Drew Philp: My $500 house in Detroit -- and the neighbors who helped me rebuild it
درو فیلپ: خانه ۵۰۰ دلاری من در دیترویت -- و همسایههایی که کمکم کردند تا دوباره بسازمش
Drew Philp is the author of "A $500 House in Detroit: Rebuilding an Abandoned Home and an American City," a memoir of rebuilding a former abandoned home while finding his place in his city, country, race and generation. Full bio
Double-click the English transcript below to play the video.
in Detroit for 500 dollars.
۵۰۰ دلار در دیترویت خریدم.
no plumbing, no electricity
و برق نداشت
10,000 pounds of garbage,
of a Dodge Caravan,
ماشین کاروان دوج بود،
تکهتکه شده بود.
وسایل گرمایش زندگی کردم،
multiple times to gunshots,
از خواب عمیق پریدم،
وحشی قرار گرفتم
داشتند مدرسهای متروکه را
from an abandoned school
that school down.
از جا کنده شد.
that your hear about.
شما در موردش میشنوید.
وجود دارد.
که امیدوار کنندهتر،
برای شهرهایی ارائه کند
themselves everywhere.
برای بازسازیشان در تلاشند.
necessarily adhere to conventional wisdom
لزوماً با دستورالعملهای مرسوم
در دو کلمه خلاصه میشود:
boils down to two words:
until I lived there.
قدرت درک آن را نداشتم.
no job and no money,
و دوستی به دیترویت رفتم،
like everyone else was moving out.
دیگران مشغول ترک آنجا بودند.
باقی ماند.
of the elementary-aged children.
بچههای دبستانی میشد.
was down to less than 800,000.
حالا به کمتر از ۸۰۰ هزار نفر رسید.
is that people didn't go very far.
است که مردم خیلی دورتر نمیرفتند.
metro area itself
کلان شهری دیترویت
since the '70s.
تقریباً ثابت ماند.
just went to the suburbs,
ترک کردند به حومه شهر رفتند،
of the city deteriorated,
از شهر متروکه شده بود،
as 40 square miles of abandoned land --
بیش از ۱۰۰ کیلومتر مربع رها شدند --
and agentless "deindustrialization,"
مبهم و نامعلومی مثل «صنعتزدایی»
with two structures:
را میتوان دو چیز دانست:
governmental subsidies
مالی کلان دولتی
infrastructure and home loans,
خانههای حومه شهر،
ترغیب میکرد،
jobs and education dollars.
مشاغل و تحصیلات را هم برد.
only certain people could leave.
عدهی معینی میتوانند شهر را ترک کنند.
separate city and suburbs,
شهر و حومه شهر ، سفید و سیاه
از خیابانهای شهری
of racist housing practices
تبعیض نژادپرستانهی صنعت مسکن
bombed 10 school buses
۱۰ اتوبوس مدرسه را بمبگذاری کردند
integrated students.
رنگینپوست با آنها جابهجا نشوند.
the most racially segregated metro area
تقسیمبندیشدهترین منطقههای کلان شهری
در میشیگان بزرگ شدم،
blue-collar family.
I wanted to do something --
50 percent of college graduates
که پس از فارغالتحصیلی
my fancy college education at home
کالجم را در خانه انجام بدهم
American philosopher named Grace Lee Boggs
«گِرِیس لی باگز»
میکرد را خوانده بودم،
نمیتوانم فراموش کنم.
that I ever did was to stay put."
انجام دادم ماندن بود»
indelibly tie me to the city
به صورت دایمی به شهر وصل کند
to these walls and freeways.
به آزادراهها و دیوارها.
weren't available to everyone,
برای همه در دسترس نبود،
to do this without them
بدون اونها انجام بدم
بر ضد شهری بپردازم
over my childhood with power tools.
دوران کودکیم سایه افکنده بود.
in a neighborhood called Poletown.
به اسم «پلتاون» پیدا کردم.
had descended.
of crippled, abandoned structures
ویران آرایش آن را بهم میزد
with well-kept homes.
و خانههای پایدارشان.
from the baseball stadium downtown,
از استادیوم بیسبال مرکز شهر،
بافتی روستایی داشت.
cardboard boxes left in the rain;
میماندند که زیر باران مانده باشد؛
with wide-open shells
دیوارهای فرو افتاده
I remember were the rosebushes,
یادم مییاد بوتههای رز است،
over tumbled-down fences,
روی حصارها را پوشانده بودند،
رسیدگی نشده بودند.
I boarded it up
آن روزها و من نوسازیاش کردم
and further decay.
و بلایای طبیعی جلوگیری کرده باشم.
from the county in a live auction.
در یک مزایده آن را خریدم.
فرض کرده بودم.
نمیتوانستم اشتباه کنم.
how offensive that is.
که چقدر سخت بوده.
was to add my voice to the chorus,
که صدایم را به جمع اضافه کنم،
یادداشت برداری کنم.
the neighborhood hadn't died.
that was difficult to see
که اگر آنجا زندگی نمیکردی
to an incredibly resourceful,
عدهای فوقالعاده مبتکر،
and incredibly resilient community.
و کاملاً مسئولیتطلب بود.
the power of radical neighborliness.
قدرت دوستی افراطی را تجربه کردم.
on my house before moving in,
قبل از نقل مکان بهش کار میکردم،
inside Poletown,
زندگی کردم،
named Paul Weertz.
به اسم «پاول ورتز» تأسیس شده بود.
in a Detroit public school
به مادران باردار
the young women to raise their children
بزرگکردن بچهها به زنان جوان
و حیوانات را یاد بدهد.
for pregnant teens is about 40 percent,
برای نوجوانان باردار نزدیک ۴۰ درصد هست
it was often above 90,
این نرخ بیش از ۹۰ درصد بود،
to his block in Poletown,
به بلوک خودش در «پلتاون» آورد،
for more than 30 years,
when they were abandoned,
and neighbors to stay
و همسایههاش را قانع کرد آنجا بمانند
to buy their own and fix them up.
خانه را بخرند و بازسازی کنند.
now only hold one or two houses,
حالا فقط یک یا دو خانه باقی است،
to the power of community,
برای قدرت همبستگی مردم،
of one's own surroundings --
live next to white hipsters
روشنفکران سفیدپوست زندگی میکنند
از جنگلهای بلیز (در آمریکای مرکزی)
from the jungles of Belize,
wasn't just black and white,
دیترویت فقط سیاه و سفید نیست،
when it's encouraged.
میتواند افزونتر شود.
for the farm animals on the block,
به جمعآوری یونجه میپردازند،
a small group of people can get done
چقدر میتواند نتیجه بگیرد
yet practical ideas.
در عین حال عملی چقدر هست.
behind Paul's block burning down,
پشت بلوک پاول میسوزد،
with trash and despair,
پر شود از زباله و نا امیدی،
creating a giant circular garden
یک باغ بزرگ مدور میسازند
beehives and garden plots
و زمینهای باغچه
یکی از آن را بخواهد،
can often be assets.
چالشهای ما اغلب سرمایه ما هستند.
with renewable energy and urban farming
و انرژیهای تجدیدپذیر را تجربه میکنند
and discoveries to others,
با دیگران به اشتراک میگذارند،
have to beg the government
مجبور به گدایی از دولت
left her front door unlocked
در ورودی خود را قفل نکرده گذاشت
and dangerous cities in America
شهرهای آمریکا
whenever I needed to go to work,
بتوانم دوش بگیرم،
the beam on my own house
تیرچهای را داخل خانهام افراشته کنم
recycling factory down the street
متروکه پایین خیابان جدا کردم
was left standing --
پابرجا نمانده نبود --
showed up to help lift it, Amish style.
را به رسم امیش (خانهچوبی) نصب کنیم.
that grows into a worldview
که به یک جهانبینی رشد مییابد
rebuilt in ways that respect humanity
به شکلی که انسان و محیط زیست را
to create the world anew together
ساختن جهانی تازه را با هم داریم
وقتی دولتمردان از آن امتناع میکنند.
when our governments refuse.
don't hear much about.
در موردش خیلی نشنیدهاید.
خراب شده از یک سو
the ruin porn on one hand
saving the city on the other.
نجات میدهند از سویی دیگر.
the same mistakes of the past.
تکرار اشتباهات گذشته جایی ندارد.
دارم دنبالش میگردم --
I didn't know I was looking for --
back to cities are looking for.
به دنبالش بودند.
another word for true community,
برای یک جامعهی ایدهآل است.
built over years and irreplaceable.
شکل گرفته و غیرقابل تعویض است.
from the ashes of despair,
ناامیدی بالا میکشد،
of those who fled are returning,
فرار کرده بودند، برمیگردند،
is reaching most Detroiters,
رنسانس اکثر دیترویتیها را فراگرفته،
areas of the city.
that have been in Detroit for generations
در دیترویت زندگی میکردند
houses in Detroit
a violation of human rights.
حقوق بشر نامیده است.
has been foreclosed in the city,
about the size of Buffalo, New York.
جمعیت بوفالو، نیویورک
a crisis of personal responsibility;
یک بحران با مسولیت شخصی نیست،
و زیر پرچم این رنسانس،
is now returning to the city itself
to go anywhere in Detroit
completely made of white people.
که کاملا سفیدپوست بودند.
این امر میسر است.
for conventional economic resurgence.
اقتصادی معمول پرداخت میکنیم.
two classes of citizens,
دو طبقه شهروندی،
and slick advertisements
و بیلبوردهای تبلیغاتی
to tens of thousands of people
نفر را قطع کردیم
comes at the cost of community,
جامعه هزینهبردار میشود،
who have lost their homes
از دست دادهاند
آسیب نمیخورند،
of our own humanity as well.
نیز میشکند.
واقعاً آزاد باشیم
واقعاً راحت باشیم،
we aren't inadvertently contributing
که سهواً به نابودی دوبارهی جامعه
on these problems for years.
deputizing themselves
به نمایندگی از خودشان
for those who have lost access to it.
دسترسیشان به آب قطع شد.
engaging in civil disobedience
برای قطع انشعابها،
مشارکت کردند.
foreclosed homes for their inhabitants
تخلیهشده را دوباره برای ساکنانش میخرند
on forced sales through social media
داوطلبانه به مبارزه با اطلاعرسانی نادرست
to raise the beams
در نصب تیرچههای
those with privilege,
افراد با استعداد که اکنون،
به شهرها هستند،
به جوامع حاضر
a small group of neighbors decides
گروه کوچک همسایهها تصمیم میگیرد
in our own communities.
برای ایفا کردن در جامعه پیدا کنیم.
of the world that you want to live in.
جهانی باشد که دوست دارید در آن زندگی کنید.
who know the problems best --
که مشکلات را به بهترین نحو میشناسند --
because I have lived it.
چون زندگیش کردم.
maligned cities in the world.
هر کجا هستید انجام دهید.
or plumbing or carpentry --
یا لوله کشی یا نجاری --
of what it means to be a neighbor.
در هرآنچه که معنایش همسایگی است.
abandoned house into a home.
تبدیل به جای زندگی کرده است.
ABOUT THE SPEAKER
Drew Philp - Journalist, screenwriterDrew Philp is the author of "A $500 House in Detroit: Rebuilding an Abandoned Home and an American City," a memoir of rebuilding a former abandoned home while finding his place in his city, country, race and generation.
Why you should listen
Drew Philp is a freelance writer living in his rehabbed house and most often covers inequity in the Midwest for the Guardian. He has hitchhiked the Rustbelt to speak with average Americans about changing manhood and walked to Cleveland from Detroit to speak to postindustrial trump supporters in pursuit of stories. Philp has also been published in BuzzFeed, The Detroit Free Press, De Correspondent and other national and international outlets.
In 2009, Philp bought an abandoned house in Detroit with no windows, plumbing or electricity, which was filled with 10,000 pounds of trash. Living without heat for nearly two years, fighting wild packs of dogs, and harvesting materials from the often burning neighborhood, Philp repaired the house with his own hands and the help of his dynamic community. He lives there with his dog Gratiot.
Philp has also hitchhiked the US, co-taught a class on race to all white students at the University of Michigan, written scripts in the film industry and taught for many years inside prisons and juvenile justice institutions across the state. His accolades include the Stuart and Vernice Gross award for literature, an 11th Hour Food and Farming Fellowship facilitated by Michael Pollan and a 2017 Kresge Arts in Detroit fellowship.
Drew Philp | Speaker | TED.com