ABOUT THE SPEAKER
Eldra Jackson III - Educator
Eldra Jackson III works daily to connect to his most authentic self -- and his calling is to support others in doing the same.

Why you should listen

Eldra Jackson III is a spiritual warrior who lives a passion of "saving lives one circle at a time." After living most of his life devoid of emotions and coming face-to-face with the reality of dying behind bars, he came to a point of self-inquiry, seeking answers as to how his life had spiraled into a mass of destruction set upon self and others. From this point, the space was made to save his life.

Today, Jackson works to bring his spiritual medicine into the world while simultaneously guiding others to tap into their own internal salve and help identify wounds. Through his intensive awareness work, he is on a mission to show the world what's possible as each person does their own internal examination to begin the path towards emotional and psychic health. Learn more about him in the documentary The Work.

More profile about the speaker
Eldra Jackson III | Speaker | TED.com
TEDWomen 2018

Eldra Jackson: How I unlearned dangerous lessons about masculinity

الدرا جکسون: چگونه من درس‌های خطرناک مردانگی را فراموش نمی‌کنم

Filmed:
1,574,463 views

در گفتاری قدرتمند، مربی الدرا جکسون سوم چگونگی فراموش نکردن درس‌های خطرناک مردانگی را از طریق حلقه درونی ، سازمانی که حلقه درمانی را برای مردان زندانی اداره می‌کند، به اشتراک می‌گذارد. اکنون او به درمان دیگران با ایجاد یک تصور جدید از معنای یک مرد سالم و کامل بودن کمک می‌کند. او می‌گوید:‌«چالش ریشه کن کردن این چرخه‌ی بی‌سوادی احساسی و تفکر گروهی است ».
- Educator
Eldra Jackson III works daily to connect to his most authentic self -- and his calling is to support others in doing the same. Full bio

Double-click the English transcript below to play the video.

پسران بزرگ گریه نمی‌کنند.
00:14
Bigبزرگ boysپسران don't cryگریه کردن.
0
2135
1738
00:17
Suckخورد it up.
1
5217
1187
قورتش بده.
00:19
Shutتعطیل up and rubمالش دادن some dirtخاک on it.
2
7558
1674
خفه شو و بهش غلبه کن.
00:22
Stop cryingگریان before I give you
something to cryگریه کردن about.
3
10462
2674
قبل از اینکه بهانهٔ گریهٔ واقعی را بهت
بدهم گریه کردن را تمام کن.
00:26
These are just a fewتعداد کمی of the phrasesعبارات
4
14258
1858
این‌ها فقط بخشی از عباراتی هستند
00:28
that contributeمشارکت
to a diseaseمرض in our societyجامعه,
5
16140
3174
که مشارکت در بیماری جامعهٔ ما دارند،
00:31
and more specificallyبه طور مشخص, in our menمردان.
6
19338
1959
و مخصوصا، در مردان ما.
00:34
It's a diseaseمرض that has come
to be knownشناخته شده as "toxicسمی masculinityمردانگی."
7
22595
4074
این یک بیماری است که به تازگی به عنوان
"مردانگی سمی " شناخته می‌شود .
00:40
It's one I sufferedرنج a chronicمزمن caseمورد of,
8
28044
2547
بیماریی که من نمونهٔ مزمن آن بودم،
00:42
so much so that I spentصرف شده 24 yearsسالها
of a life sentenceجمله in prisonزندان
9
30615
4659
به طوری که ۲۴ سال از زندگی‌ام را به خاطر
00:47
for kidnappingآدم ربایی, robberyسرقت,
and attemptedتلاش murderآدم کشی.
10
35298
3045
آدم ربایی، دزدی، و مبادرت به قتل
محکوم به زندان شدم.
00:52
Yetهنوز I'm here to tell you todayامروز
that there's a solutionراه حل for this epidemicبیماری همه گیر.
11
40298
3801
ولی اینجا هستم تا امروز به شما بگویم
که راه حلی برای این بیماری فراگیرهست.
00:57
I know for a factواقعیت the solutionراه حل worksآثار,
because I was a partبخشی of humanانسان trialsآزمایش های.
12
45494
4015
من حقیقتا راه‌های درمانی را می‌دانم،
چون من جزیی از آزمایش‌های بشری بودم.
01:03
The solutionراه حل is a mixtureمخلوط of elementsعناصر.
13
51239
2357
راه حل یک ترکیب از جزئیات است.
01:06
It beginsشروع می شود with the willingnessتمایل
to look at your beliefاعتقاد systemسیستم
14
54496
3667
با تمایل به دیدن سیستم اعتقادی شما
شروع می‌شود
01:10
and how out of alignmentهم ترازی it is
15
58187
2250
و چگونگی خروج ازمعیار‌های آن
01:12
and how your actionsاقدامات
negativelyمنفی است impactتأثیر not just yourselfخودت,
16
60461
3291
و چگونه عملکرد‌های منفی شما
نه فقط به خودتان ضربه می‌زند،
01:15
but the people around you.
17
63776
1304
بلکه به اطرافیانتان هم ضربه می‌زند.
01:18
The nextبعد ingredientجزء is the willingnessتمایل
to be vulnerableآسیب پذیر with people
18
66349
4040
جزء بعدی تمایل به آسیب پذیر بودن
به وسیلهٔ افرادی است
01:23
who would not just supportحمایت کردن you,
but holdنگه دارید you accountableپاسخگو.
19
71522
3523
که نه تنها تو را حمایت نمی‌کنند، بلکه
تو را پاسخگو می‌دانند.
01:28
But before I tell you about this,
20
76839
1642
اما قبل از اینکه درباره این
به شما بگویم،
01:30
I need to let you know
that in orderسفارش to shareاشتراک گذاری this,
21
78505
3302
لازم است بدانید که درصورت
به اشتراک گذاری این،
01:34
I have to bareلخت my soulروح in fullپر شده.
22
82846
2626
من باید به روحم لعنت بفرستم.
01:38
And as I standایستادن here,
23
86267
2047
و همینطور که اینجا ایستادم،
01:40
with so manyبسیاری eyesچشم ها fixedدرست شد on me,
24
88338
1809
با چشمان زیادی که به من دوخته شده،
01:43
I feel rawخام and nakedبرهنه.
25
91238
2401
احساس بی‌تجربگی و عریانی دارم.
01:48
When this feelingاحساس is presentحاضر,
26
96046
1644
وقتی این احساس به وجود می‌آید،
01:49
I'm confidentمطمئن that the nextبعد phaseفاز
of healingشفا دادن is on the horizonافق,
27
97714
3840
مطمئن می‌شوم که فاز بعدی
شفا یافتن به زودی اتفاق می‌افتد،
01:55
and that allowsاجازه می دهد me
to shareاشتراک گذاری my storyداستان in fullپر شده.
28
103422
2277
و به من اجازه می‌دهد که داستانم
را کامل به اشتراک بگذارم.
01:59
For all appearances'حضور' sakeمنظور,
I was bornبدنیا آمدن into the idealایده آل familyخانواده dynamicپویا:
29
107362
4927
به صورت عرفی، من در یک
خانوادهٔ ایده‌آل پرانرژی به دنیا آمدم:
02:04
motherمادر, fatherپدر, sisterخواهر, brotherبرادر.
30
112805
2134
مادر، پدر، خواهر، برادر.
02:07
Berthaبرتا, EldraEldra Jrجونیور., TaydamaTaydama and EldraEldra IIIIII.
31
115671
4952
برثا، الدرا کوچیکه، تایداما و الدرا سوم.
02:12
That's me.
32
120647
1150
این من هستم.
02:14
My fatherپدر was a Vietnamویتنام veteranکهنه سرباز
who earnedبه دست آورده a Purpleرنگ بنفش Heartقلب
33
122978
3009
پدرم کهنه سرباز ویتنامی بود که
نشان نظامی جانبازی کسب کرده بود
02:18
and madeساخته شده it home to find love,
marryازدواج کن, and beginشروع his ownخودت broodبرادرزاده.
34
126011
4032
و به خانه برگشت تا عشق بیابد، ازدواج کند،
و جوجه کشی‌اش را راه بیاندازد.
02:23
So how did I windباد up servingخدمت life
in the Californiaکالیفرنیا prisonزندان systemسیستم?
35
131273
3253
پس چگونه زندگی من به سیستم زندانهای
کالیفرنیا ختم شد؟
02:28
Keepingنگه داشتن secretsاسرار,
36
136066
1270
رازداری کردن،
02:30
believingباور کردن the mantraمارتا
that bigبزرگ boysپسران don't cryگریه کردن,
37
138527
2635
بخاطر این باور که پسرهای بزرگ
گریه نمی‌کنند،
02:34
not knowingدانستن how to displayنمایش دادن any emotionهیجانی
confidentlyبا اطمینان other than angerخشم,
38
142594
4111
ندانستن چگونگی ابراز با اطمینان
هرگونه احساسات غیر از خشم،
02:41
participatingشرکت کننده in athleticsورزشکاری
39
149199
1476
مشارکت ورزشی
02:42
and learningیادگیری that the greaterبزرگتر
the performanceکارایی on the fieldرشته,
40
150699
2853
و آموختن اینکه برای اجرای بهتر
در زمین،
02:45
the lessکمتر the need to worryنگرانی
about the rulesقوانین off it.
41
153576
2538
لازم نیست نگران قوانین آن باشی.
02:48
It's hardسخت to pinپین down
any one specificخاص ingredientجزء
42
156486
2826
سخته که همهٔ جزئیات ریز را
02:51
of the manyبسیاری symptomsعلائم that ailedمرطوب me.
43
159336
2506
از تمام علائمی که من را
آزرده کرد مشخص کنم.
02:55
Growingدر حال رشد up as a youngجوان blackسیاه maleنر
in Sacramentoساکرامنتو, Californiaکالیفرنیا in the 1980s,
44
163613
4102
بعنوان جوان سیاه پوستی که در ساکرامنتو،
کالیفرنیا در ده ۱۹۸۰، بزرگ می‌شد
02:59
there were two groupsگروه ها
I identifiedشناخته شده است as havingداشتن respectتوجه:
45
167739
2857
دو گروه مورد احترام را شناخته بودم:
03:03
athletesورزشکاران and gangstersگانگستر ها.
46
171555
2438
ورزشکارها و گانگستر‌ها.
03:07
I excelledفوق العاده است in sportsورزش ها,
47
175463
1513
من در ورزش عالی بودم،
03:10
that is untilتا زمان a friendدوست and I choseانتخاب کرد to take
his mom'sمامان carماشین for a joyridejoyride and wreckخراب کردن it.
48
178210
4531
که تا قبل از این بود با دوستم ماشین مادرش
را برای دوردور ببریم و خرابش کنیم.
03:16
With my parentsپدر و مادر havingداشتن to splitشکاف
the costهزینه of a totaledمجموعا vehicleوسیله نقلیه,
49
184502
3171
با والدینم مجبور به تقسیم
قیمت کل ماشین شدیم،
03:20
I was relegatedکاهش یافته است to a summerتابستان
of householdلوازم منزل choresکارها and no sportsورزش ها.
50
188555
4873
من به یک کار سخت مستخدمی در تابستان
مجبورشدم و بدون ورزش.
03:26
No sportsورزش ها meantبه معنای no respectتوجه.
51
194873
2222
بدون ورزش یعنی بدون احترام بودن.
03:30
No respectتوجه equaledبرابر است no powerقدرت.
52
198592
2400
بی‌احترام بودن برابر بود با بی قدرت بودن.
03:34
Powerقدرت was vitalحیاتی to feedخوراک my illnessبیماری.
53
202103
3365
قدرت برای بیماری من حیاتی بود.
03:38
It was at that pointنقطه the decisionتصمیم گیری
to transitionگذار from athleteورزشکار to gangsterگانگستر
54
206129
6223
این نقطهٔ عطف تصمیم من برای
تبدیل شدن از ورزشکار به گانگستر بود
03:44
was madeساخته شده and doneانجام شده so easilyبه آسانی.
55
212376
2417
که به سادگی گرفته شد و به نتیجه رسید.
03:48
Earlyزود life experiencesتجربیات had setتنظیم the stageمرحله
for me to be well-suitedمناسب
56
216199
4190
تجارب زودهنگام زندگی برای من
مراحلی ساخت تا آب دیده شوم
03:54
to objectifyobjectify othersدیگران,
57
222080
1643
در نظر دیگران،
03:57
actعمل کن in a sociallyاجتماعی detachedجدا mannerشیوه,
58
225635
2323
فعالیت بصورت رفتار جدای از اجتماع،
03:59
and aboveدر بالا all elseچیز دیگری, seekبه دنبال to be viewedمشاهده شده
as in a positionموقعیت of powerقدرت.
59
227982
3817
و به علاوهٔ همه این‌ها، جستجو برای
در موضع قدرت بودن.
04:05
A senseاحساس of powerقدرت
60
233721
1296
حس قدرت
04:07
(Sighsآه)
61
235499
2880
(آه)
04:11
equaledبرابر است strengthاستحکام in my environmentمحیط,
62
239331
2501
برابر است با قدرت در حیطهٔ من،
04:13
but more importantlyمهم است,
it did so in my mindذهن.
63
241856
2173
ولی مهمترین آن، در ذهن من
خیلی اهمیت داشت.
04:16
My mindذهن dictatedدیکته شده my choicesگزینه های.
64
244916
1991
ذهن من به انتخاب هایم دیکته می‌کرد.
04:20
My subsequentمتعاقب choicesگزینه های put me
on the fastسریع trackمسیر to prisonزندان life.
65
248138
3507
انتخاب‌های بعدی‌ام مرا به سرعت به زندگی
در زندان سوق داد.
04:25
And even onceیک بار in prisonزندان,
I continuedادامه یافت my historyتاریخ
66
253278
2794
و حتی یک بار در زندان، من
به گذشته ام ادامه دادم
04:28
of runningدر حال اجرا over the rightsحقوق of othersدیگران,
67
256096
2078
با نادیده گرفتن حقوق دیگران،
04:32
even knowingدانستن that that
was the placeمحل that I would dieمرگ.
68
260220
3320
حتی با دانستن اینکه آنجا
جایی بود که می‌توانستم بمیرم.
04:35
Onceیک بار again, I woundزخم up
in solitaryمنفرد، مجد، تنها، منزوی، انفرادی confinementمحکومیت
69
263564
3295
یک بار دیگر، در محکومیت انفرادی
زخمی شدم
04:39
for stabbingچاقوزنی anotherیکی دیگر prisonerزندانی
nearlyتقریبا 30 timesبار.
70
267748
2770
بخاطر چاقو زدن به زندانی دیگر
حدود ۳۰ بار .
04:44
I'd gottenدریافت کردم to a placeمحل where I didn't careاهميت دادن
how I livedزندگی می کرد or if I diedفوت کرد.
71
272403
3349
من وارد مکانی شده بودم که اهمیت نمی‌دادم
زنده بمانم یا حتی بمیرم.
04:49
But then, things changedتغییر کرد.
72
277946
1385
ولی بعد، اوضاع تغییر کرد.
04:52
One of the bestبهترین things
that happenedاتفاق افتاد in my life to that pointنقطه
73
280340
2858
از بهترین چیز‌هایی که در
زندگی‌ام اتفاق افتاد تا به آن لحظه
04:55
was beingبودن sentارسال شد to Newجدید FolsomFolsom Prisonزندان.
74
283222
1853
فرستادن من به زندان نیو فولسوم بود.
04:57
Onceیک بار there, I was approachedنزدیک شدم
to joinپیوستن a groupگروه calledبه نام Insideداخل Circleدایره.
75
285789
4453
یکبار آنجا، من به گروهی که حلقهٔ درونی
نامیده می‌شد دستیابی پیدا کردم.
05:03
Initiallyابتدا, I was hesitantتردید to joinپیوستن a groupگروه
referredمعرفی شده to around the yardحیاط
76
291693
3969
در ابتدا، من از پیوستن به گروه که
در حیاط حلقه زده بودند اجتناب کردم
05:07
as "hug-a-thugآغوش قاتل."
77
295686
1789
بعنوان "آغوش - یک - قاتل " .
05:09
(Laughterخنده)
78
297499
3236
(خنده)
05:12
Initiallyابتدا, yeah, that was a little much,
79
300759
4712
اساسا، بله، یکم زیاد بود،
05:17
but eventuallyدر نهایت, I overcameغلبه کرد my hesitancyhesitancy.
80
305495
2478
ولی در نهایت، بر تردید خودم غلبه کردم.
05:20
As it turnedتبدیل شد out, the circleدایره was
the visionچشم انداز of a man namedتحت عنوان Patrickپاتریک Nolanنولان,
81
308803
5707
بعدا معلوم شد، حلقه زیر نظر مردی به نام
پاتریک نولان بود،
05:26
who was alsoهمچنین servingخدمت life
82
314534
1934
که او هم در زندانی بود
05:28
and who had grownرشد کرد sickبیمار and tiredخسته شدم
of beingبودن sickبیمار and tiredخسته شدم
83
316492
4346
و بیماررشد کرده بود و از
این بیماری خسته شده بود
05:32
of watchingتماشا کردن us killکشتن one anotherیکی دیگر
84
320862
1776
و از دیدن کشتن ما به دست
همدیگر خسته شده بود
05:35
over skinپوست colorرنگ,
85
323598
1293
ورای رنگ پوست،
05:37
ragپارچه colorرنگ,
86
325931
1159
رنگ لباس،
05:40
beingبودن from Northernشمال
or Southernجنوب Californiaکالیفرنیا,
87
328870
2818
از شمالی‌ترین یا جنوبی‌ترین جای
کالیفرنیا آمده باشی،
05:44
or just plainجلگه breathingنفس كشيدن
in the wrongاشتباه directionجهت on a windyباد day.
88
332878
3182
یا فقط از روزگاری که بر وفق مرادت نیست
شاکی باشی.
05:49
Circleدایره time is menمردان sittingنشسته with menمردان
89
337416
2729
زمان حلقه زدن مردان با مردان می‌نشینند
05:52
and cuttingبرش دادن throughاز طریق the bullshitمزخرف,
90
340169
1635
و چرت و پرت می‌گویند،
05:55
challengingچالش برانگیز structuralساختاری waysراه ها of thinkingفكر كردن.
91
343287
2389
ساختار‌های فکری را به چالش می‌کشند.
05:58
I think the way that I think
92
346346
1834
هر جور دلم می‌خواست فکر می‌کردم
06:00
and I actعمل کن the way that I actعمل کن
93
348204
1575
و هرجور دلم می‌خواست عمل می‌کردم
06:02
because I hadn'tتا به حال نیست questionedپرسیدم that.
94
350874
1666
چون مورد بازخواست قرار نمی‌گرفتم.
06:06
Like, who said I should see a womanزن
walkingپیاده روی down the streetخیابان,
95
354104
2919
مثلا، چه کسی گفته بود من باید زنی
را در حال قدم زدن در خیابان ببینم،
06:10
turnدور زدن around and checkبررسی out her backsideعقب?
96
358555
1992
برگردم و پشتش را ببینم؟
06:13
Where did that come from?
97
361531
1230
از کجا نشأت گرفته بود؟
06:15
If I don't questionسوال that,
I'll just go alongدر امتداد with the crowdجمعیت.
98
363864
3238
اگرنمی پرسیدم که، من هم همراه جمعیت
رد می‌شدم.
06:21
The locker-roomlocker-room talk.
99
369706
1364
گفتگوی مبتذل - عامیانه.
06:23
In circleدایره, we sitنشستن
and we questionسوال these things.
100
371896
2953
در حلقه، ما می‌نشستیم و از
این جور چیزها می‌پرسیدیم.
06:26
Why do I think the way that I think?
101
374873
1868
چرا من اینجوری فکر می‌کنم؟
06:28
Why do I actعمل کن the way that I actعمل کن?
102
376765
1710
چرا من اینجوری عمل می‌کنم؟
06:31
Because when I get down to it,
I'm not thinkingفكر كردن,
103
379087
2539
چون وقتی به آن موقعیت برسم،
فکر نمی‌کنم،
06:34
I'm not beingبودن an individualفردی,
104
382340
1570
من منحصر به فرد نیستم،
06:35
I'm not takingگرفتن responsibilityمسئوليت for who I am
105
383934
2642
من مسئولیت شخصی خودم را به عهده نمی‌گیرم
06:38
and what it is I put into this worldجهان.
106
386600
1913
و هرچه هست در این دنیا انجام می‌دهم.
06:42
It was in a circleدایره sessionجلسه
that my life tookگرفت a turnدور زدن.
107
390233
2951
در جلسهٔ حلقه بود که نوبت زندگی من رسید.
06:45
I rememberیاد آوردن beingبودن askedپرسید: who I was,
108
393208
2357
یادم می‌آید از من پرسیده شد که
چه کسی بودم،
06:47
and I didn't have an answerپاسخ,
109
395589
1421
و من پاسخی نداشتم،
06:49
at leastکمترین not one that feltنمد honestصادقانه
110
397913
1858
حداقل یک حسی که صادقانه باشد
06:51
in a roomاتاق fullپر شده of menمردان
who were seekingبه دنبال truthحقیقت.
111
399795
3042
در اتاقی که پر از مردانی بود که
جویای حقیقت بودند.
06:54
It would have been easyآسان to say,
112
402861
1743
به آسانی می‌شد گفت،
06:56
"I'm a Bloodخون,"
113
404628
1712
«من عضو باند بلاد (خون)هستم ،»
06:58
or, "My nameنام is Vegasوگاس,"
114
406364
2232
یا ، «اسم من وگاس است ،»
07:01
or any numberعدد of facadesنما
I had manufacturedساخته to hideپنهان شدن behindپشت.
115
409396
3388
یا هر تعداد از نما‌های خارجی که ساخته بودم
تا زیرش پنهان شم.
07:05
It was in that momentلحظه and in that venueمحل
that the jigجیگ was up.
116
413651
4111
در آن لحظه و آن محل بود که لو رفتم.
07:11
I realizedمتوجه شدم that as sharpتیز
as I believedمعتقد I was,
117
419362
2413
دریافتم که آنقدرها که
فکر می‌کنم تیز نیستم،
07:13
I didn't even know who I was
118
421799
2085
حتی نمی‌دانستم چه کسی بودم
07:15
or why I actedعمل کرد the way that I actedعمل کرد.
119
423908
1985
یا چرا آن عملکرد‌ها را داشتم.
نمی‌توانستم در اتاقی بایستم که پر از مردانی
که جویای خدمت و حمایت بودند
07:21
I couldn'tنمی توانستم standایستادن in a roomاتاق fullپر شده of menمردان
who were seekingبه دنبال to serveخدمت and supportحمایت کردن
120
429007
4095
07:25
and presentحاضر an authenticمعتبر me.
121
433126
1944
و یک نسخهٔ معتبر از خودم ارائه دهم.
07:29
It was in that momentلحظه
that I graduatedفارغ التحصیل شد to a placeمحل withinدر داخل
122
437825
3315
در آن لحظه بود که من محک زده شدم
در مکانی
07:33
that was readyآماده for transformationدگرگونی.
123
441164
1780
که آمادهٔ تغییرات بود.
07:36
For decadesچند دهه,
124
444317
1724
برای دهه‌ها،
07:38
I keptنگه داشته شد beingبودن the victimقربانی of molestationمزمن
at the handsدست ها of a babysitterپرستار بچه a secretراز.
125
446065
4090
قربانی آزار بوسیلهٔ پرستاربچه بودم
و مثل یک راز پنهانش کرده بودم.
07:43
I submittedارسال شده to this underزیر the threatتهدید
of my youngerجوانتر sisterخواهر beingبودن harmedآسیب دیده.
126
451277
3675
با تهدید مجبور به اینکار بودم که به خواهر
کوچکترم آسیب نرسد.
07:46
I was sevenهفت, she was threeسه.
127
454976
1967
من هفت ساله بودم، او سه ساله بود.
07:50
I believedمعتقد it was my responsibilityمسئوليت
to keep her safeبی خطر.
128
458281
3111
باور داشتم که این مسئولیت من است
که از او محافظت کنم.
07:56
It was in that instantفوری
129
464620
2166
در آن لحظه بود که
07:58
that the seedsدانه were sownکاشت
for a long careerحرفه of hurtingصدمه زدن othersدیگران,
130
466810
4222
بذر آزاردادن دیگران برای مدت طولانی
در من کاشته شد،
08:03
be it physicalفیزیکی, mentalذهنی or emotionalعاطفی.
131
471056
2833
خواه فیزیکی، روحی یا احساسی.
08:07
I developedتوسعه یافته, in that instantفوری,
132
475604
3039
من تغییر کردم، در آن لحظه،
08:11
at sevenهفت yearsسالها oldقدیمی,
133
479707
1591
در هفت سالگی،
08:13
the beliefاعتقاد that going forwardرو به جلو in life,
134
481322
1871
باور اینکه در طول زندگی،
08:15
if a situationوضعیت presentedارایه شده itselfخودش
where someoneکسی was going to get hurtصدمه,
135
483217
4479
اگر یک موقعیت جوری فراهم شود که
کسی بخواهد آسیب ببیند،
08:19
I would be the one doing the hurtingصدمه زدن.
136
487720
1809
من کسی باشم که آسیب می‌زند.
08:22
I alsoهمچنین formulatedفرموله شده the beliefاعتقاد
that lovingبا محبت put me in harm'sآسیب way.
137
490520
4350
همچنین باور این علاقه مرا در موقعیت
سخت قرار می‌دهد.
08:27
I alsoهمچنین learnedیاد گرفتم that caringمراقبت
about anotherیکی دیگر personفرد madeساخته شده me weakضعیف.
138
495874
3960
همچنین آموختم که توجه به دیگران
من را ضعیف می‌کند.
08:33
So not caringمراقبت, that mustباید equalبرابر strengthاستحکام.
139
501376
2746
پس بی توجهی، مساوی قوی ترشدن است.
08:38
The greatestبزرگترین way to maskماسک
a shakyتکان دهنده senseاحساس of selfخود
140
506110
2745
بهترین راه پوشاندن احساس ضعف خود
08:40
is to hideپنهان شدن behindپشت a falseنادرست airهوا of respectتوجه.
141
508879
2143
پنهان کردن آن در پس فضای
احترام الکی است.
08:44
Sittingنشسته in circleدایره
resemblesشبیه است sittingنشسته in a fireآتش.
142
512480
2579
نشستن در حلقه به نشستن در آتش
شباهت دارد.
08:47
It is a crucibleبوته that can and does breakزنگ تفريح.
143
515654
2826
مثل بوته آزمایش است که توانایی شکستن دارد.
08:52
It brokeشکست my oldقدیمی senseاحساس of selfخود,
144
520542
2126
احساس قدیمی که به خودم داشتم را شکست،
08:55
diseasedبیمار valueارزش systemسیستم
145
523573
3211
سیستم ارزشمند را بی تأثیر کرد
08:58
and way of looking at othersدیگران.
146
526808
1699
و روش نگرش به دیگران.
09:02
My oldقدیمی staleبیات modesحالت ها of thinkingفكر كردن
were invitedدعوت کرد into the openباز کن
147
530245
4710
طرز تفکرات کهنهٔ من به
گشایش روی آوردند
09:06
to see if this
is who I wanted to be in life.
148
534979
2182
که ببینند آیا این کسی است که
می‌خواستم در زندگی شوم.
09:10
I was accompaniedهمراه by skilledماهر facilitatorsتسهیل کننده
149
538112
2526
من با مرشد‌های ماهر همراه شده بودم
09:12
on a journeyسفر into the depthsعمق of myselfخودم
150
540662
2729
در سفری به اعماق خودم
09:15
to find those woundedمجروح partsقطعات
that not only festeredغوطه ور شد
151
543415
4636
تا قسمت‌های زخم خوردهٔ خودم را بیابم
که نه تنها فاسد شده بودند
09:20
but seepedنفوذ کرد out to createايجاد كردن
unsafeناامن spaceفضا for othersدیگران.
152
548075
3293
بلکه در جریان هم بودند تا فضای نامطمئنی
را برای بقیهٔ قسمت‌ها خلق کنند.
09:25
At timesبار, it resembledشبیه به an exorcismبی رحمانه,
153
553957
3024
در زمانها ی قدیم، شبیه جن گیری بود،
09:29
and in essenceذات, it was.
154
557005
1941
و اساسا، بود.
09:30
There was an extractionاستخراج
of oldقدیمی, diseasedبیمار waysراه ها of thinkingفكر كردن,
155
558970
4352
بیرون کشیدن طرز تفکرات بیمار و
قدیمی بود،
09:35
beingبودن and reactingواکنش نشان دادن
156
563346
2634
کنش و واکنش
09:38
and an infusionتزریق of purposeهدف.
157
566004
1672
و القای هدف.
09:40
Sittingنشسته in those circlesحلقه ها savedذخیره my life.
158
568775
2134
نشستن در آن حلقه‌ها زندگی من را نجات داد.
09:44
I standایستادن here todayامروز as a testamentعهدنامه
to the factواقعیت of the powerقدرت of the work.
159
572749
4477
امروز اینجا ایستادم به عنوان نماد
حقیقی قدرت کار.
09:53
I was paroledparoled in Juneژوئن 2014,
160
581241
2833
در ژوئن ۲۰۱۴ با قید وثیقه آزاد شدم،
09:56
followingذیل my thirdسوم hearingشنیدن before a panelپانل
of formerسابق law-enforcementاجرای قانون officialsمقامات
161
584098
4064
به دنبال سومین محاکمه‌ام قبل ازاینکه هیئتی
متشکل از مقامات اجرای قانون
10:00
who were taskedوظیفه with determiningتعیین کردن
my currentجاری threatتهدید levelسطح to societyجامعه.
162
588186
3682
که وظیفه‌شان تشخیص دادن درجه تهدید
اخیر من برای جامعه بود.
10:05
I standایستادن here todayامروز for the first time
sinceاز آنجا که I was 14 yearsسالها oldقدیمی
163
593079
5135
من امروز اینجا ایستاده ام برای اولین بار
از زمان ۱۴ سالگی
10:10
not underزیر any formفرم of stateحالت supervisionنظارت.
164
598238
2475
بدون هیچگونه وضعیت نظارتی.
10:13
I'm marriedمتاهل to a tremendousفوق العاده
womanزن namedتحت عنوان Hollyهالی,
165
601211
2239
من با یک خانم خوب به اسم هالی ازدواج کردم،
10:15
and togetherبا یکدیگر, we are raisingبالا بردن two sonsپسران
166
603474
2173
و با هم، دو پسر را پرورش می‌دهیم
10:17
who I encourageتشويق كردن to experienceتجربه
emotionsاحساسات in a safeبی خطر way.
167
605671
5151
که دلگرم تجربهٔ احساسی در یک
محیط امن شوم.
10:24
I let them holdنگه دارید me when I cryگریه کردن.
168
612053
2771
من می‌گذارم وقتی گریه می‌کنم
هوای من را داشته باشند.
10:26
They get to witnessشاهد me
not have all the answersپاسخ ها.
169
614848
3293
آن‌ها بدون اینکه تمام پاسخ‌ها را بدانند
شاهد من هستند.
10:30
My desireمیل is for them to understandفهمیدن
170
618165
2245
خواستهٔ من از آن‌ها این است
که درک کنند
10:32
that beingبودن a man is not
some machismoماشین caricatureکاریکاتور,
171
620434
3532
که یک مرد واقعی بودن
کاریکاتور مردانه خشن نیست،
10:36
and that characteristicsمشخصات
usuallyمعمولا definedتعریف شده است as weaknessesنقاط ضعف
172
624990
4199
و آن مشخصاتی که معمولا به عنوان
ضعف تعریف می‌شود
10:41
are partsقطعات of the wholeکل healthyسالم man.
173
629213
2007
قسمتی از کل یک مرد سالم است.
10:44
So todayامروز, I continueادامه دهید to work
not just on myselfخودم,
174
632066
3142
بنایراین امروز، من به کارم ادامه می‌دهم
نه تنها برای خودم،
10:47
but in supportحمایت کردن of youngجوان malesمردانه
in my communityجامعه.
175
635232
2667
بلکه برای حمایت از مردان جوان
در جامعه ام.
10:51
The challengeچالش is to eradicateریشه کن کردن this cycleچرخه
176
639225
3111
چالش ریشه کن کردن این چرخه
10:56
of emotionalعاطفی illiteracyبیسوادی and groupthinkگروهی فکر کن
177
644986
2529
از بی سوادی احساسی و تفکر گروهی است
10:59
that allowsاجازه می دهد our malesمردانه to continueادامه دهید
to victimizeقربانی کردن othersدیگران as well as themselvesخودشان.
178
647539
5285
که به مردان ما اجازه می‌دهد به قربانی کردن
دیگران بعلاوه خودشان ادامه دهند.
11:05
As a resultنتيجه of this,
179
653475
2148
در نتیجه این،
11:07
they developتوسعه newجدید waysراه ها
of how they want to showنشان بده up in the worldجهان
180
655647
3950
آن‌ها راه‌های جدیدی را که می‌خواهند
در جهان حضور پیدا کنند را دگرگون کردند
11:11
and how they expectانتظار this worldجهان
to showنشان بده up on theirخودشان behalfاز طرف.
181
659621
2769
و چگونگی انتظارات‌شان از این جهان
برای حضور در نیمهٔ دیگر وجودشان.
11:15
Thank you.
182
663303
1151
متشکرم.
11:16
(Applauseتشویق و تمجید)
183
664478
4180
(تشویق)
Translated by Nastaran Hasanizadeh
Reviewed by Leila Ataei

▲Back to top

ABOUT THE SPEAKER
Eldra Jackson III - Educator
Eldra Jackson III works daily to connect to his most authentic self -- and his calling is to support others in doing the same.

Why you should listen

Eldra Jackson III is a spiritual warrior who lives a passion of "saving lives one circle at a time." After living most of his life devoid of emotions and coming face-to-face with the reality of dying behind bars, he came to a point of self-inquiry, seeking answers as to how his life had spiraled into a mass of destruction set upon self and others. From this point, the space was made to save his life.

Today, Jackson works to bring his spiritual medicine into the world while simultaneously guiding others to tap into their own internal salve and help identify wounds. Through his intensive awareness work, he is on a mission to show the world what's possible as each person does their own internal examination to begin the path towards emotional and psychic health. Learn more about him in the documentary The Work.

More profile about the speaker
Eldra Jackson III | Speaker | TED.com

Data provided by TED.

This site was created in May 2015 and the last update was on January 12, 2020. It will no longer be updated.

We are currently creating a new site called "eng.lish.video" and would be grateful if you could access it.

If you have any questions or suggestions, please feel free to write comments in your language on the contact form.

Privacy Policy

Developer's Blog

Buy Me A Coffee