ABOUT THE SPEAKER
Jason B. Rosenthal - Advocate, artist
When Jason B. Rosenthal's wife died, he says: "as clichéd as it sounds, I started working on living each day as it comes, to get through the complexities of life."

Why you should listen

Jason B. Rosenthal writes: "I have practiced law and developed real estate in Chicago for half of my life. But that is only what I did 9 to 5. What made me better at my profession -- and as a human being getting through each day -- was realizing my thirst for learning and doing. I practiced yoga intensely; I traveled the world with my wife and my family; I learned to paint and made a home studio; and I developed a passion for cooking. I would not have called myself the most passionate student when I was in school, but in my adult life I have read with a thirst for knowledge -- everything from the most meaty fiction, fascinating nonfiction and magazines. My family is what makes me who I am today.

"I was married to the most amazing woman for half of my life. We raised three incredible children in Chicago, a culturally vibrant and livable city with people of good midwestern values. When my bride died of ovarian cancer after 26 years of marriage, I got in touch with real pain. I immediately reevaluated my life's work. I had talked for years about whether my chosen career path gave me real fulfillment. I am now the executive director of a nonprofit organization created in Amy's name, the Amy Krouse Rosenthal Foundation. I am fueled by its mission to provide programs that encourage child literacy and funding for early detection of ovarian cancer. My future is a blank space waiting to be filled."

More profile about the speaker
Jason B. Rosenthal | Speaker | TED.com
TED2018

Jason B. Rosenthal: The journey through loss and grief

جیسون ب روزنتال: سفری از میان مرگ و سوگواری

Filmed:
1,888,751 views

نویسنده و فیلم ساز فقید اِیمی کرواس روزنتال با صداقتی بی‌رحمانه و طنزی غریب مقاله‌ای درباره مرگ منتشر کرده است که استقبال زیادی از آن شد «شاید بخواهی با شوهرم ازدواج کنی،» و به شکلی عمومی به شوهرش اجازه می‌دهد تا زندگی را پس از مرگ او ادامه دهد و شادی را پیدا کند. یکسال پس از مرگش جیسون داوطلبانه از تجارب خود در این فرآیند دردناک عبور از فقدان می‌گوید -- و البته همراه با آن کمی معرفت خاموش برای هر کسی که درگیر غمی است که زندگیش را تغییر داده.
- Advocate, artist
When Jason B. Rosenthal's wife died, he says: "as clichéd as it sounds, I started working on living each day as it comes, to get through the complexities of life." Full bio

Double-click the English transcript below to play the video.

00:13
There are threeسه wordsکلمات
that explainتوضیح why I am here.
0
1087
3313
سه کلمه گویای این است
که چرا اینجا هستم.
00:17
They are "Amyامی KrouseKrouse Rosenthalرزنتال."
1
5400
4560
«اِیمی کراوس روزنتال.»
00:23
At the endپایان of Amy'sامی life,
2
11320
1496
در انتهای زندگی اِیمی،
00:24
hypedهیپ up on morphineمورفین and home in hospiceبیمارستان,
3
12840
2520
تحت تاثیر مورفین و بستری در خانه،
00:28
the "Newجدید Yorkیورک Timesبار"
publishedمنتشر شده an articleمقاله she wroteنوشت
4
16239
2577
«نیویورک تایمز»
مقاله‌ای از او را منتشر کرد
00:30
for the "Modernمدرن Love" columnستون
on Marchمارس 3, 2017.
5
18840
3080
در ستون «عشق امروزی»
در ۳ مارس ۲۰۱۷.
00:35
It was readخواندن worldwideدر سراسر جهان
by over fiveپنج millionمیلیون people.
6
23160
2720
که بیش از پنج میلیون نفر
در سراسر جهان آن را خواندند.
00:39
The pieceقطعه was unbearablyغیر قابل تحمل sadغمگین,
7
27160
3496
متنی بی‌نهایت غم انگیز،
00:42
ironicallyاز قضا funnyخنده دار
8
30680
1735
با طنزی عجیب،
00:44
and brutallyوحشیانه honestصادقانه.
9
32439
1561
و صداقتی بی‌رحمانه.
00:47
While it was certainlyقطعا
about our life togetherبا یکدیگر,
10
35200
2656
اگرچه قطعا در‌باره زندگی مشترکمان بود،
00:49
the focusتمرکز of the pieceقطعه was me.
11
37880
2400
اما تمرکز متن روی من بود.
00:53
It was calledبه نام, "You Mayممکن است
Want to Marryازدواج کنید My Husbandشوهر."
12
41440
3136
نامش بود، «شاید بخواهی
با همسرم ازدواج کنی.»
00:56
It was a creativeخلاقانه playبازی
on a personalشخصی adآگهی for me.
13
44600
3040
نمایشی خلاق از یک تبلیغ شخصی برای من.
01:00
Amyامی quiteکاملا literallyعینا left
an emptyخالی spaceفضا for me to fillپر کن
14
48440
3736
اِیمی در واقع جایی خالی را
برایم گذاشته بود
01:04
with anotherیکی دیگر love storyداستان.
15
52200
1800
تا با داستان عاشقانه دیگری پر کنم.
01:07
Amyامی was my wifeهمسر for halfنیم my life.
16
55520
1960
اِیمی برای نیمی از عمرم همسرم بود.
01:10
She was my partnerشریک in raisingبالا بردن
threeسه wonderfulفوق العاده, now grownرشد کرد childrenفرزندان,
17
58360
4736
او شریکم بود در بزرگ کردن
سه فرزند فوق العاده که حالا بزرگ شده‌اند،
01:15
and really, she was my girlدختر, you know?
18
63120
2015
و می‌دانید، واقعا، زن دلخواهم بود؟
01:17
We had so much in commonمشترک.
19
65160
1920
خیلی نقاط مشترک داشتیم.
01:20
We lovedدوست داشتنی the sameیکسان artهنر,
20
68360
1536
علاقه هنری مشترکی داشتیم،
01:21
the sameیکسان documentariesفیلم مستند, the sameیکسان musicموسیقی.
21
69920
2616
در فیلم‌های مستند،
در موسیقی‌‌.
01:24
Musicموسیقی was a hugeبزرگ partبخشی
of our life togetherبا یکدیگر.
22
72560
2856
موسیقی قسمت بزرگی از زندگی مشترک ما بود.
01:27
And we sharedبه اشتراک گذاشته شده the sameیکسان valuesارزش های.
23
75440
1840
و ارزشهایمان در زندگی یکی بود.
01:30
We were in love,
24
78160
1416
عاشق هم بودیم،
01:31
and our love grewرشد کرد strongerقوی تر
up untilتا زمان her last day.
25
79600
3920
و عشقمان تا آخرین روز زندگیش قوی‌تر می‌شد.
01:37
Amyامی was a prolificپرورش دهنده authorنویسنده.
26
85200
1856
اِیمی نویسنده‌ای پُربار بود.
01:39
In additionعلاوه بر این to two groundbreakingپیشگامانه memoirsخاطرات,
27
87080
2536
علاوه بر دو مجموعه پیشگام خاطرات،
01:41
she publishedمنتشر شده over 30 children'sکودکان booksکتاب ها.
28
89640
2400
بیش از ۳۰ کتاب برای کودکان منتشر کرده است.
01:45
Posthumouslyپس از مرگش, the bookکتاب she wroteنوشت
with our daughterفرزند دختر Parisپاریس,
29
93080
2776
حتی پس از مرگش، کتابی را که به همراه
دخترمان پاریس نوشت ،
01:47
calledبه نام "Dearعزیزم Girlدختر,"
30
95880
1616
بنام «دختر عزیز»،
01:49
reachedرسیده است the numberعدد one positionموقعیت
on the "Newجدید Yorkیورک Timesبار" bestsellerپرفروش listفهرست.
31
97520
3480
که در فهرست بهترین‌های نیویورک تایمز
به رتبه اول رسیده است.
01:54
She was a self-describedخود توصیف شده tinyکوچک filmmakerفیلمساز.
32
102240
2920
او یک فیلم ساز کوچکِ خودساخته بود.
01:57
She was 5'1" and her filmsفیلم های
were not that long.
33
105640
3136
قدش ۱۵۵ سانتی‌متر و فیلم‌هایش
هم بلندتر نیود.
02:00
(Laughterخنده)
34
108800
1016
(خنده حضار)
02:01
Her filmsفیلم های exemplifiedمثال her naturalطبیعی است abilityتوانایی
to gatherجمع آوری people togetherبا یکدیگر.
35
109840
4400
فیلم‌هایش مثال توانایی طبیعی‌اش در
جمع کردن افراد کنار هم بود.
02:07
She was alsoهمچنین a terrificفوق العاده publicعمومی speakerبلندگو,
36
115240
2416
ولی سخنرانی‌هایش در جمع عالی بود،
02:09
talkingصحبت کردن with childrenفرزندان
and adultsبزرگسالان of all agesسنین
37
117680
3136
با کودکان و بزرگسالان
در هر سنی صحبت می‌کرد
02:12
all over the worldجهان.
38
120840
1200
در سراسر جهان.
02:15
Now, my storyداستان of griefغم و اندوه is only uniqueمنحصر بفرد
in the senseاحساس of it beingبودن ratherنسبتا publicعمومی.
39
123520
4296
اما داستان سوگواری من
تنها بدلیل عمومی شدن متفاوت است.
02:19
Howeverبا این حال, the grievingگرامیداشت processروند itselfخودش
was not my storyداستان aloneتنها.
40
127840
4800
اگرچه خودِ فرآیند سوگواری
داستان من تنها نبود.
02:25
Amyامی gaveداد me permissionمجوز to moveحرکت forwardرو به جلو,
and I'm so gratefulسپاسگزار for that.
41
133920
3480
اِیمی به من اجازه داد تا از آن عبور کنم،
و من سپاسگزارم.
02:30
Now, just a little over a yearسال
into my newجدید life,
42
138040
3016
حالا، کمی بیش از یکسال که از این
زندگی جدید من می‌گذرد،
02:33
I've learnedیاد گرفتم a fewتعداد کمی things.
43
141080
1440
چیز‌هایی را یاد گرفته‌ام.
02:35
I'm here to shareاشتراک گذاری with you
partبخشی of the processروند of movingدر حال حرکت forwardرو به جلو
44
143640
3016
اینجا آمده‌ام تا با شما قسمتی از
این روند عبور
02:38
throughاز طریق and with griefغم و اندوه.
45
146680
2040
از سوگواری را شریک شوم.
02:42
But before I do that,
I think it would be importantمهم
46
150240
2416
اما قبل از آن،
فکر می‌کنم که مهم است
02:44
to talk a little bitبیت
about the endپایان of life,
47
152680
2056
تا کمی در باره پایان زندگی صحبت کنم،
02:46
because it formsتشکیل می دهد how I have been
emotionallyعاطفی sinceاز آنجا که then.
48
154760
2800
چرا که از آن وقت احساس من را شکل داده است.
02:50
Deathمرگ is suchچنین a tabooتابو subjectموضوع, right?
49
158800
2560
مرگ موضوعی ممنوعه است، اینطور نیست؟
02:54
Amyامی ateخوردم her last mealوعده غذایی on Januaryژانویه 9, 2017.
50
162440
3480
اِیمی در ۹ ژانویه ۲۰۱۷
آخرین وعده غذایش را خورد.
02:58
She somehowبه نحوی livedزندگی می کرد an additionalاضافی two monthsماه ها
51
166920
2056
و به نوعی دو ماه دیگر هم
03:01
withoutبدون solidجامد foodغذا.
52
169000
1240
بدون غذای جامد زنده ماند.
03:03
Her doctorsپزشکان told us
we could do hospiceبیمارستان at home
53
171480
4136
دکتر‌هایش به ما گفتند که
می‌توانیم در خانه بستریش کنیم
03:07
or in the hospitalبیمارستان.
54
175640
1240
یا در بیمارستان.
03:09
They did not tell us that Amyامی
would shrinkکوچک شدن to halfنیم her bodyبدن weightوزن,
55
177960
3976
به ما نگفته بودند که نصف وزنش را
از دست خواهد داد،
03:13
that she would never layغیر روحانی
with her husbandشوهر again,
56
181960
2736
که او هرگز نخواهد توانست دوباره
با همسرش بخوابد،
03:16
and that walkingپیاده روی upstairsاز پله ها to our bedroomاتاق خواب
would soonبه زودی feel like runningدر حال اجرا a marathonماراتن.
57
184720
4240
و رفتن به اتاق خواب در طبقه بالا برایش
مثل شرکت در ماراتون خواهد بود.
03:22
Home hospiceبیمارستان does have an auraاورا of beingبودن
a beautifulخوشگل environmentمحیط to dieمرگ in.
58
190880
4856
بستری شدن در خانه تصوری از مردن
در محیطی زیبا را می‌دهد.
03:27
How great that you don't have
the soundsبرای تلفن های موبایل of machinesماشین آلات beepingبوق
59
195760
2816
چقدر خوب است که صدای دستگاه‌هایی
که بیپ بیپ می‌کنند
03:30
and going on and off all the time,
60
198600
2616
و دائما روشن و خاموش می‌شوند را نداری،
03:33
no disruptionsاختلالات for mandatoryاجباری
drugدارو administrationمدیریت,
61
201240
3896
مزاحمت نمی‌شوند تا داروی اجباری بدهند،
03:37
home with your familyخانواده to dieمرگ.
62
205160
3680
همراه خانواده‌ات در خانه‌ای تا بمیری.
03:42
We did our bestبهترین to make those weeksهفته ها
as meaningfulمعنی دار as we could.
63
210640
4056
بیشترین تلاش خود را کردیم تا آن هفته‌ها را
تا می‌توانیم پر معنی کنیم.
03:46
We talkedصحبت کرد oftenغالبا about deathمرگ.
64
214720
2016
اغلب در باره مرگ صحبت می‌کردیم.
03:48
Everybodyهمه knowsمی داند it's going
to happenبه وقوع پیوستن to them, like, for sure,
65
216760
3536
همه می‌دانند که برایشان پیش خواهد آمد،
امری قطعی است،
03:52
but beingبودن ableتوانایی to talk openlyبی پرده
about it was liberatingآزادسازی.
66
220320
3320
اما اینکه آزادانه درباره‌اش صحبت کنند
رهایی بخش است.
03:57
We talkedصحبت کرد about subjectsفاعل، موضوع like parentingپدر و مادر.
67
225040
2240
از موضوعاتی مثل پدر و مادر بودن
صحبت کردیم.
04:00
I askedپرسید: Amyامی how I could be the bestبهترین parentوالدین
possibleامکان پذیر است to our childrenفرزندان in her absenceغیبت.
68
228080
4760
از اِیمی پرسیدم چطور می‌توانم در غیاب او
بهترین سرپرست بچه‌هایمان باشم.
04:06
In those conversationsگفتگو,
she gaveداد me confidenceاعتماد به نفس
69
234000
2576
با این صحبت‌ها بود که
04:08
by stressingبا استرس what a great relationshipارتباط
I had with eachهر یک one of them,
70
236600
3536
وقتی از رابطه عالی من با
هرکدامشان گفت خیالم راحت شد،
04:12
and that I can do it.
71
240160
1680
که می‌توانم این کار را انجام دهم.
04:15
I know there will be manyبسیاری timesبار
72
243400
1736
می‌دانم که خیلی وقت‌ها
04:17
where I wishآرزو کردن she and I
can make decisionsتصمیمات togetherبا یکدیگر.
73
245160
2976
آرزو خواهم کرد که کاش می‌توانستیم
تصمیمات را با هم بگیریم.
04:20
We were always so in syncهمگام سازی.
74
248160
2200
ما همیشه با هم هماهنگ بودیم.
04:24
Mayممکن است I be so audaciousترسناک as to suggestپیشنهاد می دهد
75
252320
2496
شاید اینقدر جرئت داشته باشم که
به شما بگویم
04:26
that you have these conversationsگفتگو now,
76
254840
3776
بهتر است این صحبت‌ها را همین حالا
04:30
when healthyسالم.
77
258640
1615
که سالم هستید انجام دهید.
04:32
Please don't wait.
78
260279
2001
لطفا صبر نکنید.
04:36
As partبخشی of our hospiceبیمارستان experienceتجربه,
we organizedسازمان یافته است groupsگروه ها of visitorsبازدید کنندگان.
79
264240
4016
به عنوان بخشی از تجربه بستری بودن در خانه،
ما بازدیدهایی را برنامه ریزی کردیم.
04:40
How braveشجاع of Amyامی to receiveدريافت كردن them,
even as she beganآغاز شد her physicalفیزیکی declineکاهش می یابد.
80
268280
4120
ملاقات با آنها نشانه شجاعت اِیمی بود،
زمانی که توان فیزیکی‌اش را از دست می‌داد.
04:45
We had a KrouseKrouse night,
81
273480
1536
شبی بیاد خانواده کراوس داشتیم.
04:47
her parentsپدر و مادر and threeسه siblingsخواهران و برادران.
82
275040
2376
پدر و مادرش و سه خواهر و برادر.
04:49
Friendsدوستان and familyخانواده were nextبعد.
83
277440
2336
فامیل و دوستان در مرحله بعد بودند.
04:51
Eachهر یک told beautifulخوشگل storiesداستان ها
of Amyامی and of us.
84
279800
2760
هرکدام داستان‌های زیبایی
از ما و اِیمی می‌گفتند.
04:55
Amyامی madeساخته شده an immenseعظیم impactتأثیر
on her loyalوفادار friendsدوستان.
85
283560
2920
اِیمی تاثیری بزرگ بر دوستان وفادارش داشت.
05:00
But home hospiceبیمارستان is not so beautifulخوشگل
for the survivingزنده ماندن familyخانواده membersاعضا.
86
288960
3920
اما بستری شدن در خانه برای اعضای
باقی‌مانده خانواده چندان زیبا نیست.
05:05
I want to get a little personalشخصی here
and tell you that to this dateتاریخ,
87
293800
3696
می‌خواهم اینجا موضوعی
خصوصی را بگویم که تا امروز،
05:09
I have memoriesخاطرات of those
finalنهایی weeksهفته ها that hauntپیروز باشید me.
88
297520
3200
خاطراتی از آن روز‌های آخر دارم که
همچنان تسخیرم کرده.
05:14
I rememberیاد آوردن walkingپیاده روی backwardsعقب
to the bathroomحمام,
89
302560
3280
بیاد می‌آورم عقب عقب رفتن به سوی دستشویی،
05:18
assistingکمک کردن Amyامی with eachهر یک stepگام.
90
306760
2280
و کمک کردن به اِیمی در هر قدم.
05:21
I feltنمد so strongقوی.
91
309760
1480
احساس می‌کردم قدرتمندم.
05:23
I'm not suchچنین a bigبزرگ guy,
92
311920
1256
آنقدر‌ها هم درشت نیستم.
05:25
but my armsبازوها lookedنگاه کرد and feltنمد so healthyسالم
comparedمقایسه کرد to Amy'sامی frailنحیف bodyبدن.
93
313200
5280
اما در بازو‌هایم قدرت و سلامت زیادی
در مقایسه با بدن نحیف ایمی حس می‌کردم.
05:31
And that bodyبدن failedناموفق in our houseخانه.
94
319720
2240
و آن جسم در خانه‌مان از کار افتاد.
05:36
On Marchمارس 13 of last yearسال,
95
324640
2000
۱۳ مارس سال گذشته،
05:40
my wifeهمسر diedفوت کرد of ovarianتخمدان cancerسرطان in our bedبستر.
96
328160
3720
همسرم از سرطان تخمدان در تخت‌مان درگذشت.
05:46
I carriedانجام her lifelessبی حوصله bodyبدن
97
334920
1720
من بدن بی‌جانش را
05:50
down our stairsپله ها,
98
338360
1200
از پله‌ها پایین بردم،
05:53
throughاز طریق our diningناهار خوری roomاتاق
99
341520
1200
از میان اتاق غذاخوری
05:56
and our livingزندگي كردن roomاتاق
100
344080
1200
و اتاق نشیمن
05:58
to a waitingدر انتظار gurneyگورنی
101
346600
1240
به روی یک تخت چرخدار
06:01
to have her bodyبدن crematedسرخ شده.
102
349080
1560
تا برای سوزاندن ارسال شود.
06:04
I will never get that imageتصویر
out of my headسر.
103
352160
2080
هیچگاه این صحنه از ذهنم پاک نخواهد شد.
06:07
If you know someoneکسی who has been
throughاز طریق the hospiceبیمارستان experienceتجربه,
104
355240
3096
اگر کسی را بشناسی که این تجربه
بستری شدن در خانه را داشته است،
06:10
acknowledgeاذعان that.
105
358360
1256
اهمیتش را بدان.
06:11
Just say you heardشنیدم this guy Jasonجیسون
106
359640
1616
فقط بگو که شنیده‌ای که این جیسون
06:13
talk about how toughسخت است it mustباید be
to have those memoriesخاطرات
107
361280
2616
می‌گوید که داشتن این
خاطرات چقدر سخت است
06:15
and that you're there
if they ever want to talk about it.
108
363920
2816
و اینکه اگر دلش خواست که
درباره‌اش صحبت کند، گوش خواهی کرد.
06:18
They mayممکن است not want to talk,
109
366760
2016
شاید نخواهند که صحبت کنند،
06:20
but it's niceخوب to connectاتصال with someoneکسی
livingزندگي كردن eachهر یک day with those lastingماندنی imagesتصاویر.
110
368800
5040
اما ارتباط داشتن با کسی که هر روز با چنین
تصاویر ماندگاری زندگی می‌کند جالب است.
06:27
I know this soundsبرای تلفن های موبایل unbelievableباور نکردنی,
but I've never been askedپرسید: that questionسوال.
111
375280
3480
می‌دانم که باورکردنی به نظر نمی‌رسد،
اما تا حالا کسی این را از من نپرسیده.
06:32
Amy'sامی essayمقاله causedباعث me
to experienceتجربه griefغم و اندوه in a publicعمومی way.
112
380600
3200
اما مقاله اِیمی باعث شد
تا سوگواری را به شکل جمعی تجربه کنم.
06:37
Manyبسیاری of the readersخوانندگان who reachedرسیده است out to me
wroteنوشت beautifulخوشگل wordsکلمات of reflectionانعکاس.
113
385000
3680
خیلی از خوانندگانی که مکاتبه کردند
در پاسخ جملات زیبایی را برایم نوشتند.
06:41
The scopeمحدوده of Amy'sامی impactتأثیر
was deeperعمیق تر and richerغنی تر
114
389520
3376
وسعت اثر اِیمی عمیقتر و غنی‌تر
06:44
than even us and her familyخانواده knewمی دانست.
115
392920
2080
حتی از ما وآنچه خانواده‌ش
می‌دانست بوده است.
06:48
Some of the responsesپاسخ I receivedاخذ شده helpedکمک کرد me
with the intenseشدید grievingگرامیداشت processروند
116
396400
3816
برخی از پاسخ‌هایی که گرفتم به من در
فرآیند سخت سوگواری کمک کرد
06:52
because of theirخودشان humorشوخ طبعی,
117
400240
1200
به خاطر شوخ طبعیشان،
06:54
like this emailپست الکترونیک I receivedاخذ شده
from a womanزن readerخواننده
118
402440
2176
مثل این ایمیل که از یک خواننده زن
دریافت کردم
06:56
who readخواندن the articleمقاله, declaringاعلام کرد,
119
404640
2480
که مقاله را خوانده بود، و عنوان می‌کرد که،
07:00
"I will marryازدواج کن you when you are readyآماده --
120
408160
1896
«وقتی که آماده باشی با تو ازدواج می‌کنم --
07:02
(Laughterخنده)
121
410080
1576
(خنده حضار)
07:03
"providedارائه شده you permanentlyدائمی stop drinkingنوشیدن.
122
411680
2080
به شرطی که از این به بعد
نوشیدن الکل را کنار بگذاری.
07:07
No other conditionsشرایط.
123
415040
1440
و شرط دیگری ندارم.
07:09
I promiseوعده to outliveبیرون رفتن you.
124
417560
1440
قول می‌دهم که عمرم از تو بیشتر باشد.
07:11
Thank you very much."
125
419840
1440
خیلی از تو متشکرم.»
07:14
Now, I do like a good tequilaتکیلا,
but that really is not my issueموضوع.
126
422680
4336
من یک تکیلای خوب را دوست دارم،
اما این واقعا مشکل من نیست.
07:19
Yetهنوز how could I say no to that proposalپیشنهاد?
127
427040
2136
اما خوب من چطور چنین پیشنهادی را رد کنم؟
07:21
(Laughterخنده)
128
429200
2056
(خنده حضار)
07:23
I laughedخندید throughاز طریق the tearsاشک ها when I readخواندن
this noteتوجه داشته باشید from a familyخانواده friendدوست:
129
431280
3920
وقتی که این یادداشت را از یکی از دوستان
خانوادگی شنیدم، از خنده اشکم درآمد:
07:28
"I rememberیاد آوردن Shabbatشبات dinnersشام at your home
130
436200
2696
«شام شَبات در خانه شما یادم می‌آید
07:30
and Amyامی teachingدرس دادن me
how to make cornbreadcornbread croutonscroutons.
131
438920
3200
که اِیمی طرز درست کردن
نان کروتن ذرتی را به من یاد می‌داد.
07:34
Only Amyامی could find
creativityخلاقیت in croutonscroutons."
132
442880
3680
فقط اِیمی بود که
در کروتن هم خلاقیت پیدا می‌کرد.»
07:38
(Laughterخنده)
133
446580
1000
(خنده حضار)
07:42
On Julyجولای 27, just a fewتعداد کمی monthsماه ها
after Amy'sامی deathمرگ,
134
450520
3696
۲۷ جولای، چند ماه پس از درگذشت اِیمی،
07:46
my dadپدر diedفوت کرد of complicationsعوارض جانبی
135
454240
1616
پدرم بدلیل مشکلات ناشی از
07:47
relatedمربوط to a decades-longچند دهه battleنبرد
with Parkinson'sپارکینسون diseaseمرض.
136
455880
3440
سالها مبارزه با بیماری پارکینسون درگذشت.
07:52
I had to wonderتعجب: How much
can the humanانسان conditionوضعیت handleرسیدگی?
137
460400
3560
حیرت آور است: توانایی انسان در
تحمل مشکلات چقدر است؟
07:56
What makesباعث می شود us capableقادر به
of dealingمعامله with this intenseشدید lossاز دست دادن
138
464680
3216
چه چیزی به ما توانایی مقابله
با این فقدان‌های عظیم را می‌دهد
07:59
and yetهنوز carryحمل on?
139
467920
1680
در حالی که همچنان ادامه می‌دهیم؟
08:02
Was this a testتست?
140
470360
1736
آیا یک آزمایش است؟
08:04
Why my familyخانواده and my amazingحیرت آور childrenفرزندان?
141
472120
2640
چرا برای خانواده و بچه‌های خوب من؟
08:08
Looking for answersپاسخ ها, I regretپشيمان شدن to say,
is a lifelongطول عمر missionماموریت,
142
476320
3320
متاسفم که بگویم، پاسخ به این سوال،
خود یک ماموریت مادام العمر است،
08:12
but the keyکلیدی to my beingبودن ableتوانایی to persevereپایدار باشید
143
480440
3976
اما کلید پشتکارمن
08:16
is Amy'sامی expressedبیان and very publicعمومی edictحکم
144
484440
3576
دستور مشخص و عمومی اِیمی
08:20
that I mustباید go on.
145
488040
1800
به این بود که باید ادامه دهم.
08:23
Throughoutدر تمام طول this yearسال,
I have doneانجام شده just that.
146
491520
2400
تمام امسال، تنها این کار را می‌کردم.
08:26
I have attemptedتلاش to stepگام out
and seekبه دنبال the joyشادی and the beautyزیبایی
147
494600
4176
تلاش کرده‌ام تا آرام شوم
و بدنبال شادی و زیبایی‌هایی روم
08:30
that I know this life
is capableقادر به of providingفراهم آوردن.
148
498800
3400
که در این جهان می‌توان به آن رسید.
08:36
But here'sاینجاست the realityواقعیت:
149
504320
1240
اما واقعیت این است:
08:38
those familyخانواده gatheringsتجمعات,
150
506760
1296
آن جمع‌های خانوادگی،
08:40
attendingشرکت کننده weddingsمراسم ازدواج
and eventsمناسبت ها honoringبزرگداشت Amyامی,
151
508080
2456
رفتن به عروسی‌ها
مراسم یادبود اِیمی،
08:42
as lovingبا محبت as they are,
152
510560
2016
هر چقدر هم که دوست داشتنی باشند،
08:44
have all been very difficultدشوار to endureتحمل کن.
153
512600
2600
تحمل‌شان خیلی سخت بوده است.
08:48
People say I'm amazingحیرت آور.
154
516240
1256
مردم از من تعجب می‌کنند.
08:49
"How do you handleرسیدگی yourselfخودت
that way duringدر حین those timesبار?"
155
517520
2696
«چطور خودت را در این مواقع
این طور کنترل می‌کنی؟»
08:52
They say, "You do it with suchچنین graceرحمت."
156
520240
2520
می‌گویند،« زیبا انجامش می‌دهی.»
08:56
Well, guessحدس بزن what?
157
524560
1200
خوب، راستش را بخواهی؟
08:58
I really am sadغمگین a lot of the time.
158
526320
2880
واقعا بیشتر اوقات افسرده‌ام.
09:02
I oftenغالبا feel like I'm kindنوع of a messبهم ریختگی,
159
530160
3056
اغلب حس می‌کنم که حالم خراب است،
09:05
and I know these feelingsاحساسات
applyدرخواست to other survivingزنده ماندن spousesهمسران,
160
533240
4136
و می‌دانم که این وضعیت دیگر
کسانی است که همسر،
09:09
childrenفرزندان, parentsپدر و مادر
161
537400
2440
فرزند، پدر و مادر
09:12
and other familyخانواده membersاعضا.
162
540720
1480
و یا عضوی از خانواده از دست داده‌اند.
09:16
In Japaneseژاپنی Zenذن, there is a termدوره "Shojiشوجی,"
163
544000
2696
در ذِن ژاپنی، عبارتی به نام
«شوجی» وجود دارد،
09:18
whichکه translatesترجمه شده است as "birthتولد deathمرگ."
164
546720
2600
که ترجمه آن « تولد مرگ» است.
09:21
There is no separationجدایی
betweenبین life and deathمرگ
165
549920
2776
فاصله‌ای میان مرگ و زندگی وجود ندارد
09:24
other than a thinلاغر lineخط
that connectsمتصل می شود the two.
166
552720
2480
غیر از خطی نازک که آن دو را
به هم متصل می‌کند.
09:28
Birthتولد, or the joyousخوشحال,
wonderfulفوق العاده, vitalحیاتی partsقطعات of life,
167
556280
4576
تولد، یا قسمت شادی‌بخش، فوق‌العاده،
و حیاتی زندگی،
09:32
and deathمرگ, those things
we want to get ridخلاص شدن از شر of,
168
560880
2416
و مرگ، آن چیز‌هایی که می‌خواهیم
از دستشان خلاص شویم
09:35
are said to be facedدر مواجهه equallyبه همان اندازه.
169
563320
1960
می‌گویند که برای همه یکسان پیش می‌آید.
09:38
In this newجدید life that I find myselfخودم in,
170
566680
2176
این زندگی جدید که خودم را در آن می‌بینم،
09:40
I am doing my bestبهترین to embraceپذیرفتن this conceptمفهوم
as I moveحرکت forwardرو به جلو with grievingگرامیداشت.
171
568880
5120
تمامی تلاشم را می‌کنم تا
همچنان که سوگواری می‌کنم قبولش کنم.
09:47
In the earlyزود monthsماه ها
followingذیل Amy'sامی deathمرگ, thoughگرچه,
172
575480
2496
گرچه در ماه‌های اول پس از درگذشت اِیمی،
09:50
I was sure that the feelingاحساس of despairناامیدی
would be ever-presentهمیشه در حال حاضر,
173
578000
3696
مطمئن بودم که این حس نومیدی
همیشگی خواهد بود،
09:53
that it would be all-consumingهمه کاره.
174
581720
1760
که همه چیز را خواهد بَلعید.
09:56
Soonبه زودی I was fortunateخوش شانسی
to receiveدريافت كردن some promisingامیدوار کننده adviceمشاوره.
175
584960
3280
اما زود شانس آوردم که
نصیحت امیدوارکننده‌ای به من شد.
10:01
Manyبسیاری membersاعضا of the losing-a-spouseاز دست دادن همسر clubباشگاه
176
589680
2176
خیلی از اعضای باشگاه همسر از دست داده‌گان
10:03
reachedرسیده است out to me.
177
591880
1200
پیشم آمدند.
10:05
One friendدوست in particularخاص who had alsoهمچنین
lostکم شده her life partnerشریک keptنگه داشته شد repeatingتکرار شونده,
178
593680
4656
خصوصا دوستی که او هم شریک زندگی‌اش را
از دست داده بود همیشه تکرار می‌کرد،
10:10
"Jasonجیسون, you will find joyشادی."
179
598360
3200
«جیسون، تو شادی را پیدا خواهی کرد.»
10:14
I didn't even know
what she was talkingصحبت کردن about.
180
602560
2216
حتی نمی‌دانستم که از چه صحبت می‌کند.
10:16
How was that possibleامکان پذیر است?
181
604800
1560
چطور ممکن بود؟
10:19
But because Amyامی gaveداد me
very publicعمومی permissionمجوز
182
607760
2696
اما اِیمی به من در جمع اجازه داد
10:22
to alsoهمچنین find happinessشادی,
183
610480
2080
تا شادی را هم پیدا کنم،
10:25
I now have experiencedبا تجربه joyشادی
from time to time.
184
613360
3040
حالا گاه گاهی شادی را حس می‌کنم.
10:29
There it was, dancingرقصیدن the night away
at an LCDال سی دی SoundsystemSoundsystem concertکنسرت,
185
617880
4400
همانجا بود، در کنسرت ال سی دی
ساند سیستم که تمام شب را رقصیدیم،
10:35
travelingمسافرت with my brotherبرادر and bestبهترین friendدوست
or with a collegeکالج buddyدوست داری on a boys'پسران' tripسفر
186
623400
3936
در سفری که با برادرم و بهترین دوستم داشتم
یا دوست دانشگاهی‌ام درمسافرتی مردانه
10:39
to meetملاقات a groupگروه of great guys
I never metملاقات کرد before.
187
627360
2320
برای دیدن آدمهای خوبی که قبلا ندیده بودم.
10:42
From observingرعایت that my deckعرشه had sunآفتاب
beatingكتك زدن down on it on a coldسرماخوردگی day,
188
630840
4856
از دیدن این که آفتاب در این روز سرد
عرشه‌ قایقم را گرم کرده،
10:47
steppingقدم زدن out in it, layingتخمگذار there,
189
635720
2256
اینکه بیرون بیایی، و همانجا لم بدهی،
10:50
the warmthگرما consumingمصرف کننده my bodyبدن.
190
638000
2280
گرمایش وجودم را درخود گرفت.
10:54
The joyشادی comesمی آید from my threeسه
stunningخیره کننده childrenفرزندان.
191
642680
4320
این شادی به خاطر سه فرزند خوبم است.
11:00
There was my sonفرزند پسر Justinجاستین,
192
648920
1616
پسرم جاستین،
11:02
textingپیام کوتاه me a pictureعکس of himselfخودت
with an olderمسن تر gentlemanنجیب زاده
193
650560
2616
عکسی از خودش و آقایی بزرگتر
برایم پیامک می‌کند
11:05
with a massiveعظیم, strongقوی forearmساعد
and the captionعنوان, "I just metملاقات کرد PopeyePopeye,"
194
653200
4936
که بازو‌هایی خیلی بزرگ داشت و رویش
نوشته، «الان پاپ آی را دیدم»
11:10
with a hugeبزرگ grinگرمی on his faceصورت.
195
658160
1696
و خنده‌ای به پهنای صورتش.
11:11
(Laughterخنده)
196
659880
1456
(خنده حضار)
11:13
There was his brotherبرادر Milesمایلز,
walkingپیاده روی to the trainقطار
197
661360
2536
این برادرش مایلز بود،
که وقتی با قطار
11:15
for his first day of work
after graduatingفارغ التحصیلی collegeکالج,
198
663920
2520
بعد از فارغ التحصیل شدن
برای روز اول سر کار می‌رفت.
11:19
who stoppedمتوقف شد and lookedنگاه کرد
back at me and askedپرسید:,
199
667400
2096
ایستاد و به من نگاه کرد و پرسید،
11:21
"What am I forgettingفراموش کردن?"
200
669520
1240
«چیزی یادم رفته؟»
11:23
I assuredخاطر جمع him right away,
"You are 100 percentدرصد readyآماده. You got this."
201
671320
3560
همانجا مطمئنش کردم،
« تو ۱۰۰ درصد آماده‌ای. می‌توانی.»
11:28
And my daughterفرزند دختر Parisپاریس,
202
676040
1816
و دخترم پاریس،
11:29
walkingپیاده روی togetherبا یکدیگر
throughاز طریق BatterseaBattersea Parkپارک in Londonلندن,
203
677880
3016
وقتی با هم در پارک بترسی لندن قدم می‌زدیم،
11:32
the leavesبرگها piledانباشته شده highبالا,
204
680920
1816
برگ‌ها خیلی روی هم جمع شده بودند،
11:34
the sunآفتاب glisteningدرخشان in the earlyزود morningصبح
on our way to yogaیوگا.
205
682760
4120
خورشید صبحگاه در راه
رفتن به تمرین یوگا می‌درخشید.
11:40
I would addاضافه کردن that beautyزیبایی
is alsoهمچنین there to discoverكشف كردن,
206
688880
3256
اضافه می‌کنم که
آن زیبایی آنجا بود تا پیدا شود،
11:44
and I mean beautyزیبایی of the wabi-sabiwabi گفت varietyتنوع
207
692160
2416
و منظورم زیبایی از نوع
وابی-سابی است
11:46
but beautyزیبایی nonethelessبا این وجود.
208
694600
1600
که باز هم زیبایی است.
11:49
On the one handدست, when I see something
in this categoryدسته بندی, I want to say,
209
697160
3336
از یک سو، وقتی چیزی را
در این گروه می‌بینم، می‌خواهم بگویم،
11:52
"Amyامی, did you see that? Did you hearشنیدن that?
210
700520
2416
«اِیمی، آن را دیدی؟ آن را شنیدی؟
11:54
It's too beautifulخوشگل
for you not to shareاشتراک گذاری with me."
211
702960
2840
آنقدر زیباست، که حتما باید
با من شریک شوی.»
12:00
On the other handدست,
212
708320
1200
از سوی دیگر،
12:02
I now experienceتجربه these momentsلحظات
213
710800
2096
این لحظه‌ها را تجربه می‌کنم
12:04
in an entirelyبه طور کامل newجدید way.
214
712920
1640
به شکلی کاملا تازه.
12:08
There was the beautyزیبایی I foundپیدا شد in musicموسیقی,
215
716600
2736
این زیبایی بود که در موسیقی پیدا کردم،
12:11
like the momentلحظه in the newestجدیدترین
Manchesterمنچستر Orchestraارکستر albumآلبوم,
216
719360
3536
مثل لحظه‌هایی در جدید‌ترین
آلبوم ارکستر منچستر،
12:14
when the songترانه "The Alienبیگانه"
217
722920
1296
وقتی که آهنگ «آن بیگانه»
12:16
seamlesslyیکپارچه transitionsگذار
into "The Sunshineآفتاب,"
218
724240
2520
به آهستگی به «آفتاب» تغییر می‌کند،
12:19
or the hauntingفراموش نشدنی beautyزیبایی
of Lukeلوقا Sital-Singh'sSital سینگ "Killingکشتار Me,"
219
727840
4536
یا زیبایی فراموش نشدنی
لوک سیتال-سینگ در «مرا بکُش.»
12:24
whoseکه chorusگروه کر readsمی خواند,
220
732400
1696
وقنی که گروه کر می‌خوانند،
12:26
"And it's killingکشتن me
that you're not here with me.
221
734120
3040
«و می‌میرم از اینکه اینجا با من نیستی.
12:30
I'm livingزندگي كردن happilyبا خوشحالی,
but I'm feelingاحساس guiltyگناهکار."
222
738080
3680
شادمانه زندگی می‌کنم با حسی از گناه.»
12:35
There is beautyزیبایی in the simpleساده momentsلحظات
that life has to offerپیشنهاد,
223
743800
4296
در لحظاتی ساده زیبایی موجود است
که زندگی برایمان آفریده.
12:40
a way of seeingدیدن that worldجهان
that was so much a partبخشی of Amy'sامی DNADNA,
224
748120
4376
یک راه دیدن آن دنیا که مقدار زیادی
از آن بخشی از ژن اِیمی بود،
12:44
like on my morningصبح commuteرفت و آمد,
225
752520
2016
مثل رفتن به سر کار هر صبح،
12:46
looking at the sunآفتاب
reflectingمنعکس کننده off of Lakeدریاچه Michiganمیشیگان,
226
754560
3216
نگاه به انعکاس آفتاب در دریاچه میشیگان،
12:49
or stoppingمتوقف کردن and trulyبراستی seeingدیدن
how the lightسبک shinesدرخشان است
227
757800
3496
یا توقف و واقعا دیدن اینکه نور چطور
12:53
at differentناهمسان timesبار of the day
228
761320
2216
در ساعت‌های مختف روز
12:55
in the houseخانه we builtساخته شده togetherبا یکدیگر;
229
763560
2640
در خانه‌ای که با هم ساخته بودیم می‌درخشد؛
12:59
even after a Chicagoشیکاگو stormطوفان,
noticingمتوجه شدم the freshتازه buildupساختن of snowبرف
230
767400
3936
حتی بعد از طوفانی در شیکاگو،
توجه به برف تازه
13:03
throughoutدر سراسر the neighborhoodمحله;
231
771360
1736
که در محله روی زمین جمع شده؛
13:05
or peekingpeeking into my daughter'sدختر است roomاتاق
232
773120
3336
یا زیر چشمی نگاه کردن به اتاق دخترم
13:08
as she's practicingتمرین the bassباس guitarگیتار.
233
776480
2240
وقتی که گیتار باس تمرین می‌کند.
13:13
Listen, I want to make it clearروشن است
that I'm a very fortunateخوش شانسی personفرد.
234
781280
4000
ببین، می‌خواهم واضح بگویم که
آدم خیلی خوشبختی هستم.
13:18
I have the mostاکثر amazingحیرت آور familyخانواده
that lovesدوست دارد and supportsپشتیبانی می کند me.
235
786200
3640
من بهترین خانواده‌ای را دارم که
دوستم دارند و حمایتم می‌کنند.
13:22
I have the resourcesمنابع for personalشخصی growthرشد
duringدر حین my time of griefغم و اندوه.
236
790840
3400
من منابعی برای رشد شخصی در
مدت سوگواری دارم.
13:27
But whetherچه it's a divorceطلاق,
237
795680
1800
اما اگر این طلاق است،
13:30
losingاز دست دادن a jobکار you workedکار کرد so hardسخت at
238
798440
2696
از دست دادن شغلی که خیلی برایش زحمت کشیدی،
13:33
or havingداشتن a familyخانواده memberعضو dieمرگ suddenlyناگهان
239
801160
2096
یا مرگ یکباره عضوی از خانواده
13:35
or of a slow-movingآهسته در حال حرکت and painfulدردناک deathمرگ,
240
803280
2600
یا مرگی آرام و زجر‌آور،
13:38
I would like to offerپیشنهاد you
241
806880
1976
دوست دارم که تقدیمتان کنم
13:40
what I was givenداده شده:
242
808880
1200
چیزی که به من تقدیم شد:
13:43
a blankجای خالی of sheetورق of paperکاغذ.
243
811320
2640
یک برگ کاغذ سفید.
13:47
What will you do
with your intentionalعمدی emptyخالی spaceفضا,
244
815320
3760
با خلاء درونیت چه خواهی کرد؟
13:51
with your freshتازه startشروع کن?
245
819920
3000
با شروع دوباره‌ات؟
13:55
Thank you.
246
823880
1216
متشکرم.
13:57
(Applauseتشویق و تمجید)
247
825120
5720
(تشویق حضار)
Translated by Behdad Khazaeli
Reviewed by Sadegh Zabihi

▲Back to top

ABOUT THE SPEAKER
Jason B. Rosenthal - Advocate, artist
When Jason B. Rosenthal's wife died, he says: "as clichéd as it sounds, I started working on living each day as it comes, to get through the complexities of life."

Why you should listen

Jason B. Rosenthal writes: "I have practiced law and developed real estate in Chicago for half of my life. But that is only what I did 9 to 5. What made me better at my profession -- and as a human being getting through each day -- was realizing my thirst for learning and doing. I practiced yoga intensely; I traveled the world with my wife and my family; I learned to paint and made a home studio; and I developed a passion for cooking. I would not have called myself the most passionate student when I was in school, but in my adult life I have read with a thirst for knowledge -- everything from the most meaty fiction, fascinating nonfiction and magazines. My family is what makes me who I am today.

"I was married to the most amazing woman for half of my life. We raised three incredible children in Chicago, a culturally vibrant and livable city with people of good midwestern values. When my bride died of ovarian cancer after 26 years of marriage, I got in touch with real pain. I immediately reevaluated my life's work. I had talked for years about whether my chosen career path gave me real fulfillment. I am now the executive director of a nonprofit organization created in Amy's name, the Amy Krouse Rosenthal Foundation. I am fueled by its mission to provide programs that encourage child literacy and funding for early detection of ovarian cancer. My future is a blank space waiting to be filled."

More profile about the speaker
Jason B. Rosenthal | Speaker | TED.com

Data provided by TED.

This site was created in May 2015 and the last update was on January 12, 2020. It will no longer be updated.

We are currently creating a new site called "eng.lish.video" and would be grateful if you could access it.

If you have any questions or suggestions, please feel free to write comments in your language on the contact form.

Privacy Policy

Developer's Blog

Buy Me A Coffee