ABOUT THE SPEAKER
Maysoon Zayid - Comedian and writer
Writer, actor, comedian, Maysoon Zayid is the co-founder of the New York Arab-American Comedy Festival.

Why you should listen

Early in her acting career, Maysoon Zayid realized she'd get a lot more stage time if she showed off how funny she was. As she told the BBC, "It became very obvious to me that in the United States of America, a fluffy ethnic disabled chick was never going to get a job unless she did stand-up."

A Palestinian woman from New Jersey, Zayid jokes about her family, global culture, and her life with cerebral palsy. Along with Dean Obeidallah, she founded the New York Arab-American Comedy Festival, now in its 10th year. She spends several months of the year in the Palestinian Territories running workshops for disabled and orphaned kids in refugee camps, using art to help them deal with trauma. And yes -- if you're an Adam Sandler fan, you'll recognize Zayid as the woman behind the beauty-shop counter in You Don't Mess With the Zohan.

More profile about the speaker
Maysoon Zayid | Speaker | TED.com
TEDWomen 2013

Maysoon Zayid: I got 99 problems ... palsy is just one

مِیسون زایِد: من هزار و یک مشکل دارم ... رعشه‌ی عصبی تنها یکی از آن‌هاست

Filmed:
10,708,171 views

مِیسون زایِد در ابتدای سخنرانی شاد و بامزه‌ی خود (واقعاً هم بامزه) می‌گوید، "من دچار رعشه‌ی عصبی هستم. من همیشه می‌لرزم،" و اضافه می‌کند "من مثل شکیرا هستم، وقتی که محمدعلی را می‌بیند." این طنزپرداز عرب-آمریکایی، با ادب و طنز، داستان خلاصه‌ای را از پیشرفت‌هایش به عنوان یک بازیگر، مجری طنزپرداز، خَیِّر و نماینده‌ی معلولین، برای ما تعریف می‌کند.
- Comedian and writer
Writer, actor, comedian, Maysoon Zayid is the co-founder of the New York Arab-American Comedy Festival. Full bio

Double-click the English transcript below to play the video.

00:12
Helloسلام, TEDWomenTEDWomen, what's up.
0
762
2024
سلام، حاضرین TEDWomen، چطورین؟
00:14
(Cheersبه سلامتی)
1
2786
1289
(هورا)
00:16
Not good enoughکافی.
2
4075
1288
اصلاً خوب نبود.
00:17
Helloسلام, TEDWomenTEDWomen, what is up?
3
5363
2270
سلام، حاضرین TEDWomen، چطور هستین؟
00:19
(Cheersبه سلامتی)
4
7633
2216
(هورا)
00:21
My nameنام is Maysoonمیسون Zayidزید,
5
9849
2149
من "مِیسون (معصومه) زایِد" هستم،
00:23
and I am not drunkمست,
6
11998
2004
و مست نیستم،
00:26
but the doctorدکتر who deliveredتحویل داده شده me was.
7
14002
2617
ولی دکتری که مرا به دنیا آورد، مست بود.
00:28
He cutبرش my momمامان sixشش differentناهمسان timesبار
8
16619
3888
او شش مرتبه از شش جهت مختلف
00:32
in sixشش differentناهمسان directionsجهت ها,
9
20507
2810
مادرم را مورد جراحی قرار داد،
00:35
suffocatingخفه کننده poorفقیر little me in the processروند.
10
23317
2416
و در این حین من داشتم آن تو خفه می‌شدم.
00:37
As a resultنتيجه, I have cerebralمغزی palsyفلج,
11
25733
2607
در نتیجه، من دچار رعشه‌ی عصبی شدم،
00:40
whichکه meansبه معنای I shakeلرزش all the time.
12
28340
2866
که به این معناست که همیشه می‌لرزم.
00:43
Look.
13
31206
2847
نگاه کنید.
00:46
It's exhaustingخسته کننده. I'm like Shakiraشکیرا, Shakiraشکیرا
14
34053
3407
خسته کننده است. من مثل شکیرا (خواننده‌ی پاپ) هستم،
00:49
meetsملاقات می کند Muhammadمحمد Aliعلی.
15
37460
1780
وقتی که محمدعلی کلِی (کشتی‌گیر معروف قدیمی) می‌بیند.
00:51
(Laughterخنده)
16
39240
2996
(خنده‌ی حاضرین)
00:54
C.P. is not geneticژنتیک.
17
42236
1995
رعشه‌ی عصبی بیماری ژنتیکی نیست.
00:56
It's not a birthتولد defectکاستی. You can't catchگرفتن it.
18
44231
2784
مشکل مادرزاد نیست. شما نمی‌توانید به آن مبتلا شوید.
00:59
No one put a curseلعنت on my mother'sمادر uterusرحم,
19
47015
3420
هیچکس مرا در شکم مادرم نفرین نکرد،
01:02
and I didn't get it because
my parentsپدر و مادر are first cousinsعموزاده ها,
20
50435
3236
و من به خاطر پسرعمو و دخترعمو بودن پدر و مادرم به آن دچار نشدم،
01:05
whichکه they are.
21
53671
1501
که البته پسرعمو و دخترعمو هم هستند.
01:07
(Laughterخنده)
22
55172
4069
(خنده‌ی حاضرین)
01:11
It only happensاتفاق می افتد from accidentsحوادث,
23
59241
2354
این مشکل در نتیجه‌ی یک حادثه،
01:13
like what happenedاتفاق افتاد to me on my birthتولد day.
24
61595
2711
مثل چیزی که موقع به دنیا آمدن من پیش آمد، به وجود می‌آید.
01:16
Now, I mustباید warnهشدار بده you, I'm not inspirationalالهام بخش,
25
64306
5128
خب، باید به شما هشدار بدهم، من به هیچ عنوان الهام‌بخش نیستم،
01:21
and I don't want anyoneهر کسی in this roomاتاق
26
69434
2471
و نمی‌خواهم هیچ‌کدام از شما
01:23
to feel badبد for me,
27
71905
1561
برای من دلسوزی کنید،
01:25
because at some pointنقطه in your life,
28
73466
2029
چون در بعضی لحظات از زندگی‌تان،
01:27
you have dreamtرویای of beingبودن disabledمعلول.
29
75495
3353
آرزو داشتید که معلولیتی داشتید.
01:30
Come on a journeyسفر with me.
30
78848
1899
بگذارید مثال بزنم.
01:32
It's Christmasکریسمس Eveحوا, you're at the mallمرکز خرید,
31
80747
3217
الآن که در تعطیلات سال نو (کریسمس) هستیم، شما به مرکز خرید می‌روید،
01:35
you're drivingرانندگی around in circlesحلقه ها looking for parkingپارکینگ,
32
83964
3425
دائم در پارکینگ‌ها می‌چرخید تا یک پارکینگ پیدا کنید،
01:39
and what do you see?
33
87389
1904
و چه می‌بینید؟
01:41
Sixteenشانزده emptyخالی handicappedمعلول spacesفضاها.
34
89293
4587
شانزده جای پارک خالی مخصوص معلولین.
01:45
And you're like, "God, can't I just be
35
93880
2411
و شما با خودتان می‌گویید، "خدایا، نمی‌شد فقط یه کم
01:48
a little disabledمعلول?"
36
96291
1716
معلول بودم؟"
01:50
(Laughterخنده)
37
98007
5194
(خنده‌ی حاضرین)
01:55
Alsoهمچنین, I gottaباید tell you,
38
103201
1528
در ضمن، باید اضافه کنم،
01:56
I got 99 problemsمشکلات, and palsyفلج is just one.
39
104729
4739
من هزار و یک جور مشکل دارم، و رعشه‌ی عصبی فقط یکی از آن‌هاست.
02:01
If there was an Oppressionسرکوب Olympicsبازی های المپیک,
40
109468
2884
اگر مسابقه‌ای به نام "المپیک بی عدالتی" داشتیم،
02:04
I would winپیروزی the goldطلا medalمدال.
41
112352
1757
من در آن مدال طلا می‌گرفتم.
02:06
I'm Palestinianفلسطینی, Muslimمسلمان, I'm femaleزن, I'm disabledمعلول,
42
114109
5180
من فلسطینی هستم، مسلمانم، زن هستم، معلولم، و ...
02:11
and I liveزنده in Newجدید Jerseyجرسی.
43
119289
2218
در نیوجِرسی (ایالتی در آمریکا) زندگی می‌کنم.
02:13
(Laughterخنده) (Applauseتشویق و تمجید)
44
121507
6098
(خنده‌ی حاضرین) (تشویق حاضرین)
02:19
If you don't feel better about
yourselfخودت, maybe you should.
45
127605
3765
بهتر است در مورد وضعیت خودتان تجدید نظر کنید.
02:23
Cliffsideصعود Parkپارک, Newجدید Jerseyجرسی is my hometownزادگاه.
46
131370
2606
"کلیف ساید پارک"، منطقه ای در نیوجِرسی، جایی است که من در آن‌جا بزرگ شدم.
02:25
I have always lovedدوست داشتنی the factواقعیت
47
133976
2597
من همیشه از این خوشم می‌آمده
02:28
that my hoodکاپوت ماشین and my afflictionبدبختی
48
136573
2035
که محل زندگیم و معلولیتم،
02:30
shareاشتراک گذاری the sameیکسان initialsحروف اول.
49
138608
1998
که بیماریم و محل زندگیم، هر دو به اختصارC.P. نوشته می شوند.
02:32
I alsoهمچنین love the factواقعیت that if I wanted to walkراه رفتن
50
140606
2322
من از این هم خوشم می‌آمده، که اگر می‌خواستم از خانه‌ام
02:34
from my houseخانه to Newجدید Yorkیورک Cityشهر, I could.
51
142928
2537
تا شهر نیویورک پیاده بروم، می‌توانستم.
02:37
A lot of people with C.P. don't walkراه رفتن,
52
145465
2875
خیلی از افرادی که دچار رعشه‌ی عصبی هستند نمی‌توانند راه بروند،
02:40
but my parentsپدر و مادر didn't believe in "can't."
53
148340
3122
اما پدر و مادرم به "نتوانستن" اعتقادی نداشتند.
02:43
My father'sپدر mantraمارتا was,
54
151462
2010
شعار همیشگی پدرم این بود،
02:45
"You can do it, yes you can can."
55
153472
3290
"تو می‌توانی، آره، تو می‌توانی بتوانی."
02:48
(Laughterخنده)
56
156762
3236
(خنده‌ی حاضرین)
02:51
So, if my threeسه olderمسن تر sistersخواهران were moppingمپینگ,
57
159998
3023
پس اگر سه خواهر بزرگ‌ترم خانه را جارو می‌کشیدند،
02:55
I was moppingمپینگ.
58
163021
1111
من هم جارو می‌کشیدم.
02:56
If my threeسه olderمسن تر sistersخواهران wentرفتی to publicعمومی schoolمدرسه,
59
164132
2759
اگر سه خواهر بزرگ‌ترم به مدرسه‌ی دولتی می‌رفتند،
02:58
my parentsپدر و مادر would sueشکایت کنید the schoolمدرسه systemسیستم
60
166891
2293
پدر و مادرم از سیستم آموزشی آن مدرسه شکایت می‌کردند
03:01
and guaranteeضمانت that I wentرفتی too,
61
169184
2043
و مطمئن می‌شدند که من هم می‌روم.
03:03
and if we didn't all get A'sمانند,
62
171227
1994
و اگر بالاترین نمرات را نمی‌گرفتیم،
03:05
we all got my mother'sمادر slipperدمپایی.
63
173221
2152
بدون استثناء دمپایی‌های مادرمان نصیب‌مان می‌شد.
03:07
(Laughterخنده)
64
175373
2597
(خنده‌ی حاضرین)
03:09
My fatherپدر taughtتدریس کرد me how to walkراه رفتن
when I was fiveپنج yearsسالها oldقدیمی
65
177970
2984
وقتی پنج سالم بود، پدرم با گذاشتن کفش‌هایم بر روی پاهایش
03:12
by placingقرار دادن my heelsپاشنه on his feetپا
66
180954
2346
موقع راه رفتن، به من یاد داد
03:15
and just walkingپیاده روی.
67
183300
1826
که چطور راه بروم.
03:17
Anotherیکی دیگر tacticتاکتیک that he used is he would dangleخم شدن
68
185126
2692
روش دیگری که استفاده می‌کرد این بود که
03:19
a dollarدلار billلایحه in frontجلوی of me and have me chaseتعقیب it.
69
187818
4304
یک اسکناس را جلوی من تکان می‌داد و من دنبالش می‌کردم.
03:24
(Laughterخنده)
70
192122
1814
(خنده‌ی حاضرین)
03:25
My innerدرونی stripperاز بین بردن was very strongقوی, and by --
71
193936
2885
گدای درون من خیلی حریص بود، و --
03:28
(Laughterخنده)
72
196821
1613
(خنده‌ی حاضرین)
03:30
Yeah. No, by the first day of kindergartenمهد کودک,
73
198434
3041
بله. اولین روزی که به مهد کودک رفتم،
03:33
I was walkingپیاده روی like a champقهرمان
74
201475
1513
مثل بوکسوری راه می‌رفتم
03:34
who had been punchedپانچ one too manyبسیاری timesبار.
75
202988
3762
که یک نفر را حسابی کتک زده باشد.
03:38
Growingدر حال رشد up, there were only sixشش Arabsاعراب in my townشهر,
76
206750
3501
وقتی بچه بودم، تنها شش عرب در شهری که زندگی می‌کردم بودند،
03:42
and they were all my familyخانواده.
77
210251
2316
و تمامی آن‌ها اعضای خانواده‌ی من بودند.
03:44
Now there are 20 Arabsاعراب in townشهر,
78
212567
2204
حالا 20 عرب در این شهر هستند،
03:46
and they are still all my familyخانواده. (Laughterخنده)
79
214771
2810
و هنوز همگی آن‌ها اعضای خانواده‌ی من هستند. (خنده‌ی حاضرین)
03:49
I don't think anyoneهر کسی even noticedمتوجه شدم we weren'tنبودند Italianایتالیایی.
80
217581
2998
فکر نکنم هنوز کسی فهمیده باشد که ما ایتالیایی نیستیم.
03:52
(Laughterخنده) (Applauseتشویق و تمجید)
81
220579
5025
(خنده‌ی حاضرین) (تشویق حاضرین)
04:00
This was before 9/11 and before politiciansسیاستمداران
82
228081
2956
البته این مربوط به دوره‌ی قبل از حادثه‌ی ۱۱ سپتامبر
(عملیات تروریستی برج‌های دوقلو) می‌شود،
04:03
thought it was appropriateمناسب to use "I hateنفرت Moslemsمسلمانان"
83
231037
3937
که هنوز در آن زمان سیاستمداران اعتقاد نداشتند
که استفاده از عبارت "من از مسلمان‌ها متنفرم"،
04:06
as a campaignکمپین sloganشعار.
84
234974
2021
شعار مناسبی برای یک جنبش است.
04:08
The people that I grewرشد کرد up with
had no problemمسئله with my faithایمان.
85
236995
3130
مردمی که در کنار آن‌ها بزرگ شدم هیچ مشکلی با اعتقادات من نداشتند.
04:12
They did, howeverبا این حال, seemبه نظر می رسد very concernedنگران
86
240125
2406
البته کمی داشتند، ولی در ماه رمضان
04:14
that I would starveگرسنگی to deathمرگ duringدر حین Ramadanماه مبارک رمضان.
87
242531
2731
خیلی از این بابت که تا سرحد مرگ به خودم گرسنگی می‌دادم نگران می‌شدند.
04:17
I would explainتوضیح to them that I have enoughکافی fatچربی
88
245262
2135
من برای آن‌ها توضیح می‌دادم که آن‌قدر چربی اضافه دارم
04:19
to liveزنده off of for threeسه wholeکل monthsماه ها,
89
247397
2052
که بتواند سه ماه تمام مرا زنده نگه دارند،
04:21
so fastingروزه داری from sunriseطلوع خورشید to sunsetغروب خورشید is a pieceقطعه of cakeکیک.
90
249449
4900
پس روزه گرفتن از طلوع خورشید تا غروب آن هیچی نیست.
04:26
I have tap-dancedشیر رقص on Broadwayبرادوی.
91
254349
2803
من در تئاتر براودوِی (یکی از قدیمی‌ترین و مشهورترین تئاترهای آمریکا) با پاهایم آهنگ زدم.
04:29
Yeah, on Broadwayبرادوی. It's crazyدیوانه. (Applauseتشویق و تمجید)
92
257152
3455
بله، در تئاتر براودوِی. خیلی باحال بود. (تشویق حاضرین)
04:32
My parentsپدر و مادر couldn'tنمی توانستم affordاستطاعت داشتن physicalفیزیکی therapyدرمان,
93
260607
1911
خانواده‌ام از پس هزینه‌های مرکز کاردرمانی برنمی‌آمدند،
04:34
so they sentارسال شد me to dancingرقصیدن schoolمدرسه.
94
262518
2884
پس در عوض، مرا به مدرسه‌ی رقص فرستادند.
04:37
I learnedیاد گرفتم how to danceرقص in heelsپاشنه,
95
265402
1670
من یاد گرفتم چطور با کفش‌های پاشنه‌بلند برقصم،
04:39
whichکه meansبه معنای I can walkراه رفتن in heelsپاشنه.
96
267072
1703
که به این معناست که من می‌توانم با کفش‌های پاشنه‌بلند راه بروم.
04:40
And I'm from Jerseyجرسی,
97
268775
1400
من اهل شهر نیوجِرسی هستم،
04:42
and we are really concernedنگران with beingبودن chicشیک,
98
270175
2733
و بنابراین خیلی نگران این بودم که خوش‌لباس و مُدِ روز به نظر برسم،
04:44
so if my friendsدوستان woreبه تن کرد heelsپاشنه, so did I.
99
272908
3603
پس اگر دوستانم کفش پاشنه‌بلند می‌پوشیدند، من هم می‌پوشیدم.
04:48
And when my friendsدوستان wentرفتی and
spentصرف شده theirخودشان summerتابستان vacationsتعطیلات
100
276511
3018
وقتی دوستانم تعطیلات تابستانه‌شان را در سواحل نیوجِرسی می‌گذراندند،
04:51
on the Jerseyجرسی Shoreساحل, I did not.
101
279529
2812
من مثل آن‌ها به آن‌جا نمی‌رفتم.
04:54
I spentصرف شده my summersتابستان ها in a warجنگ zoneمنطقه,
102
282341
2238
من تابستان‌هایم را در یک منطقه‌ی جنگی می‌گذراندم،
04:56
because my parentsپدر و مادر were afraidترسیدن
103
284579
2071
چون پدر و مادرم می‌ترسیدند
04:58
that if we didn't go back to Palestineفلسطین
104
286650
2191
اگر ما هر سال تابستان
05:00
everyهرکدام singleتنها summerتابستان,
105
288841
1707
به فلسطین برنگردیم،
05:02
we'dما می خواهیم growرشد up to be Madonnaمدونا.
106
290548
2041
وقتی بزرگ شویم مثل "مَدونا" (خواننده‌ی پاپ) بشویم.
05:04
(Laughterخنده)
107
292589
5395
(خنده‌ی حاضرین) ("مَدونا" در اصل نام حضرت مریم است که در فلسطین بزرگ شد)
05:09
Summerتابستان vacationsتعطیلات oftenغالبا consistedتشکیل شد of
108
297984
3109
تعطیلات تابستانه غالباً به تلاش پدرم
05:13
my fatherپدر tryingتلاش کن to healالتیام me,
109
301093
1786
برای درمان من سپری می‌شد،
05:14
so I drankنوشید deer'sگوزن milkشیر,
110
302879
1991
من شیر گوزن می‌نوشیدم،
05:16
I had hotداغ cupsفنجان on my back,
111
304870
2042
روی کمرم حجامت انجام می‌دادند،
05:18
I was dunkedدونده in the Deadمرده Seaدریایی,
112
306912
1985
من را در بَحرُالمَیِّت (دریاچه‌ی مرزی بین اسرائیل و فلسطین با لبنان) غسل می‌دادند،
05:20
and I rememberیاد آوردن the waterاب burningسوزش my eyesچشم ها
113
308897
2609
و یادم می‌آید که آب چشمانم را می‌سوزاند (بَحرُالمَیِّت یکی از شورترین دریاچه‌های جهان است)
05:23
and thinkingفكر كردن, "It's workingکار کردن! It's workingکار کردن!"
114
311506
2791
و با خودم می‌گفتم، "داره اثر می‌کنه! داره اثر می‌کنه!"
05:26
(Laughterخنده)
115
314297
2999
(خنده‌ی حاضرین)
05:29
But one miracleمعجزه cureدرمان we did find was yogaیوگا.
116
317296
3330
اما درمان معجزه‌آسایی که بالأخره در مورد من اثر کرد، ورزش یوگا بود.
05:32
I have to tell you, it's very boringحوصله سر بر,
117
320626
3369
باید اعتراف کنم که خیلی کِسِل‌کننده بود،
05:35
but before I did yogaیوگا,
118
323995
1479
اما قبل از این که یوگا را شروع کنم،
05:37
I was a stand-upایستادن comedianکمدین who can't standایستادن up.
119
325474
2985
یک مجری طنزپرداز بودم که نمی‌توانست روی پاهایش بایستد.
05:40
And now I can standایستادن on my headسر.
120
328459
3278
و حالا حتی می‌توانم روی سرم بایستم.
05:43
My parentsپدر و مادر reinforcedتقویت شده this notionایده
121
331737
4765
پدر و مادرم این باور را در من تقویت می‌کردند
05:48
that I could do anything,
122
336502
2713
که می‌توانم از پس هر کاری بر بیایم،
05:51
that no dreamرویا was impossibleغیرممکن است,
123
339215
2015
که هیچ رؤیایی غیرممکن نیست،
05:53
and my dreamرویا was to be
124
341230
1579
و رؤیای من این بود که
05:54
on the daytimeروزی soapصابون operaاپرا "Generalعمومی Hospitalبیمارستان."
125
342809
4110
بتوانم در سریال خانوادگی "بیمارستان عمومی" (General Hospital) بازی کنم (سریال آمریکایی از سال 1960 تا به حال).
05:58
I wentرفتی to collegeکالج duringدر حین affirmativeمثبت actionعمل
126
346919
2398
من در یک اقدام به‌جا به کالج رفتم
06:01
and got a sweetشیرین scholarshipبورس تحصیلی to ASUASU,
127
349317
2212
و از دانشگاه ASU بورسیه‌ی خوبی گرفتم،
06:03
Arizonaآریزونا Stateدولت Universityدانشگاه,
128
351529
2044
دانشگاه ایالت آریزونا،
06:05
because I fitمناسب everyهرکدام singleتنها quotaسهمیه.
129
353573
3203
چون تمامی شرایط گرفتن آن بورسیه را داشتم.
06:08
I was like the petحیوان خانگی lemurلئورور of the theaterتئاتر departmentبخش.
130
356776
4481
من مثل میمون دست‌آموز تئاتر شده بودم.
06:13
Everybodyهمه lovedدوست داشتنی me.
131
361257
1525
همه دوستم داشتند.
06:14
I did all the less-than-intelligentکمتر از هوشمند kids'بچه ها homeworkمشق شب,
132
362782
3284
من تمامی تکلیف‌های کودکان کم‌هوش را انجام می‌دادم،
06:18
I got A'sمانند in all of my classesکلاس ها,
133
366066
1620
من در تمامی کلاس‌هایم بهترین نمره را گرفتم،
06:19
A'sمانند in all of theirخودشان classesکلاس ها.
134
367686
3287
و در کلاس‌های آن‌ها هم بهترین نمره را گرفتم.
06:22
Everyهرکدام time I did a sceneصحنه
135
370973
1940
هر بار که صحنه‌ای
06:24
from "The Glassشیشه Menagerieعاشقانه,"
136
372913
1358
از نمایشنامه‌ی "باغ وحش شیشه‌ای" را اجرا می‌کردم (بازسازی شده در فیلم "این‌جا بدونِ من")
06:26
my professorsاساتید would weepاشک ریختن.
137
374271
2418
استادهایم خیسِ اشک می‌شدند.
06:28
But I never got castقالب.
138
376689
2438
اما هیچ‌وقت برای هنرپیشگی در هیچ فیلمی پذیرفته نشدم.
06:31
Finallyسرانجام, my seniorارشد yearسال,
139
379127
1680
در نهایت، در آخرین سالی که در دانشگاه بودم،
06:32
ASUASU decidedقرار بر این شد to do a showنشان بده calledبه نام
140
380807
1870
دانشگاه ایالت آریزونا تصمیم گرفت نمایشی به نامِ
06:34
"They Danceرقص Realواقعی Slowآرام in Jacksonجکسون."
141
382677
2209
"در شهر جَکسون خیلی آرام می‌رقصند" اجرا کنند.
06:36
It's a playبازی about a girlدختر with C.P.
142
384886
2793
این نمایشنامه درباره‌ی دختری دچار رعشه‌ی عصبی بود.
06:39
I was a girlدختر with C.P.
143
387679
2066
من دختری دچار رعشه‌ی عصبی بودم.
06:41
So I startشروع کن shoutingداد زدن from the rooftopsپشت بام ها,
144
389745
2883
با هیجان تمام فریاد می‌زدم،
06:44
"I'm finallyسرانجام going to get a partبخشی!
145
392628
1911
"بالأخره یک نقش می‌گیرم!
06:46
I have cerebralمغزی palsyفلج!
146
394555
1724
من رعشه‌ی عصبی دارم!
06:48
Freeرایگان at last! Freeرایگان at last!
147
396279
2286
بالأخره تونستم! بالأخره تونستم!
06:50
Thank God almightyخداوند متعال, I'm freeرایگان at last!"
148
398565
2944
خدایا ممنونم، بالأخره تونستم!"
06:53
I didn't get the partبخشی. (Laughterخنده)
149
401509
3779
ولی آن‌ها آن نقش را به من ندادند. (خنده‌ی حاضرین)
06:57
Sherryشراب شیرین یا تلخ اسپانیولی Brownرنگ قهوه ای got the partبخشی.
150
405288
2508
یکی از همکلاسی‌هایم به نام شِری براون آن نقش را گرفت.
06:59
I wentرفتی racingمسابقه to the headسر of the theaterتئاتر departmentبخش
151
407796
2549
من سریع پیش مدیر بخش تئاتر رفتم
07:02
cryingگریان hystericallyهیستریک, like someoneکسی shotشات my catگربه,
152
410345
2583
و انگار که کسی به گربه‌ام شلیک کرده باشد،
07:04
to askپرسیدن her why,
153
412928
1241
با عصبیت تمام گریه می‌کردم، و پرسیدم چرا چنین کاری کرده است،
07:06
and she said it was because
154
414169
1595
و او گفت به این خاطر که،
07:07
they didn't think I could do the stuntsمانع.
155
415764
2760
به نظر آن‌ها من نمی‌توانم حرکات آن نقش را به خوبی اجرا کنم.
07:10
I said, "Excuseبهانه me, if I can't do the stuntsمانع,
156
418524
2959
من جواب دادم، "خیلی ببخشید، اگر من نتوانم حرکات آن نقش را به خوبی اجرا کنم،
07:13
neitherنه can the characterشخصیت."
157
421483
1749
آن شخصیت هم نمی‌تواند چنین حرکاتی را انجام دهد."
07:15
(Laughterخنده) (Applauseتشویق و تمجید)
158
423232
4948
(خنده‌ی حاضرین) (تشویق حاضرین)
07:22
This was a partبخشی that I was literallyعینا bornبدنیا آمدن to playبازی
159
430976
5028
این نقشی بود که می‌توان گفت من به خاطر اجرایش به دنیا آمده بودم،
07:28
and they gaveداد it, they gaveداد it to a non-palsyغیر فلسی actressبازیگر.
160
436004
4827
و آن‌ها آن نقش را به هنرپیشه‌ای دادند که رعشه‌ی عصبی نداشت.
07:32
Collegeدانشکده was imitatingتقلید کردن life.
161
440831
2421
کالج هم جلوه‌ای از زندگی بود.
07:35
Hollywoodهالیوود has a sordidsordid historyتاریخ
162
443252
2150
هالیوود تاریخچه‌ای شرم‌آور از
07:37
of castingریخته گری able-bodiedبدنساز actorsبازیگران
163
445402
1983
هنرپیشگی بازیگران غیر ناتوان دارد
07:39
to playبازی disabledمعلول onscreenروی صفحه.
164
447385
2622
که نقش آدم‌های ناتوان را در فیلم‌ها بازی می‌کردند.
07:42
Uponبر graduatingفارغ التحصیلی, I movedنقل مکان کرد back home,
165
450007
2551
بعد از فارغ‌التحصیلی، به خانه برگشتم،
07:44
and my first actingبازیگری gigفرهاد was
166
452558
2121
و اولین کارم در زمینه‌ی هنرپیشگی
07:46
as an extraاضافی on a daytimeروزی soapصابون operaاپرا.
167
454679
2641
نقشی مهمان در یک سریال خانوادگی بود.
07:49
My dreamرویا was comingآینده trueدرست است.
168
457320
1820
رؤیاهایم داشت به حقیقت می‌پیوست.
07:51
And I knewمی دانست that I would be promotedترویج شد
169
459140
2222
و می‌دانستم که خیلی زود، از "آشنای دور"
07:53
from "dinerغذاخوری dinerغذاخوری" to "wackyحواس پرت bestبهترین friendدوست" in no time.
170
461362
4656
به "دوستی خَفَن" تبدیل می‌شوم.
07:58
But insteadبجای, I remainedباقی مانده است a glorifiedشکوهمند pieceقطعه of furnitureمبلمان
171
466018
2746
اما در عوض، من یک سیاهی‌لشگرافتخاری باقی ماندم
08:00
that you could only recognizeتشخیص
from the back of my headسر,
172
468764
2710
که تنها پسِ سرم در فیلم‌ها نشان داده می‌شد،
08:03
and it becameتبدیل شد clearروشن است to me
173
471474
1714
و به وضوح به من ثابت شد
08:05
that castingریخته گری directorsمدیران
174
473188
1919
که کارگردان‌های فیلم‌های سینمایی
08:07
didn't hireاستخدام fluffyکرکی, ethnicقومی, disabledمعلول actorsبازیگران.
175
475107
3982
از بازیگران تپل، متعلق به قوم و فرهنگ‌های دیگر، و معلول استفاده نمی‌کنند.
08:11
They only hiredاستخدام شده perfectکامل people.
176
479089
2244
آن‌ها تنها از افراد بی‌نقص استفاده می‌کردند.
08:13
But there were exceptionsاستثناها to the ruleقانون.
177
481333
2477
اما در قوانین آن‌ها استثناءهایی هم وجود داشت.
08:15
I grewرشد کرد up watchingتماشا کردن Whoopiحواس پرت Goldbergگلدبرگ,
178
483810
2173
من از بچگی اجراهای "ووپی گُلدبِرگ"،
08:17
Roseanneرزین Barrبار, Ellenالن,
179
485983
1936
"روزِنا بار" و "اِلِن" را تماشا می‌کردم،
08:19
and all of these womenزنان had one thing in commonمشترک:
180
487919
2535
و تمامی این زنان یک چیز مشترک داشتند:
08:22
they were comediansکمدین ها.
181
490454
1262
آن‌ها مجری‌های طنز پرداز بودند.
08:23
So I becameتبدیل شد a comicداستان مصور.
182
491716
2494
پس من هم یک طنزپرداز شدم.
08:26
(Laughterخنده) (Applauseتشویق و تمجید)
183
494210
4537
(خنده‌ی حاضرین) (تشویق حاضرین)
08:31
My first gigفرهاد was drivingرانندگی famousمشهور comicsکمیک ها
184
499858
3677
در اولین اجرایم، مجری‌های طنزپرداز مشهور را،
08:35
from Newجدید Yorkیورک Cityشهر to showsنشان می دهد in Newجدید Jerseyجرسی,
185
503535
2579
از نیویورک به نمایش‌های نیوجرسی می‌رساندم،
08:38
and I'll never forgetفراموش کردن the faceصورت of the first comicداستان مصور
186
506114
2373
و هرگز قیافه‌ی اولین مجری طنزپردازی که برای نمایش آوردم
08:40
I ever droveرانندگی کرد when he realizedمتوجه شدم
187
508487
2019
وقتی که فهمید
08:42
that he was speedingسرعت بالا down the Newجدید Jerseyجرسی Turnpikeبالگرد
188
510506
3057
تمام بزرگراه نیویورک به نیوجرسی را
08:45
with a chickجوجه with C.P. drivingرانندگی him.
189
513563
3086
با دختری که رعشه‌ی عصبی دارد آمده، فراموش نمی‌کنم.
08:48
I've performedانجام in clubsباشگاه ها all over Americaآمریکا,
190
516649
2705
من در کلوب‌های مختلفی در سراسر آمریکا اجرا داشته‌ام،
08:51
and I've alsoهمچنین performedانجام in Arabicعربی in the Middleمیانه Eastشرق,
191
519354
3347
و، راستش را بگویم،
08:54
uncensoredبدون سانسور and uncoveredکشف شد.
192
522701
3657
در خاورمیانه اجرایی به زبان عربی داشتم.
08:58
Some people say I'm the first
193
526358
1971
بعضی‌ها می‌گویند
09:00
stand-upایستادن comicداستان مصور in the Arabعرب worldجهان.
194
528329
1961
من اولین مجری طنزپرداز در جهان عرب هستم.
09:02
I never like to claimادعا first,
195
530290
2181
من هیچ‌وقت دوست ندارم ادعا کنم که اولین نفر هستم،
09:04
but I do know that they never heardشنیدم
196
532471
2316
اما می‌دانم که آن‌ها هیچ‌وقت
09:06
that nastyتند و زننده little rumorشایعه that womenزنان aren'tنه funnyخنده دار,
197
534787
3752
شایعه‌های کثیف در این مورد که زن‌ها بامزه نیستند،
09:10
and they find us hystericalهیستریک.
198
538539
4796
و بیش از حد عصبی هستند را، نشنیده‌اند.
09:15
In 2003, my brotherبرادر from anotherیکی دیگر motherمادر and fatherپدر
199
543335
4259
در سال ۲۰۰۳، دوستی که برایم مثل برادر بود،
09:19
Deanدین Obeidallahعبیدالله and I startedآغاز شده
200
547594
2158
"دین عُبِیدَالله" و من،
09:21
the Newجدید Yorkیورک Arab-Americanعربی آمریکایی Comedyکمدی Festivalجشنواره,
201
549752
2368
فستیوال طنز عربی-آمریکایی نیویورک را شروع کردیم،
09:24
now in its 10thth yearسال.
202
552120
1721
و امسال دهمین سالگرد آن است.
09:25
Our goalهدف was to changeتغییر دادن the negativeمنفی imageتصویر
203
553841
3638
هدف ما این است که تصویر ذهنی بدی که
09:29
of Arab-Americansعرب-آمریکایی ها in mediaرسانه ها,
204
557479
2084
از عرب‌های ساکن آمریکا در رسانه‌ها وجود دارد تغییر دهیم،
09:31
while alsoهمچنین remindingیادآوری castingریخته گری directorsمدیران
205
559563
2469
و به کارگردان‌ها هم یادآوری کنیم
09:34
that Southجنوب Asianآسیایی and Arabعرب are not synonymousمترادف.
206
562032
3098
که "عرب" و "شرقی" (جنوب آسیایی) یکی نیستند.
09:37
(Laughterخنده)
207
565130
2963
(خنده‌ی حاضرین)
09:40
Mainstreamingجریان اصلی Arabsاعراب was much, much easierآسان تر
208
568093
5710
بهبود بخشیدن تصویر ذهنی از عرب‌ها در غرب خیلی خیلی ساده‌تر از
09:45
than conqueringفتح the challengeچالش
209
573803
2067
غلبه بر معضل دید نادرست
09:47
againstدر برابر the stigmaشرم آور againstدر برابر disabilityمعلولیت.
210
575870
2877
به معلولیت یود.
09:50
My bigبزرگ breakزنگ تفريح cameآمد in 2010.
211
578747
2300
بزرگ‌ترین شکستم در سال ۲۰۱۰ رخ داد.
09:53
I was invitedدعوت کرد to be a guestمهمان
212
581047
1688
من در یک برنامه‌ی خبری
09:54
on the cableکابلی newsاخبار showنشان بده
213
582735
1375
به نام "شمارش معکوس با کِیت اُلبِرمَن"
09:56
"Countdownشمارش معکوس With Keithکیت Olbermannاولبرمن."
214
584110
2246
به عنوان میهمان دعوت شدم.
09:58
I walkedراه می رفت in looking like I was going to the promپرو,
215
586356
3088
من طوری وارد استودیو شدم که انگار به مهمانی رقص می‌رفتم،
10:01
and they shuffleزدن me into a studioاستودیو
216
589444
2134
ولی آن‌ها به زور من را داخل استودیو بردند،
10:03
and seatصندلی me on a spinningحال چرخش, rollingنورد chairصندلی.
217
591578
5420
و من را روی یک صندلی با پایه‌های چرخ‌دار و قابل گردش نشاندند.
10:08
So I lookedنگاه کرد at the stageمرحله managerمدیر and I'm like,
218
596998
2619
من به مدیر صحنه نگاه کردم و گفتم،
10:11
"Excuseبهانه me, can I have anotherیکی دیگر chairصندلی?"
219
599617
2719
"ببخشید، می‌تونم صندلیمو عوض کنم؟"
10:14
And she lookedنگاه کرد at me and she wentرفتی,
220
602336
1622
و او به من نگاه کرد و گفت،
10:15
"Fiveپنج, fourچهار, threeسه, two ..."
221
603958
2849
"پنج، چهار، سه، دو ..."
10:18
And we were liveزنده, right?
222
606807
1794
و ما دیگر روی آنتن رفته بودیم.
10:20
So I had to gripگرفتن ontoبه سوی the anchor'sلنگر deskمیز مطالعه
223
608601
2368
و من به لبه‌ی میز چنگ انداختم
10:22
so that I wouldn'tنمی خواهم rollرول off the
screenصفحه نمایش duringدر حین the segmentبخش,
224
610969
3789
تا در حین پخش آن برنامه از صحنه خارج نشوم،
10:26
and when the interviewمصاحبه was over, I was lividزنده.
225
614758
2859
و وقتی مصاحبه تمام شد، من قرمز شده بودم.
10:29
I had finallyسرانجام gottenدریافت کردم my chanceشانس and I blewوزید it,
226
617617
1982
بالأخره شانسی به دست آورده بودم ولی آن را خراب کردم،
10:31
and I knewمی دانست I would never get invitedدعوت کرد back.
227
619599
3223
و می‌دانستم که دیگر هیچ‌وقت برای مصاحبه از من دعوت نمی‌شود.
10:34
But not only did Mrآقای. Olbermannاولبرمن inviteدعوت me back,
228
622822
3174
اما نه تنها آقای "اُلبِرمَن" از من درخواست کرد تا یک بار دیگر با من مصاحبه کند،
10:37
he madeساخته شده me a full-timeتمام وقت contributorمشارکت کننده,
229
625996
2085
بلکه میهمان دائمی آن برنامه شدم،
10:40
and he tapedنوار down my chairصندلی.
230
628081
3421
و صندلی من را هم به زمین چسباند.
10:43
(Laughterخنده) (Applauseتشویق و تمجید)
231
631502
3629
(خنده‌ی حاضرین) (تشویق حضارین)
10:49
One funسرگرم کننده factواقعیت I learnedیاد گرفتم while on the airهوا
232
637003
2056
نکته‌ی جالبی که در برنامه‌های تلویزیونی
10:51
with Keithکیت Olbermannاولبرمن
233
639059
1661
با "کِیت اُلبِرمَن" یاد گرفتم،
10:52
was that humansانسان on the Internetاینترنت are scumbagsاسمبگها.
234
640720
4014
این بود که آدم‌ها در اینترنت بی‌شعورند.
10:56
People say childrenفرزندان are cruelظالمانه,
235
644734
2228
معروف است که می‌گویند بچه‌ها به طور ظالمانه‌ای بی احساس هستند،
10:58
but I was never madeساخته شده funسرگرم کننده of as a childکودک or an adultبالغ.
236
646962
3328
اما من هیچ‌وقت در بچگی یا بزرگ‌سالی مورد تمسخر واقع نشدم.
11:02
Suddenlyناگهان, my disabilityمعلولیت on the
worldجهان wideوسیع webوب is fairنمایشگاه gameبازی.
237
650290
3695
و حالا، ناگهان، معلولیت من در شبکه‌ی مجازی تبدیل به چیزی برای شوخی کردن شده بود.
11:05
I would look at clipsکلیپ های onlineآنلاین
238
653985
2011
من در سطح اینترنت کلیپ‌های ویدئویی
11:07
and see commentsنظرات like,
239
655996
1610
و نظراتی از این قبیل دیدم که،
11:09
"Yoیو, why'sچرا؟ she tweakinتایتیکین?"
240
657606
2591
"هی، چرا اون به خودش می‌پیچه؟"
11:12
"Yoیو, is she retardedعقب مانده?"
241
660197
2216
"هی، اون عقب‌مونده‌س؟"
11:14
And my favoriteمورد علاقه, "Poorفقیر Gumby-mouthدهان گامبی terroristتروریست.
242
662413
3369
و نظر مورد علاقه‌ی من، "تروریست کج و کوله‌ی بیچاره.
11:17
What does she sufferرنج بردن from?
243
665782
1674
چه مرضی داره؟
11:19
We should really prayدعا کن for her."
244
667456
3614
باید براش دعا کنیم."
11:23
One commenterنظر دهنده even suggestedپیشنهادی
245
671070
1829
یکی از بازدیدکننده‌ها حتی پیشنهاد کرد
11:24
that I addاضافه کردن my disabilityمعلولیت to my creditsوام:
246
672899
2785
که معلولیتم را به عنوان امتیاز به سوابقم اضافه کنم:
11:27
screenwriterفیلمنامه نویس, comedianکمدین, palsyفلج.
247
675684
4906
فیلم‌نامه‌نویس، طنزپرداز، دارای رعشه‌ی عصبی.
11:32
Disabilityمعلولیت is as visualبصری as raceنژاد.
248
680590
3327
تبعیض قائل شدن در زمینه‌ی معلولیت به اندازه‌ی تبعیض نژادی واضح است.
11:35
If a wheelchairصندلی چرخدار userکاربر can't playبازی BeyoncBeyoncé,
249
683917
2587
اگر کسی که روی صندلی چرخ‌دار می‌نشیند نتواند مثل "بِیونسه" (خواننده‌ی پاپ) باشد،
11:38
then BeyoncBeyoncé can't playبازی a wheelchairصندلی چرخدار userکاربر.
250
686504
3039
"بِیونسه" هم نمی‌تواند مثل کسی که با صندلی چرخ‌دار حرکت می‌کند باشد.
11:41
The disabledمعلول are the largestبزرگترین
251
689543
2038
معلول‌ها بزرگ‌ترین --
11:43
Yeah, clapکف زدن for that, man. C'monبله.
252
691581
3011
آره، دست بزنین به افتخارش. بزنین.
11:46
(Applauseتشویق و تمجید)
253
694592
2849
(تشویق حاضرین)
11:51
People with disabilitiesمعلولیت are the largestبزرگترین minorityاقلیت
254
699360
2473
معلولان جامعه بزرگ‌ترین اقلیت‌های جهان هستند،
11:53
in the worldجهان, and we are the mostاکثر underrepresentedکمتر نمایان می شود
255
701833
2924
و ساده‌ترین تفریحات و سرگرمی‌ها
11:56
in entertainmentسرگرمی.
256
704757
2176
از ما دریغ می‌شود.
11:58
The doctorsپزشکان said that I wouldn'tنمی خواهم walkراه رفتن,
257
706933
2219
دکترها به ما گفتند من نمی‌توانم راه بروم،
12:01
but I am here in frontجلوی of you.
258
709152
2789
اما من این‌جا روبه‌روی شما هستم.
12:03
Howeverبا این حال, if I grewرشد کرد up with socialاجتماعی mediaرسانه ها,
259
711941
2187
البته، اگر من با تماشای رسانه‌ها بزرگ شده بودم،
12:06
I don't think I would be.
260
714128
1971
فکر نکنم که می‌توانستم.
12:08
I hopeامید that togetherبا یکدیگر
261
716099
1479
امیدوارم با هم
12:09
we can createايجاد كردن more positiveمثبت imagesتصاویر
262
717578
2575
بتوانیم تصویر بهتری از معلولیت
12:12
of disabilityمعلولیت in the mediaرسانه ها and in everydayهر روز life.
263
720153
3545
در رسانه‌ها و زندگی روزمره بسازیم.
12:15
Perhapsشاید if there were more positiveمثبت imagesتصاویر,
264
723698
2377
شاید اگر تصویر بهتری بسازیم،
12:18
it would fosterفاستر lessکمتر hateنفرت on the Internetاینترنت.
265
726075
3616
شاهد نفرت کمتری در اینترنت باشیم.
12:21
Or maybe not.
266
729691
1594
یا شاید این طور نباشد.
12:23
Maybe it still takes a villageدهکده
267
731285
2013
شاید ایجاد تربیت صحیح در نسل جدید،
12:25
to teachتدریس کنید our childrenفرزندان well.
268
733298
3162
به این سادگی‌ها نباشد.
12:28
My crookedکج journeyسفر has takenگرفته شده me
269
736460
1833
زندگی پُرفرازو‌نشیبم،
12:30
to some very spectacularدیدنی و جذاب placesمکان ها.
270
738293
2200
مرا به مدارج بسیار به خصوصی رسانده‌است.
12:32
I got to walkراه رفتن the redقرمز carpetفرش
271
740493
2974
من در مراسم فرش قرمز (red carpet)
12:35
flankedکنار گذاشته by soapصابون divaدیا Susanسوزان LucciLucci
272
743467
2567
با کسانی مثل خواننده‌ی معروف، "سوزان لوچی"،
12:38
and the iconicنمادین Lorraineلورن Arbusآربوس.
273
746034
2277
و هنرپیشه‌ی بی‌نظیر، "لوراین آربوس"، شرکت کردم.
12:40
I got to actعمل کن in a movieفیلم سینما with Adamآدم Sandlerسندلر
274
748311
2661
من در فیلمی با "آدام سَندلِر" (کارگردان فیلم‌های طنز...) هنرپیشگی کردم،
12:42
and work with my idolبت,
275
750972
1541
و با اسطوره‌ی هنریَم،
12:44
the amazingحیرت آور Daveدیو Matthewsمتیوز.
276
752513
2470
"دِیو مَتیوز" (هنرپیشه‌ی معروف آمریکایی) کار کردم.
12:46
I touredتورم the worldجهان as a headlinerسرپرست
277
754983
1918
من به عنوان یک ستاره
12:48
on Arabsاعراب Goneرفته Wildوحشی.
278
756901
1632
در فستیوال طنز "عرب‌ها برمی‌خیزند"، سراسر جهان را گشتم.
12:50
I was a delegateنمایندگی
279
758533
2873
من افتخار این را داشتم،
12:53
representingنمایندگی the great stateحالت of Newجدید Jerseyجرسی
280
761406
2821
که به نیابت از ایالت بزرگ نیوجِرسی
12:56
at the 2008 DNCDNC.
281
764227
2125
در همایش دموکراسی ملی (همایشی که هر چهار سال یک بار برگزار می‌شود و به حمایت از حزب دموکرات می‌پردازد) در سال ۲۰۰۸ شرکت کنم.
12:58
And I foundedتأسیس شد Maysoon'sمهسون Kidsکودکان و نوجوانان,
282
766352
2637
من مؤسسه‌ی کودکان مِیسون را بنیان‌گذاری کردم،
13:00
a charityخیریه that hopesامیدوارم
283
768989
1698
مؤسسه‌ی خیریه‌ای
13:02
to give Palestinianفلسطینی refugeeپناهنده childrenفرزندان
284
770687
2216
که به کودکان فلسطینی که از سرزمین‌های خود رانده شده‌اند
13:04
a sliverچاقو of the chanceشانس my parentsپدر و مادر gaveداد me.
285
772903
3069
کمی از موقعیتی را می‌دهد که پدر و مادرم برای من فراهم کردند.
13:07
But the one momentلحظه that standsمی ایستد out the mostاکثر
286
775972
2459
اما بهترین لحظه‌ای که تا به حال داشته‌ام،
13:10
was when I got -- before this momentلحظه --
287
778431
2525
مربوط به موقعی می‌شود -- البته تا قبل از این که در این مراسم شرکت کنم --
13:12
(Laughterخنده) (Applauseتشویق و تمجید) —
288
780956
4428
(خنده‌ی حاضرین) (تشویق حاضرین)
13:20
but the one momentلحظه that standsمی ایستد out the mostاکثر
289
788430
3436
اما بهترین لحظه‌ای که تا به حال داشته‌ام
13:23
was when I got to performانجام دادن
290
791882
2033
مربوط به زمانی می‌شود که
13:25
for the man who floatsشناور است like a butterflyپروانه
291
793915
2319
باید برای مردی برنامه اجرا می‌کردم، که مثل پروانه در هوا شناور بود،
13:28
and stingsاذیت like a beeزنبور عسل,
292
796234
1369
و مثل یک زنبور نیش می‌زد،
13:29
has Parkinson'sپارکینسون and shakesتکان می خورد just like me,
293
797603
3496
او بیماری پارکینسون (بیماری عصبی که فرد را دچار کندی حرکت و رعشه می‌کند) داشت و مثل من می‌لرزید،
13:33
Muhammadمحمد Aliعلی.
294
801099
2257
محمدعلی.
13:35
(Applauseتشویق و تمجید)
295
803356
5186
(تشویق حاضرین)
13:43
It was the only time
296
811467
1812
آن اجرا تنها اجرای زنده‌ای بود
13:45
that my fatherپدر ever saw me performانجام دادن liveزنده,
297
813279
2669
که پدرم آن را تماشا می‌کرد،
13:47
and I dedicateاختصاص دادن this talk to his memoryحافظه.
298
815948
3264
و من این سخنرانی را به یاد او تقدیم می‌کنم.
13:51
(In Arabicعربی)
299
819212
2163
(به عربی) (خدا رحمتت کند بابا)
13:53
My nameنام is Maysoonمیسون Zayidزید,
300
821375
2851
نام من مِیسون زایِد است،
13:56
and if I can can, you can can.
301
824226
3017
و اگر من می‌توانم بتوانم، شما هم می‌توانید بتوانید.
13:59
(Applauseتشویق و تمجید)
302
827243
4262
(تشویق حاضرین)
Translated by Amirpouya Ghaemiyan
Reviewed by Narsis Sh

▲Back to top

ABOUT THE SPEAKER
Maysoon Zayid - Comedian and writer
Writer, actor, comedian, Maysoon Zayid is the co-founder of the New York Arab-American Comedy Festival.

Why you should listen

Early in her acting career, Maysoon Zayid realized she'd get a lot more stage time if she showed off how funny she was. As she told the BBC, "It became very obvious to me that in the United States of America, a fluffy ethnic disabled chick was never going to get a job unless she did stand-up."

A Palestinian woman from New Jersey, Zayid jokes about her family, global culture, and her life with cerebral palsy. Along with Dean Obeidallah, she founded the New York Arab-American Comedy Festival, now in its 10th year. She spends several months of the year in the Palestinian Territories running workshops for disabled and orphaned kids in refugee camps, using art to help them deal with trauma. And yes -- if you're an Adam Sandler fan, you'll recognize Zayid as the woman behind the beauty-shop counter in You Don't Mess With the Zohan.

More profile about the speaker
Maysoon Zayid | Speaker | TED.com

Data provided by TED.

This site was created in May 2015 and the last update was on January 12, 2020. It will no longer be updated.

We are currently creating a new site called "eng.lish.video" and would be grateful if you could access it.

If you have any questions or suggestions, please feel free to write comments in your language on the contact form.

Privacy Policy

Developer's Blog

Buy Me A Coffee