ABOUT THE SPEAKER
Oliver Sacks - Neurological anthropologist
Since "Awakenings" stormed the bestseller lists (and the silver screen), Oliver Sacks has become an unlikely household name, single-handedly inventing the genre of neurological anthropology.

Why you should listen

Oliver Sacks was a ground-breaking neurologist -- and a gifted storyteller who enriched our knowledge of the infinite variations of human psychology. After his pioneering work with “sleepy sickness” patients (who were in fact survivors of an early-20th-century pandemic), Sacks went on to study the connections between music and the brain, as well as disorders such as Tourette's syndrome, Parkinson's disease, and many other little-understood disorders that often count Sacks as one of their first chroniclers.

Sacks was well known as a writer of such best-selling case histories as HallucinationsThe Man Who Mistook His Wife for a HatAn Anthropologist on Mars, and his memoir of his early work, Awakenings, all of which have breathed new life into the dusty 19th-century tradition of the clinical anecdote. Sacks' writing, compassion and wide-ranging knowledge catapults the genre into the 21st century and brings the far frontiers of neurological experience into the view of millions of readers worldwide. Sacks died at age 82 in August 2015.

Read TED's long, wonderful Q&A with Oliver Sacks >>

More profile about the speaker
Oliver Sacks | Speaker | TED.com
TED2009

Oliver Sacks: What hallucination reveals about our minds

آلیوِر سَکس: تَوَهُمات و خیالات واهی، چه چیزهایی را در مورد ذهن ما فاش میکنند

Filmed:
8,482,258 views

نویسنده و متخصص اعصاب، آلیور سَکس، توجه ما را به سندرمِ چارلز بُنِه جلب مینماید -- پدیده ای که طی آن اشخاص با اختلالات بینائی، توهماتی را به طور واضح تجربه میکنند. او تجربیاتِ بیماران خود را با جزئیاتی دلگرم کننده توصیف میکند که سبب می شود آشنایی بیشتری با ریشه های این پدیده که کمتر به آن پرداخته شده پیدا کنیم.
- Neurological anthropologist
Since "Awakenings" stormed the bestseller lists (and the silver screen), Oliver Sacks has become an unlikely household name, single-handedly inventing the genre of neurological anthropology. Full bio

Double-click the English transcript below to play the video.

00:12
We see with the eyesچشم ها,
0
0
3000
ما با چشمها میبینیم.
00:15
but we see with the brainمغز as well.
1
3000
3000
اما با مغز نیز میبینیم.
00:18
And seeingدیدن with the brainمغز is oftenغالبا calledبه نام imaginationخیال پردازی.
2
6000
4000
و دیدن با مغز را غالباً، تصور، مینامند.
00:22
And we are familiarآشنا with the landscapesمناظر طبیعی of our ownخودت imaginationخیال پردازی,
3
10000
5000
ما با صحنه ها وتصورات ذهنی خویش آشنائیم.
00:27
our inscapesحشرات. We'veما هستیم livedزندگی می کرد with them all our livesزندگی می کند.
4
15000
4000
و تمام عمرمان با آنها زندگی کرده ایم.
00:31
But there are alsoهمچنین hallucinationsتوهمات as well,
5
19000
4000
اما در این میان توهمات نیز وجود دارند.
00:35
and hallucinationsتوهمات are completelyبه صورت کامل differentناهمسان.
6
23000
3000
که کاملا متفاوت از تصورات اند.
00:38
They don't seemبه نظر می رسد to be of our creationایجاد.
7
26000
2000
و به نظر ساخته ی ما نمی آیند.
00:40
They don't seemبه نظر می رسد to be underزیر our controlکنترل.
8
28000
2000
همچنین به نظر نمی رسند تحت کنترل ما باشند.
00:42
They seemبه نظر می رسد to come from the outsideخارج از,
9
30000
2000
و عواملی خارجی به شمار می آیند که،
00:44
and to mimicتقلید کردن perceptionادراک.
10
32000
3000
ادراک و احساسات ما را تقلید می کنند.
00:47
So I am going to be talkingصحبت کردن about hallucinationsتوهمات,
11
35000
4000
ومن می خواهم در اینجا راجع به توهمات صحبت کنم.
00:51
and a particularخاص sortمرتب سازی of visualبصری hallucinationتوهم
12
39000
4000
و آن هم در مورد یک نوع توهمِ بینائي به خصوص
00:55
whichکه I see amongدر میان my patientsبیماران.
13
43000
5000
که در میانِ بیمارانم به آن بر خورده ام.
01:00
A fewتعداد کمی monthsماه ها agoپیش, I got a phoneتلفن call
14
48000
4000
چند ماه پیش، یک تماسِ تلفني از
01:04
from a nursingپرستاری home where I work.
15
52000
2000
محل کارم که یک خانه ی سالمندان است، دریافت کردم.
01:06
They told me that one of theirخودشان residentsساکنان, an oldقدیمی ladyخانم in her 90s,
16
54000
5000
مبنی بر اینکه یکی از ساکنان آسایشگاه که بانوی پیرِ نود و چند ساله ای بود،
01:11
was seeingدیدن things,
17
59000
2000
صحنه هایی رویت می کند.
01:13
and they wonderedشگفت زده if she'dاو می خواهد goneرفته bonkersخیر
18
61000
3000
و کارمندان آسایشگاه در عجب بودند که آیا او عقلش را از دست داده.
01:16
or, because she was an oldقدیمی ladyخانم,
19
64000
2000
یا اینکه بدلیلِ مسن بودنش،
01:18
whetherچه she'dاو می خواهد had a strokeسکته مغزی, or whetherچه she had Alzheimer'sآلزایمر.
20
66000
3000
سکته ای کرده، و آیا دچارآلزایمر شده است.
01:21
And so they askedپرسید: me if I would come and see Rosalieروزالی,
21
69000
5000
از من درخواست کردند که به دیدن "رُزِلی"،
01:26
the oldقدیمی ladyخانم.
22
74000
2000
آن بانوي مسن بروم.
01:28
I wentرفتی in to see her.
23
76000
2000
به ملاقاتش رفتم.
01:30
It was evidentواضح است straightسر راست away
24
78000
2000
در اولین نگاه آشکار بود
01:32
that she was perfectlyکاملا saneعاقلانه
25
80000
3000
او مجنون نیست
01:35
and lucidروشن است and of good intelligenceهوش,
26
83000
3000
و در صحت عقل کامل به سر می برد.
01:38
but she'dاو می خواهد been very startledمبهوت and very bewilderedسردرگم,
27
86000
4000
ولی خیلی وحشت زده و سر در گُم به نظر می آمد
01:42
because she'dاو می خواهد been seeingدیدن things.
28
90000
3000
چرا که مدتی بود که صحنه هایی با چشم می دید که وجود خارجی نداشتند.
01:45
And she told me --
29
93000
3000
و نکته ای را با من در میان گذاشت --
01:48
the nursesپرستاران hadn'tتا به حال نیست mentionedذکر شده this --
30
96000
2000
که پرستاران اشاره ای به آن نکرده بودند --
01:50
that she was blindنابینا,
31
98000
2000
این که او نابیناست،
01:52
that she had been completelyبه صورت کامل blindنابینا from macularماكولا degenerationانحطاط for fiveپنج yearsسالها.
32
100000
5000
پنج سال است که به علت انحطاطِ ماکولایی کاملاً نابینا شده.
01:57
But now, for the last fewتعداد کمی daysروزها, she'dاو می خواهد been seeingدیدن things.
33
105000
3000
اما، درچند روز اخیر، چیزهایی می بیند.
02:00
So I said, "What sortمرتب سازی of things?"
34
108000
3000
پرسیدم: "چه چیزهایی؟"
02:03
And she said, "People in Easternشرق dressلباس,
35
111000
3000
گفت: "افرادی در لباسهاي شرقی،
02:06
in drapesپرده, walkingپیاده روی up and down stairsپله ها.
36
114000
4000
دارند از پله ها بالا و پایین میروند.
02:10
A man who turnsچرخش towardsبه سمت me and smilesلبخند می زند.
37
118000
3000
مردی که بسوي من بر می آید و لبخند میزند.
02:13
But he has hugeبزرگ teethدندان ها on one sideسمت of his mouthدهان.
38
121000
4000
ولی او دندانهای بزرگی در یک طرف دهانش دارد.
02:17
Animalsحیوانات too.
39
125000
2000
همچنین حیواناتی را می بیند.
02:19
I see a whiteسفید buildingساختمان. It's snowingباریدن برف, a softنرم snowبرف.
40
127000
3000
یک ساختمان سفید. می بینم که برفِ ملایمی می بارد.
02:22
I see this horseاسب with a harnessمهار کردن, draggingکشیدن the snowبرف away.
41
130000
5000
اسبی را با افسارمیبینم که روی برف راه می رود.
02:27
Then, one night, the sceneصحنه changesتغییرات.
42
135000
4000
بعد، یک شب، تمام صحنه تغییر میکند.
02:31
I see catsگربه ها and dogsسگ ها walkingپیاده روی towardsبه سمت me.
43
139000
2000
گربه ها و سگهایی را میبینم که بسمت من میایند.
02:33
They come to a certainمسلم - قطعی pointنقطه and then stop.
44
141000
3000
به یک نقطه ی خاص که میرسند، متوقف میشوند.
02:36
Then it changesتغییرات again.
45
144000
2000
سپس صحنه دوباره تغییر میکند.
02:38
I see a lot of childrenفرزندان. They are walkingپیاده روی up and down stairsپله ها.
46
146000
3000
کودکانِ بسیاری را میبینم. آنها از پله ها بالا و پایین میروند.
02:41
They wearپوشیدن brightروشن است colorsرنگ ها, roseگل سرخ and blueآبی,
47
149000
3000
لباسهایی با رنگ های روشن به تن دارند، قرمز و آبی،
02:44
like Easternشرق dressلباس."
48
152000
3000
همانند لباسهاي شرقی."
02:47
Sometimesگاهی, she said, before the people come on,
49
155000
3000
گفت، گاهی اوقات، قبل از اینکه مردم ظاهر شوند،
02:50
she mayممکن است hallucinateتوهم می کشید pinkرنگ صورتی and blueآبی squaresمربع ها on the floorکف,
50
158000
4000
اودر خیالش روی زمین کاشی های صورتی و آبي رنگ می ببیند،
02:54
whichکه seemبه نظر می رسد to go up to the ceilingسقف.
51
162000
3000
که بنظر میرسد تا بالای سقف می رسند.
02:57
I said, "Is this like a dreamرویا?"
52
165000
4000
پرسیدم: "آیا این مانند یک خواب است؟"
03:01
And she said, "No, it's not like a dreamرویا. It's like a movieفیلم سینما."
53
169000
3000
پاسخ داد: "نه، مانند خواب نیست. بسان یک فیلم است."
03:04
She said, "It's got colorرنگ. It's got motionحرکت.
54
172000
3000
گفت: "این صحنه ها رنگ و حرکت دارند.
03:07
But it's completelyبه صورت کامل silentبی صدا, like a silentبی صدا movieفیلم سینما."
55
175000
4000
ولی کاملاً بی صدا اند، مانند یک فیلم صامت."
03:11
And she said that it's a ratherنسبتا boringحوصله سر بر movieفیلم سینما.
56
179000
2000
و یک فیلم نسبتا کسل کننده.
03:13
She said, "All these people with Easternشرق dressلباس,
57
181000
3000
گفت: "تمام این افراد با لباسهاي شرقی،
03:16
walkingپیاده روی up and down, very repetitiveتکراری, very limitedمحدود."
58
184000
5000
که از پله ها بالا و پایین میروند، کارشان بسیار تکراری و محدود است."
03:21
(Laughterخنده)
59
189000
2000
(خنده ی حضار)
03:23
And she has a senseاحساس of humorشوخ طبعی.
60
191000
2000
و او اینها را با نوعی شوخ طبعی بیان می کرد.
03:25
She knewمی دانست it was a hallucinationتوهم.
61
193000
2000
او میدانست که تماماین صحنه ها توهمات اند.
03:27
But she was frightenedوحشت زده. She'dدهنه livedزندگی می کرد 95 yearsسالها
62
195000
2000
ولی وحشت زده بود. او ۹۵ سال سن داشت
03:29
and she'dاو می خواهد never had a hallucinationتوهم before.
63
197000
3000
و قبلا هیچ وقت دچار توهم نشده بود.
03:32
She said that the hallucinationsتوهمات were unrelatedغیر مرتبط
64
200000
3000
گفت که این توهمات هیچ ربطی
03:35
to anything she was thinkingفكر كردن or feelingاحساس or doing,
65
203000
4000
به افکار، احساسات، و اعمال اخیرش ندارند.
03:39
that they seemedبه نظر می رسید to come on by themselvesخودشان, or disappearناپدید می شوند.
66
207000
4000
آنها خودبخود می آیند و خودبخود ناپدید می شوند.
03:43
She had no controlکنترل over them.
67
211000
2000
و او هیچ کنترلی روی آنها ندارد.
03:45
She said she didn't recognizeتشخیص
68
213000
2000
اینکه او قادر به تشخیص هیچکدام از افراد
03:47
any of the people or placesمکان ها
69
215000
2000
یا مکانهایی که در توهماتش می بیند
03:49
in the hallucinationsتوهمات.
70
217000
2000
نیست.
03:51
And noneهیچ کدام of the people or the animalsحیوانات,
71
219000
2000
و هیچ یک از افراد یا حیوانات،
03:53
well, they all seemedبه نظر می رسید obliviousبی توجه of her.
72
221000
4000
توجهی به او نمی کنند.
03:57
And she didn't know what was going on.
73
225000
2000
و کلا نمی دانست که چه اتفاقی برایش افتاده.
03:59
She wonderedشگفت زده if she was going madدیوانه
74
227000
2000
نگران بود که آیا،
04:01
or losingاز دست دادن her mindذهن.
75
229000
2000
درحال دیوانه شدن است.
04:03
Well, I examinedمورد بررسی قرار گرفت her carefullyبا دقت.
76
231000
2000
خب، من به دقت آزمایش هایی روی او انجام دادم.
04:05
She was a brightروشن است oldقدیمی ladyخانم,
77
233000
2000
او پیر زنِ بسیار زرنگ و باهوشی بود.
04:07
perfectlyکاملا saneعاقلانه. She had no medicalپزشکی problemsمشکلات.
78
235000
4000
کاملاً در صحت عقل. بدون هیچ گونه مشکلاتِ پزشکی.
04:11
She wasn'tنبود on any medicationsداروها whichکه could produceتولید کردن hallucinationsتوهمات.
79
239000
4000
و همینطورهیچ نوع داروی توهم زا استفاده نمی کرد.
04:15
But she was blindنابینا.
80
243000
2000
ولی نابینا بود.
04:17
And I then said to her,
81
245000
2000
وبعد به او گفتم:
04:19
"I think I know what you have."
82
247000
2000
"فکر میکنم که بدانم مشکل شما چیست."
04:21
I said, "There is a specialویژه formفرم of visualبصری hallucinationتوهم
83
249000
4000
گفتم: "یک نوعِ توهم بینائي خاص وجود دارد
04:25
whichکه mayممکن است go with deterioratingبدتر شدن visionچشم انداز or blindnessکوری.
84
253000
4000
که با نا بینایی مرتبط است."
04:29
This was originallyدر اصل describedشرح داده شده," I said,
85
257000
3000
و "این مورد براي نخستین بار"
04:32
"right back in the 18thth centuryقرن,
86
260000
2000
در قرن هجدهم،
04:34
by a man calledبه نام Charlesچارلز Bonnetصندوقچه.
87
262000
3000
توسط شخصی به نام چارلز بُنِه، مطرح شد.
04:37
And you have Charlesچارلز Bonnetصندوقچه syndromeسندرم.
88
265000
3000
شما، مبتلا سندرم چارلز بُنِه هستید.
04:40
There is nothing wrongاشتباه with your brainمغز. There is nothing wrongاشتباه with your mindذهن.
89
268000
2000
وهیچ اشکالی درمغز و ذهن شما وجود ندارد.
04:42
You have Charlesچارلز Bonnetصندوقچه syndromeسندرم."
90
270000
3000
فقط اینکه شما مبتلا به سندرم چارلز بُنِه شده اید."
04:45
And she was very relievedتسکین دهنده at this,
91
273000
3000
او از شنیدن این خبر بسیار آرام شد،
04:48
that there was nothing seriouslyبه طور جدی the matterموضوع,
92
276000
4000
از اینکه مسئله جدی نبود،
04:52
and alsoهمچنین ratherنسبتا curiousکنجکاو.
93
280000
3000
بلکه در عوض موضوعی نسبتاً کنجکاو کننده نیز هست.
04:55
She said, "Who is this Charlesچارلز Bonnetصندوقچه?"
94
283000
2000
گفت: "چارلز بُنِه کیست؟"
04:57
She said, "Did he have them himselfخودت?"
95
285000
3000
گفت: "آیا خود او دچار این سندرم شده بود؟"
05:00
And she said, "Tell all the nursesپرستاران
96
288000
3000
گفت:"برو به تمام پرستاران بگو
05:03
that I have Charlesچارلز Bonnetصندوقچه syndromeسندرم."
97
291000
3000
که من سندرم چارلز بُنِه دارم."
05:06
(Laughterخنده)
98
294000
2000
(خنده حضار)
05:08
"I'm not crazyدیوانه. I'm not dementedدمدمی. I have Charlesچارلز Bonnetصندوقچه syndromeسندرم."
99
296000
4000
"من دیوانه نیستم. سندرم چارلز بُنِه دارم."
05:12
Well, so I did tell the nursesپرستاران.
100
300000
2000
و من این موضوع را با پرستاران در میان گذاشتم.
05:14
Now this, for me, is a commonمشترک situationوضعیت.
101
302000
3000
این براي من یک وضعیت عادی است.
05:17
I work in old-ageکهنسال homesخانه ها, largelyتا حد زیادی.
102
305000
2000
من عمدتاً در خانه های سالمندان کار میکنم.
05:19
I see a lot of elderlyمسن people
103
307000
2000
افراد مسنِ بسیاری را میبینم
05:21
who are hearingشنیدن impairedضعیف or visuallyبصری impairedضعیف.
104
309000
4000
که دچارِ اختلالات شنوایی و بینائی هستند.
05:25
About 10 percentدرصد of the hearingشنیدن impairedضعیف people
105
313000
2000
تقریباً ۱۰ درصدِ اشخاصی که دچارِ اختلالات شنوایی هستند،
05:27
get musicalموزیکال hallucinationsتوهمات.
106
315000
3000
دچار توهمات موسیقیایی می شوند.
05:30
And about 10 percentدرصد of the visuallyبصری impairedضعیف people
107
318000
3000
و تقریباً۱۰ درصدِ اشخاصی که دچارِ اختلالات بینائی هستند،
05:33
get visualبصری hallucinationsتوهمات.
108
321000
2000
توهمات بصری را تجربه میکنند.
05:35
You don't have to be completelyبه صورت کامل blindنابینا,
109
323000
2000
و در این مورد لازم نیست که شخص به طور کامل نابینا باشد،
05:37
only sufficientlyبه اندازه کافی impairedضعیف.
110
325000
2000
حتی میزان کمی نابینایی زمینه را برای چنین اختلالی فراهم می آورد.
05:39
Now with the originalاصلی descriptionشرح in the 18thth centuryقرن,
111
327000
4000
حال، با رجوع به توصیفات اولیه در قرن 18 در رابطه با این اختلال،
05:43
Charlesچارلز Bonnetصندوقچه did not have them.
112
331000
2000
در می یابیم که چارلز بُنِه خود شخصا دچار آنها نبود.
05:45
His grandfatherبابا بزرگ had these hallucinationsتوهمات.
113
333000
3000
اما پدر بزرگش دچار این تواهمات بود.
05:48
His grandfatherبابا بزرگ was a magistrateدادگستری, an elderlyمسن man.
114
336000
3000
پدربزرگش یک دادرس بود، مردی مسن.
05:51
He'dاو می خواهد had cataractآب مروارید surgeryعمل جراحي.
115
339000
3000
وعمل جراحي آب مروارید کرده بود.
05:54
His visionچشم انداز was prettyبسیار poorفقیر.
116
342000
2000
حس بیناییش بسیار ضعیف بود.
05:56
And in 1759, he describedشرح داده شده to his grandsonنوه پسر
117
344000
5000
و در سال ۱۷۵۹، به نوه اش
06:01
variousمختلف things he was seeingدیدن.
118
349000
2000
صحنه های مختلفی را که میدید را شرح داد.
06:03
The first thing he said was he saw
119
351000
2000
اولین چیزی که گفت، این بود که،
06:05
a handkerchiefدستمال in midairهوا سرد است.
120
353000
2000
یک دستمال گردن را در هوا می بیند.
06:07
It was a largeبزرگ blueآبی handkerchiefدستمال
121
355000
2000
دستمال گردنی بزرگ به رنگ آبی
06:09
with fourچهار orangeنارنجی circlesحلقه ها.
122
357000
2000
با چهار دایره به رنگ نارنجی.
06:11
And he knewمی دانست it was a hallucinationتوهم.
123
359000
3000
و او میدانست که این یک توهم است.
06:14
You don't have handkerchiefsدستمال in midairهوا سرد است.
124
362000
2000
چون دستمال گردنی در هوا وجود ندارد.
06:16
And then he saw a bigبزرگ wheelچرخ in midairهوا سرد است.
125
364000
4000
بعد چرخی بزرگ را در هوا می دید.
06:20
But sometimesگاه گاهی he wasn'tنبود sure whetherچه he was hallucinatingتوهم or not,
126
368000
5000
ولی بعضی وقتها مطمئن نبود که دچار اوهام و خیالات شده یا نه.
06:25
because the hallucinationsتوهمات would fitمناسب
127
373000
2000
چون توهمات،
06:27
in the contextزمینه of the visionsدیدگاه ها.
128
375000
2000
در فهرست خیالات می گنجند.
06:29
So on one occasionمناسبت, when his granddaughtersپدربزرگها were visitingبازدید them,
129
377000
3000
در یک مناسبت، وقتی نوه هایش به باز دید او آمده بودند،
06:32
he said, "And who are these handsomeخوش قیافه youngجوان menمردان with you?"
130
380000
5000
او گفت: "این مردان جوان خوش تیپ چه کسانی هستند؟"
06:37
And they said, "Alasافسوس, GrandpapaGrandpapa, there are no handsomeخوش قیافه youngجوان menمردان."
131
385000
4000
و آنها جواب دادند: "آه، پاپا، مردان جوان خوش تیپی اینجا نیستند."
06:41
And then the handsomeخوش قیافه youngجوان menمردان disappearedناپدید شد.
132
389000
4000
آنگاه، مردان جوان خوش تیپ ناپدید شدند.
06:45
It's typicalمعمول of these hallucinationsتوهمات
133
393000
3000
در این نوع از توهم این موردی معمول است که
06:48
that they mayممکن است come in a flashفلاش and disappearناپدید می شوند in a flashفلاش.
134
396000
3000
صحنه ها بطور آنی پدیدار و ناپدید می شوند.
06:51
They don't usuallyمعمولا fadeمحو شدن in and out.
135
399000
2000
آنها معمولاً بتدریج محو نمیشوند.
06:53
They are ratherنسبتا suddenناگهانی, and they changeتغییر دادن suddenlyناگهان.
136
401000
3000
آنها آنی اند. و بصورت ناگهانی تغییر میابند.
06:56
Charlesچارلز Lullinلولین, the grandfatherبابا بزرگ,
137
404000
3000
چارلز لولین، پدر بزرگ چارلز بنه،،
06:59
saw hundredsصدها of differentناهمسان figuresارقام,
138
407000
3000
صدها پیکرو منظره ی
07:02
differentناهمسان landscapesمناظر طبیعی of all sortsانواع.
139
410000
2000
گوناگون را دیده بود.
07:04
On one occasionمناسبت, he saw a man in a bathrobeحمام smokingسیگار کشیدن a pipeلوله,
140
412000
4000
در یک مناسبت، مردی را دید که حوله پوشیده بود در حالی که پیپ می کشید،
07:08
and realizedمتوجه شدم it was himselfخودت.
141
416000
3000
و متوجه شد که آن مرد، خود اوست.
07:11
That was the only figureشکل he recognizedشناسایی شده.
142
419000
3000
این تنها شخصیتی بود که او میتوانست تشخیص دهد.
07:14
On one occasionمناسبت when he was walkingپیاده روی in the streetsخیابان ها of Parisپاریس,
143
422000
4000
در موردی دیگر در حالی که در خیابانهای پاریس مشغول قدم زدن بود
07:18
he saw -- this was realواقعی -- a scaffoldingداربست.
144
426000
3000
داربستی را دید -- که واقعی بود
07:21
But when he got back home, he saw a miniatureمینیاتوری of the scaffoldingداربست
145
429000
3000
ولی وقتی که به خانه بازگشت داربستی ظریف
07:24
sixشش inchesاینچ highبالا, on his studyمطالعه tableجدول.
146
432000
4000
به ارتفاع پانزده سانتیمتر را، روی میزش دید.
07:28
This repetitionتکرار of perceptionادراک
147
436000
3000
تکرارِ چنین مشاهداتی را
07:31
is sometimesگاه گاهی calledبه نام palinopsiaپالینوپسیا.
148
439000
2000
بعضی اوقات، پلینپسیا (palinopsia) مینامند.
07:33
With him and with Rosalieروزالی,
149
441000
5000
بنظر میرسد پلینپسیا موردی است که در ارتباط با پدربزرگ چارلز و رُزِلی
07:38
what seemsبه نظر می رسد to be going on --
150
446000
2000
صادق است --
07:40
and Rosalieروزالی said, "What's going on?" --
151
448000
2000
در ادامه ی دیدارم از رُزِلی، او گفت: " این به چه معناست؟ "
07:42
and I said that as you loseاز دست دادن visionچشم انداز,
152
450000
3000
گفتم که، همچنان که تو بینائی ات را از دست میدهی،
07:45
as the visualبصری partsقطعات of the brainمغز are no longerطولانی تر gettingگرفتن any inputورودی,
153
453000
3000
قسمتهاي بصري مغزت دیگرقادر به دریافت اطلاعات نیستند،
07:48
they becomeتبدیل شدن به hyperactiveبیش فعال and excitableتحریک پذیر,
154
456000
3000
وبیش از اندازه فعال می شوند.
07:51
and they startشروع کن to fireآتش spontaneouslyبه خودی خود.
155
459000
2000
و خود به خود واکنش نشان می دهند.
07:53
And you startشروع کن to see things.
156
461000
3000
در نتیجه تو صحنه های مختلف را رویت می کنی.
07:56
The things you see can be very complicatedبغرنج indeedدر واقع.
157
464000
3000
چیزهایی را که میبینی، میتوانند براستی پیچیده و بغرنج باشند.
07:59
With anotherیکی دیگر patientصبور of mineمال خودم,
158
467000
4000
موردی دیگر از یکی از بیمارانم،
08:03
who, alsoهمچنین had some visionچشم انداز,
159
471000
2000
که او نیز مانند پدربزرگ چارلز دچار توهماتی بود،
08:05
the visionچشم انداز she had could be disturbingمزاحم.
160
473000
4000
با این تفاوت که صحنه هایی که او می دید گاهی آزاردهنده بودند.
08:09
On one occasionمناسبت, she said she saw
161
477000
3000
در یک مناسبت، او گفت که
08:12
a man in a stripedراه راه shirtپیراهن in a restaurantرستوران.
162
480000
3000
مردی را با پیراهنی راه راه در داخل یک رستوران دیده.
08:15
And he turnedتبدیل شد around. And then
163
483000
2000
آن مرد سرش را برگرداند. و بعد
08:17
he dividedتقسیم شده into sixشش figuresارقام in stripedراه راه shirtsپیراهن,
164
485000
3000
به شش پیکر همانند با پیراهنهای راه راه تقسیم شد،
08:20
who startedآغاز شده walkingپیاده روی towardsبه سمت her.
165
488000
3000
و تمام پیکرها بسوی او راه افتادند.
08:23
And then the sixشش figuresارقام cameآمد togetherبا یکدیگر again, like a concertinaکنتورینا.
166
491000
3000
و بعد تمام آن شش پیکرها بهم پیوستند، مانند یک ارغنون دستی.
08:26
Onceیک بار, when she was drivingرانندگی,
167
494000
2000
در یک مورد زمانی که با همسرش در اتومبیل نشسته بود،
08:28
or ratherنسبتا, her husbandشوهر was drivingرانندگی,
168
496000
2000
و همسرش در حال رانندگی بود،
08:30
the roadجاده dividedتقسیم شده into fourچهار
169
498000
2000
جاده به چهار قسمت تقسیم شد.
08:32
and she feltنمد herselfخودش going simultaneouslyهمزمان up fourچهار roadsجاده ها.
170
500000
4000
و حس کرد که در یک زمان در حال حرکت بسوی چهار مسیر است.
08:36
She had very mobileسیار hallucinationsتوهمات as well.
171
504000
5000
دارای توهمات بسیار متحرکی نیز بود.
08:41
A lot of them had to do with a carماشین.
172
509000
3000
که خیلی از آنها به اتومبیل ربط داشتند.
08:44
Sometimesگاهی she would see a teenageنوجوان boyپسر
173
512000
2000
بعضی وقتها، پسر نوجوانی را میدید که
08:46
sittingنشسته on the hoodکاپوت ماشین of the carماشین.
174
514000
3000
بر روی کاپوت اتومبیل نشسته.
08:49
He was very tenaciousسر سخت and he movedنقل مکان کرد ratherنسبتا gracefullyبا شکوه
175
517000
2000
و خیلی محکم به ماشین چسبیده بود و زمانی که ماشین دور میزد
08:51
when the carماشین turnedتبدیل شد.
176
519000
2000
به طرز برازنده ایی حرکت می کرد.
08:53
And then when they cameآمد to a stop,
177
521000
3000
و وقتی که اتومبیل متوقف می شد،
08:56
the boyپسر would do a suddenناگهانی verticalعمودی takeoffدر آوردن, 100 footپا in the airهوا,
178
524000
3000
پسر نوجوان، ناگهان، بطور عمودی، حدود ۳۰ متر در هوا پرت میشد،
08:59
and then disappearناپدید می شوند.
179
527000
3000
و بعد ناپدید میشد.
09:02
Anotherیکی دیگر patientصبور of mineمال خودم had a differentناهمسان sortمرتب سازی of hallucinationتوهم.
180
530000
5000
یکی دیگر از بیمارانم، دچار نوعی متفاوت از توهم بود.
09:07
This was a womanزن who didn't have troubleمشکل with her eyesچشم ها,
181
535000
3000
این زنی بود که مشکل بینائي نداشت،
09:10
but the visualبصری partsقطعات of her brainمغز,
182
538000
2000
ولی دچار اختلال در قسمتهای بصري مغزش بود.
09:12
a little tumorتومور in the occipitalگوشه گیر cortexقشر.
183
540000
3000
یک تومر در لوپ پس سرش داشت.
09:15
And, aboveدر بالا all, she would see cartoonsکارتون ها.
184
543000
5000
و در کنار همه ی اینها، او دچار توهمات کارتونی نیز بود.
09:20
These cartoonsکارتون ها would be transparentشفاف
185
548000
5000
این کارتونها، شفاف بودند
09:25
and would coverپوشش halfنیم the visualبصری fieldرشته, like a screenصفحه نمایش.
186
553000
3000
و نیمی از زمینه ی بصری را مانند یک صفحه می پوشاندند.
09:28
And especiallyبه خصوص she saw cartoonsکارتون ها of Kermitکریمت the Frogقورباغه.
187
556000
6000
مخصوصاً، کارتونِ "قورباغه ای بنام کِرمِت" (Kermit the Frog) را میدید.
09:34
(Laughterخنده)
188
562000
1000
( خنده حضار)
09:35
Now, I don't watch Sesameکنجد Streetخیابان,
189
563000
3000
و این در حالی است که، من برنامه ی کودک "خیابان سِسِمی" (Sesame Street) را تماشا نمیکنم.
09:38
but she madeساخته شده a pointنقطه of sayingگفت:,
190
566000
3000
ولی او به نکته ای اشاره کرد مبنی بر اینکه ،
09:41
"Why Kermitکریمت?" She said, "Kermitکریمت the Frogقورباغه meansبه معنای nothing to me.
191
569000
4000
"چرا کِرمِت؟ آن قورباغه هیچ اهمیتی برایم ندارد.
09:45
You know, I was wonderingتعجب کردم about Freudianفروید determinantsعوامل تعیین کننده.
192
573000
3000
من که به تعیین کننده های فروید میاندیشم.
09:48
Why Kermitکریمت?
193
576000
2000
چرا کِرمِت؟
09:50
Kermitکریمت the Frogقورباغه meansبه معنای nothing to me."
194
578000
2000
آن قورباغه هیچ اهمیتی برای من ندارد."
09:52
She didn't mindذهن the cartoonsکارتون ها too much.
195
580000
2000
او اهمیتی به اینکه کارتونها را می دید نمی داد.
09:54
But what did disturbمزاحم her was she got very persistentمداوم
196
582000
4000
ولی نکته ی ناراحت کننده این بود که، او
09:58
imagesتصاویر or hallucinationsتوهمات of facesچهره ها
197
586000
3000
تصاویر ماندگار یا چهره های خیالی را میدید
10:01
and as with Rosalieروزالی, the facesچهره ها were oftenغالبا deformedناقص شده,
198
589000
3000
و همانند رُزِلی، اغلب اوقات، چهره ها، بدشکل و ناقص بودند،
10:04
with very largeبزرگ teethدندان ها or very largeبزرگ eyesچشم ها.
199
592000
4000
با دندانها و چشمهای بسیار بزرگ.
10:08
And these frightenedوحشت زده her.
200
596000
3000
و اینها او را وحشت زده میکرد.
10:11
Well, what is going on with these people?
201
599000
4000
خب، مشکل این افراد چیست؟
10:15
As a physicianپزشک, I have to try and defineتعريف كردن what's going on,
202
603000
3000
به عنوان یک پزشک، لازم است نهایت تلاشم را به کار گیرم تا به علت چنین اختلالالی پی برم،
10:18
and to reassureاطمینان حاصل کنید people,
203
606000
2000
و به این اشخاص قوت قلب دهم.
10:20
especiallyبه خصوص to reassureاطمینان حاصل کنید them that they're not going insaneدیوانه.
204
608000
4000
مخصوصاً که بدانند دیوانه نیستند.
10:24
Something like 10 percentدرصد, as I said,
205
612000
3000
همانطور که گفتم، حدود ۱۰ درصد
10:27
of visuallyبصری impairedضعیف people get these.
206
615000
3000
افرادی که حالات مورد بحث را تجربه می کنند، دچار احتلالات بینایی هستند.
10:30
But no more than one percentدرصد of the people acknowledgeاذعان them,
207
618000
4000
ولی کمتر از یک درصد از آنها به چنین حالاتی اعتراف میکنند.
10:34
because they are afraidترسیدن they will be seenمشاهده گردید as insaneدیوانه or something.
208
622000
3000
چرا که میترسند بقیه آنها را دیوانه بشمارند.
10:37
And if they do mentionاشاره them to theirخودشان ownخودت doctorsپزشکان
209
625000
2000
و چنانچه این مورد را با پزشک خود در میان گذارند
10:39
they mayممکن است be misdiagnosedاشتباه تشخیص داده شده.
210
627000
3000
ممکن است تشخیصی نادرست در ارتباط با مشکلشان صورت گیرد.
10:42
In particularخاص, the notionایده is that if you see
211
630000
2000
بویژه، عقیده بر اینست که
10:44
things or hearشنیدن things, you're going madدیوانه,
212
632000
3000
اگر کسی چیزهایی را میبیند یا میشنود، در حال دیوانه شدن است.
10:47
but the psychoticروانپریشی hallucinationsتوهمات are quiteکاملا differentناهمسان.
213
635000
3000
ولی، توهمات بیمار روانی، کاملاً متفاوتند.
10:50
Psychoticروانزا hallucinationsتوهمات, whetherچه they are visualبصری or vocalآواز,
214
638000
3000
درتوهمات بیمار روانی، خواه بصری یا صوتی،
10:53
they addressنشانی you. They accuseمتهم you.
215
641000
2000
توهمات بیمار را خطاب کرده و متهم می کنند.
10:55
They seduceاز راه بدر کردن you. They humiliateتحقیر کردن you.
216
643000
2000
او را فریب داده و تحقیر می کنند.
10:57
They jeerخنده دار at you.
217
645000
3000
به بیمارطعنه میزنند.
11:00
You interactتعامل with them.
218
648000
2000
و با او نوعی ارتباط درونی ایجاد می کنند.
11:02
There is noneهیچ کدام of this qualityکیفیت of beingبودن addressedخطاب
219
650000
3000
و حال آنکه چارلز بنه در نطریه ی خود به هیچ یک از این نشانه ها اشاره ای نداشته است.
11:05
with these Charlesچارلز Bonnetصندوقچه hallucinationsتوهمات.
220
653000
3000
از این نشانه ها اشاره ای نداشته است.
11:08
There is a filmفیلم. You're seeingدیدن a filmفیلم whichکه has nothing to do with you,
221
656000
4000
در پلینپسیا توهمات به فیلمی میمانند که فرد آنرا میبینید، ولی صحنه ها هیچ ارتباطی با شخص ندارند.
11:12
or that's how people think about it.
222
660000
3000
این احساسی که افراد در چنین توهماتی با آن مواجه اند.
11:15
There is alsoهمچنین a rareنادر thing calledبه نام temporalموقتی lobeلوب epilepsyصرع,
223
663000
4000
نوعی اختلال نادر دیگر وجود دارد به نام صرعِ لوب گیجگاهی.
11:19
and sometimesگاه گاهی, if one has this,
224
667000
3000
و آن زمانی است که شخص،
11:22
one mayممکن است feel oneselfخودت transportedحمل می شود back
225
670000
2000
حس می کند
11:24
to a time and placeمحل in the pastگذشته.
226
672000
3000
به زمان و مکانی در گذشته برگشته.
11:27
You're at a particularخاص roadجاده junctionاتصال.
227
675000
2000
برای مثال گویی شخص در تقاطع جاده ی مشخصی ایستاده.
11:29
You smellبو chestnutsشاه بلوط roastingکباب کردن.
228
677000
2000
بوی شاه بلوط بو داده به مشام میرسد.
11:31
You hearشنیدن the trafficترافیک. All the sensesاحساسات are involvedگرفتار.
229
679000
3000
صداي ترافیک به گوش میرسد. در این اختلال ، همه حواس پنجگانه دخیل هستند.
11:34
And you're waitingدر انتظار for your girlدختر.
230
682000
2000
و فرد منتظر دوست دخترش است.
11:36
And it's that Tuesdayسهشنبه eveningشب back in 1982.
231
684000
4000
و آن سه شنبه شب است در سال ۱۹۸۲.
11:40
And the temporalموقتی lobeلوب hallucinationsتوهمات
232
688000
2000
در این نوع از توهمات
11:42
are all-senseهمه چیز hallucinationsتوهمات,
233
690000
2000
حواس مختلف دخیل اند،
11:44
fullپر شده of feelingاحساس, fullپر شده of familiarityآشنایی,
234
692000
3000
و سرشارند از احساسات، و انس و آشنایی،
11:47
locatedواقع شده in spaceفضا and time,
235
695000
2000
و صحنه های مهیج در فضا و زمانی ،
11:49
coherentمنسجم, dramaticنمایشی.
236
697000
2000
رخ می دهند که به هم مربوط اند.
11:51
The Charlesچارلز Bonnetصندوقچه onesآنهایی که are quiteکاملا differentناهمسان.
237
699000
3000
توهمات چارلز بُنِه تا حدی از دسته ی ذکر شده متفاوت اند.
11:54
So in the Charlesچارلز Bonnetصندوقچه hallucinationsتوهمات,
238
702000
4000
در نظریه ی چارلز بُنِه،
11:58
you have all sortsانواع of levelsسطوح,
239
706000
2000
با انواع متنوعی از توهمات رو به رو هستیم.
12:00
from the geometricalهندسی hallucinationsتوهمات --
240
708000
2000
از اشکال هندسی گرفته --
12:02
the pinkرنگ صورتی and blueآبی squaresمربع ها the womanزن had --
241
710000
3000
مانند مربع های صورتی و آبی که رزلی می دید،
12:05
up to quiteکاملا elaborateبادقت شرح دادن hallucinationsتوهمات
242
713000
4000
تا توهماتی با جزئیات بسیار دقیق
12:09
with figuresارقام and especiallyبه خصوص facesچهره ها.
243
717000
3000
که داراي پیکرها هستند، مخصوصاً چهره ها.
12:12
Facesچهره ها, and sometimesگاه گاهی deformedناقص شده facesچهره ها,
244
720000
3000
چهره ها، و گاهی اوقات چهره هاي بدشکل و ناقص،
12:15
are the singleتنها commonestرایج ترین thing
245
723000
3000
رایج ترین صحنه ها
12:18
in these hallucinationsتوهمات.
246
726000
2000
در این توهمات اند.
12:20
And one of the secondدومین commonestرایج ترین is cartoonsکارتون ها.
247
728000
3000
دومین نوع رایج در این دسته از توهمات کارتون ها اند.
12:23
So, what is going on?
248
731000
3000
پس، داستان چیست؟
12:26
Fascinatinglyجذاب, in the last fewتعداد کمی yearsسالها,
249
734000
2000
این بسیار جالب توجه است که ، در چند سال اخیر،
12:28
it's been possibleامکان پذیر است to do functionalعملکردی brainمغز imageryتصاویر,
250
736000
4000
امکان تصویر برداری از عملکرد مغز فراهم شده،
12:32
to do fMRIfMRI on people as they are hallucinatingتوهم.
251
740000
4000
انجام روشهایی چون اف ام آر آی روی افراد درست در زمانی که دچار توهمات می شوند یکی از آنهاست.
12:36
And in factواقعیت, to find that differentناهمسان partsقطعات
252
744000
4000
از طریق این روش ها دریافتیم که در واقع،
12:40
of the visualبصری brainمغز are activatedفعال شده
253
748000
3000
زمانی که این افراد دچار توهم اند
12:43
as they are hallucinatingتوهم.
254
751000
2000
سلول های مرتبط با عمل بینایی در مغز فعال می شوند.
12:45
When people have these simpleساده geometricalهندسی hallucinationsتوهمات,
255
753000
3000
زمانیکه افراد دچار این توهمات ساده هندسی هستند،
12:48
the primaryاولیه visualبصری cortexقشر is activatedفعال شده.
256
756000
4000
قشر بصری اصلی فعال است.
12:52
This is the partبخشی of the brainمغز whichکه perceivesدرک می کند edgesلبه ها and patternsالگوها.
257
760000
3000
این بخشی از مغز است که لبه ها و نقش ها را شناسایی می کند.
12:55
You don't formفرم imagesتصاویر with your primaryاولیه visualبصری cortexقشر.
258
763000
4000
مغز تصاویر را بوسیله قشر بصری اصلی شکل نمیدهد.
12:59
When imagesتصاویر are formedشکل گرفت,
259
767000
3000
زمانیکه تصاویر شکل میابند،
13:02
a higherبالاتر partبخشی of the visualبصری cortexقشر
260
770000
2000
بخش بالایی قشر بصری
13:04
is involvedگرفتار in the temporalموقتی lobeلوب.
261
772000
2000
در لوب گيجگاهى فعال است.
13:06
And in particularخاص, one areaمنطقه of the temporalموقتی lobeلوب
262
774000
5000
و این فعالیت به ویژه در یکی از نواحی لوب گیجگاهی
13:11
is calledبه نام the fusiformfusiform gyrusگریش.
263
779000
2000
که چین سینوسی نام دارد از همه شدیدتر است.
13:13
And it's knownشناخته شده that if people have damageخسارت in the fusiformfusiform gyrusگریش,
264
781000
4000
و طبق یافته ها صدمه به این قشر در مغز،
13:17
they maybe loseاز دست دادن the abilityتوانایی to recognizeتشخیص facesچهره ها.
265
785000
4000
سبب می شود که افراد توانایي تشخیص چهره ی اشخاص را از دست بدهند.
13:21
But if there is an abnormalغیر طبیعی activityفعالیت in the fusiformfusiform gyrusگریش,
266
789000
4000
ولی اگر فعالیت های غیرعادي در قشر fusiform وجود داشته باشد،
13:25
they mayممکن است hallucinateتوهم می کشید facesچهره ها,
267
793000
2000
آنها دچار اوهام چهره ها میشوند.
13:27
and this is exactlyدقیقا what you find in some of these people.
268
795000
3000
و این دقیقاً همان چیزیست که در برخی از این افراد شاهد آنیم.
13:30
There is an areaمنطقه in the anteriorقدامی partبخشی of this gyrusگریش
269
798000
4000
منطقه ای در قسمت قدامي چین سینوسی مغز وجود دارد
13:34
where teethدندان ها and eyesچشم ها are representedنمایندگی,
270
802000
5000
که در آن، دندانها و چشمها نمایان میشوند.
13:39
and that partبخشی of the gyrusگریش is activatedفعال شده
271
807000
3000
و زمانی که این قشر از مغز فعال می شود
13:42
when people get the deformedناقص شده hallucinationsتوهمات.
272
810000
4000
افراد دچار توهمات با صحنه های بدشکل و ناقص میشوند.
13:46
There is anotherیکی دیگر partبخشی of the brainمغز
273
814000
2000
بخش دیگری از مغز وجود دارد
13:48
whichکه is especiallyبه خصوص activatedفعال شده
274
816000
2000
که در زمان فعالیت
13:50
when one seesمی بیند cartoonsکارتون ها.
275
818000
2000
به طور ویژه سبب شکل گیری توهمات کارتونی در فرد می شود.
13:52
It's activatedفعال شده when one recognizesبه رسمیت می شناسد cartoonsکارتون ها,
276
820000
3000
و موقعی فعال میشود که فرد کارتونها را تشخیص میدهد،
13:55
when one drawsتساوی cartoonsکارتون ها, and when one hallucinatesهذیان می کند them.
277
823000
4000
و این زمانی است که فرد تصاویر کارتونی را طراحی کرده و دچار اوهامات کارتونی می شود.
13:59
It's very interestingجالب هست that that should be specificخاص.
278
827000
3000
خیلی جالب است که این شکل از توهم می بایست بسیار به خصوص باشد.
14:02
There are other partsقطعات of the brainمغز whichکه are specificallyبه طور مشخص involvedگرفتار
279
830000
3000
قسمتهاي دیگری از مغز وجود دارند که بویژه
14:05
with the recognitionبه رسمیت شناختن and hallucinationتوهم
280
833000
2000
در تشخیص و توهم
14:07
of buildingsساختمان ها and landscapesمناظر طبیعی.
281
835000
3000
ساختمانها و مناظر دخیل اند.
14:10
Around 1970, it was foundپیدا شد that there were not only partsقطعات of the brainمغز,
282
838000
3000
بر اساس یافته ها در سال 1970 مشخص شد که نه تنها بخش های به خصوصی از مغز بلکه
14:13
but particularخاص cellsسلول ها.
283
841000
2000
سلول های ویژه ایی نیز در شکل گیری توهمات نقش دارند.
14:15
"Faceصورت cellsسلول ها" were discoveredکشف شده around 1970.
284
843000
5000
"سلول های چهره" در اطراف سال ۱۹۷۰ کشف شدند.
14:20
And now we know that there are hundredsصدها of other
285
848000
2000
و اکنون ما میدانیم که صدها
14:22
sortsانواع of cellsسلول ها,
286
850000
2000
نوع سلول دیگر وجود دارند.
14:24
whichکه can be very, very specificخاص.
287
852000
2000
که میتوانند بسیار به خصوص باشند.
14:26
So you mayممکن است not only have
288
854000
2000
بنابراین، شما نه تنها ممکن است
14:28
"carماشین" cellsسلول ها,
289
856000
2000
سلولهای "اتومبیل" داشته باشید،
14:30
you mayممکن است have "Astonاستون Martinمارتین" cellsسلول ها.
290
858000
3000
بلکه ممکن است سلولهای آستون مارتین "Aston Martin" داشته باشید.
14:33
(Laughterخنده)
291
861000
2000
( خنده حضار)
14:35
I saw an Astonاستون Martinمارتین this morningصبح.
292
863000
2000
من، امروز صبح، یک آستون مارتین دیدم.
14:37
I had to bringآوردن it in.
293
865000
2000
لازم دیدم آن را همراه خود به اینجا بیاورم.
14:39
And now it's in there somewhereجایی.
294
867000
3000
و حال، یکجایی در مغزم قرار دارد.
14:42
(Laughterخنده)
295
870000
3000
( خنده حضار)
14:45
Now, at this levelسطح, in what's calledبه نام the inferotemporalدرمورد زمانی cortexقشر,
296
873000
4000
حال، در این سطح از مغز، قشری به اینفرتمپرال قرار دارد،
14:49
there are only visualبصری imagesتصاویر,
297
877000
3000
که تنها مسئول شکل گیری تصاویر بصری
14:52
or figmentsذات or fragmentsقطعات.
298
880000
3000
خیالات و صحنه های منقطع می باشد.
14:55
It's only at higherبالاتر levelsسطوح
299
883000
3000
تنها در قشرهای بالایی مغز است که
14:58
that the other sensesاحساسات joinپیوستن in
300
886000
2000
دیگر حواس در شکل گیری توهمات سهیم اند
15:00
and there are connectionsارتباطات with memoryحافظه and emotionهیجانی.
301
888000
2000
وهمینطور رابطه ای میان احساسات و حافظه وجود دارد.
15:02
And in the Charlesچارلز Bonnetصندوقچه syndromeسندرم,
302
890000
3000
در سندرم چارلز بُنِه،
15:05
you don't go to those higherبالاتر levelsسطوح.
303
893000
2000
قشرهای بالایی مغز فرد فعال نمی شود.
15:07
You're in these levelsسطوح of inferiorپایین تر visualبصری cortexقشر
304
895000
3000
در توهمات چارلز بنه با فعالیت در بخش اینفریر مغز مواجهید
15:10
where you have thousandsهزاران نفر and tensده ها of thousandsهزاران نفر
305
898000
2000
جایی که هزاران و میلیون ها
15:12
and millionsمیلیون ها نفر of imagesتصاویر,
306
900000
3000
تصویر
15:15
or figmentsذات, or fragmentaryقطعی figmentsذات,
307
903000
2000
و خیال به شکلی منقطع،
15:17
all neurallyغیرمستقیم encodedکدگذاری شده
308
905000
2000
به واسته ی سلسله ای از پیام های عصبی
15:19
in particularخاص cellsسلول ها or smallکوچک clustersخوشه ها of cellsسلول ها.
309
907000
4000
به ویژه در سلول های کوچک یا دسته های کوچک سلولی شکل می گیرند.
15:23
Normallyبه طور معمول these are all partبخشی of
310
911000
3000
معمولاً، اینها همه، قسمتی از
15:26
the integratedمجتمع streamجریان of perceptionادراک, or imaginationخیال پردازی,
311
914000
4000
جریان یکپارچه ادراک یا پندارها هستند.
15:30
and one is not consciousآگاهانه of them.
312
918000
3000
و فرد از آنها آگاه نیست.
15:33
It is only if one is visuallyبصری impairedضعیف or blindنابینا
313
921000
4000
تنها در صورتی که فرد دچار اختلالات بینائی بوده یا نابینا باشد است،
15:37
that the processروند is interruptedمنقطع.
314
925000
2000
که شکل گیری توهمات دچار اختلال میشود.
15:39
And insteadبجای of gettingگرفتن normalطبیعی perceptionادراک,
315
927000
3000
و بجای دریافت احساسات عادی،
15:42
you're gettingگرفتن an anarchicآنارشیست,
316
930000
2000
فرد، تحریکی
15:44
convulsiveمتلاطم stimulationتحریک, or releaseرهایی,
317
932000
3000
شدید و یا انتشار تصاویر
15:47
of all of these visualبصری cellsسلول ها
318
935000
2000
از این سلولهای بصری را
15:49
in the inferotemporalدرمورد زمانی cortexقشر.
319
937000
2000
در قشر اینفرتمپرال تجربه خواهد کرد.
15:51
So, suddenlyناگهان you see a faceصورت. Suddenlyناگهان you see a carماشین.
320
939000
3000
بنابراین، شخص ناگهان چهره ای یا اتومبیلی را می بیند.
15:54
Suddenlyناگهان this, and suddenlyناگهان that.
321
942000
3000
وناگهان این و ناگهان آن.
15:57
The mindذهن does its bestبهترین to organizeسازمان دادن
322
945000
2000
مغز سعی خود را میکند که به این وضعیت،
15:59
and to give some sortمرتب سازی of coherenceانسجام to this,
323
947000
3000
نوعی سازماندهی وانسجام دهد.
16:02
but not terriblyوحشتناک successfullyبا موفقیت.
324
950000
2000
ولی بدون هیچ موفقیت.
16:04
When these were first describedشرح داده شده,
325
952000
2000
هنگامی که این اوضاع برای اولین بار توصیف شدند،
16:06
it was thought that they could be interpretedتفسیر شده like dreamsرویاها.
326
954000
4000
تصور بر این بود که آنها میتوانند مانند خوابها تعبیر شوند.
16:10
But in factواقعیت people say,
327
958000
2000
ولی در عوض افراد میگویند که:
16:12
"I don't recognizeتشخیص the people. I can't formفرم any associationsانجمن ها."
328
960000
3000
" نمیتوانند افرادی را که در صحنه های مختلف می بینند تشخیص دهند و همینزور قادر به ایجاد هیچ نوع ارتباط میان صحنه ها نیستد."
16:15
"Kermitکریمت meansبه معنای nothing to me."
329
963000
3000
"آن قورباغه، کِرمِت، هیچ اهمیتی برایم ندارد."
16:18
You don't get anywhereهر جا thinkingفكر كردن of them as dreamsرویاها.
330
966000
5000
شما بجایی نخواهید رسید اگر آنها را بعنوان خوابها تصور کنید.
16:23
Well, I've more or lessکمتر said what I wanted.
331
971000
5000
خب، من کم و بیش آنچه را که میخواستم بگویم گفتم.
16:28
I think I just want to recapitulateجمع کردن
332
976000
3000
میخواهم فقط راس مطالب را تکرار کنم
16:31
and say this is commonمشترک.
333
979000
2000
و بگویم که این وضعیتی معمولی است.
16:33
Think of the numberعدد of blindنابینا people.
334
981000
2000
به تعداد مردم نابینای دنیا فکر کنید.
16:35
There mustباید be hundredsصدها of thousandsهزاران نفر of blindنابینا people
335
983000
2000
باید صدها هزار نفر نابینا وجود داشته باشند
16:37
who have these hallucinationsتوهمات,
336
985000
2000
که این توهمات را تجربه میکنند،
16:39
but are too scaredترسیده to mentionاشاره them.
337
987000
2000
ولی میترسند که اشاره ای به آنها کنند.
16:41
So this sortمرتب سازی of thing needsنیاز دارد to be broughtآورده شده into
338
989000
3000
پس، چنین مواردی باید
16:44
noticeاطلاع, for patientsبیماران, for doctorsپزشکان, for the publicعمومی.
339
992000
6000
مورد توجه بیماران، پزشکان، و عموم مردم قرار گیرند.
16:50
Finallyسرانجام, I think they are
340
998000
2000
سرانجام، من فکر میکنم که آنها
16:52
infinitelyبی نهایت interestingجالب هست and valuableبا ارزش,
341
1000000
3000
بی نهایت جالب و با ارزش هستند
16:55
for givingدادن one some insightبینش، بصیرت، درون بینی as to how the brainمغز worksآثار.
342
1003000
4000
چرا که ما را از نحوه ی عملکرد مغز آگاه میکنند.
16:59
Charlesچارلز Bonnetصندوقچه said, 250 yearsسالها agoپیش --
343
1007000
3000
۲۵۰ سال پیش، چارلز بُنِه،
17:02
he wonderedشگفت زده how, thinkingفكر كردن these hallucinationsتوهمات,
344
1010000
4000
کنجکاو بود که بداند این توهمات،
17:06
how, as he put it, the theaterتئاتر of the mindذهن
345
1014000
3000
که به اصطلاح او "تئاتر ذهن" هستند،
17:09
could be generatedتولید شده است by the machineryدستگاه of the brainمغز.
346
1017000
3000
چگونه توسط مغز شکل می گیرند.
17:12
Now, 250 yearsسالها laterبعد,
347
1020000
3000
حال، ۲۵۰ سال بعد،
17:15
I think we're beginningشروع to glimpseنظر اجمالی how this is doneانجام شده.
348
1023000
3000
ما تازه شروع کردیم نگاهی به چگونگی آن بیاندازیم.
17:18
Thanksبا تشکر very much.
349
1026000
2000
بسیار متشکرم.
17:20
(Applauseتشویق و تمجید)
350
1028000
3000
( تشویق حضار)
17:23
Chrisکریس Andersonاندرسون: That was superbعالی. Thank you so much.
351
1031000
3000
کِرِس اَندِرسِن: چقدر فوق العاده بود. خیلی ممنون.
17:26
You speakصحبت about these things with so much insightبینش، بصیرت، درون بینی
352
1034000
2000
شما در مورد این موضوع با بینشی بسیار و
17:28
and empathyیکدلی for your patientsبیماران.
353
1036000
3000
با نوعی حس همدردی برای بیماران خود صحبت کردید.
17:31
Have you yourselfخودت experiencedبا تجربه any of the syndromesسندرم ها you writeنوشتن about?
354
1039000
5000
آیا خودتان هیچ یک از سندرمهایی را که در موردش مینویسید را تجربه کرده اید؟
17:36
Oliverالیور Sacksکیسه: I was afraidترسیدن you'dمی خواهی askپرسیدن that.
355
1044000
2000
من ترس از همین داشتم که این سؤال را از من بپرسید.
17:38
(Laughterخنده)
356
1046000
1000
( خنده حضار)
17:39
Well, yeah, a lot of them.
357
1047000
3000
خب، بله، خیلی از آنها را تجربه کرده ام.
17:42
And actuallyدر واقع I'm a little visuallyبصری impairedضعیف myselfخودم.
358
1050000
3000
در واقع، من کمی دچار اختلالات بینائی هستم.
17:45
I'm blindنابینا in one eyeچشم, and not terriblyوحشتناک good in the other.
359
1053000
3000
یکی از چشمانم نابیناست و چشم دیگرم آنقدر قوی نیست.
17:48
And I see the geometricalهندسی hallucinationsتوهمات.
360
1056000
4000
و توهمات هندسی را مشاهده میکنم.
17:52
But they stop there.
361
1060000
2000
و تجربیات من به همین محدود است.
17:54
CACA: And they don't disturbمزاحم you?
362
1062000
2000
و شما را اذیت نمیکنند؟
17:56
Because you understandفهمیدن what's doing it, it doesn't make you worriedنگران?
363
1064000
2000
یا اینکه چون شما واقف به علل آن هستنید، آنها باعث نگرانی شما نمیشود؟
17:58
OSسیستم عامل: Well they don't disturbمزاحم me any more than my tinnitusوزوز گوش,
364
1066000
4000
آنها مرا بیشتر از وزوز گوشم اذیت نمیکنند.
18:02
whichکه I ignoreچشم پوشی.
365
1070000
3000
که محلی بهشان نمیدهم.
18:05
They occasionallyگاه و بیگاه interestعلاقه me,
366
1073000
2000
آنها گاهی اوقات مرا بخود جلب میکنند.
18:07
and I have manyبسیاری picturesتصاویر of them in my notebooksدفترچه یادداشت.
367
1075000
3000
و عکسهای بسیاری از آنها در دفترچه ام دارم.
18:10
I've goneرفته and had an fMRIfMRI myselfخودم,
368
1078000
3000
من خود شخصا آزمایش ام اف آرآی را انجام داده ام
18:13
to see how my visualبصری cortexقشر is takingگرفتن over.
369
1081000
3000
که به نحوه ی فعالیت قشر بصری مغزم زمانی که دچار فعالیت شدید می شود پی برم.
18:16
And when I see all these hexagonsشش گوشه
370
1084000
4000
و موقعی که تمامی این شش گوشه ها
18:20
and complexپیچیده things, whichکه I alsoهمچنین have,
371
1088000
2000
و چیزهای پیچیده را، در زمان
18:22
in visualبصری migraineمیگرن,
372
1090000
2000
سردردهای میگرنی ام مشاهده می کنم،
18:24
I wonderتعجب whetherچه everyoneهر کس seesمی بیند things like this,
373
1092000
2000
کنجکاو میشوم که بدانم آیا همه چنین چیزهایی را مشاهده میکنند،
18:26
and whetherچه things like caveغار artهنر or ornamentalزینتی artهنر
374
1094000
3000
و آیا ممکن است تصاویری مانند آنهایی که توسط انسان غار نشین روی دیواره ی غارها خلق شده و یا هنرهای تزئینی
18:29
mayممکن است have been derivedنشات گرفته from them a bitبیت.
375
1097000
3000
ریشه در چنین توهماتی داشته باشند.
18:32
CACA: That was an utterlyکاملا, utterlyکاملا fascinatingشگفت انگیز talk.
376
1100000
2000
واقعاً که سخنراني خیلی جذابی بود.
18:34
Thank you so much for sharingبه اشتراک گذاری.
377
1102000
2000
با سپاس از تقسیم این یافته ها با ما.
18:36
OSسیستم عامل: Thank you. Thank you.
378
1104000
2000
خیلی ممنون. خیلی ممنون.
18:38
(Applauseتشویق و تمجید)
379
1106000
2000
( تشویق حضار)
Translated by Pouria Montazeri

▲Back to top

ABOUT THE SPEAKER
Oliver Sacks - Neurological anthropologist
Since "Awakenings" stormed the bestseller lists (and the silver screen), Oliver Sacks has become an unlikely household name, single-handedly inventing the genre of neurological anthropology.

Why you should listen

Oliver Sacks was a ground-breaking neurologist -- and a gifted storyteller who enriched our knowledge of the infinite variations of human psychology. After his pioneering work with “sleepy sickness” patients (who were in fact survivors of an early-20th-century pandemic), Sacks went on to study the connections between music and the brain, as well as disorders such as Tourette's syndrome, Parkinson's disease, and many other little-understood disorders that often count Sacks as one of their first chroniclers.

Sacks was well known as a writer of such best-selling case histories as HallucinationsThe Man Who Mistook His Wife for a HatAn Anthropologist on Mars, and his memoir of his early work, Awakenings, all of which have breathed new life into the dusty 19th-century tradition of the clinical anecdote. Sacks' writing, compassion and wide-ranging knowledge catapults the genre into the 21st century and brings the far frontiers of neurological experience into the view of millions of readers worldwide. Sacks died at age 82 in August 2015.

Read TED's long, wonderful Q&A with Oliver Sacks >>

More profile about the speaker
Oliver Sacks | Speaker | TED.com