ABOUT THE SPEAKER
Dan Ariely - Behavioral economist
The dismal science of economics is not as firmly grounded in actual behavior as was once supposed. In "Predictably Irrational," Dan Ariely told us why.

Why you should listen

Dan Ariely is a professor of psychology and behavioral economics at Duke University and a founding member of the Center for Advanced Hindsight. He is the author of the bestsellers Predictably IrrationalThe Upside of Irrationality, and The Honest Truth About Dishonesty -- as well as the TED Book Payoff: The Hidden Logic that Shapes Our Motivations.

Through his research and his (often amusing and unorthodox) experiments, he questions the forces that influence human behavior and the irrational ways in which we often all behave.

More profile about the speaker
Dan Ariely | Speaker | TED.com
TED2009

Dan Ariely: Our buggy moral code

دن آریلی، معیارهای غلط اخلاقی ما

Filmed:
3,509,395 views

دن اریلی، یک اقتصاددان رفتاریست که ایرادهای هنجارهای اخلاقی ما را مطالعه می‌کند: دلایل پنهانی که ما فکر می‌کنیم اشکالی ندارد (گاهی) تقلب یا دزدی کنیم. مطالعات هوشنمندانه به او کمک می‌کند که نشان دهد ما به شکلی قابل پیش‌بینی نامعقول رفتار می‌کنیم -- و نیز از طرق مختلفی تأثیر می‌پذیریم بدون آنکه متوجه شویم.
- Behavioral economist
The dismal science of economics is not as firmly grounded in actual behavior as was once supposed. In "Predictably Irrational," Dan Ariely told us why. Full bio

Double-click the English transcript below to play the video.

00:16
I want to talk to you todayامروز a little bitبیت
0
1000
2000
امروز می‌خوام کمی با شما درباره‌ی خِردگریزی قابل پیش‌بینی حرف بزنم.
00:18
about predictableقابل پیش بینی irrationalityابهام.
1
3000
3000
امروز می‌خوام کمی با شما درباره‌ی خِردگریزیی قابل پیش‌بینی حرف بزنم.
00:21
And my interestعلاقه in irrationalغیر منطقی behaviorرفتار
2
6000
4000
و علاقه‌ی من به رفتارهای نامعقول
00:25
startedآغاز شده manyبسیاری yearsسالها agoپیش in the hospitalبیمارستان.
3
10000
3000
سال‌ها پیش در بیمارستان آغاز شد.
00:28
I was burnedسوخته very badlyبدی.
4
13000
4000
من به شدت سوخته بودم.
00:32
And if you spendخرج کردن a lot of time in hospitalبیمارستان,
5
17000
3000
و اگر شما زمان زیادی در بیمارستان گذرانده باشید،
00:35
you'llشما خواهید بود see a lot of typesانواع of irrationalitiesبی عدالتی ها.
6
20000
3000
رفتارهای نامعقول زیادی می‌بینید.
00:38
And the one that particularlyبه خصوص botheredناراحت me in the burnسوزاندن departmentبخش
7
23000
5000
و یکی از آن‌ها که به‌ ویژه در بخش سوختگی من را آزار می‌داد
00:43
was the processروند by whichکه the nursesپرستاران tookگرفت the bandageباند off me.
8
28000
4000
روشی بود که پرستاران پانسمان من را عوض می‌کردند.
00:48
Now, you mustباید have all takenگرفته شده a Band-Aidچسب زخم off at some pointنقطه,
9
33000
2000
خب، همه‌ شما حتماً تا به حال باید یک چسب زخم را کنده باشید،
00:50
and you mustباید have wonderedشگفت زده what's the right approachرویکرد.
10
35000
3000
و حتما با خودتان فکر کردید که روش درست این کار چیست.
00:53
Do you ripپاره كردن it off quicklyبه سرعت -- shortکوتاه durationمدت زمان but highبالا intensityشدت --
11
38000
4000
آیا آن‌ را سریع می‌کنید -- مدتِ کوتاه ولی با شدت --
00:57
or do you take your Band-Aidچسب زخم off slowlyبه آرامی --
12
42000
2000
یا چسبِ زخم را به آرامی بلند می‌کنید --
00:59
you take a long time, but eachهر یک secondدومین is not as painfulدردناک --
13
44000
4000
زمان بیشتری صرف می‌کنید، اما هر لحظه‌اش به آن دردناکی نیست --
01:03
whichکه one of those is the right approachرویکرد?
14
48000
3000
کدام روش درست است؟
01:06
The nursesپرستاران in my departmentبخش thought that the right approachرویکرد
15
51000
4000
پرستاران بخش من فکر میکردند روش درست
01:10
was the rippingپاره شدن one, so they would grabگرفتن holdنگه دارید and they would ripپاره كردن,
16
55000
3000
روش سریع است، برای همین پانسمان ها را محکم می‌گرفتند و سریع می‌کندند،
01:13
and they would grabگرفتن holdنگه دارید and they would ripپاره كردن.
17
58000
2000
و آنها پانسمان‌ها را می‌گرفتند و سریع می‌کندند.
01:15
And because I had 70 percentدرصد of my bodyبدن burnedسوخته, it would take about an hourساعت.
18
60000
4000
و چون من ۷۰٪ سوختگی روی بدنم داشتم، این کار حدوداً یک ساعت طول می‌کشید.
01:19
And as you can imagineتصور کن,
19
64000
3000
و همانطور که می‌توانید تصور کنید،
01:22
I hatedمتنفر بود that momentلحظه of rippingپاره شدن with incredibleباور نکردنی intensityشدت.
20
67000
4000
من از آن لحظه‌ی کندن پانسمان به شدت متنفر بودم.
01:26
And I would try to reasonدلیل with them and say,
21
71000
2000
و من سعی می‌کردم آنها را متقاعد کنم و بگویم:
01:28
"Why don't we try something elseچیز دیگری?
22
73000
1000
«چرا ما روش دیگری را امتحان نکنیم؟
01:29
Why don't we take it a little longerطولانی تر --
23
74000
2000
چرا نگذاریم کمی بیشتر طول بکشد -
01:31
maybe two hoursساعت ها insteadبجای of an hourساعت -- and have lessکمتر of this intensityشدت?"
24
76000
5000
مثلا دو ساعت به جای یک ساعت - ولی با شدت کمتر؟»
01:36
And the nursesپرستاران told me two things.
25
81000
2000
و پرستاران به من دو چیز می‌گفتند
01:38
They told me that they had the right modelمدل of the patientصبور --
26
83000
4000
آنها به من می‌گفتند که الگوی درست برای بیماررا می‌شناسند --
01:42
that they knewمی دانست what was the right thing to do to minimizeبه حداقل رساندن my painدرد --
27
87000
3000
یعنی آنها می‌دانستند چه‌کار کنند که درد من به کمترین حد برسد --
01:45
and they alsoهمچنین told me that the wordکلمه patientصبور doesn't mean
28
90000
3000
و همینطور به من گفتند کلمه "بیمار" اصلا به معنی
01:48
to make suggestionsپیشنهادات or to interfereمداخله کردن or ...
29
93000
2000
"پیشنهاد دادن" یا "مداخله کردن" یا این چیزها نیست.
01:50
This is not just in Hebrewعبری, by the way.
30
95000
3000
به هر حال در زبان عِبری اینطوری نیست.
01:53
It's in everyهرکدام languageزبان I've had experienceتجربه with so farدور.
31
98000
3000
در تمام زبان‌هایی که من تا حالا باهاشون برخورد داشتم، هم همینطور است.
01:56
And, you know, there's not much -- there wasn'tنبود much I could do,
32
101000
4000
می‌دانید، کاری نمی‌شد کرد - من کار زیادی نمی‌تونستم بکنم،
02:00
and they keptنگه داشته شد on doing what they were doing.
33
105000
3000
و آنها به کاری که می‌کردند را ادامه دادند.
02:03
And about threeسه yearsسالها laterبعد, when I left the hospitalبیمارستان,
34
108000
2000
حدود سه سال بعد، وقتی بیمارستان را ترک کردم،
02:05
I startedآغاز شده studyingدر حال مطالعه at the universityدانشگاه.
35
110000
3000
شروع به تحصیل در دانشگاه کردم.
02:08
And one of the mostاکثر interestingجالب هست lessonsدرس ها I learnedیاد گرفتم
36
113000
3000
و یکی از جالبترین درسهایی که یاد گرفتم
02:11
was that there is an experimentalتجربی methodروش
37
116000
2000
این بود که یک روش آزمایشی وجود دارد
02:13
that if you have a questionسوال you can createايجاد كردن a replicaالمثنی، کپی دقیق of this questionسوال
38
118000
4000
که اگر پرسشی دارید می‌توانید به صورت انتزاعی یک نسخه از این پرسش را بسازید
02:17
in some abstractچکیده way, and you can try to examineمعاینه کردن this questionسوال,
39
122000
4000
و تلاش کنید که آن پرسش را به بوته آزمایش بگذارید،
02:21
maybe learnیاد گرفتن something about the worldجهان.
40
126000
2000
شاید چیزی درباره جهان یاد بگیرید.
02:23
So that's what I did.
41
128000
2000
پس این کاری بود که من کردم.
02:25
I was still interestedعلاقه مند
42
130000
1000
هنوز برای من جالب بود
02:26
in this questionسوال of how do you take bandagesباند off burnسوزاندن patientsبیماران.
43
131000
2000
که بدانم چطور باید پانسمان بیماران سوختگی را عوض کرد.
02:28
So originallyدر اصل I didn't have much moneyپول,
44
133000
3000
خب، من در‌ آغاز پول زیادی نداشتم،
02:31
so I wentرفتی to a hardwareسخت افزار storeفروشگاه and I boughtخریداری شد a carpenter'sنجار viceمعاون.
45
136000
4000
برای همین به مغازه ابزارفروشی رفتم و یک گیره نجاری خریدم .
02:35
And I would bringآوردن people to the labآزمایشگاه and I would put theirخودشان fingerانگشت in it,
46
140000
4000
و می‌خواستم مردم را به آزمایشگاه بیارم و انگشت‌شان را لای آن بگذارم،
02:39
and I would crunchخراب کردن it a little bitبیت.
47
144000
2000
و کمی آن را خرد کنم.
02:41
(Laughterخنده)
48
146000
2000
(خنده)
02:43
And I would crunchخراب کردن it for long periodsدوره ها and shortکوتاه periodsدوره ها,
49
148000
3000
و می‌خواستم این کار را در یک دوره‌ی طولانی و یک دوره‌ی کوتاه انجام بدم،
02:46
and painدرد that wentرفتی up and painدرد that wentرفتی down,
50
151000
2000
و درد که زیاد و کم می‌شد،
02:48
and with breaksمی شکند and withoutبدون breaksمی شکند -- all kindsانواع of versionsنسخه ها of painدرد.
51
153000
4000
و با شکستگی و بدون شکستگی - همه‌ی انواع درد.
02:52
And when I finishedتمام شده hurtingصدمه زدن people a little bitبیت, I would askپرسیدن them,
52
157000
2000
و بعد از کمی شکنجه دادنشان، ازشان می‌پرسیدم،
02:54
so, how painfulدردناک was this? Or, how painfulدردناک was this?
53
159000
2000
خب، چقدر دردت آمد؟ یا، حالا این چقدر دردناک بود؟
02:56
Or, if you had to chooseانتخاب کنید betweenبین the last two,
54
161000
2000
یا، اگر باید از میان این دوتا یکی را برمی‌داشتی،
02:58
whichکه one would you chooseانتخاب کنید?
55
163000
2000
کدام را انتخاب می‌کردی؟
03:00
(Laughterخنده)
56
165000
3000
(خنده)
03:03
I keptنگه داشته شد on doing this for a while.
57
168000
3000
برای مدتی این کار را ادامه دادم.
03:06
(Laughterخنده)
58
171000
2000
(خنده)
03:08
And then, like all good academicعلمی projectsپروژه ها, I got more fundingمنابع مالی.
59
173000
4000
و سپس، مانند همه‌ی پروژه‌های دانشگاهی خوب، کمک مالی بیشتری گرفتم.
03:12
I movedنقل مکان کرد to soundsبرای تلفن های موبایل, electricalالکتریکی shocksشوک ها --
60
177000
2000
سراغ صداها و شوک الکتریکی رفتم -
03:14
I even had a painدرد suitکت و شلوار that I could get people to feel much more painدرد.
61
179000
5000
حتی یک روپوش دردناک داشتم که باعث میشد افراد درد را بیشتر احساس کنند
03:19
But at the endپایان of this processروند,
62
184000
4000
و در آخر این دوره،
03:23
what I learnedیاد گرفتم was that the nursesپرستاران were wrongاشتباه.
63
188000
3000
آنچه فهمیدم این بود که پرستاران اشتباه می‌کردند.
03:26
Here were wonderfulفوق العاده people with good intentionsاهداف
64
191000
3000
اینجا آدمهای خوبی با نیات خوب بودند
03:29
and plentyفراوانی of experienceتجربه, and neverthelessبا این اوصاف
65
194000
2000
با مقدار زیادی تجربه، و با این حال
03:31
they were gettingگرفتن things wrongاشتباه predictablyپیش بینی all the time.
66
196000
4000
آنها تمام مدت داشتند چیزها را غلط پیش‌بینی می‌کردند.
03:35
It turnsچرخش out that because we don't encodeرمزگذاری durationمدت زمان
67
200000
3000
معلوم می‌شود که به دلیل آنکه ما مدت زمان را حس نمیکنم
03:38
in the way that we encodeرمزگذاری intensityشدت,
68
203000
2000
آن طور که شدت را حس میکنیم،
03:40
I would have had lessکمتر painدرد if the durationمدت زمان would have been longerطولانی تر
69
205000
4000
من درد کمتری می‌داشتم اگر مدت زمان طولانی تر می‌بود
03:44
and the intensityشدت was lowerپایین تر.
70
209000
2000
و شدت کمتر بود
03:46
It turnsچرخش out it would have been better to startشروع کن with my faceصورت,
71
211000
3000
معلوم میشود بسیار بهتر بود که با صورتم شروع می‌شد،
03:49
whichکه was much more painfulدردناک, and moveحرکت towardبه سمت my legsپاها,
72
214000
2000
که بسیار دردناکتر بود، و بعد به سمت پاهایم حرکت می‌شد،
03:51
givingدادن me a trendروند of improvementبهبود over time --
73
216000
3000
تا به من یک احساس بهبود در طول زمان بدهد --
03:54
that would have been alsoهمچنین lessکمتر painfulدردناک.
74
219000
1000
که باز هم موجب درد کمتری می‌شود.
03:55
And it alsoهمچنین turnsچرخش out that it would have been good
75
220000
2000
و همینطور معلوم میشود که خوب بود
03:57
to give me breaksمی شکند in the middleوسط to kindنوع of recuperateبازگرداندن from the painدرد.
76
222000
2000
اگر بین کار به من فرصت استراحت داده می‌شد تا کمی احساس بهبود کنم.
03:59
All of these would have been great things to do,
77
224000
2000
همه اینها کارهای عالی‌ای بودند،
04:01
and my nursesپرستاران had no ideaاندیشه.
78
226000
3000
اما پرستاران من هیچ چیزی درباره‌شان نمی‌دانستند.
04:04
And from that pointنقطه on I startedآغاز شده thinkingفكر كردن,
79
229000
1000
و از آن موقع من فکر می‌کردم
04:05
are the nursesپرستاران the only people in the worldجهان who get things wrongاشتباه
80
230000
3000
که پرستاران تنها کسانی در جهان هستند که کارها را غلط انجام می‌دهند.
04:08
in this particularخاص decisionتصمیم گیری, or is it a more generalعمومی caseمورد?
81
233000
3000
آیا مسئله همین تصمیم خاص است، یا یک موضوع کلی تر وجود دارد؟
04:11
And it turnsچرخش out it's a more generalعمومی caseمورد --
82
236000
2000
و معلوم میشود که یک موضوع کلی تروجود دارد --
04:13
there's a lot of mistakesاشتباهات we do.
83
238000
3000
اشتباهات بسیاری را ما مرتکب می‌شویم.
04:16
And I want to give you one exampleمثال of one of these irrationalitiesبی عدالتی ها,
84
241000
5000
و من قصد دارم به شما یک مثال از این کارهای نامعقول را نشان دهم،
04:21
and I want to talk to you about cheatingتقلب کردن.
85
246000
3000
و می‌خواهم درباره تقلب با شما صحبت کنم.
04:24
And the reasonدلیل I pickedبرداشت cheatingتقلب کردن is because it's interestingجالب هست,
86
249000
2000
و دلیل اینکه تقلب را انتخاب کردم این است که نه تنها جذاب است،
04:26
but alsoهمچنین it tellsمی گوید us something, I think,
87
251000
2000
بلکه فکر می‌کنم نکته ای به ما می‌گوید،
04:28
about the stockموجودی marketبازار situationوضعیت we're in.
88
253000
3000
در مورد شرایط بازار سهامی که در آن فعالیت می‌کنیم.
04:31
So, my interestعلاقه in cheatingتقلب کردن startedآغاز شده
89
256000
3000
من وقتی به تقلب علاقه مند شدم که
04:34
when Enronانرون cameآمد on the sceneصحنه, explodedمنفجر شد all of a suddenناگهانی,
90
259000
2000
Enron (رسوایی مالی شرکت انرون که منجر به ورشکستگی آن شد) روی صحنه آمد و به طور ناگهانی از بین رفت،
04:36
and I startedآغاز شده thinkingفكر كردن about what is happeningاتفاق می افتد here.
91
261000
3000
من شروع کردم به فکر کردن به اینکه قضیه چیست،
04:39
Is it the caseمورد that there was kindنوع of
92
264000
1000
آیا موضوع این است که اینجا
04:40
a fewتعداد کمی applesسیب who are capableقادر به of doing these things,
93
265000
3000
تعدادی سو‌ء استفاده گر هستند که می‌توانند این کارها را بکنند،
04:43
or are we talkingصحبت کردن a more endemicاندمیک situationوضعیت,
94
268000
2000
یا یک موضوع همه گیر وجود دارد،
04:45
that manyبسیاری people are actuallyدر واقع capableقادر به of behavingرفتار کردن this way?
95
270000
4000
که همه انسانها می‌توانند اینطور رفتار کنند؟
04:49
So, like we usuallyمعمولا do, I decidedقرار بر این شد to do a simpleساده experimentآزمایشی.
96
274000
4000
پس، مطابق معمول، تصمیم گرفتم که آزمایش ساده‌ای انجام دهم.
04:53
And here'sاینجاست how it wentرفتی.
97
278000
1000
و اینطور پیش رفت.
04:54
If you were in the experimentآزمایشی, I would passعبور you a sheetورق of paperکاغذ
98
279000
3000
وقتی شما در آزمایش بودید، یک برگ کاغذ به شما می‌دهم
04:57
with 20 simpleساده mathریاضی problemsمشکلات that everybodyهمه could solveحل,
99
282000
4000
که ۲۰ مسئله ساده ریاضی روی آن نوشته شده که هر کسی می‌تواند آنها را پاسخ دهند،
05:01
but I wouldn'tنمی خواهم give you enoughکافی time.
100
286000
2000
اما زمان کافی به شما نمی‌دهم.
05:03
When the fiveپنج minutesدقایق were over, I would say,
101
288000
2000
وقتی ۵ دقیقه تمام شد، به شما می‌گویم،
05:05
"Passعبور me the sheetsورق of paperکاغذ, and I'll payپرداخت you a dollarدلار perدر هر questionسوال."
102
290000
3000
"برگ کاغذ را به من بده، و من یک دلار به ازای هر پرسش به تو می‌دهم"
05:08
People did this. I would payپرداخت people fourچهار dollarsدلار for theirخودشان taskوظیفه --
103
293000
4000
آدمها این کار را انجام می‌دادند، و من به آنها چهار دلار برای این کار به آنها می‌پردازم --
05:12
on averageمیانگین people would solveحل fourچهار problemsمشکلات.
104
297000
2000
چرا که به صورت متوسط هر فرد چهار مسئله را پاسخ می‌دهند.
05:14
Other people I would temptدچار وسوسه کردن to cheatتقلب کردن.
105
299000
3000
اما بقیه افراد را وسوسه می‌کردم به اینکه تقلب کنند.
05:17
I would passعبور theirخودشان sheetورق of paperکاغذ.
106
302000
1000
به آنها برگه‌ای کاغذ می‌دادم.
05:18
When the fiveپنج minutesدقایق were over, I would say,
107
303000
2000
وقتی پنچ دقیقه تمام شد، می‌گفتم،
05:20
"Please shredتکه تکه شده the pieceقطعه of paperکاغذ.
108
305000
1000
"لطفاً کاغذ را پاره کن.
05:21
Put the little piecesقطعات in your pocketجیب or in your backpackکوله پشتی,
109
306000
3000
تکه‌های کوچک را در جیبت یا کوله پشتی‌ات بگذار،
05:24
and tell me how manyبسیاری questionsسوالات you got correctlyبه درستی."
110
309000
3000
و به من بگو چند تا پرسش را درست پاسخ دادی."
05:27
People now solvedحل شد sevenهفت questionsسوالات on averageمیانگین.
111
312000
3000
آنها به صورت متوسط هفت مسأله را پاسخ دادند.
05:30
Now, it wasn'tنبود as if there was a fewتعداد کمی badبد applesسیب --
112
315000
5000
اما قضیه این نبود که تعدادی سوء استفاده‌گر بین آنها باشد --
05:35
a fewتعداد کمی people cheatedفریب خورده a lot.
113
320000
3000
یعنی یک سری از افراد خیلی تقلب کرده‌ باشند.
05:38
Insteadبجای, what we saw is a lot of people who cheatتقلب کردن a little bitبیت.
114
323000
3000
بلکه، چیزی که دیدیم این بود که تعداد زیادی از افراد کمی تقلب کردند.
05:41
Now, in economicاقتصادی theoryتئوری,
115
326000
3000
حالا، در نظریه اقتصاد،
05:44
cheatingتقلب کردن is a very simpleساده cost-benefitسود analysisتحلیل و بررسی.
116
329000
3000
تقلب یک مسئله سود-زیان ساده است.
05:47
You say, what's the probabilityاحتمال of beingبودن caughtگرفتار?
117
332000
2000
با خودتان می‌گویید، چقدر ممکن است گیر بیفتم؟
05:49
How much do I standایستادن to gainکسب کردن from cheatingتقلب کردن?
118
334000
3000
چقدر در وضعیتی هستم که از تقلب سود ببرم؟
05:52
And how much punishmentمجازات would I get if I get caughtگرفتار?
119
337000
2000
و چقدر تنبیه می‌شوم اگر گیر بیفتم؟
05:54
And you weighوزن کن these optionsگزینه ها out --
120
339000
2000
و همه این گزینه‌ها را دقیقاً ارزیابی می‌کنید --
05:56
you do the simpleساده cost-benefitسود analysisتحلیل و بررسی,
121
341000
2000
شما یک محاسبه سود-زیان ساده می‌کنید،
05:58
and you decideتصميم گرفتن whetherچه it's worthwhileارزشمند to commitمرتکب شدن the crimeجرم or not.
122
343000
3000
و تصمیم می‌گیرید که آیا ارزشش را دارد تقلب کنید یا نه.
06:01
So, we try to testتست this.
123
346000
2000
پس تصمیم گرفتیم این را امتحان کنیم.
06:03
For some people, we variedمتنوع how much moneyپول they could get away with --
124
348000
4000
برای افراد مختلف، مقدار پولی را که می‌توانستند ببرند تغییر دادیم --
06:07
how much moneyپول they could stealسرقت کن.
125
352000
1000
مقدار پولی را که می‌توانستند بدزدند.
06:08
We paidپرداخت شده them 10 centsسنت ها perدر هر correctدرست questionسوال, 50 centsسنت ها,
126
353000
3000
به آنها ۱۰ سنت، ۵۰ سنت،
06:11
a dollarدلار, fiveپنج dollarsدلار, 10 dollarsدلار perدر هر correctدرست questionسوال.
127
356000
3000
یک دلار، پنج دلار، و ده دلار برای هر پرسش درست پرداخت کردیم.
06:14
You would expectانتظار that as the amountمیزان of moneyپول on the tableجدول increasesافزایش,
128
359000
4000
شما انتظار خواهید داشت که وقتی مقدار پول روی میز زیاد می‌شود،
06:18
people would cheatتقلب کردن more, but in factواقعیت it wasn'tنبود the caseمورد.
129
363000
3000
افراد بیشتر تقلب کنند، اما این اتفاق نیفتاد.
06:21
We got a lot of people cheatingتقلب کردن by stealingسرقت by a little bitبیت.
130
366000
3000
تعداد زیادی از افراد بودند که با دزدیدن مقدار کمی پول تقلب می‌کردند.
06:24
What about the probabilityاحتمال of beingبودن caughtگرفتار?
131
369000
3000
احتمال گیر افتادن چطور؟
06:27
Some people shreddedتکه تکه شده halfنیم the sheetورق of paperکاغذ,
132
372000
2000
بعضی افراد کاغذ را نصف می‌کردند،
06:29
so there was some evidenceشواهد left.
133
374000
1000
و در نتیجه مقداری مدرک باقی می‌ماند.
06:30
Some people shreddedتکه تکه شده the wholeکل sheetورق of paperکاغذ.
134
375000
2000
بعضی دیگر همه کاغذ را پاره می‌کردند.
06:32
Some people shreddedتکه تکه شده everything, wentرفتی out of the roomاتاق,
135
377000
3000
بعضی هم همه چیز را پاره می‌کردند، از اتاق بیرون می‌رفتند،
06:35
and paidپرداخت شده themselvesخودشان from the bowlکاسه of moneyپول that had over 100 dollarsدلار.
136
380000
3000
و از کاسه ای که درونش ۱۰۰ دلار پول بود، خودشان به خودشان پول می‌دادند.
06:38
You would expectانتظار that as the probabilityاحتمال of beingبودن caughtگرفتار goesمی رود down,
137
383000
3000
شما انتظار دارید که وقتی احتمال گیر افتادن پایین می‌رود،
06:41
people would cheatتقلب کردن more, but again, this was not the caseمورد.
138
386000
3000
افراد بیشتر تقلب کنند، اما دوباره این اتفاقی نبود که افتاد.
06:44
Again, a lot of people cheatedفریب خورده by just by a little bitبیت,
139
389000
3000
دوباره، تعداد زیادی تنها مقدار کمی تقلب کردند،
06:47
and they were insensitiveغیر حساس to these economicاقتصادی incentivesانگیزه.
140
392000
3000
و به این انگیزه های اقتصادی حساس نبودند.
06:50
So we said, "If people are not sensitiveحساس
141
395000
1000
پس ما گفتیم، "اگر افراد حساس نیستند
06:51
to the economicاقتصادی rationalگویا theoryتئوری explanationsتوضیحات, to these forcesنیروها,
142
396000
5000
نسبت به قضیه های عقلائی علم اقتصاد، و به این نیروها،
06:56
what could be going on?"
143
401000
3000
پس چه اتفاقی دارد می‌افتد؟
06:59
And we thought maybe what is happeningاتفاق می افتد is that there are two forcesنیروها.
144
404000
3000
پس ما فکر کردیم شاید اتفاقی که می‌افتد این است که دو نیرو وجود دارد.
07:02
At one handدست, we all want to look at ourselvesخودمان in the mirrorآینه
145
407000
2000
از یک طرف، ما دوست داریم به خودمان در آینه نگاه کنیم
07:04
and feel good about ourselvesخودمان, so we don't want to cheatتقلب کردن.
146
409000
3000
و احساس خوبی کنیم، پس نمی‌خواهیم تقلب کنیم.
07:07
On the other handدست, we can cheatتقلب کردن a little bitبیت,
147
412000
2000
از طرف دیگر، ما می‌توانیم کمی تقلب کنیم،
07:09
and still feel good about ourselvesخودمان.
148
414000
2000
و همچنان احساس خوبی نسبت به خودمان داشته باشیم.
07:11
So, maybe what is happeningاتفاق می افتد is that
149
416000
1000
پس، شاید اتفاقی که می‌افتد این است که
07:12
there's a levelسطح of cheatingتقلب کردن we can't go over,
150
417000
2000
سطحی از تقلب وجود دارد که نمیتوانیم رویش سرپوش بگذاریم،
07:14
but we can still benefitسود from cheatingتقلب کردن at a lowکم degreeدرجه,
151
419000
4000
در حالی که می‌توانیم از مقدار کمی تقلب سود ببریم،
07:18
as long as it doesn't changeتغییر دادن our impressionsتجربیات about ourselvesخودمان.
152
423000
3000
تا جایی که حس خوب ما را نسبت به خودمان از بین نبرد.
07:21
We call this like a personalشخصی fudgeسخن بی معنی وبیهوده factorعامل.
153
426000
3000
ما به این شاخص فریب فردی می‌گوییم.
07:25
Now, how would you testتست a personalشخصی fudgeسخن بی معنی وبیهوده factorعامل?
154
430000
4000
حالا، چطور می‌شود این شاخص فریب شخصی را اندازه گرفت؟
07:29
Initiallyابتدا we said, what can we do to shrinkکوچک شدن the fudgeسخن بی معنی وبیهوده factorعامل?
155
434000
4000
ابتدا گفتیم، چه کاری می‌توانیم بکنیم که این شاخص فریب شخصی کوچکتر شود؟
07:33
So, we got people to the labآزمایشگاه, and we said,
156
438000
2000
پس افراد را به آزمایشگاه آوردیم و پرسیدیم،
07:35
"We have two tasksوظایف for you todayامروز."
157
440000
2000
"ما امروز دو کار برای تو داریم."
07:37
First, we askedپرسید: halfنیم the people
158
442000
1000
از نیمی از افراد پرسیدیم
07:38
to recallبه خاطر آوردن eitherیا 10 booksکتاب ها they readخواندن in highبالا schoolمدرسه,
159
443000
2000
که ۱۰ کتابی را که در دبیرستان خوانده اند به یاد بیاورند،
07:40
or to recallبه خاطر آوردن The Tenده Commandmentsفرامین,
160
445000
3000
یا اینکه ۱۰ فرمان موسی را به یاد بیاورند،
07:43
and then we temptedوسوسه them with cheatingتقلب کردن.
161
448000
2000
و آنها را وسوسه کردیم تقلب کنند.
07:45
Turnsچرخش out the people who triedتلاش کرد to recallبه خاطر آوردن The Tenده Commandmentsفرامین --
162
450000
3000
معلوم شد که افرادی که تلاش کردند که ده فرمان را به یاد بیاورند --
07:48
and in our sampleنمونه nobodyهيچ كس could recallبه خاطر آوردن all of The Tenده Commandmentsفرامین --
163
453000
2000
و در آزمایش ما هیچ کس تمام فرمانها را به یاد نداشت --
07:51
but those people who triedتلاش کرد to recallبه خاطر آوردن The Tenده Commandmentsفرامین,
164
456000
4000
اما آنها که تلاش کردند ده فرمان را بیاد بیاورند،
07:55
givenداده شده the opportunityفرصت to cheatتقلب کردن, did not cheatتقلب کردن at all.
165
460000
3000
در حالی که به آنها امکان تقلب داده شده بود، اصلاً تقلب نکردند.
07:58
It wasn'tنبود that the more religiousدینی people --
166
463000
2000
اینطور نبود که افراد مذهبی ‌تر --
08:00
the people who rememberedبه یاد داشته باشید more of the Commandmentsفرامین -- cheatedفریب خورده lessکمتر,
167
465000
1000
افرادی که فرمانهای بیشتری را به یاد آوردند -- کمتر تقلب کنند،
08:01
and the lessکمتر religiousدینی people --
168
466000
2000
و کسانی که کمتر مذهبی بودند --
08:03
the people who couldn'tنمی توانستم rememberیاد آوردن almostتقریبا any Commandmentsفرامین --
169
468000
1000
افرادی که حتی یک فرمان را به یاد نمی‌آوردند --
08:04
cheatedفریب خورده more.
170
469000
2000
بیشتر تقلب کنند.
08:06
The momentلحظه people thought about tryingتلاش کن to recallبه خاطر آوردن The Tenده Commandmentsفرامین,
171
471000
4000
لحظه ای که افراد درباره به خاطر آوردن ده فرمان فکر می‌کردند،
08:10
they stoppedمتوقف شد cheatingتقلب کردن.
172
475000
1000
تقلب نمی‌کردند.
08:11
In factواقعیت, even when we gaveداد self-declaredخود اعلام کرد atheistsخدایان
173
476000
2000
در واقع، حتی وقتی به کسانی که به گفته خودشان خداناباور بودند
08:13
the taskوظیفه of swearingقسم خوردن on the Bibleکتاب مقدس and we give them a chanceشانس to cheatتقلب کردن,
174
478000
4000
گفتیم که به انجیل قسم بخورند و به آنها این امکان را دادیم که تقلب کنند،
08:17
they don't cheatتقلب کردن at all.
175
482000
2000
آنها اصلاً تقلب نکردند.
08:21
Now, Tenده Commandmentsفرامین is something that is hardسخت
176
486000
2000
حالا ده فرمان مسئله سختی است
08:23
to bringآوردن into the educationتحصیلات systemسیستم, so we said,
177
488000
2000
برای اینکه به سیستم آموزشی آورده شود، پس ما پرسیدیم،
08:25
"Why don't we get people to signامضا کردن the honorافتخار codeکد?"
178
490000
2000
"چرا ما از افراد نخواهیم که یک سیتم اخلاقی (honor code) را امضا کنند؟"
08:27
So, we got people to signامضا کردن,
179
492000
2000
پس آنها را وادار کردیم تا این را امضا کنند،
08:29
"I understandفهمیدن that this shortکوتاه surveyنظر سنجی fallsسقوط underزیر the MITMIT Honorافتخار و احترام Codeکد."
180
494000
4000
"من می‌دانم که این مطالعه در سیستم اخلاقی مؤسسه فناوری ماساچوست قرار دارد."
08:33
Then they shreddedتکه تکه شده it. No cheatingتقلب کردن whatsoeverهرچه.
181
498000
3000
سپس کاغذ را پاره می‌کردند. هیچ تقلبی در کار نبود.
08:36
And this is particularlyبه خصوص interestingجالب هست,
182
501000
1000
و این به طور خاص جذاب است،
08:37
because MITMIT doesn't have an honorافتخار codeکد.
183
502000
2000
چرا که مؤسسه فناوری ماساچوست هیچ سیستم اخلاقی ای ندارد.
08:39
(Laughterخنده)
184
504000
5000
(خنده)
08:44
So, all this was about decreasingکاهش می یابد the fudgeسخن بی معنی وبیهوده factorعامل.
185
509000
4000
پس، این به معنای پایین آوردن شاخص فریب بود.
08:48
What about increasingافزایش می یابد the fudgeسخن بی معنی وبیهوده factorعامل?
186
513000
3000
در مورد بالا بردن شاخص فریب چطور؟
08:51
The first experimentآزمایشی -- I walkedراه می رفت around MITMIT
187
516000
2000
در آزمایش اول -- اطراف مؤسسه فناوری ماساچوست قدم زدم
08:53
and I distributedتوزیع شده six-packsشش بسته of Cokesکوکها in the refrigeratorsیخچال ها --
188
518000
3000
و بسته‌های ۶-تایی نوشابه را در یخچالها پخش کردم --
08:56
these were commonمشترک refrigeratorsیخچال ها for the undergradsدانشجویان.
189
521000
2000
اینها یخچالهای مشترک برای دانشجویان کارشناسی بودند.
08:58
And I cameآمد back to measureاندازه گرفتن what we technicallyاز لحاظ فنی call
190
523000
3000
و بعد سعی کردم چیزی را اندازه بگیرم که به آن اصطلاحاً
09:01
the half-lifetimeنیمه عمر of Cokeکک -- how long does it last in the refrigeratorsیخچال ها?
191
526000
4000
نیمه-عمر نوشابه میگوییم -- که یعنی چقدر در یخچالها دوام می‌آورد؟
09:05
As you can expectانتظار it doesn't last very long; people take it.
192
530000
3000
همانطور که انتظار دارید خیلی دوام نمی‌آورد، افراد زود بر می‌دارند.
09:08
In contrastتضاد, I tookگرفت a plateبشقاب with sixشش one-dollarیک دلار billsصورتحساب,
193
533000
4000
در نقطه مقابل، یک ظرف با ۶ اسکناس یک دلاری را بردم،
09:12
and I left those platesصفحات in the sameیکسان refrigeratorsیخچال ها.
194
537000
3000
و این ظرفها را در همان یخچالها گذاشتم.
09:15
No billلایحه ever disappearedناپدید شد.
195
540000
1000
هیچ اسکناسی گم نشد.
09:16
Now, this is not a good socialاجتماعی scienceعلوم پایه experimentآزمایشی,
196
541000
3000
خُب این یک آزمایش اجتماعی خوبی نیست،
09:19
so to do it better I did the sameیکسان experimentآزمایشی
197
544000
3000
پس برای اینکه بهترش کنم آزمایش مشابهی را انجام دادم
09:22
as I describedشرح داده شده to you before.
198
547000
2000
همانطوری که توضیح دادم.
09:24
A thirdسوم of the people we passedگذشت the sheetورق, they gaveداد it back to us.
199
549000
3000
به یک سوم افراد برگه را می‌دادیم، و آنها برگه را برمی‌گرداندند.
09:27
A thirdسوم of the people we passedگذشت it to, they shreddedتکه تکه شده it,
200
552000
3000
به یک سوم دیگر برگه را می‌دادیم، و آنها پاره اش می‌کردند.
09:30
they cameآمد to us and said,
201
555000
1000
آنها به طرف ما برمی‌گشتند و می‌گفتند،
09:31
"Mrآقای. Experimenterآزمونگر, I solvedحل شد X problemsمشکلات. Give me X dollarsدلار."
202
556000
3000
"آقای آزمایشگر، من X تا مسئله را پاسخ دادم، به من X دلار بده."
09:34
A thirdسوم of the people, when they finishedتمام شده shreddingانهدام the pieceقطعه of paperکاغذ,
203
559000
3000
دسته سوم، وقتی تکه کاغذ را پاره می‌کردند،
09:37
they cameآمد to us and said,
204
562000
2000
به سمت ما می‌آمدند و می‌گفتند،
09:39
"Mrآقای Experimenterآزمونگر, I solvedحل شد X problemsمشکلات. Give me X tokensنشانه ها."
205
564000
6000
"آقای آزمایشگر، من X تا مسئله را پاسخ دادم، به من X تا ژتون بده."
09:45
We did not payپرداخت them with dollarsدلار; we paidپرداخت شده them with something elseچیز دیگری.
206
570000
3000
ما به آنها دلار نمی‌دایدم. چیزی دیگر می‌دادیم.
09:48
And then they tookگرفت the something elseچیز دیگری, they walkedراه می رفت 12 feetپا to the sideسمت,
207
573000
3000
سپس آنها چیز دیگر را می‌گرفتند، ۳/۵ متر آن طرف تر می‌رفتند،
09:51
and exchangedرد شد it for dollarsدلار.
208
576000
2000
و آن را با دلار تعویض می‌کردند.
09:53
Think about the followingذیل intuitionبینش.
209
578000
2000
درباره این بینش و فراست فکر کنید.
09:55
How badبد would you feel about takingگرفتن a pencilمداد from work home,
210
580000
3000
چقدر احساس بدی می‌کنید از اینکه یک مداد را از سر کار به خانه بیاورید،
09:58
comparedمقایسه کرد to how badبد would you feel
211
583000
2000
در مقایسه با مقدار احساس بدتان
10:00
about takingگرفتن 10 centsسنت ها from a pettyکوچک cashپول نقد boxجعبه?
212
585000
2000
وقتی ده سنت را از یک صندوق پول کوچک بردارید؟
10:02
These things feel very differentlyمتفاوت است.
213
587000
3000
حس خیلی متفاوتی از این کارها خواهید داشت.
10:05
Would beingبودن a stepگام removedحذف شده from cashپول نقد for a fewتعداد کمی secondsثانیه
214
590000
3000
برای چند لحظه به وسیله پرداخت با ژتون
10:08
by beingبودن paidپرداخت شده by tokenنشانه make a differenceتفاوت?
215
593000
3000
یک قدم از پول دورتر شویم، آیا تفاوتی ایجاد می‌کند؟
10:11
Our subjectsفاعل، موضوع doubledدو برابر شد theirخودشان cheatingتقلب کردن.
216
596000
2000
آزمایش شوندگان ما تقلبشان را دوبرابر کردند.
10:13
I'll tell you what I think
217
598000
2000
یک دقیقه دیگر به شما می‌گویم که من
10:15
about this and the stockموجودی marketبازار in a minuteدقیقه.
218
600000
2000
در باره این موضوع و بازار سهام چه فکر میکنم.
10:18
But this did not solveحل the bigبزرگ problemمسئله I had with Enronانرون yetهنوز,
219
603000
4000
اما این مسأله بزرگ من در مورد شرکت انرون را هنوز پاسخ نداده بود،
10:22
because in Enronانرون, there's alsoهمچنین a socialاجتماعی elementعنصر.
220
607000
3000
چرا که در شرکت انرون، یک مؤلفه اجتماعی هم وجود دارد.
10:25
People see eachهر یک other behavingرفتار کردن.
221
610000
1000
مردم به رفتار همدیگر نگاه میکنند.
10:26
In factواقعیت, everyهرکدام day when we openباز کن the newsاخبار
222
611000
2000
در واقع، هر روز که اخبار را نگاه می‌کنیم
10:28
we see examplesمثال ها of people cheatingتقلب کردن.
223
613000
2000
نمونه هایی را از تقلب افراد می‌توانیم ببینیم.
10:30
What does this causeسبب می شود us?
224
615000
3000
این چه معنایی دارد؟
10:33
So, we did anotherیکی دیگر experimentآزمایشی.
225
618000
1000
پس یک آزمایش دیگر انجام دادیم.
10:34
We got a bigبزرگ groupگروه of studentsدانش آموزان to be in the experimentآزمایشی,
226
619000
3000
ما تعدادی زیادی از دانشجویان را آوردیم که در آزمایش شرکت کنند،
10:37
and we prepaidپیش پرداخت شده them.
227
622000
1000
و پیش از آزمایش به آنها پول دایدم.
10:38
So everybodyهمه got an envelopeپاكت نامه with all the moneyپول for the experimentآزمایشی,
228
623000
3000
در نتیجه هر کس یک پاکت داشت با تمام پولها برای آزمایش،
10:41
and we told them that at the endپایان, we askedپرسید: them
229
626000
2000
و به آنها گفتیم که در پایان، از آنها خواهیم خواست
10:43
to payپرداخت us back the moneyپول they didn't make. OK?
230
628000
4000
که مقدار پولی را که به دست نیاورده اند به ما پس بدهند. خوب؟
10:47
The sameیکسان thing happensاتفاق می افتد.
231
632000
1000
و همان اتفاق دوباره تکرار می‌‍شود.
10:48
When we give people the opportunityفرصت to cheatتقلب کردن, they cheatتقلب کردن.
232
633000
2000
وقتی به افراد این امکان را می‌دهیم که تقلب کنند، می‌کنند.
10:50
They cheatتقلب کردن just by a little bitبیت, all the sameیکسان.
233
635000
3000
آنها یک مقدار کم تقلب می‌کنند، مثل قبل.
10:53
But in this experimentآزمایشی we alsoهمچنین hiredاستخدام شده an actingبازیگری studentدانشجو.
234
638000
3000
ولی در این آزمایش ما یک دانشجوی بازیگر را هم به کار گرفتیم.
10:56
This actingبازیگری studentدانشجو stoodایستاد up after 30 secondsثانیه, and said,
235
641000
4000
این دانشجو بعد از ۳۰ ثانیه بلند می‌شد و می‌گفت،
11:00
"I solvedحل شد everything. What do I do now?"
236
645000
3000
"من همه پرسش‌ها را پاسخ دادم. حالا چه‌کار کنم؟"
11:03
And the experimenterآزمایش کننده said, "If you've finishedتمام شده everything, go home.
237
648000
4000
و آزمایشگر ‌می‌گفت، "اگر همه کارها را تمام کرده‌ای، می‌توانی خانه بروی.
11:07
That's it. The taskوظیفه is finishedتمام شده."
238
652000
1000
همین. کار تمام شد."
11:08
So, now we had a studentدانشجو -- an actingبازیگری studentدانشجو --
239
653000
4000
پس حالا یک دانشجو داشتیم -- یک دانشجوی بازیگر
11:12
that was a partبخشی of the groupگروه.
240
657000
2000
که یکی از گروه بود.
11:14
Nobodyهيچ كس knewمی دانست it was an actorبازیگر.
241
659000
2000
هیچ کس نمی‌دانست که او بازی می‌کند.
11:16
And they clearlyبه وضوح cheatedفریب خورده in a very, very seriousجدی way.
242
661000
4000
که این فرد به طور خیلی خیلی جدی تقلب می‌کرد.
11:20
What would happenبه وقوع پیوستن to the other people in the groupگروه?
243
665000
3000
چه اتفاقی برای سایر افراد توی گروه می‌افتد؟
11:23
Will they cheatتقلب کردن more, or will they cheatتقلب کردن lessکمتر?
244
668000
3000
آیا آنها بیشتر تقلب میکنند، یا کمتر؟
11:26
Here is what happensاتفاق می افتد.
245
671000
2000
این اتفاق می‌افتاد
11:28
It turnsچرخش out it dependsبستگی دارد on what kindنوع of sweatshirtسویی شرت they're wearingپوشیدن.
246
673000
4000
معلوم شد که بستگی به این دارد که چه گرمکنی پوشیده باشند.
11:32
Here is the thing.
247
677000
2000
اینطور بود.
11:34
We ranفرار کرد this at Carnegieکارنگی Mellonملون and Pittsburghپیتسبورگ.
248
679000
3000
ما این کار را در دانشگاه کارنگی ملون و پیتسبورگ کردیم.
11:37
And at Pittsburghپیتسبورگ there are two bigبزرگ universitiesدانشگاه ها,
249
682000
2000
در پیتسبورگ دو دانشگاه بزرگ هست،
11:39
Carnegieکارنگی Mellonملون and Universityدانشگاه of Pittsburghپیتسبورگ.
250
684000
3000
کارنگی ملون و دانشگاه پیتسبورگ.
11:42
All of the subjectsفاعل، موضوع sittingنشسته in the experimentآزمایشی
251
687000
2000
تمام افراد در این آزمایش
11:44
were Carnegieکارنگی Mellonملون studentsدانش آموزان.
252
689000
2000
دانشجوی کارنگی ملون بودند.
11:46
When the actorبازیگر who was gettingگرفتن up was a Carnegieکارنگی Mellonملون studentدانشجو --
253
691000
4000
زمانی که دانشجوی بازیگری که زود برمی‌خواست یک دانشجوی کارنگی ملون بود --
11:50
he was actuallyدر واقع a Carnegieکارنگی Mellonملون studentدانشجو --
254
695000
2000
او در واقع دانشجوی کارنگی ملون بود --
11:52
but he was a partبخشی of theirخودشان groupگروه, cheatingتقلب کردن wentرفتی up.
255
697000
4000
وقتی او یکی از اعضای آن گروه بود، تقلب زیاد می‌شد.
11:56
But when he actuallyدر واقع had a Universityدانشگاه of Pittsburghپیتسبورگ sweatshirtسویی شرت,
256
701000
4000
اما وقتی گرم کن مربوط به دانشگاه پیتسبورگ را به تن داشت،
12:00
cheatingتقلب کردن wentرفتی down.
257
705000
2000
تقلب کم می‌شد.
12:02
(Laughterخنده)
258
707000
3000
(خنده)
12:05
Now, this is importantمهم, because rememberیاد آوردن,
259
710000
3000
حالا، این مهم است، چرا که به یاد بیاورید،
12:08
when the momentلحظه the studentدانشجو stoodایستاد up,
260
713000
2000
لحظه ای که دانشجو برمی‌خواست،
12:10
it madeساخته شده it clearروشن است to everybodyهمه that they could get away with cheatingتقلب کردن,
261
715000
3000
این را به همه نشان می‌داد که می‌توانند با تقلب آنجا را ترک کنند،
12:13
because the experimenterآزمایش کننده said,
262
718000
2000
چون آزمایشگر می‌گفت،
12:15
"You've finishedتمام شده everything. Go home," and they wentرفتی with the moneyپول.
263
720000
2000
"تو همه کارها را تمام کرده‌ای. برو خانه،" و او با پول می‌رفت.
12:17
So it wasn'tنبود so much about the probabilityاحتمال of beingبودن caughtگرفتار again.
264
722000
3000
پس این خیلی ربطی به احتمال گیر افتادن نداشت.
12:20
It was about the normsهنجارها for cheatingتقلب کردن.
265
725000
3000
این مربوط به هنجارهای تقلب بود.
12:23
If somebodyکسی from our in-groupدر گروه cheatsتقلب ها and we see them cheatingتقلب کردن,
266
728000
3000
وقتی کسی از درون گروه تقلب می‌کند و ما او را در هنگام تقلب می‌بینیم،
12:26
we feel it's more appropriateمناسب, as a groupگروه, to behaveرفتار كردن this way.
267
731000
4000
ما احساس می‌کنیم که به عنوان یک گروه، مناسب‌تر هست که اینطوررفتار کنیم.
12:30
But if it's somebodyکسی from anotherیکی دیگر groupگروه, these terribleوحشتناک people --
268
735000
2000
اما اگر کسی از گروه دیگری، از این افراد وحشتناک
12:32
I mean, not terribleوحشتناک in this --
269
737000
2000
منظورم این است که، نه وحشتناک --
12:34
but somebodyکسی we don't want to associateوابسته ourselvesخودمان with,
270
739000
2000
ولی کسی که ما نمی‌خواهیم که خودمان را به اون مربوط بدانیم
12:36
from anotherیکی دیگر universityدانشگاه, anotherیکی دیگر groupگروه,
271
741000
2000
از دانشگاه دیگر، یا گروه دیگر،
12:38
all of a suddenناگهانی people'sمردم awarenessاطلاع of honestyصادقانه goesمی رود up --
272
743000
3000
به صورت ناگهانی هشیاری ما در مورد درستکاری افراد بالا می‌رود
12:41
a little bitبیت like The Tenده Commandmentsفرامین experimentآزمایشی --
273
746000
2000
تا حدی شبیه آزمایش ده فرمان است--
12:43
and people cheatتقلب کردن even lessکمتر.
274
748000
4000
و افراد کمتر تقلب می‌کنند.
12:47
So, what have we learnedیاد گرفتم from this about cheatingتقلب کردن?
275
752000
4000
بنابراین، ما چه چیزی را از این مثال در مورت تقلب یاد گرفته‌ایم؟
12:51
We'veما هستیم learnedیاد گرفتم that a lot of people can cheatتقلب کردن.
276
756000
3000
یاد گرفته‌ایم که بسیاری از افراد تقلب می‌کنند.
12:54
They cheatتقلب کردن just by a little bitبیت.
277
759000
3000
آنها یک ذره ذره تقلب می‌کنند.
12:57
When we remindیادآوری کن people about theirخودشان moralityاخلاق, they cheatتقلب کردن lessکمتر.
278
762000
4000
وقتی ما به افراد در مورد اخلاق یادآوری می‌کنیم، آنها کمتر تقلب می‌کنند.
13:01
When we get biggerبزرگتر distanceفاصله from cheatingتقلب کردن,
279
766000
3000
وقتی از تقلب بیشتر فاصله می‌گیریم،
13:04
from the objectشی of moneyپول, for exampleمثال, people cheatتقلب کردن more.
280
769000
4000
مثلاً از هدف اصلی که پول است، افراد بیشتر تقلب می‌کنند.
13:08
And when we see cheatingتقلب کردن around us,
281
773000
2000
و وقتی تقلب در اطراف خود می‌بینیم،
13:10
particularlyبه خصوص if it's a partبخشی of our in-groupدر گروه, cheatingتقلب کردن goesمی رود up.
282
775000
4000
اگر از طرف فردی از درون گروه باشد، تقلب بالا می‌رود.
13:14
Now, if we think about this in termsاصطلاحات of the stockموجودی marketبازار,
283
779000
3000
حالا، اگر از این دید به بازار سهام فکر کنیم،
13:17
think about what happensاتفاق می افتد.
284
782000
1000
فکر کنید که چه اتفاقی می‌افتد.
13:18
What happensاتفاق می افتد in a situationوضعیت when you createايجاد كردن something
285
783000
3000
در شرایطی که شما چیزی می‌سازید چه اتفاقی می‌افتد
13:21
where you payپرداخت people a lot of moneyپول
286
786000
2000
وقتی که شما به افراد پول زیادی می‌دهید
13:23
to see realityواقعیت in a slightlyکمی distortedتحریف شده way?
287
788000
3000
تا واقعیت را به شکل تحریف شده‌ای ببینند؟
13:26
Would they not be ableتوانایی to see it this way?
288
791000
3000
آیا قادر نخواهند بود که اینطور ببینند؟
13:29
Of courseدوره they would.
289
794000
1000
قطعاً می‌توانند.
13:30
What happensاتفاق می افتد when you do other things,
290
795000
1000
چه اتفاقی می‌افتد اگر شما کارهای دیگری بکنید،
13:31
like you removeبرداشتن things from moneyپول?
291
796000
2000
مثل اینکه چیزها را از پول دور کنی؟
13:33
You call them stockموجودی, or stockموجودی optionsگزینه ها, derivativesمشتقات,
292
798000
3000
به آنها می‌گوییم سهام، اختیار معامله، ابزار مشتقه( مالی)
13:36
mortgage-backedوام مسکن پشتوانه securitiesاوراق بهادار.
293
801000
1000
ضمانت نامه‌ها.
13:37
Could it be that with those more distantدور things,
294
802000
3000
آیا می‌تواند این طور باشد که آن گزینه‌های دورتر،
13:40
it's not a tokenنشانه for one secondدومین,
295
805000
2000
این دیگر یک ژتون برای یک لحظه نیست،
13:42
it's something that is manyبسیاری stepsمراحل removedحذف شده from moneyپول
296
807000
2000
بلکه چیزی است که چندین گام از پول دور شده
13:44
for a much longerطولانی تر time -- could it be that people will cheatتقلب کردن even more?
297
809000
4000
برای زمانی بسیار طولانی تر -- آیا این یعنی که افراد حتی بیشتر تقلب خواهند کرد؟
13:48
And what happensاتفاق می افتد to the socialاجتماعی environmentمحیط
298
813000
2000
در مورد محیط اجتماعی چطور؟
13:50
when people see other people behaveرفتار كردن around them?
299
815000
3000
وقتی که افراد بقیه را می‌بینند که در اطراف آنها رفتار می‌کنند؟
13:53
I think all of those forcesنیروها workedکار کرد in a very badبد way
300
818000
4000
من فکر می‌کنم که تمامی این نیروها در یک مسیر خیلی بد عمل می‌کنند
13:57
in the stockموجودی marketبازار.
301
822000
2000
در بازار سهام.
13:59
More generallyبطور کلی, I want to tell you something
302
824000
3000
به صورت کلی تر، می‌خواهم به شما چیزی بگویم
14:02
about behavioralرفتاری economicsاقتصاد.
303
827000
3000
در مورد اقتصاد رفتاری.
14:05
We have manyبسیاری intuitionsشهوات in our life,
304
830000
4000
ما خیلی بینش و فراست‌های مختلفی در زندگی داریم،
14:09
and the pointنقطه is that manyبسیاری of these intuitionsشهوات are wrongاشتباه.
305
834000
3000
و نکته این است که بسیاری از این بینش‌ها غلط هستند.
14:12
The questionسوال is, are we going to testتست those intuitionsشهوات?
306
837000
3000
پرسش آن است که، آیا ما این بینش‌ها را امتحان می‌کنیم؟
14:15
We can think about how we're going to testتست this intuitionبینش
307
840000
2000
می‌توانیم در این مورد فکر کنیم که چطور می‌شود یک بینش را
14:17
in our privateخصوصی life, in our businessکسب و کار life,
308
842000
2000
در زندگی شخصی، یا زندگی کاری،
14:19
and mostاکثر particularlyبه خصوص when it goesمی رود to policyسیاست,
309
844000
3000
و به خصوص وقتی که مسئله سیاست در میان است را امتحان کرد
14:22
when we think about things like No Childکودک Left Behindپشت,
310
847000
3000
وقتی درباره چیزهای مثل قانون جامع ایالتی تحصیلات در ایالات متحده فکر می‌کنیم
14:25
when you createايجاد كردن newجدید stockموجودی marketsبازارها, when you createايجاد كردن other policiesسیاست های --
311
850000
3000
وقتی بازارهای سهام جدیدی را می‌سازید، وقتی سیاستهای دیگری را وضع می‌کنید
14:28
taxationمالیات, healthسلامتی careاهميت دادن and so on.
312
853000
3000
مالیات، خدمات درمانی، و غیره.
14:31
And the difficultyمشکل of testingآزمایش کردن our intuitionبینش
313
856000
2000
و دشواری امتحان کردن بینش و فراست‌مان
14:33
was the bigبزرگ lessonدرس I learnedیاد گرفتم
314
858000
2000
درس بزرگی بود که من آن را فرا گرفتم.
14:35
when I wentرفتی back to the nursesپرستاران to talk to them.
315
860000
2000
وقتی من نزد پرستاران رفتم تا با آنها حرف بزنم
14:37
So I wentرفتی back to talk to them
316
862000
2000
وقتی پیش آنها برگشتم
14:39
and tell them what I foundپیدا شد out about removingاز بین بردن bandagesباند.
317
864000
3000
و به آنها گفتم که من در مورد نوار زخم چه چیزی فهمیده ام .
14:42
And I learnedیاد گرفتم two interestingجالب هست things.
318
867000
2000
من دو چیز جالب را فهمیدم.
14:44
One was that my favoriteمورد علاقه nurseپرستار, Ettieاتتی,
319
869000
2000
اول اینکه پرستار مورد علاقه من، اتی،
14:46
told me that I did not take her painدرد into considerationتوجه.
320
871000
4000
به من گفت که من درد او را مد نظر قرار نداده ام.
14:50
She said, "Of courseدوره, you know, it was very painfulدردناک for you.
321
875000
2000
او گفت، "مسلم است، می‌دانی، این برای تو خیلی دردناک بود.
14:52
But think about me as a nurseپرستار,
322
877000
2000
ولی در مورد من به عنوان یک پرستار فکر کن،
14:54
takingگرفتن, removingاز بین بردن the bandagesباند of somebodyکسی I likedدوست داشت,
323
879000
2000
گرفتن و کندن پانسمان از کسی که به او علاقه داشتم،
14:56
and had to do it repeatedlyبارها و بارها over a long periodدوره زمانی of time.
324
881000
3000
و مجبور بودم که برای مدتی طولانی و به مراتب آن کار را انجام دهم.
14:59
Creatingپدید آوردن so much tortureشکنجه was not something that was good for me, too."
325
884000
3000
این همه شکنجه چیزی نبود که برای من خوشایند باشد."
15:02
And she said maybe partبخشی of the reasonدلیل was it was difficultدشوار for her.
326
887000
5000
و گفت که شاید یک بخش دلیل این بوده که برایش سخت بوده.
15:07
But it was actuallyدر واقع more interestingجالب هست than that, because she said,
327
892000
3000
ولی موضوع در واقع از این هم جالب تر بود، چرا که گفت،
15:10
"I did not think that your intuitionبینش was right.
328
895000
5000
"من فکر نمی‌کردم که بینش و فراست تو درست باشد.
15:15
I feltنمد my intuitionبینش was correctدرست."
329
900000
1000
من فکر می‌کردم بینش من درست است."
15:16
So, if you think about all of your intuitionsشهوات,
330
901000
2000
پس، اگر به بینش ودرک خودتان فکر کنید،
15:18
it's very hardسخت to believe that your intuitionبینش is wrongاشتباه.
331
903000
4000
خیلی مشکل است که باور کنید که درک شما غلط است.
15:22
And she said, "Givenداده شده the factواقعیت that I thought my intuitionبینش was right ..." --
332
907000
3000
و او گفت که "حقیقتا فکر می‌کردم بینش من درست است ..." --
15:25
she thought her intuitionبینش was right --
333
910000
2000
فکر می‌کرد بینش او درست است --
15:27
it was very difficultدشوار for her to acceptقبول کردن doing a difficultدشوار experimentآزمایشی
334
912000
5000
این برای او خیلی مشکل بود که قبول کند که یک آزمایش دشوار را انجام دهد
15:32
to try and checkبررسی whetherچه she was wrongاشتباه.
335
917000
2000
تا بیازماید که آیا درست می‌گوید و یا نه.
15:34
But in factواقعیت, this is the situationوضعیت we're all in all the time.
336
919000
4000
اما در واقع، این موقعیتی است که همه ما، همیشه درونش هستیم
15:38
We have very strongقوی intuitionsشهوات about all kindsانواع of things --
337
923000
3000
ما تقریبا درباره همه چیز شواهد و بینش های بسیار قوی داریم --
15:41
our ownخودت abilityتوانایی, how the economyاقتصاد worksآثار,
338
926000
3000
در باره توانایی‌هایمان، چطور اقتصاد کار می‌کند،
15:44
how we should payپرداخت schoolمدرسه teachersمعلمان.
339
929000
2000
چطوری باید به معلمان مدارس حقوق بپردازیم.
15:46
But unlessمگر اینکه we startشروع کن testingآزمایش کردن those intuitionsشهوات,
340
931000
3000
اما تا زمانی که این شواهد و بینش‌ها را امتحان نکنیم،
15:49
we're not going to do better.
341
934000
2000
ما کار بهتری را انجام ندادیم.
15:51
And just think about how better my life would have been
342
936000
2000
و فکر کنید که زندگی من چقدر بهتر میبود
15:53
if these nursesپرستاران would have been willingمایلم to checkبررسی theirخودشان intuitionبینش,
343
938000
2000
اگر این پرستاران تمایل داشتند تا بینش و فراست خودشان را امتحان کنند،
15:55
and how everything would have been better
344
940000
1000
و همه چیز چقدر می‌توانست بهتر باشد،
15:56
if we just startشروع کن doing more systematicنظام experimentationآزمایشی of our intuitionsشهوات.
345
941000
5000
اگر ما شروع می کردیم کنیم به آزمودن اصولی بینش‌مان
16:01
Thank you very much.
346
946000
2000
خیلی از شما ممنونم.
Translated by Amir Joudaki
Reviewed by soheila Jafari

▲Back to top

ABOUT THE SPEAKER
Dan Ariely - Behavioral economist
The dismal science of economics is not as firmly grounded in actual behavior as was once supposed. In "Predictably Irrational," Dan Ariely told us why.

Why you should listen

Dan Ariely is a professor of psychology and behavioral economics at Duke University and a founding member of the Center for Advanced Hindsight. He is the author of the bestsellers Predictably IrrationalThe Upside of Irrationality, and The Honest Truth About Dishonesty -- as well as the TED Book Payoff: The Hidden Logic that Shapes Our Motivations.

Through his research and his (often amusing and unorthodox) experiments, he questions the forces that influence human behavior and the irrational ways in which we often all behave.

More profile about the speaker
Dan Ariely | Speaker | TED.com