ABOUT THE SPEAKER
Sue Klebold - Activist
Sue Klebold has become a passionate agent working to advance mental health awareness and intervention.

Why you should listen

Sue Klebold is the mother of Dylan Klebold, one of the two shooters at Columbine High School in 1999. Since the massacre, Sue has spent years excavating every detail of her family life, and trying to understand what she could have done to prevent it. In 2016, after years of evading public scrutiny, Klebold published A Mother's Reckoning: Living In the Aftermath of Tragedy, a powerful memoir in which she explores the crucial intersection between mental health and violence. As a passionate advocate for brain health awareness and intervention, she is donating any profits from the book to mental health charities, research and suicide prevention, hoping for solutions that will help parents and professionals spot and thwart signs of trouble.

More profile about the speaker
Sue Klebold | Speaker | TED.com
TEDMED 2016

Sue Klebold: My son was a Columbine shooter. This is my story

سوزان کلِبولد: پسرم عامل تیراندازی حادثه کلمباین است. این داستان من است

Filmed:
10,022,839 views

سو (سوزان) کلِبولد مادر دِیلان کلِبولد، یکی از دو عامل تیراندازی که مرتکب کشتار دبیرستان کلمباین شدند و ۱۲ دانش آموز و یک معلم را به قتل رساندند. او سال‌ها برای بیرون آوردن جزئیاتی از زندگی خانوادگی اش صرف کرده است، تا بتواند بفهمد چه کاری باید انجام می داد تا مانع خشونت وکشتار پسرش می شد در این سخنرانی سخت و لرزان، کلِبولد تقاطع مابین سلامت روانی و خشونت را جستجو میکند، توصیه ایی برای والدین و حرفه ایی ها برای ادامه دادن آزمایش ارتباط افکار مابین خودکشی و آدم کشی.
- Activist
Sue Klebold has become a passionate agent working to advance mental health awareness and intervention. Full bio

Double-click the English transcript below to play the video.

00:26
The last time I heardشنیدم my son'sپسران voiceصدای
0
1080
2496
آخرین باری که صدای پسرم را شنیدم
00:28
was when he walkedراه می رفت out the frontجلوی doorدرب
1
3600
2336
زمانی بود که او از در جلو خارج شد
در مسیرش به مدرسه
00:30
on his way to schoolمدرسه.
2
5960
1280
00:33
He calledبه نام out one wordکلمه in the darknessتاریکی:
3
8480
2200
او کلمه ایی به طور نامشخص گفت
00:36
"Byeخدا حافظ."
4
11320
1200
"خدا حافظ."
00:38
It was Aprilآوریل 20, 1999.
5
13000
3000
آن زمان ۲۰ آوریل ۱۹۹۹ بود.
00:41
Laterبعد that morningصبح,
at Columbineکلمباین Highبالا Schoolمدرسه,
6
16880
3056
بعد از آن صبح، در دبیرستان کُلمباین
00:44
my sonفرزند پسر Dylanدیلان and his friendدوست Ericاریک
7
19960
2936
پسرم دیلان و دوستش اریک
دوازده دانش آموز و یک معلم را کشتند
00:47
killedکشته شده 12 studentsدانش آموزان and a teacherمعلم
8
22920
2320
00:51
and woundedمجروح more than 20 othersدیگران
before takingگرفتن theirخودشان ownخودت livesزندگی می کند.
9
26280
3680
و قبل از گرفتن زندگی آن ها
بیش از ۲۰ نفر دیگر را نیز مجروح کردند
۱۳ بیگناه کشته شدند
00:56
Thirteenسیزده innocentبی گناه people were killedکشته شده,
10
31160
3056
00:59
leavingترک theirخودشان lovedدوست داشتنی onesآنهایی که
in a stateحالت of griefغم و اندوه and traumaتروما.
11
34240
3200
افرادی را که آنان را دوست داشتند
در غم و آسیب روحی گذاشتند.
دیگران متحمل آسیب ها شدند،
01:03
Othersدیگران sustainedپایدار injuriesصدمات,
12
38320
1856
01:05
some resultingدر نتیجه in disfigurementنابود کردن
and permanentدائمی disabilityمعلولیت.
13
40200
4040
بعضی منجر به نفص عضو و ازکارافتادگی دایمی
01:10
But the enormityعظیم of the tragedyتراژدی
14
45840
1816
اما اندازه شرارت این فاجعه
01:12
can't be measuredاندازه گیری شده only by the numberعدد
of deathsمرگ و میر and injuriesصدمات that tookگرفت placeمحل.
15
47680
4120
را فقط با تعداد کشته و زخمی شدگان
که صورت گرفت، نمیتوان سنجید.
راهی برای محاسبه اندازه آسیب های روانی
01:17
There's no way to quantifyمقدار سنجی
the psychologicalروانشناسی damageخسارت
16
52720
3416
01:21
of those who were in the schoolمدرسه,
17
56160
1936
کسانی که در آن مدرسه بودند،
01:23
or who tookگرفت partبخشی
in rescueنجات or cleanupپاک کردن effortsتلاش ها.
18
58120
3360
یا کسانی که در عملیات پاکسازی و نجات
شرکت داشتند، وجود ندارد.
01:27
There's no way to assessارزیابی کنید
the magnitudeاندازه of a tragedyتراژدی like Columbineکلمباین,
19
62280
3640
راهی برای ارزیابی شدت فاجعه ایی
همچون کُلمباین وجود ندارد،
01:31
especiallyبه خصوص when it can be a blueprintطرح
20
66680
2256
مخصوصا زمانی که این حادثه بر اساس ایده ایی
01:33
for other shootersتیراندازان who go on
to commitمرتکب شدن atrocitiesجنایات of theirخودشان ownخودت.
21
68960
3440
از قاتلی دیگر بود که مرتکب
جنایات وحشتناک خود شده بود
01:38
Columbineکلمباین was a tidalجزر و مد waveموج,
22
73600
1840
حادثه کلمباین یک موج جز و مدی بود
01:41
and when the crashسقوط endedبه پایان رسید,
23
76200
1256
وقتی حادثه به پایان رسید.
01:42
it would take yearsسالها
for the communityجامعه and for societyجامعه
24
77480
3936
سال ها طول کشید تا جامعه
01:46
to comprehendدرک its impactتأثیر.
25
81440
1720
آثار آن را درک کند.
01:49
It has takenگرفته شده me yearsسالها
to try to acceptقبول کردن my son'sپسران legacyمیراث.
26
84720
4120
برای من سالها طول کشید تا تلاش کنم
آثار کار پسرم را قبول کنم.
01:54
The cruelظالمانه behaviorرفتار
that definedتعریف شده است the endپایان of his life
27
89760
3136
(پسرم) رفتار وحشتناکی که
در انتهای زندگی اش مرتکب شده بود
01:57
showedنشان داد me that he was a completelyبه صورت کامل
differentناهمسان personفرد from the one I knewمی دانست.
28
92920
3560
به من نشان داد که او کاملا
با آنچیزی که شناخته بودم متفاوت بود
02:02
Afterwardsپس از آن people askedپرسید:,
29
97600
2376
بعد از آن مردم از من پرسیدند
02:05
"How could you not know?
30
100000
1760
"چطور ممکن بود که تو نمیدانستی؟"
02:07
What kindنوع of a motherمادر were you?"
31
102560
1560
"تو چه نوع مادری بودی؟"
02:10
I still askپرسیدن myselfخودم those sameیکسان questionsسوالات.
32
105240
2640
من هنوز هم آن سوالات را از خودم می پرسم
02:14
Before the shootingsتیراندازی,
I thought of myselfخودم as a good momمامان.
33
109080
2880
قبل از تیراندازی،
من فکر میکردم که مادر خوبی هستم
02:17
Helpingکمک my childrenفرزندان becomeتبدیل شدن به caringمراقبت,
34
112760
2456
که به فرزندش کمک میکند، بزرگسال غم خوار
02:20
healthyسالم, responsibleمسئول adultsبزرگسالان
35
115240
2336
سالم و مسئولیت پذیر بار بیاید
02:22
was the mostاکثر importantمهم roleنقش of my life.
36
117600
3480
که آنها از پایه های اساسی زندگی من بودند.
02:26
But the tragedyتراژدی convincedمتقاعد me
that I failedناموفق as a parentوالدین,
37
121760
3320
اما فاجعه من را متقاعد کرد
که در مادر بودن شکست خوردم
02:30
and it's partiallyتا اندازه ای this senseاحساس of failureشکست
that bringsبه ارمغان می آورد me here todayامروز.
38
125840
3720
و بخشی از این حس شکست
مرا امروز به اینجا آورده است
02:36
Asideگذشته از from his fatherپدر,
39
131240
1256
جدا از پدرش،
02:37
I was the one personفرد
who knewمی دانست and lovedدوست داشتنی Dylanدیلان the mostاکثر.
40
132520
3560
من تنها کسی بودم که دیلان را
از همه بیشتر می شناختم و دوست می داشتم.
02:41
If anyoneهر کسی could have knownشناخته شده
what was happeningاتفاق می افتد,
41
136800
2256
اگر کسی می توانست
بفهمد چه اتفاقی افتاده است،
02:44
it should have been me, right?
42
139080
1720
باید ان کس من می بودم، درسته ؟
02:47
But I didn't know.
43
142000
1200
ولی من نمی دونستم.
02:50
Todayامروز, I'm here to shareاشتراک گذاری the experienceتجربه
44
145440
1896
من امروز اینجا هستم
تجربه ای را به میان بگذارم
02:52
of what it's like to be the motherمادر
of someoneکسی who killsمی کشد and hurtsدرد می کند.
45
147360
3720
از اینکه مادر کسی که کشته و آسیب زده
به چه می ماند.
02:57
For yearsسالها after the tragedyتراژدی,
I combedشانه throughاز طریق memoriesخاطرات,
46
152200
3856
برای سالیان بعد از ان فاجعه،
من درگیر خاطرات شدم
03:01
tryingتلاش کن to figureشکل out
exactlyدقیقا where I failedناموفق as a parentوالدین.
47
156080
3600
تا سعی کنم بفهمم دقیقا کجا را
به عنوادن والد شکست خوردم.
03:05
But there are no simpleساده answersپاسخ ها.
48
160280
2736
اما پاسخی مشخصی در آن وجون ندارد.
من نمی توانم راه حلی برایتان بیاورم
03:08
I can't give you any solutionsراه حل ها.
49
163040
1920
تمام کاری که میتوانم انجام دهم
03:10
All I can do
50
165520
1200
03:12
is shareاشتراک گذاری what I have learnedیاد گرفتم.
51
167760
2360
به اشتراک گذاشتن انچه که یاد گرفته ام است.
03:16
When I talk to people
who didn't know me before the shootingsتیراندازی,
52
171440
3616
وقتی من با مردمی که قبل از کشتار
من را نمی شناختند صحبت میکنم
03:20
I have threeسه challengesچالش ها to meetملاقات.
53
175080
1800
با سه چالش روبرو هستم
03:22
First, when I walkراه رفتن into a roomاتاق like this,
54
177640
3200
نخست، وقتی من داخل اتاقی مثل اینجا میشوم،
03:26
I never know if someoneکسی there
has experiencedبا تجربه lossاز دست دادن
55
181480
3576
نمیدانم آیا کسی در آنجاست
که تجربه از دست دادن (عزیزی)
بخاطرکاری که پسرم انجام داده
03:30
because of what my sonفرزند پسر did.
56
185080
1720
من احساس میکنم نیاز است پاسخگو باشم در مورد
مصیبتی که یکی از اعضای خانواده ام باعث آن بوده است
03:33
I feel a need to acknowledgeاذعان the sufferingرنج کشیدن
causedباعث by a memberعضو of my familyخانواده
57
188080
4136
03:37
who isn't here to do it for himselfخودت.
58
192240
2200
کسی که الان اینجا نیست
تا خودش این کار را انجام دهد.
پس در ابتدا، با تمام قلبم،
03:40
So first, with all of my heartقلب,
59
195080
2560
03:43
I'm sorry if my sonفرزند پسر has causedباعث you painدرد.
60
198320
3240
متاسفم اگر پسرم باعث درد برای شماست.
03:48
The secondدومین challengeچالش I have
61
203640
1760
دومین چالشی که دارم
03:51
is that I mustباید askپرسیدن for understandingدرك كردن
and even compassionمحبت
62
206040
3720
این است که باید از آنها (شنوندگان)
بخواهم درک کنند و حتی غم خواری کنند
03:55
when I talk about
my son'sپسران deathمرگ as a suicideخودکشی کردن.
63
210560
3240
زمانی که من درمورد مرگ پسرم به عنوان
خودکشی (انتحاری) صحبت میکنم.
03:59
Two yearsسالها before he diedفوت کرد,
64
214480
2136
دو سال قبل از مرگش،
04:01
he wroteنوشت on a pieceقطعه of paperکاغذ in a notebookنوت بوک
65
216640
2216
او بر روی تکه کاغذی
در دفتر یادداشت نوشته بود
04:03
that he was cuttingبرش دادن himselfخودت.
66
218880
1560
که خودش را می کشد.
04:06
He said that he was in agonyآکنه
67
221200
1616
او می گفت که در عذاب می کشد.
04:07
and wanted to get a gunاسلحه
so he could endپایان his life.
68
222840
2640
و یک اسلحه می خواهد تا
بتواند به زندگی اش پایان دهد.
04:11
I didn't know about any of this
untilتا زمان monthsماه ها after his deathمرگ.
69
226160
3760
من هیچکدام از اینهارا تا چند ماه
بعد از مرگش نمی دانستم
04:15
When I talk about his deathمرگ as a suicideخودکشی کردن,
70
230720
3416
وقتی من در مورد مرگ او به عنوان
خودکشی انتحاری صحبت می کنم،
04:19
I'm not tryingتلاش کن to downplayضعف the viciousnessشرارت
he showedنشان داد at the endپایان of his life.
71
234160
4040
در این تلاش نیستم که شرارتی که دراواخر
زندگی اش انجام داد را کم کنم
04:23
I'm tryingتلاش کن to understandفهمیدن
72
238840
1976
من تلاش میکنم تا بفهمم
04:25
how his suicidalخودکشی thinkingفكر كردن
73
240840
2096
چگونه افکار خودکشی او
04:27
led to murderآدم کشی.
74
242960
1440
منجر به کشتن دیگران شد.
04:30
After a lot of readingخواندن
and talkingصحبت کردن with expertsکارشناسان,
75
245080
3216
بعد از خواندن و صحبت کردن
بسیار با کارشناسان
04:33
I have come to believe
76
248320
1656
من اعتقاد پیدا کردم
04:35
that his involvementدست داشتن in the shootingsتیراندازی
was rootedنشات گرفتن not in his desireمیل to killکشتن
77
250000
4720
که نقش او در تیراندازی
ریشه ای در آرزوی قتل (دیگران) نداشت
04:40
but in his desireمیل to dieمرگ.
78
255480
1680
بلکه (ریشه در) آرزوی او در مرگش بود
04:43
The thirdسوم challengeچالش I have
when I talk about my son'sپسران murder-suicideقتل و خودکشی
79
258320
5296
سومین چالشی که من هنگام صحبت درمورد
کشتار انتحاری پسرم دارم
04:48
is that I'm talkingصحبت کردن about mentalذهنی healthسلامتی --
80
263640
2920
این است که من در مورد سلامت روانی...
(بغض گوینده)
04:52
excuseبهانه me --
81
267680
1216
منو ببخشید
04:53
is that I'm talkingصحبت کردن about mentalذهنی healthسلامتی,
82
268920
2616
این است که من درمورد سلامت روانی،
04:56
or brainمغز healthسلامتی, as I preferترجیح می دهند to call it,
because it's more concreteبتن.
83
271560
4176
یا سلامت مغزی، من به این اسم ترجیح می دهم،
چون اینطوی درست تر است.
05:00
And in the sameیکسان breathنفس کشیدن,
I'm talkingصحبت کردن about violenceخشونت.
84
275760
3736
و در یک کلام،
من در مورد خشونت حرف میزنم.
05:04
The last thing I want to do
is to contributeمشارکت to the misunderstandingسوء تفاهم
85
279520
3576
آخزین چیزی که من میخواهم انجام بدم
اینه که همکاری کنم در سوءتفاهمی
05:08
that alreadyقبلا existsوجود دارد around mentalذهنی illnessبیماری.
86
283120
3216
که هنوز در اطراف بیماری های روانی وجود داد
05:11
Only a very smallکوچک percentدرصد of those
who have a mentalذهنی illnessبیماری
87
286360
4776
فقط یک درصد کمی از افرادی که بیماری
روانی دارند
05:16
are violentخشن towardبه سمت other people,
88
291160
2240
نسبت به دیگران خشونت دارند،
05:19
but of those who dieمرگ by suicideخودکشی کردن,
89
294800
3136
اما کسانی که در اثر خودکشی انتحاری میمیرند،
05:22
it's estimatedتخمین زده that about 75
to maybe more than 90 percentدرصد
90
297960
4216
پیشبینی میشود۷۵٪ یا بیش ۹۰٪ باشند
05:27
have a diagnosableقابل تشخیص است
mentalذهنی healthسلامتی conditionوضعیت of some kindنوع.
91
302200
3400
که علایم قابل تشخیص
شرایط سلامت روانی را به نوعی دارند.
05:31
As you all know very well,
92
306680
1256
همانگونه که بخوبی می دانید،
05:32
our mentalذهنی healthسلامتی careاهميت دادن systemسیستم
is not equippedمجهز بودن to help everyoneهر کس,
93
307960
2960
سیستم سلامت روانی ما برای کمک
به هرکسی تجهیز نشده است،
05:37
and not everyoneهر کس with destructiveمخرب thoughtsاندیشه ها
94
312000
2496
و تمامی افرادی با افکار مخرب
05:39
fitsمتناسب است the criteriaشاخص
95
314520
1736
با شاخص ها تناسب پیدا نمی کنند
05:41
for a specificخاص diagnosisتشخیص.
96
316280
2160
برای یک تشخیص خاص.
05:44
Manyبسیاری who have ongoingدر دست اقدام feelingsاحساسات
97
319200
2016
تمام کسانی که احساسات مداومی
05:46
of fearترس or angerخشم or hopelessnessناامیدی
98
321240
3736
از وحشت یا عصبانیت یا ناامیدواری دارند
05:50
are never assessedارزیابی شد or treatedتحت درمان.
99
325000
1880
هیچوقت تشخیص و درمان نمیشوند.
05:52
Too oftenغالبا, they get our attentionتوجه
only if they reachنائل شدن a behavioralرفتاری crisisبحران.
100
327640
4640
اکثراً، آنها هنگامی توجه ما را جلب میکنند
که به یک شرایط بحران رفتاری می رسند.
05:58
If estimatesتخمین می زند are correctدرست
101
333400
2056
اگر پیشبینی ها درست باشند
06:00
that about one
to two percentدرصد of all suicidesخودکشی
102
335480
2936
که درحدود یک یا دو درصد از تمام خودکشی ها
06:03
involvesشامل می شود the murderآدم کشی of anotherیکی دیگر personفرد,
103
338440
2080
شامل قتل دیگران می شوند،
06:07
when suicideخودکشی کردن ratesنرخ ها riseبالا آمدن,
as they are risingرو به افزایش for some populationsجمعیت ها,
104
342080
3920
وقتی نرخ خودکشی رشد میکند،همانگونه که
در بعضی جوامع در حال رشد هستند،
06:11
the murder-suicideقتل و خودکشی ratesنرخ ها
will riseبالا آمدن as well.
105
346720
2680
نرخ خودکشی همراه با قتل نیز بالا خواهد رفت
06:15
I wanted to understandفهمیدن what was going on
in Dylan'sدیلن mindذهن priorقبل از to his deathمرگ,
106
350520
5496
من میخواهم بدانم چه چیزی در ذهن دیلان
قبل از مرگش روی داد،
06:21
so I lookedنگاه کرد for answersپاسخ ها
from other survivorsبازماندگان of suicideخودکشی کردن lossاز دست دادن.
107
356040
3720
پس من به دنبال پاسخ افرادی
که در حمله انتحاری زنده مانده بودند، گشتم
06:26
I did researchپژوهش and volunteeredداوطلبانه
to help with fund-raisingجذب سرمایه eventsمناسبت ها,
108
361640
4536
من جستجو کردم و در رویدادهای خیریه ایی
برای کمک داوطلب شدم.
06:31
and wheneverهر زمان که I could,
109
366200
1776
و در این زمان من توانستم
06:33
I talkedصحبت کرد with those who had
survivedجان سالم به در برد theirخودشان ownخودت suicidalخودکشی crisisبحران
110
368000
4496
با کسی که در یک بحران انتحاری
زنده مانده بود صحبت کنم.
06:37
or attemptتلاش کنید.
111
372520
1200
یا تلاش کردم (صحبت کنم)
06:39
One of the mostاکثر helpfulمفید است
conversationsگفتگو I had
112
374840
2216
یکی از موفق ترین گفتگو هایی که داشتم
06:42
was with a coworkerهمکار
113
377080
1456
با یک همکار بود
کسی که گوش ایستاده بود در
هنگام صحبت من با فرد دیگری
06:43
who overheardشنیدم me talkingصحبت کردن to someoneکسی elseچیز دیگری
114
378560
1905
06:45
in my officeدفتر cubicleکابین.
115
380489
1200
در اطاقک دفترم.
06:47
She heardشنیدم me say
that Dylanدیلان could not have lovedدوست داشتنی me
116
382760
3416
او شنید که من گفتم: دیلان نمیتوانست
من را دوست داشته باشد
اگر میتوانست کاری به آن وحشتناکی انجام دهد،
که انجام داد.
06:51
if he could do something
as horribleناگوار as he did.
117
386200
2760
06:55
Laterبعد, when she foundپیدا شد me aloneتنها,
118
390000
1800
بعد، وقتی او مرا تنها یافت
06:57
she apologizedعذر خواهی کرد for overhearingگوش دادن
that conversationگفتگو,
119
392760
2456
او بخاطر استراق سعع آن مکالمات معذرت خواست
07:00
but told me that I was wrongاشتباه.
120
395240
1560
اما او به من گفت که در اشتباهم
07:02
She said that when she was
a youngجوان, singleتنها motherمادر
121
397880
2616
او گفت وقتی جوان بود، مادر تنها
07:05
with threeسه smallکوچک childrenفرزندان,
122
400520
1440
با سه بچه کوچک،
07:07
she becameتبدیل شد severelyشدیدا depressedافسرده
and was hospitalizedبستری شده to keep her safeبی خطر.
123
402600
4640
به شدت افسرده شد و برای حفظ
سلامتی در بیمارستان بستری شد
07:13
At the time, she was certainمسلم - قطعی
124
408000
2296
در این زمان، او مطمئن بود
07:15
that her childrenفرزندان
would be better off if she diedفوت کرد,
125
410320
3256
که فرزندانش بهتر خواهند بود اگر بمیرد،
07:18
so she had madeساخته شده a planطرح to endپایان her life.
126
413600
2240
بنابرین نقشه ای برای اتمام زندگی اش کشید
07:21
She assuredخاطر جمع me that a mother'sمادر love
was the strongestقوی ترین bondرابطه on Earthزمین,
127
416880
4056
او به من اطمینان داد عشق مادر
قوی ترین رابطه در زمین است
07:25
and that she lovedدوست داشتنی her childrenفرزندان
more than anything in the worldجهان,
128
420960
3040
و او فرزندش را بیش از
هرچیزی در دنیا دوست داشت
07:29
but because of her illnessبیماری,
129
424640
2216
اما بخاطر بیماری اش،
07:31
she was sure that they
would be better off withoutبدون her.
130
426880
2840
او اطمینان داشت که اگر نباشد
آنها بهتر خواهند بود
07:36
What she said and what
I've learnedیاد گرفتم from othersدیگران
131
431680
2376
چیزی که او گفت و چیزهایی که از دیگران
یاد گرفتم
07:39
is that we do not make
the so-calledباصطلاح decisionتصمیم گیری or choiceانتخابی
132
434080
4736
این بود که ما انتخاب و به اصطاح تصمیم
07:43
to dieمرگ by suicideخودکشی کردن
133
438840
1576
برای مردن به وسیله خودکشی
07:45
in the sameیکسان way
that we chooseانتخاب کنید what carماشین to driveراندن
134
440440
2856
را ازهمان راهی که تصمیم به چه ماشینی راندن
07:48
or where to go on a Saturdayشنبه night.
135
443320
2120
یا کجا برای شب شنبه رفتن، نمیگیریم.
07:51
When someoneکسی is
in an extremelyفوق العاده suicidalخودکشی stateحالت,
136
446360
3096
وقتی کسی بشدت در حالت خودکشی است
07:54
they are in a stageمرحله fourچهار
medicalپزشکی healthسلامتی emergencyاضطراری.
137
449480
4520
آنها در وضعیت 4
اضطراری برای سلامت پزشکی هستند
07:59
Theirآنها thinkingفكر كردن is impairedضعیف and they'veآنها دارند
lostکم شده accessدسترسی به to toolsابزار of self-governanceخودگردانی.
138
454680
4480
افکار انها ضعیف شده و آنها دسترسی به
ابزارهای خود-مدیریتی را از دست داده اند
08:05
Even thoughگرچه they can
make a planطرح and actعمل کن with logicمنطق,
139
460320
3176
حتی با اینکه انها می توانند
با منطق برنامه ریزی و عمل کنند
08:08
theirخودشان senseاحساس of truthحقیقت
is distortedتحریف شده by a filterفیلتر کردن of painدرد
140
463520
3936
اما احساس آنان از حقیقت با یک فیلتری
از درد مختل شده است
08:12
throughاز طریق whichکه they
interpretتفسیر theirخودشان realityواقعیت.
141
467480
2600
که واقعیت را برای انها
(بگونه ایی دیگر) تفسیر میکند
08:15
Some people can be very good
at hidingقایم شدن this stateحالت,
142
470880
3656
بعضی از مردم میتوانند به خوبی
این احساس را مخفی کنند،
08:19
and they oftenغالبا have
good reasonsدلایل for doing that.
143
474560
2360
و آنها معمولا دلیل خوبی برای این کار دارند
08:23
Manyبسیاری of us have
suicidalخودکشی thoughtsاندیشه ها at some pointنقطه,
144
478840
3176
بیشتر ما در زمانی افکار خودکشی داریم
08:27
but persistentمداوم,
ongoingدر دست اقدام thoughtsاندیشه ها of suicideخودکشی کردن
145
482040
3496
اما مقاومت در برابر افکار خودکشی
08:30
and devisingطراحی شده a meansبه معنای to dieمرگ
146
485560
2216
و به وجود آوردن یک معنی برای زندگی کردن
08:32
are symptomsعلائم of pathologyآسيب شناسي,
147
487800
2336
نشانه هایی از علم آسیب شناسی هستند
08:35
and like manyبسیاری illnessesبیماری ها,
148
490160
1896
و مانند بسیاری از بیماری ها،
08:37
the conditionوضعیت has to be
recognizedشناسایی شده and treatedتحت درمان
149
492080
2760
علایم باید شناسایی شده و درمان شوند
08:40
before a life is lostکم شده.
150
495520
1520
قبل از، از دست دادن زندگی
08:43
But my son'sپسران deathمرگ
was not purelyصرفا a suicideخودکشی کردن.
151
498600
2840
اما مرگ پسر من،به تنهایی یک خودکشی نبود
08:47
It involvedگرفتار massجرم murderآدم کشی.
152
502200
1760
بلکه کشتار عظیمی را نیز شامل بود
08:50
I wanted to know how his
suicidalخودکشی thinkingفكر كردن becameتبدیل شد homicidalقاتل.
153
505080
5880
من میخواستم بدانم چگونه افکار خودکشی
او تبدیل به آدم کشی شد
08:56
But researchپژوهش is sparseپراکنده
and there are no simpleساده answersپاسخ ها.
154
511920
3160
اما تحقیقات پراکنده است و پاسخ مشخصی نیست
09:01
Yes, he probablyشاید had ongoingدر دست اقدام depressionافسردگی.
155
516240
2919
بله، او شاید افسردگی رو به وقوع داشت.
09:05
He had a personalityشخصیت
that was perfectionisticکمال گرا and self-reliantوابسته به خود,
156
520679
5561
او شخصیت کمال گرا و متکی به خود داشت.
09:12
and that madeساخته شده him lessکمتر likelyاحتمال دارد
to seekبه دنبال help from othersدیگران.
157
527120
3760
و آن ها او تبدیل به کسی کرده بود که
کمتر از دیگران کمک طلب میکرد
09:16
He had experiencedبا تجربه
triggeringراه اندازی eventsمناسبت ها at the schoolمدرسه
158
531880
3456
او تجربه اتفاقات محرکی در مدرسه داشت
09:20
that left him feelingاحساس
debasedافسردگی and humiliatedتحقیر شده and madدیوانه.
159
535360
5400
که احساس خواری، تحقیر، عصبیت
را در او گذاشت
09:27
And he had a complicatedبغرنج friendshipدوستی
160
542160
3256
او روابط دوستانه پیچیده ای داشت
09:30
with a boyپسر who sharedبه اشتراک گذاشته شده his feelingsاحساسات
of rageخشم and alienationبیگانگی,
161
545440
4336
با یک پسری ( اریک) که احساسات
بیگانه ستیزی و خشم در او ایجاد شده بود،
09:34
and who was seriouslyبه طور جدی disturbedمختل,
162
549800
3096
کسی که شدیدا پریشان بود،
09:37
controllingکنترل and homicidalقاتل.
163
552920
1880
در کنترل(خود) و آدم کشی کردن
09:41
And on topبالا of this periodدوره زمانی in his life
164
556280
2856
و در اوج این دوره زندگی اش
09:44
of extremeمفرط vulnerabilityآسیب پذیری and fragilityتردی,
165
559160
3160
از آسیپ پذیری و شکنندگی
09:48
Dylanدیلان foundپیدا شد accessدسترسی به to gunsاسلحه
166
563280
2376
دیلان به اسلحه دسترسی پیدا کرد
که البته ما هرگز (سلاح) برای
خودمان در خانه نداشتیم.
09:50
even thoughگرچه we'dما می خواهیم never
ownedمتعلق به any in our home.
167
565680
2160
09:53
It was appallinglyدلهره آور easyآسان
for a 17-year-oldساله boyپسر to buyخرید gunsاسلحه,
168
568800
5216
این وحشتناک است که یک پسر 17 ساله
به راحتی بتواند اسلحه بخرد
09:59
bothهر دو legallyقانونی and illegallyغیرقانونی,
withoutبدون my permissionمجوز or knowledgeدانش.
169
574040
4640
در هر دو حالت، قانونی یا غیر قانونی،
بدون اجازه من یا با آگاهی
10:04
And somehowبه نحوی, 17 yearsسالها
and manyبسیاری schoolمدرسه shootingsتیراندازی laterبعد,
170
579880
4520
و هرترتیبی که هست، پسران ۱۷ ساله و
بعد کلی تیراندازی در مدارس
هنوز هم به طور وحشتناکی(این کار)آسان است
10:10
it's still appallinglyدلهره آور easyآسان.
171
585080
1800
10:14
What Dylanدیلان did that day brokeشکست my heartقلب,
172
589160
2720
آنچیزی که آن روز دیلان انجام داد،
قلب مرا شکست
10:18
and as traumaتروما so oftenغالبا does,
173
593240
1856
و همچون یک آسیب روحی روانی عمل میکند،
10:20
it tookگرفت a tollتلفات on my bodyبدن and on my mindذهن.
174
595120
2960
آن (حادثه) عوارضی بر روی بدن و ذهنم گذاشت.
10:24
Two yearsسالها after the shootingsتیراندازی,
I got breastپستان cancerسرطان,
175
599360
2440
دو سال بعد از تیراندازی،
من سرطان پستان گرفتم،
10:28
and two yearsسالها after that,
I beganآغاز شد to have mentalذهنی healthسلامتی problemsمشکلات.
176
603200
3360
و دو سال بعد ا آن،
من شروع کردم به داشتن مشکلات روانی
10:33
On topبالا of the constantثابت, perpetualدائمی griefغم و اندوه
177
608480
3416
علاوه بر غم ثابت و همیشگی،
10:36
I was terrifiedوحشت زده that I would runاجرا کن
into a familyخانواده memberعضو
178
611920
3576
من وحشت داشتم از اینکه بروم
به جمع خانواده ایی
10:40
of someoneکسی Dylanدیلان had killedکشته شده,
179
615520
2056
کسانی که دیلان کشت،
10:42
or be accostedبرخورد کرد by the pressمطبوعات
180
617600
2376
یا با مطبوعات مواجه بشوم.
10:45
or by an angryخشمگین citizenشهروند.
181
620000
1480
یا با شهروندان عصبانی
10:47
I was afraidترسیدن to turnدور زدن on the newsاخبار,
182
622920
2576
من از روشن کردن اخبار می ترسیدم،
10:50
afraidترسیدن to hearشنیدن myselfخودم beingبودن calledبه نام
a terribleوحشتناک parentوالدین or a disgustingچندش آور personفرد.
183
625520
4960
از اینکه بشنوم مرا به عنوان یک
مادر وحشتناک یا فردی نفرت انگیز صدا میکنند
10:58
I startedآغاز شده havingداشتن panicوحشت attacksحملات.
184
633320
2040
من شروع به داشتن حملات ترس و وحشت کردم.
11:02
The first boutمبارزه startedآغاز شده
fourچهار yearsسالها after the shootingsتیراندازی,
185
637240
4176
اولین کشمکش چهار سال بعد
از تیراندازی شروع شد
11:06
when I was gettingگرفتن readyآماده
for the depositionsرسوبات
186
641440
2536
وقتی من آماده برای بازجویی ها شدم
11:09
and would have to meetملاقات
the victims'قربانیان' familiesخانواده ها faceصورت to faceصورت.
187
644000
2800
و می باید خانواده های قربانیان را
چهره به چهره می دیدم.
11:12
The secondدومین roundدور startedآغاز شده
sixشش yearsسالها after the shootingsتیراندازی,
188
647600
3376
دور بعدی شش سال بعد از تیراندازی شروع شد،
11:16
when I was preparingآماده كردن
to speakصحبت publiclyبه طور عمومی about murder-suicideقتل و خودکشی
189
651000
3456
وقتی که من آماده شدم برای صحبت های همگانی
در مورد کشتار انتحاری
11:19
for the first time at a conferenceکنفرانس.
190
654480
2000
برای اولین بار در یک کنفرانس.
11:22
Bothهر دو episodesقسمت ها lastedطول کشید severalچند weeksهفته ها.
191
657520
2400
هر دو این دوره ها چندین هفته طول کشیدند.
11:27
The attacksحملات happenedاتفاق افتاد everywhereدر همه جا:
192
662160
2136
حملات (عصبی) در هرجایی اتفاق می افتادند
11:29
in the hardwareسخت افزار storeفروشگاه, in my officeدفتر,
193
664320
3296
در فرشگاه سخت افزار(ابزارآلات)، در دفترم،
11:32
or even while readingخواندن a bookکتاب in bedبستر.
194
667640
2040
یا حتی هنگام خواندن کتاب در تخت خواب
11:35
My mindذهن would suddenlyناگهان lockقفل کردن
into this spinningحال چرخش cycleچرخه of terrorترور
195
670600
5056
ذهنم ناگهان در دایره ایی چرخان
از وحشت قفل میکرد.
11:40
and no matterموضوع how I hardسخت I triedتلاش کرد
196
675680
2096
و تفاوتی نمی کرد چقدر من سخت تلاش می کردم
11:42
to calmآرام myselfخودم down
or reasonدلیل my way out of it,
197
677800
4056
تا خودم را آرام کنم یا در
مواجه با ان پیروز شوم
11:46
I couldn'tنمی توانستم do it.
198
681880
1280
من نمی توانستم انجامش بدهم
11:49
It feltنمد as if my brainمغز
was tryingتلاش کن to killکشتن me,
199
684440
2560
احساسی همچون اینکه مغزم
تلاش میکرد مرا بکشد
11:52
and then, beingبودن afraidترسیدن of beingبودن afraidترسیدن
200
687920
2576
و سپس ، ترس از هراسان شدن
11:55
consumedمصرف شده all of my thoughtsاندیشه ها.
201
690520
1800
تمام افکار من را از پا در آورد.
11:58
That's when I learnedیاد گرفتم firsthandدست اول
202
693200
1896
آن زمان بود که من مسقتیماً یاد گرفتم
12:00
what it feelsاحساس می کند like
to have a malfunctioningناکارآمدی mindذهن,
203
695120
2440
داشتن یک مغز خراب چه حسی دارد
12:03
and that's when I trulyبراستی
becameتبدیل شد a brainمغز healthسلامتی advocateمدافع.
204
698640
3480
و آن زمانی بود که
من واقعا مدافع سلامت مغزی بودم
12:08
With therapyدرمان and medicationدارو and self-careخود مراقبتی,
205
703760
2976
با درمان و دارو و خود مراقبتی
12:11
life eventuallyدر نهایت returnedبازگشت
206
706760
1816
در نهایت زندگی تغییر کرد
12:13
to whateverهر چه could be thought of
as normalطبیعی underزیر the circumstancesشرایط.
207
708600
3480
به آنچه که میتوان پنداشت
حالت عادی تحت شرایط(خاص).
وقتی من به عقب نگاه میکنم
به تمامی انچه که اتفاق افتاد،
12:18
When I lookedنگاه کرد back
on all that had happenedاتفاق افتاد,
208
713240
2056
12:20
I could see that my son'sپسران
spiralمارپیچ into dysfunctionاختلال عملکرد
209
715320
3560
من می توانستم مارپیچ (رفتار) پسرم
را در اختلال عملکرد ببینم
12:24
probablyشاید occurredرخ داده است
over a periodدوره زمانی of about two yearsسالها,
210
719680
3496
که شاید در مدت تقریبی
بیش از دو سال رخ داد
12:28
plentyفراوانی of time to get him help,
211
723200
2160
مقدار کافی از زمان
برای کمک به او (فراهم بود)
12:31
if only someoneکسی had knownشناخته شده
that he neededمورد نیاز است help
212
726280
3016
اگر یک نفر می دانست که او کمک نیاز دارد
12:34
and knownشناخته شده what to do.
213
729320
1320
ومیدانست چه چیزی انجام دهد.
12:40
Everyهرکدام time someoneکسی asksمی پرسد me,
214
735680
2576
هر زمان کسی از من میپرسد،
12:43
"How could you not have knownشناخته شده?",
215
738280
2456
"چطور تو نتوانستی بفهمی؟"
12:45
it feelsاحساس می کند like a punchپانچ in the gutروده.
216
740760
2000
احساسی مثل منگنه زدن به دل و روده می ماند
12:48
It carriesحمل می کند accusationاتهام
and tapsشیپور خاموشی into my feelingsاحساسات of guiltگناه
217
743840
4536
آن(جمله) با خود اتهام دارد و
به احساسات گناه من ضربه ای وارد میکند
12:53
that no matterموضوع how much therapyدرمان I've had
218
748400
2496
اهمیتی ندارد که چقدر درمان داشته ام
12:55
I will never fullyبه طور کامل eradicateریشه کن کردن.
219
750920
1920
من هرگز نخواهم توانست(آن حس)
را از بین ببرم
12:58
But here'sاینجاست something I've learnedیاد گرفتم:
220
753880
1620
اما آین چیزی است که یاد گرفتم:
13:01
if love were enoughکافی
221
756720
1856
اگر عشق به اندازه کافی باشد
13:03
to stop someoneکسی who is suicidalخودکشی
222
758600
2136
برای متوقف کردن کسی که خودکشی میکند
13:05
from hurtingصدمه زدن themselvesخودشان,
223
760760
1440
از آسیب زدن به خودش
13:08
suicidesخودکشی would hardlyبه سختی ever happenبه وقوع پیوستن.
224
763000
2200
خودکشی بشدت همواره اتفاق خواهد افتاد
13:11
But love is not enoughکافی,
225
766320
1800
بلکه عشق کافی نیست
13:14
and suicideخودکشی کردن is prevalentشایع.
226
769240
1760
و خودکشی برنده است
13:16
It's the secondدومین leadingمنتهی شدن causeسبب می شود of deathمرگ
227
771680
2816
این (خودکشی) دومین علت اصلی مرگ و میر است
13:19
for people ageسن 10 to 34,
228
774520
2200
برای افرادی در سن ۱۰ تا ۳۴
13:22
and 15 percentدرصد of Americanآمریکایی youthجوانان
229
777640
2656
و ۱۵ درصد از جوانان آمریکایی
13:25
reportگزارش havingداشتن madeساخته شده a suicideخودکشی کردن planطرح
230
780320
2736
که گذارش شده است نقشه خودکشی میکشیدند
13:28
in the last yearسال.
231
783080
1200
در سال گذشته.
13:31
I've learnedیاد گرفتم that no matterموضوع
how much we want to believe we can,
232
786160
4120
من یاد گرفته ام که اهمیتی ندارد چقدر ما
میخواهیم اعتقاد داشته باشیم که میتوانیم،
13:36
we cannotنمی توان know or controlکنترل
233
791000
2816
ما نمیتوانیم بفهمیم یا کنترل کنیم
13:38
everything our lovedدوست داشتنی onesآنهایی که think and feel,
234
793840
1960
هرچیزی که فرد عزیز ما فکر یا احساس میکند،
13:41
and the stubbornیک دنده beliefاعتقاد
that we are somehowبه نحوی differentناهمسان,
235
796760
3120
و اعتقاد لجوجانه این است که ما
فکر میکنیم به طریقی متفاوت هستیم
13:45
that someoneکسی we love
would never think of hurtingصدمه زدن themselvesخودشان
236
800560
3416
کسی که ما دوستش داریم،
هرگز به فکر آسیب زدن به خودش نخواهد افتاد
13:49
or someoneکسی elseچیز دیگری,
237
804000
1200
یا کسی دیگر،
13:51
can causeسبب می شود us to missاز دست دادن
238
806080
2016
میتواند باعث از دست دادن
13:53
what's hiddenپنهان in plainجلگه sightمنظره.
239
808120
1800
آن چیزی شود که به راحتی دیده میشود.
13:56
And if worstبدترین caseمورد scenariosسناریوها
do come to passعبور,
240
811840
3440
و اگربدترین شکل قضیه
در حال اتفاق افتادن باشد،
14:01
we'llخوب have to learnیاد گرفتن
to forgiveببخشید ourselvesخودمان for not knowingدانستن
241
816520
3896
ما باید یاد بگیریم که ببخشیم
خودمان را برای ندانستن
14:05
or for not askingدرخواست the right questionsسوالات
242
820440
2696
یا برای نپرسیدن سوال های درست
14:08
or not findingیافته the right treatmentرفتار.
243
823160
2720
یا پیدا نکردن معالجه های درست است.
14:12
We should always assumeفرض
244
827240
1256
ما باید همیشه فرض کنیم
14:13
that someoneکسی we love mayممکن است be sufferingرنج کشیدن,
245
828520
2640
کسی که ما دوستش داریم شاید در رنج است
14:16
regardlessبدون در نظر گرفتن of what they say
246
831880
2616
بدون در نظر گرفتن آنچیزی که آنها میگوید
14:19
or how they actعمل کن.
247
834520
1240
یا چگونه رفتار میکنند.
14:21
We should listen with our wholeکل beingبودن,
248
836720
2120
ما باید گوش بدهیم با تمام وجودمان،
14:24
withoutبدون judgmentsقضاوت ها,
249
839800
1200
بدون داوری،
14:26
and withoutبدون offeringارائه solutionsراه حل ها.
250
841680
2120
و بدون ارائه راه حل ها،
14:32
I know that I will liveزنده with this tragedyتراژدی,
251
847360
3216
من میدانم که با این مصیبت زندگی خواهم کرد،
14:35
with these multipleچندگانه tragediesتراژدی,
252
850600
1936
با این مصیبت‌های متعدد،
14:37
for the restباقی مانده of my life.
253
852560
1560
برای بقیه زندگی ام.
14:40
I know that in the mindsذهنها of manyبسیاری,
254
855320
2000
من میدانم که در ذهن بسیاری،
آنچیزی که من از دست داده ام قابل مقایسه با آنچه
که خانواده های دیگر از دست داده اند چیزی نیست.
14:46
what I lostکم شده can't compareمقايسه كردن
to what the other familiesخانواده ها lostکم شده.
255
861080
3760
من میدانم که کشمکش من (درد) آنها را
هیچگونه آسان تر نمی کند.
14:51
I know my struggleتقلا
doesn't make theirsخودشان any easierآسان تر.
256
866240
2600
14:56
I know there are even some who think
I don't have the right to any painدرد,
257
871000
5376
من میدانم که آنجا کسی است که حتی
فکر میکند من حق هیچ نوع دردی را ندارم
15:01
but only to a life of permanentدائمی penanceمجازات.
258
876400
2840
اما فقط برای زندگی از ندامت دائمی
15:06
In the endپایان what I know comesمی آید down to this:
259
881800
2680
در آخر آنچیزی که میدانم از این می آید:
15:10
the tragicغم انگیز factواقعیت is that even
the mostاکثر vigilantهوشیار and responsibleمسئول of us
260
885320
6176
حقیقت غم انگیز این است که، حتی افراد
بسیار حساس و مسئولیت پذیری از ما
15:16
mayممکن است not be ableتوانایی to help,
261
891520
1920
شاید نتوانند کمکی بکنند،
15:19
but for love'sعشق است sakeمنظور,
262
894840
2176
اما بخاطرعشق،
15:22
we mustباید never stop tryingتلاش کن
263
897040
2176
ما نباید هیچوقت دست از تلاش کردن برداریم
برای فهمیدن ندانسته ها.
15:24
to know the unknowableقابل تشخیص نیست.
264
899240
1480
15:26
Thank you.
265
901560
1216
متشکرم.
(تشویق حضار)
15:27
(Applauseتشویق و تمجید)
266
902800
2160
Translated by nima pourreza
Reviewed by soheila Jafari

▲Back to top

ABOUT THE SPEAKER
Sue Klebold - Activist
Sue Klebold has become a passionate agent working to advance mental health awareness and intervention.

Why you should listen

Sue Klebold is the mother of Dylan Klebold, one of the two shooters at Columbine High School in 1999. Since the massacre, Sue has spent years excavating every detail of her family life, and trying to understand what she could have done to prevent it. In 2016, after years of evading public scrutiny, Klebold published A Mother's Reckoning: Living In the Aftermath of Tragedy, a powerful memoir in which she explores the crucial intersection between mental health and violence. As a passionate advocate for brain health awareness and intervention, she is donating any profits from the book to mental health charities, research and suicide prevention, hoping for solutions that will help parents and professionals spot and thwart signs of trouble.

More profile about the speaker
Sue Klebold | Speaker | TED.com