ABOUT THE SPEAKER
Tania Luna - Surprisologist
Tania Luna co-founded Surprise Industries, a company devoted to designing surprise experiences.

Why you should listen

Tania Luna has an unusual title: she calls herself a “surprisologist.” The co-founder and CEO of Surprise Industries, Luna thinks deeply about how to delight, and how to help individuals and teams thrive in uncertain circumstances and develop the bonds needed to get through them.

When Luna was invited to take part in TED’s Worldwide Talent Search in 2012, she expected to give a talk about surprise and the importance of not being attached to outcomes. However, she was inspired to tell a more personal story -- one many of her closest friends didn’t know -- about her Ukrainian family getting asylum in the United States when she was 6-yeard-old and arriving in New York with virtually nothing. She sees her work as connected to her upbringing -- in which a piece of Bazooka bubble gum, a thrown-out toy or a mis-delivered pizza was magical -- because it gave her an appreciation for the joy of little surprises. 

More profile about the speaker
Tania Luna | Speaker | TED.com
TED@New York

Tania Luna: How a penny made me feel like a millionaire

تانيا لونا: چطور يك پنى، به من حس ميليونر شدن داد

Filmed:
1,797,188 views

پس از واقعه چرنوبيل، تانيا لونا در كودكی با گرفتن پناهندگى از ايالات متحده خانه‌‌اش را در اوكراين ترك مى‌‌كند. يك روز، در كف پناهگاه بى‌‌خانمانهاى نيويورك، جاييكه او و خانواده‌‌اش زندگى مى‌‌كردند، يك پنى پيدا مى‌‌كند. او هرگز دوباره خودش را آنقدر ثروتمند حس نكرد. تعمقى بر لذتهاى تلخ و شيرين دوران كودكى-- و اينكه چگونه آنها را در ذهن‌‌مان نگه داريم.
- Surprisologist
Tania Luna co-founded Surprise Industries, a company devoted to designing surprise experiences. Full bio

Double-click the English transcript below to play the video.

00:12
I'm fiveپنج yearsسالها oldقدیمی, and I am very proudمغرور.
0
786
3995
پنج ساله بودم و خیلی مغرور بودم.
00:16
My fatherپدر has just builtساخته شده the bestبهترین outhouseبیرون خانه
1
4781
3559
پدرم در دهكده كوچك‌‌مان در اوكراين
00:20
in our little villageدهکده in Ukraineاوکراین.
2
8340
2590
بهترين توالت رو ساخته بود.
00:22
Insideداخل, it's a smellyبدبختی, gapingخم شدن holeسوراخ in the groundزمینی,
3
10930
3549
داخلش، تو زمين يك سوراخ بوگندو و خيلى گشاد،
00:26
but outsideخارج از, it's pearlyمروارید whiteسفید formicaفرمیکا
4
14479
4006
اما بيرونش به سفيدی مرواريد بود.
00:30
and it literallyعینا gleamsدرخشش in the sunآفتاب.
5
18485
3628
و به معناى واقعى كلمه در نور خورشيد مى‌درخشید.
00:34
This makesباعث می شود me feel so proudمغرور, so importantمهم,
6
22113
3557
اين باعث مى‌‌شد احساس غرور زياد و خيلى مهم بودن كنم،
00:37
that I appointانتصاب کنید myselfخودم the leaderرهبر of my little groupگروه of friendsدوستان
7
25670
3040
طوريكه خودم را رهبر گروه كوچك دوستانم منصوب كنم و
00:40
and I deviseطراحی شده missionsماموریت ها for us.
8
28710
2780
و براى خودمون ماموريت تعيين كنم.
00:43
So we prowlپیاده روی from houseخانه to houseخانه
9
31490
2313
از خانه‌‌اى به خانه‌‌اى ديگر در جستجوى يافتن مگس‌‌هايى كه
00:45
looking for fliesمگس ها capturedاسیر in spiderعنکبوت websشبکه ها
10
33803
3367
در تارهاى عنكبوت گرفتار شده‌‌اند مى‌‌رفتيم
00:49
and we setتنظیم them freeرایگان.
11
37170
2387
و آنها را آزاد مى‌‌كردیم.
00:51
Fourچهار yearsسالها earlierقبلا, when I was one,
12
39557
2308
چهار سال قبل‌‌تر، وقتى يك ساله بودم،
00:53
after the Chernobylچرنوبیل accidentتصادف,
13
41865
1445
بعد از سانحه چرنوبيل،
00:55
the rainباران cameآمد down blackسیاه,
14
43310
2331
باران سياه باريد،
00:57
and my sister'sخواهر hairمو fellسقوط out in clumpsتوده ها,
15
45641
2200
و موهاى خواهرم دسته دسته ريخت،
00:59
and I spentصرف شده nineنه monthsماه ها in the hospitalبیمارستان.
16
47841
2557
و من نه ماه را در بيمارستان گذراندم.
01:02
There were no visitorsبازدید کنندگان allowedمجاز,
17
50398
1552
هیچ ملاقات كننده‌‌اى اجازه آمدن نداشت،
01:03
so my motherمادر bribedرشوه داده شده a hospitalبیمارستان workerکارگر.
18
51950
4012
اما مادرم به يك كارمند بيمارستان رشوه داد.
01:07
She acquiredبه دست آورد a nurse'sپرستار uniformلباس فرم,
19
55962
2731
و با این کار يك دست يونيفورم پرستارى بدست آورد،
01:10
and she snuckچرت زدن in everyهرکدام night to sitنشستن by my sideسمت.
20
58693
4345
و هر شب دزدكى ميامد و كنارم مى‌‌نشست.
01:15
Fiveپنج yearsسالها laterبعد, an unexpectedغیر منتظره silverنقره liningپوشش.
21
63038
3060
پنج سال بعد، قرعه شانس غير منتظره‌‌اى به لطف
01:18
Thanksبا تشکر to Chernobylچرنوبیل, we get asylumپناهندگی in the U.S.
22
66098
4102
چرنوبيل سراغمون آمد و ما پناهندگى آمريكا را گرفتيم.
01:22
I am sixشش yearsسالها oldقدیمی, and I don't cryگریه کردن when we leaveترک کردن home
23
70200
4219
شش سالم بود. وقتى خانه را ترك كرديم
01:26
and we come to Americaآمریکا,
24
74419
1051
و به آمريكا آمديم، گريه نكردم.
01:27
because I expectانتظار it to be a placeمحل filledپر شده with rareنادر
25
75470
3748
چون انتظارم داشتم جايى باشد پر از چيزهاى ناياب و
01:31
and wonderfulفوق العاده things like bananasموز and chocolateشکلات
26
79218
4180
فوق‌‌العاده مثل موز و شكلات
01:35
and Bazookaبازوکا bubbleحباب gumآدامس,
27
83398
2441
و آدامس بادكنكى بازوكا،
01:37
Bazookaبازوکا bubbleحباب gumآدامس with the little cartoonکارتون wrapperswrappers insideداخل,
28
85839
4093
آدامس بادكنكى بازوكا، يا عكسهاى كارتونى داخلش،
01:41
Bazookaبازوکا that we'dما می خواهیم get onceیک بار a yearسال in Ukraineاوکراین
29
89932
3117
بازوكايى كه ما سالى يكبار در اوكراين مى‌‌گرفتيم
01:45
and we'dما می خواهیم have to chewجویدن one pieceقطعه for an entireکل weekهفته.
30
93049
4036
و مى‌‌بايست يك تكه از آن را بمدت يك هفته تمام مى‌‌جويديم.
01:49
So the first day we get to Newجدید Yorkیورک,
31
97085
1806
اولين روزى كه به نيويورك آمديم،
01:50
my grandmotherمادر بزرگ and I find a pennyپنی
32
98891
2233
من و مادربزرگم يك پنى را روى كف
01:53
in the floorکف of the homelessبی خانمان shelterپناه that my family'sخانواده stayingاقامت in.
33
101124
3743
پناهگاهی كه خانوادم بودم، پيدا كرديم.
01:56
Only, we don't know that it's a homelessبی خانمان shelterپناه.
34
104867
1535
فقط اين كه ما نمى‌دانستيم آنجا پناهگاه بى‌‌خانمانهاست.
01:58
We think that it's a hotelهتل, a hotelهتل with lots of ratsموش ها.
35
106402
3091
ما فكر مى‌‌كرديم اونجا يه هتله، هتلى پر از موش.
02:01
So we find this pennyپنی kindنوع of fossilizedفسیل شده in the floorکف,
36
109493
4582
خب ما اين پنى را كه يكجورهايى هم فسيل شده بود، در كف آنجا پيدا كرديم،
02:06
and we think that a very wealthyثروتمند man mustباید have left it there
37
114075
2996
و فكر كرديم كه يك آدم خيلى پولدارى بايد آن را آنجا جا گذاشته باشد
02:09
because regularمنظم people don't just loseاز دست دادن moneyپول.
38
117071
2494
چون مردم عادى كه پولشان را گم نمى‌‌كنند.
02:11
And I holdنگه دارید this pennyپنی in the palmنخل of my handدست,
39
119565
2557
و من اين پنى را توى كف دستم نگهداشتم،
02:14
and it's stickyچسبنده and rustyزنگ زده,
40
122122
2662
چسبناك و زنگ زده بود،
02:16
but it feelsاحساس می کند like I'm holdingبرگزاری a fortuneثروت.
41
124784
3031
اما حسم اين بود كه ثروتى را نگه داشته بودم.
02:19
I decideتصميم گرفتن that I'm going to get my very ownخودت pieceقطعه
42
127815
2058
تصميم گرفتم كه بروم و يك بسته آدامس بادكنكى بازوكا
02:21
of Bazookaبازوکا bubbleحباب gumآدامس.
43
129873
2067
براى خود خودم بخرم.
02:23
And in that momentلحظه, I feel like a millionaireمیلیونر.
44
131940
3985
و در آن لحظه، احساس يك ميليونر را داشتم.
02:27
About a yearسال laterبعد, I get to feel that way again
45
135925
1826
حدود يكسال بعد، وقتی ما يه كيسه پر از حيوانات عروسكی رو
02:29
when we find a bagکیسه fullپر شده of stuffedپر شده animalsحیوانات in the trashزباله ها,
46
137751
3243
در سطل آشغال پيدا كردم و اسباب بازيهام بيشتر از
02:32
and suddenlyناگهان I have more toysاسباب بازی ها
47
140994
1731
كل چيزهايی شد كه در زندگيم داشتم،
02:34
than I've ever had in my wholeکل life.
48
142725
2744
اون حس دوباره سراغم اومد.
02:37
And again, I get that feelingاحساس when we get a knockدر زدن
49
145469
2385
يه بار ديگه هم وقتى درب آپارتمان‌‌مان
02:39
on the doorدرب of our apartmentاپارتمان in Brooklynبروکلین,
50
147854
1797
در بروكلين به صدا در آمد،
02:41
and my sisterخواهر and I find a deliverymanپیک
51
149651
2489
و من و خواهرم مرد پيتزا رسان را بهمراه يك جعبه پيتزايی يافتيم
02:44
with a boxجعبه of pizzaپیتزا that we didn't orderسفارش.
52
152140
2553
كه سفارش نداده بوديم، اون حس برگشت.
02:46
So we take the pizzaپیتزا, our very first pizzaپیتزا,
53
154693
3189
خلاصه اين كه پيتزا را گرفتيم، اولين پيتزايمان،
02:49
and we devourخوردن sliceتکه after sliceتکه
54
157882
2839
و هر برش از آن را با ولع خورديم
02:52
as the deliverymanپیک standsمی ایستد there and staresتماشا می کند at us from the doorwayدروازه.
55
160721
3389
پيك همانطور آنجا ايستاد و از دم در به ما زل زد.
02:56
And he tellsمی گوید us to payپرداخت, but we don't speakصحبت Englishانگلیسی.
56
164110
3000
و به ما گفت كه پولش را بدهيم، اما ما انگليسى حرف نمى‌‌زديم.
02:59
My motherمادر comesمی آید out, and he asksمی پرسد her for moneyپول,
57
167110
2428
مادرم بيرون آمد، و طرف پولش را خواست،
03:01
but she doesn't have enoughکافی.
58
169538
1290
اما مادر پول كافى نداشت.
03:02
She walksپیاده روی می کند 50 blocksبلوک ها to and from work everyهرکدام day
59
170828
3420
هرروز ٥٠ بلوك تا محل كارش پياده مى‌‌رفت و برمى‌‌گشت
03:06
just to avoidاجتناب کردن spendingهزینه کردن moneyپول on busاتوبوس fareکرایه.
60
174248
2669
فقط براى اين كه پول بابت كرايه اتوبوس نپردازد.
03:08
Then our neighborهمسایه popsبالا میآید her headسر in,
61
176917
1866
سپس همسايه‌‌مان سرش را تو آورد،
03:10
and she turnsچرخش redقرمز with rageخشم when she realizesمتوجه می شود
62
178783
2590
و صورتش از خشم قرمز شد موقعيكه متوجه شد
03:13
that those immigrantsمهاجران from downstairsطبقه پایین
63
181373
2346
كه مهاجران طبقه پايينى
03:15
have somehowبه نحوی gottenدریافت کردم theirخودشان handsدست ها on her pizzaپیتزا.
64
183719
4009
به یک نحوى صاحب پيتزايش شده‌‌اند.
03:19
Everyone'sهر کس upsetناراحت.
65
187728
1556
همه دلخور بودند.
03:21
But the pizzaپیتزا is deliciousخوشمزه - لذیذ.
66
189284
3841
اما پيتزا خوشمزه بود.
03:25
It doesn't hitاصابت me untilتا زمان yearsسالها laterبعد just how little we had.
67
193125
5961
تا سالها بعد به ذهنم خطور نكرد كه ما چقدر فقير بوديم.
03:31
On our 10 yearسال anniversaryسالگرد of beingبودن in the U.S.,
68
199086
2314
برای جشن دهمين سال ورودمان به آمريكا،
03:33
we decidedقرار بر این شد to celebrateجشن گرفتن by reservingرزرو a roomاتاق
69
201400
2108
تصميم گرفتيم يك اطاق در همان هتلی رزرو كنيم
03:35
at the hotelهتل that we first stayedماند in when we got to the U.S.
70
203508
2811
كه در اولين روزهای ورودمان به آمريكا اونجا اقامت داشتيم.
03:38
The man at the frontجلوی deskمیز مطالعه laughsمی خندد, and he saysمی گوید,
71
206319
2490
مردی كه تو قسمت پذيرش بود با خنده گفت:
03:40
"You can't reserveذخیره a roomاتاق here. This is a homelessبی خانمان shelterپناه."
72
208809
2797
"اينجا نمى‌‌تونيد اتاق رزرو كنيد. اينجا پناهگاه افراد بى‌خانمان است."
03:43
And we were shockedبهت زده.
73
211606
2222
و ما حيرت‌‌زده بوديم.
03:45
My husbandشوهر Brianبراان was alsoهمچنین homelessبی خانمان as a kidبچه.
74
213828
4006
شوهرم برايان هم موقع بچگى بى‌‌خانمان بود.
03:49
His familyخانواده lostکم شده everything, and at ageسن 11,
75
217834
3090
خانواده‌‌اش همه چيزشان را وقتى ١١ سال داشت، از دست دادند،
03:52
he had to liveزنده in motelsمتل ها with his dadپدر,
76
220924
2753
و مجبور بود با پدرش توى متل‌‌ها زندگى كند،
03:55
motelsمتل ها that would roundدور up all of theirخودشان foodغذا
77
223677
2933
متل‌‌هايى كه همه غذاهايشان را جمع مى‌‌كردند
03:58
and keep it hostageگروگان untilتا زمان they were ableتوانایی to payپرداخت the billلایحه.
78
226610
3680
تا موقعيكه قادر به پرداخت صورت‌‌حساب نبودند، گرو نگاه مى‌‌داشتند.
04:02
And one time, when he finallyسرانجام got his boxجعبه
79
230290
2205
يكبار، وقتى بالاخره قوطى كورن فلكس منجمدش
04:04
of Frostedمات شده Flakesگلوله ها back, it was crawlingخزنده with roachesروچهای.
80
232495
3596
را پس گرفت، سوسكها داخلش مى‌‌لوليدند.
04:08
But he did have one thing.
81
236091
1916
اما او يك چيز داشت.
04:10
He had this shoeboxجعبه کفش that he carriedانجام with him everywhereدر همه جا
82
238007
2461
اين جعبه كفشى كه با خودش به همه جا مى‌‌برد
04:12
containingحاوی nineنه comicداستان مصور booksکتاب ها,
83
240468
2646
حاوى نه كتاب مصور بود،
04:15
two G.I. Joesجوئه paintedنقاشی شده to look like Spider-Manمرد عنکبوتی
84
243114
3146
دو تا جى. آى. جوز رنگ شده كه شبيه مرد عنكبوتی بودند
04:18
and fiveپنج Gobotsدستاورد ها. And this was his treasureگنج.
85
246260
3063
و پنج تا گابوتز. و اين گنجينه او بود.
04:21
This was his ownخودت assemblyمونتاژ of heroesقهرمانان
86
249323
2995
اين كلكسيونش از قهرمانان بود كه
04:24
that keptنگه داشته شد him from drugsمواد مخدر and gangsباندها
87
252318
2203
او را از مواد و تبهكارها دور نگهداشت
04:26
and from givingدادن up on his dreamsرویاها.
88
254521
2796
و مانع از اين شدند كه از روياهايش دست بكشد.
04:29
I'm going to tell you about one more
89
257317
1048
مى‌‌خواهم به شما درباره يكى ديگر از
04:30
formerlyسابق homelessبی خانمان memberعضو of our familyخانواده.
90
258365
2792
اعضاى پيشين بى‌‌خانمان خانواده‌‌مان بگويم.
04:33
This is Scarlettاسکارلت.
91
261157
1698
اين اسكارلت است.
04:34
Onceیک بار uponبر a time, Scarletاسکارلت was used as baitطعمه in dogسگ fightsمبارزه می کند.
92
262855
3069
روزگارى، اسكارلت بعنوان طعمه در جنگ سگها استفاده مى‌‌شد.
04:37
She was tiedگره خورده است up and thrownپرتاب شده into the ringحلقه
93
265924
2416
او را بسته بودند و توى رينگ مى‌‌انداختنش
04:40
for other dogsسگ ها to attackحمله so they'dآنها می خواهند get more aggressiveخشونت آمیز before the fightمبارزه کردن.
94
268340
4036
تا سگهاى ديگر حمله كنند، تا به اين ترتيب قبل از جنگ متخاصم‌‌تر شوند.
04:44
And now, these daysروزها, she eatsمی خورد organicارگانیک foodغذا
95
272376
4240
و الان، اين روزها، او غذاى اورگانيك مى‌‌خورد
04:48
and she sleepsخوابیده است on an orthopedicارتوپدی bedبستر with her nameنام on it,
96
276616
2527
و روى تخت اورتوپديك كه اسمش روى آن است، می‌خوابد،
04:51
but when we pourریختن waterاب for her in her bowlکاسه,
97
279143
4416
اما موقعيكه برايش آب توى كاسه‌‌اش مى‌‌ريزيم،
04:55
she still looksبه نظر می رسد up and she wagswags her tailدم in gratitudeحق شناسی.
98
283559
3989
هنوز بالا را نگاه مى‌‌كند و دمش را به نشانه قدردانى تكان مى‌‌دهد.
04:59
Sometimesگاهی Brianبراان and I walkراه رفتن throughاز طریق the parkپارک with Scarlettاسکارلت,
99
287548
3218
گاهى اوقات برايان و من از توى پارك بهمراه اسكارلت قدم‌‌زنان مى‌‌رويم،
05:02
and she rollsرول throughاز طریق the grassچمن,
100
290766
2419
و او توى چمن‌‌ها غلت مى‌‌زند،
05:05
and we just look at her
101
293185
2401
و ما فقط به او نگاه مى‌‌كنيم
05:07
and then we look at eachهر یک other
102
295586
1820
و سپس به يكديكر نگاه مى‌‌كنيم
05:09
and we feel gratitudeحق شناسی.
103
297406
4007
و احساس قدردانى مى‌‌كنيم.
05:13
We forgetفراموش کردن about all of our newجدید middle-classطبقه متوسط frustrationsناامیدی
104
301413
3631
همه چيز را درباره نااميديها و دلسرديهاى
05:17
and disappointmentsناامیدی,
105
305044
1875
حاصل از طبقه متوسط فراموش مى‌‌كنيم،
05:18
and we feel like millionairesمیلیونرهای.
106
306919
2684
و حس مى‌‌كنيم كه ميليونر هستيم.
05:21
Thank you.
107
309603
1150
متشكرم.
05:22
(Applauseتشویق و تمجید)
108
310753
3993
(تشويق حضار)
Translated by Leila Ataei
Reviewed by Mohammad Reza Minoosepehr

▲Back to top

ABOUT THE SPEAKER
Tania Luna - Surprisologist
Tania Luna co-founded Surprise Industries, a company devoted to designing surprise experiences.

Why you should listen

Tania Luna has an unusual title: she calls herself a “surprisologist.” The co-founder and CEO of Surprise Industries, Luna thinks deeply about how to delight, and how to help individuals and teams thrive in uncertain circumstances and develop the bonds needed to get through them.

When Luna was invited to take part in TED’s Worldwide Talent Search in 2012, she expected to give a talk about surprise and the importance of not being attached to outcomes. However, she was inspired to tell a more personal story -- one many of her closest friends didn’t know -- about her Ukrainian family getting asylum in the United States when she was 6-yeard-old and arriving in New York with virtually nothing. She sees her work as connected to her upbringing -- in which a piece of Bazooka bubble gum, a thrown-out toy or a mis-delivered pizza was magical -- because it gave her an appreciation for the joy of little surprises. 

More profile about the speaker
Tania Luna | Speaker | TED.com