TEDxDU 2011
Ramona Pierson: An unexpected place of healing
رومانو پیرسون: جای غیر منتظره ای برای شفا
Filmed:
Readability: 3.1
400,025 views
وقتی "رومونا" 22 ساله بود، با یک رانندۀ مست تصادف کرد و 18 ماه را در کما سپری کرد. او در تد "TEDxDU " داستان شگفت انگیز بهبودش را می گوید-- مهارتها ی گروهی و خردمندی جمعی از سالخورگان را ارج می گذارد.
Ramona Pierson - Education innovator
Ramona Pierson develops tools to revolutionize learning management and assessment systems -- her fourth career after aviation, neuropsychology and software development. Full bio
Ramona Pierson develops tools to revolutionize learning management and assessment systems -- her fourth career after aviation, neuropsychology and software development. Full bio
Double-click the English transcript below to play the video.
00:15
I'm actually going to share something with you
0
0
2000
من در حقیقت می خواهم مطلبی را با شما درمیان بگذارم که احتمالا" بیش از ده سال است که در موردش صحبت نکردم.
00:17
I haven't talked about probably in more than 10 years.
1
2000
3000
من در حقیقت می خواهم مطلبی را با شما درمیان بگذارم که احتمالا" بیش از ده سال است که در موردش صحبت نکردم.
00:20
So bear with me
2
5000
2000
پس تحملم را در طول این سفر داشته باشید.
00:22
as I take you through this journey.
3
7000
2000
پس تحملم را در طول این سفر داشته باشید.
00:24
When I was 22 years old,
4
9000
2000
وقتی 22 ساله بودم،
00:26
I came home from work, put a leash on my dog
5
11000
3000
از سر کار به خونه اومدم، قلادۀ سگم را بسته و مثل همیشه رفتم بدوم.
00:29
and went for my usual run.
6
14000
3000
از سر کار به خونه اومدم، قلادۀ سگم را بسته و مثل همیشه رفتم بدوم.
00:32
I had no idea that at that moment
7
17000
2000
هیچ فکر نمی کردم که در اون لحظه قراره زندگیم برای همیشه عوض بشه.
00:34
my life was going to change forever.
8
19000
2000
هیچ فکر نمی کردم که در اون لحظه قراره زندگیم برای همیشه عوض بشه.
00:36
While I was preparing my dog for the run,
9
21000
3000
در همون زمان که من داشتم سگم را برای دویدن آماده می کردم، یه مردی مشروب خوردنش رو در بار تموم کرد،
00:39
a man was finishing drinking at a bar,
10
24000
4000
در همون زمان که من داشتم سگم را برای دویدن آماده می کردم، یه مردی مشروب خوردنش رو دریک بار تموم کرد،
00:43
picked up his car keys, got into a car
11
28000
2000
سویچ ماشینش را برداشت، رفت تو ماشین و به سمت جنوب یا هر جایی که می خواست بره، حرکت کرد.
00:45
and headed south,
12
30000
2000
سویچ ماشینش را برداشت، رفت تو ماشین و به سمت جنوب یا هر جایی که می خواست بره، حرکت کرد.
00:47
or wherever he was.
13
32000
2000
سویچ ماشینش را برداشت، رفت تو ماشین و به سمت جنوب یا هر جایی که می خواست بره، حرکت کرد.
00:49
I was running across the street,
14
34000
2000
من داشتم از عرض خیابان رد می شدم،
00:51
and the only thing that I actually remember
15
36000
2000
و تنها چیزی که واقعا" یادم می یاد اینه که انگار یه نارنجک در سرم منفجر شد.
00:53
is feeling like a grenade went off in my head.
16
38000
3000
و تنها چیزی که واقعا" یادم می یاد اینه که انگار یه نارنجک در سرم منفجر شد.
00:56
And I remember putting my hands on the ground
17
41000
4000
و یادم می یاد که دستامو رو زمین گذاشته و حس کردم که تمام خون بدنم از گردن و دهنم بیرون می یاد.
01:00
and feeling my life's blood
18
45000
2000
و یادم می یاد که دستامو رو زمین گذاشته و حس کردم که تمام خون بدنم از گردن و دهنم بیرون می یاد.
01:02
emptying out of my neck
19
47000
2000
و یادم می یاد که دستامو رو زمین گذاشته و حس کردم که تمام بدنم خونه و از گردن و دهنم بیرون می یاد.
01:04
and my mouth.
20
49000
3000
و یادم می یاد که دستامو رو زمین گذاشته و حس کردم که تمام بدنم خونه و از گردن و دهنم بیرون می یاد.
01:07
What had happened
21
52000
2000
اونچه اتفاق افتاد این بود که اون مرد چراغ قرمز را رد کرده و به من و سگم اصابت کرد.
01:09
is he ran a red light and hit me and my dog.
22
54000
3000
اونچه اتفاق افتاد این بود که اون مرد چراغ قرمز را رد کرده و به من و سگم اصابت کرد.
01:12
She ended up underneath the car.
23
57000
3000
سگم که زیر ماشین موند.
01:15
I flew out in front of the car,
24
60000
2000
منم به جلوی ماشین پرتاپ شده و ماشین از رو پام رد شد.
01:17
and then he ran over my legs.
25
62000
2000
منم به جلوی ماشین پرتاپ شده و ماشین از رو پام رد شد.
01:19
My left leg got caught up in the wheel well --
26
64000
2000
پای چپم حسابی در چرخ ماشین گیر کرد و کاملا" پیچ خورد و برگشت.
01:21
spun it around.
27
66000
2000
پای چپم حسابی در چرخ ماشین گیر کرد و کاملا" پیچ خورد و برگشت.
01:25
The bumper of the car hit my throat,
28
70000
3000
سپر ماشین به گلویم خورد و اونو شکافت.
01:28
slicing it open.
29
73000
2000
سپر ماشین به گلویم خورد و اونو شکافت.
01:30
I ended up with blunt chest trauma.
30
75000
3000
در نهایت دچار جراحت کلِ قفسۀ سینه شدم.
01:33
Your aorta comes up behind your heart.
31
78000
2000
آئورت انسان از پشتِ قلب بالا می یاد.
01:35
It's your major artery, and it was severed,
32
80000
3000
اون رگ اصلی است و پاره شده بود، بنابراین خون از دهنم قلپ قلپ بیرون می آمد.
01:38
so my blood was gurgling out of my mouth.
33
83000
3000
اون رگ اصلی است و پاره شده بود، بنابراین خون از دهنم قلپ قلپ بیرون می آمد.
01:41
It foamed,
34
86000
2000
کف کرده بود و چیزهای وحشتناکی داشت اتفاق می افتاد.
01:43
and horrible things were happening to me.
35
88000
2000
کف کرده بود و چیزهای وحشتناکی داشت اتفاق می افتاد.
01:47
I had no idea what was going on,
36
92000
2000
هیچ نمی دونستم چه اتفاقی داره می افته،
01:49
but strangers intervened,
37
94000
3000
اما افراد غریبه اومدند و کمک کردند که قلبم از کار نیفته.
01:52
kept my heart moving, beating.
38
97000
3000
اما افراد غریبه اومدند و کمک کردند که قلبم از کار نیفته.
01:55
I say moving because it was quivering
39
100000
2000
چون قلبم داشت می لرزید و اونا تلاش می کردند که دوباره بزنه.
01:57
and they were trying to put a beat back into it.
40
102000
3000
چون قلبم داشت می لرزید و اونا تلاش می کردند که دوباره بزنه.
02:00
Somebody was smart and put a Bic pen in my neck
41
105000
3000
یه نفر باهوش بود و یک خودکار بیک در گردنم فرو کرد تا راه تنفسم باز بشه و بتونم کمی هوا وارد آن بکنم.
02:03
to open up my airway so that I could get some air in there.
42
108000
3000
یه نفر باهوش بود و یک خودکار بیک در گردنم فرو کرد تا راه تنفسم باز بشه و بتونم کمی هوا وارد آن بکنم.
02:06
And my lung collapsed,
43
111000
2000
ریه ام از کار افتاد، و یه نفر سینه ام را شکافت و یه خودکارم اونجا گذاشت تا جلوی اون اتفاق وحشتناک رو بگیره.
02:08
so somebody cut me open and put a pin in there as well
44
113000
3000
ریه ام از کار افتاد، و یه نفر سینه ام را شکافت و یه خودکارم اونجا گذاشت تا جلوی اون اتفاق وحشتناک رو بگیره.
02:11
to stop that catastrophic event from happening.
45
116000
7000
ریه ام از کار افتاد، و یه نفر سینه ام را شکافت و یه خودکارم اونجا گذاشت تا جلوی اون اتفاق وحشتناک رو بگیره.
02:18
Somehow I ended up at the hospital.
46
123000
2000
یه جورایی سر از بیمارستان در آوردم.
02:20
I was wrapped in ice
47
125000
2000
من در یخ پیچیده شده بودم و در نهایت توسط دارو، به کما رفتم.
02:22
and then eventually put into a drug-induced coma.
48
127000
4000
من در یخ پیچیده شده بودم و در نهایت توسط دارو، به کما رفتم.
02:26
18 months later I woke up.
49
131000
4000
18 ماه بعد بیدار شدم.
02:30
I was blind, I couldn't speak,
50
135000
2000
کور شده بودم، نمی تونستم حرف بزنم، نمی تونستم راه برم.
02:32
and I couldn't walk.
51
137000
2000
کور شده بودم، نمی تونستم حرف بزنم، نمی تونستم راه برم.
02:34
I was 64 lbs.
52
139000
3000
وزنم 64 پوند شده بود.
02:40
The hospital really has no idea
53
145000
2000
بیمارستان واقعا" نمی دونه با این افراد چی کار کنه.
02:42
what to do with people like that.
54
147000
2000
بیمارستان واقعا" نمی دونه با این افراد چی کار کنه.
02:44
And in fact, they started to call me a Gomer.
55
149000
3000
و در واقع دیگه منو "گومر" می نامیدند ( کسی که امید به زنده بودنش نیست) .
02:47
That's another story we won't even get into.
56
152000
4000
اون یه داستان دیگست که ما حتی وارد اون نمی شیم.
02:51
I had so many surgeries to put my neck back together,
57
156000
3000
من عملهای جراحی بسیاری داشتم تا گردنم دوباره درست بشه و قلبم برای چندمین بار میزون بشه.
02:54
to repair my heart a few times.
58
159000
2000
من عملهای جراحی بسیاری داشتم تا گردنم دوباره درست بشه و قلبم برای چندمین بار میزون بشه.
02:56
Some things worked, some things didn't.
59
161000
2000
بعضی چیزا خوب کار کرد و بعضی ها نه.
02:58
I had lots of titanium put in me,
60
163000
2000
کلی تیتانیوم در من، استخوانهای داغون من، گذاشتند تا پاهامو بزور به حالت درست حرکت بدهند.
03:00
cadaver bones
61
165000
2000
کلی تیتانیوم در من، استخوانهای داغون من، گذاشتند تا پاهامو بزور به حالت درست حرکت بدهند.
03:02
to try to get my feet moving the right way.
62
167000
3000
کلی تیتانیوم در من، استخوانهای داغون من، گذاشتند تا پاهامو بزور به حالت درست حرکت بدهند.
03:05
And I ended up with a plastic nose, porcelain teeth
63
170000
2000
سر و کارم در آخر به یک دماغ پلاستیکی، دندانهای چینی، و همه جور چیزهای دیگه کشید.
03:07
and all kinds of other things.
64
172000
2000
سر و کارم در آخر به یک دماغ پلاستیکی، دندانهای چینی، و همه جور چیزهای دیگه کشید.
03:09
But eventually I started to look human again.
65
174000
3000
اما در نهایت شروع کردم شبیه آدمیزاد بشم.
03:18
But it's hard sometimes to talk about these things,
66
183000
2000
ولی بعضی وقتها حرف زدن دربارۀ این چیزا سخته، پس تحملم کنید.
03:20
so bear with me.
67
185000
3000
ولی بعضی وقتها حرف زدن دربارۀ این چیزا سخته، پس تحملم کنید.
03:23
I had more than 50 surgeries.
68
188000
2000
من بیش از 50 عمل جراحی داشتم.
03:25
But who's counting?
69
190000
3000
ولی کی می شمره؟
03:28
So eventually, the hospital decided
70
193000
2000
پس در نهایت، بیمارستان تصمیم گرفت که زمان اون رسیده اونجا رو ترک کنم.
03:30
it was time for me to go.
71
195000
2000
پس در نهایت، بیمارستان تصمیم گرفت که زمان اون رسیده اونجا رو ترک کنم.
03:32
They needed to open up space
72
197000
2000
لازم بود که جا رو برای افراد دیگه که احتمال داشت به هر دلیلی سر از اونجا در بیارن، خالی کنند.
03:34
for somebody else that they thought could come back
73
199000
4000
لازم بود که جا رو برای افراد دیگه که احتمال داشت به هر دلیلی سر از اونجا در بیارن، خالی کنند.
03:38
from whatever they were going through.
74
203000
3000
لازم بود که جا رو برای افراد دیگه که احتمال داشت به هر دلیلی سر از اونجا در بیارن، خالی کنند.
03:41
Everybody lost faith in me being able to recover.
75
206000
3000
همه از بهبود من قطع امید کرده بودند.
03:44
So they basically put a map up on the wall, threw a dart,
76
209000
3000
بنابراین یه نقشه روی دیوار گذاشتند و یک دارت به سمت اون پرتاپ کردند،
03:47
and it landed at a senior home here in Colorado.
77
212000
5000
و اینجا در "کلرادو" روی یک خانۀ سالمندان فرود اومد.
03:52
And I know all of you are scratching your head:
78
217000
2000
و میدونم الآن همتون دارین سرتون رو می خارانید:
03:54
"A senior citizens' home? What in the world are you going to do there?"
79
219000
3000
" یه خونۀ سالمندان؟ تو می خوای اونجا چی کار کنی؟"
03:57
But if you think about
80
222000
2000
اما اگه شما به تمام مهارتها و استعدادهایی که در این سالن هست، فکر کنید،
03:59
all of the skills and talent that are in this room right now,
81
224000
3000
اما اگه شما به تمام مهارتها و استعدادهایی که در این سالن هست، فکر کنید،
04:02
that's what a senior home has.
82
227000
2000
این چیزیه که یک خانۀ سالمندان داره.
04:04
So there were all these skills and talents
83
229000
2000
بدین ترتیب اینا تمام مهارتها و استعدادهایی بود که این سالمندان داشتند.
04:06
that these seniors had.
84
231000
3000
بدین ترتیب اینا تمام مهارتها و استعدادهایی بود که این سالمندان داشتند.
04:09
The one advantage that they had over most of you
85
234000
2000
مزیتی که اونا بر بیشترشماها داشتند، عقل و شعورِ اونا بود، چون زندگی طولانی داشتند.
04:11
is wisdom,
86
236000
2000
مزیتی که اونا بر بیشترشماها داشتند، عقل و شعورِ اونا بود، چون زندگی طولانی داشتند.
04:13
because they had a long life.
87
238000
3000
مزیتی که اونا بر بیشترشماها داشتند، عقل و شعورِ اونا بود، چون زندگی طولانی داشتند.
04:16
And I needed that wisdom at that moment in my life.
88
241000
2000
و من در اون لحظۀ زندگیم، به اون عقل و شعور نیاز داشتم.
04:18
But imagine what it was like for them
89
243000
2000
ولی تصور کنید وقتی در آستانۀ در ظاهر شدم، اونا چه حالی شدند؟
04:20
when I showed up at their doorstep?
90
245000
3000
ولی تصور کنید وقتی در آستانۀ در ظاهر شدم، اونا چه حالی شدند؟
04:23
At that point, I had gained four pounds,
91
248000
2000
اون موقع من 4 پوند اضافه کرده بودم، پس 68 پوند بودم.
04:25
so I was 68 lbs.
92
250000
2000
اون موقع من 4 پوند اضافه کرده بودم، پس 68 پوند بودم.
04:27
I was bald.
93
252000
2000
سرم مو نداشت.
04:29
I was wearing hospital scrubs.
94
254000
2000
لباسهای کهنه بیمارستان تنم بود.
04:31
And somebody donated tennis shoes for me.
95
256000
3000
و یه نفر کفشهای تنیس بهم بخشیده بود.
04:34
And I had a white cane in one hand
96
259000
3000
تو یه دستم یه عصای سفید و توی دست دیگرم، یه کیف پر از پرونده های پزشکی بود.
04:37
and a suitcase full of medical records in another hand.
97
262000
3000
تو یه دستم یه عصای سفید و توی دست دیگرم، یه کیف پر از پرونده های پزشکی بود.
04:40
And so the senior citizens realized
98
265000
3000
و بدین ترتیب سالمندان فهمیدند که باید یه جلسۀ فوری تشکیل بدهند.
04:43
that they needed to have an emergency meeting.
99
268000
2000
و بدین ترتیب سالمندان فهمیدند که باید یه جلسۀ فوری تشکیل بدهند.
04:45
(Laughter)
100
270000
2000
( خندۀ حاضرین)
04:47
So they pulled back and they were looking at each other,
101
272000
3000
سپس عقب رفتند و بهم نگاه کرده و ادامه دادند:
04:50
and they were going, "Okay, what skills do we have in this room?
102
275000
4000
" خوب، چه مهارتهایی در این اتاق داریم؟ این بچه خیلی کار لازم داره."
04:54
This kid needs a lot of work."
103
279000
3000
" خوب، چه مهارتهایی در این اتاق داریم؟ این بچه خیلی کار لازم داره."
04:57
So they eventually started
104
282000
2000
بدین ترتیب بالاخره شروع کرده و مهارتها و استعدادهایشان را با تمام نیازهای من هماهنگ کردند.
04:59
matching their talents and skills
105
284000
2000
بدین ترتیب بالاخره شروع کرده و مهارتها و استعدادهایشان را با تمام نیازهای من هماهنگ کردند.
05:01
to all of my needs.
106
286000
2000
بدین ترتیب بالاخره شروع کرده و مهارتها و استعدادهایشان را با تمام نیازهای من هماهنگ کردند.
05:03
But one of the first things they needed to do
107
288000
2000
اما یکی از اولین چیزهایی که لازم بود انجام دهند برآورد نیاز فوری من بود.
05:05
was assess what I needed right away.
108
290000
2000
اما یکی از اولین چیزهایی که لازم بود انجام دهند برآورد نیاز فوری من بود.
05:07
I needed to figure out
109
292000
2000
لازم بود سر در بیارم که چطور مثل یک آدمِ نرمال غذا بخورم،
05:09
how to eat like a normal human being,
110
294000
2000
لازم بود سر در بیارم که چطور مثل یک آدمِ نرمال غذا بخورم،
05:11
since I'd been eating through a tube in my chest
111
296000
3000
چون از راه لوله ای در قفسۀ سینه ام و از راه رگ غذا می خوردم.
05:14
and through my veins.
112
299000
2000
چون از راه لوله ای در قفسۀ سینه ام و از راه رگ غذا می خوردم.
05:16
So I had to go through trying to eat again.
113
301000
3000
بنابراین باید سخت تلاش می کردم تا دوباره غذا بخورم.
05:19
And they went through that process.
114
304000
2000
و اونا هم با من این راه را همراه شدند.
05:21
And then they had to figure out:
115
306000
2000
و سپس باید فکر می کردند:
05:23
"Well she needs furniture.
116
308000
2000
" خوب، اون اسباب اثاثیه لازم داره. اون گوشۀ این آپارتمان می خوابه."
05:25
She is sleeping in the corner of this apartment."
117
310000
3000
" خوب، اون اسباب اثاثیه لازم داره. اون گوشۀ این آپارتمان می خوابه."
05:28
So they went to their storage lockers
118
313000
2000
پس به انباریهایشان رفته و اسبابهای اضافی شان را جمع کردند--
05:30
and all gathered their extra furniture --
119
315000
2000
پس به انباریهایشان رفته و اسبابهای اضافی شان را جمع کردند--
05:32
gave me pots and pans, blankets,
120
317000
3000
ظرف و ظروف، وسایل خواب، همه چیز بهم دادند.
05:35
everything.
121
320000
3000
ظرف و ظروف، وسایل خواب، همه چیز بهم دادند.
05:38
And then the next thing that I needed
122
323000
2000
و سپس چیز بعدی که به اون نیاز داشتم، یک تغییر اساسی بود.
05:40
was a makeover.
123
325000
3000
و سپس چیز بعدی که به اون نیاز داشتم، یک تغییر اساسی بود.
05:43
So out went the green scrubs
124
328000
2000
بدین ترتیب لباسهای پاره پورۀ سبز در آمده و جای آنرا لباسهای پولی استر گلدارگرفت.
05:45
and in came the polyester and floral prints.
125
330000
3000
بدین ترتیب لباسهای پاره پورۀ سبز در آمده و جای آنرا لباسهای پولی استر گلدارگرفت.
05:48
(Laughter)
126
333000
3000
( خندۀ حاضرین)
05:53
We're not going to talk about the hairstyles that they tried to force on me
127
338000
3000
ما دربارۀ مدل مویی که سعی داشتند برام درست کنند وقتی که موهام دراومد، صحبت نمی کنیم.
05:56
once my hair grew back.
128
341000
2000
ما دربارۀ مدل مویی که سعی داشتند برام درست کنند وقتی که موهام دراومد، صحبت نمی کنیم.
05:58
But I did say no to the blue hair.
129
343000
2000
ولی من با موی آبی مخالفت کردم.
06:00
(Laughter)
130
345000
3000
( خندۀ حاضرین)
06:04
So eventually what went on
131
349000
3000
بدین ترتیب بالاخره اینطور پیش رفت که اونا تصمیم گرفتند موقع اینه که صحبت کردن را یاد بگیرم.
06:07
is they decided that, well I need to learn to speak.
132
352000
3000
بدین ترتیب بالاخره اینطور پیش رفت که اونا تصمیم گرفتند موقع اینه که صحبت کردن را یاد بگیرم.
06:10
So you can't be an independent person
133
355000
2000
چون اگه نتونی صحبت کنی یا نتونی ببینی، نمی تونی یه آدم مستقل باشی.
06:12
if you're not able to speak and can't see.
134
357000
3000
چون اگه نتونی صحبت کنی یا نتونی ببینی، نمی تونی یه آدم مستقل باشی.
06:15
So they figured not being able to see is one thing,
135
360000
3000
بنابراین اونا فکر کردند که ندیدن یک مسئله است اما لازمه کاری کنند که منو به صحبت وا دارند.
06:18
but they need to get me to talk.
136
363000
2000
بنابراین اونا فکر کردند که ندیدن یک مسئله است اما لازمه کاری کنند که منو به صحبت وا دارند.
06:20
So while Sally, the office manager,
137
365000
3000
بنابراین "سالی" ، مدیر دفتر، در طول روز حرف زدن را بهم یاد میداد،
06:23
was teaching me to speak in the day --
138
368000
2000
بنابراین "سالی" ، مدیر دفتر، در طول روز حرف زدن را بهم یاد میداد،
06:25
it's hard, because when you're a kid,
139
370000
2000
خیلی سخت بود، چون وقتی بچه ای، همه چیزها را بدیهی می دونی.
06:27
you take things for granted.
140
372000
2000
خیلی سخت بود، چون وقتی بچه ای، همه چیزها را بدیهی می دونی.
06:29
You learn things unconsciously.
141
374000
2000
چیزها را ناخودآگاه یاد می گیری.
06:31
But for me, I was an adult and it was embarrassing,
142
376000
3000
اما درمورد من، بزرگسال بودم و خجالت آور بود،
06:34
and I had to learn how to coordinate
143
379000
2000
و باید یاد میگرفتم که گلوی جدیدم را با زبانم ، و دندانهای جدیدم را با لبهایم هماهنگ کنم،
06:36
my new throat with my tongue
144
381000
2000
و باید یاد میگرفتم که گلوی جدیدم را با زبانم ، و دندانهای جدیدم را با لبهایم هماهنگ کنم،
06:38
and my new teeth and my lips,
145
383000
3000
و باید یاد میگرفتم که گلوی جدیدم را با زبانم ، و دندانهای جدیدم را با لبهایم هماهنگ کنم،
06:41
and capture the air and get the word out.
146
386000
3000
و هوا را حبس کرده و کلمات را ادا کنم.
06:44
So I acted like a two-year-old
147
389000
2000
از اینرو رفتارم مثل یه بچۀ دو ساله بود و از همکاری سر باز می زدم.
06:46
and refused to work.
148
391000
2000
از اینرو رفتارم مثل یه بچۀ دو ساله بود و از همکاری سر باز می زدم.
06:48
But the men had a better idea.
149
393000
3000
ولی اونا فکر بهتری داشتند.
06:51
They were going to make it fun for me.
150
396000
2000
اونا کارو برام جالب کردند.
06:53
So they were teaching me cuss word Scrabble at night,
151
398000
4000
اینطوریکه شبها بازی با بازي حروف ، کلمات رکیک را بهم یاد می دادند.
06:57
(Laughter)
152
402000
4000
( خندۀ حاضرین)
07:01
and then, secretly,
153
406000
2000
و سپس، یواشکی ، یادم دادند چطور مثل یه ملوان فحش بدم.
07:03
how to swear like a sailor.
154
408000
3000
و سپس، یواشکی ، یادم دادند چطور مثل یه ملوان فحش بدم.
07:06
So I'm going to just leave it to your imagination
155
411000
4000
با این حساب خودتون تصور کنید که وقتی "سالی" بالاخره اعتمادم به نفسم را ایجاد کرد، اولین کلماتی که بر زبان آوردم چی بودند.
07:10
as to what my first words were
156
415000
4000
با این حساب خودتون تصور کنید که وقتی "سالی" بالاخره اعتمادم به نفسم را ایجاد کرد، اولین کلماتی که بر زبان آوردم چی بودند.
07:14
when Sally finally got my confidence built.
157
419000
3000
با این حساب خودتون تصور کنید که وقتی "سالی" بالاخره اعتمادم به نفسم را ایجاد کرد، اولین کلماتی که بر زبان آوردم چی بودند.
07:17
(Laughter)
158
422000
2000
( خندۀ حاضرین)
07:19
So I moved on from there.
159
424000
2000
بدین ترتیب از آنجا پیش رفتم.
07:21
And a former teacher who happened to have Alzheimer's
160
426000
3000
و فرد مبتلا به آلزایمری که قبلا" معلم بود، مسئولیت آموزش نوشتن به من را عهده دار شد.
07:24
took on the task of teaching me to write.
161
429000
4000
و فرد مبتلا به آلزایمری که قبلا" معلم بود، مسئولیت آموزش نوشتن به من را عهده دار شد.
07:28
The redundancy was actually good for me.
162
433000
2000
اون تکرارهای بیش از اندازه در واقع به نفعم بود.
07:30
So we'll just keep moving on.
163
435000
2000
بدین ترتیب ما پیش می رویم.
07:32
(Laughter)
164
437000
5000
( خندۀ حاضرین)
07:38
One of the pivotal times for me
165
443000
3000
یکی از موقعیتهای اساسی برای من این بود که در واقع یاد بگیرم چطور بعنوان یک فرد نابینا از خیابان عبور کنم.
07:41
was actually learning to cross a street again
166
446000
3000
یکی از موقعیتهای اساسی برای من این بود که در واقع یاد بگیرم چطور بعنوان یک فرد نابینا از خیابان عبور کنم.
07:44
as a blind person.
167
449000
2000
یکی از موقعیتهای اساسی برای من این بود که در واقع یاد بگیرم چطور بعنوان یک فرد نابینا از خیابان عبور کنم.
07:46
So close your eyes.
168
451000
3000
خوب چشمهاتون رو ببیندید.
07:49
Now imagine you have to cross a street.
169
454000
2000
حال تصور کنید که باید از یک خیابان عبور کنید.
07:51
You don't know how far that street is
170
456000
4000
نمی دانید که اون خیابان چقدرفاصله دارد
07:55
and you don't know if you're going straight
171
460000
3000
و نمی دانید که آیا دارید در خط راست می روید یا نه
07:58
and you hear cars whizzing back and forth,
172
463000
3000
و صدای ویژ ویژ ماشینها که در رفت و آمدند را می شنوید،
08:01
and you had a horrible accident
173
466000
2000
و یک تصادف وحشتناکی داشتید که شما را در این موقعیت قرار داده.
08:03
that landed you in this situation.
174
468000
3000
و یک تصادف وحشتناکی داشتید که شما را در این موقعیت قرار داده.
08:06
So there were two obstacles I had to get through.
175
471000
3000
بنابراین می بایست دو مانع را پشت سر می گذاشتم.
08:09
One was post-traumatic stress disorder.
176
474000
3000
یکی، اختلالات روحی پس از حادثه بود.
08:12
And every time I approached the corner or the curb
177
477000
4000
و هر وقت که نزدیک گوشۀ جدول خیابان می شدم ، وحشتم برمی داشت.
08:16
I would panic.
178
481000
2000
و هر وقت که نزدیک گوشۀ جدول خیابان می شدم ، وحشتم برمی داشت.
08:18
And the second one
179
483000
2000
و دومی، در حقیقت تلاش برای این بود که چطور از خیابان رد شم.
08:20
was actually trying to figure out how to cross that street.
180
485000
3000
و دومی، در حقیقت تلاش برای این بود که چطور از خیابان رد شم.
08:23
So one of the seniors just came up to me,
181
488000
3000
از اینرو یکی از سالمندان به طرفم اومد و منو به لب خیابان هل داد و گفت،
08:26
and she pushed me up to the corner and she said,
182
491000
3000
از اینرو یکی از سالمندان به طرفم اومد و منو به لب خیابان هل داد و گفت،
08:29
"When you think it's time to go, just stick the cane out there.
183
494000
3000
" وقتی فکر کردی وقت رد شدنه، عصایت را به جلو بلند کن،
08:32
If it's hit, don't cross the street."
184
497000
2000
اگه به جایی خورد، از خیابان رد نشو."
08:34
(Laughter)
185
499000
5000
( خندۀ حاضرین)
08:39
Made perfect sense.
186
504000
3000
کاملا" قابل قبول بود.
08:42
But by the third cane
187
507000
2000
ولی با سومین عصایی که غیژی ازعرض خیابان رفت،
08:44
that went whizzing across the road,
188
509000
3000
ولی با سومین عصایی که غیژی ازعرض خیابان رفت،
08:47
they realized that they needed to put the resources together,
189
512000
3000
اونا فهمیدند که باید عقلها را رو هم بریزند،
08:50
and they raised funds
190
515000
2000
و پول جمع کردند تا من بتونم به انجمن "بریل" رفته
08:52
so that I could go to the Braille Institute
191
517000
2000
و پول جمع کردند تا من بتونم به انجمن "بریل" رفته
08:54
and actually gain the skills
192
519000
2000
ودر واقع، مهارتهای لازم برای یک فرد نابینا را کسب کنم،
08:56
to be a blind person,
193
521000
2000
ودر واقع، مهارتهای لازم برای یک فرد نابینا را کسب کنم،
08:58
and also to go get a guide dog
194
523000
2000
و همچنین یک سگ راهنما بگیرم تا زندگیم را تغییر دهد.
09:00
who transformed my life.
195
525000
2000
و همچنین یک سگ راهنما بگیرم تا زندگیم را تغییر دهد.
09:02
And I was able to return to college
196
527000
2000
و با کمک سرمایه گذاری سالمندان، وهمچنین سگ راهنمایم و مهارتهایی که کسب کرده بودم، تونستم به کالج برم.
09:04
because of the senior citizens who invested in me,
197
529000
4000
و با کمک سرمایه گذاری سالمندان، وهمچنین سگ راهنمایم و مهارتهایی که کسب کرده بودم، تونستم به کالج برم.
09:08
and also the guide dog and skill set I had gained.
198
533000
4000
و با کمک سرمایه گذاری سالمندان، وهمچنین سگ راهنمایم و مهارتهایی که کسب کرده بودم، تونستم به کالج برم.
09:12
10 years later I gained my sight back.
199
537000
2000
ده سال بعد بینایی خود را باز یافتم.
09:14
Not magically.
200
539000
2000
نه بطور معجزه آسایی.
09:16
I opted in for three surgeries,
201
541000
3000
من سه عمل جراحی داشته و یکی از اونا امتحانی بود.
09:19
and one of them was experimental.
202
544000
2000
من سه عمل جراحی داشته و یکی از اونا امتحانی بود.
09:21
It was actually robotic surgery.
203
546000
2000
اون در حقیقت یک جراحی روباطیک بود.
09:23
They removed a hematoma from behind my eye.
204
548000
3000
آنها یک "هماتوم" ( تودۀ خونی) را از پشت چشمم برداشتند.
09:27
The biggest change for me
205
552000
2000
بزرگترین تغییر برای من این بود که دنیا پیش می رفت،
09:29
was that the world moved forward,
206
554000
3000
بزرگترین تغییر برای من این بود که دنیا پیش می رفت،
09:32
that there were innovations
207
557000
2000
که اختراعات و همه نوع چیزهای جدید --
09:34
and all kinds of new things --
208
559000
2000
که اختراعات و همه نوع چیزهای جدید --
09:36
cellphones, laptops,
209
561000
2000
موبایل، لپ تاپ، همۀ چیزهایی که هیچوقت ندیده بودم، وجود داشتند.
09:38
all these things that I had never seen before.
210
563000
3000
موبایل، لپ تاپ، همۀ چیزهایی که هیچوقت ندیده بودم، وجود داشتند.
09:41
And as a blind person,
211
566000
2000
و بعنوان یک فرد نابینا، حافظۀ بصری تو تحلیل می رود،
09:43
your visual memory fades
212
568000
2000
و بعنوان یک فرد نابینا، حافظۀ بصری تو تحلیل می رود،
09:45
and is replaced with how you feel about things
213
570000
3000
و حس لامسه و بویایی، جای آنرا می گیرد.
09:48
and how things sound
214
573000
3000
و حس لامسه و بویایی، جای آنرا می گیرد.
09:51
and how things smell.
215
576000
3000
و حس لامسه و بویایی، جای آنرا می گیرد.
09:54
So one day I was in my room
216
579000
2000
بدین ترتیب یه روز تو اتاقم نشسته بودم
09:56
and I saw this thing sitting in my room
217
581000
2000
و دیدم یه چیزی تو اتاق نشسته و فکر کردم هیولاست.
09:58
and I thought it was a monster.
218
583000
2000
و دیدم یه چیزی تو اتاق نشسته و فکر کردم هیولاست.
10:00
So I was walking around it.
219
585000
2000
بنابراین دور اون راه رفتم.
10:02
And I go, "I'm just going to touch it."
220
587000
2000
و گفتم، " میرم و بهش دست می زنم."
10:04
And I touched it and I went,
221
589000
2000
رفتم و بهش دست زدم، " اوه خدای من، اون یک سبد رختشویی بود."
10:06
"Oh my God, it's a laundry basket."
222
591000
2000
رفتم و بهش دست زدم، " اوه خدای من، اون یک سبد رختشویی بود."
10:08
(Laughter)
223
593000
4000
( خندۀ حاضرین)
10:12
So everything is different
224
597000
2000
بدین ترتیب وقتی یه آدم بینا هستی، همه چیز فرق می کنه چون اونو حق مسلم خود می دونی.
10:14
when you're a sighted person
225
599000
2000
بدین ترتیب وقتی یه آدم بینا هستی، همه چیز فرق می کنه چون اونو حق مسلم خود می دونی.
10:16
because you take that for granted.
226
601000
2000
بدین ترتیب وقتی یه آدم بینا هستی، همه چیز فرق می کنه چون اونو حق مسلم خود می دونی.
10:18
But when you're blind,
227
603000
2000
اما وقتی نابینا هستی، حافظۀ لامسه در مورد اشیاء داری.
10:20
you have the tactile memory for things.
228
605000
3000
اما وقتی نابینا هستی، حافظۀ لامسه در مورد اشیاء داری.
10:23
The biggest change for me was looking down at my hands
229
608000
3000
بزرگترین تغییر برایم این بود که به دستانم نگاه کرده و دیدم که 10 سال از عمرم را از دست دادم.
10:26
and seeing that I'd lost 10 years of my life.
230
611000
4000
بزرگترین تغییر برایم این بود که به دستانم نگاه کرده و دیدم که 10 سال از عمرم را از دست دادم.
10:30
I thought that time had stood still for some reason
231
615000
3000
فکر می کردم زمان بنا به دلایلی برای من ایستاده و برای دوستان و اقوام پیش می رود.
10:33
and moved on for family and friends.
232
618000
2000
فکر می کردم زمان بنا به دلایلی برای من ایستاده و برای دوستان و اقوام پیش می رود.
10:35
But when I looked down,
233
620000
2000
ولی وقتی به پایین نگاه کردم،
10:37
I realized that time marched on for me too
234
622000
2000
فهمیدم که زمان برای منم پیش رفته و لازمه که بهش برسم، پس به پیش رفتم.
10:39
and that I needed to get caught up,
235
624000
2000
فهمیدم که زمان برای منم پیش رفته و لازمه که بهش برسم، پس به پیش رفتم.
10:41
so I got going on it.
236
626000
2000
فهمیدم که زمان برای منم پیش رفته و لازمه که بهش برسم، پس به پیش رفتم.
10:43
We didn't have words like crowd-sourcing and radical collaboration
237
628000
4000
وقتی اون حادثه برای من پیش اومد، ما کلماتی مثل منبع یابی جمعیتی و همکاری تمام عیار را نداشتیم.
10:47
when I had my accident.
238
632000
2000
وقتی اون حادثه برای من پیش اومد، ما کلماتی مثل منبع یابی جمعیتی و همکاری تمام عیار را نداشتیم.
10:49
But the concept held true --
239
634000
2000
اما مفهوم آن حقیقی است--
10:51
people working with people to rebuild me;
240
636000
3000
افراد با هم همکاری کرده تا مرا از نو بسازند؛
10:54
people working with people to re-educate me.
241
639000
2000
افراد با هم همکاری کرده تا مرا از نو آموزش دهند.
10:56
I wouldn't be standing here today
242
641000
2000
اگر بخاطر همکاری تمام عیار و همه جانبۀ آنها نبود، من امروز اینجا نمی ایستادم.
10:58
if it wasn't for extreme radical collaboration.
243
643000
4000
اگر بخاطر همکاری تمام عیار و همه جانبۀ آنها نبود، من امروز اینجا نمی ایستادم.
11:02
Thank you so much.
244
647000
2000
بسیار سپاسگزارم.
11:04
(Applause)
245
649000
2000
( تشویق حاضرین)
ABOUT THE SPEAKER
Ramona Pierson - Education innovatorRamona Pierson develops tools to revolutionize learning management and assessment systems -- her fourth career after aviation, neuropsychology and software development.
Why you should listen
Ramona Pierson first built careers in aviation, neuropsychology and software development. While studying and examining and learning the details of such diverse disciplines, she became interested in the act of learning itself. She volunteered in a San Francisco school while working full-time in Silicon Valley and, just like that, a fourth career was born.
Pierson completed a master’s degree in education in California, then headed north to take the reins of the education technology department for Seattle Public Schools. She combined her passions and expertise to create software that, in a nutshell, helps teachers teach better. In 2007, Ramona launched a private company with the same goal. SynapticMash Inc. was launched to revolutionize the learning management and assessment systems in education.
A self-described “data geek,” Pierson contemplated ways to push education and technology through a paradigm shift — to move from web 2.0 to web 3.0. Now the CEO of Declara, Ramona continues to study the act of learning and to explore ways to make our education system work better for students.
Ramona Pierson | Speaker | TED.com