TED2002
Arthur Ganson: Moving sculpture
آرتور گنسن مجسمه های متحرک می سازد
Filmed:
Readability: 3.2
928,010 views
آرتور گنسن، مجسمه‌ساز و مهندس، درباره آثارش می‌گوید؛ هنر سینتیک که در عین سرگرم‌کننده بودن، مفاهیم عمیق فلسفی را می‌کاود.
Arthur Ganson - Sculptor
Arthur Ganson's kinetic metal sculptures mix high art with gearhead humor. He's also the inventor of the kids' construction toy Toobers & Zots. Full bio
Arthur Ganson's kinetic metal sculptures mix high art with gearhead humor. He's also the inventor of the kids' construction toy Toobers & Zots. Full bio
Double-click the English transcript below to play the video.
00:18
A few words about how I got started,
0
0
2000
کمی درباره چگونگی آغاز کارم صحبت می‌کنم،
00:20
and it has a lot to do with happiness, actually.
1
2000
4000
که البته ارتباط خیلی زیادی با شادی دارد.
00:24
When I was a very young child, I was extremely introverted
2
6000
3000
وقتی من خیلی کوچک بودم، بسیار درونگرایی بودم
00:27
and very much to myself.
3
9000
3000
و همش سرم تو کار خودم بود.
00:30
And, kind of as a way of surviving,
4
12000
3000
و یک جورهایی به عنوان راه نجاتم،
00:33
I would go into my own very personal space,
5
15000
3000
به گوشه دنج و خصوصی خودم می‌رفتم،
00:36
and I would make things.
6
18000
2000
و مشغول ساختن چیزهای مختلف می‌شدم.
00:38
I would make things for people
7
20000
2000
اشیائی را برای آدم‌ها می‌ساختم
00:40
as a way of, you know, giving, showing them my love.
8
22000
4000
به عنوان راهی برای نشان دادن عشقم به آنها.
00:44
I would go into these private places,
9
26000
3000
به این جاهای شخصی پناه می‌بردم،
00:47
and I would put my ideas and my passions into objects --
10
29000
4000
و افکار و احساساتم را به اجسام منتقل میکردم،
00:51
and sort of learning how to speak with my hands.
11
33000
3000
و به نحوی یاد می‌گرفتم که چطور با دستانم حرف بزنم.
00:54
So, the whole activity of working with my hands and creating objects
12
36000
4000
به این ترتیب تمامی فعالبت کار کردن با دستانم و ساختن اشیاء
00:58
is very much connected with not only the idea realm,
13
40000
5000
نه تنها با حیطه تفکر در ارتباط هست،
01:03
but also with very much the feeling realm.
14
45000
3000
بلکه به طور قابل توجهی هم به دایره احساسات مربوط می‌شود.
01:07
And the ideas are very disparate.
15
49000
4000
و این ایده‌ها بسیار گوناگون هستند.
01:11
I'm going to show you many different kinds of pieces,
16
53000
3000
می خواهم انواع بسیار متنوعی از قطعات را بهتان نشان بدهم،
01:14
and there's no real connection between one or the other,
17
56000
3000
و بین آنها هیچ ارتباط واقعی‌ای نیست،
01:17
except that they sort of come out of my brain,
18
59000
2000
جز اینکه آنها به نحوی زاده ذهن من هستند،
01:19
and they're all different sort of thoughts that are triggered
19
61000
4000
و افکار پراکنده‌ای هستند که محرک اصلی برای تحقق آنها
01:23
by looking at life, and seeing nature and seeing objects,
20
65000
4000
نگاه به زندگی، دیدن طبیعت و دیدن اشیاء،
01:27
and just having kind of playful random thoughts about things.
21
69000
4000
و داشتن ایده‌های بازیگوشانه‌ای در مورد چیزها بوده است.
01:31
When I was a child, I started to explore motion.
22
73000
8000
وقتی که بچه بودم، جستجو برای شناختن حرکت را شروع کردم.
01:39
I fell in love with the way things moved,
23
81000
2000
عاشق طرز حرکت اجسام شده بودم،
01:41
so I started to explore motion by making little flipbooks.
24
83000
5000
به همین خاطر شناختن حرکت رو با ساختن فلیپ‌بوک‌های کوچک آغاز کردم.
01:46
And this is one that I did, probably like when I was around seventh grade,
25
88000
4000
و این یکی رو احتمالا وقتی حدود کلاس هفتم بودم ساختم،
01:50
and I remember when I was doing this,
26
92000
3000
و یادم میاد که موقع درست کردنش
01:53
I was thinking about that little rock there,
27
95000
3000
به اون سنگ کوچولویی که اونجاست فکر میکردم،
01:56
and the pathway of the vehicles as they would fly through the air,
28
98000
5000
و مسیری که ماشین ها توی هوا طی خواهند کرد،
02:01
and how the characters --
29
103000
2000
و اینکه چطور شخصیت‌ها..
02:03
(Laughter) --
30
105000
1000
(خنده حضار)
02:04
would come shooting out of the car,
31
106000
2000
از ماشین به بیرون پرتاب می‌شوند،
02:06
so, on my mind, I was thinking about the trajectory of the vehicles.
32
108000
7000
به همین خاطردر مورد خط سیر ماشین ها هم فکر میکردم.
02:13
And of course, when you're a little kid, there's always destruction.
33
115000
3000
و خوب البته وقتی شما بچه‌اید همیشه داغون کردن هم وجود دارد.
02:16
So, it has to end with this --
34
118000
2000
پس باید اینجوری تموم می‌شد ..
02:18
(Laughter) --
35
120000
1000
(خنده حضار)
02:19
gratuitous violence.
36
121000
2000
خشونت مفتی.
02:21
(Laughter)
37
123000
2000
(خنده حضار)
02:23
So that was how I first started to explore the way things moved,
38
125000
6000
این گونه بود که من شروع کردم به کاویدن نحوه حرکت چیزها.
02:29
and expressed it.
39
131000
2000
و آن را بیان کردم.
02:31
Now, when I went to college,
40
133000
2000
اما وقتی به کالج رفتم،
02:33
I found myself making fairly complicated, fragile machines.
41
135000
7000
دست به کار ساختن ماشین‌های نسبتاً پیچیده و ظریفی زدم.
02:40
And this really came about
42
142000
3000
و این هم حاصل
02:43
from having many different kinds of interests.
43
145000
3000
داشتن انواع مختلفی از علائق بود.
02:46
When I was in high school, I loved to program computers,
44
148000
3000
وقتی دبیرستان بودم، عاشق برنامه ریزی کامپیوترها بودم،
02:49
so I sort of liked the logical flow of events.
45
151000
4000
و یه جورایی جریان منطقی رویداد ها رو دوست داشتم.
02:54
I was also very interested in perhaps going into surgery
46
156000
5000
شاید بشود گفت من به تشریح و جراح شدن هم
02:59
and becoming a surgeon,
47
161000
2000
خیلی علاقه‌مند بودم،
03:01
because it meant working with my hands
48
163000
2000
چون به معنای کاری متمرکز و نیازمند دقت
03:03
in a very focused, intense way.
49
165000
3000
با دست‌هایم بود.
03:06
So, I started taking art courses,
50
168000
2000
به همین خاطر شروع کردم به گرفتن دوره‌های هنری،
03:08
and I found a way to make sculpture
51
170000
3000
و روشی برای مجسمه‌سازی پیدا کردم
03:11
that brought together my love for being very precise with my hands,
52
173000
4000
که علاقه من به کارهای ظریف دستی و همینطور بوجود آوردن
03:15
with coming up with different kinds of logical flows of energy through a system.
53
177000
10000
جریان‌های منطقی گوناگون انرژی در یک سیستم را، کنار هم قرار می‌داد.
03:25
And also, working with wire -- everything that I did
54
187000
6000
و همینطور کار با سیم - تمام کارهایی که کردم
03:31
was both a visual and a mechanical engineering decision
55
193000
6000
تصمیم گیری توأمان دیداری و مهندسی مکانیک
03:37
at the same time.
56
199000
2000
بود.
03:39
So, I was able to sort of exercise all of that.
57
201000
2000
پس می‌توانستم به نحوی تمام آنها را به کار بگیرم.
03:41
Now, this kind of machine is as close as I can get to painting.
58
203000
6000
حال، این نوع ماشین نزدیک‌ترین چیز به نقاشیه که من می‌توانستم به آن برسم.
03:47
And it's full of many little trivial end points,
59
209000
5000
که مملو از اجزاء خیلی کوچک و ناچیزه،
03:52
like there's a little foot here that just drags around in circles
60
214000
5000
مثل این است که یک پای کوچک اینجاست که به دور دوایری خودش را می‌کِشد
03:57
and it doesn't really mean anything.
61
219000
2000
و در حقیقت هیچ معنایی هم ندارد.
03:59
It's really just for the sort of joy of its own triviality.
62
221000
5000
تنها دلیل بودنش صرفاً، لذت ناچیز بودنش است.
04:05
The connection I have with engineering
63
227000
3000
ارتباطی که من با مهندسی دارم
04:08
is the same as any other engineer, in that I love to solve problems.
64
230000
5000
مثل بقیه مهندس هاست، یعنی علاقه به حل مسائل.
04:13
I love to figure things out,
65
235000
2000
من عاشق کشف کردنم،
04:15
but the end result of what I'm doing is really completely ambiguous.
66
237000
5000
ولی نتیجه نهائی کار من کاملاً مبهمه.
04:21
(Laughter)
67
243000
2000
(خنده حضار)
04:23
That's pretty ambiguous.
68
245000
2000
این واقعاً مبهمه.
04:25
(Laughter)
69
247000
1000
(خنده حضار)
04:27
The next piece that is going to come up
70
249000
5000
قطعه بعدی که خواهید دید
04:32
is an example of a kind of machine that is fairly complex.
71
254000
9000
نمونه یک ماشین انصافاً پیچیده است.
04:42
I gave myself the problem.
72
264000
2000
خودم برای خودم مساله‌ای رو طرح کردم.
04:44
Since I'm always liking to solve problems,
73
266000
2000
از آنجائی که من همیشه علاقه به حل مسائل دارم،
04:46
I gave myself the problem of turning a crank in one direction,
74
268000
4000
این سوال رو برای خودم طرح کردم که چطور با حل مسائل مکانیکی،
04:50
and solving all of the mechanical problems
75
272000
3000
وسیله‌ای داشت که با چرخاندن یک محور در یک جهت
04:53
for getting this little man to walk back and forth.
76
275000
3000
این مرد کوچک را به حرکت به سمت جلو و عقب وا دارد.
04:57
So, when I started this, I didn't have an overall plan for the machine,
77
279000
4000
لذا وقتی که این کار را شروع کردم، هیچ طرح کاملی از دستگاه نداشتم،
05:02
but I did have a sense of the gesture,
78
284000
3000
تنها ایده‌ای از این ژست
05:05
and a sense of the shape and how it would occupy space.
79
287000
4000
و فرمی که در فضا اشغال خواهد کرد در ذهنم بود.
05:09
And then it was a matter of starting from one point
80
291000
3000
و بعد موضوع شروع کردن از یک نقطه بود
05:12
and sort of building to that final point.
81
294000
3000
و به مسیر ساختن تا آن نقطه پایانی.
05:16
That little gear there switches back and forth to change direction.
82
298000
4000
آن چرخ دنده کوچکی که آنجاس به عقب و جلو تغییر می‌کند تا مسیر رو عوض کند.
05:21
And that's a little found object.
83
303000
2000
و آن یک شئ یافت شده است.
05:25
So a lot of the pieces that I've made,
84
307000
3000
بسیاری از قطعاتی که ساخته‌ام،
05:28
they involve found objects.
85
310000
3000
دارای اشیای یافت شده هستند.
05:32
And it really -- it's almost like doing visual puns all the time.
86
314000
8000
و تقریباً مثل این می‌ماند که دائم در حال ساختن جناس های دیداری با آنها باشی.
05:40
When I see objects, I imagine them in motion.
87
322000
3000
وقتی من اشیاء را می‌بینم، آنها را در حرکت تصور می‌کنم،
05:43
I imagine what can be said with them.
88
325000
2000
به این فکر می‌کنم که با آنها چه می‌شود گفت.
05:45
This next one here, "Machine with Wishbone,"
89
327000
4000
بعدی، ماشینی هست با استخوان جناق،
05:49
it came about from playing with this wishbone after dinner.
90
331000
7000
داستان از این قرار بود که یک بار بعد از شام داشتم با این جناق بازی میکردم،
05:56
You know, they say, never play with your food --
91
338000
2000
می‌دانید که می‌گویند هیچ وقت با غذایتان بازی نکنید --
05:58
but I always play with things.
92
340000
2000
اما من همیشه با همه چیز بازی می‌کنم.
06:00
So, I had this wishbone, and I thought,
93
342000
2000
به هر حال، این جناق را داشتم، که به فکرم رسید،
06:02
it's kind of like a cowboy who's been on his horse for too long.
94
344000
3000
مثل یک کابوی می‌ماند که انگار زیادی روی اسبش نشسته.
06:05
(Laughter)
95
347000
1000
(خنده حضار)
06:06
And I started to make him walk across the table,
96
348000
3000
و بعد شروع کردم به راه بردنش روی میز،
06:09
and I thought, "Oh, I can make a little machine that will do that."
97
351000
3000
و بعد به خودم گفتم، «اوه، می‌توانم یه دستگاه کوچک درست کنم که این کار را بکنه.»
06:14
So, I made this device, linked it up, and the wishbone walks.
98
356000
6000
پس این وسیله را ساختم، به هم وصلش کردم و جناق شروع کرد به راه رفتن،
06:20
And because the wishbone is bone -- it's animal --
99
362000
3000
و چون جناق یک استخوان است -- یک جانور به حساب می‌آید --
06:23
it's sort of a point where I think we can enter into it.
100
365000
5000
می‌شوه از این موضوع به عنوان نقطه آغازی استفاده کرد.
06:29
And that's the whole piece.
101
371000
2000
و این هم کل قطعه است.
06:31
(Laughter)
102
373000
1000
(خنده حضار)
06:32
That's about that big.
103
374000
3000
تقریباً اینقدر است.
06:35
(Applause)
104
377000
4000
(تشویق حضار)
06:40
This kind of work is also very much like puppetry,
105
382000
5000
این نوع کار خیلی شبیه به عروسک‌گردانی هم هست
06:45
where the found object is, in a sense, the puppet,
106
387000
4000
وقتی که شئ یافت شده، به نوعی، عروسکه هست.
06:49
and I'm the puppeteer at first, because I'm playing with an object.
107
391000
5000
و من هم در ابتدا عروسک‌گردان هستم چرا که با شئی بازی می‌کنم،
06:54
But then I make the machine, which is sort of the stand-in for me,
108
396000
4000
اما بعد وقتی که ماشین را ساختم، به شکلی جانشین من می‌شود.
06:58
and it is able to achieve the action that I want.
109
400000
3000
و قادر است عملی رو انجام بدهد که من انتظار دارم.
07:03
The next piece I'll show you is a much more conceptual thought,
110
405000
7000
کار بعدی که نشانتان خواهم داد بیشتر مفهومی است،
07:10
and it's a little piece called "Cory's Yellow Chair."
111
412000
3000
و قطعه کوچکی است به نام «صندلی زردرنگ کُری»
07:14
I had this image in my mind, when I saw my son's little chair,
112
416000
5000
این فکری موقعی به ذهنم رسید که صندلی کوچک پسرم را دیدم،
07:19
and I saw it explode up and out.
113
421000
4000
و آن را در حال متلاشی شدن و از هم گسیختن تجسم کردم
07:24
And --
114
426000
2000
و ...
07:28
so the way I saw this in my mind at first,
115
430000
3000
تجسم آن در ذهن من اول به این شکل بود که
07:31
was that the pieces would explode up and out with infinite speed,
116
433000
4000
قطعات آن با سرعت بی‌نهایت از هم بپاشند،
07:35
and the pieces would move far out,
117
437000
2000
و از هم دور بشوند،
07:37
and then they would begin to be pulled back
118
439000
2000
و بعد دوباره به سمت هم کشیده شوند
07:39
with a kind of a gravitational feel,
119
441000
2000
با یک حسی مثل جاذبه،
07:41
to the point where they would approach infinite speed back to the center.
120
443000
4000
تا نقطعه‌ای که دوباره با سرعت بی‌نهایت به مرکز نزدیک شوند.
07:45
And they would coalesce for just a moment,
121
447000
3000
و آن وقت برای لحظه‌ای با هم آمیخته و یکی بشوند،
07:48
so you could perceive that there was a chair there.
122
450000
3000
که بتوانید متوجه شوید که آنجا یک صندلی وجود داشت.
07:51
For me, it's kind of a feeling about the fleetingness of the present moment,
123
453000
6000
برای من، این یک حس زودگذری لحظه حال بود،
07:57
and I wanted to express that.
124
459000
2000
و می‌خواستم که آن را به نحوی بیان کنم.
07:59
Now, the machine is -- in this case, it's a real approximation of that,
125
461000
5000
حالا این وسیله یک نمونه تخمینی واقعی از این ایده است،
08:04
because obviously you can't move physical matter
126
466000
3000
چون مسلماً غیر ممکن است که ماده را با سرعت بی‌نهایت
08:07
infinitely with infinite speed and have it stop instantaneously.
127
469000
4000
به حرکت واداشت و ناگهان باعث توقفش شد.
08:11
This whole thing is about four feet wide,
128
473000
4000
این دستگاه روی هم رفته چهار فوت پهنا دارد،
08:15
and the chair itself is only about a few inches.
129
477000
3000
و خود صندلی هم فقط چند اینچ است.
08:18
(Applause)
130
480000
5000
(تشویق حضار)
08:23
Now, this is a funny sort of conceptual thing,
131
485000
3000
اما این یکی به صورت مضحکی ایده رو مطرح می‌کند،
08:26
and yesterday we were talking about Danny Hillis' "10,000 Year Clock."
132
488000
5000
دیروز هم درباره ساعت ده هزار سالی دنی هیلیس صحبت کردیم.
08:31
So, we have a motor here on the left,
133
493000
2000
یک موتور اینجا در سمت چپ داریم،
08:33
and it goes through a gear train.
134
495000
3000
که از قطاری از چرخ دنده می‌گذرد.
08:36
There are 12 pairs of 50:1 reductions,
135
498000
5000
دوازده جفت کاهنده پنجاه-به-یک اینجا هست،
08:41
so that means that the final speed of that gear on the end
136
503000
5000
و این به این معناست که سرعت نهائی آن چرخ دنده آخر
08:46
is so slow that it would take two trillion years to turn once.
137
508000
4000
آن‌قدر آهسته است که دو تریلیون سال طول می‌کشد تا یک دور کامل بزند.
08:50
So I've invented it in concrete, because it doesn't really matter.
138
512000
3000
لذا آن رو با بتون درست کردم چون واقعاً اهمیتی نداشت.
08:53
(Laughter)
139
515000
1000
(خنده حضار)
08:54
Because it could run all the time.
140
516000
2000
چون همیشه می‌تواند کار کند.
08:56
(Laughter)
141
518000
1000
(خنده حضار)
08:57
Now, a completely different thought.
142
519000
4000
حالا یک طرح کاملاً متفاوت --
09:01
I'm always imagining myself in different situations.
143
523000
4000
من همیشه خودم رو در موقعیت‌های مختلف تصور می‌کنم.
09:05
I'm imagining myself as a machine.
144
527000
2000
مثلاً به جای یک ماشین.
09:07
What would I love?
145
529000
2000
عاشق چی خواهم بود؟
09:09
I would love to be bathed in oil.
146
531000
2000
عاشق این که حمامی از روغن بگیرم.
09:11
(Laughter)
147
533000
1000
(خنده حضار)
09:12
So, this machine does nothing but just bathe itself in oil.
148
534000
5000
خوب این ماشین هم کاری نمی‌کند جز اینکه خودش را با روغن حمام کند.
09:17
(Laughter)
149
539000
2000
(خنده حضار)
09:19
(Applause)
150
541000
4000
(تشویق حضار)
09:23
And it's really, just sort of --
151
545000
3000
و این در حقیقت،
09:26
for me, it was just really about the lusciousness of oil.
152
548000
3000
فقط درباره حس لذت‌بخشی روغن برای من بود.
09:29
(Laughter)
153
551000
1000
(خنده حضار)
09:30
And then, I got a call from a friend
154
552000
3000
بعد از این بود که یکی از دوستانم با من تماس گرفت
09:33
who wanted to have a show of erotic art,
155
555000
3000
و گفت که می‌خواد نمایشگاهی از هنر شهوانی به پا کند،
09:36
and I didn't have any pieces.
156
558000
2000
و من هم هیچی نداشتم.
09:38
But when she suggested to be in the show, this piece came to mind.
157
560000
4000
اما وقتی که پیشنهاد کرد که توی نمایشگاه شرکت کنم، این قطعه به ذهنم اومد.
09:42
So, it's sort of related, but you can see it's much more overtly erotic.
158
564000
4000
به نوعی به قبلی مربوط می‌شود ولی این یکی به طرز آشکاری شهوانیه.
09:48
And this one I call "Machine with Grease."
159
570000
3000
و اسم این یکی هست «ماشین با گیریس.»
09:51
It's just continually ejaculating, and it's --
160
573000
2000
فقط به طور پیوسته انزال می‌کنه و ...
09:53
(Laughter) --
161
575000
1000
(خنده حضار)
09:54
this is a happy machine, I'll tell you.
162
576000
3000
ماشین خوشحالیه، بهتون می‌گویم.
09:57
(Laughter)
163
579000
1000
(خنده حضار)
09:58
It's definitely happy.
164
580000
2000
قطعاً خوشحاله.
10:02
From an engineering point of view,
165
584000
3000
از نقطه نظر مهندسی،
10:05
this is just a little four-bar linkage.
166
587000
2000
این فقط یک اتصال ۴ میله‌ای است.
10:07
And then again, this is a found object, a little fan that I found.
167
589000
5000
و باز این هم یک شئ یافت شده است، یک بادبزن دستی که پیدایش کردم.
10:12
And I thought, what about the gesture of opening the fan,
168
594000
3000
و فکر کردم به ژست باز کردن بادبزن،
10:15
and how simply could I state something.
169
597000
3000
و چقدر ساده می‌شود با آن چیزی رو عنوان کنم.
10:18
And, in a case like this, I'm trying to make something which is clear
170
600000
8000
در نمونه‌ای مثل این، دارم سعی می‌کنم چیزی بسازم که واضح است
10:26
but also not suggestive of any particular kind of animal or plant.
171
608000
5000
ولی هیچ نوع خاصی از حیوان یا گیاه را القاء نمی‌کند.
10:33
For me, the process is very important,
172
615000
5000
برای من، روند خیلی مهم است
10:38
because I'm inventing machines,
173
620000
2000
چرا که کار من اختراع ماشین‌هاست،
10:40
but I'm also inventing tools to make machines,
174
622000
3000
اما در عین حال ابزار برای ساختن ماشین‌ها را هم اختراع می‌کنم.
10:43
and the whole thing is all sort of wrapped up from the beginning.
175
625000
3000
و تمام کار به نحوی از همان ابتدا پوشیده شده است.
10:46
So this is a little wire-bending tool.
176
628000
3000
این یک جور وسیله خم کردن سیم است.
10:49
After many years of bending gears with a pair of pliers,
177
631000
3000
بعد از سالها خم کردن چرخ دنده‌ها با انبردست،
10:52
I made that tool, and then I made this other tool
178
634000
3000
آن ابزار را درست کردم، و سپس این یکی ابزار را ساختم
10:55
for sort of centering gears very quickly --
179
637000
3000
برای تنظیم کردن سریع مرکز چرخ‌دنده‌ها،
10:59
sort of developing my own little world of technology.
180
641000
3000
می‌شه گفت دنیای کوچک فناوری‌های خودم را گسترش دادم.
11:02
My life completely changed when I found a spot welder.
181
644000
6000
زندگی من به کلی تغییر کرد، وقتی که یک دستگاه جوش نقطه‌ای پیدا کردم.
11:08
(Laughter)
182
650000
1000
(خنده حضار)
11:09
And that was that tool.
183
651000
2000
و این همان وسیله بود.
11:11
It completely changed what I could do.
184
653000
2000
آنچه می‌توانستم انجام بدم را کاملاً تغییر داد.
11:13
Now here, I'm going to do a very poor job of silver soldering.
185
655000
4000
اینجا هم میخواهم یک لحیم‌کاری افتضاح نقره انجام بدهم.
11:18
This is not the way they teach you to silver solder when you're in school.
186
660000
5000
این روشی نیست که در مدرسه برای لحیم‌کاری نقره یادتان می‌دهند.
11:23
I just like, throw it in.
187
665000
2000
من مقدار زیادی لحیم آنجا می‌ریختم،
11:25
I mean, real jewelers put little bits of solder in.
188
667000
2000
جواهرسازهای حرفه‌ای فقط کمی لحیم گوشه و کنار می‌گذارند.
11:28
So, that's a finished gear.
189
670000
3000
و این هم یک چرخ دنده تمام شده‌است.
11:32
When I moved to Boston,
190
674000
2000
وقتی که به بوستون رفتم،
11:34
I joined a group called the World Sculpture Racing Society.
191
676000
5000
عضو گروهی شدم به نام انجمن جهانی مسابقه با مجسمه.
11:39
(Laughter)
192
681000
1000
(خنده حضار)
11:40
And the idea, their premise was that we wanted to show
193
682000
7000
و ایده‌اش، تصور آنها این بود که می‌خواستیم
11:47
pieces of sculpture on the street,
194
689000
2000
مجسمه‌هایی را در خیابان‌ها نمایش بدهیم،
11:49
and there'd be no subjective decision about what was the best.
195
691000
4000
و هیچ تصمیم ذهنی هم مبنی بر اینکه کدام بهترین است وجود نداشت.
11:53
It would be -- whatever came across the finish line first would be the winner.
196
695000
2000
این جوری بود که هر چیزی که زودتر از خط پایان بگذرد، برنده است.
11:55
(Laughter)
197
697000
1000
(خنده حضار)
11:56
So I made -- this is my first racing sculpture,
198
698000
4000
من هم ساختم -- این اولین مجسمه مسابقه‌ای من هست.
12:00
and I thought, "Oh, I'm going to make a cart,
199
702000
2000
بعد فکر کردم که «اوه، حالا چطوره یک گاری بسازم،
12:02
and I'm going to have it --
200
704000
2000
و میخواهم که
12:04
I'm going to have my hand writing 'faster,'
201
706000
2000
میخواهم که دست خودم برایم بنویسد 'تندتر،'
12:06
so as I run down the street, the cart's going to talk to me
202
708000
4000
به این ترتیب وقتی که در خیابون می‌دویدم، گاری هم با من شروع به حرف زدن می‌کند
12:10
and it's going to go, 'Faster, faster!' "
203
712000
3000
و خواهد گفت، 'تندتر، تندتر!'»
12:13
So, that's what it does.
204
715000
2000
این کارشه.
12:15
(Laughter)
205
717000
1000
(خنده حضار)
12:16
But then in the end, what I decided
206
718000
5000
اما در آخر تصمیم گرفتم که،
12:21
was every time you finish writing the word,
207
723000
3000
هر بار که نوشتن کلمه به پایان می‌رسد،
12:24
I would stop and I would give the card to somebody on the side of the road.
208
726000
4000
بایستم و کاغذ را به رهگذری در کنار خیابون بدهم.
12:28
So I would never win the race because I'm always stopping.
209
730000
3000
به این ترتیب هیچ وقت برنده مسابقه هم نمی‌شوم چون دائم در حال توقف کردنم.
12:31
But I had a lot of fun.
210
733000
2000
اما خیلی بهم خوش گذشت.
12:33
(Applause)
211
735000
6000
(تشویق حضار)
12:39
Now, I only have two and a half minutes -- I'm going to play this.
212
741000
4000
فقط دو و نیم دقیقه وقت دارم -- میخواهم این را بهتان نشان بدهم.
12:43
This is a piece that, for me, is in some ways
213
745000
6000
این قطعه‌ای هست که برای من از بعضی جهات
12:49
the most complete kind of piece.
214
751000
2000
کاملترین نوع قطعه به حساب می‌آید.
12:51
Because when I was a kid, I also played a lot of guitar.
215
753000
2000
چون وقتی من بچه بودم، خیلی هم گیتار می‌زدم.
12:53
And when I had this thought,
216
755000
4000
و وقتی این فکر به ذهنم رسید،
12:57
I was imagining that I would make --
217
759000
2000
داشتم تصور میکردم که --
12:59
I would have a whole machine theater evening,
218
761000
3000
یک تئاتر ماشینی کامل خواهم ساخت،
13:02
where I would -- you would have an audience,
219
764000
2000
که تماشاچی هم خواهم داشت -- خواهید داشت،
13:04
the curtain would open, and you'd be entertained by machines on stage.
220
766000
4000
پرده باز خواهد شد، و ماشین‌های روی صحنه شما را سرگرم خواهند کرد.
13:08
So, I imagined a very simple gestural dance
221
770000
3000
پس به یک حرکت خیلی ساده رقص مانند فکر کردم
13:11
that would be between a machine and just a very simple chair, and ...
222
773000
8000
که بین یک ماشین و یک صندلی خیلی ساده اتفاق بیافتد، و ...
13:27
When I'm making these pieces, I'm always trying to find a point
223
789000
4000
وقتی که دارم این چیزها را می‌سازم، دائم به دنبال یافتن جایی هستم
13:31
where I'm saying something very clearly and it's very simple,
224
793000
11000
که چیزی را بسادگی و شفافیت تمام
13:42
but also at the same time it's very ambiguous.
225
804000
3000
اما در عین حال بسیار مبهم ، ادا می‌کنم.
13:45
And I think there's a point between simplicity and ambiguity
226
807000
5000
و فکر می‌کنم که بین سادگی و ابهام نقطه‌ای وجود دارد
13:50
which can allow a viewer to perhaps take something from it.
227
812000
6000
که به بیننده این اجازه رو می‌دهد تا چیزی از آن درک کند.
13:59
And that leads me to the thought that all of these pieces
228
821000
4000
و این من را به این حقیقت میرسوند که تمامی این اجزاء
14:03
start off in my own mind, in my heart,
229
825000
4000
در ذهن و قلب من بوجود می‌آیند،
14:07
and I do my best at finding ways to express them with materials,
230
829000
7000
و من نهایت تلاشم را برای یافتن راه‌هایی برای بیان آنها از طریق اجسام انجام می‌دهم،
14:14
and it always feels really crude.
231
836000
2000
و همیشه هم زمختی و ناپختگیش را حس می‌کنم.
14:16
It's always a struggle,
232
838000
2000
این همیشه یک مبارزه است،
14:19
but somehow I manage to sort of get this thought
233
841000
4000
اما به طریقی موفق می‌شوم که آن ایده را
14:23
out into an object, and then it's there, OK.
234
845000
4000
به درون یک شئ برسانم، و بعد دیگر آنجاست، حله.
14:27
It means nothing at all.
235
849000
2000
این هیچ مفهومی ندارد.
14:29
The object itself just means nothing.
236
851000
2000
خود شئ هیچ معنایی ندارد.
14:31
Once it's perceived, and someone brings it into their own mind,
237
853000
5000
اما وقتی که مشاهده شد، و کسی آن را به ذهن خودش راه داد،
14:36
then there's a cycle that has been completed.
238
858000
5000
آن وقت چرخه‌ای هست که تکمیل شده است.
14:41
And to me, that's the most important thing
239
863000
2000
و برای من، این مهم‌ترین چیز است.
14:43
because, ever since being a kid, I've wanted to communicate my passion and love.
240
865000
5000
چون از زمان کودکی، می‌خواستم که با شور و عشق خودم ارتباط برقرار کنم،
14:48
And that means the complete cycle of coming from inside,
241
870000
5000
و این به معنای چرخه کامل حرکت از درون
14:53
out to the physical, to someone perceiving it.
242
875000
5000
به دنیای فیزیکی هست، به کسی که آن را درک می‌کند.
15:01
So I'll just let this chair come down.
243
883000
4000
پس صبر می‌کنم تا این صندلی پایین بیاید.
15:33
(Applause)
244
915000
1000
(تشویق حضار)
15:34
Thank you.
245
916000
1000
متشکرم.
15:35
(Applause)
246
917000
3000
(تشویق حضار)
ABOUT THE SPEAKER
Arthur Ganson - SculptorArthur Ganson's kinetic metal sculptures mix high art with gearhead humor. He's also the inventor of the kids' construction toy Toobers & Zots.
Why you should listen
A modern-day creator of "twittering machines," Arthur Ganson uses simple, plain materials to build witty mechanical art. But the wit is not simply about Rube Goldberg-ian chain-reaction gags (though you'll find a few of those). His work examines the quiet drama of physical motion, whether driven by a motor or by the actions of the viewer. Notions of balance, of rising and falling, of action and reaction and consequence, play themselves out in wire and steel and plastic.
Ganson has been an artist-in-residence at MIT (where the Lemelson-MIT Award Program named him an Inventor of the Week, and where his show "Gestural Engineering" is ongoing) and has shown his work at art and science museums around the world -- including the legendary "Machine with Concrete," which will put on quite a show ... in 2 trillion years.
Arthur Ganson | Speaker | TED.com