ABOUT THE SPEAKER
Ruby Wax - Comedian and Mental Health Activist
Ruby Wax is a loud, funny woman -- who spent much of her comedy career battling depression in silence. Now her work blends mental health advocacy and laughs.

Why you should listen

Winston Churchill called it "the Black Dog" -- a depression that settled over him and drained the flavor from life. Ruby Wax knows the Black Dog well; throughout the '80s and '90s, during a flourishing career as a brash comedian and interviewer in the UK, it trotted at her heels, even while she was interviewing the Duchess of York and sorting through Imelda Marcos' shoes.

After taking a timeout to learn how to manage the condition, Wax produced a stand-up comedy show called "Losing It" that directly addresses her mental health experiences, hilariously but powerfully. And she's started up a new social network called the Black Dog Tribe, which offers a community and support to people with depression. Meanwhile, she's working on her Master's in cognitive therapy.

Also, this year, Ruby was honored as an Officer of the Order of the British Empire (OBE) for her mental health work.

As she says: "I've always said to myself, if you've got a disability, use it." Read our Q&A with >>

Ruby is also a visiting professor at The University of Surrey.

More profile about the speaker
Ruby Wax | Speaker | TED.com
TEDGlobal 2012

Ruby Wax: What's so funny about mental illness?

رابی وکس: درباره‌ی بیماری روانی چه چیز خنده‌داری وجود دارد؟

Filmed:
2,813,839 views

رابی وکس، طنزپرداز، معتقد است که بیماری‌های بدنی منجر به همدردی عمیقی می‌شوند. البته بیماری‌های روانی در این میان یک استثنا هستند. چرا؟ وکس که یک دهه پیش دچار افسردگی بالینی بود، با انرژی و شوخ‌طبعی خیره کننده‌ای براین نکته اصرار می‌ورزد که باید بر لکه‌ی ننگ بیماری روانی مُهر پایان بزنیم.
- Comedian and Mental Health Activist
Ruby Wax is a loud, funny woman -- who spent much of her comedy career battling depression in silence. Now her work blends mental health advocacy and laughs. Full bio

Double-click the English transcript below to play the video.

00:15
One in fourچهار people sufferرنج بردن from some sortمرتب سازی of mentalذهنی illnessبیماری,
0
59
3924
یکی از هر چهار نفر از بیماری روانی رنج می‌برد،
00:19
so if it was one, two, threeسه, fourچهار, it's you, sirآقا.
1
3983
4294
خب یعنی اگر بشماریم، یک، دو، سه، چهار، می‌رسه به شما قربان.
00:24
You. Yeah. (Laughterخنده)
2
8277
1559
بله، شما. (خنده)
00:25
With the weirdعجیب و غریب teethدندان ها. And you nextبعد to him. (Laughterخنده)
3
9836
3348
شما با اون دندان‌های عجیب. و شما که کنارش نشستید. (خنده)
00:29
You know who you are.
4
13184
1055
می‌دونید دارم کی را می‌گم.
00:30
Actuallyدر واقع, that wholeکل rowردیف isn't right. (Laughterخنده)
5
14239
2397
خب راستش، کل این ردیف یه چیزی‌اش می‌شه. (خنده)
00:32
That's not good. Hiسلام. Yeah. Realواقعی badبد. Don't even look at me. (Laughterخنده)
6
16636
5174
این خوب نیست. سلام. آره. واقعا بده. حتی بهم نگاه هم نکن. (خنده)
00:37
I am one of the one in fourچهار. Thank you.
7
21810
5113
من یک نفر از همین افراد هستم از بیماری رنج می‌بَرد. متشکرم.
00:42
I think I inheritبه ارث می برند it from my motherمادر, who,
8
26923
3010
فکر کنم این را از مادرم به ارث بردم، کسی که،
00:45
used to crawlخزیدن around the houseخانه on all foursچهارم.
9
29933
2814
عادت داشت چهار دست و پا دور تا دور خانه راه بیفته.
00:48
She had two spongesاسفنج ها in her handدست, and then she had two
10
32747
3047
او دو تا اسفنج به دست داشت، و بعدها دو تا هم
00:51
tiedگره خورده است to her kneesزانو. My motherمادر was completelyبه صورت کامل absorbentجاذب. (Laughterخنده)
11
35794
4582
به زانوهاش می‌بست. مادرم یک جذب کننده‌ی درست و حسابی بود. (خنده)
00:56
And she would crawlخزیدن around behindپشت me going,
12
40376
2308
و دوست داشت چهاردست و پا دنبالم راه بیفته،
00:58
"Who bringsبه ارمغان می آورد footprintsرد پا into a buildingساختمان?!"
13
42684
3565
«کی این رد پاها را توی خانه آورده؟»
01:02
So that was kindنوع of a clueسرنخ that things weren'tنبودند right.
14
46249
2350
خب، این یک نشانه بود از اینکه یه جای کار می‌لنگه.
01:04
So before I startشروع کن, I would like to thank
15
48599
5192
بنابراین پیش از اینکه آغاز کنم، دوست دارم تشکر کنم
01:09
the makersسازندگان of Lamotrigineلاموتریسین, Sertralineسرترالین, and ReboxetineReboxetine,
16
53791
4686
از سازندگان لاموتریژین، سِرتالین، و رِبوکسیتین،
01:14
because withoutبدون those fewتعداد کمی simpleساده chemicalsمواد شیمیایی, I would not be verticalعمودی todayامروز.
17
58477
4923
که اگر به خاطر این چندتا ترکیب شیمیایی ساده نبود، امروز من رو پاهام نبودم.
01:19
So how did it startشروع کن?
18
63400
4837
خب از کجا شروع شد؟
01:24
My mentalذهنی illnessبیماری -- well, I'm not even going to talk about my mentalذهنی illnessبیماری.
19
68237
4119
بیماری روانی من - خب، من حتی قصدش را ندارم که از بیماری روانی‌ام حرف بزنم.
01:28
What am I going to talk about? Okay.
20
72356
2313
درباره‌ی چی می‌خوام صحبت کنم؟ خیلی خوب.
01:30
I always dreamtرویای that, when I had my finalنهایی breakdownدرهم شکستن,
21
74669
4402
همیشه تو رویاهام می‌دیدم، که آخرین فروپاشی عصبی من،
01:34
it would be because I had a deepعمیق KafkaesqueKafkaesque
22
79071
2539
به خاطر یک مکاشفه‌ی کابوس‌وار و هستی‌گرایانه‌ی کافکایی باشد،
01:37
existentialistاگزیستانسیالیسم revelationافشا,
23
81610
2413
به خاطر یک مکاشفه‌ی کابوس‌وار و هستی‌گرایانه‌ی کافکایی باشد،
01:39
or that maybe Cateکیت Blanchettبلانشت would playبازی me and she would winپیروزی an Oscarاسکار for it. (Laughterخنده)
24
84023
4345
یا شاید کیت بلانشت نقش من را بازی کند و براش یک جایزه‌ی اسکار ببره. (خنده)
01:44
But that's not what happenedاتفاق افتاد. I had my breakdownدرهم شکستن
25
88368
3107
اما این اتفاقی نبود که افتاد. فروپاشی من
01:47
duringدر حین my daughter'sدختر است sportsورزش ها day.
26
91475
1990
در روز مسابقه‌ی ورزشی دخترم رخ داد.
01:49
There were all the parentsپدر و مادر sittingنشسته in a parkingپارکینگ lot
27
93465
3725
همه‌ی پدر و مادرها آنجا بودن و تو محوطه‌ی پارکینگ نشسته بودند
01:53
eatingغذا خوردن foodغذا out of the back of theirخودشان carماشین -- only the Englishانگلیسی --
28
97190
4007
داشتند از صندوق عقب ماشین‌شان چیزی می‌خوردند -- فقط بریتانیایی‌ها اینکار را می‌کردند --
01:57
eatingغذا خوردن theirخودشان sausagesسوسیس. They lovedدوست داشتنی theirخودشان sausagesسوسیس. (Laughterخنده)
29
101197
6227
داشتند سوسیس می‌خوردند. آنها عاشق سوسیس‌هاشون بودند. (خنده)
02:03
Lordخداوند and Ladyبانوی Rigorمحرک Mortisمورتیس were nibblingنابالغ on the tarmacآسفالت,
30
107424
4632
آقای ریگور مورتیس و بانو داشتند با بی‌میلی روی آسفالت غذاشان را می‌خوردند،
02:07
and then the gunاسلحه wentرفتی off and all the girliesدختران startedآغاز شده runningدر حال اجرا,
31
112056
2463
و ناگهان ماشه‌ی یک تفنگ دررفت و همه‌ی دخترها شروع کردند به دویدن،
02:10
and all the mummiesمومیایی ها wentرفتی, "Runاجرا کن! Runاجرا کن Chlamydiaکلامیدیا! Runاجرا کن!" (Laughterخنده)
32
114519
5211
و همه‌ی مامان‌ها داد می‌زدند: «بدو! بدو كلاميديا! بدو!» (خنده)
02:15
"Runاجرا کن like the windباد, Verucaوراکا! Runاجرا کن!"
33
119730
3868
«مثل باد بدو، وروکا! بدو!»
02:19
And all the girliesدختران, girliesدختران runningدر حال اجرا, runningدر حال اجرا, runningدر حال اجرا,
34
123598
2467
و همه‌ی دخترکوچولوها شروع کردند به دویدن، دویدند و دویدند،
02:21
everybodyهمه exceptبجز for my daughterفرزند دختر, who was just standingایستاده
35
126065
2945
همه جز دختر من، که آنجا در خط شروع ایستاده بود و دست تکان می‌داد،
02:24
at the startingراه افتادن lineخط, just wavingتکان دادن,
36
129010
2767
همه جز دختر من، که آنجا در خط شروع ایستاده بود و دست تکان می‌داد،
02:27
because she didn't know she was supposedقرار است to runاجرا کن.
37
131777
2331
چون نمی‌دانست که باید بدود.
02:30
So I tookگرفت to my bedبستر for about a monthماه, and when I wokeبیدار شدم up
38
134108
4349
خب، من یک ماه توی رختخواب افتادم، و هنگامی که بیدار شدم
02:34
I foundپیدا شد I was institutionalizedنهادینه شده, and when I saw the other inmatesزندانیان,
39
138457
4593
فهمیدم که بستری شدم، و هنگامی که دیگر بیمارها را دیدم،
02:38
I realizedمتوجه شدم that I had foundپیدا شد my people, my tribeقبیله. (Laughterخنده)
40
143050
4392
فهمیدم که هم‌خون‌های خودم را پیدا کردم، قبیله‌ام را یافتم. (خنده)
02:43
Because they becameتبدیل شد my only friendsدوستان, they becameتبدیل شد my friendsدوستان,
41
147442
3488
چون آنها تبدیل شدند به تنها دوستانم، آنها دوستای من بودند،
02:46
because very fewتعداد کمی people that I knewمی دانست -- Well, I wasn'tنبود
42
150930
2998
چون تعداد خیلی کمی از آدم‌هایی که می‌شناختم - خب، کسی برام
02:49
sentارسال شد a lot of cardsکارت ها or flowersگل ها. I mean, if I had had a brokenشکسته شده legپا
43
153928
3370
کارت یا گل نفرستاده بود، منظورم اینه که اگر پام شکسته بود
02:53
or I was with childکودک I would have been inundatedفرو ریختن,
44
157298
2164
یا بچه‌دار شده بودم حتما تو گل غرق می‌شدم،
02:55
but all I got was a coupleزن و شوهر phoneتلفن callsتماس می گیرد tellingگفتن me to perkنفس کشیدن up.
45
159462
3676
تنها چیزهایی که دریافت کردم یکی- دوتا تلفن بود که بهم می‌گفتند سرحال باشم.
02:59
Perkپرک up.
46
163138
1700
سرحال باشم.
03:00
Because I didn't think of that. (Laughterخنده)
47
164838
4707
چون به ذهن خودم نرسیده بود. (خنده)
03:05
(Laughterخنده) (Applauseتشویق و تمجید)
48
169545
3300
(خنده) (تشویق)
03:08
Because, you know, the one thing, one thing that you get with this diseaseمرض,
49
172845
4277
چون، می‌دونید، یک چیزی هست، چیزی که همراه با این بیماری میاد
03:13
this one comesمی آید with a packageبسته بندی, is you get a realواقعی senseاحساس of shameشرم آور,
50
177122
3966
این بیماری یک بسته‌ی کامله، اینه که واقعا احساس شرمندگی می‌کنی،
03:16
because your friendsدوستان go, "Oh come on, showنشان بده me the lumpتوده,
51
181088
2312
چون دوست‌هات بهت می‌گن: «هی، زودباش، غده‌ات را نشان‌مان بده،
03:19
showنشان بده me the x-raysاشعه ایکس," and of courseدوره you've got nothing to showنشان بده,
52
183400
2411
اسکنت را بهمان نشان بده،» و البته که چیزی نداری که بهشان نشان بدی،
03:21
so you're, like, really disgustedمنزجر with yourselfخودت because you're thinkingفكر كردن,
53
185811
3094
پس، انگار، حسابی از دست خودت کُفری می‌شی چون فکر می‌کنی،
03:24
"I'm not beingبودن carpet-bombedفرش بمباران شده. I don't liveزنده in a townshipشهر."
54
188905
2816
«من زیر تانک نرفتم، من در یک دِه‌کوره زندگی نمی‌کنم.»
03:27
So you startشروع کن to hearشنیدن these abusiveسوءاستفاده voicesصدای, but you don't hearشنیدن one abusiveسوءاستفاده voiceصدای,
55
191721
3448
بعد شروع می‌کنی به شنیدن این صداهای دشنام‌دهنده، اما تنها یک صدا نمی‌شنوی،
03:31
you hearشنیدن about a thousandهزار -- 100,000 abusiveسوءاستفاده voicesصدای,
56
195169
2859
هزاران صدا می‌شنوی، ۱۰۰٫۰۰۰ صدا که دارند بهت بدوبیراه می‌گن،
03:33
like if the Devilشیطان had Tourette'sTourette's, that's what it would soundصدا like.
57
198028
4009
انگار که شیطان دچار حمله‌ی عصبی شده باشد و فریاد بزند، همچین صدایی می‌ده.
03:37
But we all know in here, you know, there is no Devilشیطان,
58
202037
2628
اما همه‌ی ما می‌دانیم اینجا، می‌دونید، شیطانی وجود ندارد،
03:40
there are no voicesصدای in your headسر.
59
204665
1879
هیچ صدایی تو سرت نیست.
03:42
You know that when you have those abusiveسوءاستفاده voicesصدای,
60
206544
1674
می‌دانی که وقتی این صداهای نامربوط تو سرت می‌پیچند،
03:44
all those little neuronsنورون ها get togetherبا یکدیگر and in that little gapشکاف
61
208218
2901
همه‌ی آن یاخته‌های عصبی کوچک دست به یکی می‌کنند و درآن فاصله‌‌ی کوتاه
03:47
you get a realواقعی toxicسمی "I want to killکشتن myselfخودم" kindنوع of chemicalشیمیایی,
62
211119
3658
یک ترکیب شیمیایی زهرآلود از نوع «می‌خوام خودم را بکشم» تولید می‌کنند،
03:50
and if you have that over and over again on a loopحلقه tapeنوار,
63
214777
2746
و اگر دوباره و دوباره دچار این بشوی و تو یه چرخه بیفتی،
03:53
you mightممکن have yourselfخودت depressionافسردگی.
64
217523
1896
ممکنه خودت را به افسردگی بکشانی.
03:55
Oh, and that's not even the tipنکته of the icebergکوه یخی.
65
219419
2683
هِه، و این حتی نوک کوه یخی هم نیست.
03:58
If you get a little babyعزیزم, and you abuseسو استفاده کردن it verballyبه صورت شفاهی,
66
222102
3602
اگر با یک بچه‌ی کوچک بدرفتاری کلامی کنی،بهش دشنام بدی،
04:01
its little brainمغز sendsمی فرستد out chemicalsمواد شیمیایی that are so destructiveمخرب
67
225704
3457
مغز کوچکش ترکیبات شیمیایی می‌سازد که بسیار تخریب کننده‌ست،
04:05
that the little partبخشی of its brainمغز that can tell good from badبد just doesn't growرشد,
68
229161
3992
به‌طوری که بخش کوچکی از مغزش که خوب را از بد تشخیص می‌ده نمی‌تونه رشد کند،
04:09
so you mightممکن have yourselfخودت a homegrownخانه دار psychoticروانپریشی.
69
233153
3455
در این صورت ممکنه تبدیل به یک روان‌پریش خانه‌زاد بشوی.
04:12
If a soldierسرباز seesمی بیند his friendدوست blownدمیده شده up, his brainمغز goesمی رود into
70
236608
3477
اگر یک سرباز ببیند که همرزمش منفجر شده، مغزش وارد حالتی می‌شوه
04:15
suchچنین highبالا alarmزنگ خطر that he can't actuallyدر واقع put the experienceتجربه into wordsکلمات,
71
240085
3514
که همش در حالت هشداری قرار داره که نمی‌تونه این تجربه را به زبان بیاره،
04:19
so he just feelsاحساس می کند the horrorوحشت over and over again.
72
243599
2774
بنابراین او این احساس هراس را دوباره و دوباره در خودش تجربه می‌کند.
04:22
So here'sاینجاست my questionسوال. My questionسوال is, how come
73
246373
2373
خب من می‌خوام این را بپرسم. سوالم اینه که، چطور می‌شه
04:24
when people have mentalذهنی damageخسارت, it's always an activeفعال imaginationخیال پردازی?
74
248746
4045
هنگامی‌که مردم دچار آسیب روانی می‌شن، همیشه قوه‌ی تخیلشان فعال‌ست؟
04:28
How come everyهرکدام other organعضو in your bodyبدن can get sickبیمار
75
252791
3219
چطور می‌شه که همه‌ی اعضای بدن ما ممکنه بیمار بشن
04:31
and you get sympathyابراز همدردی, exceptبجز the brainمغز?
76
256010
2704
و دیگران باهات همدردی می‌کنند، اما درباره‌ی مغزت اینطور نیست؟
04:34
I'd like to talk a little bitبیت more about the brainمغز,
77
258714
2399
من می‌خوام کمی بیشتر درباره‌ی مغز حرف بزنم،
04:37
because I know you like that here at TEDTED,
78
261113
2031
چون می‌دانم اینجا در TED همتون ازش خوشتون میاد،
04:39
so if you just give me a minuteدقیقه here, okay.
79
263144
3453
خب اگر فقط بهم یک دقیقه فرصت بدید، خیلی خوب.
04:42
Okay, let me just say, there's some good newsاخبار.
80
266597
2006
خوبه، بذارید فقط بگم، خبرهای خوبی دارم.
04:44
There is some good newsاخبار. First of all, let me say,
81
268603
3282
خبرهای خوبی تو راهه. اول از همه، بگذارید بگم،
04:47
we'veما هستیم come a long, long way.
82
271885
2327
ما راه بسیار بسیار درازی را طی کردیم.
04:50
We startedآغاز شده off as a teenyخنده دار, teenyخنده دار little one-celledیک سلول amoebaآمیبا,
83
274212
4041
ما از موجود خیلی خیلی ریزه میزه‌ای شروع کردیم به نام آمیب،
04:54
tinyکوچک, just stickingچسبیده ontoبه سوی a rockسنگ, and now, voilaوایلا, the brainمغز.
84
278253
4597
خیلی کوچک، که تنها به یک تکه سنگ چسبیده بودیم، و حالا، بفرمایید، مغز.
04:58
Here we go. (Laughterخنده)
85
282850
1900
رسیدیم بهش. (خنده)
05:00
This little babyعزیزم has a lot of horsepowerاسب بخار.
86
284750
2365
این بچه‌ی کوچک نیروهای زیادی دارد.
05:03
It comesمی آید completelyبه صورت کامل consciousآگاهانه. It's got state-of-the-artوضعیت هنر lobesلوب ها.
87
287115
4423
کاملا آگاه‌‌ست. پیشرفته‌ترین قطعات را دارد.
05:07
We'veما هستیم got the occipitalگوشه گیر lobeلوب so we can actuallyدر واقع see the worldجهان.
88
291538
3593
ما این قطعه‌ی پس‌ِ سری را داریم که باعث می‌شه که بتونیم دنیا را ببینیم.
05:11
We got the temporalموقتی lobeلوب so we can actuallyدر واقع hearشنیدن the worldجهان.
89
295131
2646
ما این قطعه‌ی گیجگاهی را داریم که می‌تونیم باهاش جهان را بشنویم.
05:13
Here we'veما هستیم got a little bitبیت of long-termبلند مدت memoryحافظه,
90
297777
1619
اینجا ما یک کمی حافظه‌ی بلند مدت داریم،
05:15
so, you know that night you want to forgetفراموش کردن, when you got really drunkمست? Bye-byeخداحافظ! Goneرفته. (Laughterخنده)
91
299396
5237
پس، یادته آن شبی را که حسابی مست بودی و می‌خوای فراموشش کنی؟ بای بای! رفت. (خنده)
05:20
So actuallyدر واقع, it's filledپر شده with 100 billionبیلیون neuronsنورون ها
92
304633
3320
خب درواقع، مغز با ۱۰۰ میلیارد یاخته‌ی عصبی (نرون) پر شده
05:23
just zizzingزیز زدن away, electricallyالکتریکی transmittingانتقال informationاطلاعات,
93
307953
3303
که وز وز می‌کنند، و اطلاعات را به صورت الکتریکی مبادله می‌کنند،
05:27
zizzingزیز زدن, zizzingزیز زدن. I'm going to give you a little sideسمت viewچشم انداز here.
94
311256
2720
وز وز می‌کنند، وز وز می‌کنند، من می‌خوام بهتان یک نمای نیمرخ نشان بدم.
05:29
I don't know if you can get that here. (Laughterخنده)
95
313976
3592
نمی‌دانم می‌تونید این را خوب درک کنید یا نه. (خنده)
05:33
So, zizzingزیز زدن away, and so — (Laughterخنده) —
96
317568
4000
خب، وز وز می‌کنند، و بنابراین -(خنده) -
05:37
And for everyهرکدام one — I know, I drewکشید this myselfخودم. Thank you.
97
321568
3689
و برای هر یک - می‌دانم، این را خودم کشیدم. سپاسگزارم.
05:41
For everyهرکدام one singleتنها neuronنورون, you can actuallyدر واقع have
98
325257
3672
برای هر یه دانه نرون،در واقع می‌تونید از ۱۰ تا ۱۰۰ هزار رابط داشته باشید
05:44
from 10,000 to 100,000 differentناهمسان connectionsارتباطات
99
328929
3726
برای هر یه دانه نرون،در واقع می‌تونید از ۱۰ تا ۱۰۰ هزار رابط داشته باشید
05:48
or dendritesدندریت ها or whateverهر چه you want to call it, and everyهرکدام time
100
332655
3262
یا درخت‌واره‌های عصبی (دندریت) یا هرچیز دیگری اسمش را بذارید، و هربار
05:51
you learnیاد گرفتن something, or you have an experienceتجربه,
101
335917
2520
که چیزی یاد می‌گیرید، یا چیزی را تجربه می‌کنید،
05:54
that bushبوته growsرشد می کند, you know, that bushبوته of informationاطلاعات.
102
338437
2273
این بوته رشد می‌کند، می‌دونید، مثل یک بوته‌ی اطلاعات و دانسته‌ها.
05:56
Can you imagineتصور کن, everyهرکدام humanانسان beingبودن is carryingحمل کردن
103
340710
2954
می‌تونید تصور کنید، همه‌ی آدم‌ها به این ابزار مجهزند، حتی پاریس هیلتون؟ (خنده)
05:59
that equipmentتجهیزات, even Parisپاریس Hiltonهیلتون? (Laughterخنده)
104
343664
4923
می‌تونید تصور کنید، همه‌ی آدم‌ها به این ابزار مجهزند، حتی پاریس هیلتون؟ (خنده)
06:04
Go figureشکل.
105
348587
1694
باور کنید.
06:06
But I got a little badبد newsاخبار for you folksمردمی. I got some badبد newsاخبار.
106
350281
3484
اما کمی هم اخبار ناگوار براتون دارم. خبرهای بدی دارم.
06:09
This isn't for the one in fourچهار. This is for the fourچهار in fourچهار.
107
353765
3120
این برای یکی در چهار نفر نیست. برای چهار تا در هر چهار نفره.
06:12
We are not equippedمجهز بودن for the 21stخیابان centuryقرن.
108
356885
4180
ما برای قرن ۲۱ام مجهز نشدیم.
06:16
Evolutionسیر تکاملی did not prepareآماده کردن us for this. We just don't have the bandwidthپهنای باند,
109
361065
3749
تکامل ما را برای این آماده نکرده. ما خیلی ساده پهنای باندِ لازم را نداریم،
06:20
and for people who say, oh, they're havingداشتن a niceخوب day,
110
364814
2583
و برای آنهایی که می‌گن آماده هستیم، هِه، آنها روز خوشی داشتند،
06:23
they're perfectlyکاملا fine, they're more insaneدیوانه than the restباقی مانده of us.
111
367397
3560
آنها کاملا خوب بودند، واقعا بیشتر از بقیه‌ی ما یه تخته‌شون کمه.
06:26
Because I'll showنشان بده you where there mightممکن be a fewتعداد کمی glitchesزل زده است
112
370957
2524
چون نشان‌تان می‌دم که کجاها ممکنه چندتا نقص فنی
06:29
in evolutionسیر تکاملی. Okay, let me just explainتوضیح this to you.
113
373481
2444
در فرآیند تکامل وجود داشته باشد. خب، بگذارید براتون این را توضیح بدم.
06:31
When we were ancientباستانی man — (Laughterخنده) —
114
375925
3561
وقتی ما بشر اولیه بودیم -(خنده)-
06:35
millionsمیلیون ها نفر of yearsسالها agoپیش, and we suddenlyناگهان feltنمد threatenedتهدید شده
115
379486
3761
میلیون‌ها سال پیش، و ناگهان توسط شکارچی‌ها تهدید شدیم، درسته؟ -(خنده)
06:39
by a predatorشکارچی, okay? — (Laughterخنده) —
116
383247
3702
میلیون‌ها سال پیش، و ناگهان توسط شکارچی‌ها تهدید شدیم، درسته؟ -(خنده)
06:42
we would — Thank you. I drewکشید these myselfخودم. (Laughterخنده)
117
386949
2948
ما می‌خواستیم -خیلی ممنون. من این را خودم کشیدم. (خنده)
06:45
Thank you very much. Thank you. Thank you. (Applauseتشویق و تمجید)
118
389897
3823
واقعا ازتون ممنونم. سپاسگزارم. ممنونم. (تشویق)
06:49
Thank you. Anywayبه هر حال, we would fillپر کن up with our ownخودت adrenalineآدرنالین
119
393720
4074
سپاسگزارم. بگذریم، ما سرشار از آدرنالین می‌شدیم
06:53
and our ownخودت cortisolکورتیزول, and then we'dما می خواهیم killکشتن or be killedکشته شده,
120
397794
2618
و سرشار از کورتیزول، و بعد ما یا می‌کشتیم و یا کشته می‌شدیم،
06:56
we'dما می خواهیم eatخوردن or we'dما می خواهیم be eatenخورده شده, and then suddenlyناگهان we'dما می خواهیم de-fuelسوختن,
121
400412
3270
می‌خوردیم یا خورده می‌شدیم، و بعد ناگهان سوختمان ته می‌کشید،
06:59
and we'dما می خواهیم go back to normalطبیعی. Okay.
122
403682
1933
و به حالت طبیعی برمی‌گشتیم، بسیار خوب.
07:01
So the problemمسئله is, nowadaysامروزه, with modernمدرن man— (Laughterخنده) —
123
405615
5282
خب، مشکل اینجاست که، امروزه، با این بشر امروزی -(خنده)
07:06
when we feel in dangerخطر, we still fillپر کن up with our ownخودت chemicalشیمیایی
124
410897
3767
وقتی احساس خطر می‌:کنیم، همچنان سرشار از ترکیبات شیمیایی می‌شویم
07:10
but because we can't killکشتن trafficترافیک wardensنگهبانان — (Laughterخنده) —
125
414664
4635
اما چون نمی‌تونیم ماموران ترافیکی را بکشیم -(خنده)-
07:15
or eatخوردن estateاملاک agentsعاملان, the fuelسوخت just staysباقی می ماند in our bodyبدن
126
419299
4797
یا بنگاه‌دارهای مسکن را بخوریم، این سوخت دربدن ما باقی می‌ماند
07:19
over and over, so we're in a constantثابت stateحالت of alarmزنگ خطر,
127
424096
2488
و باقی می‌ماند، بنابراین ما دریک حالت هشدار ماندگار به سر می‌بریم،
07:22
a constantثابت stateحالت. And here'sاینجاست anotherیکی دیگر thing that happenedاتفاق افتاد.
128
426584
1733
در یک حالت دایمی. و این اتفاق دیگری بود که افتاد.
07:24
About 150,000 yearsسالها agoپیش, when languageزبان cameآمد onlineآنلاین,
129
428317
3105
حدود ۱۵۰٫۰۰۰ سال پیش، وقتی زبان پدیدار شد،
07:27
we startedآغاز شده to put wordsکلمات to this constantثابت emergencyاضطراری,
130
431422
2425
ما شروع کردیم که واژه‌ها را به این اضطرار ماندگار پیوند بزنیم،
07:29
so it wasn'tنبود just, "Oh my God, there's a saber-toothedدندانه دار tigerببر,"
131
433847
2656
یعنی فقط این نبود که: «وای خدای من، یه پلنگ با دندانهای تیز اونجاست،»
07:32
whichکه could be, it was suddenlyناگهان, "Oh my God, I didn't sendارسال the emailپست الکترونیک. Oh my God, my thighsران are too fatچربی.
132
436503
4041
که خب منطقی بود، بلکه ناگهان تبدیل شد به :«وای خدا، ایمیلم را نفرستادم. خدایا، من چقدر چاقم.
07:36
Oh my God, everybodyهمه can see I'm stupidاحمق. I didn't get invitedدعوت کرد to the Christmasکریسمس partyمهمانی!"
133
440544
4005
وای خدای من، همه شستشون خبردار شد که من یک احمقم. من را به مهمانی کریسمس دعوت نکردند!»
07:40
So you've got this naggingآزار دهنده loopحلقه tapeنوار that goesمی رود
134
444549
2486
بنابراین ما این نوار باطل غرزدن را هِی تکرار می‌کنیم
07:42
over and over again that drivesدرایوها you insaneدیوانه, so,
135
447035
2536
دوباره و دوباره و این ما را به مرز جنون می‌کشاند، بنابراین،
07:45
you see what the problemمسئله is? What onceیک بار madeساخته شده you safeبی خطر
136
449571
2977
می‌بینید که مشکل کجاست؟ چیزی که زمانی امنیت ما را تضمین می‌کرد
07:48
now drivesدرایوها you insaneدیوانه.
137
452548
1806
حالا دارد دیوانه‌مان می‌کند.
07:50
I'm sorry to be the bearerحامل of badبد newsاخبار, but somebodyکسی has to be.
138
454354
3154
من متاسفم که حامل این پیام ناگوار هستم، اما یکی باید این را به زبان بیاره.
07:53
Your petsحیوانات خانگی are happierشادتر than you are. (Laughterخنده)
139
457508
5864
حیوانات خونگی شما خوشحال‌تر از شما هستند. (خنده)
07:59
(Applauseتشویق و تمجید)
140
463372
2896
(تشویق)
08:02
So kittyبچه گربه catگربه, meowمیو, happyخوشحال happyخوشحال happyخوشحال, humanانسان beingsموجودات, screwedپیچ. (Laughterخنده)
141
466268
5155
پس، گربه‌های نازنازی، شاد و مشغول بازی، بشریت، خیطی بالا آورده. (خنده)
08:07
Completelyبه صورت کامل and utterlyکاملا -- so, screwedپیچ.
142
471423
2275
مطلقا و کاملا - درست و حسابی به فنا رفته.
08:09
But my pointنقطه is, if we don't talk about this stuffچیز,
143
473698
2459
اما نکته‌ای که می‌خوام بگم اینه که، اگر درباره‌ی این چیزها حرف نزنیم،
08:12
and we don't learnیاد گرفتن how to dealمعامله with our livesزندگی می کند, it's not going
144
476157
2338
و اگر یاد نگیریم چطور باید از پس زندگی‌مان بر بیایم، دیگر قرارنیست تنها
08:14
to be one in fourچهار. It's going to be fourچهار in fourچهار
145
478495
2474
یکی از چهارتا باشه. تبدیل می‌شه به چهار تا از هر چهار تا
08:16
who are really, really going to get illبیمار in the upstairsاز پله ها departmentبخش.
146
480969
3263
کسانی که، واقعا، واقعا بالاخانه‌‌هاشون در به داغون‌ست.
08:20
And while we're at it, can we please stop the stigmaشرم آور?
147
484232
2527
و می‌شه حالا که میخایم، این لکه‌ی ننگ را پاک کنیم؟
08:22
Thank you. (Applauseتشویق و تمجید)
148
486759
6677
سپاسگزارم. (تشویق)
08:29
(Applauseتشویق و تمجید) Thank you.
149
493436
10745
(تشویق) سپاسگزارم.
Translated by Mana Ahmady
Reviewed by soheila Jafari

▲Back to top

ABOUT THE SPEAKER
Ruby Wax - Comedian and Mental Health Activist
Ruby Wax is a loud, funny woman -- who spent much of her comedy career battling depression in silence. Now her work blends mental health advocacy and laughs.

Why you should listen

Winston Churchill called it "the Black Dog" -- a depression that settled over him and drained the flavor from life. Ruby Wax knows the Black Dog well; throughout the '80s and '90s, during a flourishing career as a brash comedian and interviewer in the UK, it trotted at her heels, even while she was interviewing the Duchess of York and sorting through Imelda Marcos' shoes.

After taking a timeout to learn how to manage the condition, Wax produced a stand-up comedy show called "Losing It" that directly addresses her mental health experiences, hilariously but powerfully. And she's started up a new social network called the Black Dog Tribe, which offers a community and support to people with depression. Meanwhile, she's working on her Master's in cognitive therapy.

Also, this year, Ruby was honored as an Officer of the Order of the British Empire (OBE) for her mental health work.

As she says: "I've always said to myself, if you've got a disability, use it." Read our Q&A with >>

Ruby is also a visiting professor at The University of Surrey.

More profile about the speaker
Ruby Wax | Speaker | TED.com