ABOUT THE SPEAKER
Philippe Petit - High-wire artist
High-wire artist Philippe Petit surprised the world when he walked illegally between the Twin Towers in 1974.

Why you should listen

Besides having stretched a steel cable without permission between the towers of the World Trade Center in New York City, high-wire artist Philippe Petit is a street juggler, writes, draws, performs close-up magic, practices lock-picking and 18th-century timber framing, plays chess, studies French wine, gives lectures and workshops on creativity and motivation, and was recently sighted bullfighting in Peru. Also, he has been arrested over 500 times … for street juggling.

Petit’s book To Reach the Clouds is the basis of the Academy Award-wining documentary film Man on Wire. His new high-wire project on Easter Island -- Rapa Nui Walk -- is an homage to the Rapa Nui and their giant carved stone statues, the Moai.

Petit is working on his seventh book, Why Knot? He just completed his first series of Master Classes: Tightrope! An Exploration into the Theatre of Balance. He is also hard at work on a new one-man stage show titled Wireless! Philippe Petit Down to Earth.

More profile about the speaker
Philippe Petit | Speaker | TED.com
TED2012

Philippe Petit: The journey across the high wire

فیلیپ پتیت : سفری از طریق بندبازی

Filmed:
728,220 views

حتی یک شعبده باز بی باک هم مجبور است تا از یک جایی شروع کند. هنرمند بندباز، فیلیپ پتیت، شما را در یک سفر خودمانی از اولین تردستیش با ورق در ۶ سالگی تا بندبازی اش بین برج های دوقلو می برد.
- High-wire artist
High-wire artist Philippe Petit surprised the world when he walked illegally between the Twin Towers in 1974. Full bio

Double-click the English transcript below to play the video.

00:18
This soundصدا,
0
2430
3423
این صدا،
00:21
this smellبو,
1
5853
3735
این رایحه،
00:25
this sightمنظره
2
9588
4105
این صحنه،
00:29
all remindیادآوری کن me of the campfiresآتش سوزی of my childhoodدوران کودکی,
3
13693
3528
تمام این ها مرا به یاد پیک نیک های دوران کودکی ام می اندازد،
00:33
when anyoneهر کسی could becomeتبدیل شدن به a storytellerداستانپرداز in frontجلوی of the dancingرقصیدن flamesشعله های آتش.
4
17221
7396
زمانی که هر کسی در برابر شعله های رقصان آتش می توانست یک قصه گو شود.
00:40
There was this wondrousشگفت آور endingپایان دادن
5
24617
2923
و همیشه یک پایان حیرت انگیز اتفاق می افتاد :
00:43
when people and fireآتش fellسقوط asleepخواب almostتقریبا in unisonوحدت.
6
27540
4566
آدم ها و آتش تقریبا هم زمان به خواب فرو می رفتند.
00:48
It was dreamingرویا پردازی time.
7
32106
3981
و زمان رؤیا پردازی فرا می رسید.
00:51
Now my storyداستان has a lot to do with dreamingرویا پردازی,
8
36087
3337
داستان من سر و کار زیادی با رؤیا پردازی دارد،
00:55
althoughبا اينكه I'm knownشناخته شده to make my dreamsرویاها come trueدرست است.
9
39424
3710
اگرچه من به محقق کردن رؤیا هایم مشهور شده ام.
00:59
Last yearسال, I createdایجاد شده a one-manیک مرد showنشان بده.
10
43134
3291
پارسال، من یک نمایش تک نفره اجرا کردم.
01:02
For an hourساعت and a halfنیم I sharedبه اشتراک گذاشته شده with the audienceحضار
11
46425
4233
به مدت یک ساعت و نیم من زندگی خلاقانه ام را با حاضرین در میان گذاشتم،
01:06
a lifetimeطول عمر of creativityخلاقیت,
12
50658
2667
به مدت یک ساعت و نیم من زندگی خلاقانه ام را با حاضرین در میان گذاشتم،
01:09
how I pursueدنبال کردن perfectionکمال, how I cheatتقلب کردن the impossibleغیرممکن است.
13
53325
4434
این که چگونه در پی کمال می گشتم، و غیر ممکن ها را ممکن می کردم.
01:13
And then TEDTED challengedبه چالش کشیده شد me:
14
57759
2349
و TED مرا به مبارزه طلبید :
01:16
"Philippeفیلیپه, can you shrinkکوچک شدن this lifetimeطول عمر to 18 minutesدقایق?"
15
60108
3165
"فیلیپ، آیا می توانی زمان این داستان را به ۱۸ دقیقه برسانی ؟"
01:19
(Laughterخنده)
16
63273
1390
(خنده ی حاضرین)
01:20
Eighteenهجده minutesدقایق, clearlyبه وضوح impossibleغیرممکن است.
17
64663
3527
هجده دقیقه، کاملا غیر ممکن است.
01:24
But here I am.
18
68190
2263
اما من این جا هستم.
01:26
One solutionراه حل was to rehearseتمرین کنید a machineدستگاه gunاسلحه deliveryتحویل
19
70453
2362
یک راه حل این است که مثل مسلسل پشت سر هم حرف بزنم
01:28
in whichکه everyهرکدام syllableهجا, everyهرکدام secondدومین will have its importanceاهمیت
20
72815
2201
به طوری که هر بخش از کلمه، هر ثانیه اهمیت خودش را داشته باشد
01:30
and hopeامید to God the audienceحضار will be ableتوانایی to followدنبال کردن me.
21
75016
1765
و امید به خداوند که حاضرین بتوانند حرف های مرا دنبال کنند.
01:32
No, no, no.
22
76781
1418
نه، نه، نه.
01:34
No, the bestبهترین way for me to startشروع کن
23
78199
2881
نه، بهترین راه برای شروع ،
01:36
is to payپرداخت my respectsاحترام می گذارد to the godsخدایان of creativityخلاقیت.
24
81080
3669
ادای احترام به خداوندگار خلاقیت است.
01:40
So please joinپیوستن me for a minuteدقیقه of silenceسکوت.
25
84749
3317
بنابراین لطفا یک دقیقه همراه با من سکوت کنید.
02:01
Okay, I cheatedفریب خورده, it was a mereصرفا 20 secondsثانیه.
26
106026
2160
خیلی خب، من زیرِ حرفم زدم، تقریبا ۲۰ ثانیه شد.
02:04
But hey, we're on TEDTED time.
27
108186
2703
اما به من حق دهید، این وقت متعلق به TED است.
02:06
When I was sixشش yearsسالها oldقدیمی,
28
110904
2057
وقتی من ۶ ساله بودم،
02:08
I fellسقوط in love with magicشعبده بازي.
29
112961
2798
شیفته‌ی شعبده بازی شدم.
02:11
For Christmasکریسمس I got a magicشعبده بازي boxجعبه
30
115759
2419
برای عید کریسمس من یک کیف شعبده بازی ،
02:14
and a very oldقدیمی bookکتاب on cardکارت manipulationدستکاری.
31
118178
4455
و یک کتاب خیلی قدیمی درباره‌ی تردستی با ورق های پاسور هدیه گرفتم.
02:18
Somehowبه نحوی I was more interestedعلاقه مند in pureخالص manipulationدستکاری
32
122633
3153
من به تردستی های با ورق های پاسور
02:21
than in all the sillyاحمقانه little tricksترفندها in the boxجعبه.
33
125786
4233
بیشتر از آن همه حقه های کوچک احمقانه ی داخل آن کیف علاقمند شده بودم.
02:25
So I lookedنگاه کرد in the bookکتاب for the mostاکثر difficultدشوار moveحرکت,
34
130019
3266
من در کتاب دنبال سخت ترین تردستی گشتم.
02:29
and it was this.
35
133285
3622
و آن این بود.
02:32
Now I'm not supposedقرار است to shareاشتراک گذاری that with you,
36
136907
1893
من قاعدتا نباید راز این شعبده را با شما در میان بگذارم،
02:34
but I have to showنشان بده you the cardکارت is hiddenپنهان in the back of the handدست.
37
138800
5297
اما مجبورم به شما نشان بدهم که کارت در پشت دستم پنهان شده است.
02:39
Now that manipulationدستکاری
38
144097
2503
این تردستی در ۷ حرکت انجام می شود،
02:42
was brokenشکسته شده down into sevenهفت movesحرکت می کند
39
146600
3460
این تردستی در ۷ حرکت انجام می شود،
02:45
describedشرح داده شده over sevenهفت pagesصفحات.
40
150060
3114
که در ۷ صفحه توضیح داده شده بود.
02:49
One, two, threeسه,
41
153174
2595
یک، دو، سه،
02:51
fourچهار, fiveپنج, sixشش and sevenهفت.
42
155769
3614
چهار، پنج، شش و هفت.
02:55
And let me showنشان بده you something elseچیز دیگری.
43
159383
1601
اجازه دهید چیز دیگری به شما نشان بدهم.
02:56
The cardsکارت ها were biggerبزرگتر than my handsدست ها.
44
160984
10449
کارت هایی که داشتم از دستانم بزرگ تر بودند.
03:07
Two monthsماه ها laterبعد, sixشش yearsسالها oldقدیمی,
45
171433
2603
دو ماه بعد، وقتی ۶ ساله بودم،
03:09
I'm ableتوانایی to do one, two, threeسه, fourچهار, fiveپنج, sixشش, sevenهفت.
46
174036
3259
می توانستم این حرکت را سریع تر انجام دهم.
03:13
And I go to see a famousمشهور magicianجادوگر
47
177295
2140
و بعد به دیدن یک شعبده باز مشهور رفتم،
03:15
and proudlyبا افتخار askپرسیدن him, "Well what do you think?"
48
179435
2726
و با افتخار از او پرسیدم، "نظرتون چیه ؟"
03:18
Sixشش yearsسالها oldقدیمی.
49
182161
1340
شش سالم بود.
03:19
The magicianجادوگر lookedنگاه کرد at me and said, "This is a disasterفاجعه.
50
183501
3382
شعبده باز به من نگاه کرد و گفت،
03:22
You cannotنمی توان do that in two secondsثانیه
51
186883
2886
"واقعا افتضاح است. تو حتی نمی توانی این حرکت را در ۲ ثانیه انجام دهی
03:25
and have a minusculeمنحصر به فرد partبخشی of the cardکارت showingنشان دادن.
52
189769
3465
و بخش هایی از کارت از لای انگشتانت معلوم است.
03:29
For the moveحرکت to be professionalحرفه ای, it has to be lessکمتر than one secondدومین
53
193234
5484
برای این که این حرکت حرفه ای انجام شود، باید در کمتر از یک ثانیه انجام شود
03:34
and it has to be perfectکامل."
54
198718
4122
و باید کامل باشد."
03:38
Two yearsسالها laterبعد, one -- zoopزوپ.
55
202840
4613
دو سال بعد، یک -- غیب شد!
03:43
And I'm not cheatingتقلب کردن. It's in the back. It's perfectکامل.
56
207453
7817
من کلک نزدم. کارت پشت دستم است. کامل انجام شد.
03:51
Passionشور is the mottoشعار
57
215270
6369
شور و اشتیاق٬ شعار همه ی کار های من است.
03:57
of all my actionsاقدامات.
58
221639
2177
شور و اشتیاق٬ شعار همه ی کار های من است.
03:59
As I'm studyingدر حال مطالعه magicشعبده بازي,
59
223831
4210
زمانی که شعبده بازی یاد می گرفتم،
04:03
jugglingقاتل is mentionedذکر شده repeatedlyبارها و بارها
60
228041
2617
تردستی به دفعات به عنوان راه بزرگی برای دستیابی به چالاکی و هماهنگی معنا شده است.
04:06
as a great way to acquireبه دست آوردن dexterityمهارت and coordinationهماهنگی.
61
230658
4568
تردستی به دفعات به عنوان راه بزرگی برای دستیابی به چالاکی و هماهنگی معنا شده است.
04:11
Now I had long admiredتحسینش کرد how fastسریع and fluidlyمایع
62
235226
4315
من در این تعجب بودم که شعبده باز ها چقدر سریع و چالاک اشیاء را به پرواز در می آورند.
04:15
jugglersتظاهرکنندگان make objectsاشیاء flyپرواز.
63
239541
2234
من در این تعجب بودم که شعبده باز ها چقدر سریع و چالاک اشیاء را به پرواز در می آورند.
04:17
So that's it. I'm 14; I'm becomingتبدیل شدن به a jugglerجادوگر.
64
241775
3928
و این خودشه. من ۱۴ ساله هستم؛ و یک شعبده باز شده ام.
04:21
I befriendدوست شدن a youngجوان jugglerجادوگر in a jugglingقاتل troupeگروه,
65
245703
3788
من با یک شعبده باز جوان در یک گروه شعبده بازی دوست بودم،
04:25
and he agreesموافق است to sellفروش me threeسه clubsباشگاه ها.
66
249491
4451
و او موافقت کرد که به من سه کلوب (میل یا دمبل) بفروشد.
04:29
But in Americaآمریکا you have to explainتوضیح. What are clubsباشگاه ها?
67
253942
2167
اما در آمریکا باید توضیح دهید. کلوب ها چه هستند؟
04:32
Nothing to do with golfگلف.
68
256109
1516
کلوب ها هیچ ربطی به گلف و باشگاه ندارند.
04:33
They are those beautifulخوشگل oblongمستطیل objectsاشیاء,
69
257625
4534
کلوب ها همان وسیله های زیبای کشیده هستند،
04:38
but quiteکاملا difficultدشوار to make.
70
262159
1600
اما ساختن آن ها بسیار مشکل است.
04:39
They have to be preciselyدقیقا lathedلخت.
71
263759
1866
آن ها باید به دقت توفال کوبی شوند. (پوشاندن آن ها با لایه ی نازک چوبی)
04:41
Oh, when I was buyingخریداری کردن the clubsباشگاه ها,
72
265625
2168
اما، وقتی کلوب ها را می خریدم،
04:43
somehowبه نحوی the youngجوان jugglerجادوگر was hidingقایم شدن from the othersدیگران.
73
267793
3149
شعبده باز جوان خودش را از بقیه پنهان می کرد.
04:46
Well I didn't think much of it at the time.
74
270942
2350
آن زمان من خیلی به این قضیه توجه نکردم.
04:49
Anywayبه هر حال, here I was progressingپیشرفت with my newجدید clubsباشگاه ها.
75
273292
3966
به هر حال، کار من با کلوب های جدیدم بهتر و بهتر می شد.
04:53
But I could not understandفهمیدن.
76
277258
2336
اما نمی توانستم یک چیز را بفهمم.
04:55
I was prettyبسیار fastسریع, but I was not fluidمایع at all.
77
279594
3766
من خیلی فرز بودم، اما به هیچ عنوان نمی توانستم این حرکت را به صورت روان انجام بدهم.
04:59
The clubsباشگاه ها were escapingفرار کن me at eachهر یک throwپرت كردن.
78
283360
3182
کلوب ها با هر بار پرتاب از دستان من فرار می کردند.
05:02
And I was tryingتلاش کن constantlyبه طور مداوم to bringآوردن them back to me.
79
286542
3017
و من دائما تلاش می کردم تا آن ها را به طرف خودم برگردانم.
05:05
Untilتا زمان one day I practicedتمرین کرد in frontجلوی of Francisفرانسیس Brunnبرون,
80
289559
4133
تا این که یک روز من جلوی فرانسیس برون - بزرگ ترین تردست جهان - شروع به نشان دادن حرکت کردم ،
05:09
the world'sجهان greatestبزرگترین jugglerجادوگر.
81
293692
2168
تا این که یک روز من جلوی فرانسیس برون - بزرگ ترین تردست جهان - شروع به نشان دادن حرکت کردم ،
05:11
And he was frowningسرگردان.
82
295860
1515
و او اخم کرد.
05:13
And he finallyسرانجام askedپرسید:, "Can I see those?"
83
297375
2417
در انتها پرسید : "می توانم ان ها را ببینم ؟"
05:15
So I proudlyبا افتخار showedنشان داد him my clubsباشگاه ها.
84
299792
2366
من با افتخار کلوب هایم را نشانش دادم.
05:18
He said, "Philippeفیلیپه, you have been had.
85
302158
2417
او گفت، "فیلیپ، سرت کلاه گذاشته اند."
05:20
These are rejectsرد می کند. They are completelyبه صورت کامل out of alignmentهم ترازی.
86
304575
3401
"این ها خراب هستند. آن ها کاملا نا موزون هستند."
05:23
They are impossibleغیرممکن است to juggleپیگیر شدن."
87
307976
5151
"با آن ها به هیچ عنوان نمی توان تردستی کرد."
05:29
Tenacityسختی is how I keptنگه داشته شد at it
88
313127
6365
اراده؛ چیزی بود که باعث شد با توجه به همه موانع بر آن ماندم.
05:35
againstدر برابر all oddsشانس.
89
319492
1882
اراده؛ چیزی بود که باعث شد با توجه به همه موانع بر آن ماندم.
05:37
So I wentرفتی to the circusسیرک to see more magiciansجادوگران, more jugglersتظاهرکنندگان,
90
321374
3552
بعد ها من برای دیدن شعبده بازها و تردست های بیشتر به سیرک رفتم،
05:40
and I saw -- oh no, no, no, I didn't see.
91
324926
2482
و من کسانی را دیدم -- نه، نه، نه، ندیدم.
05:43
It was more interestingجالب هست; I heardشنیدم.
92
327408
1918
از آن جالب تر؛ درباره ی آن ها شنیدم.
05:45
I heardشنیدم about those amazingحیرت آور menمردان and womenزنان
93
329326
2367
من درباره ی مردان و زنان شگفت انگیزی شنیدم که در هوا راه می رفتند --
05:47
who walkراه رفتن on thinلاغر airهوا --
94
331693
2685
من درباره ی مردان و زنان شگفت انگیزی شنیدم که در هوا راه می رفتند --
05:50
the high-wireبالا سیم walkersواکرها.
95
334378
2856
بندباز ها.
05:53
Now I have been playingبازی کردن with ropesطناب ها and climbingسنگ نوردی all my childhoodدوران کودکی,
96
337234
3662
من تمام دوران کودکیم را با طناب و صعود کردن گذراندم ،
05:56
so that's it. I'm 16; I'm becomingتبدیل شدن به a wireسیم walkerواکر.
97
340896
4723
بنابراین در ۱۶ سالگی من یک بندباز شدم.
06:01
I foundپیدا شد two treesدرختان --
98
345619
4473
من دو درخت پیدا کردم --
06:05
but not any kindنوع of treesدرختان,
99
350092
2186
اما نه دو درخت معمولی ،
06:08
treesدرختان with characterشخصیت --
100
352278
2469
درخت هایی با هویت --
06:10
and then a very long ropeطناب.
101
354747
1749
و یک طناب خیلی بلند.
06:12
And I put the ropeطناب around and around
102
356496
1785
و من طناب را دور درخت ها پیچاندم و پیچاندم و پیچاندم
06:14
and around and around and around tillتا I had no more ropeطناب.
103
358281
2465
تا جایی که طناب تمام شد.
06:16
Now I have all of those ropesطناب ها parallelموازی like this.
104
360746
2517
نهایتا من یک مجموعه ی موازی از طناب ها مثل این داشتم.
06:19
I get a pairجفت of pliersانبر and some coatکت hangersچوب لباسی,
105
363263
2520
من یک انبردستی با تعدادی آویز لباس جور کردم،
06:21
and I gatherجمع آوری them togetherبا یکدیگر in some kindنوع of ropeyروپیه pathمسیر.
106
365783
5432
و آویز ها را مثل یک طناب در امتداد یکدیگر گره زدم.
06:27
So I just createdایجاد شده the widestوسیع ترین tightropeتنگستن in the worldجهان.
107
371215
3618
من پهن ترین بند بندبازی جهان را ساختم.
06:30
What did I need? I neededمورد نیاز است the widestوسیع ترین shoesکفش in the worldجهان.
108
374833
3478
دیگر چه چیزی نیاز داشتم ؟ من پهن ترین کفش جهان را نیاز داشتم.
06:34
So I foundپیدا شد some enormousعظیم, ridiculousمسخره, giantغول skiاسکی bootsچکمه
109
378311
3839
من یک جفت چکمه ی اسکی خیلی بزرگ و مسخره پیدا کردم،
06:38
and then wobblyناگهانی, wobblyناگهانی I get on the ropesطناب ها.
110
382150
3183
و لرزان لرزان روی طناب ها راه می رفتم.
06:41
Well withinدر داخل a fewتعداد کمی daysروزها I'm ableتوانایی to do one crossingعبور.
111
385333
4011
در طی چند روز می توانستم طول طناب را طی کنم.
06:45
So I cutبرش one ropeطناب off.
112
389344
2043
پس یک دور طناب را باز کردم.
06:47
And the nextبعد day one ropeطناب off.
113
391387
1745
فردای آن روز یک دور دیگر را هم باز کردم.
06:49
And a fewتعداد کمی daysروزها laterبعد, I was practicingتمرین on a singleتنها tightropeتنگستن.
114
393132
4799
و چند روز بعد، من روی تنها یک طناب راه می رفتم.
06:53
Now you can imagineتصور کن at that time
115
397931
1800
حتما می توانید تصور کنید که در آن زمان،
06:55
I had to switchسوئیچ the ridiculousمسخره bootsچکمه for some slippersدمپایی.
116
399731
4434
مجبور بودم آن پوتین های مسخره را با دمپایی راحتی عوض کنم.
07:00
So that is how -- in caseمورد there are people here in the audienceحضار who would like to try --
117
404165
4967
این کار به این دلیل بود که -- در صورتی که مردم تماشاچی که دوست داشتند بند بازی را امتحان کنند در جمع بودند --
07:05
this is how not to learnیاد گرفتن wireسیم walkingپیاده روی.
118
409132
3470
ترفند یادگیری این کار را نفهمند.
07:08
(Laughterخنده)
119
412602
1514
(خنده ی حاضرین)
07:10
Intuitionبینش is a toolابزار essentialضروری است in my life.
120
414116
8532
الهام؛ یک وسیله ی ضروری در زندگی من است.
07:18
In the meantimeدر همین حال, I am beingبودن thrownپرتاب شده out of fiveپنج differentناهمسان schoolsمدارس
121
422648
4618
در این حین من از ۵ مدرسه ی مختلف اخراج شدم،
07:23
because insteadبجای of listeningاستماع to the teachersمعلمان,
122
427266
1668
چون به جای گوش کردن به درس معلم ها،
07:24
I am my ownخودت teacherمعلم, progressingپیشرفت in my newجدید artهنر
123
428934
4031
من معلم خودم بودم، در هنر جدیدم هر روز پیشرفت می کردم
07:28
and becomingتبدیل شدن به a streetخیابان jugglerجادوگر.
124
432965
3134
و یک تردست خیابانی می شدم.
07:31
On the highبالا wireسیم, withinدر داخل monthsماه ها,
125
436099
2651
در بندبازی، در عرض چند ماه،
07:34
I'm ableتوانایی to masterاستاد all the tricksترفندها they do in the circusسیرک,
126
438750
2682
من استاد همه ی ترفند هایی شده بودم که آن ها در سیرک اجرا می کردند،
07:37
exceptبجز I am not satisfiedراضی.
127
441432
2583
با این تفاوت که هنوز از خودم راضی نبودم.
07:39
I was startingراه افتادن to inventاختراع کردن my ownخودت movesحرکت می کند and bringآوردن them to perfectionکمال.
128
444015
8261
من شروع به اختراع حرکت های مخصوص خود، و رساندن آن ها به حد کمال کردم.
07:48
But nobodyهيچ كس wanted to hireاستخدام me.
129
452276
2704
اما هیچکس حاضر به استخدام من نبود.
07:50
So I startedآغاز شده puttingقرار دادن a wireسیم up in secretراز and performingاجرای withoutبدون permissionمجوز.
130
454980
5419
بنابراین من شروع به نصب یک طناب به صورت پنهانی برای یک نمایش بدون مجوز کردم.
07:56
Notreنترس Dameخانم,
131
460399
3886
نوتردام،
08:00
the Sydneyسیدنی Harborبندرگاه Bridgeپل,
132
464285
4038
پل بندر سیدنی،
08:04
the Worldجهان Tradeتجارت Centerمرکز.
133
468323
3094
مرکز تجارت جهانی.
08:07
And I developedتوسعه یافته a certitudeاعتماد به نفس, a faithایمان
134
471417
2273
من یک اطمینان پیدا کرده بودم، یک اعتقاد،
08:09
that convincedمتقاعد me that I will get safelyبدون خطر to the other sideسمت.
135
473690
3560
که مرا متقاعد می کرد که من ایمن به طرف دیگر می رسم.
08:13
If not, I will never do that first stepگام.
136
477250
2752
وگرنه، من هرگز اولین گام را برنمی داشتم.
08:15
Well nonethelessبا این وجود,
137
480002
2199
به هر حال،
08:18
on the topبالا of the Worldجهان Tradeتجارت Centerمرکز
138
482201
3013
بر روی بام مرکز تجارت جهانی،
08:21
my first stepگام was terrifyingوحشتناک.
139
485214
7897
اولین گام من وحشتناک بود.
08:29
All of a suddenناگهانی the densityچگالی of the airهوا is no longerطولانی تر the sameیکسان.
140
493111
4273
به طور غیر منتظره ای چگالی هوا دیگر به اندازه‌ی قبل نبود.
08:33
Manhattanمنهتن no longerطولانی تر spreadsگسترش می یابد its infinityبی نهایت.
141
497384
2836
منهتن دیگر بی کرانگی خودش را نشان نمی داد.
08:36
The murmurزمزمه of the cityشهر dissolvesحل می شود into a squallسرقت
142
500220
3280
زمزمه های جمعیت در طوفانی محو می شد،
08:39
whoseکه chillingسرد powerقدرت I no longerطولانی تر feel.
143
503500
3733
که قدرت منجمد کننده اش مرا بی حس کرده بود.
08:43
I liftبلند کردن the balancingتعادل poleقطب. I approachرویکرد the edgeلبه - تیزی.
144
507233
2866
من میله ی حفظ توازن را بالا بردم. به لبه نزدیک شدم.
08:45
I stepگام over the beamپرتو.
145
510099
1732
روی میله رفتم.
08:47
I put my left footپا on the cableکابلی,
146
511831
3383
پای چپم را روی کابل گذاشتم،
08:51
the weightوزن of my bodyبدن raisedبالا بردن on my right legپا
147
515229
3369
وزن بدنم روی پای راستم افتاده بود
08:54
anchoredمتصل to the flankفلان of the buildingساختمان.
148
518598
3280
که هنوز روی ساختمان قفل شده بود.
08:57
Shallباید I ever so slightlyکمی shiftتغییر مکان my weightوزن to the left?
149
521878
3819
آیا باید وزن بدنم را آرام آرام روی پای چپم می انداختم؟
09:01
My right legپا will be unburdenedبی نظیر,
150
525697
2517
پای راستم سبک می شد،
09:04
my right footپا will freelyآزادانه meetملاقات the wireسیم.
151
528214
3503
و آزادانه به کابل می رسید.
09:07
On one sideسمت, a massجرم of a mountainکوه, a life I know.
152
531717
4572
روی یک پایم، وزن یک کوه افتاده بود، زندگی‌ای که می شناختم.
09:12
On the other, the universeجهان of the cloudsابرها,
153
536289
2725
روی پای دیگر، جهانی از ابر ها،
09:14
so fullپر شده of unknownناشناخته we think it's emptyخالی.
154
539014
3568
پر از ناشناخته هایی که فکر می کردیم وجود ندارند.
09:18
At my feetپا, the pathمسیر to the northشمال towerبرج -- 60 yardsمتری of wireسیم ropeطناب.
155
542582
6215
روی پاهایم بودم، مسیر به سمت برج شمالی -- ۶۰ یارد کابل بود.
09:24
It's a straightسر راست lineخط, whichکه sagsسقوط,
156
548797
3381
یک خط مستقیم، که آویزان شده بود،
09:28
whichکه swaysمیرود, whichکه vibratesارتعاش,
157
552178
3521
که در نوسان بود، که می لرزید،
09:31
whichکه rollsرول on itselfخودش,
158
555699
1564
که به دور خودش می غلتید،
09:33
whichکه is iceیخ,
159
557263
1735
که منجمد شده بود،
09:34
whichکه is threeسه tonsتن tightتنگ, readyآماده to explodeمنفجر شود,
160
558998
4369
که سه تن وزنش بود، آماده‌ی انفجار،
09:39
readyآماده to swallowبلع me.
161
563367
2614
آماده برای بلعیدن من.
09:41
An innerدرونی howlصدای جیر جیر assailsتکان می خورد me,
162
565981
2966
یک ندای درونی ناگهان بر من هجوم آورد،
09:44
the wildوحشی longingاشتیاق to fleeفرار کن.
163
568947
3017
اشتیاق وحشیانه ای برای فرار کردن از انجام این کار.
09:47
But it is too lateدیر است.
164
571964
2467
اما خیلی دیر شده بود.
09:50
The wireسیم is readyآماده.
165
574431
2650
کابل آماده بود.
09:52
Decisivelyقاطعانه my other footپا setsمجموعه ها itselfخودش ontoبه سوی the cableکابلی.
166
577081
5438
پای دیگرم قاطعانه خود را روی کابل قرار داد.
10:05
Faithایمان is what replacesجایگزین می شود doubtشک
167
589718
4495
ایمان؛ چیزی است که واژه‌ی شک را از دیکشنری من پاک می کند.
10:10
in my dictionaryفرهنگ لغت.
168
594213
2030
ایمان؛ چیزی است که واژه‌ی شک را از دیکشنری من پاک می کند.
10:12
So after the walkراه رفتن
169
596243
1226
بعد از این که این کار را انجام دادم ،
10:13
people askپرسیدن me, "How can you topبالا that?"
170
597469
1844
مردم از من پرسیدند، "چطور توانستی از پس این کار بر بیایی؟"
10:15
Well I didn't have that problemمسئله.
171
599313
2305
خب من مشکل چندانی نداشتم.
10:17
I was not interestedعلاقه مند in collectingجمع آوری the giganticغول پیکر,
172
601618
2602
من علاقه ای نداشتم که در رکورد های معروف شهرتی برای خودم کسب کنم.
10:20
in breakingشکستن recordsسوابق.
173
604220
2082
من علاقه ای نداشتم که در رکورد های معروف شهرتی برای خودم کسب کنم.
10:22
In factواقعیت, I put my Worldجهان Tradeتجارت Centerمرکز crossingعبور
174
606302
5029
در حقیقت، من بندبازی مرکز تجارت جهانی را از لحاظ هنری
10:27
at the sameیکسان artisticهنری levelسطح as some of my smallerکوچکتر walksپیاده روی می کند --
175
611331
3550
به اندازه ی بقیه ی بندبازی های کوچک ترم می دانم --
10:30
or some completelyبه صورت کامل differentناهمسان typeتایپ کنید of performanceکارایی.
176
614881
4916
یا باقی کارهای با سبک کاملا متفاوتم.
10:35
Let's see, suchچنین as my streetخیابان jugglingقاتل, for exampleمثال.
177
619797
6162
به طور مثال مانند تردستی های خیابانیم.
10:41
So eachهر یک time
178
625959
2468
بنابراین هر وقت من یک دایره ی گچی روی پیاده رو می کشم،
10:44
I drawقرعه کشی my circleدایره of chalkگچ on the pavementپیاده رو
179
628427
3221
بنابراین هر وقت من یک دایره ی گچی روی پیاده رو می کشم،
10:47
and enterوارد as the improvisingبداهه نوازی comicداستان مصور silentبی صدا characterشخصیت
180
631648
4843
و به عنوان یک شخصیت صامت کمدی که ۴۵ سال پیش ایجاد کرده بودم وارد می شدم،
10:52
I createdایجاد شده 45 yearsسالها agoپیش,
181
636491
1925
و به عنوان یک شخصیت صامت کمدی که ۴۵ سال پیش ایجاد کرده بودم وارد می شدم،
10:54
I am as happyخوشحال as when I am in the cloudsابرها.
182
638416
4047
من به خوشحالی زمانی هستم که در ابر ها هستم.
10:58
But this here,
183
642463
1955
اما الآن این جا،
11:00
this is not the streetخیابان.
184
644418
2331
خیابانی در کار نیست.
11:02
So I cannotنمی توان streetخیابان juggleپیگیر شدن here, you understandفهمیدن.
185
646749
2576
بنابراین من نمی توانم این جا تردستی خیابانی انجام دهم، امیدوارم به من حق بدهید.
11:05
So you don't want me to streetخیابان juggleپیگیر شدن here, right?
186
649325
2173
خب، می خواهید من این جا تردستی خیابانی انجام دهم؟
11:07
You know that, right?
187
651498
1366
شروع کنم؟
11:08
You don't want me to juggleپیگیر شدن, right?
188
652864
2249
شما نمی خواهید من تردستی کنم؟
11:11
(Applauseتشویق و تمجید)
189
655113
2293
(تشویق حاضرین)
11:19
(Musicموسیقی)
190
663335
5207
(موسیقی)
13:11
(Applauseتشویق و تمجید)
191
775200
5038
(تشویق حاضرین)
13:16
Thank you. Thank you.
192
780238
2581
سپاسگزارم. سپاسگزارم.
13:30
Eachهر یک time I streetخیابان juggleپیگیر شدن
193
794720
2952
هر بار که تردستی می کنم،
13:33
I use improvisationابتکار.
194
797672
7216
به صورت بداهه کار می کنم.
13:44
Now improvisationابتکار is empoweringتوانمندسازی
195
808765
2202
بداهه قدرت بخش است،
13:46
because it welcomesاستقبال می کند the unknownناشناخته.
196
810967
4200
زیرا به ناشناخته ها خوشامد می گوید.
13:51
And sinceاز آنجا که what's impossibleغیرممکن است is always unknownناشناخته,
197
815167
4132
و از آن جا که همیشه آن چه غیر ممکن است ناشناخته است،
13:55
it allowsاجازه می دهد me to believe I can cheatتقلب کردن the impossibleغیرممکن است.
198
819299
7590
بداهه به من اجازه می دهد که باور کنم می توانم غیر ممکن ها را ممکن کنم.
14:02
Now I have doneانجام شده the impossibleغیرممکن است not onceیک بار,
199
826889
2444
من غیرممکن را نه یک بار،
14:05
but manyبسیاری timesبار.
200
829333
2185
بلکه چندین بار ممکن کرده ام.
14:07
So what should I shareاشتراک گذاری? Oh, I know. Israelاسرائيل.
201
831518
2446
کدام داستان را باید تعریف کنم ؟ بله، درسته. اسرائیل.
14:09
Some yearsسالها agoپیش I was invitedدعوت کرد to openباز کن the Israelاسرائيل Festivalجشنواره
202
833964
4671
چندین سال پیش من برای افتتاح فستیوال اسرائیل برای بندبازی دعوت شدم.
14:14
by a high-wireبالا سیم walkراه رفتن.
203
838635
1966
چندین سال پیش من برای افتتاح فستیوال اسرائیل برای بندبازی دعوت شدم.
14:16
And I choseانتخاب کرد to put my wireسیم
204
840601
1849
من تصمیم گرفتم تا کابل بندبازی خودم را بین بخش عربی و بخش یهودی اورشلیم قرار دهم،
14:18
betweenبین the Arabعرب quartersچهارم and the Jewishیهودی quarterربع of Jerusalemاورشلیم
205
842450
4003
من تصمیم گرفتم تا کابل بندبازی خودم را بین بخش عربی و بخش یهودی اورشلیم قرار دهم،
14:22
over the Benبن HinnomHinnom Valleyدره.
206
846453
1931
روی دشت بنی حینوم.
14:24
And I thought it would be incredibleباور نکردنی
207
848384
2167
و من پیش خودم فکر کردم که خیلی فوق‌العاده میشود
14:26
if in the middleوسط of the wireسیم
208
850551
1823
اگه من وسط کابل بیاستم٬
14:28
I stoppedمتوقف شد and, like a magicianجادوگر,
209
852374
1983
مثل یک شعبده باز یک کبوتر ظاهر کنم و به طرف آسمان پروازش دهم،
14:30
I produceتولید کردن a doveکبوتر and sendارسال her in the skyآسمان
210
854357
3765
مثل یک شعبده باز یک کبوتر ظاهر کنم و به طرف آسمان پروازش دهم،
14:34
as a livingزندگي كردن symbolسمبل of peaceصلح.
211
858122
2350
به عنوان یک نماد زنده‌ی صلح.
14:36
Well now I mustباید say,
212
860472
2817
خب، باید بگویم،
14:39
it was a little bitبیت hardسخت to find a doveکبوتر in Israelاسرائيل, but I got one.
213
863289
2984
خیلی سخت بود که یک کبوتر در اسرائیل پیدا کنم، اما من یکی گیر آوردم.
14:42
And in my hotelهتل roomاتاق,
214
866273
2924
و در اتاق هتل،
14:45
eachهر یک time I practicedتمرین کرد makingساخت it appearبه نظر می رسد and throwingپرتاب کردن her in the airهوا,
215
869197
4980
هر بار که به صورت امتحانی آن را ظاهر می کردم و پروازش می دادم،
14:50
she would grazeچراندن the wallدیوار and endپایان up on the bedبستر.
216
874177
2619
او به دیوار خیره می شد و روی تخت فرود می آمد.
14:52
So I said, now it's okay. The roomاتاق is too smallکوچک.
217
876796
2765
با خودم گفتم، خیلی خب؛ اتاق خیلی کوچک است.
14:55
I mean, a birdپرنده needsنیاز دارد spaceفضا to flyپرواز.
218
879561
1749
منظور من این است که، یک پرنده برای پرواز نیاز به فضای باز دارد.
14:57
It will go perfectlyکاملا on the day of the walkراه رفتن.
219
881310
2252
و امیدوار بودم که در روز بندبازی بدون هیچ مشکلی پرواز کند.
14:59
Now comesمی آید the day of the walkراه رفتن.
220
883562
3381
و بالاخره روز بندبازی فرا رسید.
15:02
Eightyهشتاد thousandهزار people spreadانتشار دادن over the entireکل valleyدره.
221
886943
3650
هشتاد هزار نفر در سراسر دشت ایستاده بودند.
15:06
The mayorشهردار of Jerusalemاورشلیم, Teddyتدی Kollekکالکک, comesمی آید to wishآرزو کردن me the bestبهترین.
222
890593
4584
شهردار اورشلیم، تدی کولک، آمد تا برای من آرزوی موفقیت کند.
15:11
But he seemedبه نظر می رسید nervousعصبی.
223
895177
2885
اما عصبی به نظر می رسید.
15:13
There was tensionتنش in my wireسیم,
224
898062
2249
تنش در کابل بندبازی من وجود داشت،
15:16
but I alsoهمچنین could feel tensionتنش on the groundزمینی.
225
900311
2115
اما من می توانستم تنش را روی زمین (بین مردم) هم احساس کنم.
15:18
Because all those people
226
902426
1318
چون همه‌ی آن مردم،
15:19
were madeساخته شده up of people who, for the mostاکثر partبخشی,
227
903744
3099
شامل افرادی می شدند که، غالبا،
15:22
consideredدر نظر گرفته شده eachهر یک other enemiesدشمنان.
228
906843
2885
دشمنان یکدیگر محسوب می شدند.
15:25
So I startشروع کن the walkراه رفتن. Everything is fine.
229
909728
2736
من راه رفتن را شروع کردم. همه چیز خوب بود.
15:28
I stop in the middleوسط.
230
912464
1778
در میانه ی کابل ایستادم.
15:30
I make the doveکبوتر appearبه نظر می رسد.
231
914242
2719
کبوتر را ظاهر کردم.
15:32
People applaudتحسین می کنم in delightلذت.
232
916961
1916
تماشاچیان از شادی شروع به کف زدن کردند.
15:34
And then in the mostاکثر magnificentباشکوه gestureژست,
233
918877
2769
و سپس به با شکوه ترین صورت ممکن ،
15:37
I sendارسال the birdپرنده of peaceصلح into the azureچراغ خاموش.
234
921646
3531
پرنده ی صلح را به سمت آسمان نیلگون فرستادم.
15:41
But the birdپرنده, insteadبجای of flyingپرواز away,
235
925177
1749
اما پرنده، به جای این که مستقیم پرواز کند،
15:42
goesمی رود flopفلاپ, flopفلاپ, flopفلاپ and landsزمین ها on my headسر.
236
926926
3051
چند بار بال زد و روی سر من فرود آمد!
15:45
(Laughterخنده)
237
929977
2084
(خنده ی حاضرین)
15:47
And people screamفریاد زدن.
238
932061
1899
و مردم فریاد کشیدند.
15:49
So I grabگرفتن the doveکبوتر,
239
933960
2618
پس من پرنده را از روی سرم برداشتم،
15:52
and for the secondدومین time I sendارسال her in the airهوا.
240
936578
4796
و برای دومین بار آن را به آسمان پرواز دادم.
15:57
But the doveکبوتر, who obviouslyبدیهی است didn't go to flyingپرواز schoolمدرسه,
241
941374
3173
اما کبوتر، که به وضوح به مدرسه ی پرواز نرفته بود،
16:00
goesمی رود flopفلاپ, flopفلاپ, flopفلاپ and endsبه پایان می رسد up at the endپایان of my balancingتعادل poleقطب.
242
944547
4047
بال بال زد و روی یک سر میله‌ی حفظ تعادل من فرود آمد.
16:04
(Laughterخنده)
243
948594
1316
(خنده ی حاضرین)
16:05
You laughخنده, you laughخنده. But hey.
244
949910
2255
بخندید، بخندید. اما افسوس.
16:08
I sitنشستن down immediatelyبلافاصله. It's a reflexرفلکس of wireسیم walkersواکرها.
245
952165
3429
من ناگهان نشستم. این واکنش بندباز ها تحت این شرایط است.
16:11
Now in the meantimeدر همین حال, the audienceحضار, they go crazyدیوانه.
246
955594
3219
در این حین، تماشاچیان هیجان زده شده بودند.
16:14
They mustباید think this guy with this doveکبوتر,
247
958813
2364
حتما فکر می کردند این مرد با کبوترش واقعا فوق العاده اند،
16:17
he mustباید have spentصرف شده yearsسالها workingکار کردن with him.
248
961177
2166
او حتما چند سال با کبوترش کار کرده است.
16:19
What a geniusنابغه, what a professionalحرفه ای.
249
963343
1417
چقدر هوشمندانه، چقدر حرفه ای.
16:20
(Laughterخنده)
250
964760
1971
(خنده ی حاضرین)
16:22
So I take a bowتعظیم. I saluteسلام with my handدست.
251
966731
2979
من تعظیم کردم. با دستم ادای احترام کردم.
16:25
And at the endپایان I bangانفجار my handدست againstدر برابر the poleقطب
252
969710
2068
و در پایان من به میله ی حفظ تعادل ضربه زدم تا پرنده را بپرانم.
16:27
to dislodgeرها کردن the birdپرنده.
253
971778
1517
و در پایان من به میله ی حفظ تعادل ضربه زدم تا پرنده را بپرانم.
16:29
Now the doveکبوتر, who, now you know, obviouslyبدیهی است cannotنمی توان flyپرواز,
254
973295
3649
همان طور که می دانید، کبوتر که ظاهرا نمی توانست پرواز کند،
16:32
does for the thirdسوم time a little flopفلاپ, flopفلاپ, flopفلاپ
255
976944
2751
برای سومین مرتبه بال بال زد و پشت سر من روی کابل فرود آمد.
16:35
and endsبه پایان می رسد up on the wireسیم behindپشت me.
256
979695
2033
برای سومین مرتبه بال بال زد و پشت سر من روی کابل فرود آمد.
16:37
And the entireکل valleyدره goesمی رود crazyدیوانه.
257
981728
3016
کل تماشاچیان حاضر در دشت هیجان زده شده بودند.
16:40
Now but holdنگه دارید on, I'm not finishedتمام شده.
258
984744
2083
صبر کنید، هنوز داستان تمام نشده است.
16:42
So now I'm like 50 yardsمتری from my arrivalورود
259
986827
2534
هنوز ۵۰ یارد تا محل رسیدن فاصله داشتم،
16:45
and I'm exhaustedخسته, so my stepsمراحل are slowآرام.
260
989361
2649
و خسته شده بودم ، و گام هایم آهسته تر شده بودند.
16:47
And something happenedاتفاق افتاد.
261
992010
1583
و ناگهان اتفاقی رخ داد.
16:49
Somebodyکسی somewhereجایی, a groupگروه of people,
262
993593
2469
چند نفر از یک گوشه و کناری، یک گروه از تماشاچیان،
16:51
startsشروع می شود clappingکف زدن in rhythmریتم with my stepsمراحل.
263
996062
3182
با آهنگ گام برداشتن من شروع به کف زدن کردند.
16:55
And withinدر داخل secondsثانیه the entireکل valleyدره
264
999244
1849
و در عرض چند ثانیه سراسر دشت در حال کف زدن هماهنگ با هر گام من بودند.
16:56
is applaudingمتشکرم in unisonوحدت with eachهر یک of my stepsمراحل.
265
1001093
3984
و در عرض چند ثانیه سراسر دشت در حال کف زدن هماهنگ با هر گام من بودند.
17:00
But not an applauseتشویق و تمجید of delightلذت like before,
266
1005077
2133
اما نه کف زدن ناشی از شادی مثل قبل،
17:03
an applauseتشویق و تمجید encouragementتشویق.
267
1007210
3384
کف زدنی برای تشویق.
17:06
For a momentلحظه, the entireکل crowdجمعیت had forgottenفراموش شده theirخودشان differencesتفاوت ها.
268
1010594
4165
برای یک لحظه، تمام جمعیت تفاوت های میان خودشان را فراموش کرده بودند.
17:10
They had becomeتبدیل شدن به one, pushingهل دادن me to triumphپیروزی.
269
1014759
4949
آن ها متحد شده بودند، و مرا به سمت پیروزی راهنمایی می کردند.
17:15
I want you just for a secondدومین
270
1019708
2667
من می خواهم فقط برای یک لحظه،
17:18
to experienceتجربه this amazingحیرت آور humanانسان symphonyسمفونی.
271
1022375
3013
هماهنگی شگفت انگیز میان انسان ها را تجربه کنید.
17:21
So let's say I am here and the chairصندلی is my arrivalورود.
272
1025388
3136
تصور کنید من این جا روی کابل هستم و صندلی مقصد من است.
17:24
So I walkراه رفتن, you clapکف زدن, everybodyهمه in unisonوحدت.
273
1028524
3900
به ازای هر گام من شما یک بار کف بزنید، همه هماهنگ با هم.
17:28
(Clappingکف زدن)
274
1032424
6214
(صدای کف زدن)
17:34
(Applauseتشویق و تمجید)
275
1038638
4302
(تشویق حاضرین)
17:40
So after the walkراه رفتن, Teddyتدی and I becomeتبدیل شدن به friendsدوستان.
276
1045063
2856
بعد از آن مراسم بندبازی، من و تدی با هم دوست شدیم.
17:43
And he tellsمی گوید me, he has on his deskمیز مطالعه a pictureعکس of me
277
1047919
3653
و او به من گفت، او یک تصویر از من روی میزش دارد ،
17:47
in the middleوسط of the wireسیم with a doveکبوتر on my headسر.
278
1051572
2435
در حالی که در میانه ی کابل هستم و یک کبوتر روی سر من نشسته است.
17:49
He didn't know the trueدرست است storyداستان.
279
1054007
1417
او نمی دانست واقعا چه اتفاقی افتاده است.
17:51
And wheneverهر زمان که he's dauntedناامید by an impossibleغیرممکن است situationوضعیت
280
1055424
3648
و هر وقت که به یک مشکل غیر قابل حل در این شهر غیر قابل کنترل برمی خورد،
17:54
to solveحل in this hard-to-manageسخت در مدیریت cityشهر,
281
1059072
2400
و هر وقت که به یک مشکل غیر قابل حل در این شهر غیر قابل کنترل برمی خورد،
17:57
insteadبجای of givingدادن up, he looksبه نظر می رسد at the pictureعکس and he saysمی گوید,
282
1061472
3018
به جای جا زدن، او به این تصویر خیره می شود و می گوید،
18:00
"If Philippeفیلیپه can do that, I can do this,"
283
1064490
2333
"اگر فیلیپ توانست این کار را انجام دهد، من هم می توانم."
18:02
and he goesمی رود back to work.
284
1066823
3619
و به کارش باز می گردد.
18:06
Inspirationالهام بخش.
285
1070442
5211
الهام گرفتن.
18:15
By inspiringالهام بخش ourselvesخودمان
286
1079468
2448
با الهام بخشیدن به خودمان،
18:17
we inspireالهام بخشیدن othersدیگران.
287
1081916
2190
به دیگران الهام می دهیم.
18:20
I will never forgetفراموش کردن this musicموسیقی,
288
1084106
1783
من هیچ گاه این موسیقی را فراموش نمی کنم،
18:21
and I hopeامید now neitherنه will you.
289
1085889
2517
و امیدوارم شما هم فراموش نکنید.
18:24
Please take this musicموسیقی with you home,
290
1088406
2732
لطفا این موسیقی را به خانه ی خود ببرید،
18:27
and startشروع کن gluingچسباندن feathersپر to your armsبازوها
291
1091138
3506
و به دستانتان پر بچسبانید ،
18:30
and take off and flyپرواز,
292
1094644
2318
و بال هایتان را بگشایید و پرواز کنید،
18:32
and look at the worldجهان from a differentناهمسان perspectiveچشم انداز.
293
1096962
6008
و به جهان با یک دید دیگر بنگرید.
18:38
And when you see mountainsکوه ها,
294
1102970
2445
و هنگامی که کوه ها را می بینید،
18:41
rememberیاد آوردن mountainsکوه ها can be movedنقل مکان کرد.
295
1105415
2793
به خاطر بسپارید که کوه ها هم می توانند جا به جا شوند.
18:44
(Applauseتشویق و تمجید)
296
1108208
8132
(تشویق حاضرین)
18:52
Thank you. Thank you.
297
1116340
3002
متشکرم. متشکرم.
18:55
Thank you.
298
1119358
3672
سپاسگزارم.
18:58
(Applauseتشویق و تمجید)
299
1123030
3322
(تشویق حاضرین)
Translated by Amirpouya Ghaemiyan
Reviewed by soheila Jafari

▲Back to top

ABOUT THE SPEAKER
Philippe Petit - High-wire artist
High-wire artist Philippe Petit surprised the world when he walked illegally between the Twin Towers in 1974.

Why you should listen

Besides having stretched a steel cable without permission between the towers of the World Trade Center in New York City, high-wire artist Philippe Petit is a street juggler, writes, draws, performs close-up magic, practices lock-picking and 18th-century timber framing, plays chess, studies French wine, gives lectures and workshops on creativity and motivation, and was recently sighted bullfighting in Peru. Also, he has been arrested over 500 times … for street juggling.

Petit’s book To Reach the Clouds is the basis of the Academy Award-wining documentary film Man on Wire. His new high-wire project on Easter Island -- Rapa Nui Walk -- is an homage to the Rapa Nui and their giant carved stone statues, the Moai.

Petit is working on his seventh book, Why Knot? He just completed his first series of Master Classes: Tightrope! An Exploration into the Theatre of Balance. He is also hard at work on a new one-man stage show titled Wireless! Philippe Petit Down to Earth.

More profile about the speaker
Philippe Petit | Speaker | TED.com