ABOUT THE SPEAKER
Diane Benscoter - Deprogrammer
Diane Benscoter, an ex-Moonie, is now invested in finding ways to battle extremist mentalities and their potentially deadly consequences.

Why you should listen

At 17, Diane Benscoter joined The Unification Church -- the religious cult whose members are commonly known as “Moonies.” After five long years, her distressed family arranged to have her deprogrammed. Benscoter then left The Unification Church, and was so affected by her experience that she became a deprogrammer herself. She devoted her time to extracting others from cults, until she was arrested for kidnapping. The shock of her arrest caused her to abandon her efforts for almost 20 years.

Now, after decades of research and study, Diane has begun to speak about her experiences. She recently completed a memoir describing her years as a member of The Unification Church and as a deprogrammer.

Furthermore, she has embarked on a new project to define “extremist viral memetic infections”. She believes that defining extremism as a memetic infection, from a cognitive neurological perspective, might allow us to develop better memes that would inoculate against the memes of extremist thought. These inoculating memes could prevent the spread of extremist viral memetic infections and their inherent dangers.

More profile about the speaker
Diane Benscoter | Speaker | TED.com
TED2009

Diane Benscoter: How cults rewire the brain

مونی سابق، داين بنسکوتر: فرقه‌ها چگونه می‌اندیشند

Filmed:
1,248,922 views

دایِن بنسکوتر درباره چگونگی عضويتش در فرقه مونی‌ها صحبت می‌کند، و اينکه چگونه پنج سال آزگار در این فرقه ماند. او ديدگاهی نفوذی از فرقه‌ها و جنبش‌های افراطی با ما در میان می‌گذارد، و روش تفکر جدیدی در مورد مشکلزاترین کشمکش‌های امروز بشر پیش رو می‌نهد.
- Deprogrammer
Diane Benscoter, an ex-Moonie, is now invested in finding ways to battle extremist mentalities and their potentially deadly consequences. Full bio

Double-click the English transcript below to play the video.

00:18
My journeyسفر to comingآینده here todayامروز
0
0
4000
سفری که من را امروز به اينجا رسانده است
00:22
startedآغاز شده in 1974.
1
4000
2000
در سال ۱۹۷۴ آغاز شد.
00:24
That's me with the funnyخنده دار glovesدستکش.
2
6000
3000
اون منم که دستکش‌های خنده‌دار پوشيده.
00:27
I was 17 and going on a peaceصلح walkراه رفتن.
3
9000
3000
من ۱۷ سالم بود و به يک راهپيمایی صلح می‌رفتم.
00:30
What I didn't know thoughگرچه, was mostاکثر of those people, standingایستاده there
4
12000
3000
غافل از اينکه بيشتر افرادی که آنجا ايستاده بودند
00:33
with me, were Mooniesمونیز.
5
15000
2000
در کنار من، مونی بودند.
00:35
(Laughterخنده)
6
17000
4000
(خنده)
00:39
And withinدر داخل a weekهفته
7
21000
2000
و در عرض يک هفته
00:41
I had come to believe
8
23000
2000
من به جایی رسيده بودم که اعتقاد داشتم
00:43
that the secondدومین comingآینده of Christمسیح had occurredرخ داده است,
9
25000
3000
ظهور دوباره مسيح اتفاق افتاده،
00:46
that it was Sunآفتاب Myungمونگ Moonماه,
10
28000
2000
و او همان سان ميونگ مون (Sun Myung Moon) هست،
00:48
and that I had been speciallyبه خصوص chosenانتخاب شده and preparedآماده شده by God
11
30000
4000
و اينکه من به طور ویژه از جانب خداوند برگزیده شده و آماده گشته‌ام
00:52
to be his discipleشاگرد.
12
34000
2000
تا مريد او باشم.
00:54
Now as coolسرد as that soundsبرای تلفن های موبایل,
13
36000
2000
با وجود اينکه به نظر چيز خیلی باحالی میاد،
00:56
my familyخانواده was not that thrilledهیجان زده with this.
14
38000
2000
اما خانواده‌ام زياد با این مسئله ذوق نکرده بود.
00:58
(Laughterخنده)
15
40000
2000
(خنده)
01:00
And they triedتلاش کرد everything they could to get me out of there.
16
42000
2000
و هر کاری که از دست‌شان برمی‌آمد انجام دادند تا من را از آنجا بيرون بکشند.
01:02
There was an undergroundزیرزمینی railroadراه آهن of sortsانواع
17
44000
2000
يک جور راه فرار زيرزمينی بود
01:04
that was going on duringدر حین those yearsسالها. Maybe some of you rememberیاد آوردن it.
18
46000
3000
که آن سال‌ها برقرار بود. شايد بعضی از شما يادتان بيايد.
01:07
They were calledبه نام deprogrammersبرنامه نویسان.
19
49000
3000
به آنها برنامه‌زدايان می‌گفتند.
01:10
And after about fiveپنج long yearsسالها
20
52000
6000
و بعد از حدود پنج سال طولانی
01:16
my familyخانواده had me deprogrammedبرنامه ریزی شده.
21
58000
2000
خانواده‌ام موفق شد من را برنامه‌زدایی کند.
01:18
And I then becameتبدیل شد a deprogrammerبرنامه نویسی.
22
60000
5000
و بعد از آن خودم يکی از برنامه‌زدايان شدم.
01:23
I startedآغاز شده going out on casesموارد.
23
65000
2000
شروع کردم به رفتن برای مأموريت‌ها.
01:25
And after about fiveپنج yearsسالها of doing this,
24
67000
4000
و بعد از حدود پنج سال کار برنامه‌زدایی
01:29
I was arrestedبازداشت شد for kidnappingآدم ربایی.
25
71000
4000
به اتهام آدم‌ربایی دستگير شدم.
01:33
Mostاکثر of the casesموارد I wentرفتی out on
26
75000
2000
بيشتر مأموريت‌هایی که می‌رفتم
01:35
were calledبه نام involuntaryغیر داوطلبانه.
27
77000
2000
غيرداوطلبانه نامیده می‌شدند.
01:37
What happenedاتفاق افتاد was that the familyخانواده
28
79000
2000
اتفاقی که می‌افتاد اين بود که خانواده فرد
01:39
had to get theirخودشان lovedدوست داشتنی onesآنهایی که some safeبی خطر placeمحل somehowبه نحوی.
29
81000
3000
بايد عزيزشان را به نحوی به يک جای امن می‌بردند.
01:42
And so they tookگرفت them to some safeبی خطر placeمحل.
30
84000
4000
و خب آنها را به يک جای امن می‌بردند.
01:46
And we would come in and talk to them, usuallyمعمولا for about a weekهفته.
31
88000
3000
و ما وارد می‌شديم و با آنها صحبت می‌کرديم، معمولا برای حدود يک هفته.
01:49
And so after this happenedاتفاق افتاد,
32
91000
4000
و خب بعد از اينکه من را گرفتند
01:53
I decidedقرار بر این شد it was a good time to turnدور زدن my back on this work.
33
95000
4000
مصمم شدم که زمان خوبی است تا این کار را ترک کنم.
01:57
And about 20 yearsسالها wentرفتی by.
34
99000
5000
و حدود ۲۰ سال گذشت.
02:02
There was a burningسوزش questionسوال thoughگرچه that would not leaveترک کردن me.
35
104000
3000
ولی يک سوال جانسوز مانده بود که من را رها نمی‌کرد.
02:05
And that was, "How did this happenبه وقوع پیوستن to me?"
36
107000
3000
و آن اينکه «چطور اين اتفاق برای من افتاد؟»
02:08
And in factواقعیت, what did happenبه وقوع پیوستن to my brainمغز?
37
110000
3000
و براستی، چه اتفاقی در مغز من افتاد؟
02:11
Because something did.
38
113000
3000
چون يک چيزی اتفاق افتاده بود.
02:14
And so I decidedقرار بر این شد to writeنوشتن a bookکتاب, a memoirخاطرات,
39
116000
2000
برای همين تصميم گرفتم کتابی بنويسم، از خاطراتم،
02:16
about this decadeدهه of my life.
40
118000
3000
درباره اين دهه از زندگانی ام.
02:19
And towardبه سمت the endپایان of writingنوشتن that bookکتاب
41
121000
2000
و نزديک‌های آخرهای نوشتن کتاب بودم که
02:21
there was a documentaryمستند that cameآمد out.
42
123000
2000
يک فيلم مستند بيرون آمد.
02:23
It was on JonestownJonestown.
43
125000
2000
درباره واقعه جونزتاون (Jonestown)
02:25
And it had a chillingسرد effectاثر on me.
44
127000
5000
که تنم را به لرزه درآورد.
02:30
These are the deadمرده in JonestownJonestown.
45
132000
3000
اينها کشته‌شدگان جونستاون هستند.
02:33
About 900 people diedفوت کرد that day,
46
135000
2000
حدود ۹۰۰ نفر آن روز مردند.
02:35
mostاکثر of them takingگرفتن theirخودشان ownخودت livesزندگی می کند.
47
137000
3000
بيشتر آنها با دست خودشان جان خود را گرفتند.
02:38
Womenزنان gaveداد poisonسم to theirخودشان babiesنوزادان,
48
140000
4000
زنان به نوزادان خود سم خوراندند،
02:42
and watchedتماشا کردم foamفوم come from theirخودشان mouthsدهان as they diedفوت کرد.
49
144000
5000
و کف کردن دهان‌هایشان را در حين جان دادن تماشا کردند.
02:47
The topبالا pictureعکس is a groupگروه of Mooniesمونیز
50
149000
3000
عکس بالایی يک دسته از مونی‌ها هستند
02:50
that have been blessedمبارک by theirخودشان messiahمسیحی.
51
152000
3000
که توسط مسيحای خود متبرک شده‌اند.
02:53
Theirآنها matesهمسران were chosenانتخاب شده for them.
52
155000
3000
همسران‌شان برايشان تعیین شده‌اند.
02:56
The bottomپایین pictureعکس is Hitlerهیتلر youthجوانان.
53
158000
4000
عکس پایینی فرقه جوانان حامی هيتلر است.
03:00
This is the legپا of a suicideخودکشی کردن bomberبمب افکن.
54
162000
4000
اين لنگه پای يک بمب‌گذار انتحاری است.
03:04
The thing I had to admitاقرار کردن to myselfخودم,
55
166000
2000
چيزی که ناچار بودم برای خوم بپذيرم،
03:06
with great repulsionمنفجر شدن,
56
168000
3000
با اکراه بسيار،
03:09
was that I get it.
57
171000
2000
اين بود که می‌فهمم.
03:11
I understandفهمیدن how this could happenبه وقوع پیوستن.
58
173000
3000
درک می‌کنم که اين اتفاق چطور می‌تواند بيافتد.
03:14
I understandفهمیدن how someone'sکسی هست brainمغز,
59
176000
3000
درک می‌کنم که چطور مغز يک انسان،
03:17
how someone'sکسی هست mindذهن can come to the placeمحل
60
179000
3000
ذهن يک انسان می‌تواند به جایی برسد که
03:20
where it makesباعث می شود senseاحساس --
61
182000
2000
این چیزا معقول به نظر برسد،
03:22
in factواقعیت it would be wrongاشتباه, when your brainمغز is workingکار کردن like that --
62
184000
3000
وقتی ذهن‌تان اينطور کار می‌کند حتی اشتباه به نظر می‌رسد،
03:25
not to try to saveصرفه جویی the worldجهان throughاز طریق genocideقتل عام.
63
187000
6000
که سعی نکنيد تا دنيا را از طريق نسل‌کشی نجات دهيد.
03:31
And so what is this? How does this work?
64
193000
3000
خب پس اين چيست؟ چگونه کار می‌کند؟
03:34
And how I've come to viewچشم انداز what happenedاتفاق افتاد to me
65
196000
4000
و اين ديدگاهی است که من پيدا کرده‌ام نسبت به آنچه برایم اتفاق افتاد
03:38
is a viralویروسی, memeticممتازی infectionعفونت.
66
200000
3000
که اين يک عفونت ويروسی مِمِتيک است.
03:41
For those of you who aren'tنه familiarآشنا with memeticsمامیتی,
67
203000
2000
برای آنهایی که با مبحث ممتيک آشنا نيستند،
03:43
a memeمامان has been definedتعریف شده است as
68
205000
2000
يک مِم اینگونه تعريف می‌شود:
03:45
an ideaاندیشه that replicatesتکثیر می کند in the humanانسان brainمغز
69
207000
2000
ايده‌ای که در ذهن انسان خود را بازتوليد می‌کند
03:47
and movesحرکت می کند from brainمغز to brainمغز like a virusویروس,
70
209000
5000
و مانند يک ويروس از يک ذهن به ذهن بعدی سرایت می کند،
03:52
much like a virusویروس. The way a virusویروس worksآثار is --
71
214000
3000
خیلی شبيه ويروس. ويروس به اين شکل کار می‌کند که --
03:55
it can infectآلودگی and do the mostاکثر damageخسارت to someoneکسی
72
217000
5000
می‌تواند کسی را آلوده کند و بیشترین صدمه را به او بزند
04:00
who has a compromisedدر معرض خطر immuneایمنی systemسیستم.
73
222000
4000
که سيستم ايمنی بدنش آسيب‌پذير باشد.
04:04
In 1974, I was youngجوان, I was naiveآدم ساده,
74
226000
4000
در ۱۹۷۴ من جوان بودم، ساده بودم،
04:08
and I was prettyبسیار lostکم شده in my worldجهان.
75
230000
2000
و در دنيای خودم نسبتاً گم شده بودم.
04:10
I was really idealisticایده آلیست.
76
232000
3000
به شدت آرمان‌گرا بودم.
04:13
These easyآسان ideasایده ها to complexپیچیده questionsسوالات are very appealingجذاب
77
235000
4000
اين ايده‌های ساده‌انگارانه برای جواب به پرسش‌های پيچيده خیلی جذاب هستند
04:17
when you are emotionallyعاطفی vulnerableآسیب پذیر.
78
239000
3000
وقتی که از نظر عاطفی آسيب‌پذير باشيد.
04:20
What happensاتفاق می افتد is that
79
242000
3000
اتفاقی که می‌افتد اين است که
04:23
circularدایره ای logicمنطق takes over.
80
245000
2000
منطق دوری حاکم می‌شود.
04:25
"Moonماه is one with God.
81
247000
2000
«مون با خداوند يکی است
04:27
God is going to fixثابت all the problemsمشکلات in the worldجهان.
82
249000
4000
خداوند همه مشکلات دنيا را حل خواهد کرد.
04:31
All I have to do is humblyشرم آور followدنبال کردن.
83
253000
2000
من هم فقط بايد با فروتنی پيروی کنم.
04:33
Because God is going to stop warجنگ and hungerگرسنگی --
84
255000
2000
چون خدا قرار است به جنگ و گرسنگی پايان دهد --
04:35
all these things I wanted to do --
85
257000
2000
همه کارهایی که من می‎خواستم بکنم.
04:37
all I have to do is humblyشرم آور followدنبال کردن.
86
259000
2000
فقط کافی است با فروتنی پيروی کنم.
04:39
Because after all, God is [workingکار کردن throughاز طریق] the messiahمسیحی. He's going to fixثابت all this."
87
261000
3000
چون به هر حال، خدا دارد از طريق مسيح کار می‌کند. او همه اين مشکلات را حل خواهد کرد.»
04:42
It becomesتبدیل می شود impenetrableغیر قابل نفوذ.
88
264000
3000
اين استدلال برايتان خدشه ناپذير می‌شود.
04:45
And the mostاکثر dangerousخطرناک است partبخشی of this
89
267000
3000
و خطرناک‎ترين جنبه‌اش اين است که
04:48
is that is createsایجاد می کند "us" and "them,"
90
270000
3000
يک «ما» و يک «آنها» می‌سازد.
04:51
"right" and "wrongاشتباه,"
91
273000
2000
«خوب» و «بد»
04:53
"good" and "evilبد."
92
275000
4000
«خير» و «شر»
04:57
And it makesباعث می شود anything possibleامکان پذیر است,
93
279000
4000
و هر چيزی را ممکن می‌کند.
05:01
makesباعث می شود anything rationalizableمنطقی است.
94
283000
7000
هر چيزی را قابل توجيه می‌سازد.
05:08
And the thing is, thoughگرچه,
95
290000
2000
و چيزی که هست اينه که
05:10
if you lookedنگاه کرد at my brainمغز
96
292000
2000
اگر به مغز من نگاه می‌کرديد
05:12
duringدر حین those yearsسالها in the Mooniesمونیز --
97
294000
2000
در آن سال‌هایی که عضو فرقه مونی‎ها بودم --
05:14
neuroscienceعلوم اعصاب is expandingگسترش exponentiallyنمایی,
98
296000
3000
دانش عصب‌شناسی دارد تصاعدی رشد می‎کند،
05:17
as Rayاشعه KurzweilKurzweil said yesterdayدیروز. Scienceعلوم پایه is expandingگسترش.
99
299000
2000
همانطور که ديروز ری کورزويل (Ray Kurzweil) گفت. علم در حال گسترش است.
05:19
We're beginningشروع to look insideداخل the brainمغز.
100
301000
3000
کم‌کم چشممان به داخل مغز باز می‌شود.
05:22
And so if you lookedنگاه کرد at my brainمغز, or any brainمغز that's infectedآلوده with
101
304000
2000
و خب اگر داخل مغز من را نگاه می‎کرديد، يا هر مغز ديگری که آلوده شده است
05:24
a viralویروسی memeticممتازی infectionعفونت like this,
102
306000
3000
به يک عفونت ويروسی ممتيک مانند اين،
05:27
and comparedمقایسه کرد it to anyoneهر کسی in this roomاتاق,
103
309000
2000
و با هر فردی در اين اتاق آن را مقايسه می‌کرديد،
05:29
or anyoneهر کسی who usesاستفاده می کند criticalبحرانی thinkingفكر كردن on a regularمنظم basisپایه,
104
311000
2000
و يا هر کسی که به طور روزمره از اندیشه انتقادی استفاده می‌کند،
05:31
I am convincedمتقاعد it would look very, very differentناهمسان.
105
313000
5000
من مطمئن هستم که تفاوت بسيار زيادی می‌ديديد.
05:36
And that, strangeعجیب as it mayممکن است soundصدا,
106
318000
3000
و اين با وجود آنکه عجيب به نظر می‎رسد،
05:39
givesمی دهد me hopeامید.
107
321000
2000
به من اميد می‌بخشد.
05:41
And the reasonدلیل that givesمی دهد me hopeامید
108
323000
2000
و دليل اينکه به من اميد می‎بخشد
05:43
is that the first thing is to admitاقرار کردن
109
325000
3000
اين است که اولين قدم اقرار به اين است که
05:46
that we have a problemمسئله.
110
328000
3000
ما مشکلی داریم.
05:49
But it's a humanانسان problemمسئله. It's a scientificعلمی problemمسئله, if you will.
111
331000
3000
اما يک مشکل انسانی است. يا بهتره بگم يک مشکل علمی است.
05:52
It happensاتفاق می افتد in the humanانسان brainمغز. There is no evilبد forceزور out there to get us.
112
334000
4000
در مغز انسان اتفاق می‎افتد. اينطور نيست که يک نيروی پليدی آن بيرون هست که به دنبال ما باشد.
05:56
And so this is something that, throughاز طریق researchپژوهش and educationتحصیلات,
113
338000
4000
و برای همين اين چیزی است که از طريق پژوهش و آموزش،
06:00
I believe that we can solveحل.
114
342000
3000
به عقیده من می‌توانیم آن را حل کنيم.
06:03
And so the first stepگام is to realizeتحقق بخشیدن
115
345000
8000
و خب اولين قدم اين است که بفهميم
06:11
that we can do this togetherبا یکدیگر,
116
353000
2000
که ما می‎توانیم با هم این کار به انجام برسانیم،
06:13
and that there is no "us" and "them."
117
355000
3000
اينطور نيست که يک «ما» و يک «آنها» وجود داشته باشد.
06:16
Thank you very much. (Applauseتشویق و تمجید)
118
358000
2000
خيلی ممنونم از شما. (تشويق)
Translated by Mohammad Keyhani
Reviewed by Bardia Azadandish

▲Back to top

ABOUT THE SPEAKER
Diane Benscoter - Deprogrammer
Diane Benscoter, an ex-Moonie, is now invested in finding ways to battle extremist mentalities and their potentially deadly consequences.

Why you should listen

At 17, Diane Benscoter joined The Unification Church -- the religious cult whose members are commonly known as “Moonies.” After five long years, her distressed family arranged to have her deprogrammed. Benscoter then left The Unification Church, and was so affected by her experience that she became a deprogrammer herself. She devoted her time to extracting others from cults, until she was arrested for kidnapping. The shock of her arrest caused her to abandon her efforts for almost 20 years.

Now, after decades of research and study, Diane has begun to speak about her experiences. She recently completed a memoir describing her years as a member of The Unification Church and as a deprogrammer.

Furthermore, she has embarked on a new project to define “extremist viral memetic infections”. She believes that defining extremism as a memetic infection, from a cognitive neurological perspective, might allow us to develop better memes that would inoculate against the memes of extremist thought. These inoculating memes could prevent the spread of extremist viral memetic infections and their inherent dangers.

More profile about the speaker
Diane Benscoter | Speaker | TED.com

Data provided by TED.

This site was created in May 2015 and the last update was on January 12, 2020. It will no longer be updated.

We are currently creating a new site called "eng.lish.video" and would be grateful if you could access it.

If you have any questions or suggestions, please feel free to write comments in your language on the contact form.

Privacy Policy

Developer's Blog

Buy Me A Coffee