ABOUT THE SPEAKER
Leslie Morgan Steiner - Writer
Leslie Morgan Steiner is a writer and outspoken advocate for survivors of domestic violence -- which includes herself.

Why you should listen

Leslie Morgan Steiner is the author of Crazy Love, a memoir about her marriage to a man who routinely abused and threatened her. In it she describes the harrowing details that unfolded unexpectedly -- from the moment she met a warm, loving, infatuated man on the subway, to the moment he first laid a hand on her, when he grabbed her neck just days before their wedding. Steiner also edited Mommy Wars: Stay-at-Home and Career Moms Face Off on Their Choices, Their Lives, Their Families, a collection of essays by women struggling to balance motherhood and their careers.

Steiner received her MBA in marketing from Wharton School of Business and worked in marketing for Johnson & Johnson before transitioning to writing, as General Manager of the Washington Post Magazine. Steiner writes a weekly column called "Two Cents on Modern Motherhood," for the website Mommy Track’d, and she has just finished her third book, on the effect of fertility treatments on modern motherhood.

Read her thoughts about this TED Talk on CNN.com >>

More profile about the speaker
Leslie Morgan Steiner | Speaker | TED.com
TEDxRainier

Leslie Morgan Steiner: Why domestic violence victims don't leave

لسلی مورگان اشتاینر: چرا قربانیان خشونت خانوادگی آزاردهنده گان‌شان را ترک نمی‌کنند

Filmed:
5,800,883 views

لسلی مورگان اشتاینر در«عشق دیوانه‌واری» بود - او دیوانه‌وار عاشق مردی‌ بود که به طور مداوم او را مورد آزار قرارمی‌داد و تهدید به مرگ می‌کرد. استاینر داستان تلخی از روابطش با همسرش را می‌گوید و خواستار اصلاح تصورات غلط بسیاری از مردم در مورد قربانیان خشونت خانوادگی می شود، و توضیح می‌دهد که چگونه همه به شکستن سکوت کمک کنیم. (فیلم برداری شده در TEDxRainier)
- Writer
Leslie Morgan Steiner is a writer and outspoken advocate for survivors of domestic violence -- which includes herself. Full bio

Double-click the English transcript below to play the video.

00:16
I'm here todayامروز to talk about a disturbingمزاحم questionسوال,
0
681
3288
من امروز اینجا هستم تا در مورد یک سوال نگران کننده صحبت کنم،
00:19
whichکه has an equallyبه همان اندازه disturbingمزاحم answerپاسخ.
1
3969
3698
که به همان اندازه پاسخ نگران کننده ای دارد.
00:23
My topicموضوع is the secretsاسرار of domesticداخلی violenceخشونت,
2
7667
3602
موضوع من رازهای خشونت‌های خانوادگی است،
00:27
and the questionسوال I'm going to tackleبرخورد با
3
11269
2334
و سوالی که قصد دارم درگیر آن شوم
00:29
is the one questionسوال everyoneهر کس always asksمی پرسد:
4
13603
4081
سوالی ست که همه همواره می‌پرسند:
00:33
Why does she stayاقامت کردن?
5
17684
1612
چرا او می‌ماند؟
00:35
Why would anyoneهر کسی stayاقامت کردن with a man who beatsضرب و شتم her?
6
19296
3996
چرا فردی با مردی که او را با مشت و لگد می‌زند باقی می‌ماند؟
00:39
I'm not a psychiatristروانپزشک, a socialاجتماعی workerکارگر
7
23292
2977
من یک روانشاس، مددکار اجتماعی
00:42
or an expertکارشناس in domesticداخلی violenceخشونت.
8
26269
2335
و یا متخصص خشونت‌های خانوادگی نیستم.
00:44
I'm just one womanزن with a storyداستان to tell.
9
28604
3199
من زنی هستم با داستانی برای گفتن.
00:47
I was 22. I had just graduatedفارغ التحصیل شد from Harvardهاروارد Collegeدانشکده.
10
31803
4513
من ۲۲ ساله بودم. و از دانشگاه هاروارد تازه فارغ التحصیل شده بودم.
00:52
I had movedنقل مکان کرد to Newجدید Yorkیورک Cityشهر for my first jobکار
11
36316
2472
و برای اولین شغلم به نیویورک نقل مکان کرده بودم
00:54
as a writerنویسنده and editorسردبیر at Seventeenهفده magazineمجله.
12
38788
3296
به عنوان یک نویسنده و ویرایشگر در مجله سونتین (Seventeen) کار می‌کردم.
00:57
I had my first apartmentاپارتمان,
13
42084
2240
من اولین آپارتمانم٬
01:00
my first little greenسبز Americanآمریکایی Expressبیان cardکارت,
14
44324
3200
اولین کارت اعتباری امریکن اکسپرس،
01:03
and I had a very bigبزرگ secretراز.
15
47524
3028
و یک راز خیلی بزرگ داشتم.
01:06
My secretراز was that I had this gunاسلحه
16
50552
3699
راز من این بود که این هفت‌تیر که با تیرهای پوکه‌ای پر شده بود توسط مردی که فکر می‌کردم دلبر و معشوق من است،
01:10
loadedلود شده with hollow-pointنقطه ی توخالی bulletsگلوله ها pointedخاطر نشان at my headسر
17
54251
3438
راز من این بود که این هفت‌تیر که با تیرهای پوکه‌ای پر شده بود توسط مردی که فکر می‌کردم دلبر و معشوق من است،
01:13
by the man who I thought was my soulmatesoulmate,
18
57689
2563
بارها و بارها روی شقیقه‌ی من گذاشته شده بود.
01:16
manyبسیاری, manyبسیاری timesبار.
19
60252
3485
بارها و بارها روی شقیقه‌ی من گذاشته شده بود.
01:19
The man who I lovedدوست داشتنی more than anybodyهر شخصی on Earthزمین
20
63737
3560
مردی که بیشتر از هر کسی در این دنیا دوستش داشتم
01:23
heldبرگزار شد a gunاسلحه to my headسر and threatenedتهدید شده to killکشتن me
21
67297
4079
اسلحه را روی سر من می‌گرفت و مرا تهدید به مرگ می‌کرد
01:27
more timesبار than I can even rememberیاد آوردن.
22
71376
3185
بارها بیش از آنچه که حتی بتوانم به خاطر بیاورم.
01:30
I'm here to tell you the storyداستان of crazyدیوانه love,
23
74561
2743
من اینجا هستم که درباره یک عشق دیوانه‌وار با شما صحبت کنم،
01:33
a psychologicalروانشناسی trapتله disguisedمبدل شده است as love,
24
77304
3184
یک تله روانی که چهر‌ه‌ای از عشق داشت،
01:36
one that millionsمیلیون ها نفر of womenزنان and even a fewتعداد کمی menمردان
25
80488
2852
عشقی که میلون‌ها زن و حتی تعداد کمی از مردان
01:39
fallسقوط into everyهرکدام yearسال.
26
83340
2381
همه روزه گرفتار آن می‌شوند.
01:41
It mayممکن است even be your storyداستان.
27
85721
2749
این حتی می‌تواند داستان شما باشد.
01:44
I don't look like a typicalمعمول domesticداخلی violenceخشونت survivorبازمانده.
28
88470
3043
من مثل نجات یافته‌ای متداول از خشونت‌های خانوادگی نیستم.
01:47
I have a B.A. in Englishانگلیسی from Harvardهاروارد Collegeدانشکده,
29
91513
2306
من لیسانس ادبیات انگلیسی از دانشگاه هاروارد دارم،
01:49
an MBAMBA in marketingبازار یابی from Whartonوارتون Businessکسب و کار Schoolمدرسه.
30
93819
2362
و فوق الیسانس بازاریابی از دانشگاه تجارت وارتن.
01:52
I've spentصرف شده mostاکثر of my careerحرفه workingکار کردن for Fortuneفورچون 500 companiesشرکت ها
31
96181
3292
من بیشتر عمرم را برای بیش از ۵۰۰ شرکت موفق
01:55
includingشامل Johnsonجانسون & Johnsonجانسون, Leoلئو Burnettبرنت and The Washingtonواشنگتن Postپست.
32
99473
4272
از جمله جانسون اند جانسون، لئو برنت و مجله واشینگتن پست کار کرده‌ام.
01:59
I've been marriedمتاهل for almostتقریبا 20 yearsسالها to my secondدومین husbandشوهر
33
103745
3796
حدود ۲۰ ساله که با همسر دومم ازدواج کردم
02:03
and we have threeسه kidsبچه ها togetherبا یکدیگر.
34
107541
2789
و ما دارای سه فرزند هستیم.
02:06
My dogسگ is a blackسیاه labآزمایشگاه, and I driveراندن a Hondaهوندا Odysseyاودیسه minivanمینی واگن.
35
110330
4229
سگم از نژاد بلک لب است و من یک خودرو هوندا اُدیسی دارم.
02:10
(Laughterخنده)
36
114559
2480
( خنده تماشاگران)
02:12
So my first messageپیام for you is that domesticداخلی violenceخشونت
37
117039
2719
خُب اولین پیام من برای شما این است که خشونت خانوادگی
02:15
happensاتفاق می افتد to everyoneهر کس --
38
119758
2368
برای همه اتفاق می‌افتد--
02:18
all racesمسابقات, all religionsادیان, all incomeدرآمد and educationتحصیلات levelsسطوح.
39
122126
4176
در همه نژادها، در همه ادیان، در تمامی سطوح درآمدی و تحصیلی.
02:22
It's everywhereدر همه جا.
40
126302
1939
این در همه جا هست.
02:24
And my secondدومین messageپیام is that everyoneهر کس thinksفکر می کند
41
128241
2520
و دومین پیامم این است که همه فکر می‌کنند که
02:26
domesticداخلی violenceخشونت happensاتفاق می افتد to womenزنان,
42
130761
2118
خشونت خانودگی برای زنان اتفاق می‌افتد،
02:28
that it's a women'sزنان issueموضوع.
43
132879
2268
این فقط مشکل زنان است.
02:31
Not exactlyدقیقا.
44
135147
2219
دقیقا اینگونه نیست.
02:33
Over 85 percentدرصد of abusersسوء استفاده کنندگان are menمردان, and domesticداخلی abuseسو استفاده کردن
45
137366
4112
بیش از ۸۵ درصد از آزاردهندگان مرد هستند، و خشونت خانوادگی
02:37
happensاتفاق می افتد only in intimateصمیمی, interdependentوابسته به یکدیگر, long-termبلند مدت relationshipsروابط,
46
141478
5918
تنها در مورد افراد نزدیک اتفاق می‌افتد، افراد وابسته و متکی به یکدیگر با رابطه‌ای بلند مدت،
02:43
in other wordsکلمات, in familiesخانواده ها,
47
147396
2169
به عبارت دیگر، در خانواده‌ها،
02:45
the last placeمحل we would want or expectانتظار to find violenceخشونت,
48
149565
3865
آخرین جایی که ما در آن خشونت را انتظار داریم،
02:49
whichکه is one reasonدلیل domesticداخلی abuseسو استفاده کردن is so confusingگیج کننده.
49
153430
4278
که این یکی از دلایلی است که خشونت خانوادگی گیج کننده است.
02:53
I would have told you myselfخودم that I was the last personفرد on Earthزمین
50
157708
3551
دلم می‌خواست به شما می‌گفتم که من آخرین فرد روی زمین هستم
02:57
who would stayاقامت کردن with a man who beatsضرب و شتم me,
51
161259
2572
که با مردی که او را کتک می‌زند خواهد ماند٬
02:59
but in factواقعیت I was a very typicalمعمول victimقربانی because of my ageسن.
52
163831
3407
اما در حقیقت به دلیل سِنم من یک قربانی عادی و متداول بودم.
03:03
I was 22, and in the Unitedیونایتد Statesایالت ها,
53
167238
3285
من ۲۲ ساله و در ایالات متحده بودم،
03:06
womenزنان agesسنین 16 to 24 are threeسه timesبار as likelyاحتمال دارد
54
170523
3849
زنان در سنین ۱۶ تا ۲۴ ساله نسبت به سایر زنان
03:10
to be domesticداخلی violenceخشونت victimsقربانیان
55
174372
2761
سه برابر بیشتر احتمال قربانی شدن
03:13
as womenزنان of other agesسنین,
56
177133
2815
در خشونت های خانوادگی را دارند،
03:15
and over 500 womenزنان and girlsدختران this ageسن
57
179948
3303
و سالیانه بیش از ۵۰۰ زن و دختر در این سنین
03:19
are killedکشته شده everyهرکدام yearسال by abusiveسوءاستفاده partnersهمکاران,
58
183251
3571
توسط شرکای جنسی سوءاستفاده کننده‌شان،
03:22
boyfriendsدوست پسر, and husbandsشوهران in the Unitedیونایتد Statesایالت ها.
59
186822
4633
دوست پسرشان و یا همسرشان در ایالت متحده کشته می‌شوند.
03:27
I was alsoهمچنین a very typicalمعمول victimقربانی because I knewمی دانست nothing
60
191455
3060
من قربانی بسیار متداولی بودم زیرا که من
03:30
about domesticداخلی violenceخشونت, its warningهشدار signsعلائم or its patternsالگوها.
61
194515
4585
درباره علائم هشدار دهند و یا الگوهای خشونت‌های خانوادگی هیچ چیزی نمی‌دانستم.
03:35
I metملاقات کرد Conorکنور on a coldسرماخوردگی, rainyبارانی Januaryژانویه night.
62
199100
5065
من کانر را در یک شب سرد بارانی در ماه ژانویه دیدم.
03:40
He satنشسته nextبعد to me on the Newجدید Yorkیورک Cityشهر subwayمترو,
63
204165
2963
او در ایستگاه مترو شهر نیویورک کنار من نشست،
03:43
and he startedآغاز شده chattingچت me up.
64
207128
2139
و شروع به صحبت کردن کرد.
03:45
He told me two things.
65
209267
1868
او به من دو چیز را گفت.
03:47
One was that he, too, had just graduatedفارغ التحصیل شد from an Ivyآویو Leagueلیگ schoolمدرسه,
66
211135
3802
یکی اینکه او از مدرسه ایوی لیگ فارغ التحصیل شده،
03:50
and that he workedکار کرد at a very impressiveچشمگیر Wallدیوار Streetخیابان bankبانک.
67
214937
4355
و دیگری اینکه او در یک بانک مهم در وال استریت کار می‌کرد.
03:55
But what madeساخته شده the biggestبزرگترین impressionاحساس؛ عقیده؛ گمان on me that first meetingملاقات
68
219292
3660
اما چیزی که بشترین جذابیت احساسی را در اولین ملاقات در من ایجاد کرد
03:58
was that he was smartهوشمندانه and funnyخنده دار
69
222952
3288
این بود که او مردی باهوش و بامزه بود
04:02
and he lookedنگاه کرد like a farmمزرعه boyپسر.
70
226240
1400
و او مثل یک کشاورز می‌ماند.
04:03
He had these bigبزرگ cheeksگونه ها, these bigبزرگ appleسیب cheeksگونه ها
71
227640
2347
او گونه های بزرگی داشت و گونه های بزرگ سیب مانند
04:05
and this wheat-blondگندم بور hairمو,
72
229987
1685
و موهای طلایی داشت
04:07
and he seemedبه نظر می رسید so sweetشیرین.
73
231672
3287
و در نظر من دوست داشتنی و شیرین بود.
04:10
One of the smartestهوشمندانه things Conorکنور did, from the very beginningشروع,
74
234959
3784
از ابتدا یکی از زیرکانه‌ترین کارهایی که کانر انجام داد،
04:14
was to createايجاد كردن the illusionتوهم that I was the dominantغالب partnerشریک in the relationshipارتباط.
75
238743
5574
این بود که این توهم را ایجاد کرد که من مسلط بر روابطمان بودم.
04:20
He did this especiallyبه خصوص at the beginningشروع
76
244317
2201
به طور خاص از ابتدا اینکار را
04:22
by idolizingبدبختی me.
77
246518
2866
با بت سازی از من انجام داد.
04:25
We startedآغاز شده datingدوستیابی, and he lovedدوست داشتنی everything about me,
78
249384
3286
ما شروع به دیدار هم کردیم، و او عاشق همه چیز من بود،
04:28
that I was smartهوشمندانه, that I'd goneرفته to Harvardهاروارد,
79
252670
1684
اینکه من باهوش بودم، من به هاوارد رفته بودم،
04:30
that I was passionateپرشور about helpingکمک teenageنوجوان girlsدختران, and my jobکار.
80
254354
3030
اینکه من درباره دختران نوجوان اشتیاق زیادی داشتم و درباره کار من.
04:33
He wanted to know everything about my familyخانواده
81
257384
2531
او می‌خواست همه چیز را درباره خانواده‌ام،
04:35
and my childhoodدوران کودکی and my hopesامیدوارم and dreamsرویاها.
82
259915
2616
درباره دوران کودکی‌ام، آرزوهایم و رویاهایم بداند.
04:38
Conorکنور believedمعتقد in me, as a writerنویسنده and a womanزن,
83
262531
3634
کانر مرا به عنوان یک نویسنده و یک زن باور داشت،
04:42
in a way that no one elseچیز دیگری ever had.
84
266165
3679
به شیوه‌ای که کس دیگری هرگز این باور را نداشت.
04:45
And he alsoهمچنین createdایجاد شده a magicalجادویی atmosphereاتمسفر of trustاعتماد betweenبین us
85
269844
4325
همچنین او با گفتن رازش فضای جادویی از اعتماد بین ما ایجاد کرده بود،
04:50
by confessingاعتراف his secretراز,
86
274169
2520
همچنین او با گفتن رازش فضای جادویی از اعتماد بین ما ایجاد کرده بود،
04:52
whichکه was that, as a very youngجوان boyپسر startingراه افتادن at ageسن fourچهار,
87
276689
4480
که وقتی خیلی بچه بوده، از سن ۴ سالگی
04:57
he had been savagelyوحشیانه and repeatedlyبارها و بارها physicallyاز لحاظ جسمی abusedمورد آزار قرار گرفته
88
281169
2911
بارها و بارها بطور وحشیانه‌ای مورد آزار جسمی توسط ناپدریش قرار می‌گرفته،
04:59
by his stepfatherپدر خوانده,
89
284080
1686
بارها و بارها بطور وحشیانه‌ای مورد آزار جسمی توسط ناپدریش قرار می‌گرفته،
05:01
and the abuseسو استفاده کردن had gottenدریافت کردم so badبد that he had had to dropرها کردن out of schoolمدرسه in eighthهشتم gradeمقطع تحصیلی,
90
285766
3940
و این آزار و اذیت آنچنان ناجور بوده که او را مجبور به ترک مدرسه در کلاس هشتم کرده٬
05:05
even thoughگرچه he was very smartهوشمندانه,
91
289706
2619
حتی با وجود اینکه او بسیار باهوش بوده٬
05:08
and he'dاو می خواهد spentصرف شده almostتقریبا 20 yearsسالها rebuildingبازسازی his life.
92
292325
3256
و حدود بیست سال زمان صرف بازسازی زندگیش کرده بود.
05:11
Whichکدام is why that Ivyآویو Leagueلیگ degreeدرجه
93
295581
3156
به همین دلیل بود که مدرک دانشگاه لیگ آیوی،
05:14
and the Wallدیوار Streetخیابان jobکار and his brightروشن است shinyبراق futureآینده
94
298737
2813
شغلی در وال استریت و آینده درخشانش
05:17
meantبه معنای so much to him.
95
301550
2571
برای او معنای زیادی داشت.
05:20
If you had told me
96
304121
2144
اگر شما به من می‌گفتید
05:22
that this smartهوشمندانه, funnyخنده دار, sensitiveحساس man who adoredعاشق me
97
306265
5364
که این مرد باهوش، شوخ طبع، احساساتی که مرا ستایش می کند
05:27
would one day dictateدیکته کردن whetherچه or not I woreبه تن کرد makeupآرایش,
98
311629
4383
یک روزی مرا وادار به این میکند که آرایش بکنم یا نکنم٬
05:31
how shortکوتاه my skirtsدامن were,
99
316012
2050
دامنم چقدر کوتاه باشد٬
05:33
where I livedزندگی می کرد, what jobsشغل ها I tookگرفت,
100
318062
1930
کجا زندگی کنم، چه شغلی بگیرم،
05:35
who my friendsدوستان were and where I spentصرف شده Christmasکریسمس,
101
319992
3364
با چه کسی دوست باشم و کریسمس را کجا بگذارانم،
05:39
I would have laughedخندید at you,
102
323356
1948
من به شما می‌خندیدم،
05:41
because there was not a hintاشاره کردن of violenceخشونت or controlکنترل
103
325304
3048
زیرا هیچ نشانه ای از خشونت یا کنترل
05:44
or angerخشم in Conorکنور at the beginningشروع.
104
328352
3484
و یا عصبانیت در ابتدا در کانر وجود نداشت.
05:47
I didn't know that the first stageمرحله
105
331836
3125
من نمی دانستم که اولین مرحله
05:50
in any domesticداخلی violenceخشونت relationshipارتباط
106
334961
2375
در هر رابطه‌ی خشونت خانوادگی
05:53
is to seduceاز راه بدر کردن and charmافسون the victimقربانی.
107
337336
3652
اغفال و فریب قربانی‌ست.
05:56
I alsoهمچنین didn't know that the secondدومین stepگام is to isolateمنزوی the victimقربانی.
108
340988
4760
همچنین نمی‌دانستم که قدم دوم منزوی کردن قربانی‌ست.
06:01
Now, Conorکنور did not come home one day and announceاعلام,
109
345748
4154
کانر یک شب به منزل نیامد و بگه،
06:05
"You know, hey, all this Romeoرومئو and Julietژولیت stuffچیز has been great,
110
349902
3134
«هی، می‌دونی تمامی این رومئو ژولیت بازی‌ها خیلی عالی بودند،
06:08
but I need to moveحرکت into the nextبعد phaseفاز
111
353036
2005
اما من نیاز دارم که قدم به مرحله بعدی بگذارم،
06:10
where I isolateمنزوی you and I abuseسو استفاده کردن you" — (Laughterخنده) —
112
355041
4179
که همان منزوی کردن و آزار دادن توست» - ( خنده تماشاگران)
06:15
"so I need to get you out of this apartmentاپارتمان
113
359220
1355
«بنابر این من باید تو را از این آپارتمان بیرون ببرم
06:16
where the neighborsهمسایه ها can hearشنیدن you screamفریاد زدن
114
360575
1641
جایی که ممکن‌هست همسایگان صدای فریاد تو را بشنوند،
06:18
and out of this cityشهر where you have friendsدوستان and familyخانواده
115
362216
2473
و تو را از این شهر که دوستان، اقوامی و همکارانی داری
06:20
and coworkersهمکاران who can see the bruisesکبودی."
116
364689
3306
که ممکن است کبودهای تن تو را ببینند بیرون ببرم.»
06:23
Insteadبجای, Conorکنور cameآمد home one Fridayجمعه eveningشب
117
367995
4221
در عوض، کانر در یک عصر روز جمعه به خونه آمد
06:28
and he told me that he had quitترک his jobکار that day,
118
372216
2731
و به من گفت که از کارش همان روز استعفاء داده،
06:30
his dreamرویا jobکار,
119
374947
2465
شغل رویاییش،
06:33
and he said that he had quitترک his jobکار because of me,
120
377412
4141
و گفت که او از کارش به خاطر من استعفا داده،
06:37
because I had madeساخته شده him feel so safeبی خطر and lovedدوست داشتنی
121
381553
3178
زیرا من باعث شدم که او احساس امنیت و دوست داشته شدن کند
06:40
that he didn't need to proveثابت كردن himselfخودت on Wallدیوار Streetخیابان anymoreدیگر,
122
384731
3123
دیگرنیازی به اثبات خودش در وال استریت ندارد،
06:43
and he just wanted to get out of the cityشهر
123
387854
2515
و فقط می‌خواهد که از شهر برود
06:46
and away from his abusiveسوءاستفاده, dysfunctionalناکارآمد familyخانواده,
124
390369
2978
و از خانواده تعدی‌گر و ناکارآمدش به دور باشد،
06:49
and moveحرکت to a tinyکوچک townشهر in Newجدید Englandانگلستان
125
393347
3122
و به شهر کوچکی در منطقه نیو انگلند برود
06:52
where he could startشروع کن his life over with me by his sideسمت.
126
396469
3573
جایی که او بتواند در کنار من زندگی اش را شروع کند.
06:55
Now, the last thing I wanted to do was leaveترک کردن Newجدید Yorkیورک,
127
400042
3866
آخرین چیزی که من در زندگی می ‌خواستم ترک کردن شهر نیویورک بود،
06:59
and my dreamرویا jobکار,
128
403908
3607
و ترک شغل رویایی‌ام٬
07:03
but I thought you madeساخته شده sacrificesفداکاری for your soulmatesoulmate,
129
407515
2583
ولی من فکر کردم که باید برای معشوقم فداکاری کنم،
07:05
so I agreedتوافق کرد, and I quitترک my jobکار,
130
410098
3464
بنابر این من موافقت کردم، و از شغلم استعفا دادم،
07:09
and Conorکنور and I left Manhattanمنهتن togetherبا یکدیگر.
131
413562
2631
و کانر و من منهتن را ترک کردیم.
07:12
I had no ideaاندیشه I was fallingافتادن into crazyدیوانه love,
132
416193
4366
اصلا فکر نمی‌کردم که دارم درگیر یک عشق مجنون‌وار می‌شوم٬
07:16
that I was walkingپیاده روی headfirstسرپرست into a carefullyبا دقت laidگذاشته
133
420559
3632
که من سراسیمه قدم به طرف یک تَله جسمی، مالی و روانی که به دقت کار گذاشته شده بود بر می‌داشتم.
07:20
physicalفیزیکی, financialمالی and psychologicalروانشناسی trapتله.
134
424191
4980
که من سراسیمه قدم به طرف یک تَله جسمی، مالی و روانی که به دقت کار گذاشته شده بود بر می‌داشتم.
07:25
The nextبعد stepگام in the domesticداخلی violenceخشونت patternالگو
135
429171
2320
گام بعدی در الگوی خشونت‌های خانوادگی
07:27
is to introduceمعرفی کنید the threatتهدید of violenceخشونت
136
431491
4282
تهدید به خشونت و دیدن اینکه او چگونه واکنش نشان می‌دهد است.
07:31
and see how she reactsواکنش نشان می دهد.
137
435773
2199
تهدید به خشونت و دیدن اینکه او چگونه واکنش نشان می‌دهد است.
07:33
And here'sاینجاست where those gunsاسلحه come in.
138
437972
2709
و اینجاست که اون تفنگ‌هایی که صحبتش رو کردم سر و کله‌ش پیدا شد
07:36
As soonبه زودی as we movedنقل مکان کرد to Newجدید Englandانگلستان -- you know,
139
440681
2918
به محض اینکه ما به نیو انگلند رفتیم-- می‌دونید که
07:39
that placeمحل where Connorکانور was supposedقرار است to feel so safeبی خطر --
140
443599
2738
انتظار میرفت که در این محل کرنر احساس امنیت کنه--
07:42
he boughtخریداری شد threeسه gunsاسلحه.
141
446337
2416
او سه تا اسلحه خرید.
07:44
He keptنگه داشته شد one in the gloveدستکش compartmentمحفظه of our carماشین.
142
448753
3440
او یک اسلحه را در داشبورد خودروی‌مان گذاشت.
07:48
He keptنگه داشته شد one underزیر the pillowsبالش on our bedبستر,
143
452193
2656
یکی را هم زیر بالش‌ در رختخواب‌مان نگه داشت،
07:50
and the thirdسوم one he keptنگه داشته شد in his pocketجیب at all timesبار.
144
454849
3162
و سومی را در تمام اوقات در جیبش نگه می‌داشت.
07:53
And he said that he neededمورد نیاز است those gunsاسلحه
145
458011
2318
و گفت که به دلیل آسیب جدی روحی که در زمان نوجوانی دیده به این اسلحه نیاز دارد.
07:56
because of the traumaتروما he'dاو می خواهد experiencedبا تجربه as a youngجوان boyپسر.
146
460329
2796
و گفت که به دلیل آسیب جدی روحی که در زمان نوجوانی دیده به این اسلحه نیاز دارد.
07:59
He neededمورد نیاز است them to feel protectedحفاظت شده.
147
463125
2484
این را نیاز دارد تا احساس امنیت کند.
08:01
But those gunsاسلحه were really a messageپیام for me,
148
465609
2912
اما این اسلحه‌ها برای من واقعا یک پیام داشتند،
08:04
and even thoughگرچه he hadn'tتا به حال نیست raisedبالا بردن a handدست to me,
149
468521
2694
با اینکه او دست روی من بلند نکرده بود٬
08:07
my life was alreadyقبلا in graveقبر dangerخطر everyهرکدام minuteدقیقه of everyهرکدام day.
150
471215
5806
زندگی‌ام درهر دقیقه از هر روز در معرض خطر شدیدی قرار گرفته بود.
08:12
Conorکنور first physicallyاز لحاظ جسمی attackedحمله کرد me
151
477021
3573
اولین باری که کانر جسماً به من حمله کرد
08:16
fiveپنج daysروزها before our weddingعروسی.
152
480594
2825
پنج روز قبل از ازدواج مان بود.
08:19
It was 7 a.m. I still had on my nightgownلباس شب.
153
483419
4192
ساعت ۷ صبج بود. من هنوز لباس خواب تنم بود.
08:23
I was workingکار کردن on my computerکامپیوتر tryingتلاش کن to finishپایان دادن a freelanceآزاد writingنوشتن assignmentوظیفه,
154
487611
4240
داشتم با کامپیوترم کار می‌کردم تا یک تا مقاله را تمام کنم،
08:27
and I got frustratedناامید,
155
491851
1814
و فکرم به هم ریخت و کارم مختل شد.
08:29
and Conorکنور used my angerخشم as an excuseبهانه
156
493665
3087
و کانر عصبانیت مرا بهانه کرد
08:32
to put bothهر دو of his handsدست ها around my neckگردن
157
496752
3151
تا هر دو دستش را دور گردن من بگذارد
08:35
and to squeezeفشار دادن so tightlyمحکم that I could not breatheتنفس کنید or screamفریاد زدن,
158
499903
3820
و به سختی فشار دهد تا من نتوان نفس بکشم و یا فریاد بزنم،
08:39
and he used the chokeholdدزدگیر
159
503723
1824
واز دستش که دور گردن من حلقه شده بود استفاد کرد و سر مرا بارها و بارها به دیوار کوبید.
08:41
to hitاصابت my headسر repeatedlyبارها و بارها againstدر برابر the wallدیوار.
160
505547
4426
واز دستش که دور گردن من حلقه شده بود استفاد کرد و سر مرا بارها و بارها به دیوار کوبید.
08:45
Fiveپنج daysروزها laterبعد, the tenده bruisesکبودی on my neckگردن had just fadedمحو شده,
161
509973
5318
پنج روز بعد، ده نقطه کبود شده روی تنم از بین رفت،
08:51
and I put on my mother'sمادر weddingعروسی dressلباس,
162
515291
2475
و من لباس عروسی مادرم را پوشیدم،
08:53
and I marriedمتاهل him.
163
517766
2317
و با او ازدواج کردم.
08:55
Despiteبا وجود what had happenedاتفاق افتاد,
164
520083
2281
علی رغم اتفاقی که افتاده بود،
08:58
I was sure we were going to liveزنده happilyبا خوشحالی ever after,
165
522364
3519
من مطمئن بودم که ما زندگی شادی را برای همیشه خواهیم داشت،
09:01
because I lovedدوست داشتنی him, and he lovedدوست داشتنی me so much.
166
525883
4081
زیرا من عاشق او بودم و او بسیارعاشق من بود
09:05
And he was very, very sorry.
167
529964
3372
او خیلی خیلی متاسف بود.
09:09
He had just been really stressedتاکید کرد out by the weddingعروسی
168
533336
3173
او فقط برای مراسم ازدواج و تشکیل خانواده با من بسیارعصبی شده بود.
09:12
and by becomingتبدیل شدن به a familyخانواده with me.
169
536509
2197
او فقط برای مراسم ازدواج و تشکیل خانواده با من بسیارعصبی شده بود.
09:14
It was an isolatedجدا شده incidentحادثه,
170
538706
1721
واین حادثه جداگانه بوده،
09:16
and he was never going to hurtصدمه me again.
171
540427
3596
و اوهرگز دوباره صدمه‌ای به من نخواهد زد.
09:19
It happenedاتفاق افتاد twiceدو برابر more on the honeymoonماه عسل.
172
544023
2580
دو مرتبه دیگر در ماه عسل این اتفاق افتاد.
09:22
The first time, I was drivingرانندگی to find a secretراز beachساحل دریا
173
546603
3087
اولین مرتبه، من رانندگی می‌کردم که یک ساحل خلوت پیدا کنم
09:25
and I got lostکم شده,
174
549690
2702
و گم شدم،
09:28
and he punchedپانچ me in the sideسمت of my headسر so hardسخت
175
552392
2970
او مشت محکمی به کنار سرم زد
09:31
that the other sideسمت of my headسر repeatedlyبارها و بارها hitاصابت
176
555362
2144
و طرف دیگر سرم چند بار
09:33
the driver'sراننده sideسمت windowپنجره.
177
557506
2407
به پنجره‌ی سمت راننده خورد.
09:35
And then a fewتعداد کمی daysروزها laterبعد, drivingرانندگی home from our honeymoonماه عسل,
178
559913
3366
و سپس چند روز بعد، در راه بازگشت از ماه عسل به خانه٬
09:39
he got frustratedناامید by trafficترافیک,
179
563279
2283
از ترافیک خسته شده بود،
09:41
and he threwپرتاب کرد a coldسرماخوردگی Bigبزرگ Macمک in my faceصورت.
180
565562
3432
و یک ساندویج بیگ مک را به صورتم پرتاب کرد.
09:44
Conorکنور proceededاقدام کرد to beatضرب و شتم me onceیک بار or twiceدو برابر a weekهفته
181
568994
2608
کرنر به مدت دو سال و نیم از ازدواج‌مان هفته‌ای یکی دوبارمرا کتک می‌زد.
09:47
for the nextبعد two and a halfنیم yearsسالها of our marriageازدواج.
182
571602
3417
کرنر به مدت دو سال و نیم از ازدواج‌مان هفته‌ای یکی دوبارمرا کتک می‌زد.
09:50
I was mistakenاشتباه in thinkingفكر كردن that I was uniqueمنحصر بفرد
183
575019
3125
من در اشتباه بودم که فکر می‌کردم من در این موقعیت
09:54
and aloneتنها in this situationوضعیت.
184
578144
2643
منحصربفرد و تنها هستم.
09:56
One in threeسه Americanآمریکایی womenزنان
185
580787
2191
از هر سه زن آمریکایی یکی از آنها
09:58
experiencesتجربیات domesticداخلی violenceخشونت or stalkingسرقت at some pointنقطه in her life,
186
582978
4152
خشونت خانودگی و یا چیز مشابهی در زندگی‌اش تجربه می‌کند،
10:03
and the CDCCDC reportsگزارش ها that 15 millionمیلیون childrenفرزندان
187
587130
3641
و مرکز توسعه کودکان گزارش می‌دهد که سالیانه ۱۵ میلیون کودک
10:06
are abusedمورد آزار قرار گرفته everyهرکدام yearسال, 15 millionمیلیون.
188
590771
3410
مورد سوء استفاده و یا مورد آزار قرار میگیرند ، ۱۵ میلیون.
10:10
So actuallyدر واقع, I was in very good companyشرکت.
189
594181
4373
خُب در واقع من در جمع بسیار خوبی بودم.
10:14
Back to my questionسوال:
190
598554
2416
به سوال برگردیم:
10:16
Why did I stayاقامت کردن?
191
600970
2495
چرا من ماندم؟
10:19
The answerپاسخ is easyآسان.
192
603465
2738
پاسخ خیلی ساده است.
10:22
I didn't know he was abusingسوء استفاده me.
193
606203
2688
من نمی‌دانستم که او با من بد رفتاری می‌کند.
10:24
Even thoughگرچه he heldبرگزار شد those loadedلود شده gunsاسلحه to my headسر,
194
608891
3848
حتی با اینکه او اسلحه پر را روی سر من گرفته بود
10:28
pushedتحت فشار قرار داد me down stairsپله ها,
195
612739
2223
مرا به پائین پله‌ها هل داده بود.
10:30
threatenedتهدید شده to killکشتن our dogسگ,
196
614962
1381
تهدید کرده بود که سگ‌مان را می‌کشد،
10:32
pulledکشیده the keyکلیدی out of the carماشین ignitionآتش گرفتن as I droveرانندگی کرد down the highwayبزرگراه,
197
616343
3923
سوئیچ خودرو را وقتی من در بزرگراه رانندگی می کردم کشیده بود،
10:36
pouredریخته coffeeقهوه grindsتمیز کردن on my headسر
198
620266
2517
دانه‌های قهوه را روی سرم خالی کرده بود
10:38
as I dressedلباس پوشیده for a jobکار interviewمصاحبه,
199
622783
2316
در حالی که من برای مصاحبه کاری لباس مرتبی پوشیده بودم،
10:40
I never onceیک بار thought of myselfخودم as a batteredضرب و شتم wifeهمسر.
200
625099
4370
من حتی یک بار هم فکر نکردم که یک زن کتک خورده از همسرم هستم.
10:45
Insteadبجای, I was a very strongقوی womanزن
201
629469
3577
در عوض، من زنی بسیار قوی
10:48
in love with a deeplyعمیقا troubledمشکل دار man,
202
633046
2252
که عاشق مردی که عمیقا مشکل داشت بودم،
10:51
and I was the only personفرد on Earthزمین
203
635298
2057
و من تنها کسی بودم در این جهان
10:53
who could help Conorکنور faceصورت his demonsشیاطین.
204
637355
3440
که می توانست به کانر کمک کند تا با پلیدی‌ها مواجه شود.
10:56
The other questionسوال everybodyهمه asksمی پرسد is,
205
640795
3711
سوال دیگری که همه می‌پرسند این است،
11:00
why doesn't she just leaveترک کردن?
206
644506
2417
چرا او (آن زن) ترک نمی‌کند و نمی‌رود؟
11:02
Why didn't I walkراه رفتن out? I could have left any time.
207
646923
3951
چرا من نرفتم؟ من نمی‌توانستم هیچ زمانی بروم.
11:06
To me, this is the saddestغمگین ترین and mostاکثر painfulدردناک questionسوال that people askپرسیدن,
208
650874
4712
از منظر من، این غمگین‌ترین و دردناک‌ترین سوالی‌ست که مردم می‌پرسند،
11:11
because we victimsقربانیان know something you usuallyمعمولا don't:
209
655586
3091
زیرا ما قربانیان چیزی را می‌دانیم که شما نمی‌دانید:
11:14
It's incrediblyطور باور نکردنی dangerousخطرناک است to leaveترک کردن an abuserسوء استفاده کننده.
210
658677
4393
بطور باورنکردنی ترک آزاردهنده خطرناک است.
11:18
Because the finalنهایی stepگام in the domesticداخلی violenceخشونت patternالگو
211
663070
3319
زیرا آخرین اقدام درالگوی خشونت خانوادگی
11:22
is killکشتن her.
212
666389
2895
کشتن قربانی‌ است.
11:25
Over 70 percentدرصد of domesticداخلی violenceخشونت murdersقتل
213
669284
2541
بیش از ۷۰ دردصد از قتل های ناشی از خشونت خانوادگی
11:27
happenبه وقوع پیوستن after the victimقربانی has endedبه پایان رسید the relationshipارتباط,
214
671825
4068
زمانی اتفاق می‌افتد که قربانی رابطه‌اش را با آزاد دهند قطع می‌کند،
11:31
after she's gottenدریافت کردم out,
215
675893
1893
وقتی که زن مرد را ترک می‌کند،
11:33
because then the abuserسوء استفاده کننده has nothing left to loseاز دست دادن.
216
677786
3251
زیرا پس از آن آزاردهند دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد.
11:36
Other outcomesنتایج includeعبارتند از long-termبلند مدت stalkingسرقت,
217
681037
3091
عواقب دیگر از جمله پیوندهای دراز مدت،
11:40
even after the abuserسوء استفاده کننده remarriesازدواج مجدد;
218
684128
2952
حتی پس از ازدواج مجدد آزار دهنده؛
11:42
denialانکار of financialمالی resourcesمنابع;
219
687080
2155
پنهان‌کاری منابع مالی؛
11:45
and manipulationدستکاری of the familyخانواده courtدادگاه systemسیستم
220
689235
2389
و فریب‌کاری در سیستم دادگاه خانواده
11:47
to terrifyوحشت زده the victimقربانی and her childrenفرزندان,
221
691624
2823
برای مرعوب کردن قربانی و فرزندان او٬
11:50
who are regularlyبه طور منظم forcedمجبور شدم by familyخانواده courtدادگاه judgesقضات
222
694447
4926
فرزندانی که مرتبا توسط دادگاه خانواده مجبور می‌شوند
11:55
to spendخرج کردن unsupervisedبدون نظارت time
223
699373
1969
اوقات بدون نظارتی را با مردی بگذرانند
11:57
with the man who beatضرب و شتم theirخودشان motherمادر.
224
701342
3671
که مادرشان را کتک می‌زند.
12:00
And still we askپرسیدن, why doesn't she just leaveترک کردن?
225
705013
4175
و هنوز ما می‌پرسیم که چرا او نمی‌رود؟
12:05
I was ableتوانایی to leaveترک کردن,
226
709188
1754
من قادر به رفتن بودم،
12:06
because of one finalنهایی, sadisticسادیستی beatingكتك زدن
227
710942
2902
به خاطر یکی از آخرین کتک زدن‌های دیگرآزارانه‌ی او
12:09
that brokeشکست throughاز طریق my denialانکار.
228
713844
3159
که حاشا و عدم پذیرش مرا شکست.
12:12
I realizedمتوجه شدم that the man who I lovedدوست داشتنی so much
229
717003
3170
من متوجه شدم که مردی که بسیار عاشقش بودم
12:16
was going to killکشتن me if I let him.
230
720173
2910
اگر من به او اجازه دهم٬ مرا خواهد کشت.
12:18
So I brokeشکست the silenceسکوت.
231
723083
2515
پس من سکوت را شکستم.
12:21
I told everyoneهر کس:
232
725598
2830
به همه گفتم:
12:24
the policeپلیس, my neighborsهمسایه ها,
233
728428
3785
به پلیس، همسایه‌هایم،
12:28
my friendsدوستان and familyخانواده, totalجمع strangersغریبه ها,
234
732213
3840
دوستانم، و خانواده‌ام، و تمامی غریبه‌ها،
12:31
and I'm here todayامروز because you all helpedکمک کرد me.
235
736053
6854
و من امروز اینجا هستم زیرا تمامی شما به من کمک کردید.
12:38
We tendگرایش داشتن to stereotypeکلیشه victimsقربانیان
236
742907
2538
ما تمایل داریم سرآمد وحشناکی از قربانیان کلیشه‌ای باشیم،
12:41
as grislyترسناک headlinesسرفصل ها,
237
745445
3062
ما تمایل داریم سرآمد وحشناکی از قربانیان کلیشه‌ای باشیم،
12:44
self-destructiveخود مخرب است womenزنان, damagedآسیب دیده goodsکالاها.
238
748507
3296
زنان «خود مُخرب» و کالاهای آسیب‌دیده باشیم
12:47
The questionسوال, "Why does she stayاقامت کردن?"
239
751803
3003
آیا سوال، «چرا او می‌ماند؟»
12:50
is codeکد for some people for, "It's her faultعیب for stayingاقامت,"
240
754806
5636
رمزی برای بعضی افراد است که بگویند، «این اشتباه او بوده که مانده»٬
12:56
as if victimsقربانیان intentionallyاز قصد chooseانتخاب کنید to fallسقوط in love with menمردان
241
760442
3324
به عنوان اینکه قربانیان عمدا عاشق مردانی می‌شوند
12:59
intentقصد uponبر destroyingاز بین بردن us.
242
763766
2632
که تمایل به تخریب‌شان دارند .
13:02
But sinceاز آنجا که publishingانتشارات "Crazyدیوانه Love,"
243
766398
2504
اما از زمانی که کتاب «عشق دیوانه‌وار» منتشر شده
13:04
I have heardشنیدم hundredsصدها of storiesداستان ها from menمردان and womenزنان
244
768902
3523
صدها داستان از زنان و مردانی شنیده‌ام٬
13:08
who alsoهمچنین got out,
245
772425
2445
که آنها هم رفته‌اند٬
13:10
who learnedیاد گرفتم an invaluableارزشمند life lessonدرس from what happenedاتفاق افتاد,
246
774870
4380
که درسی گران‌بها از آنکه چه که رخ داده گرفته‌اند٬
13:15
and who rebuiltبازسازی livesزندگی می کند -- joyousخوشحال, happyخوشحال livesزندگی می کند --
247
779250
4213
و کسانی که زندگی شان را دوباره ساختند-- مسرت بخش و زندگی شادمان--
13:19
as employeesکارکنان, wivesهمسران and mothersمادران,
248
783463
2334
به عنوان کارمندان، همسران و مادران
13:21
livesزندگی می کند completelyبه صورت کامل freeرایگان of violenceخشونت, like me.
249
785797
4681
و کاملا عاری از خشونت مثل من زندگی می‌کنند.
13:26
Because it turnsچرخش out that I'm actuallyدر واقع a very typicalمعمول domesticداخلی violenceخشونت victimقربانی
250
790478
4031
معلوم شد که در واقع من یک قربانی خشونت خانوادگی بسیار متداولی هستم،
13:30
and a typicalمعمول domesticداخلی violenceخشونت survivorبازمانده.
251
794509
3444
و یک نجات یافته متداول خشونت خانوادگی.
13:33
I remarriedمجرد a kindنوع and gentleملایم man,
252
797953
4025
من با یک مرد خوب و مهربان دوباره ازدواج کردم،
13:37
and we have those threeسه kidsبچه ها.
253
801978
2336
ما این سه فرزند را داریم.
13:40
I have that blackسیاه labآزمایشگاه, and I have that minivanمینی واگن.
254
804314
3401
من اون سگ بلک لب و اون خوردو مینی ون رو دارم.
13:43
What I will never have again,
255
807715
3466
چیزی که هرگز دیگر نداشتم،
13:47
ever,
256
811181
2958
هرگز
13:50
is a loadedلود شده gunاسلحه heldبرگزار شد to my headسر
257
814139
2125
یک اسلحه پر بر روی سرم
13:52
by someoneکسی who saysمی گوید that he lovesدوست دارد me.
258
816264
3643
توسط کسی که می گوید عاشق من است.
13:55
Right now, maybe you're thinkingفكر كردن,
259
819907
2631
حال شاید دارید فکر می‌کنید،
13:58
"Wowوای, this is fascinatingشگفت انگیز,"
260
822538
1907
«وای این خیلی جالبه»
14:00
or, "Wowوای, how stupidاحمق was she,"
261
824445
3128
و یا «وای، چقدر او احمق بود،»
14:03
but this wholeکل time, I've actuallyدر واقع been talkingصحبت کردن about you.
262
827573
6003
اما در تمامی این اوقات من درباره شما داشتم حرف می‌زدم.
14:09
I promiseوعده you there are severalچند people
263
833576
3517
من به شما قول می‌دهم که هم اکنون چندین نفر
14:12
listeningاستماع to me right now
264
837093
1742
به حرفهای من گوش می‌دهند
14:14
who are currentlyدر حال حاضر beingبودن abusedمورد آزار قرار گرفته
265
838835
3012
که در حال آزار دیدن هستند
14:17
or who were abusedمورد آزار قرار گرفته as childrenفرزندان
266
841847
2515
و یا در دوران کودکی آزار دیدند
14:20
or who are abusersسوء استفاده کنندگان themselvesخودشان.
267
844362
3370
و یا کسانی که خودشان را آزار می‌دهند.
14:23
Abuseسو استفاده کردن could be affectingموثر بر your daughterفرزند دختر,
268
847732
1937
همین حالا دختر شما، خواهرتان و یا بهترین دوستان می‌تواند مورد آزار قرار گیرند.
14:25
your sisterخواهر, your bestبهترین friendدوست right now.
269
849669
5293
همین حالا دختر شما، خواهرتان و یا بهترین دوستان می‌تواند مورد آزار قرار گیرند.
14:30
I was ableتوانایی to endپایان my ownخودت crazyدیوانه love storyداستان
270
854962
3444
من توانستم عشق دیوانه‌وار خودم را
14:34
by breakingشکستن the silenceسکوت.
271
858406
2201
با شکستن سکوت تمام کنم.
14:36
I'm still breakingشکستن the silenceسکوت todayامروز.
272
860607
2515
وامروز هنوز در حال شکستن سکوت هستم.
14:39
It's my way of helpingکمک other victimsقربانیان,
273
863122
3816
این شیوه من برای کمک به قربانیان است،
14:42
and it's my finalنهایی requestدرخواست of you.
274
866938
3368
و این آخرین تقاضای من از شماست.
14:46
Talk about what you heardشنیدم here.
275
870306
2832
درباره آنچه که اینجا شنیده‌اید صحبت کنید.
14:49
Abuseسو استفاده کردن thrivesپرورش می یابد only in silenceسکوت.
276
873138
3328
آزار رسانی تنها در سکوت پیشرفت و گسترش می‌یابد.
14:52
You have the powerقدرت to endپایان domesticداخلی violenceخشونت
277
876466
3703
شما قدرت آن را دارید که به سادگی خشونت خانوادگی را
14:56
simplyبه سادگی by shiningدرخشان a spotlightنور افکن on it.
278
880169
3509
به سادگی و با انداختن نور روی آن تمام کنید.
14:59
We victimsقربانیان need everyoneهر کس.
279
883678
3074
ما قربانیان٬ به همه نیاز داریم.
15:02
We need everyهرکدام one of you to understandفهمیدن
280
886752
4073
ما نیاز داریم که همه شما
15:06
the secretsاسرار of domesticداخلی violenceخشونت.
281
890825
3778
اسرار خشونت‌های خانوادگی را درک کنید.
15:10
Showنمایش abuseسو استفاده کردن the lightسبک of day by talkingصحبت کردن about it
282
894603
2984
با صحبت کرن با فرزندانتان، همکارانتان، و دوستان و اقوامتان درباره آزار رساندن آن را روشن و فاش نماید.
15:13
with your childrenفرزندان, your coworkersهمکاران,
283
897587
2127
با صحبت کرن با فرزندانتان، همکارانتان، و دوستان و اقوامتان درباره آزار رساندن آن را روشن و فاش نماید.
15:15
your friendsدوستان and familyخانواده.
284
899714
1937
با صحبت کرن با فرزندانتان، همکارانتان، و دوستان و اقوامتان درباره آزار رساندن آن را روشن و فاش نماید.
15:17
Recastبازنویسی survivorsبازماندگان as wonderfulفوق العاده, lovableدوست داشتنی people
285
901651
3446
و برای نجات یافتگان طرحی نو دراندازید٬ انسان‌هایی شگفت‌انگیز٬ دوست داشتنی
15:20
with fullپر شده futuresآینده.
286
905097
2815
با یک آینده‌ی کامل.
15:23
Recognizeتشخیص the earlyزود signsعلائم of violenceخشونت
287
907912
3481
اولین نشانه های خشونت را تشخیص دهید
15:27
and conscientiouslyبا وجدان interveneدخالت,
288
911393
2833
و با وجدان مداخله کنید،
15:30
deescalateافزایش یافت it, showنشان بده victimsقربانیان a safeبی خطر way out.
289
914226
4162
خشونت را کاهش دهید، و به قربانی راه امنی برای فرار نشان دهید.
15:34
Togetherبا یکدیگر we can make our bedsتخت,
290
918388
3995
ما با هم می‌توانیم تخت خوابمان را درست کنیم،
15:38
our dinnerشام tablesجداول and our familiesخانواده ها
291
922383
3617
میز شام را بچینیم و
15:41
the safeبی خطر and peacefulصلح آمیز oasesoases they should be.
292
926000
3257
در یک فضای آرام و ایمن که می‌بایستی چنین باشند، خانواده‌هایمان را تشکیل دهیم.
15:45
Thank you.
293
929257
1972
سپاسگزارم.
15:47
(Applauseتشویق و تمجید)
294
931229
7708
( تشویق تماشاگران)
Translated by soheila Jafari
Reviewed by Ardeshir Tayebi

▲Back to top

ABOUT THE SPEAKER
Leslie Morgan Steiner - Writer
Leslie Morgan Steiner is a writer and outspoken advocate for survivors of domestic violence -- which includes herself.

Why you should listen

Leslie Morgan Steiner is the author of Crazy Love, a memoir about her marriage to a man who routinely abused and threatened her. In it she describes the harrowing details that unfolded unexpectedly -- from the moment she met a warm, loving, infatuated man on the subway, to the moment he first laid a hand on her, when he grabbed her neck just days before their wedding. Steiner also edited Mommy Wars: Stay-at-Home and Career Moms Face Off on Their Choices, Their Lives, Their Families, a collection of essays by women struggling to balance motherhood and their careers.

Steiner received her MBA in marketing from Wharton School of Business and worked in marketing for Johnson & Johnson before transitioning to writing, as General Manager of the Washington Post Magazine. Steiner writes a weekly column called "Two Cents on Modern Motherhood," for the website Mommy Track’d, and she has just finished her third book, on the effect of fertility treatments on modern motherhood.

Read her thoughts about this TED Talk on CNN.com >>

More profile about the speaker
Leslie Morgan Steiner | Speaker | TED.com