ABOUT THE SPEAKER
Alyssa Monks - Painter
Alyssa Monks transfers the intimacy and vulnerability of human experience onto a painted surface.

Why you should listen

Alyssa Monks blurs the line between abstraction and realism through layering different spaces and moments in her paintings. Using semi-transparent filters of glass, vinyl, steam and water to flip background and foreground in her 10-year water series, she seduced the viewer into shallow spaces. Today, she is imposing a transparent landscape of infinite space over her emotionally evocative subjects.

The tension in her mostly large-scale paintings is sustained not only by the composition but also by the surface treatment itself. Each brushstroke is thickly applied oil paint, like a fossil recording every gesture and decision, expressing the energetic and empathic experience of the handmade object.

Monks's work is represented by Forum Gallery in New York City. She lives and paints in Williamsburg, Brooklyn. Her latest solo exhibition "Resolution" took place March and April of 2016 at Forum Gallery. Monks's paintings have been the subject of numerous solo and group exhibitions including "Intimacy" at the Kunst Museum in Ahlen, Germany and "Reconfiguring the Body in American Art, 1820–2009" at the National Academy Museum of Fine Arts, New York. Her work is represented in public and private collections, including the Savannah College of Arts, the Somerset Art Association, Fullerton College, the Seavest Collection and the collections of Eric Fischl, Howard Tullman, Gerrity Lansing, Danielle Steele, Alec Baldwin and Luciano Benetton.

Born 1977 in New Jersey, Monks began oil painting as a child. She studied at The New School in New York and Montclair State University and earned her B.A. from Boston College in 1999. During this time she studied painting at Lorenzo de’ Medici in Florence. She went on to earn her M.F.A from the New York Academy of Art, Graduate School of Figurative Art in 2001. She completed an artist in residency at Fullerton College in 2006 and has lectured and taught at universities and institutions nationwide. She continues to offer workshops and lectures regularly.

Monks has been awarded the Elizabeth Greenshields Foundation Grant for Painting three times and serves as a member of the New York Academy of Art's Board of Trustees.

More profile about the speaker
Alyssa Monks | Speaker | TED.com
TEDxIndianaUniversity

Alyssa Monks: How loss helped one artist find beauty in imperfection

الیسا مانکس: چطور یک فقدان به یک هنرمند کمک کرد تا در نواقص زیبایی پیدا کند

Filmed:
1,356,264 views

ایسا مانکس نقاش، زیبایی و الهام را در ناشناخته ها، غیرقابل پیش‌بینی‌ها و حتی در ناخوشایندی‌ها پیدا می‌کند. در یک سخنرانی شاعرانه و دوستانه، او اثر متقابل زندگی، نقاشی و بوم را مسیر پیشرفت خود به عنوان یک هنرمند و یک انسان توصیف می‌کند.
- Painter
Alyssa Monks transfers the intimacy and vulnerability of human experience onto a painted surface. Full bio

Double-click the English transcript below to play the video.

00:12
I'm a painterنقاش.
0
840
1256
من یک نقاش هستم.
00:14
I make large-scaleدر مقیاس بزرگ figurativeمجازی paintingsنقاشی,
1
2120
2576
من نقاشی های تجسمی مقیاس بزرگ درست می کنم،
00:16
whichکه meansبه معنای I paintرنگ people
2
4720
1400
به این معنی که مردم را نقاشی می کنم
00:18
like this.
3
6840
1199
مثل این.
00:20
But I'm here tonightامشب to tell you
about something personalشخصی
4
8840
2776
ولی امشب اینجا هستم تا
درباره مساله ای شخصی صحبت کنم
00:23
that changedتغییر کرد my work and my perspectiveچشم انداز.
5
11640
2680
که کار و دید من را تغییر داد.
00:27
It's something we all go throughاز طریق,
6
15520
1696
چیزی است که همه آن را تجربه می‌کنیم،
00:29
and my hopeامید is that my experienceتجربه
mayممکن است be helpfulمفید است to somebodyکسی.
7
17240
3600
و من امید دارم که شاید تجربه
من برای کسی مفید باشد.
00:34
To give you some backgroundزمینه on me,
I grewرشد کرد up the youngestجوانترین of eightهشت.
8
22520
3576
برای این که پیش زمینه‌‌ای از من داشته باشید،
من کوچکترین فرزند بین ۸ هشت خواهر و برادرانم هستم.
00:38
Yes, eightهشت kidsبچه ها in my familyخانواده.
9
26120
2176
بله، هشت فرزند در خانواده من.
00:40
I have sixشش olderمسن تر brothersبرادران and a sisterخواهر.
10
28320
2336
من شش برادر بزرگ‌تر و یک خواهر دارم.
00:42
To give you a senseاحساس of what that's like,
11
30680
2200
برای درک بهتر این موضوع،
00:45
when my familyخانواده wentرفتی on vacationتعطیلات,
12
33720
2016
وقتی خانواده من به مسافرت می‌رفت،
00:47
we had a busاتوبوس.
13
35760
1696
ما یک اتوبوس داشتیم.
00:49
(Laughterخنده)
14
37480
1200
(خنده حاضرین)
00:52
My supermomsupermom would driveراندن us all over townشهر
15
40920
2736
مادر فوق‌ العاده من با اتومبیل
ما را به نقاط مختلف شهر می‌برد
00:55
to our variousمختلف after-schoolبعد از مدرسه activitiesفعالیت ها --
16
43680
2736
تا فعالیت های فوق العاده
بعد از مدرسه داشته باشیم
00:58
not in the busاتوبوس.
17
46440
1200
البته نه در اتوبوس.
01:00
We had a regularمنظم carماشین, too.
18
48920
1720
ما یک خودروی معمولی هم داشتیم.
01:03
She would take me to artهنر classesکلاس ها,
19
51920
1816
او من را به کلاس هنر می‌برد،
01:05
and not just one or two.
20
53760
1256
و آنها یک یا دو تا نبودند.
01:07
She tookگرفت me to everyهرکدام availableدر دسترس است artهنر classکلاس
from when I was eightهشت to 16,
21
55040
5576
از هشت تا شانزده سالگی من را
به همه کلاس‌های هنر موجود می‌برد،
01:12
because that's all I wanted to do.
22
60640
1640
چون این تمام چیزی بود
که میخواستم انجام دهم.
01:14
She even tookگرفت a classکلاس with me
in Newجدید Yorkیورک Cityشهر.
23
62760
2640
او حتی من را به یک کلاس در نیویورک برد.
01:18
Now, beingبودن the youngestجوانترین of eightهشت,
I learnedیاد گرفتم a fewتعداد کمی survivalبقاء skillsمهارت ها.
24
66040
3696
با بزرگ شدن به عنوان کوچک ترین بین
هشت فرزند، من چندین توانایی بقاء را یاد گرفتم
01:21
Ruleقانون numberعدد one:
25
69760
1536
قانون شماره یک:
01:23
don't let your bigبزرگ brotherبرادر
see you do anything stupidاحمق.
26
71320
2960
هیچ وقت اجازه ندهید برادر بزرگتر شما ببیند
شما کار احمقانه ای انجام می‌دهید.
01:27
So I learnedیاد گرفتم to be quietساکت and neatشسته و رفته
27
75600
2496
پس من یاد گرفتم که ساکت و مرتب
01:30
and carefulمراقب باشید to followدنبال کردن the rulesقوانین
and stayاقامت کردن in lineخط.
28
78120
2640
و مراقب باشم که از قوانین سرپیچی نکنم.
01:33
But paintingرنگ آمیزی was where I madeساخته شده the rulesقوانین.
29
81520
3096
ولی نقاشی جایی بود که
من قوانین را درست می کردم.
01:36
That was my privateخصوصی worldجهان.
30
84640
1640
این دنیای شخصی من بود.
01:39
By 14, I knewمی دانست I really wanted
to be an artistهنرمند.
31
87560
2880
در چهارده سالگی من واقعا
دوست داشتم یک هنرمند باشم.
01:43
My bigبزرگ planطرح was to be a waitressپیشخدمت
to supportحمایت کردن my paintingرنگ آمیزی.
32
91880
3320
نقشه بزرگ من این بود که یک پیشخدمت باشم
تا بتوانم از نقاشی خودم حمایت کنم.
01:48
So I continuedادامه یافت honingخرد کردن my skillsمهارت ها.
33
96440
1856
پس من ادامه دادم تا
توانایی هایم را عالی کنم.
01:50
I wentرفتی to graduateفارغ التحصیل schoolمدرسه
and I got an MFAوزارت امور خارجه,
34
98320
2136
از دانشگاه فارغ‌ التحصیل شدم
و فوق لیسانس هنر ‌(MFA) گرفتم،
01:52
and at my first soloانفرادی showنشان بده,
my brotherبرادر askedپرسید: me,
35
100480
3296
و در اولین برنامه انفرادی‌ام
برادرم از من سوال کرد،
01:55
"What do all these redقرمز dotsنقطه ها
mean nextبعد to the paintingsنقاشی?"
36
103800
2976
"این نقطه های قرمز کنار نقاشی
به چه معنی هستند؟"
01:58
Nobodyهيچ كس was more surprisedغافلگیر شدن than me.
37
106800
2000
هیچ کس بیشتر از من شگفت زده نشده بود.
02:01
The redقرمز dotsنقطه ها meantبه معنای
that the paintingsنقاشی were soldفروخته شد
38
109560
2456
نقطه های قرمز رنگ به این معنی بود
که نقاشی‌ها فروخته شده بودند
02:04
and that I'd be ableتوانایی to payپرداخت my rentاجاره
39
112040
2096
و من می‌توانستم اجاره‌ام را با نقاشی
02:06
with paintingرنگ آمیزی.
40
114160
1320
پرداخت کنم.
02:08
Now, my apartmentاپارتمان
had fourچهار electricalالکتریکی outletsرسانه ها,
41
116040
3336
حالا، آپارتمان من چهار پریز برق داشت،
02:11
and I couldn'tنمی توانستم use a microwaveمایکروویو
and a toasterتوستر at the sameیکسان time,
42
119400
3296
و من نمی توانستم از مایکروفر و
تستر همزمان استفاده کنم،
02:14
but still, I could payپرداخت my rentاجاره.
43
122720
2240
ولی به هر حال، می‌توانستم
اجاره‌ام را پرداخت کنم.
02:17
So I was very happyخوشحال.
44
125480
1200
پس من خیلی خوشحال بودم.
02:20
Here'sاینجاست a paintingرنگ آمیزی
from back around that time.
45
128000
2120
این یک نقاشی از حدود همان دوران است.
02:23
I neededمورد نیاز است it to be
as realisticواقع بین as possibleامکان پذیر است.
46
131400
2136
من نیاز داشتم تا حداکثر
واقعیت‌گرایی را داشته باشد.
02:25
It had to be specificخاص and believableقابل اعتماد.
47
133560
2400
لازم بود تا خاص و باورکردنی باشد.
02:29
This was the placeمحل where I was
isolatedجدا شده and in totalجمع controlکنترل.
48
137400
4320
این جایی بود که من کاملا جدا می‌شدم
و کنترل کامل در اختیار داشتم.
02:35
Sinceاز آنجا که then, I've madeساخته شده a careerحرفه
of paintingرنگ آمیزی people in waterاب.
49
143680
3696
از آن به بعد، من به شغل نقاشی
مردم درون آب مشغول هستم.
02:39
Bathtubsوان حمام and showersدوش were
the perfectکامل enclosedمحصور شده است environmentمحیط.
50
147400
4016
وان‌های حمام و دوش‌ها
بهترین محیط محصور بودند.
02:43
It was intimateصمیمی and privateخصوصی,
51
151440
1736
آنها شخصی و خصوصی بودند،
02:45
and waterاب was this complicatedبغرنج challengeچالش
that keptنگه داشته شد me busyمشغول for a decadeدهه.
52
153200
4216
و آب این چالش پیچیده‌ای بود
که برای یک دهه من را مشغول کرد.
02:49
I madeساخته شده about 200 of these paintingsنقاشی,
53
157440
2536
من حدود ۲۰۰ مورد از این نقاشی‌ها کشیدم،
02:52
some of them sixشش to eightهشت feetپا,
54
160000
1720
بعضی از آنها بین ۱.۸ تا ۲.۵ متر،
02:54
like this one.
55
162440
1240
مثل این.
02:56
For this paintingرنگ آمیزی, I mixedمخلوط شده flourارد in
with the bathwaterآب حمام to make it cloudyابری
56
164240
4496
برای این نقاشی، من آرد را با آب وان حمام
مخلوط کردم تا آن را ابری کنم
03:00
and I floatedشناور شد cookingپخت و پز oilنفت on the surfaceسطح
57
168760
2976
و روی سطح آن روغن آشپزی پخش کردم
03:03
and stuckگیر a girlدختر in it,
58
171760
1336
و یک دختر درون آن قرار دادم،
03:05
and when I litروشن است it up,
59
173120
1616
و وقتی به آن نور تاباندم،
03:06
it was so beautifulخوشگل
I couldn'tنمی توانستم wait to paintرنگ it.
60
174760
2760
به قدری زیبا بود که نمی‌توانستم
تحمل کنم تا آن را نقاشی کنم.
03:10
I was drivenرانده by this
kindنوع of impulsiveتحریک کننده curiosityکنجکاوی,
61
178080
3680
من با این نوع کنجکاوی
ضربه ای هدایت می‌شدم،
03:14
always looking for something newجدید to addاضافه کردن:
62
182560
1936
همیشه به دنبال اضافه کردن چیزی جدید:
03:16
vinylوینیل, steamبخار, glassشیشه.
63
184520
1960
وینیل، بخار، شیشه.
03:19
I onceیک بار put all this Vaselineوازین
in my headسر and hairمو
64
187000
3776
من یکبار کل وازلین رو
به سر و موی خودم مالیدم
03:22
just to see what that would look like.
65
190800
1840
تا ببینم که چه شکلی خواهد بود.
03:25
Don't do that.
66
193200
1216
این کار رو انجام ندین.
03:26
(Laughterخنده)
67
194440
1440
(خنده حاضرین)
03:30
So it was going well.
68
198120
1696
همه چیز به خوبی پیش می‌رفت.
03:31
I was findingیافته my way.
69
199840
1280
من در حال پیدا کردن راه خودم بودم.
03:33
I was eagerمشتاق and motivatedانگیزه
70
201600
2176
من مشتاق و با انگیزه بودم
03:35
and surroundedاحاطه شده by artistsهنرمندان,
71
203800
1480
و با هنرمندان احاطه شده بودم،
03:37
always going to openingsدهانه and eventsمناسبت ها.
72
205880
1920
همیشه در حال رفتن به
افتتاحیه ها و رویدادها.
03:40
I was havingداشتن some successموفقیت and recognitionبه رسمیت شناختن
73
208320
2896
در حال کسب مقداری موفقیت و شناخته شدن بودم
03:43
and I movedنقل مکان کرد into an apartmentاپارتمان
with more than fourچهار outletsرسانه ها.
74
211240
3360
و به یک آپارتمان جدید رفتم
که بیشتر از چهار پریز داشت.
03:48
My momمامان and I would stayاقامت کردن up very lateدیر است
75
216280
1856
من و مادرم شب تا دیر وقت بیدار می‌ماندیم
03:50
talkingصحبت کردن about our latestآخرین ideasایده ها
and inspiringالهام بخش eachهر یک other.
76
218160
3136
درباره آخرین ایده های خود صحبت می کردیم
و به یکدیگر الهام می‌دادیم.
03:53
She madeساخته شده beautifulخوشگل potteryسفالگری.
77
221320
1720
او سفال‌گری زیبایی انجام می‌داد.
03:56
I have a friendدوست namedتحت عنوان Boبو
who madeساخته شده this paintingرنگ آمیزی
78
224960
2456
من یک دوست به نام بُوُ دارم
که این نقاشی را
03:59
of his wifeهمسر and I dancingرقصیدن by the oceanاقیانوس,
79
227440
2376
از همسرش و من در حال رقص
در اقیانوس کشیده است،
04:01
and he calledبه نام it "The Lightسبک Yearsسال ها."
80
229840
1667
و او این را "سال‌های روشن" نامیده است.
04:03
I askedپرسید: him what that meantبه معنای, and he said,
81
231960
2616
من از او پرسیدم که این به چه
معنی است و او گفت،
04:06
"Well, that's when you've steppedگام برداشت
into adulthoodبزرگسالان, you're no longerطولانی تر a childکودک,
82
234600
3560
"خوب، زمانی است که شما به بزرگسالی پا
گذاشته‌اید و دیگر یک کودک نیستید،
04:10
but you're not yetهنوز weighedوزن کرد down
by the responsibilitiesمسئولیت ها of life."
83
238960
3360
ولی هنوز زیر بار مسئولیت‌های
زندگی خم نشده‌اید."
04:15
That was it. It was the lightسبک yearsسالها.
84
243000
1720
همین بود. این سال های روشن بود.
04:18
On Octoberاکتبر 8, 2011,
85
246560
1976
در ۸ اکتبر سال ۲۰۱۱،
04:20
the lightسبک yearsسالها cameآمد to an endپایان.
86
248560
2056
سال‌های روشن به پایان رسیدند.
04:22
My momمامان was diagnosedتشخیص داده شده with lungریه cancerسرطان.
87
250640
1880
تشخیص داده شد مادر من سرطان ریه دارد.
04:27
It had spreadانتشار دادن to her bonesاستخوان ها,
and it was in her brainمغز.
88
255160
2450
سرطان به استخوان هایش نفوذ کرده بود
و حتی در مغر او بود.
04:30
When she told me this, I fellسقوط to my kneesزانو.
89
258680
2255
وقتی این را به من گفت، من به زانو افتادم.
04:32
I totallyکاملا lostکم شده it.
90
260959
1241
من کاملا شکست خورده بودم.
04:35
And when I got myselfخودم togetherبا یکدیگر
and I lookedنگاه کرد at her,
91
263720
2416
و وقتی به خودم آمدم و به او نگاه کردم،
04:38
I realizedمتوجه شدم, this isn't about me.
92
266160
1576
متوجه شدم این درباره من نیست.
04:39
This is about figuringبدانید out
how to help her.
93
267760
2040
این درباره یافتن راهی است تا به او کمک کنم.
04:43
My fatherپدر is a doctorدکتر,
94
271000
1416
پدر من یک پزشک است،
04:44
and so we had a great advantageمزیت
havingداشتن him in chargeشارژ,
95
272440
3576
و داشتن او در خانواده یک
مزیت بزرگ برای ما بود،
04:48
and he did a beautifulخوشگل jobکار
takingگرفتن careاهميت دادن of her.
96
276040
2160
و او یک کار خیلی زیبا
با مراقبت از مادرم انجام داد.
04:50
But I, too, wanted to do
everything I could to help,
97
278720
2776
ولی من نیز، می‌خواستم هر کاری
می‌توانستم برای کمک به او انجام دهم،
04:53
so I wanted to try everything.
98
281520
2576
پس من می‌خواستم همه چیز را امتحان کنم.
04:56
We all did.
99
284120
1200
همه ما کردیم.
04:57
I researchedتحقیق alternativeجایگزین medicinesداروها,
100
285720
1936
من درباره داروهای جایگزین، رژیم‌ها،
04:59
dietsرژیم های غذایی, juicingآبمیوه گیری, acupunctureطب سوزنی.
101
287680
3080
آب‌میوه ها و طب سوزنی تحقیق کردم.
05:03
Finallyسرانجام, I askedپرسید: her,
102
291600
1376
در نهایت، از او سوال کردم،
05:05
"Is this what you want me to do?"
103
293000
1600
"آیا این چیزی است که
می‌ خواهی من انجام دهم؟"
05:07
And she said, "No."
104
295280
1240
و او گفت، "نه".
05:09
She said, "Paceسرعت yourselfخودت.
I'm going to need you laterبعد."
105
297360
3120
او گفت، "آرام بگیر،
بعدا به تو نیاز خواهم داشت."
او می‌دانست چه اتفاقی
در حال افتادن بود،
05:16
She knewمی دانست what was happeningاتفاق می افتد,
106
304160
1736
و او چیزی را می‌دانست که دکترها و متخصصین
05:17
and she knewمی دانست what the doctorsپزشکان
107
305920
1416
05:19
and the expertsکارشناسان
and the internetاینترنت didn't know:
108
307360
2496
و اینترنت نمی‌دانستند:
05:21
how she wanted to go throughاز طریق this.
109
309880
1960
شیوه‌ای که او می‌خواست
این دوران را سپری کند.
05:24
I just neededمورد نیاز است to askپرسیدن her.
110
312600
1240
من فقط نیاز داشتم
تا از او سوال کنم.
05:27
I realizedمتوجه شدم that if I triedتلاش کرد to fixثابت it,
111
315840
2096
متوجه شدم که، اگر بخواهم شیوه ای که
او می‌خواهد آن دوران را سپری کند را تغییر دهم
05:29
I would missاز دست دادن it.
112
317960
1200
آن را از دست می‌دادم.
05:32
So I just startedآغاز شده to be with her,
113
320440
1616
پس من شروع کردم تا فقط با او باشم،
05:34
whateverهر چه that meantبه معنای
and whateverهر چه situationوضعیت cameآمد up,
114
322080
2400
هر معنی که این داشت
و هر شرایطی که به وجود امد،
05:37
just really listen to her.
115
325400
1360
فقط می‌خواستم به او گوش کنم.
05:40
If before I was resistingمقاومت در برابر,
then now I was surrenderingتسلیم شدن,
116
328320
4040
اگر قبل من مقاومت می‌کردم،
پس الان داشتم تسلیم می‌شدم،
05:45
givingدادن up tryingتلاش کن to controlکنترل
the uncontrollableغیر قابل کنترل
117
333200
2616
منصرف شدن از تلاش برای کنترل
چیزی که قابل کنترل نبود
05:47
and just beingبودن there in it with her.
118
335840
2560
و فقط میخواستم در کنار او باشم.
05:51
Time slowedآهسته down,
119
339760
1200
زمان آهسته شود،
05:53
and the dateتاریخ was irrelevantغیر مرتبط.
120
341840
1520
و تاریخ بی ربط شود.
05:57
We developedتوسعه یافته a routineمعمولی.
121
345000
1480
عادت کردم که
05:59
Earlyزود eachهر یک morningصبح I would crawlخزیدن
into bedبستر with her and sleepبخواب with her.
122
347440
3320
هر روز صبح زود من سینه خیز به تخت او مبروم و کنار او بخوابم.
06:03
My brotherبرادر would come for breakfastصبحانه
123
351160
1696
برادر م برای صبحانه می‌آمد
06:04
and we'dما می خواهیم be so gladخوشحالم to hearشنیدن
his carماشین comingآینده up the drivewayراهرو.
124
352880
2776
و ما خوشحال می‌شدیم که صدای
خودرو او را در مقابل خانه می‌شنیدیم.
06:07
So I'd help her up and take bothهر دو her handsدست ها
125
355680
2760
من به او کمک می‌کردم تا ب
نشیند و دستان او را می‌گرفتم
06:11
and help her walkراه رفتن to the kitchenآشپزخانه.
126
359200
1920
و کمک می‌کردم تا به اشپزخانه برود.
06:13
She had this hugeبزرگ mugلیوان she madeساخته شده
127
361960
3256
او لیوان بزرگی داشت که خودش ساخته بود
06:17
she lovedدوست داشتنی to drinkنوشیدن her coffeeقهوه out of,
128
365240
1800
و عاشق قهوه نوشیدن در آن
06:19
and she lovedدوست داشتنی Irishایرلندی sodaجوش شیرین breadنان
for breakfastصبحانه.
129
367800
2160
و عاشق نان جوش شیرین ایرلندی برای صبحانه بود.
06:23
Afterwardsپس از آن was the showerدوش,
130
371600
1376
بعد از آن نوبت حمام بود،
06:25
and she lovedدوست داشتنی this partبخشی.
131
373000
1256
و او عاشق این قسمت بود.
06:26
She lovedدوست داشتنی the warmگرم waterاب,
132
374280
1536
او عاشق آب گرم بود،
06:27
so I madeساخته شده this as indulgentدلسوز as I could,
133
375840
3456
و من این کار را با بخشندگی
تمام انجام می‌دادم،
06:31
like a spaآبگرم.
134
379320
1200
مثل یک آبگرم معدنی.
06:33
My sisterخواهر would help sometimesگاه گاهی.
135
381360
1736
بعضی اوقات خواهرم کمک می‌کرد.
06:35
We had warmگرم towelsحوله
136
383120
2296
بلافاصله بعد از ان ما حوله‌های گرم و
06:37
and slippersدمپایی readyآماده immediatelyبلافاصله
137
385440
2136
دمپایی آماده داشتیم
06:39
so she never got coldسرماخوردگی for a secondدومین.
138
387600
1960
و او حتی برای یک لحظه هم سرد نمی‌شد.
06:42
I'd blow-dryدمیدن خشک her hairمو.
139
390920
1280
من مو‌های او را خشک می‌کردم.
06:45
My brothersبرادران would come in the eveningsشب ها
and bringآوردن theirخودشان kidsبچه ها,
140
393200
2856
برادرهای من عصرها با فرزندانشان می‌آمدند،
06:48
and that was the highlightبرجسته of her day.
141
396080
1840
و این نقطه برجسته روز او بود.
06:51
Over time, we startedآغاز شده to use a wheelchairصندلی چرخدار,
142
399080
2320
در طول زمان ما مجبور به
استفاده از صندلی چرخدار شدیم،
06:54
and she didn't want to eatخوردن so much,
143
402080
1696
و او خیلی تمایلی به غذا خوردن نداشت،
06:55
and she used the tiniestکوچکترین little teacupتیکاپ
we could find to drinkنوشیدن her coffeeقهوه.
144
403800
5160
و او کوچک‌ترین فنجان را برای نوشیدن قهوه استفاده می‌کرد.
07:03
I couldn'tنمی توانستم supportحمایت کردن her myselfخودم anymoreدیگر,
145
411120
1856
من هم دیگر قادر به نگهداری از او نبودم،
07:05
so we hiredاستخدام شده an aideکمک کننده
to help me with the showersدوش.
146
413000
2280
پس ما یک کمکار استخدام کردیم
تا برای حمام بردن به من کمک کند.
07:08
These simpleساده dailyروزانه activitiesفعالیت ها
147
416440
2616
این فعالیت های ساده روزانه
07:11
becameتبدیل شد our sacredمقدس ritualمراسم,
148
419080
1760
تبدیل به تشریفات مقدس ما شدند،
07:13
and we repeatedمکررا them day after day
149
421920
1816
و ما هر روز با پیشرفت سرطان
07:15
as the cancerسرطان grewرشد کرد.
150
423760
1200
آنها را تکرار می‌کردیم.
07:17
It was humblingمحکوم کردن and painfulدردناک
151
425560
2136
این فروتنی و دردناک بود
07:19
and exactlyدقیقا where I wanted to be.
152
427720
3000
و دقیقا جایی بود که من می‌خواستم آنجا باشم.
07:24
We calledبه نام this time "the beautifulخوشگل awfulخیلی بد و ناخوشایند."
153
432160
2280
این بار ما این را "زیبای ناخوشایند" نامیدیم.
07:28
She diedفوت کرد on Octoberاکتبر 26, 2012.
154
436280
3696
او در ‌‌۲۶ اکتبر سال ۲۰۱۲ درگدشت.
07:32
It was a yearسال and threeسه weeksهفته ها
after her diagnosisتشخیص.
155
440000
3680
یک سال و سه هفته بعد
از تشخیص بیماری او بود.
07:36
She was goneرفته.
156
444760
1200
او رفته بود.
07:41
My brothersبرادران, sisterخواهر, and fatherپدر and I
157
449520
1976
برادرانم، خواهرم و پدرم
07:43
all cameآمد togetherبا یکدیگر in this
supportiveحمایتی and attentiveتوجه کن way.
158
451520
3600
همه با این روش کمک به کنار هم آمده بودیم.
07:47
It was as thoughگرچه our wholeکل familyخانواده dynamicپویا
159
455903
1953
مثل این بود که پویایی کل خانواده
07:49
and all our establishedایجاد rolesنقش ها vanishedاز بین رفت
160
457880
2056
و تمام نقش های مقرر ما ناپدید شدند
07:51
and we were just
all togetherبا یکدیگر in this unknownناشناخته,
161
459960
2656
و همه ما در این حس ناشناخته کنار هم بودیم،
07:54
feelingاحساس the sameیکسان thing
162
462640
1856
یک حس مشترک داشتیم
07:56
and takingگرفتن careاهميت دادن of eachهر یک other.
163
464520
1480
و در حال مراقبت از یکدیگر بودیم.
07:59
I'm so gratefulسپاسگزار for them.
164
467640
2280
من برای داشتن آنها خیلی شکرگزار هستم.
08:05
As someoneکسی who spendsصرف می کند mostاکثر
of my time aloneتنها in a studioاستودیو workingکار کردن,
165
473160
3616
به عنوان کسی که بیشتر وقتم
را در استودیو تنها کار می‌کنم
08:08
I had no ideaاندیشه that this kindنوع of connectionارتباط
166
476800
2856
من هیچ ایده‌ای نداشتم که این نوع ارتباط
08:11
could be so importantمهم, so healingشفا دادن.
167
479680
2936
می‌توانست این مقدار مهم و التیام بخش باشد.
08:14
This was the mostاکثر importantمهم thing.
168
482640
1800
این مهم‌ترین چیز بود.
08:18
It was what I always wanted.
169
486120
1400
چیزی بود که من همیشه می‌خواستم.
08:21
So after the funeralمراسم خاکسپاری, it was time
for me to go back to my studioاستودیو.
170
489160
4760
بعد از مراسم تدفین وقت این بود
که به استودیو برگردم.
08:27
So I packedبسته بندی شده up my carماشین
and I droveرانندگی کرد back to Brooklynبروکلین,
171
495600
2816
من خودروم را برداشتم و به بروکلین برگشتم،
08:30
and paintingرنگ آمیزی is what I've always doneانجام شده,
so that's what I did.
172
498440
2920
و نقاشی چیزی است که همیشه خواسته‌ام
انجام دهم‌، پس آن را انجام دادم.
08:34
And here'sاینجاست what happenedاتفاق افتاد.
173
502400
1280
و این چیزی است که اتفاق افتاد.
08:39
It's like a releaseرهایی of everything
that was unravelingباز کردن in me.
174
507120
4360
این مثل رهایی همه ریشه‌های درونی من بود.
08:45
That safeبی خطر, very, very carefullyبا دقت
renderedارائه شده safeبی خطر placeمحل
175
513919
4976
آن مکان امن، مکانی که با دقت
خیلی خیلی زیاد امن شده بود
08:50
that I createdایجاد شده in all my other paintingsنقاشی,
176
518919
2937
که من در تمام دیگر نقاشی‌هایم ایجاد کردم،
08:53
it was a mythاسطوره.
177
521880
1255
آن یک افسانه بود.
08:55
It didn't work.
178
523159
1201
درست کار نکرد.
08:57
And I was afraidترسیدن, because
I didn't want to paintرنگ anymoreدیگر.
179
525280
2800
و من ترسیده بودم، چون
دیگر نمی‌خواستم نقاشی کنم.
09:03
So I wentرفتی into the woodsجنگل.
180
531120
1456
پس به جنگل رفتم.
09:04
I thought, I'll try that, going outsideخارج از.
181
532600
3616
فکر کردم، بیرون رفتن را امتحان می‌کنم.
09:08
I got my paintsرنگ ها,
and I wasn'tنبود a landscapeچشم انداز painterنقاش,
182
536240
3816
رنگ هایم را برداشتم
من یک نقاش منظره نبودم،
09:12
but I wasn'tنبود really
much of any kindنوع of painterنقاش at all,
183
540080
2616
ولی در حقیقت خیلی هیچ نوع نقاشی نبودم،
09:14
so I had no attachmentضمیمه, no expectationانتظار,
184
542720
2496
پس هیچ وابستگی و انتظاری نداشتم،
09:17
whichکه allowedمجاز me to be recklessبی پروا and freeرایگان.
185
545240
3056
که به من اجازه داد بی‌پروا و آزاد باشم.
09:20
I actuallyدر واقع left one of these wetمرطوب paintingsنقاشی
186
548320
2056
من واقعا یکی از این نقاشی‌های خیس را
09:22
outsideخارج از overnightیک شب
187
550400
1920
شب بیرون گذاشتم
09:25
nextبعد to a lightسبک in the woodsجنگل.
188
553000
3176
در کنار نور در جنگل.
09:28
By the morningصبح it was lacqueredلاک الکل with bugsاشکالات.
189
556200
2960
صبح سطح آن با حشرات پوشیده شده بود.
09:32
But I didn't careاهميت دادن.
It didn't matterموضوع. It didn't matterموضوع.
190
560520
2616
ولی برای من اهمیت نداشت. مهم نبود.
09:35
I tookگرفت all these paintingsنقاشی
back to my studioاستودیو,
191
563160
2376
من تمام این نقاشی‌ها را به استودیو برگرداندم،
09:37
and scrapedخراب شده them, and carvedحک شده into them,
192
565560
2656
صفحه آنها را تراشیدم و آنها را تمیز کردم،
09:40
and pouredریخته paintرنگ thinnerنازکتر on them,
193
568240
2496
و رقیق کننده رنگ روی انها ریختم
09:42
put more paintرنگ on topبالا, drewکشید on them.
194
570760
2296
و رنگ بیشتری رنگ روی آنها
ریختم و روی آنها نقاشی کردم.
09:45
I had no planطرح,
195
573080
1200
هیچ برنامه ای نداشتم،
09:47
but I was watchingتماشا کردن what was happeningاتفاق می افتد.
196
575320
1810
ولی اتفاقات در حال رخ دادن را تماشا می‌کردم.
09:50
This is the one with all the bugsاشکالات in it.
197
578680
1905
این همان نقاشی با همه حشرات درون آن بود.
09:53
I wasn'tنبود tryingتلاش کن to representنمایندگی a realواقعی spaceفضا.
198
581960
2136
من برای نشان دادن یک
فضای واقعی تلاش نمی‌کردم.
09:56
It was the chaosهرج و مرج and the imperfectionsنقص ها
that were fascinatingشگفت انگیز me,
199
584120
4456
این هرج و مرج و نقص ها بودند
که من را شگفت زده می‌کردند،
10:00
and something startedآغاز شده to happenبه وقوع پیوستن.
200
588600
1680
و اتفاقی شروع به رخ دادن کرد بود.
10:03
I got curiousکنجکاو again.
201
591680
1480
من دوباره کنجکاو شدم.
10:06
This is anotherیکی دیگر one from the woodsجنگل.
202
594320
2200
این یکی دیگر از جنگل است.
10:10
There was a caveatهشدار now, thoughگرچه.
203
598320
1816
اگر چه این یک هشدار بود.
10:12
I couldn'tنمی توانستم be controllingکنترل
the paintرنگ like I used to.
204
600160
2936
من نمی‌توانستم رنگ را مثل قبل کنترل کنم.
10:15
It had to be about implyingمستلزم
and suggestingپیشنهاد میکنم,
205
603120
3016
این باید چیزی برای ارائه می‌داشت
10:18
not explainingتوضیح دادن or describingتوصیف.
206
606160
2720
نه اینکه توضیح می دادم یا توصیف می‌کردم.
10:21
And that imperfectناقص,
chaoticبی نظم, turbulentآشفته surfaceسطح
207
609760
4256
و آن صفحه ناقص، پر هرج و مرج و آشفته
10:26
is what told the storyداستان.
208
614040
1800
بود که داستان را می‌گفت.
10:30
I startedآغاز شده to be as curiousکنجکاو
as I was when I was a studentدانشجو.
209
618240
3200
من شروع به کنجکاو شدن کردم،
درست مثل زمانی که دانش آموز بودم.
مرحله بعد این بود که می‌خواستم
مردم را در نقاشی‌ها قرار دهم،
10:34
So the nextبعد thing was I wanted
to put figuresارقام in these paintingsنقاشی, people,
210
622000
4096
و من عاشق این محیط جدید بودم،
10:38
and I lovedدوست داشتنی this newجدید environmentمحیط,
211
626120
1776
پس من می‌خواستم هم مردم
و هم این فضا را داشته باشم.
10:39
so I wanted to have
bothهر دو people and this atmosphereاتمسفر.
212
627920
4280
وقتی ایده چگونگی
انجام این کار به ذهنم رسید،
10:45
When the ideaاندیشه hitاصابت me of how to do this,
213
633760
2136
به نوعی حالت تهوع و سرگیجه گرفتم،
10:47
I got kindنوع of nauseousناخوشایند and dizzyسرگیجه,
214
635920
2776
که احتمالا فقط آدرنالین است
10:50
whichکه is really just adrenalineآدرنالین, probablyشاید,
215
638720
2856
ولی برای من یک نشانه خوب است.
10:53
but for me it's a really good signامضا کردن.
216
641600
2936
و حالا می‌خواهم چیزی که روی
آن کار می‌کنم را به شما نشان دهم.
10:56
And so now I want to showنشان بده you
what I've been workingکار کردن on.
217
644560
3136
10:59
It's something I haven'tنه shownنشان داده شده yetهنوز,
and it's like a previewپیش نمایش, I guessحدس بزن,
218
647720
4056
چیزی است که هنوز نمایش نداده ام
و فکر کنم مثل یک پیش نمایش است،
11:03
of my upcomingآینده showنشان بده,
219
651800
1256
از نمایش من در آینده نزدیک
11:05
what I have so farدور.
220
653080
1200
چیزی که تا الان دارم.
11:08
Expansiveگستردگی spaceفضا
221
656280
1680
فضایی گشترده
11:11
insteadبجای of the isolatedجدا شده bathtubوان حمام.
222
659000
2080
به جای وان حمام شده.
11:13
I'm going outsideخارج از insteadبجای of insideداخل.
223
661480
2160
من به جای درون ماندن به بیرون می‌روم.
11:17
Looseningخستگی controlکنترل,
224
665480
1200
دیگر نقاشی را کنترل نمیکردم،
11:19
savoringخوشبختی the imperfectionsنقص ها,
225
667880
2016
از نواقص لذت می‌برم،
11:21
allowingاجازه می دهد the --
226
669920
1200
اجازه می‌دهم --
11:24
allowingاجازه می دهد the imperfectionsنقص ها.
227
672160
1680
به نواقص اجازه می‌دهم.
11:27
And in that imperfectionناقص,
228
675680
1656
و در این نقص،
11:29
you can find a vulnerabilityآسیب پذیری.
229
677360
1896
می‌توانید یک آسیب پذیری پیدا کنید.
11:31
I could feel my deepestعمیق ترین intentionقصد,
what mattersمسائل mostاکثر to me,
230
679280
4160
من می‌توانستم حس کنم که عمیق‌ترین و
پر‌اهمیت ترین چیز برای من،
11:38
that humanانسان connectionارتباط
231
686000
1200
این رابطه انسانی
11:40
that can happenبه وقوع پیوستن in a spaceفضا
where there's no resistingمقاومت در برابر or controllingکنترل.
232
688400
3920
که می‌تواند در یک مکان بدون
هیچ مقاومت و کنترلی اتفاق بیفتد.
11:45
I want to make paintingsنقاشی about that.
233
693560
1715
من می‌خواهم دوباره این نقاشی کنم.
11:50
So here'sاینجاست what I learnedیاد گرفتم.
234
698280
1280
خُب این چیزی است که من یاد گرفتم.
11:53
We're all going to have
bigبزرگ lossesضرر و زیان in our livesزندگی می کند,
235
701240
3000
همه ما فقدان‌های بزرگی
در زندگی خواهیم داشت،
11:57
maybe a jobکار or a careerحرفه,
236
705000
2056
شاید یک شغل و حرفه،
11:59
relationshipsروابط, love, our youthجوانان.
237
707080
3280
رابطه، عشق، جوانی ما
12:03
We're going to loseاز دست دادن our healthسلامتی,
238
711520
2216
ما سلامتی خود را از دست خواهیم داد،
12:05
people we love.
239
713760
1200
افرادی که دوست داریم.
12:08
These kindsانواع of lossesضرر و زیان
are out of our controlکنترل.
240
716240
2416
این نوع فقدان‌ها از کنترل ما خارج هستند.
12:10
They're unpredictableغیر قابل پیش بینی,
241
718680
1200
آنها غیرقابل پیش‌بینی هستند،
12:12
and they bringآوردن us to our kneesزانو.
242
720720
1600
و ما را به زانو در می‌آورند.
12:15
And so I say, let them.
243
723520
2000
و من می‌گویم، به آنها اجازه دهید.
12:18
Fallسقوط to your kneesزانو. Be humbledفروتنی.
244
726840
2560
به زانو بیفتید. فروتن باشید.
12:22
Let go of tryingتلاش کن to changeتغییر دادن it
245
730920
1720
دست از تلاش برای تغییر آن یا
12:25
or even wantingمیخواهم it to be differentناهمسان.
246
733280
1680
حتی خواستن تفاوت آن بردارید.
12:27
It just is.
247
735440
1360
آن به همین صورت است.
12:31
And then there's spaceفضا,
248
739160
1456
و بعد، فضا وجود دارد،
12:32
and in that spaceفضا feel your vulnerabilityآسیب پذیری,
249
740640
3176
در آن فضا عیب های خود را،
12:35
what mattersمسائل mostاکثر to you,
250
743840
1696
مهمترین چیزهای برای خود،
12:37
your deepestعمیق ترین intentionقصد.
251
745560
1680
عمیق ترین قصدتان را حس کنید.
12:40
And be curiousکنجکاو to connectاتصال
252
748640
1680
و برای ارتباط با
12:43
to what and who is really here,
253
751600
3120
افراد و چیزهایی که اینجا هستند،
12:47
awakeبیدار and aliveزنده است.
254
755440
1800
بیدار و زنده هستند، کنجکاو باشید.
12:50
It's what we all want.
255
758120
1360
این چیزی است که همه ما می‌خواهیم.
12:52
Let's take the opportunityفرصت
to find something beautifulخوشگل
256
760800
3120
اجازه دهید تا از این شانس
استفاده کنیم تا چیزی زیبا
12:56
in the unknownناشناخته, in the unpredictableغیر قابل پیش بینی,
257
764720
2960
در ناشناخته‌ها، در غیر قابل پیش‌بینی‌ها
13:00
and even in the awfulخیلی بد و ناخوشایند.
258
768760
1320
و حتی در ناخوشایندی‌ها پیدا کنیم.
13:03
Thank you.
259
771320
1216
ممنون.
13:04
(Applauseتشویق و تمجید)
260
772560
3079
(تشویق حاضرین)
Translated by Amin Alaee
Reviewed by soheila Jafari

▲Back to top

ABOUT THE SPEAKER
Alyssa Monks - Painter
Alyssa Monks transfers the intimacy and vulnerability of human experience onto a painted surface.

Why you should listen

Alyssa Monks blurs the line between abstraction and realism through layering different spaces and moments in her paintings. Using semi-transparent filters of glass, vinyl, steam and water to flip background and foreground in her 10-year water series, she seduced the viewer into shallow spaces. Today, she is imposing a transparent landscape of infinite space over her emotionally evocative subjects.

The tension in her mostly large-scale paintings is sustained not only by the composition but also by the surface treatment itself. Each brushstroke is thickly applied oil paint, like a fossil recording every gesture and decision, expressing the energetic and empathic experience of the handmade object.

Monks's work is represented by Forum Gallery in New York City. She lives and paints in Williamsburg, Brooklyn. Her latest solo exhibition "Resolution" took place March and April of 2016 at Forum Gallery. Monks's paintings have been the subject of numerous solo and group exhibitions including "Intimacy" at the Kunst Museum in Ahlen, Germany and "Reconfiguring the Body in American Art, 1820–2009" at the National Academy Museum of Fine Arts, New York. Her work is represented in public and private collections, including the Savannah College of Arts, the Somerset Art Association, Fullerton College, the Seavest Collection and the collections of Eric Fischl, Howard Tullman, Gerrity Lansing, Danielle Steele, Alec Baldwin and Luciano Benetton.

Born 1977 in New Jersey, Monks began oil painting as a child. She studied at The New School in New York and Montclair State University and earned her B.A. from Boston College in 1999. During this time she studied painting at Lorenzo de’ Medici in Florence. She went on to earn her M.F.A from the New York Academy of Art, Graduate School of Figurative Art in 2001. She completed an artist in residency at Fullerton College in 2006 and has lectured and taught at universities and institutions nationwide. She continues to offer workshops and lectures regularly.

Monks has been awarded the Elizabeth Greenshields Foundation Grant for Painting three times and serves as a member of the New York Academy of Art's Board of Trustees.

More profile about the speaker
Alyssa Monks | Speaker | TED.com