ABOUT THE SPEAKER
Phil Hansen - Multimedia artist
Taking a cue from his own artistic journey, Phil Hansen challenges us to spark our creativity by thinking inside the box.

Why you should listen

As an art student, Phil Hansen’s intense style of pointillism led to a tremor in his hand and a diagnosis of nerve damage. Devastated, he dropped out and lost his way ... until a neurologist suggested he “embrace the shake.” That piece of advice tweaked Hansen’s point of view and sent him on a quest to invent different approaches to making art by embracing personal and universal limitations.

Hansen challenged himself to create art using unconventional materials (dandelion puffs, matches, live worms, hamburger grease) and canvases (a stack of Satrbucks cups, his torso, bananas). The resulting time-lapse videos of his creative processes are his meta-art, showing that art is action, not just results. Through an integrated view of what sparks creativity, Hansen has devoted himself to teaching others the approaches to creativity that have changed both his outlook and his artistic endeavors. You can read more in his 2012 book, Tattoo a Banana.

Hansen has just started a new project via Kickstarter, inviting people to share their stories of overcoming limitations with him. Anyone who calls him at 651-321-4996 and tells him their story will become a part of the work, the creation of which is watchable on a live feed

More profile about the speaker
Phil Hansen | Speaker | TED.com
TED2013

Phil Hansen: Embrace the shake

فيل هانسن: لرزش را در آغوش بگیر

Filmed:
2,458,448 views

در مدرسه هنر، فيل هانسن دچار رعشه‌‌اى سركش در دستش شد كه او را از خلق نقاشيهاى نقطه نقطه‌‌اى كه عاشقش بود، بازداشت. هانسن نابود شده بود، بى‌‌هدف سير مى‌‌كرد. تا اينكه عصب شناسى به وى اين پيشنهاد ساده را نمود: اين محدوديت را به آغوش بگير … و سوارش شو.
- Multimedia artist
Taking a cue from his own artistic journey, Phil Hansen challenges us to spark our creativity by thinking inside the box. Full bio

Double-click the English transcript below to play the video.

00:12
So, when I was in artهنر schoolمدرسه,
0
876
1789
خوب، وقتى تو مدرسه هنر بودم،
00:14
I developedتوسعه یافته a shakeلرزش in my handدست,
1
2665
1419
دستم رعشه گرفت،
00:16
and this was the straightestمستقیم lineخط I could drawقرعه کشی.
2
4084
3032
و اين صافترين خطى بود كه مى‌‌توانستم بكشم.
00:19
Now in hindsightادراک, it was actuallyدر واقع good for some things,
3
7116
2651
حال كه به گذشته نگاه مى‌‌كنم‌‌، راستش واسه يك چيزهايى خوب بود،
00:21
like mixingمخلوط کردن a can of paintرنگ or shakingتکان دادن a Polaroidپلاروید,
4
9767
3189
مثلاً قاطى كردن يك قوطی رنگ يا لرزاندن تکان دادن پولارويد،
00:24
but at the time this was really doomsdayروز قیامت.
5
12956
2698
اما به وقتش واقعاً مثل روز قيامت بود.
00:27
This was the destructionتخریب of my dreamرویا of becomingتبدیل شدن به an artistهنرمند.
6
15654
3617
از بين رفتن رويايم براى هنرمند شدن بود.
00:31
The shakeلرزش developedتوسعه یافته out of, really,
7
19271
2370
لرزش دست من حقیقتا ناشی از
00:33
a single-mindedبا اراده pursuitدستیابی of pointillismشاعرانه,
8
21641
1907
نقاشى نقطه نقطه در
00:35
just yearsسالها of makingساخت tinyکوچک, tinyکوچک dotsنقطه ها.
9
23548
2554
تمام سالهايى كه نقطه‌‌هاى خُرد و ريز کنار هم مى‌‌گذاشتم، بود.
00:38
And eventuallyدر نهایت these dotsنقطه ها wentرفتی from beingبودن perfectlyکاملا roundدور
10
26102
3894
و سرانجام اين نقطه‌‌ها بجاى گرد كامل بودن
00:41
to looking more like tadpolesتولپوله ها, because of the shakeلرزش.
11
29996
3688
در نتيجه لرزش، بيشتر شبيه بچه وزغ بنظر مى‌‌رسيدند.
00:45
So to compensateجبران کردن, I'd holdنگه دارید the penخودکار tighterتنگ تر,
12
33684
2245
پس براى جبرانش، مداد را محكمتر نگه می‌داشتم،
00:47
and this progressivelyبه تدریج madeساخته شده the shakeلرزش worseبدتر,
13
35929
2315
و اين در ادامه باعث شد كه لرزشم بدتر شود،
00:50
so I'd holdنگه دارید the penخودکار tighterتنگ تر still.
14
38244
2272
پس بازهم مداد را محكم‌‌تر نگهداشتم.
00:52
And this becameتبدیل شد a viciousشریر، بدجنس، حیوان صفت cycleچرخه that endedبه پایان رسید up
15
40516
2216
و اين دور باطلى بود كه منتهى به
00:54
causingباعث می شود so much painدرد and jointمفصل issuesمسائل,
16
42732
2224
درد زياد و مشكلات مفصلى شد.
00:56
I had troubleمشکل holdingبرگزاری anything.
17
44956
2216
مشكل نگهداشتن هرچيزى را داشتم.
00:59
And after spendingهزینه کردن all my life wantingمیخواهم to do artهنر,
18
47172
3385
و بعد از تمام آن سالهايى از عمرم كه مى‌‌خواستم كار هنرى انجام دهم،
01:02
I left artهنر schoolمدرسه, and then I left artهنر completelyبه صورت کامل.
19
50557
4611
از مدرسه هنر بيرون آمدم، و بعدش براى هميشه آنجا را ترك كردم.
01:07
But after a fewتعداد کمی yearsسالها, I just couldn'tنمی توانستم stayاقامت کردن away from artهنر,
20
55168
2460
اما پس از چند سالى، ديگر نتوانستم از هنر دور بمانم،
01:09
and I decidedقرار بر این شد to go to a neurologistمتخصص مغز و اعصاب about the shakeلرزش
21
57628
2292
و تصميم گرفتم به بخاطر لرزش نزد عصب شناس بروم و
01:11
and discoveredکشف شده I had permanentدائمی nerveعصب damageخسارت.
22
59920
2860
و فهميدم آسيب ديدگى عصبى دائم داشتم.
01:14
And he actuallyدر واقع tookگرفت one look at my squigglyچاقو lineخط,
23
62780
2729
و در واقع نگاه ديگرى به خط كج و ماوجم انداختم
01:17
and said, "Well, why don't you just embraceپذیرفتن the shakeلرزش?"
24
65509
3423
و گفتم، "خوب، چرا لرزش را در آغوش نكشم؟"
01:20
So I did. I wentرفتی home, I grabbedگرفتار شد a pencilمداد,
25
68932
2610
پس همين كار را كردم. به خانه رفتم و مداد را محكم توى دستم گرفتم
01:23
and I just startedآغاز شده lettingاجازه دادن my handدست shakeلرزش and shakeلرزش.
26
71542
1908
و گذاشتم كه دستم به لرزيدن و لرزيدنش ادامه دهد.
01:25
I was makingساخت all these scribbleکت و شلوار picturesتصاویر.
27
73450
2094
همه اين تصاوير ناخوانا را كشيدم.
01:27
And even thoughگرچه it wasn'tنبود the kindنوع of artهنر
28
75544
1830
و اگر چه آن نوعى از هنر نبود
01:29
that I was ultimatelyدر نهایت passionateپرشور about, it feltنمد great.
29
77374
3656
كه شور و اشتياق بى‌‌پايان درباره‌‌اش داشتم، اما حسم عالى بود.
01:33
And more importantlyمهم است, onceیک بار I embracedدر آغوش گرفت the shakeلرزش,
30
81030
2479
و مهمتر اينكه، از وقتى لرزش را به آغوش كشيدم،
01:35
I realizedمتوجه شدم I could still make artهنر.
31
83509
2375
تشخيص دادم هنوز قادر به كار هنرى كردن بودم.
01:37
I just had to find a differentناهمسان approachرویکرد
32
85884
1270
فقط بايد رويكردى متفاوت ميافتم
01:39
to makingساخت the artهنر that I wanted.
33
87154
2353
تا هنرى را كه مى‌‌خواستم بسازم.
01:41
Now, I still enjoyedلذت بردم the fragmentationتکه تکه شدن of pointillismشاعرانه,
34
89507
2840
الان، هنوز هم از تكه كردن نقاشى نقطه نقطه لذت مى‌‌برم،
01:44
seeingدیدن these little tinyکوچک dotsنقطه ها come togetherبا یکدیگر
35
92347
1829
ديدن اين نقطه‌‌هاى كوچكى كه با هم يكى مى‌‌شوند
01:46
to make this unifiedیکپارچه wholeکل.
36
94176
1981
تا اين كل يكپارچه را بسازند.
01:48
So I beganآغاز شد experimentingتجربه کردن with other waysراه ها to fragmentقطعه imagesتصاویر
37
96157
2951
پس شروع كردم به تجربه كردن راههاى ديگرى براى تكه كردن تصاوير
01:51
where the shakeلرزش wouldn'tنمی خواهم affectتاثیر می گذارد the work,
38
99108
2178
جاييكه لرزش تاثيرى بر اثر نداشت،
01:53
like dippingغوطه ور شدن my feetپا in paintرنگ and walkingپیاده روی on a canvasبوم,
39
101286
4477
مثل فرو كردن پاهايم در رنگ و راه رفتن روى بومها،
01:57
or, in a 3D structureساختار consistingشامل of two-by-foursدو تا چهار برابر,
40
105763
3698
يا در يك ساختار ٣ بعدى كه از تصاوير دو در چهار ساخته مى‌‌شد،
02:01
creatingپدید آوردن a 2D imageتصویر by burningسوزش it with a blowtorchبطری.
41
109461
5463
تصوير دو بعدى را با سوزاندن آن با چراغ جوشكارى ساختم.
02:06
I discoveredکشف شده that, if I workedکار کرد on a largerبزرگتر scaleمقیاس and with biggerبزرگتر materialsمواد,
42
114924
3344
پى بردم كه، اگر روى مقياسى بزرگتر و با موادى بزرگتر كار مى‌‌كردم،
02:10
my handدست really wouldn'tنمی خواهم hurtصدمه,
43
118268
2408
دستم واقعاً درد نمى‌‌گیرد،
02:12
and after havingداشتن goneرفته from a singleتنها approachرویکرد to artهنر,
44
120676
3600
و پس از طى كردن يك رويكرد مجرد به سوى هنر
02:16
I endedبه پایان رسید up havingداشتن an approachرویکرد to creativityخلاقیت
45
124276
2251
به رويكردى در خلاقيت رسيده بودم
02:18
that completelyبه صورت کامل changedتغییر کرد my artisticهنری horizonsافق ها.
46
126527
3701
كه افقهاى هنريم، را بطور كامل تغيير داد.
02:22
This was the first time I'd encounteredمواجه شده this ideaاندیشه
47
130228
1920
اين نخستين بارى بود كه با اين ايده مواجه شده بودم
02:24
that embracingدر آغوش گرفتن a limitationمحدودیت could actuallyدر واقع driveراندن creativityخلاقیت.
48
132148
5472
كه آغوش گرفتن محدوديت مى‌‌توانست در واقع سوق دهنده خلاقيت باشد.
02:29
At the time, I was finishingبه پایان رساندن up schoolمدرسه,
49
137620
2416
همزمان داشتم مدرسه را تمام مى‌‌كردم،
02:32
and I was so excitedبرانگیخته to get a realواقعی jobکار and finallyسرانجام affordاستطاعت داشتن newجدید artهنر suppliesتدارکات.
50
140036
3608
و خيلى درباره پيدا كردن شغل واقعى هيجان‌‌زده بودم و سرانجام امكان مالى براى خريد لوازم هنرى جديد را يافته بودم.
02:35
I had this horribleناگوار little setتنظیم of toolsابزار, and I feltنمد like
51
143644
3761
من اين مجموعه وحشتناک کوچکی از ابزار را داشتم، و حسم اين بود كه
02:39
I could do so much more with the suppliesتدارکات
52
147405
2110
مى‌‌توانستم كارهاى بيشترى با لوازمى كه
02:41
I thought an artistهنرمند was supposedقرار است to have.
53
149515
2532
به نظرم يك هنرمند بايد داشته باشد، انجام دهم.
02:44
I actuallyدر واقع didn't even have a regularمنظم pairجفت of scissorsقیچی.
54
152047
2205
من واقعاً يك قيچى معمولى هم نداشتم.
02:46
I was usingاستفاده كردن these metalفلز shearsقیچی untilتا زمان I stoleدزدیده شد a pairجفت
55
154252
2512
از اين سيم‌‌چين استفاده مى‌‌كردم تا اين كه يكى
02:48
from the officeدفتر that I workedکار کرد at.
56
156764
2248
از دفترى كه توش كار مى‌‌كردم دزديم.
02:51
So I got out of schoolمدرسه, I got a jobکار, I got a paycheckpaycheck,
57
159012
2932
خوب از مدرسه زدم بيرون، شغل پيدا كردم، و همين كه حقوق بگير شدم،
02:53
I got myselfخودم to the artهنر storeفروشگاه,
58
161944
1654
خودم را در مغازه لوازم هنرى يافتم،
02:55
and I just wentرفتی nutsآجیل buyingخریداری کردن suppliesتدارکات.
59
163598
3114
و ديوانه‌‌وار به خريدن لوازم پرداختم.
02:58
And then when I got home, I satنشسته down
60
166712
1628
و سپس به خانه برگشتم، نشستم
03:00
and I setتنظیم myselfخودم to taskوظیفه to really try to createايجاد كردن something
61
168340
3108
و براى خودم تعيين تكليف كردم كه واقعاً براى خلق چيزى تلاش كنم
03:03
just completelyبه صورت کامل outsideخارج از of the boxجعبه.
62
171448
2764
يك چيز غيرمعمول.
03:06
But I satنشسته there for hoursساعت ها, and nothing cameآمد to mindذهن.
63
174212
4424
اما ساعتها آنجا نشستم، و هيچى به ذهنم نيامد.
03:10
The sameیکسان thing the nextبعد day, and then the nextبعد,
64
178636
2547
روز بعد همانطور بود، و روز بعدش هم،
03:13
quicklyبه سرعت slippingلغزش into a creativeخلاقانه slumpسقوط.
65
181183
3689
قوه خلاقيتم خشك شده بود.
03:16
And I was in a darkتاریک است placeمحل for a long time, unableناتوان to createايجاد كردن.
66
184872
4248
و من براى مدت طولانى در تاريكى بودم و قادر به خلق كردن نبودم.
03:21
And it didn't make any senseاحساس, because I was finallyسرانجام ableتوانایی
67
189120
2574
و هيچ معنى نمى‌‌داد، چون من بالاخره قادر بودم
03:23
to supportحمایت کردن my artهنر, and yetهنوز I was creativelyخلاقانه blankجای خالی.
68
191694
4374
از هنرم حمايت كنم، و با اينحال خلاقيتم صفر بود.
03:28
But as I searchedجستجو کرد around in the darknessتاریکی,
69
196068
2212
اما تو تاريكى اطرافم را گشتم،
03:30
I realizedمتوجه شدم I was actuallyدر واقع paralyzedفلج شده by all of the choicesگزینه های
70
198280
3528
دریافتم که به دلیل اینکه قبلا این امکانات را اصلا در اختیار نداشتم
03:33
that I never had before.
71
201808
2568
به راستى فلج شده بودم.
03:36
And it was then that I thought back to my jitteryترسناک handsدست ها.
72
204376
3723
و آن موقع بود كه به دستهاى وحشت زده و عصبى‌‌ام فكر كردم.
03:40
Embraceپذیرفتن the shakeلرزش.
73
208099
2717
لرزش را در آغوش بگير.
03:42
And I realizedمتوجه شدم, if I ever wanted my creativityخلاقیت back,
74
210816
2676
و دریافتم، اگر مى‌‌خواستم خلاقيتم برگردد،
03:45
I had to quitترک tryingتلاش کن so hardسخت to think outsideخارج از of the boxجعبه
75
213492
3764
بايد دست از سخت فكر كردن درباره چيزى غيرمعمول برمى‌‌داشتم
03:49
and get back into it.
76
217256
2716
و به روش قديمى برگشتم.
03:51
I wonderedشگفت زده, could you becomeتبدیل شدن به more creativeخلاقانه, then,
77
219972
2086
فكر كردم، آيا مى‌‌توانى خلاق‌‌تر بشوى،
03:54
by looking for limitationsمحدودیت ها?
78
222058
2898
اگر دنبال محدويتها باشى؟
03:56
What if I could only createايجاد كردن with a dollar'sدلار worthارزش of suppliesتدارکات?
79
224956
5181
چطور مى‌‌شد اگر تنها مى‌‌توانستم با لوازمى كه ارزششان يك دلار بود، خلق كنم؟
04:02
At this pointنقطه, I was spendingهزینه کردن a lot of my eveningsشب ها in --
80
230137
2273
و در اين مرحله، بيشتر عصرهايم را برای این کار صرف میکردم،
04:04
well, I guessحدس بزن I still spendخرج کردن a lot of my eveningsشب ها in Starbucksاستارباکس
81
232410
2773
راستش همين الان هم بسيارى از عصرهايم را در استارباكس مى‌‌گذرونم --
04:07
but I know you can askپرسیدن for an extraاضافی cupفنجان if you want one,
82
235183
3208
اما مى‌‌دانم كه اگر بخواين مى‌‌توانيد يك فنجان اضافه تقاضا كنيد،
04:10
so I decidedقرار بر این شد to askپرسیدن for 50.
83
238391
2393
پس تصميم گرفتم ٥٠ تايى فنجان از آنها بخواهم.
04:12
Surprisinglyشگفت آور, they just handedدست them right over,
84
240784
1783
حيرت‌‌آوربود كه آنها همه را يكجا دادند،
04:14
and then with some pencilsمداد I alreadyقبلا had,
85
242567
1988
و با مدادهايى كه همراهم داشتم،
04:16
I madeساخته شده this projectپروژه for only 80 centsسنت ها.
86
244555
3180
اين پروژه تنها٨٠ سنتى را انجام دادم.
04:19
It really becameتبدیل شد a momentلحظه of clarificationشفاف سازی for me
87
247735
2536
واقعا آن لحظه‌‌ برایم روشنم کرد
04:22
that we need to first be limitedمحدود
88
250271
2880
كه براى نامحدود شدن
04:25
in orderسفارش to becomeتبدیل شدن به limitlessبی حد و حصر.
89
253151
3048
ابتدا بايد محدود شويم.
04:28
I tookگرفت this approachرویکرد of thinkingفكر كردن insideداخل the boxجعبه
90
256199
2008
من اين رويكرد فكر كردن درباره روشهاى قديمى را درباره
04:30
to my canvasبوم, and wonderedشگفت زده what if, insteadبجای of
91
258207
1903
بوم‌هايم اتخاذ كردم، و فكر كردم چطورمى‌‌شد اگر بجاى
04:32
paintingرنگ آمیزی on a canvasبوم, I could only paintرنگ on my chestقفسه سینه?
92
260110
3329
نقاشى روى بوم، مى‌‌توانستم روى سينه‌‌ام نقاشى كنم؟
04:35
So I paintedنقاشی شده 30 imagesتصاویر, one layerلایه at a time,
93
263439
2584
پس ٣٠ تصوير هم زمان روى يك بوم کشیدم،
04:38
one on topبالا of anotherیکی دیگر,
94
266023
1200
تماماً روى همديگر،
04:39
with eachهر یک pictureعکس representingنمایندگی an influenceنفوذ in my life.
95
267223
4500
با تصاويرى كه هر يك نمايانگر نفوذى در زندگى‌‌ام بود.
04:43
Or what if, insteadبجای of paintingرنگ آمیزی with a brushقلم مو,
96
271723
2652
يا چطور می‌شد اگر، بجاى نقاشى كردن با قلم‌مو،
04:46
I could only paintرنگ with karateکاراته chopsچپ? (Laughterخنده)
97
274375
2752
تنها مى‌‌توانستم با چوبهاى كاراته نقاشى كنم؟ (خنده)
04:49
So I'd dipسیب زمینی my handsدست ها in paintرنگ,
98
277127
1476
پس دستانم را توى رنگ كردم،
04:50
and I just attackedحمله کرد the canvasبوم,
99
278603
1420
و فقط به بوم حمله كردم،
04:52
and I actuallyدر واقع hitاصابت so hardسخت that I bruisedکبودی a jointمفصل in my pinkieپینکی
100
280023
2709
و راستش خيلى هم محكم ضربه زدم طوريكه مفصل انگشت كوچكم
04:54
and it was stuckگیر straightسر راست for a coupleزن و شوهر of weeksهفته ها.
101
282732
2932
كبود شد و چند هفته‌‌اى خم نمى‌‌شد.
04:57
(Laughterخنده) (Applauseتشویق و تمجید)
102
285664
3363
(خنده) (تشويق)
05:01
Or, what if insteadبجای of relyingتکیه بر on myselfخودم,
103
289027
4205
يا چطور مى‌‌شد عوض اینکه به خودم تكيه كنم
05:05
I had to relyتکیه on other people
104
293232
1933
مجبور بودم به ديگران تكيه كنم
05:07
to createايجاد كردن the contentمحتوا for the artهنر?
105
295165
2652
تا محتوايى براى هنر خلق كنم؟
05:09
So for sixشش daysروزها, I livedزندگی می کرد in frontجلوی of a webcamوبکم.
106
297817
2791
بنابراين براى شش هفته، جلوى وب كم زندگى كردم.
05:12
I sleptگذشته ی فعل خوابیدن on the floorکف and I ateخوردم takeoutبیرون بردن,
107
300608
2640
روى زمين خوابيدم و غذاى حاضرى خوردم،
05:15
and I askedپرسید: people to call me and shareاشتراک گذاری a storyداستان with me
108
303248
2305
و از آدمها خواستم كه به من زنگ بزنند و داستانى درباره
05:17
about a life-changingتغییر زندگی momentلحظه.
109
305553
2683
لحظات تغيير دهنده زندگى با من به اشتراك بگذارند.
05:20
Theirآنها storiesداستان ها becameتبدیل شد the artهنر
110
308236
2452
داستانهايشان هنر مى‌‌شد
05:22
as I wroteنوشت them ontoبه سوی the revolvingچرخش canvasبوم.
111
310688
3512
زمانيكه آنها را روى بومهاى چرخنده نوشتم.
05:26
(Applauseتشویق و تمجید)
112
314200
4465
(تشويق)
05:30
Or what if insteadبجای of makingساخت artهنر to displayنمایش دادن,
113
318665
4496
يا چطور مى‌‌شد اگر بجاى ساختن هنرى براى نمايش دادن،
05:35
I had to destroyاز بین رفتن it?
114
323161
2263
مجبور به نابوديش مى‌‌شدم؟
05:37
This seemedبه نظر می رسید like the ultimateنهایی limitationمحدودیت,
115
325424
2272
اينطور به نظر مى‌‌رسيد كه همانند محدوديت نهايى،
05:39
beingبودن an artistهنرمند withoutبدون artهنر.
116
327696
2492
هنرمند بدون هنر بودن است.
05:42
This destructionتخریب ideaاندیشه turnedتبدیل شد into a yearlongسالم projectپروژه
117
330188
2548
اين ايده نابودى به پروژ‌‌ه‌‌ يكساله‌‌اى تبديل شد كه
05:44
that I calledبه نام Goodbyeخداحافظ Artهنر,
118
332736
1353
آن را "خداحافظ هنر" ناميدم.
05:46
where eachهر یک and everyهرکدام pieceقطعه of artهنر had to be destroyedنابود after its creationایجاد.
119
334089
4696
جاييكه هر تكه‌‌ى هنرى بايد بعد از آفرينش، نابود مى‌‌شد.
05:50
In the beginningشروع of Goodbyeخداحافظ Artهنر, I focusedمتمرکز شده است on
120
338785
1491
در "آغاز خداحافظ هنر"، من بر روى نابودى اجبارى
05:52
forcedمجبور شدم destructionتخریب, like this imageتصویر of Jimiجیمی Hendrixهندریکس,
121
340276
2727
تمركز كردم، مثل اين تصوير جيمى هندريكس،
05:55
madeساخته شده with over 7,000 matchesمسابقات.
122
343003
2805
كه از ٧٫٠٠٠ چوب كبريت ساخته شد.
05:57
(Laughterخنده)
123
345808
1166
(خنده)
05:58
Then I openedافتتاح شد it up to creatingپدید آوردن artهنر that was destroyedنابود naturallyبه طور طبیعی.
124
346974
3189
سپس سراغ آفرينش نوعى از هنر رفتم كه بطور طبيعى نابود شده بود.
06:02
I lookedنگاه کرد for temporaryموقت materialsمواد,
125
350163
2613
دنبال مواد موقت گشتم،
06:04
like spittingتف کردن out foodغذا --
126
352776
2174
مثل تف كردن غذا--
06:06
(Laughterخنده) —
127
354950
4062
(خنده)--
06:11
sidewalkپیاده رو chalkگچ
128
359012
3213
گچ پياده‌‌رو
06:14
and even frozenمنجمد wineشراب.
129
362225
4536
و حتى شراب يخ‌‌زده.
06:18
The last iterationتکرار of destructionتخریب
130
366761
2061
"آخرين بازگويى نابودى"
06:20
was to try to produceتولید کردن something that didn't actuallyدر واقع existوجود دارد in the first placeمحل.
131
368822
4043
تلاشى بود در جهت توليد چيزى كه در واقع از ابتدا وجود نداشت.
06:24
So I organizedسازمان یافته است candlesشمع ها on a tableجدول, I litروشن است them, and then blewوزید them out,
132
372865
3343
بنابراين شمع‌هايى را روى ميز چيدم، روشنشان كردم، و بعد آنها را با فوت خاموش كردم،
06:28
then repeatedمکررا this processروند over and over with the sameیکسان setتنظیم of candlesشمع ها,
133
376208
3640
سپس اين رويه را دوباره و دوباره با همان سرى شمع‌ها تكرار كردم،
06:31
then assembledمونتاژ the videosفیلم های into the largerبزرگتر imageتصویر.
134
379848
3913
سپس ويديوها را توى تصويرى بزرگتر پياده كردم.
06:35
So the endپایان imageتصویر was never visibleقابل رویت as a physicalفیزیکی wholeکل.
135
383761
4519
پس آخرين تصوير بعنوان يك كل فيزيكى قابل رويت نبود.
06:40
It was destroyedنابود before it ever existedوجود داشت.
136
388280
3842
حتى قبل از اين كه وجود داشته باشد از بين رفته بود.
06:44
In the courseدوره of this Goodbyeخداحافظ Artهنر seriesسلسله,
137
392122
2486
در طى اين مجموعه "خداحافظ هنر"،
06:46
I createdایجاد شده 23 differentناهمسان piecesقطعات
138
394608
2832
٢٣ قطعه مختلف خلق كردم
06:49
with nothing left to physicallyاز لحاظ جسمی displayنمایش دادن.
139
397440
3312
با چيزى كه ديگر براى نمايش فيزيكى باقى نمى‌‌ماند.
06:52
What I thought would be the ultimateنهایی limitationمحدودیت
140
400752
2424
چيزى كه فكر مى‌‌كردم محدويت نهايى باشد
06:55
actuallyدر واقع turnedتبدیل شد out to be the ultimateنهایی liberationآزادی,
141
403176
2928
درواقع معلوم شد كه آزادى نهايى است،
06:58
as eachهر یک time I createdایجاد شده,
142
406104
2203
همه آن دفعاتى كه خلق مى‌‌كردم،
07:00
the destructionتخریب broughtآورده شده me back to a neutralخنثی placeمحل
143
408307
2012
نابودى من را به محلى خنثى باز مى‌‌گرداند
07:02
where I feltنمد refreshedتجدیدشده and readyآماده to startشروع کن the nextبعد projectپروژه.
144
410319
4285
جاييكه دوباره سرحال مى‌‌شدم و براى شروع پروژه بعدى آماده مى‌‌شدم.
07:06
It did not happenبه وقوع پیوستن overnightیک شب.
145
414604
2356
اين يك شبِ اتفاق نيفتاد.
07:08
There were timesبار when my projectsپروژه ها failedناموفق to get off the groundزمینی,
146
416960
2051
دفعاتى بود كه وقتى شروع پروژه‌‌هايم ناموفق بود،
07:11
or, even worseبدتر, after spendingهزینه کردن tonsتن of time on them
147
419011
2789
يا، حتى بدتر اينكه با صرف هزاران ساعت بر آنها
07:13
the endپایان imageتصویر was kindنوع of embarrassingشرم آور.
148
421800
2512
تصوير نهايى يك جورهايى شرم‌‌آور بود.
07:16
But havingداشتن committedمرتکب شده to the processروند, I continuedادامه یافت on,
149
424312
2720
اما با متعهد شدن به روند، ادامه دادم،
07:19
and something really surprisingشگفت آور cameآمد out of this.
150
427032
2011
و چيزيى واقعاً حيرت‌‌آور از اين بيرون آمد.
07:21
As I destroyedنابود eachهر یک projectپروژه,
151
429043
2966
با هر پروژه‌‌اى كه خراب مى‌‌كردم،
07:24
I was learningیادگیری to let go,
152
432009
2832
داشتم ياد مى‌‌گرفتم كه بگذارم بروند،
07:26
let go of outcomesنتایج, let go of failuresخرابی,
153
434841
3511
بيخيال نتايج و شكستها شوم،
07:30
and let go of imperfectionsنقص ها.
154
438352
2523
و به عيبها توجه نكنم.
07:32
And in returnبرگشت, I foundپیدا شد a processروند of creatingپدید آوردن artهنر
155
440875
2429
و بجايش، من روندى از خلق كردن هنر را يافتم
07:35
that's perpetualدائمی and unencumberedبدون تردید by resultsنتایج.
156
443304
4225
كه ابدى است و بواسط نتايج خراب نمى‌‌شود.
07:39
I foundپیدا شد myselfخودم in a stateحالت of constantثابت creationایجاد,
157
447529
2029
خودم را در وضعيت آفرينش مداوم يافتم،
07:41
thinkingفكر كردن only of what's nextبعد
158
449558
2498
تنها فكر كردن به اينكه بعدى چه هست
07:44
and comingآینده up with more ideasایده ها than ever.
159
452056
2896
و ايده‌‌هايى بيشتر از قبل داشتم.
07:46
When I think back to my threeسه yearsسالها away from artهنر,
160
454952
2485
وقتى به آن سه سالى كه از هنر دور بودم فكر مى‌‌كنم،
07:49
away from my dreamرویا, just going throughاز طریق the motionsحرکات,
161
457437
3251
اينكه در عوض تلاش براى يافتن روشى متفاوت براى ادامه آن رويا،
07:52
insteadبجای of tryingتلاش کن to find a differentناهمسان way to continueادامه دهید that dreamرویا,
162
460688
3752
از روبايم دور ماندم ، تنها بخاطر تالمات روحى و عاطفى،
07:56
I just quitترک, I gaveداد up.
163
464440
3200
فقط دست كشيدم، تسليم شدم.
07:59
And what if I didn't embraceپذیرفتن the shakeلرزش?
164
467640
3616
و چطور مى‌‌شد اگر لرزش را در آغوش نمى‌‌گرفتم؟
08:03
Because embracingدر آغوش گرفتن the shakeلرزش for me
165
471256
1197
زيرا در آغوش گرفتن لرزش برايم
08:04
wasn'tنبود just about artهنر and havingداشتن artهنر skillsمهارت ها.
166
472453
2640
فقط درباره هنر و داشتن مهارتهاى هنرى نيست.
08:07
It turnedتبدیل شد out to be about life, and havingداشتن life skillsمهارت ها.
167
475093
4435
واضح است كه درباره زندگيست، و داشتن مهارتهاى زندگى.
08:11
Because ultimatelyدر نهایت, mostاکثر of what we do
168
479528
2511
زيرا نهايتاً، بيشتر آنچه كه انجام مى‌‌دهيم
08:14
takes placeمحل here, insideداخل the boxجعبه, with limitedمحدود resourcesمنابع.
169
482039
5572
اينجا رخ مى‌‌دهد، به روش قديمى، با منابعى محدود.
08:19
Learningیادگیری to be creativeخلاقانه withinدر داخل the confinesمحدود می شود of our limitationsمحدودیت ها
170
487611
3669
آموختن اينكه در چهارچوب محدوديتهايمان خلاق باشيم
08:23
is the bestبهترین hopeامید we have to transformتبدیل ourselvesخودمان
171
491280
4079
بهترين آرزوست و بايد خودمان را تغيير دهيم
08:27
and, collectivelyمجموعا, transformتبدیل our worldجهان.
172
495359
3865
و، در مجموع، جهانمان را دگرگون كنيم.
08:31
Looking at limitationsمحدودیت ها as a sourceمنبع of creativityخلاقیت
173
499224
4168
نگاه كردن به محدوديتها بعنوان منبعى از خلاقيت
08:35
changedتغییر کرد the courseدوره of my life.
174
503392
2856
مسير زندگيم را تغيير داد.
08:38
Now, when I runاجرا کن into a barrierمانع
175
506248
1691
حالا، وقتى به مانعى بر می‌خورم
08:39
or I find myselfخودم creativelyخلاقانه stumpedسقوط کرد,
176
507939
3109
يا وقتهايى كه مى‌‌بينم خلاقيتم ته كشيده
08:43
I sometimesگاه گاهی still struggleتقلا,
177
511048
1554
گاهى وقتها هنوز تقلا مى‌‌كنم،
08:44
but I continueادامه دهید to showنشان بده up for the processروند
178
512602
2094
اما به حضورم در اين رويه ادامه مى‌‌دهم
08:46
and try to remindیادآوری کن myselfخودم of the possibilitiesامکانات,
179
514696
3497
و تلاش مى‌‌كنم ممكنها را يادآورى كنم،
08:50
like usingاستفاده كردن hundredsصدها of realواقعی, liveزنده wormsکرم ها to make an imageتصویر,
180
518193
4595
مثل استفاده كردن از صدها كِرم زنده واقعى براى ساختن يك تصوير،
08:54
usingاستفاده كردن a pushpinخمپاره to tattooخال کوبی a bananaموز,
181
522788
4387
استفاده كردن از پونز براى خالكوبى كردن يك موز،
08:59
or paintingرنگ آمیزی a pictureعکس with hamburgerهمبرگر greaseگریس.
182
527175
6023
يا رنگ كردن يك تصوير با روغن همبرگر.
09:05
(Laughterخنده)
183
533198
1854
(خنده)
09:07
One of my mostاکثر recentاخیر endeavorsتلاش می کند
184
535052
1607
در يكى از آخرين تلاش‌هايم این بود که
09:08
is to try to translateترجمه کردن the habitsعادات of creativityخلاقیت that I've learnedیاد گرفتم
185
536659
3444
سعى كردم عادتهايى از خلاقيت را كه ياد گرفته بودم را
09:12
into something othersدیگران can replicateتکثیر.
186
540103
3184
به چيزى كه ديگران بتوانند از آن كپى بردارند، ترجمه كنم.
09:15
Limitationsمحدودیت ها mayممکن است be the mostاکثر unlikelyبعید است of placesمکان ها
187
543287
3857
محدوديتها شايد در غير ممكن‌‌ترين جاها
09:19
to harnessمهار کردن creativityخلاقیت, but perhapsشاید
188
547144
3394
خلاقيت را تحت كنترل درآورند، اما احتمالاً
09:22
one of the bestبهترین waysراه ها to get ourselvesخودمان out of rutsرات,
189
550538
3670
يكى از بهترين راهها براى بيرون أوردن خودمان از توى گل است،
09:26
rethinkدوباره فکر کن categoriesدسته بندی ها and challengeچالش acceptedپذیرفته شده normsهنجارها.
190
554208
3903
درباره گروه بنديها دوباره فكر كنيد و هنجارهاى پذيرفته شده را به چالش بكشيد.
09:30
And insteadبجای of tellingگفتن eachهر یک other to seizeتصاحب کردن the day,
191
558111
3859
و بجاى اينكه به همديگر بگوييم لحظه رو بچسب،
09:33
maybe we can remindیادآوری کن ourselvesخودمان everyهرکدام day
192
561970
3963
شايد مى‌‌توانيم هر روز بخودمان يادآورى كنيم
09:37
to seizeتصاحب کردن the limitationمحدودیت.
193
565933
2514
كه محدوديت را بچسب.
09:40
Thank you.
194
568447
1467
متشكرم.
09:41
(Applauseتشویق و تمجید)
195
569914
5277
(تشويق)
Translated by Leila Ataei
Reviewed by soheila Jafari

▲Back to top

ABOUT THE SPEAKER
Phil Hansen - Multimedia artist
Taking a cue from his own artistic journey, Phil Hansen challenges us to spark our creativity by thinking inside the box.

Why you should listen

As an art student, Phil Hansen’s intense style of pointillism led to a tremor in his hand and a diagnosis of nerve damage. Devastated, he dropped out and lost his way ... until a neurologist suggested he “embrace the shake.” That piece of advice tweaked Hansen’s point of view and sent him on a quest to invent different approaches to making art by embracing personal and universal limitations.

Hansen challenged himself to create art using unconventional materials (dandelion puffs, matches, live worms, hamburger grease) and canvases (a stack of Satrbucks cups, his torso, bananas). The resulting time-lapse videos of his creative processes are his meta-art, showing that art is action, not just results. Through an integrated view of what sparks creativity, Hansen has devoted himself to teaching others the approaches to creativity that have changed both his outlook and his artistic endeavors. You can read more in his 2012 book, Tattoo a Banana.

Hansen has just started a new project via Kickstarter, inviting people to share their stories of overcoming limitations with him. Anyone who calls him at 651-321-4996 and tells him their story will become a part of the work, the creation of which is watchable on a live feed

More profile about the speaker
Phil Hansen | Speaker | TED.com

Data provided by TED.

This site was created in May 2015 and the last update was on January 12, 2020. It will no longer be updated.

We are currently creating a new site called "eng.lish.video" and would be grateful if you could access it.

If you have any questions or suggestions, please feel free to write comments in your language on the contact form.

Privacy Policy

Developer's Blog

Buy Me A Coffee