TEDSalon NY2011
Kathryn Schulz: Don't regret regret
کاترین شولز: از پشیمانی، پشیمان نباشید
Filmed:
Readability: 3.8
2,286,421 views
به ما یاد دادند که بدون ندامت و پشیمانی زندگی کنیم. ولی چرا؟ کاترین شولز، با مثالی از تتوی خود، دلایل محکم و تکان دهنده ای برای پذیرفتن ندامت هایمان عنوان می کند.
Kathryn Schulz - Wrongologist
Kathryn Schulz is a staff writer for the New Yorker and is the author of "Being Wrong: Adventures in the Margin of Error." Full bio
Kathryn Schulz is a staff writer for the New Yorker and is the author of "Being Wrong: Adventures in the Margin of Error." Full bio
Double-click the English transcript below to play the video.
00:15
So that's Johnny Depp, of course.
0
0
3000
خوب این بطور قطع "جانی دِپ" است.
00:19
And that's Johnny Depp's shoulder.
1
4000
3000
واین سرشانۀ " جانی دِپ" است.
00:22
And that's Johnny Depp's famous shoulder tattoo.
2
7000
3000
و آن تتوی معروف سرشانۀ " جانی دِپ" است.
00:26
Some of you might know that, in 1990,
3
11000
2000
شاید برخی از شما بدانید که "جانی دِپ" در سال 1990 ، با "وینونا رایدر" نامزد شد،
00:28
Depp got engaged to Winona Ryder,
4
13000
2000
شاید برخی از شما بدانید که "جانی دِپ" در سال 1990 ، با "وینونا رایدر" نامزد شد،
00:30
and he had tattooed on his right shoulder
5
15000
2000
و روی سرشانۀ سمت راستش تتو کرد: " وینونا برای همیشه" .
00:32
"Winona forever."
6
17000
3000
و روی سرشانۀ سمت راستش تتو کرد: " وینونا برای همیشه" .
00:35
And then three years later --
7
20000
2000
و سپس سه سال بعد،
00:37
which in fairness, kind of is forever by Hollywood standards --
8
22000
3000
-- که یه جورایی همیشه با استانداردهای هالیوودی عادلانه است--
00:40
they broke up,
9
25000
2000
رابطۀ آنها بهم خورد،
00:42
and Johnny went and got a little bit of repair work done.
10
27000
2000
و "جانی" یه کوچولو کار ترمیمی روی آن انجام داد.
00:44
And now his shoulder says, "Wino forever."
11
29000
4000
و حالا روی سرشانه اش اینطور نوشته شده، " واینو برای همیشه".
00:48
(Laughter)
12
33000
3000
( خندۀ حاضرین)
00:51
So like Johnny Depp,
13
36000
2000
خوب مثل "جانی دِپ" ، و مثل 25 درصد آمریکائیهای بین 16 و 50 سال،
00:53
and like 25 percent of Americans
14
38000
2000
خوب مثل "جانی دِپ" ، و مثل 25 درصد آمریکائیهای بین 16 و 50 سال،
00:55
between the ages of 16 and 50,
15
40000
4000
خوب مثل "جانی دِپ" ، و مثل 25 درصد آمریکائیهای بین 16 و 50 سال،
00:59
I have a tattoo.
16
44000
3000
من یک تتو دارم.
01:02
I first started thinking about getting it in my mid-20s,
17
47000
3000
فکر انجام اینکار در اواسط 20 سالگی به سرم زد،
01:05
but I deliberately waited a really long time.
18
50000
3000
ولی مخصوصا" مدت زیادی صبر کردم.
01:08
Because we all know people
19
53000
2000
چون همۀ ما کسانی را می شناسیم که وقتی 17 ، 19 یا 23 ساله بودند، تتو کرده
01:10
who have gotten tattoos when they were 17
20
55000
2000
چون همۀ ما کسانی را می شناسیم که وقتی 17 ، 19 یا 23 ساله بودند، تتو کرده
01:12
or 19 or 23
21
57000
2000
چون همۀ ما کسانی را می شناسیم که وقتی 17 ، 19 یا 23 ساله بودند، تتو کرده
01:14
and regretted it by the time they were 30.
22
59000
3000
و تا 30 سالگی از انجام آن پشیمان شدند.
01:18
That didn't happen to me.
23
63000
3000
این برای من اتفاق نیفتاد.
01:21
I got my tattoo when I was 29,
24
66000
3000
من وقتی 29 ساله بودم تتو کردم، و بلافاصله پشیمان شدم.
01:24
and I regretted it instantly.
25
69000
3000
من وقتی 29 ساله بودم تتو کردم، و بلافاصله پشیمان شدم.
01:27
And by "regretted it,"
26
72000
2000
و وقتی می گم " پشیمان شدم" ،
01:29
I mean that I stepped outside of the tattoo place --
27
74000
3000
منظورم اینه که از مکان تتو -- که فاصله اش از اینجا تا اون قسمت شرقیه -- اومدم بیرون
01:32
this is just a couple miles from here
28
77000
2000
منظورم اینه که از مکان تتو -- که فاصله اش از اینجا تا اون قسمت شرقیه -- اومدم بیرون
01:34
down on the Lower East Side --
29
79000
2000
منظورم اینه که از مکان تتو -- که فاصله اش از اینجا تا اون قسمت شرقیه -- اومدم بیرون
01:36
and I had a massive emotional meltdown in broad daylight
30
81000
3000
و در نبش خیابان "برادوی شرقی" ( East Broadway ) و " کانال" (Canal Street)
01:39
on the corner of East Broadway and Canal Street.
31
84000
2000
در روز روشن، یک بحران روحی عظیمی داشتم.
01:41
(Laughter)
32
86000
2000
( خندۀ حاضرین)
01:43
Which is a great place to do it because nobody cares.
33
88000
2000
که جای خوبی برای اینکاره چون کسی اهمیت نمی ده.
01:45
(Laughter)
34
90000
2000
( خندۀ حاضرین)
01:47
And then I went home that night, and I had an even larger emotional meltdown,
35
92000
3000
و بعدش شب رفتم خونه و حتی بحران روحی بزرگتری داشتم،
01:50
which I'll say more about in a minute.
36
95000
3000
که تا دقایقی دیگه درمورد آن خواهم گفت.
01:53
And this was all actually quite shocking to me,
37
98000
2000
و این در حقیقت شوک بزرگی برای من بود،
01:55
because prior to this moment,
38
100000
2000
چون قبل از آن موقع ، به خود در اینکه هیچ ندامتی نداشتم، می بالیدم.
01:57
I had prided myself
39
102000
2000
چون قبل از آن موقع ، به خود در اینکه هیچ ندامتی نداشتم، می بالیدم.
01:59
on having absolutely no regrets.
40
104000
2000
چون قبل از آن موقع ، به خود در اینکه هیچ ندامتی نداشتم، می بالیدم.
02:01
I made a lot of mistakes
41
106000
2000
البته اشتباهات زیادی کرده و تصمیمات احمقانه ای گرفته بودم.
02:03
and dumb decisions, of course.
42
108000
2000
البته اشتباهات زیادی کرده و تصمیمات احمقانه ای گرفته بودم.
02:05
I do that hourly.
43
110000
2000
هر ساعت آن را انجام می دم.
02:07
But I had always felt like, look, you know,
44
112000
3000
ولی می دونید، همیشه این احساس را داشتم،
02:10
I made the best choice I could make
45
115000
2000
که با توجه به آدمی که در آن موقع بودم و اطلاعاتی که برام فراهم بود، بهترین تصمیم را گرفتم.
02:12
given who I was then,
46
117000
2000
که با توجه به آدمی که در آن موقع بودم و اطلاعاتی که برام فراهم بود، بهترین تصمیم را گرفتم.
02:14
given the information I had on hand.
47
119000
2000
که با توجه به آدمی که در آن موقع بودم و اطلاعاتی که برام فراهم بود، بهترین تصمیم را گرفتم.
02:16
I learned a lesson from it.
48
121000
2000
من از آن درس گرفتم.
02:18
It somehow got me to where I am in life right now.
49
123000
2000
یه جورایی منو به موقعیتی که اکنون در آن هستم، آورد.
02:20
And okay, I wouldn't change it.
50
125000
3000
و باشه، من اونو عوض نمی کنم.
02:25
In other words, I had drunk our great cultural Kool-Aid about regret,
51
130000
4000
به عبارتی دیگه، من جرعۀ پشیمانی که بر گرفته از فرهنگ غنی ماست، را نوشیده ام،
02:29
which is that lamenting things that occurred in the past
52
134000
3000
اینکه افسوس بر آنچه گذشته، اتلاف وقت محضه،
02:32
is an absolute waste of time,
53
137000
2000
اینکه افسوس بر آنچه گذشته، اتلاف وقت محضه،
02:34
that we should always look forward and not backward,
54
139000
3000
اینکه ما همیشه باید به جلو نظر کنیم نه به عقب،
02:37
and that one of the noblest and best things we can do
55
142000
2000
و اینکه یکی از بزرگترین و بهترین کاری که می تونیم بکنیم اینه که برای زندگی عاری از پشیمانی تلاش کنیم .
02:39
is strive to live a life free of regrets.
56
144000
3000
و اینکه یکی از بزرگترین و بهترین کاری که می تونیم بکنیم اینه که برای زندگی عاری از پشیمانی تلاش کنیم .
02:42
This idea is nicely captured by this quote:
57
147000
3000
این عقیده ، در این نقل قول به زیبایی عنوان شده:
02:45
"Things without all remedy
58
150000
2000
" چیزی که علاج نداره، نیاز به توجه هم نداره، گذشته ها گذشته."
02:47
should be without regard;
59
152000
3000
" چیزی که علاج نداره، نیاز به توجه هم نداره، گذشته ها گذشته."
02:50
what's done is done."
60
155000
2000
" چیزی که علاج نداره، افسوس هم نداره، گذشته ها گذشته."
02:52
And it seems like kind of an admirable philosophy at first --
61
157000
3000
در نگاه اول ممکنه یه جور فلسفۀ تحسین برانگیز به نظر بیاد-- چیزی که ممکنه همۀ ما انجام دهیم--
02:55
something we might all agree to sign onto ...
62
160000
3000
در نگاه اول ممکنه یه جور فلسفۀ تحسین برانگیز به نظر بیاد-- چیزی که ممکنه همۀ ما انجام دهیم--
02:58
until I tell you who said it.
63
163000
3000
تا وقتی که بهتون بگم چه کسی آنرا گفته.
03:02
Right, so this is Lady MacBeth
64
167000
2000
درسته، خوب این " لیدی مک بِس" است،
03:04
basically telling her husband to stop being such a wuss
65
169000
3000
که در واقع داره به شوهرش می گه که اینقدر از کشتن مردم نترسه و احساس بدی نداشته باشه.
03:07
for feeling bad about murdering people.
66
172000
3000
که در واقع داره به شوهرش می گه که اینقدر از کشتن مردم نترسه و احساس بدی نداشته باشه.
03:10
And as it happens, Shakespeare was onto something here,
67
175000
3000
و همینطور که پیش می یاد، شکسپیر در اینجا قصد کاری را داشت و او عموما" اینطور بود.
03:13
as he generally was.
68
178000
2000
و همینطور که پیش می یاد، شکسپیر در اینجا قصد کاری را داشت و او عموما" اینطور بود.
03:15
Because the inability to experience regret
69
180000
3000
چون عدم توانایی در تجربه کردن پشیمانی، در حقیقت یکی از خصوصیات تشخیصی اختلالات شخصیتی ضد اجتماعی است.
03:18
is actually one of the diagnostic characteristics
70
183000
2000
چون عدم توانایی در تجربه کردن پشیمانی، در حقیقت یکی از خصوصیات تشخیصی اختلالات شخصیتی ضد اجتماعی است.
03:20
of sociopaths.
71
185000
3000
چون عدم توانایی در تجربه کردن پشیمانی، در حقیقت یکی از خصوصیات تشخیصی اختلالات شخصیتی ضد اجتماعی است.
03:23
It's also, by the way, a characteristic of certain kinds of brain damage.
72
188000
3000
در ضمن، شاخصی از انواع مخصوص آسیب مغزی نیز هست.
03:26
So people who have damage
73
191000
2000
بنابراین افرادی که قشر جلویی پیشانی آنها دچار آسیب شده، بنظر قادر به درک پشیمانی نیستند
03:28
to their orbital frontal cortex
74
193000
2000
بنابراین افرادی که قشر جلویی پیشانی آنها دچار آسیب شده، بنظر قادر به درک پشیمانی نیستند
03:30
seem to be unable to feel regret
75
195000
2000
بنابراین افرادی که قشر جلویی پیشانی آنها دچار آسیب شده، بنظر قادر به درک پشیمانی نیستند
03:32
in the face of even obviously very poor decisions.
76
197000
3000
و حتی بصورتیکه تصمیم گیریهای بسیار ضعیفی دارند.
03:36
So if, in fact, you want to live a life free of regret,
77
201000
2000
پس در حقیقت، اگر می خواهید زندگی عاری از پشیمانی داشته باشید، راه برایتان باز است.
03:38
there is an option open to you.
78
203000
3000
پس در حقیقت، اگر می خواهید زندگی عاری از پشیمانی داشته باشید، راه برایتان باز است.
03:41
It's called a lobotomy.
79
206000
3000
اسمش، برش قسمتی از مغزه.
03:44
But if you want to be fully functional
80
209000
2000
اما اگر می خواهید کاملا" مفید، کاملا" انسان، و کاملا" انسانی باشید،
03:46
and fully human
81
211000
2000
اما اگر می خواهید کاملا" مفید، کاملا" انسان، و کاملا" انسانی باشید،
03:48
and fully humane,
82
213000
3000
اما اگر می خواهید کاملا" مفید، کاملا" انسان، و کاملا" انسانی باشید،
03:51
I think you need to learn to live, not without regret, but with it.
83
216000
3000
فکر کنم لازمه بیاموزید که با پشیمانی زندگی کنید نه بدون آن.
03:54
So let's start off by defining some terms.
84
219000
2000
خوب بیایید به توصیف چند مورد بپردازیم.
03:56
What is regret?
85
221000
2000
پشیمانی چیست؟
03:58
Regret is the emotion we experience
86
223000
2000
زمانی احساس پشیمانی به ما دست می دهد
04:00
when we think that our present situation
87
225000
2000
که فکر کنیم موقعیتی که در آن قرار داریم می تونست بهتر یا شادتر باشه
04:02
could be better or happier
88
227000
2000
که فکر کنیم موقعیتی که در آن قرار داریم می تونست بهتر یا شادتر باشه
04:04
if we had done something different in the past.
89
229000
2000
اگر ما کار متفاوتی در گذشته انجام داده بودیم.
04:06
So in other words, regret requires two things.
90
231000
2000
بدین ترتیب به عبارتی دیگه، پشیمانی نیازمند دو چیزه.
04:08
It requires, first of all, agency -- we had to make a decision in the first place.
91
233000
3000
اول از همه به واسطه نیاز داره -- ما اول باید تصمیم گیری کنیم.
04:11
And second of all, it requires imagination.
92
236000
3000
و دوم اینکه نیازمند تخیل است.
04:14
We need to be able to imagine going back and making a different choice,
93
239000
3000
نیاز داریم که با ذهن و تصور خود به عقب برگشته و انتخاب دیگری کنیم ،
04:17
and then we need to be able to kind of spool this imaginary record forward
94
242000
3000
و سپس یه جورایی این تخیل را مجدد به زمان حال آورده و تصور کنیم که شرایط کنونی به چه صورت در می آمد.
04:20
and imagine how things would be playing out in our present.
95
245000
4000
و سپس یه جورایی این تخیل را مجدد به زمان حال آورده و تصور کنیم که شرایط کنونی به چه صورت در می آمد.
04:24
And in fact, the more we have of either of these things --
96
249000
2000
و در حقیقت، هر چه بیشتر از این دو چیز -- یعنی واسطه و تخیل -- را درمورد پشیمانی فرض شده، داشته باشیم،
04:26
the more agency and the more imagination
97
251000
3000
و در حقیقت، هر چه بیشتر از این دو چیز -- یعنی واسطه و تخیل -- را درمورد پشیمانی فرض شده، داشته باشیم،
04:29
with respect to a given regret,
98
254000
2000
و در حقیقت، هر چه بیشتر از این دو چیز -- یعنی واسطه و تخیل -- را درمورد پشیمانی فرض شده، داشته باشیم،
04:31
the more acute that regret will be.
99
256000
3000
پشیمانی، شدیدتر خواهد شد.
04:34
So let's say for instance
100
259000
2000
خوب بیایید بگیم که بعنوان مثال شما دارین به عروسی بهترین دوستتون می روید
04:36
that you're on your way to your best friend's wedding
101
261000
2000
خوب بیایید بگیم که بعنوان مثال شما دارین به عروسی بهترین دوستتون می روید
04:38
and you're trying to get to the airport and you're stuck in terrible traffic,
102
263000
3000
و سعی دارید که به فرودگاه برسید و در ترافیک گیر افتادید،
04:41
and you finally arrive at your gate
103
266000
2000
و بالاخره به گیت خود رسیده و پرواز را از دست دادید.
04:43
and you've missed your flight.
104
268000
2000
و بالاخره به گیت خود رسیده و پرواز را از دست دادید.
04:45
You're going to experience more regret in that situation
105
270000
2000
شما با سه دقیقه دیر رسیدن، پرواز را از دست دادید
04:47
if you missed your flight by three minutes
106
272000
2000
و پشیمانی شما خیلی بیشتر از زمانی است که 20 دقیقه دیرتر می رسیدید.
04:49
than if you missed it by 20.
107
274000
3000
و پشیمانی شما خیلی بیشتر از زمانی است که 20 دقیقه دیرتر می رسیدید.
04:52
Why?
108
277000
2000
چرا؟
04:54
Well because, if you miss your flight by three minutes,
109
279000
2000
خوب چون، وقتی با سه دقیقه دیر رسیدن، پرواز را از دست دادید،
04:56
it is painfully easy to imagine
110
281000
2000
تصور دردناک ولی آسونی داره
04:58
that you could have made different decisions
111
283000
2000
که فکر کنید می تونستید تصمیمات دیگری بگیرید که منجر به نتایج بهتری می شد.
05:00
that would have led to a better outcome.
112
285000
2000
که فکر کنید می تونستید تصمیمات دیگری بگیرید که منجر به نتایج بهتری می شد.
05:02
"I should have taken the bridge and not the tunnel.
113
287000
2000
" باید بجای تونل ، از روی پل می آمدم. باید چراغ زرد را رد می کردم."
05:04
I should have gone through that yellow light."
114
289000
3000
" باید بجای تونل ، از روی پل می آمدم. باید چراغ زرد را رد می کردم."
05:07
These are the classic conditions that create regret.
115
292000
3000
اینها شرایط برجسته ای است که باعث پشیمانی می شه.
05:10
We feel regret when we think we are responsible
116
295000
3000
زمانی ما احساس پشیمانی می کنیم که
05:13
for a decision that came out badly,
117
298000
2000
خود را مسئول تصمیمی بدانیم که بد از آب در آمده اما تا حدی نیز خوبه.
05:15
but almost came out well.
118
300000
3000
خود را مسئول تصمیمی بدانیم که بد از آب در آمده اما تا حدی نیز خوبه.
05:18
Now within that framework,
119
303000
2000
حال در آن چهار چوب،
05:20
we can obviously experience regret about a lot of different things.
120
305000
3000
ما بطور واضح می تونیم در مورد خیلی چیزهای مختلف ، احساس پشمانی کنیم.
05:23
This session today is about behavioral economics.
121
308000
3000
جلسۀ امروز دربارۀ اقتصاد رفتاری است.
05:26
And most of what we know about regret
122
311000
3000
و بیشتر چیزی که دربارۀ پشیمانی می دونیم، از آن ناحیه به ما می رسه.
05:29
comes to us out of that domain.
123
314000
2000
و بیشتر چیزی که دربارۀ پشیمانی می دونیم، از آن ناحیه به ما می رسه.
05:31
We have a vast body of literature
124
316000
3000
ما یک بخش عظیمی از ادبیات را داریم
05:34
on consumer and financial decisions
125
319000
2000
که دربارۀ مصرف کنندگان و تصمیمات مالی و پشیمانی های مربوط به آنها -- که اصولا" ندامت خریداره - است.
05:36
and the regrets associated with them --
126
321000
2000
که دربارۀ مصرف کنندگان و تصمیمات مالی و پشیمانی های مربوط به آنها -- که اصولا" ندامت خریداره - است.
05:38
buyer's remorse, basically.
127
323000
2000
که دربارۀ مصرف کنندگان و تصمیمات مالی و پشیمانی های مربوط به آنها -- که اصولا" ندامت خریداره - است.
05:40
But then finally, it occurred to some researchers to step back
128
325000
3000
ولی سپس بالاخره، پیش اومده که برخی محققان به عقب برگشته و می گویند
05:43
and say, well okay, but overall,
129
328000
2000
که خوب باشه، ولی کلا" ما در زندگی از چه چیزی بیشتر از همه پشیمانیم؟
05:45
what do we regret most in life?
130
330000
3000
که خوب باشه، ولی کلا" ما در زندگی از چه چیزی بیشتر از همه پشیمانیم؟
05:48
Here's what the answers turn out to look like.
131
333000
2000
اینجاست که پاسخها اینطوری به نظر می یاد.
05:50
So top six regrets --
132
335000
2000
بدین ترتیب شش تا از مهمترین پشیمانی هایی که در زندگی داشتیم ، اینهاست:
05:52
the things we regret most in life:
133
337000
2000
بدین ترتیب شش تا از مهمترین پشیمانی هایی که در زندگی داشتیم ، اینهاست:
05:54
Number one by far, education.
134
339000
2000
شماره یک از لحاظ بهترین، تحصیلاته.
05:56
33 percent of all of our regrets
135
341000
2000
33 درصد از همۀ ما، از تصمیماتی که در رابطه با تحصیل گرفتیم، پشیمانیم.
05:58
pertain to decisions we made about education.
136
343000
2000
33 درصد از همۀ ما، از تصمیماتی که در رابطه با تحصیل گرفتیم، پشیمانیم.
06:00
We wish we'd gotten more of it.
137
345000
2000
آرزو می کنیم که ای کاش بیشتر تحصیل می کردیم.
06:02
We wish we'd taken better advantage of the education that we did have.
138
347000
3000
آرزو می کنیم که ای کاش بیشتر از تحصیل خود، بهره می بردیم.
06:05
We wish we'd chosen to study a different topic.
139
350000
3000
آرزو می کنیم که ای کاش رشتۀ دیگری می خواندیم.
06:08
Others very high on our list of regrets
140
353000
2000
موارد دیگری که در ردیف بالای لیست پشیمانی های ما هستند، از این قرارند،
06:10
include career, romance, parenting,
141
355000
3000
حرفه و شغل، رابطۀ عاشقانه، بزرگ کردن بچه،
06:13
various decisions and choices about our sense of self
142
358000
3000
تصمیمات و انتخابهای مختلفی دربارۀ درک خود
06:16
and how we spend our leisure time --
143
361000
2000
و اینکه چگونه اوقات فراغت خود را سپری کنیم--
06:18
or actually more specifically,
144
363000
2000
یا در حقیقت به بیان دقیق تر،
06:20
how we fail to spend our leisure time.
145
365000
2000
چطور از سپری کردن اوقات فراغت خود عاجزیم.
06:22
The remaining regrets
146
367000
2000
پشیمانی های دیگه مربوط به اینها از این قرارند:
06:24
pertain to these things:
147
369000
2000
پشیمانی های دیگه مربوط به اینها از این قرارند:
06:26
finance, family issues unrelated to romance or parenting,
148
371000
3000
مسائل مالی، مسائل خانوادگی به غیر از رابطۀ عشقی یا تربیتی،
06:29
health, friends,
149
374000
2000
سلامت، دوست، مذهب و اجتماع.
06:31
spirituality and community.
150
376000
3000
سلامت، دوست، مذهب و اجتماع.
06:34
So in other words, we know most of what we know about regret
151
379000
3000
بنابراین به عبارتی دیگه، ما با مطالعۀ علم مالی، بیشتر آنچه را که باید ، دربارۀ پشیمانی می دانیم.
06:37
by the study of finance.
152
382000
2000
بنابراین به عبارتی دیگه، ما با مطالعۀ علم مالی، بیشتر آنچه را که باید ، دربارۀ پشیمانی می دانیم.
06:39
But it turns out, when you look overall at what people regret in life,
153
384000
2000
اما وقتی نگاهی کلی به پشیمانی های دیگران در زندگی می کنیم،
06:41
you know what, our financial decisions don't even rank.
154
386000
3000
تصمیم گیریهای مالی ما حتی دسته بندی شده هم نیستند.
06:44
They account for less than three percent of our total regrets.
155
389000
4000
اندازۀ آنها کمتر از سه درصد کل پشیمانی های ماست.
06:48
So if you're sitting there stressing
156
393000
2000
پس اگه شما اونجا نشستید و
06:50
about large cap versus small cap,
157
395000
2000
دربارۀ کلاه بزرگ یا کوچک، کمپانی A یا کمپانی B ، اینکه سوبارو بخرید یا پریوس، حرص می خورید،
06:52
or company A versus company B,
158
397000
2000
دربارۀ کلاه بزرگ یا کوچک، کمپانی A یا کمپانی B ، اینکه سوبارو بخرید یا پریوس، حرص می خورید،
06:54
or should you buy the Subaru or the Prius,
159
399000
2000
دربارۀ کلاه بزرگ یا کوچک، کمپانی A یا کمپانی B ، اینکه سوبارو بخرید یا پریوس، حرص می خورید،
06:56
you know what, let it go.
160
401000
3000
می دونید چیه، ولش کنید.
06:59
Odds are, you're not going to care in five years.
161
404000
3000
جالب اینه که، پنج سال دیگه اصلا" بهشون اهمیت نمی دید.
07:02
But for these things that we actually do really care about
162
407000
3000
اما در مورد چیزهایی که واقعا" به آنها اهمیت داده و احساس پشیمانی عمیقی می کنیم،
07:05
and do experience profound regret around,
163
410000
2000
اما در مورد چیزهایی که واقعا" به آنها اهمیت داده و احساس پشیمانی عمیقی می کنیم،
07:07
what does that experience feel like?
164
412000
3000
اون تجربه چه جور حسی داره؟
07:11
We all know the short answer.
165
416000
2000
همۀ ما جواب کوتاه را می دونیم.
07:13
It feels terrible. Regret feels awful.
166
418000
2000
احساس وحشتناکی داره. پشیمانی حس خیلی بد دردیه.
07:15
But it turns out that regret feels awful
167
420000
2000
اما اینطور معلوم می شه که پشیمانی در چهار مورد بسیار خاص و منطقی ، خیلی وحشتناکه.
07:17
in four very specific and consistent ways.
168
422000
3000
اما اینطور معلوم می شه که پشیمانی در چهار مورد بسیار خاص و منطقی ، خیلی وحشتناکه.
07:20
So the first consistent component of regret
169
425000
2000
بدین ترتیب، اولین ویژگی اصلی پشیمانی، اساسا" انکار است.
07:22
is basically denial.
170
427000
3000
بدین ترتیب، اولین ویژگی اصلی پشیمانی، اساسا" انکار است.
07:25
When I went home that night after getting my tattoo,
171
430000
3000
وقتی اونشب بعد از تتو کردن، به خونه رفتم، تمام شب را بیدار بودم.
07:28
I basically stayed up all night.
172
433000
2000
وقتی اونشب بعد از تتو کردن، به خونه رفتم، تمام شب را بیدار بودم.
07:30
And for the first several hours,
173
435000
2000
و برای چند ساعت اول ، تنها یه فکر در مغزم بود.
07:32
there was exactly one thought in my head.
174
437000
2000
و برای چند ساعت اول ، تنها یه فکر در مغزم بود.
07:34
And the thought was,
175
439000
2000
و اون فکر این بود: " کاری کن بره گم شه! "
07:36
"Make it go away!"
176
441000
3000
و اون فکر این بود: " کاری کن بره گم شه! "
07:39
This is an unbelievably primitive emotional response.
177
444000
4000
این یک عکس العمل احساسی و ابتدایی باور نکردنی است.
07:43
I mean, it's right up there with, "I want my mommy!"
178
448000
3000
منظورم اینه که درست مثل اینه : " من مامانمو می خوام! "
07:46
We're not trying to solve the problem.
179
451000
2000
ما تلاشی در حل مشکل نمی کنیم.
07:48
We're not trying to understand how the problem came about.
180
453000
3000
ما تلاشی برای درک اینکه مشکل از کجا آمده، نمی کنیم.
07:51
We just want it to vanish.
181
456000
3000
ما فقط می خواهیم که اون ناپدید بشه.
07:54
The second characteristic component of regret
182
459000
2000
دومین ویژگی خاص پشیمانی، حس سردرگمی است.
07:56
is a sense of bewilderment.
183
461000
2000
دومین ویژگی خاص پشیمانی، حس سردرگمی است.
07:58
So the other thing I thought about there in my bedroom that night
184
463000
3000
بدین ترتیب چیز دیگه ای که اونشب در اتاقم به آن فکر کردم این بود که:
08:01
was, "How could I have done that?
185
466000
3000
" چطور اینکارو کردم؟ به چی فکر می کردم؟ "
08:04
What was I thinking?"
186
469000
3000
" چطور اینکارو کردم؟ به چی فکر می کردم؟ "
08:07
This real sense of alienation
187
472000
2000
این حس واقعی بیگانگی از بخشی از وجودمونه که باعث تصمیمی می شه که از آن پشیمانیم.
08:09
from the part of us that made a decision we regret.
188
474000
2000
این حس واقعی بیگانگی از بخشی از وجودمونه که باعث تصمیمی می شه که از آن پشیمانیم.
08:11
We can't identify with that part.
189
476000
2000
ما نمی تونیم با اون بخش یکی شویم.
08:13
We don't understand that part.
190
478000
2000
ما آن بخش را درک نمی کنیم.
08:15
And we certainly don't have any empathy for that part --
191
480000
2000
و قطعا" هیچ احساس همدلی با اون بخش نداریم --
08:17
which explains the third consistent component of regret,
192
482000
3000
که همین سومین ویژگی پشیمانی را توصیف می کنه،
08:20
which is an intense desire to punish ourselves.
193
485000
2000
که آن تمایل شدید به سرزنش خودمونه.
08:22
That's why, in the face of our regret,
194
487000
2000
به همین دلیله که این جمله را در مواجهه با پشیمانی ، دائما" می گیم: " می تونستم تو سرم بزنم و اینکارو نکنم."
08:24
the thing we consistently say is, "I could have kicked myself."
195
489000
3000
به همین دلیله که این جمله را در مواجهه با پشیمانی ، دائما" می گیم: " می تونستم تو سرم بزنم و اینکارو نکنم."
08:28
The fourth component here
196
493000
2000
ویژگی چهارم در اینجا اینه که پشیمانی چیزی است که روانشناسان آنرا " تکرار پیاپی پاسخ" می نامند.
08:30
is that regret is what psychologists call perseverative.
197
495000
2000
ویژگی چهارم در اینجا اینه که پشیمانی چیزی است که روانشناسان آنرا " تکرار پیاپی پاسخ" می نامند.
08:32
To perseverate means to focus obsessively and repeatedly
198
497000
3000
" تکرار پیاپی پاسخ" یعنی تمرکز مدام و وسواس گونه روی یک چیز مشخص.
08:35
on the exact same thing.
199
500000
2000
" تکرار پیاپی پاسخ" یعنی تمرکز مدام و وسواس گونه روی یک چیز مشخص.
08:37
Now the effect of perseveration
200
502000
2000
حال، تأثیرِ " تکرار پیاپی پاسخ" اینه
08:39
is to basically take these first three components of regret
201
504000
2000
که اساسا" این سه ویژگی اول پشیمانی را گرفته و آنها را در یک حلقه نا متناهی قرار دهیم.
08:41
and put them on an infinite loop.
202
506000
3000
که اساسا" این سه ویژگی اول پشیمانی را گرفته و آنها را در یک حلقه نا متناهی قرار دهیم.
08:44
So it's not that I sat there in my bedroom that night,
203
509000
3000
بنابراین اونطور نبود که من اونشب تو اتاقم بشینم و فکر کنم، " کاری کن بره گم شه! "
08:47
thinking, "Make it go away."
204
512000
3000
بنابراین اونطور نبود که من اونشب تو اتاقم بشینم و فکر کنم، " کاری کن بره گم شه! "
08:50
It's that I sat there and I thought,
205
515000
2000
اینطور بود که من نشستم و فکر کردم،
08:52
"Make it go away. Make it go away.
206
517000
2000
" کاری کن بره گم شه! کاری کن بره گم شه! "
08:54
Make it go away. Make it go away."
207
519000
3000
" کاری کن بره گم شه! کاری کن بره گم شه! "
08:57
So if you look at the psychological literature,
208
522000
2000
بدین ترتیب اگر به ادبیات روانشناسی رجوع کنید،
08:59
these are the four consistent defining components of regret.
209
524000
4000
اینها، چهار ویژگی توصیفی خاصِ پشیمانی هستند.
09:03
But I want to suggest that there's also a fifth one.
210
528000
3000
اما می خوام پیشنهاد کنم که پنجمی هم وجود داره.
09:06
And I think of this
211
531000
2000
و من به آن بعنوان نوعی هشدار وجودی نگاه می کنم.
09:08
as a kind of existential wake-up call.
212
533000
3000
و من به آن بعنوان نوعی هشدار وجودی نگاه می کنم.
09:11
That night in my apartment,
213
536000
2000
اونشب در آپارتمانم، پس از اینکه کلی خودم را سرزنش کردم،
09:13
after I got done kicking myself and so forth,
214
538000
3000
اونشب در آپارتمانم، پس از اینکه کلی خودم را سرزنش کردم،
09:16
I lay in bed for a long time,
215
541000
2000
مدتی طولانی روی تخت دراز کشیده و دربارۀ پیوند پوست فکر کردم.
09:18
and I thought about skin grafts.
216
543000
4000
مدتی طولانی روی تخت دراز کشیده و دربارۀ پیوند پوست فکر کردم.
09:22
And then I thought about how,
217
547000
2000
و بعد فکر کردم همانطور که بیمۀ سفر، بلاهای طبیعی را پوشش نمی ده،
09:24
much as travel insurance doesn't cover acts of God,
218
549000
3000
و بعد فکر کردم همانطور که بیمۀ سفر، بلاهای طبیعی را پوشش نمی ده،
09:27
probably my health insurance did not cover acts of idiocy.
219
552000
4000
احتمالا" بیمۀ درمانی من نیز اعمال احمقانه را پوشش نمی ده.
09:32
In point of fact, no insurance covers acts of idiocy.
220
557000
3000
در حقیقت، هیچ بیمه ای، اعمال احمقانه را پوشش نمی ده.
09:35
The whole point of acts of idiocy
221
560000
2000
تمام هدف اعمال احمقانه اینه که مصونیت شما را بگیرد؛
09:37
is that they leave you totally uninsured;
222
562000
2000
تمام هدف اعمال احمقانه اینه که مصونیت شما را بگیرد؛
09:39
they leave you exposed to the world
223
564000
2000
و شما را درمعرض دنیا و آسیب پذیری و خطا پذیری خودتان قراردهد،
09:41
and exposed to your own vulnerability and fallibility
224
566000
3000
و شما را درمعرض دنیا و آسیب پذیری و خطا پذیری خودتان قراردهد،
09:44
in face of, frankly, a fairly indifferent universe.
225
569000
4000
و صادقانه بگم، تمام آنها در مواجهه با جهانی نسبتا" بی تفاوت است.
09:49
This is obviously an incredibly painful experience.
226
574000
3000
این بطور واضح، یک تجربۀ دردناک باورنکردنی است.
09:52
And I think it's particularly painful for us now in the West
227
577000
3000
و این علی الخصوص برای ما مردمان دنیای غرب، دردناکه
09:55
in the grips of what I sometimes think of
228
580000
2000
زمانیکه درگیرِ فرهنگی به اسم Control-Z هستیم--
09:57
as a Control-Z culture --
229
582000
3000
زمانیکه درگیرِ فرهنگی به اسم Control-Z هستیم--
10:00
Control-Z like the computer command,
230
585000
2000
Control-Z همان فرمان کامپیوتر است برای اینکه به حالت قبلی برگردیم.
10:02
undo.
231
587000
2000
Control-Z همان فرمان کامپیوتر است برای اینکه به حالت قبلی برگردیم.
10:04
We're incredibly used to not having to face
232
589000
3000
به عبارت خاصی، ما عادت نکردیم تا با حقایق سخت زندگی مواجه شویم.
10:07
life's hard realities, in a certain sense.
233
592000
2000
به عبارت خاصی، ما عادت نکردیم تا با حقایق سخت زندگی مواجه شویم.
10:09
We think we can throw money at the problem
234
594000
2000
فکر می کنیم که می تونیم به زورِ پول یا تکنولوژی ، مشکل را حل کنیم.
10:11
or throw technology at the problem --
235
596000
2000
فکر می کنیم که می تونیم به زورِ پول یا تکنولوژی ، مشکل را حل کنیم.
10:13
we can undo and unfriend
236
598000
2000
می تونیم عملی را باطل کنیم، دوستی را بشکنیم، و راهی را بازگردیم.
10:15
and unfollow.
237
600000
3000
می تونیم عملی را باطل کنیم، دوستی را بشکنیم، و راهی را بازگردیم.
10:18
And the problem is that there are certain things that happen in life
238
603000
3000
و مشکل اینه که چیزهای خاصی در زندگی هستش که بشدت می خواهیم آنها را عوض کنیم ولی نمی تونیم.
10:21
that we desperately want to change
239
606000
3000
و مشکل اینه که چیزهای خاصی در زندگی هستش که بشدت می خواهیم آنها را عوض کنیم ولی نمی تونیم.
10:24
and we cannot.
240
609000
2000
و مشکل اینه که چیزهای خاصی در زندگی هستش که بشدت می خواهیم آنها را عوض کنیم ولی نمی تونیم.
10:26
Sometimes instead of Control-Z,
241
611000
2000
بعضی اوقات نه تنها نمی توانیم به وضع قبلی بازگردیم، بلکه اصلا" کنترلی روی وضع موجود نداریم.
10:28
we actually have zero control.
242
613000
2000
بعضی اوقات نه تنها نمی توانیم به وضع قبلی بازگردیم، بلکه اصلا" کنترلی روی وضع موجود نداریم.
10:30
And for those of us who are control freaks and perfectionists --
243
615000
4000
و برای کسانیکه عاشق کنترل کردن بوده و کمال گرا هستند، اینکار واقعا" سخته،
10:34
and I know where of I speak --
244
619000
2000
و برای کسانیکه عاشق کنترل کردن بوده و کمال گرا هستند، اینکار واقعا" سخته،
10:36
this is really hard,
245
621000
2000
و من می دونم از چی حرف می زنم،
10:38
because we want to do everything ourselves and we want to do it right.
246
623000
3000
چون ما می خواهیم همه کار را خودمان انجام و درست انجام دهیم.
10:42
Now there is a case to be made
247
627000
2000
حال این مصداق پیدا می کنه که
10:44
that control freaks and perfectionists should not get tattoos,
248
629000
3000
اونایی که عاشق کنترل و کمال گرا هستند، نباید تتو کنند،
10:47
and I'm going to return to that point in a few minutes.
249
632000
3000
و من بعد از چند دقیقه به اون نکته برمی گردم.
10:50
But first I want to say
250
635000
2000
اما ابتدا می خوام بگم که
10:52
that the intensity and persistence
251
637000
2000
ما این عناصر احساسی پشیمانی را تجربه می کنیم،
10:54
with which we experience these emotional components of regret
252
639000
3000
ما این عناصر احساسی پشیمانی را تجربه می کنیم،
10:57
is obviously going to vary
253
642000
2000
اما شدت و تداوم آنها در چیزهای مختلفی که درموردشان پشیمانیم، فرق می کند.
10:59
depending on the specific thing that we're feeling regretful about.
254
644000
3000
اما شدت و تداوم آنها در چیزهای مختلفی که درموردشان پشیمانیم، فرق می کند.
11:02
So for instance, here's one of my favorite
255
647000
2000
بعنوان مثال، این یکی از مولدین اتوماتیک پشیمانی در دنیای امروزی است که مورد علاقۀ منه.
11:04
automatic generators of regret in modern life.
256
649000
4000
بعنوان مثال، این یکی از مولدین اتوماتیک پشیمانی در دنیای امروزی است که مورد علاقۀ منه.
11:08
(Laughter)
257
653000
2000
( خندۀ حاضرین)
11:10
Text: Relpy to all.
258
655000
2000
متن: پاسخ به همه.
11:12
And the amazing thing
259
657000
2000
و چیز جالب دربارۀ این نوآوری موذیانۀ تکنولوژی اینه که
11:14
about this really insidious technological innovation
260
659000
3000
و چیز جالب دربارۀ این نوآوری موذیانۀ تکنولوژی اینه که
11:17
is that even just with this one thing,
261
662000
2000
حتی این یک کارمی تونه یک دنیا پشیمانی به همراه داشته باشه.
11:19
we can experience a huge range of regret.
262
664000
3000
حتی این یک کارمی تونه یک دنیا پشیمانی به همراه داشته باشه.
11:22
You can accidentally hit "reply all" to an email
263
667000
3000
تصادفی روی " پاسخ به همه" کلیک کرده و یک رابطه را می زنی داغون می کنی.
11:25
and torpedo a relationship.
264
670000
3000
تصادفی روی " پاسخ به همه" کلیک کرده و یک رابطه را می زنی داغون می کنی.
11:28
Or you can just have an incredibly embarrassing day at work.
265
673000
3000
یا شاید فقط یک روز سر کار، بی اندازه خجالت بکشی.
11:31
Or you can have your last day at work.
266
676000
4000
یا شاید هم آخرین روزِ کارت باشه.
11:35
And this doesn't even touch
267
680000
2000
و این حتی به پشیمانی های بسیارعمیق زندگی، ارتباطی نداره.
11:37
on the really profound regrets of a life.
268
682000
3000
و این حتی به پشیمانی های بسیارعمیق زندگی، ارتباطی نداره.
11:40
Because of course, sometimes we do make decisions
269
685000
2000
چون البته، ما بعضی اوقات تصمیماتی می گیریم که نتایج وحشتناک و غیر قابل برگشتی دارند،
11:42
that have irrevocable and terrible consequences,
270
687000
4000
چون البته، ما بعضی اوقات تصمیماتی می گیریم که نتایج وحشتناک و غیر قابل برگشتی دارند،
11:46
either for our own or for other people's
271
691000
3000
چه برای خودمون و چه برای سلامت و خوشبختی و زندگی دیگران،
11:49
health and happiness and livelihoods,
272
694000
2000
چه برای خودمون و چه برای سلامت و خوشبختی و زندگی دیگران،
11:51
and in the very worst case scenario, even their lives.
273
696000
4000
و در بدترین سناریو، حتی جان دیگران.
11:55
Now obviously, those kinds of regrets
274
700000
3000
حال معلومه که، اون نوع پشیمانی ها ، واقعا" دردآور و پایدارند.
11:58
are incredibly piercing and enduring.
275
703000
4000
حال معلومه که، اون نوع پشیمانی ها ، واقعا" دردآور و پایدارند.
12:02
I mean, even the stupid "reply all" regrets
276
707000
3000
منظورم اینه که حتی پشیمانی از کلیک احمقانه روی " پاسخ به همه" ،
12:05
can leave us in a fit of excruciating agony for days.
277
710000
4000
می تونه روزها ما را در طغیان عذاب جانکاهی قرار بده.
12:10
So how are we supposed to live with this?
278
715000
3000
خوب ما چطور قراره با این زندگی کنیم؟
12:13
I want to suggest that there's three things
279
718000
2000
توصیه ام اینه که سه چیز وجود داره که می تونه کمکمون کنه که با پشیمانی، مصالحه کنیم.
12:15
that help us to make our peace with regret.
280
720000
3000
توصیه ام اینه که سه چیز وجود داره که می تونه کمکمون کنه که با پشیمانی، مصالحه کنیم.
12:18
And the first of these
281
723000
2000
اولیش اینه که خودمان را تسلی بدیم که اون همگانی است.
12:20
is to take some comfort in its universality.
282
725000
3000
اولیش اینه که خودمان را تسلی بدیم که اون همگانی است.
12:24
If you Google regret and tattoo,
283
729000
4000
اگر شما "پشیمانی" و "تتو" را در گوگل جستجو کنید،
12:28
you will get 11.5 million hits.
284
733000
2000
11.5 میلیون راهنما به شما می ده.
12:30
(Laughter)
285
735000
2000
( خندۀ حاضرین)
12:32
The FDA estimates
286
737000
2000
سازمان غذا و داروی آمریکا (FDA ) تخمین زده که
12:34
that of all the Americans who have tattoos,
287
739000
2000
17 درصد از تمام آمریکائیهایی که تتو کردند، از آن پشیمان شدند.
12:36
17 percent of us regret getting them.
288
741000
3000
17 درصد از تمام آمریکائیهایی که تتو کردند، از آن پشیمان شدند.
12:39
That is Johnny Depp and me
289
744000
2000
که شامل "جانی دِپ" و من و هفت میلیون دوستانمون می شه.
12:41
and our seven million friends.
290
746000
2000
که شامل "جانی دِپ" و من و هفت میلیون دوستانمون می شه.
12:43
And that's just regret about tattoos.
291
748000
3000
و این تنها پشیمانی از تتو است.
12:46
We are all in this together.
292
751000
3000
ما همه در این مسئله شریکیم.
12:50
The second way that we can help make our peace with regret
293
755000
2000
دومین راهی که به کمک اون می تونیم با پشیمانی، مصالحه کنیم اینه که به خودمون بخندیم.
12:52
is to laugh at ourselves.
294
757000
3000
دومین راهی که به کمک اون می تونیم با پشیمانی، مصالحه کنیم اینه که به خودمون بخندیم.
12:55
Now in my case, this really wasn't a problem,
295
760000
2000
این واقعا" در شرایط من کارِ مشکلی نبود،
12:57
because it's actually very easy to laugh at yourself
296
762000
3000
چون واقعا" خیلی راحت می تونی به خودت بخندی
13:00
when you're 29 years old and you want your mommy
297
765000
2000
وقتی 29 ساله ای و مامانتو می خوای چون از تتوی جدیدت خوشت نمی یاد.
13:02
because you don't like your new tattoo.
298
767000
3000
وقتی 29 ساله ای و مامانتو می خوای چون از تتوی جدیدت خوشت نمی یاد.
13:05
But it might seem like a kind of cruel or glib suggestion
299
770000
4000
اما وقتی نوبت پشیمانی های عمیق تر می شه،
13:09
when it comes to these more profound regrets.
300
774000
3000
این ممکنه به نظر یه جور پیشنهاد ظالمانه و یا قانع کننده برسه.
13:12
I don't think that's the case though.
301
777000
3000
هرچند فکر نمی کنم مسئله این باشه.
13:15
All of us who've experienced regret
302
780000
3000
تمام اونایی از ما که پشیمانی واقعا" دردآور و غمناکی را تجربه کردیم،
13:18
that contains real pain and real grief
303
783000
4000
تمام اونایی از ما که پشیمانی واقعا" دردآور و غمناکی را تجربه کردیم،
13:22
understand that humor and even black humor
304
787000
3000
می دونیم که شوخی و طنز، نقش حیاتی در بقای ما بازی می کنند.
13:25
plays a crucial role in helping us survive.
305
790000
3000
می دونیم که شوخی و طنز، نقش حیاتی در بقای ما بازی می کنند.
13:28
It connects the poles of our lives back together,
306
793000
2000
اونا، قطبهای مخالف مثبت و منفی زندگی ما را بهم وصل کرده،
13:30
the positive and the negative,
307
795000
2000
اونا، قطبهای مخالف مثبت و منفی زندگی ما را بهم وصل کرده،
13:32
and it sends a little current of life back into us.
308
797000
4000
و جریان کوچکی از حیات را به ما می فرستند.
13:36
The third way that I think we can help make our peace with regret
309
801000
3000
سومین راهی که فکر میکنم به کمک اون می تونیم با پشیمانی، مصالحه کنیم،
13:39
is through the passage of time,
310
804000
3000
گذر زمان است، که همانطور که می دونیم درمان هر زخمی است --
13:42
which, as we know, heals all wounds --
311
807000
2000
گذر زمان است، که همانطور که می دونیم درمان هر زخمی است --
13:44
except for tattoos, which are permanent.
312
809000
3000
بجز زخم تتو، که دائمی است.
13:48
So it's been several years
313
813000
2000
بدین ترتیب، از زمانی که من تتو کردم، چند سالی می گذره.
13:50
since I got my own tattoo.
314
815000
3000
بدین ترتیب، از زمانی که من تتو کردم، چند سالی می گذره.
13:54
And do you guys just want to see it?
315
819000
4000
دوست دارید اونو ببینید؟
13:58
All right.
316
823000
2000
بسیار خوب.
14:00
Actually, you know what, I should warn you,
317
825000
3000
در واقع، می دونید چیه، باید بهتون بگم که نا امید می شوید.
14:03
you're going to be disappointed.
318
828000
2000
در واقع، می دونید چیه، باید بهتون بگم که نا امید می شوید.
14:05
Because it's actually not that hideous.
319
830000
3000
چون اونقدر هم زشت و وحشتناک نیست.
14:08
I didn't tattoo Marilyn Manson's face
320
833000
3000
من چهرۀ " مرلین منسون" را روی اعضای نامعقول بدنم تتو نکردم.
14:11
on some indiscreet part of myself or something.
321
836000
2000
من چهرۀ " مرلین منسون" را روی اعضای نامعقول بدنم تتو نکردم.
14:13
When other people see my tattoo,
322
838000
2000
وقتی دیگران تتوی منو می بینند، بیشترش براشون جالبه.
14:15
for the most part they like how it looks.
323
840000
2000
وقتی دیگران تتوی منو می بینند، بیشترش براشون جالبه.
14:17
It's just that I don't like how it looks.
324
842000
2000
فقط منم که اونو دوست ندارم.
14:19
And as I said earlier, I'm a perfectionist.
325
844000
3000
و همانطور که قبلا" گفتم، من کمال گرا هستم.
14:22
But I'll let you see it anyway.
326
847000
3000
ولی بهر حال می زارم اونو ببینید.
14:29
This is my tattoo.
327
854000
3000
این تتوی منه.
14:33
I can guess what some of you are thinking.
328
858000
3000
می تونم حدس بزنم بعضی هاتون چی فکر می کنید.
14:36
So let me reassure you about something.
329
861000
3000
پس بزارید در مورد چیزی بهتون اطمینان بدم.
14:39
Some of your own regrets
330
864000
2000
بعضی از پشیمانی های شما اونقدرها هم که فکر می کنید، زشت و بد نیستند.
14:41
are also not as ugly as you think they are.
331
866000
4000
بعضی از پشیمانی های شما اونقدرها هم که فکر می کنید، زشت و بد نیستند.
14:45
I got this tattoo
332
870000
2000
این تتو را برای این زدم که بیشتر سالهای بیست تا سی خود را در خارج از کشور در سفر سپری کردم.
14:47
because I spent most of my 20s
333
872000
2000
این تتو را برای این زدم که بیشتر سالهای بیست تا سی خود را در خارج از کشور در سفر سپری کردم.
14:49
living outside the country and traveling.
334
874000
2000
این تتو را برای این زدم که بیشتر سالهای بیست تا سی خود را در خارج از کشور در سفر سپری کردم.
14:51
And when I came and settled in New York afterward,
335
876000
2000
و سپس وقتی در نیویورک مستقر شدم، نگران این بودم
14:53
I was worried that I would forget
336
878000
2000
که نکنه بعضی از مهمترین درسهایی که در طی اون دوران یاد گرفتم را فراموش کنم.
14:55
some of the most important lessons that I learned during that time.
337
880000
3000
که نکنه بعضی از مهمترین درسهایی که در طی اون دوران یاد گرفتم را فراموش کنم.
14:58
Specifically the two things I learned about myself
338
883000
3000
علی الخصوص، دو چیز مهم که دربارۀ خودم یاد گرفته و اصلا" دلم نمی خواست یادم بره این بود که
15:01
that I most didn't want to forget
339
886000
2000
علی الخصوص، دو چیز مهم که دربارۀ خودم یاد گرفته و اصلا" دلم نمی خواست یادم بره این بود که
15:03
was how important it felt to keep exploring
340
888000
3000
چقدر با ماجراجویی احساس مهم بودن می کردم
15:06
and, simultaneously, how important it is
341
891000
3000
همزمان،چقدر مهمه که آدم یه جوری مراقب مسیر درست خودش باشه
15:09
to somehow keep an eye on your own true north.
342
894000
3000
همزمان،چقدر مهمه که آدم یه جوری مراقب مسیر درست خودش باشه
15:12
And what I loved about this image of the compass
343
897000
2000
و اونچه درمورد این طرح قطب نما دوست داشتم این بود که
15:14
was that I felt like it encapsulated both of these ideas
344
899000
2000
احساس می کردم هر دوی این عقاید را در قالب یک طرح ساده در بر گرفته است.
15:16
in one simple image.
345
901000
3000
احساس می کردم هر دوی این عقاید را در قالب یک طرح ساده در بر گرفته است.
15:19
And I thought it might serve as a kind of permanent mnemonic device.
346
904000
3000
و فکر می کردم بعنوان یه جور وسیلۀ یادآوری همیشگی، به درد بخوره.
15:23
Well it did.
347
908000
2000
خوب همینطور هم شد.
15:25
But it turns out, it doesn't remind me of the thing I thought it would;
348
910000
3000
ولی نه اون چیزی را که فکر می کردم ، یادآوری می کنه؛
15:28
it reminds me constantly of something else instead.
349
913000
4000
بجاش چیز دیگه ای رو دائم به یادم می یاره.
15:32
It actually reminds me
350
917000
2000
در حقیقت ، مهمترین درسی که پشیمانی به ما می ده را به یادم می یاره،
15:34
of the most important lesson regret can teach us,
351
919000
3000
در حقیقت ، مهمترین درسی که پشیمانی به ما می ده را به یادم می یاره،
15:37
which is also one of the most important lessons life teaches us.
352
922000
3000
که یکی ازمهمترین درسهایی نیز است که زندگی به ما می آموزه.
15:40
And ironically, I think it's probably the single most important thing
353
925000
3000
و از قضای روزگار، فکر کنم مهمترین چیز ممکن بود که می تونستم روی بدنم، تتو کنم --
15:43
I possibly could have tattooed onto my body --
354
928000
3000
و از قضای روزگار، فکر کنم مهمترین چیز ممکن بود که می تونستم روی بدنم، تتو کنم --
15:46
partly as a writer,
355
931000
2000
تا حدی بعنوان یک نویسنده، بلکه تنها بعنوان یک انسان.
15:48
but also just as a human being.
356
933000
2000
تا حدی بعنوان یک نویسنده، بلکه تنها بعنوان یک انسان.
15:50
Here's the thing,
357
935000
4000
نکته اینه،
15:54
if we have goals
358
939000
2000
اگه ما هدف و آرزو داشته باشیم، و نهایت سعی مان را بکنیم،
15:56
and dreams,
359
941000
2000
اگه ما هدف و آرزو داشته باشیم، و نهایت سعی مان را بکنیم،
15:58
and we want to do our best,
360
943000
4000
اگه ما هدف و آرزو داشته باشیم، و نهایت سعی مان را بکنیم،
16:02
and if we love people
361
947000
2000
و اگه مردم را دوست داشته و قصد آزار و از دست دادنشون را نداشته باشیم،
16:04
and we don't want to hurt them or lose them,
362
949000
2000
و اگه مردم را دوست داشته و قصد آزار و از دست دادنشون را نداشته باشیم،
16:06
we should feel pain when things go wrong.
363
951000
4000
وقتی چیزها غلط از آب در می یان، باید احساس درد بکنیم.
16:10
The point isn't to live without any regrets.
364
955000
4000
نکته این نیست که زندگی بدور از پشیمانی داشته باشیم.
16:14
The point is to not hate ourselves for having them.
365
959000
4000
نکته اینه که از خودمان بخاطر داشتن آنها، تنفر نداشته باشیم.
16:18
The lesson that I ultimately learned from my tattoo
366
963000
2000
درسی که من در نهایت از تتوی خودم یاد گرفته
16:20
and that I want to leave you with today
367
965000
2000
و می خوام در آخر به شما بگم اینه که،
16:22
is this:
368
967000
2000
و می خوام در آخر به شما بگویم اینه که،
16:24
We need to learn to love
369
969000
2000
ما نیاز داریم یاد بگیریم که چیزهای ناقص و معیوبی که بوجود آوردیم را دوست بداریم
16:26
the flawed, imperfect things
370
971000
2000
ما نیاز داریم یاد بگیریم که چیزهای ناقص و معیوبی که بوجود آوردیم را دوست بداریم
16:28
that we create
371
973000
2000
ما نیاز داریم یاد بگیریم که چیزهای ناقص و معیوبی که بوجود آوردیم را دوست بداریم
16:30
and to forgive ourselves for creating them.
372
975000
3000
و خودمان را بخاطر بوجود آوردن آنها ببخشیم.
16:34
Regret doesn't remind us that we did badly.
373
979000
3000
پشیمانی اینو یادمون نیاره که کار اشتباهی کردیم.
16:37
It reminds us that we know we can do better.
374
982000
3000
یادمون بیاره که می دونیم می تونیم بهترشو انجام بدیم.
16:40
Thank you.
375
985000
2000
سپاسگزارم.
16:42
(Applause)
376
987000
3000
( تشویق حاضرین)
ABOUT THE SPEAKER
Kathryn Schulz - WrongologistKathryn Schulz is a staff writer for the New Yorker and is the author of "Being Wrong: Adventures in the Margin of Error."
Why you should listen
Kathryn Schulz is a journalist, author, and public speaker with a credible (if not necessarily enviable) claim to being the world's leading wrongologist. She is the author of Being Wrong: Adventures in the Margin of Error. She was previously the book critic for New York Magazine; her writing has also appeared in the New York Times Magazine, Rolling Stone, TIME Magazine, the Boston Globe, the "Freakonomics" blog of The New York Times, The Nation, Foreign Policy, and the New York Times Book Review, among other publications. She is the former editor of the online environmental magazine Grist, and a former reporter and editor for The Santiago Times, of Santiago, Chile, where she covered environmental, labor, and human rights issues. She was a 2004 recipient of the Pew Fellowship in International Journalism (now the International Reporting Project), and has reported from throughout Central and South America, Japan, and, most recently, the Middle East. A graduate of Brown University and a former Ohioan, Oregonian and Brooklynite, she currently lives in New York's Hudson Valley.
Kathryn Schulz | Speaker | TED.com