ABOUT THE SPEAKER
Aicha el-Wafi + Phyllis Rodriguez - 9/11 mothers
Aicha el-Wafi and Phyllis Rodriguez met around a shared tragedy -- and their friendship has become a powerful symbol for forgiveness and dialogue.

Why you should listen

Phyllis Rodriguez is an artist, a teacher and a social justice activist. On September 11, 2001, her son Greg died in the attacks on the World Trade Center. Rodriguez and her husband wrote an open letter, "Not in Our Son's Name," calling on President Bush to oppose a military response in Afghanistan.

Aicha el-Wafi is an activist with the French feminist group Ni Putes Ni Soumise, working with Muslim women. Her son, Zacarias Moussaoui, was tried in relation to the attacks on US soil, and faced the possibility of execution if convicted.

In November 2002, Phyllis Rodriguez and several other relatives of victims of the attacks were invited to meet Aicha el-Wafi. Rodriguez and el-Wafi have since appeared together throughout Europe and the US, telling their story of reconciliation and forgiveness.

More profile about the speaker
Aicha el-Wafi + Phyllis Rodriguez | Speaker | TED.com
TEDWomen 2010

Aicha el-Wafi + Phyllis Rodriguez: The mothers who found forgiveness, friendship

التیام ٩/١١ : مادرانی که بخشایش و دوستی را یافتند

Filmed:
964,245 views

فیلیس رودریگز و عایشا ال- وفی دوستی عمیقی دارند که با از دست دادن چیز غیر فابل تصوری متولد شد. پسر رودریگر در مرکز تجارت جهانی که در ١١ سپتامبر ٢۰۰١مورد حمله قرار گرفت کشته شد. پسر ال وفی ،زکریا موسوی ، برای تفش داشتن در این حملات مجرم شناخته شد ودر حال گدراندن حبس ابد است. امید برای یافتن صلح ، این دو مادر را به درک و احترام متقابل به یکدیگر رساند.
- 9/11 mothers
Aicha el-Wafi and Phyllis Rodriguez met around a shared tragedy -- and their friendship has become a powerful symbol for forgiveness and dialogue. Full bio

Double-click the English transcript below to play the video.

00:15
Phyllisفیلیس Rodriguezرودریگز: We are here todayامروز
0
0
3000
فیلیس رودریگز : ما امروز اینجا هستیم
00:18
because of the factواقعیت
1
3000
2000
به دلیل اینکه در حقیقت
00:20
that we have what mostاکثر people considerدر نظر گرفتن
2
5000
2000
ما چیزی را داریم که بیشتر مردم آنرا غیر معمول می دانند و آن
00:22
an unusualغیر معمول friendshipدوستی.
3
7000
2000
یک دوستی غیر معمول است
00:24
And it is.
4
9000
2000
و البته غیر معمول نیز هست.
00:26
And yetهنوز, it feelsاحساس می کند naturalطبیعی است to us now.
5
11000
3000
و البته برای ما اکنون عادی و طبیعی است.
00:29
I first learnedیاد گرفتم
6
14000
2000
من برای اولین بار متوجه شدم
00:31
that my sonفرزند پسر had been in the Worldجهان Tradeتجارت Centerمرکز
7
16000
4000
که پسرم در مرکز تجارت جهانی بوده است
00:35
on the morningصبح of Septemberسپتامبر 11thth, 2001.
8
20000
4000
در صبح روز یازدهم سپتامبر دوهزارو یازده بود،
00:39
We didn't know
9
24000
2000
ما نمی دانستیم
00:41
if he had perishedاز بین رفت yetهنوز
10
26000
2000
که آیا او هنوز جان سپرده
00:43
untilتا زمان 36 hoursساعت ها laterبعد.
11
28000
3000
تا 36 ساعت بعد.
00:48
At the time,
12
33000
2000
در آن زمان،
00:50
we knewمی دانست that it was politicalسیاسی.
13
35000
3000
ما می دانستیم که این واقعه سیاسی است.
00:53
We were afraidترسیدن of what our countryکشور was going to do
14
38000
3000
ما نگران بودیم که کشورمان چه می خواهد بکند
00:56
in the nameنام of our sonفرزند پسر --
15
41000
2000
با نام پسرمان--
00:58
my husbandشوهر, Orlandoاورلاندو, and I and our familyخانواده.
16
43000
3000
شوهرم ، اورلاند، من و خانواده ام.
01:01
And when I saw it --
17
46000
2000
و وقتی من این را دیدم
01:03
and yetهنوز, throughاز طریق the shockشوکه شدن,
18
48000
2000
و در عین حال شوکه بودم،
01:05
the terribleوحشتناک shockشوکه شدن,
19
50000
2000
ضربه وحشتناک
01:07
and the terribleوحشتناک explosionانفجار in our livesزندگی می کند, literallyعینا,
20
52000
6000
و انفجار وحشتناک در زندگی ما بود، به معنای واقعی،
01:13
we were not vengefulانتقام.
21
58000
3000
ما انتقام جو نبودیم.
01:16
And a coupleزن و شوهر of weeksهفته ها laterبعد
22
61000
2000
و چند هفته بعد
01:18
when Zacariasزکریا Moussaouiموسوی was indictedمتهم
23
63000
3000
وقتی زکریا موسوی محکوم گشت
01:21
on sixشش countsشمارش of conspiracyتوطئه to commitمرتکب شدن terrorismتروریسم,
24
66000
5000
برای شش فقره ارتکاب جرم تروریستی،
01:26
and the U.S. governmentدولت calledبه نام for a deathمرگ penaltyمجازات
25
71000
3000
و دولت ایالات متحده خواستار مجازات مرگ
01:29
for him, if convictedمحکوم شده,
26
74000
2000
برای او در صورت محکومیت شد،
01:31
my husbandشوهر and I spokeصحبت کرد out
27
76000
3000
شوهرم و من سخنرانی
01:34
in oppositionاپوزیسیون to that, publiclyبه طور عمومی.
28
79000
3000
علیه آن کردیم ،علنی
01:37
Throughاز طریق that
29
82000
2000
ازاین طریق
01:39
and throughاز طریق humanانسان rightsحقوق groupsگروه ها,
30
84000
2000
و از طریق گروه های حقوق بشر،
01:41
we were broughtآورده شده togetherبا یکدیگر
31
86000
2000
با چند خانواده قربانیان دیگر ،
01:43
with severalچند other victims'قربانیان' familiesخانواده ها.
32
88000
3000
به یکدیگر ملحق شدیم.
01:46
When I saw Aichaآیکا in the mediaرسانه ها,
33
91000
3000
وقتی من عایشا را در رسانه ها دیدم،
01:49
comingآینده over when her sonفرزند پسر was indictedمتهم,
34
94000
3000
در حالی که حکم دادگاه و محکومیت پسرش نزدیک است،
01:52
and I thought, "What a braveشجاع womanزن.
35
97000
3000
و من فکر کردم، " چه زن شجاعی.
01:55
Somedayروزی I want to meetملاقات that womanزن when I'm strongerقوی تر."
36
100000
3000
یک روز وقتی قوی تر شدم من می خواهم با این زن ملاقات کنم .
01:58
I was still in deepعمیق griefغم و اندوه;
37
103000
2000
من هنوز عمیقا" در اغم و اندوه بودم
02:00
I knewمی دانست I didn't have the strengthاستحکام.
38
105000
2000
من می دانستم که من این قدرت را ندارم.
02:02
I knewمی دانست I would find her somedayروزی,
39
107000
2000
من می دانستم که یک روز من او را پیدا خواهم کرد،
02:04
or we would find eachهر یک other.
40
109000
2000
یا ما یکدیگر را پیدا خواهیم کرد.
02:06
Because, when people heardشنیدم that my sonفرزند پسر was a victimقربانی,
41
111000
4000
زیرا ، وقتی مردم شنیدند که پسر من قربانی شده،
02:10
I got immediateفوری sympathyابراز همدردی.
42
115000
3000
من بلافاصله همدردی گرفتم.
02:13
But when people learnedیاد گرفتم
43
118000
2000
اما وقتی مردم فهمیدند
02:15
what her sonفرزند پسر was accusedمتهم of,
44
120000
2000
که پسر او متهم است،
02:17
she didn't get that sympathyابراز همدردی.
45
122000
2000
او هیچ همدردی نگرفت.
02:19
But her sufferingرنج کشیدن is equalبرابر to mineمال خودم.
46
124000
3000
ولی درد و رنج او با من برابر بود.
02:22
So we metملاقات کرد in Novemberنوامبر 2002,
47
127000
3000
خوب ما در نوامبر ٢۰۰٢ ملاقات کردیم
02:25
and Aichaآیکا will now tell you
48
130000
3000
و حالا عایشا به شما خواهد گفت
02:28
how that cameآمد about.
49
133000
3000
درباره این که چگونه اتفاق افتاد.
02:33
(Translatorمترجم) Aichaآیکا el-Wafiالوفی: Good afternoonبعد از ظهر, ladiesخانم ها and gentlemenآقایان.
50
138000
4000
( مترجم) عایشا ال وفی : خانمها و آقایان ، عصر شما بخیر
02:39
I am the motherمادر of Zacariasزکریا Moussaouiموسوی.
51
144000
4000
من مادر زکریا موسوی هستم.
02:48
And I askedپرسید:
52
153000
5000
و من خواستم از
02:53
the Organizationسازمان of Humanانسان Rightsحقوق
53
158000
2000
طریق سازمان حقوق بشر
02:55
to put me in touchدست زدن به with the parentsپدر و مادر of the victimsقربانیان.
54
160000
5000
امکان تماس والدین قربانیان با من فراهم شود.
03:03
So they introducedمعرفی کرد me
55
168000
3000
آنها مرا معرفی کردند
03:06
to fiveپنج familiesخانواده ها.
56
171000
3000
به پنج خانواده.
03:12
And I saw Phyllisفیلیس, and I watchedتماشا کردم her.
57
177000
4000
و من فلیس را دیدم ، و من او را تماشا کردم.
03:17
She was the only motherمادر in the groupگروه.
58
182000
3000
او تنها مادر در گروه بود.
03:22
The othersدیگران were brothersبرادران, sistersخواهران.
59
187000
4000
بقیه برادارن و خواهران بودند.
03:28
And I saw in her eyesچشم ها
60
193000
2000
و من چشمان او دیدم
03:30
that she was a motherمادر, just like me.
61
195000
3000
که او یک مادر بود ، درست مثل من
03:34
I sufferedرنج a lot as a motherمادر.
62
199000
3000
من به عنوان یک مادر رنج زیاد کشیدم.
03:41
I was marriedمتاهل when I was 14.
63
206000
3000
من وقتی ١٤ ساله بودم ازدواج کردم.
03:46
I lostکم شده a childکودک when I was 15,
64
211000
3000
و من یکی از فرزندانم را از دست دادم وقتی ١٥ ساله بودم،
03:51
a secondدومین childکودک when I was 16.
65
216000
3000
و دومین فرزند وقتی من ١٦ ساله بودم.
03:57
So the storyداستان with Zacariasزکریا was too much really.
66
222000
4000
خوب داستان زکریا خیلی زیاد است.
04:03
And I still sufferرنج بردن,
67
228000
4000
و هنوز من رنج می برم،
04:07
because my sonفرزند پسر
68
232000
2000
به دلیل آنکه پسر من
04:09
is like he's buriedدفن شده aliveزنده است.
69
234000
3000
به مانند کسی می ماند که زنده بگور شده است.
04:14
I know she really criedگریه کرد for her sonفرزند پسر.
70
239000
5000
من می دانم که او واقعا" برای پسرش گریه کرده.
04:19
But she knowsمی داند where he is.
71
244000
3000
اما او می داند که او کجاست.
04:28
My sonفرزند پسر, I don't know where he is.
72
253000
2000
اما درباره پسر من، من نمی دانم که او کجاست.
04:30
I don't know if he's aliveزنده است. I don't know if he's torturedشکنجه شده.
73
255000
2000
من نمی دانم آیا او زنده است. من نمی دانم آیا او شکنجه شده است.
04:32
I don't know what happenedاتفاق افتاد to him.
74
257000
2000
من نمی دانم چه اتفاقی برای او افتاده است
04:38
So that's why I decidedقرار بر این شد to tell my storyداستان,
75
263000
2000
خوب به این دلیل است که من تصمیم گرفتم داستانم را بگویم،
04:40
so that my sufferingرنج کشیدن is something positiveمثبت for other womenزنان.
76
265000
3000
که رنج من نکته مثبتی برای دیگران باشد
04:48
For all the womenزنان, all the mothersمادران that give life,
77
273000
4000
برای تمامی زنان، برای تمامی مادران که زندگی می بخشند،
04:55
you can give back,
78
280000
2000
شما می توانید پس بگیرید،
04:57
you can changeتغییر دادن.
79
282000
2000
شما می توانید تغییر دهید.
04:59
It's up to us womenزنان,
80
284000
3000
این به ما زنان مربوط است،
05:02
because we are womenزنان,
81
287000
3000
زیرا ما زن هستیم،
05:05
because we love our childrenفرزندان.
82
290000
2000
زیرا ما عاشق فرزندانمان هستیم.
05:13
We mustباید be hand-in-handدست در دست
83
298000
2000
ما باید دست در دست
05:15
and do something togetherبا یکدیگر.
84
300000
2000
با کمک یگدیگر کاری را انجام دهیم.
05:19
It's not againstدر برابر womenزنان,
85
304000
2000
این علیه زنان نیست،
05:21
it's for us, for us womenزنان,
86
306000
2000
این برای ما زنان است،
05:23
for our childrenفرزندان.
87
308000
2000
برای فرزندانمان.
05:34
I talk againstدر برابر violenceخشونت, againstدر برابر terrorismتروریسم.
88
319000
3000
من علیه خشونت،علیه تروریسم صحبت کردم.
05:37
I go to schoolsمدارس
89
322000
2000
من به مدرسه ها می روم تا
05:39
to talk to youngجوان, Muslimمسلمان girlsدختران
90
324000
3000
برای صحبت با جوانان، برای دختران مسلمان
05:42
so they don't acceptقبول کردن to be marriedمتاهل againstدر برابر theirخودشان will very youngجوان.
91
327000
4000
تا آنها وفتی خیلی جوان هستند با ازدواجی که روبرو هستند موافقت نکنند.
05:58
So if I can saveصرفه جویی one of the youngجوان girlsدختران,
92
343000
5000
اگر من بتوانم یکی از زنان جوان را نجات دهم،
06:03
and avoidاجتناب کردن that they get marriedمتاهل and sufferرنج بردن as much as I did,
93
348000
3000
و اجتناب شود از ازدواج و رنج بردن با اندازه ای که من بردم.
06:06
well this is something good.
94
351000
2000
مشخص است که این کار بسیار خوبی است.
06:10
This is why I'm here in frontجلوی of you.
95
355000
2000
به این دلیل من اینجا روبروی شما هستم
06:12
PRPR: I would like to say
96
357000
2000
فیلیس رودریگز : من علاقمندم که بگویم
06:14
that I have learnedیاد گرفتم so much from Aichaآیکا,
97
359000
3000
که من خیلی چیزها از عایشا یاد گرفتم،
06:17
startingراه افتادن with that day we had our very first meetingملاقات
98
362000
3000
از روزی که ما برای اولین بار یکدیگر را ملاقات کردیم
06:20
with other familyخانواده membersاعضا --
99
365000
2000
با اعضای دیگر خانواده ها..
06:22
whichکه was a very privateخصوصی meetingملاقات with securityامنیت,
100
367000
3000
که یک ملاقات خیلی خصوصی با حضور نگهبان،
06:25
because it was Novemberنوامبر 2002,
101
370000
3000
زیرا نوامبر ٢۰۰٢ بود،
06:28
and, franklyرک و پوست کنده, we were afraidترسیدن of the super-patriotismفوق العاده وطن پرستی of that time in the countryکشور --
102
373000
6000
و صادقانه بگویم، ما آن زمان نگران وطن پرستان تندرو کشور بودیم..
06:34
those of us familyخانواده membersاعضا.
103
379000
4000
کسانی که اعضای خانواده های ما بودند.
06:38
But we were all so nervousعصبی.
104
383000
3000
لیکن ما همه خیلی عصبی بودیم.
06:41
"Why does she want to meetملاقات us?"
105
386000
3000
" چرا او می خواهد ما را ببیند؟"
06:44
And then she was nervousعصبی.
106
389000
2000
و پس او عصبی بود.
06:46
"Why did we want to meetملاقات her?"
107
391000
2000
" چرا ما خواستیم که با او ملاقات داشته باشیم؟"
06:48
What did we want from eachهر یک other?
108
393000
3000
ما از یکدیگر چه می خواهیم؟
06:52
Before we knewمی دانست eachهر یک others'دیگران' namesنام ها, or anything,
109
397000
3000
قبل از اینکه ما اسم یکدیگر را بدانیم ، یا هر چیز دیگری،
06:55
we had embracedدر آغوش گرفت and weptگریه کرد.
110
400000
2000
ما در آغوش گرفته شدیم و گریستیم.
06:57
Then we satنشسته in a circleدایره
111
402000
3000
و ما دور هم نشستیم
07:00
with supportحمایت کردن, with help,
112
405000
2000
با پشتیبانی، با کمک
07:02
from people experiencedبا تجربه in this kindنوع of reconciliationاصلاح.
113
407000
4000
افراد با تجربه به این نوع از آشتیها .
07:06
And Aichaآیکا startedآغاز شده,
114
411000
2000
و عایشا شروع کرد،
07:08
and she said,
115
413000
2000
و او گفت،
07:10
"I don't know if my sonفرزند پسر
116
415000
3000
" من نمی دانم آیا پسرم
07:13
is guiltyگناهکار or innocentبی گناه,
117
418000
2000
گناهکار است با بی گناه،
07:15
but I want to tell you how sorry I am
118
420000
3000
اما من می خواهم به تو بگویم که من چقدر متاسفم
07:18
for what happenedاتفاق افتاد to your familiesخانواده ها.
119
423000
5000
برای اتفاقی که برای خانواده توافتاده است.
07:23
I know what it is to sufferرنج بردن,
120
428000
3000
من می دانم که این درد و رنج است،
07:26
and I feel that if there is a crimeجرم,
121
431000
4000
و من احساس می کنم که که اگر جرمی صورت پذیرفته
07:30
a personفرد should be triedتلاش کرد fairlyمنصفانه and punishedمجازات."
122
435000
4000
شخص باید بطور عادلانه محاکمه و مجازات شود."
07:35
But she reachedرسیده است out to us in that way,
123
440000
4000
و عایشه به این شیوه با ما رابطه دوستی برقرار کرد.
07:39
and it was, I'd like to say, it was an ice-breakerیخ شکن.
124
444000
4000
و شاید باید اینگونه بگویم که رفتار او مانند این یک یخ شکن بود.
07:43
And what happenedاتفاق افتاد then is we all told our storiesداستان ها,
125
448000
4000
و چیزی که اتفاق افتاد، ما همه داستانهایمان را گفتیم،
07:47
and we all connectedمتصل as humanانسان beingsموجودات.
126
452000
2000
و ما همه به عنوان انسان با هم مرتبط شدیم.
07:49
By the endپایان of the afternoonبعد از ظهر --
127
454000
2000
در پایان بعد از ظهر..
07:51
it was about threeسه hoursساعت ها after lunchناهار --
128
456000
4000
تقریبا" ساعت سه بعد از ظهر بود--
07:55
we'dما می خواهیم feltنمد as if we'dما می خواهیم knownشناخته شده eachهر یک other foreverبرای همیشه.
129
460000
2000
احساس کردیم که ما یکدیگر را برای همیشه می شناسیم.
07:57
Now what I learnedیاد گرفتم from her,
130
462000
2000
حالا چیزی که من از او یاد گرفتم،
07:59
is a womanزن, not only who could be so generousسخاوتمندانه
131
464000
3000
یک زن ، نه تنها می تواند سخاوتمند باشد
08:02
underزیر these presentحاضر circumstancesشرایط
132
467000
2000
حتی تحت شرایطی که اکنون دارد و
08:04
and what it was then,
133
469000
2000
شرایطی که قبلا داشته ،
08:06
and what was beingبودن doneانجام شده to her sonفرزند پسر,
134
471000
2000
و اتفاقاتی که برای پسر او افتاده است،
08:08
but the life she's had.
135
473000
2000
و همینطور نوع زندگی که او داشته است.
08:10
I never had metملاقات کرد
136
475000
2000
من هرگز کسی را ندیده ام
08:12
someoneکسی with suchچنین a hardسخت life,
137
477000
2000
که زندگی به این سختی داشته باشد ،
08:14
from suchچنین a totallyکاملا differentناهمسان cultureفرهنگ and environmentمحیط from my ownخودت.
138
479000
5000
از یک فرهنگ و محیط کاملا" متفاوت از من.
08:19
And I feel
139
484000
2000
و من احساس می کنم
08:21
that we have
140
486000
2000
که ما
08:23
a specialویژه connectionارتباط,
141
488000
2000
یک ارتباط خاص داریم،
08:25
whichکه I valueارزش very much.
142
490000
2000
که من ارزش زیادی برای آن قائل هستم.
08:27
And I think it's all about
143
492000
3000
و من فکر می کنم این همه درباره
08:30
beingبودن afraidترسیدن of the other,
144
495000
2000
ترس از یکدیگر بود،
08:32
but makingساخت that stepگام
145
497000
3000
اما برداشتن این اولین قدم،
08:35
and then realizingتحقق, "Hey, this wasn'tنبود so hardسخت.
146
500000
3000
و سپس درک آن،" هی این زیاد سخت نبود.
08:38
Who elseچیز دیگری can I meetملاقات that I don't know,
147
503000
2000
من می توانم کسی دیگری را ملاقات کنم که نمی شناسمش،
08:40
or that I'm so differentناهمسان from?"
148
505000
3000
با این که من با اوخیلی متفاوت هستم؟"
08:44
So, Aichaآیکا,
149
509000
2000
خوب عایشا ،
08:46
do you have a coupleزن و شوهر of wordsکلمات
150
511000
2000
آیا چند کلمه برای
08:48
for conclusionنتیجه?
151
513000
2000
جمع بندی داری؟
08:50
Because our time is up.
152
515000
2000
زیرا وفت ما تمام شد.
08:52
(Laughterخنده)
153
517000
3000
(خنده حاضران)
09:00
(Translatorمترجم) AWAW: I wanted to say
154
525000
2000
(مترجم ) عایشا ال-وفی: من می خواهم بگویم
09:02
that we have to try to know other people, the other.
155
527000
3000
که ما تلاش کرده ایم که مردم دیگر را بشناسیم ، دیگران.
09:08
You have to be generousسخاوتمندانه,
156
533000
2000
شما باید سخاوتمند باشید،
09:10
and your heartsقلب mustباید be generousسخاوتمندانه,
157
535000
2000
و قلب شما باید سخاوتمند باشد،
09:12
your mindذهن mustباید be generousسخاوتمندانه.
158
537000
3000
و فکر شما باید سخاوتمند باشد.
09:15
You mustباید be tolerantتحمل آمیز.
159
540000
2000
شما باید شکیبا باشید.
09:20
You have to fightمبارزه کردن againstدر برابر violenceخشونت.
160
545000
2000
شما باید با خشونت بجنگید.
09:26
And I hopeامید that somedayروزی we'llخوب all liveزنده togetherبا یکدیگر
161
551000
3000
و من امیدوارم که ما همه روزی با یکدیگر زندگی کنیم
09:29
in peaceصلح and respectingاحترام eachهر یک other.
162
554000
3000
در صلح و اجترام به یکدیگر.
09:32
This is what I wanted to say.
163
557000
2000
و این چیزی است که من می خواهم بگویم.
09:34
(Applauseتشویق و تمجید)
164
559000
13000
(تشویق حاضران)
Translated by soheila Jafari
Reviewed by saman dadbin

▲Back to top

ABOUT THE SPEAKER
Aicha el-Wafi + Phyllis Rodriguez - 9/11 mothers
Aicha el-Wafi and Phyllis Rodriguez met around a shared tragedy -- and their friendship has become a powerful symbol for forgiveness and dialogue.

Why you should listen

Phyllis Rodriguez is an artist, a teacher and a social justice activist. On September 11, 2001, her son Greg died in the attacks on the World Trade Center. Rodriguez and her husband wrote an open letter, "Not in Our Son's Name," calling on President Bush to oppose a military response in Afghanistan.

Aicha el-Wafi is an activist with the French feminist group Ni Putes Ni Soumise, working with Muslim women. Her son, Zacarias Moussaoui, was tried in relation to the attacks on US soil, and faced the possibility of execution if convicted.

In November 2002, Phyllis Rodriguez and several other relatives of victims of the attacks were invited to meet Aicha el-Wafi. Rodriguez and el-Wafi have since appeared together throughout Europe and the US, telling their story of reconciliation and forgiveness.

More profile about the speaker
Aicha el-Wafi + Phyllis Rodriguez | Speaker | TED.com