ABOUT THE SPEAKER
Sakena Yacoobi - Education activist
At the Afghan Institute of Learning, Sakena Yacoobi provides teacher training to Afghan women, supporting education for girls and boys throughout the country.

Why you should listen

Sakena Yacoobi is executive director of the Afghan Institute of Learning (AIL), an Afghan women-led NGO she founded in 1995. After the Taliban closed girls’ schools in the 1990s, AIL supported 80 underground home schools for 3,000 girls in Afghanistan. Now, under Yacoobi’s leadership, AIL works at the grassroots level to empower women and bring education and health services to poor women and girls in rural and urban areas, serving hundreds of thousands of women and children a year through its training programs, Learning Centers, schools and clinics in both Afghanistan and Pakistan.

Yacoobi is the founder of the Afghan Institute of Learning, the Professor Sakena Yacoobi Private Hospital in Herat, the Professor Sakena Yacoobi Private High Schools in Kabul and the radio station Meraj in her hometown of Herat, Afghanistan.

More profile about the speaker
Sakena Yacoobi | Speaker | TED.com
TEDWomen 2015

Sakena Yacoobi: How I stopped the Taliban from shutting down my school

سکینه یعقوبی: چگونه طالبان را از بستن مدرسه‌ام منصرف کردم

Filmed:
1,497,714 views

هنگامی که طالبان تمامی مدارس دخترانه را بست، سکینه یعقوبی مدارس نویی را پایه گذاری کرد ، پنهانی، و هزاران زن و مرد را آموزش داد. در این سخنرانی خشن و خنده‌دار، او داستان بی نظیری از دو باری که تهدید شده بود تا آموزش را متوقف کند را می‌گوید -- و دیدگاه‌هایش را برای بازسازی کشوری که عاشقش هست را مطرح می کند.
- Education activist
At the Afghan Institute of Learning, Sakena Yacoobi provides teacher training to Afghan women, supporting education for girls and boys throughout the country. Full bio

Double-click the English transcript below to play the video.

00:13
(Arabicعربی) I seekبه دنبال refugeپناه in Allahالله from cursedلعنتی Satanشیطان.
In the Nameنام of Allahالله, the mostاکثر Graciousمهربان, the mostاکثر Mercifulمهربان.
0
1346
3629
از شیطان به خداوند پناه می‌برم.
به نام خدا، بخشنده ترین، مهربان ترین.
00:16
(Englishانگلیسی) I was bornبدنیا آمدن
in a middleوسط classکلاس familyخانواده.
1
4999
2810
من در یک خانواده متوسط بدنیا آمدم.
00:20
My fatherپدر was fiveپنج yearsسالها oldقدیمی
when he lostکم شده his fatherپدر,
2
8642
3837
پدرم پنج ساله بود که پدرش را از دست داد،
00:25
but by the time I was bornبدنیا آمدن,
3
13233
3079
اما زمانی که به دنیا آمدم،
00:28
he was alreadyقبلا a businessmanتاجر.
4
16336
1825
او یک بازرگان بود.
00:31
But it didn't make a differenceتفاوت to him
5
19320
2428
برای او تفاوتی نداشت
00:33
if his childrenفرزندان were going to be
a boyپسر or a girlدختر:
6
21772
2908
که فرزندانش دختر یا پسر باشند:
00:36
they were going to go to schoolمدرسه.
7
24704
1603
همه باید به مدرسه می‌رفتند.
00:38
So I guessحدس بزن I was the luckyخوش شانس one.
8
26879
2412
فکر می‌کنم من خوش‌شانس ترین بودم.
00:42
My motherمادر had 16 pregnanciesحاملگی ها.
9
30482
2452
مادرم ۱۶ بار باردار شد.
00:45
From 16 pregnanciesحاملگی ها, fiveپنج of us are aliveزنده است.
10
33926
4563
و از ۱۶ بار حاملگی، تنها
پنج تای ما زنده هستیم.
00:51
You can imagineتصور کن as a childکودک
what I wentرفتی throughاز طریق.
11
39418
3874
کودکی که من داشتم را می‌توانید تصور کنید.
00:56
Day to day, I watchedتماشا کردم womenزنان
12
44008
2849
روز به روز، من زنانی را می‌دیدم
00:58
beingبودن carriedانجام to a graveyardقبرستان,
13
46881
2746
که به گورستان برده می‌شدند،
01:02
or watchedتماشا کردم childrenفرزندان going to a graveyardقبرستان.
14
50151
3980
یا کودکانی که به گورستان برده می شدند.
01:07
At that time, when I
finishedتمام شده my highبالا schoolمدرسه,
15
55555
3024
در آن زمان که دبیرستان را تمام کردم،
01:10
I really wanted to be a doctorدکتر.
16
58603
2379
واقعا دلم می‌خواست که پزشک شوم.
01:13
I wanted to be a doctorدکتر
to help womenزنان and childrenفرزندان.
17
61371
3849
می‌خواستم پزشک شوم
تا به زنان و کودکان کمک کنم.
01:18
So I completedتکمیل شده my educationتحصیلات,
18
66053
2445
بنابراین تحصیلاتم دبیرستانی
را تمام کردم،
01:20
but I wanted to go to universityدانشگاه.
19
68522
2420
اما می‌خواستم به دانشگاه بروم.
01:23
Unfortunatelyمتاسفانه, in my countryکشور,
there wasn'tنبود a dormitoryخوابگاه for girlsدختران,
20
71290
4684
متاسفانه، در کشور من،
برای دختران خوابگاهی وجود نداشت،
01:28
so I was acceptedپذیرفته شده in medicalپزشکی schoolمدرسه,
but I could not go there.
21
76585
4402
خُب من در دانشکده پزشکی پذیرفته شدم،
اما نمی‌توانستم به آنجا بروم.
01:33
So as a resultنتيجه, my fatherپدر
sentارسال شد me to Americaآمریکا.
22
81606
4691
در نتیجه، پدرم مرا به آمریکا فرستاد.
01:38
I cameآمد to Americaآمریکا.
23
86999
1909
من به آمریکا آمدم.
01:40
I completedتکمیل شده my educationتحصیلات.
24
88932
2050
و تحصیلاتم را تکمیل کردم.
01:43
While I was completingتکمیل my educationتحصیلات,
25
91355
2420
در زمان تکمیل تحصیلاتم،
01:45
my countryکشور was invadedتهاجمی by Russiaروسیه.
26
93799
3127
روسیه به کشورم حمله کرد.
01:50
And do you know that at the time
I was completingتکمیل my educationتحصیلات,
27
98299
4083
می‌دانید در زمانی که من درسم می خواندم،
01:54
I didn't know what was going on
with my familyخانواده or with my countryکشور.
28
102406
3738
نمی‌دانستم که چه اتفاقی برای خانواده و
کشورم در حال رخ دادن هست.
01:58
There were monthsماه ها, yearsسالها,
I didn't know about it.
29
106454
3111
ماه‌ها و سال ها،
من اطلاعی نداشتم.
02:02
My familyخانواده was in a refugeeپناهنده campاردوگاه.
30
110358
3002
خانواده‌ام در اردوگاه پناهندگان بودند.
02:06
So as soonبه زودی as I completedتکمیل شده my educationتحصیلات,
31
114789
3436
به محض اینکه تحصیلاتم تمام شد،
02:10
I broughtآورده شده my familyخانواده to Americaآمریکا.
32
118844
1985
خانواده‌ام را به آمریکا آوردم.
02:13
I wanted them to be safeبی خطر.
33
121400
2226
می‌خواستم که آنها ایمن باشند.
02:16
But where was my heartقلب?
34
124046
1762
اما قلبم کجا بود؟
02:18
My heartقلب was in Afghanistanافغانستان.
35
126110
2087
قلبم در افغانستان بود.
02:20
Day after day,
when I listenedگوش داد to the newsاخبار,
36
128522
3254
روزها پس از روزها،
هنگامی که به اخبار گوش می‌دادم،
02:23
when I followedدنبال شد what was
going on with my countryکشور,
37
131800
2674
هنگامی که دنبال می کردم
که در کشورم چه می‌گذرد،
02:26
my heartقلب was breakingشکستن up.
38
134498
1571
قلبم به درد می‌آمد.
02:28
I really wanted to go back to my countryکشور,
39
136442
2199
واقعا می‌خواستم به کشورم برگردم،
02:31
but at the sameیکسان time I knewمی دانست
I could not go there,
40
139014
2769
اما همان زمان می‌دانستم
که نمی‌توانم به آنجا بروم.
02:33
because there was no placeمحل for me.
41
141807
2389
زیرا جایی برای من نبود.
02:36
I had a good jobکار.
42
144577
1770
شغل خوبی داشتم.
02:38
I was a professorاستاد at a universityدانشگاه.
43
146371
2285
استاد دانشگاه بودم.
02:40
I earnedبه دست آورده good moneyپول.
44
148680
1802
درآمد خوبی داشتم.
02:42
I had a good life.
45
150506
1666
زندگی خوبی داشتم.
02:44
My familyخانواده was here.
46
152196
1787
خانواده‌ام اینجا بودند.
02:46
I could liveزنده with them.
47
154007
1991
نمی‌توانستم آنها را تنها بگذارم.
02:48
But I wasn'tنبود happyخوشحال.
48
156022
1858
ولی خوشحال نبودم.
02:49
I wanted to go back home.
49
157904
1721
می‌خواستم که به خانه برگردم.
02:52
So I wentرفتی to the refugeeپناهنده campاردوگاه.
50
160000
2174
بنابراین به اردوگاه پناهندگان رفتم.
02:54
And when I wentرفتی
to the refugeeپناهنده campاردوگاه in Pakistanپاکستان,
51
162912
3190
هنگامی که به اردوگاه پناهندگان
در پاکستان رفتم،
02:58
there were 7.5 millionمیلیون refugeesپناهندگان.
52
166126
2905
در آنجا هفت و نیم میلیون پناهنده بود.
03:01
7.5 millionمیلیون refugeesپناهندگان.
53
169745
2431
هفت و نیم میلیون پناهنده.
03:04
About 90 percentدرصد of them
were womenزنان and childrenفرزندان.
54
172898
4095
حدود ۹۰ درصد آنها زنان و کودکان بودند.
03:09
Mostاکثر of the menمردان have been killedکشته شده
or they were in warجنگ.
55
177811
3277
بیشتر مردان کشته شده بودند
یا در جنگ بودند.
03:13
And you know, in the refugeeپناهنده campاردوگاه,
56
181850
2467
می‌دانید، در اردوگاه پناهندگان،
03:16
when I wentرفتی day-to-dayروز به روز to do a surveyنظر سنجی,
57
184698
2484
هنگامی که هرروز برای بررسی
و مطالعه به آنجا می رفتم،
03:19
I foundپیدا شد things you never could imagineتصور کن.
58
187674
3707
چیزهایی را فهمیدم که هرگز
نمی‌توانید تصور کنید.
03:24
I saw a widowبیوه with fiveپنج to eightهشت childrenفرزندان
59
192174
2675
زنهای بیوه‌ای را دیدم که
با پنج تا هشت فرزند
03:26
sittingنشسته there and weepingگریه
60
194873
2221
نشسته و گریه می‌کنند
03:29
and not knowingدانستن what to do.
61
197435
1556
و نمی‌دانستند که چه کنند.
03:31
I saw a youngجوان womanزن
have no way to go anywhereهر جا,
62
199396
3373
زنان جوانی را دیدیم که راهی
برای اینکه به جای بروند نداشتند،
03:35
no educationتحصیلات, no entertainmentسرگرمی,
no placeمحل to even liveزنده.
63
203070
4881
نه تحصیل، نه سرگرمی،
نه مکانی که حتی زندگی کنند.
03:40
I saw youngجوان menمردان that had lostکم شده
theirخودشان fatherپدر and theirخودشان home,
64
208736
4778
مردان جوانی را دیدم که پدرانشان و
خانه هایشان را از دست داده بودند،
03:45
and they are supportingحمایت از the familyخانواده
as a 10-to--به-12-yearساله oldقدیمی boyپسر --
65
213538
4893
و از خانواده شان حمایت می‌کردند
هنگامی که پسر بچه ای ۱۰ تا ۱۲ ساله بودند--
03:50
beingبودن the headسر of the householdلوازم منزل,
66
218455
1690
سرپرست خانواده شده بودند،
03:52
tryingتلاش کن to protectمحافظت theirخودشان sisterخواهر
and theirخودشان motherمادر and theirخودشان childrenفرزندان.
67
220169
3191
تلاش می‌کردند که از خواهران‌
و مادران و فرزندانشان حفاظت کنند.
03:56
So it was a very devastatingویرانگر situationوضعیت.
68
224113
3039
خب وضعیت بسیار ناراحت کننده‎ای بود.
03:59
My heartقلب was beatingكتك زدن for my people,
69
227176
2928
قلبم برای مردمم می تپید،
04:02
and I didn't know what to do.
70
230128
1667
نمی دانستم چه باید کنم.
04:04
At that momentلحظه, we talk about momentumتکانه.
71
232533
2611
در آن لحظه، ما
درباره حرکات آنی صحبت می‎کنیم.
04:07
At that momentلحظه, I feltنمد,
what can I do for these people?
72
235636
3800
در آن لحظه، من احساس می‎کردم،
برای این مردم چه می توانم بکنم؟
04:11
How could I help these people?
73
239801
1803
چگونه می‌توانم به این مردم کمک کنم؟
04:13
I am one individualفردی.
What can I do for them?
74
241628
3038
من تنها یک نفر هستم.
چکار می‌توانم برایشان کنم؟
04:17
But at that momentلحظه, I knewمی دانست
75
245205
2643
اما در آن لحظه، می‎دانستم
04:19
that educationتحصیلات changedتغییر کرد my life.
76
247872
2547
که تحصیلات زندگی مرا دگرگون کرده بود.
04:22
It transformedتبدیل شده است me. It gaveداد me statusوضعیت.
77
250745
3714
مرا تغییر داد. به من موقعیت داد.
04:26
It gaveداد me confidenceاعتماد به نفس.
It gaveداد me a careerحرفه.
78
254483
3631
به من اعتماد به نفس داد.
به من شغل داد.
04:30
It helpedکمک کرد me to supportحمایت کردن my familyخانواده,
79
258138
2214
به من کمک کرد تا از
خانواده‌ام حمایت کنم،
04:32
to bringآوردن my familyخانواده to anotherیکی دیگر countryکشور,
80
260376
2455
و آنها را به کشور دیگری ببرم،
04:34
to be safeبی خطر.
81
262855
1164
تا امن باشند.
04:36
And I knewمی دانست that at that momentلحظه
82
264853
2737
و در آن لحظه می‎دانستم
04:39
that what I should give to my people
is educationتحصیلات and healthسلامتی,
83
267614
4008
که آنچه باید به مردمانم بدهم
بهداشت و آموزش هست،
04:43
and that's what I wentرفتی after.
84
271932
1587
و این چیزی است که
بعد از آن به دنبالش رفتم.
04:45
But do you think it was easyآسان?
85
273942
2341
اما فکر می‌کنید آسان بود؟
04:48
No, because at that time, educationتحصیلات
was bannedممنوع for girlsدختران, completelyبه صورت کامل.
86
276695
6532
خیر، زیرا در آن زمان، آموزش
برای دختران کاملا ممنوع بود
04:56
And alsoهمچنین, by Russiaروسیه invadingتهاجمی Afghanistanافغانستان,
87
284346
3688
و همچنین، با حمله روسیه به افغانستان،
05:00
people were not trustingاعتماد به نفس anyoneهر کسی.
88
288058
2183
مردم به کسی اعتماد نمی‌کردند.
05:03
It was very hardسخت to come and say,
"I want to do this."
89
291058
3722
این که بیایم و بگویم،
"می خواهم اینکار را بکنم" بسیار مشکل بود.
05:06
Who am I?
90
294804
1421
من کی بودم؟
05:08
Somebodyکسی who comesمی آید from the Unitedیونایتد Statesایالت ها.
91
296249
2126
کسی که از آمریکا آمده
05:10
Somebodyکسی who got educatedتحصیل کرده here.
92
298399
1898
کسی که آنجا تحصیل کرده.
05:12
Did they trustاعتماد me? Of courseدوره not.
93
300321
2674
آیا مردم به من اعتماد می‌کردند؟
البته که ،نه.
05:15
So I really neededمورد نیاز است to buildساختن
the trustاعتماد in this communityجامعه.
94
303622
4314
خب من واقعا نیاز داشتم که
اعتماد آن جامعه را داشته باشم.
05:19
How am I going to do that?
95
307960
1841
چگونه می‌توانستم اینکار را کنم؟
05:22
I wentرفتی and surveyedمورد بررسی قرار گرفت and lookedنگاه کرد and lookedنگاه کرد.
96
310372
2897
من رفتم و بررسی، جستجو و جستجو کردم.
05:25
I askedپرسید:.
97
313626
1309
و پرسیدم.
05:26
Finallyسرانجام, I foundپیدا شد one man.
98
314959
2262
در نهایت، مردی را یافتم.
05:29
He was 80 yearsسالها oldقدیمی.
99
317674
1436
او ۸۰ ساله بود.
05:31
He was a mullahملا.
100
319412
1412
یک ملا بود.
05:33
I wentرفتی to his tentچادر in the campاردوگاه,
101
321435
2635
به چادر او در اردوگاه رفتم،
05:36
and I askedپرسید: him,
102
324451
1595
و به او گفتم،
05:38
"I want to make you a teacherمعلم."
103
326070
2095
"می خواهم تو را معلم کنم. "
05:41
And he lookedنگاه کرد at me,
104
329117
1651
و او به من نگاه کرد.
05:42
and he said, "Crazyدیوانه womanزن,
105
330792
1373
و گفت،"زن دیوانه،
05:45
crazyدیوانه womanزن, how do you think
I can be a teacherمعلم?"
106
333157
4008
زن دیوانه، چطور میدانی
که من می‌توانم یک معلم باشم؟"
05:49
And I told him,
"I will make you a teacherمعلم."
107
337911
2484
و او گفتم،
" من تو را یک معلم خواهم کرد."
05:52
Finallyسرانجام, he acceptedپذیرفته شده my offerپیشنهاد,
108
340705
2143
و آخر سر او پیشنهاد مرا پذیرفت،
05:55
and onceیک بار I startedآغاز شده a classکلاس
in his compoundترکیب,
109
343554
2802
و من کلاس را
در مجموعه اش شروع کردم،
05:58
the wordکلمه spreadانتشار دادن all over.
110
346935
1913
و این حرف همه جا پیچید.
06:01
In a matterموضوع of one yearسال,
111
349657
2142
و بعد از یک سال،
06:03
we had 25 schoolsمدارس setتنظیم up,
112
351823
2921
من ۲۵ مدرسه ایجاد کرده بودم،
06:06
15,000 childrenفرزندان going to schoolمدرسه,
113
354768
2944
۱۵٫۰۰۰ کودک به مدرسه می‎رفتند،
06:09
and it was amazingحیرت آور.
114
357736
2096
بسیار فوق العاده بود.
06:11
(Applauseتشویق و تمجید)
115
359856
2237
( تشویق )
06:14
Thank you.
116
362117
1151
سپاسگزارم.
06:16
Thank you.
117
364236
1151
سپاسگزارم.
06:18
But of courseدوره, we're doing all our work,
we were givingدادن teacherمعلم trainingآموزش.
118
366252
5542
البته، ما همه کار می‎کردیم،
به آموزگاران آموزش می‌دادیم.
06:23
We were trainingآموزش women'sزنان rightsحقوق,
humanانسان rightsحقوق, democracyدموکراسی, ruleقانون of lawقانون.
119
371818
4769
حقوق زنان، حقوق بشر، دموکراسی،
قانون و حقوق را به آنها آموزش می‌دادیم،
06:28
We were givingدادن all kindsانواع of trainingآموزش.
120
376611
2429
همه نوع آموزش به آنها می‌دادیم.
06:31
And one day, I tell you,
121
379064
2476
و یک روز، می‌گویم،
06:34
one day I was in the officeدفتر
in Peshawarپیشاور, Pakistanپاکستان.
122
382087
3659
یک روز، من در دفترم کارم در پیشاور پاکستان بودم.
06:38
All of a suddenناگهانی, I saw my staffکارکنان
runningدر حال اجرا to roomsاتاق ها and lockingقفل کردن the doorsدرب ها
123
386556
4910
که ناگهان، کارکنانم را دیدیم که به اتاق‌ها
می‌دویدند و درها را قفل می‌کنند
06:43
and tellingگفتن me, "Runاجرا کن away, hideپنهان شدن!"
124
391490
2953
و به من می‌گفتند،"فرار کن، پنهان شو!"
06:47
And you know, as a leaderرهبر, what do you do?
125
395268
2508
و آیا میدانید که به عنوان یک رهبر،
چه باید کنید؟
06:50
You're scaredترسیده. You know it's dangerousخطرناک است.
126
398419
3874
شما ترسیده‌اید. می‌دانید این خطرناک است.
06:54
You know your life is on the lineخط.
127
402317
1770
می‌دانید که زندگیتان در خطر هست.
06:56
But as a leaderرهبر,
you have to holdنگه دارید it togetherبا یکدیگر.
128
404111
2785
اما به عنوان رهبر،
باید همه را در خود نگهداری.
06:59
You have to holdنگه دارید it togetherبا یکدیگر
and showنشان بده strengthاستحکام.
129
407309
2698
باید همه را در خود نگهدری و قدرت نشان دهی.
07:02
So I said, "What's going on?"
130
410412
2206
خب گفتم،"چه خبره؟"
07:04
And these people were pouringریختن
into my officeدفتر.
131
412642
2865
و افرادی به دفتر کارم هجوم آوردند.
07:07
So I invitedدعوت کرد them to the officeدفتر.
132
415880
1659
خب من ازشان دعوت کردم
که به دفتر کارم بیایند.
07:09
They cameآمد, and there were
nineنه of them -- nineنه Talibanطالبان.
133
417563
4611
آنها آمدند، ۹ نفر بودند، ۹ نفر از طالبان.
07:14
They were the ugliestزشت ترین looking menمردان
you can ever see.
134
422753
2722
کریه و زشت ترین مردانی
که می توانید تصور کنید.
07:17
(Laughterخنده)
135
425499
2041
( خنده تماشاگران)
07:19
Very mean-lookingمتوسط ​​نگاه کردن people,
136
427564
1998
افراد بسیار بد ذات،
07:21
blackسیاه clothesلباس ها, blackسیاه turbanتورانی,
137
429586
2247
لباس سیاه بر تن داشتند، عمامه سیاه،
07:23
and they pourریختن into my officeدفتر.
138
431857
1736
و توی دفترم ریختند.
07:26
And I invitedدعوت کرد them
to have a seatصندلی and have teaچای.
139
434046
3293
دعوتشان کردم که بنشیند و چای بخورند.
07:29
They said no. They are not
going to drinkنوشیدن teaچای.
140
437641
2492
گفتند نه. چای نمی‌خورند.
07:32
And of courseدوره, with the toneلحن
of voiceصدای they were usingاستفاده كردن,
141
440934
3452
و البته، لحنی در صدایشان که بسیار
07:36
it was very scaryترسناک,
142
444410
1396
وحشتناک بود،
07:37
but I was really shakingتکان دادن up.
143
445830
2587
من واقعا می لرزیدم.
07:40
But alsoهمچنین I was strongقوی, holdingبرگزاری myselfخودم up.
144
448441
3579
اما محکم و قوی بودم،
و خودم را نگه داشته بودم.
07:44
And, of courseدوره, by that time,
you know how I dressلباس --
145
452424
2930
و البته، در آن زمان،
می‌دانید که من چگونه لباس پوشیده بودم--
07:47
I dressلباس from headسر to toeپا in a blackسیاه hijabحجاب.
146
455378
2571
لباسی که از سر تا پا چادر سیاه بود.
07:49
The only thing you could see, my eyesچشم ها.
147
457973
2483
تنها چیزی که می توانستی از من ببینی چشمانم بود.
07:53
They askedپرسید: me, "What are you doing?
148
461464
2454
از من پرسیدند،" چکار میکنی؟
07:55
Don't you know that schoolمدرسه
is bannedممنوع for girlsدختران?
149
463942
3405
ایا میدانی که مدرسه برای دختران ممنوع هست؟
07:59
What are you doing here?"
150
467776
1738
اینجا چکار می کنی؟"
08:01
And you know, I just lookedنگاه کرد at them,
151
469926
2597
می دانید، تنها به آنها نگاه کردم،
08:04
and I said, "What schoolمدرسه?
Where is the schoolمدرسه?"
152
472547
2595
و گفتم،" چه مدرسه ای؟
مدرسه کجاست؟"
08:07
(Laughterخنده)
153
475507
2801
( خنده تماشاگران)
08:10
(Applauseتشویق و تمجید)
154
478332
3096
( تشویق)
08:13
And they look at my faceصورت, and they said,
"You are teachingدرس دادن girlsدختران here."
155
481452
3761
آنها به صورتم نگاه کردند، و گفتند،
" اینجا تو به دختران درس می‌دهی."
08:17
I said, "This is a houseخانه of somebodyکسی.
156
485237
2834
گفتم،" این خانه کسی هست.
08:20
We have some studentsدانش آموزان comingآینده,
157
488428
1904
تعدادی شاگرد به اینجا می‌آیند
08:22
and they are all learningیادگیری
Koranقرآن, Holyمقدس Bookکتاب.
158
490356
2952
تا قرآن، کتاب مقدس را یاد بگیرند،
08:25
And you know, Koranقرآن saysمی گوید that
if you learnیاد گرفتن the Holyمقدس Bookکتاب, the womanزن,
159
493792
4270
و می‌دانید قرآن گفته که
اگر زنان قرآن، کتاب مقدس را یادبگیرند،
08:30
they can be a good wifeهمسر,
160
498086
2253
آنها همسران خوبی می توانند شوند،
08:32
and they can obeyاطاعت کنید theirخودشان husbandشوهر."
161
500363
2040
و می‌توانند از همسرانشان فرمانبرداری کنند."
08:34
(Laughterخنده)
162
502768
4144
( خنده)
08:38
And I tell you one thing:
163
506936
1817
یک چیزی را به شما بگویم:
08:40
that's the way you work with those people,
and you know --
164
508777
2723
این راهی هست که با این گونه افراد باید کار کرد،
و میدانید--
08:43
(Laughterخنده)
165
511524
1451
( خنده تماشاگران)
08:44
So by that time,
they startedآغاز شده speakingصحبت كردن Pashtoپشتو.
166
512999
4023
خب ، در آن لحظه شروع
به صحبت کردن به زبان پشتو کردند.
08:49
They talkedصحبت کرد to eachهر یک other,
167
517046
1929
آنها با یکدیگر گفتگو کردند.
08:50
and they said, "Let's go,
leaveترک کردن her aloneتنها, she's OK."
168
518999
2690
و گفتند،" برویم، او را به حال خودش بگذاریم،
کارش درسته."
08:54
And you know, this time,
I offeredارایه شده them teaچای again,
169
522904
3904
میدانید در آن لحظه دوباره به
آنها چای تعارف کردم.
08:58
and they tookگرفت a sipشیرین and they laughedخندید.
170
526832
2658
آنها چای‌شان را برداشتند و خندیدند.
09:02
By that time, my staffکارکنان
pouredریخته into my officeدفتر.
171
530141
4127
و در آن لحظه، کارمندانم ریختند در دفترم.
09:06
They were scaredترسیده to deathمرگ.
172
534292
2015
آنها از کشته شدن ترسیده بودند.
09:08
They didn't know why they didn't killکشتن me.
173
536331
2071
آنها نمی‌دانستند که چرا طالبان مرا نکشتند.
09:10
They didn't know why
they didn't take me away.
174
538426
2437
نمی‌دانستند چرا مرا نبردند.
09:12
But everybodyهمه was happyخوشحال to see me.
175
540887
2738
اما همه خوشحال بودند که مرا می‌دیدند.
09:16
Very happyخوشحال, and I was happyخوشحال
to be aliveزنده است, of courseدوره.
176
544164
2993
خیلی خوشحال، والبته، من
هم خوشحال بودم که زنده بودم.
09:19
(Laughterخنده)
177
547181
1151
( خنده)
09:20
Of courseدوره, I was happyخوشحال to be aliveزنده است.
178
548356
2014
والبته، من هم خوشحال بودم که زنده بودم.
09:22
But alsoهمچنین, as we continuouslyبه طور مداوم gaveداد
trainingآموزش duringدر حین the fallسقوط of the Talibanطالبان --
179
550394
5876
ما به آموزش پس از
فروپاشی طالبان نیز ادامه دادیم.
09:28
of courseدوره duringدر حین the Talibanطالبان
there is anotherیکی دیگر storyداستان.
180
556294
2437
البته در زمان طالبان موضوع دیگری بود.
09:30
We wentرفتی undergroundزیرزمینی and we providedارائه شده
educationتحصیلات for 80 schoolgirlsدانش آموزان,
181
558755
4159
ما مخفی بودیم ما ۸۰ مدرسه دخترانه
ایجاد کرده بودیم،
09:34
3,000 studentsدانش آموزان undergroundزیرزمینی,
and continuouslyبه طور مداوم we trainedآموزش دیده.
182
562938
3523
۳٫۰۰۰ دانش آموز مخفی،
و بطور مداوم آموزش را ادامه می‌دادیم.
09:38
With the fallسقوط of the Talibanطالبان,
we wentرفتی into the countryکشور,
183
566802
2917
با فروپاشی طالبان،
ما به کشور رفتیم،
09:41
and we openedافتتاح شد schoolمدرسه after schoolمدرسه.
184
569743
2460
مدرسه پس از مدرسه باز کردیم.
09:44
We openedافتتاح شد women'sزنان learningیادگیری centerمرکز.
185
572227
2405
مرکز آموزش زنان را ایجاد کردیم.
09:46
We continuouslyبه طور مداوم openedافتتاح شد clinicsکلینیک ها.
186
574656
1936
به طور مداوم کلینیک باز کردیم.
09:48
We workedکار کرد with mothersمادران and childrenفرزندان.
187
576616
1984
با مادران و کودکان کار کردیم.
09:50
We had reproductiveباروری healthسلامتی trainingآموزش.
188
578624
1723
آموزش‌های بهداشت باروری دادیم.
09:52
We had all kindsانواع of trainingآموزش
that you can imagineتصور کن.
189
580371
2816
تمامی آموزشهایی
که می‌توانید تصور کنید را داشتیم.
09:55
I was very happyخوشحال. I was delightedخوشحالم
with the outcomeنتیجه of my work.
190
583489
4269
من خیلی خوشحال بودم.
از نتیجه کارم خشنود بودم.
10:00
And one day, with fourچهار trainersمربیان
and one bodyguardمحافظ شخصی,
191
588155
3259
یک روز، با چهار مربی و یک محافظ
10:03
I was going up northشمال of Kabulکابل,
192
591771
2436
به طرف شمال کابل رفتم،
10:06
and all of a suddenناگهانی, again,
193
594692
1920
و دوباره ناگهان، دوباره
10:09
I was stoppedمتوقف شد in the middleوسط of the roadجاده
194
597239
2278
وسط راه، توسط ۱۹ مرد جوان
10:11
by 19 youngجوان menمردان.
195
599541
1891
متوقف شدم.
10:13
Riflesتفنگ on theirخودشان shouldersشانه ها,
they blockedمسدود the roadجاده.
196
601836
2643
مسلسل بر دوش،
جاده را بسته بودند.
10:17
And I told my driverراننده, "What's going on?"
197
605646
2905
به راننده‌ام گفتم،" چه خبر است؟"
10:20
And the driverراننده said, "I don't know."
198
608575
1723
و راننده گفت،" نمی‎دانم."
10:22
He askedپرسید: them. They said,
"We have nothing to do with you."
199
610322
2769
راننده از آنها پرسید، آنها گفتند،
" ما کاری با تو نداریم."
10:25
They calledبه نام my nameنام.
They said, "We want her."
200
613115
3007
آنها نام من را بردند.
و گفتند،" ما او را می‌خواهیم."
10:28
My bodyguardمحافظ شخصی got out, said,
"I can answerپاسخ you.
201
616828
2903
محافظ من بیرون آمد و گفت،
" من می‌توانم پاسخ شما را بدهم.
10:31
What do you want?"
202
619755
1294
چه می‌خواهید؟"
10:33
They said, "Nothing." They calledبه نام my nameنام.
203
621073
2007
گفتند،
" هیچ چیز." و مرا صدا کردند.
10:35
And by that time, the womenزنان
are yellingفریاد زدن and screamingجیغ زدن insideداخل the carماشین.
204
623104
4871
زنان در خودرو شروع به فریاد زدن کردند.
10:39
I am very shakenتکان داده شده up,
and I told myselfخودم, this is it.
205
627999
2555
من می لرزیدم،
و به خودم گفتم همین هست که هست.
10:42
This time, we all are going to be killedکشته شده.
206
630578
2517
این‌بار، کشته خواهم شد.
10:45
There is no doubtشک in my mindذهن.
207
633119
2300
شکی در ذهنم نداشتم.
10:47
But still, the momentلحظه comesمی آید,
and you take strengthاستحکام
208
635721
4912
اما هنوز، وقتی آن لحظه فرا می‌رسید،
شما از هر چه که باور دارید
10:52
from whateverهر چه you believe
and whateverهر چه you do.
209
640657
2874
و هر چه که می‎کنید قدرت می گیرید.
10:55
It's in your heartقلب.
210
643555
1365
این قلب شماست.
10:56
You believe in your worthارزش,
and you can walkراه رفتن on it.
211
644944
2875
شما ارزش‌هایتان را بارو دارید،
می‌توانید به اتکای آن قدم بردارید.
10:59
So I just holdنگه دارید myselfخودم
on the sideسمت of the carماشین.
212
647843
3539
من فقط خودم را در درون خودرو نگه داشتم.
11:03
My legپا was shakingتکان دادن, and I got outsideخارج از.
213
651406
3555
پاهایم می لرزیدند، و از خودرو بیرون آمدم.
11:06
And I askedپرسید: them, "What can I do for you?"
214
654985
2500
از آنها پرسیدم،" چکار می‌توانم برایتان بکنم؟"
11:09
You know what they said to me?
215
657509
1587
میدانید آنها به من چه گفتند؟
11:11
They said, "We know who you are.
216
659120
3142
گفتند،" ما میدانیم تو که هستی.
11:14
We know where you are going.
217
662286
1922
و میدانیم به کجا می‌خواهی بروی.
11:16
Everyهرکدام day you go up northشمال here and there.
218
664232
2681
هر روز به شمال اینجا و آنجا می روی.
11:18
You trainقطار womenزنان, you teachتدریس کنید them
219
666937
3048
به زنان آموزش می‌دهی، به آنها آموزش میدهی
11:22
and alsoهمچنین you give them an
opportunityفرصت to have a jobکار.
220
670009
3047
و این فرصت را می‎دهی که شغل داشته باشند.
11:25
You buildساختن theirخودشان skillsمهارت ها. How about us?"
221
673080
2800
تو به آنها مهارت و شغل میدهی. پس ما چی؟"
11:27
(Laughterخنده)
222
675904
2851
( خنده تماشاگران)
11:30
(Applauseتشویق و تمجید)
223
678779
2968
( تشویق)
11:33
"And you know, how about us?
224
681771
4364
" میدانی، پس ما چی؟
11:38
What are we going to do?"
225
686159
1586
ما چکار باید بکنیم؟"
11:39
I lookedنگاه کرد at them, and I said,
"I don't know."
226
687769
2372
به آنها نگاه کردم، و گفتم،
"نمیدانم."
11:42
(Laughterخنده)
227
690165
2818
( خنده)
11:45
They said, "It's OK.
228
693007
1571
گفتند،"" بسیار خوب؛
11:46
The only thing we can do, what we know,
229
694602
2160
تنها کاری که ما می‎توانیم بکنیم،
کاری است که آن را بلدیم،
11:48
from the time we're bornبدنیا آمدن,
we just holdنگه دارید the gunاسلحه and killکشتن.
230
696786
3079
از زمانی که به دنیا آمدیم،
ما فقط اسلحه کشیدیم و کشتیم.
11:51
That's all we know."
231
699889
1276
این تنها چیزی است که ما میدانیم."
11:53
And you know what that meansبه معنای.
232
701713
1469
میدانید که این به چه معناست.
11:55
It's a trapتله to me, of courseدوره.
233
703206
1887
البته این تله ای برای من بود.
11:57
So I walkراه رفتن out of there.
They said, "We'llخوب let you go, go."
234
705522
3453
خب من جلو رفتم.
گفتند،"ما میگذاریم توبروی. برو."
12:01
And so I walkedراه می رفت into the carماشین,
I sitنشستن in the carماشین,
235
709435
2904
خب من رفتم توی خودرو نشستم،
12:04
and I told the driverراننده,
"Turnدور زدن around and go back to the officeدفتر."
236
712363
3270
و به راننده گفتم،
"دور بزن و برگرد به دفتر."
12:07
At that time, we only
were supportingحمایت از girlsدختران.
237
715999
3413
در آن زمان ما فقط دختران را پوشش می‌دادیم.
12:11
We only had moneyپول for womenزنان to trainقطار them,
238
719436
3461
ما تنها برای آموزش زنان پول داشتیم،
12:14
to sendارسال them to schoolمدرسه, and nothing elseچیز دیگری.
239
722921
2618
برای اینکه آنها را به مدرسه بفرستیم،
و چیز دیگری نداشتیم.
12:17
By the time I cameآمد to the officeدفتر,
240
725881
2531
زمانی که به دفترم برگشتم،
12:20
of courseدوره my trainersمربیان were goneرفته.
241
728722
2253
خب معلوم هست که مربی‌هایم رفتند.
12:22
They ranفرار کرد away home. Nobodyهيچ كس stayedماند there.
242
730999
2970
آنها به خانه‌هایشان رفتند. کسی آنجا نمی‌ماند.
12:26
My bodyguardمحافظ شخصی was the only one there,
243
734414
2500
تنها محافظم آنجا بود،
12:29
and my voiceصدای was completelyبه صورت کامل goneرفته.
244
737390
2706
و صدایم را کاملا از دست داده بودم.
12:32
I was shakenتکان داده شده up, and I satنشسته on my tableجدول,
245
740120
3135
می لرزیدم، روی میزم نشستم،
12:35
and I said, "What am I going to do?"
246
743279
2008
و گفتم،" چکار باید بکنم؟"
12:37
How am I going to solveحل this problemمسئله?
247
745827
2476
من این مشکل را حل خواهم کرد؟
12:40
Because we had trainingآموزش
going on up northشمال alreadyقبلا.
248
748327
3404
زیرا ما گروه آموزشی را از قبل
به سوی شمال فرستاده بودیم.
12:44
Hundredsصدها نفر of womenزنان were there
comingآینده to get trainingآموزش.
249
752080
3627
صدها زن برای آموزش به آنجا می‌امدند.
12:48
So I was sittingنشسته there,
all of a suddenناگهانی, at this momentلحظه,
250
756295
3753
خب من آنجا نشسته بودم، و ناگهان در آن لحظه،
12:52
talkingصحبت کردن about momentumتکانه, we are,
251
760072
1953
درباره تغییر و دگرگونی حرف می زنم،
12:54
at that momentلحظه,
252
762501
1881
ما در آن لحظه بودیم،
12:56
one of my wonderfulفوق العاده donorsاهدا کنندگان
calledبه نام me about a reportگزارش.
253
764406
3968
یکی از اهدا کننده‎های مالی بی نظیرم
تلفن کرد تا گزارشی بدهد.
13:01
And she askedپرسید: me, "Sakenaساکنا?"
And I answeredجواب داد her.
254
769207
3533
و او پرسید،" سکینه؟"
و به او پاسخ دادم.
13:04
She said, "It's not you.
What's wrongاشتباه with you?"
255
772764
2348
گفت، " این تویی.
چی شده؟"
13:07
I said, "Nothing." I triedتلاش کرد to coverپوشش.
256
775136
2619
گفتم،" هیچ چیز." تلاش کردم
که موضوع مخفی نگه دارم.
13:10
No matterموضوع what I triedتلاش کرد to do,
she didn't believe me,
257
778461
2856
مهم نیست که من چه تلاشی کردم،
او ولی باور نکرد.
13:13
and she askedپرسید: me again.
258
781341
1651
دوباره از من دوباره پرسید.
13:15
"OK, tell me what's going on?"
259
783016
1842
" بسیار خوب، به من بگو چه اتفاقی افتاده؟"
13:16
I told her the wholeکل storyداستان.
260
784882
2038
تمام داستان را برایش تعریف کردم.
13:18
At that time, she said, "OK,
you go nextبعد time, and you will help them.
261
786944
4651
آن وقت او گفت،" بسیار خوب،
بار دیگر که رفتی به آنها کمک خواهی کرد.
13:24
You will help them."
262
792222
1611
به آنها کمک خواهی کرد."
13:26
And when, two daysروزها laterبعد,
I wentرفتی the sameیکسان routeمسیر,
263
794142
3675
دو روز بعد، به همان مسیر رفتم.
13:30
and do you know, they were not in here,
264
798364
2493
و میدانی، آنها آنجا نبودند،
13:32
they were a little back furtherبیشتر,
265
800881
2173
آنها کمی عقب‌تر بودند،
13:35
the sameیکسان youngجوان menمردان, standingایستاده up there
and holdingبرگزاری the rifleتفنگ
266
803078
4549
همان مرد جوان، آنجا ایستاده بود
و مسلسل را نگه داشته بود
13:39
and pointingاشاره کردن to us to stop the carماشین.
267
807651
2306
و به ما اشاره کرد که بایستیم.
13:41
So we stoppedمتوقف شد the carماشین.
268
809981
1724
ما خودرو را نگه داشتیم.
13:43
I got out. I said, "OK, let's go with me."
269
811729
2880
پائین آمدم. گفتم،" بسیار خوب با من بیاید."
13:46
And they said, "Yes."
270
814999
1278
گفتند ، " باشد."
13:48
I said, "On one conditionوضعیت,
that whateverهر چه I say, you acceptقبول کردن it."
271
816301
4428
گفتم،" به یک شرط،
هر چه که گفتم قبول کنید."
13:53
And they said, yes, they do.
272
821046
1579
و گفتند، " قبول.
13:54
So I tookگرفت them to the mosqueمسجد,
273
822649
1873
من آنها را به مسجد بردم،
13:56
and to make a long storyداستان shortکوتاه,
274
824863
2789
کوتاه کنم داستان را،
13:59
I told them I'd give them teachersمعلمان.
275
827999
2423
به آنها گفتم به شما آموزگار می دهم.
14:02
Todayامروز, they are the bestبهترین trainersمربیان.
276
830763
3952
امروز، آنها بهترین مربی ها هستند.
14:06
They learnیاد گرفتن Englishانگلیسی,
277
834739
1659
انگلیسی یاد می‌گیرند،
14:08
they learnیاد گرفتن how to be teachersمعلمان,
278
836422
2436
آنها یاد خواهند گرفت که آموزگار شوند.
14:10
they learnیاد گرفتن computersکامپیوترها,
279
838882
1738
آنها کامپیوتر یاد می‌گیرند،
14:12
and they are my guidesراهنمایی ها.
280
840644
1850
و آنها راهنما من هستند.
14:14
Everyهرکدام areaمنطقه that is unknownناشناخته to us
in the mountainکوه areasمناطق,
281
842518
3837
هر جایی در کوه ها را که ما نمی شناسیم،
14:18
they go with me.
They are aheadدر پیش, and we go.
282
846379
2247
آنها با من می آیند.
آنها جلو میروند و من به دنبالشان.
14:20
And they protectمحافظت us.
283
848650
1657
آنها از ما محافظت می کنند.
14:23
And --
284
851275
1151
و--
14:24
(Applauseتشویق و تمجید)
285
852450
1151
( تشویق)
14:25
Thank you.
286
853625
1151
سپاسگزارم.
14:26
(Applauseتشویق و تمجید)
287
854800
3506
( تشویق)
14:30
That tellsمی گوید you that educationتحصیلات
transformsتبدیل می شود people.
288
858330
4159
این به شما می‎گوید که
آموزش انسانها را دگرگون می کند.
14:35
When you educateآموزش people,
289
863513
2134
هنگامی که مردم را آموزش می‌دهید.
14:37
they are going to be differentناهمسان,
290
865671
1968
آنها تغییر خواهند کرد،
14:39
and todayامروز all over,
291
867663
1683
و امروز در همه جا،
14:41
we need to work for genderجنسیت equalityبرابری.
292
869370
2372
ما نیاز داریم که درباره
برابری جنسی کار کنیم.
14:43
We cannotنمی توان only trainقطار womenزنان
but forgetفراموش کردن about the menمردان,
293
871766
3706
ما نمی‌توانیم تنها برای زنان کار کنیم
و مردان را فراموش کنیم،
14:47
because the menمردان are the realواقعی people
who are givingدادن womenزنان the hardestسخت ترین time.
294
875496
5454
زیرا مردان افرادی واقعی هستند که
به زنان سخت ترین شرایط را می‌دهند.
14:52
(Laughterخنده)
295
880974
1579
( خنده)
14:54
So we startedآغاز شده trainingآموزش menمردان
because the menمردان should know
296
882577
3761
خب ما شروع به آموزش مردان کردیم
14:58
the potentialپتانسیل of womenزنان,
297
886362
1467
زیرا آنها باید توانایی بالقوه زنان را بدانند،
14:59
know how much these potentialپتانسیل menمردان has,
298
887853
2501
باید بدانند که مردان چقدر توانایی دارند،
15:02
and how much these womenزنان
can do the sameیکسان jobکار they are doing.
299
890378
4595
و این زنان چه میزان کار مشابهی
را نسبت به آنها می توانند انجام دهند.
15:06
So we are continuouslyبه طور مداوم givingدادن
trainingآموزش to menمردان,
300
894997
3380
خب ما آموزش را به مردان ادامه دادیم،
15:10
and I really believe stronglyبه شدت.
301
898401
3286
و واقعا به این باور دارم.
15:13
I liveزنده in a countryکشور
that was a beautifulخوشگل countryکشور.
302
901711
3120
من در کشوری زندگی می‌کنم
که کشور زیبایی بود.
15:16
I just want to shareاشتراک گذاری this with you.
303
904855
1818
و تنها این را با شما به اشتراک می گذارم.
15:19
It was a beautifulخوشگل countryکشور,
304
907006
1818
بله کشور زیبایی بود.
15:20
beautifulخوشگل, peacefulصلح آمیز countryکشور.
305
908848
2031
زیبا، کشوری آرام.
15:23
We were going everywhereدر همه جا.
306
911276
1952
ما به هرجایی می رفتیم.
15:25
Womenزنان were gettingگرفتن educationتحصیلات:
307
913252
2073
زنان تحصیل می‌کردند:
15:27
lawyerوکیل, engineerمهندس, teacherمعلم,
308
915349
2387
وکلا، مهندسین، آموزگاران،
15:30
and we were going from houseخانه to houseخانه.
309
918205
2167
با از خانه ای به خانه دیگر می رفتیم.
15:32
We never lockedقفل شده است our doorsدرب ها.
310
920396
1874
ما هرگز درها را قفل نمی‌کردیم.
15:34
But you know what happenedاتفاق افتاد to my countryکشور.
311
922912
1962
اما می‎دانید که برای کشور من چه اتفاقی افتاد.
15:36
Todayامروز, people cannotنمی توان walkراه رفتن
out of theirخودشان doorدرب withoutبدون securityامنیت issuesمسائل.
312
924898
5816
امروز، مردم نمی‌توانند
در خارج از خانه‌هایشان راه بروند بدون مشکل امنیتی.
15:43
But we want the sameیکسان
Afghanistanافغانستان we had before.
313
931297
4933
ما افغانستانی را که قبلا داشتیم
می‎خواهیم.
15:48
And I want to tell you the other sideسمت.
314
936254
1944
می‎خواهیم جنبه دیگری را برایتان بگویم.
15:50
Todayامروز, the womenزنان of Afghanistanافغانستان
are workingکار کردن very, very hardسخت.
315
938222
3555
امروز ، زنان افغانستان
به سختی کار می کنند.
15:54
They are earningدرآمد degreesدرجه.
They are trainingآموزش to be lawyersوکلا.
316
942166
4460
آنها مدرک تحصیلی می‌گیرند.
آموزش می بینند تا وکیل شوند.
15:58
They are trainingآموزش to be
doctorsپزشکان, back again.
317
946650
2230
آنها آموزش می بیننند تا پزشک شوند.
16:00
They are trainingآموزش to be teachersمعلمان,
318
948904
1650
آموزش می بینند که آموزگار شوند.
16:02
and they are runningدر حال اجرا businessesکسب و کار.
319
950578
1984
و آموزش می بینند تا تجارت
را راه بیاندازند.
16:04
So it is so wonderfulفوق العاده
320
952927
2438
این خیلی عالی هست
16:07
to see people like that
reachنائل شدن theirخودشان completeتکمیل potentialپتانسیل,
321
955389
4403
که افرادی را ببینیم که
به بالاترین حد توانشان می‎رسند،
16:12
and all of this is going to happenبه وقوع پیوستن.
322
960109
2278
و همه آنها اتفاق خواهد افتاد.
16:14
I want to shareاشتراک گذاری this with you,
323
962712
1842
می خواهم این را با
شما به اشتراک بگذارم،
16:16
because of love,
324
964578
1404
به دلیل عشق،
16:18
because of compassionمحبت,
325
966292
1793
به دلیل شفقت،
16:20
and because of trustاعتماد and honestyصادقانه.
326
968109
3087
و به دلیل اعتماد وراستگویی.
16:23
If you have these fewتعداد کمی things with you,
327
971220
3418
اگر شما این چند مورد را داشته باشید،
16:26
you will accomplishانجام دادن.
328
974939
1739
شما آن را انجام خواهید داد.
16:29
We have one poetشاعر, Mawlمالهānā Rūmī.
329
977019
3547
ما یک شعر داریم، از مولانا.
16:32
He said that by havingداشتن compassionمحبت
330
980590
4810
او می گوید که با داشتن شفقت
16:37
and havingداشتن love,
you can conquerتسخیر the worldجهان.
331
985424
3223
و عشق، می توانید جهان را فتح کنید.
16:40
And I tell you, we could.
332
988671
1570
و به شما می گویم، ما می‌توانیم.
16:42
And if we could do it in Afghanistanافغانستان,
333
990265
2261
و اگر ما بتوانیم اینکار
را در افغانستان بکنیم،
16:44
I am sure 100 percentدرصد that everyoneهر کس
can do it in any partبخشی of the worldجهان.
334
992550
4342
صد در صد مطمئن هستم که هر کسی می تواند
در هر بخشی از جهان این کار را کند.
16:48
Thank you very, very much.
335
996916
1739
بسیار، بسیار سپاسگزارم.
16:50
(Applauseتشویق و تمجید)
336
998679
2845
( تشویق)
16:53
Thank you. Thank you.
337
1001548
5427
سپاسگزارم، سپاسگزارم.
16:58
(Applauseتشویق و تمجید)
338
1006999
3239
(تشویق)
Translated by soheila Jafari
Reviewed by Leila Ataei

▲Back to top

ABOUT THE SPEAKER
Sakena Yacoobi - Education activist
At the Afghan Institute of Learning, Sakena Yacoobi provides teacher training to Afghan women, supporting education for girls and boys throughout the country.

Why you should listen

Sakena Yacoobi is executive director of the Afghan Institute of Learning (AIL), an Afghan women-led NGO she founded in 1995. After the Taliban closed girls’ schools in the 1990s, AIL supported 80 underground home schools for 3,000 girls in Afghanistan. Now, under Yacoobi’s leadership, AIL works at the grassroots level to empower women and bring education and health services to poor women and girls in rural and urban areas, serving hundreds of thousands of women and children a year through its training programs, Learning Centers, schools and clinics in both Afghanistan and Pakistan.

Yacoobi is the founder of the Afghan Institute of Learning, the Professor Sakena Yacoobi Private Hospital in Herat, the Professor Sakena Yacoobi Private High Schools in Kabul and the radio station Meraj in her hometown of Herat, Afghanistan.

More profile about the speaker
Sakena Yacoobi | Speaker | TED.com