ABOUT THE SPEAKER
Vincent Cochetel - Humanitarian
Vincent Cochetel is the Director of the Bureau for Europe at the United Nations High Commissioner for Refugees (UNHCR).

Why you should listen

Vincent Cochetel is the Director of the Bureau for Europe at the United Nations High Commissioner for Refugees (UNHCR). There he focuses on the specific challenges of the region — maintaining quality in asylum-seeking procedures, ensuring access to protection for those fleeing the conflict in Syria, combatting a rise in xenophobia, and allocating resources for those affected by conflicts of the past.

In 1998, Cochetel was kidnapped near Chechnya. For 317 days, he was chained to a bed frame in a cellar and deprived of light. But far from withdrawing from humanitarian work, the experience made him more determined than ever to improve the rights of refugees worldwide. He has written articles on numerous refugee issues and contributed to the drafting of several UNHCR training manuals related to staff safety, emergency management, and protection. 

More profile about the speaker
Vincent Cochetel | Speaker | TED.com
TEDxPlaceDesNations

Vincent Cochetel: I was held hostage for 317 days. Here's what I thought about…

وینسنت کوشتل: تجربه من از ۳۱۷ روز گروگان بودن

Filmed:
1,200,323 views

وینسنت کوشتل ، در سال ۱۹۹۸ در حین خدمت در کمیسیاریای عالی پناهندگان سازمان ملل متحد در چچن ، به مدت ۳۱۷ روز به گروگان گرفته شد. این اولین بار است که وی از تجربه تلخ آن روزها سخن می گوید، از زندگی در سرداب زیرزمینی تاریک و زنجیر شدن به تخت تا گفت و گوهای غیر منتظره با گروگانگیرهایش. وی با توان و فصاحت توضیح می دهد که چرا با وجود داشتن این تجربه تلخ، همچنان با جرات و جسارت تمام به کارش ادامه می دهد. از سال ۲۰۰۰ تا کنون، حمله به امدادگران و فعالان در عرصه کمک های بشردوستانه سه برابر شده است و او می خواهد نشان دهد این افزایش شمار حملات، چه زنگ خطری برای جهان است.
- Humanitarian
Vincent Cochetel is the Director of the Bureau for Europe at the United Nations High Commissioner for Refugees (UNHCR). Full bio

Double-click the English transcript below to play the video.

00:13
I cannotنمی توان forgetفراموش کردن them.
0
1039
2653
هرگز فراموششان نخواهم کرد.
00:15
Theirآنها namesنام ها were Aslanاسلان, Alikآلیک, Andreiآندره,
1
3692
4777
اصلان،آلیک،آندری،
00:20
Fernandaفرناندا, Fredفرد, Galinaگالینا, Gunnhildگون هیلد,
2
8469
4644
فرناندا،فرد،گالینا،گونیلد،
00:25
Hansهانس, IngeborgIngeborg, Mattiماتی, Natalyaناتالیا,
3
13113
5294
هانس،انگئوبورگ،متی،ناتالیا،
00:30
Nancyنانسی, Sherylشریل, Usmanعثمان, Zaremaزارما,
4
18407
4760
نانسی،شریل،عثمان،زارما
00:35
and the listفهرست is longerطولانی تر.
5
23167
1958
لیست طولانی تر از این است.
00:38
For manyبسیاری, theirخودشان existenceوجود داشتن,
theirخودشان humanityبشریت,
6
26255
3344
برای بسیاری از افراد، موجودیت و انسانیت آنها
00:41
has been reducedکاهش to statisticsآمار,
7
29599
3645
به آمار و ارقام تنزل یافته،
00:45
coldlyسردم recordedثبت شده as "securityامنیت incidentsحوادث."
8
33244
4296
که در پوشه ای به نام
"وقایع امنیتی" بایگانی شده.
00:49
For me, they were colleaguesهمکاران
9
37540
1555
اما برای من، آنها همکارانی بودن
00:51
belongingمتعلق به to that communityجامعه
of humanitarianانسان دوستانه aidکمک workersکارگران
10
39095
3530
عضو انجمن کمک های انسان دوستانه
00:54
that triedتلاش کرد to bringآوردن a bitبیت of comfortراحتی
11
42625
2809
که تلاش میکردن تا رنگی از آرامش
00:57
to the victimsقربانیان of the warsجنگ
in Chechnyaچچن in the '90s.
12
45434
4087
برای قربانیان جنگ چچن
در دهه ۹۰ به ارمغان بیاورند.
01:01
They were nursesپرستاران, logisticiansمهندسین,
shelterپناه expertsکارشناسان,
13
49521
4643
آنها پرستار،آمایشگر، متخصص پناهگاه
01:06
paralegalsparalegals, interpretersمترجمان.
14
54164
2833
دستیار حقوقی و مترجمانی بودن
01:08
And for this serviceسرویس, they were murderedکشته شد,
15
56997
4156
که در این راه جان خودشان رو از دست دادن.
01:13
theirخودشان familiesخانواده ها tornپاره شده apartجدا از هم,
16
61153
2462
خانواده هایشان از هم پاشیده شد
01:15
and theirخودشان storyداستان largelyتا حد زیادی forgottenفراموش شده.
17
63615
2202
و داستانشان هم کلا فراموش شد.
01:18
No one was ever sentencedمحکوم شد
for these crimesجرایم.
18
66827
3147
هیچ کس به خاطر این جنایات محکوم نشد.
01:22
I cannotنمی توان forgetفراموش کردن them.
19
70884
2157
هیچ گاه فراموششان نخواهم کرد.
01:25
They liveزنده in me somehowبه نحوی,
20
73041
2049
آنها هر لحظه به نوعی با من هستند
01:27
theirخودشان memoriesخاطرات givingدادن me
meaningبه معنی everyهرکدام day.
21
75090
3230
و یاد آنها به لحظات زندگی ام معنی می بخشد.
01:30
But they are alsoهمچنین hauntingفراموش نشدنی
the darkتاریک است streetخیابان of my mindذهن.
22
78320
4431
اما در عین حال مدام در کوچه تاریک خاطراتم قدم می زنند.
01:34
As humanitarianانسان دوستانه aidکمک workersکارگران,
23
82751
1961
آنها به عنوان امدادگران انجمن‌های بشردوستانه
01:36
they madeساخته شده the choiceانتخابی
to be at the sideسمت of the victimقربانی,
24
84712
3352
تصمیم گرفتند در کنار قربانیان باشند
01:40
to provideفراهم کند some assistanceمعاونت,
some comfortراحتی, some protectionحفاظت,
25
88064
4597
تا به آنها یاری رسانده و
امنیت و آرامش برایشان ایجاد کنند،
01:44
but when they neededمورد نیاز است
protectionحفاظت themselvesخودشان,
26
92661
2926
اما وقتی خودشون نیاز به محافظت داشتن
01:47
it wasn'tنبود there.
27
95587
1708
هیچ دستی برای کمک نبود.
01:49
When you see the headlinesسرفصل ها
of your newspaperروزنامه these daysروزها
28
97685
3173
این روزها وقتی به تیتر روزنامه ها
01:52
with the warجنگ in Iraqعراق or in Syriaسوریه --
29
100858
3065
درباره جنگ عراق یا سوریه نگاه می کنیم
01:55
aidکمک workerکارگر abductedربوده شد, hostageگروگان executedاجرا شده --
30
103923
4164
امدادگران ربوده میشوند، گروگانها کشته میشوند--
02:00
but who were they?
31
108087
2013
اما اینها چه کسانی هستند؟
02:02
Why were they there?
32
110100
1925
چرا اونجا بودند؟
02:04
What motivatedانگیزه them?
33
112025
2008
انگیزه‌شون چی بوده؟
02:06
How did we becomeتبدیل شدن به
so indifferentبي تفاوت to these crimesجرایم?
34
114033
3876
چرا اینقدر نسبت به این جنایات
بی تفاوت شده ایم؟
02:09
This is why I am here todayامروز with you.
35
117909
3129
امروز برای همین اینجام.
02:13
We need to find better waysراه ها
to rememberیاد آوردن them.
36
121038
2397
باید راهی بهتر برای
زنده کردن یاد آنها بیابیم.
02:16
We alsoهمچنین need to explainتوضیح the keyکلیدی valuesارزش های
to whichکه they dedicatedاختصاصی theirخودشان livesزندگی می کند.
37
124575
5991
به علاوه باید به تشریح ارزشهایی که آنها
جانشان را برایش دادند، بپردازیم.
02:22
We alsoهمچنین need to demandتقاضا justiceعدالت.
38
130566
4212
و برای آنها دادخواهی کنیم.
02:28
When in '96 I was sentارسال شد
39
136058
1881
وقتی سال ۱۹۹۶
02:29
by the Unitedیونایتد Nationsملت ها Highبالا Commissionerکمیساریا
for Refugeesپناهندگان to the Northشمال Caucasusقفقاز,
40
137939
3715
از طرف کمسیون ارشد حمایت از پناهندگان
به شمال قفقاز اعزام شدم
02:33
I knewمی دانست some of the risksخطرات.
41
141654
1872
با بعضی از خطرات آشنا بودم.
02:35
Fiveپنج colleaguesهمکاران had been killedکشته شده,
42
143526
2353
پنج نفر از همکاران قبلا کشته شده بودن
02:37
threeسه had been seriouslyبه طور جدی injuredمجروح,
43
145879
2067
سه نفر به شدت مجروح شده بودن
02:39
sevenهفت had alreadyقبلا been takenگرفته شده hostageگروگان.
44
147946
2345
هفت نفر هم گروگان گرفته شده بودن.
02:42
So we were carefulمراقب باشید.
45
150291
1787
برای همین محتاط بودیم.
02:44
We were usingاستفاده كردن armoredزره پوش
vehiclesوسايل نقليه, decoyدلپذیر carsماشین ها,
46
152078
4074
برای همین از وسایل نقلیه مسلح
، ماشین های گشت
02:48
changingتغییر دادن patternsالگوها of travelمسافرت رفتن,
changingتغییر دادن homesخانه ها,
47
156152
3055
تغییر مسیر حرکت و محل اقامت
02:51
all sortsانواع of securityامنیت measuresمعیارهای.
48
159207
2791
و همه نوع اقدامات امنیتی بهره می بردیم.
02:55
Yetهنوز on a coldسرماخوردگی winterزمستان night
of Januaryژانویه '98, it was my turnدور زدن.
49
163258
5950
با این وجود یکی از شبهای زمستانی
ژانویه سال ۹۸، نوبت من شد.
03:01
When I enteredوارد شد my flatتخت
in Vladikavkazولادیمکاخ with a guardنگهبان,
50
169208
3977
وقتی همراه محافظم به آپارتمانم در ولادی‌قفقاز وارد شدم
03:05
we were surroundedاحاطه شده by armedمسلح menمردان.
51
173185
2156
یه سری افراد مسلح ما رو محاصره کردن.
03:08
They tookگرفت the guardنگهبان,
they put him on the floorکف,
52
176781
2217
محافظ را گرفتند و روی زمین خواباندند
03:10
they beatضرب و شتم him up in frontجلوی of me,
53
178998
2624
جلوی چشمام زدنش
03:13
tiedگره خورده است him, draggedکشید him away.
54
181622
2684
بستنش و کشیدن بردن.
03:17
I was handcuffedدستبند, blindfoldedچشم بسته,
and forcedمجبور شدم to kneelزانو زدن,
55
185536
4785
دستها و چشمهام بسته بودن
و روی زانو نشسته بودم
03:22
as the silencerخاموش کننده of a gunاسلحه
pressedفشرده شده againstدر برابر my neckگردن.
56
190321
3883
همون موقعه صداخفه‌کن اسلحه را گذاشت پشت گردنم
03:26
When it happensاتفاق می افتد to you,
57
194204
1738
در این شرایط
03:27
there is no time for thinkingفكر كردن,
no time for prayingدعا كردن.
58
195942
3033
فرصتی برای فکر کردن
یا دعا کردن ندارید.
03:32
My brainمغز wentرفتی on automaticاتوماتیک,
59
200045
2704
ذهنم به شکل خودکار
03:34
rewindingچرخش quicklyبه سرعت
the life I'd just left behindپشت.
60
202749
4366
تمام لحظات زندگی ام رو جلوی چشمام آورد.
03:39
It tookگرفت me long minutesدقایق to figureشکل out
61
207115
2530
چند دقیقه ای طول کشید تا اینکه فهمیدم
03:41
that those maskedماسک شده menمردان there
were not there to killکشتن me,
62
209645
3413
اون افراد نقاب دار برای کشتن من نیامدن
03:45
but that someoneکسی, somewhereجایی,
had orderedدستور داد my kidnappingآدم ربایی.
63
213058
4173
اونها از یه جایی دستور دزدیدن منو داشتن.
03:50
Then a processروند of dehumanizationغیر انسانی کردن
startedآغاز شده that day.
64
218551
4071
بعد همان روز پروسه غیرانسانی شروع شد.
03:54
I was no more than just a commodityکالا.
65
222622
4423
من براشون حکم یه شی را داشتم.
04:01
I normallyبه طور معمول don't talk about this,
66
229195
1816
معمولا درباره این موضوع حرف نمیزنم
04:03
but I'd like to shareاشتراک گذاری a bitبیت with you
some of those 317 daysروزها of captivityاسارت.
67
231011
5017
اما می خوام کمی از
تجربه اون ۳۱۷ روز اسارتم بگم.
04:08
I was keptنگه داشته شد in an undergroundزیرزمینی cellarانبار,
68
236598
3056
در یک سرداب زیرزمینی نگه داری میشدم
04:11
totalجمع darknessتاریکی,
69
239654
2064
تاریکی مطلق،
04:13
for 23 hoursساعت ها and 45 minutesدقایق everyهرکدام day,
70
241718
3754
هر روز،۲۳ ساعت و ۴۵ دقیقه اونجا بودم.
04:17
and then the guardsنگهبانان
would come, normallyبه طور معمول two.
71
245472
3286
بعدش معمولا دو نگهبان می آمدند
04:20
They would bringآوردن a bigبزرگ pieceقطعه of breadنان,
72
248758
2674
یک تکه بزرگ نان
04:23
a bowlکاسه of soupسوپ, and a candleشمع.
73
251432
2504
با یک کاسه سوپ و شمع می آوردن.
04:27
That candleشمع would burnسوزاندن for 15 minutesدقایق,
74
255206
4074
شمع فقط برای ۱۵ دقیقه دوام می آورد.
04:31
15 minutesدقایق of preciousگرانبها lightسبک,
75
259280
3808
۱۵ دقیقه روشنایی ناب
04:35
and then they would take it away,
and I returnedبازگشت to darknessتاریکی.
76
263088
4136
و بعد شمع را می‌بردند، و دوباره تاریکی مطلق.
04:41
I was chainedزنجیری by a metalفلز cableکابلی to my bedبستر.
77
269024
3514
با یک زنجیر آهنی به تختم بسته شده بودم.
04:44
I could do only fourچهار smallکوچک stepsمراحل.
78
272538
3242
فقط چهار قدم کوچک می تونستم راه برم.
04:48
I always dreamtرویای of the fifthپنجم one.
79
276950
3785
همیشه در حسرت قدم پنج بودم.
04:52
And no TVتلویزیون, no radioرادیو,
no newspaperروزنامه, no one to talk to.
80
280735
4241
نه تلوزیونی،نه رادیویی،
نه روزنامه ای و نه همصحبتی.
04:56
I had no towelحوله, no soapصابون, no toiletتوالت paperکاغذ,
81
284976
4093
نه حوله ای، نه صابونی و نه دستمال توالتی.
05:01
just two metalفلز bucketsسطل ها openباز کن,
one for waterاب, for one wasteدور ریختنی.
82
289069
6287
اونجا فقط دو تا سطل فلزی در باز بود،
یکی برای آب، یکی هم برای فضولات.
05:09
Can you imagineتصور کن that mockخجالت کشیدم executionاجرا
can be a pastimeسرگرمی for guardsنگهبانان
83
297926
5029
این نوع تحقیرها برای نگهبانها
حکم سرگرمی داشت.
05:14
when they are sadisticسادیستی
or when they are just boredخسته or drunkمست?
84
302955
5309
خصوصا وقتی طرف دچار دیگرآزاری بود
یا وقتی حوصله‌اش سررفته بود یا مست بود.
05:21
We are breakingشکستن my nervesاعصاب very slowlyبه آرامی.
85
309665
3408
اعصابم ذره ذره خرد می شد.
05:25
Isolationجداسازی and darknessتاریکی
are particularlyبه خصوص difficultدشوار to describeتوصیف کردن.
86
313073
4510
توصیف تنهایی و تاریکی
کار خیلی دشواری است
05:29
How do you describeتوصیف کردن nothing?
87
317583
2392
مگر میشه "هیچ " را توصیف کرد؟
05:31
There are no wordsکلمات for the depthsعمق
of lonelinessتنهایی I reachedرسیده است
88
319975
3018
هیچ کلمه ای برای توصیف
عمق تنهایی ام،
05:34
in that very thinلاغر borderمرز
betweenبین sanityعقلانیت and madnessجنون.
89
322993
5125
در آن مرز باریک میان هشیاری و دیوانگی
پیدا نمی کنم.
05:42
In the darknessتاریکی, sometimesگاه گاهی
I playedبازی کرد imaginaryتخیلی gamesبازی ها of checkersچکرز.
90
330168
5240
گاهی در آن تاریکی
تو خیالم چکرز بازی می کردم
05:47
I would startشروع کن with the blackسیاه,
91
335408
2203
با مهره سیاه شروع می کردم
05:49
playبازی with the whiteسفید,
92
337611
1659
بعدش با سفید
05:51
back to the blackسیاه
tryingتلاش کن to trickترفند the other sideسمت.
93
339270
2609
دوباره مهره مشکی
و سعی می کردم سفیدها رو ببرم.
05:55
I don't playبازی checkersچکرز anymoreدیگر.
94
343469
3391
دیگه چکرز بازی نمی کنم.
05:58
I was tormentedعذاب آور است by the thoughtsاندیشه ها of my
familyخانواده and my colleagueهمکار, the guardنگهبان, Edikادیک.
95
346860
6317
فکرم مدام با یادآوری خانواده و همکاران
و محاظفم، ادیک، عذابم می داد.
06:05
I didn't know what had happenedاتفاق افتاد to him.
96
353177
2810
نمی دونستم چه بلایی سرش اومده.
06:07
I was tryingتلاش کن not to think,
97
355987
2485
برای اینکه از دست فکر کردن خلاص بشم
06:10
I triedتلاش کرد to fillپر کن up my time
98
358472
1460
سعی می کردم وقتم رو
06:11
by doing all sortsانواع of physicalفیزیکی
exerciseورزش on the spotنقطه.
99
359932
3811
با نرمش در اون چند قدم پر کنم.
06:15
I triedتلاش کرد to prayدعا کن, I triedتلاش کرد all sortsانواع
of memorizationحفظ کردن gamesبازی ها.
100
363743
3940
خودم رو با دعا و انواع بازی های فکری
مشغول می کردم.
06:21
But darknessتاریکی alsoهمچنین createsایجاد می کند imagesتصاویر
and thoughtsاندیشه ها that are not normalطبیعی.
101
369063
4393
ولی تاریکی در ذهن تصاویر و
افکاری بوجود میاره که عادی نیستن.
06:25
One partبخشی of your brainمغز wants you
to resistمقاومت کردن, to shoutفریاد, to cryگریه کردن,
102
373456
6261
یک بخش از مغزت میخواد مقاومت کنه
و فریاد بزنه
06:31
and the other partبخشی of the brainمغز
ordersسفارشات you to shutبسته شدن up
103
379717
3437
و بخش دیگر مغز دستور میده که
"ساکت باش
06:35
and just go throughاز طریق it.
104
383154
2809
و با این شرایط بساز".
06:37
It's a constantثابت internalداخلی debateمناظره;
there is no one to arbitrateداوری.
105
385963
3690
یک مناظره دائمی درونی است.
بدون داور و قاضی.
06:43
Onceیک بار a guardنگهبان cameآمد to me,
very aggressivelyتهاجمی, and he told me,
106
391163
4920
یک بار یکی از نگهبانها با پرخاش آمد
و بهم گفت:
06:48
"Todayامروز you're going to kneelزانو زدن
and begخواهش كردن for your foodغذا."
107
396083
4137
" امروز برای غذا
باید زانو بزنی و التماس کنی."
06:52
I wasn'tنبود in a good moodحالت,
so I insultedتوهین کرد him.
108
400220
3622
تو شرایط روحی خوبی نبودم.
بهش فحش دادم.
06:55
I insultedتوهین کرد his motherمادر,
I insultedتوهین کرد his ancestorsاجداد.
109
403842
2934
به مادرش و همه کس و کارش فحش دادم.
06:58
The consequenceنتیجه was moderateدر حد متوسط:
he threwپرتاب کرد the foodغذا into my wasteدور ریختنی.
110
406776
4431
نتیجه خیلی ساده بود:
غذا رو ریخت تو سطل فضولات.
07:03
The day after he cameآمد back
with the sameیکسان demandتقاضا.
111
411207
3675
روز بعد دوباره اومد.
دوباره همون درخواست.
07:06
He got the sameیکسان answerپاسخ,
112
414882
2439
منم همون جواب رو دادم،
07:09
whichکه had the sameیکسان consequenceنتیجه.
113
417321
4211
جواب کار همون بود.
07:13
Fourچهار daysروزها laterبعد,
the bodyبدن was fullپر شده of painدرد.
114
421532
3831
بعد از چهار روز تمام تنم درد می کرد.
07:17
I didn't know hungerگرسنگی hurtصدمه so much
when you have so little.
115
425363
4342
نمی دونستم گرسنگی، وقتی که غذا اونقدر کمه، چقدر می‌تونه دردناک باشه.
07:21
So when the guardsنگهبانان cameآمد down,
116
429705
3414
برای همین دفعه بعد که آمد،
07:28
I kneltکوهنوردی.
117
436049
3014
زانو زدم.
07:31
I beggedالتماس for my foodغذا.
118
439063
3018
برای غذا التماس کردم.
07:34
Submissionارسال was the only way for me
to make it to anotherیکی دیگر candleشمع.
119
442081
5587
تسلیم شدن تنها راه
رسیدن دوباره به شمع بود.
07:41
After my kidnappingآدم ربایی,
120
449302
1811
بعد از دزدیده شدنم،
07:43
I was transferredمنتقل شده
from Northشمال Ossetiaاوستیای to Chechnyaچچن,
121
451113
3157
از اوستیای شمالی به چچن منتقل شدم.
07:46
threeسه daysروزها of slowآرام travelمسافرت رفتن
in the trunksتنه of differentناهمسان carsماشین ها,
122
454270
4320
سه روز در صندوق عقب چند ماشین
در راه بودم،
07:50
and uponبر arrivalورود, I was interrogatedبازجویی
123
458590
2299
به محض رسیدن، تا ۱۱ روز
07:52
for 11 daysروزها by a guy calledبه نام Ruslanروسلان.
124
460889
3665
شخصی به نام روسلان بازجویی ام کرد.
07:56
The routineمعمولی was always the sameیکسان:
125
464554
1764
روند کار تقریبا هر روز یک جور بود:
07:58
a bitبیت more lightسبک, 45 minutesدقایق.
126
466318
2392
کمی نور بیشتر، ۴۵ دقیقه.
08:00
He would come down to the cellarانبار,
127
468710
2275
به زیرزمین می آمد.
08:02
he would askپرسیدن the guardsنگهبانان
to tieکراوات me on the chairصندلی,
128
470985
2264
به نگهبان ها می گفت من را به صندلی ببندند.
08:05
and he would turnدور زدن on the musicموسیقی loudبا صدای بلند.
129
473249
3100
و صدای موسیقی را زیاد می کرد.
08:08
And then he would yellفریاد زدن questionsسوالات.
130
476349
3181
بعد با فریاد زدن سوال می کرد.
08:11
He would screamفریاد زدن. He would beatضرب و شتم me.
131
479530
2795
فریاد می کشید. کتکم میزد.
08:14
I'll spareیدکی you the detailsجزئیات.
132
482325
1903
وارد جزییاتش نمی شم.
08:16
There are manyبسیاری questionsسوالات
I could not understandفهمیدن,
133
484248
2433
خیلی از سوال ها را نمی فهمیدم.
08:18
and there are some questionsسوالات
I did not want to understandفهمیدن.
134
486681
4563
سوال های دیگری هم بود که
اصلا نمی خواستم بفهمم.
08:24
The lengthطول of the interrogationبازجویی
was the durationمدت زمان of the tapeنوار:
135
492254
4179
مدت زمان بازجویی درست به اندازه نوار بود:
08:28
15 songsآهنگ ها, 45 minutesدقایق.
136
496433
3367
۱۵ آهنگ، کلا ۴۵ دقیقه.
08:31
I would always long for the last songترانه.
137
499800
2185
همیشه منتظر آهنگ آخری بودم.
08:34
On one day, one night in that cellarانبار,
I don't know what it was,
138
502575
3705
نمی دونم یه روز بود یا یه شب
08:38
I heardشنیدم a childکودک cryingگریان aboveدر بالا my headسر,
139
506280
3017
صدای بچه ای رو شنیدم
که بالای سرم گریه می کرد.
08:41
a boyپسر, maybe two or threeسه yearsسالها oldقدیمی.
140
509297
2832
صدای یه پسر بچه دو یا سه ساله.
08:44
Footstepsپله ها, confusionگیجی, people runningدر حال اجرا.
141
512129
3647
صدای پا می اومد،آدم‌ها می دویدند،
خیلی آشفته بود.
08:48
So when Ruslanروسلان cameآمد the day after,
142
516866
3034
برای همین وقتی روز بعد روسلان آمد
08:51
before he put the first questionسوال to me,
143
519900
2469
قبل از اینکه سوال اول را بپرسه،
08:54
I askedپرسید: him, "How is your sonفرزند پسر todayامروز?
Is he feelingاحساس better?"
144
522369
3599
ازش پرسیدم"حال پسرت امروز چطوره؟بهتره؟"
08:57
Ruslanروسلان was takenگرفته شده by surpriseتعجب.
145
525968
2786
خیلی جا خورد.
09:00
He was furiousخشمگین that the guardsنگهبانان
mayممکن است have leakedلو رفته some detailsجزئیات
146
528754
2829
عصبی شد. فکر می کرد
نگهبان‌ ها دهن لقی کرده اند
09:03
about his privateخصوصی life.
147
531583
2578
و از زندگی خصوصیش به من گفته اند.
09:06
I keptنگه داشته شد talkingصحبت کردن about NGOsسازمان های غیر دولتی
supplyingتهیه medicinesداروها to localمحلی clinicsکلینیک ها
148
534161
4713
درباره ان‌ جی‌ او هایی که به کلینیک‌ های محلی دارو می‌دهند برایش گفتم
09:10
that mayممکن است help his sonفرزند پسر to get better.
149
538874
2911
که ممکن بود بتوانند حال پسرش را بهتر کنند.
09:13
And we talkedصحبت کرد about educationتحصیلات,
we talkedصحبت کرد about familiesخانواده ها.
150
541785
4124
درباره آموزش و خانواده حرف زدیم.
09:17
He talkedصحبت کرد to me about his childrenفرزندان.
151
545909
1858
او از بچه‌ هایش برایم گفت.
09:19
I talkedصحبت کرد to him about my daughtersدختران.
152
547767
2066
من از دخترم برایش گفتم.
09:21
And then he'dاو می خواهد talk about gunsاسلحه,
about carsماشین ها, about womenزنان,
153
549833
3390
بعد او درباره اسلحه، درباره اتومبیل و درباره زن حرف زد،
09:25
and I had to talk about gunsاسلحه,
about carsماشین ها, about womenزنان.
154
553223
4319
و من هم باید درباره اسلحه و ماشین و زنان حرف می‌ زدم.
09:29
And we talkedصحبت کرد untilتا زمان
the last songترانه on the tapeنوار.
155
557542
3738
تا آخرین آهنگ نوار صحبت کردیم.
09:33
Ruslanروسلان was the mostاکثر brutalوحشیانه man I ever metملاقات کرد.
156
561280
5643
روسلان بی‌ رحم‌ ترین آدمی بود
که در عمرم می‌ دیدم.
09:38
He did not touchدست زدن به me anymoreدیگر.
157
566923
3297
دیگر کتکم نزد.
09:42
He did not askپرسیدن any other questionsسوالات.
158
570220
2716
دیگر سوالی نپرسید.
09:44
I was no longerطولانی تر just a commodityکالا.
159
572936
3855
دیگر در چشمش حکم یک شی را نداشتم.
09:48
Two daysروزها after, I was transferredمنتقل شده
to anotherیکی دیگر placeمحل.
160
576791
4969
دو روز بعد من را به جای دیگری بردند.
09:53
There, a guardنگهبان cameآمد to me,
very closeبستن -- it was quiteکاملا unusualغیر معمول --
161
581760
5106
آنجا یکی از نگهبان ها به من نزدیک شد
خیلی نزدیک--خیلی عجیب بود--
09:58
and he said with
a very softنرم voiceصدای, he said,
162
586866
3159
و خیلی آرام گفت:
10:02
"I'd like to thank you
163
590025
2624
می خواهم ازت تشکر کنم
10:04
for the assistanceمعاونت your organizationسازمان
providedارائه شده my familyخانواده
164
592649
4040
به خاطر کمک های سازمان شما به خانواده ام
10:08
when we were displacedآواره
in nearbyدر نزدیکی Dagestanداگستن."
165
596689
4049
وقتی که در داغستان آواره شده بودیم.
10:14
What could I possiblyاحتمالا replyپاسخ?
166
602308
3583
چه جوابی می توانستم بدهم؟
10:17
It was so painfulدردناک.
It was like a bladeتیغه in the bellyشکم.
167
605891
4776
خیلی دردناک بود.
مثل چاقویی بود که وارد شکمت بشه.
10:22
It tookگرفت me weeksهفته ها of internalداخلی thinkingفكر كردن
to try to reconcileوفق دادن
168
610667
3344
چند هفته طول کشید تا بتوانم
در ذهنم هضم کنم
10:26
the good reasonsدلایل we had
to assistکمک کن that familyخانواده
169
614011
3274
اهداف مثبتی را که برای کمک به آن خانواده داشتیم از یک طرف
10:29
and the soldierسرباز of fortuneثروت he becameتبدیل شد.
170
617285
2972
با مزدوری که او از آب درآمده بود، از طرف دیگر.
10:32
He was youngجوان, he was shyخجالتی.
171
620257
2113
او جوان بود و خجالتی.
10:34
I never saw his faceصورت.
172
622370
2275
من هرگز صورتش را ندیدم.
10:36
He probablyشاید meantبه معنای well.
173
624645
2670
احتمالا قصدش مثبت بوده.
10:39
But in those 15 secondsثانیه,
174
627315
2392
اما در آن ۱۵ ثاینه
10:41
he madeساخته شده me questionسوال everything we did,
175
629707
3715
باعث شد
همه فعالیت هایمان را زیر سوال ببرم.
10:45
all the sacrificesفداکاری.
176
633422
2391
تمام از خودگذشتگی هایمان را.
10:47
He madeساخته شده me think alsoهمچنین how they see us.
177
635813
3553
و همینطور باعث شد به این فکر کنم
که آنها ما رو چطور می بینند.
10:51
Untilتا زمان then, I had assumedفرض
that they know why we are there
178
639366
2670
تا آن موقع فکر میکردم
آنها میدآنند ما چرا آنجا رفتیم
10:54
and what we are doing.
179
642036
2879
و آنجا چه می کنیم.
10:56
One cannotنمی توان assumeفرض this.
180
644915
2853
هیچ کس نمیتواند حدس بزند.
10:59
Well, explainingتوضیح دادن why we do this
is not that easyآسان,
181
647768
4252
توضیح این که چرا این کار را می کنیم،
چندان آسان نیست،
11:04
even to our closestنزدیکترین relativesبستگان.
182
652020
1792
حتی برای نزدیکترین هایمان.
11:07
We are not perfectکامل, we are not superiorبرتر,
183
655062
3397
ما نه عالی هستیم و نه فوق العاده،
11:10
we are not the world'sجهان fireآتش brigadeتیپ,
184
658459
2476
ما ارتش ناجی دنیا نیستیم،
11:12
we are not superheroesابرقهرمانها,
185
660935
2114
ابرقهرمان هم نیستیم،
11:15
we don't stop warsجنگ,
186
663049
1672
پایان دهنده جنگ نیستیم،
11:16
we know that humanitarianانسان دوستانه responseواکنش is not
a substituteجایگزین for politicalسیاسی solutionراه حل.
187
664721
5384
می دانیم که راهکارهای بشردوستانه
جایگزین راه حل های سیاسی نیست.
11:22
Yetهنوز we do this because one life mattersمسائل.
188
670105
4458
ولی این کار را میکنیم،
چون حتی یک جان هم ارزش دارد.
11:26
Sometimesگاهی that's the only
differenceتفاوت you make --
189
674563
2253
گاهی این تنها کاری است که می کنیم--
11:28
one individualفردی, one familyخانواده,
a smallکوچک groupگروه of individualsاشخاص حقیقی --
190
676816
3320
یک نفر، یک خانواده،
گروه کوچکی از افراد--
11:32
and it mattersمسائل.
191
680136
1974
و این اهمیت دارد.
11:34
When you have a tsunamiسونامی,
an earthquakeزمين لرزه or a typhoonتافون,
192
682110
2857
در زمان وقوع سونامی، زمین لرزه
و یا طوفان
11:36
you see teamsتیم ها of rescuersامدادگران
comingآینده from all over the worldجهان,
193
684967
4108
می بینید که گروه های نجات از سراسر دنیا می آیند،
11:41
searchingجستجوکردن for survivorsبازماندگان for weeksهفته ها.
194
689075
3042
و تا هفته ها به دنبال بازماندگان می گردند،
11:44
Why? Nobodyهيچ كس questionsسوالات this.
195
692117
2554
چرا؟ هیچ کس این را نمی پرسد.
11:46
Everyهرکدام life mattersمسائل,
196
694671
2113
هر جانی ارزش دارد،
11:48
or everyهرکدام life should matterموضوع.
197
696784
4226
و یا باید ارزش داشته باشد.
11:53
This is the sameیکسان for us
when we help refugeesپناهندگان,
198
701010
2925
برای ما فرقی ندارد، وقتی به پناهجویان
کمک می کنیم
11:55
people displacedآواره withinدر داخل theirخودشان countryکشور
by conflictدرگیری, or statelessبی خانمان personsافراد,
199
703935
4860
یا کسانی که به خاطر جنگ در کشور خود آواره شده اند
یا آدم های بی کشور،
12:01
I know manyبسیاری people,
200
709595
1795
افراد زیادی را می شناسم
12:03
when they are confrontedمقابله با
by overwhelmingغافلگیر کننده sufferingرنج کشیدن,
201
711390
3008
که وقتی با دردی خانمان سوز مواجه میشوند
12:06
they feel powerlessناتوان and they stop there.
202
714398
3771
احساس ناتوانی و بیچارگی می کنند
و همانجا متوقف می شوند.
12:10
It's a pityتاسف, because there are
so manyبسیاری waysراه ها people can help.
203
718169
3877
این باعث تاسف است. چون راه های زیادی
برای کمک کردن هست.
12:14
We don't stop with that feelingاحساس.
204
722046
1981
ما در این شرایط از پا در نمی آییم.
12:16
We try to do whateverهر چه we can
to provideفراهم کند some assistanceمعاونت,
205
724027
2651
هرکاری از دستمان برآید
برای کمک انجام میدهیم.
12:18
some protectionحفاظت, some comfortراحتی.
206
726678
2654
کمی حمایت، مقداری آسایش.
12:21
We have to.
207
729332
1761
مجبوریم.
12:23
We can't do otherwiseدر غیر این صورت.
208
731093
1750
نمیشه بی تفاوت بود.
12:24
It's what makesباعث می شود us feel,
I don't know, simplyبه سادگی humanانسان.
209
732843
5354
این باعث میشود احساس داشته باشیم،
چه می دانم، فقط انسان باشیم.
12:30
That's a pictureعکس of me
the day of my releaseرهایی.
210
738197
4119
این منم در روز آزادی ام.
12:34
Monthsماه ها after my releaseرهایی,
I metملاقات کرد the then-Frenchسپس فرانسوی primeنخستین ministerوزیر.
211
742316
4342
چند ماه بعد از آزادی،
با نخست وزیر وقت فرانسه دیدار کردم.
12:38
The secondدومین thing he told me:
212
746658
2042
دومین چیزی که بهم گفت:
12:40
"You were totallyکاملا irresponsibleبی مسئولیت
to go to the Northشمال Caucasusقفقاز.
213
748700
3531
"رفتنت به شمال قفقاز بی مسئولیتی محض بود،
12:44
You don't know how manyبسیاری
problemsمشکلات you've createdایجاد شده for us."
214
752231
3906
نمی دونی چقدر دردسر برای ما درست کردی"
12:50
It was a shortکوتاه meetingملاقات.
215
758017
1835
ملاقات کوتاهی بود.
12:51
(Laughterخنده)
216
759852
1719
(خنده حضار)
12:54
I think helpingکمک people
in dangerخطر is responsibleمسئول.
217
762661
4574
به نظر من کمک به افرادی که در خطر هستند
یک وظیفه است.
12:59
In that warجنگ, that nobodyهيچ كس
seriouslyبه طور جدی wanted to stop,
218
767235
4528
در جنگی که هیچکس
به شکل جدی نمی خواست پایان بگیرد
13:03
and we have manyبسیاری of these todayامروز,
219
771763
2345
و امروز هم با انواعش سر و کار داریم
13:06
bringingبه ارمغان آوردن some assistanceمعاونت to people in need
and a bitبیت of protectionحفاظت
220
774108
4500
کمک رسانی به افراد محتاج
و حفاظت از آنها
13:10
was not just an actعمل کن of humanityبشریت,
221
778608
1909
فقط یک عمل بشر دوستانه نبود،
13:12
it was makingساخت a realواقعی differenceتفاوت
for the people.
222
780517
2902
بلکه ایجاد یک تغییر حقیقی
در زندگی آدمها بود.
13:15
Why could he not understandفهمیدن this?
223
783419
3251
چرا نمی توانست این را بفهمه؟
13:18
We have a responsibilityمسئوليت to try.
224
786670
1927
ما وظیفه داریم که تلاش کنیم.
13:20
You've heardشنیدم about that conceptمفهوم:
Responsibilityمسئوليت to Protectمحافظت.
225
788597
3834
حتما این اصطلاح رو شنیدید:
حفاظت از دیگران، وظیفه ماست.
13:24
Outcomesعواقب mayممکن است dependبستگی دارد
on variousمختلف parametersمولفه های.
226
792431
4081
ولی نتیجه این عمل
به شرایط متعددی بستگی داره،
13:28
We mayممکن است even failشکست,
but there is worseبدتر than failingشکست خوردن --
227
796512
3857
ممکنه حتی شکست بخوریم
اما از این بدتر هم هست--
13:32
it's not even tryingتلاش کن when we can.
228
800369
2751
و آن کاری نکردن در زمانی است که می توانیم.
13:36
Well, if you are metملاقات کرد this way,
if you signامضا کردن up for this sortمرتب سازی of jobکار,
229
804441
3875
اگر در راه قدم گذاشتید،
اگر این کار را انتخاب کردید،
13:40
your life is going to be fullپر شده
of joyشادی and sadnessغمگینی,
230
808316
4638
زندگی تان پر از شادی و غم خواهد بود
13:44
because there are a lot of people
we cannotنمی توان help,
231
812954
2679
چون افراد زیادی هستند که نمی توانیم
کمکشان کنیم،
13:47
a lot of people we cannotنمی توان protectمحافظت,
a lot of people we did not saveصرفه جویی.
232
815633
3924
نمی توانیم محافظتشان کنیم
خیلی ها را نتوانستیم نجات دهیم.
13:51
I call them my ghostشبح,
233
819557
2243
من اسمشون را گذاشتم "ارواح من"
13:53
and by havingداشتن witnessedشاهد
theirخودشان sufferingرنج کشیدن from closeبستن,
234
821800
2957
از نزدیک شاهد درد آنها بودن
13:56
you take a bitبیت
of that sufferingرنج کشیدن on yourselfخودت.
235
824757
4147
باعث میشود، شما هم آن درد را حس کنید.
14:01
Manyبسیاری youngجوان humanitarianانسان دوستانه workersکارگران
236
829304
2666
اکثرا امدادگران جوان
14:03
go throughاز طریق theirخودشان first experienceتجربه
with a lot of bitternessتلخی.
237
831970
3018
اولین تجربشون، تجربه خیلی تلخ است.
14:06
They are thrownپرتاب شده into situationsموقعیت ها
where they are witnessشاهد,
238
834988
2972
چون در موقعیت مشاهده قرار می گیرند
14:09
but they are powerlessناتوان
to bringآوردن any changeتغییر دادن.
239
837960
3112
اما توان ایجاد تغییر ندارند.
14:13
They have to learnیاد گرفتن to acceptقبول کردن it
240
841072
2507
آن ها باید یاد بگیرند که این را بپذیرند
14:15
and graduallyبه تدریج turnدور زدن this
into positiveمثبت energyانرژی.
241
843579
3379
و به مرور زمان آن را
به انرژی مثبت تبدیل کنند.
14:18
It's difficultدشوار.
242
846958
1449
کار سختی است.
14:20
Manyبسیاری don't succeedموفق باش,
243
848407
2538
خیلی ها از پسش بر نمی آیند.
14:22
but for those who do,
there is no other jobکار like this.
244
850945
4008
اما آنهایی که موفق می شوند
آن را با هیچ کار دیگری عوض نمی کنند.
14:26
You can see the differenceتفاوت
you make everyهرکدام day.
245
854953
3780
هر روز می تونید شاهد
تغییراتی که ایجاد کردید باشید.
14:31
Humanitarianبشردوستانه aidکمک workersکارگران
know the riskخطر they are takingگرفتن
246
859643
3162
امدادگران خطراتی که به جان می خرند را می شناسند
14:34
in conflictدرگیری areasمناطق or
in post-conflictپس از جنگ environmentsمحیط ها,
247
862805
4912
در مناطق درگیر جنگ
یا جاهایی که تازه جنگ تمام شده.
14:39
yetهنوز our life, our jobکار, is becomingتبدیل شدن به
increasinglyبه طور فزاینده life-threateningتهدید کننده زندگی,
248
867717
6712
با این حال، تهدید علیه زندگی و حرفه ما
هر روز بیش از قبل می شود.
14:46
and the sanctityتقدس of our life is fadingمحو شدن.
249
874429
3182
و حرمت کار و زندگی ما کم کم دارد از بین میرود.
14:51
Do you know that sinceاز آنجا که the millenniumهزاره,
250
879441
2659
آیا می دانید از سال ۲۰۰۰ تاکنون
14:54
the numberعدد of attacksحملات on humanitarianانسان دوستانه
aidکمک workersکارگران has tripledسه برابر شده?
251
882100
4319
شمار حمله به فعالان کمک های بشردوستانه
سه برابر شده؟
14:59
2013 brokeشکست newجدید recordsسوابق:
252
887409
2632
سال ۲۰۱۳ رکورد جدیدی ثبت شد:
15:03
155 colleaguesهمکاران killedکشته شده,
253
891111
3272
۱۵۵ نفر از امدادگران کشته شدند،
15:06
171 seriouslyبه طور جدی woundedمجروح,
254
894383
3134
۱۷۱ تن از آنان به شدت مجروح شدند،
15:09
134 abductedربوده شد.
255
897517
3458
و ۱۳۴ نفر گروگان گرفته شدند.
15:13
So manyبسیاری brokenشکسته شده livesزندگی می کند.
256
901375
3803
بی شمار زندگی های از هم پاشیده.
15:17
Untilتا زمان the beginningشروع of the civilمدنی warجنگ
in Somaliaسومالی in the lateدیر است '80s,
257
905178
5202
تا زمان وقوع جنگ داخلی در سومالی
در دهه ۸۰ میلادی،
15:22
humanitarianانسان دوستانه aidکمک workersکارگران
were sometimesگاه گاهی victimsقربانیان
258
910380
4110
امدادگران گاهی
15:26
of what we call collateralوثیقه damagesخسارت,
259
914490
1997
قربانی چیزی می شدند که به آن آسیب های موازی می گوییم.
15:28
but by and largeبزرگ we were not
the targetهدف of these attacksحملات.
260
916487
3715
اما عموما ما هدف این قبیل حملات نبودیم.
15:32
This has changedتغییر کرد.
261
920202
1554
این روند تغییر کرده.
15:33
Look at this pictureعکس.
262
921756
1276
به این عکس نگاه کنید،
15:35
Baghdadبغداد, Augustآگوست 2003:
263
923032
2834
بغداد، آگوست ۲۰۰۳:
15:37
24 colleaguesهمکاران were killedکشته شده.
264
925866
2765
۲۴ نفر از همکارانم کشته شدند.
15:40
Goneرفته are the daysروزها when
a U.N. blueآبی flagپرچم or a Redسرخ Crossصلیب
265
928631
3526
گذشت آن زمانی که پرچم آبی سازمان ملل متحد یا صلیب سرخ
15:44
would automaticallyبطور خودکار protectمحافظت us.
266
932157
3776
به شکل خودبه خود از ما حفاظت می کرد.
15:47
Criminalجنایی groupsگروه ها and some politicalسیاسی groupsگروه ها
267
935933
3262
گروه های جنایتکار و برخی گروه های سیاسی
15:51
have cross-fertilizedمتقابل بارور شده است
over the last 20 yearsسالها,
268
939195
2856
طی ۲۰ سال گذشته با هم همدست شدند
15:54
and they'veآنها دارند createdایجاد شده these sortمرتب سازی of hybridsهیبرید
269
942051
3135
و این قبیل موقعیت های دوگانه را پدید آورده اند
15:57
with whomچه کسی we have no way of communicatingارتباط برقرار کردن.
270
945186
2866
که به هیچ عنوان نمی توانیم با آن ها ارتباط برقرار کنیم.
16:00
Humanitarianبشردوستانه principlesاصول are testedتست شده,
questionedپرسیدم, and oftenغالبا ignoredنادیده گرفته شد,
271
948052
5374
اصول انسان دوستانه مورد آزمایش قرار گرفته،
زیر سوال رفته و نا دیده گرفته شده.
16:05
but perhapsشاید more importantlyمهم است,
we have abandonedرها شده the searchجستجو کردن for justiceعدالت.
272
953426
4886
اما از همه مهمتر
ما دیگر به دنبال جست و جوی عدالت نیستیم.
16:10
There seemsبه نظر می رسد to be
no consequenceنتیجه whatsoeverهرچه
273
958312
3220
به نظر می رسد
16:13
for attacksحملات againstدر برابر
humanitarianانسان دوستانه aidکمک workersکارگران.
274
961532
3465
حمله به فعالان بشردوست،
اصلا و ابدا هیچ عواقبی در پی ندارد.
16:16
After my releaseرهایی, I was told
not to seekبه دنبال any formفرم of justiceعدالت.
275
964997
4360
بعد از آزادی، به من گفته شد
به هیچ وجه قضیه را پیگیری قضایی نکنم.
16:21
It won'tنخواهد بود do you any good,
that's what I was told.
276
969357
3227
گفتن:
فایده ای نخواهد داشت.
16:24
Plusبه علاوه, you're going to put in dangerخطر
the life of other colleaguesهمکاران.
277
972584
4089
به علاوه اینجوری زندگی
همکاران دیگر را هم به خطر می اندازی.
16:29
It tookگرفت me yearsسالها to see the sentencingمحکومیت
278
977723
3161
سال ها طول کشید تا صدور حکم
16:32
of threeسه people associatedهمراه
with my kidnappingآدم ربایی,
279
980884
4291
برای سه نفر از کسانی که
در ربودنم نقش داشتن را ببینم.
16:37
but this was the exceptionاستثنا.
280
985175
2536
اما این مورد یک استثنا بود.
16:39
There was no justiceعدالت for any
of the humanitarianانسان دوستانه aidکمک workersکارگران
281
987711
4519
هیچ گونه عدالتی برای امدادگرانی که
16:44
killedکشته شده or abductedربوده شد in Chechnyaچچن
betweenبین '95 and '99,
282
992230
4288
بین سالهای ۹۵ تا ۹۹ در چچن کشته یا گروگان گرفته شدند
صورت نگرفت.
16:48
and it's the sameیکسان all over the worldجهان.
283
996518
2628
و این در همه جای دنیا مصداق دارد.
16:52
This is unacceptableغیر قابل قبول است.
284
1000436
2147
این غیر قابل قبول است.
16:54
This is inexcusableغیر قابل انکار.
285
1002583
1811
هیچ عذری ندارد.
16:56
Attacksحملات on humanitarianانسان دوستانه aidکمک workersکارگران
are warجنگ crimesجرایم in internationalبین المللی lawقانون.
286
1004394
4713
طبق قوانین بین المللی حمله به
فعالان کارهای بشردوستانه جنایت جنگی محسوب میشود.
17:01
Those crimesجرایم should not go unpunishedبدون مجازات.
287
1009107
3088
این جنایات نباید بدون پاسخ بماند..
17:04
We mustباید endپایان this cycleچرخه of impunityمجازات.
288
1012195
2740
چرخه مصونیت این جنایات باید پایان یابد
17:06
We mustباید considerدر نظر گرفتن that those attacksحملات
againstدر برابر humanitarianانسان دوستانه aidکمک workersکارگران
289
1014935
3831
باید اینگونه در نظر گرفت که
حمله به فعالان کمک های بشر دوستانه
17:10
are attacksحملات againstدر برابر humanityبشریت itselfخودش.
290
1018766
3553
حمله به اصل انسانیت است.
17:14
That makesباعث می شود me furiousخشمگین.
291
1022319
3625
این من را برمی آشوبد.
17:18
I know I'm very luckyخوش شانس
comparedمقایسه کرد to the refugeesپناهندگان I work for.
292
1026274
4714
در مقایسه با تمام پناهندگانی که
برایشان کار میکنم، من خیلی خوش شانسم
من تصوری از صحنه ویرانی کامل شهرم ندارم،
17:24
I don't know what it is to have seenمشاهده گردید
my wholeکل townشهر destroyedنابود.
293
1032414
3627
17:28
I don't know what it is to have seenمشاهده گردید
my relativesبستگان shotشات in frontجلوی of me.
294
1036041
4064
نمی دانم شلیک به اعضای خانواده ام
در برابر چشمم، چه حسی دارد،
17:32
I don't know what it is to loseاز دست دادن
the protectionحفاظت of my countryکشور.
295
1040105
4249
نمی دانم از دست دادن حمایت
از سوی کشورم چیست.
17:36
I alsoهمچنین know that I'm very luckyخوش شانس
comparedمقایسه کرد to other hostagesگروگان ها.
296
1044354
4295
این را هم می دانم که در مقایسه با
گروگانهای دیگر هم خیلی خوش شانس هستم.
17:40
Fourچهار daysروزها before my eventfulرویداد آور releaseرهایی,
fourچهار hostagesگروگان ها were beheadedسر بریدن
297
1048649
5682
چهار روز قبل از آزادی پرماجرای من،
چهار نفر از گروگانها گردن زده شدند
17:46
a fewتعداد کمی milesمایل away from where
I was keptنگه داشته شد in captivityاسارت.
298
1054331
4395
در چند مایلی جایی که من را نگه می داشتند.
17:50
Why them?
299
1058726
2204
چرا آنها؟
17:52
Why am I here todayامروز?
300
1060930
2661
من امروز چرا اینجا هستم؟
17:56
No easyآسان answerپاسخ.
301
1064641
3789
جواب ساده ای نداره.
18:00
I was receivedاخذ شده with a lot of supportحمایت کردن
that I got from my relativesبستگان,
302
1068430
3613
من از طرف خانواده ام حمایت زیادی دریافت کردم.
18:04
from colleaguesهمکاران, from friendsدوستان,
from people I didn't know.
303
1072043
3819
از طرف همکاران، دوستانم،
و حتی کسانی که نمی شناسم.
18:07
They have helpedکمک کرد me over the yearsسالها
to come out of the darknessتاریکی.
304
1075862
3519
در طی این سالها، برای
بیرون آمدن از تاریکی، آنها کمکم کردند.
18:12
Not everyoneهر کس was treatedتحت درمان
with the sameیکسان attentionتوجه.
305
1080291
3268
هر کسی این همه توجه و مراقبت را دریافت نمی کند.
18:16
How manyبسیاری of my colleaguesهمکاران,
after a traumaticتروماتیک incidentحادثه,
306
1084189
3625
چند نفر از همکارام بعد از حادثه ای دردناک
18:19
tookگرفت theirخودشان ownخودت life?
307
1087814
3276
دست به خودکشی زدند؟
18:23
I can countشمردن nineنه that I knewمی دانست personallyشخصا.
308
1091090
3729
حداقل نه نفر از آنها را شخصا می شناختم.
18:26
How manyبسیاری of my colleaguesهمکاران
wentرفتی throughاز طریق a difficultدشوار divorceطلاق
309
1094819
3728
چند نفر از آنها بعد از حادثه ای دردناک
18:30
after a traumaticتروماتیک experienceتجربه
310
1098547
2934
طلاق گرفتند؟
18:33
because they could not explainتوضیح
anything anymoreدیگر to theirخودشان spouseهمسر?
311
1101481
4728
چون دیگر نمی توانستند
چیزی را به همسرشان توضیح دهند.
18:38
I've lostکم شده that countشمردن.
312
1106209
2454
شمارش از دستم در رفته.
18:40
There is a priceقیمت for this typeتایپ کنید of life.
313
1108663
3560
این هزینه این نوع زندگی است.
18:44
In Russiaروسیه, all warجنگ monumentsبناهای تاریخی have
this beautifulخوشگل inscriptionسنگ نوشته at the topبالا.
314
1112223
4633
در روسیه بالای تمام نمادهای یاد بود جنگ
این جمله زیبا نوشته شده:
18:48
It saysمی گوید, (In Russianروسی)
315
1116856
4109
که می گوید، ( به زبان روسی )
18:52
"No one is forgottenفراموش شده,
nothing is forgottenفراموش شده."
316
1120965
3251
"هیچ کس فراموش نمی شود،
هیچ چیز فراموش نمی شود."
18:57
I do not forgetفراموش کردن my lostکم شده colleaguesهمکاران.
317
1125386
3137
من هرگز همکارانی که
از دست داده ام را فراموش نمی کنم.
19:00
I cannotنمی توان forgetفراموش کردن anything.
318
1128523
2336
نمی تونم فراموش کنم.
19:02
I call on you to rememberیاد آوردن theirخودشان dedicationتعهد
319
1130859
3213
از شما میخواهم که از خودگذشتگی آنها را به خاطر بسپارید
19:06
and demandتقاضا that humanitarianانسان دوستانه
aidکمک workersکارگران around the worldجهان
320
1134072
3506
و تلاش کنید تا
تمام فعالان در سرتا سر دنیا
19:09
be better protectedحفاظت شده.
321
1137578
2577
بهتر محافظت بشوند.
19:12
We should not let that lightسبک of hopeامید
they have broughtآورده شده to be switchedتغییر کرد off.
322
1140155
5596
نباید بگذاریم نور امیدی که آنها
به ارمغان آوردن، خاموش شود.
19:17
After my ordealمصیبت, a lot of colleaguesهمکاران
askedپرسید: me, "But why do you continueادامه دهید?
323
1145751
4690
بعد این تجربه تلخ، بسیاری از همکارانم از من پرسیدند
"چرا هنوز ادامه میدی؟"
19:22
Why do you do this sortمرتب سازی of jobکار?
324
1150441
2206
چرا این کار را میکنی؟
19:24
Why do you have to go back to it?"
325
1152647
2554
چرا میخواهی برگردی سر کارت؟
19:27
My answerپاسخ was very simpleساده:
326
1155201
2495
جواب من خیلی ساده بود:
19:30
If I had quitترک,
327
1158066
2470
اگر کنار کشیده بودم
19:32
that would have meantبه معنای
my kidnapperآدم ربا had wonبرنده شد.
328
1160536
4017
این بدین معنی بود که ربایندگانم پیروز شدن
19:36
They would have takenگرفته شده my soulروح
329
1164553
2351
بعنی آن ها روح من
19:38
and my humanityبشریت.
330
1166904
2275
و انسانیتم را برده بودند.
19:41
Thank you.
331
1169179
2647
ممنونم.
19:43
(Applauseتشویق و تمجید)
332
1171826
2167
(تشویق حضار)

▲Back to top

ABOUT THE SPEAKER
Vincent Cochetel - Humanitarian
Vincent Cochetel is the Director of the Bureau for Europe at the United Nations High Commissioner for Refugees (UNHCR).

Why you should listen

Vincent Cochetel is the Director of the Bureau for Europe at the United Nations High Commissioner for Refugees (UNHCR). There he focuses on the specific challenges of the region — maintaining quality in asylum-seeking procedures, ensuring access to protection for those fleeing the conflict in Syria, combatting a rise in xenophobia, and allocating resources for those affected by conflicts of the past.

In 1998, Cochetel was kidnapped near Chechnya. For 317 days, he was chained to a bed frame in a cellar and deprived of light. But far from withdrawing from humanitarian work, the experience made him more determined than ever to improve the rights of refugees worldwide. He has written articles on numerous refugee issues and contributed to the drafting of several UNHCR training manuals related to staff safety, emergency management, and protection. 

More profile about the speaker
Vincent Cochetel | Speaker | TED.com