TEDxParis 2010
Sarah Kaminsky: My father the forger
سارا کامینسکی: پدرِ جاعل ِمن
Filmed:
Readability: 3.7
660,630 views
سارا کامینسکی، داستان استثنائی پدرش آدولفو و فعالیت‌های او طی جنگ جهانی دوم را تعریف می‌کند--که با استعداد فردی و ذاتی خود، با جعل اسناد زندگی آدم‌ها را نجات می‌داد.
Sarah Kaminsky - Actor and writer
Sarah Kaminsky writes about her father, Adolfo Kaminsky, a forger with a mission. Full bio
Sarah Kaminsky writes about her father, Adolfo Kaminsky, a forger with a mission. Full bio
Double-click the English transcript below to play the video.
00:16
I am the daughter of a forger,
0
1000
2916
من دختر یک جاعل هستم،
00:19
not just any forger ...
1
3916
1945
نه یک جاعل عادی...
00:21
When you hear the word "forger," you often understand "mercenary."
2
5861
2917
آدم وقتی کلمه «جاعل» را می شنود، خود به خود یاد «مزدور» می افتد.
00:24
You understand "forged currency," "forged pictures."
3
8778
3522
یاد «جعل پول» و «جعل تابلو» می افتد.
00:28
My father is no such man.
4
12300
2312
پدر من چنین آدمی نیست.
00:30
For 30 years of his life,
5
14612
1188
او سی سال از عمرش را
00:31
he made false papers --
6
15800
2702
صرف جعل مدرک کرد--
00:34
never for himself, always for other people,
7
18502
1945
نه برای خودش، بلکه فقط برای دیگران،
00:36
and to come to the aid of the persecuted and the oppressed.
8
20447
3889
تا به کسانی کمک کند که مورد آزار و اذیت و سرکوب قرار گرفته بودند.
00:40
Let me introduce him.
9
24336
2164
بگذارید معرفیش کنم.
00:42
Here is my father at age 19.
10
26500
3000
این پدرم در ١٩سالگی است.
00:45
It all began for him during World War II,
11
29500
4000
همه چیز برای او زمان جنگ جهانی دوم آغاز شد،
00:49
when at age 17 he found himself thrust
12
33500
2000
وقتی که در ١٧ سالگی
00:51
into a forged documents workshop.
13
35500
1700
پایش به یک کارگاه جعل اسناد باز شد.
00:53
He quickly became the false papers expert of the Resistance.
14
37200
4500
و خیلی زود به کارشناس جعل اسناد مقاومت تبدیل شد.
00:57
And it's not a banal story --
15
41700
1800
این یک قصه معمولی نیست
00:59
after the liberation he continued
16
43500
3000
بعد از آزادی (از آلمان نازی) او همچنان به کارش ادامه داد
01:02
to make false papers until the '70s.
17
46500
3100
و تا دهه ١۹٧۰ سند جعل کرد.
01:05
When I was a child
18
49600
1650
وقتی کوچک بودم
01:07
I knew nothing about this, of course.
19
51250
2148
البته که چیزی از این موضوع نمی دانستم.
01:09
This is me in the middle making faces.
20
53398
2502
آن که در وسط نشسته و شکلک در می آورد منم.
01:11
I grew up in the Paris suburbs
21
55900
2332
من در حومه پاریس بزرگ شدم
01:14
and I was the youngest of three children.
22
58232
3889
و از بین سه فرزند، کوچکترین بودم.
01:18
I had a "normal" dad like everybody else,
23
62121
2890
من مثل بقیه آدم ها یک بابای «معمولی» داشتم،
01:20
apart from the fact that he was 30 years older than ...
24
65011
1945
با این تفاوت که او سی سال بزرگتر بود از ...
01:22
well, he was basically old enough to be my grandfather.
25
66956
3889
خب، سنش آنقدر بود که جای پدربزرگم باشد.
01:26
Anyway, he was a photographer and a street educator,
26
70845
2955
او عکاس و مددکار محله ای بود،
01:29
and he always taught us to obey the law very strictly.
27
73800
3600
و همیشه به ما می گفت که همیشه مطیع قانون باشیم.
01:33
And, of course, he never talked about his past life
28
77400
2300
و البته، هیچوقت درباره گذشته‌اش چیزی نمی‌گفت
01:35
when he was a forger.
29
79700
2200
درباره زمانی که جاعل بود.
01:37
There was, however, an incident I'm going to tell you about,
30
81900
2559
اما یک بار اتفاقی افتاد که برایتان تعریف می کنم،
01:40
that perhaps could have led me suspect something.
31
84459
2917
آن اتفاق می توانست من را به شک بیاندازد.
01:43
I was in high school and got a bad grade,
32
87376
2917
دبیرستانی بودم و یک بار نمره بدی گرفتم،
01:46
a rare event for me,
33
90293
1945
برای من خیلی اتفاق بعیدی بود،
01:48
so I decided to hide it from my parents.
34
92238
2945
تصمیم گرفتم مسئله را از والدینم پنهان کنم.
01:51
In order to do that, I set out to forge their signature.
35
95183
3889
برای همین، تصمیم گرفتم امضایشان را تقلید کنم.
01:54
I started working on my mother's signature,
36
99072
3128
اول با تمرین امضای مادرم شروع کردم،
01:58
because my father's is absolutely impossible to forge.
37
102200
2707
چون جعل امضای پدرم واقعا غیرممکن بود.
02:00
So, I got working. I took some sheets of paper
38
104907
2917
شروع به کار شدم. چند تکه کاغذ برداشتم
02:03
and started practicing, practicing, practicing,
39
107824
2917
و شروع کردم به تمرین، تمرین، تمرین،
02:06
until I reached what I thought was a steady hand,
40
110742
1944
تا وقتی که فکر کردم دستم راه افتاده،
02:08
and went into action.
41
112686
1944
بعد وارد عمل شدم.
02:10
Later, while checking my school bag,
42
114631
2369
مدتی بعد، مادرم وقتی کیف مدرسه‌ام را نگاه می‌کرد،
02:12
my mother got hold of my school assignment and immediately saw that the signature was forged.
43
117000
3492
تکالیف مدرسه‌ام را دید و همان موقع چشمش به امضای تقلبی افتاد.
02:16
She yelled at me like she never had before.
44
120492
1945
طوری سرم فریاد کشید که تا آن موقع نکشیده بود.
02:18
I went to hide in my bedroom, under the blankets,
45
122437
2917
رفتم به اتاقم و زیر لحاف قایم شدم،
02:21
and then I waited for my father to come back from work
46
125354
2945
و آنقدر آنجا ماندم تا پدرم از کار برگشت
02:24
with, one could say, much apprehension.
47
128299
1890
با دلهره فراوان.
02:26
I heard him come in.
48
130189
1972
شنیدم که وارد خانه شد.
02:28
I remained under the blankets. He entered my room,
49
132161
3917
همان زیر پتو ماندم. وارد اتاقم شد،
02:31
sat on the corner of the bed,
50
136078
1945
لبه تخت نشست،
02:33
and he was silent, so I pulled the blanket from my head,
51
138023
2890
سکوت کرده بود، لحاف را از روی سرم کنار زدم،
02:36
and when he saw me he started laughing.
52
140913
2917
وقتی من را دید از خنده منفجر شد.
02:39
He was laughing so hard, he could not stop and he was holding my assignment in his hand.
53
143830
2917
طوری می خندید که نمی توانست جلوی خودش را بگیرد و برگه تکلیف من هم در دستش بود.
02:42
Then he said, "But really, Sarah, you could have worked harder! Can't you see it's really too small?"
54
146747
4353
گفت: «اما واقعا سارا، می توانستی بیشتر تلاش کنی! نمی بینی این زیادی کوچک شده؟»
02:47
Indeed, it's rather small.
55
151100
5900
و واقعا هم کوچک بود.
02:52
I was born in Algeria.
56
157000
2000
من در الجزایر متولد شدم.
02:54
There I would hear people say my father was a "moudjahid"
57
159000
3305
آنجا می شنیدم که مردم می گفتند پدرم «مجاهد» است.
02:58
and that means "fighter."
58
162305
1195
مجاهد یعنی «رزمنده».
02:59
Later on, in France, I loved eavesdropping on grownups' conversations,
59
163500
4584
بعدا، در فرانسه، یواشکی به حرف‌های بزرگترها گوش می‌کردم،
03:03
and I would hear all sorts of stories about my father's previous life,
60
168084
2917
و کلی داستان درباره زندگی سابق پدرم می شنیدم،
03:06
especially that he had "done" World War II,
61
171001
2918
بویژه داستان‌هایی در این باره که او هم جنگ دوم جهانی را پشت سرگذاشته،
03:09
that he had "done" the Algerian war.
62
173919
1944
و هم جنگ الجزایر را.
03:11
And in my head I would be thinking that "doing" a war meant being a soldier.
63
175863
2918
و در ذهن من پشت سر گذاشتن جنگ برابر بود با سرباز بودن.
03:14
But knowing my father, and how he kept saying that he was a pacifist and non-violent,
64
178781
3917
اما با شناختی که از پدرم داشتم، و این که همیشه می گفت چقدر مخالف خشونت است،
03:18
I found it very hard to picture him with a helmet and gun.
65
182698
3302
تصور او با کلاه‌خود و تفنگ خیلی مشکل بود.
03:21
And indeed, I was very far from the mark.
66
186000
2000
البته تصورات من هم متفاوت از این بود.
03:23
One day, while my father was working on a file
67
188000
3200
یک روز که پدرم داشت روی پرونده‌ای کار می‌کرد
03:27
for us to obtain French nationality,
68
191200
3166
که درباره احراز ملیت فرانسوی برای ما بود،
03:30
I happened to see some documents
69
194366
1945
اتفاقی چند تا سند را دیدم
03:32
that caught my attention.
70
196311
2417
که توجهم را جلب کرد.
03:34
These are real!
71
198728
1672
این‌ها واقعی اند!
03:36
These are mine, I was born an Argentinean.
72
200400
2718
این‌ها مال من اند، من به عنوان شهروند الجزایر متولد شدم.
03:39
But the document I happened to see
73
203118
1782
اما سندی که اتقاقی دیدم
03:40
that would help us build a case for the authorities
74
204900
2107
و به ما در ساختن پرونده برای ارائه به مقامات کمک کرد
03:42
was a document from the army
75
207007
2693
سندی ارتشی بود
03:45
that thanked my father for his work
76
209700
3169
که از جانب سرویس های امنیتی از خدمات پدرم قدردانی می‌کرد.
03:48
on behalf of the secret services.
77
212869
1919
که از جانب سرویس های امنیتی از خدمات پدرم قدردانی می‌کرد.
03:50
And then, suddenly, I went "wow!"
78
214788
2917
اینجا بود که ناگهان حیرت من را فراگرفت.
03:53
My father, a secret agent?
79
217705
1695
پدر من، مامور امنیتی؟
03:55
It was very James Bond.
80
219400
2166
خیلی جیمز باندی بود.
03:57
I wanted to ask him questions, which he didn't answer.
81
221566
4889
می خواستم ازش سوال کنم، که البته جوابی نمی‌داد.
04:02
And later, I told myself that
82
226455
2945
بعدا به خودم گفتم
04:05
one day I would have to question him.
83
229400
2600
یک روزی حتما ازش خواهم پرسید.
04:07
And then I became a mother and had a son,
84
232000
2151
بعدا مادر و صاحب یک پسر شدم،
04:10
and finally decided it was time -- that he absolutely had to talk to us.
85
234151
3149
و فکر کردم که دیگر وقتش است- او دیگر باید حرف بزند.
04:13
I had become a mother
86
237300
2000
مادر شده بودم
04:15
and he was celebrating his 77th birthday,
87
239300
2000
و پدرم تولد ۷۷ سالگی اش را جشن می گرفت
04:17
and suddenly I was very, very afraid.
88
241300
2300
ناگهان به شدت نگران شدم.
04:19
I feared he'd go
89
243600
2248
ترسیدم که از فوت کند
04:21
and take his silences with him,
90
245848
1945
و سکوتش را هم با خود ببرد،
04:23
and take his secrets with him.
91
247793
1944
همینطور اسرارش را.
04:25
I managed to convince him that it was important for us,
92
249737
2363
سعی کردم متقاعدش کنم که برای ما مهم است،
04:28
but possibly also for other people
93
252100
1527
و احتمالا برای مردم دیگر هم
04:29
that he shared his story.
94
253627
1945
که او داستانش را بازگو کند.
04:31
He decided to tell it to me
95
255572
1944
تصمیم گرفت بگوید
04:33
and I made a book,
96
257516
1284
و من کتابی نوشتم،
04:34
from which I'm going to read you some excerpts later.
97
258800
2606
که می‌خواهم بعدا بخشی از آن را برایتان بخوانم.
04:37
So, his story. My father was born in Argentina.
98
261406
2917
و اما داستانش. پدر من در الجزایر متولد شد.
04:40
His parents were of Russian descent.
99
264323
1945
والدینش اصالتا روس بودند.
04:42
The whole family came to settle in France in the '30s.
100
266268
3917
کل خانواده در دهه ۱۹۳۰ به فرانسه آمدند.
04:46
His parents were Jewish, Russian and above all, very poor.
101
270186
4814
والدین پدرم یهودی، روس، و مهمتر از همه بسیار فقیر بودند.
04:50
So at the age of 14 my father had to work.
102
275000
3000
پدرم در ۱۴ سالگی مجبور شد کار کند.
04:53
And with his only diploma,
103
278000
1200
و با تنها مدرک تحصیلی که داشت،
04:55
his primary education certificate,
104
279200
1300
یعنی دیپلم تحصیلات ابتدایی،
04:56
he found himself working at a dyer - dry cleaner.
105
280500
2500
مشغول به کار در یک مغازه خشک‌شویی شد.
04:58
That's where he discovered something totally magical,
106
283000
3200
آنجا بود که یک چیز یکسره جادویی را کشف کرد،
05:02
and when he talks about it, it's fascinating --
107
286200
1800
و وقتی درباره‌اش حرف می‌زند، فوق‌العاده است--
05:03
it's the magic of dyeing chemistry.
108
288000
2800
این جادو، جادوی شیمی رنگرزی است.
05:06
During that time the war was happening
109
290800
1800
آن موقع زمان جنگ بود
05:08
and his mother was killed when he was 15.
110
292600
2867
و وقتی پدرم ۱۵ سال داشت مادرش کشته شد.
05:11
This coincided with the time when
111
295468
2532
این همزمان شد با وقتی که
05:13
he threw himself body and soul into chemistry
112
298000
2000
او روح و جسمش را وقف شیمی کرد
05:15
because it was the only consolation for his sadness.
113
300000
2700
چون فقط شیمی بود که او را از غصه‌هایش جدا می‌کرد.
05:18
All day he would ask many questions to his boss
114
302700
3463
تمام روز رئیسش را سوال باران می کرد
05:22
to learn, to accumulate more and more knowledge,
115
306164
2836
تا یاد بگیرد، و هرچه بیشتر بر دانسته هایش بیفزاید،
05:24
and at night, when no one was looking,
116
309000
1500
و شب ها، دور از چشم بقیه،
05:26
he'd put his experience to practice.
117
310500
2200
تجربه‌هایش را آزمایش می‌کرد.
05:28
He was mostly interested in ink bleaching.
118
312700
5100
او بویژه به پاک کردن جوهر علاقمند بود.
05:33
All this to tell you
119
317800
2200
همه این‌ها را می گویم که بگویم
05:35
that if my father became a forger, actually,
120
320000
2500
اگر پدرم جاعل از آب درآمد، در واقع،
05:38
it was almost by accident.
121
322500
2000
بیشترش بر حسب اتقاق بود.
05:40
His family was Jewish, so they were hounded.
122
324500
2500
خانواده‌اش یهودی و نتیجتا منفور و تحت تعقیب بودند.
05:42
Finally they were all arrested and taken to the Drancy camp
123
327000
3000
آخرسر هم همگی بازداشت و روانه اردوگاه درانسی شدند
05:45
and they managed to get out at the last minute thanks to their Argentinean papers.
124
330000
3200
و توانستند در لحظه آخر با کمک مدارک آرژانتینی‌شان از آنجا خارج شوند.
05:49
Well, they were out,
125
333200
1135
آزاد شده بودند،
05:50
but they were always in danger. The big "Jew" stamp was still on their papers.
126
334336
2916
اما همیشه در معرض خطر بودند. مهر بزرگ «یهودی»همچنان روی مدارکشان خودنمایی می‌کرد.
05:53
It was my grandfather who decided they needed false documents.
127
337253
3247
این که همگی مدارک جعلی بگیرند تصمیم پدربزرگم بود.
05:56
My father had been instilled with such respect for the law
128
340500
3500
پدرم آنقدر مطیع قانون بود
05:59
that although he was being persecuted,
129
344000
2000
که هرچند بازجویی شده بود،
06:01
he'd never thought of false papers.
130
346000
2000
هرگز به فکر مدارک قلابی نیافتاده بود.
06:03
But it was he who went to meet a man from the Resistance.
131
348000
3000
اما این پدرم بود که مامور شد با یک عضو گروه مقاومت ملاقات کند.
06:06
In those times documents had hard covers,
132
351000
2500
آن موقع، مدارک جلدهای سفت داشتند،
06:09
they were filled in by hand,
133
353500
1500
و با دست خط تکمیل می شدند،
06:10
and they stated your job.
134
355000
3000
و شغل افراد هم رویشان ذکر می‌شد.
06:13
In order to survive, he needed
135
358000
2200
برای بقا، پدرم لازم بود
06:16
to be working. He asked the man
136
360200
2000
که شاغل باشد. او به مامور گفت
06:18
to write "dyer."
137
362200
1800
که شغل او را بنویسد: «رنگرز»
06:19
Suddenly the man looked very, very interested.
138
364000
3000
ناگهان، مامور مقاومت با علاقمندی فراوان پرسید:
06:22
As a "dyer," do you know how to bleach ink marks?
139
367000
3200
اگر رنگرز هستی، می دانی چطور می شود لکه جوهر را پاک کرد؟
06:26
Of course he knew.
140
370200
2300
البته که می‌دانست.
06:28
And suddenly the man started explaining that
141
372500
1800
و ناگهان مرد شروع کرد به تعریف این که
06:30
actually the whole Resistance had a huge problem:
142
374300
2700
گروه مقاومت با چه مشکل بزرگی دست و پنجه نرم می‌کند:
06:32
even the top experts
143
377000
2600
حتی کارشناسان ممتاز
06:35
could not manage to bleach an ink, called "indelible,"
144
379600
3600
از پاک کردن لکه جوهرهای «ماندگار» عاجز مانده بودند،
06:39
the "Waterman" blue ink.
145
383200
2200
مارک این جوهر آبی رنگ «واترمن» بود.
06:41
And my father immediately replied that he knew exactly
146
385400
3900
پدرم بلاقاصله جواب داده بود که دقیقا می داند
06:45
how to bleach it.
147
389300
1200
که چطور می شود پاکش کرد.
06:46
Now, of course, the man was very impressed with this young man of 17
148
390500
3200
حالا دیگر، مامور مقاومت به شدت تحت تاثیر این جوان ۱۷ ساله قرار گرفته بود
06:49
who could immediately give him the formula, so he recruited him.
149
393700
3800
که درجا فرمول پاک‌‌کردن جوهر را داده بود، و استخدامش کرد.
06:53
And actually, without knowing it, my father had invented something
150
397500
3000
و در واقع، پدرم بدون آن که بداند، چیزی اختراع کرده بود
06:56
we can find in every schoolchild's pencil case:
151
400500
2650
که امروز در جامدادی هر بچه مدرسه‌ای پیدا می شود:
06:59
the so-called "correction pen."
152
403150
2850
همان «قلم غلط گیر» خودمان.
07:02
(Applause)
153
406500
5000
(تشویق)
07:07
But it was only the beginning.
154
412000
1400
اما این فقط اولش بود.
07:09
That's my father.
155
413400
1600
این پدرم است.
07:10
As soon as he got to the lab,
156
415000
1500
به محض این‌که وارد آزمایشگاه شد،
07:12
even though he was the youngest,
157
416500
1400
با آن‌که از همه جوانتر بود،
07:13
he immediately saw that there was a problem with the making of forged documents.
158
417900
2900
فورا متوجه شد که در کار تهیه اسناد جعلی مشکلی وجود دارد.
07:16
All the movements stopped at falsifying.
159
420800
2900
کار جعل اسناد متوقف شد.
07:19
But demand was ever-growing
160
423700
2600
اما تقاضا زیاد بود.
07:22
and it was difficult to tamper with existing documents.
161
426300
2600
و اسناد موجود ناکافی بود.
07:24
He told himself it was necessary to make them from scratch.
162
428900
1500
او با خودش فکر کرد که باید همه چیز را از نو بسازد.
07:26
He started a press. He started photoengraving.
163
430400
2800
شروع کرد به ساختن پرس، دستکاری عکس
07:29
He started making rubber stamps.
164
433200
1600
و ساختن مهرهای لاستیکی.
07:30
He started inventing all kind of things --
165
434800
1800
شروع کرد به اختراع همه چیز--
07:32
with some materials he invented a centrifuge using a bicycle wheel.
166
436600
3400
او با استفاده از چرخ دوچرخه و مواد دیگر یک دستگاه سانتریفیوژ ساخت.
07:35
Anyway, he had to do all this
167
440000
2000
خلاصه، همه این کارها را کرد
07:37
because he was completely obsessed with output.
168
442000
2800
چون کاملا شیفته نتیجه کار بود.
07:40
He had made a simple calculation:
169
444800
2200
یک حساب و کتاب جدید پدید آورده بود:
07:42
In one hour he could make 30 forged documents.
170
447000
3100
در یک ساعت ۳۰ مدرک جعلی درست می کرد.
07:46
If he slept one hour, 30 people would die.
171
450100
4400
اگر یک ساعت می خوابید، ۳۰ نفر می مردند.
07:50
This sense of
172
454500
3000
این حس مسئولیت
07:53
responsibility for other people's lives when he was just 17 --
173
457500
3200
نسبت به زندگی دیگران، آن هم در ۱۷ سالگی--
07:56
and also his guilt for being a survivor,
174
460700
3000
و عذاب وجدان ناشی از بقا و رهایی از کمپ،
07:59
since he had escaped the camp when his friends had not --
175
463700
3600
در حالی که دوستانش هنوز آنجا بودند--
08:03
stayed with him all his life.
176
467300
2252
تمام عمر با او ماند.
08:05
And this is maybe what explains why, for 30 years,
177
469553
2917
و شاید به همین دلیل بود که برای ۳۰ سال،
08:08
he continued to make false papers
178
472471
2629
همچنان به جعل سند ادامه داد
08:11
at the expense of all kinds of sacrifices.
179
475100
2300
به قیمت به جان خریدن تمامی مخاطرات.
08:13
I'd like to talk about those sacrifices,
180
477400
900
می خواهم از این ایثارگری ها و فداکاری ها بگویم،
08:14
because there were many.
181
478300
1900
چون خیلی زیادند.
08:16
There were obviously financial sacrifices
182
480200
2500
قطعا ازخودگذشتگی مالی بخشی از آن بود
08:18
because he always refused to be paid.
183
482700
1800
چون هیچوقت به او دستمزد نمی دادند.
08:20
To him, being paid would have meant being a mercenary.
184
484500
2700
برای او، گرفتن دستمزد برابر بود با مزدوری.
08:23
If he had accepted payment,
185
487200
1600
اگر قبول می‌کرد که پول بگیرد،
08:24
he wouldn't be able to say "yes" or "no"
186
488800
1800
دیگر نمی توانست «بله» و «نه» بگوید
08:26
depending on what he deemed a just or unjust cause.
187
490600
2400
بر اساس قضاوت خودش از عادلانه یا غیرعادلانه بودن چیزی.
08:28
So he was a photographer by day,
188
493000
1900
پس او برای ۳۰ سال روزها عکاس بود،
08:30
and a forger by night for 30 years.
189
494900
1600
و شب ها جاعل.
08:32
He was broke all of the time.
190
496500
2000
همیشه ورشکسته مالی بود.
08:34
Then there were the emotional sacrifices:
191
498500
3000
فداکاری‌های احساسی هم بود:
08:37
How can one live with a woman while having so many secrets?
192
501500
3000
چطور می شود آدم با یک زن زندگی کند و همزمان این همه راز داشته باشد؟
08:40
How can one explain what one does at night in the lab, every single night?
193
504500
4200
چطور می شود آدم هر شب درباره این که دارد در آزمایشگاه چکار می کند توضیح بدهد؟
08:44
Of course, there was another kind of sacrifice
194
508700
3300
البته، فداکاری های دیگری هم بود
08:47
involving his family that I understood much later.
195
512000
3400
از جمله فداکاری‌های خانوادگی که من بعدا بهشان پی بردم.
08:51
One day my father introduced me to my sister.
196
515400
3100
یک روز پدرم من را به خواهرم معرفی کرد.
08:54
He also explained to me that I had a brother, too,
197
518500
4000
بعد توضیح داد که یک برادر هم دارم.
08:58
and the first time I saw them I must have been three or four,
198
522500
6000
اولین باری که آنها را دیدم سه یا چهار ساله بودم،
09:04
and they were 30 years older than me.
199
528500
1800
و آنها ۳۰ سال از من بزرگتر بودند.
09:06
They are both in their sixties now.
200
530300
5500
حالا هر دو شصت و اندی ساله‌اند.
09:11
In order to write the book,
201
535800
2700
برای نوشتن کتابم،
09:14
I asked my sister questions. I wanted to know who my father was,
202
538500
3500
با خواهرم مصاحبه کردم. می‌خواستم بدانم پدرم کیست،
09:17
who was the father she had known.
203
542000
1500
پدری که او می‌شناخت کی بود.
09:19
She explained that the father that she'd had
204
543500
4100
او گفت پدری که او می‌شناخت
09:23
would tell them he'd come and pick them up on Sunday to go for a walk.
205
547600
4200
قول می‌داد که یکشنبه آنها را برای قدم زدن بیرون ببرد.
09:27
They would get all dressed up and wait for him,
206
551800
2600
آنها حاضر می‌شدند و منتظر می‌ماندند،
09:30
but he would almost never come.
207
554400
1800
اما او هیچوقت پیدایش نمی‌شد.
09:32
He'd say, "I'll call." He wouldn't call.
208
556200
3300
می‌گفت: «تلفن می‌زنم»، اما هیچوقت نمی‌زد.
09:35
And then he would not come.
209
559500
2000
و هیچوقت نمی آمد.
09:37
Then one day he totally disappeared.
210
561500
3300
تا این که یک روز یکسره ناپدید شد.
09:40
Time passed,
211
564800
1400
زمان گذشت،
09:42
and they thought he had surely forgotten them,
212
566200
3200
ودر ابتدا. آنها فکر کردند
09:45
at first.
213
569400
1600
که او دیگر حتما فراموششان کرده،
09:46
Then as time passed,
214
571000
1500
بعد به مرور زمان،
09:48
at the end of almost two years, they thought,
215
572500
2000
بعد از تقریبا دو سال، با خودشان فکر کردند،
09:50
"Well, perhaps our father has died."
216
574500
3200
«شاید پدرمان مرده باشد.»
09:53
And then I understood
217
577700
2300
بعدا فهمیدم که
09:55
that asking my father so many questions
218
580000
2900
با پرسیدن سوال های متعدد از پدرم
09:58
was stirring up a whole past he probably didn't feel like talking about
219
582900
2800
بخشی از گذشته او را هم می زدم که دلش نمی خواست درباره‌اش حرف بزند
10:01
because it was painful.
220
585700
1600
چون دردناک بود.
10:03
And while my half brother and sister thought they'd been abandoned,
221
587300
4700
آن موقع که برادر و خواهر ناتنی‌ام تصور می‌کردند پدر ترکشان کرده،
10:07
orphaned,
222
592000
1700
و یتیم شده اند،
10:09
my father was making false papers.
223
593700
2300
پدرم داشت جعل مدرک می‌کرد.
10:11
And if he did not tell them, it was of course to protect them.
224
596000
3500
و دلیل این که بهشان نمی گفت، برای امنیت آنها بود.
10:15
After the liberation he made false papers
225
599500
1800
بعد از آزادی از کمپ‌های نازی)باز هم داشت جعل مدرک می‌کرد
10:17
to allow the survivors of concentration camps to immigrate to Palestine
226
601300
2900
تا جان‌بدربردگان اردوگاه‌ها بتوانند به فلسطین مهاجرت کنند
10:20
before the creation of Israel.
227
604200
1900
پیش از آن که اسرائیل تاسیس شود.
10:22
And then, as he was a staunch anti-colonialist,
228
606100
2400
و چون عقاید قوی ضداستعماری داشت،
10:24
he made false papers for Algerians during the Algerian war.
229
608500
3500
طی جنگ الجزایر، برای الجزایری‌ها مدرک جعل می‌کرد
10:27
After the Algerian war,
230
612000
2600
بعد از جنگ الجزایر،
10:30
at the heart of the international resistance movements,
231
614600
2600
در بحبوحه جنبش‌های مقاومت بین المللی،
10:33
his name circulated
232
617200
1700
نام او دست به دست می‌گشت
10:34
and the whole world came knocking at his door.
233
618900
2300
و تمام جهان به سراغش می‌آمد.
10:37
In Africa there were countries fighting for their independence:
234
621200
3500
در آفریقا کشورهایی بودند که برای استقلال مبارزه می‌کردند:
10:40
Guinea, Guinea-Bissau, Angola.
235
624700
3000
گینه، گینه بیسائو، آنگولا.
10:43
And then my father connected with Nelson Mandela's anti-apartheid party.
236
627700
4500
بعد پدرم با حزب ضدآپارتاید نلسون ماندلا مرتبط شد.
10:48
He made false papers for persecuted black South Africans.
237
632200
3500
او برای سیاه‌پوستان آفریقای جنوبی مدارک جعلی درست می کرد.
10:51
There was also Latin America.
238
635700
1800
آمریکای لاتین هم بود.
10:53
My father helped those who resisted dictatorships
239
637500
2700
پدرم به کسانی کمک کرد که در مقابل دیکتاتوری مقاومت می‌کردند
10:56
in the Dominican Republic, Haiti,
240
640200
1900
در جمهوری دومنیکن، هاییتی،
10:58
and then it was the turn of Brazil, Argentina, Venezuela, El Salvador, Nicaragua,
241
642100
6100
و بعد نوبت رسید به برزیل، آرژانتین، ونزوئلا، السالوادور، نیکاراگوآ،
11:04
Colombia, Peru, Uruguay, Chile and Mexico.
242
648200
5600
کلمبیا، پرو، اروگوئه، شیلی و مکزیک.
11:09
Then there was the Vietnam War.
243
653800
1700
بعد هم جنگ ویتنام بود.
11:11
My father made false papers for the American deserters
244
655500
2300
پدرم برای نظامیان آمریکایی بریده از خدمت مدرک قلابی درست می‌کرد
11:13
who did not wish to take up arms against the Vietnamese.
245
657800
3200
آنهایی که نمی‌خواستند علیه ویتنامی‌ها سلاح به دست بگیرند.
11:16
Europe was not spared either.
246
661000
2000
در اروپا هم همین وضع بود.
11:18
My father made false papers for the dissidents
247
663000
2141
پدرم برای دگراندیشانی مدرک جعل کرد
11:21
against Franco in Spain, Salazar in Portugal,
248
665142
3758
که علیه فرانکو در اسپانیا، سالازار در پرتغال،
11:24
against the colonels' dictatorship in Greece,
249
668900
4992
دیکتاتوری ژنرال‌ها در یونان،
11:29
and even in France.
250
673893
1707
و حتی در فرانسه، مبارزه می‌کردند.
11:31
There, just once, it happened in May of 1968.
251
675600
3154
در مه ١٩٦٨، پدرم
11:34
My father watched, benevolently, of course,
252
678755
2645
البته از روی حسن نیت
11:37
the demonstrations of the month of May,
253
681400
2800
تظاهرات ماه مه را نظاره می‌کرد،
11:40
but his heart was elsewhere, and so was his time
254
684200
2300
اما قلبش جای دیگری بود و زمان را باجاهای دیگر تنظیم می‌کرد
11:42
because he had over 15 countries to serve.
255
686500
3500
چرا که در حال خدمت به ١٥ کشور مختلف بود.
11:45
Once, though, he agreed to make false papers
256
690000
2368
یک بار هم قبول کرد برای کسی مدرک جعل کند
11:48
for someone you might recognize.
257
692369
1943
که احتمالا او را می‌شناسید
11:50
(Laughter)
258
694313
2916
(صدای خنده)
11:53
He was much younger in those days,
259
697230
1620
او آن روزها خیلی جوانتر بود،
11:54
and my father agreed to make false papers
260
698850
2150
و پدرم پذیرفت اسناد جعلی برایش بسازد
11:56
to enable him to come back and speak at a meeting.
261
701000
3036
تا او بتواند برگردد و در یک نشست سخنرانی کند.
11:59
He told me that those false papers were the most media-relevant
262
704037
4963
پدرم بهم گفت که آن مدارک جعلی به بیشترین میزان رسانه‌ای شد
12:04
and the least useful he'd had to make in all his life.
263
709000
3500
در حالی که بی‌فایده‌ترین مدارکی بود که در عمرش ساخته بود.
12:08
But, he agreed to do it,
264
712500
1500
اما، پذیرفت که آنها را بسازد،
12:09
even though Daniel Cohn-Bendit's life was not in danger,
265
714000
3400
با آن که زندگی دنیل کان-بندیت در خطر نبود،
12:13
just because
266
717400
2194
تنها به این دلیل که
12:15
it was a good opportunity
267
719595
1405
موقعیت خوبی بود
12:16
to mock the authorities,
268
721000
2484
برای دهن‌کجی به مقامات،
12:19
and to show them that there's nothing more porous than borders --
269
723485
3015
و نشان دادن این که مرزها چقدر قابل نفوذ هستند
12:22
and that ideas have no borders.
270
726500
4500
و این که فکر و عقیده مرزی نمی شناسد.
12:26
All my childhood,
271
731000
2000
در تمام دوران کودکی من،
12:28
while my friends' dads would tell them Grimm's fairy tales,
272
733000
4097
وقتی پدران دوستانم برای بچه‌هایشان قصه های (برادران) گریم را می خواندند،
12:32
my father would tell me stories about very unassuming heroes
273
737098
3889
پدر من داستان قهرمان‌های فروتن
12:36
with unshakeable utopias
274
740988
2916
با مدینه‌های فاضله راسخ را برایم تعریف می‌کرد
12:39
who managed to make miracles.
275
743905
2916
که معجزه می‌آفریدند.
12:42
And those heroes did not need an army behind them.
276
746822
3978
و آن قهرمانان احتیاجی به ارتش نداشتند.
12:46
Anyhow, nobody would have followed them,
277
750800
2500
و کسی دنباله‌روشان نبود،
12:49
except for a handful [of] men and women of conviction and courage.
278
753300
3245
غیر از چند مرد و زن قاطع و پرجرأت
12:52
I understood much later
279
756546
1254
خیلی بعدتر بود که فهمیدم
12:53
that actually it was his own story my father would tell me to get me to sleep.
280
757800
3607
پدرم داستان خودش را برایم می‌گفت، تا خوابم ببرد
12:57
I asked him whether, considering the sacrifices he had to make,
281
761408
2916
از او پرسیدم با توجه به فداکاری‌هایی که کرده،
13:00
he ever had any regrets.
282
764325
1944
هرگز شده که احساس ندامت کند؟
13:02
He said no.
283
766270
1730
جوابش منفی بود.
13:03
He told me that he would have been unable
284
768000
2159
گفت قادر نبوده
13:06
to witness or submit to injustice without doing anything.
285
770160
2916
که شاهد بی‌عدالتی باشد و دست روی دست بگذارد.
13:08
He was persuaded, and he's still convinced
286
773077
3023
باور داشت، و هنوز هم باور دارد
13:12
that another world is possible --
287
776100
2200
که جهان دیگری ممکن است
13:14
a world where no one would ever need a forger.
288
778300
3000
جهانی که در آن هیچکس به جاعل نیاز نداشته باشد.
13:17
He's still dreaming about it.
289
781300
2000
این جهان هنوز رویای اوست.
13:19
My father
290
783300
1444
پدر من
13:20
is here in the room today.
291
784745
1755
امروز در این سالن است.
13:22
His name is Adolfo Kaminsky and I'm going to ask him to stand up.
292
786500
4079
نام او آدولفو کامینسکی است و خواهش می کنم که بایستد.
13:26
(Applause)
293
790580
20419
(تشویق)
13:46
Thank you.
294
811000
3000
متشکرم.
ABOUT THE SPEAKER
Sarah Kaminsky - Actor and writerSarah Kaminsky writes about her father, Adolfo Kaminsky, a forger with a mission.
Why you should listen
Born in 1979 in Algeria, of an Argentinean father with Russian origins, and a Tuareg Algerian mother, Sarah Kaminsky arrived in France when she was 3 years old. Passionate about art since her childhood, she started learning the cello at age 4. As a teenager, she discovered two passions, which are still vibrant in her life: theater and writing. Since then, she's shared her time between her acting career and writing screenplays, plays or books.
In 2009, Sarah wrote a book worthy of the best spy novels, based on the true story of her father, Adolfo Kaminsky, genius-forger who committed his know-how and convictions to serve the French Resistance during World War II, saving thousands of Jewish families, and many others over the course of 30 years for various causes around the world.
Sarah Kaminsky | Speaker | TED.com