ABOUT THE SPEAKER
Emily Esfahani Smith - Journalist, author
In her book "The Power of Meaning," Emily Esfahani Smith rounds up the latest research -- and the stories of fascinating people she interviewed -- to argue that the search for meaning is far more fulfilling than the pursuit of personal happiness.

Why you should listen

Emily Esfahani Smith is the author of The Power of Meaning: Finding Fulfillment in a World Obsessed With Happiness. In her book and TED Talk, she argues that we're chasing the wrong goal -- a life of meaning, not happiness, should be our aim.

Our culture is obsessed with happiness. Even though we devote vast amounts of time and resources trying to be happier, many of us feel aimless and alienated nonetheless. With depression and loneliness trending upward for decades and the suicide rate rising around the world -- recently reaching a 30-year high in the United States -- it's clear that something is wrong. In recent years, social scientists have been trying to understand what exactly the problem is. What they've found is striking. What predicts the rising tide of despair sweeping across society is not a lack of happiness. It's a lack of something else -- a lack of having meaning in life. In fact, chasing and valuing happiness, the way our culture encourages us to do, can actually make people unhappy.

This set Smith on a journey to understand what constitutes a meaningful life. After extensive research and reporting, she came to see that there are four pillars of a meaningful life -- and she lays them out in her TED Talk. Ultimately, she discovered that the search for meaning is far more fulfilling than the pursuit of personal happiness -- and we all have the power to build more meaning in our lives.

Smith's articles and essays have appeared in the Wall Street Journal, New York Times, and The Atlantic. The former managing editor of The New Criterion, Smith is also an editor at the Stanford University's Hoover Institution, where she advises the Ben Franklin Circles project, a collaboration with the 92nd Street Y and Citizen University to build meaning in local communities.  

More profile about the speaker
Emily Esfahani Smith | Speaker | TED.com
TED2017

Emily Esfahani Smith: There's more to life than being happy

امیلی اصفهانی اسمیت: زندگی چیزی بیش از خوشبخت بودن است

Filmed:
8,815,535 views

فرهنگ ما نگاهی وسواس‌گونه به خوشبختی دارد، ولی اگر مسیر رضایت‌بخش‌تری وجود داشته باشد چه؟ امیلی اصفهانی اسمیت نویسنده می‌گوید خوشبختی می‌آید و می‌رود، ولی داشتن معنا در زندگی -- خدمت به چیزی فراتر از خود و پرورش بهترین در درون خود -- به شما چیزی برای محکم نگه داشتن برای خودتان می‌دهد. با پیشنهادهای اسمیت برای چهار ستون یک زندگی معنادار در مورد تفاوت خوشبخت بودن و داشتن معنا در زندگی بیشتر بیاموزید.
- Journalist, author
In her book "The Power of Meaning," Emily Esfahani Smith rounds up the latest research -- and the stories of fascinating people she interviewed -- to argue that the search for meaning is far more fulfilling than the pursuit of personal happiness. Full bio

Double-click the English transcript below to play the video.

00:12
I used to think
0
904
1279
قبلاً اینطور فکر می‌کردم
00:14
the wholeکل purposeهدف of life
was pursuingپیگیری happinessشادی.
1
2207
3734
که تمام هدف از زندگی
پیدا کردن خوشبختیه.
00:18
Everyoneهر کس said the pathمسیر
to happinessشادی was successموفقیت,
2
6680
3384
همه می‌گفتن موفقیت،
راه رسیدن به خوشبختیه.
00:22
so I searchedجستجو کرد for that idealایده آل jobکار,
3
10088
2498
بنابراین من رفتم به دنبال کار ایده‌آل،
00:24
that perfectکامل boyfriendدوست پسر,
that beautifulخوشگل apartmentاپارتمان.
4
12610
3031
دوست‌پسر ایده‌آل،
آپارتمان زیبا.
00:28
But insteadبجای of ever feelingاحساس fulfilledبرآورده شد,
5
16998
2998
ولی به جای اینکه احساس رضایت کنم،
00:32
I feltنمد anxiousمشتاق and adriftمرده.
6
20020
2604
مضطرب و سرگردان بودم.
00:35
And I wasn'tنبود aloneتنها; my friendsدوستان --
they struggledتلاش with this, too.
7
23195
4009
و فقط من نبودم که این حس رو داشتم؛
دوستانم هم همین درگیری رو داشتن.
00:40
Eventuallyدر نهایت, I decidedقرار بر این شد to go
to graduateفارغ التحصیل schoolمدرسه for positiveمثبت psychologyروانشناسی
8
28720
4269
در نهایت، تصمیم گرفتم برم دانشگاه
و روانشناسی مثبت‌گرا بخونم
00:45
to learnیاد گرفتن what trulyبراستی makesباعث می شود people happyخوشحال.
9
33013
3220
تا بفهمم چه چیزی واقعاً باعث
خوشحالی آدم‌ها می‌شه.
00:48
But what I discoveredکشف شده there
changedتغییر کرد my life.
10
36971
2656
ولی‌ اون‌چه اون‌جا فهمیدم
زندگی‌م رو عوض کرد.
00:52
The dataداده ها showedنشان داد that chasingتعقیب happinessشادی
can make people unhappyناراضی.
11
40452
4610
آمار و اطلاعات نشون می‌داد به دنبال
خوشبختی بودن می‌تونه آدم‌ها رو بدبخت کنه.
00:57
And what really struckرخ داد me was this:
12
45967
2257
و اونچه واقعاً من رو
تحت تاثیرقرار داد این بود:
01:01
the suicideخودکشی کردن rateنرخ has been risingرو به افزایش
around the worldجهان,
13
49058
2787
آمار خودکشی در سراسر جهان بالا رفته،
01:03
and it recentlyبه تازگی reachedرسیده است
a 30-yearساله highبالا in Americaآمریکا.
14
51869
3091
و اخیراً در آمریکا به بالاترین میزان
در سی سال اخیر رسیده بود.
01:07
Even thoughگرچه life is gettingگرفتن
objectivelyعینی better
15
55753
2763
علیرغم اینکه زندگی‌‌ها
انصافاٌ در حال بهبوده
01:10
by nearlyتقریبا everyهرکدام conceivableقابل تصور است standardاستاندارد,
16
58540
2690
تقریباً با هر استاندارد قابل تصوری
که در نظر بگیریم
01:13
more people feel hopelessنومید,
17
61254
2199
افراد بیشتری احساس ناامیدی،
01:15
depressedافسرده and aloneتنها.
18
63477
2125
افسردگی و تنهایی می‌کنن.
01:18
There's an emptinessخالی
gnawingگنویج away at people,
19
66214
2813
یک جور خلاء داره آدم‌ها
رو عذاب می‌ده،
01:21
and you don't have to be
clinicallyبالینی depressedافسرده to feel it.
20
69051
3270
و حتما لازم نیست از نظر پزشکی
افسرده باشین تا احساسش کنین.
01:24
Soonerزودتر or laterبعد, I think we all wonderتعجب:
21
72345
2900
فکر می‌کنم همه‌ی ما دیر یا زود
از خودمون می‌پرسیم:
01:27
Is this all there is?
22
75784
2232
همه‌ش همینه؟
01:31
And accordingبا توجه to the researchپژوهش,
what predictsپیش بینی می کند this despairناامیدی
23
79167
3206
و براساس این پژوهش،
آنچه این ناامیدی رو پیش‌بینی می‌کنه
01:34
is not a lackعدم of happinessشادی.
24
82397
1827
فقدان خوشبختی نیست.
01:36
It's a lackعدم of something elseچیز دیگری,
25
84248
1842
فقدان یک چیز دیگه‌ست،
01:38
a lackعدم of havingداشتن meaningبه معنی in life.
26
86817
2938
فقدان داشتن معنا در زندگی.
01:42
But that raisedبالا بردن some questionsسوالات for me.
27
90962
2393
اما این موضوع برای من سوال‌ برانگیز شد.
01:45
Is there more to life than beingبودن happyخوشحال?
28
93855
2599
آیا در زندگی چیزی بالاتر
از خوشبختی هم هست؟
01:49
And what's the differenceتفاوت
betweenبین beingبودن happyخوشحال
29
97216
2423
و تفاوت میان خوشبخت بودن
01:51
and havingداشتن meaningبه معنی in life?
30
99663
1891
و داشتن معنا در زندگی چیه؟
01:54
Manyبسیاری psychologistsروانشناسان defineتعريف كردن happinessشادی
as a stateحالت of comfortراحتی and easeسهولت,
31
102879
4600
روان‌شناسان زیادی خوشبختی رو
وضعیتی از آسایش و راحتی تعریف می‌کنن،
01:59
feelingاحساس good in the momentلحظه.
32
107503
1889
اینکه در لحظه احساس خوبی داشته باشی.
02:02
Meaningمعنای, thoughگرچه, is deeperعمیق تر.
33
110098
1658
معنا، ولی مفهوم عمیق‌تریه.
02:04
The renownedمشهور است psychologistروانشناس
Martinمارتین Seligmanسلیگمن saysمی گوید
34
112278
2564
روان‌شناس مشهور مارتین سلیگمن می‌گه
02:06
meaningبه معنی comesمی آید from belongingمتعلق به to
and servingخدمت something beyondفراتر yourselfخودت
35
114866
4647
معنا از تعلق داشتن و در خدمت چیزی
فراتر از خود بودن میاد
02:11
and from developingدر حال توسعه the bestبهترین withinدر داخل you.
36
119537
2683
و از پرورش بهترینی که در درون شماست.
02:15
Our cultureفرهنگ is obsessedغرق with happinessشادی,
37
123617
2595
فرهنگ ما نگاهی وسواس‌گونه به خوشبختی داره،
02:18
but I cameآمد to see that seekingبه دنبال meaningبه معنی
is the more fulfillingانجام pathمسیر.
38
126236
4107
ولی من متوجه شدم که به دنبال معنا بودن
مسیر رضایت‌بخش‌تری هست.
02:22
And the studiesمطالعات showنشان بده that people
who have meaningبه معنی in life,
39
130367
2929
و تحقیقات نشون می‌دن
افرادی که در زندگی معنا دارن،
02:25
they're more resilientارتجاعی,
40
133320
1410
آدم‌های مقاوم‌تری هستن،
02:26
they do better in schoolمدرسه and at work,
41
134754
2557
در مدرسه و محیط کار موفق‌ترن،
02:29
and they even liveزنده longerطولانی تر.
42
137335
1607
و حتی عمرهای طولانی‌تری دارن.
02:31
So this all madeساخته شده me wonderتعجب:
43
139985
2021
پس همه‌ی این‌ها من رو به فکر فرو برد:
02:34
How can we eachهر یک liveزنده more meaningfullyبه طور معناداری?
44
142030
2474
هرکدوم از ما چطور می‌تونیم
معنادارتر زندگی کنیم؟
02:37
To find out, I spentصرف شده fiveپنج yearsسالها
interviewingمصاحبه hundredsصدها of people
45
145980
3678
برای کشف این موضوع، پنج سال وقت گذاشتم
و با صدها نفر مصاحبه کردم
02:41
and readingخواندن throughاز طریق thousandsهزاران نفر
of pagesصفحات of psychologyروانشناسی,
46
149682
2901
و هزاران صفحه مباحث روانشناسی،
عصب‌شناسی و فلسفه رو مطالعه کردم.
02:44
neuroscienceعلوم اعصاب and philosophyفلسفه.
47
152607
2101
با جمع‌بندی تمام این‌ها فهمیدم،
02:47
Bringingبه ارمغان آوردن it all togetherبا یکدیگر,
48
155366
1789
چیزهایی وجود دارن که من اسم‌شون رو
گذاشتم چهار ستون یک زندگی معنادار.
02:49
I foundپیدا شد that there are what I call
fourچهار pillarsستون ها of a meaningfulمعنی دار life.
49
157179
5341
02:54
And we can eachهر یک createايجاد كردن livesزندگی می کند of meaningبه معنی
50
162544
2434
و هر کدوممون می‌تونیم با ساختن
چند تا یا همه‌ی این ستون‌ها
02:57
by buildingساختمان some or all
of these pillarsستون ها in our livesزندگی می کند.
51
165002
3349
در زندگی‌هامون،
زندگی‌هایی از معنا خلق کنیم.
03:01
The first pillarستون is belongingمتعلق به.
52
169428
2188
اولین ستون تعلق داشتنه.
03:04
Belongingمتعلق به comesمی آید
from beingبودن in relationshipsروابط
53
172378
2307
تعلق داشتن از بودن در روابط میاد
03:06
where you're valuedارزش
for who you are intrinsicallyذاتا
54
174709
2705
جاییکه به درونیات شما ارزش داده بشه
03:09
and where you valueارزش othersدیگران as well.
55
177438
2113
و شما هم برای دیگران
ارزش قائل می‌شین.
03:12
But some groupsگروه ها and relationshipsروابط
deliverارائه a cheapارزان formفرم of belongingمتعلق به;
56
180218
4690
ولی بعضی گروه‌ها و روابط نوع سخیفی
از تعلق رو به نمایش می‌گذارن؛
03:16
you're valuedارزش for what you believe,
57
184932
1893
شما بر اساس اعتقادات‌تون ارزش‌گذاری می‌شین
03:18
for who you hateنفرت,
58
186849
1246
بر اساس اینکه از چه کسی متتفرین،
03:20
not for who you are.
59
188119
1545
نه برای اون‌چه خودتون هستین.
03:22
Trueدرست است belongingمتعلق به springsفنر from love.
60
190420
2783
تعلق واقعی از عشق سرچشمه می‌گیره.
03:25
It livesزندگی می کند in momentsلحظات amongدر میان individualsاشخاص حقیقی,
61
193227
2985
در لحظه‌های بین افراد زنده‌ست،
03:28
and it's a choiceانتخابی -- you can chooseانتخاب کنید
to cultivateکشت کن belongingمتعلق به with othersدیگران.
62
196236
3845
و یک انتخابه -- شما می‌تونین
انتخاب کنین تعلق‌ به دیگران رو گسترش بدین.
03:32
Here'sاینجاست an exampleمثال.
63
200661
1607
یک مثال‌ش اینه.
03:34
Eachهر یک morningصبح, my friendدوست Jonathanجاناتان
buysخرید می کند a newspaperروزنامه
64
202292
3555
هر روز صبح، دوست من جاناتان
یک روزنامه می‌خره
03:37
from the sameیکسان streetخیابان vendorفروشنده in Newجدید Yorkیورک.
65
205871
2218
از یک فروشنده‌ی خیابونی واحد در نیویورک.
03:40
They don't just conductهدایت
a transactionمعامله, thoughگرچه.
66
208502
2280
ولی اون‌ها فقط یه داد و ستد
مالی ساده ندارن.
03:42
They take a momentلحظه to slowآرام down, talk,
67
210806
2683
اون‌ها مکث می‌کنن،
با هم حرف می‌زنن،
03:45
and treatدرمان شود eachهر یک other like humansانسان.
68
213513
1906
و با همدیگه مثل انسان رفتار می‌کنن.
03:48
But one time, Jonathanجاناتان
didn't have the right changeتغییر دادن,
69
216038
3394
ولی یک بار، جاناتان
پول خرد به اندازه‌ی کافی همراه‌ش نبود
03:51
and the vendorفروشنده said,
70
219456
1220
و فروشنده گفت،
03:52
"Don't worryنگرانی about it."
71
220700
1520
"مهم نیست."
03:54
But Jonathanجاناتان insistedاصرار on payingپرداخت,
72
222244
2487
ولی جاناتان اصرار کرد که پرداخت کنه،
03:56
so he wentرفتی to the storeفروشگاه
and boughtخریداری شد something he didn't need
73
224755
3012
پس رفت به مغازه و یه چیزی
که لازم نداشت رو خرید
03:59
to make changeتغییر دادن.
74
227791
1461
برای اینکه پول خرد بگیره.
04:01
But when he gaveداد the moneyپول to the vendorفروشنده,
75
229992
2623
ولی وقتی پول رو به فروشنده داد
04:04
the vendorفروشنده drewکشید back.
76
232639
1522
فروشنده عقب کشید.
04:06
He was hurtصدمه.
77
234820
1278
بهش برخورده بود.
او خواسته بود یه کار محبت‌آمیز انجام بده
04:08
He was tryingتلاش کن to do something kindنوع,
78
236715
1849
04:10
but Jonathanجاناتان had rejectedرد شد him.
79
238588
2247
ولی جاناتان دست رد به سینه‌ش زده بود.
04:14
I think we all rejectرد کنید people in smallکوچک waysراه ها
like this withoutبدون realizingتحقق it.
80
242113
4151
فکر می‌کنم همه‌ی ما به طرق کم‌اهمیت
و بدون اینکه بفهمیم آدم‌ها رو رد می‌کنیم.
04:18
I do.
81
246288
1198
من اینکارو می‌کنم.
04:19
I'll walkراه رفتن by someoneکسی I know
and barelyبه سختی acknowledgeاذعان them.
82
247510
3063
از کنار کسی که می‌شناسم رد می‌شم
و به روی خودم نمیارم.
04:22
I'll checkبررسی my phoneتلفن
when someone'sکسی هست talkingصحبت کردن to me.
83
250597
2647
وقتی یکی داره باهام حرف می‌زنه
موبایلم رو چک می‌کنم.
04:25
These actsعمل می کند devalueکاهش ارزش othersدیگران.
84
253678
1929
این کارها دیگران رو بی‌ارزش می‌کنه.
04:27
They make them feel
invisibleنامرئی and unworthyنالایق.
85
255631
2753
به اون‌ها احساس نامرئی بودن
و بی‌ارزش بودن می‌ده.
04:31
But when you leadسرب with love,
you createايجاد كردن a bondرابطه
86
259130
2752
ولی وقتی با عشق جلو برین،
یک صمیمیتی ایجاد می‌کنین
04:33
that liftsآسانسور eachهر یک of you up.
87
261906
1672
که حال هرکدوم‌تون رو خوب می‌کنه.
04:37
For manyبسیاری people, belongingمتعلق به
is the mostاکثر essentialضروری است sourceمنبع of meaningبه معنی,
88
265030
3628
برای خیلی از افراد، تعلق
اساسی‌ترین منبع معناست
04:40
those bondsاوراق قرضه to familyخانواده and friendsدوستان.
89
268682
1998
اون وابستگی به خانواده و دوستان.
04:43
For othersدیگران, the keyکلیدی to meaningبه معنی
is the secondدومین pillarستون: purposeهدف.
90
271176
4005
برای دیگران، کلید معنا
دومین ستونه: هدف.
04:47
Now, findingیافته your purposeهدف
is not the sameیکسان thing
91
275844
2915
حالا، پیدا کردن هدف‌تون
مثل پیدا کردن شغلی
04:50
as findingیافته that jobکار that makesباعث می شود you happyخوشحال.
92
278783
2248
که خوشحال‌تون کنه نیست.
04:53
Purposeهدف is lessکمتر about what you want
than about what you give.
93
281520
3459
هدف بیشتر مربوط به اون چیزیه که می‌دین
تا اون چیزی که می‌خواین.
04:57
A hospitalبیمارستان custodianنگهبان told me
her purposeهدف is healingشفا دادن sickبیمار people.
94
285003
4488
یک سرایدار بیمارستان به من گفت
هدف‌ش شفا دادن بیمارانه.
05:01
Manyبسیاری parentsپدر و مادر tell me,
95
289515
1711
خیلی از والدین به من می‌گن،
05:03
"My purposeهدف is raisingبالا بردن my childrenفرزندان."
96
291250
1936
"هدف من بزرگ‌ کردن بچه‌هامه."
05:05
The keyکلیدی to purposeهدف
is usingاستفاده كردن your strengthsنقاط قوت to serveخدمت othersدیگران.
97
293527
4044
کلید هدف استفاده از قدرت‌تون
برای خدمت به دیگرانه.
05:10
Of courseدوره, for manyبسیاری of us,
that happensاتفاق می افتد throughاز طریق work.
98
298381
3508
البته برای خیلی از ما
این موضوع از طریق کار محقق می‌شه.
05:13
That's how we contributeمشارکت and feel neededمورد نیاز است.
99
301913
2979
این‌طوری ما مشارکت می‌کنیم
و احساس می‌کنیم بهمون نیاز هست.
05:16
But that alsoهمچنین meansبه معنای
that issuesمسائل like disengagementاستقرار at work,
100
304916
3860
ولی معناش این هم هست
که مشکلاتی مثل عدم مشارکت در محیط کار،
05:20
unemploymentبیکاری,
101
308800
1413
بیکاری،
05:22
lowکم laborنیروی کار forceزور participationمشارکت --
102
310237
2227
مشارکت پایین نیروی کار --
05:24
these aren'tنه just economicاقتصادی problemsمشکلات,
they're existentialوجودی onesآنهایی که, too.
103
312488
3691
این‌ها فقط مشکلات اقتصادی نیستن،
مشکلات وجودی هم هستن.
05:28
Withoutبدون something worthwhileارزشمند to do,
104
316821
2213
بدون انجام کاری که ارزشش رو داشته باشه
05:31
people flounderخرچنگ.
105
319058
1301
آدم‌ها دچار مشکل می‌شن.
05:33
Of courseدوره, you don't have to find
purposeهدف at work,
106
321493
2616
البته شما مجبور نیستین در کار
هدف پیدا کنین،
05:36
but purposeهدف givesمی دهد you
something to liveزنده for,
107
324133
2729
ولی هدف به شما انگیزه‌ای
برای زندگی می‌ده،
05:38
some "why" that drivesدرایوها you forwardرو به جلو.
108
326886
2080
یک "چرایی" که شما رو به پیش ببره.
05:43
The thirdسوم pillarستون of meaningبه معنی
is alsoهمچنین about steppingقدم زدن beyondفراتر yourselfخودت,
109
331147
3300
سومین ستون معنا هم
به فراتر از خود رفتن برمی‌گرده،
05:46
but in a completelyبه صورت کامل differentناهمسان way:
110
334471
1842
ولی به روشی کاملا متفاوت:
05:48
transcendenceتعالی.
111
336337
1587
تعالی.
05:49
Transcendentمتعالی statesایالت ها are those rareنادر momentsلحظات
112
337948
2377
وضعیت‌های متعالی آن لحظه‌های نابی هستن
05:52
when you're liftedبالا بردن aboveدر بالا
the hustleفشار and bustleشلوغی of dailyروزانه life,
113
340349
3412
که شما از هیاهوی زندگی روزمره
فراتر رفتین،
05:55
your senseاحساس of selfخود fadesمحو شدن away,
114
343785
1705
احساس خودخواهی‌تون کم‌رنگ شده،
05:57
and you feel connectedمتصل
to a higherبالاتر realityواقعیت.
115
345514
2774
و شما حس می‌کنین
به واقعیتی والاتر متصل هستین.
06:01
For one personفرد I talkedصحبت کرد to,
transcendenceتعالی cameآمد from seeingدیدن artهنر.
116
349214
3690
برای یکی از افرادی که من باهاش صحبت کردم
تعالی از تماشای هنر می‌اومد.
06:04
For anotherیکی دیگر personفرد, it was at churchکلیسا.
117
352928
2530
برای دیگری، در کلیسا اتفاق می‌افتاد.
06:07
For me, I'm a writerنویسنده,
and it happensاتفاق می افتد throughاز طریق writingنوشتن.
118
355482
3554
برای من، من نویسنده‌م،
و برام از طریق نوشتن اتفاق می‌افته.
06:11
Sometimesگاهی I get so in the zoneمنطقه
that I loseاز دست دادن all senseاحساس of time and placeمحل.
119
359060
5070
گاهی چنان در اون وضعیت قرار می‌گیرم
که زمان و مکان از دستم در می‌ره.
06:16
These transcendentمتعالی
experiencesتجربیات can changeتغییر دادن you.
120
364757
3146
این تجربه‌های متعالی می‌تونن
شما رو تغییر بدن.
06:19
One studyمطالعه had studentsدانش آموزان look up
at 200-feet-tallقد بلند eucalyptusاکالیپتوس treesدرختان
121
367927
4524
در پژوهشی از دانشجویان خواستن
که به مدت یک دقیقه از پایین
06:24
for one minuteدقیقه.
122
372475
1201
به بالا، به درختان اکالیپتوس
۶۰ متری نگاه کنن.
06:26
But afterwardsپس از آن
they feltنمد lessکمتر self-centeredخودمحور,
123
374263
2154
بعد از این کار اون‌ها کمتر
احساس خودمحوری داشتن،
06:28
and they even behavedرفتار کرد more generouslyسخاوتمندانه
124
376441
1944
و حتی در مواجهه با فرصت کمک
06:30
when givenداده شده the chanceشانس to help someoneکسی.
125
378409
2070
به دیگری، سخاوتمندانه‌تر رفتار کردن.
06:33
Belongingمتعلق به, purposeهدف, transcendenceتعالی.
126
381582
3720
تعلق، هدف، تعالی.
06:38
Now, the fourthچهارم pillarستون
of meaningبه معنی, I've foundپیدا شد,
127
386374
2723
حالا، چهارمین ستون معنا
که من پیدا کردم،
06:41
tendsتمایل دارد to surpriseتعجب people.
128
389121
1755
آدم‌ها رو شگفت‌زده می‌کنه.
06:43
The fourthچهارم pillarستون is storytellingداستان سرایی,
129
391366
2734
چهارمین ستون داستان‌سراییه.
06:46
the storyداستان you tell yourselfخودت
about yourselfخودت.
130
394124
2865
داستانی که خودتون
از خودتون برای خودتون می‌گین.
06:49
Creatingپدید آوردن a narrativeروایت from the eventsمناسبت ها
of your life bringsبه ارمغان می آورد clarityوضوح.
131
397616
4144
خلق یک روایت از اتفاقات
زندگی‌تون موجب شفافیت می‌شه.
06:53
It helpsکمک می کند you understandفهمیدن
how you becameتبدیل شد you.
132
401784
3036
بهتون کمک می‌کنه بفهمین
شما چطوری شما شدین.
06:57
But we don't always realizeتحقق بخشیدن
that we're the authorsنویسندگان of our storiesداستان ها
133
405669
3096
ولی ما همیشه متوجه نمی‌شیم
که نویسنده‌ی داستان‌هامون هستیم
07:00
and can changeتغییر دادن the way we're tellingگفتن them.
134
408789
2163
و می‌تونیم نحوه‌ی روایت‌شون رو تغییر بدیم.
07:02
Your life isn't just a listفهرست of eventsمناسبت ها.
135
410976
2491
زندگی شما فقط فهرستی از حوادث نیست.
07:05
You can editویرایش کنید, interpretتفسیر
and retellتوضیح دهید your storyداستان,
136
413491
3216
شما می‌تونین قصه‌تون رو ویرایش،
تفسیر و بازگویی کنین،
07:08
even as you're constrainedمحدود است by the factsحقایق.
137
416731
2220
حتی وقتی حقایق دست و پاتون رو بسته باشن.
07:11
I metملاقات کرد a youngجوان man namedتحت عنوان Emekaاومکا,
who'dچه کسی می خواهد been paralyzedفلج شده playingبازی کردن footballفوتبال.
138
419681
4628
من مردی جوون به نام امکا رو ملاقات کردم
که در حین بازی فوتبال فلج شده بود.
07:16
After his injuryصدمه, Emekaاومکا told himselfخودت,
139
424920
2459
بعد از مصدومیت‌ش، امکا به خودش گفته بود،
"زندگی‌ام وقتی فوتبال
بازی می‌کردم عالی بود،
07:19
"My life was great playingبازی کردن footballفوتبال,
140
427403
2705
07:22
but now look at me."
141
430132
2124
ولی الان به من نگاه کنین."
07:26
People who tell storiesداستان ها like this --
142
434002
2292
آدم‌هایی که قصه‌هاشون رو اینطوری می‌گن --
07:28
"My life was good. Now it's badبد." --
143
436318
2524
"زندگی من خوب بود. حالا بد شده." --
07:30
tendگرایش داشتن to be more anxiousمشتاق and depressedافسرده.
144
438866
2822
بیشتر به سوی اضطراب و افسردگی می‌رن.
07:33
And that was Emekaاومکا for a while.
145
441712
2329
امکا هم برای مدتی همین‌جور بود.
07:36
But with time, he startedآغاز شده
to weaveبافت a differentناهمسان storyداستان.
146
444573
3391
ولی با گذر زمان او شروع کرد
به بافتن قصه‌ای متفاوت.
07:40
His newجدید storyداستان was,
147
448415
1733
داستان جدید او این بود،
07:42
"Before my injuryصدمه,
my life was purposelessبی هدف.
148
450172
3267
"قبل از مصدومیتم،
زندگی من بی‌هدف بود.
07:45
I partiedتقسیم شده a lot and was
a prettyبسیار selfishخود خواه guy.
149
453463
3253
زیادی خوش‌گذرونی می‌کردم
و خیلی هم خودخواه بودم.
07:48
But my injuryصدمه madeساخته شده me realizeتحقق بخشیدن
I could be a better man."
150
456740
3708
ولی مصدومیتم باعث شد بفهمم
می‌تونستم آدم بهتری باشم."
07:53
That editویرایش کنید to his storyداستان
changedتغییر کرد Emeka'sاومکا life.
151
461488
3541
این ویرایش از داستان
زندگی امکا را عوض کرد.
07:57
After tellingگفتن the newجدید storyداستان to himselfخودت,
152
465053
2431
بعد از تعریف این داستان جدید برای خودش،
07:59
Emekaاومکا startedآغاز شده mentoringمربیگری kidsبچه ها,
153
467508
1922
امکا شروع به تعلیم بچه‌ها کرد،
08:01
and he discoveredکشف شده what his purposeهدف was:
154
469454
2366
و فهمید هدف‌ش چی بوده:
08:03
servingخدمت othersدیگران.
155
471844
1390
خدمت به دیگران.
08:06
The psychologistروانشناس Danدن McAdamsمکادامز
callsتماس می گیرد this a "redemptiveرستگاری storyداستان,"
156
474101
3378
دن مک‌آدامز روانشناس اسم‌ش رو
یک "داستان رهایی‌بخش" می‌گذاره.
08:09
where the badبد is redeemedبازخرید by the good.
157
477503
2283
وقتی خوبی بدی رو جبران می‌کنه.
08:12
People leadingمنتهی شدن meaningfulمعنی دار
livesزندگی می کند, he's foundپیدا شد,
158
480627
2183
او فهمیده افرادی که
زندگی‌های معناداری دارن،
08:14
tendگرایش داشتن to tell storiesداستان ها about theirخودشان livesزندگی می کند
159
482834
1931
داستان‌های زندگی‌هاشون
بیشتر با رهایی، رشد و عشق تعریف شده.
08:16
definedتعریف شده است by redemptionرستگاری, growthرشد and love.
160
484789
3022
08:20
But what makesباعث می شود people
changeتغییر دادن theirخودشان storiesداستان ها?
161
488723
2462
ولی چه چیزی آدم‌ها رو به تغییر
داستان‌هاشون وامی‌داره؟
08:23
Some people get help from a therapistدرمانگر,
162
491725
1928
بعضی‌ها از روان‌درمانگر کمک می‌گیرن،
08:25
but you can do it on your ownخودت, too,
163
493677
1810
ولی خودتون هم می‌تونین اینکارو انجام بدین،
08:27
just by reflectingمنعکس کننده
on your life thoughtfullyذاتا,
164
495511
2760
فقط کافیه زندگی‌تون رو متفکرانه مرور کنین،
08:30
how your definingتعریف کردن experiencesتجربیات shapedشکل گرفته you,
165
498295
2087
تجربیات متمایزتون چطور شما رو شکل دادن،
08:32
what you lostکم شده, what you gainedبه دست آورد.
166
500406
1737
چی به دست آوردین، چی از دست دادین.
08:34
That's what Emekaاومکا did.
167
502589
1534
این کاریه که امکا کرد.
08:37
You won'tنخواهد بود changeتغییر دادن your storyداستان overnightیک شب;
168
505012
2046
داستان‌تون یک شبه تغییر نمی‌کنه؛
08:39
it could take yearsسالها and be painfulدردناک.
169
507082
2345
می‌تونه سال‌ها طول بکشه و دردناک باشه.
08:41
After all, we'veما هستیم all sufferedرنج,
and we all struggleتقلا.
170
509451
2934
به هرحال، همه‌مون رنج کشیدیم،
و همه‌مون در حال مبارزه هستیم.
08:44
But embracingدر آغوش گرفتن those painfulدردناک memoriesخاطرات
can leadسرب to newجدید insightsبینش and wisdomحکمت,
171
512957
4339
ولی پذیرفتن اون خاطرات دردناک
می‌تونه منجر به بینش و تعقل جدید،
08:49
to findingیافته that good that sustainsپایدار می ماند you.
172
517320
3065
و پیدا کردن اون بخش خوبی بشه
که به شما تداوم می‌بخشه.
08:54
Belongingمتعلق به, purposeهدف,
transcendenceتعالی, storytellingداستان سرایی:
173
522584
4533
تعلق، هدف،
تعالی، داستان‌سرایی:
08:59
those are the fourچهار pillarsستون ها of meaningبه معنی.
174
527863
2731
این‌ها چهار ستون معنا هستن.
09:03
When I was youngerجوانتر,
175
531626
1606
وقتی سنم کمتر بود،
09:05
I was luckyخوش شانس enoughکافی to be surroundedاحاطه شده
by all of the pillarsستون ها.
176
533256
3638
این شانس رو داشتم که با تمام این
ستون‌ها احاطه شده بودم.
09:09
My parentsپدر و مادر ranفرار کرد a Sufiصوفی meetinghouseخانه جلسه
from our home in Montrealمونترال.
177
537381
4540
والدینم در خونه‌مون در مونترال
یک خانقاه رو اداره می‌کردن.
09:14
Sufismتصوف is a spiritualروحانی practiceتمرین
associatedهمراه with the whirlingچرخش dervishesدرویش
178
542686
4483
تصوف یک مکتب عرفانیه
که با رقص سماع
09:19
and the poetشاعر Rumiرومی.
179
547193
1393
و مولوی شاعر شناخته می‌شه.
09:21
Twiceدو برابر a weekهفته, Sufisصوفیان would come to our home
180
549430
2575
دو بار در هفته، صوفی‌ها
به خونه‌ی ما می‌اومدن
09:24
to meditateمراقب باشید, drinkنوشیدن Persianفارسی teaچای,
and shareاشتراک گذاری storiesداستان ها.
181
552029
3760
برای اینکه مراقبه کنن، چای ایرانی بنوشن
و قصه‌هاشون رو به اشتراک بگذارن.
09:28
Theirآنها practiceتمرین alsoهمچنین involvedگرفتار
servingخدمت all of creationایجاد
182
556209
2957
در مکتب اون‌ها همچنین
خدمت به تمام موجودات
09:31
throughاز طریق smallکوچک actsعمل می کند of love,
183
559190
1810
با انجام کارهای کوچک
از سر عشق هم وجود داره.
09:33
whichکه meantبه معنای beingبودن kindنوع
even when people wrongedاشتباه you.
184
561024
3341
به این معنا که با آدم‌ها حتی وقتی
در حقت بدی می‌کنن مهربون باشی.
09:36
But it gaveداد them a purposeهدف:
to reignسلطنت in the egoنفس.
185
564389
3154
ولی این‌ کار به اون‌ها هدف می‌داد:
که مهار نفس رو در دست بگیرن.
09:40
Eventuallyدر نهایت, I left home for collegeکالج
186
568912
2616
بالاخره، من خونه رو ترک کردم
که برم دانشگاه
09:43
and withoutبدون the dailyروزانه groundingزمینی
of Sufismتصوف in my life,
187
571552
3702
و بدون آموزه‌های روزانه
تصوف در زندگی‌‌ام
09:47
I feltنمد unmooredنوشیدنی.
188
575278
1588
احساس یک کشتی بی‌لنگر رو داشتم.
09:48
And I startedآغاز شده searchingجستجوکردن for those things
that make life worthارزش livingزندگي كردن.
189
576890
3588
و شروع کردم به پیدا کردن چیزهایی که
به زندگی ارزش زندگی‌ کردن می‌ده.
09:52
That's what setتنظیم me on this journeyسفر.
190
580502
2113
این چیزی بود که من رو به این مسیر انداخت.
09:55
Looking back, I now realizeتحقق بخشیدن
191
583012
1757
با نگاه به گذشته، حالا می‌فهمم
09:56
that the Sufiصوفی houseخانه
had a realواقعی cultureفرهنگ of meaningبه معنی.
192
584793
3242
که خانقاه یک فرهنگ
معنایی واقعی داشته.
10:00
The pillarsستون ها were partبخشی of the architectureمعماری,
193
588059
2506
ستون‌ها بخشی از معماری‌ش بودن،
10:02
and the presenceحضور of the pillarsستون ها
helpedکمک کرد us all liveزنده more deeplyعمیقا.
194
590589
3226
و حضور این ستون‌ها به همه‌ی ما
کمک کرده عمیق‌تر زندگی کنیم.
10:06
Of courseدوره, the sameیکسان principleاصل appliesاعمال میشود
195
594414
2321
البته، همین اصول در مورد جوامع
10:08
in other strongقوی communitiesجوامع as well --
196
596759
2201
قدرتمند دیگه هم صدق می‌کنه --
10:10
good onesآنهایی که and badبد onesآنهایی که.
197
598984
2022
هم خوب‌هاشون و هم بدهاشون.
10:13
Gangsباندها, cultsفرقه ها:
198
601556
2029
باندهای تبهکار، فرقه‌ها:
10:15
these are culturesفرهنگ ها of meaningبه معنی
that use the pillarsستون ها
199
603609
3013
این‌ها فرهنگ‌های معنایی هستن
که از این ستون‌ها استفاده می‌کنن
10:18
and give people
something to liveزنده and dieمرگ for.
200
606646
3378
و به آدم‌ها چیزی می‌دن که براش
زندگی کنن و بمیرن.
10:22
But that's exactlyدقیقا why we as a societyجامعه
201
610048
2867
اما دقیقاً به همین دلیله
که ما به عنوان جامعه
10:24
mustباید offerپیشنهاد better alternativesجایگزین، گزینه ها.
202
612939
2109
باید جایگزین‌های بهتری پیشنهاد بدیم.
10:27
We need to buildساختن these pillarsستون ها
withinدر داخل our familiesخانواده ها and our institutionsمؤسسات
203
615072
3751
ما باید این ستون‌ها رو بین خانواده‌هامون
و سازمان‌هامون بسازیم
10:30
to help people becomeتبدیل شدن به theirخودشان bestبهترین selvesخودت.
204
618847
2582
تا به مردم کمک کنیم بهترین خودشون باشن.
10:34
But livingزندگي كردن a meaningfulمعنی دار life takes work.
205
622524
2586
ولی داشتن یک زندگی معنادار
به تلاش نیاز داره.
10:37
It's an ongoingدر دست اقدام processروند.
206
625134
1875
یک فرآیندِ در جریانه.
10:39
As eachهر یک day goesمی رود by,
we're constantlyبه طور مداوم creatingپدید آوردن our livesزندگی می کند,
207
627033
3729
هر روزی که می‌گذره،
ما دائماً در حال خلق زندگی‌هامون،
10:42
addingاضافه كردن to our storyداستان.
208
630786
1569
و اضافه کردن به قصه‌هامون هستیم.
10:44
And sometimesگاه گاهی we can get off trackمسیر.
209
632831
2749
و بعضی وقت‌ها ممکنه از مسیر خارج بشیم.
10:48
Wheneverهر زمان که that happensاتفاق می افتد to me,
210
636362
1911
هرموقع این اتفاق برای من می‌افته،
10:50
I rememberیاد آوردن a powerfulقدرتمند experienceتجربه
I had with my fatherپدر.
211
638297
3389
یاد تجربه‌ای قوی که با پدرم داشتم می‌افتم.
10:55
Severalچندین monthsماه ها after
I graduatedفارغ التحصیل شد from collegeکالج,
212
643821
2647
چند ماه بعد از اینکه از دانشگاه
فارغ‌التحصیل شدم،
10:58
my dadپدر had a massiveعظیم heartقلب attackحمله
that should have killedکشته شده him.
213
646492
3858
بابام دچار یک حمله‌ی قلبی شدید شد
که می‌تونست او رو بکشه.
11:03
He survivedجان سالم به در برد, and when I askedپرسید: him
what was going throughاز طریق his mindذهن
214
651033
3214
او جون سالم به در برد، و وقتی ازش پرسیدم
توی ذهن‌ش چی می‌گذشته
11:06
as he facedدر مواجهه deathمرگ,
215
654271
1622
وقتی که با مرگ مواجه شده،
11:07
he said all he could think about
was needingنیازمند to liveزنده
216
655917
2683
او گفت تنها چیزی که می‌تونسته
بهش فکر کنه نیاز به زیستن بوده
11:10
so he could be there
for my brotherبرادر and me,
217
658624
2138
تا بتونه پیش من و برادرم باشه،
11:12
and this gaveداد him the will
to fightمبارزه کردن for life.
218
660786
2589
و این بهش اراده داده که برای
زندگی بجنگه.
11:16
When he wentرفتی underزیر anesthesiaبیهوشی
for emergencyاضطراری surgeryعمل جراحي,
219
664063
3298
وقتی برای جراحی اورژانسی بیهوشش کردن،
11:19
insteadبجای of countingبا احتساب backwardsعقب from 10,
220
667385
2330
به جای شمردن از ده به عقب،
11:21
he repeatedمکررا our namesنام ها like a mantraمارتا.
221
669739
3170
او اسامی ما رو مثل ذکر تکرار می‌کرده.
11:25
He wanted our namesنام ها to be
the last wordsکلمات he spokeصحبت کرد on earthزمین
222
673790
3811
او می‌خواسته اسم‌های ما
آخرین کلماتی باشن که روی زمین ادا کرده
11:29
if he diedفوت کرد.
223
677625
1225
اگر که مرد.
11:33
My dadپدر is a carpenterنجار and a Sufiصوفی.
224
681033
3612
بابای من یک صوفی و یک نجاره.
11:37
It's a humbleفروتنانه life,
225
685185
1547
یک زندگی معمولی داره،
11:38
but a good life.
226
686756
1269
ولی زندگی خوبی داره.
او در حالی که اونجا درازکشیده بود و با مرگ
رو در رو بود دلیلی برای زندگی داشت:
11:40
Lyingدروغ گویی there facingروبرو شدن deathمرگ,
he had a reasonدلیل to liveزنده:
227
688564
3912
11:44
love.
228
692500
1408
عشق.
11:45
His senseاحساس of belongingمتعلق به withinدر داخل his familyخانواده,
229
693932
2451
حس تعلق او به خانواده‌اش،
11:48
his purposeهدف as a dadپدر,
230
696407
1729
هدف‌ش به عنوان یک پدر،
11:50
his transcendentمتعالی meditationمراقبه,
repeatingتکرار شونده our namesنام ها --
231
698160
3014
مراقبه‌ی تعالی بخشش،
تکرار اسم‌های ما --
11:53
these, he saysمی گوید, are the reasonsدلایل
why he survivedجان سالم به در برد.
232
701198
2781
او می‌گه این‌ها دلایل
زنده موندنش بودن.
11:56
That's the storyداستان he tellsمی گوید himselfخودت.
233
704003
2439
این داستانیه که برای خودش می‌گه.
11:59
That's the powerقدرت of meaningبه معنی.
234
707747
2150
این قدرت معناست.
12:02
Happinessخوشبختی comesمی آید and goesمی رود.
235
710643
2792
خوشبختی میاد و می‌ره.
12:05
But when life is really good
236
713459
1849
ولی وقتی زندگی واقعا خوبه
12:07
and when things are really badبد,
237
715332
1889
و وقتی همه‌چی واقعا بده،
12:09
havingداشتن meaningبه معنی givesمی دهد you
something to holdنگه دارید on to.
238
717241
3053
داشتن معنا به شما
چیزی می‌ده که محکم بگیریدش.
12:12
Thank you.
239
720322
1224
متشکرم.
12:13
(Applauseتشویق و تمجید)
240
721570
3582
(تشویق حضار)
Translated by Morvarid Zandichi
Reviewed by Sadegh Zabihi

▲Back to top

ABOUT THE SPEAKER
Emily Esfahani Smith - Journalist, author
In her book "The Power of Meaning," Emily Esfahani Smith rounds up the latest research -- and the stories of fascinating people she interviewed -- to argue that the search for meaning is far more fulfilling than the pursuit of personal happiness.

Why you should listen

Emily Esfahani Smith is the author of The Power of Meaning: Finding Fulfillment in a World Obsessed With Happiness. In her book and TED Talk, she argues that we're chasing the wrong goal -- a life of meaning, not happiness, should be our aim.

Our culture is obsessed with happiness. Even though we devote vast amounts of time and resources trying to be happier, many of us feel aimless and alienated nonetheless. With depression and loneliness trending upward for decades and the suicide rate rising around the world -- recently reaching a 30-year high in the United States -- it's clear that something is wrong. In recent years, social scientists have been trying to understand what exactly the problem is. What they've found is striking. What predicts the rising tide of despair sweeping across society is not a lack of happiness. It's a lack of something else -- a lack of having meaning in life. In fact, chasing and valuing happiness, the way our culture encourages us to do, can actually make people unhappy.

This set Smith on a journey to understand what constitutes a meaningful life. After extensive research and reporting, she came to see that there are four pillars of a meaningful life -- and she lays them out in her TED Talk. Ultimately, she discovered that the search for meaning is far more fulfilling than the pursuit of personal happiness -- and we all have the power to build more meaning in our lives.

Smith's articles and essays have appeared in the Wall Street Journal, New York Times, and The Atlantic. The former managing editor of The New Criterion, Smith is also an editor at the Stanford University's Hoover Institution, where she advises the Ben Franklin Circles project, a collaboration with the 92nd Street Y and Citizen University to build meaning in local communities.  

More profile about the speaker
Emily Esfahani Smith | Speaker | TED.com