ABOUT THE SPEAKER
Ash Beckham - Equality advocate
Ash Beckham approaches hard conversations from a place of compassion and empathy.

Why you should listen

Ash Beckham is no stranger to hard conversations. In her work, she shares how coming out as a lesbian helped her appreciate our common humanity and better understand the hardships that we all face. This equality advocate mixes personal experience and wisdom to help everyone bravely face their demons.

More profile about the speaker
Ash Beckham | Speaker | TED.com
TEDxBoulder

Ash Beckham: When to take a stand -- and when to let it go

اش بکهام: کی باید پافشاری کنیم -- و کی باید کوتاه بیاییم

Filmed:
1,623,269 views

اش بکهام به تازگی خود را در شرایطی یافت که این سوال را از خود بپرسد: من که هستم؟ او احساس کرد که میان دو نقش گیر افتاده است -- به عنوان یک خاله و به عنوان یک مدافع. او می‎گوید، این شرایط ممکن است برای همه ما اتفاق بیافتد -- و پیشنهادهای جسورانه‎ای برای حفظ ارزشهای اخلاقی حتی در شرایطی که این کار آسان نیست، ارائه می‎دهد.
- Equality advocate
Ash Beckham approaches hard conversations from a place of compassion and empathy. Full bio

Double-click the English transcript below to play the video.

00:12
This summerتابستان I was back
in Ohioاوهایو for a familyخانواده weddingعروسی,
0
751
6885
تابستان من برای عروسی فامیلی
به اُهایو برگشتم،
00:19
and when I was there,
1
7784
2201
هنگامی که آنجا بودم،
00:22
there was a meetملاقات and greetسلام
with Annaآنا and Elsaالسا from "Frozenمنجمد."
2
9985
3353
ملاقاتی با آنا و السا از "فِروُزِن- یخ زده" داشتم.
00:25
Not the Annaآنا and Elsaالسا from "Frozenمنجمد,"
3
13478
3625
البته نه آنا و السای کارتون "فِروُزِن"،
00:29
as this was not a Disney-sanctionedدیزنی مجاز است eventرویداد.
4
17103
2730
چون آنجا مراسم تحریم دیزنی نداشتیم.
00:32
These two entrepreneursکارآفرینان had
a businessکسب و کار of runningدر حال اجرا princessشاهزاده partiesاحزاب.
5
19833
4600
این دو کارآفرین کسب و کاری برای
برگزاری پرنسس پارتی داشتند.
00:36
Your kidبچه is turningچرخش fiveپنج?
6
24433
1584
کودک شما پنج ساله می‌شود؟
00:38
They'llآنها خواهند come singآواز خواندن some songsآهنگ ها,
sprinkleبپاشید some fairyپری dustگرد و خاک, it's great.
7
26017
3527
می‎آیند و چند ترانه می‌خوانند،
چیزهای اکلیلی سر بچه‌ها می ریزند، عالیه.
00:41
And they were not about
to missاز دست دادن out on the opportunityفرصت
8
29554
3614
و آنها سعی داشتند در همه فرصتهای موجود
شرکت کنند
00:45
that was the phenomenonپدیده
and that was "Frozenمنجمد."
9
33168
2635
این پدیده بود و این "فِروُزِن" بود.
00:48
So they get hiredاستخدام شده by a localمحلی toyاسباب بازی storeفروشگاه,
10
35804
1896
خب آنها در یک مغازه اسباب بازی فروشی محلی
استخدام شدند،
00:49
kidsبچه ها come in on a Saturdayشنبه morningصبح,
11
37701
1756
کودکان شنبه صبح‎ها آنجا می‌آمدند
00:51
buyخرید some Disneyدیزنی swagکوله پشتی, get theirخودشان
pictureعکس takenگرفته شده with the princessesشاهزاده خانم,
12
39458
3099
تعدادی وسایل دیزنی می‌خریدند،
چندتا عکس با پرنسس ها می‌گرفتند،
00:54
call it a day.
13
42557
1603
و این روزشان بود.
00:56
It's like Santaسانتا Clausکلاوس
withoutبدون the seasonalفصلی restrictionsمحدودیت های.
14
44160
2696
شبیه بابانوئل بود بدون محدودیت‎های فصلی.
00:59
(Laughterخنده)
15
46857
1605
( خنده)
01:00
And my three-and-a-half-year-oldسه و نیم ساله nieceدختر برادر یا خواهر و غیره
Samanthaسامانتا was in the thickغلیظ of it.
16
48463
5087
خواهرزاده سه ساله و نیمه من سامانتا
شیفته این چیزها بود.
01:05
She could careاهميت دادن lessکمتر that these two womenزنان
were signingامضاء postersپوسترها and coloringرنگ آمیزی booksکتاب ها
17
53550
5122
او نمی‎توانست از این بیشتر شیفته این دو زن
موقع پوسترامضا کردن و رنگ کردن کتابها باشد
01:10
as Snowبرف Queenملکه and Princessشاهزاده Anaآنا
with one N to avoidاجتناب کردن copyrightکپی رایت lawsuitsدادخواستها.
18
58672
5284
ملکه برفی و پرینسس آنا با یک "ن" برای
رعایت قانون کپی رایت.
01:16
(Laughterخنده)
19
63956
1166
(خنده)
01:17
Accordingبا توجه to my nieceدختر برادر یا خواهر و غیره and the 200-plus-به علاوه
kidsبچه ها in the parkingپارکینگ lot that day,
20
65123
4695
با توجه به خواهرزاده من و ۲۰۰ بچه دیگر که
آن روز در پارکینگ جمع می‎شدند،
01:22
this was the Annaآنا and Elsaالسا from "Frozenمنجمد."
21
69819
4723
آنها همان آنا و السای "فِروُزِن- یخ زده" بودند.
01:28
It is a blazingسقوط hotداغ Saturdayشنبه morningصبح
in Augustآگوست in Ohioاوهایو.
22
75955
5642
یک صبح بسیار گرم شنبه در
ماه آگوست در اهایو بود.
01:33
We get there at 10 o'clockساعت,
the scheduledبرنامه ریزی شده startشروع کن time,
23
81598
3274
ما ساعت ۱۰ به آنجا رسیدیم،
ساعتی که برنامه آغاز می‎شد،
01:37
and we are handedدست numberعدد 59.
24
84873
2232
و به ما شماره ۵۹ دادند.
01:39
By 11 o'clockساعت they had calledبه نام
numbersشماره 21 throughاز طریق 25;
25
87106
4567
تا ساعت یک آنها شماره‎های ۲۱ تا ۲۵
را خوانده بودند؛
01:43
this was going to be a while,
26
91674
1752
قطعا خیلی طول می‎کشید،
01:45
and there is no amountمیزان
of freeرایگان faceصورت paintingرنگ آمیزی or temporaryموقت tattoosخالکوبی
27
93427
4464
و هیچ نقاشی صورت یا تاتوی موقتی نبود
01:50
that could preventجلوگیری کردن the meltdownsریزش
that were occurringاتفاق می افتد outsideخارج از of the storeفروشگاه.
28
97892
3504
که در برابر گرما مقاوم باشد و بیرون از
فروشگاه اتفاق در حال رخ دادن بود.
01:53
(Laughterخنده)
29
101397
1574
(خنده)
01:55
So, by 12:30 we get calledبه نام:
30
102972
4141
خوب، ساعت ۱۲:۳۰ ما را صدا زدند:
01:59
"56 to 63, please."
31
107114
3192
"۵۶ تا ۶۳ لطفا".
02:02
And as we walkراه رفتن in, it is a sceneصحنه
I can only describeتوصیف کردن you
32
110316
3361
به محض اینکه وارد شدیم با صحنه‌‎ای مواجه
شدم که تنها
02:05
as sayingگفت: it lookedنگاه کرد like Norwayنروژ threwپرتاب کرد up.
33
113678
2889
می‎توان گفت شبیه بازار شام بود.
02:08
(Laughterخنده)
34
116568
1379
(خنده)
02:10
There were cardboardمقوا
cut-outقطع کردن snowflakesبرف ها coveringپوشش the floorکف,
35
117948
4385
همه جا خرده‎های کاغذ و دانه‎های برف
روی زمین ریخته بود،
02:14
glitterزرق و برق on everyهرکدام flatتخت surfaceسطح,
and iciclesیخ زده all over the wallsدیوارها.
36
122334
4918
روی هر سطح صافی کاغذ رنگی ریخته بود
و به همه دیوارها یخ‎پاره چسبیده بود.
02:20
And as we stoodایستاد in lineخط
37
127870
1193
و زمانی که در صف ایستادیم
02:21
in an attemptتلاش کنید to give
my nieceدختر برادر یا خواهر و غیره a better vantageمزیت pointنقطه
38
129063
2533
در تلاش برای ایجاد منظره‎ای بهتر از
02:23
than the backsideعقب
of the motherمادر of numberعدد 58,
39
131596
2555
پشت خانم شماره ۵۸ برای خواهرزاده‎ام،
02:26
I put her up on my shouldersشانه ها,
40
134151
1728
او را بر شانه‎هایم نشاندم،
02:28
and she was instantlyفورا rivetedپرچین
by the sightمنظره of the princessesشاهزاده خانم.
41
135880
4098
و بلافاصله او با دیدن شاهزاده خانم‎ها
به وجد آمد.
02:32
And as we movedنقل مکان کرد forwardرو به جلو,
her excitementهیجان only grewرشد کرد,
42
139979
2540
و هرچه جلوتر می‎رفتیم، فقط هیجان او
بیشتر می‎شد،
02:34
and as we finallyسرانجام got
to the frontجلوی of the lineخط,
43
142520
2284
و زمانی که نهایتا به سر صف رسیدیم،
02:37
and numberعدد 58 unfurledکشف شد her posterپوستر
to be signedامضاء شده by the princessesشاهزاده خانم,
44
144804
3693
و شماره ۵۸ پوسترش را برای امضا گرفتن
از شاهزاده‎ها بالا گرفت
02:40
I could literallyعینا feel the excitementهیجان
runningدر حال اجرا throughاز طریق her bodyبدن.
45
148498
3599
حقیقتا موج هیجانی که به بدن او سرازیر
بود را احساس می‎کردم.
02:44
And let's be honestصادقانه,
at that pointنقطه, I was prettyبسیار excitedبرانگیخته too.
46
152098
2964
و دروغ چرا، در آن لحظه،
من هم خیلی هیجانزده بودم.
02:47
(Laughterخنده)
47
155063
1394
(خنده)
02:48
I mean, the Scandinavianاسکاندیناوی decadenceافتادن
was mesmerizingمسحور کننده.
48
156458
2998
منظورم این است که،
فساد اسکاندیناویایی اغوا کننده بود.
02:51
(Laughterخنده)
49
159457
1168
(خنده)
02:52
So we get to the frontجلوی of the lineخط,
50
160626
1909
خوب ما به جلوی صف رسیدیم،
02:54
and the haggardمشتاق clerkمنشی
turnsچرخش to my nieceدختر برادر یا خواهر و غیره and saysمی گوید,
51
162536
3009
و منشی نحیف رو به خواهرزاده من کرد و گفت،
02:57
"Hiسلام, honeyعسل. You're nextبعد!
52
165546
1819
"سلام عزیزم، بعدی تویی!
02:59
Do you want to get down,
or you're going to stayاقامت کردن
53
167366
2289
دوس داری بیای پایین یا میخای همون بالا
03:01
on your dad'sپدر shouldersشانه ها for the pictureعکس?'
54
169656
2256
رو شونه بابایی بمونی برای عکس؟
03:04
(Laughterخنده)
55
171913
1486
(خنده)
03:05
And I was, for a lackعدم
of a better wordکلمه, frozenمنجمد.
56
173400
3861
و من در آن لحظه، به خاطر نبود واژه مناسب،
یخ زده شدم.
03:09
(Laughterخنده)
57
177262
1611
(خنده)
03:11
It's amazingحیرت آور that in an unexpectedغیر منتظره instantفوری
we are facedدر مواجهه with the questionسوال,
58
178874
4792
خیلی جالب است که در یک لحظه غیر منتظره
با این سوال مواجه شدیم،
03:15
who am I?
59
183667
1330
که من که هستم؟
03:17
Am I an auntعمه? Or am I an advocateمدافع?
60
184998
3467
من یک خاله هستم؟ یا من یک مدافع هستم؟
03:20
Millionsمیلیون ها نفر of people have seenمشاهده گردید my videoویدئو
about how to have a hardسخت conversationگفتگو,
61
188466
3830
میلیون‎ها نفر ویدیوی مرا درباره اینکه چطور
یک مکالمه دشوارداشته باشیم، دیده‎اند.
03:24
and there one was, right in frontجلوی of me.
62
192297
2316
و یکی از آنها در مقابل من بود.
03:26
At the sameیکسان time,
63
194614
1071
اما در همان زمان،
03:27
there's nothing more importantمهم
to me than the kidsبچه ها in my life,
64
195686
2909
در زندگی من هیچ چیز مهم تر از بچه‎ها نیست،
03:30
so I foundپیدا شد myselfخودم in a situationوضعیت
that we so oftenغالبا find ourselvesخودمان in,
65
198596
3947
خوب من خود را در شرایطی یافتم که به ندرت
خود را در آن می‎بینیم،
03:34
tornپاره شده betweenبین two things,
two impossibleغیرممکن است choicesگزینه های.
66
202544
3222
گیر افتاده بین دو چیز، دو انتخاب نا ممکن.
03:37
Would I be an advocateمدافع?
67
205767
2026
من یک مدافع خواهم بود؟
03:39
Would I take my nieceدختر برادر یا خواهر و غیره off my shouldersشانه ها
and turnدور زدن to the clerkمنشی and explainتوضیح to her
68
207794
4547
خواهر زاده‎ام را از شانه‎ام پایین خواهم
گذاشت و به آن زن توضیح خواهم داد
03:44
that I was in factواقعیت
her auntعمه, not her fatherپدر,
69
212342
3137
که در واقع من خاله او هستم، نه پدرش،
03:47
and that she should be more carefulمراقب باشید
70
215480
2368
و او باید بیشتر مراقب باشد
03:50
and not to jumpپرش to genderجنسیت conclusionsنتیجه گیری
basedمستقر on haircutsموهای کوتاه and shoulderشانه ridesسواری --
71
217849
4755
و به خاطر مدل مو و کولی دادن
درباره جنسیت کسی قضاوت نکند --
03:54
(Laughterخنده) --
72
222605
1135
(خنده)
03:55
and while doing that,
73
223741
1856
و موقع انجام آن،
03:57
missاز دست دادن out on what was, to this pointنقطه,
the greatestبزرگترین momentلحظه of my niece'sخواهرزاده life.
74
225598
4788
لحظه‎ای را که تا آن زمان مهم‎ترین لحظه
زندگی خواهرزاده‎ام بود را از دست بدهم.
04:03
Or would I be an auntعمه?
75
231116
2089
یا یک خاله خواهم بود؟
04:05
Would I brushقلم مو off that commentاظهار نظر,
take a millionمیلیون picturesتصاویر,
76
233206
3137
آن صحبت را نادیده بگیرم،
یک میلیون عکس بگیرم،
04:08
and not be distractedپریشان for an instantفوری
from the pureخالص joyشادی of that momentلحظه,
77
236344
4977
و برای لحظه‎ای هم از لذت خالص آن لحظه
جدا نشوم،
04:13
and by doing that,
78
241322
1518
و با این کار،
04:15
walkراه رفتن out with the shameشرم آور that comesمی آید up
for not standingایستاده up for myselfخودم,
79
242841
3382
با شرم از اینکه از خودم دفاع نکردم
از آنجا بیرون بیایم،
04:18
especiallyبه خصوص in frontجلوی of my nieceدختر برادر یا خواهر و غیره.
80
246224
2382
به خصوص در برابر خواهرزاده‎ام.
04:20
Who was I?
81
248607
1802
من که بودم؟
04:22
Whichکدام one was more importantمهم?
Whichکدام roleنقش was more worthارزش it?
82
250410
4818
کدامیک مهم‎تر بود؟
کدام نقش ارزش بیشتری داشت؟
04:27
Was I an auntعمه? Or was I an advocateمدافع?
83
255230
2988
من یک خاله بودم یا یک مدافع؟
04:30
And I had a splitشکاف secondدومین to decideتصميم گرفتن.
84
258219
3216
و تنها لحظه‎ای برای تصمیم گیری زمان بود.
04:34
We are taughtتدریس کرد right now
85
262235
1578
ما اکنون آموخته‎ایم
04:36
that we are livingزندگي كردن in a worldجهان
of constantثابت and increasingافزایش می یابد polarityقطبیت.
86
263814
4298
که در جهانی با قطبیت ثابت و فزاینده
زندگی می‎کنیم.
04:40
It's so blackسیاه and whiteسفید,
so us and them, so right and wrongاشتباه.
87
268113
4571
بسیار سیاه و سفید است، بسیار ما و آنها
وجود دارد و بسیار درست و غلط.
04:45
There is no middleوسط,
there is no grayخاکستری, just polarityقطبیت.
88
273524
4167
حد وسطی نیست، خاکستری نداریم،
فقط و فقط قطبیت.
04:49
Polarityقطبی is a stateحالت in whichکه
two ideasایده ها or opinionsنظرات
89
277691
2440
قطبیت حالتی است که دو نظر و ایده
وجود دارند
04:52
are completelyبه صورت کامل oppositeمخالف from eachهر یک other;
90
280132
2580
که کاملا با هم در تضاد هستند؛
04:54
a diametricalمتقارن oppositionاپوزیسیون.
91
282712
2154
یک تضاد قطری.
04:58
Whichکدام sideسمت are you on?
92
286127
2454
در کدام سو هستید؟
05:00
Are you unequivocallyبه وضوح and withoutبدون questionسوال
antiwarضد جنگ, pro-choiceطرفدار انتخاب, anti-deathضد مرگ penaltyمجازات,
93
288581
4065
صراحتا و بدون هیچ سوالی ضد جنگ،
انتخاب طلب و مخالف مجازات اعدام،
05:04
pro-gunطرفدار تفنگ regulationمقررات, proponentطرفدار
of openباز کن bordersمرز ها and pro-unionطرفدار اتحادیه?
94
292646
3458
طرفدار آزادی حمل اسلحه، طرفدار برداشتن
مرزها و اتحاد طلب هستید؟
05:08
Or, are you absolutelyکاملا
and uncompromisinglyبدون تردید
95
296104
5233
یا کاملا و به قطعیت
05:13
pro-warطرفدار جنگ, pro-lifeزندگی حرفه ای, pro-deathطرفدار مرگ penaltyمجازات,
96
301337
2185
جنگ طلب، و طرفدار مجازات اعدام هستید،
05:15
a believerمؤمن that the Secondدومین
Amendmentاصالحیه is absoluteمطلق,
97
303522
2316
معتقد به تمامیت متمم دوم هستید،
05:18
anti-immigrantضد مهاجر and pro-businessطرفدار کسب و کار?
98
305838
1704
مخالف مهاجرت یا چند شغله بودن هستید؟
05:19
It's all or noneهیچ کدام, you're with us
or againstدر برابر us.
99
307542
2245
یا همه یا هیچ، یا با مایید یا بر ما.
05:21
That is polarityقطبیت.
100
309787
1720
این به معنای قطبیت است.
05:24
The problemمسئله with polarityقطبیت
and absolutesمطلق is that
101
312247
4943
اشکال قطبیت و قطعیت آنجا است که
05:29
it eliminatesحذف می کند the individualityفردیت
of our humanانسان experienceتجربه
102
317191
5164
تجربیات فردی و زندگی خصوصی را نیز
تحت الشعاع قرار می‎دهد.
05:34
and that makesباعث می شود it contradictoryمتناقض
to our humanانسان natureطبیعت.
103
322355
4026
و این مسئله مغایر با طبیعت انسانی ما است.
05:39
But if we are pulledکشیده
in these two directionsجهت ها,
104
327187
2110
حتی اگر به یکی از این دو سو کشیده شویم،
05:41
but it's not really where we existوجود دارد --
105
329297
1780
دقیقا در آن نقطه قرار نخواهیم داشت--
05:43
polarityقطبیت is not our actualواقعی realityواقعیت --
106
331077
2430
قطبیت واقعیت وجود ما نیست --
05:45
where do we go from there?
107
333507
1380
در آن صورت چه باید بکنیم؟
05:47
What's at the other endپایان of that spectrumطیف?
108
334887
3480
چه چیزی در سوی دیگر طیف قرار دارد؟
05:50
I don't think it's an unattainableغیرقابل دسترس است,
harmoniousهماهنگ utopiautopia,
109
338368
4039
گمان نمی‎کنم که این یک آرمان شهر کاملا
هماهنگ و دست نیافتنی باشد،
05:54
I think the oppositeمخالف
of polarityقطبیت is dualityثنویت.
110
342408
3433
من فکر می‎کنم در نقطه مقابل قطبیت
دوگانگی قرار دارد.
05:58
Dualityثنویت is a stateحالت of havingداشتن two partsقطعات,
111
345842
2604
دوگانگی حالتی است که در آن دو نقش را
ایفا می‎کنیم،
06:00
but not in diametricalمتقارن oppositionاپوزیسیون,
112
348446
3283
اما آنها در نقاط مقابل هم نیستند،
06:03
in simultaneousهمزمان existenceوجود داشتن.
113
351730
2945
و با هم تقارن و همزمانی دارند.
06:06
Don't think it's possibleامکان پذیر است?
114
354676
1986
فکر می‎کنید غیرممکن است؟
06:08
Here are the people I know:
115
356663
1670
اینها کسانی هستند که من می‎شناسم:
06:10
I know Catholicsکاتولیک ها who are pro-choiceطرفدار انتخاب,
and feministsفمینیست ها who wearپوشیدن hijabsحجاب,
116
358334
3163
کاتولیک‎هایی را می‎شناسم که طرفدارانتخابات
هستند و فمینیست‎هایی که حجاب می‎پوشند،
06:13
and veteransجانبازان who are antiwarضد جنگ,
117
361497
1704
و جانبازانی که مخالف جنگ هستند،
06:15
and NRANRA membersاعضا who think
I should be ableتوانایی to get marriedمتاهل.
118
363202
2784
و اعضای انجمن ملی سلاح آمریکا که موافق
وجود امکان ازدواج برای ما هستند.
06:18
Those are the people I know,
those are my friendsدوستان and familyخانواده,
119
365987
3035
اینها کسانی هستند که من می‎شناسم، آنها
خانواده و دوستان من هستند،
06:21
that is the majorityاکثریت of our societyجامعه,
that is you, that is me.
120
369023
2976
اینها اکثریت جامعه ما هستند، این من و شما
هستیم.
06:24
(Applauseتشویق و تمجید)
121
372000
1657
(تشویق)
06:32
Dualityثنویت is the abilityتوانایی
to holdنگه دارید bothهر دو things.
122
380717
5168
دوگانگی توانایی نگهداشتن دو چیز است.
06:38
But the questionسوال is:
Can we ownخودت our dualityثنویت?
123
385886
4121
اما سؤال اینجا است: آیا ما می‎توانیم
دوگانگی خودمان را داشته باشیم؟
06:42
Can we have the courageشجاعت
to holdنگه دارید bothهر دو things?
124
390008
3722
آیا شجاعت نگهداشتن دو نقش را داریم؟
06:46
I work at a restaurantرستوران in townشهر,
125
394230
2192
من در یک رستوران داخل شهر کار می‎کنم،
06:48
I becameتبدیل شد really good friendsدوستان
with the busserbusser.
126
396422
2610
من و نظافت چی دوست صمیمی بودیم.
06:51
I was a serverسرور and we had
a great relationshipارتباط,
127
399032
3018
من خدمتکار بودم و رابطه‎ی خیلی خوبی
با هم داشتیم،
06:54
we had a really great time togetherبا یکدیگر.
128
402050
1940
و زمان خوشی را با هم می‎گذراندیم.
06:56
Her Spanishاسپانیایی was great
129
403990
3618
اسپانیایی او خیلی خوب بود
06:59
because she was from Mexicoمکزیک.
130
407609
1841
چون اهل مکزیک بود.
07:01
(Laughterخنده)
131
409451
1861
(خنده)
07:03
That lineخط actuallyدر واقع wentرفتی the other way.
132
411313
2433
در واقع چیز دیگری منظورم بود.
07:05
Her Englishانگلیسی was limitedمحدود,
but significantlyبه طور قابل ملاحظه better than my Spanishاسپانیایی.
133
413747
3921
انگلیسی او ضعیف بود، اما به مراتب بهتر از
اسپانیایی من بود.
07:12
But we were unitedمتحد by our similaritiesشباهت ها,
134
419848
3829
اما ما برپایه مشابهت هایمان با هم بودیم،
07:15
not separatedجدا از هم by our differencesتفاوت ها.
135
423678
2900
نه اینکه به دلیل تفاوت‎هایمان
از هم جدا باشیم.
07:18
And we were closeبستن, even thoughگرچه
we cameآمد from very differentناهمسان worldsجهان ها.
136
426578
3120
و به هم نزدیک بودیم، حتی با اینکه از دو
جهان کاملا متفاوت بودیم.
07:21
She was from Mexicoمکزیک,
137
429698
1140
او اهل مکزیک بود،
07:23
she left her familyخانواده behindپشت
so she could come here
138
430838
3331
خانواده‎اش را آنجا رها کرده بود تا
به اینجا بیاید
07:26
and affordاستطاعت داشتن them a better life back home.
139
434169
1980
و برای آنها در خانه زندگی بهتری فرآهم کند.
07:28
She was a devoutمقدس conservativeمحافظه کار Catholicکاتولیک,
140
436166
2940
او یک مومن محافظه‎کار کاتولیک بود،
07:31
a believerمؤمن in traditionalسنتی familyخانواده valuesارزش های,
141
439106
2720
معتقد به ارزش‎های سنتی خانواده،
07:34
stereotypicalکلیشه ای rolesنقش ها of menمردان and womenزنان,
142
441826
2106
و نقش‎های کلیشه‎ای زن و مرد،
07:36
and I was, well, me.
143
443933
2794
و خوب من، من بودم.
07:38
(Laughterخنده)
144
446728
1904
(خنده)
07:40
But the things that bondedباند us
were when she askedپرسید: about my girlfriendدوست دختر,
145
448633
3685
اما چیزهایی که ما را به هم پیوند می‎داد
زمانی بود که درباره دوست دخترم می‎پرسید،
07:44
or she sharedبه اشتراک گذاشته شده picturesتصاویر that she had
from her familyخانواده back home.
146
452319
3468
یا عکسهای خانوادگی‎اش را به من
نشان می‎داد.
07:47
Those were the things
that broughtآورده شده us togetherبا یکدیگر.
147
455788
2627
آنهایی چیزهایی بودند که ما را
به هم می‎رساندند.
07:50
So one day, we were in the back,
148
458416
1586
خوب، یک روز ما پشت مغازه بودیم
07:52
scarfingروسری down foodغذا as quicklyبه سرعت as we could,
gatheredجمع شد around a smallکوچک tableجدول,
149
460003
3679
و در آرامشی غیر منتظره دور یک میز کوچک
نشسته بودیم
07:55
duringدر حین a very rareنادر lullآرامش,
150
463683
1630
و با سرعت هر چه تمام تر مشغول غذا خوردن
بودیم،
07:57
and a newجدید guy
from the kitchenآشپزخانه cameآمد over --
151
465313
2010
که یکی از کارگران جدید آشپزخانه --
07:59
who happenedاتفاق افتاد to be her cousinعمو زاده --
152
467323
1662
که از قضا پسر عموی او بود -- از راه رسید
08:01
and satنشسته down with all
the bravadobravado and machismoماشین
153
468985
2802
و با تمام دبدبه و کبکبه‎ای که جسم
۲۰ ساله‎اش توان کشیدن داشت،
08:03
that his 20-year-oldساله bodyبدن could holdنگه دارید.
154
471788
2161
سر میز نشست.
08:06
(Laughterخنده)
155
473950
1821
(خنده)
08:07
And he said to her,
[in Spanishاسپانیایی] "Does Ashخاکستر have a boyfriendدوست پسر?"
156
475772
4972
و از او پرسید، [به اسپانیایی]
"اش دوست پسر داره؟"
08:14
And she said,
[in Spanishاسپانیایی] "No, she has a girlfriendدوست دختر."
157
481904
3952
و او گفت، [به اسپانیایی]
"نه، دوست دختر داره."
08:19
And he said,
[in Spanishاسپانیایی] "A girlfriendدوست دختر?!?"
158
487386
3525
و او گفت، [به اسپانیایی]
"دوست دختر؟!؟"
08:23
And she setتنظیم down her forkچنگال,
and lockedقفل شده است eyesچشم ها with him,
159
490912
3112
و او چنگالش را زمین گذاشت
و چشمهایش را به او دوخت
08:26
and said, [in Spanishاسپانیایی] "Yes,
a girlfriendدوست دختر. That is all."
160
494025
5022
و گفت، [به اسپانیایی]
"آره، دوست دختر، تموم شد رفت."
08:31
And his smugمشتاق smileلبخند quicklyبه سرعت droppedکاهش یافته است
to one of maternalمادری respectتوجه,
161
499048
4892
و ناگهان لبخند گشادش روی لب ماسید و
تبدیل به یک احترام مادرانه شد،
08:36
grabbedگرفتار شد his plateبشقاب, walkedراه می رفت off,
wentرفتی back to work.
162
503941
3202
از آنجا بلند شد، بشقابش را برداشت،
و به سر کار برگشت.
08:39
She never madeساخته شده eyeچشم contactتماس with me.
163
507144
1734
او هیچ وقت با من چشم در چشم نشد.
08:41
She left, did the sameیکسان thing --
164
509668
1715
او رفت، موقع رفتن هم همین کار را کرد
08:43
it was a 10-second conversationگفتگو,
suchچنین a shortکوتاه interactionاثر متقابل.
165
511384
3270
یک مکالمه ۱۰ ثانیه‎ای و بسیار کوتاه.
08:46
And on paperکاغذ, she had
so much more in commonمشترک with him:
166
514655
2536
اما روی کاغذ نقاط مشترک بسیار بیشتری با
پسر عمویش داشت:
08:49
languageزبان, cultureفرهنگ, historyتاریخ, familyخانواده,
her communityجامعه was her lifelineخط مشی here,
167
517191
5098
زبان، فرهنگ، تاریخ، خانواده، اجتماع او
همان راه زندگی‎اش در اینجا بود،
08:54
but her moralاخلاقی compassقطب نما trumpedفورا all of that.
168
522289
4171
اما دایره اخلاقی او همه آنها را
بی ارزش کرد.
08:58
And a little bitبیت laterبعد, they were jokingشوخی
around in the kitchenآشپزخانه in Spanishاسپانیایی,
169
526461
3662
و کمی بعد، آنها در آشپزخانه به اسپانیایی
با هم شوخی می‎کردند،
09:02
that had nothing to do with me,
170
530124
1900
و بحثشان هیچ ربطی به من نداشت،
09:04
and that is dualityثنویت.
171
532025
2444
و این یعنی دوگانگی.
09:06
She didn't have to chooseانتخاب کنید some P.C. stanceحالت
on gaynessهمجنس گرا over her heritageمیراث.
172
534470
4513
او نیازی نداشت تا موقعیتی صلب نسبت به
همجنس گرایی در برابر خانواده‎اش بگیرد.
09:11
She didn't have to chooseانتخاب کنید
her familyخانواده over our friendshipدوستی.
173
538983
3150
نیازی نبود تا دوستی‎اش
را قربانی خانواده کند.
09:14
It wasn'tنبود Jesusعیسی or Ashخاکستر.
174
542134
2274
او اینجوری نبود که یا مسیح یا اش.
09:16
(Laughterخنده)
175
544409
1967
(خنده)
09:20
(Applauseتشویق و تمجید)
176
548556
1937
(تشویق)
09:27
Her individualفردی moralityاخلاق
was so stronglyبه شدت rootedنشات گرفتن
177
555183
4577
اخلاق فردی او به اندازه‎ای
رشد یافته بود
09:31
that she had the courageشجاعت
to holdنگه دارید bothهر دو things.
178
559761
3381
که شجاعت نگه داشتن هر دو موقعیت را داشت.
09:35
Our moralاخلاقی integrityتمامیت is our responsibilityمسئوليت
179
563143
3181
ارزشهای اخلاقی ما مسئولیت ما هستند
09:38
and we mustباید be preparedآماده شده to defendدفاع it
even when it's not convenientراحت.
180
566325
4231
و باید برای حمایت از آنها آماده باشیم
حتی اگر کار دشواری باشد.
09:42
That's what it meansبه معنای to be an allyمتحد,
and if you're going to be an allyمتحد,
181
570557
3313
این به معنای اتحاد است، و اگر می‎خواهید
متحد باشید،
09:46
you have to be an activeفعال allyمتحد:
182
573870
2287
باید یک متحد فعال باشید:
09:48
Askپرسیدن questionsسوالات, actعمل کن when you hearشنیدن
something inappropriateنامناسب,
183
576158
3887
سوال بپرسید، و زمانی که رفتار نامسبی
می‎بینید،
09:52
actuallyدر واقع engageمشغول کردن.
184
580046
2028
عکس العمل نشان دهید.
09:54
I had a familyخانواده friendدوست who for yearsسالها
used to call my girlfriendدوست دختر my loverعاشق.
185
582075
4433
ما دوست خانوادگی داشتیم که سالها دوست دختر
مرا به عنوان عاشقم می‎خواند.
10:00
Really? Loverعاشق?
186
588531
2444
واقعا؟ عاشق؟
10:03
So overlyبیش از حد sexualجنسیت,
187
590976
2024
خیلی تحریک کننده بود،
10:05
so '70s gayهمجنسگرا pornپورنو.
188
593001
2045
بیشتر شبیه پورن‎های همجنسبازی دهه ۷۰ بود.
10:07
(Laughterخنده)
189
595047
1206
(خنده)
10:11
But she was tryingتلاش کن, and she askedپرسید:.
190
599293
2495
اما او داشت تلاش می‎کرد، و پرسید.
10:13
She could have calledبه نام her my friendدوست,
191
601789
1783
می‎توانست او را دوست من صدا بزند،
10:15
or my "friendدوست," or my "specialویژه friendدوست" --
192
603573
4134
یا "دوست" من، یا "دوست به خصوص" من --
10:19
(Laughterخنده) --
193
607708
1384
(خنده) --
10:21
or even worseبدتر, just not askedپرسید: at all.
194
609093
2965
یا حتی بدتر، منتهی هیچ وقت سوال نپرسید.
10:24
Believe me, we would ratherنسبتا have you askپرسیدن.
195
612059
3630
باور کنید، ما ترجیح می‎دهیم از ما بپرسید.
10:27
I would ratherنسبتا have her say loverعاشق,
than say nothing at all.
196
615690
5241
ترجیح می‎دهم عاشق صدا کند تا هیچی نگوید.
10:33
People oftenغالبا say to me,
"Well, Ashخاکستر, I don't careاهميت دادن.
197
620932
3031
مردم گاهی به من می‎گویند، "خوب اش،
من اهمیت نمیدم.
10:36
I don't see raceنژاد
or religionمذهب or sexualityجنسیت.
198
623964
3792
من فکر نمیکنم که ربطی به نسل یا دین یا
مسائل جنسی داشته باشد.
10:39
It doesn't matterموضوع to me. I don't see it."
199
627757
2843
برای من فرقی نمی‎کند، من اینطور
فکر نمی‎کنم.
10:44
But I think the oppositeمخالف of homophobiaهوموفوبیا
and racismنژاد پرستی and xenophobiaبیگانه بودن is not love,
200
631910
5334
اما من فکر می‎کنم مخالفت با همجنسگرا ستیزی
نژادپرستی و بیگانه ستیزی عشق نیست،
10:49
it's apathyبی تفاوتی.
201
637245
1613
بی عاطفگی است.
10:51
If you don't see my gaynessهمجنس گرا,
then you don't see me.
202
638859
4103
اگر شما متوجه همجنسگرایی من نباشید،
پس مرا نمی‎بینید.
10:55
If it doesn't matterموضوع to you
who I sleepبخواب with,
203
642963
2985
اگر برایتان مهم نباشد که من با چه کسی
همبستر هستم،
10:58
then you cannotنمی توان imagineتصور کن what it feelsاحساس می کند like
204
645949
2185
نمی‎توانید تصور کنید چه احساسی دارد
11:00
when I walkراه رفتن down the streetخیابان
lateدیر است at night holdingبرگزاری her handدست,
205
648135
2876
وقتی که شب دیر هنگام دست در دست
در خیابان قدم می‎زنید،
11:03
and approachرویکرد a groupگروه of people
and have to make the decisionتصمیم گیری
206
651011
2818
و به گروهی از مردم می‎رسید،
باید تصمیم بگیرید
11:06
if I should hangآویزان شدن on to it
or if I should I dropرها کردن it
207
653829
2345
که دستش را رها کنم یا همین طور ادامه دهیم
11:08
when all I want to do
is squeezeفشار دادن it tighterتنگ تر.
208
656175
2318
و آن رمان تنها کاری که من می‎کنم این است
که محکم تر آن را بفشارم.
11:10
And the smallکوچک victoryپیروزی I feel
209
658494
2517
و زمانی که از آن می‎گذریم و دست هم را
رها نکرده‎ایم
11:13
when I make it by
and don't have to let go.
210
661012
2707
احساس پیروزی کوچکی می‎کنم.
11:15
And the incredibleباور نکردنی cowardiceبدبختی
and disappointmentناامیدی I feel when I dropرها کردن it.
211
663720
5118
و اگر دست هم را رها کنیم، احساس ناامیدی
و بزدلی غیر قابل وصفی خواهیم داشت.
11:21
If you do not see that struggleتقلا
212
668839
1948
اگر شما متوجه این مشکل نباشید
11:22
that is uniqueمنحصر بفرد to my humanانسان experienceتجربه
because I am gayهمجنسگرا, then you don't see me.
213
670788
6475
تجربه انسانی من نشان داده که به دلیل
همجنسگرایی، متوجه من نخواهید شد.
11:29
If you are going to be an allyمتحد,
I need you to see me.
214
677264
5414
اما اگر می‎خواهید که با ما متحد باشید
من به توجه شما نیاز دارم.
11:34
As individualsاشخاص حقیقی, as alliesمتحدان, as humansانسان,
215
682679
2943
به عنوان افراد، متحدان، و انسان ها،
11:37
we need to be ableتوانایی to holdنگه دارید bothهر دو things:
216
685622
3000
ما باید بتوانیم دو چیز را حمایت کنیم:
11:40
bothهر دو the good and the badبد,
217
688622
2448
هم خوب را و هم بد را،
11:43
the easyآسان and the hardسخت.
218
691070
1830
هم ساده و هم سخت را.
11:45
You don't learnیاد گرفتن how to holdنگه دارید
two things just from the fluffپوسیدگی,
219
692900
4471
حفظ دو جبهه را با سادگی نخواهید آموخت.
11:49
you learnیاد گرفتن it from the gritگره.
220
697372
2401
بلکه با تحمل رنج و مرارت به آن دست
خواهید یافت.
11:51
And what if dualityثنویت
is just the first stepگام?
221
699774
3384
و چه می‎شود اگر دوگانگی تنها
گام نخست باشد؟
11:56
What if throughاز طریق compassionمحبت
and empathyیکدلی and humanانسان interactionاثر متقابل
222
704308
4829
چه می‎شود اگر با وجود تمام محبت
و همدلی انسانی
12:01
we are ableتوانایی to learnیاد گرفتن to holdنگه دارید two things?
223
709138
2394
بتوانیم دو چیز را نگهداریم؟
12:03
And if we can holdنگه دارید
two things, we can holdنگه دارید fourچهار,
224
711533
2314
و اگر بتوانیم دو چیز را حفظ کنیم،
چهارتا را هم خواهیم توانست،
12:06
and if we can holdنگه دارید fourچهار,
we can holdنگه دارید eightهشت,
225
713848
2010
و اگر بتوانیم چهار چیز را حفظ کنیم،
با هشت تا هم مشکلی نخواهیم داشت،
12:08
and if we can holdنگه دارید eightهشت,
we can holdنگه دارید hundredsصدها.
226
715859
2240
و اگر هشت تا را هم نگهداریم،
قادر به حفظ صدها نقش خواهیم بود.
12:10
We are complexپیچیده individualsاشخاص حقیقی,
227
718100
2462
ما موجودات پیچیده‎ای هستیم،
12:12
swirlsچرخش of contradictionتناقض.
228
720562
1800
ما جمع اضدادیم.
12:14
You are all holdingبرگزاری
so manyبسیاری things right now.
229
722362
2605
همین الان همه شما از چیزهای زیادی
حمایت می‎کنید.
12:18
What can you do to holdنگه دارید just a fewتعداد کمی more?
230
725888
3442
برای تنها حفظ چند چیز دیگر
چه می‎توان کرد؟
12:22
So, back to Toledoتولدو, Ohioاوهایو.
231
730100
2137
خوب، برگردیم به تولد و در اهایو.
12:24
I'm at the frontجلوی of the lineخط,
232
732237
2180
من جلو صف هستم،
12:26
nieceدختر برادر یا خواهر و غیره on my shouldersشانه ها,
the frazzledخرد شده clerkمنشی callsتماس می گیرد me Dadبابا.
233
734417
4102
خواهرزاده رو شانه‎هایم، و آن منشی احمق
مرا بابا صدا کرده است.
12:30
Have you ever been mistakenاشتباه
for the wrongاشتباه genderجنسیت?
234
738520
3560
تا حالا شده که جنسیت شما را اشتباه
متوجه شوند؟
12:35
Not even that.
235
743111
2198
حتی آن هم نه.
12:37
Have you ever been calledبه نام
something you are not?
236
745310
4449
تا حالا شده شما را چیزی که نیستید
صدا بزنند؟
12:43
Here'sاینجاست what it feelsاحساس می کند like for me:
237
751509
2530
من آن را اینطور احساس کردم:
12:46
I am instantlyفورا an internalداخلی stormطوفان
of contrastingکنتراست emotionsاحساسات.
238
754040
4073
من در آن لحظه مورد هجوم
احساسات متناقضی بودم
12:50
I breakزنگ تفريح out into a sweatعرق that is
a combinationترکیبی of rageخشم and humiliationحقارت,
239
758114
5542
به عرقی نشستم که ترکیبی از خشم و
تحقیر بود،
12:55
I feel like the entireکل storeفروشگاه
is staringخیره شدن at me,
240
763657
2960
احساس کردم که کل فروشگاه به من
چشم دوخته‎اند،
12:58
and I simultaneouslyهمزمان feel invisibleنامرئی.
241
766618
2560
و در همان لحظه احساس کردم که
نامرئی شده‎ام.
13:01
I want to explodeمنفجر شود in a tiradeتیراد of furyخشم,
242
769179
2943
دلم می‎خواست در آن لحظه
زمین دهان باز کند،
13:04
and I want to crawlخزیدن underزیر a rockسنگ.
243
772123
2593
و مرا در خود ببلعد.
13:06
And topبالا all of that off
with the frustrationنا امیدی that I'm wearingپوشیدن
244
774717
3102
و بدتر از همه با آن لباس غیر معمول
13:10
an out-of-characterخارج از شخصیت
tight-fittingتنگ اتصالات purpleرنگ بنفش t-shirtتی شرت,
245
777820
3598
تنگ و چسبان بنفشی که پوشیده بودم،
13:13
so this wholeکل storeفروشگاه can see my boobsمشاعره,
246
781418
2038
همه فروشگاه می‎توانستند
سینه‎هایم را ببینند،
13:15
to make sure this exactدقیق
sameیکسان thing doesn't happenبه وقوع پیوستن.
247
783456
3001
و مطمئن باشند که این اتفاق به هیچ وجه
پیش نخواهد آمد.
13:18
(Laughterخنده)
248
786458
2182
(خنده)
13:20
But, despiteبا وجود my bestبهترین effortsتلاش ها
to be seenمشاهده گردید as the genderجنسیت I am,
249
788640
4322
اما، با وجود همه تلاش من برای
مشخص بودن جنسیتم،
13:25
it still happensاتفاق می افتد.
250
792962
1841
باز هم این اتفاق رخ داد.
13:27
And I hopeامید with everyهرکدام ounceاونس
of my bodyبدن that no one heardشنیدم --
251
794804
4692
و با ذره ذره وجودم امیدوارم
کسی آن را نشنیده باشد --
13:31
not my sisterخواهر, not my girlfriendدوست دختر,
and certainlyقطعا not my nieceدختر برادر یا خواهر و غیره.
252
799497
4553
نه خواهرم، نه دوست دخترم و
مهم تر از همه خواهر زاده‎ام.
13:36
I am accustomedعادت کرده است to this familiarآشنا hurtصدمه,
253
804050
2441
من به این درد آشنا عادت کرده‎ام،
13:38
but I will do whateverهر چه I need to do
to protectمحافظت the people I love from it.
254
806491
4075
اما تمام تلاشم را خواهم کرد تا از کسانی
که دوستشان دارم در برابر آن حفاظت کنم.
13:44
But then I take my nieceدختر برادر یا خواهر و غیره off my shouldersشانه ها,
255
811906
2534
اما آنجا خواهرزاده‎ام را
از شانه‎ام پایین آوردم،
13:46
and she runsاجرا می شود to Elsaالسا and Annaآنا --
256
814441
2174
و او به سمت السا و آنا دوید --
13:48
the thing she's been
waitingدر انتظار so long for --
257
816616
2566
چیزی که خیلی انتظارش را کشیده بود --
13:51
and all that stuffچیز goesمی رود away.
258
819183
2087
و همه آن چیزها فراموش شد.
13:53
All that mattersمسائل is the smileلبخند on her faceصورت.
259
821270
3710
چیزی که مهم بود لبخندی بود که بر
صورت او نقش بست.
13:57
And as the 30 secondsثانیه we waitedمنتظر
two and a halfنیم hoursساعت ها for comesمی آید to a closeبستن
260
824980
5657
و با تمام شدن 30 ثانیه‎ای که
دو ساعت و نیم منتظرش بودیم،
14:02
we gatherجمع آوری up our things,
and I lockقفل کردن eyesچشم ها with the clerkمنشی again;
261
830638
5203
همه چیز را جمع کردیم، و من دوباره با آن
کارمند چشم در چشم شدم؛
14:08
and she givesمی دهد me
an apologeticعذر خواهی smileلبخند and mouthsدهان,
262
835842
3136
و او از سر تاسف لبخندی زد و گفت،
14:11
"I am so sorry!"
263
838979
2296
"خیلی معذرت میخام!"
14:13
(Laughterخنده)
264
841276
2109
(خنده)
14:15
And her humanityبشریت, her willingnessتمایل to admitاقرار کردن
her mistakeاشتباه disarmsنابود کردن me immediatelyبلافاصله,
265
843386
5856
و انسانیت او و تمایلش به قبول کردن
آن اشتباه بلافاصله مرا تحت تاثیر قرار داد،
14:21
then I give her a: "It's okay,
it happensاتفاق می افتد. But thanksبا تشکر."
266
849243
5172
و من به او گفتم: "مشکلی نیست،
پیش میاد، ولی ممنون."
14:26
And I realizeتحقق بخشیدن in that momentلحظه
267
854416
2990
و در آن لحظه متوجه شدم
14:29
that I don't have to be
268
857407
2037
که من مجبور نیستم
14:31
eitherیا an auntعمه
or an advocateمدافع, I can be bothهر دو.
269
859445
4198
که یا خاله باشم و یا مدافع، بلکه
می‎توانم هردو یاشم.
14:37
I can liveزنده in dualityثنویت,
and I can holdنگه دارید two things.
270
864903
5348
می‎توانم با قطبیت زندگی کنم،
من می‎توانم دو چیز را حفظ کنم.
14:42
And if I can holdنگه دارید two things
in that environmentمحیط,
271
870252
2937
و اگر من در آن شرایط توانستم دو چیز
را حفظ کنم،
14:45
I can holdنگه دارید so manyبسیاری more things.
272
873190
2352
چیزهای خیلی بیشتری را هم می‎توانم نگه دارم
14:47
As my girlfriendدوست دختر and my nieceدختر برادر یا خواهر و غیره holdنگه دارید handsدست ها
and skipجست و خیز out the frontجلوی of the doorدرب,
273
875543
3752
و زمانی که خواهر زاده‎ام با دوست دخترم
به سمت خروجی می‎رفتند،
14:51
I turnدور زدن to my sisterخواهر and say,
"Was it worthارزش it?"
274
879296
2743
به سمت خواهرم برگشتم و گفتم،
"ارزشش رو داشت؟"
14:54
And she said, "Are you kiddingشوخی کردم me?
275
882040
1774
و او گفت، "شوخی می‎کنی؟
14:56
Did you see the look on her faceصورت?
This was the greatestبزرگترین day of her life!"
276
883815
3887
هیچ به برق تو چشماش نگاه کردی؟
این بهترین روز زندگیش بود!"
14:59
(Laughterخنده)
277
887703
1097
(خنده)
15:01
"It was worthارزش the two
and a halfنیم hoursساعت ها in the heatحرارت,
278
888801
2957
"ارزش دو ساعت و نیم انتظار تو گرما
15:03
it was worthارزش the overpricedبیش از حد coloringرنگ آمیزی bookکتاب
that we alreadyقبلا had a copyکپی کنید of."
279
891759
4387
و خریدن یک کتاب نقاشی گرانتر که
یکیش رو تو خونه داریم، داشت."
15:08
(Laughterخنده)
280
896147
1707
(خنده)
15:10
"It was even worthارزش you
gettingگرفتن calledبه نام Dadبابا."
281
897855
3654
"حتی ارزشش رو داشت که به تو بگن بابا"
15:13
(Laughterخنده)
282
901510
1105
(خنده)
15:17
And for the first time ever
in my life, it actuallyدر واقع was.
283
905205
5714
و برای اولین بار در زندگی من،
در واقع همین گونه بود.
15:23
Thank you, Boulderبولدر. Have a good night.
284
910920
2178
ممنونم بولدر. شب خوبی داشته باشید.
15:25
(Applauseتشویق و تمجید)
285
913099
1520
(تشویق)
Translated by sadegh zabihi
Reviewed by soheila Jafari

▲Back to top

ABOUT THE SPEAKER
Ash Beckham - Equality advocate
Ash Beckham approaches hard conversations from a place of compassion and empathy.

Why you should listen

Ash Beckham is no stranger to hard conversations. In her work, she shares how coming out as a lesbian helped her appreciate our common humanity and better understand the hardships that we all face. This equality advocate mixes personal experience and wisdom to help everyone bravely face their demons.

More profile about the speaker
Ash Beckham | Speaker | TED.com