ABOUT THE SPEAKER
Ash Beckham - Equality advocate
Ash Beckham approaches hard conversations from a place of compassion and empathy.

Why you should listen

Ash Beckham is no stranger to hard conversations. In her work, she shares how coming out as a lesbian helped her appreciate our common humanity and better understand the hardships that we all face. This equality advocate mixes personal experience and wisdom to help everyone bravely face their demons.

More profile about the speaker
Ash Beckham | Speaker | TED.com
TEDxBoulder

Ash Beckham: We're all hiding something. Let's find the courage to open up

اَش بِکهام: همه‌ی ما چیزی برای پنهان کردن داریم. بیایید جرأت آشکار کردن آنها را پیدا کنیم

Filmed:
2,792,022 views

در این سخنرانی تأثیرگذار، "اَش بِکهام" روش تازه‌ای را برای همدلی و ابراز عقیده پیشنهاد می‌کند. این روش با این درک آغاز می‌شود که همه، در جایی از زندگی‌شان، سختی را تجربه کرده‌اند. به نظر بِکهام، تنها راه رها شدن از این شرایط، جرأت برای نشان دادن ماهیت واقعی خود است.
- Equality advocate
Ash Beckham approaches hard conversations from a place of compassion and empathy. Full bio

Double-click the English transcript below to play the video.

00:12
I'm going to talk to you tonightامشب
0
580
1768
امشب می‌خواهم درباره‌ی موضوع «علنی کردن»
00:14
about comingآینده out of the closetکمد لباس,
1
2348
1696
صحبت کنم،
00:16
and not in the traditionalسنتی senseاحساس,
2
4044
1212
و منظورم تنها معنای رایج آن،
00:17
not just the gayهمجنسگرا closetکمد لباس.
3
5256
2312
یعنی علنی کردن هم‌جنس‌گرا بودن نیست.
00:19
I think we all have closetsگنجه.
4
7568
2054
به نظرم همگی ما به نحوی خودمان را پنهان می‌کنیم.
00:21
Your closetکمد لباس mayممکن است be tellingگفتن someoneکسی
5
9622
1892
شاید چیزی که شما پنهان می‌کنید
00:23
you love her for the first time,
6
11514
2222
گفتن "دوستت دارم" برای اولین بار به یک نفر،
00:25
or tellingگفتن someoneکسی that you're pregnantباردار,
7
13736
2146
یا گفتن این که باردار هستید،
00:27
or tellingگفتن someoneکسی you have cancerسرطان,
8
15882
2532
یا گفتن این که سرطان دارید،
00:30
or any of the other hardسخت conversationsگفتگو
9
18414
2031
یا گفتن چیزهای دشوار مشابهی باشد
00:32
we have throughoutدر سراسر our livesزندگی می کند.
10
20445
2266
که در طول زندگی انجام می‌دهیم.
00:34
All a closetکمد لباس is is a hardسخت conversationگفتگو,
11
22711
3670
تمامی پنهان کاری‌های ما در یک مکالمه‌ی دشوار خلاصه می‌شود،
00:38
and althoughبا اينكه our topicsموضوعات mayممکن است varyمتفاوت tremendouslyفوق العاده,
12
26381
3054
و اگرچه موضوع ممکن است خیلی چیزها باشد،
00:41
the experienceتجربه of beingبودن in
13
29435
1672
اما تجربه‌ی پنهان کردن و بروز دادن آن
00:43
and comingآینده out of the closetکمد لباس is universalجهانی است.
14
31107
3331
در سراسر جهان یک جور است.
00:46
It is scaryترسناک, and we hateنفرت it, and it needsنیاز دارد to be doneانجام شده.
15
34438
5592
این تجربه ترسناک است، و ما از آن متنفریم، و این که بالأخره باید انجام شود.
00:52
Severalچندین yearsسالها agoپیش,
16
40030
1369
چند سال پیش،
00:53
I was workingکار کردن at the Southجنوب Sideسمت Walnutگردو Cafeکافه,
17
41399
3771
من در "South Side Walnut Cafe"،
00:57
a localمحلی dinerغذاخوری in townشهر,
18
45170
2071
یک رستوران محلی در حومه‌ی شهر کار می‌کردم،
00:59
and duringدر حین my time there I would go throughاز طریق phasesفاز
19
47241
2715
و در زمانی که در آن‌جا کار می‌کردم
01:01
of militantستیزه جو lesbianلزبین intensityشدت:
20
49956
3565
به شکل‌های مختلف خودم را شبیه به یک هم‌جنس‌گرای خشن نشان می دادم:
01:05
not shavingاصلاح my armpitsزیر بغل,
21
53521
1775
موهای زیر بغلم را کوتاه نمی‌کردم،
01:07
quotingنقل قول Aniآنی DiFrancoدیفرانکو lyricsمتن ترانه as gospelانجیل.
22
55296
3549
و شعرهای "آنی دیفرانکو" (خواننده‌ی مستقل فعال حقوق زنان) را
مثل کتاب مقدس می‌خواندم.
01:10
And dependingبستگی دارد on the bagginessbagginess of my cargoمحموله shortsشلوار کوتاه
23
58845
2255
و بسته به تعداد جیب‌هایی که شلوارک جیبی‌هایم داشتند
01:13
and how recentlyبه تازگی I had shavedتراشیده شده my headسر,
24
61100
2700
و این که چند وقت پیش سرم را تراشیده بودم،
01:15
the questionسوال would oftenغالبا be sprungپررنگ on me,
25
63800
1527
سؤالی، معمولاً توسط یک بچه،
01:17
usuallyمعمولا by a little kidبچه:
26
65327
2083
از من پرسیده می‌شد:
01:19
"Umاوم, are you a boyپسر or are you a girlدختر?"
27
67410
5167
"تو پسری یا دختری؟"
01:24
And there would be an awkwardبی دست و پا - به شکلی نامناسب silenceسکوت at the tableجدول.
28
72577
2672
و معمولاً سکوت آزاردهنده‌ای بر میز حکم‌فرما می‌شد.
01:27
I'd clenchگیر کردن my jawفک a little tighterتنگ تر,
29
75249
2423
سعی می‌کردم دهانم را بسته نگه دارم،
01:29
holdنگه دارید my coffeeقهوه potگلدان with a little more vengeanceانتقام.
30
77672
3119
و دلم می‌خواست قوری قهوه‌ام را توی سر طرف بکوبانم.
01:32
The dadپدر would awkwardlyناخوشایند shuffleزدن his newspaperروزنامه
31
80791
2837
پدر خانواده به طور شرم‌زده‌ای روزنامه‌اش را تکان می‌داد
01:35
and the momمامان would shootشلیک a chillingسرد stareخیره شدن at her kidبچه.
32
83628
2318
و مادر خانواده نگاه ترسناکی به بچه‌اش می‌انداخت.
01:37
But I would say nothing,
33
85946
1704
ولی من چیزی نمی‌گفتم،
01:39
and I would seetheبذله گویی insideداخل.
34
87650
2236
و همه چیز را داخل خودم می‌ریختم.
01:41
And it got to the pointنقطه where everyهرکدام time I walkedراه می رفت up
35
89886
1648
و به جایی رسیدم که هر بار که سر میزی می‌رفتم
01:43
to a tableجدول that had a kidبچه anywhereهر جا betweenبین
threeسه and 10 yearsسالها oldقدیمی, I was readyآماده to fightمبارزه کردن.
36
91534
4028
که بچه‌ای در محدوده‌ی سنی ۳ تا ۱۰ سال آن‌جا نشسته بود، آماده‌ی دعوا بودم.
01:47
(Laughterخنده)
37
95562
1446
(خنده‌ی حاضرین)
01:49
And that is a terribleوحشتناک feelingاحساس.
38
97008
2248
و این واقعاً حس بدی بود.
01:51
So I promisedوعده داده شده myselfخودم, the nextبعد
time, I would say something.
39
99256
3848
بنابراین به خودم قول دادم که دفعه‎‌ی بعدی که چنین اتفاقی می‌افتد،
واکنشی نشان دهم.
01:55
I would have that hardسخت conversationگفتگو.
40
103104
2368
بالأخره آن مکالمه‌ی سخت را انجام دهم.
01:57
So withinدر داخل a matterموضوع of weeksهفته ها, it happensاتفاق می افتد again.
41
105472
2551
در عرض چند هفته‌ی بعدی، این اتفاق دوباره افتاد.
02:00
"Are you a boyپسر or are you a girlدختر?"
42
108023
2772
"تو پسری یا دختری؟"
02:02
Familiarآشنا silenceسکوت, but this time I'm readyآماده,
43
110795
3153
سکوت آشنا، اما این بار من آماده بودم،
02:05
and I am about to go all Women'sزنان Studiesمطالعات 101
44
113948
3951
و می‌خواستم تمام "اساسنامه‌ی حقوق زنان" را
02:09
on this tableجدول. (Laughterخنده)
45
117899
2338
سر آن میز بگویم. (خنده‌ی حاضرین)
02:12
I've got my Bettyبتی Friedanفریدان quotesنقل قول.
46
120237
2500
من می‌خواستم جملات قصار "بِتی فرایدِن" (نویسنده‌ی فعال حقوق زنان) را بگویم.
02:14
I've got my Gloriaگلوریا Steinemاستینم quotesنقل قول.
47
122737
1798
می‌خواستم جملات قصار "گلوریا اِستاینِم"
(فعال حقوق زنان و رهبر سیاسی جنبش آزادی زنان) را بگویم.
02:16
I've even got this little bitبیت from
"Vaginaواژن Monologuesمونولوگ ها" I'm going to do.
48
124535
3298
حتی می‌خواستم کمی از نمایشنامه‌ی "دل‌گفته‌های زنانگی"
(نمایشنامه‌ای از "ایو اِنسلِر" درباره‌ی زنان) را هم بخوانم.
02:19
So I take a deepعمیق breathنفس کشیدن and I look down
49
127833
3595
پس نفس عمیقی کشیدم و به پایین نگاه کردم
02:23
and staringخیره شدن back at me is a
four-year-oldچهار ساله girlدختر in a pinkرنگ صورتی dressلباس,
50
131428
4379
و دیدم کسی که به من خیره شده است یک دختر چهار ساله
با لباسی صورتی است،
02:27
not a challengeچالش to a feministفمینیست duelدوئل,
51
135807
2045
که چالش بزرگی برای یک فعال دو آتشه‌ی حقوق زنان محسوب نمی‌شود،
02:29
just a kidبچه with a questionسوال:
52
137852
2560
تنها بچه‌ای است که یک سؤال دارد:
02:32
"Are you a boyپسر or are you a girlدختر?"
53
140412
2371
"تو پسری یا دختری؟"
02:34
So I take anotherیکی دیگر deepعمیق breathنفس کشیدن,
54
142783
1645
پس نفس عمیق دیگری کشیدم،
02:36
squatچرت زدن down to nextبعد to her, and say,
55
144428
1367
کنارش زانو زدم و گفتم،
02:37
"Hey, I know it's kindنوع of confusingگیج کننده.
56
145795
2122
"هی، می‌دونم یه کم گیج‌کننده‌س.
02:39
My hairمو is shortکوتاه like a boy'sپسران,
57
147917
1762
موهام مثل پسرا کوتاهه،
02:41
and I wearپوشیدن boy'sپسران clothesلباس ها, but I'm a girlدختر,
58
149679
2032
و لباس پسرارو پوشیدم، اما من دخترم،
02:43
and you know how sometimesگاه گاهی
you like to wearپوشیدن a pinkرنگ صورتی dressلباس,
59
151711
1967
دیدی خودت بعضی وقتا دوست داری لباس صورتی بپوشی،
02:45
and sometimesگاه گاهی you like to
wearپوشیدن your comfyراحت jammiesمرموز?
60
153678
2656
و بعضی وقتا دوست داری پیژامه‌های گَل و گشادتو بپوشی؟
02:48
Well, I'm more of a comfyراحت jammiesمرموز kindنوع of girlدختر."
61
156334
3692
خب، من یه دختریم که دوست داره بیشتر لباسای گَل و گشادشو بپوشه."
02:52
And this kidبچه looksبه نظر می رسد me deadمرده in the eyeچشم,
62
160026
2088
و اون بچه توی چشمام نگاه کرد،
02:54
withoutبدون missingگم شده a beatضرب و شتم, and saysمی گوید,
63
162114
1631
و بدون این که لحظه‌ای مکث کند، گفت،
02:55
"My favoriteمورد علاقه pajamasلباس خواب are purpleرنگ بنفش with fishماهی.
64
163745
1952
"پیژامه‌ی مورد علاقه‌م بنفشه و روش ماهی داره.
02:57
Can I get a pancakeپنکیک, please?"
65
165697
1891
می‌تونم پَن کیک بخورم، لطفاً؟"
02:59
(Laughterخنده)
66
167588
2721
(خنده‌ی حاضرین)
03:02
And that was it. Just, "Oh, okay. You're a girlدختر.
67
170309
3466
و قضیه به همین راحتی فیصله پیدا کرد. فقط گفت، "ها، فهمیدم. تو یه دختری.
03:05
How about that pancakeپنکیک?"
68
173775
2243
پَن کیک میاری برام؟"
03:08
It was the easiestآسان ترین hardسخت conversationگفتگو
69
176018
2482
این ساده‌ترین مکالمه‌ی دشواری بود
03:10
I have ever had.
70
178500
2392
که تا به حال داشتم.
03:12
And why? Because Pancakeپن کیک Girlدختر and I,
71
180892
2662
می‌دانید چرا؟ چون آن دختر و من،
03:15
we were bothهر دو realواقعی with eachهر یک other.
72
183554
3361
هر دو با هم روراست بودیم.
03:18
So like manyبسیاری of us,
73
186915
1776
من هم مثل خیلی از شما،
03:20
I've livedزندگی می کرد in a fewتعداد کمی closetsگنجه in my life, and yeah,
74
188691
2337
از چندین لحاظ پنهان کاری می‌کردم، و البته،
03:23
mostاکثر oftenغالبا, my wallsدیوارها happenedاتفاق افتاد to be rainbowرنگين كمان.
75
191028
2614
اغلب این پنهان‌کاری به هم‌جنس‌گرایی من مربوط می‌شد.
03:25
But insideداخل, in the darkتاریک است,
76
193642
2024
اما در درون‌تان،
03:27
you can't tell what colorرنگ the wallsدیوارها are.
77
195666
2168
واقعاً مهم نیست از چه لحاظی این کار را کرده‌اید.
03:29
You just know what it feelsاحساس می کند like to liveزنده in a closetکمد لباس.
78
197834
3410
شما تنها می‌دانید که دارید خودتان را پنهان می‌کنید.
03:33
So really, my closetکمد لباس is no differentناهمسان than yoursشما
79
201244
3751
پس در واقع، پنهان کاریِ من
03:36
or yoursشما or yoursشما.
80
204995
2825
تفاوت چندانی با شما، یا شما، یا شما نمی‌کند.
03:39
Sure, I'll give you 100 reasonsدلایل
81
207820
1744
البته، من برای شما ۱۰۰ دلیل ارائه می‌کنم
03:41
why comingآینده out of my closetکمد لباس was
harderسخت تر than comingآینده out of yoursشما,
82
209564
2331
که چرا بروز دادن ماهیت در مورد من دشوارتر از چنین کاری برای شما است،
03:43
but here'sاینجاست the thing: Hardسخت is not relativeنسبت فامیلی.
83
211895
2202
اما مسئله‌ی اصلی این‌جاست: سخت بودن نسبی نیست.
03:46
Hardسخت is hardسخت.
84
214097
1993
سخت، سخت است.
03:48
Who can tell me that explainingتوضیح دادن to
someoneکسی you've just declaredاعلام کرد bankruptcyورشکستگی
85
216090
4143
چه کسی می‌تواند ادعا کند که توضیح دادن این که
شما ورشکست شده‌اید برای چند نفر،
03:52
is harderسخت تر than tellingگفتن someoneکسی
you just cheatedفریب خورده on them?
86
220233
2239
سخت‌تر از گفتن این موضوع به آن‌هاست که
شما به آن‌ها خیانت کرده‌اید؟
03:54
Who can tell me that his comingآینده out storyداستان
87
222472
2587
چه کسی می‌تواند ادعا کند که علنی کردن همجنس‌گرایی
03:57
is harderسخت تر than tellingگفتن your five-year-oldپنج ساله
you're gettingگرفتن a divorceطلاق?
88
225059
2869
سخت‌تر از این است که فردی به فرزند پنج ساله‌اش بگوید که دارد طلاق می‌گیرد؟
03:59
There is no harderسخت تر, there is just hardسخت.
89
227936
3339
"سخت‌تر" درست نیست، تنها چیزی که وجود دارد "سخت" است.
04:03
We need to stop rankingرتبه بندی our hardسخت
againstدر برابر everyoneهر کس else'sچیز دیگری است hardسخت
90
231275
3538
ما برای اینکه حس بهتر یا بدتری نسبت به پنهان‌کاری‌هایمان داشته باشیم
04:06
to make us feel better or worseبدتر about our closetsگنجه
91
234813
2399
نباید مشکلات خودمان را با مشکلات دیگران مقایسه کنیم
04:09
and just commiserateکمدی کردن on the
factواقعیت that we all have hardسخت.
92
237212
4063
بلکه باید بخاطر اینکه همگی ما مشکلاتی در زندگی‌مان داریم با یکدیگر همدردی کنیم.
04:13
At some pointنقطه in our livesزندگی می کند, we all liveزنده in closetsگنجه,
93
241275
3336
همگی ما در جایی از زندگی‌مان، پنهان‌کاری کرده‌ایم،
04:16
and they mayممکن است feel safeبی خطر,
94
244611
1930
و شاید با این کار احساس امنیت پیدا کنیم،
04:18
or at leastکمترین saferامن تر than what liesدروغ
on the other sideسمت of that doorدرب.
95
246541
2947
یا حداقل احساس امنیت بیشتری از چیزی که در بروز دادن آن حس هست پیدا کردیم.
04:21
But I am here to tell you,
96
249488
1765
اما می‌خواهم به شما بگویم،
04:23
no matterموضوع what your wallsدیوارها are madeساخته شده of,
97
251253
2125
مهم نیست موضوع پنهان‌کاری شما چیست،
04:25
a closetکمد لباس is no placeمحل for a personفرد to liveزنده.
98
253378
4568
اساسا پنهان کاری چیزی نیست که یک انسان بتواند تحمل کند.
04:29
Thanksبا تشکر. (Applauseتشویق و تمجید)
99
257946
2160
متشکرم. (تشویق حاضرین)
04:32
So imagineتصور کن yourselfخودت 20 yearsسالها agoپیش.
100
260106
4228
خودتان را در ۲۰ سال پیش تصور کنید.
04:36
Me, I had a ponytailتسویه حساب, a straplessبی کفن dressلباس,
101
264334
4808
من، موی دم اسبی داشتم، لباس باز می‌پوشیدم،
04:41
and high-heeledپاشنه بلند shoesکفش.
102
269142
1958
و کفش‌های پاشنه بلند به پا می‌کردم.
04:43
I was not the militantستیزه جو lesbianلزبین
103
271100
1895
من یک لزبین خشن
04:44
readyآماده to fightمبارزه کردن any four-year-oldچهار ساله
that walkedراه می رفت into the cafeکافه.
104
272995
3939
که آماده‌ی جنگیدن با بچه‌های چهار ساله‌ی داخل کافه هست، نبودم.
04:48
I was frozenمنجمد by fearترس, curledپیچ خورده up in the cornerگوشه
105
276934
3689
من از شدت ترس منجمد شده بودم، و در گوشه‌ای تاریک از ذهنم
04:52
of my pitch-blackخیلی سیاه closetکمد لباس
106
280623
2264
در خودم مچاله شده بودم
04:54
clutchingچسبیده my gayهمجنسگرا grenadeنارنجک,
107
282887
2255
و از هم‌جنس‌گرایی‌ام بمبی ساخته بودم،
04:57
and movingدر حال حرکت one muscleماهیچه is the scariestترسناک thing
108
285142
3632
و کوچک‌ترین حرکت عضلاتم می‌توانست وحشتناک‌ترین کاری باشد
05:00
I have ever doneانجام شده.
109
288774
2313
که تا به حال انجام داده‌ام.
05:03
My familyخانواده, my friendsدوستان, completeتکمیل strangersغریبه ها --
110
291087
2216
خانواده‌ام، دوستانم، کاملاً با من غریبه شده بودند --
05:05
I had spentصرف شده my entireکل life
111
293303
1442
من در تمامی زندگیم تلاش کردم
05:06
tryingتلاش کن to not disappointناامید these people,
112
294745
1624
تا آن‌ها را ناامید نکنم،
05:08
and now I was turningچرخش the worldجهان upsideبالا رفتن down
113
296369
3616
و حالا داشتم از عمد،
05:11
on purposeهدف.
114
299985
1624
همه چیز را خراب می‌کردم.
05:13
I was burningسوزش the pagesصفحات of the scriptاسکریپت
115
301609
2118
من داشتم نمایشنامه‌ای را می‌سوزاندم
05:15
we had all followedدنبال شد for so long,
116
303727
2227
که همگی ما برای مدتی طولانی آن را بازی می‌کردیم،
05:17
but if you do not throwپرت كردن that grenadeنارنجک, it will killکشتن you.
117
305954
3643
اما اگر شما آن بمب را خنثی نکنید، شما را خواهد کشت.
05:21
One of my mostاکثر memorableبیاد ماندنی grenadeنارنجک tossesپرتاب می شود
118
309597
1878
یکی از به یادماندنی‌ترین تلاش‌هایی که برای خنثی کردن بمب انجام دادم
05:23
was at my sister'sخواهر weddingعروسی.
119
311475
2161
در مراسم عروسی خواهرم بود.
05:25
(Laughterخنده)
120
313636
1910
(خنده‌ی حاضرین)
05:27
It was the first time that manyبسیاری in attendanceحضور
121
315546
2695
این اولین باری بود که بسیاری از کسانی که با آن‌ها روبه‌رو می‌شدم
05:30
knewمی دانست I was gayهمجنسگرا, so in doing
my maidخدمتکار of honorافتخار dutiesوظایف,
122
318241
3171
می‌دانستند که من هم‌جنس‌گرا هستم،
پس زمانی که داشتم به وظایف ساقدوشیم
05:33
in my blackسیاه dressلباس and heelsپاشنه,
123
321412
2116
در لباس سیاه و کفش پاشنه بلندم می‌پرداختم،
05:35
I walkedراه می رفت around to tablesجداول
124
323528
1805
دور میزها قدم می‌زدم و با حاضرین مراسم گَپ می‌زدم
05:37
and finallyسرانجام landedفرود آمد on a tableجدول of my parents'والدین' friendsدوستان,
125
325333
2169
و در نهایت بر سر میزی که دوستان پدر و مادرم بودند نشستم،
05:39
folksمردمی that had knownشناخته شده me for yearsسالها.
126
327502
3168
آن‌ها کسانی بودند که از سال‌ها قبل مرا می‌شناختند.
05:42
And after a little smallکوچک talk,
one of the womenزنان shoutedفریاد زد: out,
127
330670
3111
و بعد از صحبت کوتاهی، یکی از خانم‌ها فریاد زد،
05:45
"I love Nathanناتان Laneمسیر!"
128
333781
2502
"من عاشق "ناتان لِین" هستم! (بازیگر مشهور هم‌جنس‌گرا)"
05:48
And the battleنبرد of gayهمجنسگرا relatabilityوابستگی had begunشروع شد.
129
336283
3088
و جنگی در مورد هم‌جنس‌گراها شروع شد.
05:51
"Ashخاکستر, have you ever been to the Castroکاسترو?"
130
339371
1847
"اَش!، تا حالا به می‌خونه‌ی «کاسترو» رفتی؟"
(سری می‌خانه‌های مخصوص هم‌جنس‌گرایان در شهر سان‌فراسیسکو)
05:53
"Well, yeah, actuallyدر واقع, we have
friendsدوستان in Sanسان Franciscoفرانسیسکو."
131
341218
2632
"راستش، آره، چطور بگم، ما در سان فراسیسکو چند تایی رفیق داریم."
05:55
"Well, we'veما هستیم never been there
but we'veما هستیم heardشنیدم it's fabulousشگفت آور."
132
343850
2535
"راستش ما هیچ‌وقت اون‌جا نرفتیم ولی شنیدیم خیلی قشنگه."
05:58
"Ashخاکستر, do you know my hairdresserآرایشگر Antonioآنتونیو?
133
346385
1861
"اَش، تو «آنتونیو»، آرایشگر منو می‌شناسی؟
06:00
He's really good and he has
never talkedصحبت کرد about a girlfriendدوست دختر."
134
348246
3149
اون مرد خیلی خوبیه و فکر نکنم دوست‌دختر داشته باشه."
06:03
"Ashخاکستر, what's your favoriteمورد علاقه TVتلویزیون showنشان بده?
135
351395
1638
"اَش، برنامه‌ی تلویزیونی مورد علاقه‌ت چیه؟
06:05
Our favoriteمورد علاقه TVتلویزیون showنشان بده? Favoriteمورد علاقه: Will & Graceرحمت.
136
353033
2135
برنامه‌ی تلویزیونی مورد علاقه‌ی ما؟ "ویل و گرِیس".
(سریالی با موضوع تقابل هم‎‌جنس‌گرایی و یهودیت)
06:07
And you know who we love? Jackجک.
137
355168
1603
و می‌دونی شخصیت مورد علاقه‌ی ما کیه؟ "جَک". (شخصیت دوم هم‌جنس‌گرای سریال)
06:08
Jackجک is our favoriteمورد علاقه."
138
356771
1825
"جَک" شخصیت مورد علاقه‌ی ماست."
06:10
And then one womanزن, stumpedسقوط کرد
139
358596
2592
یکی از زن‌هایی که آن‌جا بود، دستپاچه شده بود
06:13
but wantingمیخواهم so desperatelyبه شدت to showنشان بده her supportحمایت کردن,
140
361188
2488
اما شدیداً می‌خواست حمایت خودش را نشان دهد،
06:15
to let me know she was on my sideسمت,
141
363676
2374
تا به من نشان دهد که طرف من است،
06:18
she finallyسرانجام blurtedتاریک out,
142
366050
1880
نهایتاً از دهنش پرید،
06:19
"Well, sometimesگاه گاهی my husbandشوهر wearsمی پوشد pinkرنگ صورتی shirtsپیراهن."
143
367930
3346
"راستش، گاهی وقتا شوهرم لباسای صورتی می‌پوشه."
06:23
(Laughterخنده)
144
371276
2563
(خنده‌ی حاضرین)
06:25
And I had a choiceانتخابی in that momentلحظه,
145
373839
2079
و من در آن لحظه می‌توانستم کاری کنم،
06:27
as all grenadeنارنجک throwersپرتاب کننده ها do.
146
375918
1928
که تمام کسانی که بمبی در درون خودشان دارند می‌کنند.
06:29
I could go back to my girlfriendدوست دختر
and my gay-lovingهمجنسگرا tableجدول
147
377846
3440
من می‌توانستم به میز دوست‌دخترم و دیگر کسانی که از همجنس‌گرایی پشتیبانی می‌کنند برگردم
06:33
and mockخجالت کشیدم theirخودشان responsesپاسخ,
148
381286
1899
و پاسخ‌هایشان را برای آنها تعریف و مسخره کنم،
06:35
chastiseمجازات کردن theirخودشان unworldlinessبی نظیر بودن and theirخودشان inabilityعجز
149
383185
2374
و بی‌روحی و ناتوانی‌شان
06:37
to jumpپرش throughاز طریق the politicallyاز نظر سیاسی correctدرست
gayهمجنسگرا hoopsحلقه ها I had broughtآورده شده with me,
150
385559
2909
از درک درست و بی چون و چرای سیاسی از حقانیت هم‌جنس‌گرایی را به چالش بکشم،
06:40
or I could empathizeهمدردی with them
151
388477
2868
یا این که می‌توانستم آن‌ها را درک کنم
06:43
and realizeتحقق بخشیدن that that was maybe one of
the hardestسخت ترین things they had ever doneانجام شده,
152
391345
3717
و بفهمم که این کار، شاید یکی از سخت‌ترین کارهایی بوده است
که تا به حال انجام داده‌اند،
06:47
that startingراه افتادن and havingداشتن that conversationگفتگو
153
395062
3396
و این که شروع و انجام چنین مکالمه‌ای
06:50
was them comingآینده out of theirخودشان closetsگنجه.
154
398458
2369
برای آن‌ها به نوعی بروز دادن ماهیتشان بوده است.
06:52
Sure, it would have been easyآسان
to pointنقطه out where they feltنمد shortکوتاه.
155
400843
3268
البته، گیر انداختن آن‌ها در بعضی موارد واقعاً کاری نداشت.
06:56
It's a lot harderسخت تر to meetملاقات them where they are
156
404111
2255
اما وقتی می‌دانستم که آن‌ها دارند برای ارتباط برقرار کردن تلاش می‌کنند
06:58
and acknowledgeاذعان the factواقعیت that they were tryingتلاش کن.
157
406366
2292
این کار واقعاً سخت‌تر می‌شد.
07:00
And what elseچیز دیگری can you askپرسیدن someoneکسی to do but try?
158
408658
4845
از دیگران غیر از تلاش کردن چه انتظاری می‌توان داشت؟
07:05
If you're going to be realواقعی with someoneکسی,
159
413503
2073
اگر شما با کسی صادق باشید،
07:07
you gottaباید be readyآماده for realواقعی in returnبرگشت.
160
415576
3570
انتظار برخورد صادقانه‌ای از طرف او دارید.
07:11
So hardسخت conversationsگفتگو are still not my strongقوی suitکت و شلوار.
161
419146
3399
اما من هنوز در مکالمات دشوار حرفه‌ای نشدم.
07:14
Askپرسیدن anybodyهر شخصی I have ever datedتاریخی.
162
422545
2021
می‌توانید از دوست‌دخترهایی که داشتم بپرسید.
07:16
But I'm gettingگرفتن better, and I followدنبال کردن what I like to call
163
424566
3228
اما وضعیت من بهتر شد، و از قانونی پیروی می‌کنم
07:19
the threeسه Pancakeپن کیک Girlدختر principlesاصول.
164
427794
1637
که به آن "سه اصل دختر پَن‌کیکی" می‌گویم.
07:21
Now, please viewچشم انداز this throughاز طریق gay-coloredهمجنسگرا lensesلنزها,
165
429431
3772
به این اصول از دید هم‌جنس‌گرایی نگاه کنید،
07:25
but know what it takes to come out of any closetکمد لباس
166
433203
3176
اما به خاطر داشته باشید که علنی کردن هر موضوعی در تمامی زمینه‌ها
07:28
is essentiallyاساسا the sameیکسان.
167
436379
1959
الزاماً مثل هم هستند.
07:30
Numberعدد one: Be authenticمعتبر.
168
438338
2680
اصل اول: صادق و روراست باشید.
07:33
Take the armorزره پوش off. Be yourselfخودت.
169
441018
1714
موضع دفاعی‌تان را رها کنید. خودتان باشید.
07:34
That kidبچه in the cafeکافه had no armorزره پوش,
170
442732
1736
آن دختربچه در رستوران موضع دفاعی نداشت،
07:36
but I was readyآماده for battleنبرد.
171
444468
2296
اما من آماده‌ی جنگیدن بودم.
07:38
If you want someoneکسی to be realواقعی with you,
172
446764
2589
اگر می‌خواهید کسی با شما صادق باشد،
07:41
they need to know that you bleedخونریزی too.
173
449353
2984
باید بداند که شما هم می‌توانید در این بحث آسیب‌پذیر باشید.
07:44
Numberعدد two: Be directمستقیم. Just
say it. Ripپاره كردن the Band-Aidچسب زخم off.
174
452337
3010
اصل دوم: رُک باشید. حرفتان را بزنید. محافظه‌کار نباشید.
07:47
If you know you are gayهمجنسگرا, just say it.
175
455347
2736
اگر می‌دانید هم‌جنس‌گرایید، بی‌پرده بگویید.
07:50
If you tell your parentsپدر و مادر you mightممکن be gayهمجنسگرا,
176
458083
1868
اگر شما به والدینتان بگویید که احتمالاً هم‌جنس‌گرا هستید،
07:51
they will holdنگه دارید out hopeامید that this will changeتغییر دادن.
177
459951
1642
آن‌ها امیدوارند که شاید تغییر کنید.
07:53
Do not give them that senseاحساس of falseنادرست hopeامید.
178
461593
2909
به آن‌ها امید واهی ندهید.
07:56
(Laughterخنده)
179
464502
1953
(خنده‌ی حاضرین)
07:58
And numberعدد threeسه, and mostاکثر importantمهم --
180
466455
4607
و سومین و مهم‌ترین اصل --
08:03
(Laughterخنده)
181
471062
2324
(خنده‌ی حاضرین)
08:05
Be unapologeticunapologetic.
182
473386
3731
معذرت‌خواهی نکنید.
08:09
You are speakingصحبت كردن your truthحقیقت.
183
477117
2065
شما دارید ماهیت خودتان را ابراز می‌کنید.
08:11
Never apologizeعذر خواهی کردن for that.
184
479182
3897
هرگز بابت آن معذرت‌خواهی نکنید.
08:15
And some folksمردمی mayممکن است have gottenدریافت کردم hurtصدمه alongدر امتداد the way,
185
483079
2422
شاید بعضی‌ها به خاطر این کار شما ناراحت شوند،
08:17
so sure, apologizeعذر خواهی کردن for what you've doneانجام شده,
186
485501
2938
اما مطمئن باشید، بابت کاری که کرده‌اید معذرت بخواهید،
08:20
but never apologizeعذر خواهی کردن for who you are.
187
488439
3504
اما هرگز بابت چیزی که هستید معذرت نخواهید.
08:23
And yeah, some folksمردمی mayممکن است be disappointedناامید,
188
491943
2744
و البته، شاید بعضی‌ها از شما ناامید شوند،
08:26
but that is on them, not on you.
189
494687
2760
اما این مشکل آن‌هاست، نه شما.
08:29
Those are theirخودشان expectationsانتظارات
of who you are, not yoursشما.
190
497447
2472
این انتظارات آن‌ها از شماست، نه انتظارات خودتان.
08:31
That is theirخودشان storyداستان, not yoursشما.
191
499919
4221
این داستان آن‌هاست، نه شما.
08:36
The only storyداستان that mattersمسائل
192
504140
1786
تنها داستانی که واقعاً مهم است
08:37
is the one that you want to writeنوشتن.
193
505926
2716
داستانی است که شما می‌خواهید بنویسید.
08:40
So the nextبعد time you find yourselfخودت
194
508642
1843
پس دفعه‌ی بعدی که خودتان را
08:42
in a pitch-blackخیلی سیاه closetکمد لباس clutchingچسبیده your grenadeنارنجک,
195
510485
2220
در گوشه‌ای تاریک از ذهنتان و در حال بازی با یک بمب دیدید،
08:44
know we have all been there before.
196
512705
3322
بدانید که همگی ما پیش از این در چنین موقعیتی بوده‌ایم.
08:48
And you mayممکن است feel so very aloneتنها, but you are not.
197
516027
3178
و شاید به شدت احساس تنهایی کنید، اما شما تنها نیستید.
08:51
And we know it's hardسخت but we need you out here,
198
519205
3718
ما می‌فهمیم که سخت است اما باید بالأخره باید خود واقعی‌تان را نشان دهید،
08:54
no matterموضوع what your wallsدیوارها are madeساخته شده of,
199
522923
2681
مهم نیست مشکلات پیش روی شما چه چیزهایی هستند،
08:57
because I guaranteeضمانت you there are othersدیگران
200
525604
2014
چون من به شما تضمین می‌دهم که کسان دیگری هم هستند
08:59
peeringچشم انداز throughاز طریق the keyholeskeyholes of theirخودشان closetsگنجه
201
527618
1927
که دائم دور و برشان را می‌پایند تا فرد شجاع دیگری
09:01
looking for the nextبعد braveشجاع soulروح to
bustسینه بند a doorدرب openباز کن, so be that personفرد
202
529545
4132
ماهیت خودش را بروز دهد، پس شما آن فرد باشید
09:05
and showنشان بده the worldجهان that we
are biggerبزرگتر than our closetsگنجه
203
533677
3030
و به دنیا نشان دهید که ماهیت ما بزرگ‌تر از مشکلات پیش روی ماست
09:08
and that a closetکمد لباس is no placeمحل for a personفرد
204
536707
3392
و این که یک انسان نمی‌تواند ماهیت خودش را
09:12
to trulyبراستی liveزنده.
205
540099
1740
برای همیشه پنهان کند.
09:13
Thank you, Boulderبولدر. Enjoyلذت بردن your night. (Applauseتشویق و تمجید)
206
541839
3272
متشکرم، "بولدِر" (شهر میزبان مراسم). از شبتان لذت ببرید. (تشویق حاضرین)
Translated by Amirpouya Ghaemiyan
Reviewed by soheila Jafari

▲Back to top

ABOUT THE SPEAKER
Ash Beckham - Equality advocate
Ash Beckham approaches hard conversations from a place of compassion and empathy.

Why you should listen

Ash Beckham is no stranger to hard conversations. In her work, she shares how coming out as a lesbian helped her appreciate our common humanity and better understand the hardships that we all face. This equality advocate mixes personal experience and wisdom to help everyone bravely face their demons.

More profile about the speaker
Ash Beckham | Speaker | TED.com