TEDMED 2016
Emtithal Mahmoud: A young poet tells the story of Darfur
امتیدال محمود: یک شاعر جوان ماجرای دارفور را روایت می‌کند
Filmed:
Readability: 3.2
1,059,568 views
امتیدال (امی) محمود، شعرهایی از مقاومت و تجربه فرار خود از نسل‌کشی در دارفور می‌سراید. او دو سروده تکان‌دهنده خود درباره پناهجویان، خانواده، شادی و اندوه را می‌خواند و می‌پرسد، «آیا نظاره‌گر من هستید؟»
Emtithal Mahmoud - Poet
Emtithal "Emi" Mahmoud dedicates her time to spreading understanding through poetry and advocacy, particularly for the cause of refugees and disadvantaged communities the world over. Full bio
Emtithal "Emi" Mahmoud dedicates her time to spreading understanding through poetry and advocacy, particularly for the cause of refugees and disadvantaged communities the world over. Full bio
Double-click the English transcript below to play the video.
۱۰ ساله بودم که به معنای
کلمه‌ی «نسل‌کشی» پی بردم.
کلمه‌ی «نسل‌کشی» پی بردم.
00:12
I was 10 years old when I learned
what the word "genocide" meant.
what the word "genocide" meant.
0
994
4117
00:18
It was 2003,
1
6755
1704
سال ۲۰۰۳ بود،
00:20
and my people were being brutally
attacked because of their race --
attacked because of their race --
2
8483
4102
و به مردم کشورم به دلیل نژادشان،
به طرز وحشیانه‌ای حمله شده بود --
به طرز وحشیانه‌ای حمله شده بود --
00:24
hundreds of thousands murdered,
3
12609
1804
صدها هزار نفر به قتل رسیدند
00:26
millions displaced,
4
14437
1948
میلیون‌ها نفر ناپدید شدند،
00:28
a nation torn apart at the hands
of its own government.
of its own government.
5
16409
3299
یک ملت به دست دولت خودش از هم پاشیده شد.
00:32
My mother and father immediately began
speaking out against the crisis.
speaking out against the crisis.
6
20199
4190
پدر و مادرم بلافاصله شروع
به انتقاد از این بحران کردند.
به انتقاد از این بحران کردند.
00:36
I didn't really understand it,
7
24413
1486
من واقعاً آن را درک نمی‌کردم،
00:37
except for the fact
that it was destroying my parents.
that it was destroying my parents.
8
25923
2846
به جز این حقیقت که در حال
از بین بردن پدر و مادرم بود.
از بین بردن پدر و مادرم بود.
00:41
One day, I walked in on my mother crying,
9
29391
3713
یک روز، مادرم را در حال گریه دیدم
00:45
and I asked her why
we are burying so many people.
we are burying so many people.
10
33128
4647
و از او پرسیدم، چرا
این همه آدم را دفن می‌کنیم؟
این همه آدم را دفن می‌کنیم؟
00:50
I don't remember the words that she chose
11
38400
2703
کلماتی که او برای توصیف نسل‌کشی
00:53
to describe genocide to her
10-year-old daughter,
10-year-old daughter,
12
41127
4237
برای دختر ۱۰ ساله‌اش
استفاده کرد را به یاد ندارم،
استفاده کرد را به یاد ندارم،
00:57
but I remember the feeling.
13
45388
1629
اما آن احساس را به یاد دارم.
00:59
We felt completely alone,
14
47741
3055
ما احساس می‌کردیم کاملاً تنهاییم،
01:02
as if no one could hear us,
15
50820
1918
مثل این که هیچ کس صدایمان را نمی‌شنید،
01:04
as if we were essentially invisible.
16
52762
2809
انگار کاملاً نامرئی بودیم.
01:08
This is when I wrote
my first poem about Darfur.
my first poem about Darfur.
17
56359
4029
آن زمان بود که اولین شعرم
را درباره دارفور سرودم.
را درباره دارفور سرودم.
01:13
I wrote poetry to convince people
to hear and see us,
to hear and see us,
18
61144
4988
من شعر می‌گفتم تا مردم را قانع کنم
که صدایمان را بشنوند و ما را ببینند،
که صدایمان را بشنوند و ما را ببینند،
01:18
and that's how I learned
the thing that changed me.
the thing that changed me.
19
66156
2470
و این‌گونه بود که چیزی فهمیدم
که من را تغییر داد.
که من را تغییر داد.
01:21
It's easy to be seen.
20
69291
1796
می‌توان راحت دیده شد.
01:23
I mean, look at me -- I'm a young
African woman with a scarf around my head,
African woman with a scarf around my head,
21
71111
5110
منظورم این است که، به من نگاه کنید -- یک
زن جوان آفریقایی هستم که روسری بر سر دارم،
زن جوان آفریقایی هستم که روسری بر سر دارم،
01:28
an American accent on my tongue
22
76245
2163
با لهجه آمریکایی صحبت می‌کنم
01:30
and a story that makes even the most
brutal of Monday mornings seem inviting.
brutal of Monday mornings seem inviting.
23
78432
4358
با داستانی که حتی بی‌رحم‌ترین
صبح‌های دوشنبه را جذاب جلوه می‌دهد.
صبح‌های دوشنبه را جذاب جلوه می‌دهد.
01:36
But it's hard to convince people
that they deserve to be seen.
that they deserve to be seen.
24
84031
3603
ولی سخت می‌توان مردم را قانع کرد
که استحقاق دیده شدن را دارند.
که استحقاق دیده شدن را دارند.
01:40
I learned this in my high school
classroom one day,
classroom one day,
25
88741
2411
این را در یکی از روز‌های دبیرستان آموختم.
01:43
when my teacher asked me
to give a presentation about Darfur.
to give a presentation about Darfur.
26
91176
2875
وقتی معلمم از من خواست
ارائه‌ای در مورد دارفور داشته باشم.
ارائه‌ای در مورد دارفور داشته باشم.
01:46
I was setting up the projector
when a classmate of mine said,
when a classmate of mine said,
27
94075
3895
من مشغول تنظیم پروژکتور بودم
که یکی از همکلاسی‌هایم گفت:
که یکی از همکلاسی‌هایم گفت:
01:49
"Why do you have to talk about this?
28
97994
2095
«چرا باید در این مورد صحبت کنی؟
01:52
Can't you think about us
and how it will make us feel?"
and how it will make us feel?"
29
100113
3050
به ما فکر نمی‌کنی و این که باعث
می‌شود چه احساسی داشته باشیم؟»
می‌شود چه احساسی داشته باشیم؟»
01:55
(Laughter)
30
103187
2140
(صدای خنده)
01:57
My 14-year-old self didn't know
what to say to her,
what to say to her,
31
105351
4064
من در چهارده سالگی
نمی‌دانستم به او چه بگویم،
نمی‌دانستم به او چه بگویم،
02:01
or how to explain the pain
that I felt in that moment,
that I felt in that moment,
32
109439
3862
یا رنج خود را در آن لحظه به او توضیح دهم،
02:05
and in every moment that we were forced
not to talk about "this."
not to talk about "this."
33
113325
4071
یا در هر لحظه که مجبور بودیم
در این باره صحبت نکنیم.
در این باره صحبت نکنیم.
02:09
Her words took me back to the days
and nights on the ground in Darfur,
and nights on the ground in Darfur,
34
117420
4844
کلمات او من را به روزها
و شب‌هایی برد که در دارفور بودم،
و شب‌هایی برد که در دارفور بودم،
02:14
where we were forced to remain silent;
35
122288
2454
ما مجبور بودیم ساکت باشیم؛
02:16
where we didn't speak over morning tea
36
124766
2191
زمان‌هایی که در زمان صبحانه صحبت نمی‌کردیم
02:18
because the warplanes overhead
would swallow any and all noise;
would swallow any and all noise;
37
126981
4453
چرا که صدای هواپیماهای جنگی،
هر صدایی را در خود محو می‌کرد.
هر صدایی را در خود محو می‌کرد.
02:23
back to the days when we were told
38
131458
2123
من را به روز‌هایی برد که به ما گفته می‌شد
02:25
not only that we don't
deserve to be heard
deserve to be heard
39
133605
2789
نه تنها سزاوار شنیده شدن نیستیم،
02:28
but that we do not have a right to exist.
40
136418
2816
بلکه حق زنده بودن را نیز نداریم.
02:31
And this is where the magic happened,
41
139963
2479
و آن زمان بود که معجزه‌ای رخ داد،
02:34
in that classroom when all the students
started taking their seats
started taking their seats
42
142466
3223
در آن کلاس، زمانی که همه دانش‌آموزان
بر روی صندلی‌های خود نشستند
بر روی صندلی‌های خود نشستند
02:37
and I began to speak,
43
145713
1269
و من شروع به صحبت کردم،
02:39
despite this renewed feeling
that I didn't deserve to be there,
that I didn't deserve to be there,
44
147006
3739
با وجود بازگشت این احساس
که من سزاوار بودن در آنجا نبودم،
که من سزاوار بودن در آنجا نبودم،
02:42
that I didn't belong there
45
150769
1440
که به آنجا تعلق نداشتم
02:44
or have a right to break the silence.
46
152233
2378
یا حق نداشتم سکوت را بشکنم.
02:47
As I talked,
47
155110
1684
زمانی که صحبت کردم،
02:48
and my classmates listened,
48
156818
2643
و همکلاسی‌هایم به من گوش می‌کردند،
02:51
the fear ebbed away.
49
159485
1470
ترسم از بین رفت.
02:54
My mind became calm,
50
162022
1577
ذهنم آرام شد،
02:55
and I felt safe.
51
163623
1677
و احساس امنیت کردم.
02:58
It was the sound of our grieving,
52
166796
2897
صدای عزاداری‌هایمان به گوش می‌رسید،
03:01
the feel of their arms around me,
53
169717
2723
احساس دست‌هایی که مرا در آغوش می‌گرفتند،
03:04
the steady walls that held us together.
54
172464
2281
مانند دیوار‌های محکمی که ما را
در کنار هم نگاه می‌داشتند.
در کنار هم نگاه می‌داشتند.
03:07
It felt nothing like a vacuum.
55
175926
1931
مثل این که در خلاء بودم.
03:10
I choose poetry because it's so visceral.
56
178801
3276
من شعر را به خاطر عمیق بودنش انتخاب کردم.
03:14
When someone is standing in front of you,
mind, body and soul,
mind, body and soul,
57
182821
3310
زمانی که با کسی
روبرو می‌شوی، ذهن، بدن و روح
روبرو می‌شوی، ذهن، بدن و روح
03:18
saying "Witness me,"
58
186155
1201
می‌گویند «نظاره‌گر من باش»،
03:19
it's impossible not to become
keenly aware of your own humanity.
keenly aware of your own humanity.
59
187380
3814
مشتاقانه آگاه شدن
از انسانیت خودتان غیرممکن است.
از انسانیت خودتان غیرممکن است.
03:23
This changed everything for me.
60
191593
1800
این همه چیز را برای من تغییر داد.
03:25
It gave me courage.
61
193417
1546
به من شجاعت داد.
03:27
Every day I experience
the power of witness,
the power of witness,
62
195883
2591
من هر روز قدرت نظاره کردن را تجربه می‌کنم،
03:30
and because of that, I am whole.
63
198498
2101
و به این دلیل، من تمامیت دارم.
03:32
And so now I ask:
64
200623
1482
پس اکنون می‌پرسم:
03:34
Will you witness me?
65
202129
1366
آیا نظاره‌گر من هستید؟
03:37
They hand me the microphone
66
205401
2034
آن‌ها میکروفن را به من می‌دهند
03:39
as my shoulders sink
under the weight of this stress.
under the weight of this stress.
67
207459
3301
و شانه‌هایم زیر این فشار خم می‌شوند.
03:44
The woman says,
68
212343
1958
این زن می‌گوید،
03:46
"The one millionth refugee
just left South Sudan.
just left South Sudan.
69
214325
2441
«یک میلیون پناهجو
سودان جنوبی را ترک کرده‌اند.
سودان جنوبی را ترک کرده‌اند.
03:48
Can you comment?"
70
216790
1457
نظری دارید؟»
03:50
I feel my feet rock back and forth
on the heels my mother bought,
on the heels my mother bought,
71
218271
4020
من راه رفتن بر روی کفش‌هایی
که مادرم خریده را احساس می‌کنم،
که مادرم خریده را احساس می‌کنم،
03:54
begging the question:
72
222315
1178
با التماس می‌پرسم:
03:55
Do we stay, or is it safer
to choose flight?
to choose flight?
73
223517
2750
آیا می‌مانیم، یا گریختن امن‌تر است؟
03:58
My mind echoes the numbers:
74
226826
2251
این اعداد در ذهنم طنین‌انداز می‌شوند:
04:01
one million gone,
75
229741
1663
یک میلیون نفر رفته‌اند،
04:03
two million displaced,
76
231428
1622
دو میلیون نفر آواره شده‌اند،
04:05
400,000 dead in Darfur.
77
233074
2720
۴۰۰ هزار نفر در دارفور کشته شده‌اند.
04:07
And this lump takes over my throat,
78
235818
1706
و زبانم بند می‌آید،
04:09
as if each of those bodies
just found a grave
just found a grave
79
237548
2622
مثل این که همه آن اجساد
04:12
right here in my esophagus.
80
240194
1933
همین‌جا در گلوی من دفن شده‌اند.
جایی که زمانی کشور ما بود،
04:14
Our once country,
81
242593
1151
04:15
all north and south and east and west,
82
243768
2230
شمال و جنوب و شرق و غربش،
آن قدر ناآرام شد که حتی (رود) نیل
هم نتوانست ما را در کنار هم نگاه دارد،
هم نتوانست ما را در کنار هم نگاه دارد،
04:18
so restless the Nile couldn't
hold us together,
hold us together,
83
246022
2918
04:20
and you ask me to summarize.
84
248964
1859
و شما از من می‌خواهید
که حرفم را خلاصه کنم؟
که حرفم را خلاصه کنم؟
طوری در مورد اعداد صحبت می‌کنند
که انگار دیگر این اتفاق‌ها نمی‌افتد
که انگار دیگر این اتفاق‌ها نمی‌افتد
04:23
They talk about the numbers
as if this isn't still happening,
as if this isn't still happening,
85
251354
3035
04:26
as if 500,000 didn't just die in Syria,
86
254413
3217
انگار ۵۰۰ هزار نفر در سوریه کشته نشده‌اند،
04:29
as if 3,000 aren't still making
their final stand
their final stand
87
257654
2894
انگار ۳ هزار نفر در حال مقاومت نهایی
04:32
at the bottom of the Mediterranean,
88
260572
3164
در جنوب مدیترانه نیستند،
04:35
as if there aren't entire volumes
full of fact sheets about our genocides,
full of fact sheets about our genocides,
89
263760
4739
انگار کتاب‌هایی پر از حقایق
در مورد نسل‌کشی‌های ما نوشته نشده‌اند،
در مورد نسل‌کشی‌های ما نوشته نشده‌اند،
04:40
and now they want me to write one.
90
268523
1854
و اکنون از من می‌خواهند یک حقیقت بنویسم.
04:43
Fact:
91
271254
1163
حقیقت:
04:45
we never talked over breakfast,
92
273883
2262
ما هرگز در زمان صبحانه، صحبت نکردیم
04:48
because the warplanes
would swallow our voices.
would swallow our voices.
93
276169
2715
چون جنگنده‌ها صدای ما را می‌بلعیدند.
04:50
Fact:
94
278908
1578
حقیقت:
04:52
my grandfather didn't want to leave home,
95
280510
2464
پدربزرگم نمی‌خواست خانه را ترک کند،
04:54
so he died in a war zone.
96
282998
2029
پس در یک منطقه جنگی مُرد.
04:57
Fact:
97
285647
1340
حقیقت:
04:59
a burning bush without God is just a fire.
98
287011
3075
یک شاخه در حال سوختن
بدون خدا تنها یک آتش است.
بدون خدا تنها یک آتش است.
05:02
I measure the distance between what I know
99
290652
2186
من فاصله بین چیزی که می‌دانم
05:04
and what is safe to say on a microphone.
100
292862
2250
و چیزی که گفتنش پشت میکروفن
امن است را می‌سنجم.
امن است را می‌سنجم.
05:07
Do I talk about sorrow? Displacement?
101
295136
2894
من در مورد اندوه صحبت می‌کنم؟
در مورد آوارگی؟
در مورد آوارگی؟
05:10
Do I mention the violence,
102
298054
1393
آیا به خشونت اشاره می‌کنم؟
این که هیچ وقت به سادگی چیزی
که در تلویزیون می‌بینید نیست؟
که در تلویزیون می‌بینید نیست؟
05:11
how it's never as simple
as what you see on TV,
as what you see on TV,
103
299471
2680
05:14
how there are weeks' worth of fear
before the camera is on?
before the camera is on?
104
302175
3818
این که قبل از روشن شدن دوربین،
هفته‌ها ترس وجود دارد؟
هفته‌ها ترس وجود دارد؟
05:19
Do I tell her about our bodies,
105
307654
2620
آیا به او درباره بدن‌هایمان می‌گویم؟
که ۶۰ درصد آن‌ها را آب تشکیل می‌دهد؟
05:22
how they are 60 percent water,
106
310298
1451
05:23
but we still burn like driftwood,
107
311773
1917
ولی همچنان مثل یک تکه چوب می‌سوزیم
05:25
making fuel of our sacrifice?
108
313714
1882
و با قربانی شدن به هیزم تبدیل می‌شویم؟
05:27
Do I tell her the men died first,
mothers forced to watch the slaughter?
mothers forced to watch the slaughter?
109
315620
4108
در مورد مردانی می‌گویم که زودتر مُردند؟
مادرانی که مجبور به تماشای کشتار بودند؟
مادرانی که مجبور به تماشای کشتار بودند؟
که آن‌ها به دنبال فرزندانمان آمدند،
05:31
That they came for our children,
110
319752
1602
05:33
scattering them across the continent
until our homes sank?
until our homes sank?
111
321378
3154
آن‌ها را سرتاسر قاره پراکنده کردند
تا زمانی که خانه‌هایمان نابود شدند؟
تا زمانی که خانه‌هایمان نابود شدند؟
05:36
That even castles sink
at the bite of the bomb?
at the bite of the bomb?
112
324556
3129
که حتی کاخ‌ها با یک بمب ویران می‌شوند؟
05:41
Do I talk about the elderly,
113
329773
1867
آیا در مورد سالمندانمان می‌گویم؟
05:43
our heroes,
114
331664
1635
قهرمان‌هایمان،
که برای دویدن خیلی ضعیف بودند،
و ارزش تیر خوردن هم نداشتند،
و ارزش تیر خوردن هم نداشتند،
05:45
too weak to run, too expensive to shoot,
115
333323
2611
05:47
how they would march them,
116
335958
1383
این که چگونه آن‌ها را پشت سر هم
05:49
hands raised, rifles at their backs,
117
337365
2247
با دست‌ها بالای سر، تفنگ‌هایشان بر پشتشان
05:51
into the fire?
118
339636
1156
به آتش می‌انداختند؟
05:52
How their walking sticks
kept the flames alive?
kept the flames alive?
119
340816
2270
این که چگونه عصاهایشان،
آتش را زنده نگه می‌داشت؟
آتش را زنده نگه می‌داشت؟
05:55
It feels too harsh for a bundle of wires
and an audience to swallow.
and an audience to swallow.
120
343110
5184
درکش برای یک مشت سیم
و یک شنونده خیلی سخت است.
و یک شنونده خیلی سخت است.
06:00
Too relentless,
121
348318
1436
خیلی بی‌رحمانه است،
06:01
like the valley that filled
with the putrid smoke of our deaths.
with the putrid smoke of our deaths.
122
349778
3859
مثل دره‌ای که از دود بلندشده
از کشته‌هایمان پر شده است.
از کشته‌هایمان پر شده است.
06:05
Is it better in verse?
123
353661
1833
آیا گفتن آن با شعر بهتر است؟
06:08
Can a stanza become a burial shroud?
124
356114
2701
آیا یک بیت شعر می‌تواند
به یک کفن تبدیل شود؟
به یک کفن تبدیل شود؟
اگر ملایم‌تر بگویم،
کمتر آزاردهنده خواهد بود؟
کمتر آزاردهنده خواهد بود؟
06:10
Will it sting less if I say it softly?
125
358839
1831
06:12
If you don't see me cry,
will you listen better?
will you listen better?
126
360694
2303
اگر گریه کردن من را نبینید،
بهتر گوش می‌کنید؟
بهتر گوش می‌کنید؟
06:15
Will the pain leave
when the microphone does?
when the microphone does?
127
363021
2116
اگر میکروفن را خاموش کنیم،
درد از بین می‌رود؟
درد از بین می‌رود؟
06:17
Why does every word feel
as if I'm saying my last?
as if I'm saying my last?
128
365161
3194
چرا هر کلمه مثل آخرین حرف من است؟
06:22
Thirty seconds for the sound bite,
129
370256
2167
سی ثانیه قطعه صوتی،
06:24
and now three minutes for the poem.
130
372447
2100
و حالا سه دقیقه برای شعر.
06:27
My tongue goes dry the same way we died,
131
375320
4064
زبانم خشک می‌شود، همانگونه که مُردیم،
06:31
becoming ash, having never been coal.
132
379408
3192
خاکستر شدیم، با این که
هیچ‌وقت زغال نبودیم.
هیچ‌وقت زغال نبودیم.
06:36
I feel my left leg go numb,
133
384311
2286
حس می‌کنم پای چپم بی‌حس شده،
06:38
and I realize that I locked my knees,
134
386621
2857
و متوجه می‌شوم زانوهایم قفل شده‌اند،
06:41
bracing for impact.
135
389502
1588
و آماده ضربه می‌شوند.
06:43
I never wear shoes I can't run in.
136
391737
3024
من هیچ‌وقت کفش‌هایی را نمی‌پوشم
که نتوانم با آن‌ها بدوم.
که نتوانم با آن‌ها بدوم.
06:48
Thank you.
137
396330
1157
سپاسگزارم.
06:49
(Applause)
138
397988
6094
(صدای تشویق)
06:56
So, I wanted to leave on a positive note,
139
404847
4237
می‌خواهم با یک یادداشت مثبت خداحافظی کنم،
07:01
because that's the paradox
that this life has been:
that this life has been:
140
409108
3476
چرا که این دوگانگی زندگی بوده است:
07:04
in the places where I learned
to cry the most,
to cry the most,
141
412608
3000
هر وقت گریه کردن را یاد گرفتم،
07:07
I also learned how to smile after.
142
415632
3316
آموخته‌ام که چگونه پس از آن لبخند بزنم.
07:11
So, here goes.
143
419615
2507
پس شروع می‌کنم.
07:16
"You Have a Big Imagination
144
424837
2854
«شما رویای بزرگی دارید
07:20
or
145
428325
1277
یا
07:21
400,000 Ways to Cry."
146
429626
3636
۴۰۰ هزار روش برای گریه کردن.»
07:26
For [Zainab].
147
434434
1151
برای زینب.
07:28
I am a sad girl,
148
436784
1508
من یک دختر غمگین هستم،
07:31
but my face makes other plans,
149
439325
2685
اما چهره‌ام برنامه‌های دیگری دارد،
07:34
focusing energy on this smile,
so as not to waste it on pain.
so as not to waste it on pain.
150
442034
4822
تمرکز انرژی بر لبخند زدن،
و هدر ندادن آن بر روی درد.
و هدر ندادن آن بر روی درد.
07:38
The first thing they took was my sleep,
151
446880
2523
نخستین چیزی که از من گرفتند، خواب بود،
07:41
eyes heavy but wide open,
152
449427
2318
پلک‌های سنگین اما چشم‌های باز،
07:43
thinking maybe I missed something,
153
451769
2024
در این فکر که شاید چیزی را جا انداخته‌ام،
07:45
maybe the cavalry is still coming.
154
453817
2174
شاید سواره نظام هنوز در حال آمدن است.
07:48
They didn't come,
155
456015
1245
آن‌ها نیامدند،
07:49
so I bought bigger pillows.
156
457284
1812
پس من بالش‌های بزرگ‌تری خریدم.
07:51
(Laughter)
157
459120
1303
(صدای خنده)
07:53
My grandmother could cure anything
158
461508
3704
مادربزرگم می‌توانست هر دردی را درمان کند
07:57
by talking the life out of it.
159
465236
2587
با صحبت کردن از زندگی.
07:59
And she said that I could make
a thief in a silo laugh
a thief in a silo laugh
160
467847
3265
و او گفت که من می‌توانم یک دزد
را در یک انبار بخندانم
را در یک انبار بخندانم
08:03
in the middle of our raging war.
161
471136
2080
در میان این جنگ خشونت‌آمیز.
08:05
War makes a broken marriage bed
out of sorrow.
out of sorrow.
162
473240
4422
جنگ از غم و اندوه، یک تختخواب
ازدواج شکسته می‌سازد.
ازدواج شکسته می‌سازد.
08:10
You want nothing more than to disappear,
163
478198
2181
فقط می‌خواهی ناپدید شوی،
08:12
but your heart can't salvage
enough remnants to leave.
enough remnants to leave.
164
480403
3733
اما قلبت نمی‌تواند تکه‌های کافی
برای ترک کردن پیدا کند.
برای ترک کردن پیدا کند.
08:16
But joy --
165
484848
1344
اما شادی --
08:18
joy is the armor we carried across
the borders of our broken homeland.
the borders of our broken homeland.
166
486216
4327
شادی، سپر ما در زمان طی کردن
مرز‌های میهن از بین رفته‌مان است.
مرز‌های میهن از بین رفته‌مان است.
08:24
A hasty mix of stories and faces
167
492687
3552
ترکیبی شتابزده از داستان‌ها و چهره‌ها
08:28
that lasts long after the flavor is gone.
168
496263
2824
که پس از نابودی عطر و طعم،
زمان زیادی باقی می‌ماند.
زمان زیادی باقی می‌ماند.
08:32
A muscle memory that overcomes
even the most bitter of times,
even the most bitter of times,
169
500018
3910
حافظه‌ای که حتی بر سخت‌ترین
لحظات هم غلبه می‌کند،
لحظات هم غلبه می‌کند،
08:35
my memory is spotted with
days of laughing until I cried,
days of laughing until I cried,
170
503952
4549
حافظه من با روز‌های
خندیدن تا به گریه رسیدن
خندیدن تا به گریه رسیدن
08:40
or crying until I laughed.
171
508525
1635
یا گریه کردن تا به خنده رسیدن
رنگ‌آمیزی شده.
رنگ‌آمیزی شده.
08:42
Laughter and tears are both
involuntary human reactions,
involuntary human reactions,
172
510184
3969
خنده و اشک، هر دو واکنش‌های
غیرارادی انسان هستند،
غیرارادی انسان هستند،
08:46
testaments to our capacity for expression.
173
514177
3173
نمایانگر ظرفیت ما برای ابراز احساسات.
08:49
So allow me to express
174
517374
1833
پس به من اجازه می‌دهند که نشان دهم
08:51
that if I make you laugh,
175
519231
1690
اگر شما را می‌خندانم،
08:52
it's usually on purpose.
176
520945
2079
این معمولاً عامدانه است.
08:55
And if I make you cry,
177
523048
1727
و اگر شما را می‌گریانم،
08:56
I'll still think you are beautiful.
178
524799
1979
همچنان به نظرم زیبا هستید.
08:59
This is for my cousin Zainab,
179
527267
2695
این برای دختر عمویم زینب است،
09:02
bedridden on a random afternoon.
180
530696
3014
که در یک بعد از ظهر بستری است.
09:06
I hadn't seen her since the last time
we were in Sudan together,
we were in Sudan together,
181
534131
4026
او را از آخرین باری که
در سودان با هم بودیم، ندیده بودم،
در سودان با هم بودیم، ندیده بودم،
09:10
and there I was at her hospital bedside
182
538181
3954
و در کنار تخت او در بیمارستان بودم
09:14
in a 400-year-old building in France.
183
542159
3358
در یک ساختمان ۴۰۰ ساله در فرانسه.
09:19
Zainab wanted to hear poems.
184
547047
2245
زینب می‌خواست شعر بشنود.
09:22
Suddenly, English, Arabic
and French were not enough.
and French were not enough.
185
550179
4050
ناگهان انگلیسی، عربی
و فرانسوی کافی نبودند.
و فرانسوی کافی نبودند.
09:26
Every word I knew became empty noise,
186
554253
3387
هر کلمه‌ای که می‌شناختم،
به صدا‌های تهی تبدیل شدند،
به صدا‌های تهی تبدیل شدند،
09:29
and Zainab said, "Well, get on with it."
187
557664
2274
و زینب گفت، «خب، شروع کن.»
09:31
(Laughter)
188
559962
1077
(صدای خنده)
09:33
And I read her everything that I could,
189
561063
3162
و من هر چیزی که می‌توانستم برای او خواندم،
09:36
and we laughed,
190
564249
1336
و ما خندیدیم،
09:37
and we loved it,
191
565609
1156
و ما عاشق آن بودیم،
09:38
and it was the most important stage
that I've ever stood on,
that I've ever stood on,
192
566789
3975
و آن، مهم‌ترین صحنه‌ای بود
که بر روی آن ایستادم،
که بر روی آن ایستادم،
09:42
surrounded by family,
193
570788
1811
خانواده‌ام در اطرافم بودند،
09:44
by remnants of a people who were given
as a dowry to a relentless war
as a dowry to a relentless war
194
572623
4776
با اندک افرادی که از یک
جنگ بی‌رحمانه باقی مانده بودند.
جنگ بی‌رحمانه باقی مانده بودند.
09:49
but still managed
to make pearls of this life;
to make pearls of this life;
195
577423
3456
ولی ما توانستیم مرواریدهایی
از این زندگی بسازیم؛
از این زندگی بسازیم؛
09:52
by the ones who taught me
to not only laugh,
to not only laugh,
196
580903
3716
با افرادی که نه تنها
خندیدن را به من آموختند،
خندیدن را به من آموختند،
09:56
but to live in the face of death;
197
584643
2870
بلکه زندگی کردن در مقابل
مرگ را به من یاد دادند.
مرگ را به من یاد دادند.
09:59
who placed their hands across the sky,
198
587537
2406
کسانی که دست‌هایشان را
به سمت آسمان گرفتند،
به سمت آسمان گرفتند،
10:01
measuring the distance to the sun
and saying, "Smile;
and saying, "Smile;
199
589967
3367
فاصله تا خورشید را
اندازه گرفتند و گفتند، «بخند،
اندازه گرفتند و گفتند، «بخند،
10:05
I'm gonna meet you there."
200
593358
1655
من قرار است تو را آنجا ببینم.»
10:07
And for Zainab --
201
595798
1580
و برای زینب --
10:10
Zainab, who taught me love
in a place like France,
in a place like France,
202
598122
3571
زینبی که به من عشق را
در جایی مثل فرانسه آموخت،
در جایی مثل فرانسه آموخت،
10:14
Zainab, who wanted to he.ar
poems on her deathbed --
poems on her deathbed --
203
602424
4565
زینبی که می‌خواست شعرهایی را
در بستر مرگش بشنود --
در بستر مرگش بشنود --
10:20
Dilated fibromyalgia.
204
608471
2423
فیبرومیالژی . [نام بیماری]
10:23
Her heart muscles expanded
205
611783
2233
عضلات قلبش منبسط شدند
10:26
until they couldn't function.
206
614938
1601
تا زمانی که از کار باز ایستادند.
10:29
And she held me,
and she made me feel like gold.
and she made me feel like gold.
207
617190
3873
و او دستم را گرفت و باعث شد
حس کنم ارزشمند هستم.
حس کنم ارزشمند هستم.
10:33
And I said, "Zainab,
208
621087
1545
و من گفتم، «زینب،
10:35
isn't it strange that your only problem
209
623481
3520
عجیب نیست که تنها مشکل تو
10:39
is that your heart was too big?"
210
627025
2884
این است که قلبت زیادی بزرگ بود؟»
10:44
Thank you.
211
632420
1199
سپاسگزارم.
10:45
(Applause)
212
633643
4785
(صدای تشویق)
ABOUT THE SPEAKER
Emtithal Mahmoud - PoetEmtithal "Emi" Mahmoud dedicates her time to spreading understanding through poetry and advocacy, particularly for the cause of refugees and disadvantaged communities the world over.
Why you should listen
Emtithal "Emi" Mahmoud is the reigning 2015 Individual World Poetry Slam Champion and 2016 Woman of the World Co-champion. One of BBC's 100 Most Inspirational Women of 2015, Mahmoud studied anthropology and molecular, cellular amd developmental biology at Yale University and is a Darfur native from the heart of Philadelphia.
A UNHCR High Profile Supporter, a Yale Global Health Fellow and Leonore Annenberg Scholar, Mahmoud dedicates her time to spreading understanding through poetry and advocacy, particularly for the cause of refugees and disadvantaged communities the world over. A closing speaker for Yale University's 2016 graduation ceremony, Mahmoud has part-taken in multiple White House round-table discussions, including a session with President Obama and has presented at multiple United Nations events, opening and closing for the Secretary General. In December 2016, she spoke at the Laureates and Leaders Summit in New Delhi and launched the 100 Million for 100 Million child advocacy campaign alongside the Dalai Lama, Indian President Pranab Mukherjee, Kailash Satyarthi and 14 other Nobel laureates and Leaders. A member of the Philanthropy Age "How to Do Good" speaking tour and a Hedgebrook writing fellow, Mahmoud has entered profound spaces across countless audiences -- spanning four continents in person and the entire international community digitally.
Emtithal Mahmoud | Speaker | TED.com