TEDxTelAviv 2010
Shimon Schocken: What a bike ride can teach you
شمعون شوکین: چیزهایی که از دوچرخه‌سواری یاد می‌گیرید
Filmed:
Readability: 3.7
615,444 views
شمعون شوکین پروفسور علوم رایانه و همچنین یک دوچرخه سوار مشتاق است. برای این که درس‌های زندگی‌اش را که از دوچرخه سواری یاد گرفته با دیگران به اشتراک بگذارد، یک برنامه در محیط آزاد با زندانی‌های نوجوان کشور اسرائیل شروع کرده که برایش سختی‌های زیاد و موفقیت‌های تاثیرگذاری داشته است.
Shimon Schocken - Computer Scientist, Educator
Shimon Schocken is a computer science professor and dedicated educator. Full bio
Shimon Schocken is a computer science professor and dedicated educator. Full bio
Double-click the English transcript below to play the video.
00:15
Mountain biking in Israel
0
0
4000
دوچرخه سواری در کوهستان‌های اسرائیل
00:19
is something that I do with great passion
1
4000
2000
کاریه که با علاقه‌ی شدید انجام میدم
00:21
and commitment.
2
6000
3000
و نسبت به اون متعهدم.
00:24
And when I'm on my bike,
3
9000
2000
وقتی که رو دوچرخه‌ام سوارم،
00:26
I feel that I connect
4
11000
2000
احساس می کنم که بین من و
00:28
with the profound beauty of Israel,
5
13000
3000
زیبایی تاثیرگذار کشور اسرائیل
ارتباطی وجود داره
ارتباطی وجود داره
00:31
and I feel that I'm united
6
16000
2000
و احساس می کنم که من
00:33
with this country's history
7
18000
4000
به تاریخ این کشور و قانون کتاب مقدس
00:37
and biblical law.
8
22000
2000
تعلق خاطر دارم.
00:39
And also, for me,
9
24000
2000
و همینطور برای من
00:41
biking is a matter of empowerment.
10
26000
2000
دوچرخه سواری نوعی قدرت نماییه.
00:43
When I reach the summit
11
28000
2000
وقتی که من به قله ی
00:45
of a steep mountain in the middle of nowhere,
12
30000
2000
یه کوه شیب دار در میان ناکجا آباد می‌رسم،
00:47
I feel young,
13
32000
2000
احساس جوانی،
00:49
invincible, eternal.
14
34000
3000
شکست ناپذیری و جاودانگی می کنم.
00:52
It's as if I'm connecting with some legacy
15
37000
3000
جوری که انگار من با میراث
00:55
or with some energy
16
40000
2000
یا مقدار انرژی
00:57
far greater than myself.
17
42000
2000
فراتر از خودم ارتباط دارم.
00:59
You can see my fellow riders
18
44000
2000
شما می تونین دوچرخه سوارهای همراه منو
01:01
at the end of the picture,
19
46000
2000
در انتهای تصویر ببینین،
01:03
looking at me with some concern.
20
48000
3000
که با نگرانی به من نگاه میکنن.
01:06
And here is another picture of them.
21
51000
2000
و اینم یه عکس دیگه از اوناست.
01:08
Unfortunately, I cannot show their faces,
22
53000
3000
متاسفانه من نمیتونم چهره ی اونا رو
نشان بدم،
نشان بدم،
01:11
neither can I disclose their true names,
23
56000
2000
و نمی تونم اسامی واقعیشونو فاش کنم
01:13
and that's because my fellow riders
24
58000
2000
و دلیلشم اینه که دوچرخه سوارای همکار من
01:15
are juvenile inmates,
25
60000
2000
نوجوونهای زندانی
01:17
offenders
26
62000
2000
و متخلفند
01:19
spending time in a correction facility
27
64000
2000
که تو کانون اصلاح و تربیت
وقتشونو می گذرونند
وقتشونو می گذرونند
01:21
about 20 minutes' ride from here --
28
66000
3000
با دوچرخه حدود ۲۰ دقیقه از اینجا راهه
01:24
well, like everything in Israel.
29
69000
2000
خب، مثل چیزای دیگه تو اسرائیل.
01:28
And I've been riding with these kids once a week,
30
73000
3000
و من با این بچه ها هفته ای یه بار
به مدت ۴ ساله که هر سه شنبه
به مدت ۴ ساله که هر سه شنبه
01:31
every Tuesday, rain or shine, for the last four years
31
76000
3000
چه تو هوای آفتابی چه بارونی
به دوچرخه سواری میریم
به دوچرخه سواری میریم
01:34
and by now, they've become a very big part of my life.
32
79000
3000
و حالا، اونا قسمت بزرگی
از زندگیم شدند.
از زندگیم شدند.
01:37
This story began four years ago.
33
82000
3000
این قصه چهار سال پیش شروع شد.
01:40
The correction facility where they are locked up
34
85000
2000
کانون اصلاح و تربیت، جایی که
اونا حبسند
اونا حبسند
01:42
happens to be right in the middle
35
87000
2000
بر حسب اتفاق دقیقا در بین راه
01:44
of one of my usual trips,
36
89000
2000
یکی از گردشهای همیشگی من قرار گرفته،
01:46
and it's surrounded by barbed wires
37
91000
2000
و با سیمهای خاردار و دروازه های الکتریکی
01:48
and electric gates and armed guards.
38
93000
2000
و محافظ های مسلح محاصره شده.
01:50
So on one of these rides,
39
95000
2000
پس در یکی از این دوچرخه سواری هام
01:52
I talked my way into the compound
40
97000
2000
راهمو به سمت این پادگان کج کردم
01:54
and went to see the warden.
41
99000
3000
و به دیدن رئیس زندان رفتم.
01:57
I told the warden
42
102000
2000
بهش گفتم که من میخوام
01:59
that I wanted to start a mountain biking club in this place
43
104000
3000
یه انجمن دوچرخه سواری در کوهستان
در اینجا ایجاد کنم
در اینجا ایجاد کنم
02:02
and that basically I wanted to take the kids
44
107000
2000
و اساسا می خوام این بچه ها رو
02:04
from here to there.
45
109000
3000
از اینجا به اونجا ببرم.
02:07
And I told him, "Let's find a way
46
112000
2000
و بهش گفتم،" بیا راهی پیدا کنیم
02:09
in which I'll be able to take out 10 kids once a week
47
114000
3000
که من بتونم ۱۰ نفر از بچه ها رو
یه بار در هفته بیرون ببرم
یه بار در هفته بیرون ببرم
02:12
to ride with in the summer in the country."
48
117000
3000
تا تو فصل تابستان در اطراف شهر
دوچرخه سواری کنن."
دوچرخه سواری کنن."
02:15
And the warden was quite amused,
49
120000
2000
رئیس خیلی متحیر شده بود،
02:17
and he told me he thought that I was a nut
50
122000
3000
و به من گفت که فکر کنم تو دیوونه ای
02:20
and he told me,
51
125000
2000
و گفت که
"اینجا یک کانون اصلاح و تربیته.
این افراد خلافکارهای خطرناکی اند.
این افراد خلافکارهای خطرناکی اند.
02:22
"This place is a correction facility. These guys are serious offenders.
52
127000
3000
02:25
They are supposed to be locked up.
53
130000
2000
اونا باید محبوس باشن.
02:27
They aren't supposed to be out at large."
54
132000
3000
و نمی تونن بیرون از اینجا و
در جاهای وسیع باشن."
در جاهای وسیع باشن."
02:30
And yet, we began to talk about it,
55
135000
2000
با اینحال درباره اش شروع به صحبت کردیم،
02:32
and one thing led to another.
56
137000
2000
و یه چیز منجر به چیز دیگه ای شد.
02:34
And I can't see myself
57
139000
3000
فکر نمی کردم که من
به یه زندان دولتی در نیوجرسی برم
02:37
going into a state prison in New Jersey
58
142000
2000
02:39
and making such a proposition,
59
144000
2000
و چنین پیشنهادی رو مطرح کنم،
02:41
but this being Israel,
60
146000
2000
اما این اسرائیلی بودن باعث شد
02:43
the warden somehow made it happen.
61
148000
3000
رئیس تا حدودی اونو ممکن کنه.
02:46
And so two months later,
62
151000
3000
بنابراین دو ماه بعد،
02:49
we found ourselves "at large" --
63
154000
2000
ما تو "مکان وسیعی" بودیم --
02:51
myself,
64
156000
2000
من،
02:53
10 juvenile inmates
65
158000
3000
۱۰ نوجوون زندانی
02:56
and a wonderful fellow named Russ,
66
161000
2000
و یه همکار نازنین به نام "روس"،
02:58
who became a very good friend of mine
67
163000
2000
که یکی از بهترین دوستای من
03:00
and my partner in this project.
68
165000
2000
و همکارم در انجام این پروژه شد.
03:02
And in the next few weeks, I had the tremendous pleasure
69
167000
3000
چند هفته ی بعد، من لذت عجیبی می بردم
03:05
of introducing these kids
70
170000
2000
از این که این بچه ها رو
03:07
to the world of total freedom,
71
172000
2000
به دنیای آزادی مطلق،
03:09
a world consisting of magnificent vistas
72
174000
3000
دنیایی با چشم اندازهای باشکوه
03:12
like these --
73
177000
2000
مثل این جاها آشنا کنم --
03:14
everything you see here is obviously in Israel --
74
179000
3000
هر چیزی که شما در این تصاویرمی بینین
پیداست که در اسرائیل قرار گرفته
پیداست که در اسرائیل قرار گرفته
03:17
as well as close encounters
75
182000
2000
هم چنین از نزدیک
03:19
with all sorts of small creatures
76
184000
2000
انواع موجودات کوچیک رو می بینین
03:21
coming in all sorts of sizes,
77
186000
2000
که در اندازه ها،
03:23
colors, shapes, forms
78
188000
3000
رنگ ها، شکلها و گونه های مختلفند
03:26
and so on.
79
191000
2000
و غیره.
03:28
In spite of all this splendor,
80
193000
3000
علیرغم این همه جذابیت،
03:31
the beginning was extremely frustrating.
81
196000
3000
شروع این کار خیلی نفس گیر بود.
03:34
Every small obstacle,
82
199000
2000
هر مانع کوچیک،
و هر سربالایی ناچیزی
03:36
every slight uphill,
83
201000
2000
03:38
would cause these fellows
84
203000
2000
باعث می شد که این همراه های من
03:40
to stop in their tracks and give up.
85
205000
3000
تو مسیرشون بایستند و ادامه کار رو
رها کنن.
رها کنن.
03:43
So we had a lot of this going on.
86
208000
3000
ما خیلی از این ادامه دادنا داشتیم.
من فهمیدم که اونا زمان سختی رو
03:46
I found out that they had a very hard time
87
211000
2000
در مواجهه با لحظه های دشوار گذرونده اند
03:48
dealing with frustration and difficulties --
88
213000
2000
نه به این دلیل که اونا از نظر
فیزیکی نامناسب بودند
فیزیکی نامناسب بودند
03:50
not because they were physically unfit.
89
215000
2000
03:52
But that's one reason why they ended up where they were.
90
217000
3000
اما اینم دلیلیه برای این که احتمال داشت
اونا هرجایی به کارشون خاتمه بدند
اونا هرجایی به کارشون خاتمه بدند
03:56
And I became increasingly more and more agitated,
91
221000
2000
و من به شدت آشفته می شدم،
03:58
because I was there
92
223000
2000
چون که من اونجا بودم
04:00
not only to be with them,
93
225000
2000
هم برا اینکه همراهشون باشم،
04:02
but also to ride and create a team
94
227000
2000
هم دوچرخه سواری کنم و
یه تیم بسازم
یه تیم بسازم
04:04
and I didn't know what to do.
95
229000
2000
و من نمیدونستم که چی کار کنم.
04:06
Now, let me give you an example.
96
231000
2000
حالا، اجازه بدین یه مثال براتون بزنم.
04:08
We're going downhill in some rocky terrain,
97
233000
3000
ما از یه سرازیری در یه ناحیه ی سنگلاخی
در حال عبوریم،
در حال عبوریم،
04:11
and the front tire of Alex
98
236000
3000
و لاستیک جلوی الکس
04:14
gets caught in one of these crevasses here.
99
239000
2000
بین یکی از شکاف های اینجا گیر می کنه.
04:16
So he crashes down,
100
241000
2000
و بعد سقوط می کنه
04:18
and he gets slightly injured,
101
243000
2000
و یه کم آسیب میبینه،
04:20
but this does not prevent him from jumping up
102
245000
3000
اما این مسئله مانع دوباره بلند شدن
اون نمیشه
اون نمیشه
و بعد شروع به بالا و پایین پریدن
رو دوچرخه اش می کنه
رو دوچرخه اش می کنه
04:23
and then starting to jump up and down on his bike
103
248000
2000
04:25
and curse violently.
104
250000
2000
و شدیدا ناسزا میگه.
04:27
Then he throws his helmet in the air.
105
252000
3000
بعد کلاه ایمنیش رو به هوا میندازه.
04:30
His backpack goes ballistic in some other direction.
106
255000
3000
کوله پشتیش در جهت دیگه ای پرتاب می شه.
04:33
And then he runs to the nearest tree
107
258000
2000
و بعد به سمت نزدیکترین درخت می دود
04:35
and starts to break branches and throw rocks
108
260000
3000
و شروع به شکستن شاخه ها و
پرت کردن سنگ ها می کنه
پرت کردن سنگ ها می کنه
04:38
and curse like I've never heard.
109
263000
3000
و جوری ناسزا میگه که من
تا حالا نشنیدم.
تا حالا نشنیدم.
04:41
And I'm just standing there,
110
266000
3000
من فقط اونجا می ایستم،
04:44
watching this scene
111
269000
2000
در کمال ناباوری اون صحنه رو
04:46
with a complete disbelief,
112
271000
2000
نگاه می کنم
04:48
not knowing what to do.
113
273000
3000
و نمی دونم که چی کار باید بکنم.
04:51
I'm used to algorithms
114
276000
2000
من اغلب با الگوریتم ها
04:53
and data structures
115
278000
3000
و ساختار داده ها
04:56
and super motivated students,
116
281000
3000
و دانش آموزهای فوق العاده با انگیزه
سر و کار دارم،
سر و کار دارم،
04:59
and nothing in my background
117
284000
2000
و هیچ چیزی توی سابقه ام
05:01
prepared me to deal
118
286000
2000
منو برا رویارویی
05:03
with a raging, violent adolescent
119
288000
3000
با یه نوجوون عصبانی و تندخو
05:06
in the middle of nowhere.
120
291000
2000
در میان ناکجا آباد آماده نکرده.
05:08
And you have to realize that these incidents
121
293000
2000
و شما حتما متوجه شدید که این اتفاق ها
05:10
did not happen in convenient locations.
122
295000
2000
تومکان های مناسبی اتفاق نمیفته.
05:12
They happened in places like this,
123
297000
3000
اونا تو مکان هایی مثل این،
05:15
in the Judean Desert,
124
300000
2000
تو بیابان یهودیان،
05:17
20 kilometers away from the nearest road.
125
302000
3000
با فاصله ی ۲۰ کیلومتر از نزدیکترین جاده
اتفاق میافته.
اتفاق میافته.
05:20
And what you don't see in this picture
126
305000
2000
و چیزی که شما در این تصویر نمی بینین
05:22
is that somewhere between these riders there,
127
307000
3000
اینه که در بین این دوچرخه سوارا،
05:25
there's a teenager sitting on a rock,
128
310000
2000
نوجوونی رو یه تخته سنگ نشسته
و میگه "من از جام تکون نمی خورم.
فراموشش کنید.
فراموشش کنید.
05:27
saying, "I'm not moving from here. Forget it.
129
312000
2000
05:29
I've had it."
130
314000
2000
من منصرف شدم."
05:31
Well, that's a problem
131
316000
2000
خب، این یه مشکله
05:33
because one way or another, you have to get this guy moving
132
318000
3000
چون به هر نحوی شده
تو باید این آدمو تکون بدی
تو باید این آدمو تکون بدی
05:36
because it's getting dark soon and dangerous.
133
321000
3000
چون هوا داره تاریک میشه و خطرناکه.
05:39
It took me several such incidents to figure out what I was supposed to do.
134
324000
3000
چندین بار این اتفاق برام افتاد تا
متوجه شدم چی کار باید بکنم.
متوجه شدم چی کار باید بکنم.
05:42
At the beginning, it was a disaster.
135
327000
2000
اولش یه فاجعه بود.
05:44
I tried harsh words and threats
136
329000
2000
از کلمات زننده و تهدید استفاده می کردم
05:46
and they took me nowhere.
137
331000
2000
ولی هیچ فایده ای نداشت.
چون چیزی که اونا در تمام زندگیشون
دیده بودند، همین بود.
دیده بودند، همین بود.
05:48
That's what they had all their lives.
138
333000
2000
05:50
And at some point I found out,
139
335000
3000
یک لحظه من متوجه شدم که،
05:53
when a kid like this gets into a fit,
140
338000
2000
وقتی بچه ای اینطوری خشمشو بروز میده
05:55
the best thing that you can possibly do
141
340000
2000
بهترین کاری که میتونی بکنی اینه که
05:57
is stay as close as possible to this kid,
142
342000
3000
تا جایی که ممکنه به این بچه نزدیک بشی،
06:00
which is difficult,
143
345000
2000
که کار سختی هم هست،
چون کاری که واقعا میخوایی انجام بدی
دور شدنه.
دور شدنه.
06:02
because what you really want to do is go away.
144
347000
2000
06:04
But that's what he had all his life,
145
349000
2000
اما این چیزیه که او در تمام زندگیش دیده،
06:06
people walking away from him.
146
351000
2000
این که مردم ازش دور میشن.
06:08
So what you have to do is stay close
147
353000
2000
پس کاری که تو باید انجام بدی
اینه که
اینه که
06:10
and try to reach in
148
355000
2000
نزدیکش بشی و سعی کنی که
بهش برسی
بهش برسی
06:12
and pet his shoulder
149
357000
2000
و شونه اش رو نوازش کنی
06:14
or give him a piece of chocolate.
150
359000
2000
و یه تکه شکلاتم بهش بدی.
06:16
So I would say, "Alex, I know that it's terribly difficult.
151
361000
3000
پس من گفتم "الکس، من میدونم که واقعا سخته.
06:19
Why don't you rest for a few minutes
152
364000
2000
میخوایی چند دقیقه استراحت کن
06:21
and then we'll go on."
153
366000
2000
و بعد دوباره ادامه خواهیم داد."
06:23
"Go away you maniac-psychopath.
154
368000
3000
"گمشو روانی.
06:26
Why would you bring us to this goddamn place?"
155
371000
3000
چرا ما رو به این جهنم آوردی؟"
06:30
And I would say, "Relax, Alex.
156
375000
3000
و من گفتم "آروم باش الکس.
06:33
Here's a piece of chocolate."
157
378000
2000
بیا این شکلاتو بگیر."
06:35
And Alex would go, "Arrrrggg!"
158
380000
2000
و الکس اونو گرفت و با ولع خورد.
06:37
Because you have to understand
159
382000
2000
چون شما حتما میدونین که
06:39
that on these rides we are constantly hungry --
160
384000
2000
در حین این دوچرخه سواری ها
06:41
and after the rides also.
161
386000
3000
و حتی بعد از آن ما دائما گرسنه ایم.
06:45
And who is this guy, Alex, to begin with?
162
390000
3000
حالا این الکس که دربارش حرف زدیم
کیه؟
کیه؟
06:48
He's a 17-year-old.
163
393000
2000
۱۷ سالشه.
06:50
When he was eight,
164
395000
2000
وقتی ۸ ساله بوده
06:52
someone put him on a boat in Odessa
165
397000
3000
یکی اونو تو قایقی درشهر اودسا می گذاره
06:55
and sent him, shipped him to Israel
166
400000
3000
و اونو تک و تنها
06:58
on his own.
167
403000
2000
به اسرائیل میفرسته.
07:00
And he ended up in south Tel Aviv
168
405000
2000
و او از جنوب تلاویو سر در میاره
07:02
and did not have the good luck
169
407000
2000
شانس خوبی هم نداشته که
07:04
to be picked up by a [unclear]
170
409000
2000
کسی اونو به فرزندی بگیره
07:06
and roamed the streets
171
411000
2000
و تو خیابون ها آواره بوده
07:08
and became a prominent gang member.
172
413000
3000
و عضو اصلی یه گروه خلافکار میشه.
07:11
And he spent the last 10 years of his life
173
416000
2000
او ده سال اخیر زندگیشو
07:13
in two places only,
174
418000
2000
تنها در دو مکان گذرونده
07:15
the slums and the state prison,
175
420000
3000
محله های فقیر نشین یا زندان های دولتی،
زندان جاییه که دو سال اخیر عمرشو سپری کرده
07:18
where he spent the last two years
176
423000
2000
07:20
before he ended up sitting on this rock there.
177
425000
3000
دو سال قبل از اینکه اونجا رو تخته سنگ
بشینه.
بشینه.
07:23
And so this kid
178
428000
2000
پس این بچه
07:25
was probably abused,
179
430000
3000
احتمالا مورد سواستفاده قرار گرفته،
07:28
abandoned, ignored, betrayed
180
433000
3000
رها شده، نادیده گرفته شده و بهش
خیانت شده
خیانت شده
07:31
by almost every adult along the way.
181
436000
2000
توسط تقریبا همه ی بزرگسالایی که سر راهش
قرار گرفته اند
قرار گرفته اند
07:33
So, for such a kid,
182
438000
2000
پس برای این بچه
07:35
when an adult that he learns to respect stays close to him
183
440000
3000
وقتی میدونه که یه بزرگسال به عنوان احترام
نزدیکش میمونه
نزدیکش میمونه
07:38
and doesn't walk away from him
184
443000
2000
و ازش فاصله نمی گیره
07:40
in any situation,
185
445000
2000
تو هر موقعیتی،
07:42
irrespective of how he behaves,
186
447000
3000
صرف نظر از طرز رفتارش
07:45
it's a tremendous healing experience.
187
450000
3000
یک تجربه ی فوق العاده شفا بخشیه.
07:48
It's an act of unconditional acceptance,
188
453000
3000
و این کاریست که بیانگر پذیرفته شدن
بی قید و شرطه،
بی قید و شرطه،
07:51
something that he never had.
189
456000
2000
چیزی که او هیچوقت تجربه نکرده.
من میخوام چند کلمه ای درباره ی
تصور و خیال بگم.
تصور و خیال بگم.
07:53
I want to say a few words about vision.
190
458000
2000
07:55
When I started this program four years ago,
191
460000
3000
زمانی که من این برنامه رو شروع کردم
۴ سال پیش،
۴ سال پیش،
07:58
I had this original plan
192
463000
3000
من این طرح اصلی رو در نظرم داشتم
08:01
of creating a team
193
466000
2000
که یه تیم برنده از
08:03
of winning underdogs.
194
468000
2000
افراد شکست خورده ایجاد کنم.
08:05
I had an image of Lance Armstrong
195
470000
3000
من یه تصویری از لانس آرمسترانگ
08:08
in my mind.
196
473000
2000
تو ذهنم داشتم.
08:10
And it took me exactly two months
197
475000
3000
و دقیقا دو ماه طول کشید
08:13
of complete frustration
198
478000
2000
که کاملا ناامید بشم
08:15
to realize that this vision
199
480000
2000
و بفهمم که این تصور
08:17
was misplaced,
200
482000
2000
در جای اشتباهی بوده،
08:19
and that there was another vision
201
484000
2000
و تصور دیگه ای وجود داشت
08:21
supremely more important
202
486000
2000
که خیلی مهم تر
08:23
and more readily available.
203
488000
3000
و امکان وقوعش بیشتر بود.
08:26
It all of a sudden dawned on me, in this project,
204
491000
3000
خیلی ناگهانی به من الهام شد که
تو این پروژه،
تو این پروژه،
08:29
that the purpose of these rides
205
494000
2000
هدف این دوچرخه سواری ها
08:31
should actually be
206
496000
2000
میتونه این باشه که
08:33
to expose the kids
207
498000
2000
این بچه ها رو فقط با یه چیز
روبرو کنیم
روبرو کنیم
08:35
to one thing only: love.
208
500000
3000
و اون عشقه.
08:38
Love to the country, to the uphill
209
503000
2000
عشق به صحرا، عشق به سربالایی
08:40
and the downhill,
210
505000
2000
و سراشیبی،
08:42
to all the incredible creatures that surround us --
211
507000
3000
عشق به همه ی موجودات شگفت انگیزی
که اطراف ما هستند
که اطراف ما هستند
08:45
the animals, the plants,
212
510000
2000
عشق به حیوون ها، به گیاه ها
08:47
the insects --
213
512000
2000
به حشرات --
08:49
love and respect
214
514000
2000
عشق و احترام
08:51
to other fellow members in your team,
215
516000
2000
به بقیه ی اعضای تیمتون،
08:53
in your biking team,
216
518000
2000
در تیم دوچرخه سواریتون،
08:55
and most importantly,
217
520000
2000
و مهم تر از همه،
08:57
love and respect to yourself,
218
522000
2000
عشق و احترام به خودتون،
08:59
which is something
219
524000
2000
چیزی که اونا
09:01
that they badly miss.
220
526000
2000
واقعا از دست داده بودند.
09:03
Together with the kids,
221
528000
2000
همراه با اون بچه ها،
09:05
I also went through a remarkable transformation.
222
530000
3000
منم تغییرات قابل توجهی داشتم.
09:08
Now, I come from a cutthroat world
223
533000
2000
حالا من از یه دنیای قاتل
09:10
of science and high technology.
224
535000
2000
علم و تکنولوژی پیشرفته میام.
09:12
I used to think that reason and logic
225
537000
3000
من اغلب فکر میکردم که دلیل و منطق
09:15
and relentless drive
226
540000
2000
و حرکت بدون توقف
تنها راهیند که باعث به وقوع
پیوستن کارها میشن.
پیوستن کارها میشن.
09:17
were the only ways to make things happen.
227
542000
2000
09:19
And before I worked with the kids,
228
544000
2000
و قبل از اینکه من با این بچه ها کار کنم،
09:21
anything that I did with them,
229
546000
2000
هر کاری که با اونا میکردم
09:23
or anything that I did with myself,
230
548000
2000
و هر کاری که با خودم میکردم
09:25
was supposed to be perfect,
231
550000
2000
میخواستم که عالی،
09:27
ideal, optimal,
232
552000
3000
ایده آل و بدون نقص باشه
09:30
but after working with them for some time,
233
555000
4000
اما بعد از مدتی که با هاشون کار کردم،
09:34
I discovered the great virtues of empathy
234
559000
3000
به اهمیت زیاد همدلی
09:37
and flexibility
235
562000
2000
و انعطاف پذیری
09:39
and being able to start with some vision,
236
564000
2000
و توانایی شروع بر اساس تصور و خیال پی بردم
09:41
and if the vision doesn't work, well nothing happened.
237
566000
3000
و اینکه اگه تصورت عملی نشه،
هیچ اتفاقی نمیوفته.
هیچ اتفاقی نمیوفته.
و کاری که شما باید بکنین اینه که باهاش
بازی کنین، یه کم تغییرش بدین
بازی کنین، یه کم تغییرش بدین
09:44
All you have to do is play with it, change it a little bit,
238
569000
3000
09:47
and come up with something that does help, that does work.
239
572000
3000
و اونو به چیزی تبدیل کنین که مفیده و
قابل عمل کردنه.
قابل عمل کردنه.
09:50
So right now, I feel more
240
575000
2000
و الان من بیشتر این حس رو دارم که
09:52
like these are my principles,
241
577000
2000
اینها اصول من هستن
09:54
and if you don't like them,
242
579000
2000
و اگه شما دوستشون ندارین
09:56
I have others.
243
581000
2000
چیزای دیگه ای هم دارم.
09:58
(Laughter)
244
583000
2000
(خنده)
10:00
(Applause)
245
585000
5000
(تشویق)
10:05
And one of these principles
246
590000
2000
و یکی از این اصول
10:07
is focus.
247
592000
2000
تمرکزه.
10:09
Before each ride
248
594000
2000
قبل از شروع هر دوچرخه سواری
10:11
we sit together with the kids,
249
596000
2000
ما با بچه ها دور هم میشینیم،
10:13
and we give them one word
250
598000
2000
و بهشون یه کلمه میگیم
10:15
to think about during the ride.
251
600000
2000
تا در طول دوچرخه سواری درباره اش فکر کنن.
10:17
You have to focus their attention on something
252
602000
3000
شما باید توجه اونا رو روی یه چیزی
متمرکز کنین
متمرکز کنین
10:20
because so many things happen.
253
605000
2000
چون این کار خیلی به درد میخوره.
10:22
So these are words like "teamwork"
254
607000
2000
کلماتی مثه "کارگروهی"
10:24
or "endurance"
255
609000
2000
یا "تحمل"
10:26
or even complicated concepts
256
611000
2000
یا حتی مفاهیم پیچیده ای
10:28
like "resource allocation"
257
613000
2000
مثل "تخصیص منابع"
10:30
or "perspective," a word that they don't understand.
258
615000
2000
یا "چشم انداز،" یه کلمه ای که اونا نمیفهمن
10:32
You know, perspective
259
617000
2000
میدونین، چشم انداز
10:34
is one of these critically important
260
619000
2000
یکی از این استراتژی های پر اهمیت
10:36
life-coping strategies
261
621000
2000
مقابله در زندگیه که
10:38
that mountain biking can really teach you.
262
623000
3000
دوچرخه سواری در کوهستان به شما یاد میده.
10:41
I tell kids
263
626000
2000
من به بچه ها گفتم
10:43
when they struggle through some uphill
264
628000
3000
وقتی اونا تلاش میکردند ازسربالایی
بالا بیاند
بالا بیاند
10:46
and feel like they cannot take it anymore,
265
631000
2000
و احساس میکردند که دیگه نمیتونن ادامه بدن،
10:48
it really helps to ignore the immediate obstacles
266
633000
3000
اون واقعا کمک میکنه که موانع موجود
در اون لحظه را نادیده بگیری
در اون لحظه را نادیده بگیری
10:51
and raise your head and look around
267
636000
2000
و سرت رو بالا بگیری و اطرافتو نگاه کنی
10:53
and see how the vista around you grows.
268
638000
2000
و ببینی که چشم انداز اطرافت چجوری
وسیع میشه
وسیع میشه
10:55
It literally propels you upwards.
269
640000
3000
اون لفظا شما رو به سمت بالا سوق میده.
10:58
That's what perspective is all about.
270
643000
2000
این همه چیز درباره چشم اندازه.
یا همچنین شما میتونین به موقع به عقب
نگاه کنین
نگاه کنین
11:00
Or you can also look back in time
271
645000
2000
11:02
and realize that you've already conquered
272
647000
2000
و بفهمین که شما قبلا
11:04
steeper mountains before.
273
649000
3000
کوه هایی با شیب های تندی رو فتح کرده این.
11:07
And that's how they develop self-esteem.
274
652000
3000
و این راهیه که اونا عزت نفسشونو
گسترش میدن.
گسترش میدن.
حالا اجازه بدین یه مثال بزنم که اون چجوری
کار میکنه.
کار میکنه.
11:10
Now, let me give you an example of how it works.
275
655000
2000
11:12
You stand with your bike at the beginning of February.
276
657000
3000
در اول ماه فوریه شما با دوچرختون جایی
ایستاده این.
ایستاده این.
11:15
It's very cold, and you're standing in one of these rainy days,
277
660000
3000
هوا خیلی سرده، و شما در یکی از روزهای
بارونی هستین،
بارونی هستین،
11:18
and it's drizzling
278
663000
2000
و نم نم بارون در حال باریدنه
11:20
and cold and chilly,
279
665000
3000
و هوا خیلی سرده،
11:23
and you're standing in, let's say, Yokneam.
280
668000
3000
و بذارین بگم که در یقنعم ایستادین.
11:26
And you look up at the sky through a hole in the clouds
281
671000
3000
و از طریق شکافی که در ابرها ایجاد شده
به آسمون نگاه میکنین
به آسمون نگاه میکنین
11:29
you see the monastery at the top of the Muhraka --
282
674000
3000
شما صومعه ای را در بالای موهراکا میبینین
و اونجا جاییه که شما باید حالا به سمتش
بالا برین
بالا برین
11:32
that's where you're supposed to climb now --
283
677000
2000
11:34
and you say, "There's no way that I could possibly get there."
284
679000
3000
و میگین که"هیچ راهی نیست که من بتونم
احتمالا به اونجا برسم."
احتمالا به اونجا برسم."
11:37
And yet, two hours later
285
682000
3000
و بعد از دو ساعت
11:40
you find yourself standing on the roof of this monastery,
286
685000
3000
شما خودتون رو در حالی که بر سقف این صومعه
ایستاده این
ایستاده این
11:43
smeared with mud,
287
688000
3000
و آغشته به گل،
11:46
blood and sweat.
288
691000
2000
خون و عرق هستین، می یابین.
11:48
And you look down at Yokneam;
289
693000
2000
و به پایین یعنی یقنعم نگاه می کنین؛
11:50
everything is so small and tiny.
290
695000
2000
همه چیز کوچیک و ریزه.
11:52
And you say, "Hey, Alex. Look at this parking lot where we started.
291
697000
2000
و میگین، " هی الکس، اونجایی که
ایستاده بودیم و شروع کردیم رو نگاه کن.
ایستاده بودیم و شروع کردیم رو نگاه کن.
11:54
It's that big.
292
699000
2000
چقدر بزرگه.
11:56
I can't believe that I did it."
293
701000
2000
نمیتونم باور کنم که من انجامش دادم
11:58
And that's the point
294
703000
2000
و اینجا همان نقطه ایست که
12:00
when you start loving yourself.
295
705000
2000
شما عشق به خودتونو شروع میکنین.
12:03
And so we talked about
296
708000
2000
خب ما درباره ی این کلمات خاص
12:05
these special words that we teach them.
297
710000
2000
که به اونا آموزش میدیم صحبت کردیم.
12:07
And at the end of each ride, we sit together
298
712000
3000
و در پایان هر دوچرخه سواری،
ما دور هم میشینیم
ما دور هم میشینیم
12:10
and share moments
299
715000
2000
و لحظاتمون رو با هم به اشتراک میگذاریم
12:12
in which those special words of the day
300
717000
3000
لحظاتی که در اونا کلمات خاص اون روز
12:15
popped up and made a difference,
301
720000
2000
ظهور کردند و تفاوتی ایجاد کردند،
12:17
and these discussions
302
722000
2000
و این بحث ها
12:19
can be extremely inspiring.
303
724000
2000
میتونه به شدت امیدبخش باشه.
در یکی از این بحثها یه دفعه
یکی از بچه ها گفت که
یکی از بچه ها گفت که
12:21
In one of them, one of the kids once said,
304
726000
2000
12:23
"When we were riding on this ridge
305
728000
2000
"وقتی ما در حال عبور از این مرز بودیم
12:25
overlooking the Dead Sea --
306
730000
2000
چشم انداز «دریای مرده»
12:27
and he's talking about this spot here --
307
732000
3000
و او درباره ی این نقطه داره میگه --
12:30
"I was reminded
308
735000
2000
"من به یاد
12:32
of the day when I left my village in Ethiopia
309
737000
2000
روزی افتادم که روستامو در ایتیوپی ترک کردم
12:34
and went away together with my brother.
310
739000
3000
و به همراه برادرم از اونجا دور شدیم.
12:37
We walked 120 kilometers
311
742000
2000
ما ۱۲۰ کیلومتر پیاده رفتیم
12:39
until we reached Sudan.
312
744000
2000
تا به سودان رسیدیم.
12:41
This was the first place where we got some water and supplies."
313
746000
3000
اونجا اولین مکانی بود که ما مقداری آب
و آذوقه به دست آوردیم."
و آذوقه به دست آوردیم."
و او به گفته هاش ادامه داد و همه بهش
مثل یه قهرمان نگاه میکردند
مثل یه قهرمان نگاه میکردند
12:44
And he goes on saying, and everyone looks at him like a hero,
314
749000
3000
12:47
probably for the first time in his life.
315
752000
2000
و احتمالا این برای اولین بار در زندگیش بود
12:49
And he says -- because I also have volunteers riding with me,
316
754000
3000
بخاطر این که داوطلبهایی هستند که
باهاش دوچرخه سواری میکنن
باهاش دوچرخه سواری میکنن
12:52
adults, who are sitting there
317
757000
2000
و بزرگسالایی که اونجا مینشینن
12:54
listening to him --
318
759000
3000
و بهش گوش میدن
12:57
and he says, "And this was just the beginning
319
762000
2000
و ادامه داد که، "این تازه شروع
12:59
of our ordeal
320
764000
2000
تجربه سختمون بود
13:01
until we ended up in Israel.
321
766000
2000
تا وقتی که در کشور اسرائیل خاتمه یافت.
13:03
And only now," he says,
322
768000
2000
و الان او میگه
13:05
"I'm beginning to understand where I am,
323
770000
2000
"من میخوام بفهمم که کجام
13:07
and I actually like it."
324
772000
2000
و من واقعا اینو دوست دارم."
حالا من به یاد میارم اون لحظه ای که
اینو بهم گفت
اینو بهم گفت
13:09
Now I remember, when he said it,
325
774000
2000
13:11
I felt goosebumps on my body,
326
776000
2000
که مو به تنم سیخ شد،
13:13
because he said it overlooking the Moab Mountains here in the background.
327
778000
3000
چون موقعی این حرفو زد که ما مشرف به
کوه های مؤاب بودیم
کوه های مؤاب بودیم
13:16
That's where Joshua descended
328
781000
2000
اونجا جاییست که یوشع برگزیده شد
13:18
and crossed the Jordan
329
783000
2000
و از اردن عبور کرد
13:20
and led the people of Israel into the land of Canaan
330
785000
3000
و قوم بنی اسرئیل رو به سرزمین کنعان
هدایت کرد
هدایت کرد
13:23
3,000 years ago
331
788000
2000
که ۳۰۰۰ سال قبل از
13:25
in this final leg
332
790000
2000
این قسمت پایانی
13:27
of the journey from Africa.
333
792000
3000
سفر ما از آفریقا اتفاق افتاده.
13:30
And so, perspective
334
795000
2000
پس چشم انداز
13:32
and context and history
335
797000
2000
دیرینه و تاریخ
13:34
play key roles
336
799000
2000
نقشهای کلیدی رو بازی می کنن
13:36
in the way I plan my rides
337
801000
2000
تو روشی که من برا دوچرخه سواری
13:38
with the kids.
338
803000
2000
با بچه ها برنامه ریزی کرده بودم.
13:40
We visit Kibbutzim
339
805000
2000
ما از مزرعه اشتراکی در اسرائیل
دیدن می کنیم
دیدن می کنیم
13:42
that were established by Holocaust survivors.
340
807000
3000
که توسط بازماندگان هولاکاست
ایجاد شده بود.
ایجاد شده بود.
13:45
We explore ruins
341
810000
3000
ما در ویرانی های
13:48
of Palestinian villages,
342
813000
3000
روستاهای فلسطین کاوش می کنیم،
13:51
and we discuss how they became ruins.
343
816000
3000
و درباره این که چه جوری اونا به خرابه
تبدیل شدند، گفتگو می کنیم.
تبدیل شدند، گفتگو می کنیم.
13:54
And we go through numerous remnants
344
819000
3000
ما از کنار بقایای متعددی میگذریم
که متعلق به
که متعلق به
13:57
of Jewish settlements, Nabatic settlements,
345
822000
2000
مناطق یهودی نشین، سرزمین نبطیها
13:59
Canaanite settlements --
346
824000
2000
و مناطق کنعانیه
که به حدودا سه، چهار، پنج
هزار سال پیش برمیگرده
هزار سال پیش برمیگرده
14:01
three-, four, five-thousand years old.
347
826000
2000
14:03
And through this tapestry,
348
828000
2000
از طریق این چندگانگی،
14:05
which is the history of this country,
349
830000
3000
که متعلق به تاریخ این کشوره
14:08
the kids acquire
350
833000
2000
بچه ها میشه گفت
14:10
what is probably the most important
351
835000
2000
با مهم ترین
14:12
value in education,
352
837000
2000
ارزش تعلیم و تربیت آشنا میشن،
14:14
and that is the understanding that life is complex,
353
839000
4000
و این ارزش همون درک پیچیدگی زندگیست،
14:18
and there's no black and white.
354
843000
3000
و این که تفاوتی بین سیاه وسفید نیست
14:21
And by appreciating complexity,
355
846000
2000
و با درک این پیچیدگی،
14:23
they become more tolerant,
356
848000
2000
اونا مقاوم تر میشن،
14:25
and tolerance leads to hope.
357
850000
3000
و این مقاومت امید رو در اونا زنده میکنه.
14:29
I ride with these kids once a week,
358
854000
2000
من با این بچه ها یکبار در هفته
14:31
every Tuesday.
359
856000
2000
یعنی هر سه شنبه، دوچرخه سواری میکنم.
14:33
Here's a picture I took last Tuesday -- less than a week ago --
360
858000
3000
این عکسیه که سه شنبه گذشته گرفتم، کمتر از
یک هفته است
یک هفته است
14:36
and I ride with them tomorrow also.
361
861000
2000
و من فردا هم باهاشون دوچرخه سواری میکنم.
14:38
In every one of these rides
362
863000
3000
تو هر کدوم از این دوچرخه سواریا
14:41
I always end up standing in one of these incredible locations,
363
866000
3000
من همیشه تو یکی از این موقعیت های
شگفت انگیز می ایستم،
شگفت انگیز می ایستم،
14:44
taking in this incredible landscape around me,
364
869000
3000
و از این مناظر باورنکردنی اطرافم
عکس میگیرم
عکس میگیرم
14:47
and I feel blessed and fortunate
365
872000
2000
و من از اینکه زنده ام
14:49
that I'm alive,
366
874000
2000
احساس خوشبختی و سعادت میکنم
14:51
and that I sense every fiber
367
876000
2000
و اونو با تموم بندهای
14:53
in my aching body.
368
878000
2000
جسم دردناکم حس می کنم.
14:55
And I feel blessed and fortunate
369
880000
2000
و من احساس خوشبختی و سعادت می کنم
14:57
that 15 years ago
370
882000
2000
از اینکه ۱۵ سال پیش
14:59
I had the courage to resign
371
884000
2000
جرات اینو داشتم که از مقام اجراییم
15:01
my tenured position at NYU
372
886000
2000
در دانشگاه نیویورک استعفا بدم
15:03
and return to my home country
373
888000
2000
و به زادگاهم برگردم
جایی که من میتونم این دوچرخه سواری های
شگفت انگیز رو انجام بدم
شگفت انگیز رو انجام بدم
15:05
where I can do these incredible rides
374
890000
2000
15:07
with this group of troubled kids
375
892000
2000
با این گروه از بچه های دردسر ساز
15:09
coming from Ethiopia
376
894000
2000
که از کشورهای ایتیوپی،
15:11
and Morocco and Russia.
377
896000
3000
مراکش و روسیه میاند.
15:14
And I feel blessed and fortunate
378
899000
2000
و من احساس خوشبختی و سعادت میکنم
15:16
that every week, every Tuesday --
379
901000
2000
که هر هفته، هر سه شنبه
15:18
and actually every Friday also --
380
903000
3000
و همچنین هر جمعه
15:21
I can once again celebrate
381
906000
3000
من میتونم یه بار دیگه
15:24
in the marrow of my bones
382
909000
3000
با تمام وجودم
15:27
the very essence of living in Israel on the edge.
383
912000
3000
زندگی کردن در اسرائیل رو جشن بگیرم.
15:30
Thank you.
384
915000
2000
ممنونم.
15:32
(Applause)
385
917000
7000
(تشویق)
ABOUT THE SPEAKER
Shimon Schocken - Computer Scientist, EducatorShimon Schocken is a computer science professor and dedicated educator.
Why you should listen
Shimon Schocken is a former dean at Interdisciplinary Center (IDC) Herzliya, a new Israeli private university which he helped found in 1995. He's also taught at NYU, Harvard and Stanford. Together with Noam Nisan he developed a freely available, open-source, self-paced program for learning applied computer science: The Elements of Computing Systems. Offered in 2005, this led to one of the first successful open online courses. Now, courses based on the approach are offered by traditional universities as well as in crowd-sourced settings, and have been taken freely by thousands of self-learners over the web. Registration, lecture and project schedules are managed by volunteer course coordinators, and student questions are answered by the course alumni community.
His current project focuses on developing instructional materials for early-age math education, which he thinks can be transformed using low-cost tablet computers. He uses his other life passion, mountain biking, to teach adolescent boys in Israelʼs juvenile detention centers valuable life lessons through challenging bike rides in remote locations. He was co-organizer and program chair of TEDxTelAviv 2010.
Shimon Schocken | Speaker | TED.com