ABOUT THE SPEAKER
Suzanne Barakat - Physician
With a voice amplified by unthinkable personal tragedy, Suzanne Barakat speaks out against bigotry and violence against those society deems "different."

Why you should listen

On February 10, 2015, San Francisco doctor Suzanne Barakat received shattering news -- that her brother, Deah Barakat, his wife, Yusor Mohammad Abu-Salha, and her sister Razan, had been shot and killed in Chapel Hill, North Carolina. In spite of the noncommittal reaction of the police, Barakat recognized the shooting for what it really was -- a hate crime.

Since then, Barakat's mission has been to counter Islamophobia with her message of inclusivity, while sounding the alarm that unless we can stem the tide of hate, anyone who society marginalizes as “other” faces an increased risk of violence.

More profile about the speaker
Suzanne Barakat | Speaker | TED.com
TEDWomen 2016

Suzanne Barakat: Islamophobia killed my brother. Let's end the hate

سوزان باراکات: برادرم قربانی اسلام هراسی شد. بیایید به نفرت پایان دهیم

Filmed:
1,959,626 views

در دهم فوریه سال ۲۰۱۵، دها، برادر سوزان باراکات، به همراه همسرش یوسور و خواهر زنش، رازان، به دست همسایه‌شان در محله چاپل هیل درکارولینای شمالی کشته شدند. داستان ساختگی قاتل که آنها را در نزاعی خیابانی به قتل رسانده از طرف رسانه‌ها و پلیس مورد پیگیری قرار نگرفت تا اینکه سوزان در کنفرانس خبری ماهیت واقعی قاتلان را فاش کرد: مجرمان نفرت. همانگونه که وی نشان می‌دهد چگونه خود و خانواده‌اش در برابر این نفرت دامن‌گستر سکوت نکرده و ایستادند، سوزان از همه می‌خواهد تا در مواجهه با برخوردهای نفرت‌انگیز سکوت نکرده و یک‌صدا در کنار کسانی باشند که در جامعه قربانی تبعیض می‌شوند.
- Physician
With a voice amplified by unthinkable personal tragedy, Suzanne Barakat speaks out against bigotry and violence against those society deems "different." Full bio

Double-click the English transcript below to play the video.

00:13
Last yearسال,
0
1052
1663
سال گذشته
سه تن از اعضای خانواد من
در جنایتی از سرِ نفرت،
00:14
threeسه of my familyخانواده membersاعضا
were gruesomelygruesomely murderedکشته شد
1
2739
2507
00:17
in a hateنفرت crimeجرم.
2
5270
1443
بطرز وحشتناکی کشته شدند.
00:20
It goesمی رود withoutبدون sayingگفت:
that it's really difficultدشوار
3
8094
2334
لازم نیست بگویم که چقدر برایم سخت است
00:22
for me to be here todayامروز,
4
10452
1723
که امروز اینجا باشم،
00:24
but my brotherبرادر Deahدیه,
5
12199
1583
اما برادرم دیاه،
00:25
his wifeهمسر Yusorیوسور,
6
13806
1416
همسرش یوسوُر،
00:27
and her sisterخواهر Razanرازان
7
15246
1531
و خواهر او رازان،
00:28
don't give me much of a choiceانتخابی.
8
16801
1709
چاره دیگری برایم نگذاشته‌اند.
00:31
I'm hopefulامیدوارم that by the endپایان
of this talk you will make a choiceانتخابی,
9
19274
3389
امیدوارم بعد از این سخنرانی تصمیمی بگیرید،
00:34
and joinپیوستن me in standingایستاده up againstدر برابر hateنفرت.
10
22687
2443
و برای مبارزه با نفرت با من همراه شوید.
00:38
It's Decemberدسامبر 27, 2014:
11
26659
3087
۲۷ دسامبر ۲۰۱۴:
00:41
the morningصبح of my brother'sبرادر weddingعروسی day.
12
29770
2232
صبح روز عروسی برادرم.
00:44
He asksمی پرسد me to come over and combشانه his hairمو
13
32026
2064
از من خواست بروم و موهایش را شانه کنم
00:46
in preparationآماده سازی
for his weddingعروسی photoعکس shootشلیک.
14
34114
2140
تا برای عکس گرفتن در مراسم آماده شود.
00:48
A 23-year-oldساله, six-foot-threeشش پا - سه basketballبسکتبال,
particularlyبه خصوص StephSteph Curryادویه کاری, fanaticمتعصب --
15
36614
5333
یک پسر ۲۳ساله، بسکتبالیست با قد ۱۹۰،
طرفدار دو آتیشه استیفن کِری --
00:53
(Laughterخنده)
16
41971
1903
(خنده)
00:57
An Americanآمریکایی kidبچه in dentalدندانی schoolمدرسه
readyآماده to take on the worldجهان.
17
45684
3146
یک جوان آمریکایی در مدرسه دندان‌پزشکی
آماده رویارویی با جهان.
01:01
When Deahدیه and Yusorیوسور
have theirخودشان first danceرقص,
18
49721
2761
وقتی دیاه و یوسوُر
برای اولین بار باهم رقصیدند،
01:04
I see the love in his eyesچشم ها,
19
52506
1806
عشق را در چشمان برادرم دیدم،
01:06
her reciprocatedمتقابل joyشادی,
20
54336
1630
آن شادی‌ای که بینشان بود،
01:07
and my emotionsاحساسات beginشروع to overwhelmغرق شدن me.
21
55990
2287
و غرق در احساسات شدم.
01:11
I moveحرکت to the back of the hallسالن
and burstپشت سر هم into tearsاشک ها.
22
59175
2770
به پشت سالن رفتم و شروع کردم به گریه کردن.
01:14
And the secondدومین the songترانه finishesاتمام playingبازی کردن,
23
62557
1988
و در همان لحظه‌ای که موسیقی متوقف شد،
01:16
he beelinesبیلین ها towardsبه سمت me,
24
64569
1187
برادرم سمت من آمد،
01:17
buriesburies me into his armsبازوها
25
65780
1251
مرا در آغوش خود غرق کرد
01:19
and rocksسنگ ها me back and forthچهارم.
26
67055
1420
و تکان می‌داد.
01:20
Even in that momentلحظه,
27
68934
1189
حتی در آن لحظه،
01:22
when everything was so distractingمنحرف کردن,
28
70147
1877
که همه‌چیز حواس آدم را پرت می‌کند،
01:24
he was attunedتنظیم شده to me.
29
72048
1853
او حواسش به من بود.
01:25
He cupsفنجان my faceصورت and saysمی گوید,
30
73925
1831
صورت مرا در دستانش گرفت و گفت:
01:27
"Suzanneسوزان,
31
75780
1180
«سوزان،
01:28
I am who I am because of you.
32
76984
2284
هر چه که هستم را مدیون تو هستم.
01:35
Thank you for everything.
33
83179
1664
بابت همه چیز ممنونم.
01:36
I love you."
34
84867
1171
دوستت دارم.»
حدود یک ماه بعد، برای یک ملاقات کوتاه
به خانه‌مان در کارولینای شمالی برگشتم،
01:39
About a monthماه laterبعد, I'm back home
in Northشمال Carolinaکارولینا for a shortکوتاه visitبازدید کنید,
35
87180
3483
01:42
and on the last eveningشب,
I runاجرا کن upstairsاز پله ها to Deah'sDeah را roomاتاق,
36
90687
2711
و در آخرین غروب، به اتاق دیاه رفتم،
01:45
eagerمشتاق to find out how he's feelingاحساس
beingبودن a newlyبه تازگی marriedمتاهل man.
37
93422
3295
مشتاق بودم بدانم که چه حسی دارد
از اینکه تازه ازدواج کرده‌است.
01:48
With a bigبزرگ boyishپسرانه smileلبخند he saysمی گوید,
38
96741
2301
با یک لبخند بزرگ پسرانه گفت،
01:51
"I'm so happyخوشحال. I love her.
She's an amazingحیرت آور girlدختر."
39
99066
3714
«خیلی خوشحالم، عاشق او هستم.
دختر فوق‌العاده‌ای هست»
01:55
And she is.
40
103201
1237
و واقعا هم هست.
01:56
At just 21, she'dاو می خواهد recentlyبه تازگی
been acceptedپذیرفته شده to joinپیوستن Deahدیه
41
104902
2938
در ۲۱ سالگی برای رفتن
به دانشکده دندان‌پزشکی UNC
01:59
at UNCUNC dentalدندانی schoolمدرسه.
42
107864
1575
و پیوستن به دیاه، پذیرفته‌شد.
02:01
She sharedبه اشتراک گذاشته شده his love for basketballبسکتبال,
and at her urgingخواستن,
43
109974
3275
یوسور هم مثل دیاه عاشق بسکتبال بود،
و به اصرار او،
02:05
they startedآغاز شده theirخودشان honeymoonماه عسل off
attendingشرکت کننده theirخودشان favoriteمورد علاقه teamتیم of the NBANBA,
44
113273
3923
ماه عسلشان را با حضور
در تیم مورد علاقه‌شان در NBA شروع کردند.
02:09
the LALA Lakersلیکرز.
45
117220
1405
تیمِ اِل اِی لِیکرز
02:10
I mean, checkبررسی out that formفرم.
46
118649
1752
این را تماشا کنید.
02:12
(Laughterخنده)
47
120425
3227
(خنده)
02:19
I'll never forgetفراموش کردن that momentلحظه
sittingنشسته there with him --
48
127233
2771
هیچوقت آن لحظه را فراموش نمی‌کنم
که کنارش نشسته‌ بودم --
02:22
how freeرایگان he was in his happinessشادی.
49
130028
2500
چقدر در شادی‌اش احساس رهایی داشت.
02:24
My littlerلیتلر brotherبرادر,
a basketball-obsessedبسکتبال وسواس kidبچه,
50
132552
2465
برادر کوچکم،
کودکی که دیوانه بسکتبال بود،
02:27
had becomeتبدیل شدن به and transformedتبدیل شده است
into an accomplishedانجام شده است youngجوان man.
51
135041
3806
به یک جوان باتجربه
و کارآزموده تبدیل شده‌بود.
02:31
He was at the topبالا
of his dentalدندانی schoolمدرسه classکلاس,
52
139448
2151
بهترین دانشجو در کلاس دندان‌پزشکی‌اش بود،
02:33
and alongsideدر کنار Yusorیوسور and Razanرازان,
53
141623
1577
و به‌همراهِ یوسور و رازان،
02:35
was involvedگرفتار in localمحلی and internationalبین المللی
communityجامعه serviceسرویس projectsپروژه ها
54
143224
4216
عضو پروژه‌های خدمات اجتماعی
بومی و بین‌المللی بود
که این پروژه‌ها مخصوص
بی‌خانمان‌ها و پناهندگان بود،
02:39
dedicatedاختصاصی to the homelessبی خانمان and refugeesپناهندگان,
55
147464
2329
02:41
includingشامل a dentalدندانی reliefتسکین tripسفر
they were planningبرنامه ریزی
56
149817
2287
از جمله سفری که به‌ قصد
ارائه خدمات دندانپزشکی
02:44
for Syrianسوریه refugeesپناهندگان in Turkeyبوقلمون.
57
152128
1898
به پناهندگان سوری
در ترکیه ترتیب داده‌ بودند.
02:46
Razanرازان, at just 19,
58
154668
2128
رازان، در ۱۹ سالگی،
02:48
used her creativityخلاقیت
as an architecturalمعماری engineeringمهندسی studentدانشجو
59
156820
3154
از خلاقیتش بعنوان دانشجوی مهندسی معماری
02:51
to serveخدمت those around her,
60
159998
1691
برای خدمت به اطرافیانش استفاده کرد،
برای مثال در بین دیگر پروژه‌ها،
برای بی خانمان‌های محلی،
02:53
makingساخت careاهميت دادن packagesبسته ها
for the localمحلی homelessبی خانمان,
61
161713
2247
02:55
amongدر میان other projectsپروژه ها.
62
163984
1666
بسته‌های کمکی تهیه می‌کرد.
02:58
That is who they were.
63
166235
1396
آن‌ها چنین آدم‌هایی بودند.
آن شب در آنجا ایستاده‌بودم،
03:01
Standingایستاده there that night,
64
169423
1240
03:02
I take a deepعمیق breathنفس کشیدن
and look at Deahدیه and tell him,
65
170687
2941
نفس عمیقی کشیدم،
به دیاه نگاه کردم و به او گفتم،
03:05
"I have never been more proudمغرور of you
than I am in this momentلحظه."
66
173652
3489
«هیچوقت بیشتر از الان به تو افتخار نکردم.»
03:09
He pullsمی کشد me into his tallبلند قد frameفریم,
67
177575
1805
مرا در آغوش کشید،
03:11
hugsآغوش me goodnightشب بخیر,
68
179404
1163
بغلم کرد و شب‌بخیر گفت،
03:12
and I leaveترک کردن the nextبعد morningصبح
withoutبدون wakingبیدار شدن him
69
180591
2230
من هم صبح بدون اینکه او را بیدار کنم، رفتم
03:14
to go back to Sanسان Franciscoفرانسیسکو.
70
182845
1440
تا به سن فرانسیسکو برگردم.
03:16
That is the last time I ever hugدر آغوش گرفتن him.
71
184958
2287
این آخرین باری بود که بغلش می‌کردم.
03:22
Tenده daysروزها laterبعد, I'm on call
at Sanسان Franciscoفرانسیسکو Generalعمومی Hospitalبیمارستان
72
190617
2998
ده روز بعد، در بیمارستانِ
عمومی سن فرانسیسکو سر کار بودم
03:25
when I receiveدريافت كردن a barrageزلزله of vagueمبهم
textمتن messagesپیام ها expressingبیان کننده condolencesهمدردی.
73
193639
3846
که تعداد زیادی پیامک دریافت کردم
که به من تسلیت گفته‌بودند.
03:29
Confusedسردرگم, I call my fatherپدر,
who calmlyآرام intonesصدای جیر جیر,
74
197509
2808
سردرگم بودم، به پدرم زنگ زدم،
او به آرامی به من گفت،
03:32
"There's been a shootingتیراندازی کردن
in Deah'sDeah را neighborhoodمحله in Chapelکلیسا Hillهیل.
75
200341
3001
«در محله دیاه در چپل‌هیل
تیراندازی شده است.
03:35
It's on lock-downقفل کردن. That's all we know."
76
203366
1992
آنجا را بسته‌اند. فقط همین را می‌دانم.»
03:37
I hangآویزان شدن up and quicklyبه سرعت Googleگوگل,
"shootingتیراندازی کردن in Chapelکلیسا Hillهیل."
77
205829
2993
قطع‌ کردم و سریع در گوگل سرچ کردم،
«تیراندازی در چَپِل هیل.»
03:41
One hitاصابت comesمی آید up.
78
209354
1523
یک خبر ظاهر شد.
03:42
Quoteنقل قول:
79
210901
1422
نقل قول:
03:44
"Threeسه people were shotشات
in the back of the headسر
80
212347
2261
«سه نفر از ناحیه سر مورد
اصابت گلوله قرار گرفتند
03:46
and confirmedتایید شده deadمرده on the sceneصحنه."
81
214632
1744
و درجا در صحنه جرم کشته شدند.»
03:48
Something in me just knowsمی داند.
82
216819
1647
انگار چیزهایی به من الهام شد.
03:50
I flingپرت کردن out of my chairصندلی and faintاز حال رفتن
ontoبه سوی the grittyگوشتی hospitalبیمارستان floorکف,
83
218490
3120
از روی صندلی پرت شدم و بی‌حال
روی کف شنی بیمارستان افتادم،
03:53
wailingگریه کردن.
84
221634
1250
غرق در گریه.
03:55
I take the first red-eyeچشم قرمز
out of Sanسان Franciscoفرانسیسکو,
85
223419
2338
با اولین پرواز از سن فرانسیسکو خارج شدم،
03:57
numbبی حس and disorientedبی نظیر.
86
225781
1237
بی‌حس بودم و از خود بیخود.
03:59
I walkراه رفتن into my childhoodدوران کودکی home
and faintاز حال رفتن into my parents'والدین' armsبازوها,
87
227443
3505
به خانه کودکی‌ام رفتم
و گریه‌کنان در آغوش والدینم افتادم.
04:02
sobbingسوزش.
88
230972
1182
04:04
I then runاجرا کن up to Deah'sDeah را roomاتاق
as I did so manyبسیاری timesبار before,
89
232178
2918
بعد بالا به اتاق دیاه رفتم
همانطور که قبلا می‌رفتم،
04:07
just looking for him,
90
235120
2048
دنبال او می‌گشتم،
04:09
only to find a voidخالی
that will never be filledپر شده.
91
237192
2593
فقط برای پیدا کردن جای خالی‌ای
که دیگر هرگز پر نخواهد‌ شد.
04:15
Investigationتحقیق و بررسی and autopsyکالبد شکافی reportsگزارش ها
eventuallyدر نهایت revealedنشان داد
92
243769
3237
نتایج بازجویی و کالبدشکافی
بالاخره توالی رویدادها را مشخص کرد.
04:19
the sequenceتوالی of eventsمناسبت ها.
93
247030
1519
04:22
Deahدیه had just gottenدریافت کردم
off the busاتوبوس from classکلاس,
94
250069
2707
دیاه تازه از اتوبوس کلاسش پیاده شده‌ بود،
04:24
Razanرازان was visitingبازدید for dinnerشام,
95
252800
1579
رازان برای شام آمده‌ بود،
04:26
alreadyقبلا at home with Yusorیوسور.
96
254403
1575
و از قبل با یوسر در خانه بود.
04:28
As they beganآغاز شد to eatخوردن,
they heardشنیدم a knockدر زدن on the doorدرب.
97
256550
2834
وقتی شروع به خوردن شام کردند،
صدای در به گوششان رسید.
04:31
When Deahدیه openedافتتاح شد it,
98
259408
2028
زمانی که دیاه در را باز کرده،
04:33
theirخودشان neighborهمسایه proceededاقدام کرد
to fireآتش multipleچندگانه shotsعکس ها at him.
99
261460
2751
همسایه آنها چند گلوله
به دیاه شلیک کرده است.
طبق تماس‌هایی که با پلیس گرفته شده بود،
04:38
Accordingبا توجه to 911 callsتماس می گیرد,
100
266787
1530
04:40
the girlsدختران were heardشنیدم screamingجیغ زدن.
101
268341
2037
صدای جیغ دخترها را شنیده بودند.
آن مرد به سمت آشپزخانه رفته بود
و یک گلوله به ران‌های یوسر شلیک کرده،
04:43
The man turnedتبدیل شد towardsبه سمت the kitchenآشپزخانه
and firedاخراج شد a singleتنها shotشات into Yusor'sYusor's hipلگن,
102
271516
3657
و او را زمین‌گیر کرده بود.
04:47
immobilizingبی حرکت کردن her.
103
275197
1150
04:48
He then approachedنزدیک شدم her from behindپشت,
104
276371
1768
بعد از پشت به او نزدیک شده،
04:50
pressedفشرده شده the barrelبشکه of his gunاسلحه
againstدر برابر her headسر,
105
278163
2245
لوله تفنگ را روی سرش گذاشته،
04:52
and with a singleتنها bulletگلوله,
laceratedزخم her midbrainmidbrain.
106
280432
2715
و گلوله‌ای در سر او خالی کرده بود.
04:56
He then turnedتبدیل شد towardsبه سمت Razanرازان,
who was screamingجیغ زدن for her life,
107
284365
3089
بعد درحالی که رازان از ترس جانش
فریاد می‌کشیده بود، به او نزدیک شده،
04:59
and, execution-styleسبک اعدام, with a singleتنها bulletگلوله
108
287478
2162
و به شکل اعدام‌گونه‌ای، یک گلوله
05:03
to the back of the headسر,
109
291927
1441
به پشت سرش شلیک کرده،
05:05
killedکشته شده her.
110
293392
1180
و او را کشته بود.
05:07
On his way out,
111
295754
1151
در راه خروج،
05:08
he shotشات Deahدیه one last time --
a bulletگلوله in the mouthدهان --
112
296929
3277
برای بار آخر به دیاه شلیک کرده بود،
یک گلوله داخل دهان
05:12
for a totalجمع of eightهشت bulletsگلوله ها:
113
300230
1851
که در مجموع ۸ گلوله شده بود:
05:14
two lodgedتسلیم شد in the headسر,
114
302105
1854
دوتا در سر،
05:15
two in his chestقفسه سینه
115
303983
1511
دوتا در سینه
05:17
and the restباقی مانده in his extremitiesاندام ها.
116
305518
2030
و بقیه در دست‌ها و پاها.
05:21
Deahدیه, Yusorیوسور and Razanرازان were executedاجرا شده
117
309377
2285
دیاه، یوسِر و رازان سلاخی شدند
05:23
in a placeمحل that was meantبه معنای
to be safeبی خطر: theirخودشان home.
118
311686
3358
در جایی که قرار بود امن باشد،
یعنی خانه‌شان.
05:27
For monthsماه ها, this man
had been harassingآزار و اذیت them:
119
315821
2494
ماه‌ها، این مرد آنها را اذیت می‌کرده است.
05:30
knockingضربه زدن on theirخودشان doorدرب,
120
318339
1405
درب خانه‌شان را می‌زده،
05:31
brandishingمارگاریتا his gunاسلحه
on a coupleزن و شوهر of occasionsموارد.
121
319768
2432
چندین بار در حال
برق‌انداختن اسلحه‌اش بوده.
05:34
His Facebookفیس بوک was clutteredکلاهبرداری
anti-religionضد مذهب postsپست ها.
122
322579
3045
صفحه فیس بوک او پر از پست‌های ضد دین بوده.
05:38
Yusorیوسور feltنمد particularlyبه خصوص threatenedتهدید شده by him.
123
326634
2316
یوسر بخصوص چندین‌بار
از طرف او تهدید شده بود.
05:41
As she was movingدر حال حرکت in,
124
329947
1524
وقتی در حال ورود به خانه بوده،
05:44
he told Yusorیوسور and her momمامان
that he didn't like the way they lookedنگاه کرد.
125
332500
3498
او به یوسر و مادرش گفته
که از ظاهر آنها خوشش نمی‌آید.
05:48
In responseواکنش, Yusor'sYusor's momمامان told her
to be kindنوع to her neighborهمسایه,
126
336863
3418
در جواب، مادر یوسر به یوسر گفته بود
که با همسایه‌اش مهربان باشد،
05:52
that as he got to know them,
127
340305
1357
که اگر خواست آنها را بشناسد،
05:53
he'dاو می خواهد see them for who they were.
128
341686
1743
خود واقعیشان را ببیند.
05:57
I guessحدس بزن we'veما هستیم all becomeتبدیل شدن به
so numbبی حس to the hatredنفرت
129
345280
2516
فکر کنم آنقدر نسبت به
نفرت بی‌تفاوت شده‌ایم
05:59
that we couldn'tنمی توانستم have ever imaginedتصور
it turningچرخش into fatalکشنده violenceخشونت.
130
347820
3535
که نمی‌توانستیم تصورهم بکنیم که
به چنین خشونت مرگباری ختم شود.
06:05
The man who murderedکشته شد my brotherبرادر
turnedتبدیل شد himselfخودت in to the policeپلیس
131
353685
2971
مردی که برادر من را به قتل رساند
مدت کوتاهی بعد از قتل
06:08
shortlyبه زودی after the murdersقتل,
132
356680
1812
خودش را تسلیم پلیس کرد،
06:10
sayingگفت: he killedکشته شده threeسه kidsبچه ها,
133
358516
2230
و گفت که سه جوان را
06:12
execution-styleسبک اعدام,
134
360770
1547
به شکلی اعدام‌گونه،
06:14
over a parkingپارکینگ disputeاختلاف نظر.
135
362341
1725
سر بحث برای جای پارک کشته‌ است.
06:17
The policeپلیس issuedصادر شده a prematureزودگذر
publicعمومی statementبیانیه that morningصبح,
136
365321
2883
پلیس صبح همان روز خیلی زود
اطلاعیه‌ای منتشر کرد،
و ادعاهای آن مرد را بازتاب داد
بدون هیچ بررسی
06:20
echoingطنین انداز his claimsادعاها
withoutبدون botheringمزاحم to questionسوال it
137
368228
2444
06:22
or furtherبیشتر investigateتحقیق کردن.
138
370696
1451
یا تحقیقات بیشتری.
06:24
It turnsچرخش out there was no parkingپارکینگ disputeاختلاف نظر.
139
372703
3047
معلوم شد که اصلا بحثی
بر سر جای پارک نبوده است.
06:27
There was no argumentبحث و جدل.
140
375774
1606
مشاجره‌ای در کار نبوده است.
06:29
No violationنقض.
141
377404
1278
خشونتی نبوده است.
06:31
But the damageخسارت was alreadyقبلا doneانجام شده.
142
379197
1655
اما دیگر کار از کار گذشته بود.
06:33
In a 24-hourساعت mediaرسانه ها cycleچرخه,
143
381329
2053
در یک چرخه رسانه‌ای ۲۴ ساعته،
06:35
the wordsکلمات "parkingپارکینگ disputeاختلاف نظر" had alreadyقبلا
becomeتبدیل شدن به the go-toرفتن به soundصدا biteگاز گرفتن.
144
383406
3437
قطعه صوتی با عنوان «بحث بر سر جای پارک»
بیشترین بازدید را داشته است.
06:41
I sitنشستن on my brother'sبرادر bedبستر
and rememberیاد آوردن his wordsکلمات,
145
389578
2595
روی تختخواب برادرم نشسته‌بودم
و حرف‌هایش را به خاطر می‌آوردم،
06:44
the wordsکلمات he gaveداد me
so freelyآزادانه and with so much love,
146
392763
3239
حرف‌هایی که آنقدر آزادانه
و با کلی عشق به من می‌گفت،
06:48
"I am who I am because of you."
147
396026
2231
«هرچه که هستم را مدیون تو هستم.»
06:50
That's what it takes for me
to climbبالا رفتن throughاز طریق my cripplingفلج griefغم و اندوه
148
398940
3016
این چیزیست که به آن نیاز دارم
تا ازین اندوه فلج کننده رها شوم
06:53
and speakصحبت out.
149
401980
1157
و حرفم را بزنم.
06:55
I cannotنمی توان let my family'sخانواده deathsمرگ و میر
be diminishedکاسته to a segmentبخش
150
403161
2782
نمی‌توانم اجازه دهم مرگ خانواده‌ام
تا جایی کم‌اهمیت شود
06:57
that is barelyبه سختی discussedبحث کردیم on localمحلی newsاخبار.
151
405967
2098
که در اخبار به ندرت از آن حرفی زده شود.
07:00
They were murderedکشته شد by theirخودشان neighborهمسایه
because of theirخودشان faithایمان,
152
408730
3429
آن‌ها توسط همسایه‌شان و به‌خاطر
اعتقاداتشان به قتل رسیدند،
07:04
because of a pieceقطعه of clothپارچه
they choseانتخاب کرد to donخدایا on theirخودشان headsسر,
153
412183
3458
به خاطر یک تکه پارچه‌ای
که انتخاب کردند روی سرشان بگذارند،
07:07
because they were visiblyبه وضوح Muslimمسلمان.
154
415665
1993
به این دلیل که آشکارا مسلمان بودند.
07:13
Some of the rageخشم I feltنمد at the time
155
421720
1699
بخشی از خشمی که در آن زمان حس کردم
07:15
was that if rolesنقش ها were reversedمعکوس,
156
423443
1921
به این دلیل بود که اگر نقش‌ها عوض می‌شد،
07:17
and an Arabعرب, Muslimمسلمان
or Muslim-appearingمسلمان ظاهر می شود personفرد
157
425388
3815
و یک عرب، مسلمان
یا یک شخص شبیه به مسلمان
07:21
had killedکشته شده threeسه whiteسفید Americanآمریکایی
collegeکالج studentsدانش آموزان execution-styleسبک اعدام,
158
429227
4854
سه دانشجوی آمریکایی سفیدپوست را
به شکلی اعدام‌گونه
07:26
in theirخودشان home,
159
434105
1156
در خانه‌شان کشته بود،
07:27
what would we have calledبه نام it?
160
435285
1494
ما چه اسمی روی آن می‌گذاشتیم؟
07:30
A terroristتروریست attackحمله.
161
438041
1451
یک حمله تروریستی.
07:32
When whiteسفید menمردان commitمرتکب شدن
actsعمل می کند of violenceخشونت in the US,
162
440304
3171
وقتی مردان سفیدپوست در آمریکا
مرتکب خشونت می‌شوند،
07:35
they're loneتنها wolvesگرگ ها,
163
443499
1220
افراد مستقلی هستند،
07:36
mentallyذهنی illبیمار
164
444743
1190
که مشکل روانی دارند
07:37
or drivenرانده by a parkingپارکینگ disputeاختلاف نظر.
165
445957
1824
یا به خاطر بحث سر جای پارک تحریک شده‌اند.
می‌دانستم که باید صدای خانواده‌ام را
به گوش همه برسانم،
07:43
I know that I have to give
my familyخانواده voiceصدای,
166
451323
2588
07:45
and I do the only thing I know how:
167
453935
2196
و تنها کاری که بلد بودم را انجام دادم:
07:48
I sendارسال a Facebookفیس بوک messageپیام
to everyoneهر کس I know in mediaرسانه ها.
168
456155
2815
در فیس‌بوک به هر کسی
که در رسانه می‌شناختم پیام دادم.
07:53
A coupleزن و شوهر of hoursساعت ها laterبعد,
169
461253
1451
چند ساعت بعد،
07:54
in the midstدر میان of a chaoticبی نظم houseخانه
overflowingسرریز with friendsدوستان and familyخانواده,
170
462728
3794
در میان خانه‌ای شلوغ
که پر از افراد خانواده و دوستان بود،
07:58
our neighborهمسایه Nealنیل comesمی آید over,
sitsنشسته down nextبعد to my parentsپدر و مادر
171
466546
3050
همسایه‌مان نیل آمد و کنار والدینم نشست
08:01
and asksمی پرسد, "What can I do?"
172
469620
2129
و پرسید، «چه کاری از دست من برمی‌آید؟»
08:04
Nealنیل had over two decadesچند دهه
of experienceتجربه in journalismروزنامه نگاری,
173
472933
3602
نیل بیش از دو دهه سابقه
در روزنامه‌نگاری داشت،
08:08
but he makesباعث می شود it clearروشن است that he's not
there in his capacityظرفیت as journalistروزنامه نگار,
174
476559
3405
اما این موضوع را شفاف کرد که
به عنوان یک روزنامه‌نگار آنجا نبود،
08:11
but as a neighborهمسایه who wants to help.
175
479988
1853
بلکه به عنوان همسایه‌ای که قصد کمک دارد.
از او پرسیدم که
با توجه به درخواست‌های زیاد
08:14
I askپرسیدن him what he thinksفکر می کند we should do,
176
482367
1841
08:16
givenداده شده the bombardmentبمباران
of localمحلی mediaرسانه ها interviewمصاحبه requestsدرخواست ها.
177
484232
3054
برای مصاحبه با رسانه‌های محلی،
باید چکار کنم؟
08:19
He offersارائه می دهد to setتنظیم up a pressمطبوعات conferenceکنفرانس
at a localمحلی communityجامعه centerمرکز.
178
487310
4812
اون به من برگزاری یک کنفرانس در یک
مرکز اجتماعات محلی را پیشنهاد کرد.
08:25
Even now I don't have
the wordsکلمات to thank him.
179
493431
2436
حتی نمی‌دانم که چطور از او تشکر کنم.
08:28
"Just tell me when, and I'll have
all the newsاخبار channelsکانال ها presentحاضر," he said.
180
496649
3696
او گفت، «فقط زمانش را به من بگو
تا تمام کانال‌های خبری را حاضر کنم،»
08:32
He did for us what we
could not do for ourselvesخودمان
181
500870
2268
او در آن زمانِ سخت برای ما کاری را کرد
08:35
in a momentلحظه of devastationتخریب.
182
503162
1652
که خودمان قادر به انجامش نبودیم.
08:37
I deliveredتحویل داده شده the pressمطبوعات statementبیانیه,
183
505737
1595
من نطق کنفرانسم را ایراد کردم،
08:39
still wearingپوشیدن scrubsاسکراب
from the previousقبلی night.
184
507356
2127
درحالی که لباس اتاق عمل
هنوز از دیشب تنم بود.
08:41
And in underزیر 24 hoursساعت ها from the murdersقتل,
185
509507
2011
کمتر از ۲۴ ساعت بعد از قتل،
08:43
I'm on CNNسی ان ان beingبودن interviewedمصاحبه شد
by Andersonاندرسون Cooperکوپر.
186
511542
2749
اندرسون کوپر در خبرگزاری
سی‌ان‌ان با من مصاحبه کرد.
08:47
The followingذیل day, majorعمده newspapersروزنامه ها --
187
515030
1872
روز بعد، روزنامه‌های بزرگ --
08:48
includingشامل the Newجدید Yorkیورک Timesبار,
Chicagoشیکاگو Tribuneتریبون --
188
516926
2751
مثل نیویورک‌تایمز و شیکاگو تریبون --
08:51
publishedمنتشر شده storiesداستان ها about Deahدیه,
Yusorیوسور and Razanرازان,
189
519701
2631
روایت‌هایی در مورد دیاه،
یوسُر و رازان منتشر کردند،
08:54
allowingاجازه می دهد us to reclaimاحیای the narrativeروایت
190
522356
2175
و به ما اجازه دادند که روایت را اصلاح
08:56
and call attentionتوجه the mainstreamingجریان اصلی
of anti-Muslimضد مسلمان hatredنفرت.
191
524555
3493
و توجهات را به جریان نفرت
از مسلمانان معطوف کنیم.
09:03
These daysروزها,
192
531323
1168
این روزها،
09:04
it feelsاحساس می کند like Islamophobiaاسلام هراسی
is a sociallyاجتماعی acceptableقابل قبول است formفرم of bigotryتعصب.
193
532515
4580
ظاهرا جامعه، اسلام هراسی را
به عنوان گونه‌ای از تعصب پذیرفته است.
09:09
We just have to put up with it and smileلبخند.
194
537987
2312
ما فقط باید شکیبا باشیم و لبخند بزنیم.
09:12
The nastyتند و زننده staresتماشا می کند,
195
540919
1584
نگاه‌های زننده،
09:14
the palpableقابل لمس است fearترس when boardingپانسیون a planeسطح,
196
542527
2403
ترس ملموسی که در هواپیما تجربه می‌کنیم،
09:16
the randomتصادفی patپات downsسقوط at airportsفرودگاه ها
that happenبه وقوع پیوستن 99 percentدرصد of the time.
197
544954
4296
بازرسی‌های فرودگاه‌ها
که ۹۹ درصد اوقات اتفاق میفتد.
و این همه ماجرا نیست.
09:22
It doesn't stop there.
198
550148
1347
09:24
We have politiciansسیاستمداران reapingچیدن politicalسیاسی
and financialمالی gainsدستاوردها off our backsعقب.
199
552064
4200
ما سیاست‌مدارانی داریم که از قِبَل ما
منافع مادی و سیاسی بدست می‌آورند.
09:28
Here in the US,
200
556288
1160
همینجا در آمریکا،
09:29
we have presidentialریاست جمهوری candidatesنامزدهای
like Donaldدونالد Trumpترامپ,
201
557472
2367
نامزد‌های ریاست‌جمهوری‌
مانند دونالد ترامپ را داریم،
09:31
casuallyبه طور تصادفی callingصدا زدن to registerثبت نام
Americanآمریکایی Muslimsمسلمانان,
202
559863
2403
که می‌گویند مسلمانان آمریکا را
به رسمیت می‌شناسند،
09:34
and banممنوعیت Muslimمسلمان immigrantsمهاجران and refugeesپناهندگان
from enteringورود this countryکشور.
203
562290
3435
اما ورود پناهجویان و مهاجران
مسلمان را به کشور ممنوع می‌کنند.
بی‌دلیل نیست که با گذشت هر دوره انتخابات
09:38
It is no coincidenceاتفاقی that hateنفرت crimesجرایم riseبالا آمدن
204
566353
2724
09:41
in parallelموازی with electionانتخابات cyclesچرخه.
205
569101
2489
جرائمِ نفرت-محور افزایش می‌یابد.
09:46
Just a coupleزن و شوهر monthsماه ها agoپیش, Khalidخالد Jabaraجابارا,
206
574748
2284
همین چند ماه قبل؛ خالِد جَبارا،
09:49
a Lebanese-Americanلبنانی-آمریکایی Christianمسیحی,
207
577056
1800
یک مسیحیِ آمریکایی-لبنانی،
09:50
was murderedکشته شد in Oklahomaاوکلاهما
by his neighborهمسایه --
208
578880
2756
در اوکلاهاما توسط همسایه‌ش به قتل رسید،
09:53
a man who calledبه نام him a "filthyکثیف Arabعرب."
209
581660
2250
قاتل او را «عرب کثیف» خطاب کرده بود.
این مرد قبلا به خاطر تلاش برای
زیر گرفتن مادر خالد با ماشین خود
09:56
This man was previouslyقبلا jailedزندانی شده
for a mereصرفا 8 monthsماه ها,
210
584627
2711
09:59
after attemptingتلاش runاجرا کن over
Khalid'sخالد را motherمادر with his carماشین.
211
587362
3123
فقط ۸ ماه به زندان افتاده‌بود.
10:03
Chancesشانس are you haven'tنه heardشنیدم
Khalid'sخالد را storyداستان,
212
591627
2854
احتمالا شما داستان خالد را نشنیده‌اید،
10:06
because it didn't make it
to nationalملی newsاخبار.
213
594505
2355
چون اصلا بازتابی در اخبار کشور نداشت.
حداقل کاری که می‌توانیم انجام دهیم
اینست که اسم درستی روی آن بگذاریم:
10:09
The leastکمترین we can do is call it what it is:
214
597232
2773
10:12
a hateنفرت crimeجرم.
215
600029
1316
جنایتی در اثر نفرت.
10:13
The leastکمترین we can do is talk about it,
216
601369
2238
حداقل‌کاری که می‌توان کرد
صحبت در این باره است،
10:16
because violenceخشونت and hatredنفرت
doesn't just happenبه وقوع پیوستن in a vacuumخلاء.
217
604184
3379
چون خشونت و نفرت
خود‌به‌خود اتفاق نمی‌افتد.
10:23
Not long after comingآینده back to work,
218
611759
1695
مدت کوتاهی بعد از برگشتم به کار،
10:25
I'm the seniorارشد on roundsدور in the hospitalبیمارستان,
219
613478
1978
در بیمارستان مسئول شیفت‌ها بودم،
10:27
when one of my patientsبیماران
looksبه نظر می رسد over at my colleagueهمکار,
220
615480
2616
همان موقع یکی از مریض‌ها
به همکار من نگاه کرد،
10:30
gesturesحرکات around her faceصورت
and saysمی گوید, "Sanسان Bernardinoبرناردینو,"
221
618120
3553
به دور صورتش اشاره کرد
و گفت، «سَن بِرناردینو،»
10:33
referencingارجاع a recentاخیر terroristتروریست attackحمله.
222
621697
1977
که به حمله تروریستی اخیر اشاره داشت.
10:36
Here I am havingداشتن just lostکم شده threeسه
familyخانواده membersاعضا to Islamophobiaاسلام هراسی,
223
624596
3564
با اینکه سه تا از اعضای خانواده من
قربانی اسلام هراسی شدند،
و در چارچوب برنامه‌ام
برای مقابله با این ریزپرخاشگری‌ها
10:40
havingداشتن been a vocalآواز advocateمدافع
withinدر داخل my programبرنامه
224
628184
2172
10:42
on how to dealمعامله with suchچنین microaggressionsmicroaggressions,
225
630380
2227
همیشه با لحنی صریح دفاع کرده ام،
10:44
and yetهنوز --
226
632631
1159
اما هنوز هم --
10:45
silenceسکوت.
227
633814
1162
سکوت.
10:47
I was disheartenedناامید کننده.
228
635535
1266
دلسرد شدم.
10:49
Humiliatedتحقیر.
229
637207
1332
تحقیر شدم.
10:51
Daysروزها laterبعد roundingگرد کردن on the sameیکسان patientصبور,
230
639413
1935
چند روز بعد کنار همان بیمار بودم،
10:53
she looksبه نظر می رسد at me and saysمی گوید,
231
641372
1316
به من نگاه کرد و گفت،
10:54
"Your people are killingکشتن
people in Losلوس Angelesآنجلس."
232
642712
3090
«مردم تو در حال کشتن مردم
در لوس‌آنجلس هستند.»
10:59
I look around expectantlyانتظار میرود.
233
647216
2063
با حالت انتظار به اطراف نگاه کردم.
11:01
Again:
234
649303
1321
باز هم:
11:02
silenceسکوت.
235
650648
1200
سکوت.
11:04
I realizeتحقق بخشیدن that yetهنوز again,
236
652865
1730
فهمیدم که باز هم،
11:06
I have to speakصحبت up for myselfخودم.
237
654619
1775
باید حرف خودم را بزنم.
11:09
I sitنشستن on her bedبستر and gentlyبه آرامی askپرسیدن her,
238
657800
2484
روی تختش نشستم و آرام از او پرسیدم،
11:12
"Have I ever doneانجام شده anything
but treatدرمان شود you with respectتوجه and kindnessمهربانی?
239
660308
3969
«غیر از این بوده که تا الان با شما
با احترام و مهربانی رفتار کرده‌ام؟
11:17
Have I doneانجام شده anything but give
you compassionateدلسوز careاهميت دادن?"
240
665395
3186
غیر از مراقبت دلسوزانه از شما،
کاری کرده‌ام؟»
11:21
She looksبه نظر می رسد down and realizesمتوجه می شود
what she said was wrongاشتباه,
241
669143
2435
سرش را پایین انداخت
و فهمید که حرفش اشتباه بوده است،
11:23
and in frontجلوی of the entireکل teamتیم,
242
671602
1735
و در مقابل تمام گروه،
11:25
she apologizesعذر خواهی میکنم and saysمی گوید,
243
673361
1516
عذرخواهی کرد و گفت،
11:26
"I should know better.
I'm Mexican-Americanآمریکایی مکزیکی.
244
674901
2586
«باید آگاهی‌ام را بیشتر کنم.
من آمریکایی-مکزیکی هستم.
11:29
I receiveدريافت كردن this kindنوع
of treatmentرفتار all the time."
245
677511
2432
همیشه اینگونه با من رفتار می‌شود.»
11:35
Manyبسیاری of us experienceتجربه
microaggressionsmicroaggressions on a dailyروزانه basisپایه.
246
683339
3279
همه ما روزانه با این
ریزپرخاشگری‌ها مواجه می‌شویم.
11:39
Oddsشانس are you mayممکن است have experiencedبا تجربه it,
247
687156
2345
احتمالا شما هم تجربه کرده‌اید،
11:41
whetherچه for your raceنژاد,
248
689525
1399
چه به خاطر نژادتان،
11:42
genderجنسیت,
249
690948
1151
جنسیت‌تان،
11:44
sexualityجنسیت
250
692123
1151
تمایلات جنسی‌تان،
11:45
or religiousدینی beliefsاعتقادات.
251
693298
1409
یا اعتقادات مذهبی‌تان.
11:46
We'veما هستیم all been in situationsموقعیت ها
where we'veما هستیم witnessedشاهد something wrongاشتباه
252
694731
3133
همه ما در شرایطی بوده‌ایم
که شاهد کار اشتباهی بوده
11:49
and didn't speakصحبت up.
253
697888
1260
اما حرفی نزده‌ایم.
11:51
Maybe we weren'tنبودند equippedمجهز بودن
with the toolsابزار to respondپاسخ دادن in the momentلحظه.
254
699172
3657
شاید ما در لحظه
قادر به پاسخگویی نبوده‌ایم.
11:54
Maybe we weren'tنبودند even awareمطلع
of our ownخودت implicitضمنی biasesتعصب ها.
255
702853
3436
شاید ما حتی از تعصبات پنهان
خود مطلع نبوده‌ایم.
همه ما قبول داریم که تعصب
غیرقابل پذیرش است.
11:59
We can all agreeموافق that bigotryتعصب
is unacceptableغیر قابل قبول است,
256
707466
3119
12:02
but when we see it,
257
710609
1205
اما زمانی که شاهدش هستیم،
12:03
we're silentبی صدا,
258
711838
1167
سکوت می‌کنیم،
12:05
because it makesباعث می شود us uncomfortableناراحت.
259
713029
1781
چون باعث ناراحتی ما می‌شود.
12:07
But steppingقدم زدن right into that discomfortناراحتی
260
715834
2154
اما اینکه در مورد آن ناراحتی کاری بکنیم
12:10
meansبه معنای you are alsoهمچنین steppingقدم زدن
into the allyمتحد zoneمنطقه.
261
718012
2568
به این معناست که داریم خودمان را
وارد حاشیه امن می‌کنیم.
12:13
There mayممکن است be over threeسه millionمیلیون
Muslimsمسلمانان in Americaآمریکا.
262
721472
3176
شاید قریب به سه میلیون مسلمان
در آمریکا باشد.
12:16
That's still just one percentدرصد
of the totalجمع populationجمعیت.
263
724672
3075
این هنوز هم یک درصد از
جمعیت کل است.
12:20
Martinمارتین Lutherلوتر Kingپادشاه onceیک بار said,
264
728966
1601
مارتین لوتر کینگ زمانی گفت،
12:22
"In the endپایان,
265
730591
1340
«در آخر،
12:23
we will rememberیاد آوردن not
the wordsکلمات of our enemiesدشمنان,
266
731955
2506
ما سخن دشمنانمان را
به یاد نخواهیم آورد،
12:27
but the silenceسکوت of our friendsدوستان."
267
735098
2141
اما سکوت دوستانمان را چرا.»
12:33
So what madeساخته شده my neighborهمسایه
Neal'sنیل allyshipهمدلی so profoundعمیق?
268
741650
3038
خب پس چه چیزی باعث می‌شود که همدلی
همسایه ما نیل، اینقدر پررنگ باشد؟
12:37
A coupleزن و شوهر of things.
269
745313
1320
چند چیز.
12:39
He was there as a neighborهمسایه who caredمراقب باشید,
270
747170
2157
او به عنوان همسایه‌ای دلسوز حضور داشت،
اما زمانی که ما از او درخواست کردیم،
همچنین از تخصص حرفه‌ای خود
12:41
but he was alsoهمچنین bringingبه ارمغان آوردن in
his professionalحرفه ای expertiseتخصص and resourcesمنابع
271
749351
3192
12:44
when the momentلحظه calledبه نام for it.
272
752567
1543
و منابعی که داشت کمک گرفت.
12:46
Othersدیگران have doneانجام شده the sameیکسان.
273
754926
1622
دیگران هم همینکار را کرده‌اند.
12:49
LaryciaLarycia Hawkinsهاوکینز drewکشید on her platformسکو
274
757113
2461
لارِشا هاکینز از جایگاهش به عنوان
12:51
as the first tenuredمستاجر African-Americanآفریقایی آمریکایی
professorاستاد at Wheatonویتون Collegeدانشکده
275
759598
3488
اولین پروفسور دائمِ آمریکایی-آفریقایی
در دانشگاه ویتون استفاده کرد
12:55
to wearپوشیدن a hijabحجاب in solidarityهمبستگی
276
763110
1654
و در همبستگی با زنان مسلمانی که
12:56
with Muslimمسلمان womenزنان who faceصورت
discriminationتبعیض everyهرکدام day.
277
764788
2826
همه روزه با تبعیض روبرو هستند،
از پوشش حجاب استفاده کرد.
13:00
As a resultنتيجه, she lostکم شده her jobکار.
278
768070
2413
و در نتیجه، کارش را از دست داد.
13:03
Withinدر داخل a monthماه,
279
771821
1150
در مدت یک ماه،
13:04
she joinedپیوست the facultyدانشکده
at the Universityدانشگاه of Virginiaویرجینیا,
280
772995
2523
به دانشکده دانشگاه ویرجینیا پیوست،
13:07
where she now worksآثار on pluralismپلورالیسم,
raceنژاد, faithایمان and cultureفرهنگ.
281
775542
3641
که حال در آنجا روی مباحثی مثل پلورالیسم،
نژاد، مذهب و فرهنگ کار می‌کند.
13:12
Redditردیت cofounderبنیانگذاران, Alexisالکسیس Ohanianاوهانیان,
282
780562
2360
بنیان‌گذارِ رِدیت، الکسیس اوهانیان،
13:14
demonstratedنشان داده شده that not all activeفعال
allyshipهمدلی needsنیاز دارد to be so seriousجدی.
283
782946
3728
ثابت کرد که نیاز نیست یک
همبستگی فعال، خیلی جدی باشد.
13:19
He steppedگام برداشت up to supportحمایت کردن
a 15-year-oldساله Muslimمسلمان girl'sدختر missionماموریت
284
787057
2876
او به یک دختر مسلمان ۱۵ ساله
13:21
to introduceمعرفی کنید a hijabحجاب emojiشکلک ها.
285
789957
2047
برای معرفی یک شکلک باحجاب کمک کرد.
13:24
(Laughterخنده)
286
792028
1513
(خنده)
13:26
It's a simpleساده gestureژست,
287
794035
1589
این یک ژست خیلی ساده است،
13:27
but it has a significantقابل توجه
subconsciousناخودآگاه impactتأثیر
288
795648
2537
اما تاثیر بسزایی در ضمیر ناخودآگاه دارد
13:30
on normalizingعادی کردن and humanizingانسانی Muslimsمسلمانان,
289
798209
3239
تا بتوانیم نشان دهیم که مسلمانان هم
مثل بقیه، انسانی معمولی هستند
13:33
includingشامل the communityجامعه
as a partبخشی of an "us"
290
801472
2645
تا مسلمان‌ها را عضوی از یک «ما» جلوه دهد
13:36
insteadبجای of an "other."
291
804141
1684
نه عضوی از «دیگران.»
13:39
The editorسردبیر in chiefرئیس
of Women'sزنان Runningدر حال اجرا magazineمجله
292
807352
2317
سردبیر مجله ی دُوِ زنان
13:41
just put the first hijabiحجابی to ever be
on the coverپوشش of a US fitnessتناسب اندام magazineمجله.
293
809693
4087
عکس اولین زن محجبه را برای همیشه
روی جلد مجله تناسب‌اندام آمریکا قرار داد.
13:47
These are all very differentناهمسان examplesمثال ها
294
815001
1762
اینها مثال‌هایی متفاوت
13:48
of people who drewکشید uponبر
theirخودشان platformsسیستم عامل ها and resourcesمنابع
295
816787
2955
از مردمی هستند که از جایگاه و منابعشان
13:51
in academiaدانشگاهی, techتکنولوژی and mediaرسانه ها,
296
819766
2333
در آموزش، تکنولوژی و رسانه استفاده کردند،
13:54
to activelyفعالانه expressبیان theirخودشان allyshipهمدلی.
297
822123
2189
تا فعالانه، همبستگی‌شان را ابراز کنند.
13:57
What resourcesمنابع and expertiseتخصص
do you bringآوردن to the tableجدول?
298
825839
2851
شما چه منابع و تخصصی را
می‌توانید ارائه دهید؟
14:01
Are you willingمایلم to stepگام
into your discomfortناراحتی
299
829589
2076
می‌خواهید برای ناراحتی‌تان کاری بکنید
14:03
and speakصحبت up when you witnessشاهد
hatefulنفرت انگیز bigotryتعصب?
300
831689
2512
و وقتی شاهد تعصبات
نفرت‌انگیز بودید، حرفی بزنید؟
14:06
Will you be Nealنیل?
301
834826
1347
می‌توانید مثل نیل باشید؟
همسایه‌های زیادی در این روایت بودند.
14:09
Manyبسیاری neighborsهمسایه ها appearedظاهر شد in this storyداستان.
302
837258
2294
14:11
And you, in your respectiveقابل احترام communitiesجوامع,
all have a Muslimمسلمان neighborهمسایه,
303
839576
3768
و شما؛ در جامعه‌تان
مسلمان‌هایی دارید که همسایه،
همکار
14:15
colleagueهمکار
304
843368
1153
14:16
or friendدوست your childکودک playsنمایشنامه with at schoolمدرسه.
305
844545
2331
یا همبازی فرزند شما در مدرسه هستند.
14:18
Reachرسیدن out to them.
306
846900
1468
با آن‌ها ارتباط برقرار کنید.
14:20
Let them know you standایستادن
with them in solidarityهمبستگی.
307
848392
2576
اجازه دهید بدانند که با آن‌ها همدل هستید.
14:23
It mayممکن است feel really smallکوچک,
308
851332
1392
شاید کوچک به نظر برسد،
14:24
but I promiseوعده you it makesباعث می شود a differenceتفاوت.
309
852748
2795
اما مطمئن باشید که تفاوتی ایجاد می‌کند.
14:29
Nothing will ever bringآوردن back
Deahدیه, Yusorیوسور and Razanرازان.
310
857268
3849
هیچ‌چیز دیگر دیاه، یوسور
و رازان را برنمی‌گرداند.
14:33
But when we raiseبالا بردن our collectiveجمعی voicesصدای,
311
861723
2347
اما زمانی که صدای جمعی ما بلند شود،
14:36
that is when we stop the hateنفرت.
312
864094
1715
آن زمانست که جلوی نفرت را می‌گیریم.
14:38
Thank you.
313
866350
1162
تشکر.
14:39
(Applauseتشویق و تمجید)
314
867536
8297
(تشویق)
Translated by Alireza Rahimzadeh
Reviewed by Sadegh Zabihi

▲Back to top

ABOUT THE SPEAKER
Suzanne Barakat - Physician
With a voice amplified by unthinkable personal tragedy, Suzanne Barakat speaks out against bigotry and violence against those society deems "different."

Why you should listen

On February 10, 2015, San Francisco doctor Suzanne Barakat received shattering news -- that her brother, Deah Barakat, his wife, Yusor Mohammad Abu-Salha, and her sister Razan, had been shot and killed in Chapel Hill, North Carolina. In spite of the noncommittal reaction of the police, Barakat recognized the shooting for what it really was -- a hate crime.

Since then, Barakat's mission has been to counter Islamophobia with her message of inclusivity, while sounding the alarm that unless we can stem the tide of hate, anyone who society marginalizes as “other” faces an increased risk of violence.

More profile about the speaker
Suzanne Barakat | Speaker | TED.com