجسورانه colorsرنگ ها are the redsقرمز of the panicوحشت buttonsدکمه ها.
73
202838
5216
و تنها رنگ‌های تند، رنگ قرمز دکمه‌های اضطرار است.
03:43
And the patientsبیماران startedآغاز شده driftingدوچرخه سواری in.
74
208054
2884
و بیمارها شروع کردند به داخل آمدن.
03:46
And they were quiteکاملا overweightاضافه وزن and wearingپوشیدن sweatpantsعرق کشی
75
210938
4699
اونا همه اضافه وزن داشتند و شلوار راحتی تنشون بود
03:51
and quiteکاملا docileمطیع looking.
76
215637
1902
و کاملاً سربراه به نظر می‌رسیدند.
03:53
And Brianبراان the Scientologistساینتولوژی whisperedزمزمه to me,
77
217539
1998
و برایان ساینتولوژیست در گوش من گفت،
03:55
"They're medicatedدرمان دارویی,"
78
219537
2151
"اونا تحت تأثیر دارو هستند،"
03:57
whichکه to the ScientologistsScientologists is like the worstبدترین evilبد in the worldجهان,
79
221688
3497
که به نظر یک ساینتولوژیست شیطانی‌ترین کار دنیاست،
04:01
but I'm thinkingفكر كردن it's probablyشاید a good ideaاندیشه.
80
225185
2796
ولی به نظر من رسید که فکر خوبیه.
04:03
(Laughterخنده)
81
227981
1869
(خنده‌ی حاضران)
04:05
And then Brianبراان said, "Here'sاینجاست Tonyتونی."
82
229850
2424
و بعد برایان گفت، "این تونی است."
04:08
And a man was walkingپیاده روی in.
83
232274
1930
و یک مرد داشت به داخل می‌آمد.
04:10
And he wasn'tنبود overweightاضافه وزن, he was in very good physicalفیزیکی shapeشکل.
84
234204
4069
او اضافه وزن نداشت، وضعیت بدنی خوبی داشت.
04:14
And he wasn'tنبود wearingپوشیدن sweatpantsعرق کشی,
85
238273
1750
و شلوار راحتی هم نپوشیده بود،
04:15
he was wearingپوشیدن a pinstripedدندانه دار suitکت و شلوار.
86
240023
2865
او کت و شلوار راه راه پوشیده بود.
04:18
And he had his armبازو outstretchedگسترش یافته است
87
242888
2166
و دستش را مثل یکی از شرکت‌کنندگان مسابقه‌ی "اپرنتیس" گشوده بود.
04:20
like someoneکسی out of The Apprenticeشاگرد.
88
245054
2084
و دستش را مثل یکی از شرکت‌کنندگان مسابقه‌ی "اپرنتیس" گشوده بود.
04:23
He lookedنگاه کرد like a man who wanted to wearپوشیدن an outfitلباس
89
247138
2767
او شبیه کسی بود که می‌خواد لباسی بپوشه
04:25
that would convinceمتقاعد کردن me that he was very saneعاقلانه.
90
249905
4334
که من را قانع کنه که او خیلی معقوله.
04:30
And he satنشسته down.
91
254239
1833
و او نشست.
04:31
And I said, "So is it trueدرست است that you fakedجعلی your way in here?"
92
256072
2601
من گفتم، "خوب، درسته که تو با تظاهر به بیماری راه خودت را به اینجا باز کردی؟"
04:34
And he said, "Yepبله. Yepبله. Absolutelyکاملا. I beatضرب و شتم someoneکسی up when I was 17.
93
258673
3782
و او گفت، "آره، آره. کاملاً. من وقتی ۱۷ سالم بود یک نفر رو کتک زدم.
04:38
And I was in prisonزندان awaitingچشم انتظار trialآزمایش,
94
262455
2320
و در زندان منتظر دادگاه بودم،
04:40
and my cellmateهمکلاسی said to me,
95
264775
1512
و هم سلولی‌ام به من گفت،
04:42
'You know what you have to do?
96
266287
1552
"می‌دونی باید چی کار کنی؟
04:43
Fakeجعلی madnessجنون.
97
267839
1484
تظاهر به دیوانگی کن.
04:45
Tell them you're madدیوانه. You'llشما get sentارسال شد to some cushyکثیف hospitalبیمارستان.
98
269323
3284
به اونا بگو دیوانه‌ای. اونا تو را به یک بیمارستان راحت می‌فرستند.
04:48
Nursesپرستاران will bringآوردن you pizzasپیتزا.
99
272607
2681
پرستارها برات پیتزا می‌آرن.
04:51
You'llشما have your ownخودت Playstationپلی استیشن.'"
100
275288
1817
برای خودت پلی استیشن داری."
04:53
So I said, "Well how did you do it?"
101
277105
1883
پس من گفتم، "خوب تو چطوری این کار رو کردی؟"
04:54
He said, "I askedپرسید: to see the prisonزندان psychiatristروانپزشک.
102
278988
2617
او گفت: "من از اونا خواستم که با روانپزشک زندان ملاقات کنم.
04:57
And I'd just seenمشاهده گردید a filmفیلم calledبه نام 'Crash''تصادف در'
103
281605
2147
و تازگی فیلمی به اسم 'تصادف' را دیده بودم
04:59
in whichکه people get sexualجنسیت pleasureلذت from crashingسقوط carsماشین ها into wallsدیوارها.
104
283752
3985
در اون آدم‌ها با زدن ماشین به دیوار لذت جنسی می‌گرفتند.
05:03
So I said to the psychiatristروانپزشک,
105
287737
1633
پس من به روانپزشک گفتم،
05:05
'I get sexualجنسیت pleasureلذت from crashingسقوط carsماشین ها into wallsدیوارها.'"
106
289370
3982
'من از زدن ماشین به دیوار لذت جنسی می‌برم.'"
05:09
And I said, "What elseچیز دیگری?"
107
293352
1754
و من گفتم، "دیگه چی؟"
05:11
He said, "Oh, yeah. I told the psychiatristروانپزشک
108
295106
2346
او گفت، "اوه آره. من به روانپزشک گفتم
05:13
that I wanted to watch womenزنان as they diedفوت کرد
109
297452
3668
که می‌خوام زن‌ها را وقتی دارند می‌میرند تماشا کنم، چون اینطور احساس عادی بودن می‌کنم."
05:17
because it would make me feel more normalطبیعی."
110
301120
2348
که می‌خوام زن‌ها را وقتی دارند می‌میرند تماشا کنم، چون اینطور احساس عادی بودن می‌کنم."
05:19
And I said, "Where'dکجاست؟ you get that from?"
111
303468
1653
من گفتم، "این رو از کجا آوردی؟"
05:21
He said, "Oh, from a biographyزندگینامه of Tedتد Bundyباندی
112
305121
2750
او گفت، "اوه، از زندگینامه‌ی 'تد باندی' که در کتابخونه‌ی زندان داشتند."
05:23
that they had at the prisonزندان libraryکتابخانه."
113
307871
1550
او گفت، "اوه، از زندگینامه‌ی 'تد باندی' که در کتابخونه‌ی زندان داشتند."
05:25
Anywayبه هر حال he fakedجعلی madnessجنون too well, he said.
114
309421
4319
به هر حال او بیش از حد خوب به دیوانگی تظاهرکرده بود، آنطور که خودش می‌گفت.
05:29
And they didn't sendارسال him to some cushyکثیف hospitalبیمارستان.
115
313740
1901
و اونا به یک بیمارستان راحت نفرستادندش.
05:31
They sentارسال شد him to Broadmoorبردمور.
116
315641
2198
به برادمور فرستادندش.
05:33
And the minuteدقیقه he got there,
117
317839
2050
و از لحظه‌ای که او به آنجا رسید،
05:35
he said he tookگرفت one look at the placeمحل, askedپرسید: to see the psychiatristروانپزشک,
118
319889
2767
او گفت که یک نگاه به آنجا انداخت، درخواست کرد که روانپزشک را ببیند،
05:38
said, "There's been a terribleوحشتناک misunderstandingسوء تفاهم.
119
322656
1716
گفت، "سوءتفاهم وحشتناکی شده. من بیماری روانی ندارم."
05:40
I'm not mentallyذهنی illبیمار."
120
324372
2633
گفت، "سوءتفاهم وحشتناکی شده. من بیماری روانی ندارم."
05:42
I said, "How long have you been here for?"
121
327005
2000
من گفتم، "چند وقته اینجایی؟"
05:44
He said, "Well, if I'd just doneانجام شده my time in prisonزندان for the originalاصلی crimeجرم,
122
329005
4334
او گفت، "خوب، اگه من برای جرم اصلیم به زندان رفته بودم،
05:49
I'd have got fiveپنج yearsسالها.
123
333339
1650
پنج سال باید حبس می‌کشیدم.
05:50
I've been in Broadmoorبردمور for 12 yearsسالها."
124
334989
5540
من ۱۲ سال در برادمور بوده‌ام."
05:56
Tonyتونی said that it's a lot harderسخت تر to convinceمتقاعد کردن people you're saneعاقلانه
125
340529
4074
تونی گفت که خیلی سخت‌تره که مردم را قانع کنی که سالمی تا اونها را قانع کنی که دیوانه‌ای.
06:00
than it is to convinceمتقاعد کردن them you're crazyدیوانه.
126
344603
2501
تونی گفت که خیلی سخت‌تره که مردم را قانع کنی که سالمی تا اونها را قانع کنی که دیوانه‌ای.
06:03
He said, "I thought the bestبهترین way to seemبه نظر می رسد normalطبیعی
127
347104
1981
او گفت، "من فکر می‌کردم بهترین راه برای اینکه عادی به نظر بیام
06:04
would be to talk to people normallyبه طور معمول about normalطبیعی things
128
349085
2601
اینه که با مردم به طور عادی و راجع به چیزهای عادی صحبت کنم
06:07
like footballفوتبال or what's on TVتلویزیون.
129
351686
2035
مثلاً فوتبال یا برنامه‌های تلویزیون.
06:09
I subscribeاشتراک در to Newجدید Scientistدانشمند,
130
353721
2049
من مشترک مجله‌ی 'نیو ساینتیست' شدم،
06:11
and recentlyبه تازگی it had an articleمقاله
131
355770
2199
و اخیراً مقاله‌ای داشت درباره‌ی اینکه
06:13
about how the U.S. Armyارتش was trainingآموزش bumblebeesbumblebees to sniffبو کشیدن out explosivesمواد منفجره.
132
357969
4133
در ارتش ایالات متحده، زنبورها را آموزش می‌دهند تا مواد منفجره را بو کنند.
06:18
So I said to a nurseپرستار,
133
362102
985
پس من به یک پرستار گفتم،
06:18
'Did you know that the U.S. armyارتش is trainingآموزش bumblebeesbumblebees
134
363087
3081
'می‌دونستی که ارتش ایالات متحده زنبورها را آموزش می‌ده
06:22
to sniffبو کشیدن out explosivesمواد منفجره?'
135
366168
1352
تا مواد منفجره را بو بکشند؟'
06:23
When I readخواندن my medicalپزشکی notesیادداشت,
136
367520
1801
وقتی یادداشت‌های پزشکیم را خوندم،
06:25
I saw they'dآنها می خواهند writtenنوشته شده است:
137
369321
1231
دیدم اونا نوشتند:
06:26
'Believesباور دارد beesزنبورها can sniffبو کشیدن out explosivesمواد منفجره.'"
138
370552
4284
'فکر می‌کند زنبورها می‌توانند مواد منفجره را بو بکشند.'"
06:30
He said, "You know, they're always looking out
139
374836
2386
او گفت، "می‌دونی، اونا همیشه دنبال سرنخ‌های غیر کلامی برای وضعیت روحی من هستند.
06:33
for non-verbalغیر کلامی cluesسرنخ to my mentalذهنی stateحالت.
140
377222
2798
او گفت، "می‌دونی، اونا همیشه دنبال سرنخ‌های غیر کلامی برای وضعیت روحی من هستند.
06:35
But how do you sitنشستن in a saneعاقلانه way?
141
380020
3416
اما چطور می‌شه مثل یک آدم عاقل نشست؟
06:39
How do you crossصلیب your legsپاها in a saneعاقلانه way?
142
383436
2416
چطوری مثل یک‌ادم عاقل پات رو روی پات می‌اندازی؟
06:41
It's just impossibleغیرممکن است."
143
385852
1651
اصلاً غیر ممکنه."
06:43
And when Tonyتونی said that to me,
144
387503
1382
و وقتی تونی این را به من گفت،
06:44
I thought to myselfخودم, "Am I sittingنشسته like a journalistروزنامه نگار?
145
388885
3221
من با خودم فکر کردم، "آیا من مثل یک خبرنگار می‌شینم؟
06:48
Am I crossingعبور my legsپاها like a journalistروزنامه نگار?"
146
392106
3447
آیا پام رو مثل یک خبرنگار رو پای دیگه می‌اندازم؟"
06:51
He said, "You know, I've got the Stockwellاستوكول Stranglerغم انگیز on one sideسمت of me
147
395553
5662
او گفت، "می‌دونی، 'خفه‌کن استاک‌ول' یک طرف منه
06:57
and I've got the 'Tiptoe'Tiptoe Throughاز طریق the Tulips'لاله ها rapistمهاجم on the other sideسمت of me.
148
401231
3641
و تجاوز کننده‌ی آهنگ 'نک پا در میان لاله‌ها' طرف دیگه ی منه.
07:00
So I tendگرایش داشتن to stayاقامت کردن in my roomاتاق a lot because I find them quiteکاملا frighteningترسناک.
149
404872
3334
پس من تمایل دارم زیاد توی اتاقم بمونم چون از اینا می‌ترسم.
07:04
And they take that as a signامضا کردن of madnessجنون.
150
408206
2382
و اونا این را نشانه‌ای از دیوانگی می‌دونند.
07:06
They say it provesثابت می کند that I'm aloofدور and grandioseبزرگوار."
151
410588
3133
اونا می‌گن این ثابت می‌کنه که من بی‌تفاوت و خود بزرگ‌بینم."
07:09
So only in Broadmoorبردمور would not wantingمیخواهم to hangآویزان شدن out with serialسریال killersقاتلان
152
413721
4517
پس فقط در برادمور اگه نخوای با قاتل‌های زنجیره‌ای باشی، نشانه‌ی دیوانگیه.
07:14
be a signامضا کردن of madnessجنون.
153
418238
1450
پس فقط در برادمور اگه نخوای با قاتل‌های زنجیره‌ای باشی، نشانه‌ی دیوانگیه.
07:15
Anywayبه هر حال he seemedبه نظر می رسید completelyبه صورت کامل normalطبیعی to me -- but what did I know?
154
419688
3498
به هر حال او به نظر من کاملاً عادی می‌اومد- اما من چه می‌دونستم؟
07:19
And when I got home I emailedایمیل فرستاده شده his clinicianپزشک, Anthonyآنتونی MadenMaden.
155
423186
3489
و وقتی رسیدم خونه به دکترش، "آنتونی میدن" ایمیل زدم.
07:22
I said, "What's the storyداستان?"
156
426675
1284
من گفتم، "داستان چیه؟"
07:23
And he said, "Yepبله. We acceptقبول کردن that Tonyتونی fakedجعلی madnessجنون to get out of a prisonزندان sentenceجمله
157
427959
5282
و او گفت، "آره. قبول می‌کنم که تونی تظاهر به دیوانگی کرد تا از مجازات زندان فرار کنه
07:29
because his hallucinationsتوهمات that had seemedبه نظر می رسید quiteکاملا clichکلیشهé to beginشروع with
158
433241
4517
چون توهماتش که خیلی هم کلیشه‌ای بودند
07:33
just vanishedاز بین رفت the minuteدقیقه he got to Broadmoorبردمور.
159
437758
2450
از لحظه‌ای که او پا به برادمور گذاشت ناپدید شدند.
07:36
Howeverبا این حال, we have assessedارزیابی شد him.
160
440208
2184
هر چند، ما او را بررسی کردیم.
07:38
And we have determinedمشخص that what he is is a psychopathبیمار روانی."
161
442392
4383
و ما مشخص کردیم که او یک جامعه‌ستیز است."
07:42
And in factواقعیت, fakingجعل madnessجنون
162
446775
1904
و در واقع، تظاهر به دیوانگی
07:44
is exactlyدقیقا the kindنوع of cunningحیله گر and manipulativeدستکاری actعمل کن of a psychopathبیمار روانی.
163
448679
4440
دقیقاً از کارهای زیرکانه و حیله‌گرانه‌ای است که یک جامعه‌ستیز انجام می‌دهد.
07:49
It's on the checklistچک لیست: cunningحیله گر and manipulativeدستکاری.
164
453119
2533
این در فهرست هست: زیرک و حیله‌گر.
07:51
So fakingجعل your brainمغز going wrongاشتباه
165
455652
2049
پس تظاهر به اینکه مغزتون مشکل داره
07:53
is evidenceشواهد that your brainمغز has goneرفته wrongاشتباه.
166
457701
3119
گواهی اینه که مغزتون مشکل پیدا کرده.
07:56
And I spokeصحبت کرد to other expertsکارشناسان,
167
460820
1365
و من با متخصص‌‌های دیگری هم صحبت کردم،
07:58
and they said the pinstripedدندانه دار suitکت و شلوار -- classicکلاسیک psychopathبیمار روانی.
168
462185
4050
و اونا گفتند کت راه راه - جامعه‌ستیز سنتی.
08:02
Speaksصحبت می کند to itemsموارد one and two on the checklistچک لیست --
169
466235
2167
با موارد یک و دوی فهرست می‌خونه -
08:04
glibnessخوشبختی, superficialسطحی charmافسون and grandioseبزرگوار senseاحساس of self-worthارزش خود.
170
468402
4194
ترزبانی، فریبندگی سطحی و حس خود بزرگ بینی.
08:08
And I said, "Well, what, he didn't want to hangآویزان شدن out with the other patientsبیماران?"
171
472596
3317
من گفتم، "خوب، چون او نمی‌خواد با بقیه‌ی بیمارها رفت و آمد کنه؟"
08:11
Classicکلاسیک psychopathبیمار روانی -- it speaksصحبت می کند to grandiosityگرایش and alsoهمچنین lackعدم of empathyیکدلی.
172
475913
4499
جامعه‌ستیز سنتی - با خودبزرگ‌بینی و نداشتن همدردی می‌خونه.
08:16
So all the things that had seemedبه نظر می رسید mostاکثر normalطبیعی about Tonyتونی
173
480412
3733
پس همه‌‌ی اون چیزهایی که عادی‌ترین‌ها در مورد تونی به نظر می‌آمدند
08:20
was evidenceشواهد, accordingبا توجه to his clinicianپزشک,
174
484145
2519
طبق نظر دکترش،
08:22
that he was madدیوانه in this newجدید way.
175
486664
2434
گواه این بودند که او به شکل جدیدی دیوانه ست.
08:24
He was a psychopathبیمار روانی.
176
489098
1834
او یک جامعه‌ستیز بود.
08:26
And his clinicianپزشک said to me,
177
490932
1215
و دکترش به من گفت،
08:28
"If you want to know more about psychopathsروانپزشکی,
178
492147
2017
"اگر می‌خواهی بیشتر راجع به جامعه‌ستیزها بدونی،
08:30
you can go on a psychopathبیمار روانی spottingلبخند courseدوره
179
494164
3067
می‌تونی به یک کلاس تشخیص جامعه‌ستیزها بری
08:33
runاجرا کن by Robertرابرت Hareخرگوش who inventedاختراع شده است the psychopathبیمار روانی checklistچک لیست."
180
497231
3315
که به وسیله ی 'ربرت هیر' راه‌اندازی شده که فهرست نشانه‌های جامعه‌ستیزها را نوشته."
08:36
So I did.
181
500546
1184
پس من رفتم.
08:37
I wentرفتی on a psychopathبیمار روانی spottingلبخند courseدوره,
182
501730
2067
من به کلاس تشخیص جامعه‌ستیزها رفتم،
08:39
and I am now a certifiedگواهی شده --
183
503797
3816
و الان یک جامعه‌ستیز شناس
08:43
and I have to say, extremelyفوق العاده adeptمتخصص --
184
507613
3096
باید بگم، به شدت ماهر،
08:46
psychopathبیمار روانی spotterستاره.
185
510709
1804
مُجاز هستم.
08:48
So here'sاینجاست the statisticsآمار:
186
512513
2968
خوب این هم آمارش:
08:51
One in a hundredصد regularمنظم people is a psychopathبیمار روانی.
187
515481
4858
۱ در صد از مردم عادی جامعه‌ستیزند.
08:56
So there's 1,500 people in his roomاتاق.
188
520339
3484
پس ۱۵۰۰ نفر در این اتاق حضور دارند.
08:59
Fifteenپانزده of you are psychopathsروانپزشکی.
189
523823
5808
۱۵ نفر شما جامعه‌ستیز هستید.
09:05
Althoughبا اينكه that figureشکل risesافزایش می یابد to fourچهار percentدرصد
190
529631
2283
هر چند این عدد برای مدیران و رهبران تجارتخانه‌ها به ۴ درصد می‌رسه.
09:07
of CEO'sمدیرعامل and businessکسب و کار leadersرهبران.
191
531914
2950
هر چند این عدد برای مدیران و رهبران تجارتخانه‌ها به ۴ درصد می‌رسه.
09:10
So I think there's a very good chanceشانس
192
534864
2732
پس من فکر می‌کنم شانس زیادی وجود داره
09:13
there's about 30 or 40 psychopathsروانپزشکی in this roomاتاق.
193
537596
5001
که ۳۰ تا ۴۰ جامعه‌ستیز در این اتاق باشند.
09:18
It could be carnageقتل عام by the endپایان of the night.
194
542597
2583
تا آخر شب ممکنه کشتار بشه.
09:21
(Laughterخنده) (Laughsخنده)
195
545192
3705
(خنده‌ی حاضران)
09:24
Hareخرگوش said the reasonدلیل why is because capitalismنظام سرمایه داری at its mostاکثر ruthlessبی رحم
196
548897
5545
هیر گفت که دلیلش اینه که سرمایه‌داری در ظالم‌ترین حالتش به رفتار جامعه‌ستیزانه پاداش می‌دهد.
09:30
rewardsپاداش ها psychopathicروانپزشکی behaviorرفتار --
197
554442
2818
هیر گفت که دلیلش اینه که سرمایه‌داری در ظالم‌ترین حالتش به رفتار جامعه‌ستیزانه پاداش می‌دهد.
09:33
the lackعدم of empathyیکدلی, the glibnessخوشبختی,
198
557260
4961
حس همدردی نداشتن، تر زبانی،
09:38
cunningحیله گر, manipulativeدستکاری.
199
562221
2240
زیرکی، حیله‌گری.
09:40
In factواقعیت, capitalismنظام سرمایه داری, perhapsشاید at its mostاکثر remorselessبی رحم,
200
564461
2717
در واقع، شاید سرمایه‌داری در بی‌وجدان‌ترین حالتش جلوه‌ی مادی جامعه‌ستیزی باشه.
09:43
is a physicalفیزیکی manifestationتظاهرات of psychopathyاختلالات فکری و روانی.
201
567178
4400
در واقع، شاید سرمایه‌داری در بی‌وجدان‌ترین حالتش جلوه‌ی مادی جامعه‌ستیزی باشه.
09:47
It's like a formفرم of psychopathyاختلالات فکری و روانی
202
571578
1917
مثل شکلی از جامعه‌ستیزی است که آمده تا ما را متأثر کند.
09:49
that's come down to affectتاثیر می گذارد us all.
203
573495
4147
مثل شکلی از جامعه‌ستیزی است که آمده تا ما را متأثر کند.
09:53
And Hareخرگوش said to me, "You know what? Forgetفراموش کردن about some guy at Broadmoorبردمور
204
577642
2468
و هیر به من گفت، "می‌دونی چیه؟ اون مرد توی برادمور رو فراموش کن
09:56
who mayممکن است or mayممکن است not have fakedجعلی madnessجنون.
205
580110
1951
که معلوم نیست تظاهر به دیوانگی کرده یا نه.
09:57
Who caresمراقب باش? That's not a bigبزرگ storyداستان.
206
582061
1498
مهم نیست. این داستان بزرگی نیست.
09:59
The bigبزرگ storyداستان," he said, "is corporateشرکت های بزرگ psychopathyاختلالات فکری و روانی.
207
583559
2651
او گفت: "داستان بزرگ جامعه‌ستیزی صنفی است.
10:02
You want to go and interviewمصاحبه yourselfخودت some corporateشرکت های بزرگ psychopathsروانپزشکی."
208
586210
4533
برو و با جامعه‌ستیزهای صنفی مصاحبه کن."
10:06
So I gaveداد it a try. I wroteنوشت to the Enronانرون people.
209
590743
3093
پس من یه تلاشی کردم. من به آدم‌های "انران"( شرکت ورشکسته نفتی آمریکایی) نوشتم.
10:09
I said, "Could I come and interviewمصاحبه you in prisonزندان
210
593843
1849
گفتم، "می‌تونم بیام و با شما در زندان مصاحبه کنم تا ببینم آیا واقعاً جامعه‌ستیزید یا نه؟"
10:11
to find out it you're psychopathsروانپزشکی?"
211
595692
2034
گفتم، "می‌تونم بیام و با شما در زندان مصاحبه کنم تا ببینم آیا واقعاً جامعه‌ستیزید یا نه؟"
10:13
And they didn't replyپاسخ.
212
597726
4268
و اونا پاسخ ندادند.
10:17
So I changedتغییر کرد tackتساوی.
213
601994
2382
پس من تاکتیکم رو عوض کردم.
10:20
I emailedایمیل فرستاده شده "Chainsawاره برقی Alآل" Dunlapداونپال,
214
604376
3300
به "چِین سو اَل" دانلپ ایمیل زدم،
10:23
the assetدارایی stripperاز بین بردن from the 1990s.
215
607676
3119
که استریپر باارزش دهه‌ی ۹۰ بود.
10:26
He would come into failingشکست خوردن businessesکسب و کار and closeبستن down 30 percentدرصد of the workforceنیروی کار,
216
610795
4734
او به تجارتهای ورشکسته می‌آمد و ۳۰ درصد نیروی کار را اخراج می‌کرد
10:31
just turnدور زدن Americanآمریکایی townsشهرها into ghostشبح townsشهرها.
217
615529
3168
و شهرهای آمریکا را به شهر ارواح تبدیل می‌کرد.
10:34
And I emailedایمیل فرستاده شده him and I said,
218
618697
1630
و من به او ایمیل زدم و گفتم،
10:36
"I believe you mayممکن است have a very specialویژه brainمغز anomalyناهنجاری
219
620327
2068
"من فکر می‌کنم شما ممکنه یک ناهنجاری مغزی خیلی خاص داشته باشید
10:38
that makesباعث می شود you specialویژه
220
622395
2399
که شما را آدم خاصی می‌کند
10:40
and interestedعلاقه مند in the predatoryغارتگر spiritروح and fearlessبی تردید.
221
624794
4499
که به روح شکارگر و نترس علاقه دارد.
10:45
Can I come and interviewمصاحبه you
222
629293
1768
می‌تونم بیام و با شما در مورد ناهنجاری مغزی خاصتون مصاحبه کنم؟"
10:46
about your specialویژه brainمغز anomalyناهنجاری?"
223
631061
1667
می‌تونم بیام و با شما در مورد ناهنجاری مغزی خاصتون مصاحبه کنم؟"
10:48
And he said, "Come on over."
224
632728
3483
و او گفت، "بیا به خونه‌ام."
10:52
So I wentرفتی to Alآل Dunlap'sDunlap's grandبزرگ Floridaفلوریدا mansionعمارت
225
636211
2899
پس من به عمارت بزرگ ال دانلپ در فلوریدا رفتم
10:55
that was filledپر شده with sculpturesمجسمه ها of predatoryغارتگر animalsحیوانات.
226
639110
4734
که با مجسمه‌های حیوانات شکاری پر شده بود.
10:59
There were lionsشیرها and tigersببرها.
227
643844
3085
شیر و ببر اونجا بود.
11:02
He was takingگرفتن me throughاز طریق the gardenباغ.
228
646929
1051
او من را از باغچه رد کرد.
11:03
There were falconsقورباغه ها and eaglesعقاب ها.
229
647980
2719
عقاب و شاهین بود.
11:06
He was sayingگفت: to me, "Over there you've got sharksکوسه ها."
230
650699
1730
او به من می‌گفت، "اونجا کوسه هست."
11:08
He was sayingگفت: this in a lessکمتر effeminateزننده way.
231
652429
2685
او این را با حالت کمتر زنانه‌ای گفت.
11:11
"You've got more sharksکوسه ها and you've got tigersببرها."
232
655114
5721
"کوسه‌ها و ببرهای بیشتری هم هست."
11:16
It was like Narniaنارنیا.
233
660835
1995
مثل نارنیا بود.
11:18
(Laughterخنده)
234
662830
3290
(خنده‌ی حاضران)
11:22
And then we wentرفتی into his kitchenآشپزخانه.
235
666120
2652
و بعد ما به آشپزخونه‌اش رفتیم.
11:24
Now Alآل Dunlapداونپال would be broughtآورده شده in to saveصرفه جویی failingشکست خوردن companiesشرکت ها.
236
668772
4176
حالا ال دانلپ می‌آمد تا شرکت‌های در حال ورشکستگی را نجات بده.
11:28
He'dاو می خواهد closeبستن down 30 percentدرصد of the workforceنیروی کار.
237
672948
2181
او ۳۰ درصد نیروی کار را می‌بست.
11:31
And he'dاو می خواهد quiteکاملا oftenغالبا fireآتش people with a jokeجوک.
238
675129
3271
و اغلب مردم را به آتش شوخی می‌بست.
11:34
For instanceنمونه, one famousمشهور storyداستان about him,
239
678400
2805
مثلاً، یک داستان معرف در مورد او اینه که،
11:37
somebodyکسی cameآمد up to him and said, "I've just boughtخریداری شد myselfخودم a newجدید carماشین."
240
681205
2915
شخصی پیش او آمد و گفت، "من همین الان برای خودم یک ماشین نو خریدم."
11:40
And he said, "You mayممکن است have a newجدید carماشین,
241
684120
1993
و او گفت، "ممکنه شما یک ماشین نو داشته باشید،
11:42
but I'll tell you what you don't have, a jobکار."
242
686113
5723
اما من بهت می‌گم چی ندارید، شغل."
11:47
So in his kitchenآشپزخانه -- he was standingایستاده there with his wifeهمسر, Judyجودی,
243
691836
2820
خوب در آشپزخانه‌ش - او با همسرش جودی اونجا ایستاده بود،
11:50
and his bodyguardمحافظ شخصی Seanشان -- and I said, "You know how I said in my emailپست الکترونیک
244
694656
2873
و محافظ شخصی‌ش "شان" - و من گفتم، "یادت میاد که در ایمیلم گفتم که
11:53
that you mightممکن have a specialویژه brainمغز anomalyناهنجاری that makesباعث می شود you specialویژه?"
245
697529
3814
ممکنه یک ناهنجاری مغزی خاص داشته باشی که تو رو تبدیل به آدم خاصی می‌کنه؟"
11:57
He said, "Yeah, it's an amazingحیرت آور theoryتئوری.
246
701343
1600
او گفت، "آره، نظریه‌ی شگفت‌انگیزیه.
11:58
It's like Starستاره Trekپیاده روی. You're going where no man has goneرفته before."
247
702943
3233
مثل 'استار ترَک' می‌مونه. شما به جایی می‌روید که هیچ انسانی قبلاً نرفته."
12:02
And I said, "Well, some psychologistsروانشناسان mightممکن say
248
706176
7851
من گفتم، "خوب، بعضی از روانپزشک‌ها ممکنه بگن
12:09
that this makesباعث می شود you ... " (MumblesMumbles)
249
714027
2949
که این یعنی شما ..." (زیرلب حرف می‌زند)
12:12
(Laughterخنده)
250
716976
1651
(خنده‌ی حاضران)
12:14
And he said, "What?"
251
718627
1767
و او گفت، "چی؟"
12:16
And I said, "A psychopathبیمار روانی."
252
720394
2033
و من گفتم، "جامعه‌ستیز هستید."
12:18
And I said, "I've got a listفهرست of psychopathicروانپزشکی traitsصفات in my pocketجیب.
253
722427
4182
من گفتم، "من در جیبم یک فهرست از ویژگی‌های جامعه‌ستیزها دارم.
12:22
Can I go throughاز طریق them with you?"
254
726609
2284
می‌تونم اونها را با شما بررسی کنم؟"
12:24
And he lookedنگاه کرد intriguedجذاب despiteبا وجود himselfخودت,
255
728893
2617
و برخلاف میل باطنی‌اش، برایش جالب شده بود،
12:27
and he said, "Okay, go on."
256
731510
1399
و گفت، "خیلی خوب، ادامه بده."
12:28
And I said, "Okay. Grandioseگراندیوز senseاحساس of self-worthارزش خود."
257
732909
3434
من گفتم، "خوب، خودبزرگ‌بینی."
12:32
Whichکدام, I have to say, would have been hardسخت for him to denyانکار
258
736343
2499
که باید بگم، به سختی می‌تونست حاشا کنه
12:34
because he was standingایستاده underneathدر زیر a giantغول oilنفت paintingرنگ آمیزی of himselfخودت.
259
738842
3201
چون زیر یک نقاشی رنگ و روغن غول‌آسا از خودش ایستاده بود.
12:37
(Laughterخنده)
260
742043
4477
(خنده‌ی حاضران)
12:42
He said, "Well, you've got to believe in you!"
261
746520
3553
او گفت، "خوب، باید به خودت باور داشته باشی!"
12:45
And I said, "Manipulativeمنعطف."
262
750073
2595
من گفتم، "حیله‌گر."
12:48
He said, "That's leadershipرهبری."
263
752668
3051
او گفت، "اینکه رهبریه."
12:51
And I said, "Shallowضعیف affectتاثیر می گذارد:
264
755719
1866
و من گفتم، "احساسات سطحی:
12:53
an inabilityعجز to experienceتجربه a rangeدامنه of emotionsاحساسات."
265
757585
2284
ناتوانی در تجربه‌ی گستره‌ای از احساسات."
12:55
He said, "Who wants to be weighedوزن کرد down by some nonsenseمزخرف emotionsاحساسات?"
266
759869
3617
او گفت، "کی دلش می‌خواد زیر بار احساسات احمقانه بره؟"
12:59
So he was going down the psychopathicروانپزشکی checklistچک لیست,
267
763486
2467
پس او در فهرست جامعه‌ستیزها پایین می‌رفت،
13:01
basicallyاساسا turningچرخش it into "Who Movedمنتقل شد My Cheeseپنیر?"
268
765953
3233
و اساساً اون رو به "کی پنیر من را جابجا کرد؟" ( کتابی در مورد تجارت) تبدیل کرد.
13:05
(Laughterخنده)
269
769186
3995
(خنده‌ی حاضران)
13:09
But I did noticeاطلاع something happeningاتفاق می افتد to me the day I was with Alآل Dunlapداونپال.
270
773181
2700
اما من متوجه شدم که روزی که من با ال دانلپ بودم اتفاقی افتاد.
13:11
Wheneverهر زمان که he said anything to me that was kindنوع of normalطبیعی --
271
775881
2588
هر وقت او چیزی به من می‌گفت که یه جورایی عادی بود -
13:14
like he said no to juvenileنوجوان delinquencyبزهکاری.
272
778469
3166
مثلاً او با بزهکاری نوجوانان مخالف بود.
13:17
He said he got acceptedپذیرفته شده into Westغرب Pointنقطه,
273
781635
1386
او گفت در "وست پوینت" قبولشده،
13:18
and they don't let delinquentsبزهکار in Westغرب Pointنقطه.
274
783021
3248
و اونا بزهکارها را به وست پوینت راه نمی‌دن.
13:22
He said no to manyبسیاری short-termکوتاه مدت maritalازدواج relationshipsروابط.
275
786269
2849
او به بسیار از ازدواج‌های کوتاه مدت نه گفت بود.
13:25
He's only ever been marriedمتاهل twiceدو برابر.
276
789118
1485
او تنها دو بار ازدواج کرده بود.
13:26
Admittedlyصادقانه بگویم, his first wifeهمسر citedاشاره شده in her divorceطلاق papersاوراق
277
790603
3234
به تصدیق خودش، همسر اولش در ورقه‌های طلاق نقل کرده بود که
13:29
that he onceیک بار threatenedتهدید شده her with a knifeچاقو
278
793837
2167
ال او را با چاقو تهدید کرده است.
13:31
and said he always wonderedشگفت زده what humanانسان fleshگوشت tastedطعم دار like,
279
796004
2566
و او گفت که همیشه کنجکاو بوده بداند گوشت انسان چه مزه‌ای داره،
13:34
but people say stupidاحمق things to eachهر یک other in badبد marriagesازدواج in the heatحرارت of an argumentبحث و جدل
280
798570
3967
اما مردم در ازدواج‌های بد و در وسط دعوا حرف‌های احمقانه به هم می زنند
13:38
and his secondدومین marriageازدواج has lastedطول کشید 41 yearsسالها.
281
802537
3099
و ازدواج دومش ۴۱ سال دوام آورده بود.
13:41
So wheneverهر زمان که he said anything to me that just seemedبه نظر می رسید kindنوع of non-psychopathicغیر روانپزشکی,
282
805636
3619
پس هر وقت که چیزی به من می‌گفت که یه جورایی به نظرم غیر جامعه‌ستیزانه می‌آمد،
13:45
I thought to myselfخودم, well I'm not going to put that in my bookکتاب.
283
809255
3514
با خودم فکر می‌کردم، خوب من این رو تو کتابم نمی‌آرم.
13:48
And then I realizedمتوجه شدم that becomingتبدیل شدن به a psychopathبیمار روانی spotterستاره
284
812769
3967
و بعد من فهمیدم که جامعه‌ستیز شناس شدن من رو یکم جامعه‌ستیز کرده.
13:52
had turnedتبدیل شد me a little bitبیت psychopathicروانپزشکی.
285
816736
3700
و بعد من فهمیدم که جامعه‌ستیز شناس شدن من رو یکم جامعه‌ستیز کرده.
13:56
Because I was desperateمستاصل to shoveتنه زدن him in a boxجعبه markedمشخص شده است psychopathبیمار روانی.
286
820436
4968
چون من می‌خواستم هر طور شده او را در جعبه ای با برچسب جامعه‌ستیز قرار بدم.
14:01
I was desperateمستاصل to defineتعريف كردن him by his maddestmaddest edgesلبه ها.
287
825404
4666
من می‌خواستم او را با دیوانه‌وارترین لبه‌های شخصیتش تعریف کنم.
14:05
And I realizedمتوجه شدم, oh my God. This is what I've been doing for 20 yearsسالها.
288
830070
3267
و فهمیدم، آه خدای من. این کاریه که من برای ۲۰ سال انجام می‌دادم.
14:09
It's what all journalistsروزنامه نگاران do.
289
833337
1700
این کاریه که تمام خبرنگارها انجام میدن.
14:10
We travelمسافرت رفتن acrossدر سراسر the worldجهان with our notepadsدفترچه یادداشت in our handsدست ها,
290
835037
3484
ما دفترچه یادداشت‌هامون رو دستمون می‌گیریم و به اطراف دنیا سفر می‌کنیم،
14:14
and we wait for the gemsسنگهای قیمتی.
291
838521
1899
و منتظر جواهرها می‌شیم.
14:16
And the gemsسنگهای قیمتی are always the outermostخارج از محدوده aspectsجنبه های
292
840420
4528
و جواهرها همیشه خارجی‌ترین جنبه‌های شخصیت فرد مصاحبه شونده هستند.
14:20
of our interviewee'sمصاحبه شونده personalityشخصیت.
293
844948
2039
و جواهرها همیشه خارجی‌ترین جنبه‌های شخصیت فرد مصاحبه شونده هستند.
14:22
And we stitchکوک them togetherبا یکدیگر like medievalقرون وسطی monksراهبان.
294
846987
3252
و ما آنها را مثل راهب‌های قرون وسطایی به هم می‌دوزیم.
14:26
And we leaveترک کردن the normalطبیعی stuffچیز on the floorکف.
295
850239
3865
و می‌گذاریم چیزای عادی روی زمین بمونند.
14:30
And this is a countryکشور that over-diagnosesبیش از حد تشخیص داده می شود certainمسلم - قطعی mentalذهنی disordersاختلالات hugelyخیلی ممنون.
296
854104
7167
در این کشور بیماری‌های روانی بیش از اونچه که هستند تشخیص داده می‌شوند.
14:37
Childhoodدوران کودکی bipolarدو قطبی -- childrenفرزندان as youngجوان as fourچهار
297
861271
3066
دوقطبی کودک - بچه‌هایی به کوچکی ۴ سال برچسب دوقطبی بودن می‌خورند
14:40
are beingبودن labeledبرچسب گذاری شده bipolarدو قطبی
298
864337
1950
دوقطبی کودک - بچه‌هایی به کوچکی ۴ سال برچسب دوقطبی بودن می‌خورند
14:42
because they have temperخلق و خوی tantrumstantrums,
299
866287
2383
چون فوران‌های کج‌خُلقی دارند،
14:44
whichکه scoresنمرات them highبالا on theirخودشان bipolarدو قطبی checklistچک لیست.
300
868670
4384
که در فهرست دوقطبی به اونا امتیاز بالایی می‌ده.
14:48
When I got back to Londonلندن, Tonyتونی phonedتلفن کرد me.
301
873054
4383
وقتی من به لندن برگشتم، تونی به من تلفن کرد.
14:53
He said, "Why haven'tنه you been returningعودت my callsتماس می گیرد?"
302
877437
2850
او گفت، "چرا تلفن‌های من را جواب نمی‌دادی؟"
14:56
I said, "Well they say that you're a psychopathبیمار روانی."
303
880287
3392
من گفتم، "خوب آخه اونا می‌گن تو جامعه‌ستیزی."
14:59
And he said, "I'm not a psychopathبیمار روانی."
304
883679
2294
و او گفت، "من جامعه‌ستیز نیستم."
15:01
He said, "You know what, one of the itemsموارد on the checklistچک لیست is lackعدم of remorseبا احترام,
305
885973
2896
او گفت، "می‌دونی چیه، یکی از موارد توی فهرست عدم پشیمانیه،
15:04
but anotherیکی دیگر itemآیتم on the checklistچک لیست is cunningحیله گر, manipulativeدستکاری.
306
888869
3285
مورد دیگه‌ی فهرست زیرک و حیله‌گره.
15:08
So when you say you feel remorseبا احترام for your crimeجرم,
307
892154
2585
پس وقتی به اونا می‌گی از جرمت پشیمانی،
15:10
they say, 'Typical'معمول of the psychopathبیمار روانی
308
894739
1764
اونا می‌گن، 'این نمونه‌ی بارز یک جامعه‌ستیزه که با زیرکی
15:12
to cunninglyبه سختی say he feelsاحساس می کند remorseبا احترام when he doesn't.'
309
896503
3385
بگه احساس پشیمانی می‌کنه وقتی این طور نیست.'
15:15
It's like witchcraftجادوگری. They turnدور زدن everything upside-downوارونه."
310
899888
3499
مثل جادوگری می‌مونه. همه‌چیز رو وارونه می‌کنند."
15:19
He said, "I've got a tribunalدادگاه comingآینده up.
311
903387
2482
او گفت، "من به زودی یه دادگاه دارم.
15:21
Will you come to it?"
312
905869
2371
میای؟"
15:24
So I said okay.
313
908240
1915
من گفتم باشه.
15:26
So I wentرفتی to his tribunalدادگاه.
314
910155
2892
پس من به دادگاهش رفتم.
15:28
And after 14 yearsسالها in Broadmoorبردمور, they let him go.
315
913047
4457
و بعد از چهارده سال در برادمور، اونا گذاشتند او بره.
15:33
They decidedقرار بر این شد that he shouldn'tنباید be heldبرگزار شد indefinitelyبه طور نامحدود
316
917504
3248
اونا تصمیم گرفتند که او نباید بدون دلیل نگه داشته بشه
15:36
because he scoresنمرات highبالا on a checklistچک لیست
317
920752
3136
چون در یک فهرست امتیاز بالایی می‌گیره
15:39
that mightممکن mean that he would have a greaterبزرگتر than averageمیانگین chanceشانس of recidivismتجدید حیات.
318
923888
5383
که ممکنه به این معنی باشه که احتمال بیشتری از میانگین داره که جرمش را تکرار کنه.
15:45
So they let him go.
319
929271
1883
پس گذاشتند بره.
15:47
And outsideخارج از in the corridorراهرو he said to me,
320
931154
1709
و بیرون در راهرو او به من گفت،
15:48
"You know what, Jonجون?
321
932863
1543
"می‌دونی چیه جان؟"
15:50
Everyone'sهر کس a bitبیت psychopathicروانپزشکی."
322
934406
2423
همه یه کمی جامعه‌ستیزند."
15:52
He said, "You are. I am. Well obviouslyبدیهی است I am."
323
936829
4082
او گفت، "تو هستی، من هستم. خوب واضحه که من هستم."
15:56
I said, "What are you going to do now?"
324
940911
2500
من گفتم، " حالا چی کار می‌کنی؟"
15:59
He said, "I'm going to go to Belgiumبلژیک
325
943411
2718
او گفت، "می‌رم به بلژیک
16:02
because there's a womanزن there that I fancyتفننی.
326
946129
1800
چون زنی که دوست دارم اونجاست.
16:03
But she's marriedمتاهل, so I'm going to have to get her splitشکاف up from her husbandشوهر."
327
947929
3199
اما ازدواج کرده، پس باید یه کاری کنم که از شوهرش جدا بشه."
16:07
(Laughterخنده)
328
951128
4593
(خنده‌ی حاضران)
16:11
Anywayبه هر حال, that was two yearsسالها agoپیش,
329
955721
3056
به هر حال، این دو سال پیش بود،
16:14
and that's where my bookکتاب endedبه پایان رسید.
330
958777
2007
و کتاب من در اینجا تموم شد.
16:16
And for the last 20 monthsماه ها everything was fine.
331
960784
4467
و برای ۲۰ ماه همه‌چیز خوب بود.
16:21
Nothing badبد happenedاتفاق افتاد.
332
965251
2134
اتفاق بدی نیوفتاد.
16:23
He was livingزندگي كردن with a girlدختر outsideخارج از Londonلندن.
333
967385
1871
او با دختری در بیرون لندن زندگی می‌کرد.
16:25
He was, accordingبا توجه to Brianبراان the Scientologistساینتولوژی,
334
969256
1978
او بر اساس حرف برایان ساینتولوژیست،
16:27
makingساخت up for lostکم شده time -- whichکه I know soundsبرای تلفن های موبایل ominousشوم,
335
971234
3364
داشت جبران زمان از دست رفته را می‌کرد - که می‌دونم شوم به نظر میاد،
16:30
but isn't necessarilyلزوما ominousشوم.
336
974600
1700
اما الزاماً شوم نیست.
16:32
Unfortunatelyمتاسفانه, after 20 monthsماه ها,
337
976300
2583
متأسفانه، بعد از ۲۰ماه،
16:34
he did go back to jailزندان for a monthماه.
338
978883
2384
برای یک ماه به زندان برگشت.
16:37
He got into a fracasفرقه ها in a barبار, he calledبه نام it --
339
981267
4366
در یک بار وارد یک زد و خورد شد، اون طور که خودش می‌گه -
16:41
endedبه پایان رسید up going to jailزندان for a monthماه,
340
985633
2068
و برای یک ماه باز به زندان افتاد،
16:43
whichکه I know is badبد,
341
987701
1050
که می‌دونم بده،
16:44
but at leastکمترین a monthماه impliesدلالت دارد that whateverهر چه the fracasفرقه ها was,
342
988751
3233
اما یک ماه یعنی که این زد و خورد هر چه بود،
16:47
it wasn'tنبود too badبد.
343
991984
2533
خیلی بد نبوده.
16:50
And then he phonedتلفن کرد me.
344
994517
3288
و بعد او به من تلفن کرد.
16:53
And you know what, I think it's right that Tonyتونی is out.
345
997805
4549
و می‌دونید چیه، من فکر می‌کنم بیرون آمدن تونی درست بود.
16:58
Because you shouldn'tنباید defineتعريف كردن people by theirخودشان maddestmaddest edgesلبه ها.
346
1002354
3901
چون شما نباید مردم را با دیوانه‌وارترین لبه‌های شخصیتشان تعریف کنید.
17:02
And what Tonyتونی is, is he's a semi-psychopathنیمه روانی.
347
1006255
3482
و تونی چیزی است به نام نیمه جامعه‌ستیز.
17:05
He's a grayخاکستری areaمنطقه in a worldجهان that doesn't like grayخاکستری areasمناطق.
348
1009737
5700
او در منطقه‌ای خاکستری است در دنیایی که منطقه‌های خاکستری را دوست نداره.
17:11
But the grayخاکستری areasمناطق are where you find the complexityپیچیدگی,
349
1015437
4418
اما مناطق خاکستری جاهایی است که پیچیدگی پیدا می‌شه،
17:15
it's where you find the humanityبشریت
350
1019855
3382
این جایی است که انسانیت پیدا می‌شه
17:19
and it's where you find the truthحقیقت.
351
1023237
2902
و جایی است که حقیقت پیدا می‌شه.
17:22
And Tonyتونی said to me,
352
1026139
2114
و تونی به من گفت،
17:24
"Jonجون, could I buyخرید you a drinkنوشیدن in a barبار?
353
1028253
3885
"جان، می‌تونم برات در یک بار نوشیدنی بخرم؟
17:28
I just want to thank you for everything you've doneانجام شده for me."
354
1032138
3307
فقط می‌خوام برای همه‌ی کارهایی که برام کردی ازت تشکر کنم."
17:31
And I didn't go. What would you have doneانجام شده?
355
1035445
5056
و من نرفتم. اگر شما بودید چه کار می‌کردید؟
17:36
Thank you.
356
1040501
1310
ممنونم.
17:37
(Applauseتشویق و تمجید)
357
1041811
16761
(تشویق حاضران)
Translated by Azadeh Tafreshiha
Reviewed by soheila Jafari

▲Back to top

ABOUT THE SPEAKER
Jon Ronson - Writer, filmmaker
Jon Ronson is a writer and documentary filmmaker who dips into every flavor of madness, extremism and obsession.

Why you should listen

For his latest book, So You've Been Publicly Shamed, Jon Ronson spent three years traveling the world and talking to people who'd been subjected to high-profile public shamings. Whatever their transgression, the response was to be faced by an angry mob, as Ronson calls them "collective outrage circles" devoted to tearing down said person from any position of power. It does not, Ronson suggests gently, reflect so well on society as a whole.

In a previous book, The Psychopath Test, Ronson explored the unnerving world of psychopaths -- a group that includes both incarcerated killers and, one of his subjects insists, plenty of CEOs. In his books, films and articles, Ronson explores madness and obsession of all kinds, from the US military's experiments in psychic warfare to the obscene and hate-filled yet Christian rap of the Insane Clown Posse. He wrote a column for the Guardian, hosted an essay program on Radio 4 in the United Kingdom, and contributes to This American Life.

More profile about the speaker
Jon Ronson | Speaker | TED.com