ABOUT THE SPEAKER
Megan Phelps-Roper - Writer, activist
A former member of Westboro Baptist Church, Megan Phelps-Roper is now a writer and educator on topics related to extremism, bullying and empathy in dialogue.

Why you should listen

Megan Phelps-Roper was raised in the Westboro Baptist Church, the Topeka, Kansas church known internationally for its daily public protests against members of the LGBT community, Jews, the military and countless others. As a child, teenager and early 20-something, she participated in the picketing almost daily and pioneered the use of social media in the church. Dialogue with "enemies" online proved instrumental in her deradicalization, and she left the church and her entire way of life in November 2012. Since then she has become an advocate for people and ideas she was taught to despise -- especially the value of empathy in dialogue with people across ideological lines. She speaks widely, engaging audiences in schools, universities, faith groups, and law enforcement anti-extremism workshops. Her forthcoming memoir will be published by Farrar, Straus and Giroux.

More profile about the speaker
Megan Phelps-Roper | Speaker | TED.com
TEDNYC

Megan Phelps-Roper: I grew up in the Westboro Baptist Church. Here's why I left

مگان فلپس ـ روپر: چرا از کلیسای باپتیست وِست‌بُرو که در آن بزرگ شده‌ام بیرون آمدم

Filmed:
9,147,153 views

تجربه بزرگ شدن در میان مردمانی که با تخریب دیگران شادمان می‌شوند چگونه است؟ مگان فلپس ـ روپر از جزئیات زندگی‌اش در پرحاشیه‌ترین کلیسای آمریکایی می‌گوید و توضیح می‌دهد که چگونه بحث‌هایش در توییتر کلید جدایی او از آنجا شد. او در این صحبت بی‌نظیر٬ از تجربییات شخصی خود از قطبش افراطی می‌گوید و اینکه چگونه با به کار بستن چند ترفند زیرکانه٬ می‌توان با افراد با گرایش‌های مختلف فکری مباحثه مفید داشت.
- Writer, activist
A former member of Westboro Baptist Church, Megan Phelps-Roper is now a writer and educator on topics related to extremism, bullying and empathy in dialogue. Full bio

Double-click the English transcript below to play the video.

وقتی برای اولین بار همراه خانواده‌ام
به صف معترضین پیوستم
00:12
I was a blue-eyedآبی چشم,
chubby-cheekedچاک دار five-year-oldپنج ساله
0
960
2656
00:15
when I joinedپیوست my familyخانواده
on the picketجادوگر lineخط for the first time.
1
3640
3120
دختربچه‌ای ۵ ساله
با چشمانی آبی و لپ‌‌های تپل بودم.
مادرم از من خواست
عروسک‌هایم را در ماشین بگذارم
00:19
My momمامان madeساخته شده me leaveترک کردن
my dollsعروسک ها in the minivanمینی واگن.
2
7840
2120
00:22
I'd standایستادن on a streetخیابان cornerگوشه
in the heavyسنگین Kansasکانزاس humidityرطوبت,
3
10800
3096
من در گوشه خیابان در هوای
شرجی کانزاس ایستاده بودم.
00:25
surroundedاحاطه شده by a fewتعداد کمی dozenدوازده relativesبستگان,
4
13920
2616
افراد خانواده‌ام دور و برم بودند
و من با مشت کوچکم
00:28
with my tinyکوچک fistsمشت clutchingچسبیده
a signامضا کردن that I couldn'tنمی توانستم readخواندن yetهنوز:
5
16560
3120
پلاکاردی را که آن موقع حتی
نمی‌توانستم بخوانم محکم چسبیده بودم:
00:32
"Gaysهمجنس گرا are worthyشایسته of deathمرگ."
6
20680
1600
"همنجسگرایان سزاوار مرگند."
00:35
This was the beginningشروع.
7
23120
1200
این شروع ماجرا بود.
اعتراضات ما کم‌کم به یک
رویه روزانه
00:37
Our protestsتظاهرات soonبه زودی becameتبدیل شد
a dailyروزانه occurrenceوقوع
8
25040
2216
00:39
and an internationalبین المللی phenomenonپدیده,
9
27280
1936
و بعد به یک پدیده جهانی تبدیل شد.
00:41
and as a memberعضو
of Westboroوستربورو Baptistباپتیست Churchکلیسا,
10
29240
2456
و من به عنوان یک عضو
کلیسای باپتیست وِست‌بُرو
00:43
I becameتبدیل شد a fixtureثابت
on picketجادوگر linesخطوط acrossدر سراسر the countryکشور.
11
31720
3136
همیشه خط مقدم این اعتراضات
در سراسر کشور بودم.
00:46
The endپایان of my antigayantigay picketingپیاده روی careerحرفه
12
34880
2336
پایان مأموریت ضد همجنسگرایی من
00:49
and life as I knewمی دانست it,
13
37240
1416
و پایان آن نوع زندگی
00:50
cameآمد 20 yearsسالها laterبعد,
14
38680
1656
بیست سال بعد
وقتی اتفاق افتاد که
00:52
triggeredباعث شد in partبخشی by strangersغریبه ها on Twitterتوییتر
15
40360
2496
با انسان‌هایی در توییتر آشنا شدم
00:54
who showedنشان داد me the powerقدرت
of engagingجذاب the other.
16
42880
2680
که به من قدرت درگیر کردن
دیگران را نشان دادند.
00:59
In my home,
17
47280
1216
در خانه ما
01:00
life was framedفریم as an epicحماسه
spiritualروحانی battleنبرد betweenبین good and evilبد.
18
48520
3120
زندگی نبردی معنوی بین خوبی و بدی بود.
01:04
The good was my churchکلیسا and its membersاعضا,
19
52200
2576
خوبان، کلیسای من و همه اعضای آن بودند
01:06
and the evilبد was everyoneهر کس elseچیز دیگری.
20
54800
1920
و بقیه، همه شرور.
01:09
My church'sکلیسا anticsعناوین were suchچنین
21
57880
1456
آداب عجیب کلیسا طوری بود
01:11
that we were constantlyبه طور مداوم
at oddsشانس with the worldجهان,
22
59360
2416
که ما دائماً در تضاد با کل دنیا بودیم.
01:13
and that reinforcedتقویت شده
our othernessدیگران on a dailyروزانه basisپایه.
23
61800
2799
قوانینی که هر روز
این تضاد را قوی‌تر می‌کرد.
01:17
"Make a differenceتفاوت
betweenبین the uncleanنابالغ and the cleanپاک کن,"
24
65640
2616
"برای پاک و نجس تفاوت قائل شو"
01:20
the verseآیه saysمی گوید,
25
68280
1336
آیه این را می‌گفت
01:21
and so we did.
26
69640
1336
پس ما هم انجام می‌دادیم.
01:23
From baseballبیسبال gamesبازی ها to militaryنظامی funeralsتشییع جنازه,
27
71000
2136
از بازی بیسبال تا خاکسپاری ارتش
01:25
we trekkedترکه acrossدر سراسر the countryکشور
with neonنئون protestاعتراض signsعلائم in handدست
28
73160
3776
ما خود را هر جور شده با
پلاکاردمان می‌رساندیم
01:28
to tell othersدیگران exactlyدقیقا
how "uncleanنابالغ" they were
29
76960
2976
تا به بقیه دقیقاً بفهمانیم که چقدر ناپاکند
01:31
and exactlyدقیقا why
they were headedهدایت for damnationلعنت.
30
79960
2720
و اینکه دقیقاً چرا لعنت شده‌اند.
01:35
This was the focusتمرکز of our wholeکل livesزندگی می کند.
31
83440
2360
این تمرکز اصلی زندگی ما بود.
01:38
This was the only way for me to do good
in a worldجهان that sitsنشسته in Satan'sشیطان lapدامن.
32
86400
4120
برای من در دنیایی که در آغوش شیطان بود
تنها راه خوب همین بود.
01:43
And like the restباقی مانده of my 10 siblingsخواهران و برادران,
33
91360
1976
و من هم مثل ده خواهر و برادر دیگرم
01:45
I believedمعتقد what I was taughtتدریس کرد
with all my heartقلب,
34
93360
2456
اعتقاد راسخی به آموخته‌هایم داشتم
01:47
and I pursuedدنبال Westboro'sوستربورو agendaدستور جلسه
with a specialویژه sortمرتب سازی of zealمشتاق.
35
95840
2840
و با تعصب خاصی دستورات
وِست‌بُرو را اجرا می‌کردم.
01:52
In 2009, that zealمشتاق broughtآورده شده me to Twitterتوییتر.
36
100000
2920
همین تعصب مرا در سال
۲۰۰۹ به پای توییتر کشاند.
01:55
Initiallyابتدا, the people
I encounteredمواجه شده on the platformسکو
37
103560
2416
در ابتدا٬ کسانی که با آن‌ها برخورد می‌کردم
01:58
were just as hostileخصومت آمیز as I expectedانتظار می رود.
38
106000
2216
همه طبق انتظار من، شرور بودند
02:00
They were the digitalدیجیتال versionنسخه
of the screamingجیغ زدن hordesانبوه
39
108240
2496
نسخه دیجیتالیِ جارزنان
02:02
I'd been seeingدیدن at protestsتظاهرات
sinceاز آنجا که I was a kidبچه.
40
110760
2656
که از کودکی در اعتراضات دیده بودم.
02:05
But in the midstدر میان of that digitalدیجیتال brawlنزاع,
41
113440
2456
اما در میانه این جدال دیجیتالی
02:07
a strangeعجیب patternالگو developedتوسعه یافته.
42
115920
2336
کم‌کم الگوی عجیبی شکل گرفت.
02:10
Someoneکسی would arriveرسیدن at my profileمشخصات
with the usualمعمولی rageخشم and scornنومیدی,
43
118280
4656
اگر کسی با خشم و تمسخر
به سراغ صفحه من می‌آمد
02:14
I would respondپاسخ دادن with a customسفارشی mixمخلوط کردن
of Bibleکتاب مقدس versesآیات, popپاپ cultureفرهنگ referencesمنابع
44
122960
4136
جواب او را با ترکیبی از
آیات انجیل٬ سخنان پاپ
02:19
and smileyلبخند facesچهره ها.
45
127120
1200
و صورتک‌‌های خندان می‌دادم.
02:21
They would be understandablyقابل فهم
confusedسردرگم and caughtگرفتار off guardنگهبان,
46
129479
4137
آن‌ها طبیعتاً غافلگیر و گیج می‌شدند
02:25
but then a conversationگفتگو would ensueبوجود می آید.
47
133640
1880
ولی در نهایت گفتگویی سر می‌گرفت.
02:28
And it was civilمدنی --
48
136120
1256
گفتگویی مدنی
02:29
fullپر شده of genuineاصل curiosityکنجکاوی on bothهر دو sidesدو طرف.
49
137400
2320
سرشار از کنجکاوی واقعی دوجانبه.
چگونه آن‌ها به چنین باور
ظالمانه‌ای از دنیا رسیده‌اند؟
02:32
How had the other come to suchچنین
outrageousظالمانه conclusionsنتیجه گیری about the worldجهان?
50
140360
3760
02:37
Sometimesگاهی the conversationگفتگو
even bledبیل into realواقعی life.
51
145120
2480
گفتگو‌ها گاهی وارد
زندگی واقعی هم می‌شدند.
02:40
People I'd sparredاسپرد with on Twitterتوییتر
52
148160
1656
کسانی که در توییتر
با آنها بحث می‌کردم
02:41
would come out
to the picketجادوگر lineخط to see me
53
149840
2336
وقت‌هایی که در شهرشان تظاهرات می‌کردم
02:44
when I protestedاعتراض کرد in theirخودشان cityشهر.
54
152200
1480
به دیدن من می‌آمدند.
02:46
A man namedتحت عنوان Davidدیوید was one suchچنین personفرد.
55
154840
2040
آقایی به نام دیوید یکی از آن‌ها بود.
02:49
He ranفرار کرد a blogوبلاگ calledبه نام "Jewliciousیهودیان,"
56
157520
2440
او بلاگی به نام "جولیشس" داشت،
02:52
and after severalچند monthsماه ها
of heatedگرم است but friendlyدوستانه argumentsاستدلال onlineآنلاین,
57
160800
3096
و بعد از چند ماه بحث‌ اینترنتی
داغ اما دوستانه
02:55
he cameآمد out to see me
at a picketجادوگر in Newجدید Orleansاورلئان.
58
163920
2400
او به دیدن من در جمع
معترضین نیواورلین آمد.
02:58
He broughtآورده شده me a Middleمیانه Easternشرق dessertدسر
from Jerusalemاورشلیم, where he livesزندگی می کند,
59
166920
3656
او برای من دسری خاورمیانه‌ای از اورشلیم
شهری که زندگی می‌کرد آورد
و من هم برایش شکلات حلال (بدون شیر)
بردم در حالی که روی
03:02
and I broughtآورده شده him kosherکوشر chocolateشکلات
60
170600
2256
03:04
and heldبرگزار شد a "God hatesمتنفرم Jewsیهودیان" signامضا کردن.
61
172880
2056
پلاکارد در دستم نوشته بود:
"خدا از یهودیان متنفر است"
03:06
(Laughterخنده)
62
174960
2056
(صدای خنده)
03:09
There was no confusionگیجی
about our positionsموقعیت ها,
63
177040
2056
هیچ ابهامی‌ درباره موضع‌‌های ما نبود
03:11
but the lineخط betweenبین friendدوست and foeدشمن
was becomingتبدیل شدن به blurredتار شده.
64
179120
3160
اما خط میان دوست و دشمن کم‌کم محو می‌شد.
03:14
We'dما می خواهیم startedآغاز شده to see eachهر یک other
as humanانسان beingsموجودات,
65
182800
2256
ما همدیگر را به چشم انسان نگاه می‌کردیم
03:17
and it changedتغییر کرد the way
we spokeصحبت کرد to one anotherیکی دیگر.
66
185080
2200
و این نگاه صحبت کردنمان
با هم را تغییر داد.
03:20
It tookگرفت time,
67
188280
1216
کمی‌ زمان برد
03:21
but eventuallyدر نهایت these conversationsگفتگو
plantedکاشته شده seedsدانه of doubtشک in me.
68
189520
3040
اما نهایتاً این گفتگوها٬
بذر شک را در من پروراند.
03:25
My friendsدوستان on Twitterتوییتر tookگرفت the time
to understandفهمیدن Westboro'sوستربورو doctrinesدکترین,
69
193080
3656
دوستان من در توییتر برای فهمیدن
فلسفه وست‌برو وقت می‌گذاشتند
03:28
and in doing so,
70
196760
1216
و در این راه
03:30
they were ableتوانایی to find inconsistenciesتناقضات
I'd missedاز دست رفته my entireکل life.
71
198000
3200
آن‌ها متوجه تناقضاتی می‌شدند که
من تمام عمرم آن‌ها را نفهمیده بودم.
چرا ما همجنسگرایان را
محکوم به مرگ می‌دانستیم
03:34
Why did we advocateمدافع
the deathمرگ penaltyمجازات for gaysهمجنسگرایان
72
202120
2896
03:37
when Jesusعیسی said, "Let he who is
withoutبدون sinگناه castقالب the first stoneسنگ?"
73
205040
3560
وقتی مسیح می‌گفت: "بگذارید کسی که گناهی
مرتکب نشده اولین سنگ را بندازد"؟
03:41
How could we claimادعا to love our neighborهمسایه
74
209280
2456
چگونه می‌توانستیم ادعا کنیم
همسایه‌مان را دوست داریم
03:43
while at the sameیکسان time
prayingدعا كردن for God to destroyاز بین رفتن them?
75
211760
2600
در حالی که همزمان از خدا
می‌خواستیم او را نابود کند؟
03:47
The truthحقیقت is that the careاهميت دادن shownنشان داده شده to me
by these strangersغریبه ها on the internetاینترنت
76
215880
3816
واقعیت این است که توجهی که این
غریبه‌‌ها در اینترنت به من نشان می‌دادند
03:51
was itselfخودش a contradictionتناقض.
77
219720
1720
خود یک تناقض بود.
03:54
It was growingدر حال رشد evidenceشواهد
78
222200
1256
شواهد زیادی بود
03:55
that people on the other sideسمت were not
the demonsشیاطین I'd been led to believe.
79
223480
3480
که نشان می‌داد آن دیگران شیاطینی
که من فکر می‌کردم نبودند.
04:00
These realizationsتحقق were life-alteringتغییر زندگی.
80
228200
2000
این یافته زندگی‌ام را تغییر داد.
04:03
Onceیک بار I saw that we were not
the ultimateنهایی arbitersداورها of divineالهی truthحقیقت
81
231240
3256
من دریافتم که ما داوران برحق الهی نیستیم
04:06
but flawedناقص humanانسان beingsموجودات,
82
234520
1776
بلکه انسان‌هایی ممکن‌الخطا هستیم
04:08
I couldn'tنمی توانستم pretendوانمود کنید otherwiseدر غیر این صورت.
83
236320
1560
نتوانستم تظاهر به چیز دیگری کنم.
04:10
I couldn'tنمی توانستم justifyتوجیه our actionsاقدامات --
84
238440
2456
من نتوانستم عملکردمان را توجیه کنم
04:12
especiallyبه خصوص our cruelظالمانه practiceتمرین
of protestingاعتراض funeralsتشییع جنازه
85
240920
2976
مخصوصاً اعتراضات ظالمانه‌مان
در تشییع جنازه‌ها
04:15
and celebratingجشن گرفتن humanانسان tragedyتراژدی.
86
243920
1680
و جشن گرفتن مصیبت انسان‌ها‌.
04:19
These shiftsتغییرات in my perspectiveچشم انداز
87
247520
1456
چنین تغییراتی در ذهنیت من باعث
04:21
contributedکمک کرد to a largerبزرگتر erosionفرسایش
of trustاعتماد in my churchکلیسا,
88
249000
3096
از بین رفتتن اعتماد من به کلیسا شد
04:24
and eventuallyدر نهایت it madeساخته شده it
impossibleغیرممکن است for me to stayاقامت کردن.
89
252120
2960
و نهایتا ماندن من را
در کلیسا غیر ممکن ساخت.
04:28
In spiteببخشید of overwhelmingغافلگیر کننده griefغم و اندوه and terrorترور,
I left Westboroوستربورو in 2012.
90
256680
4279
باوجود غم و وحشت زیاد من کلیسای
وست‌برو را در سال ۲۰۱۲ ترک کردم.
04:34
In those daysروزها just after I left,
91
262760
1896
در روز‌‌های اول ترک کلیسا
04:36
the instinctغریزه to hideپنهان شدن
was almostتقریبا paralyzingفلج کردن.
92
264680
3000
غریزه پنهان شدنی که داشتم فلج‌کننده بود.
04:40
I wanted to hideپنهان شدن
from the judgementداوری of my familyخانواده,
93
268240
2336
می‌خواستم از قضاوت خانواده‌ام پنهان شوم
چون مطمئن بودم آن‌ها دیگر
با من صحبت نخواهند کرد.
04:42
who I knewمی دانست would never
speakصحبت to me again --
94
270600
2216
04:44
people whoseکه thoughtsاندیشه ها and opinionsنظرات
had meantبه معنای everything to me.
95
272840
2920
کسانی که افکار و عقایدشان
برای من بسیار اهمیت داشت.
04:48
And I wanted to hideپنهان شدن from the worldجهان
I'd rejectedرد شد for so long --
96
276280
3376
و من می‌خواستم از تمام دنیایی پنهان شوم
که برای مدت طولانی رد کرده بودم
04:51
people who had no reasonدلیل at all
to give me a secondدومین chanceشانس
97
279680
2736
مردمانی که دلیلی نداشت
به من شانس دیگری دهند
04:54
after a lifetimeطول عمر of antagonismآنتاگونیسم.
98
282440
1960
بعد از یک عمر خصومت
ولی آن‌ها به طور باورنکردنی
04:57
And yetهنوز, unbelievablyباور نکردنی,
99
285600
1576
04:59
they did.
100
287200
1456
این شانس را به من دادند.
05:00
The worldجهان had accessدسترسی به to my pastگذشته
because it was all over the internetاینترنت --
101
288680
3376
دنیا به گذشته‌ی من دسترسی داشت
چون در همه جای اینترنت باقی بود --
05:04
thousandsهزاران نفر of tweetsتویت ها
and hundredsصدها of interviewsمصاحبه ها,
102
292080
2376
هزاران توییت و صد‌ها مصاحبه
05:06
everything from localمحلی TVتلویزیون newsاخبار
to "The Howardهوارد Sternاسترن Showنمایش" --
103
294480
3496
همه چیز از تلویزیون محلی
تا "نمایش هُوارد اِستِرن" --
05:10
but so manyبسیاری embracedدر آغوش گرفت me
with openباز کن armsبازوها anywayبه هر حال.
104
298000
2600
ولی بسیاری با آغوش باز مرا پذیرفتند.
برای همه آسیبی که زده بودم
یک عذرخواهی نوشتم
05:13
I wroteنوشت an apologyعذرخواهی
for the harmصدمه I'd causedباعث,
105
301800
2096
05:15
but I alsoهمچنین knewمی دانست that an apologyعذرخواهی
could never undoلغو کردن any of it.
106
303920
3440
هرچند می‌دانستم که یک عذرخواهی
آن همه کار را از بین نخواهد برد.
05:19
All I could do was try to buildساختن a newجدید life
107
307960
2256
تنها می‌توانستم برای ساختن
یک زندگی جدید تلاش کنم
05:22
and find a way somehowبه نحوی
to repairتعمیر some of the damageخسارت.
108
310240
3400
و راهی برای درست کردن
بخشی از آن آسیب بیابم.
05:26
People had everyهرکدام reasonدلیل
to doubtشک my sincerityخلوص,
109
314560
2376
مردم تمام شواهد برای شک
به صداقت من را داشتند
05:28
but mostاکثر of them didn't.
110
316960
1240
ولی اغلب آنها
من را پذیرفتند.
05:30
And --
111
318880
1200
و
05:32
givenداده شده my historyتاریخ,
112
320680
1216
در قبال سابقه من
05:33
it was more than I could'veمی توانستم hopedامیدوار بودم for --
113
321920
1936
خیلی بیشتر از انتظارم بهم دادند --
05:35
forgivenessبخشش and the benefitسود of the doubtشک.
114
323880
2456
بخشودگی و فرصت آزمایش صداقتم.
05:38
It still amazesتعجب me.
115
326360
1240
و این هنوز مبهوتم می‌کند.
05:40
I spentصرف شده my first yearسال away from home
116
328520
2560
من اولین سال را دور از خانواده
و سرگردان در کنار خواهر کوچکترم گذراندم
05:44
adriftمرده with my youngerجوانتر sisterخواهر,
117
332480
1696
05:46
who had chosenانتخاب شده to leaveترک کردن with me.
118
334200
1560
چون او هم می‌خواست با من
خانه را ترک کند.
05:48
We walkedراه می رفت into an abyssپرتگاه,
119
336800
1536
لبه پرتگاهی بودیم
05:50
but we were shockedبهت زده to find
the lightسبک and a way forwardرو به جلو
120
338360
3696
و بسیار شگفت زده می‌شدیم که
نوری و راهی به جلو می‌یافتیم
05:54
in the sameیکسان communitiesجوامع
we'dما می خواهیم targetedهدفمند for so long.
121
342080
2600
در همان اجتماعاتی که ما
برای سال‌‌های طولانی ضدشان بودیم.
05:57
Davidدیوید,
122
345600
1216
دیوید
دوست "یهودی‌وار"ام در توییتر
05:58
my "Jewliciousیهودیان" friendدوست from Twitterتوییتر,
123
346840
1896
06:00
invitedدعوت کرد us to spendخرج کردن time amongدر میان
a Jewishیهودی communityجامعه in Losلوس Angelesآنجلس.
124
348760
3736
ما را به جمع یهودیان
در لس آنجلس دعوت کرد.
06:04
We sleptگذشته ی فعل خوابیدن on couchesنیمکتها in the home
of a Hasidicحسیتی rabbiخرگوش and his wifeهمسر
125
352520
3216
ما روی مبل خانه خاخام حسیدی و همسرش
06:07
and theirخودشان fourچهار kidsبچه ها --
126
355760
1200
و چهار فرزندشان خوابیدیم --
06:09
the sameیکسان rabbiخرگوش that I'd protestedاعتراض کرد
threeسه yearsسالها earlierقبلا
127
357600
2816
همان خاخامی ‌که من سه سال
پیش برعلیه‌اش تظاهرات کردم
06:12
with a signامضا کردن that said,
"Your rabbiخرگوش is a whoreفاحشه."
128
360440
2200
با پلاکاردی که می‌گفت:
"خاخام شما زناکار است."
06:16
We spentصرف شده long hoursساعت ها talkingصحبت کردن
about theologyالهیات and Judaismیهودیت and life
129
364920
3936
ما ساعت‌‌های زیادی را به بحث
درباره الهیات یهودیت و زندگی گذراندیم
در حالی که در آشپزخانه پاک
مخصوص‌‌شان ظرف‌ها را می‌شستیم
06:20
while we washedشسته dishesظرف ها
in theirخودشان kosherکوشر kitchenآشپزخانه
130
368880
2216
06:23
and choppedخرد شده vegetablesسبزیجات for dinnerشام.
131
371120
1720
و برای شام سبزیجات خرد می‌کردیم.
06:25
They treatedتحت درمان us like familyخانواده.
132
373600
1560
با ما مانند خانواده برخورد می‌کردند
06:27
They heldبرگزار شد nothing againstدر برابر us,
133
375640
2096
بر ضدّ ما نبودند
06:29
and again I was astonishedشگفت زده شدم.
134
377760
1840
و من باز هم بهت‌زده بودم.
06:32
That periodدوره زمانی was fullپر شده of turmoilآشفتگی,
135
380760
1696
آن دوران سرشار از سردرگمی ‌بود
06:34
but one partبخشی I've returnedبازگشت to oftenغالبا
136
382480
2296
ولی بخشی که اغلب به یاد می‌آورم
06:36
is a surprisingشگفت آور realizationتحقق
I had duringدر حین that time --
137
384800
2880
آن حس تعجب آوری بود
که آن زمان با خود داشتم --
06:40
that it was a reliefتسکین and a privilegeامتیاز
to let go of the harshسخت judgmentsقضاوت ها
138
388520
4256
و آن حس فراغت و مصونیت از آن
بی‌توجهی به قضاوت‌‌های تندی بود
06:44
that instinctivelyبه طور غریزی ranفرار کرد throughاز طریق my mindذهن
about nearlyتقریبا everyهرکدام personفرد I saw.
139
392800
3920
که به طور غریزی در ذهن من
با دیدن تقریبا هر کسی می‌گذشت.
06:49
I realizedمتوجه شدم that now I neededمورد نیاز است to learnیاد گرفتن.
140
397680
2720
تازه آن موقع فهمیدم که باید می‌آموختم.
06:53
I neededمورد نیاز است to listen.
141
401040
1240
باید گوش می‌کردم.
06:55
This has been at the frontجلوی
of my mindذهن latelyاخیرا,
142
403520
2136
این حقیقت دائماً‌ پیش روی ذهنم است
06:57
because I can't help but see
in our publicعمومی discourseگفتگو
143
405680
2936
چون تعداد زیادی از
همان سخنرانی‌های مخربی
07:00
so manyبسیاری of the sameیکسان destructiveمخرب impulsesانگیزه ها
that ruledحکومت کرد my formerسابق churchکلیسا.
144
408640
4000
که کلیسای ما پیروی می‌کرد را
می‌بینم اما نمی‌توانم جلویشان را بگیرم.
07:05
We celebrateجشن گرفتن toleranceتحمل and diversityتنوع
more than at any other time in memoryحافظه,
145
413560
3936
ما تحمل و تنوع عقاید را بیش از
هر زمان دیگری جشن می‌گیریم
07:09
and still we growرشد more and more dividedتقسیم شده.
146
417520
2240
درحالی که شکاف در بین ما
هر روز بیشتر و بیشتر می‌شود.
07:12
We want good things --
147
420440
1896
ما چیز‌‌های خوب را می‌خواهیم.
07:14
justiceعدالت, equalityبرابری,
freedomآزادی, dignityکرامت, prosperityرفاه --
148
422360
3616
عدالت٬ برابری حقوق، آزادی، شأ،٬ کامیابی،
07:18
but the pathمسیر we'veما هستیم chosenانتخاب شده
149
426000
1296
اما این راهی که برگزیده‌ایم
07:19
looksبه نظر می رسد so much like the one
I walkedراه می رفت away from fourچهار yearsسالها agoپیش.
150
427320
3120
بیشتر شبیه مسیری‌ست که
من چهار سال پیش از آن خارج شدم
07:23
We'veما هستیم brokenشکسته شده the worldجهان into us and them,
151
431360
3136
ما دنیا را به دو بخش
ما و آن‌ها تقسیم کرده بودیم٬
07:26
only emergingدر حال ظهور from our bunkersپناهگاه ها long enoughکافی
152
434520
2056
و تنها به اندازه‌ای از
پناهگاهمان دور می‌شدیم
07:28
to lobلوب rhetoricalلفاظی grenadesنارنجک ها
at the other campاردوگاه.
153
436600
2240
که نارنجک حرفهایمان را
به اردوگاه طرف مقابل پرتاب کنیم.
07:31
We writeنوشتن off halfنیم the countryکشور
as out-of-touchخارج از دسترس liberalلیبرال elitesنخبگان
154
439840
3696
ما نصف کشور را به عنوان
نخبگان معتدل از همه جا بی‌خبر
07:35
or racistنژاد پرست misogynistبدبختی bulliesقلدر.
155
443560
2160
یا نژادپرستان زن‌ستیز قلدر کنار می‌گذاریم.
07:38
No nuanceنازک, no complexityپیچیدگی, no humanityبشریت.
156
446200
3400
بی هیچ دقتی، پیچیدگی و انسانیتی.
07:42
Even when someoneکسی does call for empathyیکدلی
and understandingدرك كردن for the other sideسمت,
157
450480
3816
حتی وقتی کسی برای همدردی و
درک از طرف دیگر کمک می‌خواهد،
07:46
the conversationگفتگو nearlyتقریبا always devolvesdevolves
158
454320
1896
گفتگو تقریباً همیشه به این ختم می‌شود
07:48
into a debateمناظره about
who deservesسزاوار است more empathyیکدلی.
159
456240
2240
که کدامیک به همدردی بیشتری احتیاج دارند.
07:51
And just as I learnedیاد گرفتم to do,
160
459720
1496
و همانگونه که من یادگرفتم٬
07:53
we routinelyبه طور معمول refuseامتناع to acknowledgeاذعان
the flawsمعایب in our positionsموقعیت ها
161
461240
3536
ما دائماً از پذیرش نقایص موضع‌ها‌یمان و
07:56
or the meritsشایستگی ها in our opponent'sحریف.
162
464800
1640
قوت استدلال مخالفان‌مان امتناع می‌کنیم.
07:59
Compromiseمصالحه is anathemaanathema.
163
467200
1800
سازش جایز نیست.
08:01
We even targetهدف people on our ownخودت sideسمت
when they dareجرات کن to questionسوال the partyمهمانی lineخط.
164
469600
4120
ما حتی به همفکران خودمان وقتی جرأت زیر
سوال بردن عقایدمان را می‌کنند٬ حمله می‌کنیم.
08:06
This pathمسیر has broughtآورده شده us cruelظالمانه,
snipingتیراندازی, deepeningعمیق تر polarizationقطبش,
165
474800
4496
این مسیر ما را به سمت ظلم،
حمله و شکاف بیشتر،
08:11
and even outbreaksشیوع بیماری of violenceخشونت.
166
479320
1600
و حتی تشدید خشونت می‌برد.
08:13
I rememberیاد آوردن this pathمسیر.
167
481560
2056
من این مسیر را در خاطر دارم.
08:15
It will not take us where we want to go.
168
483640
2160
این راه ما را به جایی
که می‌خواهیم نمی‌رساند.
08:19
What givesمی دهد me hopeامید is that
we can do something about this.
169
487080
2720
چیزی که امیدوارم می‌کند این است
می‌توانیم کاری برایش بکنیم
08:22
The good newsاخبار is that it's simpleساده,
170
490560
1640
خبر خوب این است که کار آسانی است
08:24
and the badبد newsاخبار is that it's hardسخت.
171
492840
1760
و خبر بد این است که کار سختی است.
08:27
We have to talk and listen
to people we disagreeمخالف بودن with.
172
495200
3960
ما باید به مخالفانمان گوش کنیم
و با آن‌ها صحبت کنیم.
08:32
It's hardسخت because we oftenغالبا can't fathomفهمیدن
173
500040
1896
سخت است چون ما نمی‌توانیم درک کنیم
08:33
how the other sideسمت
cameآمد to theirخودشان positionsموقعیت ها.
174
501960
2040
دیگران چگونه به این عقاید رسیده‌اند.
08:36
It's hardسخت because righteousصالح indignationخشم,
175
504800
2576
سخت است چون خشم خیرخواهانه،
08:39
that senseاحساس of certaintyیقین
that oursما is the right sideسمت,
176
507400
3176
آن حس یقین از درستی استدلالمان،
08:42
is so seductiveاغوا کننده.
177
510600
1559
خیلی دلفریب است.
08:44
It's hardسخت because it meansبه معنای
extendingگسترش دادن empathyیکدلی and compassionمحبت
178
512919
3337
سخت است چون به معنی ابراز یکدلی و مهربانی
به کسانی است که با ما از در خصومت
و تحقیر وارد شده‌اند.
08:48
to people who showنشان بده us
hostilityخصومت and contemptتحقیر.
179
516280
2519
08:51
The impulseضربان قلب to respondپاسخ دادن in kindنوع
is so temptingوسوسه انگیز,
180
519600
2959
تمایل آنی به اقدام متقابل کردن
خیلی وسوسه‌انگیز است
08:55
but that isn't who we want to be.
181
523360
1936
ولی ما که نمی‌خواهیم مثل آن‌ها باشیم.
08:57
We can resistمقاومت کردن.
182
525320
1656
می‌توانیم مقاومت کنیم.
08:59
And I will always be inspiredالهام گرفته to do so
by those people I encounteredمواجه شده on Twitterتوییتر,
183
527000
4456
و من همیشه به دوستانم در توییتر
که این کار را کردند غبطه می‌خورم٬
09:03
apparentآشکار enemiesدشمنان
who becameتبدیل شد my belovedمحبوب friendsدوستان.
184
531480
3696
دشمنان مسلم که تبدیل به دوستان عزیزم شدند.
09:07
And in the caseمورد of one particularlyبه خصوص
understandingدرك كردن and generousسخاوتمندانه guy,
185
535200
3416
برای مثال پسری با سخاوت و درک بالا٬
09:10
my husbandشوهر.
186
538640
1200
همسرم.
09:12
There was nothing specialویژه
about the way I respondedپاسخ داد to him.
187
540800
2840
هیچ چیز قابل توجهی در
شیوه برخورد من با او نبود.
09:16
What was specialویژه was theirخودشان approachرویکرد.
188
544960
2240
آنچه که خاص بود عملکرد آن‌ها بود.
09:20
I thought about it a lot
over the pastگذشته fewتعداد کمی yearsسالها
189
548080
2576
من در سال‌‌های اخیر خیلی به
این موضوع اندیشیده‌ام
09:22
and I foundپیدا شد fourچهار things
they did differentlyمتفاوت است
190
550680
2856
و چهار ویژگی متمایز در رفتار آن‌ها یافتم
09:25
that madeساخته شده realواقعی conversationگفتگو possibleامکان پذیر است.
191
553560
2080
که دلیل تشکیل یک گفتگوی واقعی است.
09:29
These fourچهار stepsمراحل were smallکوچک but powerfulقدرتمند,
192
557000
2336
این چهار قدم کوچک اما قدرتمند بودند
09:31
and I do everything I can to employاستخدام کنید them
in difficultدشوار conversationsگفتگو todayامروز.
193
559360
3760
و من امروز هر کاری که بتوانم انجام می‌دهم تا
این روش‌ها را در گفتگو‌‌های سخت به کار گیرم
اول اینکه فرض را بر نیت بد نگذاریم.
09:36
The first is don't assumeفرض badبد intentقصد.
194
564240
3200
09:40
My friendsدوستان on Twitterتوییتر realizedمتوجه شدم
195
568240
1456
دوستان من در توییتر فهمیده بودند
09:41
that even when my wordsکلمات
were aggressiveخشونت آمیز and offensiveتوهین آمیز,
196
569720
2936
که حتی وقتی الفاظ من
تند و توهین‌آمیز است
من خالصانه معتقد بودم
که عملم درست است.
09:44
I sincerelyخالصانه believedمعتقد
I was doing the right thing.
197
572680
2896
09:47
Assumingبا فرض اینکه illبیمار motivesانگیزه ها
almostتقریبا instantlyفورا cutsکاهش us off
198
575600
2976
فرض را بر نیت بد گذاشتن
بلافاصله ما را از فهم درست
09:50
from trulyبراستی understandingدرك كردن
why someoneکسی does and believesمعتقد است as they do.
199
578600
4296
علت عملکرد و اعتقاد
دیگران باز می‌دارد.
09:54
We forgetفراموش کردن that they're a humanانسان beingبودن
200
582920
1736
ما فراموش می‌کنیم آن‌ها انسان هستند
09:56
with a lifetimeطول عمر of experienceتجربه
that shapedشکل گرفته theirخودشان mindذهن,
201
584680
2976
با کوله‌باری از تجربیاتی
که ذهنشان را شکل داده
09:59
and we get stuckگیر
on that first waveموج of angerخشم,
202
587680
2696
و ما در اولین موج عصبانیت گیر می‌افتیم
10:02
and the conversationگفتگو has a very hardسخت time
ever movingدر حال حرکت beyondفراتر it.
203
590400
3600
و به همین علت پیشرفت
گفتگو تقریباً غیر ممکن می‌شود.
10:06
But when we assumeفرض good or neutralخنثی intentقصد,
204
594800
2656
ولی وقتی فرض را بر
نیت خوب یا خنثی بگذاریم
10:09
we give our mindsذهنها a much strongerقوی تر
frameworkچارچوب for dialogueگفتگو.
205
597480
3000
به ذهنمان فضای بیشتری
برای گفتگو می‌دهیم.
10:14
The secondدومین is askپرسیدن questionsسوالات.
206
602160
2840
دومین مورد سوال پرسیدن است.
10:17
When we engageمشغول کردن people
acrossدر سراسر ideologicalایدئولوژیک dividesتقسیم می کند,
207
605760
2576
وقتی افراد از طیف‌‌های
مختلف ایدئولوژيکی هستند
10:20
askingدرخواست questionsسوالات
helpsکمک می کند us mapنقشه the disconnectقطع شدن
208
608360
2456
سوال پرسیدن باعث اتصال گسستگی‌ها‌
10:22
betweenبین our differingمتفاوت است pointsنکته ها of viewچشم انداز.
209
610840
1800
بین دو نقطه نظر متفاوت می‌شود.
10:25
That's importantمهم because
we can't presentحاضر effectiveتاثير گذار argumentsاستدلال
210
613200
2896
اهمیت این موضوع اینجاست
که نمی‌توانیم بحث مفیدی داشته باشیم
10:28
if we don't understandفهمیدن where
the other sideسمت is actuallyدر واقع comingآینده from
211
616120
3360
اگر متوجه نباشیم تفکرات
دیگر از کجا منشأ می‌گیرد
10:32
and because it givesمی دهد them an opportunityفرصت
to pointنقطه out flawsمعایب in our positionsموقعیت ها.
212
620320
4120
به علاوه به طرف مقابل اجازه خواهیم داد
تا ضعف استدلال‌مان را گوشزد کند.
10:37
But askingدرخواست questionsسوالات
servesخدمت anotherیکی دیگر purposeهدف;
213
625080
2456
ولی سوال پرسیدن دلیل دیگری هم دارد؛
10:39
it signalsسیگنال ها to someoneکسی
that they're beingبودن heardشنیدم.
214
627560
2480
به دیگران این پیام را
می‌رساند که شنیده می‌شوند.
وقتی دوستانم در توییتر
دست از متهم کردنم کشیدند
10:42
When my friendsدوستان on Twitterتوییتر
stoppedمتوقف شد accusingمتهم
215
630760
2136
10:44
and startedآغاز شده askingدرخواست questionsسوالات,
216
632920
1776
و شروع به سوال پرسیدن کردند
10:46
I almostتقریبا automaticallyبطور خودکار mirroredآینه them.
217
634720
2240
من تقریباً همزمان ازشان تقلید کردم.
10:49
Theirآنها questionsسوالات gaveداد me roomاتاق to speakصحبت,
218
637760
1856
سوال‌‌های آن‌ها به من فضای صحبت داد
10:51
but they alsoهمچنین gaveداد me permissionمجوز
to askپرسیدن them questionsسوالات
219
639640
3376
و نیز اجازه داد من هم از آن‌ها سوال کنم
10:55
and to trulyبراستی hearشنیدن theirخودشان responsesپاسخ.
220
643040
2160
و اینکه جواب‌هایشان را کامل بشنوم.
10:57
It fundamentallyاساسا changedتغییر کرد
the dynamicپویا of our conversationگفتگو.
221
645880
2800
و این به طور ریشه‌ای
فضای بحثمان را تغییر می‌داد.
11:02
The thirdسوم is stayاقامت کردن calmآرام.
222
650320
1800
سومین نکته حفظ آرامش است.
این مورد احتیاج به تمرین و صبر دارد
11:05
This takes practiceتمرین and patienceصبر,
223
653000
1816
11:06
but it's powerfulقدرتمند.
224
654840
1320
ولی پررنگ است.
11:08
At Westboroوستربورو, I learnedیاد گرفتم not to careاهميت دادن
how my mannerشیوه of speakingصحبت كردن affectedمتأثر، تحت تأثیر، دچار، مبتلا othersدیگران.
225
656720
4296
من در «وست‌برو» یادگرفتم به تاثیر
طرز بیانم روی دیگران اهمیت ندهم.
11:13
I thought my rightnessراستی
justifiedتعدیل شده my rudenessبی ادبی --
226
661040
3056
فکر می‌کردم درستی استدلالم
گستاخیم را توجیه می‌کند
11:16
harshسخت tonesتن, raisedبالا بردن voicesصدای,
insultsتوهین, interruptionsوقفه ها --
227
664120
3736
لحن خصمانه، صدای بلند، فحش
و بریدن کلام دیگران
11:19
but that strategyاستراتژی
is ultimatelyدر نهایت counterproductiveضد تولید کننده.
228
667880
2440
اما آن استراتژی بازده برعکس داشت.
11:22
Dialingشماره گیری up the volumeحجم and the snarksnark
is naturalطبیعی است in stressfulپر استرس situationsموقعیت ها,
229
670960
3776
بلند کردن صدا و بی‌ادبی در
موقعیت‌های استرس‌زا طبیعی است٬
11:26
but it tendsتمایل دارد to bringآوردن the conversationگفتگو
to an unsatisfactoryنامطلوب, explosiveانفجاری endپایان.
230
674760
5000
ولی گفتگو را به سمت یک پایان
نامطلوب و طوفانی می‌برد
11:32
When my husbandشوهر was still
just an anonymousناشناس Twitterتوییتر acquaintanceآشنایی,
231
680600
3256
وقتی شوهر من هنوز غریبه‌ای در توییتر بود
11:35
our discussionsبحث ها frequentlyمکررا
becameتبدیل شد hardسخت and pointedخاطر نشان,
232
683880
2856
بحث‌های ما اغلب سخت و کنایه‌دار می‌شد
11:38
but we always refusedرد to escalateتشدید می شود.
233
686760
1960
ولی همیشه از شدت
یافتن آن جلوگیری می‌کردیم.
11:41
Insteadبجای, he would changeتغییر دادن the subjectموضوع.
234
689360
1936
در عوض موضوع را تغییر می‌داد.
11:43
He would tell a jokeجوک or recommendتوصیه a bookکتاب
235
691320
2216
جوکی تعریف می‌کرد
یا کتابی را معرفی می‌کرد
11:45
or gentlyبه آرامی excuseبهانه himselfخودت
from the conversationگفتگو.
236
693560
3200
و یا مؤدبانه بهانه‌ای برای
اتمام بحث پیدا می‌کرد.
11:49
We knewمی دانست the discussionبحث wasn'tنبود over,
237
697560
1856
ما می‌دانستیم بحث تمام نشده است
11:51
just pausedمتوقف شد for a time
to bringآوردن us back to an even keelزبان.
238
699440
3320
فقط برای مدتی متوقف شده است
تا ما به تعادل برگردیم.
11:55
People oftenغالبا lamentگول زدن that digitalدیجیتال
communicationارتباطات makesباعث می شود us lessکمتر civilمدنی,
239
703600
3176
مردم اغلب می‌گویند بحث‌های
اینترنتی ما را بی‌فرهنگ می‌کند
11:58
but this is one advantageمزیت that onlineآنلاین
conversationsگفتگو have over in-personبه صورت حضوری onesآنهایی که.
240
706800
4240
ولی یک مزیت بحث‌های اینترنتی
نسبت به صحبت رو در رو هست.
12:03
We have a bufferبافر of time and spaceفضا
241
711680
2616
ما یک فاصله‌ی زمانی و مکانی
12:06
betweenبین us and the people
whoseکه ideasایده ها we find so frustratingخسته کننده، اذیت کننده.
242
714320
3320
بین خودمان و کسانی که ایده‌ها‌یشان
برای ما غیر قایل تحمل است داریم.
12:10
We can use that bufferبافر.
243
718280
2056
ما می‌توانیم از این فاصله سود ببریم.
12:12
Insteadبجای of lashingلنگش out,
we can pauseمکث, breatheتنفس کنید,
244
720360
3696
به جای حمله، می‌توانیم
مکث کنیم، نفس عمیق بکشیم،
12:16
changeتغییر دادن the subjectموضوع or walkراه رفتن away,
245
724080
2176
موضوع را عوض کنیم و یا دور شویم، و
12:18
and then come back to it when we're readyآماده.
246
726280
2440
وقتی برگردیم که آمادگی دوباره داریم.
12:22
And finallyسرانجام ...
247
730200
1200
و در آخر...
12:24
make the argumentبحث و جدل.
248
732760
1200
استدلال کنیم.
12:28
This mightممکن seemبه نظر می رسد obviousآشکار,
249
736120
1296
این به نظر واضح می‌رسد،
12:29
but one sideسمت effectاثر
of havingداشتن strongقوی beliefsاعتقادات
250
737440
2576
ولی یکی از معایب داشتن اعتقادات محکم
12:32
is that we sometimesگاه گاهی assumeفرض
251
740040
1616
این است که ما گاهی فرض می‌کنیم
12:33
that the valueارزش of our positionموقعیت
is or should be obviousآشکار and self-evidentخود آشکار است,
252
741680
5096
که درستی نظرات ما به قدری واضح
و بدیهی است٬ یا باید باشد،
12:38
that we shouldn'tنباید
have to defendدفاع our positionsموقعیت ها
253
746800
2216
که دلیلی ندارد از خودمان دفاع کنیم
12:41
because they're so clearlyبه وضوح right and good
254
749040
3096
زیرا آن‌ها به وضوح درست و خوب هستند.
12:44
that if someoneکسی doesn't get it,
it's theirخودشان problemمسئله --
255
752160
2576
پس اگر کسی متوجه نمی‌شود، مشکل خودش است
12:46
that it's not my jobکار to educateآموزش them.
256
754760
1920
و این وظیفه من نیست
که بهشان آموزش دهم.
12:49
But if it were that simpleساده,
257
757560
1336
ولی اگر به این سادگی بود،
12:50
we would all see things the sameیکسان way.
258
758920
1800
همه ما مسائل را به یک چشم می‌دیدیم.
12:53
As kindنوع as my friendsدوستان on Twitterتوییتر were,
259
761360
2456
اگر دوستان من در توییتر
به این مهربانی نبودند
12:55
if they hadn'tتا به حال نیست actuallyدر واقع
madeساخته شده theirخودشان argumentsاستدلال,
260
763840
2376
و تلاشی برای استدلال در بحث‌ها نمی‌کردند،
12:58
it would'veمی خواهم been so much harderسخت تر for me
to see the worldجهان in a differentناهمسان way.
261
766240
3560
برای من دیدن دنیا از
زاویه دیگر بسیار سخت‌تر می‌شد.
13:02
We are all a productتولید - محصول of our upbringingتربیت,
262
770960
2416
ما همه محصول تربیت خودمان هستیم،
13:05
and our beliefsاعتقادات reflectمنعکس کننده our experiencesتجربیات.
263
773400
2520
و اعتقادات ما تجربیاتمان را نشان می‌دهد.
13:08
We can't expectانتظار othersدیگران
to spontaneouslyبه خودی خود changeتغییر دادن theirخودشان ownخودت mindsذهنها.
264
776560
3520
ما نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم دیگران
فوراً نظرشان را تغییر دهند.
13:12
If we want changeتغییر دادن,
265
780560
1416
اگر به دنبال تغییر هستیم،
13:14
we have to make the caseمورد for it.
266
782000
1720
باید به بحث از آن بپردازیم.
13:17
My friendsدوستان on Twitterتوییتر didn't abandonرها کردن
theirخودشان beliefsاعتقادات or theirخودشان principlesاصول --
267
785160
4056
دوستان من در توییتر عقاید
و نظراتشان را ترک نکردند٬
13:21
only theirخودشان scornنومیدی.
268
789240
1200
فقط مسخره کردن را کنار گذاشتند.
13:23
They channeledکانال theirخودشان
infinitelyبی نهایت justifiableتوجیه پذیر offenseتوهین
269
791240
3616
آن‌ها دفاعیات بی‌نهایت
منطقی خود را جمع‌بندی کردند
13:26
and cameآمد to me with pointedخاطر نشان questionsسوالات
temperedرطوبت with kindnessمهربانی and humorشوخ طبعی.
270
794880
4120
و با سوالات تند آمیخته
به طنز و دوستی به سراغ من آمدند.
13:31
They approachedنزدیک شدم me as a humanانسان beingبودن,
271
799880
2096
با من مثل یک انسان برخورد کردند
13:34
and that was more transformativeدگرگونی
272
802000
1576
و این بسیار اثربخش‌تر
13:35
than two fullپر شده decadesچند دهه
of outrageخشم, disdainبدبختی and violenceخشونت.
273
803600
4240
از دو دهه کامل توهین٬ تحقیر و خشونت بود.
من می‌دانم بسیاری ممکن است
وقت٬ انرژی و یا صبر
13:40
I know that some mightممکن not have
the time or the energyانرژی or the patienceصبر
274
808760
3776
برای یک مواجهه‌ی طولانی را نداشته باشند
13:44
for extensiveگسترده engagementنامزدی,
275
812560
1256
13:45
but as difficultدشوار as it can be,
276
813840
2056
ولی با وجود اینکه سخت به نظر می‌رسد
13:47
reachingرسیدن به out to someoneکسی we disagreeمخالف بودن with
277
815920
2496
راه تماس برقرارکردن با کسی
که نظرش با ما متفاوت است
13:50
is an optionگزینه that is
availableدر دسترس است to all of us.
278
818440
2280
همیشه برای همه‌ی ما وجود دارد.
13:53
And I sincerelyخالصانه believe
that we can do hardسخت things,
279
821280
3816
و من خالصانه معتقدم که ما می‌توانیم
از پس کار‌‌های سخت برآییم٬
13:57
not just for them
but for us and our futureآینده.
280
825120
2640
نه فقط برای آن‌ها
بلکه برای خودمان در آینده.
14:00
Escalatingدر حال افزایش است disgustنفرت
and intractableرام نشدنی conflictدرگیری
281
828480
2496
دامن زدن به انزجار و درگیری لجوجانه
14:03
are not what we want for ourselvesخودمان,
282
831000
2136
چیزی نیست که ما برای خود بخواهیم
14:05
or our countryکشور
283
833160
1256
یا کشورمان
14:06
or our nextبعد generationنسل.
284
834440
1200
یا نسل آینده‌مان.
14:09
My momمامان said something to me
a fewتعداد کمی weeksهفته ها before I left Westboroوستربورو,
285
837520
4296
چند هفته قبل از اینکه من «وست‌برو» را
ترک کنم، مادرم به من چیزی گفت.
14:13
when I was desperatelyبه شدت hopingامید
286
841840
1416
وقتی من عاجزانه امیدوار بودم
14:15
there was a way
I could stayاقامت کردن with my familyخانواده.
287
843280
2080
راهی برای ماندن در کنار خانواده‌ام بیابم.
14:18
People I have lovedدوست داشتنی
with everyهرکدام pulseنبض of my heartقلب
288
846920
2376
کسانی که من بهشان عشق وافری داشتم
14:21
sinceاز آنجا که even before I was
that chubby-cheekedچاک دار five-year-oldپنج ساله,
289
849320
3336
حتی قبل از اینکه در پنج سالگی
با لپ گوشتالو
14:24
standingایستاده on a picketجادوگر lineخط
holdingبرگزاری a signامضا کردن I couldn'tنمی توانستم readخواندن.
290
852680
2680
در صف معترضان تابلویی
در دست گیرم که نمی‌توانستم بخوانم.
14:28
She said, "You're just a humanانسان beingبودن,
291
856160
2656
مادرم گفت، "تو فقط یک انسانی
14:30
my dearعزیزم, sweetشیرین childکودک."
292
858840
1680
عزیزم، فرزند شیرینم."
14:33
She was askingدرخواست me to be humbleفروتنانه --
293
861760
2256
او از من می‌خواست افتاده باشم --
14:36
not to questionسوال
but to trustاعتماد God and my eldersبزرگان.
294
864040
3120
سوال نکنم بلکه به خداوند
و بزرگتر‌ها اعتماد کنم.
14:39
But to me, she was missingگم شده
the biggerبزرگتر pictureعکس --
295
867960
3536
ولی به نظر من
او واقعیت بزرگتری را نمی‌دید --
14:43
that we're all just humanانسان beingsموجودات.
296
871520
1960
اینکه ما همه فقط یک انسانیم.
14:46
That we should be guidedهدایت شده
by that mostاکثر basicپایه ای factواقعیت,
297
874120
2936
که همیشه باید با توجه به این حقیقت ساده
حرکت کنیم
14:49
and approachرویکرد one anotherیکی دیگر
with generosityسخاوتمندانه and compassionمحبت.
298
877080
3216
و باید به یکدیگر با سخاوت
و دلسوزی کمک کنیم.
14:52
Eachهر یک one of us
contributesکمک می کند to the communitiesجوامع
299
880320
2296
هر یک از ما به اجتماع خود
14:54
and the culturesفرهنگ ها and the societiesجوامع
that we make up.
300
882640
2560
به فرهنگ و جامعه‌ای که از
آن ساخته شدیم خدمت می‌کنیم.
14:58
The endپایان of this spiralمارپیچ of rageخشم and blameسرزنش
beginsشروع می شود with one personفرد
301
886000
4656
انتهای این مارپیچ خشم و
عتاب با کسی شروع می‌شود
15:02
who refusesامتناع می کند to indulgeبذله گو
these destructiveمخرب, seductiveاغوا کننده impulsesانگیزه ها.
302
890680
4760
که جلوی این ضربات مخرب
و اغواکننده را نمی‌گیرد.
15:07
We just have to decideتصميم گرفتن
that it's going to startشروع کن with us.
303
895920
3016
ما فقط باید تصمیم بگیریم
که این را از خودمان شروع کنیم.
15:10
Thank you.
304
898960
1216
متشکرم.
15:12
(Applauseتشویق و تمجید)
305
900200
4310
(تشویق)
Translated by Saba Rezaie
Reviewed by emshe emshian

▲Back to top

ABOUT THE SPEAKER
Megan Phelps-Roper - Writer, activist
A former member of Westboro Baptist Church, Megan Phelps-Roper is now a writer and educator on topics related to extremism, bullying and empathy in dialogue.

Why you should listen

Megan Phelps-Roper was raised in the Westboro Baptist Church, the Topeka, Kansas church known internationally for its daily public protests against members of the LGBT community, Jews, the military and countless others. As a child, teenager and early 20-something, she participated in the picketing almost daily and pioneered the use of social media in the church. Dialogue with "enemies" online proved instrumental in her deradicalization, and she left the church and her entire way of life in November 2012. Since then she has become an advocate for people and ideas she was taught to despise -- especially the value of empathy in dialogue with people across ideological lines. She speaks widely, engaging audiences in schools, universities, faith groups, and law enforcement anti-extremism workshops. Her forthcoming memoir will be published by Farrar, Straus and Giroux.

More profile about the speaker
Megan Phelps-Roper | Speaker | TED.com