David Brooks: The lies our culture tells us about what matters -- and a better way to live
دیوید بروکس: دروغهایی كه فرهنگ ما دربارهی آنچه اهميت دارد، به ما میگوید -- و راه بهتري براي زندگي كردن
Writer and thinker David Brooks has covered business, crime and politics over a long career in journalism. Full bio
Double-click the English transcript below to play the video.
تحقیر شده بودم.
by that failed commitment.
or were leaving.
خانه را ترک کرده بودند،
in the conservative movement,
پرورش یافته بودم،
هم ديگر نبودند.
در آپارتمانی تنها زندگی میکردم،
I lived alone in an apartment,
where there should have been utensils,
جایی که باید وسایل آشپزخانه باشد،
where there should have been plates,
بشقاب باشد را باز میکردید،
but I didn't have weekend friends.
اما دوست آخرهفتهای نداشتم.
were these long, howling silences.
طولانی و سوت و کور بود.
came to me in the form of --
به سراغم آمد، به شکلِ --
a burning in my stomach.
just fluidity, lack of solidity.
انگارجاری بودم، بدون استحكام.
was the awareness
was just reflective of the emptiness
that our culture tells us.
به ما میگوید فرو رفته بودم.
career success is fulfilling.
رضایتبخشاند.
the shame I would feel
شرمساریای بگريزم كه
خودم میتوانم مایه خوشحالی خودم باشم،
کمی بيشتر به يوگا بپردازم،
on their deathbed will tell you,
در بستر مرگ خود به شما خواهد گفت
is the deep relationships of life,
داشتن روابط عمیق در زندگی است،
of the meritocracy.
is you are what you accomplish.
تو چیزی جز دستاوردهایت نیستی.
is you can earn dignity
که ميتوانی با پیوند خود
شآن و منزلت کسب کنی.
to prestigious brands.
is conditional love,
عشق مشروط است.
عشق را «هموار» کنی.
که روحت نیازمند تزکیه و پالایش نيست،
is you're not a soul to be purified,
که باید فزونی يابد.
a little more than others
دیگران دستاورد داشته باشد،
a little more than others.
و لرزيدن است.
failing to show up for my friends,
that as I was falling into the valley --
من داشتم توی درهای فرومیافتادم،
را سر خودشان میآورند.
were doing that, too.
که به حرفهام گره خورده بود؛
the secret to my career;
to a lot of other people.
با مهارت برقراری ارتباط بالای متوسط.
with above average communication skills.
گسسته بودم.
a lot of other people were detached
بسیاری از مردمان دیگر هم گرفتار این گسست
from each other.
over 45 are chronically lonely.
۴۵ سال اسیر تنهایی مزمناند.
اظهار میکنند که گفتگوی معناداری
report having meaningful conversation
به همسایههای خود اعتماد دارند.
say they trust their neighbors,
تنها ۱۸ درصد است.
political party is unaffiliated.
جنبش هاي مذهبیاند.
movement is unaffiliated.
مشکلات روحی روبه افزایش است.
mental health problems are rising.
30 percent since 1999.
۳۰ درصد افزایش یافته است.
over the last several years,
kill themselves every year;
خودکشی میکنند،
به مواد مخدر میمیرند.
آنچه اینجا آمدهام بگویم
I flew out here to say
بحران زيست محيطی داریم،
we have environmental crisis,
and relational crisis;
coming out of Washington ...
بهسوی ما جاریست...
که ببینم....
"You suffer your way to wisdom."
«راه رسیدن به خرد، پربلاست.»
I've had a few realizations.
و درمسیر دریافتهایی داشتم.
political freedom is great,
آزادی سیاسی عالیاست،
چو تخته پارهای بر آب است.
because he's uncommitted to things.
چون تعهدی در قبال چیزی ندارد.
you want to swim in,
on the other side.
بکارید و متعهد کنید.
one of those bad moments in life,
بد زندگی میشوید،
که شکستند،
or grief, they get smaller,
ضربه دیدند.
they lash out.
gets transmitted."
(به دیگری) منتقل میشود.»
is that it's an interruption of life.
باعث وقفه در زندگی میشود.
آنچه میپنداشتید، نیستید.
you thought you were.
what you thought was the floor
revealing a cavity below,
تا حفرۀ زیر آن را آشکار کند،
revealing a cavity below.
حفرۀ زیرتر را آشکار کند.
you never anticipated,
که تصورش را هم نمیکردید.
will fill those depths.
آن حفره ها را پر میکند.
از منیّت رها میشوید
you get out of the head of the ego
is longing and love for another,
اشتیاقیم برای انسانی دیگر،
described in his book,
عشق ورزیدن به جا میماند.
when being in love is burned away.
and a fortunate accident.
towards each other underground,
had fallen from our branches,
از شاخساران ما فروریخت،
بلکه درختی يگانهايم.»
one tree and not two."
you discover is your soul.
or not believe in God,
که بخشی از وجود شما
that there's a piece of you
infinite dignity and value.
don't have more of this
it's an obliteration of another soul.
باعث پایمالی روح دیگری میشود.
از مولکول های فیزیکی نیست،
on a bunch of physical molecules,
another person's soul.
is it yearns for righteousness.
روح، تشنۀ درستی و نیکوکاری است.
the soul yearns for righteousness.
which I borrowed from Einstein:
که آن را از انیشتین وام گرفتم:
is not going to be solved
on which you created it.
to a different level of consciousness."
سراغ دوستان میروید.
is you throw yourself on your friends
عمیق تر از آنچه قبلاً داشتهاید.
that you ever had before.
into the wilderness.
آنجا نباشد که مشغولتان کند،
where there's nobody there to perform,
و فرو میپاشد،
and it crumbles,
داشته شدن خواهید شد.
of being loved.
that when her daughter was born,
more than evolution required.
تکامل لازم میدانسته، دوست دارد.
that's at the deep of ourself,
عمیق درون ما سخن میگوید،
برای مراقبت از دیگری.
برای نجات یافتن آماده اید.
you're ready to be rescued.
when you're in the valley
by a couple named Kathy and David,
مرا به منزلشان دعوت کردند.
public school, his name's Santi.
دولتی واشنگتن داشتند...
به جا نياز داشت
who needed a place to stay
آن دوست هم دوستی داشت.
and that kid had a friend.
25 around the kitchen table,
دور میز آشپزخانه نشسته بودند،
downstairs in the basement.
در زیرزمین خواب بودند.
بچه ای معرفی کنم.
shake hands here.
on the face of the earth,
اهل بغل کردن نبودم،
every Thursday night when I'm in town,
هرشب پنجشنبه به خانۀ آنها میروم،
where you're showing all the way up.
تمامیت وجود احساسی تو عریان باشد.
for all the ills of our culture
از دروغهای فرهنگی ماست،
really putting relationship first,
که ارتباط انسانی را دراولویت قرار میدهد،
these communities are everywhere.
از این جمعها همه جا میشود یافت.
که نامش« ببافید: بافت اجتماعی» است.
called "Weave: The Social Fabric."
با بافندگان روبرو میشویم.
weavers anywhere, everywhere.
who grew up in --
در...
در انگلوود، در محله ای ناآرام.
in a tough neighborhood.
چرا که محله خیلی خطرناکی بود،
because it was so dangerous,
and she saw two little girls
بطری های شکسته بازی میکردند،
with broken bottles,
and she said, "We're not leaving.
«ما این محل را ترک نمیکنیم.
و رفتند نخواهيم بود.
that abandon that."
و حالا جمعیت R.A.G.E. را مدیریت می کند،
and now she runs R.A.G.E.,
ناهمواری افتاده بودند.
have had tough valleys.
که ازسفر گردشگری بازگشته بود.
who came home from an antiquing trip
دو فرزندشان را کشته.
had killed himself and their two kids.
she volunteers in the community,
و عضو جمعیت است.
با خشونت را میآموزد.
with violence, she teaches.
experience because I was angry.
من شد چون من خشمگین بودم.
به من بکند، بجنگم
what he tried to do to me
screw you, you're not going to do it.'"
تباهی خودت شد، اما موفق نشدی.»
an individualistic life,
آنها ارزشهای خاص خودشان را دارند.
they have a different set of values.
they have planted themselves down.
در میدان شهر کمك کرده بود،
in the town square,
ریشه های همدلی است.
called Roots of Empathy.
حدود کلاس هشتم انتخاب مي كنند،
a bunch of kids, an eighth grade class,
what the infant is thinking,
در ذهن کودک چه میگذرد،
who was bigger than the rest
been through the foster care system,
پرورشگاهی بود،
because he looked big and scary.
گنده و ترسناک بود.
Darren, hold the baby.
کودک را بغل کند.
asking questions about parenthood.
پرسشهایی دربارۀ بچهداری،
آیا فکر میکنی بتوانی پدر خوبی باشی؟»
do you think you can be a good father?"
انجام میدهد این ست که
people out of the valley.
they have an intensity to them.
اشتیاق {به خدمت} است.
called "Naturalist," about his childhood.
کودکیآش نوشته به نام «طبیعت گرا».
پدر و مادرش از هم جدا میشوند.
his parents were divorcing.
to Paradise Beach in North Florida.
در فلوریدای شمالی.
It existed beyond my imagination."
تصور بودنش را هم نمیکردم.»
float beneath his feet.
که از زیر پاهایش رد میشود.
in the awe and wonder.
یک طبیعتگرا در درون او زاده میشود.
as you do as an adult.
به چشمتان میآیند،
تحت تآثیر قرار داده،
حدت و شدت اخلاقی و معنویست،
is that moral intensity,
over to something
درکنار این بافندگان قرار میگیرید،
دوبرابر اندازۀ انسان های معمولی میبینند،
at twice the size as normal people.
when we're shooting for our career,
وقتی یک حرفه را، هدف خود قرار میدهیم،
it's the expansion of self.
تیم فوتبال محبوب شما برنده میشود،
your team wins the Super Bowl,
it's the dissolving of self.
انحلال آن است.
disappears between a mother and her child,
یگانگی مادر و فرزند نمیشود.
feels just free in nature.
در آغوش طبیعت رها میشود.
in your work or a cause,
to aim for than happiness.
of people when they lose it.
شادی مردم را جمع میکنم.
نوشتۀ زیدی اسمیت است.
wondering where her handbag was.
در پی یافتن کیف دستیاش.
reached across a sea of bodies
باریک با چشمانی درشت
over and over, 'Are you feeling it?'
میترسیدم که از درد بمیرم،
I was terrified that I might die,
لبریز از شادی و نشاط شدم،
overwhelmed with delight
«آیا میتوانم خوش باشم؟» (Can I kick it)
should happen to be playing
in the history of the world
into 'Teen Spirit.'
the top of my head blew away,
و به عرش رفتم.
we gave ourselves up to joy."
is two different life mindsets.
دو ذهنیت متفاوت به زندگی است.
individual happiness and career success.
خوشحالی فردی و موقعیت کاری است.
ومخالفتی با آن ندارم.
I have nothing against it.
the other mindset to balance it.
about ourselves as a people,
نسبت به خودمان ندارم.
faith in our future,
از دست دادهایم،
we don't treat each other as well.
رفتار خوبی با هم نداریم.
and environmental change.
و محیط خود هستیم.
و ارتباط انسانی خود هستیم.
and relational revolution.
of a recovered society.
زبان جامعۀ بهبود یافتهایم.
have found that language.
is that society changes
که وقتی گروه کوچکی
find a better way to live,
جامعه تغییر میکند.
a better way to live.
راه بهتر زیستن را یافتهاند.
که آنرانظریه پردازی کنید.
در سرتاسر کشور حضور دارند.
all around the country.
we're a weaver."
«من بافنده ام، ما بافندگانیم.»
the social unity gets repaired.
یگانگی اجتماعی ما بازسازی میشود.
ABOUT THE SPEAKER
David Brooks - Op-ed columnistWriter and thinker David Brooks has covered business, crime and politics over a long career in journalism.
Why you should listen
David Brooks became an Op-Ed columnist for The New York Times in September 2003. He is currently a commentator on "The PBS Newshour," NPR’s "All Things Considered" and NBC's "Meet the Press."
He is the author of Bobos in Paradise and The Social Animal. In April 2015, he released with his fourth book, The Road to Character, which was a #1 New York Times bestseller.
Brooks also teaches at Yale University, and is a member of the American Academy of Arts & Sciences.
Born on August 11, 1961 in Toronto, Canada, Brooks graduated a bachelor of history from the University of Chicago in 1983. He became a police reporter for the City News Bureau, a wire service owned jointly by the Chicago Tribune and Sun-Times.
He worked at The Washington Times and then The Wall Street Journal for nine years. His last post at the Journal was as Op-ed Editor. Prior to that, he was posted in Brussels, covering Russia, the Middle East, South Africa and European affairs. His first post at the Journal was as editor of the book review section, and he filled in as the Journal's movie critic.
He also served as a senior editor at The Weekly Standard for 9 years, as well as contributing editor for The Atlantic and Newsweek.
David Brooks | Speaker | TED.com