ABOUT THE SPEAKER
C.K. Williams - Poet
Often called a social poet, C.K. Williams was fascinated by the characters of modern civilization and their interactions.

Why you should listen

C.K. Williams started writing poetry at 19, after taking only his required English classes at University of Pennsylvania. In the 1960s, he began gearing his poems toward social issues, such as the brutality that  civil rights activists often faced and his anti-war stance with respect to Vietnam. Over time, although he continued to write about society, his work became more personal. His focus shifted to the intersection of profoundly different lives in crowded urban spaces, using these instances to examine sensitive issues such as race and class.    

The subject matter of his work is not its only controversy, and Williams is often compared to Whitman and Ginsberg because of his unusually long lines of verse. Despite his unconventional poetic form, he was awarded the Pulitzer Prize, the National Book Award and the National Book Critics Circle Award, among other honors. He also published five works of translation and a psychologically introspective memoir, Misgivings: My Mother, My Father, Myself. Williams died in September 2015.

More profile about the speaker
C.K. Williams | Speaker | TED.com
TED2001

C.K. Williams: Poetry of youth and age

سی. کی. ویلیامز شعرهایی از جوانی و پیری می‌خواند

Filmed:
290,397 views

سی. کی. ویلیامز شاعر، شعرهایش را در TED 2001 می‌خواند. با رنگ‌آمیزی صحنه‌هایی ازخشم‌های دوران کودکی، عشق‌های زمان دانشگاه، همسایه‌های عجیب و غریب، و مرگ جوانی چالش‌های بی‌همتای زندگی را به یادمان می‌آورد.
- Poet
Often called a social poet, C.K. Williams was fascinated by the characters of modern civilization and their interactions. Full bio

Double-click the English transcript below to play the video.

00:12
I thought I would readخواندن poemsاشعار I have that relateمربوط بودن to the subjectموضوع
0
0
3000
فکر کردم برایتان از آن شعرهایم بخوانم
00:15
of youthجوانان and ageسن.
1
3000
3000
که به موضوع جوانی و پیری مربوطند.
00:18
I was sortمرتب سازی of astonishedشگفت زده شدم to find out how manyبسیاری I have actuallyدر واقع.
2
6000
3000
‌می‌توانم بگویم حیرت کردم از اینکه فهمیدم چقدر از این شعرها دارم.
00:21
The first one is dedicatedاختصاصی to
3
9000
2000
اولینش تقدیم شده به
00:23
Spencerاسپنسر, and his grandmotherمادر بزرگ, who was shockedبهت زده by his work.
4
11000
6000
اسپنسر و مادربزرگش، که از کارِ نوه‌اش شوکه شده بود.
00:29
My poemشعر is calledبه نام "Dirtخاک."
5
17000
3000
نام شعرم "کثافت" است.
00:32
My grandmotherمادر بزرگ is washingشستن my mouthدهان out with soapصابون;
6
20000
4000
مادربزرگم می‌شوید با صابون دهانم را؛
00:36
halfنیم a long centuryقرن goneرفته
7
24000
2000
سپری شده نیمی از قرنی
00:38
and still she comesمی آید at me
8
26000
2000
و او باز می‌آید سراغم
00:40
with that thickغلیظ cruelظالمانه yellowرنگ زرد barبار.
9
28000
3000
با آن قالب زردِ ضخیمِ ظالم.
00:43
All because of a wordکلمه I said,
10
31000
3000
و این همه ففظ به‌خاطرِ یک کلمه‌ که گفته‌ام،
00:46
not even said really, only repeatedمکررا.
11
34000
3000
و حتی نمی‌شود گفت که گفته‌ام؛ تکرار کرده‌ام تنها.
00:49
But "Openباز کن," she saysمی گوید, "openباز کن up!"
12
37000
2000
اما مادربزرگ می‌گوید: "باز کن. باز کن دهانت را."
00:51
her handدست clawingلگد زدن at my headسر.
13
39000
4000
چنگ می‌زند سرم را.
00:55
I know now her life was hardسخت;
14
43000
2000
حالاست که می‌فهمم چه سخت بوده زندگیش؛
00:57
she lostکم شده threeسه childrenفرزندان as babiesنوزادان,
15
45000
3000
سه نوزادش را از دست داده،
01:00
then her husbandشوهر diedفوت کرد too,
16
48000
2000
و بعد شوهرش هم از دنیا رفته،
01:02
leavingترک youngجوان sonsپسران, and no moneyپول.
17
50000
3000
و او را گذاشته بی‌پول با چند پسربچه.
01:05
She'dدهنه standایستادن me in the sinkفرو رفتن to peeادرار
18
53000
2000
در سینک سرپایم می‌گرفت
01:07
because there was never roomاتاق in the toiletتوالت.
19
55000
3000
چون هیچ‌وقت در توالت جا نبود.
01:10
But oh, her soapصابون!
20
58000
2000
ولی امان از آن صابون مادربزرگ!
01:12
Mightممکن its bitterتلخ burningسوزش have been
21
60000
2000
یعنی می‌شود گفت شدت سوزش آن صابون بوده که
01:14
what madeساخته شده me a poetشاعر?
22
62000
3000
شاعرم کرده؟
01:17
The streetخیابان she livedزندگی می کرد on was unpavedبدون پرده,
23
65000
3000
خیابانی که در آن زندگی می‌کرد آسفالت نداشت،
01:20
her flatتخت, two crampedتنگ roomsاتاق ها and a fetidدلتنگ kitchenآشپزخانه
24
68000
3000
آپارتمانش دو اتاق تنگ و آشپزخانه‌ای بدبو
01:23
where she stalkedسرگردان and caughtگرفتار me.
25
71000
3000
همان جا که مادربزرگ دنبالم کرد و گیرم انداخت.
01:26
Dareجرات کن I admitاقرار کردن that after she did it
26
74000
3000
آیا جرأتش را دارم اعتراف کنم بعد از آن‌که این کار را ‌کرد،
01:29
I never really lovedدوست داشتنی her again?
27
77000
3000
دیگر هیچ‌وقت دوستش نداشتم؟
01:32
She livedزندگی می کرد to a hundredصد,
28
80000
2000
مادربزرگ صدسال عمر کرد،
01:34
even then. All alongدر امتداد it was the sadnessغمگینی, the squalorبدبختی,
29
82000
5000
آن‌هم در آن روزگار. که سراسر اندوه بود و فلاکت،
01:39
but I never, untilتا زمان now
30
87000
2000
اما دیگرهیچ‌گاه تا همین حالا،
01:41
lovedدوست داشتنی her again.
31
89000
4000
دوست نداشته‌ام مادربزرگ را.
01:45
When that was publishedمنتشر شده in a magazineمجله
32
93000
2000
وقتی شعرم در مجله‌ای چاپ شد،
01:47
I got an irateخشمگین letterنامه from my uncleدایی.
33
95000
4000
نامه‌ای شماتت‌بارازعمویم به دستم رسید.
01:51
"You have malignedبدبخت a great womanزن."
34
99000
6000
"تو زن بزرگی را بی‌آبرو کرده‌ای."
01:57
It tookگرفت some diplomacyدیپلماسی.
35
105000
6000
باید کمی سیاست به خرج می‌دادم.
02:03
This is calledبه نام "The Dressلباس."
36
111000
2000
این‌یکی اسمش "لباس" است.
02:05
It's a longerطولانی تر poemشعر.
37
113000
2000
شعر بلندتری‌ست.
02:07
In those daysروزها,
38
115000
2000
آن روزها،
02:09
those daysروزها whichکه existوجود دارد for me only
39
117000
2000
آن روزها که اکنون در خاطرم از آن‌ها
02:11
as the mostاکثر elusiveگریزان memoryحافظه now,
40
119000
3000
تنها یادی گریزان مانده برجا،
02:14
when oftenغالبا the first soundصدا you'dمی خواهی hearشنیدن in the morningصبح
41
122000
3000
آن روزها که اغلب صبحگاهان
02:17
would be a stormطوفان of birdsongپرندگان,
42
125000
2000
برمی‌خاستی از خواب با امواجِ آواز پرندگان،
02:19
then the softنرم clopکلوپ of the hoovesکج
43
127000
2000
و سپس سُم‌ضربه‌ی ملایم اسبی
02:21
of the horseاسب haulingکشیدن a milkشیر wagonواگن down your blockمسدود کردن,
44
129000
4000
که می‌کشید به چه دشواری گاریِ شیررا تا ساختمان‌تان،
02:25
and the last soundصدا at night as likelyاحتمال دارد as not
45
133000
3000
و واپسین صدای شبانگاه اغلب صدایی نبود بجز
02:28
would be your fatherپدر pullingکشیدن up in his carماشین,
46
136000
3000
توقف اتومبیل پدر
02:31
havingداشتن workedکار کرد lateدیر است again, always lateدیر است,
47
139000
3000
که باز دیروقت بازمی‌گشت از کار، مثل همیشه دیر،
02:34
and going heavilyبه شدت down to the cellarانبار, to the furnaceکوره,
48
142000
3000
و سنگین‌سنگین می‌رفت به زیرزمین، به آتش‌خانه
02:37
to shakeلرزش out the ashesخاکستر and dampمرطوب the draftپیش نویس
49
145000
3000
تا بتکاند خاکسترها را و مرطوب کند هوا را
02:40
before he cameآمد upstairsاز پله ها to fallسقوط into bedبستر --
50
148000
4000
و بعد بیاید بالا و بیفتد توی تخت‌خواب،
02:44
in those long-agoخیلی وقت پیش daysروزها,
51
152000
2000
در آن روزهای دور دور،
02:46
womenزنان, my motherمادر, my friends'دوستان' mothersمادران,
52
154000
3000
زنان، مادرم، مادران دوستانم،
02:49
our neighborsهمسایه ها, all the womenزنان I knewمی دانست --
53
157000
3000
همسایه‌ها، همه‌ی زنانی که می‌شناختم،
02:52
woreبه تن کرد, oftenغالبا much of the day,
54
160000
2000
بیشتر مدت روز چیزی به تن داشتند،
02:54
what were calledبه نام housedressesخوابگاه ها,
55
162000
2000
که به آن لباس خانه می‌گفتند:
02:56
cheapارزان, printedچاپ شده, pulpyخشخاش,
56
164000
2000
ارزان، گل‌گلی، شل‌ و‌ ول،
02:58
seeminglyظاهرا purposefullyهدفمند shapelessبی شکل
57
166000
3000
و انگارعمداً بی‌شکل و قواره
03:01
lightسبک cottonپنبه shiftsتغییرات that you woreبه تن کرد over your nightgownلباس شب
58
169000
3000
پیراهن‌های نازک نخی که می‌پوشیدی روی لباسِ خوابت‌
03:04
and, when you had to go look for a childکودک,
59
172000
3000
و وقتی مجبور می‌شدی بروی پیِ بچه‌ای
03:07
hangآویزان شدن washشستشو on the lineخط,
60
175000
2000
یا رخت‌های شسته را پهن کنی روی بند،
03:09
or runاجرا کن down to the groceryخواربار storeفروشگاه on the cornerگوشه,
61
177000
3000
یا وقتی می‌خواستی به‌دو بروی بقالیِ سر نبش،
03:12
underزیر a coatکت,
62
180000
2000
زیر پالتویت،
03:14
the twistedپیچ خورده hemهام of the nightgownلباس شب
63
182000
2000
لبه‌ی تاخورده‌ی لباس خواب‌
03:16
always lankآواز خواندن and yellowedزرد,
64
184000
2000
همیشه آویزان و چرک‌مُرد،
03:18
danglingآویزان beneathدر زیر.
65
186000
3000
تاب می‌خورد.
03:21
More than the curlersجادوگران some of the womenزنان
66
189000
2000
سوای بیگودی که بعضی از زن‌ها
03:23
seemedبه نظر می رسید constantlyبه طور مداوم to have in theirخودشان hairمو
67
191000
3000
دائماً در موهاشان داشتند
03:26
in preparationآماده سازی for some great eventرویداد --
68
194000
2000
برای شرکت در مهمانی‌ بزرگی
03:28
a ballتوپ, one would think --
69
196000
2000
ـــ شاید مجلس رقصی ـــ
03:30
that never cameآمد to passعبور;
70
198000
2000
که هیچ‌گاه فرا نمی‌رسید؛
03:32
more than the way mostاکثر women'sزنان facesچهره ها
71
200000
2000
سوای شمایل بیشتر زنان
03:34
not only were never madeساخته شده up duringدر حین the day,
72
202000
3000
که صورتشان در طول روز نه تنها آرایش نداشت،
03:37
but seemedبه نظر می رسید scrapedخراب شده, bleachedbleached,
73
205000
3000
که به نظر تراشیده می‌رسید و رنگ‌باخته،
03:40
and, with theirخودشان pluckedپاره شده eyebrowsابروها, scarilyعاقلانه masklikemasklike;
74
208000
3000
با ابروهایی برداشته که چهره‌ای به آن‌ها می‌بخشید ترسناک، ماسک‌گونه؛
03:43
more than all that it was those dressesلباس
75
211000
4000
سوای همه‌ی این‌ها، آن لباس‌ها بود
03:47
that madeساخته شده womenزنان so unknowableقابل تشخیص نیست and forbiddingممنوعیت,
76
215000
3000
که زنان را چنان غریب و رعب‌آور می‌نمایاند،
03:50
adeptsتصور می شود of enigmasenigmas to whichکه menمردان could have no accessدسترسی به,
77
218000
4000
رازورزانی که میسر نبود مردان را دسترسی به ایشان،
03:54
and boysپسران no conceptionدریافت، آبستنی.
78
222000
4000
و پسرکان را درک‌شان.
03:58
Only laterبعد would I see the dressesلباس alsoهمچنین
79
226000
3000
بعدها بود که آن لباس‌ها را
04:01
as a proclamationاعلان:
80
229000
2000
در حکم بیانیه‌ای نیز یافتم:
04:03
that in your dimاذعان kitchenآشپزخانه, your laundryخشکشویی,
81
231000
4000
این‌ که در آشپزخانه‌ی نیمه‌تاریکت، در رختشوی‌خانه‌ات،
04:07
your bleakدلتنگ concreteبتن yardحیاط,
82
235000
2000
در حیاط سردِ سیمانی‌ات،
04:09
what you revealedنشان داد of yourselfخودت
83
237000
2000
آن‌چه بروزداده‌ای ازخود
04:11
was a fabulationافسانه;
84
239000
2000
جلوه‌ای دورازواقع بوده؛
04:13
your realواقعی sensualاحساساتی natureطبیعت,
85
241000
2000
که جنسیتِ واقعی‌ت،
04:15
veiledحجاب in those sexlessبدون جنسیت vestmentsجلیقه,
86
243000
3000
پنهان‌گشته در آن ردای بی‌جنسی،
04:18
was utterlyکاملا your dominionسلطه.
87
246000
3000
سراسر، قلمروی فرمانروایی‌ت بوده.
04:21
In those daysروزها, one hidمخفی شده much elseچیز دیگری as well:
88
249000
4000
آن‌روزها، بسیاری چیزهای دیگر را هم پنهان می‌کردند آدمیان:
04:25
grownرشد کرد menمردان didn't embraceپذیرفتن one anotherیکی دیگر,
89
253000
2000
مردان یکدیگررا درآغوش نمی‌گرفتند،
04:27
unlessمگر اینکه someoneکسی had diedفوت کرد,
90
255000
2000
مگر به‌ مناسبتِ مرگِ کسی،
04:29
and not always then; you shookتکان داد handsدست ها
91
257000
3000
و آن‌هم نه همیشه؛ دست می‌دادی
04:32
or, at a ballتوپ gameبازی, thumpedتکان خوردم your friend'sدوستان back
92
260000
3000
یا در مسابقه‌ی بیسبال، می‌زدی پشت دوستت
04:35
and exchangedرد شد blowsضربات meantبه معنای to be codesکدهای for affectionمحبت;
93
263000
4000
و ضربات رد‌و‌بدل شده علامت عطوفت بود؛
04:39
onceیک بار out of childhoodدوران کودکی you'dمی خواهی never again know
94
267000
3000
همین‌که کودکی را پشت سر می‌گذاشتی، دیگرهیچ‌گاه تجربه نمی‌کردی
04:42
the shockشوکه شدن of your father'sپدر whiskersسبیل on your cheekگونه,
95
270000
3000
شوکِ آشنایی ریش پدررا با گونه‌ات،
04:45
not untilتا زمان moresتجارب at last had evolvedتکامل یافته است,
96
273000
4000
تا هنگامی که عاقبت آدابی تازه سربرآوردند،
04:49
and you could hugدر آغوش گرفتن anotherیکی دیگر man, then holdنگه دارید on for a momentلحظه,
97
277000
3000
که تو می‌توانستی مردی دیگر را در آغوش بگیری و لحظاتی نگاه داری،
04:52
then even kissبوسه (your fathersپدران bristlesموی سر
98
280000
3000
و بعد حتی ببوسی‌ش
04:55
whiteسفید and stiffسفت now).
99
283000
3000
(ریش پدرت حالا سفید شده و زبر).
04:58
What releaseرهایی finallyسرانجام, the embraceپذیرفتن:
100
286000
3000
و سرانجام، رهایی، آغوشی باز:
05:01
thoughگرچه we were waryاحتیاط -- it seemedبه نظر می رسید so audaciousترسناک --
101
289000
4000
گرچه مراقب بودیم ـــــ آخر، به نظر گستاخانه‌ می‌رسید ــــ
05:05
how much unspokenناگفته joyشادی there was
102
293000
2000
باز چه بسیار بود شادیِ خاموشمان
05:07
in that affirmationتأیید of equalityبرابری and communionهمبستگی,
103
295000
3000
از تثبیتِ این برابری و همدلی
05:10
no matterموضوع how much misunderstandingسوء تفاهم
104
298000
4000
گذشته از همه‌ی سوء‌تفاهم‌‌ها
05:14
and painدرد had passedگذشت betweenبین you by then.
105
302000
4000
و ناراحتی‌هایی که تا آن زمان بینمان وجود داشت.
05:18
We knewمی دانست so little in those daysروزها,
106
306000
3000
چه کم می‌دانستیم آن‌ روزها،
05:21
as little as now, I supposeفرض کنید
107
309000
2000
چنان که گمانم کم می‌دانیم حالا هم
05:23
about healingشفا دادن those hurtsدرد می کند:
108
311000
2000
که چه مرهمی نهیم برآن زخم‌ها:
05:25
even the womenزنان, in theirخودشان bestبهترین dressesلباس,
109
313000
3000
حتی زنان نیز، در بهترین لباس‌هاشان،
05:28
with beadsمهره ها and sequinsدنباله دار sewnدوخته شده on the bodicesبدنسازها,
110
316000
3000
با منجوق‌ها و پولک‌های دوخته بر بالاتنه‌شان،
05:31
even in lipstickرژ لب and mascaraریمل مژه و ابرو,
111
319000
2000
با رژ و ریمل حتی،
05:33
theirخودشان hairمو aflowیک جریان,
112
321000
2000
حتی با گیسوان افشان،
05:35
could only standایستادن wringingخرد کردن theirخودشان handsدست ها,
113
323000
2000
تنها می‌توانستند بایستند با دستانِ فشرده به‌هم‌
05:37
beggingالتماس کردن for peaceصلح,
114
325000
2000
و گدایی کنند صلح را،
05:39
while fatherپدر and sonفرزند پسر, like thugsاراذل و اوباش,
115
327000
2000
و در‌همان‌حال، پدر و پسر، مثل دو جانی،
05:41
like thievesدزدان, like Romansرومیان,
116
329000
3000
مثل دو دزد، مثل دو رومی
05:44
simmeredدم کرده and hissedاشعار and hatedمتنفر بود,
117
332000
2000
جوش زنان و جلزوولزکنان، نفرت می‌ورزیدند‎‍،
05:46
inflictingاعتیاد sorrowsغم و اندوه that enduredتحمل کرد,
118
334000
3000
و این‌گونه بانی اندوهی می‌شدند که خود تحمل می‌کردند،
05:49
the worstبدترین anywayبه هر حال,
119
337000
2000
ناگوارترین اندوه‌ها،
05:51
throughاز طریق the kissبوسه and embraceپذیرفتن,
120
339000
2000
که با بوسیدن و آغوش‌گرفتن،
05:53
bleedingخون ریزی from brotherبرادر to brotherبرادر,
121
341000
2000
از خون برادر به برادر،
05:55
into the generationsنسل ها.
122
343000
3000
نسل‌ به نسل تداوم می‌یافت.
05:58
In those daysروزها there was still countrysideحومه شهر
123
346000
3000
آن روزها هنوز طبیعتی بود در حومه‌های شهر
06:01
closeبستن to the cityشهر, farmsمزارع, cornfieldsکوهنوردی ها, cowsگاوها;
124
349000
4000
مزارع، ذرت‌زاران و گاوها؛
06:05
even not farدور from our buildingساختمان
125
353000
2000
نه‌چندان هم دور از ساختمان‌مان
06:07
with its blurredتار شده brickآجر and long shadowyسایه دار hallwayراهرو
126
355000
3000
با آجرهای ماتش و راهروی وهم‌آلودش
06:10
you could find tractsتراکتها with hillsتپه ها and treesدرختان
127
358000
3000
می‌توانستی زمین‌هایی ببینی با تپه‌ها و درخت‌هایی
06:13
you could pretendوانمود کنید were mountainsکوه ها and forestsجنگل ها.
128
361000
4000
که می‌توانستی وانمود کنی کوهند و جنگل.
06:17
Or you could go out by yourselfخودت
129
365000
2000
یا می‌توانستی برای خودت از خانه بزنی بیرون
06:19
even to a half-block-longنیم بلوک طولانی emptyخالی lot,
130
367000
3000
حتی بروی به زمین خالی کوچکی،
06:22
into the bushesبوته: like a creatureموجود of leavesبرگها you'dمی خواهی lurkخیره شدن,
131
370000
4000
و از آن‌جا به بوته‌زار: می‌توانستی مانند مخلوقی از جنس برگ پنهان شوی،
06:26
crouchedcrouched, crawlingخزنده, simplifiedساده شده, savageوحشی, aloneتنها;
132
374000
5000
قوزکرده، خزیده، ساده‌‌شده، وحشی، تنها:
06:31
alreadyقبلا there was wantingمیخواهم to be simplerساده تر,
133
379000
4000
پیش‌تر، میلی بود، میل به ساده‌تر بودن،
06:35
wantingمیخواهم, when they calledبه نام you,
134
383000
3000
میل به این‌که آن‌گاه که صدایت می‌زدند،
06:38
never to go back.
135
386000
4000
هیچ‌گاه برنگردی.
06:42
(Applauseتشویق و تمجید)
136
390000
11000
(صدای تشویق)
06:53
This is anotherیکی دیگر longishطولانی one,
137
401000
2000
این هم شعر نسبتاً بلند دیگری،
06:55
about the oldقدیمی and the youngجوان.
138
403000
3000
درباره‌ی پیر و جوان.
06:58
It actuallyدر واقع happenedاتفاق افتاد right at the time we metملاقات کرد.
139
406000
2000
درست وقتی اتفاق افتاد که همدیگر را دیدیم.
07:00
Partبخشی of the poemشعر takes placeمحل in
140
408000
4000
بخشی از شعر در مکانی می‌گذرد که با هم بودیم
07:04
spaceفضا we sharedبه اشتراک گذاشته شده and time we sharedبه اشتراک گذاشته شده.
141
412000
3000
و در زمانی که با هم گذراندیم.
07:07
It's calledبه نام "The Neighborهمسایه."
142
415000
2000
نامش "همسایه" است.
07:09
Her fiveپنج horridترسناک, deformedناقص شده little dogsسگ ها
143
417000
4000
پنج سگِ کوچک ترسناک بدقواره‌اش
07:13
who incessantlyبی وقفه yapیپ on the roofسقف underزیر my windowپنجره.
144
421000
4000
که روی بام، زیر پنجره‌ام، مدام پارس می‌کنند.
07:17
Her catsگربه ها, God knowsمی داند how manyبسیاری,
145
425000
2000
گربه‌هایش، که خدا می‌داند چندتایند،
07:19
who mustباید pissشاش on her rugsفرش --
146
427000
2000
که حتماً شاشیده‌اند روی فرش‌هایش؛
07:21
her landing'sفرود آوردن a sickeningبدبختی reekریک.
147
429000
3000
با آن بوی گند پاگرد پله‌هایش.
07:24
Her shadowسایه onceیک بار, fumblingسرگردان the chainزنجیر on her doorدرب,
148
432000
4000
یک بار سایه‌اش دست می‌کشید کورمال به دنبال زنجیر درش،
07:28
then the doorدرب slammingکوبیدن fearfullyترسناک shutبسته شدن,
149
436000
3000
و بعد صدای ترسناک دری که محکم بسته شد.
07:31
only the barkingلرزیدن and the musicموسیقی -- jazzجاز --
150
439000
3000
تنها صدای واغ بود و موسیقی جاز
07:34
filteringفیلتر کردن as it does, day and night into the hallسالن.
151
442000
5000
که شب و روز در راهرو منتشر می‌شد.
07:39
The time it was Chrisکریس Connorکانور singingآواز خواندن "Lushباشکوه Life" --
152
447000
3000
دورانی بود که کریس کانر "زندگی باشکوه" را می‌خواند،
07:42
how it broughtآورده شده back my collegeکالج sweetheartعزیزم,
153
450000
3000
و همین ترانه بود که به یادم آورد معشوقه‌ی دوران دانشکده‌ام را،
07:45
my first realواقعی love, who -- tillتا I left her --
154
453000
4000
عشق اولم را که ـــــ تا آن‌گاه که ترکش گفتم ــــــ
07:49
playedبازی کرد the sameیکسان recordرکورد.
155
457000
2000
همین ترانه را می‌گذاشت.
07:51
And headسر on my shoulderشانه, handدست on my thighران,
156
459000
4000
سر بر شانه‌ام، دست بر رانم،
07:55
sangآواز خواندن sweetlyشیرین alongدر امتداد, of regretsپشیمان می شود and depletionsتخریب
157
463000
4000
چه دلنواز می‌خواند از پشیمانی‌ها و کاستی‌هایی
07:59
she was too youngجوان for,
158
467000
2000
که زود بود برایش،
08:01
as I was too youngجوان, laterبعد, to believe in her painدرد.
159
469000
4000
چنان‌که بعدها زود بود برای من باور رنج‌های او.
08:05
It startledمبهوت, then boredخسته, then repelledدفع شده me.
160
473000
5000
دردهایش اول تکانم داد، بعد خسته‌ام کرد، و سپس بیزارم.
08:10
My startingراه افتادن to fancyتفننی she'dاو می خواهد endedبه پایان رسید up in this fire-trapآتش سوزی
161
478000
3000
و خیال‌پردازی‌هام آغاز شد: سوختن او در شعله‌های آتش کلبه‌ای روستایی
08:13
in the Villageدهکده, that my neighborهمسایه was her.
162
481000
3000
این خیال که او همسایه‌ام است.
08:16
My thinkingفكر كردن we'dما می خواهیم meetملاقات, recognizeتشخیص one anotherیکی دیگر,
163
484000
3000
فکراین که ببینیم و به جا آوریم یکدیگر را،
08:19
becomeتبدیل شدن به friendsدوستان, that I'd accomplishانجام دادن a penanceمجازات.
164
487000
4000
و دوست شویم، و من از او طلب بخشایش کنم.
08:23
My seeingدیدن her, it wasn'tنبود her, at the mailboxصندوق پستی.
165
491000
5000
و این که ببینمش؛ این او نبود دم صندوق پست.
08:28
Gray-yellowخاکستری زرد hairمو, armyارتش pantsشلوار underزیر a nightgownلباس شب,
166
496000
4000
موهای خاکستری و زردش، شلوارارتشی زیر لباس خوابش،
08:32
her turningچرخش away, hidingقایم شدن her ravagedویران شده faceصورت
167
500000
3000
روی‌برگرداندنش، پنهان‌کردن صورت ازشکل‌افتاده‌اش در دستانش،
08:35
in her handsدست ها, mutteringدروغ گفتن an inappropriateنامناسب "Hiسلام."
168
503000
5000
و زیرلب "سلام"دادن‌‌های نابجایش.
08:40
Sometimesگاهی there are frighteningترسناک goings-onدر حال رفتن in the stairwellپله ها.
169
508000
4000
گاه در راه‌پله‌ها، حوادث وحشتناکی در جریان است.
08:44
A man shoutingداد زدن, "Shutتعطیل up!" The dogsسگ ها franticallyفریبنده snarlingsnarling,
170
512000
4000
مردی فریاد می‌کشد: "خفه شو!" و سگ‌ها دیوانه‌وار می‌غرند،
08:48
clawsپنجه scrabblingscrabbling, then her -- her voiceصدای
171
516000
3000
پنجه بر زمین می‌کشند، و بعد صدایش ــــ صدای زن
08:51
hoarseکثیف, harshسخت, hollowتوخالی,
172
519000
2000
زیر، زمخت، خالی از احساس،
08:53
almostتقریبا only a toneلحن,
173
521000
2000
کمابیش تنها طنینی بی‌معنا،
08:55
incoherentناسازگار, a noteتوجه داشته باشید, a squawkخندیدن,
174
523000
3000
یک نغمه، ناله، جیغ،
08:58
boneاستخوان on metalفلز, metalفلز goneرفته moltenذوب شده,
175
526000
2000
استخوان بر فلز، فلزِ مذاب،
09:00
callingصدا زدن them back,
176
528000
2000
صدا می‌زدشان که:
09:02
"Come back darlingsعزیزان, come back dearعزیزم onesآنهایی که.
177
530000
3000
"برگردین عزیزای من، برگردین دلبندای من.
09:05
My sweetشیرین angelsفرشتگان, come back."
178
533000
4000
فرشته‌های من، برگردین."
09:09
MedeaMedea she was, nextبعد time I saw her.
179
537000
3000
دیگربار که دیدمش، مده‌آ بود.
09:12
Sorceressجادوگر, trancedتردد, ecstaticعصبانی,
180
540000
3000
ساحره، در خلسه، در جذبه،
09:15
stock-stillسهام هنوز on the sidewalkپیاده رو
181
543000
2000
بی‌حرکت بر پیاده‌رو
09:17
raggedخراب شده coatکت hangingحلق آویز agapeآگاپه,
182
545000
3000
پالتوی ژنده‌اش با دهانی بازمانده از حیرت،
09:20
passersbyگذرگاه flowingجریان دارد around her,
183
548000
2000
عابر دورادورش روان،
09:22
her mouthدهان tornپاره شده suddenlyناگهان openباز کن
184
550000
2000
باز شده دهانش ناگاه
09:24
as thoughگرچه in a screamفریاد زدن,
185
552000
2000
انگار که جیغ می‌کشد،
09:26
silentlyسکوت thoughگرچه, as thoughگرچه only in her brainمغز
186
554000
3000
اما در سکوت، انگار که تنها در سرش
09:29
or breastپستان had it eruptedفوران کرد.
187
557000
2000
یا سینه‌اش ، که از آن فوران می‌کرده
09:31
A cryگریه کردن so pureخالص, practicedتمرین کرد, detachedجدا,
188
559000
4000
فریادی چه خالصانه، چه ماهرانه، چه وانهاده،
09:35
it had no need of a voiceصدای,
189
563000
3000
بی‌نیاز از هرچه آوا،
09:38
or could no longerطولانی تر bearخرس one.
190
566000
2000
یا که دیگر ناتوان از بار هر آوا.
09:40
These invisibleنامرئی linksلینک ها that allureجذابیت,
191
568000
3000
این‌ها ریسمان‌هایی‌اند نامرئی، اغواگر،
09:43
these transfigurationsانتقال, even of anguishغم و اندوه, that holdنگه دارید us.
192
571000
5000
این‌ها تجلی‌هایند، تجلی‌های عذاب حتی، که نگاهمان می‌دارند.
09:48
The girlدختر, my oldقدیمی love,
193
576000
2000
و این دخترک، عشق قدیمم،
09:50
the last lostکم شده time I saw her
194
578000
2000
و آخرین باری که دیدمش و تمام
09:52
when she cameآمد to find me at a partyمهمانی,
195
580000
3000
آن‌گاه که در یک مهمانی به جست‌و‌جویم آمد ،
09:55
her drunkenlyمستی stumblingتکان خوردن, fallingافتادن,
196
583000
2000
سکندری‌های مستانه‌اش، افتادن‌اش،
09:57
sprawlingپراکنده, skirtدامن hikedhiked, eyesچشم ها veinedرژیم غذایی redقرمز,
197
585000
4000
نقش‌زمین‌شدن‌اش، بالارفتن دامنش، رگ‌های برآمده‌ و سرخ چشمانش،
10:01
swollenمتورم with tearsاشک ها, her shameشرم آور,
198
589000
3000
چشمان متورم از گریه‌اش؛ شرمش،
10:04
her dishonorناامید کننده.
199
592000
2000
رسوایی‌ش.
10:06
My ignorantنادان, arrogantمتکبر coarsenessبرابری,
200
594000
3000
و زمختی پر از نخوت و نادانی من،
10:09
my secretراز prideغرور, my turningچرخش away.
201
597000
4000
غرور پنهانم، روی‌گرداندنم.
10:13
Still life on a rooftopپشت بام,
202
601000
2000
و زندگی هنوز بالای آن بام،
10:15
deadمرده treesدرختان in barrelsبشکه, a benchنیمکت brokenشکسته شده,
203
603000
4000
درختان مرده در بشکه‌ها، نیمکتی شکسته،
10:19
dogsسگ ها, excrementدفع ادرار, skyآسمان.
204
607000
2000
سگ، سنده، آسمان.
10:21
What pathwaysمسیرها throughاز طریق painدرد,
205
609000
2000
کدام‌ راه‌های گذر از رنج،
10:23
what juncturesمقررات of vulnerabilityآسیب پذیری,
206
611000
3000
تقاطع‌های آسیب‌پذیری،
10:26
what crossingsگذرگاه and counteringsمقابله?
207
614000
2000
کدام‌ گذرگاه‌ها و تلاقی‌ها؟
10:28
Too manyبسیاری livesزندگی می کند in our livesزندگی می کند alreadyقبلا,
208
616000
3000
و تاهمین‌جا: چه‌بسیار زندگی‌ها در زندگی‌هامان،
10:31
too manyبسیاری chancesشانس for sorrowغم و اندوه,
209
619000
2000
چه‌ بسیار فرصت‌ها برای اندوه،
10:33
too manyبسیاری unaccounted-forبدون محاسبه pastspasts.
210
621000
3000
چه‌بسیار گذشته‌های گمشده.
10:36
"Beholdببخشید me," the god of frenziedدیوانه وار,
211
624000
2000
"بنگر مرا!"
10:38
inexhaustibleبی پایان love saysمی گوید,
212
626000
3000
می‌گوید الهه‌ی عشق جنون‌آمیز، عشق تمامی‌ناپذیر،
10:41
risingرو به افزایش in bloodyخون آشام splendorشکوه و جلال, "Beholdببخشید me."
213
629000
5000
قد برافراشته در جاه‌و‌جلالی خون‌بار: "بنگر مرا."
10:46
Her makingساخت her way
214
634000
2000
راه می‌یابد
10:48
down the litteredخاکستری vestibuleسالن stairsپله ها,
215
636000
2000
به پلکانی دالان‌گونه، به‌هم‌ریخته‌،
10:50
one agonizedآزاردهنده stepگام at a time.
216
638000
3000
می‌پیماید هر پله را با قدم‌های مضطرب.
10:53
My holdingبرگزاری the doorدرب.
217
641000
2000
من نگه داشته‌ام در را.
10:55
Her crossingعبور the fragmentedتقسیم شده است tilesکاشی,
218
643000
2000
و او از کفپوش خردشده عبورکنان،
10:57
falteringخستگی ناپذیر at the stepگام to the streetخیابان,
219
645000
3000
با گام‌های سست، پا می‌گذارد به خیابان.
11:00
droningdroning, not looking at me,
220
648000
2000
حرف می‌زند با لحنی یکنواخت، بی‌نگاهی به من،
11:02
"Can you help me?"
221
650000
2000
"می‌توانی کمکم کنی؟"
11:04
Takingگرفتن my armبازو, leaningتکیه دادن lightlyبه آرامی againstدر برابر me.
222
652000
4000
بازویم را می‌گیرد، سبکبال تکیه می‌دهد به من.
11:08
Her waveringتکان دادن stepگام into the worldجهان.
223
656000
3000
ورودش به جهان با گامی لرزان.
11:11
Her whisperingزمزمه کردن, "Thanksبا تشکر love." Lightlyبه آرامی, lightlyبه آرامی againstدر برابر me.
224
659000
9000
و نجوایش: "ممنون، عشقم." سبک، سبک‌بال، تکیه داده به من.
11:20
(Applauseتشویق و تمجید)
225
668000
9000
(صدای تشویق)
11:29
I think I'll lightenروشن کن up a little.
226
677000
2000
فکر کنم حالا باید کمی فضا را تغییر بدهم.
11:31
(Laughterخنده)
227
679000
2000
(صدای خنده)
11:33
Anotherیکی دیگر, differentناهمسان kindنوع of poemشعر of youthجوانان and ageسن.
228
681000
4000
شعر متفاوت دیگری درباره‌ی جوانی و پیری
11:37
It's calledبه نام "Gasگاز."
229
685000
2000
نامش "باد معده" است.
11:39
(Laughterخنده)
230
687000
2000
(صدای خنده)
11:41
Wouldn'tنه it be niceخوب, I think,
231
689000
2000
با خودم فکر می‌کنم: چه جالب می‌شد اگر
11:43
when the blue-hairedآبی رنگ مو ladyخانم in the doctor'sدکتر waitingدر انتظار roomاتاق
232
691000
3000
آن خانم موآبی در سالن انتظار مطب دکتر
11:46
bendsخم می شود over the magazineمجله tableجدول
233
694000
3000
وقتی خم می‌شود روی میز مجله‌ها،
11:49
and fartsfarts, just a little,
234
697000
2000
بادی دردهد از خودش،
11:51
and violentlyخشونت آمیز blushesسرخ شدن.
235
699000
3000
بادی مختصر، و سرخ سرخ شود از خجالت.
11:54
Wouldn'tنه it be niceخوب if intestinalروده gasگاز
236
702000
2000
چه جالب می‌شد اگر باد روده
11:56
cameآمد embodiedتجسم in visibleقابل رویت cloudsابرها,
237
704000
3000
ظاهر می‌شد در هیأت ابرهایی مرئی،
11:59
so she could see that her really quiteکاملا inoffensiveبی رحمانه popپاپ
238
707000
3000
تا زن به‌چشم می‌دید که باد ملایمش، باد بی‌آزارش
12:02
had only barelyبه سختی grazedچاق شدم my faceصورت
239
710000
2000
پیش از عزیمت،
12:04
before it driftedرانده شد away.
240
712000
2000
چطور کشیده‌ می‌شود به صورتم.
12:06
(Laughterخنده)
241
714000
2000
(صدای خنده)
12:08
Besidesبعلاوه, for this to have happenedاتفاق افتاد now
242
716000
2000
وانگهی، تقارن جالبی است:
12:10
is a niceخوب coincidenceاتفاقی. Because not an hourساعت agoپیش,
243
718000
3000
هنوز یک ساعت نگذشته که
12:13
while we were on our walkراه رفتن,
244
721000
2000
با سگم رفته بودیم پیاده‌روی
12:15
my dogسگ was startledمبهوت by a backfireعقب افتادگی
245
723000
2000
که او صدایی مهیب پاک شوکه شد
12:17
and jumpedپرید straightسر راست up like a horseاسب buckingبوکینگ.
246
725000
3000
و چنان پرید از جایش که انگار اسبی‌ست که جفتک بیندازد.
12:20
And that broughtآورده شده back to me the stableپایدار
247
728000
2000
و این اتفاق اصطبلی را به یادم آورد
12:22
I workedکار کرد on weekendsتعطیلات آخر هفته when I was 12,
248
730000
2000
که وقتی دوازده‌ساله بودم ، آخرهفته‌ها در آن کار می‌کردم،
12:24
and a splendidپر زرق و برق دار piebaldکبودی stallionشاهزاده,
249
732000
3000
و اسب نر ابلق بی‌نظیری،
12:27
who wheneverهر زمان که he was mountedنصب شده would buckبک just like that,
250
735000
3000
که هربار سوارش می‌شدند این طور جفتک می‌انداخت،
12:30
thoughگرچه more hugelyخیلی ممنون of courseدوره,
251
738000
3000
گرچه بارها محکم‌تر،
12:33
enormousعظیم, gleamingدرخشان, resplendentشفاف.
252
741000
2000
عظیم، درخشان، باشکوه.
12:35
And the womanزن, her faceصورت abashedlyخسته کننده buriedدفن شده
253
743000
3000
و آن زن، با چهره‌ای حالا از شرم پنهان‌
12:38
in her "Elleالله" now, remindedیادآور شدم me --
254
746000
2000
پشت مجله‌ی "Elle"‌ اش، یادم انداخت که
12:40
I'd forgottenفراموش شده that not the leastکمترین partبخشی of my aweهیاهو
255
748000
3000
فراموش کرده‌ بودم که بهتم، بیشتر از هرچیز،
12:43
consistedتشکیل شد of the factواقعیت that with everyهرکدام jumpپرش he tookگرفت
256
751000
4000
ناشی از این بود که اسب، با هر پرشی که می‌کرد،
12:47
the horseاسب would powerfullyقدرتمند fartگوز.
257
755000
2000
چه باد محکمی درمی‌داد.
12:49
Phwapفاوا! Phwapفاوا! Phwapفاوا!
258
757000
2000
پوف! پوف! پوف!
12:51
Something never mentionedذکر شده
259
759000
2000
نکته‌ای که هرگز به آن اشاره نشده بود
12:53
in the dozensده ها of booksکتاب ها about horsesاسب ها
260
761000
2000
در هیچ‌کدام از آن‌ همه کتاب‌ درباره اسب‌ها وسوارانشان
12:55
and theirخودشان ridersسواران I devouredخوردن in those daysروزها.
261
763000
3000
که من آن سال‌ها می‌بلعیدم.
12:58
All that savageوحشی grandeurعظمت,
262
766000
3000
تمام آن‌ شکوه وحشیانه،
13:01
the steelysteely glintingدرخشش hoovesکج,
263
769000
2000
آن سم‌های براق پولادین،
13:03
the eruptionsفوران ها drivenرانده from the creature'sمخلوق mightyتوانا innardsدرونی,
264
771000
4000
فوران انباشتی از امعاءواحشاء ملوکانه‌ی آن جانور،
13:07
breathنفس کشیدن stoppedمتوقف شد, heartقلب stoppedمتوقف شد, nostrilsسوراخ بینی madlyدیوانه وار flaredفشرده,
265
775000
5000
نفسی که بند می‌آمد، قلبی که از تپش می‌ایستاد، منخرینی که دیوانه‌وار شعله‌می‌کشید،
13:12
I didn't know if I wanted to breakزنگ تفريح him, or be him.
266
780000
5000
و من نمی‌دانستم که آیا می‌خواهم کاری کنم که حیوان رام شود، یا این‌که من هم او شوم.
13:17
(Laughterخنده)
267
785000
2000
(صدای خنده)
13:19
(Applauseتشویق و تمجید)
268
787000
7000
(صدای تشویق)
13:29
This is calledبه نام "Thirstتشنگی."
269
797000
5000
این‌یکی اسمش "عطش" است.
13:34
Manyبسیاری -- mostاکثر of my poemsاشعار actuallyدر واقع
270
802000
2000
بسیاری، یعنی بیشتر شعرهای من
13:36
are urbanشهری poemsاشعار. I happenبه وقوع پیوستن to be readingخواندن a bunchدسته ای that aren'tنه.
271
804000
4000
درواقع شعرهای شهری‌اند. حالا ازقضا دارم آن‌هایی را می‌خوانم که شهری نیستند.
13:40
"Thirstتشنگی."
272
808000
2000
"عطش."
13:42
Here was my relationرابطه with the womanزن who livedزندگی می کرد all last autumnفصل پاييز and winterزمستان,
273
810000
4000
این داستان رابطه‌ام است با زنی که تمام پائیز و زمستان گذشته را، روز و شب،
13:46
day and night, on a benchنیمکت
274
814000
2000
زندگی می‌کرد روی نیمکتی
13:48
in the 103rdروز Streetخیابان subwayمترو stationایستگاه,
275
816000
3000
در ایستگاه متروی خیابان ۱۰۳
13:51
untilتا زمان finallyسرانجام one day she vanishedاز بین رفت.
276
819000
3000
تا که عاقبت یک روز ناپدید شد.
13:54
We regardedدر نظر گرفته شده eachهر یک other, scrutinizedدقیق one anotherیکی دیگر.
277
822000
4000
برانداز می‌کردیم یکدیگر را، دقیق و محتاط،
13:58
Me shylyخجالتی, obliquelyمشتاقانه, tryingتلاش کن not to be furtiveدزدکی.
278
826000
4000
من، خجول و نظاره‌گر از گوشه‌ای، سعی می‌کردم دزدکی رفتار نکنم
14:02
She boldlyجسورانه, unblinkinglyبی وقفه, even pugnaciouslyمودبانه,
279
830000
4000
و او، جسور، خیره، حتی ستیزه‌جو،
14:06
wrathfullyخشونت آمیز even, when her bottleبطری was emptyخالی.
280
834000
5000
و بطری‌اش که خالی می‌شد، حتی خشمگین.
14:11
I was frightenedوحشت زده of her. I feltنمد like a childکودک.
281
839000
3000
از او می‌ترسیدم. مثل بچه‌ها.
14:14
I was afraidترسیدن some repressedسرکوب شد partبخشی of myselfخودم
282
842000
3000
می‌ترسیدم تکه‌ای سرکوب‌شده از خودم
14:17
would go out of controlکنترل, and I'd be foreverبرای همیشه entrappedگرفتار
283
845000
3000
خارج شود از مهارم، و تا ابد بیفتم
14:20
in the shockingتکان دهنده seetheبذله گویی of her stenchاصغر.
284
848000
4000
در دام جام جوشان موحش بدبویش.
14:24
Not excrementدفع ادرار merelyصرفا - فقط, not merelyصرفا - فقط surfaceسطح
285
852000
3000
نه فقط مدفوعش، نه فقط لایه‌ی بیرونش
14:27
and orificeخروجی going unwashedبدون شستشو,
286
855000
2000
و آن دهانه‌ی همیشه نشُسته
14:29
rediffusionrediffusion of rumرم,
287
857000
2000
و بوی مشروبی که پخش می‌شد همه‌جا،
14:31
there was will in it,
288
859000
2000
که اراده‌ای بود در همه‌ی این‌ها،
14:33
and intentionقصد, powerقدرت and purposeهدف --
289
861000
2000
عزم و عمدی، نیرو و هدفی،
14:35
a socialاجتماعی, ethicalاخلاقی rageخشم and rebellionشورش --
290
863000
4000
خشمی اجتماعی و اخلاقی،
14:39
despairناامیدی too, thoughگرچه, griefغم و اندوه, lossاز دست دادن.
291
867000
5000
عصیانی و نیز عجزی، و همزمان اندوه و ماتمی، فقدانی.
14:44
Sometimesگاهی I'd think I should take her home with me,
292
872000
2000
گاه فکر می‌کردم باید با خودم ببرمش خانه،
14:46
batheحمام کردن her, comfortراحتی her, dressلباس her.
293
874000
3000
حمامش کنم، آرامش کنم، لباس بپوشانمش.
14:49
She wouldn'tنمی خواهم have wanted me to, I would think.
294
877000
3000
اما فکر می‌کردم او این را از من نمی‌خواهد.
14:52
Insteadبجای, I'd stepگام into my trainقطار.
295
880000
3000
به‌جایش، سوار ترنم می‌شدم.
14:55
How richثروتمند I would think, is the lexiconواژگانی
296
883000
3000
فکر می‌کردم: چه غنی‌ست دامنه‌ی واژگان‌
14:58
of our self-absolvingخودخواهانه.
297
886000
2000
برای خودآمرزی‌مان.
15:00
How enduringپایدار, our blandبلندی fatalکشنده assuranceتضمین
298
888000
3000
چه ماندگار است اطمینان‌ مطبوع محتوم‌مان
15:03
that reflectionانعکاس is righteousnessعدالت beingبودن accomplishedانجام شده است.
299
891000
5000
به تأملاتی به‌جا که به انجام می‌رسند.
15:08
The danceرقص of our glancesنگاه ها,
300
896000
2000
رقص نگاه‌هامان،
15:10
the clashبرخورد, pullingکشیدن eachهر یک other throughاز طریق
301
898000
3000
تصادم‌مان، و سپس نجات دادن‌مان یکدیگر را
15:13
our perceptualادراکی puncturesسوراخ ها,
302
901000
2000
از شر ادراک‌های به‌درک‌رفته‌مان،
15:15
then holocaustهولوکاست, holocaustهولوکاست,
303
903000
2000
و بعد قتل‌عام، قتل‌عام،
15:17
hostمیزبان on hostمیزبان of illبیمار, injuredمجروح presencesموجودات,
304
905000
4000
و خیل انبوه بیماران، موجودیت‌های مصدوم
15:21
squanderedرها شده, consumedمصرف شده.
305
909000
4000
به‌بادرفته، به‌فنارفته.
15:25
Her vigilاحتیاط somewhereجایی I know continuesهمچنان ادامه دارد.
306
913000
3000
شب‌بیداری‌ش جایی ادامه دارد ــــــ می‌دانم.
15:28
Her occupancyتصرف, her absoluteمطلق, faithfulبا ایمان attendanceحضور.
307
916000
5000
و اقامت‌گاهش، حضور حی‌و‌حاضر مؤمنانه‌اش.
15:33
The danceرقص of our glancesنگاه ها, challengeچالش, abdicationازدواج,
308
921000
4000
و رقص نگاه‌هامان، جدال و سرپیچی‌مان،
15:37
effacementاز بین بردن, the perfumeعطر of our consternationتهدید.
309
925000
7000
زوال و فراموشی‌مان، عطر اضطراب‌مان، رایحه‌ی رعب‌مان.
15:44
(Applauseتشویق و تمجید)
310
932000
7000
(صدای تشویق)
15:52
This is a newerجدیدتر poemشعر, a brandنام تجاری newجدید poemشعر.
311
940000
4000
این شعر تازه‌تری است؛ تازه از تنور درآمده.
15:56
The titleعنوان is "This Happenedاتفاق افتاد."
312
944000
3000
نامش هست: "چنین گذشت."
15:59
A studentدانشجو, a youngجوان womanزن
313
947000
3000
"دانش‌آموزی، زنی جوان،
16:02
in a fourth-floorطبقه چهارم hallwayراهرو of her lyceeلیسسه,
314
950000
3000
در زنگ تفریح، در راهروی طبقه‌ی چهارم دبیرستانش،
16:05
perchedمشتاق on the ledgeلبه of an openباز کن windowپنجره
315
953000
2000
نشسته بر لبه‌ی پنجره‌ای باز
16:07
chattingچت with friendsدوستان betweenبین classesکلاس ها;
316
955000
4000
و با دوستانش گپ می‌زند؛
16:11
a teacherمعلم passesعبور می کند and chidesمی گوید her,
317
959000
2000
معلمی می‌گذرد از آن‌جا و هشدارش می‌دهد:
16:13
"Be carefulمراقب باشید, you mightممکن fallسقوط,"
318
961000
2000
"مراقب باش نیفتی."
16:15
almostتقریبا banteringlyشنیده chidesمی گوید her,
319
963000
3000
هشداری آمیخته به شوخی،
16:18
"You mightممکن fallسقوط,"
320
966000
2000
"نیفتی."
16:20
and the youngجوان womanزن, 18, a girlدختر really,
321
968000
3000
و زن جوان، هیجده‌ساله، دختر درواقع،
16:23
thoughگرچه she wouldn'tنمی خواهم think that,
322
971000
2000
گرچه خودش این‌طور فکر نمی‌کند،
16:25
as brilliantدرخشان as she is, first in her classکلاس,
323
973000
3000
با همه هوشش، شاگرد اول کلاس،
16:28
and "Beautifulخوشگل, too," she's oftenغالبا told,
324
976000
3000
و "زیبا هم"، دیگران اغلب این‌ را به او می‌گویند،
16:31
smilesلبخند می زند back, and leansچرت زدن into the openباز کن windowپنجره,
325
979000
4000
لبخندی می‌زند و تکیه می‌دهد به پنجره‌ی باز،
16:35
whichکه wouldn'tنمی خواهم even be openباز کن if it were winterزمستان --
326
983000
3000
که اگر زمستان بود اصلاً باز نبود،
16:38
if it were winterزمستان someoneکسی would have closedبسته شد it ("Closeنزدیک it!") --
327
986000
4000
اگر زمستان بود، کسی می‌بستش ("ببندش!")
16:42
leansچرت زدن into the windowپنجره, fartherدورتر, still smilingخندان,
328
990000
4000
و دختر تکیه می‌دهد به پنجره‌، بیشتر و بیشتر، و کماکان لبخند بر لب،
16:46
fartherدورتر and fartherدورتر, thoughگرچه it takes lessکمتر time
329
994000
3000
بیشتر و بیشتر، گرچه در زمانی کوتاه‌تر از این،
16:49
than this, really an instantفوری, and letsاجازه می دهد herselfخودش fallسقوط.
330
997000
5000
عملاً یک لحظه، و پرت می‌شود پایین.
16:54
Herselfخودش fallسقوط.
331
1002000
3000
پرت می‌شود پایین.
16:57
A casualگاه به گاه impulseضربان قلب, a fancyتفننی,
332
1005000
3000
یک حرکت سرسری، یک خیال،
17:00
never thought of untilتا زمان now, hardlyبه سختی thought of even now ...
333
1008000
4000
پیش از این هیچ‌گاه فکرش را نکرده، حتی حالا هم فکرش را نمی‌کند ...
17:04
No, more than impulseضربان قلب or fancyتفننی,
334
1012000
3000
نه، فراترست از یک حرکت سرسری یا خیال،
17:07
the girlدختر knowsمی داند what she's doing,
335
1015000
2000
دختر می‌داند که دارد چه‌کار می‌کند،
17:09
the girlدختر meansبه معنای something,
336
1017000
2000
قصدی دارد دختر،
17:11
the girlدختر meansبه معنای to mean,
337
1019000
2000
منظوری دارد حتماً،
17:13
because it occursاتفاق می افتد to her in that instantفوری,
338
1021000
3000
چون در آن لحظه به فکرش می‌رسد،
17:16
that beautifulخوشگل or not, brightروشن است yes or no,
339
1024000
3000
که چه زیبا و چه زشت، چه باهوش و چه کودن،
17:19
she's not who she is,
340
1027000
2000
او کسی نیست که هست،
17:21
she's not the personفرد she is,
341
1029000
2000
شخصی نیست که هست.
17:23
and the reasonدلیل, she suddenlyناگهان knowsمی داند,
342
1031000
2000
و دلیلش را ناگهان می‌فهمد:
17:25
is that there's been so much premeditationپیش آمادگی
343
1033000
3000
چه بسا قصد قبلی بوده‌ست در کار
17:28
where she is, so much plottingنقشه برداری and planningبرنامه ریزی,
344
1036000
3000
چه بسا طرح و نقشه بوده‌ست در جایی که او هست
17:31
there's hardlyبه سختی a personفرد where she is,
345
1039000
3000
نبوده‌ست کسی در جایی که او هست،
17:34
or if there is, it's not her, or not whollyکاملا her,
346
1042000
4000
یا اگر بوده‌ست، او نبوده‌ست، یا همه‌ی او نبوده‌ست،
17:38
it's a selfخود inhabitedساکنان, livedزندگی می کرد in by her,
347
1046000
4000
خودی هست که او ساکن آن است، خودی که می‌زید در مجاورت او،
17:42
and seeminglyظاهرا even as she thinksفکر می کند it
348
1050000
2000
و ظاهراً همین‌که دختر فکرش را می‌کند
17:44
she knowsمی داند what's been missingگم شده:
349
1052000
2000
می‌فهمد که چه‌چیز غایب است:
17:46
graceرحمت,
350
1054000
2000
رحمت
17:48
not premeditationپیش آمادگی but graceرحمت,
351
1056000
2000
نه عمد و قصدی از قبل، که رحمت،
17:50
a kindنوع of beingبودن in the worldجهان spontaneouslyبه خودی خود,
352
1058000
4000
گونه‌ای بودن ِ خودانگیخته در جهان،
17:54
with graceرحمت.
353
1062000
2000
توأم با رحمت.
17:56
Weightfullyوزن uponبر me was the worldجهان.
354
1064000
3000
این سنگینی جهان‌ بوده‌ست بر تن من.
17:59
Weightfullyوزن this selfخود whichکه gracedمهربان the worldجهان
355
1067000
3000
باران سنگین رحمت این خویشتن بر جهان
18:02
yetهنوز never whollyکاملا itselfخودش.
356
1070000
3000
اما نه به تمامی.
18:05
Weightfullyوزن this selfخود whichکه weighedوزن کرد uponبر me,
357
1073000
3000
سنگینی این خویشتن بر من،
18:08
the releaseرهایی from whichکه is what I desireمیل
358
1076000
3000
که رهایی از آن آرزویم است
18:11
and what I achieveرسیدن.
359
1079000
2000
و پیروزی‌ام.
18:13
And the girlدختر remembersبه یاد داشته باشید, in this infiniteبي نهايت instantفوری
360
1081000
4000
و دختر به‌یاد‌می‌آورد ،در این لحظه‌ی نامتناهی،
18:17
alreadyقبلا now so manyبسیاری timesبار dividedتقسیم شده,
361
1085000
3000
که پیش ازین بارها و بارها گسسته‌ست از هم،
18:20
the sadnessغمگینی she feltنمد onceیک بار,
362
1088000
2000
ملالی را که روزگاری حس می‌کرد،
18:22
hardlyبه سختی knowingدانستن she feltنمد it,
363
1090000
2000
بی‌آن‌که آگاه باشد به حس کردنش،
18:24
to merelyصرفا - فقط inhabitساکن herselfخودش.
364
1092000
2000
بی آن‌که خودش بوده‌باشد.
18:26
Yes, the girlدختر fallsسقوط, absurdچرند to fallسقوط,
365
1094000
3000
بله، دختر سقوط می‌کند، و چه سقوط پوچی،
18:29
even the earthزمین with its compulsionاجبار
366
1097000
3000
حتی زمین هم
18:32
to take untoبه itselfخودش all that fallsسقوط
367
1100000
3000
با اجباری که دارد به کشیدن هرآن‌چه می‎‌افتد به سمتش
18:35
mustباید know that fallingافتادن is absurdچرند,
368
1103000
2000
باید بداند که پوچ است سقوط،
18:37
yetهنوز the girlدختر fallingافتادن isn't myselfخودم,
369
1105000
3000
اما دختری که سقوط می‌کند من نیستم،
18:40
or she is myselfخودم,
370
1108000
2000
یا که او من است،
18:42
but a selfخود I tookگرفت of my ownخودت volitionولایت untoبه myselfخودم.
371
1110000
4000
ولی خودی از من که به‌اراده‌ی خود کشانده‌امش به سمت خود.
18:46
Foreverبرای همیشه. With graceرحمت.
372
1114000
4000
تا ابد. توأم با رحمت.
18:50
This happenedاتفاق افتاد.
373
1118000
3000
چنین گذشت.
18:53
(Applauseتشویق و تمجید)
374
1121000
8000
(صدای تشویق)
19:01
I'll readخواندن just one more. I don't usuallyمعمولا say that.
375
1129000
2000
فقط یک شعر دیگر می‌خوانم. معمولاً این را نمی‌گویم.
19:03
I like to just endپایان.
376
1131000
2000
دوست دارم فقط تمامش کنم.
19:05
But I'm afraidترسیدن that Rickyریکی will come out here
377
1133000
3000
اما می‌ترسم ریکی بیاید این‌جا
19:08
and shakeلرزش his fistمشت at me.
378
1136000
4000
و مشتش را به‌طرفم تکان بدهد.
19:12
This is calledبه نام "Oldقدیمی Man," appropriatelyبه درستی enoughکافی.
379
1140000
4000
نام بامسمایی دارد این شعر: "پیرمرد".
19:16
"Specialویژه: bigبزرگ titsجوانان,"
380
1144000
2000
"فوق‌العاده: سینه‌های بزرگ"
19:18
Saysمی گوید the advertisementتبلیغات for a soft-coreنرم هسته magazineمجله
381
1146000
3000
این آگهی مجله‌ی نیمه‌پورنویی بود
19:21
on our neighborhoodمحله newsstandدکه روزنامه فروشی.
382
1149000
2000
در دکه‌ی روزنامه‌فروشی محله‌مان.
19:23
But forgetفراموش کردن her breastsسینه ها.
383
1151000
2000
اما سینه‌‌هایش را فراموش کنید.
19:25
A lushباشکوه, fresh-lippedتازه شیرین blondبور,
384
1153000
3000
زن بلوند جذاب و باطراواتی،
19:28
skinپوست glowingدرخشان goldطلا, sprawlssprawls there,
385
1156000
3000
با پوست طلایی درخشانش، دراز کشیده بود،
19:31
resplendentشفاف.
386
1159000
2000
می‌درخشید.
19:33
60 nearlyتقریبا, yetهنوز these hardlyبه سختی tangibleمحسوس,
387
1161000
3000
تقریباً شصت‌ساله بود اما این موجودات ناملموس،
19:36
hardlyبه سختی better than harlotsاخوت, can still stirهم بزنید me.
388
1164000
5000
موجوداتی چون فاحشه‌ها، هنوز می‌توانند برانگیزانندم.
19:41
Maybe a comingآینده of ageسن in the
389
1169000
2000
شاید طلوعی تازه در
19:43
Americanآمریکایی sensualاحساساتی darknessتاریکی,
390
1171000
2000
ظلمات شهوت آمریکایی،
19:45
never seeingدیدن an unsmudgedunsmudged nippleنوک پستان,
391
1173000
2000
ندیدن نوک سینه‌ای مخدوش‌نشده،
19:47
an uncensoredبدون سانسور vaginaواژن,
392
1175000
2000
مهبلی سانسورنشده،
19:49
has left me foreverبرای همیشه infectedآلوده
393
1177000
3000
تا ابد چنان مبتلایم کرده
19:52
with an unquenchableunquenchable lustشهوت of the eyeچشم.
394
1180000
3000
که آتش شهوتش فرونشاندنی نیست.
19:55
Always that eroticوابسته به عشق شهوانی murmurزمزمه,
395
1183000
2000
همیشه آن زمزمه‌های شهوتناک،
19:57
I'm hardlyبه سختی myselfخودم
396
1185000
2000
که من دیگر خودم نیستم
19:59
if I'm not in a stateحالت of incipientآغازگر desireمیل.
397
1187000
4000
اگر نباشم در آغاز راه شهوت.
20:03
God knowsمی داند thoughگرچه,
398
1191000
2000
اما خدا می‌داند که،
20:05
there are worseبدتر twistsپیچش your obsessionsوسواس can take.
399
1193000
3000
مشغله‌های ذهنی‌ات می‌توانند پیج‌و‌خم‌هایی داشته باشند بدتر از این‌ها.
20:08
Last yearسال in Israelاسرائيل, a youngجوان ultra-orthodoxفوق العاده ارتدوکس Rabbiخرگوش
400
1196000
4000
سال گذشته در اسرائیل، یک خاخام جوان ِ یهودی‌تر از موسی
20:12
guidingهدایت some teenageنوجوان girlsدختران throughاز طریق the Shrineحرم of the Shoahشوهان
401
1200000
4000
چند دختر نوجوان را برد به بنای یادبود کشته‌شدگان هولوکاست
20:16
forbadeممنوع them to look in one roomاتاق.
402
1204000
3000
و منعشان کرد از نگاه کردن به داخل یک اتاق.
20:19
Because there were imagesتصاویر in it he said were licentiousمجازی.
403
1207000
4000
چون در آن تصاویری بود، به گفته‌ی خاخام، مبتذل.
20:23
The displayنمایش دادن was a photoعکس. Menمردان and womenزنان strippedخرد شده nakedبرهنه,
404
1211000
4000
آن‌جا عکسی بود از مردان و زنانی لخت مادرزاد،
20:27
some tryingتلاش کن to coverپوشش theirخودشان genitalsتناسلی,
405
1215000
2000
که برخی‌شان سعی دارند آلت تناسلی‌شان را بپوشانند،
20:29
othersدیگران too frightenedوحشت زده to botherزحمت,
406
1217000
2000
و باقی هم که آن قدر ترسیده‌اند که زحمت این کار را به خود نداده‌اند،
20:31
linedپوشش داده شده up in snowبرف
407
1219000
2000
در برف صف کشیده‌اند
20:33
waitingدر انتظار to be shotشات and thrownپرتاب شده into a ditchخندق.
408
1221000
3000
به انتظار این‌که اعدام شوند و بیندازندشان داخل یک گودال.
20:36
The girlsدختران, to my horrorوحشت,
409
1224000
3000
وحشت کردم از دیدن دخترها،
20:39
avertedجلوگیری کرد theirخودشان gazeخیره شدن.
410
1227000
2000
که نگاهشان را دزدیدند از آن عکس.
20:41
What carnalبدنی mistrustبی اعتمادی had theirخودشان teacherمعلم taughtتدریس کرد them.
411
1229000
4000
چه شک شهوانی‌‌ای که آقامعلم به جانشان انداخته بود.
20:45
Even that thoughگرچه. Anotherیکی دیگر confessionاعتراف:
412
1233000
4000
و گذشته ازهمه‌ی این‌ها، یک اعتراف دیگر:
20:49
Onceیک بار in a bookکتاب on pre-warقبل از جنگ Polandلهستان,
413
1237000
3000
یک بار در کتابی درباره‌ی لهستان پیش از جنگ،
20:52
a studioاستودیو portraitپرتره, an absoluteمطلق angelفرشته,
414
1240000
4000
یک پرتره‌ی استودیویی، یک فرشته‌ی به‌تمام‌معنا،
20:56
an absoluteمطلق angelفرشته with tormentedعذاب آور است, tormentingعذاب آوردن eyesچشم ها.
415
1244000
2000
فرشته‌ای به‌تمام‌معنا با چشمان عذاب‌کشیده و عذاب‌دهنده.
20:58
I keptنگه داشته شد findingیافته myselfخودم at her pageصفحه.
416
1246000
3000
بارهاوبارها، به آن صفحه‌ زل می‌زدم.
21:01
That she diedفوت کرد in the campsاردوگاه ها madeساخته شده her --
417
1249000
3000
جرأت نیافتم از خود بپرسم چرا،
21:04
I didn't dareجرات کن wonderتعجب why --
418
1252000
3000
اما این‌که دختر در اردوگاه‌ها مرده بود
21:07
more presentحاضر, more preciousگرانبها.
419
1255000
3000
او را نزدم زنده‌تر کرده بود، ارزنده‌تر.
21:10
Diedفوت کرد in the campsاردوگاه ها, that too people --
420
1258000
3000
مرده بود در اردوگاه‌هایی که آن‌زمان در آن‌ها بسیاری کسان را
21:13
or Jewsیهودیان anywayبه هر حال --
421
1261000
2000
یا یهودیان را، درهرحال،
21:15
keptنگه داشته شد from theirخودشان childrenفرزندان back then.
422
1263000
2000
دورنگه‌داشته‌بودند از بچه‌هاشان.
21:17
But it was like sexارتباط جنسی, you didn't have to be told.
423
1265000
4000
اما این به سکس می‌مانست؛ لازم نبود کسی چیزی به شما بگوید.
21:21
Sexارتباط جنسی and deathمرگ, how closeبستن they can seemبه نظر می رسد.
424
1269000
4000
چه نزدیک می‌توانند جلوه کنند، سکس و مرگ.
21:25
So constantlyبه طور مداوم consciousآگاهانه now of deathمرگ movingدر حال حرکت towardsبه سمت me,
425
1273000
4000
حالا چنان لحظه‌به‌لحظه واقفم به آمدن مرگ به سمتم،
21:29
sometimesگاه گاهی I think I confoundگمشده them.
426
1277000
3000
که گاه فکر می‌کنم سکس و مرگ را با هم اشتباه گرفته‌ام.
21:32
My wife'sهمسر lovelinessدوست داشتنی almostتقریبا consumesمصرف شود me.
427
1280000
3000
دلربایی ِ همسرم تقریباً تحلیلم می‌برد.
21:35
My passionشور for her goesمی رود beyondفراتر reasonableمعقول boundsمرزها.
428
1283000
3000
اشتیاقم به او از مرزهای منطق فراتر می‌رود.
21:38
When we make love, her holdingبرگزاری me
429
1286000
3000
وقتی عشق‌بازی می‌کنیم، او که نگاهم می‌دارد،
21:41
everywhereدر همه جا all around me,
430
1289000
2000
همه‌جا در اطرافم،
21:43
I'm there and not there.
431
1291000
2000
من هستم و نیستم.
21:45
My mindذهن teemsتامس, jumblesدامبلدور of facesچهره ها, voicesصدای, impressionsتجربیات,
432
1293000
4000
ذهنم انباشته‌ست از انبوه صورت‌ها، صداها، تأثیرها.
21:49
I liveزنده my life over, as thoughگرچه I were drowningغرق شدن.
433
1297000
5000
زندگی‌م را سپری می‌کنم، انگار که غرق گشته‌ام.
21:54
Then I am drowningغرق شدن, in despairناامیدی
434
1302000
3000
سپس غرق می‌شوم در یأس
21:57
at havingداشتن to leaveترک کردن her,
435
1305000
2000
در اجبار ِ ترک ِ او،
21:59
this, everything, all,
436
1307000
2000
ترک ِ این، ترکِ هرچیز، همه‌چیز،
22:01
unbearableغير قابل تحمل, awfulخیلی بد و ناخوشایند.
437
1309000
3000
تحمل‌ناپذیر، مهیب.
22:04
Still, to be ableتوانایی to dieمرگ
438
1312000
3000
و کماکان، توان ِ مردن
22:07
with no specialویژه contritionتبرئه,
439
1315000
2000
بی ندامت و توبه‌ای،
22:09
not havingداشتن been slaughteredکشتار شد, or enslavedبردگی.
440
1317000
3000
بی این‌که کشته شوی، یا به بردگی کشیده شوی،
22:12
And not havingداشتن to know history'sتاریخچه nextبعد
441
1320000
3000
بی اجباری برای دانستن ِ آن‌که گام بعدی در تاریخ
22:15
madدیوانه rageخشم or regressionپسرفت,
442
1323000
2000
خشمی‌ست دیوانه‌وار یا سِیری تا قهقرا،
22:17
it mightممکن be a reliefتسکین.
443
1325000
3000
یا که شاید آسودگی.
22:20
No. Again, no.
444
1328000
2000
نه. بازهم، نه.
22:22
I don't mean that for a momentلحظه.
445
1330000
2000
منظورم یک لحظه نیست.
22:24
What I mean is the worldجهان holdsدارای me so tightlyمحکم --
446
1332000
3000
می‌خواهم بگویم جهان چنان تنگ دربرش نگاهم داشته
22:27
the good and the badبد --
447
1335000
2000
خوب و بد،
22:29
my ownخودت folliesدلتنگی and weaknessضعف
448
1337000
2000
با بلاهت‌ها و ضعف‌هایم،
22:31
that even this counterfeitتقلبی Venusسیاره زهره
449
1339000
3000
که حتی این ونوس قلابی، الهه‌ی جعلی عشق و زیبایی،
22:34
with her shamشام heatحرارت, and her bosomساحره probablyشاید plumpedلعنتی
450
1342000
3000
با گرمای دروغینش، با سینه‌ی شاید آویزان
22:37
with gelژل, so movesحرکت می کند me
451
1345000
3000
از ژل‌اش، چنان تکانم می‌دهد
22:40
my breathنفس کشیدن catchesجلب می کند.
452
1348000
2000
که نفسم بند می‌آید.
22:42
Vampومپ. Sirenآژیر. Seductressسانترال.
453
1350000
3000
عشوه‌گر، افسون‌گر، اغواگر.
22:45
How much more she revealsنشان می دهد
454
1353000
2000
دیگر بیش از آن‌چه می‌داند، چه را فاش می‌سازد
22:47
in her glareتابش خیره کننده of inkجوهر than she knowsمی داند.
455
1355000
3000
در برق جوهرین نگاهش.
22:50
How she incarnatesتجربیات
456
1358000
2000
چگونه تجسم می‌بخشد
22:52
our desperateمستاصل humanانسان need for regardتوجه,
457
1360000
3000
نیاز مبرم انسانی‌مان را به حرمت،
22:55
our passionشور to liveزنده in beautyزیبایی,
458
1363000
3000
شوق‌مان را به زیستن در زیبایی،
22:58
to be beautyزیبایی, to be cherishedگرامی باد by glancesنگاه ها,
459
1366000
4000
به زیبابودن، به نگاه‌های پاس‌دارنده،
23:02
if by no more, of something like love,
460
1370000
4000
و اگرهم دیگرنه، چیزی چون عشق،
23:06
or love.
461
1374000
2000
یا خود ِ عشق.
23:08
Thank you.
462
1376000
2000
متشکرم.
23:10
(Applauseتشویق و تمجید)
463
1378000
2000
(صدای تشویق)
Translated by Pejman Tehranian
Reviewed by Sara Tehranian

▲Back to top

ABOUT THE SPEAKER
C.K. Williams - Poet
Often called a social poet, C.K. Williams was fascinated by the characters of modern civilization and their interactions.

Why you should listen

C.K. Williams started writing poetry at 19, after taking only his required English classes at University of Pennsylvania. In the 1960s, he began gearing his poems toward social issues, such as the brutality that  civil rights activists often faced and his anti-war stance with respect to Vietnam. Over time, although he continued to write about society, his work became more personal. His focus shifted to the intersection of profoundly different lives in crowded urban spaces, using these instances to examine sensitive issues such as race and class.    

The subject matter of his work is not its only controversy, and Williams is often compared to Whitman and Ginsberg because of his unusually long lines of verse. Despite his unconventional poetic form, he was awarded the Pulitzer Prize, the National Book Award and the National Book Critics Circle Award, among other honors. He also published five works of translation and a psychologically introspective memoir, Misgivings: My Mother, My Father, Myself. Williams died in September 2015.

More profile about the speaker
C.K. Williams | Speaker | TED.com