TEDxWomen 2011
Tan Le: My immigration story
تان لی: داستان مهاجرت من
Filmed:
Readability: 3.5
1,296,505 views
در سال 2010، تکنولوژیست "تان لی" در TEDGlobal به روی صحنه آمد تا فصل مشترک جدید و قدرتمندی را به اجرا گذارد. اما در حال حاضر، در TEDxWomen، او یک داستان بسیار شخصی را بیان می کند: داستان خانواده اش - مادر، مادر بزرگ و خواهر - گریز از ویتنام و ساختن یک زندگی جدید.
Tan Le - Entrepreneur
Tan Le is the founder & CEO of Emotiv, a bioinformatics company that's working on identifying biomarkers for mental and other neurological conditions using electroencephalography (EEG). Full bio
Tan Le is the founder & CEO of Emotiv, a bioinformatics company that's working on identifying biomarkers for mental and other neurological conditions using electroencephalography (EEG). Full bio
Double-click the English transcript below to play the video.
00:15
How can I speak in 10 minutes
0
0
3000
چطور می تونم در عرض 10 دقیقه از رشتۀ الفت زنان در طول سه نسل سخن بگویم،
00:18
about the bonds of women over three generations,
1
3000
3000
چطور می تونم در عرض 10 دقیقه از رشتۀ الفت زنان در طول سه نسل سخن بگویم،
00:21
about how the astonishing strength of those bonds
2
6000
3000
از چگونگی قدرت شگفت آور این الفت و نزدیکی در زندگی یک دختر 4 ساله
00:24
took hold in the life
3
9000
2000
از چگونگی قدرت شگفت آور این الفت و نزدیکی در زندگی یک دختر 4 ساله
00:26
of a four-year-old girl
4
11000
2000
از چگونگی قدرت شگفت آور این الفت و نزدیکی در زندگی یک دختر 4 ساله
00:28
huddled with her young sister,
5
13000
2000
که با خواهر کوچکش، مادر و مادر بزرگش
00:30
her mother and her grandmother
6
15000
2000
که با خواهر کوچکش، مادر و مادر بزرگش
00:32
for five days and nights
7
17000
2000
بیش از 30 سال پیش به مدت پنج شبانه روز در قایقی کوچک در دریای چین چمباتمه زده بودند،
00:34
in a small boat in the China Sea
8
19000
2000
بیش از 30 سال پیش به مدت پنج شبانه روز در قایقی کوچک در دریای چین چمباتمه زده بودند،
00:36
more than 30 years ago,
9
21000
3000
بیش از 30 سال پیش به مدت پنج شبانه روز در قایقی کوچک در دریای چین چمباتمه زده بودند،
00:39
bonds that took hold in the life of that small girl
10
24000
2000
رشتۀ محبتی که در زندگی آن دختر کوچک باقی ماند و هیچگاه از بین نرفت
00:41
and never let go --
11
26000
3000
رشتۀ محبتی که در زندگی آن دختر کوچک باقی ماند و هیچگاه از بین نرفت
00:44
that small girl now living in San Francisco
12
29000
2000
آن دختر کوچک در حال حاضر در سان فرانسیسکو زندگی کرده
00:46
and speaking to you today?
13
31000
3000
و امروز با شما سخن می گوید.
00:49
This is not a finished story.
14
34000
3000
این یک داستان تمام شده نیست.
00:52
It is a jigsaw puzzle still being put together.
15
37000
3000
این پازلی است که هنوز قطعات آن کنار هم گذاشته می شوند.
00:55
Let me tell you about some of the pieces.
16
40000
4000
اجازه بدهید در مورد بعضی از قطعات با شما سخن بگویم.
00:59
Imagine the first piece:
17
44000
2000
قطعه اول را تصور کنید :
01:01
a man burning his life's work.
18
46000
3000
یک مرد آثار زندگیش را می سوزاند.
01:04
He is a poet, a playwright,
19
49000
3000
او یک شاعر، نمایشنامه نویس است،
01:07
a man whose whole life
20
52000
2000
مردی که تنها امید همۀ زندگیش
01:09
had been balanced on the single hope
21
54000
2000
مردی که تنها امید همۀ زندگیش
01:11
of his country's unity and freedom.
22
56000
3000
روی وحدت و آزادی کشورش استوار شده بود.
01:14
Imagine him as the communists enter Saigon,
23
59000
3000
اونو در زمانیکه کمونیست ها وارد سایگون شدند تصور کنید،
01:17
confronting the fact
24
62000
2000
در مواجهه با این واقعیت که زندگیش همه بیهوده بوده.
01:19
that his life had been a complete waste.
25
64000
2000
در مواجهه با این واقعیت که زندگیش همه بیهوده بوده.
01:21
Words, for so long his friends, now mocked him.
26
66000
3000
واژه ها، که زمانی طولانی دوستان او بودند، حال او را مسخره می کردند.
01:24
He retreated into silence.
27
69000
3000
او به سکوت پناه برد.
01:27
He died broken by history.
28
72000
4000
تاریخ او را درهم شکست و جان داد.
01:31
He is my grandfather.
29
76000
2000
او پدربزرگ من است.
01:33
I never knew him in real life.
30
78000
4000
من هیچگاه در زندگی واقعی او را نشناختم.
01:37
But our lives are much more than our memories.
31
82000
4000
اما زندگی ما خیلی بیشتر از خاطرات ما است.
01:41
My grandmother never let me forget his life.
32
86000
3000
مادر بزرگم هرگز اجازه نداد زندگی او را فراموش کنم.
01:44
My duty was not to allow it to have been in vain,
33
89000
3000
وظیفه من این بود که اجازه ندم زندگی پدر بزرگم بیهوده باشه.
01:47
and my lesson was to learn
34
92000
2000
و درس من این بود یاد بگیرم ،
01:49
that, yes, history tried to crush us,
35
94000
3000
که، بله، تاریخ سعی درنابودی ما کرد ولی ما تحمل کردیم.
01:52
but we endured.
36
97000
2000
که، بله، تاریخ سعی درنابودی ما کرد ولی ما تحمل کردیم.
01:54
The next piece of the jigsaw
37
99000
2000
قطعه بعدی پازل قایقی است که در سحرگاه به آهستگی و در سکوت به سمت دریا روانه شد.
01:56
is of a boat in the early dawn
38
101000
2000
قطعه بعدی پازل قایقی است که در سحرگاه به آهستگی و در سکوت به سمت دریا روانه شد.
01:58
slipping silently out to sea.
39
103000
3000
قطعه بعدی پازل قایقی است که در سحرگاه به آهستگی و در سکوت به سمت دریا روانه شد.
02:01
My mother, Mai, was 18
40
106000
2000
مادر من، مای، 18 ساله بود
02:03
when her father died --
41
108000
2000
زمانی که پدرش فوت کرد -
02:05
already in an arranged marriage,
42
110000
2000
اونموقع ازدواج هم کرده بود، بصورت اجباری ، و دو دختر کوچک داشت.
02:07
already with two small girls.
43
112000
3000
اونموقع ازدواج هم کرده بود، بصورت اجباری ، و دو دختر کوچک داشت.
02:10
For her, life had distilled itself into one task:
44
115000
3000
برای او، زندگی در یک موضوع خلاصه شده بود:
02:13
the escape of her family
45
118000
2000
فرار از خانواده اش و یه زندگی تازه در استرالیا.
02:15
and a new life in Australia.
46
120000
3000
فرار از خانواده اش و یه زندگی تازه در استرالیا.
02:18
It was inconceivable to her
47
123000
2000
عدم موفقیت برای او غیر قابل تصور بود.
02:20
that she would not succeed.
48
125000
2000
عدم موفقیت برای او غیر قابل تصور بود.
02:22
So after a four-year saga that defies fiction,
49
127000
3000
بنابراین بعد از یک حماسه چهار ساله که فراتر از داستانهای تخیلی است ،
02:25
a boat slipped out to sea
50
130000
2000
یک قایق که بشکل قایقهای ماهیگیری مبدل شده بود، روانۀ دریا شد.
02:27
disguised as a fishing vessel.
51
132000
3000
یک قایق که بشکل قایقهای ماهیگیری مبدل شده بود، روانۀ دریا شد.
02:30
All the adults knew the risks.
52
135000
3000
همه بزرگسالان خطرات آنرا می دانستند.
02:33
The greatest fear was of pirates,
53
138000
2000
بزرگترین ترس از دزدان دریایی، تجاوز و مرگ بود.
02:35
rape and death.
54
140000
2000
بزرگترین ترس از دزدان دریایی، تجاوز و مرگ بود.
02:37
Like most adults on the boat,
55
142000
2000
مانند بسیاری از بزرگسالان در قایق،
02:39
my mother carried a small bottle of poison.
56
144000
4000
مادرم یک بطری کوچک زهر به همراه داشت.
02:43
If we were captured, first my sister and I,
57
148000
3000
اگر ما اسیر می شدیم، اول خواهرم و من،
02:46
then she and my grandmother would drink.
58
151000
4000
سپس او و مادر بزرگم آنرا می نوشیدیم.
02:50
My first memories are from the boat --
59
155000
2000
اولین خاطرات من از قایقه -
02:52
the steady beat of the engine,
60
157000
2000
حرکت پیوستۀ موتور،
02:54
the bow dipping into each wave,
61
159000
3000
جلوی قایق که درهر موجی فرو می رفت،
02:57
the vast and empty horizon.
62
162000
3000
افق وسیع و خالی .
03:00
I don't remember the pirates who came many times,
63
165000
3000
من دزدان دریایی که به دفعات اومدند را بخاطر نمی آورم،
03:03
but were bluffed by the bravado
64
168000
2000
اما با شجاعت مردان قایق ، از معرکه بدر شدند،
03:05
of the men on our boat,
65
170000
2000
اما با شجاعت مردان قایق ، از معرکه بدر شدند،
03:07
or the engine dying
66
172000
2000
و یا موتوری که از کار می افتاد و تا 6 ساعت روشن نمی شد.
03:09
and failing to start for six hours.
67
174000
3000
و یا موتوری که از کار می افتاد و تا 6 ساعت روشن نمی شد.
03:12
But I do remember the lights on the oil rig
68
177000
2000
اما من چراغهای دکل نفت در سواحل مالزی را بخاطرمی آورم
03:14
off the Malaysian coast
69
179000
2000
اما من چراغهای دکل نفت در سواحل مالزی را بخاطرمی آورم
03:16
and the young man who collapsed and died,
70
181000
3000
و مرد جوانی که سکته کرد ومُرد،
03:19
the journey's end too much for him,
71
184000
3000
پایان سفر برایش خیلی زیاد بود،
03:22
and the first apple I tasted,
72
187000
2000
و مزۀ اولین سیبی که خوردم
03:24
given to me by the men on the rig.
73
189000
3000
اونو مردان روی سکوی حفاری به من داده بودند.
03:27
No apple has ever tasted the same.
74
192000
3000
هیچ سیبی دیگری چنان مزه ای نداد.
03:32
After three months in a refugee camp,
75
197000
2000
پس از سه ماه در یک اردوگاه پناهندگان،
03:34
we landed in Melbourne.
76
199000
2000
ما وارد ملبورن شدیم.
03:36
And the next piece of the jigsaw
77
201000
2000
و قطعه بعدی پازل
03:38
is about four women across three generations
78
203000
3000
دربارۀ چهار زن درطول سه نسل است که زندگی جدیدی را با یکدیگر شکل می دادند.
03:41
shaping a new life together.
79
206000
3000
دربارۀ چهار زن درطول سه نسل است که زندگی جدیدی را با یکدیگر شکل می دادند.
03:44
We settled in Footscray,
80
209000
2000
ما در "فوت اسکری"( Footscray ) ، مستقر شدیم،
03:46
a working-class suburb
81
211000
2000
در حومه طبقه کارگر
03:48
whose demographic is layers of immigrants.
82
213000
3000
که جمعیت آن متشکل از طبقه های مهاجر است.
03:51
Unlike the settled middle-class suburbs,
83
216000
2000
بر خلاف حومه های متشکل از طبقۀ متوسط ،
03:53
whose existence I was oblivious of,
84
218000
2000
که من از وجودشان غافل بودم،
03:55
there was no sense of entitlement in Footscray.
85
220000
3000
هیچ نشانی از حق و حقوق در Footscray وجود نداشت.
03:58
The smells from shop doors were from the rest of the world.
86
223000
3000
بوها ی درب مغازه ها با بقیه دنیا فرق داشت.
04:01
And the snippets of halting English
87
226000
2000
و تکه های مقطع و شکسته زبان انگلیسی
04:03
were exchanged between people
88
228000
2000
که بین مردم رد و بدل می شد،
04:05
who had one thing in common,
89
230000
2000
مردمی که در یک چیز مشترک بودند،
04:07
they were starting again.
90
232000
3000
آنها شروعی دوباره داشتند.
04:10
My mother worked on farms,
91
235000
2000
مادرم در مزارع کار می کرد،
04:12
then on a car assembly line,
92
237000
2000
سپس بر روی یک خط مونتاژ خودرو،
04:14
working six days, double shifts.
93
239000
2000
شش روز در هفته در دو شیفت.
04:16
Somehow she found time to study English
94
241000
3000
یه جورایی وقت پیدا کرد و با مطالعه انگلیسی، مدرک فن آوری را کسب کرد.
04:19
and gain IT qualifications.
95
244000
2000
یه جورایی وقت پیدا کرد و با مطالعه انگلیسی، مدرک فن آوری را کسب کرد.
04:21
We were poor.
96
246000
2000
ما فقیر بودیم.
04:23
All the dollars were allocated
97
248000
2000
تمام دلارها تقسیم می شد
04:25
and extra tuition in English and mathematics
98
250000
2000
و بودجۀ شهریه اضافی برای زبان انگلیسی و ریاضیات کنار گذاشته می شد
04:27
was budgeted for
99
252000
2000
و بودجۀ شهریه اضافی برای زبان انگلیسی و ریاضیات کنار گذاشته می شد
04:29
regardless of what missed out,
100
254000
3000
علیرغم آنچه از قلم می افتاد،
04:32
which was usually new clothes;
101
257000
2000
که معمولا لباس های جدید بود؛
04:34
they were always secondhand.
102
259000
2000
آنها همیشه دست دوم بودند.
04:36
Two pairs of stockings for school,
103
261000
3000
دو جفت جوراب ساق بلند برای مدرسه،
04:39
each to hide the holes in the other.
104
264000
2000
که هر یک سوراخهای دیگری را می پوشاند.
04:41
A school uniform down to the ankles,
105
266000
2000
مانتوی مدرسه تا پایین مچ پا بود،
04:43
because it had to last for six years.
106
268000
4000
چون باید تا 6 سال دوام می آورد.
04:47
And there were rare but searing chants
107
272000
2000
شعارهای نیشدار " چشم تنگ" هر چند بندرت ولی وجود داشت
04:49
of "slit-eye"
108
274000
2000
شعارهای نیشدار " چشم تنگ" هر چند بندرت ولی وجود داشت
04:51
and the occasional graffiti:
109
276000
2000
و گهگاه نوشته های روی دیوار:
04:53
"Asian, go home."
110
278000
2000
" آسیایی، برگرد برو خونه."
04:55
Go home to where?
111
280000
2000
کجا برم خونه؟
04:57
Something stiffened inside me.
112
282000
3000
چیزی در وجودم سفت می شد.
05:00
There was a gathering of resolve
113
285000
2000
تجمعی از راه حلها و صدای آهسته ای که می گفت،" از پس شما بر می یام."
05:02
and a quiet voice saying, "I will bypass you."
114
287000
4000
تجمعی از راه حلها و صدای آهسته ای که می گفت،" از پس شما بر می یام."
05:06
My mother, my sister and I
115
291000
2000
من و مادرم و خواهرم در یک تخت می خوابیدیم.
05:08
slept in the same bed.
116
293000
3000
من و مادرم و خواهرم در یک تخت می خوابیدیم.
05:11
My mother was exhausted each night,
117
296000
2000
مادرم هر شب خسته و کوفته بود،
05:13
but we told one another about our day
118
298000
2000
با اینحال دربارۀ روزمان با یکدیگر گفتگو می کردیم
05:15
and listened to the movements
119
300000
2000
و به کارهای مادربزرگ اینور اونور خانه گوش می دادیم.
05:17
of my grandmother around the house.
120
302000
2000
و به کارهای مادربزرگ اینور اونور خانه گوش می دادیم.
05:19
My mother suffered from nightmares
121
304000
2000
مادر من از کابوس که همش دربارۀ قایق بود، رنج می برد.
05:21
all about the boat.
122
306000
3000
مادر من از کابوس که همش دربارۀ قایق بود، رنج می برد.
05:24
And my job was to stay awake until her nightmares came
123
309000
3000
و کار من این بود که بیدار بمونم تا وقتی کابوس به سراغش اومد، بیدارش کنم.
05:27
so I could wake her.
124
312000
3000
و کار من این بود که بیدار بمونم تا وقتی کابوس به سراغش اومد، بیدارش کنم.
05:30
She opened a computer store
125
315000
2000
او یک فروشگاه کامپیوتر باز کرد
05:32
then studied to be a beautician
126
317000
2000
سپس در زمینۀ زیبایی درس خواند
05:34
and opened another business.
127
319000
2000
و کسب و کار دیگری را باز کرد.
05:36
And the women came with their stories
128
321000
2000
و زنانی آمده و داستان مردانی را می گفتند که قادر به این انطباق نبوده، خشمگین و انعطاف ناپذیرند،
05:38
about men who could not make the transition,
129
323000
2000
و زنانی آمده و داستان مردانی را می گفتند که قادر به این انطباق نبوده، خشمگین و انعطاف ناپذیرند،
05:40
angry and inflexible,
130
325000
2000
و زنانی آمده و داستان مردانی را می گفتند که قادر به این انطباق نبوده، خشمگین و انعطاف ناپذیرند،
05:42
and troubled children caught between two worlds.
131
327000
3000
و کودکان مضطربی که بین دو جهان ( مادر و پدر) گرفتار شدند.
05:45
Grants and sponsors were sought.
132
330000
3000
کمک های مالی و حامیان مالی مورد نیاز بودند.
05:48
Centers were established.
133
333000
2000
مراکزی تأسیس شد.
05:50
I lived in parallel worlds.
134
335000
2000
من در دو دنیای موازی زندگی می کردم.
05:52
In one, I was the classic Asian student,
135
337000
4000
در یکی، من دانش آموز نمونۀ آسیا یی بودم،
05:56
relentless in the demands that I made on myself.
136
341000
3000
که از توقعاتی که از خودم داشتم، بیقرار بودم.
05:59
In the other, I was enmeshed in lives that were precarious,
137
344000
3000
در سوی دیگر، من در زندگی های پر مخاطره گیر افتاده بودم،
06:02
tragically scarred by violence,
138
347000
2000
زندگی هایی که با خشونت، مواد مخدر و انزوا ، زخم جانکاهی خورده بودند.
06:04
drug abuse and isolation.
139
349000
3000
زندگی هایی که با خشونت، مواد مخدر و انزوا ، زخم جانکاهی خورده بودند.
06:07
But so many over the years were helped.
140
352000
2000
اما خیلی از اونها در طول سالها التیام پیدا کرد.
06:09
And for that work, when I was a final year law student,
141
354000
3000
و به همین خاطر ، زمانی که من دانشجوی سال آخر در رشتۀ حقوق بودم،
06:12
I was chosen as the young Australian of the year.
142
357000
3000
به عنوان جوان سال استرالیا انتخاب شدم.
06:15
And I was catapulted
143
360000
2000
و من از یک تیکه پازل به تیکه دیگه مثل قلاب سنگ پرتاب می شدم،
06:17
from one piece of the jigsaw to another,
144
362000
2000
و من از یک تیکه پازل به تیکه دیگه مثل قلاب سنگ پرتاب می شدم،
06:19
and their edges didn't fit.
145
364000
2000
و تیکه ها با هم جور نمی شدند.
06:21
Tan Le, anonymous Footscray resident,
146
366000
2000
تان لی، ساکن ناشناس Footscray،
06:23
was now Tan Le, refugee and social activist,
147
368000
4000
حالا، تان لی، فعال اجتماعی و پناهندگان بود،
06:27
invited to speak in venues she had never heard of
148
372000
3000
و به محلهایی که تا اونموقع هیچ چیز ازشون نشنیده بود
06:30
and into homes whose existence
149
375000
2000
و به خانه هایی که تصورشان را هم نمی کرد، برای سخنرانی دعوت می شد.
06:32
she could never have imagined.
150
377000
2000
و به خانه هایی که تصورشان را هم نمی کرد، برای سخنرانی دعوت می شد.
06:34
I didn't know the protocols.
151
379000
2000
من اصول تشریفات را نمی دانستم.
06:36
I didn't know how to use the cutlery.
152
381000
3000
من نمی دونستم چطوری از کارد و چنگال استفاده کنم.
06:39
I didn't know how to talk about wine.
153
384000
3000
من نمی دونستم چطور در مورد شراب صحبت کنم.
06:42
I didn't know how to talk about anything.
154
387000
4000
من در مورد هیچ چیزی نمی تونستم صحبت کنم.
06:46
I wanted to retreat to the routines and comfort
155
391000
3000
می خواستم به زندگی روزمره و راحتی زندگی در حومه شهری گمنام پناه ببرم -
06:49
of life in an unsung suburb --
156
394000
3000
می خواستم به زندگی روزمره و راحتی زندگی در حومه شهری گمنام پناه ببرم -
06:52
a grandmother, a mother and two daughters
157
397000
3000
یه مادربزرگ، یه مادر و دو دختر
06:55
ending each day as they had for almost 20 years,
158
400000
3000
که 20 سال بود روز خود را به یه شکل پایان می دادند
06:58
telling one another the story of their day
159
403000
2000
وقایع روز خود را برای یکدیگر تعریف کرده و به خواب می رفتند،
07:00
and falling asleep,
160
405000
2000
وقایع روز خود را برای یکدیگر تعریف کرده و به خواب می رفتند،
07:02
the three of us still in the same bed.
161
407000
4000
سه تای ما هنوز در یک تخت می خوابیدیم.
07:06
I told my mother I couldn't do it.
162
411000
4000
به مادرم گفتم من از پسش بر نمی یام.
07:10
She reminded me that I was now the same age she had been
163
415000
3000
او به من یادآوری کرد که همون سنی هستم که او داشت زمانیکه سوار قایق شدیم.
07:13
when we boarded the boat.
164
418000
3000
او به من یادآوری کرد که همون سنی هستم که او داشت زمانیکه سوار قایق شدیم.
07:16
No had never been an option.
165
421000
3000
کلمه "نه" ، هیچگاه یک گزینه نبوده.
07:19
"Just do it," she said,
166
424000
2000
او گفت: "فقط اونو انجام بده".
07:21
"and don't be what you're not."
167
426000
3000
" و چیزی که نداری، کسب کن."
07:24
So I spoke out on youth unemployment and education
168
429000
3000
بدین ترتیب من دربارۀ بیکاری جوانان و آموزش و پرورش
07:27
and the neglect of the marginalized and the disenfranchised.
169
432000
3000
و نادیده گرفتن افرادی که به حاشیه رانده شده و محروم هستند، سخنرانی کردم.
07:30
And the more candidly I spoke,
170
435000
2000
و هرچه صادقانه تر صحبت می کردم،
07:32
the more I was asked to speak.
171
437000
3000
تقاضای بیشتری برای سخنرانی می گرفتم.
07:35
I met people from all walks of life,
172
440000
3000
من مردمی از تمام طبقات جامعه را ملاقات کردم،
07:38
so many of them doing the thing they loved,
173
443000
2000
خیلی هاشون کاری را که دوست داشتند، انجام می دادند،
07:40
living on the frontiers of possibility.
174
445000
3000
در سرحد امکانات زندگی می کردند.
07:43
And even though I finished my degree,
175
448000
3000
و با وجود اینکه من مدرکم را گرفته بودم،
07:46
I realized I could not settle into a career in law.
176
451000
3000
دیدم نمی تونم شغل ثابتی در وکالت داشته باشم.
07:49
There had to be another piece of the jigsaw.
177
454000
3000
باید قطعۀ دیگه ای از پازل پیدا می شد.
07:52
And I realized at the same time
178
457000
3000
و من در همان زمان متوجه شدم
07:55
that it is okay to be an outsider,
179
460000
2000
که اشکالی نداره یه غریبه، یا یه تازه وارد که به تازگی وارد صحنه شده، باشی،
07:57
a recent arrival,
180
462000
2000
که اشکالی نداره یه غریبه، یا یه تازه وارد که به تازگی وارد صحنه شده، باشی،
07:59
new on the scene --
181
464000
2000
که اشکالی نداره یه غریبه، یا یه تازه وارد که به تازگی وارد صحنه شده، باشی،
08:01
and not just okay,
182
466000
2000
نه اینکه خیلی خوبه، اما جای شکرش باقیه،
08:03
but something to be thankful for,
183
468000
2000
نه اینکه خیلی خوبه، اما جای شکرش باقیه،
08:05
perhaps a gift from the boat.
184
470000
3000
شاید اون هدیه ای است از قایق.
08:08
Because being an insider
185
473000
2000
چون وقتی از خودی ها باشی،
08:10
can so easily mean collapsing the horizons,
186
475000
2000
یعنی به راحتی خیلی از افقها را میشکنی،
08:12
can so easily mean
187
477000
2000
یعنی خیلی براحتی پذیرای گستاخی های حوزۀ مسئولیتت هستی.
08:14
accepting the presumptions of your province.
188
479000
3000
یعنی خیلی براحتی پذیرای گستاخی های حوزۀ مسئولیتت هستی.
08:17
I have stepped outside my comfort zone enough now
189
482000
3000
اکنون من به اندازه کافی از مرز آرامش خود بیرون رفتم
08:20
to know that, yes, the world does fall apart,
190
485000
2000
که بدونم، بله، دنیا داره از هم می پاشه،
08:22
but not in the way that you fear.
191
487000
3000
اما نه به شکلی که ازش بترسیم.
08:25
Possibilities that would not have been allowed
192
490000
2000
احتمالاتی که روزی ممنوع بود،
08:27
were outrageously encouraged.
193
492000
2000
بطرز بی شرمانه ای ترغیب می شد.
08:29
There was an energy there,
194
494000
2000
یک انرژی در اونجا وجود داشت،
08:31
an implacable optimism,
195
496000
2000
یک خوشبینی ریشه دار،
08:33
a strange mixture of humility and daring.
196
498000
3000
ترکیب عجیبی از فروتنی و جسارت .
08:36
So I followed my hunches.
197
501000
2000
بنابراین من بدنبال حس هایم رفتم.
08:38
I gathered around me a small team of people
198
503000
3000
من گروه کوچکی از مردم را دور خود جمع کردم
08:41
for whom the label "It can't be done"
199
506000
2000
کسانیکه برچسب" امکان نداره" ،
08:43
was an irresistible challenge.
200
508000
3000
برایشان چالشی غیر قابل گذشت بود.
08:46
For a year we were penniless.
201
511000
2000
سالهای زیادی ما یک پنی(سکه) هم نداشتیم.
08:48
At the end of each day, I made a huge pot of soup
202
513000
2000
در پایان هر روز، یک قابلمه بزرگ سوپ درست می کردم و همگی با هم می خوردیم.
08:50
which we all shared.
203
515000
2000
در پایان هر روز، یک قابلمه بزرگ سوپ درست می کردم و همگی با هم می خوردیم.
08:52
We worked well into each night.
204
517000
3000
ما هر روز را تا شب بخوبی کار می کردیم.
08:55
Most of our ideas were crazy,
205
520000
2000
بیشتر ایده های ما احمقانه بود،
08:57
but a few were brilliant,
206
522000
2000
اما چند تایی هم درخشان داشت،
08:59
and we broke through.
207
524000
3000
و ما موانع را شکست دادیم.
09:02
I made the decision to move to the U.S.
208
527000
2000
پس از تنها یک سفر، من تصمیم به نقل مکان به ایالات متحده را گرفتم.
09:04
after only one trip.
209
529000
2000
پس از تنها یک سفر، من تصمیم به نقل مکان به ایالات متحده را گرفتم.
09:06
My hunches again.
210
531000
2000
حس های من دوباره کار کردند .
09:08
Three months later I had relocated,
211
533000
2000
سه ماه بعد من نقل مکان کرده بودم،
09:10
and the adventure has continued.
212
535000
3000
و این ماجرا همچنان ادامه داشت.
09:13
Before I close though,
213
538000
2000
قبل از خاتمه،
09:15
let me tell you about my grandmother.
214
540000
3000
اجازه دهید در مورد مادر بزرگم بهتون بگم.
09:18
She grew up at a time
215
543000
2000
او در زمانی بزرگ شد
09:20
when Confucianism was the social norm
216
545000
2000
که آیین کنفوسیوس معیار اجتماعی بود
09:22
and the local Mandarin was the person who mattered.
217
547000
3000
و تنها مندرین های محلی دارای اهمیت بودند.
09:25
Life hadn't changed for centuries.
218
550000
3000
قرن ها بود که زندگی تغییر نکرده بود.
09:28
Her father died soon after she was born.
219
553000
4000
پدرش پس از تولد او فوت کرد.
09:32
Her mother raised her alone.
220
557000
3000
مادرش او را به تنهایی بزرگ کرد.
09:35
At 17 she became the second wife
221
560000
3000
در سن 17 سالگی، اوهمسر دوم مرد مندرینی شد
09:38
of a Mandarin whose mother beat her.
222
563000
3000
و مورد ضرب و شتم مادر شوهرش بود.
09:41
With no support from her husband,
223
566000
2000
بدون هیچ حمایتی از شوهرش،
09:43
she caused a sensation by taking him to court
224
568000
3000
او با بردن شوهرش به دادگاه و پیگیری قانونی پروندۀ خود، جنجالی بپا کرد،
09:46
and prosecuting her own case,
225
571000
2000
او با بردن شوهرش به دادگاه و پیگیری قانونی پروندۀ خود، جنجالی بپا کرد،
09:48
and a far greater sensation when she won.
226
573000
3000
وبا برنده شدنش، جنجال بزرگتری بر پا شد.
09:51
(Laughter)
227
576000
2000
(خندۀ حاضرین)
09:53
(Applause)
228
578000
4000
(تشویق حاضرین)
09:57
"It can't be done" was shown to be wrong.
229
582000
4000
ثابت شد که جملۀ " امکان پذیر و عملی نیست" ، اشتباه است.
10:03
I was taking a shower in a hotel room in Sydney
230
588000
3000
وقتی داشتم تو اتاقم در هتلی در سیدنی دوش می گرفتم،
10:06
the moment she died
231
591000
2000
او در ملبورن که 600 مایل با من فاصله داشت، بدرود حیات گفت.
10:08
600 miles away in Melbourne.
232
593000
3000
او در ملبورن که 600 مایل با من فاصله داشت، بدرود حیات گفت.
10:11
I looked through the shower screen
233
596000
2000
من از پشت پردۀ حمام به بیرون نگاه کرده و او را دیدم که آنطرف ایستاده بود.
10:13
and saw her standing on the other side.
234
598000
3000
من از پشت پردۀ حمام به بیرون نگاه کرده و او را دیدم که آنطرف ایستاده بود.
10:16
I knew she had come to say goodbye.
235
601000
2000
می دونستم که برای خداحافظی آمده بود.
10:18
My mother phoned minutes later.
236
603000
3000
مادرم چند دقیقه بعد زنگ زد.
10:21
A few days later,
237
606000
2000
چند روز بعد،
10:23
we went to a Buddhist temple in Footscray
238
608000
2000
ما به یک معبد بودایی در Footscray رفتیم
10:25
and sat around her casket.
239
610000
2000
و دور تابوت او نشستیم.
10:27
We told her stories
240
612000
2000
براش داستان گفتیم و بهش اطمینان دادیم که هنوز با او هستیم.
10:29
and assured her that we were still with her.
241
614000
3000
براش داستان گفتیم و بهش اطمینان دادیم که هنوز با او هستیم.
10:32
At midnight the monk came
242
617000
3000
نیمه شب راهب آمد و به ما گفت که باید درِ تابوت را ببندد.
10:35
and told us he had to close the casket.
243
620000
3000
نیمه شب راهب آمد و به ما گفت که باید درِ تابوت را ببندد.
10:38
My mother asked us to feel her hand.
244
623000
3000
مادرم از ما خواست تا دست او لمس کنیم.
10:41
She asked the monk,
245
626000
2000
از راهب پرسید:
10:43
"Why is it that her hand is so warm
246
628000
2000
"چرا دستش خیلی گرم و بقیۀ بدنش خیلی سرده؟"
10:45
and the rest of her is so cold?"
247
630000
3000
"چرا دستش خیلی گرم و بقیۀ بدنش خیلی سرده؟"
10:48
"Because you have been holding it since this morning," he said.
248
633000
4000
او گفت: "چون شما از صبح دستشو تو دستتون نگه داشتید و اونو رها نکردید."
10:52
"You have not let it go."
249
637000
3000
او گفت: "چون شما از صبح دستشو تو دستتون نگه داشتید و اونو رها نکردید."
10:57
If there is a sinew in our family,
250
642000
2000
اگر نیرو و قدرتی در خانواده ما وجود داره،
10:59
it runs through the women.
251
644000
2000
از طریق زنان به ارث می رسه و منتقل می شه.
11:01
Given who we were and how life had shaped us,
252
646000
3000
با توجه به اینکه ما که بودیم و زندگی چطور ما را شکل داد،
11:04
we can now see
253
649000
2000
هم اکنون می تونیم ببینیم
11:06
that the men who might have come into our lives
254
651000
2000
مردانی که بطریقی وارد زندگی ما شدند، چوب لای چرخ ما گذاشتند.
11:08
would have thwarted us.
255
653000
2000
مردانی که بطریقی وارد زندگی ما شدند، چوب لای چرخ ما گذاشتند.
11:10
Defeat would have come too easily.
256
655000
3000
شکست خیلی براحتی بسراغ آدم می یاد.
11:13
Now I would like to have my own children,
257
658000
2000
حالا من می خوام بچه های خودم را داشته باشم،
11:15
and I wonder about the boat.
258
660000
3000
و در مورد قایق از خود می پرسم.
11:18
Who could ever wish it on their own?
259
663000
3000
چه کسی می تونه آرزوی اونو داشته باشه؟
11:21
Yet I am afraid of privilege,
260
666000
2000
هنوز هم از امتیاز، راحتی و حق می ترسم.
11:23
of ease,
261
668000
2000
هنوز هم از امتیاز، راحتی و حق می ترسم.
11:25
of entitlement.
262
670000
2000
هنوز هم از امتیاز، راحتی و حق می ترسم.
11:27
Can I give them a bow in their lives,
263
672000
2000
آیا می تونم بهشون در زندگی قایقی بدم
11:29
dipping bravely into each wave,
264
674000
3000
که با شجاعت در هر موجی فرو بره،
11:32
the unperturbed and steady beat of the engine,
265
677000
3000
با حرکت ثابت و بی احساس موتور و افق گسترده ای که هیچ چیز را تضمین نمی کنه؟
11:35
the vast horizon
266
680000
2000
و افق گسترده ای که هیچ چیز را تضمین نمی کنه؟
11:37
that guarantees nothing?
267
682000
2000
و افق گسترده ای که هیچ چیز را تضمین نمی کنه؟
11:39
I don't know.
268
684000
2000
نمی دانم.
11:41
But if I could give it
269
686000
2000
اما اگه می تونستم اونو بهشون بدم و ببینم که جان سالم بدر می برند، اینکار را می کردم.
11:43
and still see them safely through,
270
688000
2000
اما اگه می تونستم اونو بهشون بدم و ببینم که جان سالم بدر می برند، اینکار را می کردم.
11:45
I would.
271
690000
3000
اما اگه می تونستم اونو بهشون بدم و ببینم که جان سالم بدر می برند، اینکار را می کردم.
11:48
(Applause)
272
693000
12000
(تشویق حاضرین)
12:00
Trevor Neilson: And also, Tan's mother is here today
273
705000
3000
تروار نیلسون: و مادر تَن امروز در اینجاست
12:03
in the fourth or fifth row.
274
708000
3000
در ردیف چهارم یا پنجم .
12:06
(Applause)
275
711000
4000
(تشویق حاضرین)
ABOUT THE SPEAKER
Tan Le - EntrepreneurTan Le is the founder & CEO of Emotiv, a bioinformatics company that's working on identifying biomarkers for mental and other neurological conditions using electroencephalography (EEG).
Why you should listen
Tan Le is the co-founder and president of Emotiv. Before this, she headed a firm that worked on a new form of remote control that uses brainwaves to control digital devices and digital media. It's long been a dream to bypass the mechanical (mouse, keyboard, clicker) and have our digital devices respond directly to what we think. Emotiv's EPOC headset uses 16 sensors to listen to activity across the entire brain. Software "learns" what each user's brain activity looks like when one, for instance, imagines a left turn or a jump.
Le herself has an extraordinary story -- a refugee from Vietnam at age 4, she entered college at 16 and has since become a vital young leader in her home country of Australia.
Tan Le | Speaker | TED.com