ABOUT THE SPEAKER
Helen Marriage - Maverick producer
Helen Marriage cofounded a company that specializes in creating disruptive, whole-city arts events that surprise and delight everyone who comes across them.

Why you should listen

Helen Marriage writes: "I am a producer of large-scale disruptive moments that place an artist's ideas in the heart of a city. I started life unsure of how to find a job and began helping a street theater company perform at the Edinburgh Festival. Only then did I realize that this could be a career. That was forty years ago. Since then, I've gone on to shut down central London and other cities with ephemeral events that transform people’s understanding of what a city is for and who controls it.

"I don't believe that cities are exclusively about shopping and traffic. Over the years I've developed a real sense of how artists can change the world, if only we make space for their vision. I guess that's my job -- to create a context in which the normal routines of daily life are disrupted for a moment to allow the public, especially those who know they’re not interested in anything the arts might have to say, to discover a new world we’d all like to live in."

More profile about the speaker
Helen Marriage | Speaker | TED.com
TEDWomen 2018

Helen Marriage: Public art that turns cities into playgrounds of the imagination

هلن ماریج: هنری همگانی که از شهر، جولانگاهی برای خیال‌پردازی می‌سازد.

Filmed:
337,958 views

هلن ماریج که در زمینه هنرهای تجمسی فعال است، پرده از هنری بزرگ و خیره کننده و همگانی بر می‌دارد که می‌تواند مرزهای موجود در جوامع بشری را در هم درنوردد. در این سفر نمایشی وی تعریف می‌کند که چگونه سه شهر مختلف با کمک این هنر به جولانگاهی برای رویاها تبدیل شدند. برای نمونه، تصویر شهر لندن که در آن فیل ماشینی عظیم‌الجثه ای در حال عبور از میان مردم است. به علاوه وی نشان می‌دهد که مردم چگونه با دیدن این هنر، برای لحظه‌ای از خودخواهی خود رها شده و بودن در کنار دیگری را تجربه می‌کنند.
- Maverick producer
Helen Marriage cofounded a company that specializes in creating disruptive, whole-city arts events that surprise and delight everyone who comes across them. Full bio

Double-click the English transcript below to play the video.

00:13
We liveزنده in a worldجهان
increasinglyبه طور فزاینده tyrannizedtyrannized by the screenصفحه نمایش,
0
1095
4589
ما در جهانی زندگی می‌كنيم كه
به طور فزاینده محصور نمایشگرهاست،
00:17
by our phonesتلفن ها, by our tabletsقرص ها,
by our televisionsتلویزیون ها and our computersکامپیوترها.
1
5708
3932
مانند صفحه نمایش تلفن، تبلت،
تلویزیون و رایانه‌های‌مان.
00:21
We can have any experienceتجربه that we want,
2
9664
2303
به راحتی می‌توانیم هر چیزی را تجربه کنیم،
00:23
but feel nothing.
3
11991
1636
اما چیزی حس نکنیم.
00:25
We can have as manyبسیاری friendsدوستان as we want,
4
13651
1923
یا هر قدر که خواستیم دوست داشته باشیم،
00:27
but have nobodyهيچ كس to shakeلرزش handsدست ها with.
5
15598
2491
اما تنها بمانیم.
00:31
I want to take you
to a differentناهمسان kindنوع of worldجهان,
6
19667
2272
می خواهم شما را به دنیایی متفاوت ببرم
00:33
the worldجهان of the imaginationخیال پردازی,
7
21963
1635
دنیای خیال‌پردازی،
00:35
where, usingاستفاده كردن this mostاکثر powerfulقدرتمند
toolابزار that we have,
8
23622
4225
جایی که بتوان از این قدرتمندترین ابزاری
که داریم، بهره بریم.
00:39
we can transformتبدیل bothهر دو
our physicalفیزیکی surroundingsمحیط اطراف,
9
27871
3194
به گونه ای که
هم محیط مادی اطراف خویش را تفییر دهیم
00:43
but in doing so, we can changeتغییر دادن
foreverبرای همیشه how we feel
10
31089
4051
و هم شیوه بروز احساسات خود را عوض کنیم.
00:47
and how we feel about the people
that we shareاشتراک گذاری the planetسیاره with.
11
35164
3295
و اینکه نسبت به دیگر آدمهای روی زمین
چه احساسی داریم.
00:51
My companyشرکت, Artichokeکنگر فرنگی,
whichکه I cofoundedcofounded in 2006,
12
39872
4440
در سال ۲۰۰۶ شرکتی تاسیس کردم
به نام Artichoke
00:56
was setتنظیم up to createايجاد كردن momentsلحظات.
13
44336
2493
که کارش، "آفرینش لحظه هاست".
00:58
We all have momentsلحظات in our livesزندگی می کند,
and when we're on our deathbedsبستر مرگ,
14
46853
3238
زندگی ما سرشار از لحظه هاست،
زمانی که در بستر مرگ باشیم،
01:02
we're not going to rememberیاد آوردن
the dailyروزانه commuteرفت و آمد to work
15
50115
2524
مسیر روزانه رفت و آمد
به محل کار با اتوبوس خط ۳۸
01:04
on the numberعدد 38 busاتوبوس
16
52663
1155
را به یاد نمی آوریم
01:05
or our struggleتقلا to find a parkingپارکینگ spaceفضا
everyهرکدام day when we go to the shopفروشگاه.
17
53842
3808
یا اینکه در روزهای خرید چقدر
دنبال جای پارک می‌گشتیم.
01:09
We're going to rememberیاد آوردن those momentsلحظات
when our kidبچه tookگرفت theirخودشان first stepگام
18
57674
3410
اما روزی که فرزندمان برای اولین بار
راه رفت را به یاد می آوریم
01:13
or when we got pickedبرداشت
for the footballفوتبال teamتیم
19
61108
2368
یا روزی که تیم فوتبال محبوبمان برد،
01:15
or when we fellسقوط in love.
20
63500
1888
یا روزی که عاشق شدیم.
01:17
So Artichokeکنگر فرنگی existsوجود دارد to createايجاد كردن
movingدر حال حرکت, ephemeralکوتاه مدت momentsلحظات
21
65412
4287
بنابراین آرتیچاک
با آفرینش لحظه‌های کوتاه و پویا
01:21
that transformتبدیل the physicalفیزیکی worldجهان
usingاستفاده كردن the imaginationخیال پردازی of the artistهنرمند
22
69723
4182
محیط اطراف را تغییر داده
و با استفاده از تخیل هنرمند،
01:25
to showنشان بده us what is possibleامکان پذیر است.
23
73929
3362
"ممکن ها" را به ما نشان میٰ‌دهد.
01:29
We createايجاد كردن beautyزیبایی amongstدر میان ruinsویرانه.
24
77716
2360
ما در دل ویرانه‌ها، زیبایی می‌آفرینیم.
01:32
We reexamineدوباره امتحان کنید our historyتاریخ.
25
80474
1922
تاریخ را از نو می‌خوانیم.
01:34
We createايجاد كردن momentsلحظات to whichکه
everyoneهر کس is invitedدعوت کرد,
26
82420
2681
لحظه‌هایی را خلق می‌کنیم
که در آن همه دعوت هستند،
01:37
eitherیا to witnessشاهد or to take partبخشی.
27
85125
2424
چه به عنوان شاهد و یا مشارکت کننده.
01:41
It all startedآغاز شده for me
way back in the 1990s,
28
89246
2403
این ایده در سال ۱۹۹۰ به سرم زد
01:43
when I was appointedمنصوب as festivalجشنواره directorکارگردان
in the tinyکوچک Britishانگلیس cityشهر of Salisburyسالیسبوری.
29
91673
4751
وقتی که مسئول برگزاری جشنواره‌های
در شهر کوچک سالزبری انگلستان شدم.
01:48
You'llشما probablyشاید have heardشنیدم of it.
30
96448
1901
احتمالا درباره‌اش شنیده‌اید.
01:50
Here'sاینجاست the Salisburyسالیسبوری Cathedralکلیسای جامع,
and here'sاینجاست the nearbyدر نزدیکی Stonehengeاستون هنج Monumentبنای تاریخی,
31
98373
3943
اینجا کلیسای جامع سالزبری است،
اینجاهم نزدیک بنای تاریخی استون‌هنج است،
01:54
whichکه is world-famousشهرت جهانی.
32
102340
1750
که جاي معروفي است.
01:56
Salisburyسالیسبوری is a cityشهر that's been dominatedتحت سلطه
for hundredsصدها of yearsسالها by the Churchکلیسا,
33
104114
4294
سالزبری شهری است که صدها سال
تحت سلطه کلیسا،
02:00
the Conservativeمحافظه کار Partyمهمانی - جشن
34
108432
1284
حزب محافظه کار،
02:01
and the armyارتش.
35
109740
1184
و ارتش بوده.
02:03
It's a placeمحل where people
really love to observeمشاهده کنید the rulesقوانین.
36
111852
3676
یعنی جایی است که مردم واقعا دوست دارند
قانون مدار باشند.
02:07
So pictureعکس me on my first
yearسال in the cityشهر,
37
115552
2960
برای همین سال اول که آنجا بودم،
02:10
cyclingدوچرخه سواري the wrongاشتباه way
down a one-wayیک طرفه streetخیابان, lateدیر است.
38
118536
3175
چون دیرم شده بود،
وارد خیابان یک طرفه‌ای شدم.
02:13
I'm always lateدیر است.
39
121735
1157
من همیشه دیر می‌رسم.
02:14
It's a wonderتعجب I've even turnedتبدیل شد up todayامروز.
40
122916
2151
تعجبی است که امروز سر موقع رسیدم.
02:17
(Laughterخنده)
41
125091
1534
(خنده حضار)
02:18
A little oldقدیمی ladyخانم on the sidewalkپیاده رو
helpfullyبا کمک shoutedفریاد زد: at me,
42
126649
2903
خانم سالمندی
از پیاده رو داد زد
02:21
"My dearعزیزم, you're going the wrongاشتباه way!"
43
129576
2263
«عزیزم، داری خلاف می‌ری!»
02:23
CharminglyCharmingly -- I thought --
I said, "Yeah, I know."
44
131863
2715
با لوندی (بنظر خودم البته)
به او گفتم، «آره، می‌دانم .»
02:26
"I hopeامید you dieمرگ!" she screamedفریاد زد.
45
134602
1982
سرم داد زد، «امیدوارم بمیری!»
02:28
(Laughterخنده)
46
136608
1200
(خنده حضار)
02:29
And I realizedمتوجه شدم that this was a placeمحل
where I was in troubleمشکل.
47
137832
3308
آن موقع فهمیدم که تو درد سر افتادم.
02:33
And yetهنوز, a yearسال laterبعد,
48
141164
2829
و هنوز، بعد از یک سال،
02:36
persuasionمتقاعد کردن, negotiationمذاکره --
everything I could deployاعزام --
49
144017
3930
مذاکره و مباحثه--
هر کاری که از دستم بر می‌آمد--
02:39
saw me producingتولید the work.
50
147971
1945
من را در حال تولید اثر می‌دید.
02:41
Not a classicalکلاسیک concertکنسرت in a churchکلیسا
or a poetryشعر readingخواندن,
51
149940
3566
نه یک کنسرت کلاسیک در کلیسا
یا جلسه شعر خوانی،
02:45
but the work of a Frenchفرانسوی
streetخیابان theaterتئاتر companyشرکت
52
153530
2193
بلکه محصول کمپانی فرانسوی تئاتر خیابانی
02:47
who were tellingگفتن the storyداستان of Faustفاوست,
53
155747
1755
که داستان فاوست، "اهریمن شیدایی" را
02:49
"Mephistomaniaگل مینا," on stiltsراهپله ها,
completeتکمیل with handheldدستی pyrotechnicsآتش بازی.
54
157526
4501
بر روی چوب‌پا همراه آتش بازی می‌گوید.
02:54
The day after, the sameیکسان little oldقدیمی ladyخانم
stoppedمتوقف شد me in the streetخیابان and said,
55
162051
3889
روز بعد همان خانم سالمند ریز نقش
جلوی من را در خیابان گرفت و گفت:
02:57
"Were you responsibleمسئول for last night?"
56
165964
3473
«نمایش دیشب کار تو بود؟»
03:01
I backedحمایت کرد away.
57
169461
1483
عقب عقب رفتم.
03:02
(Laughterخنده)
58
170968
1817
(خنده حضار)
03:04
"Yes."
59
172809
1333
«بله.»
03:06
"When I heardشنیدم about it," she said,
"I knewمی دانست it wasn'tنبود for me.
60
174963
3178
گفت: « وقتی درباره‌ااش شنیدم فکر کردم
به درد سن من نمی خورد.
03:10
But Helenهلن, my dearعزیزم, it was."
61
178165
2767
ولی هلن، عزیزم، به درد خورد.»
03:13
So what had happenedاتفاق افتاد?
62
181317
1325
چه اتفاقی افتاده بود؟
03:14
Curiosityکنجکاوی had triumphedپیروز شد over suspicionسوء ظن,
63
182666
2750
حس کنجکاوی بر بدبینی غلبه کرده بود،
03:17
and delightلذت had banishedتبعید شد anxietyاضطراب.
64
185440
2685
و شادی، غم را ازصحنه به در کرده بود.
03:20
So I wonderedشگفت زده how one could transferانتقال
these ideasایده ها to a largerبزرگتر stageمرحله
65
188574
6509
با خودم گفتم می‌شود این ایده را
در فضای بزرگتر بسط داد
03:27
and startedآغاز شده on a journeyسفر
to do the sameیکسان kindنوع of thing to Londonلندن.
66
195107
4568
و برای همین رفتم تا یک همچنین کاری را
در لندن انجام ندهم.
03:31
Imagineتصور کن: it's a worldجهان cityشهر.
67
199699
1864
تصور کنید:
کلانشهر است.
03:33
Like all our citiesشهرها, it's dedicatedاختصاصی
to toilتنش, tradeتجارت and trafficترافیک.
68
201587
4014
که مثل شهرهای دیگر غرق در
کار و تجارت و ترافیک است.
03:37
It's a machineدستگاه to get you
to work on time and back,
69
205625
2820
ماشینی هست که ما را
سر کار می برد و بر می‌گرداند،
03:40
and we're all complicitمشارکت کننده in wantingمیخواهم
the routinesکارهای روزمره to be fixedدرست شد
70
208469
4312
و همه درگیر جفت و جور کردن کارهای
روزمره هستند
03:44
and for everybodyهمه to be ableتوانایی to know
what's going to happenبه وقوع پیوستن nextبعد.
71
212805
4011
و همه می دانند که چه اتفاقی
قرار است بیافتد.
03:48
And yetهنوز, what if this amazingحیرت آور cityشهر
could be turnedتبدیل شد into a stageمرحله,
72
216840
4498
و حال،چه می‌شود اگر این شهر به
صحنه نمایش تبدیل شود.
03:53
a platformسکو for something so unimaginableغیر قابل تصور است
73
221362
3009
جایی برای عرضه چیزیی غیرقابل تصور،
03:56
that would somehowبه نحوی
transformتبدیل people'sمردم livesزندگی می کند?
74
224395
3233
جوری که بتواند زندگی آدمها را
زیر و رو کند؟
در بریتانیا اغلب از این کارها می کنیم.
03:59
We do these things oftenغالبا in Britainبریتانیا.
75
227652
1748
04:01
I'm sure you do them whereverهر کجا که you're from.
76
229424
2047
مطمئنم شما هم در کشورتان انجام می‌دهید.
04:03
Here'sاینجاست Horseاسب Guardsسپاه پاسداران Paradeرژه.
77
231495
1679
این تصویر رژه گارد اسب سوار است.
04:05
And here'sاینجاست something that we do oftenغالبا.
It's always about winningبرنده شدن things.
78
233198
3405
و این کاری است که اغلب انجام می دهیم.
همیشه در مواقع پیروزی است.
04:08
It's about the marathonماراتن or winningبرنده شدن a warجنگ
79
236627
2053
حالا چه در ماراتن باشد
و چه در میدان جنگ،
04:10
or a triumphantپیروزی cricketکریکت teamتیم comingآینده home.
80
238704
2032
یا بازگشت پیروزمندانه تیم کریکت.
04:12
We closeبستن the streetsخیابان ها. Everybodyهمه clapsکلاه.
81
240760
2632
خیابانها را می‌بندند و همه تشویق می کنند.
04:15
But for theaterتئاتر? Not possibleامکان پذیر است.
82
243416
2429
اما برای برگزاری تئاتر؟
امکان ندارد.
04:18
Exceptبجز a storyداستان told by a Frenchفرانسوی companyشرکت:
83
246408
3971
بجز داستانی که کمپانی فرانسوی گفت:
04:22
a sagaحماسه about a little girlدختر
and a giantغول elephantفیل
84
250403
3538
حماسه‌ای درباره دختر بچه
و فیلی عظیم الجثه
04:25
that cameآمد to visitبازدید کنید
85
253965
2299
که به مدت چهار روز
04:28
for fourچهار daysروزها.
86
256288
1356
به اجرا در آمد.
04:29
And all I had to do was persuadeمتقاعد کردن
the publicعمومی authoritiesمسئولین
87
257668
3013
تنها کاری که باید می کردم این بود که
مسئولان شهری را متقاعد کنم،
04:32
that shuttingتعطیل the cityشهر for fourچهار daysروزها
was something completelyبه صورت کامل normalطبیعی.
88
260705
3597
که تعطیل کردن شهر برای چهار روز
کاملا طبیعی است.
04:36
(Laughterخنده)
89
264326
1391
(خنده حضار)
04:37
No trafficترافیک, just people
enjoyingلذت بردن از themselvesخودشان,
90
265741
3738
ترافیک نخواهد شد، مردم لذت می‌برند،
04:41
comingآینده out to marvelممنون and witnessشاهد
this extraordinaryخارق العاده artisticهنری endeavorتلاش کن
91
269503
3900
از خانه‌های‌شان بیرون می‌آيند و
شاهد تلاش هنرمندانه و بی‌نظیر
04:45
by the Frenchفرانسوی theaterتئاتر
companyشرکت Royalرویال deد Luxeلوکس.
92
273427
2926
شرکت فرانسوی رویال دو لوکس خواهند بود.
04:48
It was a seven-yearهفت سال journeyسفر,
93
276377
2039
این سفر هفت سال طول كشيد،
04:50
with me sayingگفت: to a groupگروه of menمردان --
almostتقریبا always menمردان -- sittingنشسته in a roomاتاق,
94
278440
4756
به يك عده آقا _جو همیشه مردانه_
می‌گفتم:
04:55
"Ehخب, it's like a fairyپری storyداستان with
a little girlدختر and this giantغول elephantفیل,
95
283220
5323
این فیل و دختر بچه
شبیه داستان جن و پری است.
05:00
and they come to townشهر for fourچهار daysروزها
96
288567
2350
چهار روز به شهر می‌آيند،
05:02
and everybodyهمه getsمی شود
to come and watch and playبازی."
97
290941
3292
همه جمع می‌شوند تا نمایش را
ببینند و نقش بازی کنند.
05:06
And they would go,
98
294709
1194
از من می‌پرسیدند:
05:08
"Why would we do this?
99
296586
1392
«چرا باید چنین کاری کنیم؟
05:11
Is it for something?
100
299255
2130
هدف خاصی دارید؟
05:13
Is it celebratingجشن گرفتن a presidentialریاست جمهوری visitبازدید کنید?
101
301409
2104
گرامیداشت بازدید رییس‌جمهوری از کشور است؟
05:15
Is it the Ententeدر باره CordialeCordiale
betweenبین Franceفرانسه and Englandانگلستان?
102
303537
2814
جشن همدلی فرانسه و انگلستان است؟
05:18
Is it for charityخیریه?
Are you tryingتلاش کن to raiseبالا بردن moneyپول?"
103
306375
2944
می‌خواهی خیریه راه بندازی و
پول جمع کنی؟»
05:21
And I'd say,
104
309343
1498
به آنها گفتم:
05:23
"Noneهیچ یک of these things."
105
311794
1427
«هیچ کدام. »
05:25
And they'dآنها می خواهند say, "Why would we do this?"
106
313866
2884
گفتند: « پس چرا باید این کار را کنیم؟»
05:29
But after fourچهار yearsسالها, this magicشعبده بازي trickترفند,
this extraordinaryخارق العاده thing happenedاتفاق افتاد.
107
317393
3636
اما بعد از چهار سال،
این اتفاق خارق العاده افتاد.
05:33
I was sittingنشسته in the sameیکسان meetingملاقات
I'd been to for fourچهار yearsسالها,
108
321053
2879
در یکی از همان جلسه‌هایی
که چهار سال وقت صرفش کرده بودم
05:35
sayingگفت:, "Please, please, mayممکن است I?"
109
323956
1562
به جای گفتن،« لطفا، خواهشا،»
05:37
Insteadبجای of whichکه, I didn't say, "Please."
110
325542
2015
اصلا خواهش نکردم.
05:39
I said, "This thing that we'veما هستیم
been talkingصحبت کردن about for suchچنین a long time,
111
327581
4201
گفتم: این چیزی که چهار سال است
درباره‌اش بحث می‌کنیم،
05:43
it's happeningاتفاق می افتد on these datesتاریخ,
112
331806
2214
در این تاریخ‌ها اجرا می‌شود،
05:46
and I really need you to help me."
113
334044
1940
من فقط می‌خواهم کمکم کنید.»
05:48
This magicشعبده بازي thing happenedاتفاق افتاد.
114
336690
1539
کلکم گرفت.
05:50
Everybodyهمه in the roomاتاق somehowبه نحوی decidedقرار بر این شد
that somebodyکسی elseچیز دیگری had said yes.
115
338253
4551
منتها همه در اتاق توافق کردن که
"مهر تایید " را کسی دیگری پای این کار زده.
05:54
(Laughterخنده)
116
342828
2118
(خنده حضار)
05:56
(Applauseتشویق و تمجید)
117
344970
3105
(تشویق حضار)
06:01
They decidedقرار بر این شد that they were not
beingبودن askedپرسید: to take responsibilityمسئوليت,
118
349675
4329
قرار گذاشتند که هیچ کدام
زیر بار این مسئولیت نروند.
06:06
or maybe the busاتوبوس planningبرنامه ریزی managerمدیر
was beingبودن askedپرسید: to take responsibilityمسئوليت
119
354028
3484
مثلا رئیس شرکت واحد
مسیر اتوبوس‌ها را عوض کرده،
06:09
for planningبرنامه ریزی the busاتوبوس diversionsانحرافات,
120
357536
2005
چون از اوخواسته شده،
06:11
and the councilشورا officerافسر
was beingبودن askedپرسید: to closeبستن the roadsجاده ها,
121
359565
4352
یا رئیس راهداری راه‌ها را بسته
چون از او خواسته شده،
06:15
and the transportحمل و نقل for Londonلندن people were
beingبودن askedپرسید: to sortمرتب سازی out the Undergroundزیرزمینی.
122
363941
3811
و رییس مترو چون از او خواستند
کارهای لازم را انجام دهد،
06:19
All these people were only beingبودن askedپرسید:
to do the thing that they could do
123
367776
3461
همه این کار را کردند،
چون کس دیگری به آنها گفته
06:23
that would help us.
124
371261
1357
که به ما کمک کنند.
06:24
Nobodyهيچ كس was beingبودن askedپرسید:
to take responsibilityمسئوليت.
125
372642
2236
و هیج کس هم مستقیم
مسئولیت این کار را قبول نکرد
06:26
And I, in my innocenceبی گناهی, thought,
"Well, I'll take responsibilityمسئوليت,"
126
374902
4275
من هم از سر سادگی گفتم:
« مسئولیتش با من.»
06:31
for what turnedتبدیل شد out to be
a millionمیلیون people on the streetخیابان.
127
379201
3587
مسئولیت تجمع میلیونها نفر
در خیابان با من.
06:35
It was our first showنشان بده.
128
383510
1395
این اولین نمایش ماست.
06:36
(Applauseتشویق و تمجید)
129
384929
3497
(تشویق حضار)
06:41
It was our first showنشان بده, and it changedتغییر کرد
the natureطبیعت of the appreciationقدردانی of cultureفرهنگ,
130
389262
4961
در همین اولین نمایش می‌بینید که
نحوه نمایش کار فرهنگی تغییر کرده.
06:46
not in a galleryآلبوم عکس, not in a theaterتئاتر,
not in an operaاپرا houseخانه,
131
394247
3250
نه در یک نمایشگاه، یا سن تئاتر
یا سالن اپرا.
06:49
but liveزنده and on the streetsخیابان ها,
132
397521
2002
بلکه به طور زنده، در خیابان.
06:51
transformingتبدیل شدن publicعمومی spaceفضا
for the broadestوسیع ترین possibleامکان پذیر است audienceحضار,
133
399547
3555
تغییر فضای عمومی
به فضایی وسیع برای بینهایت بیننده.
06:55
people who would never
buyخرید a ticketبلیط to see anything.
134
403126
2472
افراد برای حضور در این نمایش
نیاز به خرید بلیط ندارند.
06:57
So there we were.
135
405995
1181
خلاصه این کار را کردیم.
06:59
We'dما می خواهیم finishedتمام شده, and we'veما هستیم continuedادامه یافت
to produceتولید کردن work of this kindنوع.
136
407200
4460
بعد اتمام کار، تلاش کردیم
تا بازهم کاری شبیه این کنیم.
07:04
As you can see, the company'sشرکت
work is astonishingشگفت آور,
137
412644
3272
همانطور که می‌بینید،
کار حیرت‌انگیزی است.
07:07
but what's alsoهمچنین astonishingشگفت آور is the factواقعیت
that permissionمجوز was grantedاعطا شده.
138
415940
3721
اما حیرت‌انگیز تر ابن بود که
مجوز لازم قطعا صادر شده بود.
07:14
And you don't see any securityامنیت.
139
422654
2604
و هیچ نیروی امنیتی هم نمی‌بینید.
07:17
And this was nineنه monthsماه ها
after terribleوحشتناک terroristتروریست bombingsبمبگذاری ها
140
425282
3419
این درست نه ماه بعد از
حمله تروریستی بود،
07:20
that had rippedپاره پاره شده Londonلندن apartجدا از هم.
141
428725
1947
که لندن را بهم ریخت.
07:22
So I beganآغاز شد to wonderتعجب
whetherچه it was possibleامکان پذیر است
142
430696
2167
با خودم گفتم، آیا ممکن است
07:24
to do this kindنوع of stuffچیز
in even more complicatedبغرنج circumstancesشرایط.
143
432887
4167
این کارها را در جوامعی
که شرایط پیچیده‌تری دارند، انجام داد؟
07:29
We turnedتبدیل شد our attentionتوجه
to Northernشمال Irelandایرلند,
144
437078
2726
تمرکز را بردیم روی
ایرلند شمالی،
07:31
the Northشمال of Irelandایرلند,
dependingبستگی دارد on your pointنقطه of viewچشم انداز.
145
439828
2592
یا شمال ایرلند
هر جور که راحت هستید.
07:34
This is a mapنقشه of Englandانگلستان,
Scotlandاسکاتلند, Walesولز and Irelandایرلند,
146
442444
4309
این نقشه انگلستان و اسکاتلند و
والز و ایرلند است.
07:38
the islandجزیره to the left.
147
446777
1639
جزیره‌ای که در سمت چپ می‌بینید،
07:40
For generationsنسل ها,
it's been a placeمحل of conflictدرگیری,
148
448829
2796
نسلهاست که درگیر نزاع است.
07:43
the largelyتا حد زیادی Catholicکاتولیک republicجمهوری in the southجنوب
149
451649
3033
با اکئریت جمهوری کاتولیک در جنوب
07:46
and the largelyتا حد زیادی Protestantپروتستان
loyalistوفادار communityجامعه --
150
454706
3653
و اکثریت احزاب پروتستان در شمال--
07:50
hundredsصدها of yearsسالها of conflictدرگیری,
151
458383
2322
صدها سال نزاع،
07:53
Britishانگلیس troopsنیروهای on the streetsخیابان ها
for over 30 yearsسالها.
152
461530
2964
۳۰ سالی هم قشون بریتانیا
در خیابان‌ها حضور داشتند.
07:56
And now, althoughبا اينكه
there is a peaceصلح processروند,
153
464518
2988
و الان هرچند که روند مذاکرات صلح
در پیش است
07:59
this is todayامروز in this cityشهر, calledبه نام
Londonderryدر londonderry if you're a loyalistوفادار,
154
467530
4068
پروتستانها به این شهر می‌گویند
لاندنری،
08:03
calledبه نام Derryدری if you're a Catholicکاتولیک.
155
471622
2305
و کاتولیک‌ها می‌گویند
دری.
08:07
But everybodyهمه callsتماس می گیرد it home.
156
475753
2002
اما اینجا برای همه در واقع
خانه آنهاست.
08:09
And I beganآغاز شد to wonderتعجب
157
477779
1183
با خودم گفتم:
08:10
whetherچه there was a way in whichکه
the communityجامعه tribalismقبیله گرایی could be addressedخطاب
158
478986
4528
آیا می‌شود بوسیله هنر و قوه تخیل
08:15
throughاز طریق artهنر and the imaginationخیال پردازی.
159
483538
2026
راهی برای اتحاد این دو جناح پیدا کرد؟
08:18
This is what the communitiesجوامع do,
160
486770
1541
این کاری است که این دو جناح
08:20
everyهرکدام summerتابستان, eachهر یک communityجامعه.
161
488335
1574
در هر تابستان انجام می‌دهند.
08:21
This is a bonfireآتش سوزی filledپر شده
with effigiesعکاسی and insigniaعلامت گذاری
162
489933
4006
کپه‌ای درست می‌کنند
از نشان‌ها و علائم افرادی،
08:25
from the people that they hateنفرت
on the other sideسمت.
163
493963
2463
که جبهه مقابل از آنها نفرت دارند.
08:28
This is the sameیکسان
from the loyalistوفادار communityجامعه.
164
496450
2961
این کپه‌ای است
که پروتستانها درست کردند.
08:31
And everyهرکدام summerتابستان, they burnسوزاندن them.
165
499435
4325
بعد در تابستان آن را آتش می‌زنند.
08:35
They're right in the centerمرکز of townشهر.
166
503784
1745
اینجا درست در مرکز شهر.
08:37
So we turnedتبدیل شد to here,
to the Nevadaنوادا desertکویر, to Burningسوزش Man,
167
505553
4285
برای همین رفتیم صحرای نوادا
برای شرکت در مراسم " مرد سوزان"،
08:41
where people alsoهمچنین do bonfiresآتش سوزی,
168
509862
1528
اینجا هم مردم چیزی را می سوزانند
08:43
but with a completelyبه صورت کامل
differentناهمسان setتنظیم of valuesارزش های.
169
511414
2853
اما با هدفی کاملا متفاوت.
08:46
Here you see the work of Davidدیوید Bestبهترین
and his extraordinaryخارق العاده templesمعابد,
170
514291
4844
اینجا اثر دیوید بست را می‌بینید،
این معبد خارق العاده،
08:51
whichکه are builtساخته شده duringدر حین
the Burningسوزش Man eventرویداد
171
519159
3064
در طی مراسم ساخته شده،
08:54
and then incineratedسوزانده شده on the Sundayیکشنبه.
172
522247
2617
و بعد در روز یکشنبه،
سوزانده می‌شود.
08:56
So we invitedدعوت کرد him
and his communityجامعه to come,
173
524888
2744
برای همین ما او و افرادش را
دعوت کردیم
08:59
and we recruitedاستخدام شده from bothهر دو sidesدو طرف
of the politicalسیاسی and religiousدینی divideتقسیم کنید:
174
527656
4795
و از هر دوجناح سیاسی و مذهبی
افرادی را برای کار استخدام کردیم:
09:04
youngجوان people, unemployedبیکار people,
175
532475
1892
از میان جوانان، افراد بیکار،
09:06
people who would never
normallyبه طور معمول come acrossدر سراسر eachهر یک other
176
534391
2712
کسانی که در شرایط عادی
هرگز در کنار یکدیگر قرار نمی‌گیرند
09:09
or speakصحبت to eachهر یک other.
177
537127
1558
و یا با هم صحبت نمی‌کنند.
09:10
And out of theirخودشان extraordinaryخارق العاده
work roseگل سرخ a templeمعبد
178
538709
3810
هدف این تلاش خارق العاده
ایجادد معبدی
09:14
to rivalرقیب the two cathedralsکلیساها
that existوجود دارد in the townشهر,
179
542543
3318
جدای از کلیساهای موجود در شهر،
09:17
one Catholicکاتولیک and one Protestantپروتستان.
180
545885
2126
یعنی کلیسای کاتولیک و پروتستان بود.
09:20
But this was a templeمعبد to no religionمذهب,
181
548035
3177
این معبد متعلق به هیچ دینی نبود.
09:23
for everyoneهر کس,
182
551236
1381
برای همه بود.
09:24
for no communityجامعه, but for everyoneهر کس.
183
552641
2960
نه برای جناح خاص، برای همه.
09:27
And we put it in this placeمحل
where everyoneهر کس told me nobodyهيچ كس would come.
184
555625
3260
و اینجا نصبش کردیم
جایی که همه می گفتند، کسی اینجا نمی‌آید.
09:30
It was too dangerousخطرناک است.
It satنشسته betweenبین two communitiesجوامع.
185
558909
2533
خیلی جای خطرناکی بود.
درست وسط دو جناح مخالف.
09:33
I just keptنگه داشته شد sayingگفت:,
"But it's got suchچنین a great viewچشم انداز."
186
561466
2486
ولی من مصرانه کفتم:
«اینجا چشم انداز خیلی خوبی دارد.»
09:35
(Laughterخنده)
187
563976
2000
(خنده حضار)
09:38
And again, that sameیکسان oldقدیمی questionسوال:
188
566000
1664
و باز همان سوال قدیمی مطرح شد:
09:39
Why wouldn'tنمی خواهم we do this?
189
567688
1722
«چرا باید این کار را کنیم؟»
09:41
What you see in the pictureعکس
190
569434
1313
این چیزی که در عکس می‌بینید
09:42
is the beginningشروع of 426
primaryاولیه schoolمدرسه childrenفرزندان
191
570771
2860
ابتدای صف ۴۲۶ نفری
دانش آموزان دبستانی است.
09:45
who were walkedراه می رفت up the hillتپه
by the headسر teacherمعلم,
192
573655
2745
که با سرپرستی معلمشان
برای تماشا می‌آیند.
09:48
who didn't want them
to loseاز دست دادن this opportunityفرصت.
193
576424
2803
چون نمی خواستن این فرصت را
از دست بدهند.
09:51
And just as happensاتفاق می افتد in the Nevadaنوادا desertکویر,
194
579251
2410
و درست مثل همان چیزی که
در نوادا اتفاق افتاد.
09:53
thoughگرچه in slightlyکمی differentناهمسان temperaturesدرجه حرارت,
195
581685
2469
فقط شرایط آب و هوا کمی فرق داشت.
09:56
the people of this communityجامعه,
65,000 of them,
196
584178
3713
۶۵,۰۰۰ نفر از افراد شهر
09:59
turnedتبدیل شد out to writeنوشتن theirخودشان griefغم و اندوه,
theirخودشان painدرد, theirخودشان hopeامید,
197
587915
5357
دردها و غمها و امیدها خودرا نوشتند.
10:05
theirخودشان hopesامیدوارم for the futureآینده,
198
593296
1787
از امیدشان به آینده،
10:07
theirخودشان love.
199
595107
1188
و عشقشان نوشتند.
10:08
Because in the endپایان,
this is only about love.
200
596319
2133
چون در نهایت همه این کارها
به خاطر عشق است.
10:11
They liveزنده in a post-conflictپس از جنگ societyجامعه:
201
599032
2573
آنها در جامعه بعد از جنگ زندگی می‌کردند،
10:13
lots of post-traumaticپس از ضربه زدن stressفشار,
202
601629
2130
در فضایی پراسترس،
10:15
highبالا suicideخودکشی کردن.
203
603783
1185
با آمار خودکشی بالا.
10:16
And yetهنوز, for this briefمختصر momentلحظه --
204
604992
2085
و حالا در این لحظه کوتاه،
10:19
and it would be ridiculousمسخره to assumeفرض
that it was more than that --
205
607101
3171
دیگر از این بهتر چه چیزی می‌توانست باشد
10:22
somebodyکسی like Kevinکوین -- a Catholicکاتولیک
whoseکه fatherپدر was shotشات when he was nineنه,
206
610296
4486
که کاتولیکی مثل کوین--
که در ۹سالگی پدرش را در رختخواب
10:26
upstairsاز پله ها in bedبستر --
207
614806
1510
به ضرب گلوله کشته بودند--
10:29
Kevinکوین cameآمد to work as a volunteerداوطلب.
208
617189
1955
به عنوان داوطلب
در این کار شرکت می‌کرد،
10:31
And he was the first personفرد to embraceپذیرفتن
the elderlyمسن Protestantپروتستان ladyخانم
209
619168
3669
و اولین کسی بود که روز افتتاحیه
وقتی درب معبد به روی عموم باز شد،
10:34
who cameآمد throughاز طریق the doorدرب on the day
we openedافتتاح شد the templeمعبد to the publicعمومی.
210
622861
4575
زن سالمند پروتستانی را در آغوش گرفت.
10:40
It roseگل سرخ up. It satنشسته there for fiveپنج daysروزها.
211
628185
3012
معبد برای ۵ روز آنجا بود.
10:43
And then we choseانتخاب کرد -- from our little tinyکوچک
bandباند of nonsectarianغیر فرقه ای buildersسازندگان,
212
631221
5893
بعد از بین گروه کوچک
از سازندگان تازه کار،
10:49
who had givenداده شده us theirخودشان livesزندگی می کند
for this periodدوره زمانی of monthsماه ها
213
637138
3114
که برای ساخت این معبد در این چند ماه
10:52
to make this extraordinaryخارق العاده thing --
214
640276
2513
از جان و دل مایه گذاشتند--
10:55
we choseانتخاب کرد from them the people
who would incinerateبسوزانید it.
215
643788
3684
چند نفر را برای آتش زدن معبد انتخاب کردیم.
10:59
And here you see the momentلحظه when,
216
647926
2732
این لحظه‌ای است که در آن،
11:02
witnessedشاهد by 15,000 people who turnedتبدیل شد out
on a darkتاریک است, coldسرماخوردگی, Marchمارس eveningشب,
217
650682
6826
۱۵,۰۰۰ نفر در عصر یک روز
سرد و تاریک زمستانی جمع شدند،
11:09
the momentلحظه when they decidedقرار بر این شد
to put theirخودشان enmityدشمنی behindپشت them,
218
657532
5888
تا شاهد به آتش کشیده شدن
حس دشمنی خویش نسبت به یکدیگر باشند.
11:15
to inhabitساکن this sharedبه اشتراک گذاشته شده spaceفضا,
219
663444
3901
برای زیستن دوستانه کنار یکدیگر.
11:19
where everybodyهمه had an opportunityفرصت
to say the things that had been unsayableغیر قابل انعطاف,
220
667369
4797
جایی که هر کسی
فرصت گفتن ناگفته‌هایش را داشته باشد.
11:24
to say out loudبا صدای بلند,
221
672190
1209
تا با صدای بلند بگویند:
11:25
"You hurtصدمه me and my familyخانواده,
but I forgiveببخشید you."
222
673423
3257
« تو من و خانواده‌ام را آزردی
اما من تو را می بخشم.»
11:28
And togetherبا یکدیگر, they watchedتماشا کردم
223
676704
3688
و همه با هم شاهد بودند
11:32
as membersاعضا of theirخودشان communityجامعه let go
of this thing that was so beautifulخوشگل,
224
680416
3644
که به عنوان عضوی از جامعه
رها شدن از چنین حسی چه زیباست.
11:37
but was as hardسخت to let go of
225
685394
2659
هر چند رهایی از این حس
11:40
as those thoughtsاندیشه ها and feelingsاحساسات
226
688077
2962
به قیمت سوخته شدن اثری باشد،
11:43
that had goneرفته into makingساخت it.
227
691063
2194
که با جان و دل سازندگانش بنا شده باشد.
11:47
(Musicموسیقی)
228
695163
4914
(موسیقی)
11:57
Thank you.
229
705487
1453
ممنونم
11:58
(Applauseتشویق و تمجید)
230
706964
6565
(تشویق حضار)
Translated by Mohammad Reza Minoosepehr
Reviewed by Leila Ataei

▲Back to top

ABOUT THE SPEAKER
Helen Marriage - Maverick producer
Helen Marriage cofounded a company that specializes in creating disruptive, whole-city arts events that surprise and delight everyone who comes across them.

Why you should listen

Helen Marriage writes: "I am a producer of large-scale disruptive moments that place an artist's ideas in the heart of a city. I started life unsure of how to find a job and began helping a street theater company perform at the Edinburgh Festival. Only then did I realize that this could be a career. That was forty years ago. Since then, I've gone on to shut down central London and other cities with ephemeral events that transform people’s understanding of what a city is for and who controls it.

"I don't believe that cities are exclusively about shopping and traffic. Over the years I've developed a real sense of how artists can change the world, if only we make space for their vision. I guess that's my job -- to create a context in which the normal routines of daily life are disrupted for a moment to allow the public, especially those who know they’re not interested in anything the arts might have to say, to discover a new world we’d all like to live in."

More profile about the speaker
Helen Marriage | Speaker | TED.com