ABOUT THE SPEAKER
David Holt - Folk musician
Four-time Grammy Award-winning folk musician David Holt is a born troubadour. Behind his energizing musicianship (often featuring unusual instruments like "the paper bag") is a deep love of hidden Appalachian wisdom and storytelling that shines on every stage he takes.

Why you should listen

As a youngster, David Holt knew he wanted to master the banjo. His quest to that end brought him into the tucked-away communities of the remote Appalachian Mountains, where traditional folk music is still ingrained in the way of life. In his years there, he met some too-enchanting-to-be-true characters and a few local living legends (Wade Mainer, Dellie Norton) -- complete with anecdotes from older and harder times. He also picked up some unusual musical skills beyond the banjo: he's now a virtuoso of the mouth bow, the bottleneck slide guitar and the paper bag.

Holt has won four Grammys and has starred in several radio and television programs, such as Folkways, which visits regional craftsmen and musicians. (He also performed in the 2000 film, O Brother, Where Art Thou?.) He currently tours the country doing solo performances, and accompanied by his band The Lightning Bolts.

More profile about the speaker
David Holt | Speaker | TED.com
TED2004

David Holt: The joyful tradition of mountain music

دیوید هولت موسیقی کوهستانها را می نوازد

Filmed:
603,049 views

موسیقیدان مردمی و قصه گو دیوید هولت بانجو می نوازد و حکایتهای قدیمی از کوه های آپالاچی را بیان می کند. او همچنین برخی از ابزارهای موسیقی غیر معمول مانند ساز دهنی -- و درام الکتریکی جالبی رابه نام "رعدپوش thunderwear " را نشان می دهد .
- Folk musician
Four-time Grammy Award-winning folk musician David Holt is a born troubadour. Behind his energizing musicianship (often featuring unusual instruments like "the paper bag") is a deep love of hidden Appalachian wisdom and storytelling that shines on every stage he takes. Full bio

Double-click the English transcript below to play the video.

00:19
This is Auntعمه Zipزیپ from Sodomسدوم, Northشمال Carolinaکارولینا.
0
1000
4000
این عمه زیپ اهل سودم، شمال کارولاین است.
00:23
She was 105 yearsسالها oldقدیمی when I tookگرفت this pictureعکس.
1
5000
2000
105 ساله بود که این عکس رو ازش گرفتم.
00:25
She was always sayingگفت: things that madeساخته شده me stop and think, like,
2
7000
4000
همیشه یه چیزایی میگفت که منو به فکر فرو میبرد، مثل،
00:29
"Time mayممکن است be a great healerشفا دهنده, but it ain'tنه no beautyزیبایی specialistمتخصص."
3
11000
4000
" زمان ممکن که بهترین شفا دهند باشد، اما متخصص زیبایی نیست."
00:33
(Laughterخنده)
4
15000
3000
( خنده تماشاگران)
00:36
She said, "Be good to your friendsدوستان.
5
18000
3000
او گفت، " برای دوستانت خوب باش.
00:39
Why, withoutبدون them, you'dمی خواهی be a totalجمع strangerغریبه."
6
21000
3000
چرا که بدون آنها ، کاملا" غریبه هستی."
00:42
(Laughterخنده)
7
24000
1000
( خنده تماشاگران)
00:43
This is one of her songsآهنگ ها.
8
25000
2000
این یکی از ترانه های اوست.
00:45
Let's see if we can get into the flowجریان here and all do this one togetherبا یکدیگر.
9
27000
3000
ببینیم میشه همه مون همکاری کنیم و اینو با همدیگه انجام بدیم.
00:48
And I'm going to have Michaelمایکل Manringمینرینگ playبازی bassباس with me.
10
30000
2000
مایکل مانرینگ با من باس می نوازه.
00:50
Give him a bigبزرگ oldقدیمی handدست.
11
32000
2000
تشویقش کنید.
00:52
(Applauseتشویق و تمجید)
12
34000
3000
(تشویق تماشاگران)
00:58
One, two, threeسه, fourچهار.
13
40000
2000
یک ، دو، سه، چهار.
01:00
(Musicموسیقی)
14
42000
14000
(موسیقی)
01:14
Well, my trueدرست است love'sعشق است a black-eyedچشم سیاه daisyدیزی;
15
56000
2000
عشق حقیقی من یک گل مروارید سیاه چشمونهِ
01:16
if I don't see her, I go crazyدیوانه.
16
58000
2000
اگر او را نبینم دیوانه می شوم؛
01:18
My trueدرست است love livesزندگی می کند up the riverرودخانه;
17
60000
2000
عشق واقعی من بالا دست رود زندگی می کنه
01:20
a fewتعداد کمی more jumpsجهش and I'll be with her.
18
62000
2000
با چند تا پرش می تونم برسم بهش.
01:22
Hey, hey, black-eyedچشم سیاه Susieسوزی! Hey, hey, black-eyedچشم سیاه Susieسوزی!
19
64000
3000
هی هی سیه چشمون، سوزی هی هی ، سیه چشمون سوزی!
01:25
Hey, hey black-eyedچشم سیاه Susieسوزی, hey.
20
67000
3000
هی هی ، سیه چشمون سوزی، هی.
01:28
Now you've got to pictureعکس Auntعمه Zipزیپ at 105 yearsسالها oldقدیمی in Sodomسدوم, Northشمال Carolinaکارولینا.
21
70000
4000
اکنون شما با تصویری از عمه زیپ در 105 سالگی در سودم، کارولینای شمالی آشنا شدید.
01:32
I'd go up and learnیاد گرفتن these oldقدیمی songsآهنگ ها from her.
22
74000
3000
من به بالای کوه میرفتم و این ترانه های قدیمی را از او یاد می گرفتم.
01:35
She couldn'tنمی توانستم singآواز خواندن much, couldn'tنمی توانستم playبازی anymoreدیگر.
23
77000
2000
نمیتونست دیگه زیاد بخونه، دیگه نمیتونست ساز بزنه.
01:37
And I'd pullکشیدن her out on the frontجلوی porchحیاط.
24
79000
3000
من او را به ایوان جلو خانه می کشیدم.
01:40
Down belowدر زیر, there was her grandsonنوه پسر plowingخیش the tobaccoتنباکو fieldرشته with a muleمویل.
25
82000
4000
پائین دست، نوه اش زمین تنباکو را با قاطرش شخم می زد.
01:44
A doubleدو برابر outhouseبیرون خانه over here on the sideسمت.
26
86000
3000
یک مستراح در آن بالا ، آن طرف قرار داره.
01:47
And we'dما می خواهیم singآواز خواندن this oldقدیمی songترانه. She didn't have a wholeکل lot of energyانرژی,
27
89000
2000
و ما در این ترانه قدیمی می خواندیم.او انرژی کافی نداشت،
01:49
so I'd singآواز خواندن, "Hey, hey!" and she'dاو می خواهد just answerپاسخ back with, "Black-eyedچشم سیاه Susieسوزی."
28
91000
3000
بنابر این من می خوانم،" هی هی! و و او فقط به من پاسخ می دهد،" سیه چشمون سوزی."
01:52
Oh, hey, hey, black-eyedچشم سیاه Susieسوزی! Hey, hey, black-eyedچشم سیاه Susieسوزی!
29
94000
4000
هی ، هی ، سیه چشمون سوزی! هی ، هی ، سیه چشمون سوزی!
01:56
Hey, hey, black-eyedچشم سیاه Susieسوزی, hey.
30
98000
3000
هی ، هی ، سیه چشمون سوزی، هی.
01:59
Well, she and I wentرفتی blackberryتوت سیاه pickingچیدن.
31
101000
2000
خوب ، ما برای چیدن توت سیاه رفتیم.
02:01
She got madدیوانه; I tookگرفت a lickingلیس زدن.
32
103000
2000
او دیوانه میشه؛ من لیس می زنم.
02:03
Ducksاردک on the millpondmillpond, geeseغازها in the oceanاقیانوس,
33
105000
2000
اردکها تو حوضچه آسیابند، و غازها در اقیانوس،
02:05
Devilشیطان in the prettyبسیار girlدختر when she takes a notionایده.
34
107000
2000
شیطان در یه دختر زیباست وقتی او تو خیاله.
02:07
Hey, hey, black-eyedچشم سیاه Susieسوزی! Hey, hey, black-eyedچشم سیاه Susieسوزی!
35
109000
3000
هی ، هی ، سیه چشمون سوزی! هی ، هی ، سیه چشمون سوزی!
02:10
Hey, hey black-eyedچشم سیاه Susieسوزی, hey.
36
112000
3000
هی ، هی ، سیه چشمون سوزی!
02:13
Let's have the banjoبانجو.
37
115000
2000
بگذارید بانجو( نوعی ساز) را داشته باشیم.
02:29
Well, we'llخوب get marriedمتاهل nextبعد Thanksgivingشکرگذاری.
38
131000
2000
ما روز شکر گزاری بعدی عروسی می کنیم.
02:31
I'll layغیر روحانی around; she'llپوسته make a livingزندگي كردن.
39
133000
2000
من این طرف و اون طرف لم می دم و او زندگی را درست می کنه.
02:33
She'llپوسته cookپختن blackjacksجادوگرها, I'll cookپختن gravyشیرین;
40
135000
2000
او کیک می پزه ، من آبگوشت .
02:35
we'llخوب have chickenجوجه somedayروزی, maybe.
41
137000
2000
شایدم یه روزی جوجه خوردیم.
02:37
Hey, hey, hey, hey. Hey, hey, black-eyedچشم سیاه Susieسوزی, hey!
42
139000
6000
هی ، هی، هی، هی هی ، هی ، سیه چشمون سوزی ، هی!
02:43
One more time now.
43
145000
1000
حالا بکیار دیگه.
02:44
Oh, hey, hey, black-eyedچشم سیاه Susieسوزی! Hey, hey, black-eyedچشم سیاه Susieسوزی!
44
146000
4000
هی ، هی، هی، هی هی ، هی ، سیه چشمون سوزی ، هی!
02:48
Hey, hey, black-eyedچشم سیاه Susieسوزی, hey.
45
150000
3000
هی ، هی ، سیه چشمون سوزی ، هی!
03:00
(Applauseتشویق و تمجید)
46
162000
3000
(تشویق تماشاگران)
03:03
Thank you, Michaelمایکل.
47
165000
2000
سپاسگزارم مایکل.
03:07
This is Ralphرالف Stanleyاستنلی.
48
169000
2000
این رالف استنلی هست.
03:09
When I was going to collegeکالج at Universityدانشگاه of Californiaکالیفرنیا
49
171000
3000
هنگامی که به کالج در دانشگاه کالیفرنیا، در سانتا باربارا در کالج مطالعات خلاق می رفتم
03:12
at Santaسانتا Barbaraباربارا in the Collegeدانشکده of Creativeخلاق یا مبتکر Studiesمطالعات,
50
174000
2000
هنگامی که به کالج در دانشگاه کالیفرنیا، در سانتا باربارا در کالج مطالعات خلاق می رفتم
03:14
takingگرفتن majorsرشته های اصلی in biologyزیست شناسی and artهنر, he cameآمد to the campusپردیس.
51
176000
5000
و زیست شناسی و هنر می خواندم، او به پردیس دانشگاه آمد.
03:19
This was in 1968, I guessحدس بزن it was.
52
181000
3000
حدس می زنم سال 1968 بود.
03:22
And he playedبازی کرد his bluegrassبنگراسس styleسبک of musicموسیقی,
53
184000
2000
اوموسیقی سبک بلوگرس را اجرا کرد،اما در آخر کنسرت او سبک قدیمی بانجو پیکینگ
03:24
but nearنزدیک the endپایان of the concertکنسرت, he playedبازی کرد the oldقدیمی timingزمان سنجی styleسبک of banjoبانجو pickingچیدن
54
186000
4000
اوموسیقی سبک بلوگرس را اجرا کرد،اما در آخر کنسرت او سبک قدیمی بانجو پیکینگ
03:28
that cameآمد from Africaآفریقا, alongدر امتداد with the banjoبانجو.
55
190000
2000
که آفریقایست را همراه با بانجو نواخت.
03:30
It's calledبه نام claw-hammerپنجه چکش styleسبک, that he had learnedیاد گرفتم from his motherمادر and grandmotherمادر بزرگ.
56
192000
3000
این سبک پنجه - چکش نامیده می شود، که او این را مادر و مادر بزرگ خود آموخته بود.
03:33
I fellسقوط in love with that.
57
195000
2000
من عاشق این شدم.
03:35
I wentرفتی up to him and said, how can I learnیاد گرفتن that?
58
197000
2000
رفتم پیش او و گفتم، چگونه می توانم این را یادبگیرم؟
03:37
He said, well, you can go back to Clinchکلینچ Mountainکوه, where I'm from,
59
199000
3000
گفت، خوب، می توانی برگردی بروی کوههای کلینچ، جایی من از آن آمدم،
03:40
or Ashevilleاشویل or Mountکوه Airyایری, Northشمال Carolinaکارولینا --
60
202000
2000
یا اشویل یا کوه اری در شمال کارولینا--
03:42
some placeمحل that has a lot of musicموسیقی.
61
204000
2000
بعضی از مناطق موسیقی های زیادی دارند.
03:44
Because there's a lot of oldقدیمی people still livingزندگي كردن that playبازی that oldقدیمی styleسبک.
62
206000
3000
زیرا افراد پیر زیادی هنوز آنجا زندگی می کنند و این سبک های قدیمی را می نوازند.
03:47
So I wentرفتی back that very summerتابستان.
63
209000
3000
خب، من هر تابستان به آنجا برگشتم.
03:50
I just fellسقوط in love with the cultureفرهنگ and the people.
64
212000
3000
من فقط عاشق فرهنگ و مردم آنجا شدم.
03:53
And you know, I cameآمد back to schoolمدرسه, I finishedتمام شده my degreesدرجه
65
215000
4000
برگشتم مدرسه، مدرکم را گرفتم و به پدر مادرم گفتم که می خواهم نوازنده بانجو شوم.
03:57
and told my parentsپدر و مادر I wanted to be a banjoبانجو playerبازیکن.
66
219000
3000
برگشتم مدرسه، مدرکم را گرفتم و به پدر مادرم گفتم که می خواهم نوازنده بانجو شوم.
04:00
You can imagineتصور کن how excitedبرانگیخته they were.
67
222000
3000
میتوانید تصور کنید چقدر آنها هیجان زده شدند.
04:03
So I thought I would just like to showنشان بده you some of the picturesتصاویر
68
225000
3000
خب، فکر کردم دوست دارم چند تا از عکسهای که از مربیانم گرفته‌ام را به شما نشان دهم.
04:06
I've takenگرفته شده of some of my mentorsمربیان.
69
228000
2000
خب، فکر کردم دوست دارم چند تا از عکسهای که از مربیانم گرفته‌ام را به شما نشان دهم.
04:08
Just a fewتعداد کمی of them, but maybe you'llشما خواهید بود get just a little hintاشاره کردن of some of these folksمردمی.
70
230000
5000
فقط چند تا، شاید شما حس کمی از تعدادی از این افراد را بگیرید.
04:13
And playبازی a little banjoبانجو. Let's do a little medleyخرگوش.
71
235000
4000
کمی بانجو می نوازم. اجازه دهید یک قطعه مختلط را بنوازیم.
04:18
(Musicموسیقی)
72
240000
94000
(موسیقی)
05:53
(Applauseتشویق و تمجید)
73
335000
8000
(تشویق تماشاگران)
06:01
Those last fewتعداد کمی picturesتصاویر were of Rayاشعه Hicksهیکس, who just passedگذشت away last yearسال.
74
343000
3000
چند عکس آخر ری هیکس بود که سال گذشته در گذشت.
06:04
He was one of the great Americanآمریکایی folkمردم tale-tellersافسونگرها.
75
346000
4000
او یکی از بزرگترین داستان سرایان قومی آمریکایی بود.
06:08
The Oldقدیمی Jackجک talesداستان that he had learnedیاد گرفتم -- he talkedصحبت کرد like this,
76
350000
3000
جک پیر می گوید که یادگرفته- اینطوری صحبت می کنه،
06:11
you could hardlyبه سختی understandفهمیدن him. But it was really wonderfulفوق العاده.
77
353000
3000
خیلی سخت ( حرفهای) اون را میفهمی. ولی واقعا" عالی بود.
06:14
And he livedزندگی می کرد in that houseخانه that his great-grandfatherپدر پدربزرگ had builtساخته شده.
78
356000
4000
او در این خانه زندگی می کرد که پدر پدر بزرگش اونو ساخته بود.
06:18
No runningدر حال اجرا waterاب, no electricityالکتریسیته. A wonderfulفوق العاده, wonderfulفوق العاده guy.
79
360000
4000
نه آب لوله کشی، نه برق. یه مرد بسیار بسیار فوق العاده.
06:22
And you can look at more picturesتصاویر.
80
364000
2000
میتوانید به عکسهای بیشتری نگاه کنید.
06:24
I've actuallyدر واقع got a websiteسایت اینترنتی that's got a bunchدسته ای of photosعکس ها that I've doneانجام شده
81
366000
3000
من یک وبسایت درست کردم که تعدادی عکس در اونجا گذاشتم
06:27
of some of the other folksمردمی I didn't get a chanceشانس to showنشان بده you.
82
369000
3000
از بعضی از افرادی که شانس نشان دادنشان را نداشتم.
06:30
This instrumentابزار cameآمد up in those picturesتصاویر. It's calledبه نام the mouthدهان bowتعظیم.
83
372000
3000
این آلت موسیقی که در این عکسها هست. آن کمان دهان نامیده میشود.
06:33
It is definitelyقطعا the first stringedرشته ای instrumentابزار ever in the worldجهان,
84
375000
3000
قطعا اولین ابزار زهی در جهان است ،
06:36
and still playedبازی کرد in the Southernجنوب mountainsکوه ها.
85
378000
4000
و هنوز هم در کوه های جنوبی نواخته میشود.
06:40
Now, the oldقدیمی timersتایمر didn't take a fancyتفننی guitarگیتار stringرشته and make anything like this.
86
382000
5000
قدیمی ها یه گیتار خوشگل و شیک رو به این صورت در نمی آوردن.
06:45
They would just take a stickچوب and a catgutگربه and stringرشته it up.
87
387000
5000
آنها فقط یه چوب و زه ورمیداشتن و بهش رشته ها رو اضافه میکردن.
06:50
It was hardسخت on the catsگربه ها, but it madeساخته شده a great little instrumentابزار.
88
392000
3000
ولی یه دستگاه کوچک خوبی ازش ساخته شده.
06:53
It soundsبرای تلفن های موبایل something like this.
89
395000
2000
صداش یه جورایی شبیه به این بوده.
06:55
(Musicموسیقی)
90
397000
13000
(موسیقی)
07:08
Well, have you heardشنیدم the manyبسیاری storiesداستان ها told by youngجوان and oldقدیمی with joyشادی
91
410000
4000
خوب ، شما داستان های بسیاری که توسط پیر و جوان با شادی گفته شده
07:12
about the manyبسیاری deedsاعمال of daringشجاعانه that were doneانجام شده by the Johnsonجانسون boysپسران?
92
414000
4000
در مورد بسیاری از اعمال شجاعانه که توسط پسران جانسون انجام شده را شنیده اید؟
07:16
You take Kateکیت, I'll take Salسلام; we'llخوب bothهر دو have a Johnsonجانسون galگال.
93
418000
4000
تو کیت را بگیر، من سام را؛ هر دو ما یک جانسون گال داریم.
07:20
You take Kateکیت, I'll take Salسلام; we'llخوب bothهر دو have a Johnsonجانسون galگال.
94
422000
4000
تو کیت را بگیر، من سام را؛ هر دو ما یک جانسون گال داریم.
07:38
Now, they were scoutsدزدان دریایی in the rebels'شورشیان armyارتش,
95
440000
2000
آنها پیشاهنگی در ارتش شورشیان بودند،
07:40
they were knownشناخته شده bothهر دو farدور and wideوسیع.
96
442000
2000
آنها هر دو خیلی زیاد معروف بودند.
07:42
When the Yankeesیانکیس saw them comingآینده, they'dآنها می خواهند layغیر روحانی down theirخودشان gunsاسلحه and hideپنهان شدن.
97
444000
3000
وقتی یانکی ها دیدن که اونها دارن میان، تفنگاشون رو قایم کردن و خودشون هم پنهان شدن.
07:45
You take Kateکیت, I'll take Salسلام; we'llخوب bothهر دو have a Johnsonجانسون galگال.
98
447000
4000
تو کیت را بگیر، من سام را؛ هر دو ما یک جانسون گال داریم.
07:49
You take Kateکیت, I'll take Salسلام; we'llخوب bothهر دو have a Johnsonجانسون galگال.
99
451000
4000
تو کیت را بگیر، من سام را؛ هر دو ما یک جانسون گال داریم.
07:57
Ain'tنه that a soundصدا?
100
459000
2000
به نظر شما ملودی محشری نیست؟
07:59
(Applauseتشویق و تمجید)
101
461000
5000
(تشویق تماشاگران)
08:08
Well, it was 1954, I guessحدس بزن it was.
102
470000
4000
خوب، حدس میزنم، سال 1954 بود.
08:12
We were drivingرانندگی in the carماشین outsideخارج از of Gatesvilleگیتسویل, Texasتگزاس,
103
474000
3000
ما در بیرون " گاتسویل" تگزاس رانندگی میکردیم،
08:15
where I grewرشد کرد up in the earlyزود partبخشی of my life.
104
477000
3000
جایی که من سالهای اولیه زندگیم بزرگ شدم.
08:18
Outsideخارج از of Gatesvilleگیتسویل we were comingآینده back from the groceryخواربار storeفروشگاه.
105
480000
2000
بیرون " گاستویل" ما از یک خواربارفروشی برمیگشتیم.
08:20
My momمامان was drivingرانندگی; my brotherبرادر and I were in the back seatصندلی.
106
482000
3000
مادرم رانندگی میکرد؛ برادرم و من در عقب نشسته بودیم.
08:23
We were really madدیوانه at my momمامان. We lookedنگاه کرد out the windowپنجره.
107
485000
3000
ما از دست مادرمون واقعا" ناراحت بودیم. به بیرون نگاه میکردیم.
08:26
We were surroundedاحاطه شده by thousandsهزاران نفر of acresهکتار of cottonپنبه fieldsزمینه های.
108
488000
3000
ما با هزاران هکتار از مزارع پنبه احاطه شده بودیم.
08:29
You see, we'dما می خواهیم just been to the groceryخواربار storeفروشگاه,
109
491000
2000
ما فقط به فروشگاه خواربارفروشی رفته بودیم،
08:31
and my momمامان refusedرد to buyخرید us the jarشیشه of OvaltineOvatine
110
493000
4000
و مادرم خرید یک شیشه از "اِولاتین" رد کرده بود
08:35
that had the couponکوپن for the Captainکاپیتان Midnightنیمه شب decoderرمزگشایی ringحلقه in it.
111
497000
4000
که کوپنی برای باز کردن کد حلقه "کاپتین میدنات" داشت.
08:39
And, buddyدوست داری, that madeساخته شده us madدیوانه.
112
501000
2000
و دوستان، این ما را دیوانه کرده بود.
08:41
Well, my momمامان didn't put up with much eitherیا, and she was drivingرانندگی, and she said,
113
503000
3000
خوب مادرم هم خیلی با این قضیه کنار نیومد و، در حال رانندگی بود، و گفت،
08:44
"You boysپسران! You think you can have anything you want.
114
506000
3000
" شما پسرها! فکر میکنید میتونید که هر چه که میخواهید داشته باشید.
08:47
You don't know how hardسخت it is to earnبدست آوردن moneyپول. Your dadپدر worksآثار so hardسخت.
115
509000
3000
شما نمیدونید که چقدر سخت تا پول در بیارید. پدرتون خیلی سخت کار می کنه.
08:50
You think moneyپول growsرشد می کند on treesدرختان. You've never workedکار کرد a day in your livesزندگی می کند.
116
512000
2000
فکر میکنید که پول از درخت سبز میشه. شما هرگز در زندگیتون کار نکردید.
08:52
You boysپسران make me so madدیوانه. You're going to get a jobکار this summerتابستان."
117
514000
3000
شما پسرها مرا ناراحت میکنید. شما باید این تابستون کار بکنید."
08:55
She pulledکشیده the carماشین over; she said, "Get out of the carماشین."
118
517000
4000
و کنار نگه داشت و گفت، "از ماشین پیاده بشین."
08:59
My brotherبرادر and I steppedگام برداشت out of the carماشین.
119
521000
2000
من و برادرم از ماشین پیاده شدیم.
09:01
We were standingایستاده on the edgeلبه - تیزی of thousandsهزاران نفر of acresهکتار of cottonپنبه.
120
523000
3000
ما کنار هزاران هکتار دشت پنبه ایستاده بودیم.
09:04
There were about a hundredصد blackسیاه folksمردمی out there pickingچیدن.
121
526000
2000
و صدها سیاهپوست اونجا پنبه میچیدند.
09:06
My momمامان grabbedگرفتار شد us by the shouldersشانه ها. She marchedراه می رفت us out in the fieldرشته.
122
528000
3000
مادرم شانه ما را گرفت .و مار را بطرف دشتها برد.
09:09
She wentرفتی up to the foremanکارشناسی ارشد; she said,
123
531000
2000
رفت به طرف سرکارگر؛ گفت،
09:11
"I've got these two little boysپسران never workedکار کرد a day in theirخودشان livesزندگی می کند."
124
533000
3000
" من دوتاپسر دارم که هرگز در زندگیشان کار نکردند"
09:14
Of courseدوره, we were just eightهشت and 10.
125
536000
2000
البته، ما فقط هشت و ده ساله بودیم.
09:16
(Laughterخنده)
126
538000
1000
( خنده تماشاگران)
09:17
She said, "Would you put them to work?"
127
539000
2000
مادرم گفت،" میشه آنها را سر کار بگذاری؟"
09:19
Well, that mustباید have seemedبه نظر می رسید like a funnyخنده دار ideaاندیشه to that foremanکارشناسی ارشد:
128
541000
3000
خب، این ایده به نظر سرکارگر خنده دار میآمد:
09:22
put these two middle-classطبقه متوسط little whiteسفید boysپسران out in a cottonپنبه fieldرشته
129
544000
3000
گذاشتن دوتا پسر بچه سفیدپوست از خانواده متوسط در مزارع پنبه
09:25
in Augustآگوست in Texasتگزاس -- it's hotداغ.
130
547000
2000
در آستین تگزاس- که خیلی هوا داغه.
09:27
So he gaveداد us eachهر یک a cottonپنبه sackکیسه,
131
549000
2000
خب او به هریک از ما یک کیسه پنبه داد،
09:29
about 10 feetپا long, about that bigبزرگ around, and we startedآغاز شده pickingچیدن.
132
551000
3000
به درازای حدود سه متر، و ما شروع به چیدن کردیم.
09:32
Now, cottonپنبه is softنرم but the outsideخارج از of the plantگیاه is just fullپر شده of stickersبرچسب ها.
133
554000
4000
حالا پنبه خودش نرمه ولی بخش بیرونی گیاه پر از خار چسبنده است.
09:36
And if you don't know what you're doing,
134
558000
2000
و اگر بلد نباشی که چکار کنی،
09:38
your handsدست ها are bleedingخون ریزی in no time.
135
560000
2000
دستها بدون وقفه خونی ( زخم) میشن.
09:40
And my brotherبرادر and I startedآغاز شده to pickانتخاب کنید it,
136
562000
2000
من و برادرم شروع کردیم به چیدن،
09:42
and our handsدست ها were startin'شروع کردن to bleedخونریزی, and then -- "Momمامان!"
137
564000
3000
و دستهامون شروع به خون آمدن کرد--" مامان"
09:45
And Momمامان was just sittingنشسته by the carماشین like this.
138
567000
2000
. مامان توی ماشین اینطوری نشسته بود.
09:47
She wasn'tنبود going to give up.
139
569000
3000
او قصد نداشت ول کنه.
09:50
Well, the foremanکارشناسی ارشد could see he was in over his headسر, I guessحدس بزن.
140
572000
4000
خوب، حدس میزنم که سرکارگر میتونست ببینه ، او بالا سرما بود.
09:54
He kindنوع of just snuckچرت زدن up behindپشت us and he sangآواز خواندن out in a lowکم voiceصدای.
141
576000
4000
او آهسته و بی سرو صدا آمد بالای سر ما و با صدای آهسته آواز خوند.
09:58
He just sangآواز خواندن: "Well, there's a long whiteسفید robeلباس بلند و گشاد in heavenبهشت, I know.
142
580000
8000
او این رو خوند: "خب ، یه ردای پهن دراز در بهشت وجود داره، میدونم.
10:06
Don't want it to leaveترک کردن me behindپشت.
143
588000
3000
نمیخوام منو جا بزاره.
10:09
Well, there's a long whiteسفید robeلباس بلند و گشاد in heavenبهشت, I know.
144
591000
4000
خب ، یه ردای پهن دراز در بهشت وجود داره، میدونم.
10:13
Don't want it to leaveترک کردن me behindپشت."
145
595000
3000
نمیخوام منو جا بزاره."
10:16
And from all around as people startedآغاز شده singingآواز خواندن and answeringپاسخ دادن back, he sangآواز خواندن:
146
598000
4000
و تمامی افراد در اطراف شروع کردند به خوندن و جواب او را دادن، او آواز میخوند:
10:20
"Good newsاخبار, good newsاخبار: Chariot'sارابه comingآینده.
147
602000
4000
"خبر خوش ، خبر خوش : ارابه‌ها دارن میان.
10:24
Good newsاخبار: Chariot'sارابه comingآینده.
148
606000
3000
خبر خوش : ارابه‌ها دارن میان.
10:27
Good newsاخبار: Chariot'sارابه comingآینده.
149
609000
4000
خبر خوش :ارابه‌ها دارن میان.
10:31
And I don't want it to leaveترک کردن me behindپشت."
150
613000
4000
نمیخوام منو جا بزاره."
10:35
Now, my brotherبرادر and I had never heardشنیدم anything like that
151
617000
2000
خب من و برادرم هرگز چیزی شبیه آن
10:37
in our wholeکل livesزندگی می کند. It was so beautifulخوشگل.
152
619000
3000
در تمامی عمرمان نشینده بودیم . این بسیار زیبا بود.
10:40
We satنشسته there all day pickingچیدن cottonپنبه, withoutبدون complainingشکایت میکنم,
153
622000
3000
ما همه روز را پنبه چیدیم، بدون شکایت،
10:43
withoutبدون cryingگریان, while they sangآواز خواندن things like:
154
625000
2000
بدون گریه، درحالی که اونا اینطور میخوندن:
10:45
"Oh, Maryمريم, don't you weepاشک ریختن, don't you moanزاری" and "Wadeواد in the waterاب,"
155
627000
4000
" او، مری، زاری نکن، ناله نکن" و به آب بزن"
10:49
and "I doneانجام شده doneانجام شده," "This little lightسبک of mineمال خودم."
156
631000
3000
و " من کارم را کردم،" " این نور کم مال منه"
10:52
Finallyسرانجام, by the endپایان of the day,
157
634000
2000
درنهایت، در آخر روز،
10:54
we'dما می خواهیم eachهر یک pickedبرداشت about a quarterربع of a bagکیسه of cottonپنبه.
158
636000
4000
هرگدام از ما حدود یک چهارم کیسه پنبه چیده بودیم.
10:58
But the foremanکارشناسی ارشد was kindنوع enoughکافی to give us eachهر یک a checkبررسی for a dollarدلار,
159
640000
4000
اما سرکارگر انقدر مهربان بود که به هرکدوم از ما یه چک یک دلاری بده،
11:02
but my motherمادر would never let us cashپول نقد it.
160
644000
2000
اما مادرم هرگز اجازه نداد اون را نقد کنیم.
11:04
I'm 57; still have the checkبررسی.
161
646000
3000
من 57 ساله‌ام؛ و هنوز اون چک را دارم.
11:07
Now, my motherمادر hopedامیدوار بودم that we learnedیاد گرفتم from that the valueارزش of hardسخت work.
162
649000
5000
مادرم امیدوار بود که ما از این اتقاق ارزش سخت کار کردن را یاد بگیریم.
11:12
But if you have childrenفرزندان, you know it doesn't oftenغالبا work that way.
163
654000
3000
اما اگر شما بچه دارین، این معمولا شیوه مناسبی نیست.
11:15
No, we learnedیاد گرفتم something elseچیز دیگری.
164
657000
2000
نه، ما چیز دیگری یادگرفتیم.
11:17
The first thing I learnedیاد گرفتم that day
165
659000
2000
اولین چیزی که اون روز یادگرفتم
11:19
was that I never ever wanted to work that hardسخت again.
166
661000
3000
که هزگز نمیخواهم به این سختی دوباره کار کنم.
11:22
(Laughterخنده)
167
664000
2000
( خنده تماشاگران)
11:24
And prettyبسیار much never did.
168
666000
3000
وتقریبا" هرگز این به میزان کار نکردم.
11:30
But I alsoهمچنین learnedیاد گرفتم that some people in this worldجهان
169
672000
2000
همچنین یادگرفتم که مردم در این جهان
11:32
do have to work that hardسخت everyهرکدام day, and that was an eye-openerچشم بازکن.
170
674000
4000
باید خیلی سخت کار کنند، و این چشمهای من را باز کرد.
11:36
And I alsoهمچنین learnedیاد گرفتم that a great songترانه can make hardسخت work go a little easierآسان تر.
171
678000
5000
همچنین یادگرفتم که یک ترانه عالی میتونه کار سخت را آسانتر کنه.
11:41
And it alsoهمچنین can bringآوردن the groupگروه togetherبا یکدیگر in a way that nothing elseچیز دیگری can.
172
683000
5000
و میتونه مردم را با هم همراه کنه از طریقی که چیز دیگه‌ای نمیتونه (اینکار را بکنه).
11:47
Now, I was just a little eight-year-oldهشت ساله boyپسر that day
173
689000
2000
من فقط یک پسربچه ده سال بودم اون روزا
11:49
when my mamaمامان put me out of the carماشین in that hotداغ Texasتگزاس cottonپنبه fieldرشته.
174
691000
3000
وقتی مادرم من رو اون روز داغ تابستونی از ماشین بیرون کشید و به اون مزرعه پنبه داغ برد.
11:52
I wasn'tنبود even awareمطلع of musicموسیقی -- not even awareمطلع of it.
175
694000
4000
من حتی به موسیقی آگاه نبودم-- حتی ملتفت آن هم نبودم.
11:56
But that day in the cottonپنبه fieldرشته out there pickingچیدن,
176
698000
2000
اما اون روز در مزارع پنبه در حال چیدن پنبه،
11:58
when those people startedآغاز شده singingآواز خواندن,
177
700000
2000
وقتی اون افراد شروع به خوندن کردند،
12:00
I realizedمتوجه شدم I was in the very heartقلب of realواقعی musicموسیقی,
178
702000
4000
متوجه شدم من در قلب موسیقی واقعی هستم،
12:04
and that's where I've wanted to be ever sinceاز آنجا که.
179
706000
3000
و این چیزیه که من میخوام برای همیشه باشم.
12:07
Try this oldقدیمی songترانه with me. I singآواز خواندن:
180
709000
2000
با این آهنگ قدیمی با من همراهی کنید. من میخونم:
12:09
Well, there's a long whiteسفید robeلباس بلند و گشاد in heavenبهشت, I know.
181
711000
4000
خب ، یه ردای پهن دراز در بهشت وجود داره، میدونم.
12:13
You singآواز خواندن: Don't want it to leaveترک کردن me behindپشت.
182
715000
3000
نمیخوام منو جا بزاره.
12:16
Well, there's a long whiteسفید robeلباس بلند و گشاد in heavenبهشت, I know.
183
718000
4000
خب ، یه ردای پهن دراز در بهشت وجود داره، میدونم.
12:20
Don't want it to leaveترک کردن me behindپشت.
184
722000
3000
نمیخوام منو جا بزاره.
12:23
Good newsاخبار, good newsاخبار: Chariot'sارابه comingآینده.
185
725000
4000
خبر خوش ، خبر خوش : ارابه‌ها دارن میان.
12:27
Good newsاخبار: Chariot'sارابه comingآینده.
186
729000
3000
خبر خوش : ارابه‌ها دارن میان. خبر خوش
12:30
Good newsاخبار: Chariot'sارابه comingآینده.
187
732000
3000
خبر خوش : ارابه‌ها دارن میان. خبر خوش
12:33
And I don't want it to leaveترک کردن me --
188
735000
2000
نمیخوام منو جا بزاره.
12:35
It's been a while sinceاز آنجا که you guys have been pickingچیدن your last baleبیل of cottonپنبه, isn't it?
189
737000
5000
از آخرین باری که پنبه چیدید یه چند وقتی گذشته، اینطور نیست؟
12:40
Let's try it one more time.
190
742000
2000
بگذارید یکبار دیگه بخونیم.
12:42
There's a starryستاره دار crownتاج پادشاهی in heavenبهشت, I know.
191
744000
4000
یه تاج پر ستاره تو بهشته. میدونم.
12:46
Don't want it to leaveترک کردن me behindپشت.
192
748000
3000
نمیخوام منو جا بزاره.
12:49
There's a starryستاره دار crownتاج پادشاهی in heavenبهشت, I know.
193
751000
4000
یه تاج پر ستاره تو بهشته. میدونم
12:53
Don't want it to leaveترک کردن me behindپشت.
194
755000
3000
نمیخوام منو جا بزاره.
12:56
Good newsاخبار: Chariot'sارابه comingآینده.
195
758000
4000
خبر خوش : ارابه‌ها دارن میان.
13:00
Good newsاخبار: Chariot'sارابه comingآینده.
196
762000
3000
خبر خوش : ارابه‌ها دارن میان.
13:03
Good newsاخبار: Chariot'sارابه comingآینده.
197
765000
4000
خبر خوش : ارابه‌ها دارن میان.
13:07
And I don't want it to leaveترک کردن me behindپشت.
198
769000
3000
نمیخوام منو جا بزاره.
13:10
It was a fewتعداد کمی yearsسالها agoپیش, but I sortمرتب سازی of rememberedبه یاد داشته باشید this storyداستان,
199
772000
3000
این مال چند سال پیش بود، ولی من یجورایی این داستان را یادم میاد،
13:13
and I told it at a concertکنسرت.
200
775000
2000
و این را در یک کنسرت گفتم.
13:15
My momمامان was in the audienceحضار.
201
777000
2000
مادرم در بین تماشاگران بود.
13:17
After the -- she was gladخوشحالم to have a storyداستان about herselfخودش, of courseدوره,
202
779000
2000
البته، اون خیلی خوشحال بود که داستان درباره او بود،
13:19
but after the concertکنسرت she cameآمد up and she said,
203
781000
2000
اما بعد از کنسرت اون آمد و گفت،
13:21
"Davidدیوید, I've got to tell you something.
204
783000
3000
دیوید، من باید چیزی بهت بگم.
13:24
I setتنظیم that wholeکل thing up.
205
786000
2000
من همه اون چیزها را برنامه‌ریزی کرده بودم.
13:26
I setتنظیم it up with the foremanکارشناسی ارشد. I setتنظیم it up with the ownerصاحب of the landزمین.
206
788000
4000
من با سرکارگر قرار گذاشته بودم. با صاحب زمین هم قرار گذاشته بودم.
13:30
I just wanted you boysپسران to learnیاد گرفتن the valueارزش of hardسخت work.
207
792000
2000
من فقط میخواستم شما پسرها ارزش کار کردن را یادبگیرید.
13:32
I didn't know it was going to make you fallسقوط in love with musicموسیقی thoughگرچه."
208
794000
4000
من نمیدونستم که تو در این میان عاشق موسیقی میشی.
13:36
Let's try. Good newsاخبار: Chariot'sارابه comingآینده.
209
798000
4000
بیاید دوباره بخونیم. خبر خوش : ارابه‌ها دارن میان.
13:40
Good newsاخبار: Chariot'sارابه comingآینده.
210
802000
3000
خبر خوش : ارابه‌ها دارن میان.
13:43
Good newsاخبار: Chariot'sارابه comingآینده.
211
805000
4000
خبر خوش : ارابه‌ها دارن میان.
13:47
And I don't want it to leaveترک کردن me behindپشت.
212
809000
4000
نمیخوام منو جا بزاره.
13:54
(Applauseتشویق و تمجید)
213
816000
8000
(تشویق تماشاگران)
14:02
Well, this is the steelفولاد guitarگیتار. It's an American-madeآمریکایی ساخته شده است instrumentابزار.
214
824000
4000
خب، این گیتار فولادیست. ساز ساخت آمریکاست.
14:06
It was originallyدر اصل madeساخته شده by the Dopyeraدوپیرا Brothersبرادران,
215
828000
3000
در اصل توسط برادران داپیرا ساخته شده،
14:09
who laterبعد on madeساخته شده the Dobroدوبرو, whichکه is a wood-bodiedچوب کثیف instrumentابزار
216
831000
3000
که بعدها "دوبرو" رو ساختند که یه ساز با بدنه چوبیه
14:12
with a metalفلز coneمخروطی for -- where the soundصدا comesمی آید from.
217
834000
5000
با مخروط فلزی برای -- جایی که صدای از آن بیرون میاد.
14:17
It's usuallyمعمولا playedبازی کرد flatتخت on your lapدامن.
218
839000
2000
این معمولا بر روی دامان نواخته میشود.
14:19
It was madeساخته شده to playبازی Hawaiianهاوایی musicموسیقی back in the 1920s,
219
841000
2000
این برای موسیقی هاوایی در سال 1920 ساخته شد،
14:21
before they had electricالکتریکی guitarsگیتار, tryingتلاش کن to make a loudبا صدای بلند guitarگیتار.
220
843000
3000
قبل از اینکه گیتار الکتریکی داشته باشند، در تلاش برای ساخت یک گیتار با صدای بلند بودند.
14:24
And then African-Americanآفریقایی آمریکایی folksمردمی figuredشکل گرفته out you could take a brokenشکسته شده bottleبطری neckگردن,
221
846000
4000
و سپس مردم آمریکایی های آفریقایی تبار متوجه شدند که میتونید گردن یک بطری شکسته را،
14:28
just like that -- a niceخوب Merlotمرلوت worksآثار very well.
222
850000
4000
مثل این-- یه ( بطری) مرلنت خیلی خوب کار میکنه.
14:32
That wineشراب we had yesterdayدیروز would have been perfectکامل.
223
854000
3000
این شرابی را که دیروز خوردیم عالی بود.
14:35
Breakزنگ تفريح it off, put it on your fingerانگشت, and slideاسلاید into the notesیادداشت.
224
857000
3000
این را بشکنید، روی انگشتون بگذارید،
14:42
This instrumentابزار prettyبسیار much savedذخیره my life.
225
864000
2000
این دستگاه تقریبا زندگی من را نجات داد.
14:46
Fifteenپانزده yearsسالها agoپیش, 14 yearsسالها agoپیش, I guessحدس بزن, this yearسال,
226
868000
4000
15 سال پیش، حدس میزنم 14 سال پیش بود،
14:50
my wifeهمسر and I lostکم شده our daughterفرزند دختر, Sarahسارا Janeجین, in a carماشین accidentتصادف,
227
872000
4000
من و همسرم دخترمان، سارا چین، در تصادف رانندگی دخترمان را از دست دادیم،
14:54
and it was the mostاکثر -- it almostتقریبا tookگرفت me out -- it almostتقریبا tookگرفت me out of this worldجهان.
228
876000
6000
و این اتفاق بدترین -- تقریبا من رو بیرون کشید -- تقریبا من رو از این دنیا جدا کرد.
15:00
And I think I learnedیاد گرفتم a lot about what happinessشادی was
229
882000
3000
گمان میکنم که خیلی زیاد درباره شادی
15:03
by going throughاز طریق suchچنین unbelievableباور نکردنی griefغم و اندوه,
230
885000
3000
از طریق این غم باورنکردنی یادگرفتم،
15:06
just standingایستاده on the edgeلبه - تیزی of that abyssپرتگاه and just wantingمیخواهم to jumpپرش in.
231
888000
3000
فقط بر روی لبه پرتگاه ایستاده بودم و فقط تمایل به پرش داشتم.
15:09
I had to make listsلیست ها of reasonsدلایل to stayاقامت کردن aliveزنده است.
232
891000
5000
من دلایل زنده موندنم را از لیست کردم.
15:14
I had to sitنشستن down and make listsلیست ها, because I was readyآماده to go;
233
896000
2000
میبایستی می نشستم و یه لیست می نوشتم، زیرا آماده رفتن بودم؛
15:16
I was readyآماده to checkبررسی out of this worldجهان.
234
898000
3000
آماده سفر از این دنیا بودم.
15:19
And you know, at the topبالا of the listفهرست, of courseدوره,
235
901000
2000
البته ، میدونید، در بالای لیست
15:21
were Jennyجنی, and my sonفرزند پسر, Zebزب, my parentsپدر و مادر -- I didn't want to hurtصدمه them.
236
903000
4000
جینی، پسرم، طب، و پدر و مادرم بودند-- نمیخواستم که آنها را آزار دهم.
15:25
But then, when I thought about it beyondفراتر that,
237
907000
2000
سپس، هنگامی فراتر از این فکر کردم،
15:27
it was very simpleساده things.
238
909000
2000
چیزهای بسیار ساده‌ای بود.
15:29
I didn't careاهميت دادن about -- I had a radioرادیو showنشان بده,
239
911000
3000
من اهمیت نمیدادم-- یک شو رادیوئی داشتم،
15:32
I have a radioرادیو showنشان بده on publicعمومی radioرادیو, "RiverwalkRiverwalk,"
240
914000
2000
یک شو رادیوئی در رادیو عمومی داشتم،"ریورواک"
15:34
I didn't careاهميت دادن about that. I didn't careاهميت دادن about awardsجوایز or moneyپول or anything.
241
916000
4000
اهمیتی به اون نمیدادم. اهمیتی در مورد جایزه پول یا هر چیز دیگری نمیدادم.
15:38
Nothing. Nothing.
242
920000
2000
هیچ چیز. هیچ چیز.
15:40
On the listفهرست it would be stuffچیز like,
243
922000
3000
در اون لیست چیزهایی بود مثل،
15:43
seeingدیدن the daffodilsعروسک ها bloomشکوفه in the springبهار, the smellبو of new-mownتازه خرد شده hayیونجه,
244
925000
6000
دیدن شکفتن نرگسها در بهار، بوی یه عدل کوچک یونجه تازه،
15:49
catchingگرفتگی a waveموج and bodysurfingbodysurfing, the touchدست زدن به of a baby'sعزیزم handدست,
245
931000
6000
گرفتن یه موج و موج سواری کردن، لمس دستهای یه نوزاد،
15:55
the soundصدا of Docدکتر Watsonواتسون playingبازی کردن the guitarگیتار,
246
937000
3000
شنیدن صدای " داک واتشون" که گیتار میزنه،
15:58
listeningاستماع to oldقدیمی recordsسوابق of Muddyگل آلود Watersواترز and Uncleدایی Daveدیو Maconمکون.
247
940000
4000
شنیدن کارای قدیمی " ماددی واترز" و عمو " دیوید مکون".
16:02
And for me, the soundصدا of a steelفولاد guitarگیتار,
248
944000
3000
و برای من، شنید صدای گیتار فولادی،
16:05
because one of my parents'والدین' neighborsهمسایه ها just gaveداد me one of these things.
249
947000
4000
زیرا یکی ازهمسایگان پدرو مادرم به تازگی یکی از اینا بهم داده بود.
16:09
And I would sitنشستن around with it, and I didn't know how to playبازی it,
250
951000
2000
اینطرف و اونطرف میشستم و نمیدونستم که چطوری با اون بنوازم،
16:11
but I would just playبازی stuffچیز as sadغمگین as I could playبازی.
251
953000
6000
اما فقط غمناک ترین چیزهایی که میتونستم باهاش مینواختم.
16:17
And it was the only instrumentابزار that, of all the onesآنهایی که that I playبازی,
252
959000
2000
این تنها سازی بود که بین همه اونها من مینواختم،
16:19
that would really make that connectionارتباط.
253
961000
4000
که واقعا" این ارتباط را برقرار میکنه.
16:23
This is a songترانه that cameآمد out of that.
254
965000
2000
این آوازیه که از اون بیرون میاد.
16:26
(Musicموسیقی)
255
968000
32000
(موسیقی)
16:58
Well, I hearشنیدن you're havingداشتن troubleمشکل.
256
1000000
3000
بسیار خوب، میشنوم که مشکل دارید.
17:01
Lordخداوند, I hateنفرت to hearشنیدن that newsاخبار.
257
1003000
3000
خدایا، متنفرم که این خبرها را بشنوم.
17:04
If you want to talk about it, you know, I will listen to you throughاز طریق.
258
1006000
6000
اگر میخواهید درباره اش صحبت کنید، من بهتون گوش میدم.
17:10
Wordsواژه ها no longerطولانی تر say it; let me tell you what I always do.
259
1012000
5000
کلمات نمیتونن اینها رو بگن. اجازه بدید بهتون بگم که من همواره چه میکنم.
17:19
I just breakزنگ تفريح off anotherیکی دیگر bottleneckتنگنا and playبازی these steelفولاد guitarگیتار bluesبلوز.
260
1021000
6000
همین الان گردن یه بطری دیگه را شکستم و با این گیتار فولادی - به سبک بلوز - مینوازم.
17:28
People say, "Oh, snapضربه محکم و ناگهانی out of it!"
261
1030000
3000
مردم میگن،" اوه یه ضربه محکم بزن به این"
17:31
Oh yeah, that's easierآسان تر said than doneانجام شده.
262
1033000
3000
اوه آره، گفتن آسون ترِ از انجام دادن.
17:34
While you can hardlyبه سختی moveحرکت, they're runningدر حال اجرا around havingداشتن all kindsانواع of funسرگرم کننده.
263
1036000
4000
درحالی که به سختی میتونی حرکت کنی، اونا به اطراف میدوند و انواع خوشیها را دارند.
17:40
Sometimesگاهی I think it's better just to sinkفرو رفتن way down in your funkyبد بو moodحالت
264
1042000
7000
گاهی فکر میکنم بهتره در حال روحی باحال و پر سر و صدای شما فرو برم
17:48
'tilتا you can riseبالا آمدن up hummingزمزمه کردن these steelفولاد guitarگیتار bluesبلوز.
265
1050000
7000
تا وقتی که شما صدای بلوز این گیتار فلزی رو بالا ببرید.
17:58
Now, you can try to keep it all insideداخل
266
1060000
3000
حالا، شما میتونید همشو در درونتون نگه دارید
18:01
with drinkنوشیدن and drugsمواد مخدر and cigarettesسیگار,
267
1063000
3000
با مشروب و مواد مخدر و سیگار،
18:04
but you know that's not going to get you where you want to get.
268
1066000
5000
اما میدونید که اینا اون جایی که میخواهید شما را نمی بردند.
18:09
But I got some medicineدارو here that just mightممکن shakeلرزش things looseشل.
269
1071000
6000
اما من یه دارویی اینجا دارم که شاید مسائل رو یکم حل کنه.
18:19
Call me in the morningصبح after a doseدوز of these steelفولاد guitarگیتار bluesبلوز.
270
1081000
5000
صبح، بعد از اینکه به اندازه یک دوز از این قطعه موسیقی گیتار فولادی گرفتی، بهم زنگ بزن.
18:24
Openباز کن up now.
271
1086000
2000
حالا حرف بزن و خودتو خالی کن.
19:00
(Applauseتشویق و تمجید)
272
1122000
13000
(تشویق تماشاگران)
19:13
Oh, I think I've got time to tell you about this. My dadپدر was an inventorمخترع.
273
1135000
3000
اوه، گمان کنم من وقت دارم تا دربازه این با شما حرف بزنم. پدرم مخترع بود.
19:16
We movedنقل مکان کرد to Californiaکالیفرنیا when Sputnikاسپوتنیک wentرفتی up, in 1957.
274
1138000
4000
ما هنگامی به کالیفرنیا رفتیم که "اسپاتینگ"(اولین ماهواره روسی) در سال 1957 به بالا پرتاب شده بود.
19:20
And he was workingکار کردن on gyroscopesژیروسکوپ ها;
275
1142000
2000
پدرم روی( ساخت) ژیروسکوپ ها کار میکرد:
19:22
he has a numberعدد of patentsپتنت ها for that kindنوع of thing.
276
1144000
3000
او تعداد زیادی اختراع برای این چیزها ثبت کرده بود
19:25
And we movedنقل مکان کرد acrossدر سراسر the streetخیابان from Michaelمایکل and Johnجان Whitneyویتنی.
277
1147000
3000
و ما به اونطرف خیابان " مایکل و جان ویتنی" نقل مکان کردیم.
19:28
They were about my ageسن.
278
1150000
2000
اونها تقریبا همسن من بودند.
19:30
Johnجان wentرفتی on, and Michaelمایکل did too,
279
1152000
2000
جان رفت و مایکل هم رفت
19:32
to becomeتبدیل شدن به some of the inventorsمخترعان of computerکامپیوتر animationانیمیشن.
280
1154000
3000
تا تبدیل به مخترعین کارتونهای کامپوتری شوند.
19:35
Michael'sمایکل dadپدر was workingکار کردن on something calledبه نام the computerکامپیوتر.
281
1157000
2000
پدر مایکل روی چیزی که بهش کامپیوتر میگفتند کار میکرد.
19:37
This was 1957, I was a little 10-year-oldساله kidبچه;
282
1159000
3000
سال 1957 بود، من یه پسر بچه کوچک ده ساله بودم؛
19:40
I didn't know what that was. But he tookگرفت me down to see one,
283
1162000
3000
نمیدونستم که اون چیه. اما او مرا یکبار برد تا اونا ببینم.
19:43
you know, what they were makingساخت. It was like a libraryکتابخانه,
284
1165000
2000
میدونید که اونا روی چی کار می کردند. مثل یک کتابخانه بود،
19:45
just fullپر شده of vacuumخلاء tubesلوله ها as farدور as you could see,
285
1167000
3000
که پر از لوله‌های خلاء بود تا جایی که میتونستی ببینی،
19:48
just floorsطبقه and floorsطبقه of these things,
286
1170000
2000
طبقه طبقه از این چیزها،
19:50
and one of the engineersمهندسین said,
287
1172000
2000
و یکی از مهندسها گفت،
19:52
some day you're going to be ableتوانایی to put this thing in your pocketجیب.
288
1174000
4000
یه روزی تو قادر خواهی بود که این چیزها را توی جیبت بگذاری.
19:56
I thought, damnلعنت, those are going to be some bigبزرگ pantsشلوار!
289
1178000
3000
من فکر کردم، لعنتی، باید شلوارهای بزرگی باشن!
19:59
(Laughterخنده)
290
1181000
2000
(خنده تماشاگران)
20:01
So that Christmasکریسمس -- maybe I've got time for this --
291
1183000
6000
خب کریسمس --شاید برای این زمان داشته باشم--
20:07
that Christmasکریسمس I got the Misterآقای Wizardجادوگر Fun-o-RamaFun-o-Rama chemistryعلم شیمی setتنظیم.
292
1189000
4000
کریسمس من یک مجموعه شیمی " میستر ویزارد فان- اّ-راما" گرفتم.
20:11
Well, I wanted to be an inventorمخترع just like my dadپدر; so did Michaelمایکل.
293
1193000
3000
خب، میخواستم مثل پدرم مخترع شوم ؛همانطور هم مایکل.
20:14
His great-granddadبزرگ پدر بزرگ had been Eliالی Whitneyویتنی,
294
1196000
2000
پدر بزرگش "الی ویتنی" بود،
20:16
the inventorمخترع of the cottonپنبه ginجین.
295
1198000
2000
مخترع ماشین پنبه بود.
20:18
So we lookedنگاه کرد in that --
296
1200000
2000
خب ما به این نگاه کردیم
20:20
this was a commercialتجاری chemistryعلم شیمی setتنظیم.
297
1202000
2000
این یک مجموعه شیمی تجاری بود.
20:22
It had threeسه chemicalsمواد شیمیایی we were really surprisedغافلگیر شدن to see:
298
1204000
2000
من سه ماده شیمیائی داشتم که واقعا" از دیدنشون متعجب شده بودم:
20:24
sulfurگوگرد, potassiumپتاسیم nitrateنیترات and charcoalزغال چوبی.
299
1206000
3000
سلفور، پتاسیم نیترات و زغال چوب.
20:27
Man, we were only 10, but we knewمی دانست that madeساخته شده gunpowderباروت.
300
1209000
3000
ما فقط ده ساله بودیم ولی میدونستیم که این برای ساخت باروت است.
20:30
We madeساخته شده up a little batchدسته ای and we put it on the drivewayراهرو
301
1212000
3000
ما یه کمی ساختیم و روی قسمت ماشین رو خونه گذاشتیم
20:33
and we threwپرتاب کرد a matchهمخوانی داشتن and phewبله, it flaredفشرده up. Ahآه, it was great.
302
1215000
3000
و کبریت را انداختیم و اووف. منفجر شد. خیلی بزرگ بود.
20:36
Well, obviouslyبدیهی است the nextبعد thing to do was buildساختن a cannonتوپ.
303
1218000
4000
خوب، بدیهیست کار بعدی این بود که یک توپ بسازیم.
20:41
So we wentرفتی over into Michael'sمایکل garageگاراژ --
304
1223000
2000
خب رفتیم توی گاراژه مایکل--
20:43
his dadپدر had all kindsانواع of stuffچیز, and we put a pipeلوله in the viceمعاون there,
305
1225000
3000
پدرش همه جور مواد داشت، و ما یک لوله بعنوان کمکی اونجا گذاشتیم ،
20:46
and screwedپیچ a capکلاه لبه دار on the endپایان of the pipeلوله,
306
1228000
2000
و یک درپوش در انتهای لوله پیچ کردیم،
20:48
drilledحفر شده a holeسوراخ in the back of the pipeلوله, tookگرفت some of our firecrackersحشرات,
307
1230000
3000
و یک سوراخ در پشت لوله ایجاد کردیم، کمی از ترقه ها را برداشتیم،
20:51
pulledکشیده out the fusesفیوزها, tiedگره خورده است them togetherبا یکدیگر, put them in the back there,
308
1233000
4000
فتیله هاشون رو بیرون آوردیم و به همدیگه گره زدیم، بعد فتیله رو اون پشت گذاشتیم،
20:55
and -- down in that holeسوراخ -- and then stuffedپر شده some of our gunpowderباروت
309
1237000
3000
و -- در انتهای سوراخ-- مقداری از باروتمون رو در قسمت ته لوله پر کردیم
20:58
down that pipeلوله and put threeسه ballتوپ bearingsیاتاقان on the topبالا, in the garageگاراژ.
310
1240000
5000
و سه تا بلبرینگ را در بالای اون گذاشتیم، داخل گاراژ.
21:03
(Laughterخنده)
311
1245000
1000
( خنده تماشاگران)
21:04
We weren'tنبودند stupidاحمق: we put up a sheetورق of plywoodتخته سه لا about fiveپنج feetپا in frontجلوی of it.
312
1246000
4000
ما احمق نبودیم: یک ورقه تخته سه لایی که حدود پنج فیت بود جلوی اون گذاشتیم.
21:09
We stoodایستاد back, we litروشن است that thing,
313
1251000
2000
عقب ایستادیم، و اون را آتش زدیم،
21:11
and they flewپرواز کرد out of there -- they wentرفتی throughاز طریق that plywoodتخته سه لا like it was paperکاغذ.
314
1253000
4000
و بلبرینگ ها از آنجا پرواز کردند--آنها به تخته سه لایی فرو رفتند که مثل یک کاغذ بود.
21:15
Throughاز طریق the garageگاراژ.
315
1257000
2000
از داخل گاراژ.
21:17
Two of them landedفرود آمد in the sideسمت doorدرب of his newجدید Citroenسیتروئن.
316
1259000
3000
دوتا از آنها جلوی در کناری ماشین سیتروئن جدیدشون فرود آمدند.
21:21
(Laughterخنده)
317
1263000
3000
( خنده تماشاگران)
21:24
We toreپاره کردند everything down and buriedدفن شده it in his backyardحیاط خلوت.
318
1266000
4000
ما همه چیز را پاره کردیم . در حیاط پشتی خاک کردیم.
21:28
That was Pacificصلح جو PalisadesPalisades; it probablyشاید is still there, back there.
319
1270000
4000
اون در " پاسفیک پالیساداس" بود؛ شاید هنوز اونجا باشند، عقب آنجا.
21:32
Well, my brotherبرادر heardشنیدم that we had madeساخته شده gunpowderباروت.
320
1274000
3000
خوب، برادرم شنید که ما باروت ساختیم.
21:35
He and his buddiesدوستانی, they were olderمسن تر, and they were prettyبسیار mean.
321
1277000
3000
او و رفیقش، آنها بزرگتر بودند،که نسبتا" بدجنس بودند.
21:38
They said they were going to beatضرب و شتم us up
322
1280000
2000
آنها گفتند اگر برای آنها مقداری باروت درست نکنیم
21:40
if we didn't make some gunpowderباروت for them.
323
1282000
2000
ما را کتک میزنند.
21:42
We said, well, what are you going to do with it?
324
1284000
2000
ما گفتیم، خوب، می خواهید با اون چه بکنید؟
21:44
They said, we're going to meltذوب شدن it down and make rocketموشک fuelسوخت.
325
1286000
4000
گفتند، می خواهیم ذوبش کنیم و سوخت راکت درست کنیم.
21:48
(Laughterخنده)
326
1290000
2000
( خنده تماشاگران)
21:50
Sure. We'llخوب make you a bigبزرگ batchدسته ای.
327
1292000
3000
حتما، ما براتون یک بسته بزرگ درست می کنیم.
21:53
(Laughterخنده)
328
1295000
3000
( خنده تماشاگران)
21:56
So we madeساخته شده them a bigبزرگ batchدسته ای, and it was in my --
329
1298000
2000
بنابراین ما براشون یک بسته بزرگ درست کردیم، و اون در--
21:58
now, we'dما می خواهیم just movedنقل مکان کرد here. We'dما می خواهیم just movedنقل مکان کرد to Californiaکالیفرنیا.
330
1300000
2000
ما به تازگی به اونجا رفته بودیم. ما به تازگی به کالیفرنیا نقل مکان کرده بودیم.
22:00
Momمامان had redoneبازسازی شده the kitchenآشپزخانه; Momمامان was goneرفته that day. We had a pieپای tinقلع.
331
1302000
4000
مادرم آشپز خانه را دوباره ساخته بود؛ در اون روز مادرم رفته بود. ما یک سینی گرد داشتیم.
22:04
It becameتبدیل شد Chrisکریس Berquist'sBerquist's jobکار to do the meltingذوب شدن down.
332
1306000
4000
و این کار " کریس برکویست" بود که این را ذوب کنه.
22:08
Michaelمایکل and I were standingایستاده way at the sideسمت of the kitchenآشپزخانه.
333
1310000
3000
مایکل و من عقب ایستادیم در کنار آشپزخانه.
22:11
He said, "Yeah, hey, it's meltingذوب شدن. Yeah, the sulfur'sگوگرد meltingذوب شدن.
334
1313000
3000
او گفت،" بله این داره ذوب میشه. بله سلفور داره ذوب میشه.
22:14
No problemمسئله. Yeah, you know."
335
1316000
2000
مشکلی نیست. بله می دونید."
22:16
It just flaredفشرده up, and he turnedتبدیل شد around, and he lookedنگاه کرد like this.
336
1318000
3000
اون منفجر شد و او برگشت، و مثل این بود.
22:19
No hairمو, no eyelashesمژه, no nothing.
337
1321000
4000
نه مو، نه ابرو، هیچ چیز.
22:23
There were bigبزرگ weltswelts all over my mom'sمامان kitchenآشپزخانه cabinetکابینه;
338
1325000
3000
روی تمامی کابینتهای آشپز خانه پر از تاول بود؛
22:26
the airهوا was the just fullپر شده of blackسیاه smokeدود.
339
1328000
2000
هوای پر از دود سیاه بود.
22:28
She cameآمد home, she tookگرفت that chemistryعلم شیمی setتنظیم away, and we never saw it again.
340
1330000
6000
او آمد خانه، و تمامی مجموعه شیمی را انداخت دور، و ما هرگز دوباره اونا ندیدیم.
22:34
But we thought of it oftenغالبا, because everyهرکدام time she'dاو می خواهد cookپختن tunaماهی تن surpriseتعجب
341
1336000
3000
اما اغلب راجع به اون فکر میکردیم، زیرا هر وقت که اون ماهی تون درست میکرد
22:37
it madeساخته شده -- tastedطعم دار faintlyضعیف of gunpowderباروت.
342
1339000
3000
اون -- تقریبا مزه باروت میداد.
22:41
So I like to inventاختراع کردن things too,
343
1343000
2000
خب منم دوست دارم چیزهایی اختراع کنم،
22:43
and I think I'll closeبستن out my setتنظیم with something I inventedاختراع شده است a good while back.
344
1345000
5000
فکر می کنم سخنرانی ام رو با چیزی که خیلی وقت ها پیش اختراع کردم تموم کنم.
22:48
When drumدرام machinesماشین آلات were newجدید, I got to thinkingفكر كردن,
345
1350000
2000
وفتی ماشین درام جدید بود، من فکر کردم،
22:50
why couldn'tنمی توانستم you take the oldestقدیمی ترین formفرم of musicموسیقی, the hamboneهامبون rhythmsریتم ها,
346
1352000
4000
چرا قدیمی ترین شکل موسیقی؛ " ریتم همبُن hambone"( نوعی موسیقی ریتمیک)،
22:54
and combineترکیب کردن it with the newestجدیدترین technologyتکنولوژی?
347
1356000
2000
را با جدید ترین فن آوری ترکیب نکنم؟
22:56
I call this Thunderwearتندرین.
348
1358000
2000
من به این " تندر ور - رعدپوش " میگم.
23:00
At that time, drumدرام triggersباعث می شود were newجدید.
349
1362000
2000
در اون زمان، ماشه های درام جدید بود.
23:06
And so I put them all togetherبا یکدیگر and sewedدوخته شده 12 of them in this suitکت و شلوار.
350
1368000
5000
خب من همه را روی هم گذاشتم و 12 تا از آنها را در این لباس دوختم .
23:16
I showedنشان داد you some of the hamboneهامبون rhythmsریتم ها yesterdayدیروز;
351
1378000
2000
دیروز چند تا از " ریتم هم بُن hambone" را به شما نشان دادم؛
23:18
I'm going to be doing some of the sameیکسان onesآنهایی که.
352
1380000
2000
قصد دارم که مشابه یکی از اونا را انجام دهم.
23:20
I have a triggerماشه here, triggerماشه here, here, here. Right there.
353
1382000
7000
من یک ماشه اینجا دارم، یکی اینجا، یکی دیگه اینجا، درست اینجا.
23:32
It's going to really hurtصدمه if I don't take that off. Okay.
354
1394000
4000
اینها واقعا" دردآورند اگر لباس رو بیرون نیارم. خوب.
23:36
Now, the drumدرام triggersباعث می شود go out my tailدم here, into the drumدرام machineدستگاه,
355
1398000
7000
حالا که لباس ماشه های درام رو از سر باز کردم، بریم سراغ ماشین درام،
23:43
and they can make variousمختلف soundsبرای تلفن های موبایل, like drumsدرامز.
356
1405000
3000
و آنها میتونن صداهای مختلف تولید کنند، مثل دِرام.
23:47
So let me put them all togetherبا یکدیگر. And alsoهمچنین, I can changeتغییر دادن the soundsبرای تلفن های موبایل
357
1409000
3000
خب اجازه دهید که همه را به هم داشته باشیم. وهمچنین میتونم صداها را تغییر دهم
23:50
by steppingقدم زدن on this pedalپدال right here, and --
358
1412000
3000
با پا گذاشتن روی پدال در اینجا، و --
23:55
let me just closeبستن out here by doing you a little
359
1417000
3000
اجازه دهید با کمی نواختن بحث رو به پایان برسونم
23:58
hamboneهامبون soloانفرادی or something like this.
360
1420000
2000
تکنوازی همبُن یا یه چیزایی مثل این.
25:01
Thank you, folksمردمی.
361
1483000
2000
متشکرم ،دوستان.
25:03
(Applauseتشویق و تمجید)
362
1485000
9000
(تشویق تماشاگران)
Translated by soheila Jafari
Reviewed by Bidel Akbari

▲Back to top

ABOUT THE SPEAKER
David Holt - Folk musician
Four-time Grammy Award-winning folk musician David Holt is a born troubadour. Behind his energizing musicianship (often featuring unusual instruments like "the paper bag") is a deep love of hidden Appalachian wisdom and storytelling that shines on every stage he takes.

Why you should listen

As a youngster, David Holt knew he wanted to master the banjo. His quest to that end brought him into the tucked-away communities of the remote Appalachian Mountains, where traditional folk music is still ingrained in the way of life. In his years there, he met some too-enchanting-to-be-true characters and a few local living legends (Wade Mainer, Dellie Norton) -- complete with anecdotes from older and harder times. He also picked up some unusual musical skills beyond the banjo: he's now a virtuoso of the mouth bow, the bottleneck slide guitar and the paper bag.

Holt has won four Grammys and has starred in several radio and television programs, such as Folkways, which visits regional craftsmen and musicians. (He also performed in the 2000 film, O Brother, Where Art Thou?.) He currently tours the country doing solo performances, and accompanied by his band The Lightning Bolts.

More profile about the speaker
David Holt | Speaker | TED.com

Data provided by TED.

This site was created in May 2015 and the last update was on January 12, 2020. It will no longer be updated.

We are currently creating a new site called "eng.lish.video" and would be grateful if you could access it.

If you have any questions or suggestions, please feel free to write comments in your language on the contact form.

Privacy Policy

Developer's Blog

Buy Me A Coffee