ABOUT THE SPEAKER
Kakenya Ntaiya - Educator and activist
Kakenya Ntaiya refused to accept the continued oppression of women in her Maasai village -- so she built a school that's shifting gender expectations in her community.

Why you should listen

Kakenya Ntaiya was set to follow the traditional path of girls born in the small village of Enoosaen, Kenya. Engaged at the age of 5, she was to participate in a female circumcision ceremony as a young teenager and then be married. But she had a different plan. First, she negotiated with her father and willingly agree to be circumcised -- only if he would allow her to finish high school. Later, when she was accepted to Randolph-Macon Women's College in Viriginia, she negotiated with her village elders to do what no girl had ever done before: leave her village to go to college in the United States.

She didn’t leave forever, though. Deeply proud of her heritage and of her community, Ntaiya returned to the village after school and worked with her elders to establish a school for girls there. The Kakenya Center for Excellence was established in 2009 with 32 students. A primary grade boarding school just for girls, the curriculum focuses on academics, leadership and female empowerment, along with cultural preservation and life skills. While families that can afford tuition do, Ntaiya also works with donors to provide scholarships for others.

In addition to her work with the school, Ntaiya is also a National Geographic emerging explorer. 

More profile about the speaker
Kakenya Ntaiya | Speaker | TED.com
TEDWomen 2018

Kakenya Ntaiya: Empower a girl, transform a community

کاکنیا نتایا: توانمند کردن یک دختر، تغییر یک جامعه

Filmed:
1,693,935 views

کاکنیا نتانیا رویای تحصیل را به جنبشی برای تقویت دختران آسیب‌پذیرتبدیل کرد و به رسوم زیان‌آوری که در کنیا صورت می‌گیرد پایان داد. با دو دانش‌آموز در «مرکز کاکنیا برای تعالی» ملاقات کنید، مدرسه‌ای که دختران می‌توانند با خیال راحت درس بخوانند و زندگی کنند، و در عین حال باعث پیشرفت جامعه‌ی خود شوند. نتایا می‌گوید: «وقتی که دختران را توانمند می‌کنید، باعث دگرگونی یک جامعه می‌شوید».
- Educator and activist
Kakenya Ntaiya refused to accept the continued oppression of women in her Maasai village -- so she built a school that's shifting gender expectations in her community. Full bio

Double-click the English transcript below to play the video.

00:12
To empowerقدرت دادن girlsدختران,
0
958
1310
برای توانمند ساختن دختران،
00:14
you need to educateآموزش them.
1
2292
1642
باید به آنها آموزش دهیم.
00:15
That was my dreamرویا.
2
3958
1560
این آرزوی من بود.
00:17
And so I builtساخته شده a schoolمدرسه,
3
5542
1601
در نتیجه من یک مدرسه ساختم،
00:19
and in the processروند,
I learnedیاد گرفتم something much biggerبزرگتر.
4
7167
2892
در حین آن، درس بسیار بزرگتری گرفتم.
00:22
When you empowerقدرت دادن a girlدختر,
you transformتبدیل a communityجامعه.
5
10083
2959
وقتی دختری را توانمند می‌کنید،
جامعه را نیز تغییر می‌دهید.
00:25
Schoolمدرسه is just a startشروع کن.
6
13750
2000
مدرسه فقط یک شروع بود.
00:29
I grewرشد کرد up in ruralروستایی Kenyaکنیا
7
17042
1434
در روستایی در کنیا بزرگ شدم
00:30
in a smallکوچک villageدهکده calledبه نام EnoosaenEnoosaen.
8
18500
2726
روستایی کوچک به نام انوسائن.
00:33
I was the first of eightهشت childrenفرزندان,
9
21250
1643
اولین فرزند از هشت فرزند خانواده.
00:34
and I spentصرف شده my childhoodدوران کودکی
helpingکمک my motherمادر cookپختن, cleanپاک کن, farmمزرعه
10
22917
5142
و تمام دوران کودکی‌ام را صرف کمک کردن
به مادرم در آشپزی، نظافت خانه، کشاورزی
00:40
and take careاهميت دادن of my siblingsخواهران و برادران.
11
28083
1935
و نگهداری از خواهر و برادرهایم کردم.
00:42
Like other Maasaiمازای girlsدختران,
12
30042
1892
مانند دیگر دختران ماسایی،
00:43
I was engagedنامزد شده from
a very youngجوان ageسن to be marriedمتاهل.
13
31958
3542
در سن بسیار کم برای ازدواج نامزد شدم.
00:48
But as I reachedرسیده است pubertyبلوغ,
14
36375
1684
اما وقتی به سن بلوغ رسیدم،
00:50
I underwentتحت تاثیر قرار گرفت femaleزن genitalژنیتال mutilationخشونت,
15
38083
2834
ختنه شدم،
00:54
knownشناخته شده as FGMFGM.
16
42000
1292
که به نام FGM شناخته می‌شود
00:56
This pictureعکس showsنشان می دهد some of the toolsابزار
that are used to performانجام دادن FGMFGM on girlsدختران.
17
44208
5209
این تصویر ابزارهای که برای انجام ختنه
استفاده می‌شوkد را نشان می‌دهد.
01:03
FGMFGM was supposedقرار است to markعلامت
the endپایان of my childhoodدوران کودکی
18
51000
3518
ختنه قرار بود که علامت پایان کودکی من
01:06
and, by extensionتوسعه, my educationتحصیلات.
19
54542
2958
و همینطور پایان تحصیلاتم باشد.
01:10
But I negotiatedمذاکره کردیم with my fatherپدر
in orderسفارش to stayاقامت کردن in schoolمدرسه --
20
58250
4101
با پدرم صحبت کردم تا در مدرسه بمانم --
01:14
even after going throughاز طریق FGMFGM.
21
62375
1917
حتی بعد از انجام ختنه.
01:17
Yearsسال ها laterبعد I wentرفتی to universityدانشگاه.
22
65958
2667
سال‌ها بعد به دانشگاه رفتم.
01:21
And in orderسفارش to get
my community'sجامعه supportحمایت کردن,
23
69625
4309
برای اینکه حمایت جامعه‌ام را کسب کنم،
01:25
I promisedوعده داده شده to come back one day
to repayبازپرداخت that supportحمایت کردن.
24
73958
4125
قول دادم که روزی برگردم و
حمایت آنها را جبران کنم.
01:30
But yearsسالها laterبعد,
when I wentرفتی back to my villageدهکده,
25
78875
3351
اما وقتی که سال‌ها بعد به روستایم برگشتم،
01:34
not much had changedتغییر کرد.
26
82250
1542
تغییر چندانی نکرده بود.
01:36
Girlsدختران were still going throughاز طریق FGMFGM,
27
84500
2684
دخترها هنوز ختنه می‌شدند
01:39
still leavingترک schoolمدرسه,
28
87208
1726
و هنوز مدرسه را ترک می‌کردند،
01:40
still gettingگرفتن marriedمتاهل
to menمردان olderمسن تر than theirخودشان fathersپدران
29
88958
3435
و هنوز با مردانی که از پدرانشان
بزرگ‌تر بودند ازدواج می‌کردند
01:44
and still havingداشتن childrenفرزندان
when they're teenagersنوجوانان.
30
92417
4291
و هنوز در نوجوانی بچه‌دار می‌شدند.
01:49
I did not want to see
any more girlsدختران go throughاز طریق that.
31
97375
3768
من نمی‌خواستم که دیگر دختران
چنین چیزی را پشت سربگذارند.
01:53
That's when I knewمی دانست what I neededمورد نیاز است to do
to give back to my communityجامعه.
32
101167
4458
آن موقع بود که فهمیدم
باید به جامعه‌ام برگردم.
01:59
I builtساخته شده a schoolمدرسه just for girlsدختران
33
107667
2892
یک مدرسه فقط برای دختران ساختم
02:02
so that they can be freeرایگان from FGMFGM
and earlyزود marriageازدواج.
34
110583
3750
آنها می‌توانستند از دست ختنه
و ازدواج زود هنگام خلاص شوند.
02:07
At my first enrollmentثبت نام --
35
115083
1560
در اولین ثبت نام --
02:08
(Applauseتشویق و تمجید and cheersبه سلامتی)
36
116667
4166
(تشویق حضار)
02:15
At my first enrollmentثبت نام,
37
123292
1767
در اولین ثبت نام،
02:17
I had hopedامیدوار بودم for 10 girlsدختران.
38
125083
2250
امیدوار بودم که ۱۰ دختر بیاید.
02:19
100 cameآمد.
39
127958
1476
اما ۱۰۰ نفر برای ثبت‌نام آمدند.
02:21
(Cheersبه سلامتی and applauseتشویق و تمجید)
40
129458
1893
(تشویق حضار)
02:23
I startedآغاز شده to realizeتحقق بخشیدن
just how bigبزرگ this dreamرویا was,
41
131375
3893
آن موقع فهمیدم که چقدر آن رویا بزرگ بود.
02:27
and soonبه زودی I learnedیاد گرفتم that my schoolمدرسه
could be the foundationپایه --
42
135292
4184
و به زودی فهمیدم که مدرسه
من می‌تواند یک بنیاد باشد --
02:31
but it wasn'tنبود going to be enoughکافی.
43
139500
2184
اما این کافی نبود.
02:33
So that first yearسال,
I enrolledثبت نام کرد these 30 girlsدختران.
44
141708
3976
در اولین سال، این ۳۰ دختر را ثبت‌نام کردم.
02:37
Some had been abusedمورد آزار قرار گرفته, othersدیگران were orphansیتیمان,
45
145708
2601
بعضی از آنها مورد آزار
قرارگرفته بودند وبعضی یتیم بودند
02:40
and some cameآمد from familiesخانواده ها
that are very traditionalسنتی,
46
148333
2560
و برخی از خانواده‌های سنتی
آمده بودند که تا به حال
02:42
that had never sentارسال شد any girlدختر to schoolمدرسه.
47
150917
1875
دختری را به مدرسه نفرستاده بودند.
02:45
So schoolمدرسه startedآغاز شده.
48
153625
1292
خوب مدرسه شروع شد.
02:47
Thoughگرچه the girlsدختران
seemedبه نظر می رسید excitedبرانگیخته to be there,
49
155750
2309
گرچه دخترها ازبودن
در آنجا هیجان‌زده بودند،
02:50
they were havingداشتن difficultyمشکل stayingاقامت awakeبیدار.
50
158083
2750
اما برای بیدارماندن در
مدرسه مشکلاتی داشتند.
02:53
What was going on?
51
161917
1392
چه اتفاقی داشت می‌افتاد؟
02:55
They had a teacherمعلم, they had booksکتاب ها,
52
163333
1851
آنها معلم داشتند، کتاب داشتند،
02:57
there was a newجدید classroomکلاس درس on the way,
53
165208
2643
حتی یک کلاس جدید در راه بود.
02:59
but ...
54
167875
1268
اما ....
03:01
They were determinedمشخص to be there,
but they had no energyانرژی.
55
169167
3916
آنها مصمم بودند که در مدرسه بمانند
ولی انرژی نداشتند.
03:05
Then I realizedمتوجه شدم they were hungryگرسنه,
56
173708
1667
بعد فهمیدم که آنها گرسنه بودند.
03:08
so I quicklyبه سرعت foundپیدا شد a cookپختن and foodغذا.
57
176458
2792
پس به سرعت غذا و آشپز پیدا کردم.
03:12
Soonبه زودی thereafterبعد از آن, I learnedیاد گرفتم
that a classroomکلاس درس was not enoughکافی.
58
180000
3684
مدت کمی پس از آن فهمیدم
که کلاس درس کافی نبود.
03:15
I neededمورد نیاز است a boardingپانسیون schoolمدرسه.
59
183708
2250
من به یک مدرسه‌ی شبانه‌روزی نیاز داشتم.
03:18
Not only were the girlsدختران tiredخسته شدم
and hungryگرسنه from choresکارها
60
186542
4226
نه تنها دخترها از کارهای خانه و راه
رفتن‌های طولانی تا مدرسه و برگشت به خانه
03:22
and long walksپیاده روی می کند to schoolمدرسه and back home,
61
190792
2934
خسته و گرسنه بودند،
03:25
they were alsoهمچنین not safeبی خطر.
62
193750
1893
بلکه امنیت هم نداشتند.
03:27
It's a sadغمگین truthحقیقت,
63
195667
1726
این حقیقت تلخی است
03:29
but girlsدختران are oftenغالبا assaultedحمله کرد,
rapedتجاوز جنسی and even kidnappedربوده شده
64
197417
4017
که دختران اغلب در راه مدرسه
مورد حمله و تجاوز قرار می‌گرفتند
03:33
on theirخودشان way to schoolمدرسه.
65
201458
1250
یا حتی ربوده می‌شدند.
03:35
So before a girlدختر
could learnیاد گرفتن mathریاضی or historyتاریخ,
66
203917
3101
پس قبل از اینکه یک دختر می‌توانست
ریاضی و تاریخ یاد بگیرد،
03:39
she neededمورد نیاز است to feel safeبی خطر,
67
207042
1892
باید احساس امنیت می‌کرد،
03:40
she neededمورد نیاز است to be restedاستراحت کرد
and be well-nourishedتغذیه خوب.
68
208958
3125
و او نیاز به استراحت و تغذیه‌ی خوب داشت.
03:44
So let me tell you about some of my girlsدختران.
69
212958
2476
پس بگذارید در مورد برخی
از دخترانم با شما صحبت کنم.
03:47
This is Faithایمان.
70
215458
1560
این فیت است.
03:49
Faithایمان comesمی آید from a very traditionalسنتی
familyخانواده in the communityجامعه.
71
217042
4101
فیت ازخانواده‌ای بسیار
سنتی از جامعه‌ی ما می‌آید.
03:53
Her olderمسن تر sisterخواهر had alreadyقبلا
goneرفته throughاز طریق FGMFGM and alreadyقبلا marriedمتاهل,
72
221167
4476
خواهر بزرگتر او قبلا ختنه شده بود
و حالا ازدواج کرده است،
03:57
but Faithایمان was so determinedمشخص.
73
225667
2101
اما فیت خیلی مصمم بود.
03:59
She really lovedدوست داشتنی learningیادگیری,
74
227792
1517
او واقعا عاشق یادگیری بود.
04:01
and she wanted to come to my schoolمدرسه
when she heardشنیدم about it.
75
229333
3726
و وقتی که در مورد مدرسه‌ام چیزهایی
شنید، خواست که به مدرسه بیاید.
04:05
So she askedپرسید: her fatherپدر, her motherمادر --
76
233083
2643
او از پدرش، از مادرش و از هر کس دیگری
04:07
anyoneهر کسی to bringآوردن her to my schoolمدرسه.
77
235750
2309
درخواست کرد که او را به مدرسه بیاورند.
04:10
They all refusedرد.
78
238083
1792
اما هیچ کدام نپذیرفتند.
04:12
Faithایمان did something very braveشجاع.
79
240667
2434
فیت کار شجاعانه‌ای انجام داد.
04:15
She stoleدزدیده شد an eggتخم مرغ from her mother'sمادر houseخانه,
80
243125
3268
او از خانه‌ی مادرش یک تخم‌مرغ دزدید،
04:18
wentرفتی to the marketبازار,
81
246417
1267
به بازار رفت،
04:19
soldفروخته شد the eggتخم مرغ and boughtخریداری شد a singleتنها pencilمداد.
82
247708
2476
تخم‌مرغ را فروخت و یک مداد خرید.
04:22
Then she walkedراه می رفت fiveپنج milesمایل,
83
250208
1810
سپس در حالی که مداد را در دستش می‌فشرد
04:24
clenchingclenching that pencilمداد, tryingتلاش کن to enrollثبت نام کنید.
84
252042
2333
۸ کیلومتر پیاده آمد تا ثبت‌نام کند.
04:27
She arrivedوارد شد --
85
255625
1267
وقتی رسید --
04:28
(Applauseتشویق و تمجید)
86
256916
2143
(تشویق حضار)
04:31
She arrivedوارد شد tiredخسته شدم and hungryگرسنه,
87
259083
3101
خسته و گرسنه بود،
04:34
but determinedمشخص.
88
262208
1476
اما مصمم بود.
04:35
I listenedگوش داد to her storyداستان,
and we enrolledثبت نام کرد her in my schoolمدرسه.
89
263708
4060
به داستانش گوش دادم و
او را در مدرسه ثبت‌نام کردیم.
04:39
But gettingگرفتن into my schoolمدرسه
was only just the startشروع کن.
90
267792
3041
اما وارد شدن به مدرسه تازه اول ماجرا بود.
04:43
Faithایمان neededمورد نیاز است foodغذا, she neededمورد نیاز است medicineدارو,
91
271875
2101
فیت به غذا و دارو نیاز داشت.
04:46
she neededمورد نیاز است counselingمشاوره --
92
274000
1292
او به مشاوره نیاز داشت --
04:48
all of whichکه we providedارائه شده.
93
276292
1333
ما همه‌ را فراهم کردیم.
04:50
And she alsoهمچنین metملاقات کرد adultsبزرگسالان
who alreadyقبلا believedمعتقد in her.
94
278375
3458
او همچنین بزرگسالانی را
ملاقات کرد که او را باور داشتند.
04:54
Supportedپشتیبانی by this communityجامعه,
95
282833
2393
فیت از طرف جامعه حمایت شد.
04:57
Faithایمان was readyآماده to learnیاد گرفتن.
96
285250
1375
فیت آماده یادگیری بود.
04:59
This is Faithایمان.
97
287333
1518
این فیت است.
05:00
Sixشش monthsماه ها of schoolingآموزش و پرورش,
98
288875
2184
شش ماه پس از تحصیل.
05:03
now she's a happyخوشحال sixthششم graderگریدر
who dreamsرویاها of becomingتبدیل شدن به a pilotخلبان somedayروزی,
99
291083
4893
او الان یک کلاس ششمی خوشحال
است که آرزودارد خلبان شود.
05:08
and her familyخانواده now supportsپشتیبانی می کند her,
100
296000
2768
و خانواده‌اش حالا از او حمایت می‌کنند،
05:10
and bestبهترین of all,
101
298792
1517
و از همه بهتر،
05:12
her youngerجوانتر sistersخواهران
will followدنبال کردن in her footstepsپای پیاده.
102
300333
3018
خواهرهایش راه او را دنبال خواهند کرد.
05:15
(Applauseتشویق و تمجید)
103
303375
4125
(تشویق حضار)
05:23
Childکودک marriageازدواج is expectedانتظار می رود to costهزینه
the globalجهانی است economyاقتصاد trillionsتریلیون ها of dollarsدلار
104
311000
5184
انتظار می‌رود که در ۱۵ سال آینده
ازدواج کودکان برای اقتصاد جهانی
05:28
over the nextبعد 15 yearsسالها.
105
316208
1875
هزاران میلیارد دلار هزینه داشته باشد.
05:30
We can talk numbersشماره,
106
318708
2101
ما می‌توانیم در مورد اعداد صحبت کنیم،
05:32
but in a realواقعی lifetimeطول عمر,
107
320833
1560
اما در زندگی واقعی،
05:34
what childکودک marriageازدواج will costهزینه my villageدهکده
is the doctorدکتر, the teacherمعلم,
108
322417
5726
هزینه‌ای که ازدواج کودکان
برای دهکده من دارد پزشک، معلم،
05:40
the entrepreneurکارآفرین,
109
328167
1309
کار آفرین و همسران حقیقی‌ای
05:41
the trueدرست است partnerشریک our menمردان
will need in the futureآینده ...
110
329500
3083
که مردان ما در آینده
نیاز دارند...
05:45
realواقعی waysراه ها womenزنان can help us
liftبلند کردن out of povertyفقر.
111
333417
4291
روش‌هایی واقعی که زنان می‌توانند به ما
کمک کنند تا از فقر بیرون بیاییم.
05:51
So I cameآمد to realizeتحقق بخشیدن onceیک بار again,
112
339208
3185
پس یک بار دیگر فهمیدم،
05:54
as I did when I neededمورد نیاز است help
to go to universityدانشگاه,
113
342417
3059
همان طور که من برای رفتن
به دانشگاه به کمک نیاز داشتم،
05:57
that while I could dreamرویا or have a dreamرویا,
114
345500
3434
اگرچه می‌توانستم یک رویا
داشته باشم یا خیال‌پردازی کنم،
06:00
I could not make it come trueدرست است
all by myselfخودم.
115
348958
4000
ولی به تنهایی نمی‌توانستم
رویایم را تحقق ببخشم.
06:05
So I wentرفتی back to the eldersبزرگان
who helpedکمک کرد me more than a decadeدهه agoپیش.
116
353875
4643
پس پیش بزرگترهایی رفتم که بیش از
یک دهه قبل به من کمک کردند،
06:10
I neededمورد نیاز است theirخودشان supportحمایت کردن onceیک بار again
if I was going to be successfulموفق شدن.
117
358542
4291
زیرا اگر قرار بود موفق شوم،
یک‌بار دیگر به کمک‌شان نیاز داشتم.
06:15
So I formedشکل گرفت a communityجامعه boardهیئت مدیره
with religiousدینی leadersرهبران, parentsپدر و مادر
118
363708
4601
پس انجمنی در جامعه تشکیل دادم که
شامل رهبران مذهبی، والدین
06:20
and some teachersمعلمان from other schoolsمدارس.
119
368333
3226
و تعدادی از معلمان سایر مدارس می‌شد.
06:23
I neededمورد نیاز است alliesمتحدان in the governmentدولت
and in the communityجامعه
120
371583
3851
همچنین به حامیانی در
دولت و جامعه نیاز داشتم
06:27
to help advanceپیشرفت my goalهدف.
121
375458
2601
تا به من در پیش بردن هدفم کمک کنند.
06:30
I neededمورد نیاز است especiallyبه خصوص
the supportحمایت کردن of the chiefرئیس
122
378083
2643
من، به خصوص، به حمایت
فرمانده نیاز داشتم،
06:32
to help me enforceاعمال
the no-FGMبدون FGM policyسیاست in my schoolمدرسه.
123
380750
3333
تا به من در اجرای سیاست نه به
ختنه دختران در مدارس کمک کند.
06:36
At first he was resistantمقاوم,
124
384833
2643
او در ابتدا مقاومت می‌کرد،
06:39
but I persistedهمچنان ادامه داشت --
125
387500
1268
اما من اصرار کردم.
06:40
(Laughterخنده)
126
388792
1267
(خنده حضار)
06:42
and now he's our greatestبزرگترین allyمتحد.
127
390083
2851
و الان او بزرگترین حامی ما است.
06:44
(Applauseتشویق و تمجید)
128
392958
5351
(تشویق حضار)
06:50
I alsoهمچنین neededمورد نیاز است the fathersپدران.
129
398333
2209
من به کمک پدران نیز نیاز داشتم.
06:53
That bringsبه ارمغان می آورد me to LinetLinet.
130
401958
2393
که من را به یاد لینت می‌اندازد.
06:56
Linet'sLinet ' s fatherپدر, Momposhiموپوشی,
did not believe in the educationتحصیلات of girlsدختران.
131
404375
4684
پدر لینت، مومپوشی، به
تحصیل دختران اعتقادی نداشت.
07:01
In factواقعیت, he himselfخودت never wentرفتی to schoolمدرسه.
132
409083
3018
در واقع او خودش هم
هیچ وقت به مدرسه نرفته بود.
07:04
But Linet'sLinet ' s motherمادر believedمعتقد in LinetLinet
and broughtآورده شده her to enrollثبت نام کنید in my schoolمدرسه,
133
412125
3601
اما مادر لینت به لینت ایمان داشت و
او را برای ثبت‌نام به مدرسه آورد.
07:07
and I knewمی دانست she belongedمتعلق به with us.
134
415750
2268
و من می‌دانستم که او به ما تعلق دارد.
07:10
I just had to find a way
to get Momposhiموپوشی to believe in LinetLinet, too.
135
418042
5291
فقط باید راهی پیدا می‌کردم
تا مومپوشی به لینت ایمان بیاورد.
07:16
So I used the pretenseتظاهر
of revealingآشکار شدن Linet'sLinet ' s gradeمقطع تحصیلی
136
424250
3976
پس برای اینکه مومپوشی را
وادار به آمدن کنم،
07:20
to get Momposhiموپوشی to come.
137
428250
2851
نشان دادن نمره لینت را بهانه کردم.
07:23
He cameآمد, and he startedآغاز شده noticingمتوجه شدم
his daughterفرزند دختر beingبودن promisingامیدوار کننده as a studentدانشجو.
138
431125
4833
او آمد و کم کم متوجه شد که
دخترش یک دانش آموز پرآتیه است.
07:28
With eachهر یک visitبازدید کنید, he builtساخته شده
a strongقوی relationshipارتباط with his daughterفرزند دختر --
139
436750
5393
او در هر ملاقات با دخترش،
با او ارتباطی قوی‌ برقرارمی‌کرد --
07:34
noticingمتوجه شدم not just her gradesدرجات
140
442167
2434
نه تنها به نمره‌های او توجه می‌کرد،
07:36
but alsoهمچنین acceptingپذیرش her
as someoneکسی with fullپر شده potentialپتانسیل.
141
444625
3583
بلکه او را به عنوان فردی
با استعداد پذیرفت.
07:41
So when LinetLinet was acceptedپذیرفته شده
in one of the topبالا nationalملی highبالا schoolsمدارس
142
449917
3267
پس وقتی که لینت بعد از کلاس هشتم در یکی از
07:45
after eighthهشتم gradeمقطع تحصیلی,
143
453208
1685
بهترین دبیرستان‌های کشور پذیرفته شد
07:46
Momposhiموپوشی was burstingانفجار with prideغرور
144
454917
2684
مومپوشی بسیار احساس غرور می‌کرد
07:49
and wentرفتی around the villageدهکده
145
457625
1309
و به همه‌ اهالی روستا
07:50
tellingگفتن everyoneهر کس how proudمغرور
and how smartهوشمندانه his daughterفرزند دختر was.
146
458958
3726
می‌گفت که چقدر دخترش
باهوش و مایه افتخار اوست.
07:54
(Laughterخنده)
147
462708
1143
(خنده حضار)
07:55
Can you imagineتصور کن?
148
463875
1268
می‌توانید تصورش را بکنید؟
07:57
He broughtآورده شده LinetLinet
to the newجدید schoolمدرسه himselfخودت.
149
465167
2642
او خودش لینت را به دبیرستان جدید آورد.
07:59
It was the first time eitherیا of them
had ever been to Nairobiنایروبی.
150
467833
3792
این اولین باری بود که هر دوی
آنها به نایروبی قدم می‌گذاشتند.
08:04
Todayامروز LinetLinet is studyingدر حال مطالعه
at universityدانشگاه in Australiaاسترالیا --
151
472458
4143
امروز لینت در دانشگاهی
در استرالیا درس می‌خواند.
08:08
(Applauseتشویق و تمجید and cheersبه سلامتی)
152
476625
5226
(تشویق حضار)
08:13
and Momposhiموپوشی is our greatestبزرگترین
advocateمدافع in the communityجامعه.
153
481875
3458
و مومپوشی الان بزرگ‌ترین
حامی ما در جامعه است.
08:18
I alsoهمچنین broughtآورده شده mothersمادران to the tableجدول,
154
486375
2351
من حتی مادران را هم وارد ماجرا کرده‌ام.
08:20
includingشامل my ownخودت.
155
488750
1518
همچنین مادر خودم را.
08:22
That's my motherمادر
in one of our trainingآموزش programsبرنامه ها.
156
490292
2601
این مادر من است در یکی از
برنامه‌های آموزشی‌مان.
08:24
And our mothersمادران are involvedگرفتار
in the educationتحصیلات of theirخودشان ownخودت childrenفرزندان.
157
492917
3416
و مادران ما الان درگیر
تحصیل فرزندانشان هستند.
08:29
I alsoهمچنین broughtآورده شده grandmothersمادربزرگ into the mixمخلوط کردن.
158
497000
2684
من حتی مادربزرگان را وارد این داستان کردم.
08:31
(Laughterخنده)
159
499708
1101
(خنده حضار)
08:32
In my communityجامعه, grandmothersمادربزرگ
are the proudمغرور keepersنگهبانان
160
500833
3101
در جامعه‌ی من مادربزرگان
نگهبانان مفتخر
08:35
of our storiesداستان ها and culturesفرهنگ ها,
161
503958
2101
داستان‌ها و فرهنگ‌های ما هستند.
08:38
and I wanted my girlsدختران to learnیاد گرفتن
and embraceپذیرفتن our richثروتمند Maasaiمازای cultureفرهنگ.
162
506083
4625
و من می‌خواستم دختران فرهنگ
غنی ماسایی را یاد بگیرند و بپذیرند.
08:43
Todayامروز, grandmothersمادربزرگ
do storyداستان time with the girlsدختران,
163
511333
2768
مادربزرگان زمانی را برای
داستان گفتن با دختران می‌گذرانند.
08:46
and it's a beautifulخوشگل way
our communityجامعه remainsبقایای connectedمتصل.
164
514125
3707
و این روشی زیبا است
برای اینکه جامعه پیوسته بماند.
08:51
I alsoهمچنین ...
165
519792
1250
من همچنین ...
08:53
startedآغاز شده workingکار کردن with the boysپسران!
166
521917
1516
شروع به کار با پسرها کردم!
08:55
(Laughterخنده)
167
523457
1102
(خنده حضار)
08:56
What would happenبه وقوع پیوستن
168
524583
1351
چه اتفاقی می‌افتد،
08:57
if the boysپسران grewرشد کرد up with the sameیکسان
mindsetذهنیت as theirخودشان fathersپدران before them?
169
525958
4518
اگر پسرها با همان طرز
فکر قبلی پدرانشان بزرگ شوند؟
09:02
I'll tell you, not much will changeتغییر دادن.
170
530500
2500
به شما می‌گویم، چیز زیادی تغییر نمی‌کرد.
09:05
So I enlistedثبت نام شده supportحمایت کردن from an organizationسازمان
calledبه نام I'm Worthارزش Defendingدفاع:
171
533750
4934
بنابراین از سازمانی به نام «من ارزش
حمایت شدن را دارم» درخواست کمک کردم:
09:10
a groupگروه of youngجوان, progressiveترقی خواه leadersرهبران
led by Alfredآلفرد and Georgeجورج.
172
538708
4393
گروهی از رهبران جوان و پیشرفت‌گرا که توسط
آلفرد و جورج هدایت می‌شدند آمدند.
09:15
Togetherبا یکدیگر we createdایجاد شده
a trainingآموزش programبرنامه for boysپسران and girlsدختران
173
543125
3768
ما با هم برنامه‌ی آموزشی ترتیب دادیم
برای ختران وپسرانی که نمی‌توانستند
09:18
who could not attendمراجعه كردن my schoolمدرسه,
174
546917
2142
در مدرسه حضورپیدا کنند.
09:21
sharingبه اشتراک گذاری vitalحیاتی informationاطلاعات
about genderجنسیت equalityبرابری,
175
549083
4476
و اطلاعاتی ضروری در مورد برابری جنسیتی،
09:25
healthسلامتی and humanانسان rightsحقوق.
176
553583
1959
سلامت و حقوق بشر در اختیارشان قرار دادیم.
09:28
Todayامروز we have reachedرسیده است
over 10,000 boysپسران and girlsدختران and countingبا احتساب.
177
556208
5643
امروز، ما جمعا بیش از ۱۰,۰۰۰
پسر و دختر را تعلیم می‌دهیم.
09:33
(Applauseتشویق و تمجید)
178
561875
4000
(تشویق حضار)
09:40
It turnsچرخش out it trulyبراستی does take a villageدهکده
to make this kindنوع of a dreamرویا come trueدرست است.
179
568917
4684
به نظر می‌آید که واقعا یک روستا می‌تواند
به چنین رویایی تحقق بخشد.
09:45
(Laughterخنده)
180
573625
1351
(خنده حضار)
09:47
That's what you're seeingدیدن todayامروز,
181
575000
1684
چیزی که امروز می‌بینید،
09:48
where nearlyتقریبا 400 girlsدختران
have not goneرفته throughاز طریق FGMFGM
182
576708
4685
این است که در روستای من نزدیک به ۴۰۰ دختر
09:53
in my villageدهکده,
183
581417
1476
ختنه نشدند،
09:54
in a regionمنطقه where nearlyتقریبا 80 percentدرصد
of womenزنان have been cutبرش.
184
582917
4583
در حالی که آلت تناسلی تقریبا۸۰ درصد
خانم‌های این منطقه بریده شده است.
10:00
Believe me, these girlsدختران,
185
588250
3268
باور کنید که این دختران
10:03
they are sharingبه اشتراک گذاری theirخودشان experiencesتجربیات
186
591542
2226
تجربه‌شان را با خواهران ودختر خاله‌ها
10:05
with theirخودشان sistersخواهران,
theirخودشان cousinsعموزاده ها and theirخودشان friendsدوستان.
187
593792
4059
و دخترعموها و با دوستان‌شان
در میان می‌گذارند.
10:09
They're so interestedعلاقه مند.
188
597875
2375
آنها به شدت مشتاق هستند.
10:13
Over time, this is becomingتبدیل شدن به the newجدید normalطبیعی
189
601042
2642
در طول زمان، این عقاید عادی تلقی می‌شوند
10:15
and it's beingبودن embracedدر آغوش گرفت
by the sameیکسان, sameیکسان communityجامعه --
190
603708
3601
و از سوی همان جامعه پذیرفته می‌شود --
10:19
my communityجامعه.
191
607333
1250
جامعه‌ی من.
10:21
So what does transformingتبدیل شدن
communitiesجوامع mean to Kenyaکنیا?
192
609792
3916
حال، دگرگونی جوامع به کنیا چه کمکی می‌کند؟
10:27
Presidentرئيس جمهور Obamaاوباما visitedملاقات کرد Kenyaکنیا in 2015,
193
615167
3184
در سال ۲۰۱۵رئیس جمهور
اوباما از کنیا دیدار کرد،
10:30
and he metملاقات کرد with representativesنمایندگان
from organizationsسازمان های
194
618375
3643
او با نمایندگان سازمان‌هایی
دیدار کرد که تلاش می‌کردند
10:34
tryingتلاش کن to help improveبهتر کردن communitiesجوامع.
195
622042
3000
تا به پیشرفت جوامع کمک کنند.
10:37
Guessحدس بزن what?
196
625500
1809
حدس بزنید چه اتفاقی افتاد؟
10:39
He metملاقات کرد LinetLinet!
197
627333
1310
او لینت را ملاقات کرد.
10:40
(Laughterخنده)
198
628667
1684
(خنده حضار)
10:42
(Applauseتشویق و تمجید)
199
630375
3333
(تشویق حضار)
10:49
Togetherبا یکدیگر they talkedصحبت کرد about a Kenyaکنیا
200
637917
2267
آنها با هم در مورد کنیایی گفتگو کردند،
10:52
where all girlsدختران
have the sameیکسان opportunitiesفرصت ها,
201
640208
3810
که همه‌ی دختران فرصتی مشابه دارند
10:56
where LinetLinet is a leaderرهبر
202
644042
2226
و جایی که لینت رهبر است
10:58
and where communitiesجوامع
like EnoosaenEnoosaen are thrivingپر رونق
203
646292
3059
و جوامعی مانند انووسائن به خاطر اعضایشان،
11:01
because its membersاعضا --
204
649375
1351
پیشرفت می‌کنند.
11:02
all its membersاعضا -- have opportunitiesفرصت ها.
205
650750
2625
تمام اعضای آن -- فرصت‌های مشابه دارند.
11:05
Helpingکمک the communitiesجوامع see
that eachهر یک daughterفرزند دختر is a treasureگنج,
206
653958
3976
اگر به جوامع کمک کنیم تا درک
کنند که هر دختری یک گنج است
11:09
everyهرکدام sisterخواهر is fullپر شده of potentialپتانسیل,
207
657958
2268
و هر خواهری پر ازاستعداد است،
11:12
and helpingکمک everyهرکدام singleتنها girlدختر
see that valueارزش in herselfخودش.
208
660250
4083
به هر دختری کمک کنیم تا
ارزش خود را بفهمد.
11:16
There is no limitحد
to what that futureآینده will costهزینه.
209
664917
3541
هیچ محدودیتی برای هزینه‌ای
که در آینده متحمل می‌‌شویم نداریم.
11:21
Not everyهرکدام girlدختر who comesمی آید
to my schoolمدرسه will be a PhDدکترا,
210
669833
4643
هر دختری که به مدرسه‌ی من می‌آید
دکتری نمی‌گیرد،
11:26
but everyهرکدام singleتنها one of them
will achieveرسیدن her fullپر شده potentialپتانسیل
211
674500
5101
ولی آنها تمام استعدادشان
را شکوفا می‌کنند.
11:31
and will becomeتبدیل شدن به an advocateمدافع
for her childrenفرزندان
212
679625
3101
و در آینده حامی کودکان‌
11:34
and her grandchildrenنوه ها for yearsسالها to come.
213
682750
3208
و نوه‌های خود خواهند بود.
11:38
Todayامروز my dreamsرویاها are informedمطلع
by what I learnedیاد گرفتم from them
214
686667
3851
امروز رویاهای من برگرفته از چیزهایی است
11:42
and what I've learnedیاد گرفتم from you.
215
690542
1477
که از شما آنها یاد گرفته‌ام.
11:44
My journeyسفر led me
out of EnoosaenEnoosaen and back again.
216
692625
3792
این سفر من را به بیرون از انووسائن
برد و دوباره به آنجا بازگرداند.
11:49
And in the processروند,
217
697250
1268
در این روند،
11:50
I was embracedدر آغوش گرفت by the worldجهان,
218
698542
1750
جهان در آغوشم گرفت،
11:53
and you have becomeتبدیل شدن به my villageدهکده.
219
701042
2267
و شما روستای من شدید.
11:55
So I make a newجدید promiseوعده to you,
220
703333
2393
به شما بزرگترهای من، خواهران من و
11:57
my eldersبزرگان, my sistersخواهران and my friendsدوستان,
221
705750
3559
دوستان من قول جدیدی می‌دهم،
12:01
that I am going to keep
dreamingرویا پردازی and keep going
222
709333
4018
که به رویا پردازی و
ادامه این مسیر ادامه می‌دهم،
12:05
untilتا زمان girlsدختران like LinetLinet and Faithایمان
achieveرسیدن theirخودشان dreamsرویاها
223
713375
4184
تا دخترانی مانند لینت و فیت
به رویاهایشان دست پیدا کنند
12:09
and I see mineمال خودم:
224
717583
1893
و من رویای خودم را می‌بینم:
12:11
that all communitiesجوامع
give everyهرکدام singleتنها womanزن
225
719500
5226
که تمام جوامع این فرصت
12:16
and everyهرکدام singleتنها girlدختر
226
724750
1643
را به هر زنی و هر دختری می‌دهند
12:18
theirخودشان dreamsرویاها come trueدرست است.
227
726417
2142
تا رویایشان به حقیقت بپیوندد.
12:20
Thank you.
228
728583
1268
سپاسگزارم.
12:21
(Applauseتشویق و تمجید and cheersبه سلامتی)
229
729875
2292
(تشویق حضار)
12:26
Thank you, thank you.
230
734083
2060
سپاس، سپاس.
12:28
(Applauseتشویق و تمجید and cheersبه سلامتی)
231
736167
1708
(تشویق حضار)
Translated by Mansoureh Hadavand
Reviewed by Masoud Motamedifar

▲Back to top

ABOUT THE SPEAKER
Kakenya Ntaiya - Educator and activist
Kakenya Ntaiya refused to accept the continued oppression of women in her Maasai village -- so she built a school that's shifting gender expectations in her community.

Why you should listen

Kakenya Ntaiya was set to follow the traditional path of girls born in the small village of Enoosaen, Kenya. Engaged at the age of 5, she was to participate in a female circumcision ceremony as a young teenager and then be married. But she had a different plan. First, she negotiated with her father and willingly agree to be circumcised -- only if he would allow her to finish high school. Later, when she was accepted to Randolph-Macon Women's College in Viriginia, she negotiated with her village elders to do what no girl had ever done before: leave her village to go to college in the United States.

She didn’t leave forever, though. Deeply proud of her heritage and of her community, Ntaiya returned to the village after school and worked with her elders to establish a school for girls there. The Kakenya Center for Excellence was established in 2009 with 32 students. A primary grade boarding school just for girls, the curriculum focuses on academics, leadership and female empowerment, along with cultural preservation and life skills. While families that can afford tuition do, Ntaiya also works with donors to provide scholarships for others.

In addition to her work with the school, Ntaiya is also a National Geographic emerging explorer. 

More profile about the speaker
Kakenya Ntaiya | Speaker | TED.com