ABOUT THE SPEAKER
Latif Nasser - Radio researcher
Latif Nasser is the director of research at Radiolab, where he has reported on such disparate topics as culture-bound illnesses, snowflake photography, sinking islands and 16th-century automata.

Why you should listen

The history of science is "brimming with tales stranger than fiction," says Latif Nasser, who wrote his PhD dissertation on the Tanganyika Laughter Epidemic of 1962. A writer and researcher, Nasser is now the research director at Radiolab, a job that allows him to dive into archives, talk to interesting people and tell stories as a way to think about science and society.

More profile about the speaker
Latif Nasser | Speaker | TED.com
TED2015

Latif Nasser: The amazing story of the man who gave us modern pain relief

لطیف ناصر: داستان شگفت انگیزمردی که به ما تسکین درد مدرن را بخشید

Filmed:
1,689,086 views

در طولانی ترین زمان، دکترها کاملا اساسی ترین و عصبی کننده ترین قسمت مریض بودن رو نادیده می گرفتن، درد. در این سخنرانی احساسی و آگاهی دهنده، لطیف ناصر داستان شگفت انگیز کشتی گیر و دکتر، جان.جی.بونیکا رو تعریف می کنه، کسی که حرفه ی پزشکی رو تشویق کرد که درد رو جدی بگیره، و زندگی میلیون ها نفر رو تغییر داد.
- Radio researcher
Latif Nasser is the director of research at Radiolab, where he has reported on such disparate topics as culture-bound illnesses, snowflake photography, sinking islands and 16th-century automata. Full bio

Double-click the English transcript below to play the video.

00:12
A fewتعداد کمی yearsسالها agoپیش,
0
825
1898
چند سال پيش
00:14
my momمامان developedتوسعه یافته rheumatoidروماتویید arthritisآرتروز.
1
2747
3546
مادرم دچار رماتيسم مفاصل شد
00:18
Her wristsمچ دست, kneesزانو and toesانگشتان پا swelledافزایش یافته است up,
causingباعث می شود cripplingفلج, chronicمزمن painدرد.
2
6989
6099
مچ هاش، زانوهاش و انگشتان پاش متورم شدن
که براش درد مزمن و فلج آوری ایجاد کردن
00:26
She had to fileپرونده for disabilityمعلولیت.
3
14391
1690
باید معلولیتش رو اطلاع میداد
00:28
She stoppedمتوقف شد attendingشرکت کننده our localمحلی mosqueمسجد.
4
16734
2000
اون دیگه به مسجد محلمون نمیرفت
00:31
Some morningsصبح ها it was too painfulدردناک
for her to brushقلم مو her teethدندان ها.
5
19516
3397
بعضی صبح ها مسواک زدن براش خیلی دردناک بود
00:36
I wanted to help.
6
24339
1177
من میخواستم کمکش کنم
00:38
But I didn't know how.
7
26500
1766
ولی نمیدونسنم چطوری
00:40
I'm not a doctorدکتر.
8
28716
1225
من یه دکتر نیستم
00:43
So, what I am is a historianتاریخ شناس of medicineدارو.
9
31005
4006
در واقع یه تاریخ دان پزشکی هستم
00:47
So I startedآغاز شده to researchپژوهش
the historyتاریخ of chronicمزمن painدرد.
10
35930
3462
پس شروع کردم به تحقیق درباره ی
درد های مزمن
00:51
Turnsچرخش out, UCLAUCLA has an entireکل
historyتاریخ of painدرد collectionمجموعه
11
39957
4021
به نظر میرسه یو سی ال ای(دانشگاه کالیفرنیا
در لس آنجلس) یه کلکسیون کامل از تاریخ درد
00:56
in theirخودشان archivesبایگانی.
12
44002
1164
در آرشیوش داره
00:58
And I foundپیدا شد a storyداستان --
a fantasticخارق العاده storyداستان --
13
46593
3452
که من اونجا یه داستان،
یه داستان خارق العاده پیدا کردم
01:02
of a man who savedذخیره -- rescuedنجات داد --
millionsمیلیون ها نفر of people from painدرد;
14
50069
5796
از مردی که میلیونها نفر رو از درد نجات داد
01:07
people like my momمامان.
15
55889
1388
مردمی که مثل مادر من بودن
01:10
Yetهنوز, I had never heardشنیدم of him.
16
58772
1460
تا به حال چیزی ازش نشنیده بودم
01:12
There were no biographiesبیوگرافی ها
of him, no Hollywoodهالیوود moviesفیلم ها.
17
60256
3632
هیچ بیوگرافی یا فیلم هالیوودی ازش نبود
01:16
His nameنام was Johnجان J. Bonicaبونیکا.
18
64483
3789
اسمش جان .جی.بونیکا بود
01:21
But when our storyداستان beginsشروع می شود,
19
69070
1548
اما وقتی داستان ما شروع میشه
01:22
he was better knownشناخته شده as
Johnnyجانی "Bullبول" Walkerواکر.
20
70642
4113
بیشتر به جانی بول (گاو نر) واکر معروف بود
01:28
It was a summerتابستان day in 1941.
21
76611
2340
یه روز تابستانی در سال ۱۹۴۱ بود
01:31
The circusسیرک had just arrivedوارد شد
in the tinyکوچک townشهر of Brookfieldبروک فیلد, Newجدید Yorkیورک.
22
79857
5160
افراد سیرک تازه به شهر کوچیک بروک فیلد
در نیویورک رسیده بودن
01:37
Spectatorsتماشاگران flockedflocked to see
the wire-walkersسیم واکرها, the trampولگردی clownsدلقک ها --
23
85486
3921
تماشاچی ها دسته دسته میومدن تا راه رفتن
روی سیم و دلقک های بدشانس رو ببینن
01:41
if they were luckyخوش شانس, the humanانسان cannonballگلوله توپ.
24
89431
2735
و اگه خوش شانس بودن گلوله توپ آدم
01:44
They alsoهمچنین cameآمد to see the strongmanمرد قوی,
Johnnyجانی "Bullبول" Walkerواکر,
25
92190
3884
اونها همچنین میومدن تا مرد قوی،
جانی بول واکر رو ببینن
01:48
a brawnyموش bullyگردن کلفت who'dچه کسی می خواهد pinپین you for a dollarدلار.
26
96098
3333
یه قلدور پرزور که در ازای یه دلار
محکم نگهت میداشت
01:52
You know, on that particularخاص day,
a voiceصدای rangزنگ زد out
27
100467
2941
میدونین ، اون روز خاص صدایی همه جا پخش شد
01:55
over the circusسیرک P.A. systemسیستم.
28
103432
1985
از طریق سیستم بلندگوی سیرک
01:57
They neededمورد نیاز است a doctorدکتر urgentlyفورا,
in the liveزنده animalحیوانات tentچادر.
29
105441
3837
اونا فورا به یه پزشک در خیمه ی
حیوانات زنده نیاز داشتن
02:01
Something had goneرفته wrongاشتباه
with the lionشیر نر tamerتامر.
30
109302
2384
برای مربی شیر اتفاقی افتاده بود
02:03
The climaxاوج of his actعمل کن had goneرفته wrongاشتباه,
31
111710
3129
درلحظه اوج نمایشش مشکلی پیش اومده بود
02:06
and his headسر was stuckگیر
insideداخل the lion'sشیر mouthدهان.
32
114863
4196
سرش در دهان شیر گیر کرده بود
02:11
He was runningدر حال اجرا out of airهوا;
33
119629
1659
و داشت خفه میشد
02:13
the crowdجمعیت watchedتماشا کردم in horrorوحشت
34
121312
2167
جمعیت با وحشت نگاه میکردن
02:15
as he struggledتلاش and then passedگذشت out.
35
123503
2904
در حین این که تقلا میکرد و بعد بیهوش شد
02:18
When the lionشیر نر finallyسرانجام did relaxآروم باش its jawsفک,
36
126788
3261
وقتیکه شیر بالاخره آرواره هاش رو ازاد کرد
02:22
the lionشیر نر tamerتامر just slumpedسقوط کرد
to the groundزمینی, motionlessبی حرکت.
37
130073
4454
مربی شیر بی حرکت روی زمین افتاد
02:27
When he cameآمد to a fewتعداد کمی minutesدقایق laterبعد,
38
135813
2369
وقتی چند دقیقه بعد به هوش اومد
02:30
he saw a familiarآشنا figureشکل hunchedمتمرکز over him.
39
138206
2140
یه پیکر آشنا رو دید که به سمتش خم شده بود
02:33
It was Bullبول Walkerواکر.
40
141169
2000
اون بول واکر بود
02:35
The strongmanمرد قوی had givenداده شده the lionشیر نر tamerتامر
mouth-to-mouthدهان به دهان, and savedذخیره his life.
41
143816
5233
مرد قوی به مربی شیر تنفس مصنوعی داده و
زندگیش رو نجات داده بود
02:42
Now, the strongmanمرد قوی hadn'tتا به حال نیست told anyoneهر کسی,
42
150864
1828
مرد قوی به کسی نگفته بود
02:44
but he was actuallyدر واقع
a third-yearسال سوم medicalپزشکی studentدانشجو.
43
152716
3459
اما درواقع دانشجوی سال سوم پزشکی بود
02:48
He touredتورم with the circusسیرک
duringدر حین summersتابستان ها to payپرداخت tuitionشهریه,
44
156788
3662
اون تابستونا با سیرک میگشت تا شهریش رو
پرداخت کنه
02:52
but keptنگه داشته شد it a secretراز
to protectمحافظت his personaشخصیت.
45
160474
2710
اما اینو یه راز نگه داشته بود تا شخصیت
ظاهریش رو حفظ کنه
02:55
He was supposedقرار است to be
a bruteخشن, a villainترسناک --
46
163787
3404
اون قرار بود یه شرور بیرحم باشه
02:59
not a nerdynerdy do-gooderخوب است.
47
167215
2222
نه یه درستکار کسل کننده
03:02
His medicalپزشکی colleaguesهمکاران didn't
know his secretراز, eitherیا.
48
170535
2597
همکاران پزشکیش هم رازشو نمی دونستن
03:05
As he put it, "If you were
an athleteورزشکار, you were a dumbگنگ dodoدودو."
49
173156
4079
همونطور که خودش میگفت " اگه یه ورزشکار
بودی،یه احمق لال بودی"
03:09
So he didn't tell them about the circusسیرک,
50
177849
2471
برای همین چیزی راجع به سیرک به اونا نگفت
03:12
or about how he wrestledمبارزه کرد professionallyحرفه ای
on eveningsشب ها and weekendsتعطیلات آخر هفته.
51
180344
5317
یاراجع به این که چطور ماهرانه
بعد از ظهر ها و آخر هفته ها کشتی میگرفت
03:18
He used a pseudonymمستعار like Bullبول Walkerواکر,
52
186353
2620
اون از اسم مستعاری مثل بول واکر
استفاده میکرد
03:20
or laterبعد, the Maskedماسک Marvelمارول.
53
188997
1929
یا بعدا شگفت انگیز ماسک زده
03:23
He even keptنگه داشته شد it a secretراز that sameیکسان yearسال,
54
191627
3508
اون حتی همون سالی که به عنوان قهرمان
مسابقات بوکس جهان
03:27
when he was crownedتاج گذاری
the Lightسبک Heavyweightسنگین وزن Championقهرمان
55
195159
3359
(Light Heavyweight Champion) انتخاب شد
03:30
of the worldجهان.
56
198542
1229
اینو یه راز نگه داشت
03:33
Over the yearsسالها, Johnجان J. Bonicaبونیکا
livedزندگی می کرد these parallelموازی livesزندگی می کند.
57
201313
4606
طی سال ها، جان.جی.بونیکا همزمان
چند زندگی داشت
03:38
He was a wrestlerکشتی گیر;
58
206515
1694
اون یه کشتی گیر بود
03:40
he was a doctorدکتر.
59
208233
1157
یه دکتر بود
03:41
He was a heelپاشنه;
60
209788
1522
یه آدم ناجور بود
03:43
he was a heroقهرمان.
61
211334
1157
یه قهرمان بود
03:45
He inflictedاعمال شده painدرد,
62
213038
1796
اون درد وارد میکرد
03:46
and he treatedتحت درمان it.
63
214858
1158
ودرد رو درمان میکرد
03:49
And he didnانجام نشد’t know it at the time,
but over the nextبعد fiveپنج decadesچند دهه,
64
217242
3502
و در اون زمان نمیدونست که طی پنج دهه بعد
03:52
he'dاو می خواهد drawقرعه کشی on these duelingدوئل identitiesهویت ها
65
220768
2818
بین این هویت های متفاوت به قید قرعه
انتخاب میکرد
03:55
to forgeجعل a wholeکل newجدید way
to think about painدرد.
66
223610
3313
که روش کاملا جدیدی برای نگاه کردن به درد
به وجود بیاره
03:59
It'dمی خواهم changeتغییر دادن modernمدرن medicineدارو
so much so, that decadesچند دهه laterبعد,
67
227620
4130
که پزشکی جدید رو به قدری تغییر بده که
دهه ها بعد
04:03
Time magazineمجله would call him
painدرد relief'sامداد foundingتاسیس fatherپدر.
68
231774
4502
مجله ی تایم اونو بنیانگذار تسکین درد
معرفی کنه
04:09
But that all happenedاتفاق افتاد laterبعد.
69
237351
1493
اماهمه ی اینها بعدا اتفاق افتاد
04:12
In 1942, Bonicaبونیکا graduatedفارغ التحصیل شد
medicalپزشکی schoolمدرسه and marriedمتاهل Emmaاما,
70
240179
5612
در سال ۱۹۴۲ بونیکا از دانشگاه پزشکی
فارق التحصیل شد و با اما ازدواج کرد
04:17
his sweetheartعزیزم, whomچه کسی he had metملاقات کرد
at one of his matchesمسابقات yearsسالها before.
71
245815
3676
دلبندش که سال ها پیش در یکی از مسابقاتش
ملاقات کرده بود
04:22
He still wrestledمبارزه کرد in secretراز -- he had to.
72
250505
2816
اون هنوز مخفیانه کشتی میگرفت.. مجبور بود
04:25
His internshipکارآموزی at Newجدید York'sنیویورک
Stسنت. Vincent'sوینسنت Hospitalبیمارستان paidپرداخت شده nothing.
73
253781
4647
دوره ی انترنیش در بیمارستان خیابان وینسنت
نیویورک حقوقی بهش نمیداد
04:31
With his championshipقهرمانی beltکمربند,
he wrestledمبارزه کرد in big-ticketبلیط های بزرگ venuesسالن ها,
74
259101
3752
با کمربند قهرمانیش در سالن های گران قیمت
کشتی میگرفت
04:34
like Madisonمدیسون Squareمربع Gardenباغ,
75
262877
1937
مثل مادیسون اسکوور گاردن
04:36
againstدر برابر big-timeبزرگ زمان opponentsمخالفان,
76
264838
1676
در مقابل حریف های بزرگ
04:38
like Everettاورورت "The Blondeطلایی Bearخرس" Marshallمارشال,
77
266538
2849
مثل اورت"خرس بلوند" مارشال
04:41
or three-timeسه بار worldجهان championقهرمان,
Angeloآنجلو Savoldiساوولدی.
78
269411
3642
یا آنجلو ساولدی که سه بار قهرمان جهان بوده
04:46
The matchesمسابقات tookگرفت a tollتلفات on his bodyبدن;
79
274192
2777
مسابقات آسیب زیادی به بدنش وارد میکردن
04:48
he toreپاره کردند hipلگن jointsمفاصل, fracturedشکست خورده ribsدنده.
80
276993
3278
مفصل رانش پاره شد و دنده هاش شکست
04:52
One night, The Terribleوحشتناک Turk'sترک bigبزرگ toeپا
scratchedخراشیده شده a scarجای زخم like Capone'sکاپون
81
280295
4898
یه شب انگشت پای ترک وحشتناک (یکی از رقبا)
زخمی مثل زخم کاپن
04:57
down the sideسمت of his faceصورت.
82
285217
1302
روی صورتش ایجاد کرد
04:59
The nextبعد morningصبح at work,
he had to wearپوشیدن a surgicalجراحی maskماسک to hideپنهان شدن it.
83
287302
4039
صبح روز بعد مجبور شد سر کار یه ماسک جراحی
برای مخفی کردنش بزنه
05:04
Twiceدو برابر Bonicaبونیکا showedنشان داد up to the O.R.
with one eyeچشم so bruisedکبودی,
84
292450
4614
علاوه بر این بونیکا مجبور شد در O.R با
چشمی ظاهر شه که از شدت کبودی
05:09
he couldn'tنمی توانستم see out of it.
85
297088
1246
چیزی نمیدید
05:11
But worstبدترین of all were
his mangledمنگوله cauliflowerگل كلم earsگوش ها.
86
299138
4503
اما از همه بدتر گوش های خرد شده ی
گل کلمی اش بودن
05:16
He said they feltنمد like two baseballsbaseballs
on the sidesدو طرف of his headسر.
87
304094
3408
اون میگفت احساس میکنه دوتا توپ بیس بال
دو طرف سرش اند
05:21
Painدرد just keptنگه داشته شد accumulatingتجمع in his life.
88
309153
3262
درد همچنان در زندگیش انباشته میشد
05:25
Nextبعد, he watchedتماشا کردم his wifeهمسر go
into laborنیروی کار at his hospitalبیمارستان.
89
313177
3556
بعد همسرش رو در حالیکه درد زایمان داشت
در بیمارستانش دید
05:29
She heavedهوس and pushedتحت فشار قرار داد, clearlyبه وضوح in anguishغم و اندوه.
90
317509
3124
اون مدام نشست و برخاست میکرد واضح بود که
اظطراب داشت
05:33
Her obstetricianمتخصص زنان و زایمان calledبه نام
out to the internکارآموز on dutyوظیفه
91
321657
2444
قابله اش انترن رو صدا زد
05:36
to give her a fewتعداد کمی dropsقطره of etherاتر
to easeسهولت her painدرد.
92
324125
2508
که بهش چند قطره اتر بدن و دردش رو قطع کنن
05:39
But the internکارآموز was a youngجوان guy,
just threeسه weeksهفته ها on the jobکار --
93
327519
3361
اما انترن یه مرد جوان بود که فقط
چند هفته سر کار بود
05:42
he was jitteryترسناک, and in applyingاعمال the etherاتر,
94
330904
2936
اون عصبی بود و موقع به کار بردن اتر
05:45
irritatedتحریک شده Emma'sعزیزم throatگلو.
95
333864
1828
گلوی اما رو سوزوند
05:48
She vomitedاستفراغ شده and chokedخفه شده,
and startedآغاز شده to turnدور زدن blueآبی.
96
336145
3948
اون بالا آورد تنفسش قطع شد و شروع کرد
به کبود شدن
05:52
Bonicaبونیکا, who was watchingتماشا کردن all this,
pushedتحت فشار قرار داد the internکارآموز out of the way,
97
340895
5340
بونیکا که این صحنه رو تماشا میکرد انترن رو
کنار زد
05:58
clearedپاکسازی شده her airwayراه هوایی,
98
346259
1581
و راه تنفسش رو باز کرد
05:59
and savedذخیره his wifeهمسر
and his unbornتولد نوزاد daughterفرزند دختر.
99
347864
2818
و همسرش و دختر متولد نشده اش رو نجات داد
06:04
At that momentلحظه, he decidedقرار بر این شد
to devoteاختصاص his life to anesthesiologyبیهوشی.
100
352172
4845
و در اون لحظه تصمیم گرفت زندگیش رو
وقف هوشبری کنه
06:09
Laterبعد, he'dاو می خواهد even go on to help developتوسعه
the epiduralاپیدورال, for deliveringتحویل mothersمادران.
101
357414
5412
حتی بعدا برای بهینه سازی داروی بی حسی برای
مادران در حال زایمان کمک کنه
06:14
But before he could focusتمرکز on obstetricsزایمان,
102
362850
2135
اما قبل از اینکه بتونه روی زایمان
تمرکز کنه
06:17
Bonicaبونیکا had to reportگزارش for basicپایه ای trainingآموزش.
103
365009
2756
بونیکا باید آموزش های اولیه رو گزارش میداد
06:22
Right around D-Dayروز D,
104
370373
1594
درست نزدیک روز مهم
06:23
Bonicaبونیکا showedنشان داد up
to Madiganمادیگان Armyارتش Medicalپزشکی Centerمرکز,
105
371991
3222
بونیکا در مرکز پزشکی سپاه مادیجان
(در واشنگتن) ظاهر شد
06:27
nearنزدیک Tacomaتاکوما.
106
375237
1150
نزدیک تاکوما
06:28
At 7,700 bedsتخت, it was one of the largestبزرگترین
armyارتش hospitalsبیمارستان ها in Americaآمریکا.
107
376783
4693
با ۷٫۷۰۰ تخت خواب،یکی از بزرگترین
بیمارستان های ارتش در آمریکا بود
06:34
Bonicaبونیکا was in chargeشارژ
of all painدرد controlکنترل there.
108
382242
2694
بونیکا مسئول تمام کنترل درد اونجا بود
06:37
He was only 27.
109
385618
2000
اون فقط بیست و هفت سالش بود
06:40
Treatingدرمان so manyبسیاری patientsبیماران,
Bonicaبونیکا startedآغاز شده noticingمتوجه شدم casesموارد
110
388470
3294
حین تسکین بیماران متعدد بونیکا متوجه
مواردی شد
06:43
that contradictedمتناقض است everything
he had learnedیاد گرفتم.
111
391788
2495
که با تمام چیز هایی که یاد گرفته بود
تناقض داشت
06:46
Painدرد was supposedقرار است to be
a kindنوع of alarmزنگ خطر bellزنگ -- in a good way --
112
394976
4846
درد قرار بود یه جور زنگ خطر باشه...
به روش خوب
06:51
a body'sجسد way of signalingسیگنالینگ an injuryصدمه,
like a brokenشکسته شده armبازو.
113
399846
3600
روشی برای بدن به منظور نشون دادن آسیب،
مثل یه بازوی شکسته
06:56
But in some casesموارد,
114
404538
1612
اما در بعضی موارد،
06:58
like after a patientصبور had a legپا amputatedقطع شده,
115
406174
3475
مثل زمانی که پای بیمار قطع میشد،
07:01
that patientصبور mightممکن still complainشكايت كردن
of painدرد in that nonexistentوجود ندارد legپا.
116
409673
4021
بیمار هنوز از درد در پایی که وجود نداشت
شکایت میکرد
07:06
But if the injuryصدمه had been treatedتحت درمان, why
would the alarmزنگ خطر bellزنگ keep ringingزنگ زدن?
117
414231
3992
ولی اگه آسیب برطرف شده بود،چرا زنگ خطر
همواره صدا می کرد؟
07:10
There were other casesموارد in whichکه there
was no evidenceشواهد of an injuryصدمه whatsoeverهرچه,
118
418861
4129
موارد دیگه ای هم بودن که در اونها هیچ
اثری از آسیب دیدگی نبود
07:15
and yetهنوز, still the patientصبور hurtصدمه.
119
423014
2482
اما با این حال، بیمار درد داشت
07:18
Bonicaبونیکا trackedردیابی شده down all the specialistsمتخصصان
at his hospitalبیمارستان -- surgeonsجراحان,
120
426678
3968
بونیکا تمام متخصص های بیمارستانش رو دنبال
میکرد...جراح ها،
07:22
neurologistsمتخصصان مغز و اعصاب, psychiatristsروانپزشکان, othersدیگران.
121
430670
2338
عصب شناس ها،روانشناس ها،و بقیه
07:25
And he triedتلاش کرد to get
theirخودشان opinionsنظرات on his patientsبیماران.
122
433782
3076
و سعی میکرد نظر اونها رو راجع به بیمار هاش
بدونه
07:29
It tookگرفت too long, so he startedآغاز شده organizingسازماندهی
groupگروه meetingsجلسات over lunchناهار.
123
437643
4974
این خیلی طول میکشید بنابراین شروع کرد به
سازماندهی ملاقات های گروهی موقع ناهار
07:35
It would be like a tagبرچسب teamتیم of specialistsمتخصصان
going up againstدر برابر the patient'sبیماران painدرد.
124
443123
4466
مثل گروهی از متخصص ها که با درد بیمار ها
مقابله میکردن
07:39
No one had ever focusedمتمرکز شده است on painدرد
this way before.
125
447613
3940
تا به حال هیچ کس اینجوری روی درد تمرکز
نکرده بود
07:44
After that, he hitاصابت the booksکتاب ها.
126
452928
2000
بعد از اون، کتاب ها رو خورد
07:47
He readخواندن everyهرکدام medicalپزشکی textbookکتاب درسی
he could get his handsدست ها on,
127
455845
2863
اون هر کتاب درسی پزشکی که به دستش میرسید
رو میخوند
07:50
carefullyبا دقت notingیادداشت برداری everyهرکدام mentionاشاره
of the wordکلمه "painدرد."
128
458732
2551
به دقت هیچ چیز حرفی از درد نمی زد
07:54
Out of the 14,000 pagesصفحات he readخواندن,
129
462282
3881
از بین ۱۴٫۰۰۰ صفحه ای که خوند،
07:58
the wordکلمه "painدرد" was
on 17 and a halfنیم of them.
130
466187
4176
کلمه ی "درد" صفحه ی هفدهم بود و یه نصف
صفحه
08:02
Seventeenهفده and a halfنیم.
131
470908
2002
صفحه ی هفدهم و یه نصف صفحه
08:04
For the mostاکثر basicپایه ای, mostاکثر commonمشترک,
mostاکثر frustratingخسته کننده، اذیت کننده partبخشی of beingبودن a patientصبور.
132
472934
5272
به عنوان اساسی ترین، رایج ترین،
وعصبی کننده ترین قسمت یک بیمار بودن
08:10
Bonicaبونیکا was shockedبهت زده -- I'm quotingنقل قول him,
133
478875
2107
بونیکا متعجب بود... من حرفش رو نقل قول
میکنم
08:13
he said, "What the hellجهنم kindنوع of conclusionنتیجه
can you come to there?
134
481006
4454
اون گفت"به چه جور نتیجه ی کوفتی میتونی
برسی؟
08:17
The mostاکثر importantمهم thing
from the patient'sبیماران perspectiveچشم انداز,
135
485484
3182
مهم ترین چیز از دیدگاه بیمار،
08:20
they don't talk about."
136
488690
1365
که راجع بهش صحبت نمیکنن."
08:23
So over the nextبعد eightهشت yearsسالها,
Bonicaبونیکا would talk about it.
137
491295
3890
پس طی هشت سال بعد بونیکا راجع بهش صحبت
میکنه
08:27
He'dاو می خواهد writeنوشتن about it; he'dاو می خواهد writeنوشتن
those missingگم شده pagesصفحات.
138
495209
2445
راجع بهش می نویسه ،اون صفحات جا افتاده رو
می نویسه
08:30
He wroteنوشت what would laterبعد be knownشناخته شده
as the Bibleکتاب مقدس of Painدرد.
139
498057
3714
اون چیزی رو نوشت که بعد ها به عنوان
انجیل درد شناخته بشه
08:34
In it he proposedپیشنهاد شده newجدید strategiesاستراتژی ها,
140
502575
3417
در اون استراتژی های جدیدی پیشنهاد کرد
08:38
newجدید treatmentsدرمان ها usingاستفاده كردن
nerve-blockبلوک عصبی injectionsتزریق.
141
506016
3574
طرز تسکین های جدید با استقاده از آمپول های
بی حسی
08:41
He proposedپیشنهاد شده a newجدید institutionموسسه,
the Painدرد Clinicدرمانگاه,
142
509614
2743
اون تاسیس یه موسسه ی جدید رو پیشنهاد کرد،
کلینیک درد
08:44
basedمستقر on those lunchtimeوقت ناهار meetingsجلسات.
143
512381
1998
بر اساس اون ملاقات های سر ناهار
08:47
But the mostاکثر importantمهم thing
about his bookکتاب
144
515248
2411
اما مهم ترین چیز راجع به کتابش
08:49
was that it was kindنوع of an emotionalعاطفی
alarmزنگ خطر bellزنگ for medicineدارو.
145
517683
4082
این بود که درد یه جور زنگ خطر احساسی برای
پزشکی بود
08:54
A desperateمستاصل pleaدرخواست to doctorsپزشکان
to take painدرد seriouslyبه طور جدی
146
522486
5981
یه درخواست عاجزانه از دکتر ها که درد رو
جدی بگیرن
09:00
in patients'بیماران' livesزندگی می کند.
147
528491
1396
در زندگی بیمار ها
09:03
He recastنوشتن the very purposeهدف of medicineدارو.
148
531321
3269
اون هدف پزشکی رو از نو بیان کرد
09:07
The goalهدف wasn'tنبود to make patientsبیماران better;
149
535373
4185
هدف این نبود که بیمارها رو بهتر کنیم
09:11
it was to make patientsبیماران feel better.
150
539582
3352
هدف این بود که که بیمارها احساس بهتری
داشته باشن
09:16
He pushedتحت فشار قرار داد his painدرد agendaدستور جلسه for decadesچند دهه,
151
544955
2087
اون دهه ها روی بحثش راجع به درد کار کرد
09:19
before it finallyسرانجام tookگرفت holdنگه دارید
in the mid-'اواسط '70s.
152
547066
3018
قبل از اینکه بالاخره در اواسط دهه ی هفتاد
موثر واقع شد
09:22
Hundredsصدها نفر of painدرد clinicsکلینیک ها sprungپررنگ up
all over the worldجهان.
153
550831
3454
صد ها کلینیک درد در سراسر دنیا
به وجود اومدن
09:27
But as they did -- a tragicغم انگیز twistپیچ.
154
555711
3230
اما همزمان یه اتفاق ناگوار افتاد
09:31
Bonica'sBonica's yearsسالها of wrestlingکشتی
caughtگرفتار up to him.
155
559754
3161
سال های کشتی گیری بونیکا بهش رسیدن
09:36
He had been out of the ringحلقه
for over 20 yearsسالها,
156
564597
2152
اون بیش از بیست سال بود که بازی نمی کرد
09:38
but those 1,500 professionalحرفه ای boutsمبارزه
had left a markعلامت on his bodyبدن.
157
566773
4305
اما اون ۱٫۵۰۰ بازی حرفه ای اثراتی بر
بدنش به جا گذاشته بودن
09:43
Still in his mid-اواسط50s, he sufferedرنج
severeشدید osteoarthritisآرتروز.
158
571769
4069
هنوز در پنجاه و چند سالگیش از ورم شدید
مفاصل رنج می برد
09:48
Over the nextبعد 20 yearsسالها
he'dاو می خواهد have 22 surgeriesجراحی,
159
576360
4019
طی ۲۰ سال بعد ۲۲ جراحی انجام داد
09:52
includingشامل fourچهار spineستون فقرات operationsعملیات,
160
580403
2527
که شامل چهار عمل ستون فقرات،
09:54
and hipلگن replacementجایگزینی after hipلگن replacementجایگزینی.
161
582954
2567
و جابجایی های مدام لمبر
09:58
He could barelyبه سختی raiseبالا بردن
his armبازو, turnدور زدن his neckگردن.
162
586110
3257
به سختی می تونست دستش رو بلند کنه یا
گردنش رو بچرخونه
10:02
He neededمورد نیاز است aluminumآلومینیوم crutchesعصا to walkراه رفتن.
163
590144
2653
برای راه رفتن به عصای زیربغل آلومینیومی
نیاز داشت
10:05
His friendsدوستان and formerسابق studentsدانش آموزان
becameتبدیل شد his doctorsپزشکان.
164
593879
4020
دوستان و شاگردان قدیمیش دکترش شدن
10:09
One recalledفراخوانده شد that he probablyشاید
had more nerve-blockبلوک عصبی injectionsتزریق
165
597923
4202
یه نفر یاد آور شد که احتمالا اون به آمپول
بی حسی
10:14
than anyoneهر کسی elseچیز دیگری on the planetسیاره.
166
602149
2578
بیشتر از هر کس دیگه ای تودنیا نیاز داشت
10:18
Alreadyقبلا، پیش از این a workaholicکارکلاسیک,
he workedکار کرد even more --
167
606043
3438
همونطور که از قبل معتاد به کار بود، روزی
حتی بیشتر از
10:21
15- to 18-hourساعت daysروزها.
168
609505
1946
۱۵ تا ۱۸ساعت کارمیکرد
10:23
Healingشفا othersدیگران becameتبدیل شد more
than just his jobکار,
169
611922
2509
تسکین دیگران براش چیزی بیشتر از فقط
شغلش شد
10:26
it was his ownخودت mostاکثر effectiveتاثير گذار
formفرم of reliefتسکین.
170
614455
2722
این موثرترین راه تسکین خودش بود
10:30
"If I wasn'tنبود as busyمشغول as I am,"
he told a reporterخبرنگار at the time,
171
618510
3811
زمانی به یه خبرنگار گفت"اگه سرم مثل الان
شلوغ نبود،
10:34
"I would be a completelyبه صورت کامل disabledمعلول guy."
172
622345
3185
کاملا یه فرد معلول می شدم."
10:39
On a businessکسب و کار tripسفر to Floridaفلوریدا
in the earlyزود 1980s,
173
627423
3539
در یه سفر کاری به فلوریدا اوایل دهه ی ۱۹۸۰
10:42
Bonicaبونیکا got a formerسابق studentدانشجو to driveراندن
him to the Hydeهیدی Parkپارک areaمنطقه in Tampaتمپا.
174
630986
5332
یکی از دانشجوهای سابق بونیکا اونو با ماشین
تا محوطه ی هاید پارک در تمپا می برد
10:49
They droveرانندگی کرد pastگذشته palmنخل treesدرختان
and pulledکشیده up to an oldقدیمی mansionعمارت,
175
637338
4144
اونا از درختان نخل گذشتن و به یه عمارت
بزرگ رسیدن
10:53
with giantغول silverنقره howitzerهاویتزر cannonsتوپ ها
hiddenپنهان in the garageگاراژ.
176
641506
4610
با خمپاره انداز های نقره ای غول پیکر
که تو پارکینگ مخفی شده بودن
10:58
The houseخانه belongedمتعلق به to the Zacchiniزکینی familyخانواده,
177
646895
2939
خونه متعلق به خانواده ی زاکینی بود
11:01
who were something like
Americanآمریکایی circusسیرک royaltyحق امتیاز.
178
649858
2972
که یه چیزی مثل اعضای سلطنتی سیرک
آمریکایی بودن
11:06
Decadesچند دهه earlierقبلا, Bonicaبونیکا had watchedتماشا کردم them,
179
654229
2573
چند دهه قبل، بونیکا اونا رو دیده بود
11:08
cladپوشیده شده in silverنقره jumpsuitsjumpsuits and gogglesعینک آفتابی,
180
656826
2887
که لباس تو خونه ای ها و عینک های نقره ای
می پوشیدن
11:11
doing the actعمل کن they pioneeredپیشگام --
the Humanانسان Cannonballگلوله توپ.
181
659737
3768
کاری رو میکردن که درش پیش گام شدن،
گلوله توپ آدم
11:16
But now they were like him: retiredبازنشسته.
182
664772
3075
ولی حالا مثل اون بودن، بازنشسته
11:21
That generationنسل is all deadمرده
now, includingشامل Bonicaبونیکا,
183
669267
3571
حالا اون نسل کاملا مرده از جمله بونیکا
11:24
so there's no way to know exactlyدقیقا
what they said that day.
184
672862
2943
پس هیچ راهی نیست که بفهمیم اون روز دقیقا
چی گفتن
11:28
But still, I love imaginingتصور کردن it.
185
676475
2000
اما هنوز تصورش رو دوست دارم
11:31
The strongmanمرد قوی and the humanانسان
cannonballsتوپ توپ reunitedدوباره متحد شد,
186
679233
3253
مرد قوی و گلوله توپ های آدم دوباره به هم
پیوستن
11:34
showingنشان دادن off oldقدیمی scarsزخم ها, and newجدید onesآنهایی که.
187
682510
2453
درحالیکه زخمهای قدیمی و جدیدشون رو
به رخ هم می کشیدن
11:37
Maybe Bonicaبونیکا gaveداد them medicalپزشکی adviceمشاوره.
188
685802
2256
شاید بونیکا بهشون توصیه پزشکی کرد
11:40
Maybe he told them what he laterبعد
said in an oralدهانی historyتاریخ,
189
688082
5326
شاید چیزی رو بهشون گفت که بعدها در تاریخ
شفاهی ثبت شد
11:45
whichکه is that his time in the circusسیرک
and wrestlingکشتی deeplyعمیقا moldedقالب شده his life.
190
693432
5906
این که دورانش در سیرک و کشتی گیری عمیقا
زندگیش رو شکل داد
11:53
Bonicaبونیکا saw painدرد closeبستن up.
191
701286
2684
بونیکا درد رو از نزدیک دید
11:57
He feltنمد it. He livedزندگی می کرد it.
192
705236
2000
احساسش کرد، باهاش زندگی کرد
12:00
And it madeساخته شده it impossibleغیرممکن است
for him to ignoreچشم پوشی in othersدیگران.
193
708453
4017
و این رو براش غیرممکن کرد که نسبت به درد
دیگران بی توجه باشه
12:05
Out of that empathyیکدلی, he spunچرخش
a wholeکل newجدید fieldرشته,
194
713449
3114
واز روی این همدلی یه زمینه ی کاملا جدید
ایجاد کرد
12:08
playedبازی کرد a majorعمده roleنقش in gettingگرفتن
medicineدارو to acknowledgeاذعان painدرد
195
716587
3112
نقش مهمی رو بازی کرد تا پزشکی درد رو
12:11
in and of itselfخودش.
196
719723
1252
به خودی خودش بپذیره
12:14
In that sameیکسان oralدهانی historyتاریخ,
197
722627
1912
در همون تاریخ شفاهی،
12:16
Bonicaبونیکا claimedادعا کرد that painدرد
198
724563
2509
بونیکا مدعی شد که درد
12:19
is the mostاکثر complexپیچیده humanانسان experienceتجربه.
199
727096
4257
پیچیده ترین تجربه ی آدمیه
12:24
That it involvesشامل می شود your pastگذشته life,
your currentجاری life,
200
732215
3814
که زندگی گذشته، زندگی فعلی
12:28
your interactionsفعل و انفعالات, your familyخانواده.
201
736053
2190
عکس العمل ها و خانوادتون رو درگیر میکنه
12:31
That was definitelyقطعا trueدرست است for Bonicaبونیکا.
202
739256
2555
این مطمئنا برای بونیکا صادق بود
12:34
But it was alsoهمچنین trueدرست است for my momمامان.
203
742593
2671
همینطور برای مادر من
12:40
It's easyآسان for doctorsپزشکان to see my momمامان
204
748043
3299
دیدن مادرم برای دکترها آسونه
12:43
as a kindنوع of professionalحرفه ای patientصبور,
205
751366
3262
به عنوان یه بیمار حرفه ای
12:46
a womanزن who just spendsصرف می کند her daysروزها
in waitingدر انتظار roomsاتاق ها.
206
754652
3818
زنی که روزهاشو در اتاق انتظار سپری می کنه
12:51
Sometimesگاهی I get stuckگیر seeingدیدن her
that sameیکسان way.
207
759714
2891
بعضی وقت ها من فقط اونو به همون حالت
تماشامی کنم
12:57
But as I saw Bonica'sBonica's painدرد --
208
765076
1967
اما وقتی درد بونیکا رو دیدم
12:59
a testamentعهدنامه to his fullyبه طور کامل livedزندگی می کرد life --
209
767067
4532
وصیتنامه ای از زندگی کاملش
13:03
I startedآغاز شده to rememberیاد آوردن all the things
that my mom'sمامان painدرد holdsدارای.
210
771623
4507
تمام چیز هایی که درد مادرم نگه می داره رو
به یاد آوردم
13:10
Before they got swollenمتورم and arthriticآرتروز,
211
778370
3768
قبل از اینکه انگشتان مادرم متورم بشن،
13:14
my mom'sمامان fingersانگشتان clackedدلم برات تنگ شده away
212
782162
3315
به هم برخورد می کردن
13:17
in the hospitalبیمارستان H.R. departmentبخش
where she workedکار کرد.
213
785501
2898
در دپارتمان H.R بیمارستانی که درش
کار می کرد
13:21
They foldedتا شده samosasسمبوسه for our entireکل mosqueمسجد.
214
789150
4088
اونا برای تمام مسجد محلمون سمبوسه
می پیچیدن،
13:26
When I was a kidبچه, they cutبرش my hairمو,
215
794734
3701
وقتی بچه بودم موهامو کوتاه می کردن،
13:30
wipedپاک شده my noseبینی,
216
798459
2452
بینی من رو پاک می کردن،
13:32
tiedگره خورده است my shoesکفش.
217
800935
1650
بند کفشامو می بستن.
13:41
Thank you.
218
809832
1325
متشکرم
13:43
(Applauseتشویق و تمجید)
219
811181
6819
(تشویق)
Translated by Ayda Ghashamshami
Reviewed by soheila Jafari

▲Back to top

ABOUT THE SPEAKER
Latif Nasser - Radio researcher
Latif Nasser is the director of research at Radiolab, where he has reported on such disparate topics as culture-bound illnesses, snowflake photography, sinking islands and 16th-century automata.

Why you should listen

The history of science is "brimming with tales stranger than fiction," says Latif Nasser, who wrote his PhD dissertation on the Tanganyika Laughter Epidemic of 1962. A writer and researcher, Nasser is now the research director at Radiolab, a job that allows him to dive into archives, talk to interesting people and tell stories as a way to think about science and society.

More profile about the speaker
Latif Nasser | Speaker | TED.com