TED2001
John Wooden: The difference between winning and succeeding
جان وودن تفاوت بین برنده بودن و موفق بودن را بیان میکند
Filmed:
Readability: 3.1
6,582,226 views
با سادگی عمیقی، جان وودن٬ مربی٬ تعریف دوباره ای ازموفقیت میکند و اصرار دارد که ما بهترین راه خودمان را دنبال کنیم. در این بحث الهام بخش او نصایحی را که به بازیکنش در دانشگاه کالیفرنیا- لس انجلس میداد را به اشتراک می‌گذازد، و اشعاری را نقل کرده واز حکمت پدرش یاد میکند.
John Wooden - Coach
John Wooden, affectionately known as Coach, led UCLA to record wins that are still unmatched in the world of basketball. Throughout his long life, he shared the values and life lessons he passed to his players, emphasizing success that’s about much more than winning. Full bio
John Wooden, affectionately known as Coach, led UCLA to record wins that are still unmatched in the world of basketball. Throughout his long life, he shared the values and life lessons he passed to his players, emphasizing success that’s about much more than winning. Full bio
Double-click the English transcript below to play the video.
00:12
I coined my own definition of success
0
0
3000
من تعریف خودم رو از موفقیت دارم
00:15
in 1934, when I was teaching at a high school in South Bend, Indiana,
1
3000
4000
در ۱۹۳۴، زمانی که در دبیرستانی در ساوت بند ایندانا درس می‌دادم
00:19
being a little bit disappointed, and delusioned perhaps, by
2
7000
5000
کمی ناامید و شاید افسرده شده بودم به خاطر دیدن
00:24
the way parents of the youngsters in my English classes
3
12000
4000
شیوه ای که والدین جوانان کلاس انگلیسی من داشتند
00:28
expected their youngsters to
4
16000
3000
و از آن جوانان توقع داشتند که
00:31
get an A or a B. They thought a C was all right for the neighbors' children,
5
19000
3000
نمره A یا B بگیرند. فکر میکردند نمره C قابل قبوله اما برای بچه همسایه،
00:34
because the neighbors children are all average.
6
22000
3000
چون بچه های همسایه ها همه سطح متوسطند.
00:37
But they weren't satisfied when their own --
7
25000
2000
اما این راضی نبودنشون از چیزی که داشتن
00:39
would make the teacher feel that they had failed, or the youngster had failed.
8
27000
4000
باعث میشد معلم احساس کنه که شکست خورده، یا جوان فکر کنه که خراب کرده.
00:43
And that's not right. The good Lord in his infinite wisdom
9
31000
2000
و این درست نیست. خدای خوب، با خرد بی پایانش
00:45
didn't create us all equal as far as intelligence is concerned,
10
33000
3000
وقتی حرف از هوش میشه، همه ما رو مساوی خلق نکرده
00:48
any more than we're equal for size, appearance.
11
36000
4000
به همونطور که اندازه و قیافه هامون مثل هم نیست.
00:52
Not everybody could earn an A or a B, and I didn't like that way of judging it.
12
40000
3000
همه نمیتوستن نمره A یا B بدست بیارن، و من روش قضاوت در این مورد رو دوست نداشتم.
00:55
And I did know how the alumni of various schools
13
43000
4000
و من می‌دونستم که چطوری فارغ التحصیلان مدارس مختلف
00:59
back in the 30s judged coaches and athletic teams.
14
47000
4000
در دهه ۳۰، در مورد مربی ها و تیم های ورزشی چه فکر می‌کردن.
01:03
If you won them all, you were considered to be reasonably successful --
15
51000
5000
در اون زمان اگه همه رو می‌بردید، نسبتاً موفق تلقی می‌شدید--
01:08
not completely. Because I found out --
16
56000
3000
نه کاملاً موفق. من فهمیدم دلیلش اینه که --
01:11
we had a number of years at UCLA where we didn't lose a game.
17
59000
3000
چند سالی بود که ما در دانشگاه کالیفرنیا بازی ای رو نباخته بودیم.
01:14
But it seemed that we didn't win each individual game by the margin
18
62000
4000
اما بر اساس صحبت های حاشیه به نظر میرسید ما تک تک بازی ها رو هم نبرده بودیم
01:18
that some of our alumni had predicted and
19
66000
2000
و بعضی ار فارق التحصیلانمون پیش بینی کرده بودند و
01:20
quite frequently I --
20
68000
2000
من تقریباً همیشه --
01:22
(Laughter)
21
70000
2000
(خنده)
01:24
-- quite frequently I really felt that they had backed up their predictions
22
72000
3000
-- من تقریباً همیشه قویاً احساسم این بود که اونا از پیش بینی هاشون پشتیباتی می‌کنند
01:27
in a more materialistic manner.
23
75000
4000
منتها بیشتر به روشهای اخلاقی مادی! (رشوه)
01:31
But that was true back in the 30s, so I understood that.
24
79000
3000
اما این قضیه در دهه ۳۰ درست بود و منم متوجه اش بودم.
01:34
But I didn't like it. And I didn't agree with it.
25
82000
2000
ولی من دوستش نداشتم. و باهاش موافق هم نبودم.
01:36
And I wanted to come up with something that I hoped could make me a better teacher,
26
84000
3000
و من میخواستم به چیزی دست پیدا کنم که من رو به معلم بهتری تبدیل کنه
01:39
and give the youngsters under my supervision --
27
87000
2000
و به جوانان زیر نظر من
01:41
whether it be in athletics or in the English classroom --
28
89000
3000
چه در ورزش و چه در کلاس زبان انگلیسی --
01:44
something to which to aspire,
29
92000
2000
چیزی بده که آرزوش رو داشتند
01:46
other than just a higher mark
30
94000
3000
نه تنها فقط یک نمره ی بالاتر
01:49
in the classroom, or more points in some athletic contest.
31
97000
3000
در کلاس درس، یا امتیازهای بیشتر در یک مسابقه ورزشی.
01:52
I thought about that for quite a spell,
32
100000
3000
من خیلی دقیق در این مورد فکر کردم،
01:55
and I wanted to come up with my own definition. I thought that might help.
33
103000
3000
و میخواستم تعریف خودم رو داشته باشم. فکر کردم شاید این کمک کنه.
01:58
And I knew how Mr. Webster defined it:
34
106000
3000
و می‌دونم که آقای وبستر (موفقیت رو) اینطور تعریف کرده:
02:01
as the accumulation of material possessions
35
109000
2000
جمع کردن دارایی های مادی
02:03
or the attainment of a position of power or prestige, or something of that sort --
36
111000
4000
یا اکتساب موقعیتی قدرتمند یا معتبر، یا چیزی از این قبیل --
02:07
worthy accomplishments perhaps,
37
115000
2000
شاید دست آوردی ارزشمند،
02:09
but in my opinion not necessarily indicative of success.
38
117000
4000
اما از نظر من اینها نشاندهنده موفقیت نیست.
02:13
So I wanted to come up with something of my own.
39
121000
2000
پس تصمیم گرفتم که چیزی از خودم بسازم.
02:15
And I recalled -- I was raised on a small farm in Southern Indiana
40
123000
4000
و یادم آمد -- که من در مزرعه ای کوچک درجنوب ایندیانا بزرگ شده ام
02:19
and Dad tried to teach me and my brothers
41
127000
2000
و پدرم سعی داشت به من و برادرانم یاد بده
02:21
that you should never try to be better than someone else.
42
129000
3000
که شما هیچوقت نباید تلاش کنید از کس دیگری بهتر باشید.
02:24
I'm sure at the time he did that, I didn't -- it didn't --
43
132000
4000
مطمئنم که در آن زمان برادرم کار این رو کرد، من نکردم -- نکرد --
02:28
well, somewhere, I guess in the hidden recesses of mind,
44
136000
3000
خوب، یک جایی، شاید مخفی در پس ذهنم،
02:31
it popped out years later.
45
139000
2000
سالها بعد جرقه زد.
02:33
Never try to be better than someone else,
46
141000
2000
هیچوقت سعی نکن از کس دیگه ای بهتر باشی،
02:35
always learn from others. Never cease
47
143000
3000
همیشه از بقیه یاد بگیر. هیچوقت دست برندار
02:38
trying to be the best you can be -- that's under your control.
48
146000
2000
از تلاش برای اینکه بهترین کسی باشی که میتونی -- این تحت کنترل توئه.
02:40
If you get too engrossed and involved and concerned
49
148000
3000
اگر زیادی مجذوب و درگیر و دلواپس بشی
02:43
in regard to the things over which you have no control,
50
151000
2000
در مورد چیزهایی که نمی‌تونی کنترلشون کنی،
02:45
it will adversely affect the things over which you have control.
51
153000
4000
این تأثیر منفی روی چیزهایی که میتونی کنترلشون کنی می‌گذاره.
02:49
Then I ran across this simple verse that said,
52
157000
3000
بعد از این من به یک آیه کوتاه و ساده برخوردم که میگه:
02:52
"At God's footstool to confess, a poor soul knelt, and bowed his head.
53
160000
3000
«در مقابل تخت خداوند برای اعتراف، جانی حقیر زانو زد، و سر خود را خم کرد.
02:55
'I failed!' He cried.
54
163000
2000
من شکست خوردم! و زاری کرد.
02:57
The Master said, 'Thou didst thy best, that is success.'"
55
165000
5000
خداوند گفت، تو بهترین کاری که می‌توانستی کردی، این موفقیت است»
03:02
From those things, and one other perhaps,
56
170000
2000
از این مطالب و شاید چند تای دیگه،
03:04
I coined my own definition of success,
57
172000
2000
من تعریف خودم رو از موفقیت ارائه کردم
03:06
which is: peace of mind attained only through
58
174000
3000
که اینه: آرامش ذهنی تنها از طریق رضایت از خود، با دانستن اینکه تو تلاشت را کردی
03:09
self-satisfaction in knowing you made the effort to do the best
59
177000
3000
که بهترین کاری را که در توانت بود را انجام بدهی بدست می‌آید.
03:12
of which you're capable.
60
180000
2000
که بهترین کاری را که در توانت بود را انجام بدهی بدست می‌آید.
03:14
I believe that's true. If you make the effort
61
182000
2000
من ایمان دارم این درسته. اگر تلاش کنید
03:16
to do the best of which you're capable, to try and improve the situation
62
184000
3000
که بهترین کاری رو انجام دهید که در توان شماست، و سعی کنید که مشکلی را بهبود ببخشید
03:19
that exists for you, I think that's success.
63
187000
3000
که برای شما بوجود آمده، من فکر میکنم این موفقیته.
03:22
And I don't think others can judge that. I think it's like character and reputation.
64
190000
3000
و فکر نمی‌کنم دیگران بتوانند این رو قضاوت کنند. فکر میکنم شبیه «شخصیت» و «آوازه» یک فرد است.
03:25
Your reputation is what you are perceived to be;
65
193000
3000
آوازه شما آن چیزی است که شما کسب کرده اید:
03:28
your character is what you really are.
66
196000
2000
شخصیت شما چیزی است که شما واقعاً هستید.
03:30
And I think that character is much more
67
198000
3000
و من فکر میکنم شخصیت خیلی
03:33
important than what you are perceived to be.
68
201000
2000
مهمتر از چیزهایی ایست که شما کسب کرده اید.
03:35
You'd hope they'd both be good,
69
203000
2000
میتونید امیدوار باشید که هر دوی اینها خوب باشن،
03:37
but they won't necessarily be the same.
70
205000
3000
اما اینها لزوماً مثل هم نخواهند بود.
03:40
Well, that was my idea that I was going to try to get across to the youngsters.
71
208000
4000
خوب، این ایده ای بود که من سعی داشتم بین جوانان اشائه بدم.
03:44
I ran across other things. I love to teach,
72
212000
2000
من چیزهای دیگری رو هم امتحان کرده ام. من عاشق درس دادن هستم،
03:46
and it was mentioned by the previous speaker
73
214000
5000
و این توسط سخنران قبلی ذکر شد
03:51
that I enjoy poetry, and I dabble in it a bit, and love it.
74
219000
2000
که من از شعر هم لذت میبرم، و دستی هم در آن دارم و عاشق آن هستم.
03:53
There are some things that helped me, I think,
75
221000
3000
فکر کنم، چیزهایی هست که منو کمک کرده
03:56
be better than I would have been. I know I'm not what I ought to be,
76
224000
3000
که بهتر از اون باشم که قبلاً بوده ام. من می‌دونم نه کسی هستم که بایست باشم،
03:59
not what I should be. But I think I'm better than I would have been
77
227000
3000
نه کسی که بهتره باشم. اما فکر میکنم بهتر از زمانی هستم که
04:02
if I hadn't run across certain things.
78
230000
2000
با این چیزها درگیر نشده بودم.
04:04
One was just a little verse that said,
79
232000
3000
یکی از اونها یک شعر کوچک است که می‌گوید،
04:07
"No written word, no spoken plea
80
235000
5000
«هیچ کلام نانوشته، هیچ گفتار ناگفته
04:12
can teach our youth what they should be.
81
240000
3000
نمی‌تواند به جوانتان یاد دهد که او چه باید باشد.
04:15
Nor all the books on all the shelves --
82
243000
2000
نه تمام کتاب ها در قفسه ها --
04:17
it's what the teachers are themselves."
83
245000
2000
فقط خود معلم ها.»
04:19
That made an impression on me
84
247000
2000
این به من انگیزه و احساس داد
04:21
in the 1930s.
85
249000
3000
در دهه ۱۹۳۰.
04:24
And I tried to use that more or less in my teaching,
86
252000
3000
و من سعی کردم کم و بیش اون رو در درس دادنم بکار ببرم،
04:27
whether it be in sports, or whether it be in the English classroom.
87
255000
7000
چه در ورزش باشه یا در کلاس درس انگلیسی.
04:34
I love poetry and always had an interest in that somehow.
88
262000
4000
من عاشق شعر هستم و همیشه به نحوی علاقه ای به اون داشته ام.
04:38
Maybe it's because Dad used to read to us at night.
89
266000
4000
شاید به این خاطر که پدرم شب ها برای ما شعر می‌خوند.
04:42
Coal oil lamp -- we didn't have electricity
90
270000
2000
چراغ نفتی -- ما برق نداشتیم
04:44
in our farm home.
91
272000
3000
در خانه مزرعه ای ما.
04:47
And Dad would read poetry to us. So I always liked it.
92
275000
2000
و پدر برای ما شعر می‌خواند. بنابراین من همیشه دوستش داشته ام.
04:49
And about the same time I ran across this one verse,
93
277000
3000
و در همان زمان که من به این شعر برخوردم،
04:52
I ran across another one. Someone asked
94
280000
2000
به شعر دیگه ای هم برخورده بودم. یک نفر
04:54
a lady teacher why she taught.
95
282000
3000
از خانم معلمی پرسیده بود که چرا درس می‌دهد.
04:57
And she -- after some time, she said she wanted to think about that.
96
285000
3000
اون -- بعد از مدتی، گفت می‌خواد راجع بهش فکر کنه.
05:00
Then she came up and said,
97
288000
2000
بعد که جواب رو فهمیده بود گفت:
05:02
"They ask me why I teach
98
290000
2000
«از من می پرسند چرا درس می‌دهی
05:04
and I reply, 'Where could I find such splendid company?'
99
292000
4000
و من جواب می‌دهم، از کجا می‌توانم سازمانی به این باشکوهی پیدا کنم؟
05:08
There sits a statesman, strong, unbiased, wise;
100
296000
3000
که در آن یک سیاست مدار، قوی، بی غرض، خردمند؛
05:11
another Daniel Webster, silver-tongued.
101
299000
2000
یک دانیل وبستر دیگر، شکر کلام.
05:13
A doctor sits beside him,
102
301000
2000
یک دکتر در کنار او،
05:15
whose quick steady hand may mend a bone,
103
303000
2000
که دست پرتوان و سریعش استخوانی را شفا دهد،
05:17
or stem the life-blood's flow.
104
305000
3000
یا جلوی ریزش خون حیات آوری را بگیرد.
05:20
And there a builder. Upward rise the arch of a church he builds,
105
308000
3000
و در آن یک سازنده باشد. طاق بلند یک کلیسا را بسازد،
05:23
wherein that minister may speak the word of God
106
311000
2000
که در آن یک کشیش کلام خدا را بازگو کند
05:25
and lead a stumbling soul to touch the Christ.
107
313000
3000
و ارواح لغزان را راهنمایی کند تا به مسیح دست یابند.
05:28
And all about a gathering of teachers,
108
316000
2000
و هدف همه (این سازمان) گرد آوردن معلمان،
05:30
farmers, merchants, laborers:
109
318000
2000
مزرعه داران، تاجران، کارگران:
05:32
those who work and vote and build and plan and pray into a great tomorrow.
110
320000
4000
آنهایی که کار می‌کنند و رای می‌دهند و می‌سازند و می‌کارند و عبادت می‌کنند برای فرادایی بهتر، باشد.
05:36
And I may say, I may not see the church,
111
324000
4000
و من می‌توانم بگویم، من شاید آن کلیسا را نبینم،
05:40
or hear the word or eat the food their hands may grow.
112
328000
2000
یا کلامی نشنوم یا غذایی را که آن دست ها پرورش داده اند نخورم.
05:42
But yet again I may. And later I may say,
113
330000
3000
اما ممکن است. و ممکن است بعدها بگویم،
05:45
I knew him once, and he was weak, or strong,
114
333000
2000
من زمانی او را می‌شناختم، و او ضعیف بود، یا قوی،
05:47
or bold or proud or gay.
115
335000
2000
یا بی باک، یا مغرور، یا شوخ.
05:49
I knew him once, but then he was a boy.
116
337000
2000
زمانی من او را می‌شناختم، زمانی که او پسر بچه ای بود.
05:51
They ask me why I teach and I reply,
117
339000
2000
از من می‌پرسند چرا درس می‌دهم و من می‌گویم،
05:53
'Where could I find such splendid company?'"
118
341000
3000
از کجا می‌توانم سازمانی به این باشکوهی پیدا کنم؟»
05:56
And I believe the teaching profession --
119
344000
2000
و من به حرفه ی معلمی اعتقاد دارم --
05:58
it's true, you have so many youngsters.
120
346000
2000
درسته، شما تعداد خیلی زیادی جوان دارید.
06:00
And I've got to think of my youngsters at UCLA --
121
348000
2000
و من باید جوانان خودم رو در دانشگاه کالیفرنیا به یاد بیارم --
06:02
30-some attorneys, 11 dentists and doctors,
122
350000
5000
سی و چند وکیل، یازده دندانپزشک و دکتر،
06:07
many, many teachers and other professions.
123
355000
4000
تعداد زیادی معلّم و سایر حرفه ها.
06:11
And that gives you a great deal of pleasure,
124
359000
3000
و این به انسان لذّت زیادی می‌دهد،
06:14
to see them go on.
125
362000
3000
که ببیند آنها مسیر خود را می‌روند.
06:17
I always tried to make the youngsters feel
126
365000
2000
من همیشه سعی کرده ام کاری کنم که جوانان احساس کنن
06:19
that they're there to get an education, number one.
127
367000
2000
که اونجا هستند که آموزش ببینند، اولویت یک.
06:21
Basketball was second, because it was paying their way,
128
369000
2000
دوم بسکتبال، چون مخارجشان را تأمین میکرد،
06:23
and they do need a little time for social activities,
129
371000
3000
و زمان کمی هم برای فعالیت های اجتماعی لازم داشتند،
06:26
but you let social activities take a little precedence over the other two
130
374000
3000
اما اگر فعالیت های اجتماعی تان کمی بر دوتای دیگه تقدم پیدا کنه،
06:29
and you're not going to have any very long.
131
377000
3000
دیگر برای مدت طولانی ای خبری از آن فعالیتهای اجتماعی نخواهد بود.
06:32
So that was the ideas that I tried to get across
132
380000
5000
پس این ایده ای بود که سعی داشتم
06:37
to the youngsters under my supervision.
133
385000
2000
بین جوانان زیر نظر خودم جا بیندازم.
06:39
I had three rules, pretty much, that I stuck with practically all the time.
134
387000
4000
من تقریباً، سه تا قانون داشتم، که عملاً به هرسه پایبند بودم.
06:43
I'd learned these prior to coming to UCLA,
135
391000
2000
من اینها را قبل از اینکه به دانشگاه کالیفرنیا بیام یاد گرفته بودم،
06:45
and I decided they were very important.
136
393000
2000
و تصمیم گرفتم که اونها برام خیلی مهم باشن.
06:47
One was -- never be late. Never be late.
137
395000
5000
یکی این بود -- هرگز دیر نکن. هرگز دیر نکن.
06:52
Later on I said certain things --
138
400000
3000
بعدها چیزهای دیگه ای هم گفتم --
06:55
I had -- players, if we're leaving for somewhere, had to be neat and clean.
139
403000
5000
من بازی کنان رو الزام کرده بودم که اگه داریم به جایی میریم، اونا باید تمیز و مرتب باشن.
07:00
There was a time when I made them wear jackets and shirts and ties.
140
408000
6000
یک وقتی اونا رو مجبور کردم کت و پیرهن مردانه بپوشند و کراوات بزنند.
07:06
Then I saw our chancellor coming to school
141
414000
2000
بعد مدیر دانشگاه رو در حالی دیدم
07:08
in denims and turtlenecks, and I thought,
142
416000
4000
که با شلوار کتانی و پیرهن یقه اسکی به مدرسه آمد و با خودم فکر کردم،
07:12
not right for me to keep this other.
143
420000
2000
درست نیست که من به این اضافه ی قانونم پایبند باشم.
07:14
So I let them -- just they had to be neat and clean.
144
422000
3000
پس به اونا اجازه دادم -- اونا فقط کافی بود تمیز و مرتب می‌بودن.
07:17
I had one of my greatest players that you probably heard of,
145
425000
4000
زمانی که یکی از بهترین بازیکنانم رو که احتمالاً شما می‌شناسیدش داشتم،
07:21
Bill Walton. He came to catch the bus;
146
429000
2000
بیل والتون. اون آمد که سوار اتوبوس بشه
07:23
we were leaving for somewhere to play.
147
431000
2000
داشتیم برای بازی به جایی می‌رفتیم.
07:25
And he wasn't clean and neat, so I wouldn't let him go.
148
433000
4000
ولی اون مرتب و تمیز نبود، من هم اجازه ندادم که بیاد.
07:29
He couldn't get on the bus. He had to go home and get cleaned up
149
437000
3000
نتونست سوار اتوبوس بشه. مجبور شد به خونه بره و خودش رو تروتمیز کنه
07:32
to get to the airport.
150
440000
2000
تا به فرودگاه بیاید.
07:34
So I was a stickler for that. I believed in that.
151
442000
3000
پس من در این مورد سخت گیر بودم. به این باور داشتم.
07:37
I believe in time -- very important.
152
445000
2000
من به زمان اعتقاد دارم -- خیلی مهمه.
07:39
I believe you should be on time. But I felt at practice, for example,
153
447000
3000
من باور دارم که شما باید سر موقع باشید. اما چیزهایی هم در عمل احساس کردم، مثلاً
07:42
we start on time, we close on time.
154
450000
2000
سر وقت شروع کنیم، سر وقت تمام کنیم.
07:44
The youngsters didn't have to feel that we were going to keep them over.
155
452000
4000
جوانان نباید احساس کنند که ما می‌خواهیم اونا رو اضافه نگه داریم.
07:48
When I speak at coaching clinics, I often tell
156
456000
2000
وقتی من در کلنیک های مربی گری صحبت میکنم، اغلب میگم
07:50
young coaches -- and at coaching clinics, more or less,
157
458000
3000
مربی های جوان -- و در کلنیکهای مربی گری کم و بیش،
07:53
they'll be the younger coaches getting in the profession.
158
461000
3000
مربی های جوان تری هم هستند که دارند به این حرفه وارد میشن.
07:56
Most of them are young, you know, and probably newly married.
159
464000
3000
بیشترشون جوان هستند. می‌دونید، و احتمالاً تازه ازدواج کرده اند.
07:59
And I tell them, "Don't run practices late.
160
467000
3000
و من بهشون میگم، «تمرین ها رو تا دیروقت ادامه ندید.
08:02
Because you'll go home in a bad mood.
161
470000
3000
چون با خلق و خوی بد به خونه میرسید.
08:05
And that's not good, for a young married man to go home in a bad mood.
162
473000
3000
و این برای یک زوج جوان خوب نیست که با خلق و خوی بد به خونه برند.
08:08
When you get older, it doesn't make any difference." But --
163
476000
2000
وقتی سنت بالاتر میره، فرقی نمی‌کنه.» اما --
08:10
(Laughter)
164
478000
5000
(خنده)
08:15
So I did believe on time. I believe starting on time,
165
483000
2000
پس من به زمان باور داشتم. من به شروع به موقع اعتقاد داشتم،
08:17
and I believe closing on time.
166
485000
2000
و به پایان به موقع اعتقاد داشتم.
08:19
And another one I had was, not one word of profanity.
167
487000
3000
یکی از چیزهای دیگه این بود، یک کلمه بی حرمتی نباشه.
08:22
One word of profanity, and you are out of here for the day.
168
490000
5000
یک کلمه بی احترامی کن، و برای تمام روز میری بیرون.
08:27
If I see it in a game, you're going to come out and sit on the bench.
169
495000
3000
اگه من اینو در بازی ای ببینم، می آی بیرون و روی نیمکت میشینی.
08:30
And the third one was, never criticize a teammate.
170
498000
3000
و سومی این بود که، هیچوقت یک هم تیمی رو تحقیر نکن.
08:33
I didn't want that. I used to tell them I was paid to do that.
171
501000
3000
من اینو نمی‌خواستم. همیشه بهشون می‌گفتم من برای این کار پول می‌گیرم.
08:36
That's my job. I'm paid to do it. Pitifully poor, but I am paid to do it.
172
504000
4000
این کار منه. من براش پول می‌گیرم. هرچند به شدّت ناچیز، اما من براش پول می‌گیرم.
08:40
Not like the coaches today, for gracious sakes, no.
173
508000
3000
نه مثل مربی های این روزها، محض رضای خدا. نه.
08:43
It's a little different than it was in my day.
174
511000
3000
در زمان من یک خورده فرق میکرد.
08:46
Those were three things that I stuck with pretty closely all the time.
175
514000
4000
اینها سه چیز بودند که من تقریباً همیشه بهشون پایبند بودم.
08:50
And those actually came from my dad.
176
518000
3000
و در حقیقت اونها رو از پدرم دارم.
08:53
That's what he tried to teach me and my brothers at one time.
177
521000
5000
این چیزی بود که در اون زمان سعی میکرد به من و برادرام یاد بده.
08:58
I came up with a pyramid eventually,
178
526000
3000
در نهایت من به یک هرم رسیدم،
09:01
that I don't have the time to go on that.
179
529000
2000
که وقتش رو ندارم براتون راجع بهش صحبت کنم.
09:03
But that helped me, I think, become a better teacher.
180
531000
4000
اما فکر کنم کمکم کرد که معلم بهتری بشم.
09:07
It's something like this:
181
535000
2000
چیزی شبیه به اینه:
09:09
And I had blocks in the pyramid,
182
537000
2000
و من در این هرم خشت هایی گذاشتم،
09:11
and the cornerstones being industriousness and enthusiasm,
183
539000
4000
که در پایه ی هرم تلاش و اشتیاقه،
09:15
working hard and enjoying what you're doing,
184
543000
2000
سخت کار کردن و لذت بردن از کاری که می‌کنی،
09:17
coming up to the apex
185
545000
2000
همینطور بالا می آیم تا به نوک هرم می‌رسیم.
09:19
according to my definition of success.
186
547000
3000
طبق تعریف من از موفقیت.
09:22
And right at the top -- faith and patience.
187
550000
2000
و درست در این بالا -- ایمان و صبر.
09:24
And I say to you, in whatever you're doing,
188
552000
2000
و من به شما گفته باشم، در هر کاری که می‌کنید،
09:26
you must be patient. You have to have patience to --
189
554000
3000
باید صبور باشید. شما باید صبر داشته باشید تا --
09:29
we want things to happen. We talk about our youth being impatient a lot.
190
557000
6000
ما میخوایم امور انجام بشه. ما در مورد جوانان و بی صبریشون خیلی حرف می‌زنیم.
09:35
And they are. They want to change everything.
191
563000
2000
و اونها (بی صبر) هستند. می‌خوان همه چیز رو تغییر بدن.
09:37
They think all change is progress.
192
565000
2000
فکر میکنن تمام تغییرات مفیده.
09:39
And we get a little older -- we sort of let things go.
193
567000
2000
و ما تا کمی پیر میشیم -- یه جورایی همه چیز رو رها می‌کنیم.
09:41
And we forget there is no progress without change.
194
569000
2000
و فراموش می‌کنیم که بدون تغییر خبری از بهبود نیست.
09:43
So you must have patience.
195
571000
2000
پس شما باید صبر داشته باشید.
09:45
And I believe that we must have faith.
196
573000
2000
و من معتقدم ما باید ایمان داشته باشیم.
09:47
I believe that we must believe,
197
575000
2000
معتقدم باید اعتقاد داشته باشیم،
09:49
truly believe. Not just give it word service;
198
577000
3000
اعتقاد واقعی. نه فقط اینکه حرفش رو بزنیم:
09:52
believe that things will work out as they should,
199
580000
3000
باور به اینکه پدیده ها اونطور اتفاق می افتند که بهتره بیفتند،
09:55
providing we do what we should.
200
583000
2000
و برای ما کارهایی رو که بهتره انجام بدیم، میسازن.
09:57
I think our tendency is to hope that things will turn out the way we want them to
201
585000
4000
من فکر میکنم ما تمایل داریم امیدوار باشیم که پدیده ها جوری که ما میخوایم از آب در بیان
10:01
much of the time. But we don't do the things that are necessary
202
589000
5000
در بیشتر مواقع. اما کارهایی رو که لازمه انجام نمیدیم
10:06
to make those things become reality.
203
594000
4000
که اون پدیده ها رو به واقعیت تبدیل کنیم.
10:10
I worked on this for some 14 years,
204
598000
2000
من ۱۴ سال روی این کار کردم،
10:12
and I think it helped me become a better teacher.
205
600000
3000
و فکر میکنم به من کمک کرد که معلم بهتری بشم.
10:15
But it all revolved around that original definition of success.
206
603000
4000
اما همه اینها حول اون تعریف اصلی موفقیت میگرده.
10:19
You know a number of years ago, there was a Major
207
607000
3000
میدونین، سالها پیش، یه داور
10:22
League Baseball umpire by the name of George Moriarty.
208
610000
3000
بزرگ لیگهای بیسبال بود به نام جرج موریارتی.
10:25
He spelled Moriarty with only one 'i'.
209
613000
3000
اون موریاتی رو فقط با یک "i" می‌نوشت.
10:28
I'd never seen that before, but he did.
210
616000
2000
من اصلاً قبلاً اینطوری ندیده بودم، اما اون اینطوری می‌نوشت.
10:30
Big league baseball players --
211
618000
2000
بازیکنان لیگهای برتر بیسبال --
10:32
they're very perceptive about those things,
212
620000
2000
اونا خیلی به این جور چیزها حساسن،
10:34
and they noticed he had only one 'i' in his name.
213
622000
3000
و متوجه شدن که اون فقط یک "i" در اسمش داره.
10:37
You'd be surprised how many also told him
214
625000
3000
باورتون نمیشه چند نفر بهش گفتن
10:40
that that was one more than he had in his head
215
628000
3000
که از اون چیزی فکر می‌کنی، یه دونه بیشتره
10:43
at various times.
216
631000
1000
همیشه.
10:44
(Laughter)
217
632000
2000
(خنده)
10:46
But he wrote something that I think he did
218
634000
2000
اما اون یه چیزی نوشت که من فکر میکنم در زمانی این کار رو کرد
10:48
while I tried to do in this pyramid. He called it "The Road Ahead,
219
636000
2000
که من داشتم سعی میکردم این هرم رو بسازم. اون بهش گفت «راه پیشِ رو
10:50
or the Road Behind."
220
638000
2000
یا راه پشت سر»
10:52
"Sometimes I think the Fates must
221
640000
2000
«بعضی وقت ها من فکر میکنم که تقدیر باید
10:54
grin as we denounce them and insist
222
642000
2000
به ما بخندد وقتی که ما آن را مقصر می‌دانیم و اصرار داریم
10:56
the only reason we can't win, is the Fates themselves that miss.
223
644000
4000
تنها دلیلی که نمی‌توانیم برنده باشیم، این است که خود سرنوشت خطا کرده است.
11:00
Yet there lives on the ancient claim:
224
648000
2000
در حالیکه کسانی هستند که با این باور زنده اند:
11:02
we win or lose within ourselves. The shining trophies on our shelves
225
650000
3000
ما در بین خودمان می‌بریم و می‌بازیم. جایزه ها درخشان در فقسه های ما
11:05
can never win tomorrow's game.
226
653000
2000
هرگز نمی‌توانند بازی فردا را ببرند.
11:07
You and I know deeper down, there's always a chance to win the crown.
227
655000
3000
من و شما در ته دلمان می‌دانیم، همیشه می‌شود که تاج از آن ما باشد.
11:10
But when we fail to give our best,
228
658000
2000
اما وقتی که نمی‌توانیم بهترین کار را انجام دهیم،
11:12
we simply haven't met the test, of giving all
229
660000
2000
به زبان ساده بهای امتحان را نپرداخته ایم، که همه چیز را ببخشیم
11:14
and saving none until the game is really won;
230
662000
2000
و چیزی نگه نداریم تا زمانی که واقعاً بازی را برده باشیم؛
11:16
of showing what is meant by grit;
231
664000
2000
با نشان دادن اینکه چقدر برایمان ارزش دارد، با سرسختی؛
11:18
of playing through when others quit;
232
666000
3000
با ادامه بازی وقتی که دیگران دست کشیده اند؛
11:21
of playing through, not letting up.
233
669000
2000
با ادامه بازی، و راحت طلبی نکردن.
11:23
It's bearing down that wins the cup. Of dreaming there's a goal ahead;
234
671000
2000
این جلو زدن است که جام را می‌برد. که رویای هدفی پیش رو داشته باشیم،
11:25
of hoping when our dreams are dead;
235
673000
2000
که امیدوار باشیم وقتی که رویا هایمان مرده اند؛
11:27
of praying when our hopes have fled.
236
675000
2000
با دعا کردن وقتی امیدهایمان از بین رفته اند.
11:29
Yet losing, not afraid to fall,
237
677000
3000
اگر باختیم، از آن نمی ترسیم،
11:32
if bravely we have given all. For who can ask more of a man
238
680000
3000
اگر شجاعانه همه تلاشمان را کرده باشیم. برای کسی که از این مرد تر می‌خواهد،
11:35
than giving all within his span.
239
683000
2000
مردی که در زمانی که داشته همه تلاشش را کرده است.
11:37
Giving all, it seems to me, is not so far from victory.
240
685000
5000
(باید بگویم) به نظر من، تمام تلاش را صرف کردن، آنچنان از خود پیروزی دور نیست.
11:42
And so the fates are seldom wrong, no matter how they twist and wind.
241
690000
3000
پس بنابراین سرنوشت گاهی اشتباه میکند، مهم نیست چگونه می‌پیچد و می‌وزد.
11:45
It's you and I who make our fates --
242
693000
3000
این تو و من هستیم که سرنوشت خود را می‌سازیم --
11:48
we open up or close the gates on the road ahead or the road behind."
243
696000
4000
این ما هستیم که دروازه های رو به جلو یا پشت سر را، می‌بندیم یا باز می‌کنیم.»
11:52
Reminds me of another set of threes that my dad tried to get across to us.
244
700000
3000
این منو به یاد یک جمله سه تایی می‌ندازه که پدرم سعی میکرد به ما یاد بده.
11:55
Don't whine. Don't complain. Don't make excuses.
245
703000
3000
ناله نکن. شکایت نکن. بهانه نیار.
11:58
Just get out there, and whatever you're doing,
246
706000
2000
برو توی میدون و سراغ هر کاری که داری می‌کنی.
12:00
do it to the best of your ability.
247
708000
2000
با بهترین توانت انجامش بده.
12:02
And no one can do more than that.
248
710000
3000
و بدون که هیچکس بهتر از اون نمیتونه.
12:05
I tried to get across, too, that --
249
713000
3000
من هم سعی کردم این رو اشائه بدم که --
12:08
my opponents don't tell you -- you never heard me mention winning.
250
716000
3000
انتقادهای من بهت نمیگه -- هیچوقت نمی شنوی من به بردن اشاره کنم.
12:11
Never mention winning. My idea is
251
719000
2000
هیچوقت به برنده شدن اشاره نکنید. ایده من اینه
12:13
that you can lose when you outscore somebody in a game.
252
721000
5000
که ممکنه شما زمانی که امتیازتون از کسی بیشتره بازنده باشید.
12:18
And you can win when you're outscored.
253
726000
2000
و ممکنه در حالیکه امتیازتون کمتره برنده باشید.
12:20
I've felt that way on certain occasions,
254
728000
2000
من اینو در مواقعی حس کرده ام،
12:22
at various times.
255
730000
2000
به کرّات.
12:24
And I just wanted them to be able to
256
732000
3000
و فقط میخواستم اونا بتونن
12:27
hold their head up after a game.
257
735000
2000
سرشون رو بعد از بازی بالا نگه دارن.
12:29
I used to say that when a game is over,
258
737000
3000
همیشه بهشون می‌گفتم وقتی بازی تموم شد
12:32
and you see somebody that didn't know the outcome,
259
740000
2000
و شما کسی رو دیدید که نتیجه رو نمی‌دونست،
12:34
I hope they couldn't tell by your actions
260
742000
3000
امیدوارم اون آدم نتونه از کارهای شما نتیجه رو بفهمه
12:37
whether you outscored an opponent or the opponent outscored you.
261
745000
6000
چه شما حریف رو مقلوب کرده باشین چه حریف شما رو
12:43
That's what really matters: if you make effort
262
751000
2000
این چیزیه که واقعاً ارزش داره: که آیا شما تلاش کردید
12:45
to do the best you can regularly,
263
753000
3000
که بهترین کاری رو که می‌تونستید انجام بدید،
12:48
the results will be about what they should be.
264
756000
3000
نتایج، چیزهایی خواهد بود که بهتره باشه.
12:51
Not necessary to what you would want them to be,
265
759000
2000
لزوماً چیزهایی نیستند که شما میخواین باشند.
12:53
but they will be about what they should,
266
761000
2000
چیزی میشن که بهتره باشن.
12:55
and only you will know whether you can do that.
267
763000
2000
و فقط شما هستید که میدونین که آیا از عهده اش بر میاین یا نه.
12:57
And that's what I wanted from them more than anything else.
268
765000
3000
و این موضوعی بود که من بیشتر از هر چیز دیگه ای ازشون میخواستم.
13:00
And as time went by, and I learned more about other things,
269
768000
3000
و به مرور زمان، من راجع به موارد دیگه هم بیشتر یاد گرفتم،
13:03
I think it worked a little better,
270
771000
3000
فکر کنم کمی وضع بهتر شد
13:06
as far as the results. But I wanted the score of a game to be
271
774000
3000
اگه بخواهیم راجع به نتایج صحبت کنیم. اما من میخواستم امتیاز بازی
13:09
the byproduct of these other things,
272
777000
3000
اضافه ای باشه بر این موارد،
13:12
and not the end itself.
273
780000
2000
و نه خود هدف.
13:14
I believe it was --
274
782000
4000
فکر میکنم --
13:18
one great philosopher said -- no, no,
275
786000
3000
یک فیلسوف بزرگ بود که میگه -- نه، نه،
13:21
Cervantes. Cervantes said,
276
789000
2000
سروانتس. سروانتس میگه،
13:23
"The journey is better than the end."
277
791000
5000
«خود مسیر بهتر از پایان است»
13:28
And I like that. I think that is --
278
796000
2000
و من این رو دوست دارم. من فکر میکنم که اینه --
13:30
it's getting there. Sometimes when you get there, there's almost a letdown.
279
798000
4000
یک «رسیدن» داریم. که بعضی وقتها زمانیکه میرسی، تقریباً سرخوردگی وجود داره.
13:34
But there's getting there that's the fun.
280
802000
2000
اما یک «به آنجا رفتن» داریم که این جالبه.
13:36
I liked our -- as a basketball coach at UCLA I liked our practices to be the journey,
281
804000
5000
من دوست داشتم -- به عنوان یک مربی بسکتبال در دانشگاه کالیفرنیا من دوست داشتم تمارینمون اون سفر باشه،
13:41
and the game would be the end. The end result.
282
809000
3000
و بازی پایان. نتیجه ی آخر.
13:44
I'd like to go up and sit in the stands and watch the players play,
283
812000
3000
من دوست داشتم برم بالا و روی صندلیها بشینم و بازیکنان رو ببینم که دارن بازی میکنن،
13:47
and see whether I'd done a decent job
284
815000
3000
و ببینم که آیا در طول هفته کار شایسته ای انجام داده ام؟
13:50
during the week.
285
818000
2000
و ببینم که آیا در طول هفته کار شایسته ای انجام داده ام؟
13:52
There again, it's getting the players to get that self-satisfaction,
286
820000
3000
و دوباره، مهم هدایت بازیکنانه که به اون رضایت از خود برسند،
13:55
in knowing that they'd made the effort to do
287
823000
3000
با دانستن اینکه اونها تلاشی کرده اند
13:58
the best of which they are capable.
288
826000
6000
که بهترین توانایی شون بوده.
14:04
Sometimes I'm asked who was
289
832000
3000
گاهی از من می پرسن که
14:07
the best player I had, or the best teams.
290
835000
2000
بهترین بازیکنی که داشته ام چه کسی بوده، یا بهترین تیم.
14:09
I can never answer that,
291
837000
3000
من هیچوقت نمیتونم به این جواب بدم،
14:12
as far as the individuals are concerned.
292
840000
3000
تا اونجایی که منظور، اشخاص هستند.
14:15
I was asked one time about that,
293
843000
3000
یک دفعه از من در این مورد سؤال شد،
14:18
and they said, "Suppose that you in some way could
294
846000
5000
و گفتند، «فرض کن که بتونی یه جوری
14:23
make the perfect player. What would you want?"
295
851000
2000
بازیکن کاملی رو بسازی. چی میخوای؟»
14:25
And I said, "Well, I'd want one that knew why he was at UCLA:
296
853000
3000
و من گفتم، «خوب، من یکیو میخوام که بدونه چرا تو دانشگاه کالیفرنیا هست:
14:28
to get an education, he was a good student,
297
856000
3000
برای تحصیل، شاگرد خوبی باشه،
14:31
really knew why he was there in the first place.
298
859000
2000
واقعاً بدونه که چرا اصلاً اینجاست.
14:33
But I'd want one that could play, too.
299
861000
2000
اما کسی رو میخوام که بتونه بازی هم بکنه.
14:35
I'd want one to realize that
300
863000
3000
کسی رو میخوام که اینو بفهمه
14:38
defense usually wins championships, and would work hard on defense.
301
866000
3000
دفاع، معمولاً قهرمانی ها رو میبره، و سخت روی دفاع کار کنه.
14:41
But I'd want one that would play offense too.
302
869000
3000
اما از طرفی کسی رو میخوام که بتونه حمله هم بکنه.
14:44
I'd want him to be unselfish,
303
872000
2000
میخوام خودخواه نباشه،
14:46
and look for the pass first and not shoot all the time.
304
874000
3000
و اوّل دنبال موقعیت پاس بگرده و همیشه خودش شوت نکنه.
14:49
And I'd want one that could pass and would pass.
305
877000
3000
و کسی رو میخوام که بتونه پاس بده، این کار رو انجام بده.
14:52
(Laughter)
306
880000
1000
(خنده)
14:53
I've had some that could and wouldn't,
307
881000
2000
من یه عده رو داشتم که می‌تونستن [پاس بدن] ولی نمی‌دادن،
14:55
and I've had some that would and couldn't.
308
883000
2000
و یه عده دیگه رو داشتم که پاس می‌دادن ولی نمیتونستن.
14:57
(Laughter)
309
885000
4000
(خنده)
15:01
I wanted them to be able to shoot from the outside.
310
889000
3000
میخوام بتونن از خارج محوّطه شوت کنن.
15:04
I wanted them to be good inside too.
311
892000
2000
میخوام داخل هم که هستن خوب باشن.
15:06
(Laughter)
312
894000
3000
(خنده)
15:09
I'd want them to be able to rebound well at both ends, too.
313
897000
4000
میخوام بتونن در هرکدوم از ابتدا یا انتها که هستن زود برگردن به موقعیتشون.
15:13
And why not just take someone like Keith Wilkes and let it go at that.
314
901000
4000
و چرا یه نفر مثل کیت ویلکیز رو انتخاب نکنیم و کار رو به اون ندیم؟
15:17
He had the qualifications. Not the only one,
315
905000
2000
اون این صلاحیت ها رو داشت. نه که تنها کس باشه،
15:19
but he was one that I used in that
316
907000
3000
اما اون یکی از کسانی بود که من در
15:22
particular category, because I think he
317
910000
3000
دسته خاصی قرار داده بودمش، چون فکر میکردم
15:25
made the effort to become the best [unclear].
318
913000
3000
تلاشش رو میکنه که بهترین باشه.
15:28
I mention in my book, "They Call Me Coach."
319
916000
3000
من به کتابم اشاره کردم، «به من می‌گویند مربّی»
15:31
Two players that gave me great satisfaction;
320
919000
2000
دو بازیکنی که رضایت زیادی به من داده اند؛
15:33
that came as close as I think anyone I ever had to reach their full potential:
321
921000
3000
که فکر میکنم بیشتر از هر کس دیگری به تمام پتانسیل شون نزدیک شده بودند:
15:36
one was Conrad Burke. And one was Doug McIntosh.
322
924000
3000
یکیکانرود بارک و دیگری داگ مکینتاش بود.
15:39
When I saw them as freshmen,
323
927000
2000
وقتی من اونا رو به عنوان ورودی های جدید دیدم،
15:41
on our freshmen team --
324
929000
2000
در تیم ورودی های جدیدمون --
15:43
we didn't have -- freshmen couldn't play varsity when I taught.
325
931000
3000
ما نداشتیم -- ورودی ها نمیتونستن در تیم اول دانشگاه بازی کنن.
15:46
And I thought, "Oh gracious, if these two players, either one of them" --
326
934000
3000
و من فکر کردم، «وای خدای من، اگه هر کدوم از این دو بازیکن» --
15:49
they were different years, but I thought about each one at the time he was there --
327
937000
3000
اونا در سالهای مختلف بودن، اما من درباره هر کدوم در آن زمان فکر میکردم --
15:52
"Oh, if he ever makes the varsity,
328
940000
3000
«وای، اگه این به تیم اول دانشگاه راه پیدا کنه،
15:55
our varsity must be pretty miserable, if he's good enough to make it."
329
943000
3000
تیم اوّلمون حتماً خیلی افتضاحه که این تونسته بهش وارد بشه.»
15:58
And you know one of them
330
946000
3000
و شما یکیشون رو می‌شناسین که
16:01
was a starting player for a season and a half.
331
949000
3000
برای یک فصل و نیم یک بازیکن ستاره بود.
16:04
The other was -- his next year, he played
332
952000
3000
اون یکی -- سال بعدش،
16:07
32 minutes in a national championship game,
333
955000
3000
۳۲ دقیقه در بازی ملّیِ قهرمانی بازی کرد،
16:10
did a tremendous job for us. And the next year, he was a starting player
334
958000
4000
کار عظیمی برای ما انجام داد. و سال بعدش، یک بازیکن ستاره
16:14
on the national championship team.
335
962000
2000
در بازی ملّیِ قهرمانی بود.
16:16
And here I thought he'd never play a minute, when he was --
336
964000
2000
و این من بودم که فکر میکردم اون هیچوقت نمیتونه یک دقیقه هم بازی کنه، در حالیکه کرد --
16:18
so those are the things that give you great joy,
337
966000
4000
پس اینها اون چیزهایی هستن که لذت زیادی بهت میدن
16:22
and great satisfaction to see one.
338
970000
3000
و اگه یکیشون رو ببینی رضایت بزرگی بهت دست میده.
16:25
Neither one of those youngsters could shoot very well.
339
973000
3000
هیچکدوم از اون جوان ها نمیتوستن درست شوت کنن.
16:28
But they had outstanding shooting percentages,
340
976000
2000
اما درصد شوت بالایی داشتن،
16:30
because they didn't force it.
341
978000
2000
چون راحت بودند.
16:32
And neither one could jump very well,
342
980000
3000
و هیچکدوم نمیتونستن خوب بپرند،
16:35
but they got -- kept good position,
343
983000
2000
اما بدست آوردن -- جای خوبی رو دارن،
16:37
and so they did well rebounding. They remembered that
344
985000
3000
و همینطور به موقع سر جاشون برگشتند. اونا به خاطر داشتن که
16:40
every shot that is taken, they assumed would be missed.
345
988000
2000
هر توپی که جلوش بسته باشه، ضربه سوخته به حساب میاد.
16:42
I've had too many that stand around and wait to see if it's missed,
346
990000
2000
من خیلی ها رو داشتم که ایستادن که ببینن آیا (ضربه) سوخت یا نه،
16:44
then they go and it's too late.
347
992000
2000
بعدش تازه حرکت کردن که دیگه دیر شده بود.
16:46
Somebody else is in there ahead of them.
348
994000
4000
یه نفر دیگه جلوی اونا بود.
16:50
And they weren't very quick, but they played good position,
349
998000
2000
و اونا خیلی سریع نبودن، اما جاهای خوبی بازی کردن،
16:52
kept in good balance.
350
1000000
2000
و تعادل رو حفظ کردند.
16:54
And so they played pretty good defense for us.
351
1002000
2000
و بنابراین دفاع خیلی خوبی برای ما بودند.
16:56
So they had qualities that -- they came close to --
352
1004000
3000
پس اول خصوصیاتی داشتن که -- نزدیک شدن به --
16:59
as close to reaching possibly their full potential
353
1007000
4000
نزدیکترین مقداری که میشه به پتانسیل کاملشون نزدیک شد
17:03
as any players I ever had.
354
1011000
2000
در مقایسه با تمام بازیکن هایی که تا حالا داشته ام.
17:05
So I consider them to be as successful as
355
1013000
2000
بنابراین من اونا رو موفق قلمداد میکنم به اندازه
17:07
Lewis Alcindor or Bill Walton,
356
1015000
5000
لویز الکیندور یا بیل والتن،
17:12
or many of the others that we had, There was some outstanding -- some outstanding players.
357
1020000
6000
یا خیلی های دیگه که داشتیم، بازیکن های خیلی برجسته -- خیلی برجسته ای داشتیم.
17:18
Have I rambled enough?
358
1026000
3000
به اندازه کافی حرف مفت زدم؟
17:21
I was told that when he makes his appearance, I was supposed to shut up.
359
1029000
4000
به من گفته اند که وقتی اون آقا رو میبینی، باید خفه شی.
17:25
(Laughter)
360
1033000
1000
(خنده)
17:26
(Applause)
361
1034000
4000
(تشویق)
ABOUT THE SPEAKER
John Wooden - CoachJohn Wooden, affectionately known as Coach, led UCLA to record wins that are still unmatched in the world of basketball. Throughout his long life, he shared the values and life lessons he passed to his players, emphasizing success that’s about much more than winning.
Why you should listen
Born in 1910, Coach John Wooden was the first person to be inducted into the Basketball Hall of Fame both as a player and coach, while ESPN ranks him as the greatest coach of all time, across all sports. In his 40 years at UCLA, he mentored legends such as Bill Walton and Kareem Abdul-Jabbar. He has created a model, the Pyramid of Success, and authored several books to impart his insight on achievement to others.
Coach wanted his players to be victors in life and not just on the court, so he treated them as an extended family and emphasized that winning was more than scoring. Indeed, most of his inspiring theories were born from conversations with his father, as a boy on their farm in Indiana. One that sums up his ideology quite well is his often-quoted definition of success: "Success is peace of mind which is a direct result of self-satisfaction in knowing you made the effort to become the best that you are capable of becoming."
John Wooden | Speaker | TED.com