ABOUT THE SPEAKER
Cristina Domenech - Poet and educator
Cristina Domenech proposes to use language as an instrument of liberation and as a way to change the world.

Why you should listen
Writer and philosopher Cristina Domenech coordinates reading and writing workshops for kids and adults, including the inmates of the Centro de Estudiantes Rodolfo Walsh of the Centro Universitario San Martín (CUSAM) Universidad Nacional de San Martín, Unidad Penitenciaria 48, in Buenos Aires.

She has participated since 1995 in numerous conferences and meetings of national and international writers, among which include the International Festival of Poetry in Havana, Cuba, in 2009 and 2010 and Cosmopoética 2013 in Cordoba, Spain.

Her published works include “Impalpable” (1994), “Condensación de la Luz” (1998), Tierra Negra (1999), Demudado (2007), anthologies of poetry in 2010 and 2011, and most recently “Sintaxis del nudo” ("Syntax Knot").
More profile about the speaker
Cristina Domenech | Speaker | TED.com
TEDxRiodelaPlata

Cristina Domenech: Poetry that frees the soul

کریستینا دومنک: شعری که روح را آزاد می کند

Filmed:
777,733 views

می گویند برای شاعربودن باید تاجهنم رفت و برگشت. "کریستینا دونک" در ززندانی در آرژانتین فن نوشتن را یاد می دهد و برای ما از داستان تاثیزگذاری می گوید که به افراد محبوس در ابراز و درک از خودیش و همینطور شکوه موجود در آزادی زبان کمک کرد. به تماشای شعرخوانی قابل توجه یکی از شاگردان محکوم او در برابر مخاطب ۱۰٫۰۰۰ نفری با زیرنویس اسپانیایی بنشینید.
- Poet and educator
Cristina Domenech proposes to use language as an instrument of liberation and as a way to change the world. Full bio

Double-click the English transcript below to play the video.

00:14
It's said that to be a poetشاعر
0
2963
3025
گفته می شود که برای شاعر بودن
00:18
you have to go to hellجهنم and back.
1
6948
3605
باید به جهنم بروی و برگردی.
00:24
The first time I visitedملاقات کرد the prisonزندان,
2
12173
3176
اولین باری که زندان را دیدم،
00:27
I was not surprisedغافلگیر شدن by the noiseسر و صدا
of the padlocksبستن قفل,
3
15349
4676
از سر و صدای قفلها شگفت زده نشدم
00:32
or the closingبسته شدن doorsدرب ها,
or the cellسلول barsکافه ها,
4
20025
4218
یا از بسته شدن درها یا میله های سلول،
00:36
or by any of the things
I had imaginedتصور.
5
24243
4003
یا هر چیز دیگری که قبلا تصورش را کرده بودم .
00:40
Maybe because the prisonزندان
is in a quiteکاملا openباز کن spaceفضا.
6
28246
5313
شاید چون زندان در فضایی کاملا آزاد قرار دارد.
00:45
You can see the skyآسمان.
7
33559
2130
می توانی آسمان را ببینی.
00:47
Seagullsدریایی flyپرواز overheadدر بالای سر,
and you feel like you're nextبعد to the seaدریا,
8
35689
3643
مرغ های دریایی بالای سرت پرواز می کنند
و احساس می کنی که کنار دریا هستی،
00:51
that you're really closeبستن to the beachساحل دریا.
9
39332
3043
و در واقع هم کنار دریایی.
00:54
But in factواقعیت, the gullsجادوگر are looking
for foodغذا in the dumpزباله nearنزدیک the prisonزندان.
10
42375
5930
اما حقیقت این است که مرغ های دریایی در
توده ی زباله کنار زندان دنبال غذا می گردند.
01:01
I wentرفتی fartherدورتر insideداخل and I suddenlyناگهان saw
inmatesزندانیان movingدر حال حرکت acrossدر سراسر the corridorsراهروها.
11
49250
5971
داخل زندان شدم و ناگهان دیدم که زندانیان
ازراهرو ها عبور می کنند.
01:07
Then it was as if I steppedگام برداشت back
and thought
12
55886
4080
بعد انگار قدمی عقب رفتم و فکر کردم
01:11
that I could have very well been
one of them.
13
59966
3809
که ممکن بود من هم یکی از آنها باشم.
01:15
If I had anotherیکی دیگر storyداستان,
anotherیکی دیگر contextزمینه, differentناهمسان luckشانس.
14
63775
5747
اگر داستان زندگی دیگری، زمینه ی دیگری
یا اقبال متفاوتی داشتم.
01:22
Because nobodyهيچ كس - nobodyهيچ كس -
can chooseانتخاب کنید where they're bornبدنیا آمدن.
15
70457
5502
چون هیچ کس -هیچ کس -نمی تواند تصمیم بگیرد
که کجا به دنیا بیاید.
01:29
In 2009, I was invitedدعوت کرد to joinپیوستن a projectپروژه
16
77790
4663
در سال ۲۰۰۹ دعوت شدم که به پروژه ای بپیوندم
01:34
that Sanسان Martمارتín Nationalملی Universityدانشگاه
conductedانجام شده at the Unitواحد 48 penitentiaryمجازات,
17
82453
5407
که دانشگاه سن مارتین درندامتگاه واحد۴۸
01:39
to coordinateهماهنگ كردن a writingنوشتن workshopکارگاه.
18
87865
3215
برای همکاری با کارگاه نویسندگی برگزار کرده بود.
01:43
The prisonزندان serviceسرویس cededمتوقف شد some landزمین
at the endپایان of the prisonزندان,
19
91080
6445
خدمات ندامتگاه، زمینی را در انتهای زندان واگذار کرده بود
01:49
whichکه is where they constructedساخته شده است
the Universityدانشگاه Centerمرکز buildingساختمان.
20
97525
5632
که همان جایی است که ساختمان مرکزی دانشگاه را ساختند.
01:56
The first time I metملاقات کرد with the prisonersزندانیان,
21
104152
2418
اولین باری که زندانیان را دیدم،
01:58
I askedپرسید: them why they were askingدرخواست
for a writingنوشتن workshopکارگاه
22
106570
3675
از آن ها پرسیدم چرا درخواست برگزاری
کارگاه نویسندگی داشتند.
02:02
and they told me they wanted
to put on paperکاغذ
23
110245
3651
و آن ها گفتند که می خواستند تمام آن چه را که
02:05
all that they couldn'tنمی توانستم say and do.
24
113896
3931
نمی توانستند بیان کنند یا انجام بدهند روی کاغذ بیاورند.
02:11
Right then I decidedقرار بر این شد that I wanted poetryشعر
to enterوارد the prisonزندان.
25
119062
4867
همان لحظه تصمیم گرفتم که شعر را وارد زندان کنم.
02:17
So I said to them
why don't we work with poetryشعر,
26
125434
3604
پس به آنها گفتم چرا روی شعر کار نکنیم
02:21
if they knewمی دانست what poetryشعر was.
27
129044
1736
البته اگر آنها می دانستد که شعر چیست .
02:23
But nobodyهيچ كس had a clueسرنخ
what poetryشعر really was.
28
131375
4892
اما هیچ کس نمی دانست که شعر واقعا چیست.
02:30
They alsoهمچنین suggestedپیشنهادی to me
29
138622
1634
همچنین آنها به من پیشنهاد دادند که
02:32
that the workshopکارگاه should be
not just for the inmatesزندانیان
30
140256
2519
که کارگاه را نه تنها برای زندانیانی که
02:34
takingگرفتن universityدانشگاه classesکلاس ها,
but for all the inmatesزندانیان.
31
142775
5256
در کلاس های دانشگاه شرکت میکنند
بلکه برای تمام زندانیان بر گزار کنیم.
02:40
And so I said
that to startشروع کن this workshopکارگاه,
32
148641
3167
و من گفتم برای شروع این کارگاه
02:43
I neededمورد نیاز است to find a toolابزار
that we all had in commonمشترک.
33
151808
3842
نیاز دارم ابزاری پیدا کنم که همه ی
ما به طور مشترک آن را داریم.
02:47
That toolابزار was languageزبان.
34
155650
3106
آن ابزار زبان بود.
02:50
We had languageزبان, we had the workshopکارگاه.
We could have poetryشعر.
35
158756
6192
ما زبان داشتیم، کارگاه داشتیم،
می توانستیم شعر داشته باشیم.
02:56
But what I hadn'tتا به حال نیست consideredدر نظر گرفته شده
was that inequalityنابرابری existsوجود دارد in prisonزندان, too.
36
164948
5826
اما چیزی که به آن توجه نکردم نابرابری بود
که در زندان هم وجود داشت.
03:02
Manyبسیاری of the prisonersزندانیان hadn'tتا به حال نیست even
completedتکمیل شده grammarدستور زبان schoolمدرسه.
37
170774
5121
خیلی از زندانیان حتی کلاس دستور زبان
مدرسه را هم به اتمام نرسانده بودند.
03:07
Manyبسیاری couldn'tنمی توانستم use cursiveناقص,
could barelyبه سختی printچاپ.
38
175895
5380
خیلی ها نمی توانستند از خط تحریری استفاده کنند
با اشکال تایپ می کردند.
03:15
They didn't writeنوشتن fluentlyروان, eitherیا.
39
183410
3672
یا این که نمی توانستند با تسلط بنویسند.
03:19
So we startedآغاز شده looking for shortکوتاه poemsاشعار.
40
187082
4611
پس ما به دنبال شعر های کوتاه گشتیم.
03:23
Very shortکوتاه, but very powerfulقدرتمند.
41
191693
3066
خیلی کوتاه، اما خیلی قدرتمند.
03:26
And we startedآغاز شده to readخواندن, and we'dما می خواهیم readخواندن
one authorنویسنده, then anotherیکی دیگر authorنویسنده,
42
194759
3748
و شروع به خواندن کردیم، شعرهای
یک نویسنده را میخواندیم و بعد یکی دیگر،
03:30
and by readingخواندن suchچنین shortکوتاه poemsاشعار,
they all beganآغاز شد to realizeتحقق بخشیدن
43
198507
5475
و با خواندن آن شعر های کوتاه همه متوجه شدند که
03:35
that what the poeticشاعرانه languageزبان did
was to breakزنگ تفريح a certainمسلم - قطعی logicمنطق,
44
203982
4657
آن چه زبان شعری انجام می دهد شکستن نوعی منطق
03:40
and createايجاد كردن anotherیکی دیگر systemسیستم.
45
208639
1755
و خلق نظامی دیگری بود.
03:42
Breakingشکستن the logicمنطق of languageزبان
alsoهمچنین breaksمی شکند the logicمنطق of the systemسیستم
46
210394
3594
شکستن منطق زبان، همینطور منطق نظامی که آنها
03:45
underزیر whichکه they'veآنها دارند learnedیاد گرفتم to respondپاسخ دادن.
47
213988
3767
آموخته اند به آن واکنش نشان بدهند
را به هم می ریزد.
03:50
So a newجدید systemسیستم appearedظاهر شد,
48
218550
3493
پس نظام جدیدی پدیدار شد.
03:54
newجدید rulesقوانین that madeساخته شده them
understandفهمیدن very quicklyبه سرعت,
49
222043
5159
قواعد جدیدی که باعث شده بود
آن ها خیلی سریع متوجه همه چیز بشوند.
03:59
- very quicklyبه سرعت -
50
227202
1879
خیلی سریع
04:01
that with poeticشاعرانه languageزبان
51
229081
2149
که با زبان شعر
04:03
they would be ableتوانایی to say
absolutelyکاملا whateverهر چه they wanted.
52
231230
4509
قادرند آن چه را که می خواهند به طور کامل بیان کنند.
04:11
It's said that to be a poetشاعر
you have to go to hellجهنم and back.
53
239479
5091
گفته می شود که اگر می خواهی شاعر باشی باید
تا جهنم بروی و برگردی.
04:17
And they have plentyفراوانی of hellجهنم.
Plentyفراوانی of hellجهنم.
54
245475
4499
وآنها تعداد زیادی جهنم دارند.
تعداد زیادی جهنم.
04:21
One of them onceیک بار said:
"In prisonزندان you never sleepبخواب.
55
249974
4615
روزی یکی از آنها گفت:
"در زندان هیچ وقت نمی خوابی.
04:26
You can never sleepبخواب in jailزندان.
You can never closeبستن your eyelidsپلک ها."
56
254589
4865
در زندان هیچ وقت نمی توانی بخوابی
هرگز نمی توانی پلک هایت را روی هم بگذاری."
04:32
And so, like I’m doing now,
I gaveداد them a momentلحظه of silenceسکوت,
57
260351
6356
و من مثل همین الان،
بعد از لحظه ای سکوت گفتم،
04:38
then said,
“That's what poetryشعر is, you guys.
58
266707
4722
این آن چیزی است که به آن شعر می گویند، بچه ها.
04:44
It's in this prisonزندان universeجهان
that you have all around you.
59
272309
5185
در دنیای زندان که اطراف همه شما وجود دارد.
04:49
Everything you say
about how you never sleepبخواب,
60
277494
2280
مثلا تمام چیزهایی که راجع به نخوابیدنتان می گویید،
04:51
it exudesبدم میاد fearترس.
61
279774
1690
نشان دهنده ترس است.
04:53
All the things that go unwrittenنوشته نشده است --
all of that is poetryشعر."
62
281464
4765
تمام حرفهای نانوشته
همه آن ها شعر هستند.
04:59
So we startedآغاز شده appropriatingتخصیص دادن that hellجهنم;
63
287469
4207
پس ما مناسب سازی آن جهنم را شروع کردیم.
05:03
we plungedغرق شد ourselvesخودمان, headfirstسرپرست,
into the seventhهفتم circleدایره.
64
291676
3508
ما درون حلقه ی هفتم جهنم سقوط کردیم.
05:07
And in that seventhهفتم circleدایره of hellجهنم,
our very ownخودت, belovedمحبوب circleدایره,
65
295184
4038
و درحلقه ی هفتم جهنم که همان
حلقه ی مخصوص و موردعلاقه ی ماست،
05:11
they learnedیاد گرفتم that they could
make the wallsدیوارها invisibleنامرئی,
66
299222
4212
آن ها یاد گرفتند که می توانند دیوار ها را نامرئی کنند،
05:15
that they could make the windowsپنجره ها yellفریاد زدن,
67
303434
2170
و این که می توانند پنجره ها را به فریاد تبدیل کنند،
05:17
and that we could hideپنهان شدن insideداخل the shadowsسایه ها.
68
305604
2940
و این که می توانیم درون سایه ها پنهان شویم.
05:23
When the first yearسال
of the workshopکارگاه had endedبه پایان رسید,
69
311504
3960
وقتی که اولین سال کارگاه به پایان رسید،
05:27
we organizedسازمان یافته است a little closingبسته شدن partyمهمانی,
70
315464
2408
جشن کوچکی ترتیب دادیم،
05:29
like you do when a jobکار is doneانجام شده
with so much love,
71
317872
3690
مثل کاری که شما میکنید وقتی
یک کار با تمام عشقی که به آن دارید پایان می رسد،
05:33
and you want to celebrateجشن گرفتن with a partyمهمانی.
72
321562
2950
و دوست دارید که آن را جشن بگیرید.
05:36
We calledبه نام familyخانواده, friendsدوستان,
the universityدانشگاه authoritiesمسئولین.
73
324512
4467
ما خانواده، دوستان ومسئولان دانشگاه را دعوت کردیم.
05:40
The only thing the inmatesزندانیان
had to do was readخواندن a poemشعر,
74
328979
4342
تنها کاری که زندانیان باید انجام می دادند این بود که شعر خود را بخوانند،
05:45
and receiveدريافت كردن theirخودشان diplomasدیپلم and applauseتشویق و تمجید.
75
333321
2237
و گواهی پایان دوره خود را دریافت کنند و تشویق شوند.
05:47
That was our simpleساده partyمهمانی.
76
335558
2527
این جشن ساده ما بود.
05:52
The only thing I want to leaveترک کردن you with
77
340105
4899
تنها چیزی که می خواهم نتیجه گیری
از آن را به شما واگذار کنم
05:58
is the momentلحظه in whichکه those menمردان,
78
346694
4325
لحظه ایست که آن مردها،
06:03
some of them just hugeبزرگ
when standingایستاده nextبعد to me,
79
351019
2495
که بعضی از آن ها خیلی تنومند بودند،
06:05
or the youngجوان boysپسران - so youngجوان,
but with an enormousعظیم prideغرور,
80
353519
5711
یا پسران جوان- خیلی جوان
اما با غروری عظیم،
06:11
heldبرگزار شد theirخودشان papersاوراق and trembledلرزید
like little kidsبچه ها and sweatedعرق کرده,
81
359230
5843
کاغذهایشان را در دست می گرفتند و مثل
بچه های کوچک می لرزیدند و عرق می کردند،
06:17
and readخواندن theirخودشان poemsاشعار with theirخودشان
voicesصدای completelyبه صورت کامل brokenشکسته شده.
82
365078
5209
و با صدایی لرزان شعرهایشان را می خواندند.
06:24
That momentلحظه madeساخته شده me think a lot
83
372042
3967
این لحظه من را به تفکر زیاد وادار کرد،
06:28
that for mostاکثر of them,
it was surelyمسلما the very first time
84
376959
4107
زیرا برای خیلی از آن ها این اولین باری بود که
06:33
that someoneکسی applaudedمتشکرم them
for something they had doneانجام شده.
85
381066
4498
کسی آنها را برای کاری که انجام داده بودند تشویق می کرد.
06:40
In prisonزندان there are things
that can't be doneانجام شده.
86
388809
3453
در زندان کارهایی هست که نمیشود انجام داد.
06:44
In prisonزندان, you can't dreamرویا.
In prisonزندان, you can't cryگریه کردن.
87
392262
4856
در زندان نمیشود رویا پردازی کرد.
در زندان نمیشود گریه کرد.
06:49
There are wordsکلمات that are virtuallyعملا
forbiddenممنوع, like the wordکلمه "time,"
88
397118
5029
کلماتی وجود دارد که تقریبا ممنوع است
مثل کلمه "زمان"
06:54
the wordکلمه "futureآینده," the wordکلمه "wishآرزو کردن".
89
402147
4869
کلمه "آینده" کلمه "آرزو"
06:59
But we daredجرات کرد to dreamرویا, and to dreamرویا a lot.
90
407016
5306
اما ما جرئت رویا پردازی را داشتیم.
07:04
We decidedقرار بر این شد
that they were going to writeنوشتن a bookکتاب.
91
412322
4804
تصمیم گرفتیم که آنها کتابی بنویسند.
07:09
Not only did they writeنوشتن a bookکتاب,
but they alsoهمچنین boundمحدود است it themselvesخودشان.
92
417126
4420
نه تنها کتاب را نوشتند بلکه خودشان آن را صحافی هم کردند.
07:13
That was at the endپایان of 2010.
93
421546
3096
این کار را در پایان سال ۲۰۱۰ انجام دادند.
07:16
Then, we doubledدو برابر شد the betشرط
and wroteنوشت anotherیکی دیگر bookکتاب.
94
424642
4409
بعد کتاب دیگری نوشتیم.
07:21
And we boundمحدود است that one, too.
95
429051
1634
و آن را هم صحافی کردیم.
07:22
That was a shortکوتاه time agoپیش,
at the endپایان of last yearسال.
96
430685
3424
مدت کوتاهی از آن زمان گذشته،
پایان سال قبل.
07:28
What I see weekهفته after weekهفته,
97
436474
3526
آن چه هفته به هفته شاهد آن بودم،
07:32
is how they're turningچرخش
into differentناهمسان people;
98
440000
4357
این بود که چگونه آن ها به انسان هایی دیگر تبدیل شدند.
07:36
how they're beingبودن transformedتبدیل شده است.
99
444357
2547
این که چگونه تغییر می کردند.
07:38
How wordsکلمات are empoweringتوانمندسازی them
with a dignityکرامت they had never knownشناخته شده,
100
446904
4347
چگونه کلمات به آن ها
قدرت و وقار بخشید،
07:43
that they couldn'tنمی توانستم even imagineتصور کن.
101
451251
2083
که حتی نمی توانستند تصور کنند.
07:45
They had no ideaاندیشه suchچنین dignityکرامت
could come from them.
102
453334
4791
هرگز فکر نمی کردند که این وقار از درون
خودشان سرچشمه می گیرد.
07:51
At the workshopکارگاه, in that belovedمحبوب hellجهنم
we shareاشتراک گذاری, we all give something.
103
459130
7267
در کارگاه، درآن جهنم دوست داشتنی، ما هرکدام
هر چه داشتیم با دیگران تقسیم کردیم.
07:58
We openباز کن our handsدست ها and heartsقلب and give
what we have, what we can.
104
466397
4600
ما دستها و قلب هایمان را می گشاییم
آن چه را می توانیم با دیگران تقسیم می کنیم.
08:02
All of us;
all of us equallyبه همان اندازه.
105
470997
2154
همه ی ما به طور یکسان.
08:05
And so you feel that at leastکمترین
in a smallکوچک way
106
473151
4615
بنابراین احساس می کنی حداقل هرچقدر هم کم
08:09
you're repairingتعمیرات
that hugeبزرگ socialاجتماعی fractureشکستگی
107
477766
3650
شما به تعمیر آن شکاف عظیم اجتماعی می پردازید
08:13
whichکه makesباعث می شود it so that for manyبسیاری of them,
108
481416
5218
که برای خیلی از آن ها اتفاق میفتد،
08:18
prisonزندان is theirخودشان only destinationمقصد.
109
486634
3178
زندان تنها مقصد آن هاست پر می کنی.
08:24
I rememberیاد آوردن a verseآیه
by a tremendousفوق العاده poetشاعر, a great poetشاعر,
110
492172
5379
شعری را به یاد می آورم که سروده ی شاعری بزرگ است،
08:30
from our Unitواحد 48 workshopکارگاه,
Nicolنیکولás Doradoدورادو:
111
498586
5844
از کارگاهمان در واحد ۴۸،
نیکلاس دورادو:
08:40
"I will need an infiniteبي نهايت threadموضوع
to sewدوختن up this hugeبزرگ woundزخم."
112
508395
6394
"برای ترمیم این زخم عمیق به نخی بیکران نیاز خواهم داشت."
08:47
Poetryشعر does that; it sewsدوختن up
the woundsزخم ها of exclusionخروج.
113
515485
5194
شعر این ویژگی را دارد،
زخم های محرومیت را التیام می بخشد.
08:53
It opensباز می شود doorsدرب ها.
Poetryشعر worksآثار as a mirrorآینه.
114
521004
5238
درها را باز می کند. فن شاعری مانند آینه عمل می کند.
08:58
It createsایجاد می کند a mirrorآینه, whichکه is the poemشعر.
115
526417
3345
آینه ای می سازد که همان شعر است.
09:01
They recognizeتشخیص themselvesخودشان,
they look at themselvesخودشان in the poemشعر
116
529762
3983
آن ها خودشان را می شناسند،
در شعر به خودشان نگاه می کنند.
09:05
and writeنوشتن from who they are,
and are from what they writeنوشتن.
117
533745
5063
برای نوشتن از کسی که هستند می نویسند،
09:10
In orderسفارش to writeنوشتن,
118
538808
2705
و از کسی که می نویسند می شوند.
09:13
they need to appropriateمناسب
the momentلحظه of writingنوشتن
119
541513
4191
آن ها نیاز دارند لحظه ی نوشتن را اختصاصی کنند،
09:17
whichکه is a momentلحظه
of extraordinaryخارق العاده freedomآزادی.
120
545704
3451
که این لحظه همان لحظه ی فوق العاده ی آزادی است.
09:21
They have to get into theirخودشان headsسر,
searchجستجو کردن for that bitبیت of freedomآزادی
121
549155
2943
آن ها باید درون ذهن خودشان به دنبال کمی آزادی بگردند
09:24
that can never be takenگرفته شده away
when they writeنوشتن
122
552098
5026
آزادی که که هیچ وقت موقع نوشتن از آن ها گرفته نشود
09:29
and that is alsoهمچنین usefulمفید است
to realizeتحقق بخشیدن that freedomآزادی is possibleامکان پذیر است
123
557124
3511
و این که بفهمند آزادی امکان پذیر است
09:32
even insideداخل a prisonزندان,
124
560635
2338
حتی درون زندان.
09:34
and that the only barsکافه ها we have
in our wonderfulفوق العاده spaceفضا
125
562973
5262
و این که بفهمند تنها میله هایی که ما در
این فضای شگفت انگیز داریم
09:40
is the wordکلمه "barsکافه ها,"
126
568235
1862
کلمه ی" میله ها" است،
09:42
and that all of us in our hellجهنم
burnسوزاندن with happinessشادی
127
570097
3862
و این که همه ی ما با شادی در جهنم خودمان می سوزیم.
09:45
when we lightسبک the wickویک of the wordکلمه.
128
573959
3710
وقتی که فتیله ی واژه را روشن می کنیم.
09:49
(Applauseتشویق و تمجید)
129
577669
3000
(تشویق حضار)
10:17
I told you a lot about the prisonزندان,
a lot about what I experienceتجربه
130
605143
6454
من راجع به زندان و آن چه که هر هفته
تجربه می کنم خیلی برای شما صحبت کردم
10:23
everyهرکدام weekهفته, and how I enjoyلذت بردن it
and transformتبدیل myselfخودم with the inmatesزندانیان.
131
611597
4581
و این که چگونه از این تجربه لذت می برم و
خودم را با زندانیان تطبیق می دهم.
10:28
But you don't know how much I'd like it
132
616178
3415
اما نمی دانید چقدر دلم می خواست
10:31
if you could feel, liveزنده, experienceتجربه,
even for a fewتعداد کمی secondsثانیه,
133
619593
5566
می توانستید حس کنید، زندگی کنید، تجربه کنید،
حتی برای چند ثانیه،
10:37
what I enjoyلذت بردن everyهرکدام weekهفته
and what makesباعث می شود me who I am.
134
625159
4335
آن چه را که من هر هفته از آن لذت می برم و
من را به کسی که الان هستم تبدیل کرده.
10:44
(Applauseتشویق و تمجید)
135
632151
3000
(تشویق حضار)
10:53
Martمارتín Bustamanteبسطامنت:
The heartقلب chewsجویدن tearsاشک ها of time;
136
641228
4231
مارتین بوستامانته:
قلب، اشکهای زمان را می جود
10:57
blindedکور by that lightسبک,
137
645464
2882
در حالی که از شدت نور نابینا شده،
11:00
it hidesپنهان می شود the speedسرعت of existenceوجود داشتن
138
648346
3375
شتاب هستی را پنهان می کند،
11:03
where the imagesتصاویر go rowingقایقرانی by.
139
651721
2153
جایی که تصاویر پارو زنان می روند.
11:05
It fightsمبارزه می کند; it hangsآویزان است on.
140
653874
2973
می جنگد، ثابت قدم است.
11:08
The heartقلب cracksترک ها underزیر sadغمگین gazesچشم ها,
141
656847
3702
قلب زیر نگاه های خیره ی غمناک ترک می خورد،
11:12
ridesسواری on stormsتوفان ها that spreadانتشار دادن fireآتش,
142
660554
3773
روی طوفانی که اتش می افروزد می تازد،
11:16
liftsآسانسور chestsسینه ها loweredکاهش یافته است by shameشرم آور,
143
664327
3124
سرهایی که از شرم فرو افتاده اند را بالا می برد،
11:19
knowsمی داند that it's not just readingخواندن
and going on,
144
667451
3176
می داند که فقط خواندن و ادامه دادن نیست،
11:22
it alsoهمچنین wishesخواسته ها to see the infiniteبي نهايت blueآبی.
145
670627
3825
و امیدوار است که آبی بی کران را ببیند.
11:26
The heartقلب sitsنشسته down to think about things,
146
674457
3728
قلب می نشیند تا راجع به همه چیز فکر کند،
11:30
fightsمبارزه می کند to avoidاجتناب کردن beingبودن ordinaryعادی,
147
678185
2712
می جنگد تا از عادی بودن بپرهیزد،
11:32
triesتلاش می کند to love withoutبدون hurtingصدمه زدن,
148
680897
3423
تلاش می کند تا بدون آسیب رساندن دوست داشته باشد،
11:36
breathesتنفس می کند the sunآفتاب,
givingدادن courageشجاعت to itselfخودش,
149
684320
3703
خورشید را نفس می کشد،
به خود جرئت می بخشد،
11:40
surrendersتسلیم می شود, travelsسفر می کند towardبه سمت reasonدلیل.
150
688023
4368
تسلیم می شود، به سوی خرد حرکت می کند.
11:44
The heartقلب fightsمبارزه می کند amongدر میان the swampsباتلاق,
151
692391
2903
قلب با مردابها می جنگد،
11:47
skirtsدامن the edgeلبه - تیزی of the underworldجهان زیرزمینی,
152
695294
3525
از لبه ی عالم اموات می گذرد،
11:50
fallsسقوط exhaustedخسته, but won'tنخواهد بود give in
to what's easyآسان,
153
698819
4282
خسته سقوط می کند، اما تسلیم آن چه آسان است نمیشود،
11:55
while irregularبی رویه stepsمراحل of intoxicationمسمومیت
154
703101
2489
در حال که گام های ناموزون مستی
11:57
wakeاز خواب بیدار up,
155
705590
1577
بیدار می کنند،
11:59
wakeاز خواب بیدار the stillnessسکوت.
156
707167
1890
سکون را بیدار می کنند.
12:01
I'm Martمارتín Bustamanteبسطامنت,
157
709057
1972
من مارتین بوستامانته هستم،
12:03
I'm a prisonerزندانی in Unitواحد 48 of Sanسان Martمارتín,
158
711756
3498
در واحد ۴۸ سن مارتین زندانی هستم
12:07
todayامروز is my day of temporaryموقت releaseرهایی.
159
715254
2858
امروز، روز آزادی موقت من است.
12:10
And for me, poetryشعر and literatureادبیات
have changedتغییر کرد my life.
160
718112
3672
و شاعری و ادبیات زندگی من را تغییر داد.
12:13
Thank you very much!
161
721784
1121
خیلی از شما متشکرم!
12:14
Cristinaکریستینا DomenechDomenech: Thank you!
162
722905
1420
کریستینا دومینیک: متشکرم.
12:16
(Applauseتشویق و تمجید)
163
724325
2320
(تشویق حضار)
Translated by soheila Jafari
Reviewed by Leila Ataei

▲Back to top

ABOUT THE SPEAKER
Cristina Domenech - Poet and educator
Cristina Domenech proposes to use language as an instrument of liberation and as a way to change the world.

Why you should listen
Writer and philosopher Cristina Domenech coordinates reading and writing workshops for kids and adults, including the inmates of the Centro de Estudiantes Rodolfo Walsh of the Centro Universitario San Martín (CUSAM) Universidad Nacional de San Martín, Unidad Penitenciaria 48, in Buenos Aires.

She has participated since 1995 in numerous conferences and meetings of national and international writers, among which include the International Festival of Poetry in Havana, Cuba, in 2009 and 2010 and Cosmopoética 2013 in Cordoba, Spain.

Her published works include “Impalpable” (1994), “Condensación de la Luz” (1998), Tierra Negra (1999), Demudado (2007), anthologies of poetry in 2010 and 2011, and most recently “Sintaxis del nudo” ("Syntax Knot").
More profile about the speaker
Cristina Domenech | Speaker | TED.com