TEDxHousesOfParliament
Lemn Sissay: A child of the state
لِمن سیسسای: کودکی تحت سرپرستی دولت
Filmed:
Readability: 3.6
905,635 views
ادبیات مدت طولانی مجذوب کودکان تحت سرپرستی، فرزندخوانده و یتیم بوده است، از موسی گرفته تا سیندرلا و الیور تویست تا هری پاتر. پس چرا بسیاری از کودکان بی سرپرست احساس می‌کنند که مجبورند که گذشته‌شان را پنهان کنند؟ لمن سیسای شاعر و نمایشنامه‌نویس، داستان تاثیرگذار زندگی خود را می‌گوید.
Lemn Sissay - Poet and playwright
An award-winning playwright and popular broadcaster in the UK, as well as the author of five poetry books, Lemn Sissay has a way with words. Full bio
An award-winning playwright and popular broadcaster in the UK, as well as the author of five poetry books, Lemn Sissay has a way with words. Full bio
Double-click the English transcript below to play the video.
00:16
Having spent 18 years as a child of the state
0
864
4245
با گذراندن ۱۸ سال به‌عنوان یک بچه تحت سرپرستی دولت
00:21
in children's homes and foster care,
1
5109
2306
در پرورشگاه‌ها و نوانخانه‌ها،
00:23
you could say that I'm an expert on the subject,
2
7415
3048
می‌تونید بگید که من در این موضوع کارشناس هستم،
00:26
and in being an expert, I want to let you know that
3
10463
3558
و با وجود متخصص بودن، می خوام بدانید
00:29
being an expert does in no way make you right
4
14021
5607
خُبرگی به هیچ ترتیبی شما را در پرتو حقانیت قرار نمی‌ده.
00:35
in light of the truth.
5
19628
3000
خُبرگی به هیچ ترتیبی شما را در پرتو حقانیت قرار نمی‌ده.
00:38
If you're in care, legally the government is your
6
22628
4188
اگر پرورشگاهی باشی، قانونا دولت پدرومادر شماست، قیم و سرپرستتان‌ست.
00:42
parent, loco parentis.
7
26816
3727
اگر پرورشگاهی باشی، قانونا دولت پدرومادر شماست، قیم و سرپرستتان‌ست.
00:46
Margaret Thatcher was my mother. (Laughter)
8
30543
3949
مارگارت تاچر مادرم بود. (خنده تماشاگران)
00:50
Let's not talk about breastfeeding. (Laughter)
9
34492
3649
اجازه بدید راجع به شیردادن حرفی نزنیم. (خنده تماشاگران)
00:54
Harry Potter was a foster child.
10
38141
3138
هری پاتر یه فرزند خوانده بود.
00:57
Pip from "Great Expectations" was adopted;
11
41279
5040
پیپ از «آرزوهای بزرگ» به فرزندی پذیرفته شده بود؛
01:02
Superman was a foster child;
12
46319
3082
سوپرمن یه فرزند خوانده بود؛
01:05
Cinderella was a foster child;
13
49401
3528
سیندرلا یه فرزند خوانده بود؛
01:08
Lisbeth Salander, the girl with the dragon tattoo,
14
52929
3608
لیزبت سالاندر، دختری با خالکوبی اژدها،
01:12
was fostered and institutionalized;
15
56537
2922
فرزند خوانده بود و در تیمارستان هم بستری شده بود؛
01:15
Batman was orphaned;
16
59459
4375
بتمن یتیم بود؛
01:19
Lyra Belacqua from Philip Pullman's "Northern Lights"
17
63834
3698
لایرا بلاکوا از کتاب «سپیده‌ی شمالی» نوشته‌ی فیلیپ پولمن فرزند خوانده بود؛
01:23
was fostered;
18
67532
1689
لایرا بلاکوا از کتاب «سپیده‌ی شمالی» نوشته‌ی فیلیپ پولمن فرزند خوانده بود؛
01:25
Jane Eyre, adopted;
19
69221
2735
جین ایر، فرزنده خوانده بود؛
01:27
Roald Dahl's James from "James and the Giant Peach;"
20
71956
4583
جیمز در کتاب «جیمز و هلوی غول پیکر» اثر رول دال؛
01:32
Matilda; Moses -- Moses! (Laughter)
21
76539
5512
متیلدا؛ از کتاب موسی -- خودِ موسی! (خنده تماشاگران)
01:37
Moses! (Laughter) --
22
82051
2447
موسی! (خنده تماشاگران) --
01:40
the boys in Michael Morpurgo's "Friend or Foe;"
23
84498
4496
پسرهای کتاب «دوست یا دشمن» اثر مایکل مورپارگو؛
01:44
Alem in Benjamin Zephaniah's "Refugee Boy;"
24
88994
3816
آلِم در کتاب «پسر آواره» اثر بنجامین زفانیه؛
01:48
Luke Skywalker --
25
92810
2584
لوک اسکای‌واکر --
01:51
Luke Skywalker! (Laughter) --
26
95394
2871
لوک اسکای‌واکر! -- (خنده تماشاگران)
01:54
Oliver Twist;
27
98265
2287
الیور تویست؛
01:56
Cassia in "The Concubine of Shanghai" by Hong Ying;
28
100552
4211
کاسیا در کتاب «معشوقه‌ای از شانگهای» اثر هنگ یینگ؛
02:00
Celie in Alice Walker's "The Color Purple."
29
104763
3357
سِلی در کتاب «رنگ بنفش» آلیس واکر.
02:04
All of these great fictional characters, all of them
30
108120
4612
همه‌ی این شخصیت‌های بزرگ افسانه‌ای، همه‌ی آنها
02:08
who were hurt by their condition,
31
112732
3997
که از شرایط‌شان آزار دیدند،
02:12
all of them who spawned thousands of other books
32
116729
4648
همه‌ی آنهایی که عامل ایجاد هزاران کتاب و فیلم دیگر شدند، همه‌ی آنها
02:17
and other films, all of them
33
121377
2455
همه‌ی آنهایی که عامل ایجاد هزاران کتاب و فیلم دیگر شدند، همه‌ی آنها
02:19
were fostered, adopted or orphaned.
34
123832
4153
پرورشگاهی، فرزندخوانده و یا یتیم بودند.
02:23
It seems that writers know that the child
35
127985
5564
به نظر میاد که نویسندگان می‌دانند که کودک خارج از خانواده،
02:29
outside of family reflects on what family truly is
36
133549
7149
بیشتر از نمایش خود خانواده، بازتاب‌دهنده‌ی اینه که خانواده در حقیقت چیست.
02:36
more than what it promotes itself to be.
37
140698
3590
بیشتر از نمایش خود خانواده، بازتاب‌دهنده‌ی اینه که خانواده در حقیقت چیست.
02:40
That is, they also use extraordinary skills
38
144288
4967
دقیق‌تر بگم، آنها مهارت‌های فوق العاده ای را هم
02:45
to deal with extraordinary situations on a daily basis.
39
149255
4829
برای مقابله با موقعیت‌های فوق‌العاده در زندگی روزانه بکار می‌گیرند.
02:49
How have we not made the connection?
40
154084
3522
چطور ما این پیوند را برقرار نکردیم؟
02:53
And why have we not made the connection, between
41
157606
4038
چرا ما هیچ پیوندی بین
02:57
— How has that happened? —
42
161644
2200
-- چطور همچین چیزی اتفاق افتاد؟ -
02:59
between these incredible characters of popular culture
43
163844
3568
میان این شخصیت‌های باورنکردنی فرهنگ عامه
03:03
and religions, and the fostered, adopted or orphaned child
44
167412
5088
و مذاهب، و کودک پرورشگاهی، فرزندخوانده یا کودک یتیم در قلبمان برقرار نکردیم؟
03:08
in our midst? It's not our pity that they need.
45
172500
4632
آنها نیازی به احساس ترحم ما ندارند.
03:13
It's our respect.
46
177132
2601
آنها احترام ِ ما را می‌خوان.
03:15
I know famous musicians,
47
179733
2617
من موسیقی‌دانان مشهوری را می‌شناسم،
03:18
I know actors and film stars and millionaires and novelists
48
182350
5072
من هنرپیشگان و ستارگان مشهور و میلونرها و داستان‌سرایانی را می‌شناسم
03:23
and top lawyers and television executives
49
187422
3501
و وکلای درجه اول و تهیه‌کنندگان تلوزیونی را
03:26
and magazine editors and national journalists
50
190923
2450
و سردبیران مجلات و روزنامه‌نگاران ملی را
03:29
and dustbinmen and hairdressers, all who were
51
193373
2841
و رفتگران و آرایشگرانی را می‌شناسم که همه آنها
03:32
looked after children, fostered, adopted or orphaned,
52
196214
3536
کودکان پرورشگاهی، فرزندخوانده یا یتیم بودند،
03:35
and many of them grow into their adult lives
53
199750
2672
و خیلی از آنها بعد از اینکه به بزرگسالی می‌رسند
03:38
in fear of speaking of their background, as if it may
54
202422
4271
وحشت دارند که درباره‌ی پیشینه‌شان حرف بزنند، انگار این ممکنه
03:42
somehow weaken their standing in the foreground,
55
206693
4307
به نحوی وِجهه‌ی آنها را تضعیف کند،
03:46
as if it were somehow Kryptonite, as if it were a time bomb
56
211000
4042
انگار این یه‌جورایی پاشنه‌ی آشیلِ آنهاست، انگار این یک بمب ساعتی‌ست
03:50
strapped on the inside. Children in care,
57
215042
4047
که در درون‌ِ آنها تعبیه شده. کودکان تحت سرپرستی،
03:54
who've had a life in care, deserve the right
58
219089
3134
که یک زندگیِ تحت سرپرستی داشته‌اند، سزاوارِ این حق هستند
03:58
to own and live the memory of their own childhood.
59
222223
5850
که صاحب خاطرات دوران کودکی خودشان باشند و آن را زندگی کنند.
04:03
It is that simple.
60
228073
2279
به همین سادگی.
04:06
My own mother — and I should say this here —
61
230352
4006
مادر خود من --و من باید این را اینجا بگم --
04:10
she same to this country in the late '60s,
62
234358
3854
او در اواخر دهه شصت به این کشور آمد،
04:14
and she was, you know, she found herself pregnant,
63
238212
3765
و او، می‌دانید، او فهمید که حامله است،
04:17
as women did in the late '60s. You know what I mean?
64
241977
2095
درست مثل خیلی از زن‌ها در اواخر دهه‌ی ۶۰. می‌دونید که یعنی چی؟
04:19
They found themselves pregnant.
65
244072
1949
آنها یهو می‌فهمیدند که باردار هستند.
04:21
And she sort of, she had no idea of the context
66
246021
4674
و او یه‌جورایی، هیچ ایده‌ای نداشت که قراره با چه شرایطی روبرو بشه.
04:26
in which she'd landed.
67
250695
4120
و او یه‌جورایی، هیچ ایده‌ای نداشت که قراره با چه شرایطی روبرو بشه.
04:30
In the 1960s -- I should give you some context -- in the 1960s,
68
254815
3848
در دهه شصت -- باید سابقه‌‌ی آن دوران را براتون بگم -- در دهه شصت،
04:34
if you were pregnant and you were single,
69
258663
3351
اگر باردار بودی و مجرد هم بودی،
04:37
you were seen as a threat to the community.
70
262014
2901
تهدیدی برای جامعه‌ات به شمار می‌آمدی.
04:40
You were separated from your family by the state.
71
264915
5859
توسط دولت از خانواده‌ات جدا می‌شدی.
04:46
You were separated from your family and placed into
72
270774
2702
تو از خانواده‌ات جدا می‌شدی و در خانه‌های سرپرستی مادر و کودک جای داده می‌شدی.
04:49
mother and baby homes.
73
273476
2122
تو از خانواده‌ات جدا می‌شدی و در خانه‌های سرپرستی مادر و کودک جای داده می‌شدی.
04:51
You were appointed a social worker.
74
275598
3141
برات یک مددکار اجتماعی تعیین می‌کردند.
04:54
The adoptive parents were lined up.
75
278739
2390
پدرخوانده‌ها و مادرخوانده‌ها صف می‌کشیدند.
04:57
It was the primary purpose of the social worker, the aim,
76
281129
4085
و این مقصود اولیه مددکار اجتماعی بود، این مقصود که،
05:01
to get the woman at her most vulnerable time
77
285214
3341
زنی را در آسیب‌پذیرترین شرایط در سرتاسر زندگی‌اش وادار کنی، که برگه‌ی سرپرستی را امضا کنه.
05:04
in her entire life, to sign the adoption papers.
78
288555
5353
زنی را در آسیب‌پذیرترین شرایط در سرتاسر زندگی‌اش وادار کنی، که برگه‌ی سرپرستی را امضا کنه.
05:09
So the adoption papers were signed.
79
293908
1885
پس برگه‌های سرپرستی امضا شدند.
05:11
The mother and baby's homes were often run by nuns.
80
295793
3570
اغلب خانه‌های سرپرستی مادر و کودک توسط راهبه‌ها اداره می‌شد.
05:15
The adoption papers were signed,
81
299363
3176
برگه‌های فرزندخواندگی امضا می‌شدند.
05:18
the child was given to the adoptive parents, and the mother
82
302539
3696
کودک به پدر و مادر تازه‌اش داده می‌شد، و مادر
05:22
shipped back to her community
83
306235
2424
به محله‌ی خودش برگردانده می‌شد
05:24
to say that she'd been on a little break.
84
308659
2991
تا گفته بشه که او در یک استراحت کوتاه بوده.
05:27
A little break.
85
311650
2686
یک استراحت کوتاه.
05:30
A little break.
86
314336
1678
یک استراحت کوتاه.
05:31
The first secret of shame for a woman
87
316014
3565
اولین راز برای شرمندگی یک زن
05:35
for being a woman, "a little break."
88
319579
5079
به خاطر زن بودنش: «یک استراحت کوتاه».
05:40
The adoption process took, like, a matter of months,
89
324658
3091
روند فرزند خواندگی، تقریبا، یک فرآیند چند ماهه بود.
05:43
so it was a closed shop, you know, sealed deal,
90
327749
3880
یعنی این یک سیستم بسته بود، می‌دونید، معامله‌ی مهروموم شده،
05:47
an industrious, utilitarian solution:
91
331629
6505
یک راه حل زبردستانه و سودمند:
05:54
the government, the farmer,
92
338134
3358
دولت، همان کشاورز است،
05:57
the adopting parents, the consumer,
93
341492
3847
پدرخوانده و مادرخوانده همان مصرف کننده،
06:01
the mother, the earth, and the child, the crop.
94
345339
4802
مادر، زمین است و کودک محصول.
06:06
It's kind of easy to patronize the past,
95
350141
4654
این خیلی ساده‌ست که گذشته را بی‌اهمیت فرض کنیم
06:10
to forego our responsibilities in the present.
96
354795
4904
تا از مسئولیت‌های کنونی خود چشم‌پوشی کنیم.
06:15
What happened then is a direct reflection
97
359699
3852
چیزی که پس از آن اتفاق افتاد بازتابی‌ست مستقیم
06:19
of what is happening now. Everybody believed themselves
98
363551
5244
از آنچه الان درحال وقوع است. همه باور داشتند
06:24
to be doing the right thing by God and by the state
99
368795
4537
که دارند کار درست را از نظر خدا و دولت
06:29
for the big society, fast-tracking adoption.
100
373332
6887
برای فرزند خواندگی فراگیر اجتماعی با یک راه میانبر انجام می‌دن.
06:36
So anyway, she comes here, 1967, she's pregnant,
101
380219
5193
خب به هر حال، او در سال ۱۹۶۷ به اینجا میاد، او باردارست،
06:41
and she comes from Ethiopia that was celebrating
102
385412
5078
و او اهل اتیوپی‌ست که در آن زمان پنجاهمین سالگردش را تحت امپراتوری هایلی سلاسی جشن می‌گرفت،
06:46
its own jubilee at the time
103
390490
2698
و او اهل اتیوپی‌ست که در آن زمان پنجاهمین سالگردش را تحت امپراتوری هایلی سلاسی جشن می‌گرفت،
06:49
under the Emperor Haile Selassie,
104
393188
2770
و او اهل اتیوپی‌ست که در آن زمان پنجاهمین سالگردش را تحت امپراتوری هایلی سلاسی جشن می‌گرفت،
06:51
and she lands months before the Enoch Powell speech,
105
395958
5126
او ماهها قبل از سخنرانی انوک پاول به اینجا وارد شد.
06:56
the "Rivers of Blood" speech.
106
401084
2120
سخنرانی «رود خون». (سخنرانی تاریخی علیه مهاجرین درمجلس انگاستان)
06:59
She lands months before the Beatles release "The White Album,"
107
403204
4622
او ماهها قبل از انتشار «آلبوم سفید» گروه بیتل به اینجا آمد.
07:03
months before Martin Luther King was killed.
108
407826
2684
ماهها قبل از اینکه مارتین لوتر کینگ کشته شود.
07:06
It was a summer of love if you were white.
109
410510
2451
اگر تو سفید پوست بودی، تابستان عاشقانه‌ای بود.
07:08
If you were black, it was a summer of hate.
110
412961
3692
و اگر سیاه‌پوست بودی، تابستان نفرت و دشمنی بود.
07:12
So she goes from Oxford, she's sent to the north of England
111
416653
5650
بنابراین او از اکسفورد می‌ره، او به شمال انگلستان فرستاده می‌شه
07:18
to a mother and baby home, and appointed a social worker.
112
422303
4360
به خانه‌ی سرپرستی مادر و کودک، و براش یک مددکار اجتماعی تعیین می‌شه.
07:22
It's her plan. You know, I have to say this in the Houses --
113
426663
4240
برنامه‌اش اینه. می‌دونید، من باید بگم که در این خانه‌های سرپرستی --
07:26
It's her plan to have me fostered for a short period of time
114
430903
4271
برنامه‌ی او اینه که سرپرستی مرا برای زمان کوتاهی به خانواده‌ای بسپارد
07:31
while she studies. But the social worker,
115
435174
3575
و دراین مدت خودش درس بخواند. اما مددکار اجتماعی،
07:34
he had a different agenda.
116
438749
2994
دستور کار دیگری داشت.
07:37
He found the foster parents, and he said to them,
117
441743
4207
او والدین سرپرست را پیدا کرد، و به آنها گفت،
07:41
"Treat this as an adoption. He's yours forever.
118
445950
3832
«به این به چشم فرزندخواندگی نگاه کنید. او برای همیشه مال شماست.
07:45
His name is Norman." (Laughter)
119
449782
3447
اسم او نُرمن است.» (خنده)
07:49
Norman! (Laughter)
120
453229
2337
نُرمن! (خنده)
07:51
Norman!
121
455566
2712
نُرمن!
07:54
So they took me. I was a message, they said.
122
458278
6226
خُب آنها مرا گرفتند. گفتند، که من پیامی از طرف خدا بودم.
08:00
I was a sign from God, they said.
123
464504
2459
گفتند، من نشانه‌ای از خدا بودم.
08:02
I was Norman Mark Greenwood.
124
466963
3744
من نُرمن مارک گرین وود بودم.
08:06
Now, for the next 11 years, all I know is that this woman,
125
470707
3419
خب، همه‌ی آنچه من می‌دانم اینه که در ۱۱ سال بعد این زن،
08:10
this birth woman, should have her eyes scratched out
126
474126
2588
زنی که به دنیام آورده بود، باید چشمهاش را از حدقه بیرون می‌آوردند
08:12
for not signing the adoption papers. She was an evil woman
127
476714
3002
چون برگه فرزندخواندگی را امضاء نکرده بود. او یک زن خبیث بود
08:15
too selfish to sign, so I spent those 11 years
128
479716
3077
خودخواه‌تر از این بود که امضا کند، خُب، من آن ۱۱ سال را
08:18
kneeling and praying.
129
482793
2756
به زانو زدن و دعا کردن گذراندم.
08:21
I tried praying. I swear I tried praying.
130
485549
3121
من تلاش کردم دعا کنم. قسم میخورم که تلاش کردم که دعا کنم.
08:24
"God, can I have a bike for Christmas?"
131
488670
3808
«خدایا، می‌تونم یه دوچرخه برای کریسمس داشته باشم؟»
08:28
But I would always answer myself, "Yes, of course you can."
132
492478
4348
اما من همواره به خودم جواب می‌دادم: «بله، البته که می‌تونی.»
08:32
(Laughter)
133
496826
1614
(خنده تماشاگران)
08:34
And then I was supposed to determine whether that
134
498440
2737
و بعد من باید تشخیص می‌دادم که این صدای خدا بود و یا شیطان.
08:37
was the voice of God or it was the voice of the Devil.
135
501177
3532
و بعد من باید تشخیص می‌دادم که این صدای خدا بود و یا شیطان.
08:40
And it turns out I've got the Devil inside of me.
136
504709
7359
و معلوم شد که در درون من شیطان است.
08:47
Who knew? (Laughter)
137
512068
2408
کی می‌دونه؟ (خنده تماشاگران)
08:50
So anyway, two years sort of passed,
138
514476
2896
به هر صورت، دوسال به شکلی گذشت.
08:53
and they had a child of their own,
139
517372
1778
و آنها خودشان دارای یک فرزند شدند،
08:55
and then another two years passed, and they had another child of their own,
140
519150
2464
و سپس دو سال دیگه گذشت، و آنها صاحب یک بچه‌ی دیگه شدند،
08:57
and then another time passed
141
521614
2291
و سپس زمان بیشتری سپری شد
08:59
and they had another child that they called an accident,
142
523905
2577
و آنها یه صاحب یه بچه دیگه شدند که اتفاقی نامیدندش،
09:02
which I thought was an unusual name. (Laughter)
143
526482
3408
که فکر کنم یک اسم غیرعادی بود. (خنده تماشاگران)
09:05
And I was on the cusp of, sort of, adolescence,
144
529890
3729
من در آستانه نوجوانی بودم،
09:09
so I was starting to take biscuits from the tin without asking.
145
533619
4405
خُب من شروع کردم به برداشتن بیسکویت از جعبه بدون اینکه بپرسم.
09:13
I was starting to stay out a little bit late, etc., etc.
146
538024
3777
من شروع کردم به کمی تا دیر وقت بیرون موندن، و غیره و غیره.
09:17
Now, in their religiosity, in their naivete,
147
541801
3403
حالا با خشکه‌مقدسی‌شان، با ساده‌لوحی‌شان،
09:21
my mom and dad, which I believed them to be forever,
148
545204
2437
پدر و مادر من، که من باور داشتم برای همیشه پدر و مادر من باشند،
09:23
as they said they were, my mom and dad
149
547641
3268
همانطور که گفته بودند که خواهند بود، پدر و مادر من
09:26
conceived that I had the Devil inside of me.
150
550909
6809
متقاعد شدند که من در درونم یک شیطان دارم،
09:33
And what -- I should say this here, because this is how
151
557718
2058
و چه - این را باید در اینجا بگم، چون این روشی‌ست که
09:35
they engineered my leaving.
152
559776
1959
آنها برنامه‌ی از خانه رفتنِ من را طرح‌ریزی کردند.
09:37
They sat me at a table, my foster mom, and she said to me,
153
561735
3389
آنها من را پشت میز در کنار مادرخوانده‌ام نشاندند، و او به من گفت،
09:41
"You don't love us, do you?" At 11 years old.
154
565124
2068
« تو ما را دوست نداری، نه؟» به بچه یازده ساله.
09:43
They've had three other children. I'm the fourth. The third was an accident.
155
567192
3509
آنها سه تا بچه دیگر داشتند. و من چهارمی بودم. سومی اتفاقی بود.
09:46
And I said, "Yeah, of course I do." Because you do.
156
570701
4045
و من گفتم: «بله، البته که دوستتان دارم.» چونکه شما مرا دوست دارید.
09:50
My foster mother asked me to go away to think about love
157
574746
2151
مادر خوانده‌ام از من خواست که برم و درباره دوست داشتن فکر کنم
09:52
and what it is and to read the Scriptures and to come back tomorrow
158
576897
2844
و اینکه دوست داشتن چیست و کتاب مقدس را بخوانم و فردا صبح برگردم
09:55
and give my most honest and truthful answer.
159
579741
2943
و صادقانه‌ترین و راست‌ترین پاسخم را بدم.
09:58
So this was an opportunity. If they were asking me
160
582684
2840
خُب این یک فرصت بود. اگر آنها از من سوال می‌کردند
10:01
whether I loved them or not, then I mustn't love them,
161
585524
2336
که آیا من عاشق آنها هستم یا نه، پس نمی‌بایستی آنها را دوست داشته باشم،
10:03
which led me to the miracle of thought that I thought they wanted me to get to.
162
587860
2865
که مرا به معجزه‌ای در ذهنم هدایت کرد که من خیال می‌کردم آنها می‌خوان من به آن برسم.
10:06
"I will ask God for forgiveness and His light will shine
163
590725
2671
«من از خدا طلب بخشایش خواهم کرد و نور او از درون من به آنها تابیده می‌شه. چقدر فوق العاده». این یک فرصت بود.
10:09
through me to them. How fantastic." This was an opportunity.
164
593396
3768
«من از خدا طلب بخشایش خواهم کرد و نور او از درون من به آنها تابیده می‌شه. چقدر فوق العاده». این یک فرصت بود.
10:13
The theology was perfect, the timing unquestionable,
165
597164
2785
حکمتش بی‌نقص بود، وقت شناسی انکار ناپذیر بود،
10:15
and the answer as honest as a sinner could get.
166
599949
2903
و این پاسخ صادقانه‌ترین پاسخی بود که یک گناهکار می‌تونست بهش برسه.
10:18
"I mustn't love you," I said to them. "But I will ask God for forgiveness."
167
602852
4688
بهشان گفتم «من نمی‌بایستی دوستتان داشته باشم، اما از خداوند طلب آمرزش می‌کنم.»
10:23
"Because you don't love us, Norman,
168
607540
2552
«از آنجایی که ما را دوست نداری نُرمن، به روشنی راهت را انتخاب کرده‌ای».
10:25
clearly you've chosen your path."
169
610092
2344
«از آنجایی که ما را دوست نداری نُرمن، به روشنی راهت را انتخاب کرده‌ای».
10:28
Twenty-four hours later, my social worker,
170
612436
2798
۲۴ ساعت بعد، مدد کار اجتماعی من،
10:31
this strange man who used to visit me every couple of months,
171
615234
3049
این مرد غریبه که هر چند ماه یکبار مرا ملاقات می‌کرد،
10:34
he's waiting for me in the car as I say goodbye to my parents.
172
618283
3212
وقتی داشتم با والدینم خدافظی می‌کردم در خودرو منتطر من بود.
10:37
I didn't say goodbye to anybody, not my mother, my father,
173
621495
2576
من با کسی خداحاقظی نکردم، نه با مادرم، نه با پدرم،
10:39
my sisters, my brothers, my aunts, my uncles,
174
624071
1828
نه خواهرام، نه برادرام، نه عمه‌ها و عموهام،
10:41
my cousins, my grandparents, nobody.
175
625899
3629
نه عموزاده‌هام و پدربزرگ و مادربزرگم، هیچ کسی.
10:45
On the way to the children's home, I started to ask myself,
176
629528
3547
در مسیر پرورشگاه، من شروع کردم به سوال از خودم،
10:48
"What's happened to me?"
177
633075
2975
«چه اتفاقی برای من افتاد؟»
10:51
It's not that I'd had the rug pulled from beneath me
178
636050
3153
فقط این نبود که زیر پای من خالی شده بود، زمین زیر پای من خالی شده بود.
10:55
as much as the entire floor had been taken away.
179
639203
4815
فقط این نبود که زیر پای من خالی شده بود، زمین زیر پای من خالی شده بود.
10:59
When I got to the —
180
644018
3800
وقتی رسیدم به -
11:03
For the next four, five years,
181
647818
4383
برای چهار تا پنج سال بعد،
11:08
I was held in four different children's homes.
182
652201
4853
من به چهار پرورشگاه متفاوت فرستاده شدم.
11:12
On the third children's home, at 15,
183
657054
3277
در سومین پرورشگاه، در پانزده سالگی،
11:16
I started to rebel, and what I did was,
184
660331
3167
من شروع به سرکشی کردم، و کاری که من کردم این بود که،
11:19
I got three tins of paint, Airfix paint that you use for models,
185
663498
4329
سه قوطی رنگ گیر آوردم، رنگ ایرفیکس که برای مدل‌های هواپیما استفاده می‌شه،
11:23
and I was -- it was a big children's home, big Victorian children's home --
186
667827
3831
و من -- پرورشگاه بزرگی بود، پرورشگاهی بزرگ از دوران ویکتوریا --
11:27
and I was in a little turret at the top of it,
187
671658
1840
و من در یک برج کوچک در بالای آن بودم،
11:29
and I poured them, red, yellow and green,
188
673498
3303
و رنگهای قرمز، زرد و سبز را، رنگهای آفریقا را، ریختم روی کاشی‌ها.
11:32
the colors of Africa, down the tiles.
189
676801
5041
و رنگهای قرمز، زرد و سبز را، رنگهای آفریقا را، ریختم روی کاشی‌ها.
11:37
You couldn't see it from the street, because the home
190
681842
2504
شما نمی‌تونستید از توی خیابان ببینیدش، چون پرورشگاه
11:40
was surrounded by beech trees.
191
684346
2452
درختان راش احاطه شده بود.
11:42
For doing this, I was incarcerated for a year
192
686798
4956
برای این کار، به مدت یک سال در مرکز ارزیابی زندانی شدم که در واقع
11:47
in an assessment center which was actually
193
691754
2985
برای این کار، به مدت یک سال در مرکز ارزیابی زندانی شدم که در واقع
11:50
a remand center. It was a virtual prison
194
694739
4720
یک بازداشتگاه بود. یک زندان مجازی برای جوانان بود.
11:55
for young people.
195
699459
3898
یک بازداشتگاه بود. یک زندان مجازی برای جوانان بود.
11:59
By the way, years later, my social worker said
196
703357
2053
به هر صورت، سالها بعد، مددکار اجتماعی من گفت
12:01
that I should never have been put in there.
197
705410
1459
که من هرگز نمی‌بایستی به این زندان فرستاده می‌شدم.
12:02
I wasn't charged for anything. I hadn't done anything wrong.
198
706869
2655
من به هیچ چیز متهم نشدم. من هیچ کار اشتباهی نکرده بودم.
12:05
But because I had no family to inquire about me,
199
709524
4726
اما چون که من خانواده ای نداشتم که از درباره‌ی من پرس‌وجو کند،
12:10
they could do anything to me.
200
714250
4751
آنها می‌تونستن هر کاری با من بکنند.
12:14
I'm 17 years old, and
201
719001
3354
من ۱۷ ساله بودم، و
12:18
they had a padded cell.
202
722355
3641
آنها یک سلول داشتند كه ديوارش لايه‌ى نرمى داشت تا زندانى به خودش صدمه نزند.
12:21
They would march me down corridors in last-size order.
203
725996
5960
آنها به من دستور می‌دادند در راهرو‌های کوچک رژه برم.
12:27
They -- I was put in a dormitory
204
731956
2265
آنها - من را با یکی از هواداران نازی‌ها در یک خوابگاه جای دادند.
12:30
with a confirmed Nazi sympathizer.
205
734221
3920
آنها - من را با یکی از هواداران نازی‌ها در یک خوابگاه جای دادند.
12:34
All of the staff were ex-police -- interesting --
206
738141
3322
همه کارکنان آنجا پلیس‌های سابق بودند -- جالبه --
12:37
and ex-probation officers.
207
741463
2014
و افسرهای سابق ناظر بر آزادی مشروط مجرمان.
12:39
The man who ran it was an ex-army officer.
208
743477
4063
مردی که آنجا را اداره می‌کرد یه افسر سابق ارتش بود.
12:43
Every time I had a visit by a person who I did not know
209
747540
3160
هر بار من شخصی به ملاقات می‌آمد که او را نمی شناختم
12:46
who would feed me grapes, once every three months,
210
750700
3734
و به من انگور می‌داد، هر سه ماه یک بار،
12:50
I was strip-searched.
211
754434
2211
من را برهنه می‌کردند و تفتیش بدنی می‌شدم.
12:52
That home was full of young boys who were on remand
212
756645
3253
آن ندامتگاه پُر از پسران مجرم بود که برای کارهایی مانند قتل بازداشت شده بودند.
12:55
for things like murder.
213
759898
5268
آن ندامتگاه پُر از پسران مجرم بود که برای کارهایی مانند قتل بازداشت شده بودند.
13:01
And this was the preparation that I was being given
214
765166
4032
و این آماده‌سازی بود که به خوردِ من می‌دادند
13:05
after 17 years as a child of the state.
215
769198
6051
بعد از ۱۷ سال که یک کودکِ تحت سرپرستی دولت بودم.
13:11
I have to tell this story.
216
775249
2583
من می‌بایستی این داستان را بگم.
13:13
I have to tell it, because there was no one
217
777832
2270
من باید این را بگم، زیرا یه نفر هم نبود
13:16
to put two and two together.
218
780102
2953
که بتونه حساب دو دو تا چهار تا کنه.
13:18
I slowly became aware that I knew nobody
219
783055
3027
به آرامی ملتفت شدم که کسی را نمی‌شناسم
13:21
that knew me for longer than a year.
220
786082
3494
که مرا بیش از یک سال بشناسد.
13:25
See, that's what family does.
221
789576
2849
می‌بینید. این چیزیه که خانواده انجام می‌ده.
13:28
It gives you reference points.
222
792425
2391
خانواده به شما نقاط عطف مرجع می‌ده.
13:30
I'm not defining a good family from a bad family.
223
794816
2488
من از یک خانواده خوب در مقابل خانواده بد حرف نمی‌زنم.
13:33
I'm just saying that you know when your birthday is
224
797304
1816
من فقط می‌گم که شما می‌دونید که روز تولد شما چه زمانی‌ست
13:35
by virtue of the fact that somebody tells you when your birthday is,
225
799120
2656
به خاطر این حقیقت که یه نفر به شما می‌گه که تولد شما کِی‌ست.
13:37
a mother, a father, a sister, a brother, an aunt, an uncle,
226
801776
1947
یک مادر، یک پدر، یک خواهر، یک برادر، یک عمه یا عمو،
13:39
a cousin, a grandparent. It matters to someone,
227
803723
2010
یک عموزاده یا پدربزرگ و مادربزرگ. این برای یه نفر مهم‌ست.
13:41
and therefore it matters to you. Understand,
228
805733
2287
و به همین دلیل برای تو هم مهم می‌شه. درک کنید،
13:43
I was 14 years old, tucked away in myself, into myself,
229
808020
4229
من چهارده ساله بودم، در خودم فرو رفته بودم، در درون خودم،
13:48
and I wasn't touched either, physically touched.
230
812249
4782
من حتی لمس نشده بودم، لمس جسمی.
13:52
I'm reporting back. I'm reporting back simply to say that
231
817031
8127
دارم از گذشته می‌گم. من از گذشته حکایت می‌کنم که به سادگی به شما بگم که
14:01
when I left the children's home I had two things
232
825158
3215
هنگامی که من پرورشگاه را ترک کردم دو چیز داشتم
14:04
that I wanted to do. One was to find my family,
233
828373
3797
که می‌خواستم انجام بدم. یکی پیدا کردن خانواده ام بود،
14:08
and the other was to write poetry.
234
832170
1530
و دیگری سرودن شعر بود.
14:09
In creativity I saw light.
235
833700
2549
من در خلاقیت نوری دیدم.
14:12
In the imagination I saw the endless possibility of life,
236
836249
5162
در تخیل من امکان‌های پایان ناپذیر زندگی را دیدم،
14:17
the endless truth, the permanent creation of reality,
237
841411
5901
حقایق بی‌پایان، خلق دائمی اصالت،
14:23
the place where anger was an expression
238
847312
6463
مکانی که خشم بیانی برای جستجوی عشق بود، جایی که بدکرداری
14:29
in the search for love, a place where dysfunction
239
853775
3748
مکانی که خشم بیانی برای جستجوی عشق بود، جایی که بدکرداری
14:33
is a true reaction to untruth.
240
857523
4718
یک واکنش راستین به ناراستی بود.
14:38
I've just got to say it to you all: I found all of my family
241
862241
3547
من تنها باید این را به شما بگم: من تمامی اعضای خانواده‌ام را در بزرگسالی پیدا کردم.
14:41
in my adult life. I spent all of my adult life finding them,
242
865788
3363
من بیشتر زمان بزرگسالی‌ام را برای یافتن آنها صرف کردم،
14:45
and I've now got a fully dysfunctional family just like everybody else.
243
869151
4015
و حالا من یه خانواده به‌هم ریخته دارم، مثل هر کس دیگری.
14:49
But I'm reporting back to you to say quite simply
244
873166
3740
اما دارم گذشته‌ها را براتون روایت می‌کنم تا خیلی ساده بگم
14:52
that you can define how strong a democracy is
245
876906
5512
که قدرتمند بودن یک دموکراسی را می‌تونید با رفتار دولتش با کودک تعیین کنید.
14:58
by how its government treats its child.
246
882418
5233
که قدرتمند بودن یک دموکراسی را می‌تونید با رفتار دولتش با کودک تعیین کنید.
15:03
I don't mean children. I mean the child of the state.
247
887651
2056
منطورم کودکان نیست. منظورم کودک تحت سرپرستی دولت است.
15:05
Thanks very much. It's been an honor. (Applause)
248
889707
4967
بسیار سپاسگزارم. این افتخار بزرگی بود. (تشویق تماشاگران)
15:10
(Applause)
249
894674
2452
(تشویق تماشاگران)
ABOUT THE SPEAKER
Lemn Sissay - Poet and playwrightAn award-winning playwright and popular broadcaster in the UK, as well as the author of five poetry books, Lemn Sissay has a way with words.
Why you should listen
Lemn Sissay wears many hats as a writer and performer.
The author of five poetry collections, Sissay's poems dot the London landscape and are etched into major landmarks, from the site of the 2012 Summer Olympics to The Royal Festival Hall. In 2006, Desmond Tutu unveiled his sculpture poem "Gilt of Cain," located near Fenchurch Street Station. Currently an associate artist at Southbank Centre and patron of the Letterbox Club, Sissay was named the official poet of the London 2012 Olympics. His poetry art has also been displayed at The Royal Academy.
Sissay is perhaps best known for his work for the BBC, which shines a spotlight on his upbringing as a foster child in the UK. In 1995, he shared his story in the BBC documentary Internal Flight and his BBC radio documentary Child of the State was nominated for a 2010 Sony Award. His play Something Dark charts his quest to find his family. After a long search, he located his birth mom in Gambia and has since come to know the rest of his family.
Lemn Sissay | Speaker | TED.com