TEDGlobal 2010
Elif Shafak: The politics of fiction
الیف شفاک : سیاست داستان های تخیلی
Filmed:
Readability: 4.3
2,249,017 views
گوش دادن به داستان باعث رشد قوه تخیل می شود و داستان گفتن به ما این فرصت را میدهد تا از ورای دیوارهای فرهنگی بپریم و تجربه های مختلف را به آغوش کشیم و چیزی را احساس کنیم که دیگران احساس می کنند. الیف شفاک با طرح این ایده ساده به این می پردازد که داستان های تخیلی میتوانند بر هویت های سیاسی غلبه کنند.
Elif Shafak - Novelist
Elif Shafak explicitly defies definition -- her writing blends East and West, feminism and tradition, the local and the global, Sufism and rationalism, creating one of today's most unique voices in literature. Full bio
Elif Shafak explicitly defies definition -- her writing blends East and West, feminism and tradition, the local and the global, Sufism and rationalism, creating one of today's most unique voices in literature. Full bio
Double-click the English transcript below to play the video.
00:15
I'm a storyteller.
0
0
2000
من یه داستانسرا هستم.
00:17
That's what I do in life -- telling stories,
1
2000
2000
این کاریه که در زندگی انجام میدم.--داستان گفتن،
00:19
writing novels --
2
4000
2000
و رمان نوشتن.
00:21
and today I would like to tell you a few stories
3
6000
2000
و امروز دوست دارم که چندتا داستان
00:23
about the art of storytelling
4
8000
2000
درباره هنر داستان سرایی
00:25
and also some supernatural creatures
5
10000
2000
و یه سری موجودات ماوراطبیعه
00:27
called the djinni.
6
12000
2000
به اسم جن براتون بگم.
00:29
But before I go there, please allow me to share with you
7
14000
3000
اما قبلش اجازه بدید تا شمه ای
00:32
glimpses of my personal story.
8
17000
2000
از زندگی شخصی ام رو با شما اشتراک بذارم.
00:34
I will do so with the help of words, of course,
9
19000
3000
برای این کار قطعا از کلمات کمک می گیرم
00:37
but also a geometrical shape, the circle,
10
22000
3000
اما در عین حال از یه شکل هندسی هم استفاده می کنم، دایره.
00:40
so throughout my talk,
11
25000
2000
بنابراین در طول سخنرانی ام
00:42
you will come across several circles.
12
27000
3000
دایره های زیادی رو خواهيد ديد.
00:45
I was born in Strasbourg, France
13
30000
3000
من در استراس بورگ فرانسه به دنیا اومدم،
00:48
to Turkish parents.
14
33000
2000
از والدینی ترک،
00:50
Shortly after, my parents got separated,
15
35000
2000
چندی بعد،پدر و مادرم از هم جدا شدند
00:52
and I came to Turkey with my mom.
16
37000
2000
و منم با مادرم به ترکیه رفتم.
00:54
From then on, I was raised
17
39000
2000
از اون موقع به بعد در اونجا
00:56
as a single child by a single mother.
18
41000
2000
به عنوان تک فرزند یه مادر تنها بزرگ شدم.
00:58
Now in the early 1970s, in Ankara,
19
43000
2000
اوایل دهه 1970 در آنکارا
01:00
that was a bit unusual.
20
45000
2000
یه کم غیر عادی بود.
01:02
Our neighborhood was full of large families,
21
47000
2000
محلمون پر از خانواده های بزرگ بود،
01:04
where fathers were the heads of households,
22
49000
3000
جایی که پدرها رییس خانواده بودند.
01:07
so I grew up seeing my mother as a divorcee
23
52000
3000
اینجوری در حالی بزرگ می شدم که مادرم رو
01:10
in a patriarchal environment.
24
55000
2000
به عنوان یه زن مطلقه در محیط پدرسالارانه می دیدم.
01:12
In fact, I grew up observing
25
57000
2000
در واقع در حالی که بزرگ می شدم شاهد
01:14
two different kinds of womanhood.
26
59000
2000
دو گونه متفاوت از "زن بودن" بودم.
01:16
On the one hand was my mother,
27
61000
2000
از یه طرف مادرم ،
01:18
a well-educated, secular, modern, westernized, Turkish woman.
28
63000
3000
که یک زن تحصیلکرده، سکولار، مدرن، غرب زده، ترک بود،
01:21
On the other hand was my grandmother,
29
66000
2000
و از طرف دیگه مادربزرگم ،
01:23
who also took care of me
30
68000
2000
که اونم از من نگهداری می کرد
01:25
and was more spiritual, less educated
31
70000
3000
و بیشتر خرافاتی بود و کمتر تحصیل کرده،
01:28
and definitely less rational.
32
73000
2000
و قطعا کمتر منطقی.
01:30
This was a woman who read coffee grounds to see the future
33
75000
3000
اون زنی بود که فال قهوه می گرفت تا آینده رو ببینه،
01:33
and melted lead into mysterious shapes
34
78000
2000
سرب رو به اشکال مرموزی آب می کرد
01:35
to fend off the evil eye.
35
80000
3000
تا چشم بد و دور کنه.
01:38
Many people visited my grandmother,
36
83000
2000
افراد زیادی پیش مادربزرگم می آمدن،
01:40
people with severe acne on their faces
37
85000
2000
افرادی با یه عالمه جوش رو صورتشون
01:42
or warts on their hands.
38
87000
3000
یا زگیل رو دستاشون .
01:45
Each time, my grandmother would utter some words in Arabic,
39
90000
3000
هربار مادربزرگم وردهایی رو به عربی می خوند و
01:48
take a red apple and stab it
40
93000
2000
سیب سرخی و بر می داشت
01:50
with as many rose thorns
41
95000
2000
و با خار گل سرخ، درست به تعداد زگیلها
01:52
as the number of warts she wanted to remove.
42
97000
3000
روي سیب می زد واینجوری می خواست زگیلها رو از بين ببره.
01:55
Then one by one, she would
43
100000
2000
بعدش یکی یکی،
01:57
encircle these thorns with dark ink.
44
102000
3000
دور خارها با جوهر سیاه دایره می کشید.
02:00
A week later, the patient would come back
45
105000
2000
یه هفته بعد بیمار
02:02
for a follow-up examination.
46
107000
2000
برای معاینه بر میگشت.
02:04
Now, I'm aware that I should not be saying such things
47
109000
3000
می دونم که در مقابل شنونده هایی تحصیلکرده و دانشمند
02:07
in front of an audience of scholars and scientists,
48
112000
3000
نباید از یه همچین چیزایی حرف بزنم.
02:10
but the truth is, of all the people
49
115000
2000
اما حقیقت اینه که از همه کسانی که
02:12
who visited my grandmother for their skin conditions,
50
117000
3000
برای شرایط پوستی شون پیش مادربزرگم می آمدن
02:15
I did not see anyone go back
51
120000
2000
هیچکی رو ندیدم که ناراحت
02:17
unhappy or unhealed.
52
122000
3000
یا مداوا نشده برگرده.
02:20
I asked her how she did this. Was it the power of praying?
53
125000
3000
ازش پرسیدم چه جوری این کارو میکنه، آیا اون قدرت دعاها بود؟
02:23
In response she said, "Yes, praying is effective,
54
128000
3000
در جواب می گفت : "آره، دعا موثره.
02:26
but also beware of the power of circles."
55
131000
3000
اما در عین حال مراقب قدرت دایره ها هم باش".
02:29
From her, I learned, amongst many other things,
56
134000
3000
گذشته از همه چیزایی که ازش یاد گرفتم،
02:32
one very precious lesson --
57
137000
2000
یه درس خیلی ارزشمند ازش آموختم.
02:34
that if you want to destroy something in this life,
58
139000
2000
اینکه اگه می خواهید چیزی رو تو این زندگی خراب کنید
02:36
be it an acne, a blemish
59
141000
2000
خواه تو يه جوش باشه يا يه لکه
02:38
or the human soul,
60
143000
2000
یا روح انسان
02:40
all you need to do is to surround it with thick walls.
61
145000
3000
تنها کاری که باید بکنید اینه که اونو بین دیوارها مسدود کنید.
02:43
It will dry up inside.
62
148000
2000
از درون خشک میشه.
02:45
Now we all live in some kind of a social and cultural circle.
63
150000
3000
همه ماها در یه سری دایره های اجتماعی و فرهنگی
02:48
We all do.
64
153000
2000
زندگی می کنیم.
02:50
We're born into a certain family, nation, class.
65
155000
3000
ما در یه خانواده، ملت و طبقه خاص به دنیا اومدیم.
02:53
But if we have no connection whatsoever
66
158000
3000
اما اگه هیچ ارتباطی با دنیاهایی که در ورای
02:56
with the worlds beyond the one we take for granted,
67
161000
2000
دنیای امني که برگزیدیم نداشته باشیم
02:58
then we too run the risk
68
163000
2000
ما هم در معرض خطر
03:00
of drying up inside.
69
165000
2000
خشک شدن از درون قرار داریم.
03:02
Our imagination might shrink;
70
167000
2000
قوه تخيلمون ممکنه کم بشه
03:04
our hearts might dwindle,
71
169000
2000
قلبهامون ممکنه کوچيک بشه،
03:06
and our humanness might wither
72
171000
2000
و انسانيتمان ممکنه پژمرده بشه.
03:08
if we stay for too long
73
173000
2000
اگر بيش از حد
03:10
inside our cultural cocoons.
74
175000
2000
در درون پيله فرهنگي مان بمانيم.
03:12
Our friends, neighbors, colleagues, family --
75
177000
3000
دوستان،همسايه ها، همکاران و خانواده مان--
03:15
if all the people in our inner circle resemble us,
76
180000
2000
اگر تمام افرادي که در دايره دروني ما هستند شبيه ما باشند
03:17
it means we are surrounded
77
182000
2000
اين بدين معني است که ما
03:19
with our mirror image.
78
184000
2000
درون تصوير آينه خود گرفتار شده ايم.
03:21
Now one other thing women like my grandma do in Turkey
79
186000
3000
براي همين يکي ديگه از کارهايي که زنهايي شبيه مادربزرگم در ترکيه انجام ميدن
03:24
is to cover mirrors with velvet
80
189000
2000
اينه که آينه ها رو با مخمل مي پوشونند
03:26
or to hang them on the walls with their backs facing out.
81
191000
3000
يا اينکه اونها رو از پشت روي ديوار آويزون مي کنند.
03:29
It's an old Eastern tradition
82
194000
2000
اين يه سنت کهن شرقي هاست
03:31
based on the knowledge that it's not healthy
83
196000
2000
بر اساس اين برداشت که براي انسانها
03:33
for a human being to spend too much time
84
198000
3000
خوب نيست که زمان زيادي رو
03:36
staring at his own reflection.
85
201000
2000
به بازتاب تصوير خودشون خيره بشن.
03:38
Ironically, [living in] communities of the like-minded
86
203000
3000
به تعبير ديگه زندگي در جوامع هم فکر
03:41
is one of the greatest dangers
87
206000
2000
يکي از بزرگترين خطرات
03:43
of today's globalized world.
88
208000
2000
دنياي جهاني امروز است.
03:45
And it's happening everywhere,
89
210000
2000
و اين در همه جا داره اتفاق مي افته
03:47
among liberals and conservatives,
90
212000
2000
بين آزاديخواه و محافظه کار،
03:49
agnostics and believers, the rich and the poor,
91
214000
2000
مومن و غير مومن، فقير و پول دار،
03:51
East and West alike.
92
216000
2000
غرب و شرق به يک نحو.
03:53
We tend to form clusters
93
218000
2000
ما دسته ها رو
03:55
based on similarity,
94
220000
2000
بر اساس تشابه شکل مي ديم
03:57
and then we produce stereotypes
95
222000
2000
و سپس قالب هايي رو
03:59
about other clusters of people.
96
224000
2000
درباره افراد دسته هاي ديگه بوجود مياريم.
04:01
In my opinion, one way of transcending
97
226000
2000
به نظر من يکي از راه های فرا تر رفتن از
04:03
these cultural ghettos
98
228000
2000
اين حصار های فرهنگي
04:05
is through the art of storytelling.
99
230000
2000
از درون هنر داستان سرايي ميگذره.
04:07
Stories cannot demolish frontiers,
100
232000
3000
داستان ها مرزها رو از ميان بر نميدارن
04:10
but they can punch holes in our mental walls.
101
235000
3000
بلکه روزنه هايي رو در ديوارهاي ذهن ما بوجود ميارن.
04:13
And through those holes, we can get a glimpse of the other,
102
238000
3000
از درون اون روزنه ها ، مي تونيم نگاهي گذرا از ديگران داشته باشيم
04:16
and sometimes even like what we see.
103
241000
3000
و گاهي وقتها، چیزی شبیه اونچه خودمون می بینیم.
04:19
I started writing fiction at the age of eight.
104
244000
3000
من داستان نويسي رو از سن هشت سالگي شروع کردم.
04:22
My mother came home one day with a turquoise notebook
105
247000
3000
مادرم یه روز وقتی اومد خونه یه دفترچه یادداشت فیروزه ای دستش بود
04:25
and asked me if I'd be interested in keeping a personal journal.
106
250000
3000
و ازم پرسید که دوست دارم یه دفتر خاطرات شخصی داشته باشم یا نه.
04:28
In retrospect, I think she was slightly worried
107
253000
2000
وقتی به گذشته نگاه میکنم، میفهمم که او خیلی زیاد
04:30
about my sanity.
108
255000
2000
نگران سلامت روانی ام بود.
04:32
I was constantly telling stories at home, which was good,
109
257000
3000
من بی وققه تو خونه داستان می گفتم، که چیز خوبی بود،
04:35
except I told this to imaginary friends around me,
110
260000
2000
منتها اون داستانها رو برای دوستان خیالی اطرافم می گفتم.
04:37
which was not so good.
111
262000
2000
که همچین خوب نبود.
04:39
I was an introverted child,
112
264000
2000
من یه کودک درونگرا بودم
04:41
to the point of communicating with colored crayons
113
266000
3000
از این نظر که با مداد شمعی های رنگی ارتباط برقرار می کردم
04:44
and apologizing to objects
114
269000
2000
وقتی به اشیا اصابت می کردم
04:46
when I bumped into them,
115
271000
2000
ازشون عذر خواهی می کردم.
04:48
so my mother thought it might do me good
116
273000
2000
برای همین مادرم فکر می کرد
04:50
to write down my day-to-day experiences
117
275000
2000
نوشتن تجربیات روزانه و احساساتم
04:52
and emotions.
118
277000
2000
می تونه برام خوب باشه.
04:54
What she didn't know was that I thought my life was terribly boring,
119
279000
3000
چیزی رو که نمی دونست این بود که من حس می کردم که زندگی ام به شدت خسته کننده است.
04:57
and the last thing I wanted to do
120
282000
2000
و نوشتن درباره خودم آخرین چیزی بود
04:59
was to write about myself.
121
284000
2000
که دوست داشتم انجام بدم.
05:01
Instead, I began to write about people other than me
122
286000
3000
به جاش شروع کردم به نوشتن درباره افرادی غیر از خودم،
05:04
and things that never really happened.
123
289000
2000
و چیزایی که هیچ وقت واقعا اتفاق نیافتاده بودند.
05:06
And thus began my life-long passion
124
291000
2000
اینجوری علاقه بی انتهای من
05:08
for writing fiction.
125
293000
2000
به نوشتن داستان تخیلی شروع شد.
05:10
So from the very beginning, fiction for me
126
295000
3000
به همین دلیل برای من داستان از همون اول
05:13
was less of an autobiographical manifestation
127
298000
3000
کمتر جنبه یه آشکار سازی زندگی شخصی بود
05:16
than a transcendental journey
128
301000
2000
و بیشتر یه سفر فرارونده (متعالی) بود.
05:18
into other lives, other possibilities.
129
303000
2000
به زندگیها و فرصت های دیگر بود.
05:20
And please bear with me:
130
305000
2000
لطفا تا همینجا اینو داشته باشید
05:22
I'll draw a circle and come back to this point.
131
307000
3000
من یه دایره می کشم و به همین جا بر می گردم.
05:25
Now one other thing happened around this same time.
132
310000
2000
در همین موقع یه اتفاق دیگه هم افتاد.
05:27
My mother became a diplomat.
133
312000
2000
مادرم یه دیپلمات شد.
05:29
So from this small, superstitious,
134
314000
2000
اینجوری از اون محیط کوچیک و خرافاتی
05:31
middle-class neighborhood of my grandmother,
135
316000
3000
محله طبقه متوسط مادربزرگم
05:34
I was zoomed into this
136
319000
2000
به این مدرسه
05:36
posh, international school [in Madrid],
137
321000
2000
مجلل بین الملی (در مادرید) رفتم.
05:38
where I was the only Turk.
138
323000
2000
جایی که من تنها بچه ترک اونجا بودم.
05:40
It was here that I had my first encounter
139
325000
2000
اینجا جایی بود که برای اولین بار نخستین برخوردم رو
05:42
with what I call the "representative foreigner."
140
327000
3000
با چیزی که بهش میگفتم" نماینده خارجی" داشتم.
05:45
In our classroom, there were children from all nationalities,
141
330000
3000
در کلاسمون بچه هایی از همه ملیت ها حضور داشتن.
05:48
yet this diversity did not necessarily lead
142
333000
3000
اما این گستردگی ملیت ها الزاما
05:51
to a cosmopolitan, egalitarian
143
336000
3000
به یه کلاس با دموکراسی جهانی
05:54
classroom democracy.
144
339000
2000
مساوات طلب منجر نمی شد.
05:56
Instead, it generated an atmosphere
145
341000
2000
در عوض فضایی رو بوجود آورده بود
05:58
in which each child was seen --
146
343000
2000
که در اون هر بچه ای به عنوان
06:00
not as an individual on his own,
147
345000
2000
یه فرد تنها به حساب نمی آمد
06:02
but as the representative of something larger.
148
347000
3000
بلکه به عنوان نماینده چیزی بزرگتر بود.
06:05
We were like a miniature United Nations, which was fun,
149
350000
3000
ما مثل یه مینیاتور کوچیک ملل متحد بودیم،که خیلی جالب بود
06:08
except whenever something negative,
150
353000
2000
جز در زمانی که کدورتی
06:10
with regards to a nation
151
355000
2000
در ارتباط با ملیت ها
06:12
or a religion, took place.
152
357000
2000
یا مذهب اتفاق می افتاد.
06:14
The child who represented it was mocked,
153
359000
3000
بچه ای که نماینده اون بود دست می افتاد،
06:17
ridiculed and bullied endlessly.
154
362000
3000
مورد مضحکه قرار می گرفت و مدام اذیت می شد.
06:20
And I should know, because during the time I attended that school,
155
365000
3000
در طول زمانی که مدرسه می رفتم من باید میدانستم ، چرا که
06:23
a military takeover happened in my country,
156
368000
3000
یه جنگ قدرت نظامی در کشورم اتفاق افتاد،
06:26
a gunman of my nationality nearly killed the Pope,
157
371000
3000
یه مرد مسلحی از ملیت من تقریبا پاپ رو کشت
06:29
and Turkey got zero points in [the] Eurovision Song Contest.
158
374000
3000
و ترکیه در مسابقه موسیقی "یوروویژن" هیچ نمره ای نیاورد.
06:32
(Laughter)
159
377000
2000
( خنده حضار)
06:34
I skipped school often and dreamed of becoming a sailor
160
379000
2000
اغلب در مدرسه غیبت می کردم و در طول اون روزا
06:36
during those days.
161
381000
2000
تو رویای ملوان شدن بودم.
06:38
I also had my first taste
162
383000
2000
همچنین نخستین بار طعم
06:40
of cultural stereotypes there.
163
385000
2000
نشانه های فرهنگی رو اونجا چشیدم.
06:42
The other children asked me about the movie
164
387000
2000
یه بچه دیگه ای از من درباره فیلم
06:44
"Midnight Express," which I had not seen;
165
389000
2000
"قطار نیمه شب" پرسید که من ندیده بودم.
06:46
they inquired how many cigarettes a day I smoked,
166
391000
3000
اونها سوال می کردن که چندتا سیگار در طول روز می کشم،
06:49
because they thought all Turks were heavy smokers,
167
394000
3000
چرا که فکر می کردن که ترک ها سیگاری های قهاری هستن.
06:52
and they wondered at what age
168
397000
2000
همینطور می خواستن بدونن
06:54
I would start covering my hair.
169
399000
2000
از چه سنی موهام رو می پوشونم.
06:56
I came to learn that these were
170
401000
2000
اونجا بود که فهمیدم اینها
06:58
the three main stereotypes about my country:
171
403000
2000
سه تا از نشانه های اصلی کشور منه.
07:00
politics, cigarettes
172
405000
2000
سیاست، سیگار
07:02
and the veil.
173
407000
2000
و حجاب.
07:04
After Spain, we went to Jordan, Germany
174
409000
2000
بعد از اسپانیا ، به اردن، آلمان
07:06
and Ankara again.
175
411000
2000
و دوباره به آنکارا رفتیم.
07:08
Everywhere I went, I felt like
176
413000
2000
هرجایی می رفتم این حس رو داشتم
07:10
my imagination was the only suitcase
177
415000
2000
که تخیلم تنها چمدونیه
07:12
I could take with me.
178
417000
2000
که می تونم باخودم داشته باشم.
07:14
Stories gave me a sense of center,
179
419000
2000
داستان ها به من حس مرکزیت (Center)
07:16
continuity and coherence,
180
421000
2000
و تداوم (Continuity)و انسجام می دادن(Coherence).
07:18
the three big Cs that I otherwise lacked.
181
423000
3000
سه تا C بزرگی که برعکس من نداشتم.
07:21
In my mid-twenties, I moved to Istanbul,
182
426000
2000
در اواسط بیست سالگی ام، به استانبول رفتم.
07:23
the city I adore.
183
428000
2000
شهری که شیقته اش هستم.
07:25
I lived in a very vibrant, diverse neighborhood
184
430000
3000
اونجا تو یه محله پر چنب و جوش و متفاوت زندگی می کردم
07:28
where I wrote several of my novels.
185
433000
2000
جایی که تعداد زیادی از رمان هام رو اونجا نوشتم.
07:30
I was in Istanbul when the earthquake hit
186
435000
2000
سال 1999 ، وقتی که زلزله شد
07:32
in 1999.
187
437000
2000
من در استانبول بودم.
07:34
When I ran out of the building at three in the morning,
188
439000
3000
اون روز ساعت سه صبح بدو بدو از ساختمون زدم بیرون
07:37
I saw something that stopped me in my tracks.
189
442000
3000
یه دفعه چیزی رو دیدم که متوقفم کرد.
07:40
There was the local grocer there --
190
445000
2000
یه سوپر مارکت محلی اونجا بود--
07:42
a grumpy, old man who didn't sell alcohol
191
447000
2000
یه پیرمرد بداخلاق که مشروبات الکلی نمی فروخت
07:44
and didn't speak to marginals.
192
449000
2000
و با افراد بی اهمیت حرف نمی زد.
07:46
He was sitting next to a transvestite
193
451000
3000
اون بغل یه مرد زن نما نشسته بود
07:49
with a long black wig
194
454000
2000
با یه کلاه گیس بلند مشکی
07:51
and mascara running down her cheeks.
195
456000
2000
و ریمل هایی که از روی گونه اش پایین می اومد.
07:53
I watched the man open a pack of cigarettes
196
458000
2000
دیدم که مرد با دستانی لرزان
07:55
with trembling hands
197
460000
2000
یه بسته سیگار درآورد
07:57
and offer one to her,
198
462000
2000
و یکی به اون تعارف کرد.
07:59
and that is the image of the night of the earthquake
199
464000
2000
و امروز، این تصویری است که از شب زلزله
08:01
in my mind today --
200
466000
2000
در ذهنم مونده.
08:03
a conservative grocer and a crying transvestite
201
468000
3000
یه فروشنده متعصب و یه مرد زن نمای گریان
08:06
smoking together on the sidewalk.
202
471000
2000
توی پیاده رو با هم سیگار می کشیدن.
08:08
In the face of death and destruction,
203
473000
3000
در چهره مرگ و ویرانی
08:11
our mundane differences evaporated,
204
476000
2000
تفاوت های عادی ما از بین میره
08:13
and we all became one
205
478000
2000
و ما همه " یکی" می شیم
08:15
even if for a few hours.
206
480000
2000
حتی اگه برای چند ساعت.
08:17
But I've always believed that stories, too, have a similar effect on us.
207
482000
3000
اما من همواره معتقد بوده ام که داستان ها هم تاثیر مشابه بر روی ما دارن.
08:20
I'm not saying that fiction has the magnitude of an earthquake,
208
485000
3000
نمی خوام بگم که داستان عمق فاجعه یه زلزله رو داره،
08:23
but when we are reading a good novel,
209
488000
2000
اما وقتی یه رمان خوب می خونیم،
08:25
we leave our small, cozy apartments behind,
210
490000
3000
ما آپارتمان کوچک و گرم و راحتمون رو ترک می کنیم
08:28
go out into the night alone
211
493000
2000
به تنهایی در دل شب بیرون می آییم
08:30
and start getting to know people we had never met before
212
495000
3000
و شروع می کنیم به شناخت کسانی که تا بحال ندیدیمشون.
08:33
and perhaps had even been biased against.
213
498000
3000
و احتمالا باهاشون مخالف بودیم.
08:36
Shortly after, I went
214
501000
2000
یه مدت بعد،
08:38
to a women's college in Boston, then Michigan.
215
503000
3000
به یه دانشکده زنانه در بوستون میشیگان رفتم.
08:41
I experienced this, not so much as a geographical shift,
216
506000
3000
این رو، نه به عنوان یه تغییر جغرافیایی،
08:44
as a linguistic one.
217
509000
2000
به عنوان یه تغییر زبانی تجربه کردم.
08:46
I started writing fiction in English.
218
511000
2000
شروع کردم به زبان انگلیسی داستان نوشتن.
08:48
I'm not an immigrant, refugee or exile --
219
513000
2000
من یه مهاجر،پناهنده یا تبعیدی نیستم.
08:50
they ask me why I do this --
220
515000
2000
اونا ازم پرسیدم چرا این کار و میکنم.
08:52
but the commute between languages
221
517000
2000
اما ارتباط بین زبانها
08:54
gives me the chance to recreate myself.
222
519000
3000
به من فرصت بازآفرینی خودم رو داد.
08:57
I love writing in Turkish,
223
522000
2000
من داستان نوشتن به ترکی رو دوست دارم،
08:59
which to me is very poetic and very emotional,
224
524000
3000
که برام خیلی شاعرانه و احساسی است.
09:02
and I love writing in English, which to me
225
527000
2000
و نوشتن به انگلیسی رو که برام
09:04
is very mathematical and cerebral.
226
529000
2000
خیلی منطقی و عقلانی است.
09:06
So I feel connected to each language in a different way.
227
531000
3000
برای همین با هر زبان به یه شیوه متفاوت احساس وابستگی میکنم.
09:09
For me, like millions of other people
228
534000
2000
برای من، مثل میلیونها نفر دیگه
09:11
around the world today,
229
536000
2000
در سرتاسر دنیای امروز،
09:13
English is an acquired language.
230
538000
2000
انگلیسی زبانی است که "اکتسابش" کردم.
09:15
When you're a latecomer to a language,
231
540000
2000
وقتی شما دیر شروع به استفاده از یه زبان می کنید
09:17
what happens is you live there
232
542000
3000
چیزی که اتفاق می افته اینه که شما اونجا
09:20
with a continuous
233
545000
2000
با یه نا امیدی بی انتها
09:22
and perpetual frustration.
234
547000
2000
و دائمی زندگی می کنید.
09:24
As latecomers, we always want to say more, you know,
235
549000
2000
به عنوان کسی که دیر شروع کرده، دوست داریم بیشتر حرف بزنیم،
09:26
crack better jokes, say better things,
236
551000
3000
جک های بهتری بگیم، چیزای بهتری بگیم.
09:29
but we end up saying less
237
554000
2000
اما در آخر کمتر حرف می زنیم
09:31
because there's a gap between the mind and the tongue.
238
556000
2000
چرا که بین زبان و ذهن فاصله وجود داره.
09:33
And that gap is very intimidating.
239
558000
3000
این فاصله خیلی ترسناکه.
09:36
But if we manage not to be frightened by it,
240
561000
2000
اما اگه بتونیم ازش نترسیم،
09:38
it's also stimulating.
241
563000
2000
اونم تحریک کننده است.
09:40
And this is what I discovered in Boston --
242
565000
2000
و این چیزیه که در بوستون متوجه شدم.
09:42
that frustration was very stimulating.
243
567000
3000
که یاس خیلی تحریک کننده است.
09:45
At this stage, my grandmother,
244
570000
1000
در این مرحله ، مادربزرگم
09:46
who had been watching the course of my life
245
571000
2000
که مراحل زندگی منو با نگرانی زیاد
09:48
with increasing anxiety,
246
573000
2000
نگاه می کرد
09:50
started to include in her daily prayers
247
575000
2000
در دعاهای روزانه اش شروع کرد
09:52
that I urgently get married
248
577000
2000
به دعا کردن که زودتر ازدواج کنم
09:54
so that I could settle down once and for all.
249
579000
3000
اینجوری می تونستم یه بار برای همیشه یه جا بمونم.
09:57
And because God loves her, I did get married.
250
582000
3000
و چون خدا مادربزرگم رو دوست داشت،ازدواج کردم.
10:00
(Laughter)
251
585000
2000
(خنده حضار)
10:02
But instead of settling down,
252
587000
2000
اما به جای یه جا موندن
10:04
I went to Arizona.
253
589000
2000
به آریزونا رفتم.
10:06
And since my husband is in Istanbul,
254
591000
2000
و از اونجایی که همسرم در استانبول است
10:08
I started commuting between Arizona and Istanbul --
255
593000
3000
رفت و آمدم بین آریزونا و استانبول شروع شد.
10:11
the two places on the surface of earth
256
596000
2000
دو مکان روی کره زمین
10:13
that couldn't be more different.
257
598000
2000
که بیشتر از این نمی شد با هم متفاوت باشن.
10:15
I guess one part of me has always been a nomad,
258
600000
3000
فکر می کنم همیشه یکی از بخش های زندگیم ، کوچ نشینی
10:18
physically and spiritually.
259
603000
2000
جسمی و روحی بود.
10:20
Stories accompany me,
260
605000
2000
داستان ها به من هماهنگی میدن،
10:22
keeping my pieces and memories together,
261
607000
2000
مثل یه چسب حیاتی اجزا و خاطرات منو
10:24
like an existential glue.
262
609000
2000
با هم نگه می دارند.
10:26
Yet as much as I love stories,
263
611000
2000
اما با این حال،همون اندازه که عاشق داستانم
10:28
recently, I've also begun to think
264
613000
3000
اخیرا به این فکر افتادم
10:31
that they lose their magic
265
616000
2000
که وقتی اونها به عنوان چیزی
10:33
if and when a story is seen as more than a story.
266
618000
3000
بیش از یه داستان دیده می شوند،قدرت جادویی شون رو از دست میدن.
10:36
And this is a subject that I would love
267
621000
2000
و این موضوعی است که دوست دارم
10:38
to think about together.
268
623000
2000
که همزمان بهشون فکر کنم.
10:40
When my first novel written in English came out in America,
269
625000
3000
وقتی اولین رمان انگلیسی ام در آمریکا چاپ شد،
10:43
I heard an interesting remark from a literary critic.
270
628000
3000
یه اظهار نظر جالبی از یه منتقدادبی شنیدم.
10:46
"I liked your book," he said, "but I wish you had written it differently."
271
631000
3000
اون گفت" کتابت رو دوست دارم ،ولی کاشکی اونو یه جور دیگه می نوشتی"
10:49
(Laughter)
272
634000
4000
(خنده حضار)
10:53
I asked him what he meant by that.
273
638000
2000
ازش پرسیدم منظورش چیه.
10:55
He said, "Well, look at it. There's so many
274
640000
2000
اون گفت" خب نگاه کن. اینجا یه عالمه
10:57
Spanish, American, Hispanic characters in it,
275
642000
2000
شخصیت های اسپانیایی، آمریکایی و لاتینی هست
10:59
but there's only one Turkish character and it's a man."
276
644000
3000
اما فقط یه شخصیت ترک وجود داره که اونم یه مرده."
11:02
Now the novel took place on a university campus in Boston,
277
647000
3000
خب،رمان رو در کوی دانشگاهی در بوستون نوشتم
11:05
so to me, it was normal
278
650000
2000
و برای من این طبیعی بود
11:07
that there be more international characters in it
279
652000
2000
که شخصیت های بین المللی بیشتری نسبت به
11:09
than Turkish characters,
280
654000
2000
شخصیت های ترک توش باشند.
11:11
but I understood what my critic was looking for.
281
656000
2000
اما می دونستم که منتقدم دنبال چی بود
11:13
And I also understood that I
282
658000
2000
و همینطور می فهمیدم که همچنان
11:15
would keep disappointing him.
283
660000
2000
به نا امید کردنش ادامه خواهم داد.
11:17
He wanted to see the manifestation of my identity.
284
662000
3000
اون میخواست که آشکار سازی هویت منو ببینه.
11:20
He was looking for a Turkish woman in the book
285
665000
3000
اون تو کتاب دنبال یه زن ترک می گشت
11:23
because I happened to be one.
286
668000
2000
چرا که من یه زن ترک بودم.
11:25
We often talk about how stories change the world,
287
670000
3000
ما اغلب درباره اینکه داستان ها چگونه دنیا رو تغییر میدن صحبت می کنیم.
11:28
but we should also see how the world of identity politics
288
673000
3000
اما می بایست ببینیم که چطوردنیای هویت های سیاسی هم
11:31
affects the way stories
289
676000
2000
در مسیری که داستان ها درش شکل می گیرند،
11:33
are being circulated,
290
678000
2000
خوانده می شوند و بازبینی می شوند ،
11:35
read and reviewed.
291
680000
2000
تاثیر گذار می گذارند.
11:37
Many authors feel this pressure,
292
682000
2000
بسیاری از نویسنده ها این فشار رو حس می کنند
11:39
but non-Western authors feel it more heavily.
293
684000
3000
اما نویسنده های غیر غربی این فشار رو بیشتر حس می کنند.
11:42
If you're a woman writer from the Muslim world, like me,
294
687000
3000
اگه شما یه نویسنده زن از یه کشور مسلمان باشید، مثل من
11:45
then you are expected to write
295
690000
2000
اونوقت از شما انتطار میره
11:47
the stories of Muslim women
296
692000
2000
که داستان زنان مسلمان رو بنویسید
11:49
and, preferably, the unhappy stories
297
694000
2000
و ترجیحا هم داستان های غم انگیز
11:51
of unhappy Muslim women.
298
696000
2000
زنان مسلمان غمگین.
11:53
You're expected to write
299
698000
2000
از شما انتظار میره
11:55
informative, poignant and characteristic stories
300
700000
3000
تا داستان های ترحم انگیز و آموزنده وخاص بنویسید
11:58
and leave the experimental and avant-garde
301
703000
2000
و داستان های سبک نو و تجربی رو
12:00
to your Western colleagues.
302
705000
2000
بذارید برای همکاران غربی تون.
12:02
What I experienced as a child in that school in Madrid
303
707000
3000
چیزی رو که من در بچگی در مدرسه مادرید تجربه کردم
12:05
is happening in the literary world today.
304
710000
3000
الان داره در دنیای ادبی اتفاق می افته.
12:08
Writers are not seen
305
713000
2000
نویسنده ها فقط به عنوان
12:10
as creative individuals on their own,
306
715000
2000
فردی خلاق به خودی خود دیده نمی شند
12:12
but as the representatives
307
717000
2000
بلکه به عنوان نماینده ای
12:14
of their respective cultures:
308
719000
2000
از فرهنگ های مورد احترامشون هستند.
12:16
a few authors from China, a few from Turkey,
309
721000
3000
یه عده نویسنده از چین، یه عده از ترکیه
12:19
a few from Nigeria.
310
724000
2000
یه عده از نیجریه.
12:21
We're all thought to have something very distinctive,
311
726000
2000
ما همه اینگونه تصور می شیم که (نسب به دیگران) یه چیز متمایز داریم
12:23
if not peculiar.
312
728000
2000
اگه نگم خاص.
12:25
The writer and commuter James Baldwin
313
730000
3000
جیمز بالدوین نویسنده و اهل سفر،
12:28
gave an interview in 1984
314
733000
2000
مصاحبه ای در سال 1984 داشت
12:30
in which he was repeatedly asked about his homosexuality.
315
735000
3000
که در اون مدام درباره دوجنسیتی بودنش ازش می پرسیدن.
12:33
When the interviewer tried to pigeonhole him
316
738000
2000
وقتی مصاحبه کننده سعی داشت تا اونو به عنوان
12:35
as a gay writer,
317
740000
2000
یه نویسنده همجنسباز تلقی کنه
12:37
Baldwin stopped and said,
318
742000
2000
بالدوین مکث کرد و گفت،
12:39
"But don't you see? There's nothing in me
319
744000
2000
"متوجه نیستی که هیچ چیزی در من نیست
12:41
that is not in everybody else,
320
746000
2000
که در دیگران نباشه
12:43
and nothing in everybody else
321
748000
2000
و چیزی هم در دیگران نیست
12:45
that is not in me."
322
750000
2000
که در من نباشه"
12:47
When identity politics tries to put labels on us,
323
752000
3000
وقتی که هویت های سیاسی سعی میکنن تا روی ماها برچسیب بزنن
12:50
it is our freedom of imagination that is in danger.
324
755000
3000
این آزادی تخیل ماست که در معرض خطر قرار میگره.
12:53
There's a fuzzy category called
325
758000
2000
یه طبقه خیلی مبهمی وجود داره
12:55
multicultural literature
326
760000
2000
به اسم" ادبیات چند فرهنگی"
12:57
in which all authors from outside the Western world
327
762000
2000
که در اون همه نویسنده های خارج از دنیای غرب
12:59
are lumped together.
328
764000
2000
یکپارچه کنار هم قرار می گیرند.
13:01
I never forget my first multicultural reading,
329
766000
2000
هیچ وقت اولین تحقیق چند فرهنگی ام رو یادم نمیره.
13:03
in Harvard Square about 10 years ago.
330
768000
3000
در هاروارد اسکور، حدود ده سال پیش.
13:06
We were three writers, one from the Philippines,
331
771000
3000
سه تا نویسنده بودیم، یکی از فیلیپین،
13:09
one Turkish and one Indonesian --
332
774000
2000
یکی ترکیه و یکی هم اندونزی--
13:11
like a joke, you know.
333
776000
2000
مثل یه جک می مونه.
13:13
(Laughter)
334
778000
2000
(خنده حضار)
13:15
And the reason why we were brought together
335
780000
2000
و دلیل اینکه ما ها با هم جمع شدیم
13:17
was not because we shared an artistic style
336
782000
2000
این نبود که ما سبک هنری
13:19
or a literary taste.
337
784000
2000
یا سلیقه ادبی یکسانی داشتیم.
13:21
It was only because of our passports.
338
786000
2000
دلیلش فقط به خاطر گذرنامه هامون بود.
13:23
Multicultural writers are expected to tell real stories,
339
788000
3000
از نویسنده های "چند فرهنگی" انتظار میره که داستان های واقعی رو بگن
13:26
not so much the imaginary.
340
791000
2000
نه خیلی تخیلی.
13:28
A function is attributed to fiction.
341
793000
3000
داستان تخیلی یه ویژگی دارن.
13:31
In this way, not only the writers themselves,
342
796000
2000
از این منظر، نه تنها خود نویسنده ها
13:33
but also their fictional characters
343
798000
3000
بلکه شخصیت های تخیلی شون هم
13:36
become the representatives of something larger.
344
801000
3000
نماینده چیزهای بزرگتری هستند.
13:39
But I must quickly add
345
804000
2000
اما خیلی سریع باید اضافه کنم
13:41
that this tendency to see a story
346
806000
2000
که این گرایش برای فهم یه داستان
13:43
as more than a story
347
808000
2000
به عنوان چیزی بیشتر از یه داستان
13:45
does not solely come from the West.
348
810000
2000
به تنهایی از غرب نمیاد،
13:47
It comes from everywhere.
349
812000
2000
از همه جا میاد.
13:49
And I experienced this firsthand
350
814000
2000
و من اینو اولین بار وقتی تجربه کردم
13:51
when I was put on trial in 2005
351
816000
3000
که در سال 2005 به خاطر
13:54
for the words my fictional characters uttered in a novel.
352
819000
3000
گفته های شخصیت های تخیلی رمانم به دادگاه خوانده شدم.
13:57
I had intended to write
353
822000
2000
قصدم این بود که داستانی
13:59
a constructive, multi-layered novel
354
824000
3000
سازنده و چند لایه
14:02
about an Armenian and a Turkish family
355
827000
2000
از یه خانواده ارمنی و خانواده ترک
14:04
through the eyes of women.
356
829000
2000
از دید زنها بنویسم.
14:06
My micro story became a macro issue
357
831000
3000
وقتی به دادگاه فرا خوانده شدم، داستان کوچکم
14:09
when I was prosecuted.
358
834000
2000
به یه موضوع بزرگ تبدیل شد.
14:11
Some people criticized, others praised me
359
836000
2000
یه عده انتقاد می کردن و عده ای دیگه
14:13
for writing about the Turkish-Armenian conflict.
360
838000
3000
به خاطر نوشتن درباره اختلاف ترک ها و ارمنی ها تحسینم می کردن.
14:16
But there were times when I wanted to remind both sides
361
841000
3000
اما خیلی زمان برد تا به هر دوطرف یادآوری کنم
14:19
that this was fiction.
362
844000
2000
که اون فقط یه داستان تخیلی بود.
14:21
It was just a story.
363
846000
2000
اون فقط یه داستان بود.
14:23
And when I say, "just a story,"
364
848000
2000
و وقتی میگم "فقط یه داستان"
14:25
I'm not trying to belittle my work.
365
850000
2000
نمی خوام از ارزش کارم کم کنم
14:27
I want to love and celebrate fiction
366
852000
2000
میخوام عاشق داستان باشم و براش جشن بگیرم
14:29
for what it is,
367
854000
2000
به خاطر چیزی که هست
14:31
not as a means to an end.
368
856000
2000
نه به عنوان وسیله ای برای پایان دادن.
14:33
Writers are entitled to their political opinions,
369
858000
2000
نویسنده ها حق دارن که بینش سیاسی خودشون رو داشته باشن
14:35
and there are good political novels out there,
370
860000
3000
و رمان های سیاسی خوبی در بازار وجود داره،
14:38
but the language of fiction
371
863000
2000
اما زبان داستان
14:40
is not the language of daily politics.
372
865000
2000
زبان سیاست های روزمره نیست.
14:42
Chekhov said,
373
867000
2000
چخوف میگه :
14:44
"The solution to a problem
374
869000
2000
" راه حل یه مشکل
14:46
and the correct way of posing the question
375
871000
2000
و راه صحیح طرح یه سوال
14:48
are two completely separate things.
376
873000
3000
دو تا چیز کاملا مجزا هستند.
14:51
And only the latter is an artist's responsibility."
377
876000
3000
و فقط دومی جز مسئولیت هنرمندان است."
14:55
Identity politics divides us. Fiction connects.
378
880000
3000
هویت های سیاسی ما رو از هم جدا میکنه، داستان به هم وصل میکنه،
14:58
One is interested in sweeping generalizations.
379
883000
3000
یکی به از میان برداشتن "کلی گویی" علاقه داره،
15:01
The other, in nuances.
380
886000
2000
یکی دیگه به " تفاوت های ریز".
15:03
One draws boundaries.
381
888000
2000
یکی به کشیدن مرزها،
15:05
The other recognizes no frontiers.
382
890000
2000
و یکی دیگری هیچ حد و مرزی و نمی شناسه.
15:07
Identity politics is made of solid bricks.
383
892000
3000
هویت سیاسی از آجرهای سخت شکل گرفته .
15:10
Fiction is flowing water.
384
895000
3000
درحالیکه داستان آب روان است.
15:13
In the Ottoman times, there were itinerant storytellers called "meddah."
385
898000
3000
در دوران عثمانی، داستان گویان دوره گردی بودند که بهشون می گفتن، "نقال"
15:16
They would go to coffee houses,
386
901000
2000
اونا به قهوه خانه ها می رفتند ،
15:18
where they would tell a story in front of an audience,
387
903000
2000
جایی که داستانی رو در مقابل حضار تعریف می کردند،
15:20
often improvising.
388
905000
2000
اغلب هم به بداهه.
15:22
With each new person in the story,
389
907000
2000
برای هر شخصیت در داستان
15:24
the meddah would change his voice,
390
909000
2000
نقال لحن صداش رو تغییر می داد
15:26
impersonating that character.
391
911000
2000
و اون شخصیت رو به تصویر می کشید.
15:28
Everybody could go and listen, you know --
392
913000
2000
هر کسی می تونست بره و گوش کنه، --
15:30
ordinary people, even the sultan, Muslims and non-Muslims.
393
915000
3000
مردم عادی، حتی سلطان و مسلمان و غیر مسلمان
15:33
Stories cut across all boundaries,
394
918000
3000
داستان ها تمام مرزها رو برمی چینند.
15:36
like "The Tales of Nasreddin Hodja,"
395
921000
2000
مثل داستان های " ملا نصرالدین"
15:38
which were very popular throughout the Middle East,
396
923000
2000
که در سرتاسر خاورمیانه و آفریقای شمالی
15:40
North Africa, the Balkans and Asia.
397
925000
3000
بالکان و آسیا داستانهای معروفی بوده.
15:43
Today, stories continue
398
928000
2000
امروز هم داستانها همچنان
15:45
to transcend borders.
399
930000
2000
مرزها رو در می نوردند.
15:47
When Palestinian and Israeli politicians talk,
400
932000
3000
وقتی سیاستمداران فلسطینی و اسراییلی با هم صحبت می کنند،
15:50
they usually don't listen to each other,
401
935000
2000
معمولا به هم دیگه گوش نمی کنند
15:52
but a Palestinian reader
402
937000
2000
اما یه خواننده فلسطینی
15:54
still reads a novel by a Jewish author,
403
939000
2000
همچنان رمانی یه نویسنده یهودی رو می خونه،
15:56
and vice versa, connecting and empathizing
404
941000
3000
و بالعکس، با راوی ارتباط می گیره
15:59
with the narrator.
405
944000
2000
و احساس همدردی می کنه.
16:01
Literature has to take us beyond.
406
946000
2000
ادبیات باید ما رو ورای چیزی که هستیم ببره.
16:03
If it cannot take us there,
407
948000
2000
اگه نتونه ببره،
16:05
it is not good literature.
408
950000
2000
اون یه ادبیات غنی نیست.
16:07
Books have saved the introverted,
409
952000
2000
کتابها بچه ها رو از درونگرا بودن
16:09
timid child that I was -- that I once was.
410
954000
3000
و ترسو بودن --اونجور که من زمانی بودم-- نجات داده اند.
16:12
But I'm also aware of the danger
411
957000
2000
اما هنوز خطر گیر افتادن در اونها رو
16:14
of fetishizing them.
412
959000
2000
احساس می کنم.
16:16
When the poet and mystic, Rumi,
413
961000
2000
وقتی که شاعر و عارف، مولانا
16:18
met his spiritual companion, Shams of Tabriz,
414
963000
3000
آن یار روحانی خود، شمس تبریزی رو ملاقات می کنه،
16:21
one of the first things the latter did
415
966000
2000
یکی از اولین کارهایی که شمس میکنه
16:23
was to toss Rumi's books into water
416
968000
2000
اینه که کتاب های مولانا رو در آب میریزه
16:25
and watch the letters dissolve.
417
970000
2000
به تماشای حل شدن حروف در آب میشینه.
16:27
The Sufis say, "Knowledge that takes you not beyond yourself
418
972000
4000
صوفیان معتقدند که" دانشی که تو رو از خودت فراتر نبره،
16:31
is far worse than ignorance."
419
976000
3000
به مراتب بدتر از جهل است.
16:34
The problem with today's cultural ghettos
420
979000
2000
مشکل امروز جوامع فرهنگی،
16:36
is not lack of knowledge --
421
981000
2000
کمبود دانش نیست.
16:38
we know a lot about each other, or so we think --
422
983000
3000
ما خیلی زیاد درباره خودمون می دونیم، حداقل اینجوری فکر می کنیم،
16:41
but knowledge that takes us not beyond ourselves:
423
986000
3000
اما دانشی که ما رو فرای خودمون نبره
16:44
it makes us elitist,
424
989000
2000
از ما نخبگانی می سازه،
16:46
distant and disconnected.
425
991000
2000
دور از هم و بی ارتباطی با هم.
16:48
There's a metaphor which I love:
426
993000
2000
یه استعاره ای هست که عاشقشم:
16:50
living like a drawing compass.
427
995000
2000
"زندگی کردن مثل یه پرگار طراحی".
16:52
As you know, one leg of the compass is static, rooted in a place.
428
997000
3000
همونجور که می دونید یه پای پرگار ثابته و رو یه نقطه می چرخه،
16:55
Meanwhile, the other leg
429
1000000
2000
در حالیکه پای دیگش،
16:57
draws a wide circle, constantly moving.
430
1002000
2000
درحالی که حرکت میکنه یه دایره وسیع می کشه.
16:59
Like that, my fiction as well.
431
1004000
2000
داستان من مثل همونه.
17:01
One part of it is rooted in Istanbul,
432
1006000
2000
یه بخشش در حول استانبوله
17:03
with strong Turkish roots,
433
1008000
3000
که ریشه ای محکم در فرهنگ ترکی داره،
17:06
but the other part travels the world,
434
1011000
2000
اما طرف دیگه اش در دنیا سفر می کنه،
17:08
connecting to different cultures.
435
1013000
2000
و با فرهنگهای مختلف در ارتباطه.
17:10
In that sense, I like to think of my fiction
436
1015000
2000
از این منظر، دوست دارم به داستانم
17:12
as both local and universal,
437
1017000
3000
به عنوان چیزی هم"محلی" و هم " جهانی"فکر کنم،
17:15
both from here and everywhere.
438
1020000
2000
هم از اینجا، و هم از هرجای دیگه.
17:17
Now those of you who have been to Istanbul
439
1022000
2000
حال، کسانی از شما که قبلا در استانبول بوده اند،
17:19
have probably seen Topkapi Palace,
440
1024000
2000
احتمالا قصر توپکاپی رو دیدن،
17:21
which was the residence of Ottoman sultans
441
1026000
2000
جایی که برای بیش از 400 سال
17:23
for more than 400 years.
442
1028000
3000
اقامتگاه پادشاه عثمانی بوده.
17:26
In the palace, just outside the quarters
443
1031000
2000
در قصر، درست بیرون
17:28
of the favorite concubines,
444
1033000
2000
اقامتگاه معشوقه های شاه،
17:30
there's an area called The Gathering Place of the Djinn.
445
1035000
3000
جایی هست که بهش میگن" مرکز گردهمایی جن ها ".
17:33
It's between buildings.
446
1038000
2000
بین ساختمان هاست.
17:35
I'm intrigued by this concept.
447
1040000
2000
این مفهوم منو کنجکاو کرد.
17:37
We usually distrust those areas
448
1042000
2000
مردم معمولا به مکان هایی که بین دو چیز قرار دارن
17:39
that fall in between things.
449
1044000
2000
بی اعتماد هستند.
17:41
We see them as the domain
450
1046000
2000
مردم معمولا اونا رو قلمرو
17:43
of supernatural creatures like the djinn,
451
1048000
2000
مخلوقات ماوراطبیعه مثل جن می دونن،
17:45
who are made of smokeless fire
452
1050000
2000
مخلوقاتی که از آتش بی دود ساخته شده اند
17:47
and are the symbol of elusiveness.
453
1052000
2000
و نماد "گیج کننده ای" هستند.
17:49
But my point is perhaps
454
1054000
2000
اما نظر من اینه که احتمالا
17:51
that elusive space
455
1056000
2000
اون فضای گیج کننده
17:53
is what writers and artists need most.
456
1058000
3000
همون چیزیه که نویسنده ها و هنرمندان بیشترین نیاز رو بهش دارن.
17:56
When I write fiction
457
1061000
2000
من وقتی داستان می نویسم
17:58
I cherish elusiveness and changeability.
458
1063000
2000
قابلیت" گیج کننده ای" و "تغییر پذیری" رو ارج می نهم.
18:00
I like not knowing what will happen 10 pages later.
459
1065000
3000
دوست ندارم بدونم در 10 صفحه بعدی چه اتفاقی می افته.
18:03
I like it when my characters surprise me.
460
1068000
2000
دوست دارم که شخصیت ها غافلگیرم کنن.
18:05
I might write about
461
1070000
2000
ممکنه درباره
18:07
a Muslim woman in one novel,
462
1072000
2000
یه زن مسلمان در رمانم بنویسم.
18:09
and perhaps it will be a very happy story,
463
1074000
2000
و احتمالا اون یه داستان خیلی شاد خواهد بود.
18:11
and in my next book, I might write
464
1076000
2000
و در کتاب بعدی ام احتمالا
18:13
about a handsome, gay professor in Norway.
465
1078000
3000
درباره یه پرفسور هم جنسگرای خوش تیپ در نوروژ می نویسم.
18:16
As long as it comes from our hearts,
466
1081000
2000
ما تا اونجایی که از دلهامون بر میاد،
18:18
we can write about anything and everything.
467
1083000
3000
می تونیم درباره هیچ چیز و همه چیز بنویسیم.
18:21
Audre Lorde once said,
468
1086000
2000
آدره لرد یه بار گفت"
18:23
"The white fathers taught us to say,
469
1088000
3000
" پدران سفید به ما آموختند بگوییم،
18:26
'I think, therefore I am.'"
470
1091000
2000
" من فکر می کنم پس هستم."
18:28
She suggested, "I feel, therefore I am free."
471
1093000
3000
اون اینو پیشنهاد کرد،" من احساس می کنم، پس آزادم"
18:31
I think it was a wonderful paradigm shift.
472
1096000
3000
به نظرم این یه تغییر الگوپذیرانه شگفت انگیزه .
18:34
And yet, why is it that,
473
1099000
2000
و اما ، اینکه چرا
18:36
in creative writing courses today,
474
1101000
2000
امروزه در کلاس ها نویسندگی خلاق
18:38
the very first thing we teach students is
475
1103000
2000
اولین چیزی که به دانش آموزان یاد میدیم
18:40
"write what you know"?
476
1105000
2000
اینه که" چیزی رو بنویس که فکر میکنی؟"
18:42
Perhaps that's not the right way to start at all.
477
1107000
3000
احتمالا این راه درستی برای شروع نیست.
18:45
Imaginative literature is not necessarily about
478
1110000
3000
ادبیات تخیلی الزاما نوشتن درباره
18:48
writing who we are or what we know
479
1113000
3000
اینکه چه کسی هستیم یا چه چیزی رو می دونیم
18:51
or what our identity is about.
480
1116000
3000
یا هویتمون چی هست نیست.
18:54
We should teach young people and ourselves
481
1119000
2000
ما باید به افراد جوان و خودمون یاد بدیم
18:56
to expand our hearts
482
1121000
2000
تا دلهامون رو بزرگ کنیم
18:58
and write what we can feel.
483
1123000
2000
و چیزی رو بنویسیم که حس می کنیم.
19:00
We should get out of our cultural ghetto
484
1125000
2000
ما باید از درون پیله های فرهنگی مون دربیاییم
19:02
and go visit the next one and the next.
485
1127000
3000
و بریم و افراد دیگر رو ببینیم.
19:05
In the end, stories move like whirling dervishes,
486
1130000
3000
در نهایت، داستانها مانند دراویش دوره گرد حرکت می کنن،
19:08
drawing circles beyond circles.
487
1133000
3000
به گونه ای که دایره ای در ورای دایره ها می کشند.
19:11
They connect all humanity,
488
1136000
2000
آنها بی توجه به هویت های سیاسی،
19:13
regardless of identity politics,
489
1138000
2000
تمام بشریت رو به هم وصل می کنند.
19:15
and that is the good news.
490
1140000
2000
و این خبر خوبی است.
19:17
And I would like to finish with an old Sufi poem:
491
1142000
2000
دوست دارم که صحبتم رو با یه شعر قدیمی صوفی تموم کنم،
19:19
"Come, let us be friends for once;
492
1144000
3000
"بيائيد يکبار هم که شده با هم دوست باشيم
19:22
let us make life easy on us;
493
1147000
2000
بگذاريد زندگی را بر خود آسان سازيم،
19:24
let us be lovers and loved ones;
494
1149000
2000
بيائيد دوست بداريم و دوست داشته شويم،
19:26
the earth shall be left to no one."
495
1151000
3000
اين دنيای فانی به کسی وفا نخواهد کرد."
19:29
Thank you.
496
1154000
2000
متشکرم.
19:31
(Applause)
497
1156000
7000
(تشویق حضار)
ABOUT THE SPEAKER
Elif Shafak - NovelistElif Shafak explicitly defies definition -- her writing blends East and West, feminism and tradition, the local and the global, Sufism and rationalism, creating one of today's most unique voices in literature.
Why you should listen
Elif Shafak is an award-winning novelist and the most widely read female writer in Turkey. She is also a political commentator and an inspirational public speaker.
She writes in both Turkish and English and has published 15 books, 10 of which are novels, including the bestselling The Bastard of Istanbul, The Forty Rules of Love and her most recent, Three Daughters of Eve. Her books have been published in 48 languages. She is published by Penguin in the UK and represented by Curtis Brown globally.
Shafak is a TEDGlobal speaker, a member of Weforum Global Agenda Council on Creative Economy in Davos and a founding member of ECFR (European Council on Foreign Relations). She has been awarded the title of Chevalier des Arts et des Lettres in 2010 by the French government.
She has been featured in and contributes to major newspapers and periodicals around the world, including the Financial Times, The Guardian, the New York Times, the Wall Street Journal, Der Spiegel and La Repubblica.
Shafak has an academic background and has taught at various universities in Turkey, UK and USA. She holds a degree in International Relations, a masters degree in gender and women's studies and a PhD in political science. She is known as a women's rights, minority rights and LGBT rights advocate.
Shafak has been longlisted for the Orange Prize, MAN Asian Prize, the Baileys Prize and the IMPAC Dublin Award, and shortlisted for the Independent Foreign Fiction Prize and RSL Ondaatje Prize. She sat on the judging panel for the Independent Foreign Fiction Prize (2013); Sunday Times Short Story Award (2014, 2015), 10th Women of the Future Awards (2015); FT/Oppenheimer Funds Emerging Voices Awards (2015, 2016); Baileys Women’s Prize for Fiction (2016) and Man Booker International Prize (2017).
As a public speaker, Shafak is represented by The London Speaker Bureau and Chartwell Speakers and Penguin Speakers Bureau. She lives in London.
Elif Shafak | Speaker | TED.com