ABOUT THE SPEAKER
David Blaine - Illusionist, endurance artist
With a deck of cards and authoritative cool, David Blaine brings the wonderment of magic off the stage and onto the sidewalk.

Why you should listen

Called a "modern-day Houdini" by The New York Times, David Blaine made himself a household name with TV special David Blaine: Street Magic -- shedding the sweeping glitz and drama of other TV magic programs in favor of a simple premise: illusions done right on the street, in front of handheld cameras and speechless passersby.

With Buried Alive, Blaine was entombed underground for seven days in a transparent plastic coffin, visible to gawking pedestrians above, setting off a new trend in his performance career: the endurance stunt. The pursuit led to other spectacles featuring cramped spaces and extreme conditions: Frozen in Time, which saw him encased in a block of ice for almost three days, and Vertigo, where he stood atop a 100-foot pillar for 35 hours.

Blaine's stunts continue to draw immense crowds and Nielsen ratings to match, but his appearance on Oprah was perhaps most stunning, when he broke the Guinness world record for breath-holding, staying underwater for 17 minutes and 4.5 seconds.

More profile about the speaker
David Blaine | Speaker | TED.com
TEDMED 2009

David Blaine: How I held my breath for 17 minutes

دیوید بلین:چطور نفسم را برای 17 دقیقه نگه داشتم

Filmed:
24,590,367 views

دراین گفتگوی شخصی از TEDMED ,شعبده باز و تردست دیوید بلین توضیح می دهد که برای نگه داشتن نفسش در زیر آب به مدت 17 دقیقه چه مراحلی را گذراند--یک رکورد جهانی (فقط یک دقیقه کمتر از کل زمان این گفتگو)-- و اینکه این کار شبیه به خودکشی چه معنایی برای او داشت . هشدار: این کار را در خانه انجام ندهید
- Illusionist, endurance artist
With a deck of cards and authoritative cool, David Blaine brings the wonderment of magic off the stage and onto the sidewalk. Full bio

Double-click the English transcript below to play the video.

00:15
As a magicianجادوگر, I try to createايجاد كردن imagesتصاویر that
0
0
3000
به عنوان یک شعبده باز من سعی میکنم صحنه هایی را به وجود بیاورم
00:18
make people stop and think.
1
3000
3000
که مردم را به ایستادن و فکر کردن وادار می کند.
00:21
I alsoهمچنین try to challengeچالش myselfخودم
2
6000
2000
من همچنین سعی می کنم خودم را
00:23
to do things that doctorsپزشکان say are not possibleامکان پذیر است.
3
8000
4000
با انجام کارهایی که پزشکان می گویند غیر ممکن است امتحان کنم.
00:27
I was buriedدفن شده aliveزنده است in Newجدید Yorkیورک Cityشهر in a coffinتابوت,
4
12000
5000
من به صورت زنده در یک تابوت در نیویورک دفن شدم،
00:32
buriedدفن شده aliveزنده است in a coffinتابوت in Aprilآوریل, 1999,
5
17000
3000
در آوریل 1999، به طور زنده در یک تابوت دفن شدم
00:35
for a weekهفته.
6
20000
2000
به مدت یک هفته.
00:37
I livedزندگی می کرد there with nothing but waterاب.
7
22000
4000
من آنجا زنده ماندم در حالی که به جز آب چیزی نداشتم.
00:41
And it endedبه پایان رسید up beingبودن so much funسرگرم کننده
8
26000
3000
انجام این کار بسیار جالب بود
00:44
that I decidedقرار بر این شد I could pursueدنبال کردن
9
29000
2000
به طوری که من تصمیم گرفتم
00:46
doing more of these things.
10
31000
2000
به انجام کارهای بیشتری از این نوع ادامه دهم.
00:48
The nextبعد one is I frozeمسدود شده myselfخودم in a blockمسدود کردن of iceیخ
11
33000
3000
کار بعدی این بود که من خودم را در یک تکه بزرگ یخ منجمد کردم
00:51
for threeسه daysروزها and threeسه nightsشب ها in Newجدید Yorkیورک Cityشهر.
12
36000
3000
به مدت سه شب و سه روز در نیویورک.
00:54
That one was way more difficultدشوار than I had expectedانتظار می رود.
13
39000
5000
انجام این کار سخت تر از آن چیزی بود که انتظار داشتم.
00:59
The one after that, I stoodایستاد on topبالا of a hundredصد footپا pillarستون
14
44000
3000
بعد از آن، من بالای یک ستون 30 متری ایستادم
01:02
for 36 hoursساعت ها.
15
47000
2000
به مدت 36 ساعت.
01:04
I beganآغاز شد to hallucinateتوهم می کشید so hardسخت
16
49000
2000
من به سختی دچار توهم شدم
01:06
that the buildingsساختمان ها that were behindپشت me startedآغاز شده to look like bigبزرگ animalحیوانات headsسر.
17
51000
5000
به طوری که فکر می کردم ساختمان های پشت سرم به سرهای بزرگ حیوانات شبیه می شوند.
01:11
So, nextبعد I wentرفتی to Londonلندن.
18
56000
2000
بعد از آن به لندن رفتم.
01:13
In Londonلندن I livedزندگی می کرد in a glassشیشه boxجعبه for 44 daysروزها
19
58000
4000
در لندن من به مدت 44 روز در یک جعبه شیشه ای زندگی کردم
01:17
with nothing but waterاب.
20
62000
2000
در حالی که به جز آب چیزی نداشتم.
01:19
It was, for me, one of the mostاکثر difficultدشوار things I'd ever doneانجام شده,
21
64000
3000
این برای من یکی از سخت ترین کارهایی بودم که انجام دادم،
01:22
but it was alsoهمچنین the mostاکثر beautifulخوشگل.
22
67000
4000
اما در عین حال زیباترین آنها.
01:26
There was so manyبسیاری skepticsشک و تردید, especiallyبه خصوص the pressمطبوعات in Londonلندن,
23
71000
3000
افراد شکاک زیادی وجود داشتند, مخصوصا مطبوعات لندن
01:29
that they startedآغاز شده flyingپرواز cheeseburgersچیپسبرگرها
24
74000
3000
آنها شروع کردن به پرواز با هلیکوپتر های پر از چیز برگر
01:32
on helicoptersهلی کوپترها around my boxجعبه to temptدچار وسوسه کردن me.
25
77000
3000
اطراف جعبه من تا من را وسوسه کنند.
01:35
(Laughterخنده)
26
80000
1000
خنده حضار
01:36
So, I feltنمد very validatedتایید شده
27
81000
3000
خب ,من احساس کردم که خیلی معتبر شدم
01:39
when the Newجدید Englandانگلستان Journalمجله of Medicineدارو actuallyدر واقع
28
84000
2000
وقتی که مجله پزشکی New England
01:41
used the researchپژوهش for scienceعلوم پایه.
29
86000
4000
از این کار برای یک تحقیق علمی استفاده کرد.
01:45
My nextبعد pursuitدستیابی was I wanted to see how long I could go withoutبدون breathingنفس كشيدن,
30
90000
4000
کار بعدی من این بود که می خواستم ببینم تا چه مدت می توانم بدون نفس کشیدن زنده بمانم
01:49
like how long I could surviveزنده ماندن with nothing,
31
94000
2000
مثل اینکه تا چه مدت می توانم بدون هیچ چیز زنده بمانم،
01:51
not even airهوا.
32
96000
2000
حتی بدون هوا.
01:53
I didn't realizeتحقق بخشیدن that it would becomeتبدیل شدن به
33
98000
2000
من نمی دانستم که این کار
01:55
the mostاکثر amazingحیرت آور journeyسفر of my life.
34
100000
2000
به شگفت انگیز ترین سفر زندگی من تبدیل می شود.
02:00
As a youngجوان magicianجادوگر
35
105000
2000
به عنوان یک شعبده باز جوان
02:02
I was obsessedغرق with Houdiniهودینی and his underwaterزیر آب challengesچالش ها.
36
107000
4000
هیودینی و رکورد زیرآبش برای من مثل یک عقده شده بود.
02:06
So, I beganآغاز شد, earlyزود on, competingرقابت againstدر برابر the other kidsبچه ها,
37
111000
3000
در مراحل مقدماتی من شروع کردم به رقابت با بچه های دیگر
02:09
seeingدیدن how long I could stayاقامت کردن underwaterزیر آب
38
114000
2000
تا ببینم چه مدت می توانم زیر آب بمانم
02:11
while they wentرفتی up and down to breatheتنفس کنید,
39
116000
2000
در حالی که دیگران مرتب بالا و پایین می رفتند،
02:13
you know, fiveپنج timesبار, while I stayedماند underزیر on one breathنفس کشیدن.
40
118000
3000
می دونید، آنها پنج بار نفس گرفتند در حالی که من با یک نفس زیر آب مانده بودم.
02:16
By the time I was a teenagerنوجوان
41
121000
2000
در آن زمان من نوجوان بودم
02:18
I was ableتوانایی to holdنگه دارید my breathنفس کشیدن for threeسه minutesدقایق and 30 secondsثانیه.
42
123000
3000
من توانستم نفسم را به مدت سه دقیقه و 30 ثانیه نگه دارم.
02:21
I would laterبعد find out that was Houdini'sهودینی personalشخصی recordرکورد.
43
126000
6000
بعدها فهمیدم که این رکورد شخصی هودینی بود.
02:27
In 1987 I heardشنیدم of a storyداستان
44
132000
3000
در سال 1987 من داستانی شنیدم
02:30
about a boyپسر that fellسقوط throughاز طریق iceیخ
45
135000
3000
در مورد پسری که درون یخ سقوط می کند
02:33
and was trappedبه دام افتاده underزیر a riverرودخانه.
46
138000
2000
و در رودخانه گیر می افتد
02:35
He was underneathدر زیر, not breathingنفس كشيدن for 45 minutesدقایق.
47
140000
6000
او درست زیر سطح آب بود و برای 45 دقیقه نفس نمی کشید.
02:41
When the rescueنجات workersکارگران cameآمد
48
146000
2000
وقتی گروه نجات آمد
02:43
they resuscitatedاحیا شد him and there was no brainمغز damageخسارت.
49
148000
3000
او را نجات دادند در حالی که به مغزش آسیبی نرسیده بود.
02:46
His coreهسته temperatureدرجه حرارت had droppedکاهش یافته است to 77 degreesدرجه.
50
151000
5000
دمای بدن او تا دمای 77 درجه پایین آمده بود
02:51
As a magicianجادوگر, I think everything is possibleامکان پذیر است.
51
156000
3000
به عنوان یک شعبده باز من فکر می کنم همه چیز ممکن است.
02:54
And I think if something is doneانجام شده by one personفرد
52
159000
2000
و فکر می کنم اگر چیزی توسط یک شخص انجام شد
02:56
it can be doneانجام شده by othersدیگران.
53
161000
3000
می تواند توسط سایرین هم انجام شود.
02:59
I startedآغاز شده to think, if the boyپسر could surviveزنده ماندن
54
164000
3000
من شروع کردم به فکر کردن که اگر آن پسر توانست
03:02
withoutبدون breathingنفس كشيدن for that long,
55
167000
2000
در آن مدت بدون نفس کشیدن زنده بماند،
03:04
there mustباید be a way that I could do it.
56
169000
2000
باید راهی وجود داشته باشد که من هم بتوانم این کار را انجام دهم.
03:06
So, I metملاقات کرد with a topبالا neurosurgeonجراح مغز و اعصاب.
57
171000
3000
بنابراین، من با یک عصب شناس خبره ملاقات کردم
03:09
And I askedپرسید: him, how long is it possibleامکان پذیر است
58
174000
2000
و از او پرسیدم تا چه مدت ممکن است
03:11
to go withoutبدون breathingنفس كشيدن, like how long could I go withoutبدون airهوا?
59
176000
3000
بدون نفس کشیدن زنده ماند,مثل اینکه تا چه مدت می توان بدون هوا زنده ماند
03:14
And he said to me that anything over sixشش minutesدقایق
60
179000
3000
و او به من گفت بعد از 6 دقیقه
03:17
you have a seriousجدی riskخطر
61
182000
2000
تو با یک خطر جدی
03:19
of hypoxicهیپوکسیک brainمغز damageخسارت.
62
184000
4000
آسیب مغزی مواجه خواهی بود.
03:23
So, I tookگرفت that as a challengeچالش, basicallyاساسا.
63
188000
3000
خب، من آن را مثل یک چالش در نظر گرفتم
03:26
(Laughterخنده)
64
191000
1000
خنده حضار
03:27
My first try, I figuredشکل گرفته that I could do something similarمشابه,
65
192000
5000
اولین تلاشم این بود که می توانم کار مشابهی انجام دهم،
03:32
and I createdایجاد شده a waterاب tankمخزن,
66
197000
4000
من یک مخزن آب ساختم،
03:36
and I filledپر شده it with iceیخ and freezingانجماد coldسرماخوردگی waterاب.
67
201000
3000
و آن را با یخ و آب سرد پر کردم.
03:39
And I stayedماند insideداخل of that waterاب tankمخزن
68
204000
3000
من درون آن مخزن آب سرد ماندم
03:42
hopingامید my coreهسته temperatureدرجه حرارت would startشروع کن to dropرها کردن.
69
207000
3000
امیدوار بودم که دمای بدنم شروع به پایین آمدن بکند.
03:45
And I was shiveringلرز. In my first attemptتلاش کنید to holdنگه دارید my breathنفس کشیدن
70
210000
3000
من داشتم می لرزیدم . در اولین تلاش برای نگه داشتن نفسم
03:48
I couldn'tنمی توانستم even last a minuteدقیقه.
71
213000
2000
حتی نتوانستم یک دقیقه ادامه دهم.
03:50
So, I realizedمتوجه شدم that was completelyبه صورت کامل not going to work.
72
215000
3000
بنابراین، فهمیدم این کار نتیجه ای نخواهد داشت.
03:53
So, I wentرفتی to talk to a doctorدکتر friendدوست,
73
218000
4000
خب, من رفتم تا با یکی از دوستانم که دکتر بود صحبت کنم،
03:57
and I askedپرسید: him how could I do that?
74
222000
6000
از او پرسیدم که چطور می توانم این کار را انجام دهم؟
04:03
"I want to holdنگه دارید my breathنفس کشیدن for a really long time. How could it be doneانجام شده?"
75
228000
3000
"من می خواهم نفسم را برای یک مدت واقعا طولانی حبس کنم .این کار چطور می تواند انجام شود؟"
04:06
And he said, "Davidدیوید, you're a magicianجادوگر,
76
231000
3000
او گفت ,"دیوید,تو یک شعبده بازی،
04:09
createايجاد كردن the illusionتوهم of not breathingنفس كشيدن, it will be much easierآسان تر."
77
234000
3000
یک حیله برای نفس نکشیدن بساز ,این کار خیلی آسان تر است."
04:12
(Laughterخنده)
78
237000
4000
خنده حضار
04:16
So, he cameآمد up with this ideaاندیشه
79
241000
2000
او این ایده را مطرح کرد
04:18
of creatingپدید آوردن a rebreatherبازجو,
80
243000
2000
ساخت دستگاهی که هوا را دوباره قابل تنفس کند،
04:20
with a COCO2 scrubberاسکرابر,
81
245000
2000
با یک تصفیه گر گاز دی اکسید کربن،
04:22
whichکه was basicallyاساسا a tubeلوله from Home Depotانبار,
82
247000
5000
که در واقع یک لوله ساخت کارخانه Home Depot بود،
04:27
with a balloonبالون duct-tapedمجرای ضخیم to it,
83
252000
3000
با یک بالون به آن متصل بود،
04:30
that he thought we could put insideداخل of me,
84
255000
3000
او فکر می کرد ما می توانیم این دستگاه را درون بدن من قرار دهیم،
04:33
and somehowبه نحوی be ableتوانایی to circulateگردش the airهوا and rebreatheدوباره بکش
85
258000
4000
و به نحوی قادر خواهیم بود توسط این دستگاه هوا را به گردش درآوریم
04:37
with this thing in me.
86
262000
2000
و عمل تنفس کنیم
04:39
This is a little hardسخت to watch.
87
264000
4000
دیدن این صحنه ها کمی سخت است.
04:43
But this is that attemptتلاش کنید.
88
268000
3000
اما این تلاشی بود که ما انجام دادیم.
04:52
So, that clearlyبه وضوح wasn'tنبود going to work.
89
277000
2000
خب واضحه که این کار موفقیت آمیز نبود
04:54
(Laughterخنده)
90
279000
4000
خنده حضار
04:58
Then I actuallyدر واقع startedآغاز شده thinkingفكر كردن about
91
283000
2000
بعد ازآن، من شروع کردم به فکر کردن در مورد
05:00
liquidمایع breathingنفس كشيدن.
92
285000
2000
تنفس مایع.
05:02
There is a chemicalشیمیایی that's calledبه نام perflubronperflubron.
93
287000
3000
یک ماده شیمیایی به نام پرفلوبرن وجود دارد
05:05
And it's so highبالا in oxygenاکسیژن levelsسطوح
94
290000
2000
که دارای سطح بالایی از اکسیژن است
05:07
that in theoryتئوری you could breatheتنفس کنید it.
95
292000
2000
به طوری که از نظر تئوری شما می توانید در آن تنفس کنید.
05:09
So, I got my handsدست ها on that chemicalشیمیایی,
96
294000
3000
بنابراین من به سراغ این ماده شیمیایی رفتم،
05:12
filledپر شده the sinkفرو رفتن up with it, and stuckگیر my faceصورت in the sinkفرو رفتن
97
297000
3000
سینک را از آن پر کردم و صورتم را درون مایع فرو بردم
05:15
and triedتلاش کرد to breatheتنفس کنید that in,
98
300000
2000
و سعی کردم در آن نفس بکشم،
05:17
whichکه was really impossibleغیرممکن است.
99
302000
2000
چیزی که واقعا غیر ممکن بود.
05:19
It's basicallyاساسا like tryingتلاش کن to breatheتنفس کنید, as a doctorدکتر said,
100
304000
3000
طبق گفته یک پزشک این کار شبیه آن است که شما سعی کنید نفس بکشید
05:22
while havingداشتن an elephantفیل standingایستاده on your chestقفسه سینه.
101
307000
2000
در حالی که یک فیل روی قفسه سینه تان ایستاده باشد.
05:24
So, that ideaاندیشه disappearedناپدید شد.
102
309000
2000
خب, این ایده محو شد
05:26
Then I startedآغاز شده thinkingفكر كردن,
103
311000
2000
سپس من به این ایده فکر کردم
05:28
would it be possibleامکان پذیر است to hookقلاب up a heartقلب/lungریه bypassمیان بر machineدستگاه
104
313000
5000
که آیا ممکن است یک دستگاه جانبی قلب و ریه توسط یک عمل جراحی
05:33
and have a surgeryعمل جراحي where it was a tubeلوله going into my arteryشریان,
105
318000
3000
با یک لوله به سرخرگ من متصل گردد،
05:36
and then appearبه نظر می رسد to not breatheتنفس کنید while they were oxygenatingاکسیژن my bloodخون?
106
321000
4000
وقتی که این دستگاه اکسیژن را به خون من می رساند به نظر نمی رسد که من نفس می کشم
05:40
Whichکدام was anotherیکی دیگر insaneدیوانه ideaاندیشه, obviouslyبدیهی است.
107
325000
4000
واضحه که این یک ایده احمقانه دیگر بود
05:44
Then I thought about the craziestاحمقانه ترین ideaاندیشه of all the ideasایده ها:
108
329000
5000
بعد از آن من به احمقانه ترین ایده موجود فکر کردم:
05:49
to actuallyدر واقع do it.
109
334000
2000
که واقعا اینکار را انجام دهم.
05:51
(Laughterخنده)
110
336000
1000
خنده حضار
05:52
To actuallyدر واقع try to holdنگه دارید my breathنفس کشیدن pastگذشته the pointنقطه
111
337000
3000
که واقعا سعی کنم نفسم را نگه دارم
05:55
that doctorsپزشکان would considerدر نظر گرفتن you brainمغز deadمرده.
112
340000
5000
علی رغم اینکه پزشکان مرگ مغزی را هشدار داده بودند
06:00
So, I startedآغاز شده researchingتحقیق
113
345000
3000
من شروع به تحقیق کردم
06:03
into pearlمروارید diversغواصان.
114
348000
2000
در مورد غواصان مروارید.
06:05
You know, because they go down for fourچهار minutesدقایق on one breathنفس کشیدن.
115
350000
3000
می دونیدو زیرا آنها با یک نفس 4 دقیقه زیر آب می مانند
06:08
And when I was researchingتحقیق pearlمروارید diversغواصان, I foundپیدا شد the worldجهان
116
353000
2000
وقتی که در مورد غواصان مروارید تحقیق می کردم با دنیای غواصی آزاد
06:10
of free-divingغواصی آزاد.
117
355000
2000
آشنا شدم.
06:12
It was the mostاکثر amazingحیرت آور thing that I ever discoveredکشف شده, prettyبسیار much.
118
357000
5000
این شگفت انگیزترین چیزی بود که تا به حال دیده بودم
06:17
There is manyبسیاری differentناهمسان aspectsجنبه های to free-divingغواصی آزاد.
119
362000
3000
غواصی آزاد جنبه های مختلفی دارد.
06:20
There is depthعمق recordsسوابق, where people go as deepعمیق as they can.
120
365000
3000
رکود عمق یکی از آنها است ,در آن افراد به عمیق ترین جایی که می توانند می روند.
06:23
And then there is staticاستاتیک apneaآپنه.
121
368000
2000
بعد از آن رکود نگه داشتن موقتی نفس است.
06:25
That's holdingبرگزاری your breathنفس کشیدن as long as you can
122
370000
3000
که در آن طولانی ترین مدتی که می توانید نفستان را حبس می کنید
06:28
in one placeمحل withoutبدون movingدر حال حرکت.
123
373000
2000
در یک جا بدون اینکه حرکتی بکنید.
06:30
That was the one that I studiedمورد مطالعه قرار گرفت.
124
375000
2000
این چیزی بود که من در موردش مطالعه کردم.
06:32
The first thing that I learnedیاد گرفتم is when you're holdingبرگزاری your breathنفس کشیدن
125
377000
3000
اولین چیزی که یاد گرفتم این بود که وقتی نفستان را نگه می دارید
06:35
you should never moveحرکت at all; that wastesضایعات energyانرژی.
126
380000
3000
نباید هیچ حرکتی بکنید, این کار انرژی را از بین می برد
06:38
And that depletesتخریب می کند oxygenاکسیژن,
127
383000
2000
سطح انرژی را کاهش می دهد
06:40
and it buildsمی سازد up COCO2 in your bloodخون. So, I learnedیاد گرفتم never to moveحرکت.
128
385000
4000
و باعث تولید دی اکسید کربن در خون می شود ,بنابراین من یاد گرفتم که به هیچ وجه حرکت نکنم
06:44
And I learnedیاد گرفتم how to slowآرام my heartقلب rateنرخ down.
129
389000
3000
و یاد گرفتم که چطور ضربان قلبم را آهسته کنم.
06:47
I had to remainماندن perfectlyکاملا still and just relaxآروم باش
130
392000
2000
من مجبور بودم کاملا در آن حالت بمانم و فقط ریلکس باشم
06:49
and think that I wasn'tنبود in my bodyبدن,
131
394000
2000
و فکر می کردم که من درون بدنم نیستم،
06:51
and just controlکنترل that.
132
396000
2000
و فقط آن را کنترل می کنم.
06:53
And then I learnedیاد گرفتم how to purgeتمیز کردن.
133
398000
2000
و بعد از آن یاد گرفتم که چطور عمل پالایش را انجام دهم.
06:55
Purgingپاک کردن is basicallyاساسا hyperventilatinghyperventilating.
134
400000
2000
پالایش در واقع تنفس بسیار عمیق است.
06:57
You blowفوت کردن، دمیدن in and out ...
135
402000
3000
شما هوا را به داخل می کشید و خارج می کنید...
07:03
You do that, you get lightheadedسرگردان, you get tinglingمور مور.
136
408000
3000
وقتی این کار را انجام می دهید دچار سرگیجه و خارش می شوید.
07:06
And you're really riddingرها کردن your bodyبدن of COCO2.
137
411000
2000
و شما واقعا دارید دی اکسید کربن را از بدنتان خارج می کنید.
07:08
So, when you holdنگه دارید your breathنفس کشیدن it's infinitelyبی نهایت easierآسان تر.
138
413000
4000
بنابراین وقتی نفستان را نگه می دارید به مراتب آسانتر خواهد بود.
07:12
Then I learnedیاد گرفتم that you have to take a hugeبزرگ breathنفس کشیدن,
139
417000
4000
بعد از آن من یاد گرفتم که مجبورید یک نفس عمیق بکشید،
07:16
and just holdنگه دارید and relaxآروم باش and never let any airهوا out,
140
421000
4000
و فقط نفستان را نگه دارید,آرام باشید و نگذارید هیچ هوایی خارج شود
07:20
and just holdنگه دارید and relaxآروم باش throughاز طریق all the painدرد.
141
425000
3000
با وجود دردی که دارید فقط نفستان را نگه دارید و آرام باشید.
07:23
Everyهرکدام morningصبح, this is for monthsماه ها,
142
428000
3000
هر روز صبح به مدت چندین ماه،
07:26
I would wakeاز خواب بیدار up and the first thing that I would do
143
431000
2000
من بیدار می شدم و کاری که انجام می دادم
07:28
is I would holdنگه دارید my breathنفس کشیدن
144
433000
3000
این بود که نفسم را نگه دارم
07:31
for, out of 52 minutesدقایق,
145
436000
2000
در 52 دقیقه
07:33
I would holdنگه دارید my breathنفس کشیدن for 44 minutesدقایق.
146
438000
3000
من به مدت 44 دقیقه نفسم را حبس کردم.
07:36
So, basicallyاساسا what that meansبه معنای is I would purgeتمیز کردن,
147
441000
2000
خب قاعدتا این به آن معنی است که قرار است من عمل پالایش را انجام دهم،
07:38
I'd breathنفس کشیدن really hardسخت for a minuteدقیقه.
148
443000
2000
من 1 دقیقه واقعا به سختی نفس کشیدم
07:40
And I would holdنگه دارید, immediatelyبلافاصله after, for fiveپنج and halfنیم minutesدقایق.
149
445000
3000
بلافاصله بعد از آن نفسم را برای 5 دقیقه نگه داشتم
07:43
Then I would breathنفس کشیدن again for a minuteدقیقه,
150
448000
2000
بعد دوباره برای 1 دقیقه نفس کشیدم،
07:45
purgingتمیز کردن as hardسخت as I can,
151
450000
2000
تا آنجایی که می توانستم عمل تصفیه دی اکسید کربن را انجام دادم
07:47
then immediatelyبلافاصله after that I would holdنگه دارید again for fiveپنج and halfنیم minutesدقایق.
152
452000
3000
دوباره بلافاصله بعد از آن برای 5 دقیقه نفسم را نگه داشتم.
07:50
I would repeatتکرار this processروند eightهشت timesبار in a rowردیف.
153
455000
3000
من این فرآیند را 8 مرتبه تکرار کردم.
07:53
Out of 52 minutesدقایق you're only breathingنفس كشيدن for eightهشت minutesدقایق.
154
458000
4000
در 52 دقیقه شما فقط 8 دقیقه نفس می کشید.
07:57
At the endپایان of that you're completelyبه صورت کامل friedسرخ شده در روغن, your brainمغز.
155
462000
3000
در پایان مغزتان کاملا آتش گرفته است.
08:00
You feel like you're walkingپیاده روی around in a dazeخیره کننده.
156
465000
2000
شما احساس سرگیجه می کنید.
08:02
And you have these awfulخیلی بد و ناخوشایند headachesسردرد.
157
467000
2000
و سردرد وحشتناکی خواهید داشت.
08:04
Basicallyاساسا, I'm not the bestبهترین personفرد to talk to when I'm doing that stuffچیز.
158
469000
4000
قاعدتا,من فرد مناسبی برای گفتن این چیزها نیستم در حالی که خودم دارم این کارها را انجام می دهم .
08:08
I startedآغاز شده learningیادگیری about the world-recordرکورد جهانی holderدارنده.
159
473000
2000
من شروع کردم به یاد گرفتن از کسی که رکورد جهانی را نگه می داشت.
08:10
His nameنام is Tomتام Sietasسیتا.
160
475000
2000
اسم او تام سیتاس است.
08:12
And this guy is perfectlyکاملا builtساخته شده for holdingبرگزاری his breathنفس کشیدن.
161
477000
4000
انگار که شخص کاملا برای نگه داشتن نفسش ساخته شده بود
08:16
He's sixشش footپا fourچهار. He's 160 poundsپوند.
162
481000
4000
قد او 192 سانتی متر و وزنش 72 کیلوگرم است
08:20
And his totalجمع lungریه capacityظرفیت
163
485000
2000
و ظرفیت ریه های او
08:22
is twiceدو برابر the sizeاندازه of an averageمیانگین personفرد.
164
487000
3000
دو برابر یک انسان معمولی است.
08:25
I'm sixشش footپا one, and fatچربی.
165
490000
3000
قد من 180 سانتی متر است و چاقم
08:28
We'llخوب say big-bonedدرشت اندام.
166
493000
2000
خب بزارین بگیم استخوانبندی درشت
08:30
(Laughterخنده)
167
495000
2000
خنده حضار
08:32
I had to dropرها کردن 50 poundsپوند in threeسه monthsماه ها.
168
497000
4000
من مجبور بودم در در 3 ماه، 23 کیلوگرم وزن کم کنم.
08:36
So, everything that I put into my bodyبدن
169
501000
2000
بنابراین هر چیزی که وارد بدنم می شد
08:38
I consideredدر نظر گرفته شده as medicineدارو.
170
503000
2000
به عنوان یک دارو در نظر می گرفتم.
08:40
Everyهرکدام bitبیت of foodغذا was exactlyدقیقا what it was for its nutritionalغذایی valueارزش.
171
505000
5000
هر ذره از غذا دقیقا به خاطر ارزش غذاییش بود
08:45
I ateخوردم really smallکوچک controlledکنترل شده است portionsبخش ها
172
510000
2000
من واقعا غذای کم و کنترل شده ای
08:47
throughoutدر سراسر the day.
173
512000
2000
در طول روز می خوردم.
08:49
And I startedآغاز شده to really adaptانطباق my bodyبدن.
174
514000
3000
و شروع کردم که بدنم را متعادل کنم.
08:52
(Laughterخنده)
175
517000
6000
خنده حضار
08:58
The thinnerنازکتر I was, the longerطولانی تر I was ableتوانایی to holdنگه دارید my breathنفس کشیدن.
176
523000
3000
هر چه لاغرتر می شدم، مدت بیشتری می توانستم نفسم را نگه دارم.
09:01
And by eatingغذا خوردن so well and trainingآموزش so hardسخت,
177
526000
4000
و با تغذیه خیلی خوب و تمرینات خیلی سخت
09:05
my restingاستراحت كردن heart-rateضربان قلب droppedکاهش یافته است to 38 beatsضرب و شتم perدر هر minuteدقیقه.
178
530000
3000
ضربان قلبم به 38 بار در دقیقه رسید.
09:08
Whichکدام is lowerپایین تر than mostاکثر Olympicالمپیک athletesورزشکاران.
179
533000
4000
این کمتر از ضربان قلب اکثر ورزشکاران المپیک است.
09:12
In fourچهار monthsماه ها of trainingآموزش I was ableتوانایی to holdنگه دارید my breathنفس کشیدن
180
537000
2000
در طی چهار ماه تمرین من توانستم
09:14
for over sevenهفت minutesدقایق.
181
539000
3000
نفسم را برای بیش از هفت دقیقه نگه دارم.
09:17
I wanted to try holdingبرگزاری my breathنفس کشیدن everywhereدر همه جا.
182
542000
3000
من می خواستم که همه جا سعی کنم نفسم را نگه دارم.
09:20
I wanted to try it in the mostاکثر extremeمفرط situationsموقعیت ها
183
545000
2000
من می خواستم این کار را در بدترین شرایط امتحان کنم
09:22
to see if I could slowآرام my heartقلب rateنرخ down
184
547000
3000
تا ببینم که آیا می توانم ضربان قلبم را تحت فشار آهسته کنم
09:25
underزیر duressفشار دادن.
185
550000
2000
.
09:27
(Laughterخنده)
186
552000
3000
خنده حضار
09:30
I decidedقرار بر این شد that I was going to breakزنگ تفريح the worldجهان recordرکورد
187
555000
3000
من تصمیم گرفتم که رکورد جهانی را بشکنم
09:33
liveزنده on prime-timeزمان نخست televisionتلویزیون.
188
558000
2000
به طور زنده در تلویزیون prime-TV
09:35
The worldجهان recordرکورد was eightهشت minutesدقایق and 58 secondsثانیه,
189
560000
4000
رکورد جهانی هشت دقیقه و 58 ثانیه بود
09:39
heldبرگزار شد by Tomتام Sietasسیتا, that guy with the whaleنهنگ lungsریه ها I told you about.
190
564000
3000
این رکورد توسط تام سیتاس حفظ می شد,همان شخص با ریه های بسیار بزرگ که قبلا در موردش صحبت کردم.
09:42
(Laughterخنده)
191
567000
2000
خنده حضار
09:44
I assumedفرض that I could put a waterاب tankمخزن at Lincolnلینکلن centerمرکز
192
569000
3000
من فرض کردم که می توانم یک مخزن پر از آب را در مرکز Lincoln بگذارم
09:47
and if I stayedماند there a weekهفته not eatingغذا خوردن,
193
572000
4000
و اگر به مدت یک هفته بدون غذا خوردن آنجا بمانم
09:51
I would get comfortableراحت in that situationوضعیت
194
576000
2000
به این شرایط عادت خواهم کرد
09:53
and I would slowآرام my metabolismمتابولیسم,
195
578000
2000
و متابولیسم بدنم را کند خواهم کرد،
09:55
whichکه I was sure would help me holdنگه دارید my breathنفس کشیدن
196
580000
2000
و این چیزی بود که مطمئن بودم به من کمک خواهد کرد
09:57
longerطولانی تر than I had been ableتوانایی to do it.
197
582000
2000
نفسم را بیشتر از مدتی که قبلا می توانستم، نگه دارم.
09:59
I was completelyبه صورت کامل wrongاشتباه.
198
584000
3000
من کاملا اشتباه می کردم.
10:02
I enteredوارد شد the sphereکره a weekهفته before the scheduledبرنامه ریزی شده airهوا dateتاریخ.
199
587000
4000
من یک هفته قبل از تاریخ برنامه ریزی شده برای نگه داشتن هوا وارد کره شدم
10:06
And I thought everything seemedبه نظر می رسید to be on trackمسیر.
200
591000
4000
و فکر می کردم همه چیز خوب پیش می رود
10:10
Two daysروزها before my bigبزرگ breathنفس کشیدن holdنگه دارید attemptتلاش کنید, for the recordرکورد,
201
595000
4000
دو روز قبل از بزرگترین تلاش من برای حبس نفس و ثبت رکورد
10:14
the producersتهیه کنندگان of my televisionتلویزیون specialویژه
202
599000
2000
تهیه کننده برنامه تلوزیونی من
10:16
thought that just watchingتماشا کردن somebodyکسی
203
601000
3000
فکر کرد که فقط تماشای کسی که
10:19
holdingبرگزاری theirخودشان breathنفس کشیدن, and almostتقریبا drowningغرق شدن,
204
604000
2000
نفسش را نگه داشته و تقریبا در حال غرق شدن است
10:21
is too boringحوصله سر بر for televisionتلویزیون.
205
606000
3000
برای تلوزیون خیلی کسل کننده است.
10:24
(Laughterخنده)
206
609000
2000
خنده حضار
10:26
So, I had to addاضافه کردن handcuffsدستبند,
207
611000
2000
بنابراین من مجبور بودم دستبندهایی به برنامه اضافه کنم
10:28
while holdingبرگزاری my breathنفس کشیدن, to escapeدر رفتن from.
208
613000
3000
تا در حالی که نفسم را نگه داشتم سعی کنم از شر آنها خلاص شوم.
10:31
This was a criticalبحرانی mistakeاشتباه.
209
616000
3000
این یک اشتباه بحرانی بود
10:34
Because of the movementجنبش I was wastingاتلاف oxygenاکسیژن.
210
619000
4000
چون به خاطر حرکت کردن من اکسیژن را از دست می دادم.
10:38
And by sevenهفت minutesدقایق I had goneرفته
211
623000
2000
و در دقیقه هفتم
10:40
into these awfulخیلی بد و ناخوشایند convulsionsمتابولیسم.
212
625000
4000
من دچار تشنج وحشتناکی شدم
10:44
By 7:08 I startedآغاز شده to blackسیاه out.
213
629000
5000
در هفت دقیقه و هشت ثانیه داشتم بیهوش می شدم.
10:49
And by sevenهفت minutesدقایق and 30 secondsثانیه
214
634000
3000
و بعد از هفت دقیقه و سی ثانیه
10:52
they had to pullکشیدن my bodyبدن out and bringآوردن me back.
215
637000
4000
آنها مجبور شدند بدن من را بیرون بکشند و به زندگی برگردانند.
11:00
I had failedناموفق on everyهرکدام levelسطح.
216
645000
2000
من در تمام مراحل شکست خورده بودم.
11:02
(Laughterخنده)
217
647000
2000
خنده حضار
11:04
So, naturallyبه طور طبیعی, the only way out of the slumpسقوط
218
649000
3000
خوب طبیعتا به تنها راهی برای خارج شدن از این شکست
11:07
that I could think of
219
652000
2000
توانستم فکر کنم
11:09
was, I decidedقرار بر این شد to call Oprahاپرا.
220
654000
4000
این بود که به اپرا زنگ بزنم
11:13
(Laughterخنده)
221
658000
3000
خنده حضار
11:16
I told her that I wanted to up the anteپیش از آن
222
661000
2000
من به او گفتم که می خواستم کار خارق العاده ای انجام دهم
11:18
and holdنگه دارید my breathنفس کشیدن longerطولانی تر than any humanانسان beingبودن ever had.
223
663000
4000
و نفسم را بیشتر از چیزی که هر انسانی تا به حال توانسته است حبس کنم.
11:22
This was a differentناهمسان recordرکورد. This was a pureخالص O2
224
667000
3000
این رکورد متفاوتی بود .این اکسیژن خالص بود
11:25
staticاستاتیک apneaآپنه recordرکورد that Guinnessگینس
225
670000
2000
رکوردی که گینس برای حبس موقتی نفس
11:27
had setتنظیم the worldجهان recordرکورد at 13 minutesدقایق.
226
672000
4000
ثبت کرده بود 13 دقیقه بود
11:31
So, basicallyاساسا you breathنفس کشیدن pureخالص O2 first,
227
676000
3000
خب قاعدتا تو اول باید اکسیژن خالص تنفس کنی
11:34
oxygenatingاکسیژن your bodyبدن, flushingسوزش out COCO2,
228
679000
2000
به بدنت اکسیژن برسانی و دی اکسید کربن خارج کنی
11:36
and you are ableتوانایی to holdنگه دارید much longerطولانی تر.
229
681000
4000
بدین ترتیب مدت بیشتری می توانی نفست را حبس کنی.
11:40
I realizedمتوجه شدم that my realواقعی competitionرقابت
230
685000
3000
من فهمیدم که رقیب واقعی من
11:43
was the beaverسگ ابی.
231
688000
2000
اسب آبی است
11:45
(Laughterخنده)
232
690000
7000
خنده حضار
11:52
In Januaryژانویه of '08
233
697000
2000
در ژانویه 2008
11:54
Oprahاپرا gaveداد me fourچهار monthsماه ها to prepareآماده کردن and trainقطار.
234
699000
3000
اپرا چهار ماه به من فرصت داد تا آماده شوم و تمرین کنم.
11:57
So, I would sleepبخواب in a hypoxicهیپوکسیک tentچادر everyهرکدام night.
235
702000
3000
خب من هر شب در یک چادر با اکسیژن کم می خوابیدم.
12:00
A hypoxicهیپوکسیک tentچادر is a tentچادر that simulatesشبیه سازی می کند
236
705000
2000
این چادر شرایط ارتفاع
12:02
altitudeارتفاع at 15,000 feetپا.
237
707000
3000
15 هزار پایی را شبیه سازی می کند.
12:05
So, it's like baseپایه campاردوگاه Everestاورست.
238
710000
2000
این مثل اقامت در اورست می ماند
12:07
What that does is, you startشروع کن buildingساختمان up
239
712000
3000
کاری که آن انجام می دهد این است که بدن شما شروع می کند
12:10
the redقرمز bloodخون cellسلول countشمردن in your bodyبدن,
240
715000
3000
به ساختن تعداد بیشتری گلوبولهای قرمز خون
12:13
whichکه helpsکمک می کند you carryحمل oxygenاکسیژن better.
241
718000
3000
که به انتقال اکسیژن کمک می کند.
12:16
Everyهرکدام morningصبح, again, after gettingگرفتن out of that tentچادر
242
721000
4000
هر روز صبح بعد از خارج شدن از چادر
12:20
your brainمغز is completelyبه صورت کامل wipedپاک شده out.
243
725000
3000
مغز شما کاملا از کار می افتد.
12:23
My first attemptتلاش کنید on pureخالص O2, I was ableتوانایی to go up to 15 minutesدقایق.
244
728000
4000
در اولین تلاش با اکسیژن خالص توانستم تا 15 دقیقه ادامه دهم.
12:27
So, it was a prettyبسیار bigبزرگ successموفقیت.
245
732000
3000
این موفقیت خیلی بزرگی بود
12:30
The neurosurgeonجراح مغز و اعصاب pulledکشیده me out of the waterاب
246
735000
2000
جراح اعصاب من را از آب بیرون کشید
12:32
because in his mindذهن, at 15 minutesدقایق
247
737000
2000
زیرا از نظر او در 15 دقیقه
12:34
your brainمغز is doneانجام شده, you're brainمغز deadمرده.
248
739000
3000
مغز از کار می افتد و شما دچارمرگ مغزی می شوید.
12:37
So, he pulledکشیده me up, and I was fine.
249
742000
3000
بنابراین من را بیرون کشید و حال من خوب بود.
12:40
There was one personفرد there that was definitelyقطعا not impressedتحت تاثیر قرار.
250
745000
5000
در آنجا یک نفر بود که قطعا تحت تاثیر قرار نگرفته بود.
12:45
It was my ex-girlfriendدوستدختر سابق. While I was breakingشکستن the recordرکورد underwaterزیر آب
251
750000
4000
او دوست دختر سابقم بود,وقتی من برای اولین بار در حال شکستن رکورد زیر آب بودم
12:49
for the first time, she was siftingغربال کردن throughاز طریق my Blackberryتوت سیاه,
252
754000
2000
او به سراغ تلفن من رفته بود
12:51
checkingچک کردن all my messagesپیام ها.
253
756000
2000
و پیام های من را چک می کرد.
12:53
(Laughterخنده)
254
758000
3000
خنده حضار
12:56
My brotherبرادر had a pictureعکس of it. It is really ...
255
761000
2000
برادرم از این صحنه یک عکس داشت ,این واقعا ...
12:58
(Laughterخنده)
256
763000
5000
خنده حضار
13:03
I then announcedاعلام کرد that I was going to go for
257
768000
3000
بعد از آن من به طور عمومی اعلام کردم که می خواهم به سراغ
13:06
Sietas'سیتا recordرکورد, publiclyبه طور عمومی.
258
771000
2000
رکورد سیتاس بروم.
13:08
And what he did in responseواکنش,
259
773000
2000
و عکس العملی که او نشان داد
13:10
is he wentرفتی on RegisRegis and Kellyکلی,
260
775000
3000
این بود که به رگیس و کلی رفت
13:13
and brokeشکست his oldقدیمی recordرکورد.
261
778000
2000
و رکود قبلیش را شکست.
13:15
Then his mainاصلی competitorرقیب wentرفتی out and brokeشکست his recordرکورد.
262
780000
4000
و بعد از او رقیب اصلیش رفت و رکود او را شکست.
13:19
So, he suddenlyناگهان pushedتحت فشار قرار داد the recordرکورد up to
263
784000
2000
خب، او یک دفعه رکود را به
13:21
16 minutesدقایق and 32 secondsثانیه.
264
786000
3000
16 دقیقه و 32 ثانیه افزایش داد.
13:24
Whichکدام was threeسه minutesدقایق longerطولانی تر than I had preparedآماده شده.
265
789000
3000
این 3 دقیقه بیشتر از چیزی بود که من خودم را برایش آماده کرده بودم
13:27
You know, it was longerطولانی تر than the recordرکورد.
266
792000
3000
همان طور که می دانید، این طولانی تر از آن رکود بود.
13:30
Now, I wanted to get the Scienceعلوم پایه Timesبار to documentاسناد this.
267
795000
4000
حالا من می خواستم که Science Times این کار را مستند کند.
13:34
I wanted to get them to do a pieceقطعه on it.
268
799000
2000
من می خواستم که آنها مطلبی در مورد آن بنویسند
13:36
So, I did what any personفرد
269
801000
4000
خوب من همان کاری را کردم که هر کس دیگری
13:40
seriouslyبه طور جدی pursuingپیگیری scientificعلمی advancementپیشرفت would do.
270
805000
3000
؟
13:43
I walkedراه می رفت into the Newجدید Yorkیورک Timesبار officesدفاتر
271
808000
3000
من به دفتر نیویورک تایمز رفتم
13:46
and did cardکارت tricksترفندها to everybodyهمه.
272
811000
2000
و برای همه بازی های کلک با ورق را اجرا کردم.
13:48
(Laughterخنده)
273
813000
4000
خنده حضار
13:52
So, I don't know if it was the magicشعبده بازي or the loreعلم of the Caymanکیمن islandsجزایر,
274
817000
3000
من نمی دانم این به خاطر جادو بود یا فرهنگ جزایر Cayman
13:55
but Johnجان Tierneyتیرنی flewپرواز کرد down
275
820000
2000
اما جان تیرنی قبول کرد
13:57
and did a pieceقطعه on the seriousnessجدی of breath-holdingنفس کشیدن.
276
822000
3000
و مطلبی در مورد اهمیت نگه داشتن نفس نوشت
14:00
While he was there I triedتلاش کرد to impressتاثیر گذاشتن him, of courseدوره.
277
825000
2000
البته زمانی که او آنجا بود من سعی کردم او را تحت تاثیر قرار دهم.
14:02
And I did a diveشیرجه رفتن down to 160 feetپا,
278
827000
3000
و غواصی به عمق 48 متر انجام دادم
14:05
whichکه is basicallyاساسا the heightارتفاع of a 16 storyداستان buildingساختمان,
279
830000
4000
چیزی به اندازه ارتفاع یک ساختمان 16 طبقه
14:09
and as I was comingآینده up, I blackedسیاه و سفید out underwaterزیر آب,
280
834000
3000
و وقتی که داشتم بالا می آمدم ,زیر آب بیهوش شدم
14:12
whichکه is really dangerousخطرناک است; that's how you drownغرق شدن.
281
837000
2000
چیزی که خیلی خطرناک است؛ این است که چطور غرق می شوید.
14:14
Luckilyخوشبختانه Kirkکرک had seenمشاهده گردید me
282
839000
2000
خوشبختانه کرک من را دید
14:16
and he swamشنا کرد over and pulledکشیده me up.
283
841000
2000
او تا آنجا شنا کرد و من را بیرون آورد.
14:18
So, I startedآغاز شده fullپر شده focusتمرکز.
284
843000
3000
خب من شروع کردم به تمرکز کامل
14:21
I completelyبه صورت کامل trainedآموزش دیده to get my breathنفس کشیدن holdنگه دارید time up
285
846000
3000
من کاملا برای نگه داشتن نفسم
14:24
for what I neededمورد نیاز است to do.
286
849000
2000
به اندازه ای که لازم بود آموزش دیدم
14:26
But there was no way to prepareآماده کردن for the liveزنده televisionتلویزیون aspectجنبه of it,
287
851000
3000
اما هیچ راهی برای آماده شدن برای برنامه زنده تلویزیونی نبود
14:29
beingبودن on Oprahاپرا.
288
854000
2000
بودن در اپرا.
14:31
But in practiceتمرین, I would do it faceصورت down, floatingشناور on the poolاستخر.
289
856000
4000
در واقع من در حالی این کار را انجام می دادم که صورتم پایین بود و در استخر شناور بودم.
14:35
But for TVتلویزیون they wanted me to be uprightراست
290
860000
4000
اما تلویزیون می خواست که من رو به بالا باشم
14:39
so they could see my faceصورت, basicallyاساسا.
291
864000
3000
تا بتوانند صورت من را ببینند.
14:42
The other problemمسئله was
292
867000
2000
مشکل دیگر این بود که
14:44
the suitکت و شلوار was so buoyantشناور
293
869000
2000
این لباس من را شناور می کرد
14:46
that they had to strapبند my feetپا in to keep me from floatingشناور up.
294
871000
3000
به طوری که آنها مجبور بودند پاهای من را ببندند تا از بالا آمدن من جلوگیری کنند.
14:49
So, I had to use my legsپاها to holdنگه دارید my feetپا into the strapsتسمه that were looseشل,
295
874000
4000
من مجبور شدم از ساق پاهام برای نگه داشتن پاهایم در حلقه هایی که گشاد بودند استفاده کنم
14:53
whichکه was a realواقعی problemمسئله for me.
296
878000
3000
این برای من یک مشکل واقعی بود.
14:56
That madeساخته شده me extremelyفوق العاده nervousعصبی,
297
881000
2000
که به شدت من را عصبی می کرد
14:58
raisingبالا بردن the heartقلب rateنرخ.
298
883000
2000
و ضربان قلبم را بالا می برد.
15:00
Then, what they alsoهمچنین did was,
299
885000
2000
کار دیگری که آنها انجام دادند
15:02
whichکه we never did before, is there was a heart-rateضربان قلب monitorمانیتور.
300
887000
3000
کاری که ما هرگز انجام نداده بودیم ,قرار دادن یک نمایشگر ضربان قلب بود.
15:05
And it was right nextبعد to the sphereکره.
301
890000
3000
این دقیقا کنار کره قرار داشت.
15:08
So, everyهرکدام time my heartقلب would beatضرب و شتم I'd hearشنیدن the beep-beep-beep-beepبوق بوق بوق بوق,
302
893000
3000
بنابراین هر باز که قلب من می زد من صدای بیپ,بیپ می شنیدم
15:11
you know, the tickingتیک تاک, really loudبا صدای بلند.
303
896000
2000
می دونید ,صدای تیک تاک ,واقعا بلند
15:13
Whichکدام was makingساخت me more nervousعصبی.
304
898000
2000
که من را عصبی تر می کرد
15:15
And there is no way to slowآرام my heartقلب rateنرخ down.
305
900000
3000
و هیچ راهی برای آهسته کردن ضربان قلبم وجود نداشت
15:18
So, normallyبه طور معمول
306
903000
3000
خب به طور معمول
15:21
I would startشروع کن at 38 beatsضرب و شتم perدر هر minuteدقیقه,
307
906000
3000
من با ضربان قلب 38 بار در دقیقه شروع کردم
15:24
and while holdingبرگزاری my breathنفس کشیدن it would dropرها کردن to 12 beatsضرب و شتم perدر هر minuteدقیقه,
308
909000
3000
و وقتی نفسم را حبس می کردم ضربان به 12 بار در دقیقه می رسید
15:27
whichکه is prettyبسیار unusualغیر معمول.
309
912000
2000
این خیلی غیرعادی است.
15:29
(Laughterخنده)
310
914000
4000
خنده حضار
15:35
This time it startedآغاز شده at 120 beatsضرب و شتم,
311
920000
4000
این بار ضربان با 120 بار در دقیقه شروع شد
15:39
and it never wentرفتی down.
312
924000
2000
و هرگز پایین نیامد
15:41
I spentصرف شده the first fiveپنج minutesدقایق underwaterزیر آب
313
926000
3000
من اولین 5 دقیقه را زیر آب ماندم
15:44
desperatelyبه شدت tryingتلاش کن to slowآرام my heartقلب rateنرخ down.
314
929000
3000
نا امیدانه سعی می کردم ضربان قلبم را آهسته کنم.
15:47
I was just sittingنشسته there thinkingفكر كردن, "I've got to slowآرام this down.
315
932000
2000
من فقط آنجا نشسته بودم و فکر می کردم ." من مجبورم آن را آهسته کنم
15:49
I'm going to failشکست, I'm going to failشکست."
316
934000
2000
من دارم شکست می خورم ,من دارم شکست می خورم."
15:51
And I was gettingگرفتن more nervousعصبی.
317
936000
2000
و بیشتر عصبی می شدم.
15:53
And the heartقلب rateنرخ just keptنگه داشته شد going up and up,
318
938000
2000
ضربان قلبم بالاتر و بالاتر می رفت
15:55
all the way up to 150 beatsضرب و شتم.
319
940000
2000
در نهایت به 150 بار در دقیقه رسید.
16:00
Basicallyاساسا it's the sameیکسان thing that createdایجاد شده my downfallسقوط at Lincolnلینکلن Centerمرکز.
320
945000
3000
در اصل , این همان چیزی است که باعث شکست من در مرکز Lincoln شد.
16:03
It was a wasteدور ریختنی of O2.
321
948000
3000
هدر رفتن اکسیژن
16:06
When I madeساخته شده it to the halfwayنیمه راه markعلامت, at eightهشت minutesدقایق,
322
951000
2000
وقتی که این کار را تا نیمه انجام داده بودم ,در دقیقه هشتم
16:08
I was 100 percentدرصد certainمسلم - قطعی
323
953000
3000
100% مطمئن بودم
16:11
that I was not going to be ableتوانایی to make this.
324
956000
2000
که نمی توانم این کار را انجام دهم
16:13
There was no way for me to do it.
325
958000
2000
هیچ راهی برای من وجود نداشت که بتوانم آن را انجام دهم.
16:15
So, I figuredشکل گرفته, Oprahاپرا had dedicatedاختصاصی an hourساعت
326
960000
4000
خب من می دانستم که اپرا یک ساعت را
16:19
to doing this breathنفس کشیدن holdنگه دارید thing, if I had crackedترک خورده earlyزود
327
964000
3000
به این موضوع نگه داشتن نفس اختصاص داده است و اگر من به این زودی شکست بخوردم
16:22
it would be a wholeکل showنشان بده about how depressedافسرده I am.
328
967000
3000
تمام این برنامه به اینکه من چقدر افسرده هستم تبدیل می شود.
16:25
(Laughterخنده)
329
970000
2000
خنده حضار
16:27
So, I figuredشکل گرفته I'm better off just fightingدعوا کردن
330
972000
2000
خب من فهمیدم که بهتر است دست از مبارزه بردارم
16:29
and stayingاقامت there untilتا زمان I blackسیاه out,
331
974000
2000
و همان جا بمانم تا بیهوش شوم
16:31
at leastکمترین then they can pullکشیدن me out and take careاهميت دادن of me and all that.
332
976000
3000
حداقل در آن صورت آنها می توانستند من را بیرون بیاورند و از من مراقبت کند.
16:34
(Laughterخنده)
333
979000
4000
خنده حضار
16:38
I keptنگه داشته شد pushingهل دادن to 10 minutesدقایق. At 10 minutesدقایق
334
983000
2000
من تا دقیقه دهم پیش رفتم. در دقیقه دهم
16:40
you startشروع کن gettingگرفتن all these really strongقوی
335
985000
3000
شروع سوزش واقعا شدیدی
16:43
tinglingمور مور sensationsاحساسات in your fingersانگشتان and toesانگشتان پا.
336
988000
2000
در انگشتان دست و پاهایتان احساس می کنید.
16:45
And I knewمی دانست that that was bloodخون shuntingشوتینگ,
337
990000
2000
من می دانستم که این به خاطر تغییر مسیر خون است
16:47
when the bloodخون rushesسر و صدا می کند away from your extremitiesاندام ها
338
992000
2000
وقتی که خون از اعضای غیر اصلی بدن
16:49
to provideفراهم کند oxygenاکسیژن to your vitalحیاتی organsارگان ها.
339
994000
3000
به سمت اعضای حیاتی می رود تا اکسیژن آنها را تامین کند.
16:55
At 11 minutesدقایق I startedآغاز شده feelingاحساس
340
1000000
2000
در دقیقه یازدهم
16:57
throbbingتکان دادن sensationsاحساسات in my legsپاها,
341
1002000
2000
در پاهایم نوعی ضربان احساس کردم
16:59
and my lipsلب ها startedآغاز شده to feel really strangeعجیب.
342
1004000
4000
و در لبهایم حالت واقعا عجیبی حس کردم.
17:03
At minuteدقیقه 12 I startedآغاز شده to have ringingزنگ زدن in my earsگوش ها,
343
1008000
4000
در دقیقه دوازدهم گوش هایم شروع کردند به سوت کشیدن
17:07
and I startedآغاز شده to feel my armبازو going numbبی حس.
344
1012000
3000
و بازوهایم داشتند بی حس می شدند.
17:10
And I'm a hypochondriacهیپوچندریک, and I rememberیاد آوردن armبازو numbبی حس meansبه معنای heartقلب attackحمله.
345
1015000
3000
من یه آدم مالیخولیایی هستم و به یاد آوردم که بی حس شدن بازو نشانه حمله قلبی است.
17:13
So, I startedآغاز شده to really get really paranoidپارانوئید.
346
1018000
3000
من واقعا دچار توهم حمله قلبی شده بودم (پارانوید)
17:16
Then at 13 minutesدقایق, maybe because of the hypochondriaهیپوخاندریا.
347
1021000
3000
در دقیقه سیزدهم، شاید به خاطر حس مالیخولیایی که داشتم
17:19
I startedآغاز شده feelingاحساس painsدرد all over my chestقفسه سینه.
348
1024000
5000
احساس کردم که کل قفسه سینه ام درد می کند
17:24
It was awfulخیلی بد و ناخوشایند.
349
1029000
2000
واقعا وحشتناک بود.
17:26
At 14 minutesدقایق,
350
1031000
2000
دردقیقه چهاردهم
17:28
I had these awfulخیلی بد و ناخوشایند contractionsانقباضات,
351
1033000
2000
من همه این حالات وحشتناک را داشتم
17:30
like this urgeم pop اینترنتی کارت و کارت کارت کارت کارت to breatheتنفس کنید.
352
1035000
2000
مثل این میل شدید به نفس کشیدن.
17:32
(Laughterخنده)
353
1037000
8000
خنده حضار
17:40
At 15 minutesدقایق I was sufferingرنج کشیدن
354
1045000
2000
در دقیقه پانزدهم
17:42
majorعمده O2 deprivationمحرومیت to the heartقلب.
355
1047000
3000
من به خاطر نرسیدن اکسیژن به قلبم رنج می کشیدم
17:45
And I startedآغاز شده havingداشتن ischemiaایسکمی to the heartقلب.
356
1050000
3000
و کم خونی موضعی در ناحیه قلبم شروع شد
17:48
My heartbeatتپش قلب would go from 120,
357
1053000
2000
ضربان قلبم از 120
17:50
to 50, to 150, to 40, to 20, to 150 again.
358
1055000
6000
به 50 رسید و بعد به 150 به 40 به 20 و دوباره به 150.
17:56
It would skipجست و خیز a beatضرب و شتم.
359
1061000
2000
برای یک لحظه می ایستاد
17:58
It would startشروع کن. It would stop. And I feltنمد all this.
360
1063000
2000
شروع به تپیدن می کرد , متوقف میشد .و من تمام اینها را احساس کردم.
18:00
And I was sure that I was going to have a heartقلب attackحمله.
361
1065000
3000
و مطمئن بودم که یک حمله قلبی خواهم داشت.
18:03
So, at 16 minutesدقایق what I did is I slidاسلاید my feetپا out
362
1068000
3000
خب در دقیقه شانزدهم کاری که من انجام دادم این بود که پایم را به سمت بیرون دادم
18:06
because I knewمی دانست that if I did go out,
363
1071000
3000
زیرا من می دانستم که اگر بیهوش شوم
18:09
if I did have a heartقلب attackحمله, they'dآنها می خواهند have to
364
1074000
2000
اگر دچار حمله قلبی شوم ,آنها مجبورند
18:11
jumpپرش into the bindingالزام آور and take my feetپا out
365
1076000
2000
به داخل بپرند و پاهای من را بیرون بکشند
18:13
before pullingکشیدن me up. So, I was really nervousعصبی.
366
1078000
2000
قبل از اینکه خودم را بیرون بیاورند. من واقعا عصبی بودم.
18:15
So, I let my feetپا out, and I startedآغاز شده floatingشناور to the topبالا.
367
1080000
3000
بنابراین من پاهایم را بیرون گذاشتم و شروع کردم به شناور شدن به سمت بالا
18:18
And I didn't take my headسر out.
368
1083000
2000
من نگذاشتم که سرم بیرون بیاید
18:20
But I was just floatingشناور there waitingدر انتظار for my heartقلب to stop,
369
1085000
2000
اما فقط آنجا شناور بودم و منتظر بودم که قلبم بیاستد
18:22
just waitingدر انتظار.
370
1087000
2000
فقط منتظر بودم.
18:24
They had doctorsپزشکان with the "PstPst," you know, so,
371
1089000
2000
آنها دکترهایی با تجهیزات داشتند که
18:26
sittingنشسته there waitingدر انتظار.
372
1091000
2000
نشسته بودند و منتظر بودند.
18:28
And then suddenlyناگهان I hearشنیدن screamingجیغ زدن.
373
1093000
2000
ناگهان صدای جیغ شنیدم.
18:30
And I think that there is some weirdعجیب و غریب thing --
374
1095000
2000
و فکر کردم چیز عجیبی وجود دارد--
18:32
that I had diedفوت کرد or something had happenedاتفاق افتاد.
375
1097000
3000
مثل اینکه من مرده باشم یا اتفاقی افتاده باشد
18:35
And then I realizedمتوجه شدم that I had madeساخته شده it to 16:32.
376
1100000
4000
و بعد من فهمیدم که به 16:32 رسیده ام.
18:39
So, with the energyانرژی of everybodyهمه that was there
377
1104000
3000
بنابراین با انرژی تمام افرادی که آنجا بودند
18:42
I decidedقرار بر این شد to keep pushingهل دادن.
378
1107000
2000
تصمیم گرفتم ادامه دهم.
18:44
And I wentرفتی to 17 minutesدقایق and fourچهار secondsثانیه.
379
1109000
2000
و تا 17 دقیقه و 4 ثانیه رفتم.
18:46
(Applauseتشویق و تمجید)
380
1111000
10000
تشویق
18:56
As thoughگرچه that wasn'tنبود enoughکافی, what I did immediatelyبلافاصله after
381
1121000
2000
از آنجایی که فکر می کردم این کافی نیست ,کاری که بلافاصله بعد از آن انجام دادم این بود که
18:58
is I wentرفتی to Questجستجو Labsآزمایشگاه ها
382
1123000
2000
به آزمایشگاه Quest رفتم
19:00
and had them take everyهرکدام bloodخون sampleنمونه that they could
383
1125000
2000
و آنها هر نوع نمونه خونی که می توانستند گرفتند
19:02
to testتست for everything and to see where my levelsسطوح were,
384
1127000
3000
تا همه چیز را آزمایش کنند و ببینند که وضعیت من چگونه است
19:05
so the doctorsپزشکان could use it, onceیک بار again.
385
1130000
2000
بنابراین پزشکان می توانند برای موارد دیگری از آن استفاده کنند.
19:07
I alsoهمچنین didn't want anybodyهر شخصی to questionسوال it.
386
1132000
2000
من همچنین نمی خواستم که کسی در مورد این موضوع شکی داشته باشد.
19:09
I had the worldجهان recordرکورد and I wanted to
387
1134000
2000
من رکورد جهانی را داشتم و می خواستم
19:11
make sure it was legitimateمشروع.
388
1136000
2000
مطمئن شوم که این رکورد قانونا ثبت شده باشد.
19:13
So, I get to Newجدید Yorkیورک Cityشهر the nextبعد day,
389
1138000
3000
بنابراین روز بعد من به نیویورک رفتم
19:16
and this kidبچه walksپیاده روی می کند up to me -- I'm walkingپیاده روی out of the Appleسیب storeفروشگاه --
390
1141000
3000
من داشتم از فروشگاه اپل خارج می شدم
19:19
this kidبچه walksپیاده روی می کند up to me he's like, "Yoیو, D!"
391
1144000
2000
بچه ای به طرف من آمد و گفت او شبیه "yo" (موجود خارق العاده) است
19:21
I'm like "Yeah?"
392
1146000
2000
من شبیه چی؟
19:23
He said, "If you really heldبرگزار شد your breathنفس کشیدن that long,
393
1148000
3000
او گفت "اگر واقعا تو نفست را اینقدر طولانی نگه داشتی،
19:26
why'dچرا؟ you come out of the waterاب dryخشک?"
394
1151000
2000
چرا وقتی از آب بیرون آمدی خشک بودی؟"
19:28
I was like "What?"
395
1153000
2000
من شبیه "چی" بودم ؟
19:30
(Laughterخنده)
396
1155000
2000
خنده حضار
19:32
And that's my life. So ...
397
1157000
2000
و این زندگی من است . خب ...
19:34
(Laughterخنده)
398
1159000
5000
خنده حضار
19:39
As a magicianجادوگر I try to showنشان بده things to people
399
1164000
2000
به عنوان یک شعبده باز من سعی می کنم تا
19:41
that seemبه نظر می رسد impossibleغیرممکن است.
400
1166000
2000
چیزهایی را به مردم نشان دهم که غیر ممکن به نظر می رسند
19:43
And I think magicشعبده بازي, whetherچه I'm holdingبرگزاری my breathنفس کشیدن
401
1168000
3000
من فکر می کنم جادو,چه حبس کردن نفس باشد
19:46
or shufflingزدن a deckعرشه of cardsکارت ها,
402
1171000
2000
چه بر زدن یک دسته ورق
19:48
is prettyبسیار simpleساده.
403
1173000
2000
چیز ساده ای است.
19:50
It's practiceتمرین, it's trainingآموزش, and it's --
404
1175000
4000
آن تمرین است ,آموزش است ,..
19:54
It's practiceتمرین, it's trainingآموزش and experimentingتجربه کردن,
405
1179000
4000
این تمرین ,آموزش و تجربه است که
19:58
while pushingهل دادن throughاز طریق the painدرد to be the bestبهترین that I can be.
406
1183000
3000
باعث می شود هنگام مواجه با مشکلات بهترین چیزی که می توانم باشم.
20:01
And that's what magicشعبده بازي is to me, so, thank you.
407
1186000
4000
و این معنای جادو برای من است. متشکرم.
20:05
(Applauseتشویق و تمجید)
408
1190000
8000
تشویق
Translated by naghme effat
Reviewed by Mahdieh Taher

▲Back to top

ABOUT THE SPEAKER
David Blaine - Illusionist, endurance artist
With a deck of cards and authoritative cool, David Blaine brings the wonderment of magic off the stage and onto the sidewalk.

Why you should listen

Called a "modern-day Houdini" by The New York Times, David Blaine made himself a household name with TV special David Blaine: Street Magic -- shedding the sweeping glitz and drama of other TV magic programs in favor of a simple premise: illusions done right on the street, in front of handheld cameras and speechless passersby.

With Buried Alive, Blaine was entombed underground for seven days in a transparent plastic coffin, visible to gawking pedestrians above, setting off a new trend in his performance career: the endurance stunt. The pursuit led to other spectacles featuring cramped spaces and extreme conditions: Frozen in Time, which saw him encased in a block of ice for almost three days, and Vertigo, where he stood atop a 100-foot pillar for 35 hours.

Blaine's stunts continue to draw immense crowds and Nielsen ratings to match, but his appearance on Oprah was perhaps most stunning, when he broke the Guinness world record for breath-holding, staying underwater for 17 minutes and 4.5 seconds.

More profile about the speaker
David Blaine | Speaker | TED.com