Chieh Huang: Confessions of a recovering micromanager
چی یه هوانگ: اعترافات یک مدیر ذرهبینی درحال بهبود
Chieh Huang is cofounder and CEO of Boxed.com, a company that's disrupting the wholesale shopping club experience. Full bio
Double-click the English transcript below to play the video.
is talk to you about micromanagement
شما در مورد مدیریت ذرهبینی صحبت کنم
over the last few years of my life.
یک مدیر ذره بینی بودن، یاد گرفتهام.
مدیریت ذرهبینی چیست؟
great, wonderful, imaginative people --
افراد عالی، شگفتانگیز و خلاق است--
فونتی استفاده کنند.
چنین چیزی گفته است؟
that deal with Times New Roman,
را با فونت Times New Roman ببندیم،
Helvetica اصرار کردی--
that we probably see in ourselves
وقتیکه زیر مدیریت ذرهبینی هستیم
you've ever been in your life, right?
زندگیتان بودهاید فکر کنید،
you stayed the latest at work,
در محل کار ماندهاید،
came home from a road trip,
زمینی برگشتهاید،
looking over your shoulder,
که کسی بالای سرتان بوده،
نظارت میکرده است.
when she's over right?
در خانه ما هست.
data to support this.
حمایت از این وجود دارد.
انگلیس انجام شده است.
بیمارستان را انتخاب کردند،
برایشان گذاشتند
their next 12-hour shift all alone,
بعدی از نوبتشان را تنها باشند،
they asked them, "Do you feel fatigued?"
«آیا احساس خستگی میکنید؟»
was actually really interesting.
واقعاً جالب بود.
the people who moved the most
احساس خستگی را داشتند، لزوماً
تحرک زیادی داشتند
that didn't have control over their jobs.
کنترلی بر شغلشان نداشتند،
isn't really effective,
ذرهبینی واقعاً کارآمد نیست،
تعریفمان غلط است؟
wonderful, imaginative people
انگیز و خلاق را بیاوریم
میخواهیم جذب کنیم--
you probably don't even need to ask.
احتمالاً نیازی به پرسیدنشان ندارید.
your luggage stolen at the airport?"
بارهایت در فرودگاه دزدیده شوند؟»
been asked, right?
از من نپرسیدهاند،
یک مدیر پرسیده است،
غیرخلاق را استخدام کنی؟»
dull and unimaginative people?"
we better back it up with data.
است که با داده از حرفم پشتیبانی کنم.
در گوشه و کنار کشور --
of people around the country --
کشور پرسیدیم--
dull and unimaginative people?
غیر خلاق را استخدام کنید؟
dull and unimaginative people.
غیر خلاق را استخدام کنیم.
understand the question --
سؤال را نفهمیدهاند--
dull and unimaginative people.
کودن و غیر خلاق را جذب کنند.
and so why do we do this still then?
پس چرا هنوز هم اینگونه رفتار میکنیم؟
really, really simple
چیزی واقعاً ساده است.
and have actually felt.
میدانیم و آن را حس کردهایم.
into an organization --
یک سازمان درمیآییم--
it could be a law firm,
باشد، یک موسسه حقوقی،
it could be anything --
باشد، یا هر چیز دیگر--
of the totem pole, right?
اوج قدرت نرسیده، درست است؟
at doing the work,
دادن کار خوب هستید،
are all great micromanagers.
مدیران ذرهبینی خوبی هستید.
if you're really good at it,
واقعاً در آن خوب باشید،
people doing the work.
کسانی که کار میکنند هم میکنید.
what happens after that?
اتفاقی بعد از آن میافتد؟
who manage the people doing the work,
کار را انجام میدهند را مدیریت میکنند.
over the output of your job.
کار را از دست میدهید.
دسته اول دیدهام.
called Boxed in our garage,
در گاراژمان تأسیس کردم،
I know it doesn't seem like much --
چندان زیاد به نظر نمیرسد--
washer in the back --
با فشار در پشت داریم--
when we started this,
بسیار به من افتخار میکرد
she was really proud of me --
واقعاً به من افتخار میکرد--
and I'm pretty sure she had her phone up
مطمئنم که تلفنش را برداشته بود
"Oh, is John from Harvard still single?"
از هاروارد هنوز مجرد است؟»
gone wrong in the beginning,
که در ابتدا اشتباه پیش رفته بود،
mobile commerce is going to be big,
تجارت موبایلی بزرگ خواهد شد.
were going to change over time,
مصرفی در حال تغییر بود،
that you don't want to lug home --
دوست ندارید حمل کنید را بگیریم-
of Oreo cookies but the 24-pack
بلکه بسته ۲۴ تایی
of toilet paper but the 48-pack --
توالت بلکه بسته ۴۸ تایی--
much like a warehouse club would do
مثل باشگاههای کلیفروشی
ارسال نمیکنند.
که ما انجام دادیم.
"OK, this printer is taking forever, man.
این پرینتر تا ابد وقت میبرد.»
that would delight the customer
که مشتری را سر ذوق آورد
keep smiling," you know?
لبخند بزن،»
لذت ببر»
را دوست داریم.»
the monotony of the job as well
کار را نیز از بین برد
and packing all of the boxes,
بستهبندی میکردم،
for eight, nine, 10, 12 hours a day
نه ده، دوازده ساعت انجام میدادم
of millions of dollars worth of stuff,
دلار کالا فروختیم،
really, really quickly.
my role started to change, too.
نیز شروع به تغییر کرد.
من بستهبندی را
doing all the work,
who picked and packed,
آوری و بستهبندی میکردند،
را مدیریت میکردم
picking and packing.
بندی را مدیریت میکردند.
who manage the departments
میکنم که بخشها را مدیریت میکنند
the people picking and packing.
بستهبندی را مدیریت میکنند.
in time, I lost control.
را از دست دادم.
all of these customers with these notes.
را با این یادداشتها سر ذوق آوردیم.
write these notes anymore,
اما دیگر نمیتوانم آنها را
how to write these notes.
چطور این یادداشتها را بنویسند.
what you should write,
کار ببرند، چه چیزی را باید بنویسند،
this has to be that big.
آنیکی آنقدر بزرگ باشد.
of raising morale
in the fulfillment center
در مرکز بستهبندی درواقع تبدیل به
and people started complaining to HR.
به شکایت به منابع انسانی کردند.
has got to get out of my hair, OK?
دست ازسرم بردارد، خب؟ میدانم چطور
لعنتی را بنویسم.»
we said, "OK, you know?
گفتیم، «بسیار خب، میدانید؟
انگیز را استخدام کردیم،
that's 'delight the customer,'
<شاد کردن مشتری> را بدهیم، به آنها
and that's these notes -- have at it."
یادداشتها هستند-- سعیات را بکن.»
was actually pretty startling.
واقعاً شگفتانگیز بود.
یادداشتها را گرفتند
these really ornate minimurals on them.
کوچک جذاب روی آنها کردند.
you'd get really fun notes like this:
یادداشتهای بامزهای مثل این میگرفتند:
if they bought a bigger size,
سایز بزرگتری را خریدند،
went off the rails a few times.
چند بار از کنترل خارج شد،
"Thx, thx," all the time,
فقط مینوشت «مرسی، ممنون»
my boss used to write that to me,"
عادت داشت که این را برایم بنویسد،»
things on the other side.
جالبی هم داشتیم.
اندازه خلاق شدند.
we sell everything in bulk:
ما همهچیز را کلی میفروشیم:
big packs of toilet paper,
بزرگ دستمال توالت،
و بیسکوییتهای اوریو.
of contraception,
پیشگیری از بارداری میفروشیم،
کاندوم میفروشیم، خب؟
40-pack of condoms.
بزرگسالیم--بستههای ۴۰ تایی کاندوم
four 40-packs of condoms --
از کاندوم سفارش داده بود--
که آنها سفارش دادند،
"I know how to delight the customer."
چطور این مشتری را شاد کنم.»
or to promote him, but he's still there.
او ترفیع دهیم، اما هنوز بین ماست.
را دوست دارند.»
a little bit off the rails
از کنترل خارج شد
conflicted in all of this.
احساس تعارض میکردم.
that I counted on being here,
وجود داشته باشد که قبلا روی آن
a really bad sense of humor,
واقعاً حس شوخطبعی بدی دارم،
was conflicted, right?
من واقعاً در تعارض بودم، خب؟
we started doing things
به اجرای کارهایی کردیم که
of our core mission
رسالت اصلی ما نبود
در آن شکست خوردند.
should we let them fail?
ها اجازه دهیم شکست بخورند؟
we should celebrate failure.
شکست را جشن بگیریم.
that says, "Let's celebrate failure."
میگوید، «بیایید شکست را جشن بگیریم.»
if we would go all the way there,
اگر قرار است که کار را تمام کنیم،
"Hey, Chieh, you failed last quarter,
چی یه، سه ماه قبل را خراب کردی،
این را نگفته.
an organization like that,
چنین سازمانی هستید،
to sit in on that meeting.
آن نشست حاضر باشم.
many people celebrate failure,
زیادی شکست را جشن بگیرند،
is actually pretty necessary
که تا حدی ضروری
that you give them at hand.
را که به آنها سپردهای انجام دهند.
be seen as a milestone
صورت مرحلهای مهم
سمت موفقیت باشد.
مدیریت غیر ذرهبینی
that you might fail more often,
بیشتر شکست خواهید خورد،
and it's pretty great.
دیدیم و نسبتاً زیاد است.
سپردیم و گفتیم،
cost millions of dollars to build,
میلیونها دلار هزینه داشته،
نوار نقاله داریم،
کار را انجام دهید؟
without spending millions of dollars?"
دلار بازده را بالا ببرید؟»
this is not photoshopped,
-- این فتوشاپ نشده،
what format it needed to be.
بسازند، به چه صورتی باید باشد،
the first prototype:
نمونه را ساختند:
stereoscopic cameras, lidar systems.
و رادارهای نوری را
the efficiency of a conveyor belt
نقاله را دوچندان میکند
of a conveyor belt.
برای یک نقاله دیگر.
just stop with engineers.
مهندسان صدق نمیکند.
get the word out; do the right thing."
مطلع کن، کار درست را انجام بده.»
on the marketing team.
را در گروه بازاریابیمان داریم.
we doing about the pink tax?"
برای مالیات صورتی چه میکنیم؟»
what is this pink tax?"
مالیات صورتی چیست؟»
it's really interesting.
داد، واقعاً جالب است.
that in 32 states across America,
در ۳۲ ایالت در سراسر امریکا،
on women's products
کالاهای لوکس را تحمیل میکنیم
are taxed like luxury goods items.
مالیات اقلام لوکس گرفته میشود
که به همسرم بگویم--
bring some pads on the way home,"
و گفت، «هی، عزیزم،
there's a trade war going on,
که در جنگ تجاری هستیم،
but next month I promise --
اما برای ماه بعد قول میدهم--
جالب است این است که الآن--
they rebate the tax
امور مالی، آنها مالیات را
that we unfairly have to collect.
سراسر کشور بازگرداندند.
you might be thinking,
زمان، شاید فکر میکنید،
of not micromanaging?"
بینی مدیریت نکردن چیست؟»
the Pink Tax" campaign.
صورتی» را اجرا نکردم.
taking all the credit for it.
و مالک تمام اعتبار آن هستم.
and takes all the credit for it.
و مالک تمام اعتبار است.»
He's really got it down."
کارش را عالی انجام داده است.
100 percent pat,
مورد مدیریت نمیدانم،
the most fundamentally challenging lesson
چیزی را که مجبور بودهام یاد بگیرم
to micromanagement ...
ذرهبینی وجود دارد...
ABOUT THE SPEAKER
Chieh Huang - EntrepreneurChieh Huang is cofounder and CEO of Boxed.com, a company that's disrupting the wholesale shopping club experience.
Why you should listen
Started in Chieh Huang's garage five years ago, Boxed now has hundreds of employees in facilities all over the United States. Since the garage, the company has sold hundreds of millions of dollars of products and has raised over a quarter billion dollars in funding to date. Forbes named Boxed one of the next "billion-dollar startups."
Prior to Boxed, Huang served as the CEO of Astro Ape, one of the first mobile social gaming studios. His personal honors include being named to Bloomberg 50 (Bloomberg Businessweek's 50 people to watch in 2018), National Retail Federation's list of "People Shaping Retail’s Future, Crain's "40 Under 40" and Goldman Sachs's list of "100 Most Intriguing Entrepreneurs." He is a graduate of The Johns Hopkins University and received his JD from Fordham University.
Chieh Huang | Speaker | TED.com