ABOUT THE SPEAKER
Ken Jennings - Know-it-all
Ken Jennings holds the record for most consecutive wins on the classic American trivia game show, Jeopardy.

Why you should listen

Ken Jennings loves facts. When he was a kid he followed his parents around reciting whatever new fact he had learned -- "Haley's comet or giant squids or the size of the world's biggest pumpkin pie or whatever it was" -- to no end. And his natural curiosity paid off. Today Jennings holds the record for most consecutive wins on the trivia game show Jeopardy, with an astounding 74 wins. (At one point Jennings also held the Guinness World Record for "Most cash won on a game show." Not bad for a trivia nerd.)

In 2011 Jennings participated in the IBM Challenge, which featured him and Jeopardy rival Brad Rutter in a match against IBM supercomputer Watson. Jennings came in second. Watson was first. But Jennings wasn't disappointed in his performance, As he wrote of his loss, "I don't have 2,880 processor cores and 15 terabytes of reference works at my disposal. ... My puny human brain, just a few bucks worth of water, salts, and proteins, hung in there just fine against a jillion-dollar supercomputer."

In 2012 Jennings published the book Because I Said So!: The Truth Behind the Myths, Tales, and Warnings Every Generation Passes Down to Its Kids.

More profile about the speaker
Ken Jennings | Speaker | TED.com
TEDxSeattleU

Ken Jennings: Watson, Jeopardy and me, the obsolete know-it-all

کن جنینگز: واتسون، مسابقه «پرسش سخت» و من، همه چیز دان از کار افتاده

Filmed:
1,338,700 views

نابغه اطلاعات عمومی کن جنینگز، کارش حفظ واقعیت ها بوده؛ او طولانی ترین عنوان پیروزی در تاریخ مسابقه آمریکایی تلویزیونی سوال سخت را دارد. اما در ۲۰۱۱ در مسابقه ای مقابل ابر رایانه واتسون بازی کرد -- و باخت. با خنده و تواضع، جنینگز برایمان از احساس اینکه یک رایانه واقعا در مسابقه اش او را شکست دهد می گوید، و انسان از مد افتاده را مورد بررسی قرار می دهد. ( فیلم برداری شده در TEDxSeattleU)
- Know-it-all
Ken Jennings holds the record for most consecutive wins on the classic American trivia game show, Jeopardy. Full bio

Double-click the English transcript below to play the video.

00:12
In two weeksهفته ها time, that's the ninthنهم anniversaryسالگرد
0
495
2775
دو هفته دیگه، نهمین سالگرد
00:15
of the day I first steppedگام برداشت out ontoبه سوی that hallowedمقدس "Jeopardyریشخند" setتنظیم.
1
3270
4100
اولین باریه که از صحنه خالی
مسابقه تلویزیونی «پرسش سخت» بیرون آمدم.
00:19
I mean, nineنه yearsسالها is a long time.
2
7370
1850
منظورم اینه که نه سال مدتی طولانیه.
00:21
And givenداده شده "Jeopardy'sریشخند" averageمیانگین demographicsجمعیت شناسی,
3
9220
1918
و با توجه به بررسی جمعیتی
مخاطبین معمول «پرسش سخت»
00:23
I think what that meansبه معنای
4
11138
1292
به نظرم معنیش
00:24
is mostاکثر of the people who saw me on that showنشان بده are now deadمرده.
5
12430
3191
اینه که بیشتر مردمی که من رو
در آن برنامه دیدند حالا مرده اند.
00:27
(Laughterخنده)
6
15621
2183
( خنده حضار )
00:29
But not all, a fewتعداد کمی are still aliveزنده است.
7
17804
1439
اما نه همه، تعداد کمی هنوز زنده اند.
00:31
Occasionallyگاه و بیگاه I still get recognizedشناسایی شده at the mallمرکز خرید or whateverهر چه.
8
19243
2513
هنوز هم گاهی در فروشگاه
یا جاهای دیگر میشناسندم.
00:33
And when I do, it's as a bitبیت of a know-it-allمی دانم آن همه.
9
21756
2702
و وقتی جواب می دهم،
یه جورایی یعنی همه اش را می دونند.
00:36
I think that shipکشتی has sailedرفتم, it's too lateدیر است for me.
10
24458
2454
فکر کنم دیگه آب از سرم گذشته
و برای من دیگه دیره.
00:38
For better or for worseبدتر, that's what I'm going to be knownشناخته شده as,
11
26912
2191
هرچی نتیجه اش باشه،
می خواهم اینجوری شناخته بشم،
00:41
as the guy who knewمی دانست a lot of weirdعجیب و غریب stuffچیز.
12
29103
3234
کسی که کلی چیزهای عجیب می دونه.
00:44
And I can't complainشكايت كردن about this.
13
32337
2288
و گله ای هم ندارم.
00:46
I feel like that was always sortمرتب سازی of my destinyسرنوشت,
14
34625
2413
حس می کنم که این همیشه سرنوشتم بوده،
00:49
althoughبا اينكه I had for manyبسیاری yearsسالها been prettyبسیار deeplyعمیقا in the triviaچیزهای بی اهمیت closetکمد لباس.
15
37038
3467
گرچه سالهای زیادی
در زمینه اطلاعات عمومی مخفی بودم.
00:52
If nothing elseچیز دیگری, you realizeتحقق بخشیدن very quicklyبه سرعت as a teenagerنوجوان,
16
40505
2766
حتی اگر این نبود، به عنوان
یک نوجوان خیلی زود می فهمی،
00:55
it is not a hitاصابت with girlsدختران to know Captainکاپیتان Kirk'sکرک middleوسط nameنام.
17
43271
3188
برای دخترها خیلی مهم نیست
که اسم وسطی کاپیتان کرک رو بدونی.
00:58
(Laughterخنده)
18
46459
1165
( خنده حضار )
00:59
And as a resultنتيجه, I was sortمرتب سازی of the deeplyعمیقا closetedبستن kindنوع of know-it-allمی دانم آن همه for manyبسیاری yearsسالها.
19
47624
4231
و در نتیجه، به نوعی ، با اونکه خیلی
می دونستم ولی برای مدت زیادی مخفی بودم.
01:03
But if you go furtherبیشتر back, if you look at it, it's all there.
20
51855
3224
اما اگر بیشتر به گذشته برگردی،
میبینی که همه اش اونجاست.
01:07
I was the kindنوع of kidبچه who was always buggingbugging Momمامان and Dadبابا
21
55079
3129
من از اون بچه هایی بودم که دائم
پدر و مادرم رو اذیت می کردم
01:10
with whateverهر چه great factواقعیت I had just readخواندن about --
22
58208
2932
با هر موضوعی که در باره اش می خوندم --
01:13
Haley'sهالی cometدنباله دار or giantغول squidsکالچوها
23
61140
1701
دنباله دار هالی یا ماهی مرکب های غول آسا
01:14
or the sizeاندازه of the world'sجهان biggestبزرگترین pumpkinكدو حلوايي pieپای or whateverهر چه it was.
24
62841
3929
یا اندازه بزرگترین کیک کدوی
دنیا و چیزهایی مثل اون.
01:18
I now have a 10-year-oldساله of my ownخودت who'sچه کسی است exactlyدقیقا the sameیکسان.
25
66770
3217
الان یک ۱۰ ساله اش را دارم
که دقیقا همینطوریه.
01:21
And I know how deeplyعمیقا annoyingمزاحم it is, so karmaکارما does work.
26
69987
4101
و میدونم که چقدر ناراحت کننده است،
پس سرنوشت درسته.
01:26
(Laughterخنده)
27
74088
1500
( خده حضار )
01:27
And I lovedدوست داشتنی gameبازی showsنشان می دهد, fascinatedمجذوب with gameبازی showsنشان می دهد.
28
75588
2833
من عاشق مسابقه های تلویزیونی هستم.
01:30
I rememberیاد آوردن cryingگریان on my first day of kindergartenمهد کودک back in 1979
29
78421
3406
یادم میاد در اولین روز کودکستانم
در ۱۹۷۹ گریه می کردم
01:33
because it had just hitاصابت me, as badlyبدی as I wanted to go to schoolمدرسه,
30
81827
2525
چون یکدفعه بود، به همون بدی
انگار که میخواستم مدرسه برم،
01:36
that I was alsoهمچنین going to missاز دست دادن "Hollywoodهالیوود Squaresمربع" and "Familyخانواده Feudلکه دار."
31
84352
3333
باعث می شد برنامه « میدان هالیوود»
و « دعوای خانوادگی» را نبینم.
01:39
I was going to missاز دست دادن my gameبازی showsنشان می دهد.
32
87685
4227
دلم برای مسابقه های تلویزیونی تنگ می شد.
01:43
And laterبعد, in the mid-'اواسط '80s,
33
91912
1690
و بعدا، در اواسط دهه ۸۰،
01:45
when "Jeopardyریشخند" cameآمد back on the airهوا,
34
93602
1611
وقنی مسابقه «پرسش سخت»
دوباره روی آنتن رفت،
01:47
I rememberیاد آوردن runningدر حال اجرا home from schoolمدرسه everyهرکدام day to watch the showنشان بده.
35
95213
4073
یادم میاد از مدرسه تا خونه
میدویدم تا اون رو ببینم.
01:51
It was my favoriteمورد علاقه showنشان بده, even before it paidپرداخت شده for my houseخانه.
36
99286
5502
برنامه مورد علاقه ام بود،
حتی قبل از اونکه باعث بشه خونه بخرم.
01:56
And we livedزندگی می کرد overseasدر خارج از کشور, we livedزندگی می کرد in Southجنوب Koreaکشور کره where my dadپدر was workingکار کردن,
37
104788
2414
ما خارج زندگی میکردیم،
در کره جنوبی جایی که پدرم کار می کرد،
01:59
where there was only one Englishانگلیسی languageزبان TVتلویزیون channelکانال.
38
107202
2417
جایی که تنها یک کانال انگلیسی زبان داشت.
02:01
There was Armedمسلح Forcesنیروها TVتلویزیون,
39
109619
1250
تلویزیون نیرو های مسلح،
02:02
and if you didn't speakصحبت Koreanکره ای, that's what you were watchingتماشا کردن.
40
110869
2166
و اگه کره ای صحبت نمی کردی،
باید همین رو میدیدی.
02:05
So me and all my friendsدوستان would runاجرا کن home everyهرکدام day and watch "Jeopardyریشخند."
41
113035
3316
پس من و همه دوستام میدویدیم
به خونه تا «پرسش سخت» رو ببینیم.
02:08
I was always that kindنوع of obsessedغرق triviaچیزهای بی اهمیت kidبچه.
42
116351
3001
من از بچه گی عاشق جزئیات بودم.
02:11
I rememberیاد آوردن beingبودن ableتوانایی to playبازی Trivialبدیهی Pursuitدستیابی againstدر برابر my parentsپدر و مادر back in the '80s
43
119352
5183
یادم میاد که که میتونستم اواخر دهه ۸۰
با پدر و مادرم بازی اطلاعات عمومی بکنم
02:16
and holdingبرگزاری my ownخودت, back when that was a fadمحو شدن.
44
124535
2834
و حتی اگر دوست داشتم
مال خودم رو هم داشته باشم.
02:19
There's a weirdعجیب و غریب senseاحساس of masteryتسلط بر you get
45
127369
2048
به نوعی احساس تسلط می کنی
02:21
when you know some bitبیت of boomerبومر triviaچیزهای بی اهمیت that Momمامان and Dadبابا don't know.
46
129417
3245
وقتی چیزهای مهمی رو میدونی
که حتی پدر و مادرت هم نمی دونند.
02:24
You know some Beatlesبیتلز factoidفاکتوری that Dadبابا didn't know.
47
132662
3556
چیزهایی در مورد «بیتل ها»
می دونی که حتی بابات هم نمی دونه.
02:28
And you think, ahآه hahخب, knowledgeدانش really is powerقدرت --
48
136218
2984
و به خودت میگی، آها، دانش واقعا قدرته --
02:31
the right factواقعیت deployedمستقر شده at exactlyدقیقا the right placeمحل.
49
139202
7184
حقیقتی درست در مکانی دقیقا درست.
02:38
I never had a guidanceراهنمایی counselorمشاور
50
146386
1816
من هیچوقت مشاوری نداشتم
02:40
who thought this was a legitimateمشروع careerحرفه pathمسیر,
51
148202
2384
که به من بگه این مسیر شغلی درسته،
02:42
that thought you could majorعمده in triviaچیزهای بی اهمیت
52
150586
2449
که بگه کارشناسی ارشد اطلاعات عمومی بگیر
02:45
or be a professionalحرفه ای ex-gameسابق بازی showنشان بده contestantمسابقه دهنده.
53
153035
3417
یا متخصص مسابقه های تلویزیونی قدیمی بشو.
02:48
And so I soldفروخته شد out way too youngجوان.
54
156452
2400
پس در جوانی این رو رها کردم.
02:50
I didn't try to figureشکل out what one does with that.
55
158852
1434
سعی نکردم بفهمم
که کسی با اینها چکار می کنه.
02:52
I studiedمورد مطالعه قرار گرفت computersکامپیوترها because I heardشنیدم that was the thing,
56
160286
2465
کامپیوتر خوندم چون شنیدم این همونه،
02:54
and I becameتبدیل شد a computerکامپیوتر programmerبرنامهنویس --
57
162751
1861
و برنامه نویس کامپیوتر شدم --
02:56
not an especiallyبه خصوص good one,
58
164612
1799
و مشخصا نه خیلی خوبش،
02:58
not an especiallyبه خصوص happyخوشحال one at the time when I was first on "Jeopardyریشخند" in 2004.
59
166411
5009
و نه خصوصا یه خوشحالش وقتی
اولین بار به « پرسش سخت» در ۲۰۰۴ رفتم.
03:03
But that's what I was doing.
60
171420
1325
اما این کارم بود.
03:04
And it madeساخته شده it doublyدوبار ironicعجیب و غریب -- my computerکامپیوتر backgroundزمینه --
61
172745
2840
اما این دو برابرطعنه دار بود
-- سابقه کامپیوتریم --
03:07
a fewتعداد کمی yearsسالها laterبعد, I think 2009 or so,
62
175585
4216
چند سال بعد در ۲۰۰۹ یا همون حدودا،
03:11
when I got anotherیکی دیگر phoneتلفن call from "Jeopardyریشخند" sayingگفت:,
63
179801
2538
وقتی تلفن دیگری از «پرسش سخت »
به من شد که می گفت،
03:14
"It's earlyزود daysروزها yetهنوز, but IBMآی بی ام tellsمی گوید us
64
182339
2323
« هنوز اولاشه، ولی IBM به ما میگه
03:16
they want to buildساختن a supercomputerابر رایانه to beatضرب و شتم you at 'Jeopardyریشخند.'
65
184662
5084
می خواهند ابر رایانه ای بسازند
که تو را در «پرسش سخت» شکست بده.
03:21
Are you up for this?"
66
189746
1498
قبول می کنی مسابقه بدی؟»
03:23
This was the first I'd heardشنیدم of it.
67
191244
1590
اولین دفعه ای بود که این رو شنیدم.
03:24
And of courseدوره I said yes, for severalچند reasonsدلایل.
68
192834
2668
و البته که گتم بله، به چند دلیل.
03:27
One, because playingبازی کردن "Jeopardyریشخند" is a great time.
69
195502
2252
اول چون بازی «پرسش سخت» خیلی عالیه.
03:29
It's funسرگرم کننده. It's the mostاکثر funسرگرم کننده you can have with your pantsشلوار on.
70
197754
3641
خوش میگذره. باحال ترین کاریه که
میتونی انجام بدی، وقتی شلوارت پاته.
03:33
(Laughterخنده)
71
201426
2004
( خنده حضار )
03:35
And I would do it for nothing.
72
203430
1405
و مجانی انجامش میدم.
03:36
I don't think they know that, luckilyخوشبختانه,
73
204835
1733
خوشبختانه این رو نمی دونن،
03:38
but I would go back and playبازی for Arby'sآربی couponsکوپن ها.
74
206568
3218
اما حاضرم برگردم عقب و
انجامش بدم، با فیش ساندویچ.
03:41
I just love "Jeopardyریشخند," and I always have.
75
209786
2132
من «پرسش سخت» رو دوست داشتم
وهمیشه هم خواهم داشت.
03:43
And secondدومین of all, because I'm a nerdynerdy guy and this seemedبه نظر می رسید like the futureآینده.
76
211918
4234
و دوم، چون آدم خوره ای هستم
و به نظر مثل آینده می اومد.
03:48
People playingبازی کردن computersکامپیوترها on gameبازی showsنشان می دهد
77
216152
1866
آدمهایی که در تلویزیون
با کامیوترها مسابقه می دهند
03:50
was the kindنوع of thing I always imaginedتصور would happenبه وقوع پیوستن in the futureآینده,
78
218018
3052
مثل چیزهایی بود که
همیشه فکر می کردم در آینده اتفاق می افتد،
03:53
and now I could be on the stageمرحله with it.
79
221070
1548
و حالا میتونم روی صحنه برم.
03:54
I was not going to say no.
80
222618
1084
نه نمی گفتم.
03:55
The thirdسوم reasonدلیل I said yes
81
223702
1133
دلیل سوم که قبول کردم
03:56
is because I was prettyبسیار confidentمطمئن that I was going to winپیروزی.
82
224835
2600
این بود که مطمئن بودم برنده میشم.
03:59
I had takenگرفته شده some artificialمصنوعی intelligenceهوش classesکلاس ها.
83
227435
2136
چند تایی کلاس هوش مصنوعی رفته بودم.
04:01
I knewمی دانست there were no computersکامپیوترها that could do what you need to do to winپیروزی on "Jeopardyریشخند."
84
229571
4330
و میدونستم که هیچ رایانه ای
نمیتونه در« پرسش سخت» برنده بشه.
04:05
People don't realizeتحقق بخشیدن how toughسخت است it is to writeنوشتن that kindنوع of programبرنامه
85
233901
3200
مردم نمی دونند که نوشتن
چنین برنامه ای چقدر سخته
04:09
that can readخواندن a "Jeopardyریشخند" clueسرنخ in a naturalطبیعی است languageزبان like Englishانگلیسی
86
237101
3560
که بتونه نکته «پرسش سخت»
به زبان محاوره مثل انگلیسی رو پیدا کنه
04:12
and understandفهمیدن all the doubleدو برابر meaningsمعانی, the punsپانزده, the redقرمز herringsمراتع,
87
240661
3625
و همه مفاهیم دو پهلو روبفهمه،
کلمه با معنی های مختلف، انحرافی،
04:16
unpackباز کردن the meaningبه معنی of the clueسرنخ.
88
244286
2567
و معنی نکته رو دربیاره.
04:18
The kindنوع of thing that a three-سه- or four-year-oldچهار ساله humanانسان, little kidبچه could do,
89
246853
4641
چیزی که یه بچه سه یا چهار ساله،
یه کودک میتونه انجام بده،
04:23
very hardسخت for a computerکامپیوتر.
90
251494
2225
برای یک رایانه خیلی سخته.
04:25
And I thought, well this is going to be child'sفرزند playبازی.
91
253719
3109
و فکر می کردم، مثل بازی بچه هاست.
04:28
Yes, I will come destroyاز بین رفتن the computerکامپیوتر and defendدفاع my speciesگونه ها.
92
256828
4924
بله، میام و رایانه رو شکست میدهم
و از همنوعانم دفاع می کنم.
04:33
(Laughterخنده)
93
261752
1851
( خنده حضار )
04:35
But as the yearsسالها wentرفتی on,
94
263603
1600
اما وقتی زمان گذشت،
04:37
as IBMآی بی ام startedآغاز شده throwingپرتاب کردن moneyپول and manpowerنیروی انسانی and processorپردازنده speedسرعت at this,
95
265203
3791
و IBM شروع به سرمایه گذاری پول و نیروی
انسانی و سرعت پردازنده در این مورد کرد،
04:40
I startedآغاز شده to get occasionalگاه به گاه updatesبه روز رسانی from them,
96
268994
2091
گاهگاهی اطلاعاتی از اونها می گرفتم،
04:43
and I startedآغاز شده to get a little more worriedنگران.
97
271085
1785
و شروع کردم به نگران شدن.
04:44
I rememberیاد آوردن a journalمجله articleمقاله about this newجدید questionسوال answeringپاسخ دادن softwareنرم افزار that had a graphنمودار.
98
272870
6083
مقاله ای در مجله در باره برنامه
پرسش و پاسخ جدید خوندم که یک منحنی داشت
04:50
It was a scatterپراکندگی chartچارت سازمانی showingنشان دادن performanceکارایی on "Jeopardyریشخند,"
99
278953
3917
نمودار پراکندگی کارایی
برنامه «پرسش سخت» بود،
04:54
tensده ها of thousandsهزاران نفر of dotsنقطه ها representingنمایندگی "Jeopardyریشخند" championsقهرمانان up at the topبالا
100
282870
3651
دهها هزار نقطه «پرسش سخت»
را نشون می داد و قهرمان ها در بالا
04:58
with theirخودشان performanceکارایی plottedطراحی شده on numberعدد of --
101
286521
2282
که کاراییشون امتیاز داشت --
05:00
I was going to say questionsسوالات answeredجواب داد, but answersپاسخ ها questionedپرسیدم, I guessحدس بزن,
102
288803
4066
میخواستم بگم تعداد پرسش‌های پاسخ داده شده،
اما پاسخ‌ دادم پرسش شده، فکر کنم،
05:04
cluesسرنخ respondedپاسخ داد to --
103
292869
1959
نکته های پیدا شده --
05:06
versusدر مقابل the accuracyدقت of those answersپاسخ ها.
104
294828
2391
در برابر درستی پاسخ ها.
05:09
So there's a certainمسلم - قطعی performanceکارایی levelسطح that the computerکامپیوتر would need to get to.
105
297219
3359
پس سطح خاصی از کارایی که
رایانه باید به اون می رسید.
05:12
And at first, it was very lowکم.
106
300578
1791
در اوایل، خیلی کند بود.
05:14
There was no softwareنرم افزار that could competeرقابت کن at this kindنوع of arenaعرصه.
107
302369
3367
نرم افزاری نبود که بتونه
در این عرصه رقابت کنه.
05:17
But then you see the lineخط startشروع کن to go up.
108
305736
2184
اما بعد میدیدی که خط
به سمت بالا حرکت می کنه.
05:19
And it's gettingگرفتن very closeبستن to what they call the winner'sبرنده cloudابر.
109
307920
2483
و به جایی که به اون فضای برنده ها
میگن خیلی نزدیک میشه.
05:22
And I noticedمتوجه شدم in the upperبالا right of the scatterپراکندگی chartچارت سازمانی
110
310403
1674
و دیدم که در گوشه بالای راست نمودار
05:24
some darkerتیره تر dotsنقطه ها, some blackسیاه dotsنقطه ها, that were a differentناهمسان colorرنگ.
111
312077
6125
تعدادی نقطه تیره هست، که رنگش فرق می کنه.
05:30
And thought, what are these?
112
318202
1568
و فکر کردم اینها چیه؟
05:31
"The blackسیاه dotsنقطه ها in the upperبالا right representنمایندگی 74-time-زمان 'Jeopardy'"افسردگی" championقهرمان Kenکن Jenningsجنینگز."
113
319770
3892
« نقطه های سیاه در گوشه بالای راست نمایشگر
۷۴ بار قهرمان «پرسش سخت» کن جننیگز بود»
05:35
And I saw this lineخط comingآینده for me.
114
323662
2192
و دیدم که خط به سمت من میاد.
05:37
And I realizedمتوجه شدم, this is it.
115
325854
1100
و فهمیدم که همینه.
05:38
This is what it looksبه نظر می رسد like when the futureآینده comesمی آید for you.
116
326954
2040
آینده اینجوری به سراغت میاد.
05:40
(Laughterخنده)
117
328994
1943
( خنده حضار )
05:42
It's not the Terminator'sترمیناتور gunاسلحه sightمنظره;
118
330937
2182
این تفنگ «ویرانگر» نیست؛
05:45
it's a little lineخط comingآینده closerنزدیک تر and closerنزدیک تر to the thing you can do,
119
333119
4167
یک خط کوچکه که به کاری که می کنی
نزدیکتر و نزدیکتر میشه،
05:49
the only thing that makesباعث می شود you specialویژه, the thing you're bestبهترین at.
120
337286
3135
به تنها چیزی که تو رو خاص میکنه،
به چیزی که درش بهترینی.
05:52
And when the gameبازی eventuallyدر نهایت happenedاتفاق افتاد about a yearسال laterبعد,
121
340421
4752
و یک سال بعد وقتی که مسابقه
واقعا انجام شد ،
05:57
it was very differentناهمسان than the "Jeopardyریشخند" gamesبازی ها I'd been used to.
122
345173
2863
با مسابقه های «پرسش سختی» که
عادت داشتم خیلی فرق میکرد.
06:00
We were not playingبازی کردن in L.A. on the regularمنظم "Jeopardyریشخند" setتنظیم.
123
348036
2501
در لوس انجلس که محل معمول
مسابقه «پرسش سخت» بود بازی نمی کردیم.
06:02
Watsonواتسون does not travelمسافرت رفتن.
124
350537
2266
« واتسون» سفر نمیکنه.
06:04
Watson'sواتسون actuallyدر واقع hugeبزرگ.
125
352803
1100
« واتسون» واقعا غول پیکره.
06:05
It's thousandsهزاران نفر of processorsپردازنده ها, a terabyteترابایت of memoryحافظه,
126
353903
4533
هزاران پردازنده اش، یک ترا بایت حافظه،
06:10
trillionsتریلیون ها of bytesبایت of memoryحافظه.
127
358436
1418
هزاران میلیارد بایت حافظه.
06:11
We got to walkراه رفتن throughاز طریق his climate-controlledکنترل آب و هوا serverسرور roomاتاق.
128
359854
2433
داخل اتاق سرور
با دمای کنترل شده راه رفتیم.
06:14
The only other "Jeopardyریشخند" contestantمسابقه دهنده to this day I've ever been insideداخل.
129
362287
3625
تنها رقیب مسابقه
«پرسش سختی» که داخلش راه رفتم.
06:17
And so Watsonواتسون does not travelمسافرت رفتن.
130
365912
3324
پس واتسون سفر نمیکنه.
06:21
You mustباید come to it; you mustباید make the pilgrimageزیارت.
131
369236
4034
شما باید برید پیشش؛ باید زیارتش کنید.
06:25
So me and the other humanانسان playerبازیکن
132
373270
2057
پس من و اون یکی بازیکن انسانی
06:27
woundزخم up at this secretراز IBMآی بی ام researchپژوهش labآزمایشگاه
133
375327
3208
پایمون به داخل آزمایشگاه مخفی IBM باز شد
06:30
in the middleوسط of these snowyبرفی woodsجنگل in Westchesterوستچستر Countyشهرستان
134
378535
2548
در میان جنگل های برفی در وستچسترکانتی
06:33
to playبازی the computerکامپیوتر.
135
381083
1582
تا با رایانه بازی کنیم.
06:34
And we realizedمتوجه شدم right away
136
382665
2050
و همون وقت فهمیدیم
06:36
that the computerکامپیوتر had a bigبزرگ home courtدادگاه advantageمزیت.
137
384715
2899
که رایانه امتیاز زمین خونگی بزرگی داشت.
06:39
There was a bigبزرگ Watsonواتسون logoآرم in the middleوسط of the stageمرحله.
138
387614
2351
یه علامت واتسون بزرگ وسط صحنه بود.
06:41
Like you're going to playبازی the Chicagoشیکاگو Bullsبولز,
139
389965
2667
انگار داری میری با شیکاگو بالز بازی کنی،
06:44
and there's the thing in the middleوسط of theirخودشان courtدادگاه.
140
392632
2300
و این چیز وسط میدان بود.
06:46
And the crowdجمعیت was fullپر شده of IBMآی بی ام V.P.s and programmersبرنامه نویسان
141
394932
3236
و جمعیت پر از معاونین
و برنامه نویس های IBM بود
06:50
cheeringتشویق on theirخودشان little darlingعزیز,
142
398168
1897
برای کوچولوی دلبندشون جیغ میزدند،
06:52
havingداشتن pouredریخته millionsمیلیون ها نفر of dollarsدلار into this
143
400065
2366
میلیون ها دلار خرجش کرده بودند
06:54
hopingامید againstدر برابر hopeامید that the humansانسان screwپیچ up,
144
402431
2938
مطمئن بودند که کار انسانها تمومه،
06:57
and holdingبرگزاری up "Go Watsonواتسون" signsعلائم
145
405369
1797
و تابلوهای « واتسون برو»
رو نگه داشته بودند
06:59
and just applaudingمتشکرم like pageantبرگزاری momsمادران everyهرکدام time theirخودشان little darlingعزیز got one right.
146
407166
4648
و درست مثل مامان ها وقتی که عزیز
کوچولوشون درست می گفت تشویقش می کردند.
07:03
I think guys had "W-A-T-S-O-Nواتسون" writtenنوشته شده است on theirخودشان belliesزخم ها in greaseگریس paintرنگ.
147
411814
5867
فکر کنم اونها«و-ا-ت-س-و-ن»
رو با رنگ روی شکمشون نوشته بودند.
07:09
If you can imagineتصور کن computerکامپیوتر programmersبرنامه نویسان with the lettersنامه ها "W-A-T-S-O-Nواتسون" writtenنوشته شده است on theirخودشان gutروده,
148
417681
5404
می تونی تصور کنی برنامه نویسهایی که
«و-ا-ت-س-و-ن» رو روی دلشون نوشتن،
07:15
it's an unpleasantناخوشایند sightمنظره.
149
423085
1667
صحنه حال بهم زنی بود.
07:16
But they were right. They were exactlyدقیقا right.
150
424752
3047
اما درست می گفتند. کاملا درست می گفتند.
07:19
I don't want to spoilاز بین بردن it, if you still have this sittingنشسته on your DVRDVR,
151
427799
2416
نمی خوام خرابش کنم ،
اگه هنوز هم فیلمش رو دارید،
07:22
but Watsonواتسون wonبرنده شد handilyبه راحتی.
152
430215
3167
اما واتسون به آسونی برنده شد.
07:25
And I rememberیاد آوردن standingایستاده there behindپشت the podiumپدیوم
153
433382
2867
یادم میاد اونجا پشت جایگاه ایستاده بودم
07:28
as I could hearشنیدن that little insectoidinsectoid thumbشست clickingکلیک کردن.
154
436249
2765
و میتونستم بشنوم که اون
شست حشره ای تق تق می کرد.
07:31
It had a robotربات thumbشست that was clickingکلیک کردن on the buzzerزنگ زدن.
155
439014
3369
یک شست روبوتی داشت
که کلید زنگ رو فشار می داد.
07:34
And you could hearشنیدن that little tickتیک, tickتیک, tickتیک, tickتیک.
156
442383
4115
و میتونستی صدای
تق، تق، تق تق های کوچک را بشنوی.
07:38
And I rememberیاد آوردن thinkingفكر كردن, this is it.
157
446498
2753
و یادم میاد که داشتم فکر می کردم.
07:41
I feltنمد obsoleteمنسوخ شده.
158
449251
1597
احساس از کار افتادگی کردم.
07:42
I feltنمد like a Detroitدیترویت factoryکارخانه workerکارگر of the '80s
159
450848
3051
احساس کردم مثل یک کارگر
کارخونه خودرو سازی دیترود در دهه ۸۰
07:45
seeingدیدن a robotربات that could now do his jobکار on the assemblyمونتاژ lineخط.
160
453899
2851
که روباتی رو می بینه که میتونه
حالا کارش رو تو خط تولید انجام بده.
07:48
I feltنمد like quizمسابقه showنشان بده contestantمسابقه دهنده was now the first jobکار that had becomeتبدیل شدن به obsoleteمنسوخ شده
161
456750
5091
حس کردم که شرکت در مسابقه
تلویزیونی کاریه که دیگه قدیمی شده
07:53
underزیر this newجدید regimeرژیم of thinkingفكر كردن computersکامپیوترها.
162
461841
3779
تحت تسلط حکومت رایانه های متفکر.
07:57
And it hasn'tنه been the last.
163
465620
1957
و این آخرش نبود.
07:59
If you watch the newsاخبار, you'llشما خواهید بود see occasionallyگاه و بیگاه --
164
467577
2642
اگه اخبار رو نگاه کنی،
که گاهگاهی می بینی --
08:02
and I see this all the time --
165
470219
1692
و من همیشه اون رو نگاه می کنم --
08:03
that pharmacistsداروسازان now, there's a machineدستگاه that can fillپر کن prescriptionsدستورالعمل automaticallyبطور خودکار
166
471911
4758
حالا در داروخانه ها، دستگاهی هست
که نسخه ها رو خودکار تحویل میده
08:08
withoutبدون actuallyدر واقع needingنیازمند a humanانسان pharmacistداروساز.
167
476669
2409
بدون نیاز به یک آدم داروساز.
08:11
And a lot of lawقانون firmsشرکت ها are gettingگرفتن ridخلاص شدن از شر of paralegalsparalegals
168
479078
2191
و خیلی از دفاتر وکلا حالا
از شر مشاورهای حقوقی راحت می شوند
08:13
because there's softwareنرم افزار that can sumمجموع up caseمورد lawsقوانین and legalقانونی briefsخلاصه and decisionsتصمیمات.
169
481269
4392
چون نرم افزارهایی هست که قوانین حقوقی و
توضیحات قانونی و تصمیمات رو جمع می کنه.
08:17
You don't need humanانسان assistantsدستیار for that anymoreدیگر.
170
485661
2508
دیگه نیازی به کمک آدمها برای این نیست.
08:20
I readخواندن the other day about a programبرنامه where you feedخوراک it a boxجعبه scoreنمره
171
488169
3133
یه روز در باره برنامه ای خوندم
که اگه به اون نتیجه مسابقه ای رو بدید
08:23
from a baseballبیسبال or footballفوتبال gameبازی
172
491302
1784
مثلا بیس بال یا فوتبال
08:25
and it spitsتف می کشد out a newsاخبار articleمقاله as if a humanانسان had watchedتماشا کردم the gameبازی
173
493086
2576
یه گزارش خبری از مسابقه
را میندازه بیرون انگار یه آدم اون رو دیده
08:27
and was commentingاظهار نظر on it.
174
495662
1425
و توضیحم میده.
08:29
And obviouslyبدیهی است these newجدید technologiesفن آوری ها can't do as cleverباهوش or creativeخلاقانه a jobکار
175
497087
3999
و مشخصه که این فناوری ها
کاری هوشنمد یا با خلاقیت انجام نمیده
08:33
as the humansانسان they're replacingجایگزینی,
176
501086
1435
مثل آدمهایی که به جاشون می آیند.
08:34
but they're fasterسریعتر, and cruciallyبسیار مهم است, they're much, much cheaperارزانتر است.
177
502521
3817
اما اونها سریعند،
و مهمتر، خیلی خیلی ارزونتر.
08:38
So it makesباعث می شود me wonderتعجب what the economicاقتصادی effectsاثرات of this mightممکن be.
178
506338
5017
دوست دارم بدونم
تاثیرات اقتصادی این چی میتونه باشه.
08:43
I've readخواندن economistsاقتصاددانان sayingگفت: that, as a resultنتيجه of these newجدید technologiesفن آوری ها,
179
511355
3346
در مجله اکونومیست میخوندم که،
در نتیجه این فناوری ها،
08:46
we'llخوب enterوارد a newجدید goldenطلایی ageسن of leisureاوقات فراغت
180
514701
2125
وارد عصر طلایی جدیدی از آسایش میشویم
08:48
when we'llخوب all have time for the things we really love
181
516826
2293
وقتی که همگی می تونیم کارهایی
که واقعا دوست داریم رو انجام بدیم
08:51
because all these onerousناراحت کننده tasksوظایف will be takenگرفته شده over by Watsonواتسون and his digitalدیجیتال brethrenبرادران.
182
519119
6972
چون همه این کار های خسته کننده رو
واتسون و برادرهای دیجیتالش انجام می دهند.
08:58
I've heardشنیدم other people say quiteکاملا the oppositeمخالف,
183
526091
1714
شنیدم که دیگران چیزهای دیگری میگند.
08:59
that this is yetهنوز anotherیکی دیگر tierدرجه of the middleوسط classکلاس
184
527805
2216
که این ها دسته دیگری از
طبقه متوسطند که
09:02
that's havingداشتن the thing they can do takenگرفته شده away from them by a newجدید technologyتکنولوژی
185
530021
5034
که کارهایی که می تونند انجام دهند
از راه فناوری جدید ازشون گرفته شده
09:07
and that this is actuallyدر واقع something ominousشوم,
186
535055
1564
و این واقعا کار بدیه،
09:08
something that we should worryنگرانی about.
187
536619
1505
چیزیه که باید نگرانش باشیم.
09:10
I'm not an economistاقتصاددان myselfخودم.
188
538124
1849
من یک اقتصاد دان نیستم.
09:11
All I know is how it feltنمد to be the guy put out of work.
189
539973
3272
فقط احساس کسی که
از کار بی کار شده رومی دونم
09:15
And it was friggin'friggin ' demoralizingdemoralizing. It was terribleوحشتناک.
190
543245
3060
بسیار مایوس کننده بود. افتضاح بود.
09:18
Here'sاینجاست the one thing that I was ever good at,
191
546305
2231
این تنها کاریه که من خوب بلد بودم،
09:20
and all it tookگرفت was IBMآی بی ام pouringریختن tensده ها of millionsمیلیون ها نفر of dollarsدلار and its smartestهوشمندانه people
192
548536
4153
و تنها کاری که IBM باید می کرد این بود که
دهها میلیون دلار بریزه و آدمهای باهوش
09:24
and thousandsهزاران نفر of processorsپردازنده ها workingکار کردن in parallelموازی
193
552689
2533
و هزاران پردازنده که موازی کار می کنند
09:27
and they could do the sameیکسان thing.
194
555222
2084
و همون کار رو انجام بدن.
09:29
They could do it a little bitبیت fasterسریعتر and a little better on nationalملی TVتلویزیون,
195
557306
3231
اونها این کار رو یه کم سریعتر
و بهتر در تلویزیون ملی انجام دادند،
09:32
and "I'm sorry, Kenکن. We don't need you anymoreدیگر."
196
560537
2735
و « متاسفم کن. دیگه به تو نیازی نداریم.»
09:35
And it madeساخته شده me think, what does this mean,
197
563272
3733
و به فکرم انداخت که معنیش چیه،
09:39
if we're going to be ableتوانایی to startشروع کن outsourcingبرون سپاری,
198
567005
1739
اگه بتونی کارهایت رو واگذار کنی،
09:40
not just lowerپایین تر unimportantبی اهمیت brainمغز functionsتوابع.
199
568744
3625
نه فقط کارهای کم اهمیت تر فکری رو.
09:44
I'm sure manyبسیاری of you rememberیاد آوردن a distantدور time
200
572369
2475
مطمئنم که خیلی هاتون
اون وقتها رو یادتون می یاد
09:46
when we had to know phoneتلفن numbersشماره, when we knewمی دانست our friends'دوستان' phoneتلفن numbersشماره.
201
574844
2827
وقتی باید شماره تلفن ها رو یادمون میموند،
وقتی شماره رفیقمون را بلد بودیم.
09:49
And suddenlyناگهان there was a machineدستگاه that did that,
202
577671
1991
و یکدفعه دستگاهی پیدا شد
که این کار رو میکرد،
09:51
and now we don't need to rememberیاد آوردن that anymoreدیگر.
203
579662
2393
و دیگه نیازی نداریم که یادمون باشه.
09:54
I have readخواندن that there's now actuallyدر واقع evidenceشواهد
204
582055
1883
این رو خوندم که در واقع شواهدی هست
09:55
that the hippocampusهیپوکامپ, the partبخشی of our brainمغز that handlesدستگیره ها spacialفضایی relationshipsروابط,
205
583938
4444
که هیپو کمپوس، قسمتی از مغز
که رابطه های مکانی رو انجام میده،
10:00
physicallyاز لحاظ جسمی shrinksکاهش می یابد and atrophiesآتروفیها
206
588382
1654
کوچکتر و ضعیف میشه
10:02
in people who use toolsابزار like GPSجیپیاس,
207
590036
2602
در آدمهایی که از وسایلی
مثل GPS استفاده می کنند،
10:04
because we're not exercisingتمرین our senseاحساس of directionجهت anymoreدیگر.
208
592638
2564
چون دیگه از حس جهت یابی استفاده نمی کنند
10:07
We're just obeyingاطاعت a little talkingصحبت کردن voiceصدای on our dashboardداشبورد.
209
595202
2334
ما فقط حرف یک صدای کوچک
روی داشبرد رو گوش می کنیم.
10:09
And as a resultنتيجه, a partبخشی of our brainمغز that's supposedقرار است to do that kindنوع of stuffچیز
210
597536
2604
و در نتیجه، بخشی از مغزمون
که باید این کار رو انجام میداد
10:12
getsمی شود smallerکوچکتر and dumberخندیدن.
211
600140
1813
کوچکتر و کند میشه.
10:13
And it madeساخته شده me think, what happensاتفاق می افتد when computersکامپیوترها are now better
212
601953
3791
و باعث شد فکر کنم،
وقتی کامپیوتر ها از ما بهتر بشوند
10:17
at knowingدانستن and rememberingبه یاد آوردن stuffچیز than we are?
213
605744
3500
در فهمیدن و حفظ کردن، چه میشه؟
10:21
Is all of our brainمغز going to startشروع کن to shrinkکوچک شدن and atrophyآتروفی like that?
214
609244
4076
آیا همه مغز ما همینجوری کوچک میشه ؟
10:25
Are we as a cultureفرهنگ going to startشروع کن to valueارزش knowledgeدانش lessکمتر?
215
613320
3767
آیا از لحاظ فرهنگی می خواههیم
ارزش دانش را کم کنیم؟
10:29
As somebodyکسی who has always believedمعتقد in the importanceاهمیت of the stuffچیز that we know,
216
617087
3872
به عنوان کسی که همیشه معتقد
به اهمیت چیزهایی که می دونیم بوده،
10:32
this was a terrifyingوحشتناک ideaاندیشه to me.
217
620959
7224
این برام ایده ترسناکی بود.
10:40
The more I thought about it, I realizedمتوجه شدم, no, it's still importantمهم.
218
628183
4977
هرچه بیشتر در موردش فکر کردم،
فهمیدم، نه، هنوز مهمه.
10:45
The things we know are still importantمهم.
219
633160
2209
چیز هایی که می دونیم هنوز مهمند.
10:47
I cameآمد to believe there were two advantagesمزایای
220
635369
3002
آمدم تا باور کنم دو مزیت بوده
10:50
that those of us who have these things in our headسر have
221
638371
3671
که ماهایی که این چیز ها رو در مغزمون داریم
10:54
over somebodyکسی who saysمی گوید, "Oh, yeah. I can Googleگوگل that. Holdنگه دارید on a secondدومین."
222
642042
4826
در مقایسه با کسی که میگه،
« آره، با گوگل پیداش می کنم، یه ثانیه.»
10:58
There's an advantageمزیت of volumeحجم, and there's an advantageمزیت of time.
223
646868
2668
مزیتی در اندازه ، و مزیتی در زمان داره.
11:01
The advantageمزیت of volumeحجم, first,
224
649536
1556
اول، مزیت اندازه،
11:03
just has to do with the complexityپیچیدگی of the worldجهان nowadaysامروزه.
225
651092
2632
تنها به پیچیدگی دنیای امروز مربوطه،
11:05
There's so much informationاطلاعات out there.
226
653724
1417
خیلی اطلاعات اونجا وجود داره.
11:07
Beingبودن a Renaissanceرنسانس man or womanزن,
227
655141
1284
اگه مرد یا زنی مال دوره رنسانس بودی،
11:08
that's something that was only possibleامکان پذیر است in the Renaissanceرنسانس.
228
656425
2166
این کارو فقط در رنسانس می شد کرد.
11:10
Now it's really not possibleامکان پذیر است
229
658591
1266
الان واقعا نمی شه
11:11
to be reasonablyمنطقی educatedتحصیل کرده on everyهرکدام fieldرشته of humanانسان endeavorتلاش کن.
230
659857
3084
در همه تلاش های انسانی تحصلات کاملی کرد.
11:14
There's just too much.
231
662941
1604
دلیلش اینه که خیلی زیادن.
11:16
They say that the scopeمحدوده of humanانسان informationاطلاعات
232
664545
2497
میگویند که گستره اطلاعات انسان
11:19
is now doublingدو برابر شدن everyهرکدام 18 monthsماه ها or so,
233
667042
2049
حدودا هر ۱۸ ماه دو برابر میشه،
11:21
the sumمجموع totalجمع of humanانسان informationاطلاعات.
234
669091
2536
جمع کل اطلاعات انسان.
11:23
That meansبه معنای betweenبین now and lateدیر است 2014,
235
671627
3582
یعنی بین الان و اواخر ۲۰۱۴،
11:27
we will generateتولید کنید as much informationاطلاعات, in termsاصطلاحات of gigabytesگیگابایت,
236
675209
3467
ما همونقدر اطلاعات،
در اندازه گیگا بایت تولید میکنیم،
11:30
as all of humanityبشریت has in all the previousقبلی milleniaهزاران سال put togetherبا یکدیگر.
237
678676
4080
همونقدری که تمامی انسانیت در
تمامی هزاره های قبل روی هم تولید کردند.
11:34
It's doublingدو برابر شدن everyهرکدام 18 monthsماه ها now.
238
682756
2071
حالا هر ۱۸ ماه دوبرابر میشه.
11:36
This is terrifyingوحشتناک because a lot of the bigبزرگ decisionsتصمیمات we make
239
684827
3359
این ترسناکه چون
کلی از تصمیم های مهمی که میگیریم
11:40
requireنیاز the masteryتسلط بر of lots of differentناهمسان kindsانواع of factsحقایق.
240
688186
3276
نیاز به تسلط
به انواع مختلف واقعیت ها داره.
11:43
A decisionتصمیم گیری like where do I go to schoolمدرسه? What should I majorعمده in?
241
691462
5032
تصمیمی مثل اینکه کدوم دانشگاه برم؟
چه تخصصی باید بگیرم؟
11:48
Who do I voteرای for?
242
696494
1434
به چی رای بدم؟
11:49
Do I take this jobکار or that one?
243
697928
1766
این شغل رو اتخاب کنم یا اون یکی؟
11:51
These are the decisionsتصمیمات that requireنیاز correctدرست judgmentsقضاوت ها
244
699694
3634
این ها تصمیم هایی هستند که
نیاز به قضاوت صحیح داره
11:55
about manyبسیاری differentناهمسان kindsانواع of factsحقایق.
245
703328
2120
در باره کلی حقایق مختلف.
11:57
If we have those factsحقایق at our mentalذهنی fingertipsنوک انگشتان,
246
705448
1737
اگه ما این حقایق رو
توی ذهنمون، دم دست داشته باشیم،
11:59
we're going to be ableتوانایی to make informedمطلع decisionsتصمیمات.
247
707185
2700
می تونیم تصمیم هایی آگاهانه بگیریم.
12:01
If, on the other handدست, we need to look them all up,
248
709885
2667
اما، اگه از طرف دیگه،
همیشه بخواهیم دنبالشون بگردیم،
12:04
we mayممکن است be in troubleمشکل.
249
712552
1860
دچار مشکل میشیم.
12:06
Accordingبا توجه to a Nationalملی Geographicجغرافیایی surveyنظر سنجی I just saw,
250
714412
1938
بر اساس تحقیق نشنال جیوگرافی که تازه دیدم،
12:08
somewhereجایی alongدر امتداد the linesخطوط of 80 percentدرصد
251
716350
2320
حدود ۸۰ درصد
12:10
of the people who voteرای in a U.S. presidentialریاست جمهوری electionانتخابات about issuesمسائل like foreignخارجی policyسیاست
252
718670
4015
از مردمی که در انتخابات رئیس جمهوری رای
می دهند در مورد موضوعاتی مثل سیاست خارجی
12:14
cannotنمی توان find Iraqعراق or Afghanistanافغانستان on a mapنقشه.
253
722685
2967
نمی تونند جای عراق
و افغانستان رو روی نقشه پیدا کنند.
12:17
If you can't do that first stepگام,
254
725652
2566
اگر نتونی اون قدم اول رو برداری،
12:20
are you really going to look up the other thousandهزار factsحقایق you're going to need to know
255
728218
3035
آیا واقعا می خواهی دنبال هزاران حقیقت
دیگه که ممکنه لازم باشه بدونی بگردی
12:23
to masterاستاد your knowledgeدانش of U.S. foreignخارجی policyسیاست?
256
731253
2966
تا استاد اطلاعات سیاست خارجی آمریکا بشی؟
12:26
Quiteکاملا probablyشاید not.
257
734219
1265
احتمالا نه.
12:27
At some pointنقطه you're just going to be like,
258
735484
1317
در یک جایی، درست مثل
12:28
"You know what? There's too much to know. Screwپیچ it."
259
736801
1867
« میدونی چیه؟ یاد گرفتنش سخته، ولش کن.»
12:30
And you'llشما خواهید بود make a lessکمتر informedمطلع decisionتصمیم گیری.
260
738668
1800
و در نتیجه تصمیم های کمتر
آگاهانه ای میگیری.
12:32
The other issueموضوع is the advantageمزیت of time that you have
261
740468
3484
مسئله دیگه، مزیت زمانیه که داری
12:35
if you have all these things at your fingertipsنوک انگشتان.
262
743952
1934
تا همه این چیزها رو دم دست داشته باشی.
12:37
I always think of the storyداستان of a little girlدختر namedتحت عنوان Tillyتیللی Smithاسمیت.
263
745886
3416
همیشه به داستان دختری
به اسم تیلی اسمیت فکر می کنم .
12:41
She was a 10-year-oldساله girlدختر from Surreyسوری, Englandانگلستان
264
749302
2683
اون یه دختر ۱۰ ساله از سوری، انگلیس بود
12:43
on vacationتعطیلات with her parentsپدر و مادر a fewتعداد کمی yearsسالها agoپیش in Phuketپوکت, Thailandتایلند.
265
751985
3333
که برای تعطیلات با پدر و مادرش
چند سال پیش به پوکت تایلند رفته بود.
12:47
She runsاجرا می شود up to them on the beachساحل دریا one morningصبح
266
755318
1650
یه روز صبح دوید پیش اونها توی ساحل
12:48
and saysمی گوید, "Momمامان, Dadبابا, we'veما هستیم got to get off the beachساحل دریا."
267
756968
2585
و گفت« مامان ، بابا، باید از ساحل بریم.»
12:51
And they say, "What do you mean? We just got here."
268
759553
2547
و اونها گفتند، « منظورت چیه؟
تازه رسیدیم اینجا.»
12:54
And she said, "In Mrآقای. Kearney'sکرینی geographyجغرافیا classکلاس last monthماه,
269
762100
3100
و اون گفت،« تو کلاس جغرافی
آقای کارنی، ماه پیش،
12:57
he told us that when the tideجزر و مد goesمی رود out abruptlyناگهان out to seaدریا
270
765200
2935
به ما گفت وقتی که جذر
یک دفعه به دریا بر می گرده
13:00
and you see the wavesامواج churningکوبیدن way out there,
271
768135
1692
و دیدی که موجها به سمت دریا یورش می برند،
13:01
that's the signامضا کردن of a tsunamiسونامی, and you need to clearروشن است the beachساحل دریا."
272
769827
4198
این نشونه سونامیه، و باید از ساحل بریم»
13:06
What would you do if your 10-year-oldساله daughterفرزند دختر cameآمد up to you with this?
273
774025
2195
اگه یه دختر ۱۰ ساله بیاد پیشت
واینو بگه چکار می کنی؟
13:08
Her parentsپدر و مادر thought about it,
274
776220
1344
پدر و مادر فکر کردند،
13:09
and they finallyسرانجام, to theirخودشان creditاعتبار, decidedقرار بر این شد to believe her.
275
777564
2134
و تصمیم گرفتن حرفش رو باور کنند.
13:11
They told the lifeguardنجات غریق, they wentرفتی back to the hotelهتل,
276
779698
2015
و به نجات غریق ساحلی
گفتند به هتل بر می گردند،
13:13
and the lifeguardنجات غریق clearedپاکسازی شده over 100 people off the beachساحل دریا, luckilyخوشبختانه,
277
781713
3884
و نجات غریق خوشبختانه نزدیک
۱۰۰ نفر رو از ساحل بیرون برد،
13:17
because that was the day of the Boxingبوکس Day tsunamiسونامی,
278
785597
2905
چون اون روز سونامی باکسینک بود،
13:20
the day after Christmasکریسمس, 2004,
279
788502
1595
روز بعد از کریسمس ۲۰۰۴،
13:22
that killedکشته شده thousandsهزاران نفر of people in Southeastجنوب شرقی Asiaآسیا and around the Indianهندی Oceanاقیانوس.
280
790097
3966
که هزاران نفر رو در آسیای جنوب شرقی
و اطراف اقیانوس هند کشت.
13:26
But not on that beachساحل دریا, not on Maiمای Khaoخائو Beachساحل دریا,
281
794063
2474
اما نه در اون ساحل، نه در ساحل مای کاو،
13:28
because this little girlدختر had rememberedبه یاد داشته باشید one factواقعیت from her geographyجغرافیا teacherمعلم a monthماه before.
282
796537
5214
چون این دختر کوچولو حقیقتی که معلم
جغرافیش ماه پیش گفته بود رو یادش بود.
13:33
Now when factsحقایق come in handyمفید است like that --
283
801751
2097
حالا وقتی واقعیت ها
دم دست باشند مثل این --
13:35
I love that storyداستان because it showsنشان می دهد you the powerقدرت of one factواقعیت,
284
803848
3615
این داستان رو دوست دارم
چون قدرت واقعیت رو نشون میده،
13:39
one rememberedبه یاد داشته باشید factواقعیت in exactlyدقیقا the right placeمحل at the right time --
285
807463
4272
یه واقعیتی که به یاد میمونه در
دقیقا جای درست و دقیقا زمان درست --
13:43
normallyبه طور معمول something that's easierآسان تر to see on gameبازی showsنشان می دهد than in realواقعی life.
286
811735
2745
معمولا چیزیه که در مسابقه های
تلویزیونی دیدنش ساده تره تا زندگی عادی.
13:46
But in this caseمورد it happenedاتفاق افتاد in realواقعی life.
287
814480
2103
اما اینجا در زندگی معمولی پیش آمد.
13:48
And it happensاتفاق می افتد in realواقعی life all the time.
288
816583
1619
و همیشه توی زندگی پیش میاد.
13:50
It's not always a tsunamiسونامی, oftenغالبا it's a socialاجتماعی situationوضعیت.
289
818202
2214
همیشه یه سونامی نیست،
بیشتر یک مسئله اجتماعیه.
13:52
It's a meetingملاقات or jobکار interviewمصاحبه or first dateتاریخ
290
820416
4713
یه جلسه یا مصاحبه کاری یا قرار اول
13:57
or some relationshipارتباط that getsمی شود lubricatedروانکاری
291
825129
1674
یا روابطی که ساده می شه
13:58
because two people realizeتحقق بخشیدن they shareاشتراک گذاری some commonمشترک pieceقطعه of knowledgeدانش.
292
826803
3380
چون دو نفر می فهمند
که اطلاعات مشابهی دارند.
14:02
You say where you're from, and I say, "Oh, yeah."
293
830183
2551
تو میگی اهل کجایی، و من میگم « خوب بله»
14:04
Or your almaalma materمادر or your jobکار,
294
832734
1633
دانشگاه مهمتره یا کار،
14:06
and I know just a little something about it,
295
834367
1917
و کمی ازش میدونم،
14:08
enoughکافی to get the ballتوپ rollingنورد.
296
836284
1549
همونقدر که کار راه بیفته.
14:09
People love that sharedبه اشتراک گذاشته شده connectionارتباط that getsمی شود createdایجاد شده
297
837833
1869
مردم این ارتباط مشترک
رو که ایجاد میشه، دوست دارند
14:11
when somebodyکسی knowsمی داند something about you.
298
839702
2292
وقتی کسی چیزی از تو میدونه.
14:13
It's like they tookگرفت the time to get to know you before you even metملاقات کرد.
299
841994
4010
این مثل اونه که از وقتشون استفاده کردند
که قبل از اینکه ببینیشون تو رو بشناسند.
14:18
That's oftenغالبا the advantageمزیت of time.
300
846004
1412
و این معمولا مزیت زمانه.
14:19
And it's not effectiveتاثير گذار if you say, "Well, holdنگه دارید on.
301
847416
1485
و درست نیست اگه بگی « خوب صبر کن.
14:20
You're from Fargoفارگو, Northشمال Dakotaداکوتا. Let me see what comesمی آید up.
302
848901
5564
تو اهل فارگویی، داکوتای شمالی.
بذار ببینم چی پیش میاد.
14:26
Oh, yeah. Rogerراجر Marisماریس was from Fargoفارگو."
303
854465
1902
آره، درسته. راجر ماریس اهل فارگو بود.»
14:28
That doesn't work. That's just annoyingمزاحم.
304
856367
3033
این درست نیست. ناجوره.
14:31
(Laughterخنده)
305
859400
2447
( خنده حضار )
14:33
The great 18th-centuryقرن هجدهم Britishانگلیس theologianمتکلم and thinkerمتفکر, friendدوست of Drدکتر. Johnsonجانسون,
306
861847
5702
دانشمند و متفکر بزرگ انگلیسی الهیات
و دوست دکتر جانسون،
14:39
Samuelساموئل Parrپارس onceیک بار said, "It's always better to know a thing than not to know it."
307
867549
6368
سموئل پار یکبار گفت،« همیشه دانستن
یک چیز بهتر از ندانستن آن است»
14:45
And if I have livedزندگی می کرد my life by any kindنوع of creedعقیده, it's probablyشاید that.
308
873917
4533
و اگه در زندگی اعتقادی داشته ام،
این احتمالا همونه.
14:50
I have always believedمعتقد that the things we know -- that knowledgeدانش is an absoluteمطلق good,
309
878450
5533
همیشه اعتقاد داشتم که چیزهایی
که میدونیم -- که دانش، یک خوب مطلقه،
14:55
that the things we have learnedیاد گرفتم and carryحمل with us in our headsسر
310
883983
2800
که چیزهایی که یاد کرفته ایم
و توی سرمون حمل می کنیم
14:58
are what make us who we are,
311
886783
2018
چیزهایی اند که اونیکه هستیم رو میسازه،
15:00
as individualsاشخاص حقیقی and as a speciesگونه ها.
312
888801
2517
به عنوان یک شخص و به عنوان یک نژاد.
15:03
I don't know if I want to liveزنده in a worldجهان where knowledgeدانش is obsoleteمنسوخ شده.
313
891318
4097
نمی دونم آیا دلم می خواهد که
در دنیایی که دانستن کهنه شده زندگی کنم.
15:07
I don't want to liveزنده in a worldجهان where culturalفرهنگی literacyسواد آموزی has been replacedجایگزین شد
314
895415
3336
دوست ندارم در دنیایی
زندگی کنم که سواد فرهنگی جایگزین شده،
15:10
by these little bubblesحباب ها of specialtyتخصص,
315
898751
1910
با این حباب های کوچک خاص بودن،
15:12
so that noneهیچ کدام of us know about the commonمشترک associationsانجمن ها
316
900661
3506
جوری که هیچکدوم چیزی از این
انجمن های عمومی ندونیم
15:16
that used to bindبستن our civilizationتمدن togetherبا یکدیگر.
317
904167
2516
که همیشه تمدن های ما رو به هم متصل میکرده.
15:18
I don't want to be the last triviaچیزهای بی اهمیت know-it-allمی دانم آن همه
318
906683
1934
نمی خوام آخرین همه چیز دان
اطلاعات عمومی باشم
15:20
sittingنشسته on a mountainکوه somewhereجایی,
319
908617
1418
که یه جایی توی کوه نشسته باشم،
15:22
recitingخواندن to himselfخودت the stateحالت capitalsپایتخت ها and the namesنام ها of "Simpsonsسیمپسونها" episodesقسمت ها
320
910035
4365
و برای خودش اسم پایتخت ها و قسمت های
مختلف «سیمپسون» رو از بر میگه
15:26
and the lyricsمتن ترانه of Abbaآبا songsآهنگ ها.
321
914400
3666
و متن آهنگ های «آبا» .
15:30
I feel like our civilizationتمدن worksآثار when this is a vastعظیم culturalفرهنگی heritageمیراث that we all shareاشتراک گذاری
322
918066
4483
تمدن ما وقتی درسته که این یک میراث
فرهنگی گسترده باشه که همه در اون شریکیم
15:34
and that we know withoutبدون havingداشتن to outsourceبرون سپاری it to our devicesدستگاه ها,
323
922549
3186
بدون نیاز به
استفاده از دستگاه هایمون،
15:37
to our searchجستجو کردن enginesموتورها and our smartphonesگوشی های هوشمند.
324
925735
2605
به موتور های جستجویمان
و تلفن های هوشمند مان.
15:40
In the moviesفیلم ها, when computersکامپیوترها like Watsonواتسون startشروع کن to think,
325
928340
4627
در فیلم ها، وقتی رایانه هایی مثل واتسون
شروع به اندیشیدن میکنند،
15:44
things don't always endپایان well.
326
932967
2583
معمولا اتفاقات خوبی نمی افته.
15:47
Those moviesفیلم ها are never about beautifulخوشگل utopiasutopias.
327
935550
3798
این فیلم ها معمولا در باره
آرمان شهر ها نیست.
15:51
It's always a terminatorنابود کننده or a matrixماتریس or an astronautفضانورد gettingگرفتن suckedمکیده out an airlockدریچه هوا in "2001."
328
939348
5735
همیشه یه ویرانگر یا یک ماتریکس یا یک
فضانورده که به فضا کشیده میشه در «۲۰۰۱».
15:57
Things always go terriblyوحشتناک wrongاشتباه.
329
945083
3235
همیشه اوضاع خیلی بد میشه.
16:00
And I feel like we're sortمرتب سازی of at the pointنقطه now
330
948318
1932
و حس میکنم به نوعی در همون نقطه هستیم
16:02
where we need to make that choiceانتخابی of what kindنوع of futureآینده we want to be livingزندگي كردن in.
331
950250
4083
که باید اون انتخاب را بکنیم
که در چه آینده ای میخواهیم زندگی کنیم.
16:06
This is a questionسوال of leadershipرهبری,
332
954333
1517
این پرسش درباره رهبری است،
16:07
because it becomesتبدیل می شود a questionسوال of who leadsمنجر می شود the futureآینده.
333
955850
3667
چون این پرسش از کسانی است
که آینده را هدایت می کنند.
16:11
On the one handدست, we can chooseانتخاب کنید betweenبین a newجدید goldenطلایی ageسن
334
959517
6183
از یک طرف، می توانیم
عصر طلایی رو انتخاب کنیم
16:17
where informationاطلاعات is more universallyبه طور کلی availableدر دسترس است
335
965700
3302
که اطلاعات به صورت جهانی فراهمه
16:21
than it's ever been in humanانسان historyتاریخ,
336
969002
1661
بیشتر از همیشه در تاریخ،
16:22
where we all have the answersپاسخ ها to our questionsسوالات at our fingertipsنوک انگشتان.
337
970663
2371
وقتی که پاسخ همه پرسش‌هایمون
به سادگی فراهمه.
16:25
And on the other handدست,
338
973034
1543
و از سوی دیگر،
16:26
we have the potentialپتانسیل to be livingزندگي كردن in some gloomyغم انگیز dystopiadystopia
339
974577
2773
ما ظرفیت این رو داریم تا
در ویران شهر تاریکی
16:29
where the machinesماشین آلات have takenگرفته شده over
340
977350
2019
که ماشین ها فتحش کرده اند زندگی کنیم
16:31
and we'veما هستیم all decidedقرار بر این شد it's not importantمهم what we know anymoreدیگر,
341
979369
3049
و همه ما تصمیم گرفته ایم
که که آنچه که می دونیم دیگه مهم نیست،
16:34
that knowledgeدانش isn't valuableبا ارزش because it's all out there in the cloudابر,
342
982418
2615
این دانسته ها دیگه ارزشی نداره
چون همه اش درفضای ابری موجوده،
16:37
and why would we ever botherزحمت learningیادگیری anything newجدید.
343
985033
6111
و چرا باید خودمون رو برای
یاد گرفتن چیزی جدید اذیت کنیم.
16:43
Those are the two choicesگزینه های we have. I know whichکه futureآینده I would ratherنسبتا be livingزندگي كردن in.
344
991144
3789
اینها دو انتخابیه که ما داریم.
میدونم که من چه آینده ای رو ترجیح می دهم.
16:46
And we can all make that choiceانتخابی.
345
994933
2233
و همه ما میتونیم این انتخاب را انجام بدیم.
16:49
We make that choiceانتخابی by beingبودن curiousکنجکاو, inquisitiveکنجاو people who like to learnیاد گرفتن,
346
997166
3335
انتخاب ما اینه که کنجکاو باشیم،
آدمهای پی گیری که یاد گرفتن رو دوست دارن،
16:52
who don't just say, "Well, as soonبه زودی as the bellزنگ has rungرنج and the classکلاس is over,
347
1000501
3136
که فقط نمی گن،
« خوب، تا زنگ کلاس خورد و تموم شد،
16:55
I don't have to learnیاد گرفتن anymoreدیگر,"
348
1003637
1323
دیگه نمی خوام چیزی یاد بگیرم،»
16:56
or "Thank goodnessخوبی I have my diplomaدیپلم. I'm doneانجام شده learningیادگیری for a lifetimeطول عمر.
349
1004960
3077
یا « خدا رو شکر دیپلمم رو گرفتم.
دیگه درس خوندن بسه.
17:00
I don't have to learnیاد گرفتن newجدید things anymoreدیگر."
350
1008037
2359
دیگه نباید چیز های جدید یاد بگیرم.»
17:02
No, everyهرکدام day we should be strivingتلاش to learnیاد گرفتن something newجدید.
351
1010396
3307
نه، هر روز باید برای یاد گرفتن
چیزی جدید تلاش کنیم.
17:05
We should have this unquenchableunquenchable curiosityکنجکاوی for the worldجهان around us.
352
1013703
4192
باید این کنجکاوی سیری ناپذیر
به دنیای اطرافمان رو داشته باشیم.
17:09
That's where the people you see on "Jeopardyریشخند" come from.
353
1017895
2725
اینجا همون جاییه که آدمهای
«پرسش سخت» از اونجا می ایند.
17:12
These know-it-allsدانستن همه چیز, they're not Rainman-styleRainman سبک savantsوانتان
354
1020620
3081
این همه چیز دان ها،
نوابغی مثل «رین من» نیستند
17:15
sittingنشسته at home memorizingحفظ کردن the phoneتلفن bookکتاب.
355
1023701
2102
که توی خونه نشستن و
دفترچه تلفن رو حفظ می کنن.
17:17
I've metملاقات کرد a lot of them.
356
1025803
1316
من خیلی هاشون رو دیدم.
17:19
For the mostاکثر partبخشی, they are just normalطبیعی folksمردمی
357
1027119
1550
از بیشتر جهات، آدمهایی معمولی اند
17:20
who are universallyبه طور کلی interestedعلاقه مند in the worldجهان around them, curiousکنجکاو about everything,
358
1028669
4098
که کلا به دنیای اطرافشون علاقه دارند،
و در مورد همه چیز کنجکاوند،
17:24
thirstyتشنه for this knowledgeدانش about whateverهر چه subjectموضوع.
359
1032767
3319
تشنه این دانش برای هر موضوعی.
17:28
We can liveزنده in one of these two worldsجهان ها.
360
1036086
2533
ما میتونیم در
هر کدوم از این دنیاها زندگی کنیم.
17:30
We can liveزنده in a worldجهان where our brainsمغز, the things that we know,
361
1038619
3301
می تونیم در دنیایی زندگی کنیم که مغزمون،
چیزهایی که می دونیم،
17:33
continueادامه دهید to be the thing that makesباعث می شود us specialویژه,
362
1041920
1830
همینطور ما رو موجوداتی خاص نگه داره،
17:35
or a worldجهان in whichکه we'veما هستیم outsourcedبرون سپاری all of that to evilبد supercomputersابر رایانه ها from the futureآینده like Watsonواتسون.
363
1043750
6370
یا دنیایی که همه کارها رو به رایانه های
شیطانی آینده مثل واتسون سپرده ایم.
17:42
Ladiesخانم ها and gentlemenآقایان, the choiceانتخابی is yoursشما.
364
1050120
2648
خانم ها و آقایان، خودتان انتخاب کنید.
17:44
Thank you very much.
365
1052768
2252
خیلی متشکرم.
Translated by Behdad Khazaeli
Reviewed by soheila Jafari

▲Back to top

ABOUT THE SPEAKER
Ken Jennings - Know-it-all
Ken Jennings holds the record for most consecutive wins on the classic American trivia game show, Jeopardy.

Why you should listen

Ken Jennings loves facts. When he was a kid he followed his parents around reciting whatever new fact he had learned -- "Haley's comet or giant squids or the size of the world's biggest pumpkin pie or whatever it was" -- to no end. And his natural curiosity paid off. Today Jennings holds the record for most consecutive wins on the trivia game show Jeopardy, with an astounding 74 wins. (At one point Jennings also held the Guinness World Record for "Most cash won on a game show." Not bad for a trivia nerd.)

In 2011 Jennings participated in the IBM Challenge, which featured him and Jeopardy rival Brad Rutter in a match against IBM supercomputer Watson. Jennings came in second. Watson was first. But Jennings wasn't disappointed in his performance, As he wrote of his loss, "I don't have 2,880 processor cores and 15 terabytes of reference works at my disposal. ... My puny human brain, just a few bucks worth of water, salts, and proteins, hung in there just fine against a jillion-dollar supercomputer."

In 2012 Jennings published the book Because I Said So!: The Truth Behind the Myths, Tales, and Warnings Every Generation Passes Down to Its Kids.

More profile about the speaker
Ken Jennings | Speaker | TED.com