ABOUT THE SPEAKER
Eva Vertes - Neuroscience and cancer researcher
Eva Vertes is a microbiology prodigy. Her discovery, at age 17, of a compound that stops fruit-fly brain cells from dying was regarded as a step toward curing Alzheimer's. Now she aims to find better ways to treat -- and avoid -- cancer.

Why you should listen

Eva Vertes may not yet have the answers she needs to cure cancer, but she's asking some important -- and radical questions: If smoking can cause lung cancer, and drinking can cause liver cancer, is it possible that cancer is a direct result of injury? If so, could cancer be caused by the body's own repair system going awry?

She asks this and other breathtaking questions in her conference-closing 2005 talk. Her approach marks an important shift in scientific thinking, looking in brand-new places for cancer's cause -- and its cure. Her ultimate goal, which even she calls far-fetched, is to fight cancer with cancer.

More profile about the speaker
Eva Vertes | Speaker | TED.com
TED2005

Eva Vertes: Meet the future of cancer research

دیدگاه اِیوا ورتس در ارتباط با آینده ی دانش پزشکی

Filmed:
1,137,786 views

اِیوا ورتس ( که در زمان ارائه این سخنرانی تنها 19 سال داشت ) از تجربه هایش در تحصیل دانش پزشکی و همینچنین کنجکاوی اش در رابطه با کشف ریشه های سرطان و آلزایمر صحبت میکند.
- Neuroscience and cancer researcher
Eva Vertes is a microbiology prodigy. Her discovery, at age 17, of a compound that stops fruit-fly brain cells from dying was regarded as a step toward curing Alzheimer's. Now she aims to find better ways to treat -- and avoid -- cancer. Full bio

Double-click the English transcript below to play the video.

00:26
Thank you. It's really an honorافتخار and a privilegeامتیاز to be here
0
2000
4000
سپاس گذارم! این واقعا افتخاری است که
00:30
spendingهزینه کردن my last day as a teenagerنوجوان.
1
6000
2000
در آخرین روز از دوران نوجوانی ام اینجا باشم.
00:32
Todayامروز I want to talk to you about the futureآینده, but
2
8000
4000
امروز می خواهم در رابطه با آینده با شما صحبت کنم، ولی
00:36
first I'm going to tell you a bitبیت about the pastگذشته.
3
12000
3000
پیش از آن میخواهم کمی از گذشته بگویم.
00:39
My storyداستان startsشروع می شود way before I was bornبدنیا آمدن.
4
15000
4000
داستانم از زمانی شروع می شود که من هنوز متولد نشده بودم.
00:43
My grandmotherمادر بزرگ was on a trainقطار to Auschwitzآشویتس, the deathمرگ campاردوگاه.
5
19000
4000
مادر بزرگم در قطاری بود که به سمت آشویتز، اردوگاه مرگ، می رفت.
00:47
And she was going alongدر امتداد the tracksآهنگ های, and the tracksآهنگ های splitشکاف.
6
23000
5000
در مسیر ریل ها، راه به دو قسمت تقسیم می شد.
00:52
And somehowبه نحوی -- we don't really know exactlyدقیقا the wholeکل storyداستان -- but
7
28000
5000
و به طرزی -- که هیچ یک از ما دقیقا از کل ماجرا اطلاع نداریم --
00:57
the trainقطار tookگرفت the wrongاشتباه trackمسیر and wentرفتی to a work campاردوگاه ratherنسبتا than the deathمرگ campاردوگاه.
8
33000
5000
قطار اشتباها، به جای رفتن به اردوگاه مرگ به اردوگاه کار رفت.
01:02
My grandmotherمادر بزرگ survivedجان سالم به در برد and marriedمتاهل my grandfatherبابا بزرگ.
9
38000
5000
مادر بزرگم جان سالم به در برد و با پدربزرگم ازدواج کرد.
01:07
They were livingزندگي كردن in Hungaryمجارستان, and my motherمادر was bornبدنیا آمدن.
10
43000
3000
آنها در بلغارستان زندگی می کردند، و مادرم در آنجا متولد شد.
01:10
And when my motherمادر was two yearsسالها oldقدیمی,
11
46000
2000
و زمانی که مادرم دو ساله بود،
01:12
the Hungarianمجارستانی revolutionانقلاب was ragingمهاجم, and they decidedقرار بر این شد to escapeدر رفتن Hungaryمجارستان.
12
48000
5000
انقلاب بلغارستان در حال وقوع بود، و آنها تصمیم گرفتند از بلغارستان فرار کنند.
01:17
They got on a boatقایق, and yetهنوز anotherیکی دیگر divergenceواگرایی --
13
53000
4000
سوار کشتی شدند، و برای دومینن بار دو مسیر مقابلشان قرار گرفت --
01:21
the boatقایق was eitherیا going to Canadaکانادا or to Australiaاسترالیا.
14
57000
3000
کشتی یا به کانادا روانه بود یا به استرالیا.
01:24
They got on and didn't know where they were going, and endedبه پایان رسید up in Canadaکانادا.
15
60000
4000
آنها بدون اینکه بدانند به کدام نقطه می روند سوار شدند و در نهایت به کانادا رسیدند.
01:28
So, to make a long storyداستان shortکوتاه, they cameآمد to Canadaکانادا.
16
64000
3000
برای اینکه داستان را خلاصه کنم، آنها به کانادا رسیدند.
01:31
My grandmotherمادر بزرگ was a chemistشیمیدان. She workedکار کرد at the Bantingبنتینگ Instituteمؤسسه in Torontoتورنتو,
17
67000
4000
مادر بزرگم یک شیمیدان بود و با موسسه ی بنتین در تورنتو کار می کرد،
01:35
and at 44 she diedفوت کرد of stomachمعده cancerسرطان. I never metملاقات کرد my grandmotherمادر بزرگ,
18
71000
8000
در سن چهل وچهار سالگی در اثر ابتلا به سرطان معده جانش را از دست داد. من هرگز مادر بزرگم را ندیدم،
01:43
but I carryحمل on her nameنام -- her exactدقیق nameنام, Evaاوا Vertesارزش ها --
19
79000
4000
اما اسم او را با خود دارم -- دقیقا اسم او، اِیوا ورتس --
01:47
and I like to think I carryحمل on her scientificعلمی passionشور, too.
20
83000
4000
و دوست دارم تصور کنم من ادامه دهنده اشتیاق شدید او نسبت به دانش هستم.
01:51
I foundپیدا شد this passionشور not farدور from here, actuallyدر واقع, when I was nineنه yearsسالها oldقدیمی.
21
87000
6000
من زمانی نه چندان دور به وجود این اشتیاق پی بردم، در واقع در سن نه سالگی.
01:57
My familyخانواده was on a roadجاده tripسفر and we were in the Grandگراند Canyonکانیون.
22
93000
5000
به همراه خانواده ام در مسیر یک سفر جاده ای، در گرند کنیون بودیم.
02:02
And I had never been a readerخواننده when I was youngجوان --
23
98000
3000
و در دوران جوانی من علاقه ای به مطالعه نداشتم --
02:05
my dadپدر had triedتلاش کرد me with the Hardyهاردی Boysپسران; I triedتلاش کرد Nancyنانسی Drewدرو;
24
101000
3000
پدرم کتاب پسرهای هاردی را برای من امتحان می کرد، خودم نانسی درو،
02:08
I triedتلاش کرد all that -- and I just didn't like readingخواندن booksکتاب ها.
25
104000
4000
همه را امتحان کردم -- اما اصلا به کتاب خواندن علاقه ایی نداشتم.
02:12
And my motherمادر boughtخریداری شد this bookکتاب when we were at the Grandگراند Canyonکانیون
26
108000
4000
تا اینکه وقتی در گرند کنیون بودیم مادرم این کتاب را برایم خرید
02:16
calledبه نام "The Hotداغ Zoneمنطقه." It was all about the outbreakشیوع of the Ebolaابولا virusویروس.
27
112000
3000
کتابی به نام "مدار گرم" که در رابطه با چگونگی شیوع ویروس اِبولا بود.
02:19
And something about it just kindنوع of drewکشید me towardsبه سمت it.
28
115000
3000
و نکته ای در این کتاب وجود داشت که به هر دلیل مرا به سمت خود جذب می کرد.
02:22
There was this bigبزرگ sortمرتب سازی of bumpy-lookingنگاه نافذ virusویروس on the coverپوشش,
29
118000
3000
طرح روی جلد کتاب یک ویروس با بر آمدگی های بزرگ روی سطحش بود،
02:25
and I just wanted to readخواندن it. I pickedبرداشت up that bookکتاب,
30
121000
4000
و من می خواستم که آن را بخوانم. کتاب را برداشتم،
02:29
and as we droveرانندگی کرد from the edgeلبه - تیزی of the Grandگراند Canyonکانیون
31
125000
3000
و ما از انتهای گرند کنینون پیش رفتیم ...
02:32
to Bigبزرگ Surسور, and to, actuallyدر واقع, here where we are todayامروز, in Montereyمونتری,
32
128000
3000
و از آجا به بیگ سِر رسیدیم، و بعد هم اتفاقا به اینجا -- یعنی جایی که امروز هستیم مونترِی رسیدیم.
02:35
I readخواندن that bookکتاب, and from when I was readingخواندن that bookکتاب,
33
131000
5000
من آن کتاب را خواندم، و از همان زمانی که مشغول خواندنش بودم،
02:40
I knewمی دانست that I wanted to have a life in medicineدارو.
34
136000
3000
این نکته را در یافتم که می خواهم به دنبال دانش پزشکی بروم.
02:43
I wanted to be like the explorersکاشفان I'd readخواندن about in the bookکتاب,
35
139000
3000
می خواستم مانند محققین در آن کتاب باشم،
02:46
who wentرفتی into the junglesجنگل ها of Africaآفریقا,
36
142000
2000
محققینی که به جنگل های آفریقا رفتند،
02:48
wentرفتی into the researchپژوهش labsآزمایشگاه ها and just triedتلاش کرد to figureشکل out
37
144000
2000
و به آزمایشگاه های تحقیقاتی رفتند و برای فهمیدن این تلاش می کردند که
02:50
what this deadlyمرگبار virusویروس was. So from that momentلحظه on, I readخواندن everyهرکدام medicalپزشکی bookکتاب
38
146000
6000
که ویروس مرگبار مورد نظر چیست. به این منظور از آن لحظه به بعد، من هر کتابی که در این
02:56
I could get my handsدست ها on, and I just lovedدوست داشتنی it so much.
39
152000
4000
زمینه به دستم می رسید را خواندم، و به حد فراوانی به این موضوع علاقمند شدم.
03:00
I was a passiveمنفعل observerمشاهده کننده of the medicalپزشکی worldجهان.
40
156000
4000
من در واقع شاهدی منفعل در زمینه ی دانش پزشکی بودم.
03:04
It wasn'tنبود untilتا زمان I enteredوارد شد highبالا schoolمدرسه that I thought,
41
160000
4000
تا اینکه زمانی که وارد دبیرستان شدم با خود فکر کردم،
03:08
"Maybe now, you know -- beingبودن a bigبزرگ highبالا schoolمدرسه kidبچه --
42
164000
3000
" شاید زمان مناسب فرا رسیده -- که به عنوان یک بچه ی دبیرستانی که بزرگ شده --
03:11
I can maybe becomeتبدیل شدن به an activeفعال partبخشی of this bigبزرگ medicalپزشکی worldجهان."
43
167000
5000
بتوانم در زمینه ی دانش پزشکی و دنیای وسیع آن فعال باشم. "
03:16
I was 14, and I emailedایمیل فرستاده شده professorsاساتید at the localمحلی universityدانشگاه
44
172000
5000
چهارده سالم بود که به اساتید دانشگاه های محلی ایمیل فرستادم
03:21
to see if maybe I could go work in theirخودشان labآزمایشگاه. And hardlyبه سختی anyoneهر کسی respondedپاسخ داد.
45
177000
5000
مبنی ب اینکه آیا می توانم در آزمایشگاه های آنها کار کنم. و تقریبا هیچ جوابی دریافت نکردم.
03:26
But I mean, why would they respondپاسخ دادن to a 14-year-oldساله, anywayبه هر حال?
46
182000
4000
اما خب چرا باید به ایمیل یک -نوجوان- چهارده ساله جواب داده می شد ؟
03:30
And I got to go talk to one professorاستاد, Drدکتر. Jacobsجاکوبز,
47
186000
4000
بالاخره موفق شدم با یکی از اساتید به نام دکتر جی کوپ صحبت کنم،
03:34
who acceptedپذیرفته شده me into the labآزمایشگاه.
48
190000
3000
و او مرا در آزمایشگاه پذیرفت.
03:37
At that time, I was really interestedعلاقه مند in neuroscienceعلوم اعصاب
49
193000
3000
در آن زمان، من علاقه ی شدیدی به عصب شناسی داشتم
03:40
and wanted to do a researchپژوهش projectپروژه in neurologyعصب شناسی --
50
196000
3000
و می خواستم تحیقاتی در این زمینه انجام دهم --
03:43
specificallyبه طور مشخص looking at the effectsاثرات of heavyسنگین metalsفلزات on the developingدر حال توسعه nervousعصبی systemسیستم.
51
199000
5000
و به خصوص مطالعه در ارتباط با تاثیری که فلزات سنگین روی سیستم عصبی دارند.
03:48
So I startedآغاز شده that, and workedکار کرد in his labآزمایشگاه for a yearسال,
52
204000
5000
بنابراین تحقیقم را در این زمینه آغاز کردم، و به مدت یک سال در آزمایشگاه او کار کردم،
03:53
and foundپیدا شد the resultsنتایج that I guessحدس بزن you'dمی خواهی expectانتظار to find
53
209000
4000
و همان نتیجه ایی را در یافتم که به گمانم هر یک از شما آن را انتظار خواهید داشت
03:57
when you feedخوراک fruitمیوه fliesمگس ها heavyسنگین metalsفلزات -- that it really, really impairedضعیف the nervousعصبی systemسیستم.
54
213000
5000
زمانی که مگس های سرکه را با فلزات سنگین تغذیه میکنید -- این عمل سیستم عصبی آنها را به شدت دچار اختلال می کند.
04:02
The spinalستون فقرات cordطناب had breaksمی شکند. The neuronsنورون ها were crossingعبور in everyهرکدام whichکه way.
55
218000
4000
ستون فقرات شکسته می شد و یاخته های عصبی از هر طرف به هم گره خوردند.
04:06
And from then I wanted to look not at impairmentنقص, but at preventionجلوگیری of impairmentنقص.
56
222000
5000
و از آن زمان می خواستم نه به دنبال اختلالات، بلکه به دنبال راهی برای ممانعت از بروز آنها باشم.
04:11
So that's what led me to Alzheimer'sآلزایمر. I startedآغاز شده readingخواندن about Alzheimer'sآلزایمر
57
227000
6000
و این نکته ایی بود که مرا به سمت آلزایمر سوق داد. من مطالعه در ارتباط با آلزایمر را آغاز کردم
04:17
and triedتلاش کرد to familiarizeآشنا کردن myselfخودم with the researchپژوهش,
58
233000
3000
و سی کردم خودم را با تحقیقات آشنا کنم.
04:20
and at the sameیکسان time when I was in the --
59
236000
2000
در این زمان، وقتی من در ...
04:22
I was readingخواندن in the medicalپزشکی libraryکتابخانه one day, and I readخواندن this articleمقاله
60
238000
3000
یک روز در کتابخانه ی بخش پزشکی مشغول مطالعه بودم، و به این مقاله برخوردم .
04:25
about something calledبه نام "purineپورین derivativesمشتقات."
61
241000
2000
در مورد چیزی به نام "مشتقات پورین" صحبت می کرد
04:27
And they seemedبه نظر می رسید to have cellسلول growth-promotingرشد ترویج propertiesخواص.
62
243000
5000
و به نظر می رسید که این عامل خاصیت تحریک کنندگی بر رشد سلول ها دارد.
04:32
And beingبودن naiveآدم ساده about the wholeکل fieldرشته, I kindنوع of thought,
63
248000
3000
و از آنجایی که اطلاعات کافی در این مورد نداشتم، فکر کردم،
04:35
"Oh, you have cellسلول deathمرگ in Alzheimer'sآلزایمر
64
251000
2000
" اوه، در آلزایمر ما با مرگ سلول ها مواجهیم
04:37
whichکه is causingباعث می شود the memoryحافظه deficitکمبود, and then you have this compoundترکیب --
65
253000
5000
که سبب اختلال در حافظه می شود، اما وقتی این ماده را داریم ...
04:42
purineپورین derivativesمشتقات -- that are promotingترویج cellسلول growthرشد."
66
258000
2000
مشتقات پورین -- که منجر به گسترس سلول ها می شود."
04:44
And so I thought, "Maybe if it can promoteترویج cellسلول growthرشد,
67
260000
3000
با خود فکر کردم، " شاید اگر این عامل سبب رشد سلولی است،
04:47
it can inhibitمهار cellسلول deathمرگ, too."
68
263000
2000
ممکن است مانع مرگ آنها نیز بشود."
04:49
And so that's the projectپروژه that I pursuedدنبال for that yearسال,
69
265000
3000
و این پروژه ایی بود که من در آن سال رویش کار کردم،
04:52
and it's continuingادامه دادن now as well,
70
268000
3000
که تا حال نیز ادامه دارد،
04:55
and foundپیدا شد that a specificخاص purineپورین derivativeمشتق calledبه نام "guanidineگوانیدین"
71
271000
5000
و در یافتم که نوع به خصوصی از مشتقات پورینی به نام "گوانیدین" وجود دارد
05:00
had inhibitedمهار the cellسلول growthرشد by approximatelyتقریبا 60 percentدرصد.
72
276000
3000
که در حدود شصت در صد مانع رشد سلولی می شود.
05:03
So I presentedارایه شده those resultsنتایج at the Internationalبین المللی Scienceعلوم پایه Fairنمایشگاه,
73
279000
4000
نتیجه ی این تحقیق را در کنفرانس بین المللی علوم ارائه کردم،
05:07
whichکه was just one of the mostاکثر amazingحیرت آور experiencesتجربیات of my life.
74
283000
4000
که یکی از شگفت انگیزترین تجربه های زندگی ام بود.
05:11
And there I was awardedاعطا شده "Bestبهترین in the Worldجهان in Medicineدارو,"
75
287000
3000
و در آنجا من جایزه ی " بهترین تحقیق جهان پزشکی " را دریافت کردم،
05:14
whichکه allowedمجاز me to get in, or at leastکمترین get a footپا in the doorدرب of the bigبزرگ medicalپزشکی worldجهان.
76
290000
7000
که این امکان را برایم فراهم ساخت، که وارد عرصه ی گسترده ی دانش پزشکی شوم و یا دست کم قدمی در آن بگذارم.
05:21
And from then on, sinceاز آنجا که I was now in this hugeبزرگ excitingهیجان انگیز worldجهان,
77
297000
6000
و از آن زمان، تا کنون من در این دنیای بزرگ هیجان انگیز هستم.
05:27
I wanted to exploreکاوش کنید it all. I wanted it all at onceیک بار, but knewمی دانست I couldn'tنمی توانستم really get that.
78
303000
5000
می خواستم همه را تجربه کنم. و می خواستم همه چیز را در ابتدا بدانم، ولی می دانم که چنین امکانی وجود ندارد.
05:32
And I stumbledسقوط کرد acrossدر سراسر something calledبه نام "cancerسرطان stemساقه cellsسلول ها."
79
308000
2000
در میان تمامی موضوعات به موضوعی برخوردم به نام سلول های بنیادی سرطانی.
05:34
And this is really what I want to talk to you about todayامروز -- about cancerسرطان.
80
310000
4000
و این موضوعی است که من امروز می خواهم راجب به آن صحبت کنم --در مورد سرطان.
05:38
At first when I heardشنیدم of cancerسرطان stemساقه cellsسلول ها,
81
314000
4000
در ابتدا وقتی راجب به سلول های بنیادی سرطانی شنیدم،
05:42
I didn't really know how to put the two togetherبا یکدیگر. I'd heardشنیدم of stemساقه cellsسلول ها,
82
318000
4000
واقعا نمی دانستم که چطور این دو کلمه را کنار هم بگذارم.من در مورد سلول های بنیادی شنیده بودم،
05:46
and I'd heardشنیدم of them as the panaceaپاناسائو of the futureآینده --
83
322000
3000
و این را نیز شنیده بودم که این سلول ها نوش دارویی برای آینده اند --
05:49
the therapyدرمان of manyبسیاری diseasesبیماری ها to come in the futureآینده, perhapsشاید.
84
325000
3000
و میتوانند در آینده راه علاج بسیاری از بیماری ها باشند.
05:52
But I'd heardشنیدم of cancerسرطان as the mostاکثر fearedترسید diseaseمرض of our time,
85
328000
4000
اما من سرطان را به عنوان رعب انگیزترین بیماری این دوران می شناسم،
05:56
so how did the good and badبد go togetherبا یکدیگر?
86
332000
4000
پس با این وجود چطور خوب و بد می توانند کنار یکدیگر قرار گیرند.
06:00
Last summerتابستان I workedکار کرد at Stanfordاستنفورد Universityدانشگاه, doing some researchپژوهش on cancerسرطان stemساقه cellsسلول ها.
87
336000
6000
تابستان سال گذشته من در دانشگاه استنفرد در ارتباط با سلول های بنیادی سرطانی تحقیقاتی انجام دادم.
06:06
And while I was doing this, I was readingخواندن the cancerسرطان literatureادبیات,
88
342000
3000
و در طول تحقیقاتم، به مطالعه ی مقالاتی در رابطه با سرطان پرداختم،
06:09
tryingتلاش کن to -- again -- familiarizeآشنا کردن myselfخودم with this newجدید medicalپزشکی fieldرشته.
89
345000
5000
تا آشنایی بیشتری با این زمینه از دانش پزشکی پیدا کنم.
06:14
And it seemedبه نظر می رسید that tumorsتومورها actuallyدر واقع beginشروع from a stemساقه cellسلول.
90
350000
8000
و دریافتم که در واقع، تومورها از سلول های بنیادی شروع به شکل گیری می کنند.
06:22
This fascinatedمجذوب me. The more I readخواندن, the more I lookedنگاه کرد at cancerسرطان differentlyمتفاوت است
91
358000
7000
این نکته واقعا مرا مجذوب خود کرد. مطالعات بیشتری انجام دادم. و بیشتر با این دید جدید (متفاوت) به سرطان نگاه کردم.
06:29
and almostتقریبا becameتبدیل شد lessکمتر fearfulترسناک of it.
92
365000
2000
و تقریبا ترسم نسبت به آن کمتر می شد.
06:32
It seemsبه نظر می رسد that cancerسرطان is a directمستقیم resultنتيجه to injuryصدمه.
93
368000
5000
به نطر می رسد که سرطان نتیجه ی مستقیم جراحت است.
06:37
If you smokeدود, you damageخسارت your lungریه tissueبافت, and then lungریه cancerسرطان arisesناشی می شود.
94
373000
5000
اگر شما سیگار بکشید، شما به بافت ریه خود آسیب وارد می کنید و( در اثر این آسیب) سرطان ریه ایجاد می شود.
06:42
If you drinkنوشیدن, you damageخسارت your liverکبد, and then liverکبد cancerسرطان occursاتفاق می افتد.
95
378000
5000
اگر مشروبات الکلی بنوشید، به کبد آسیب وارد می کنید، و نتیجه ی آن سرطان کبد خواهد بود.
06:47
And it was really interestingجالب هست -- there were articlesمقالات correlatingهمبستگی
96
383000
3000
و بسیار جالب بود که -- به مقالاتی برخوردم در رابطه با اینکه
06:50
if you have a boneاستخوان fractureشکستگی, and then boneاستخوان cancerسرطان arisesناشی می شود.
97
386000
3000
اگر شما شکستگی استخوان داشته باشید ، سرطان استخوان ایجاد می شود.
06:53
Because what stemساقه cellsسلول ها are -- they're these
98
389000
4000
به این خاطر خصوصیاتی که سلول های بنیادی دارند -- آنها ...
06:57
phenomenalفوقالعاده cellsسلول ها that really have the abilityتوانایی to differentiateتمایز
99
393000
4000
سلولهای هستند که در واقع دارای خاصیت تمایز هستند
07:01
into any typeتایپ کنید of tissueبافت.
100
397000
2000
به بافت های مختلف هستند.
07:03
So, if the bodyبدن is sensingسنجش that you have damageخسارت to an organعضو
101
399000
5000
بنابراین، اگر بدن احساس کند که ارگانی آسیب دیده
07:08
and then it's initiatingشروع cancerسرطان, it's almostتقریبا as if this is a repairتعمیر responseواکنش.
102
404000
5000
و در حال شکل گیری سرطان است، این فرایند در واقع نوعی پاسخ ترمیمی است.
07:13
And the cancerسرطان, the bodyبدن is sayingگفت: the lungریه tissueبافت is damagedآسیب دیده,
103
409000
5000
و در واقع سرطان، بدن به نوعی اعلام می کند که بافت های ریوی دچار آسیب شده اند،
07:18
we need to repairتعمیر the lungریه. And cancerسرطان is originatingمنشاء in the lungریه
104
414000
4000
و لازم است که مرمت شوند. و سرطان در ریه آغاز می شود.
07:22
tryingتلاش کن to repairتعمیر -- because you have this excessiveبیش از اندازه proliferationتکثیر
105
418000
4000
تلاش برای ترمیم --- برای اینکه شما این تکثیر بیش از حد را دارید
07:26
of these remarkableقابل توجه cellsسلول ها that really have the potentialپتانسیل to becomeتبدیل شدن به lungریه tissueبافت.
106
422000
5000
از سلول هایی که توانایی تبدیل شدن به بافت ریه را دارند.
07:31
But it's almostتقریبا as if the bodyبدن has originatedنشات گرفته this ingeniousهوشمندانه responseواکنش,
107
427000
4000
اما به نوعی است که بدن آغاز به چنین پاسخ هوشمندانه ایی می کند،
07:35
but can't quiteکاملا controlکنترل it.
108
431000
2000
اما نمیتواند کاملا آن را در کنترل خود داشته باشد.
07:37
It hasn'tنه yetهنوز becomeتبدیل شدن به fine-tunedخوب تنظیم شده enoughکافی to finishپایان دادن what has been initiatedآغاز شد.
109
433000
5000
و هنوز به آن دقت تنظیم نشده که همانظور که شروع شده پایان یابد.
07:42
So this really, really fascinatedمجذوب me.
110
438000
3000
و این به راستی مرا مجذوب خود کرد.
07:45
And I really think that we can't think about cancerسرطان --
111
441000
5000
و من واقعا فکر می کنم که ما نمی توانیم در رابطه با سرطان --
07:50
let aloneتنها any diseaseمرض -- in suchچنین black-and-whiteسیاه و سفید termsاصطلاحات.
112
446000
3000
یا حتی هر بیماری -- به شکلی سیاه یا سفید (کاملا بد یا کاملا خوب) تفکر کنیم.
07:53
If we eliminateاز بین بردن cancerسرطان the way we're tryingتلاش کن to do now, with chemotherapyشیمیدرمانی and radiationتابش,
113
449000
6000
اگر ما بخواهیم سرطان را از راه های فعلی از بین ببریم، با روشهای چون شیمی درمانی و تابش اشعه،
07:59
we're bombardingبمباران کردن the bodyبدن or the cancerسرطان with toxinsسموم, or with radiationتابش, tryingتلاش کن to killکشتن it.
114
455000
5000
در واقع به بمباران بدن یا سرطان با مواد شیمیایی، یا اشعه، می پردازیم، و سعی در کشتن آنها داشته باشیم
08:04
It's almostتقریبا as if we're gettingگرفتن back to this startingراه افتادن pointنقطه.
115
460000
3000
این مانند این است که با این اقدام ما به نقطه ی شروع باز می گردیم.
08:07
We're removingاز بین بردن the cancerسرطان cellsسلول ها, but we're revealingآشکار شدن the previousقبلی damageخسارت
116
463000
5000
یعنی اینکه با این روشها سلول های سرطانی را از میان می بریم، اما آسیب اولیه را آشکار می کنیم
08:12
that the bodyبدن has triedتلاش کرد to fixثابت.
117
468000
2000
آسیبی که بدن سعی در برطرف کردن آن داشته.
08:14
Shouldn'tنباید we think about manipulationدستکاری, ratherنسبتا than eliminationحذف?
118
470000
5000
آیا نباید به جای اینکه به فکر از میان بردن باشیم به فکر دست کاری این سلول ها باشیم؟
08:19
If somehowبه نحوی we can causeسبب می شود these cellsسلول ها to differentiateتمایز --
119
475000
4000
اگر ما به نوعی بتوانیم باعث شویم این سلول ها به سلول های دیگری تبدیل شوند--
08:23
to becomeتبدیل شدن به boneاستخوان tissueبافت, lungریه tissueبافت, liverکبد tissueبافت,
120
479000
3000
مثلا تبدیل به سلول های استخوانی، ریوی،و یا کبدی شوند،
08:26
whateverهر چه that cancerسرطان has been put there to do --
121
482000
3000
یا هر چیزی که سرطان برای انجام آن ایجاد شده --
08:29
it would be a repairتعمیر processروند. We'dما می خواهیم endپایان up better than we were before cancerسرطان.
122
485000
9000
این می تواند یک پروسه ترمیم باشد. و ما به شرایطی بهتر از زمان پیش از سرطان برسیم
08:38
So, this really changedتغییر کرد my viewچشم انداز of looking at cancerسرطان.
123
494000
4000
این مطالعات دیدگاه مرا نسبت به سرطان کاملا تغییر داد.
08:42
And while I was readingخواندن all these articlesمقالات about cancerسرطان,
124
498000
5000
و در طول زمانی که من مشغول مطالعه ی تمامی این مقالات در رابطه با سرطان بودم،
08:47
it seemedبه نظر می رسید that the articlesمقالات -- a lot of them -- focusedمتمرکز شده است on, you know,
125
503000
2000
به نظر می رسید که بیشتر این مقالات،
08:49
the geneticsژنتیک of breastپستان cancerسرطان, and the genesisپیدایش
126
505000
2000
روی اصول ژنتیکی سرطان سینه و چگونگی شکل گیری آن تمرکز کرده اند.
08:51
and the progressionپیشرفت of breastپستان cancerسرطان --
127
507000
2000
و پیشرفت سرطان سینه --
08:53
trackingردیابی the cancerسرطان throughاز طریق the bodyبدن, tracingردیابی where it is, where it goesمی رود.
128
509000
6000
دنبال کردن سرطان در سراسر بدن، اینکه در کدام بخش بدن است، و در حال رفتن به کجاست.
08:59
But it struckرخ داد me that I'd never heardشنیدم of cancerسرطان of the heartقلب,
129
515000
5000
اما نکته ایی در این میان مرا بهت زده کرد و اینکه من هرگز در رابطه با سرطان قلب چیزی نشنیده ام،
09:04
or cancerسرطان of any skeletalاسکلتی muscleماهیچه for that matterموضوع.
130
520000
3000
و یا حتی سرطان در بخش ماهیچه های اسکلتی.
09:07
And skeletalاسکلتی muscleماهیچه constitutesتشکیل می شود 50 percentدرصد of our bodyبدن,
131
523000
4000
ماهیچه های اسکلتی پنجاه در صد بدن را تشکیل می دهد،
09:11
or over 50 percentدرصد of our bodyبدن. And so at first I kindنوع of thought,
132
527000
5000
و شاید بیشتر از 50 درصد. در ابتدا با خود فکر کردم،
09:16
"Well, maybe there's some obviousآشکار explanationتوضیح
133
532000
2000
" شاید توضیحات واضحی در رابطه با اینکه
09:18
why skeletalاسکلتی muscleماهیچه doesn't get cancerسرطان -- at leastکمترین not that I know of."
134
534000
4000
چرا ماهیچه های اسکلتی دچار سرطان نمی شوند وجود داشته باشد -- چیزی که من از آن بی اطلاع ام. "
09:22
So, I lookedنگاه کرد furtherبیشتر into it, foundپیدا شد as manyبسیاری articlesمقالات as I could,
135
538000
5000
در نتیجه، بیشتر تحقیق کردم، تا جایی که می توانستم مقاله در این زمینه پیدا کردم،
09:27
and it was amazingحیرت آور -- because it turnedتبدیل شد out that it was very rareنادر.
136
543000
4000
و نتیجه شگفت انگیز بود -- چرا که معلوم شد شکل گیری سرطان در بخش سلول های ماهیچه ای بسیار نادر است.
09:31
Some articlesمقالات even wentرفتی as farدور as to say that skeletalاسکلتی muscleماهیچه tissueبافت
137
547000
4000
برخی مقالات حتی از این نیز فراتر رفته و بیان داشتند که بافت ماهیچه های اسکلتی
09:35
is resistantمقاوم to cancerسرطان, and furthermoreعلاوه بر این, not only to cancerسرطان,
138
551000
5000
نه تنها در مقابل سرطان
09:40
but of metastasesمتاستازها going to skeletalاسکلتی muscleماهیچه.
139
556000
4000
بلکه حتی در مقابل گسترش آن در ماهیچه های اسکلتی نیز مقاوم اند.
09:44
And what metastasesمتاستازها are is when the tumorتومور --
140
560000
3000
و این گسترش بدین معنی است که وقتی توموری --
09:47
when a pieceقطعه -- breaksمی شکند off and travelsسفر می کند throughاز طریق the bloodخون streamجریان
141
563000
3000
تکثیر شده و شروع به حرکت در رگهای خونی کرده
09:50
and goesمی رود to a differentناهمسان organعضو. That's what a metastasisمتاستاز is.
142
566000
4000
و به ارگانهای مختلف سرایت می کند.
09:54
It's the partبخشی of cancerسرطان that is the mostاکثر dangerousخطرناک است.
143
570000
3000
و این خطرناک ترین بخش سرطان است.
09:57
If cancerسرطان was localizedمحلی, we could likelyاحتمال دارد removeبرداشتن it,
144
573000
3000
اگر سرطان تنها در یک نقطه متمرکز باشد، ما قادر به برداشتن آنیم،
10:00
or somehowبه نحوی -- you know, it's containedحاوی. It's very containedحاوی.
145
576000
4000
و به نوعی-- میتوان گفت محدود است.
10:04
But onceیک بار it startsشروع می شود movingدر حال حرکت throughoutدر سراسر the bodyبدن, that's when it becomesتبدیل می شود deadlyمرگبار.
146
580000
3000
اما زمانی که شروع به گسترش در سراسر بدن می کند، آن موقع است که کشنده می شود.
10:07
So the factواقعیت that not only did cancerسرطان not seemبه نظر می رسد to originateسرچشمه in skeletalاسکلتی musclesعضلات,
147
583000
5000
بنابراین واقعیت این است که نه تنها سرطان در سلول های اسکلت شکل نمی گیرد،
10:12
but cancerسرطان didn't seemبه نظر می رسد to go to skeletalاسکلتی muscleماهیچه --
148
588000
3000
بلکه به نظر می رسد که حتی به سراغ این دسته از سلول ها نمی رود --
10:15
there seemedبه نظر می رسید to be something here.
149
591000
2000
بیانگر این است که نکته ای در این جا نهفته است.
10:17
So these articlesمقالات were sayingگفت:, you know, "Skeletalاسکلتی --
150
593000
2000
این مقلات بیانگر این نکته بودند که
10:19
metastasisمتاستاز to skeletalاسکلتی muscleماهیچه -- is very rareنادر."
151
595000
3000
متاستاز ( گسترش سلول های سرطانی ) اسکلتی به ماهیچه های اسکلتی بسیار نادر است.
10:22
But it was left at that. No one seemedبه نظر می رسید to be askingدرخواست why.
152
598000
4000
اما این نکته به همین جا ختم می شد و هیچ کس به چرای آن نپرداخته بود.
10:26
So I decidedقرار بر این شد to askپرسیدن why. At first -- the first thing I did
153
602000
7000
بنابراین من تصمیم گرفتم که در این مورد سوال کنم. اولین کاری که انجام دادم
10:33
was I emailedایمیل فرستاده شده some professorsاساتید who
154
609000
2000
فرستادن ایمیل به چند استاد دانشگاه بود
10:35
specializedتخصصی in skeletalاسکلتی muscleماهیچه physiologyفیزیولوژی, and prettyبسیار much said,
155
611000
3000
که متخصص فیزیولوژی ماهیچه های اسکلتی بودند، در ایمیل محترمانه گفته شده بود:
10:38
"Hey, it seemsبه نظر می رسد like cancerسرطان doesn't really go to skeletalاسکلتی muscleماهیچه.
156
614000
6000
" به نظر می رسد که سرطان به ماهیچه های اسکلتی نفوذ نمی کند،
10:44
Is there a reasonدلیل for this?" And a lot of the repliesپاسخ ها I got were that
157
620000
4000
آیا دلیلی برای این نکته وجود دارد ؟ " پاسخ بسیاری از آنها این بود که
10:48
muscleماهیچه is terminallyسرانجام differentiatedمتفاوت است tissueبافت.
158
624000
4000
بافت های اسکلتی به صورت برگشت نا پذیر تمایز یافته اند
10:52
Meaningمعنای that you have muscleماهیچه cellsسلول ها, but they're not dividingتقسيم كردن,
159
628000
3000
بدین معنا که سلول های ماهیچه ای سلول هستند اما (با سایر سلولها متفاوت اند و) قابلیت تقسیم شدن ندارند،
10:55
so it doesn't seemبه نظر می رسد like a good targetهدف for cancerسرطان to hijackربودن.
160
631000
4000
در نتیجه به نظر می رسد که هدف مساعدی برای حمله ی سلول های سرطانی نیستند.
10:59
But then again, this factواقعیت that the metastasesمتاستازها
161
635000
3000
اما، این واقعیت که سلول های سرطانی پخش شده در بدن
11:02
didn't go to skeletalاسکلتی muscleماهیچه madeساخته شده that seemبه نظر می رسد unlikelyبعید است.
162
638000
4000
به این بافت ها وارد نمی شوند، این موضوع را کمی ناخوشایند می ساخت.
11:06
And furthermoreعلاوه بر این, that nervousعصبی tissueبافت -- brainمغز -- getsمی شود cancerسرطان,
163
642000
5000
به علاوه که، بافت های عصبی -- در مغز -- دچار سرطان می شوند،
11:11
and brainمغز cellsسلول ها are alsoهمچنین terminallyسرانجام differentiatedمتفاوت است.
164
647000
3000
و این در حالی است که سلول های مغز نیز بطور برگشت ناپزیر متمایز شده اند ( قابلیت تکثیر ندارند )
11:14
So I decidedقرار بر این شد to askپرسیدن why. And here'sاینجاست some of, I guessحدس بزن, my hypothesesفرضیه ها
165
650000
6000
درنتیجه من به طرح چرای این نکته پرداختم. و در اینجا به ذکر بعضی از فرضیه هایم می پردازم
11:20
that I'll be startingراه افتادن to investigateتحقیق کردن this Mayممکن است at the Sylvesterسیلوستر Cancerسرطان Instituteمؤسسه in Miamiمیامی.
166
656000
9000
که در ماه می امسال به انجام سری آزمایش هایی روی آنها در انیسیتوی سرطان شناسی سیلوستر در میامی پرداختم.
11:29
And I guessحدس بزن I'll keep investigatingتحقیق untilتا زمان I get the answersپاسخ ها.
167
665000
5000
و حدسم بر این است که تا زمانی که به جواب نرسم به تحقیقاتم ادامه خواهم داد.
11:34
But I know that in scienceعلوم پایه, onceیک بار you get the answersپاسخ ها,
168
670000
3000
اما به این نکته نیز واقفم که در زمینه ی علوم، زمانی که به جوابی برسی،
11:37
inevitablyبه ناچار you're going to have more questionsسوالات.
169
673000
2000
ناگزیر سوالات بیشتری پیش روی تو قرار می گیرند.
11:39
So I guessحدس بزن you could say that I'll probablyشاید be doing this for the restباقی مانده of my life.
170
675000
5000
و فکر کنم شما روی این حساب خواهید گفت که احتمالا من بقیه ی عمرم را صرف این تحقیقات خواهم کرد.
11:44
Some of my hypothesesفرضیه ها are that
171
680000
3000
برخی از فرایض من از این قرار اند
11:47
when you first think about skeletalاسکلتی muscleماهیچه,
172
683000
3000
زمانی که به ماهیچه های اسکلتی فکر میکنید،
11:50
there's a lot of bloodخون vesselsعروق going to skeletalاسکلتی muscleماهیچه.
173
686000
3000
تعداد کثیری از رگهای خونی را مشاهده میکنید که به این بافت ها می روند.
11:53
And the first thing that makesباعث می شود me think is that
174
689000
4000
و اولین نکته ایی که توجه مرا در این زمینه به خود جلب کرد این بد که
11:57
bloodخون vesselsعروق are like highwaysبزرگراه ها for the tumorتومور cellsسلول ها.
175
693000
3000
این رگ های خونی در واقع مانند شاه راه هایی برای سلول های سرطانی اند.
12:00
Tumorتومور cellsسلول ها can travelمسافرت رفتن throughاز طریق the bloodخون vesselsعروق.
176
696000
2000
و این سلول ها میتوانند در طول رگ های خونی حرکت می کنند.
12:02
And you think, the more highwaysبزرگراه ها there are in a tissueبافت,
177
698000
4000
و در واقع هر چه تعداد این شاه راه ها در بافت ها بیشتر باشد،
12:06
the more likelyاحتمال دارد it is to get cancerسرطان or to get metastasesمتاستازها.
178
702000
4000
به همان اندازه امکان تکثیر سلول های سرطانی در بافت مورد نظر و ابتلای آن بافت به سرطان بیشتر خواهد بود.
12:10
So first of all I thought, you know, "Wouldn'tنه it be favorableمطلوب
179
706000
3000
نکته ایی مرا به فکر وا داشت و آن اینکه ، " آیا برای سلول های سرطانی جالب نخواهد بود
12:13
to cancerسرطان gettingگرفتن to skeletalاسکلتی muscleماهیچه?" And as well,
180
709000
3000
که به سلول های اسکلتی نفوذ کنند ؟ " و همچنین،
12:16
cancerسرطان tumorsتومورها requireنیاز a processروند calledبه نام angiogenesisآنژیوژنز,
181
712000
5000
سلول های سرطانی در جریان تکثیر از مرحله ایی می گذرند که آنژیوجنسیس نام دارد،
12:21
whichکه is really, the tumorتومور recruitsاستخدام the bloodخون vesselsعروق to itselfخودش
182
717000
4000
بدین معنا که، این سلول ها رگ های خونیرا به خدمت خود در می آورند،
12:25
to supplyعرضه itselfخودش with nutrientsمواد مغذی so it can growرشد.
183
721000
3000
برای این هدف که بتوانند از آنها تغذیه کرده و رشد کنند.
12:28
Withoutبدون angiogenesisآنژیوژنز, the tumorتومور remainsبقایای the sizeاندازه of a pinpointدقیقا مشخص کن and it's not harmfulزیان آور.
184
724000
7000
بدون این فرایند، تومور به اندازه ی یک سر سوزن باقی مانده بدون آنکه مضر باشد.
12:35
So angiogenesisآنژیوژنز is really a centralمرکزی processروند to the pathogenesisپاتوژنز of cancerسرطان.
185
731000
6000
بنابراین فرایند آنژیوجنسیس یکی از مهمترین عوامل در بیماری زایی سرطان است.
12:41
And one articleمقاله that really stoodایستاد out to me
186
737000
3000
یک مقاله که به شدت توجه مرا به خود جلب کرد
12:44
when I was just readingخواندن about this, tryingتلاش کن to figureشکل out why cancerسرطان doesn't go to skeletalاسکلتی
187
740000
4000
زمانی که در حال خواندن آن بودم و سعی داشتم به این نکته پی ببرم که چرا سلول های سرطانی به
12:48
muscleماهیچه, was that it had reportedگزارش داد 16 percentدرصد of micro-metastasesمتاستازهای کوچک
188
744000
7000
ماهیچه های اسکتی نفوذ نمی کنند، مقاله پذارش کرده بود که شانزده در صد تکثیر سلول های سرطانی در ابعاد کوچک (Micro metastases)
12:55
to skeletalاسکلتی muscleماهیچه uponبر autopsyکالبد شکافی.
189
751000
2000
در حین کالبد شکافی ها در سلول های اسکلتی مشاهده شده اند.
12:57
16 percentدرصد! Meaningمعنای that there were these pinpointدقیقا مشخص کن tumorsتومورها in skeletalاسکلتی muscleماهیچه,
190
753000
5000
تنها شانزده درصد! بدین معنا که تومورهایی در ابعاد سر سوزن در سلول های اسکلتی یافت شده اند،
13:02
but only .16 percentدرصد of actualواقعی metastasesمتاستازها --
191
758000
5000
اما اشره میکرد که تنها 16. % از متاستاز --
13:07
suggestingپیشنهاد میکنم that maybe skeletalاسکلتی muscleماهیچه is ableتوانایی to controlکنترل the angiogenesisآنژیوژنز,
192
763000
6000
و مقاله به پیشنهاد این نکته پرداخته بود که شاید سلول های اسکلتی به نوعی قادر به کنترل آنژیوجنسیس (رگ زایی) می باشند،
13:13
is ableتوانایی to controlکنترل the tumorsتومورها recruitingاستخدام these bloodخون vesselsعروق.
193
769000
5000
و قادراند به خدمت گرفتن رگ های خونی توسط تومورها را کنترل (مهار) کنند.
13:18
We use skeletalاسکلتی musclesعضلات so much. It's the one portionبخشی of our bodyبدن --
194
774000
5000
ما از ماهیچه های اسکلتی بسیار استفاده می کنیم. در واقع آنها بخشی از بدن ما هستند --
13:23
our heart'sقلب always beatingكتك زدن. We're always movingدر حال حرکت our musclesعضلات.
195
779000
3000
قلب ما همیشه می تپد. و ما همیشه در حال حرکت ماهیچه های خود هستیم.
13:26
Is it possibleامکان پذیر است that muscleماهیچه somehowبه نحوی intuitivelyبه طور مستقیم knowsمی داند
196
782000
4000
آیا این امکان وجود دارد که ماهیچه ها به طرزی غریزی
13:30
that it needsنیاز دارد this bloodخون supplyعرضه? It needsنیاز دارد to be constantlyبه طور مداوم contractingپیمانکاری,
197
786000
4000
می دانند که به این منبع خونی نیاز دارند؟ آنها نیاز دارند که به طور دائم منقبض شوند،
13:34
so thereforeاز این رو it's almostتقریبا selfishخود خواه. It's grabbingگرفتن its bloodخون vesselsعروق for itselfخودش.
198
790000
3000
در نتیجه به نوعی می توان گفت که خودخواهانه عمل می کنند و منبع خونی مورد نیاز خود را برای خود نگاه می دارند.
13:37
Thereforeاز این رو, when a tumorتومور comesمی آید into skeletalاسکلتی muscleماهیچه tissueبافت,
199
793000
4000
بنابراین، زمانی که توموری به بافت های اسکلتی می رسد،
13:41
it can't get a bloodخون supplyعرضه, and can't growرشد.
200
797000
3000
قادر به تامین منبع خونی مورد نیاز خود نیست، و در نتیجه نمی تواند رشد کند.
13:44
So this suggestsحاکی از that maybe if there is an anti-angiogenicanti-angiogenic factorعامل
201
800000
5000
این نکته می تواند بیانگر این پیشنهاد باشد که در صورتی که عاملی ضد آنژیوجنیس
13:49
in skeletalاسکلتی muscleماهیچه -- or perhapsشاید even more,
202
805000
2000
در سلول های اسکلتی وجود داشته باشد، و یا حتی فراتر از آن
13:51
an angiogenicangiogenic routingمسیریابی factorعامل, so it can actuallyدر واقع directمستقیم where the bloodخون vesselsعروق growرشد --
203
807000
5000
عاملی که به نوعی فرایند آنژیوجنسیس را مسیریابی کند، در واقع قادر خواهد بود مسیر رشد رگ های خونی را نیز تشخیص دهد.
13:56
this could be a potentialپتانسیل futureآینده therapyدرمان for cancerسرطان.
204
812000
4000
و همین می تواند عاملی برای درمان سرطان در آینده باشد.
14:00
And anotherیکی دیگر thing that's really interestingجالب هست is that
205
816000
5000
و نکته ی جالب دیگر اینکه
14:05
there's this wholeکل -- the way tumorsتومورها moveحرکت throughoutدر سراسر the bodyبدن,
206
821000
4000
ما با یک مجموعه مواجهیم -- اینکه چگونگی حرکت تومور در سراسر بدن
14:09
it's a very complexپیچیده systemسیستم -- and there's something calledبه نام the chemokineشیمیایی networkشبکه.
207
825000
4000
خود سیستمی کاملا پیچیده است -- و همچنین با نکته ای دیگر که شبکه ی ارتباطی کموکاین نام دارد.
14:13
And chemokineschemokines are essentiallyاساسا chemicalشیمیایی attractantsجذب کننده ها,
208
829000
4000
و کموکاین ها عوامل شیمیایی جذب کننده هستند
14:17
and they're the stop and go signalsسیگنال ها for cancerسرطان.
209
833000
3000
و آنها سیگنال حرکت یا توقف سلول های سرطانی هستند.
14:20
So a tumorتومور expressesبیان می کند chemokineشیمیایی receptorsگیرنده ها,
210
836000
5000
در نتیجه تومور گیرنده کموکاین ها را در خود بیان میکند.
14:25
and anotherیکی دیگر organعضو -- a distantدور organعضو somewhereجایی in the bodyبدن --
211
841000
3000
و ارگان دیگر - ارگانی دور در جایی دیگر از بدن -
14:28
will have the correspondingمتناظر chemokineschemokines,
212
844000
2000
میتواند کموکاین های مربوط به آن گیرنده را تولید کند.
14:30
and the tumorتومور will see these chemokineschemokines and migrateمهاجرت towardsبه سمت it.
213
846000
4000
و تومور آن سیگنال را دریافت کرده و به سمت آن حرکت میکند.
14:34
Is it possibleامکان پذیر است that skeletalاسکلتی muscleماهیچه doesn't expressبیان this typeتایپ کنید of moleculesمولکول ها?
214
850000
5000
آیا این امکان وجود دارد که سلول های اسکلت چنین مولکول هایی از خود ساطع نکنند ؟
14:39
And the other really interestingجالب هست thing is that
215
855000
3000
و نکته ی جالب توجه دیگر اینکه
14:42
when skeletalاسکلتی muscleماهیچه -- there's been severalچند reportsگزارش ها that when skeletalاسکلتی
216
858000
4000
زمانی که ماهیچه های اسکلت - گذارش های زیادی هست که وقتی ماهیچه های اسکلتی
14:46
muscleماهیچه is injuredمجروح, that's what correlatesهمبستگی دارد with metastasesمتاستازها going to skeletalاسکلتی muscleماهیچه.
217
862000
7000
آسیب می بینند، زمینه برای تکثیر سلول های سرطانی در آنها فراهم می شود.
14:53
And, furthermoreعلاوه بر این, when skeletalاسکلتی muscleماهیچه is injuredمجروح,
218
869000
3000
به علاوه، وقتی ماهیچه اسکلتی آسیب می بیند،
14:56
that's what causesعلل chemokineschemokines -- these signalsسیگنال ها sayingگفت:,
219
872000
4000
عاملی است که سبب بروز کموکاین میان آنها و سلول های سرطانی می شود -- در واقع این سیگنا ها بیانگر آن اند که،
15:00
"Cancerسرطان, you can come to me," the "go signsعلائم" for the tumorsتومورها --
220
876000
4000
"سرطان، تو میتوانی وارد بشوی" و نشانه ایی برای حرکت تومور به سمت آنهاست --
15:04
it causesعلل them to highlyبه شدت expressبیان these chemokineschemokines.
221
880000
4000
و سبب می شوند که سلول مقادیر کثیری کموکاین از خود ساطع کند.
15:08
So, there's so much interplayتعامل here.
222
884000
7000
در نتیجه فعل و انفعالات زیادی در این میان رخ می دهد.
15:15
I mean, there are so manyبسیاری possibilitiesامکانات
223
891000
2000
به نظر من امکان رویداد های مختلفی وجود دارد
15:17
for why tumorsتومورها don't go to skeletalاسکلتی muscleماهیچه.
224
893000
3000
در اینکه به چه علت سلول های سرطانی به ماهیچه های اسکلتی نفوذ نمی کنند.
15:20
But it seemsبه نظر می رسد like by investigatingتحقیق, by attackingهجوم بردن cancerسرطان,
225
896000
4000
اما با انجام بررسی ها به نظر می آید که، با حمله ور شدن سرطان،
15:24
by searchingجستجوکردن where cancerسرطان is not, there has got to be something --
226
900000
4000
با جستجو در بخشی که به سرطان ندارد، باید چیزی در این میان نهفته باشد --
15:28
there's got to be something -- that's makingساخت this tissueبافت resistantمقاوم to tumorsتومورها.
227
904000
6000
باید چیزی وجود داشته باشد که آن بافت را در مقابل رشد تومور مقاوم می کند.
15:34
And can we utilizeاستفاده کنید -- can we take this propertyویژگی,
228
910000
3000
و آیا ما می توانیم از این نکته استفاده کنیم -- آیا میتوانیم این خاصیت را بدست آوریم،
15:37
this compoundترکیب, this receptorگیرنده, whateverهر چه it is that's controllingکنترل these
229
913000
4000
از این ترکیب، این گیرنده، یا هر عاملی که کنترل کننده ی این
15:41
anti-tumorضد تومور propertiesخواص and applyدرخواست it to cancerسرطان therapyدرمان in generalعمومی?
230
917000
7000
خصیصه ی ضد تومور است و از آن در جهت علاج سرطان استفاده کنیم ؟
15:48
Now, one thing that kindنوع of tiesروابط the resistanceمقاومت of skeletalاسکلتی muscleماهیچه to cancerسرطان --
231
924000
8000
حال، نکته ای که مقاوم بودن سلول های اسکلتی را نسبت به سرطان تقویت ی کند --
15:56
to the cancerسرطان as a repairتعمیر responseواکنش goneرفته out of controlکنترل in the bodyبدن --
232
932000
5000
با این دید که سرطان در واقع اقدامی است ترمیمی که از کنترل بدن خارج شده
16:01
is that skeletalاسکلتی muscleماهیچه has a factorعامل in it calledبه نام "MyoDMyoD."
233
937000
8000
در سلول های ماهیچه فاکتوری وجود دارد به نام MyoD
16:09
And what MyoDMyoD essentiallyاساسا does is, it causesعلل cellsسلول ها to differentiateتمایز
234
945000
5000
در واقع عملی که MyoD انجام می دهد باعث تمایز سلول ها به
16:14
into muscleماهیچه cellsسلول ها. So this compoundترکیب, MyoDMyoD,
235
950000
5000
سلول های ماهیچه ای می شود. بنابر این MyoD
16:19
has been testedتست شده on a lot of differentناهمسان cellسلول typesانواع and been shownنشان داده شده to
236
955000
4000
بر روی تعداد زیادی از سلول های تست شده و نشان داده است که
16:23
actuallyدر واقع convertتبدیل this varietyتنوع of cellسلول typesانواع into skeletalاسکلتی muscleماهیچه cellsسلول ها.
237
959000
4000
این فاکتور سلول های مختلف را می تواند به سلول ماهیچه تبدیل نماید.
16:27
So, is it possibleامکان پذیر است that the tumorتومور cellsسلول ها are going to the skeletalاسکلتی muscleماهیچه tissueبافت,
238
963000
6000
در نتیجه، آیا این امکان وجود دارد که سلول های سرطانی که به بافت های ماهیچه تبدیل شوند،
16:33
but onceیک بار in contactتماس insideداخل the skeletalاسکلتی muscleماهیچه tissueبافت,
239
969000
4000
به محض ورود به داخل بافت ماهیچه های اسکلتی،
16:37
MyoDMyoD actsعمل می کند uponبر these tumorتومور cellsسلول ها and causesعلل them
240
973000
5000
MyoD بر روی سلول های توموری اثر گذاشته و باعث می شود آنها
16:42
to becomeتبدیل شدن به skeletalاسکلتی muscleماهیچه cellsسلول ها?
241
978000
3000
به سلول های اسکلتی تبدیل شوند ؟
16:45
Maybe tumorتومور cellsسلول ها are beingبودن disguisedمبدل شده است as skeletalاسکلتی muscleماهیچه cellsسلول ها,
242
981000
3000
شاید سلول های تشکیل دهنده ی تومور به نوعی به سلول های اسکلت تغییر می کنند،
16:48
and this is why it seemsبه نظر می رسد as if it is so rareنادر.
243
984000
5000
و این دلیلی است که تا این اندازه سرطان در این ناحیه نادر است.
16:53
It's not harmfulزیان آور; it has just repairedتعمیر شده the muscleماهیچه.
244
989000
3000
این برای ماهیچه مضر نیست و تنها باعث ترمیم ماهیچه ها می شود.
16:56
Muscleعضله is constantlyبه طور مداوم beingبودن used -- constantlyبه طور مداوم beingبودن damagedآسیب دیده.
245
992000
3000
ماهیچه ها دائما در حال استفاده اند -- و همینطور درحال صدمه خوردن.
16:59
If everyهرکدام time we toreپاره کردند a muscleماهیچه
246
995000
3000
اگر هر زمان که ما به ماهیچه ای صدمه وارد کنیم
17:02
or everyهرکدام time we stretchedکشش a muscleماهیچه or movedنقل مکان کرد in a wrongاشتباه way,
247
998000
3000
و یا کششی بیش از حد به آنها وارد آوریم، یا حتی در جهتی نادرست آنها را حرکت دهیم،
17:05
cancerسرطان occurredرخ داده است -- I mean, everybodyهمه would have cancerسرطان almostتقریبا.
248
1001000
7000
سرطان رخ می داد -- همه ی ما به سرطان مبتلا می شدیم.
17:12
And I hateنفرت to say that. But it seemsبه نظر می رسد as thoughگرچه muscleماهیچه cellسلول,
249
1008000
4000
من تمایل به گقتن این ندارم ،اما به نظر می آید که سلول های ماهیچه ای،
17:16
possiblyاحتمالا because of all its use, has adaptedسازگار
250
1012000
3000
به دلیل نحوه ی استفاده شان، به نوعی با سرعت بیشتری
17:19
fasterسریعتر than other bodyبدن tissuesبافت ها to respondپاسخ دادن to injuryصدمه,
251
1015000
3000
نسبت به بقیه ی بافت های بدن خود را در فرایند ترمیم سازگار کرده اند،
17:22
to fine-tuneتنظیم دقیق this repairتعمیر responseواکنش and actuallyدر واقع be ableتوانایی to finishپایان دادن the processروند
252
1018000
6000
تا بتوانند فرایند ترمیم را به دقت تنظیم کرده و به درستی آن را خاتمه دهند.
17:28
whichکه the bodyبدن wants to finishپایان دادن. I really believe that the humanانسان bodyبدن is very,
253
1024000
5000
و بدن تمایل دارد که این فرایند را خاتمه دهد. من بر این نکته باور دارم که بدن انسان بسیار،
17:33
very smartهوشمندانه, and we can't counteractمقابله کن something the bodyبدن is sayingگفت: to do.
254
1029000
6000
بسیار باهوش است، و ما نمی توانیم کاری را که بدن از ما برای انجام آن تقاضا می کند را نادیده بگیریم.
17:39
It's differentناهمسان when a bacteriaباکتری ها comesمی آید into the bodyبدن --
255
1035000
3000
موضوع مورد بحث با زمانی که یک باکتری وارد بدن می شود متفاوت است،
17:42
that's a foreignخارجی objectشی -- we want that out.
256
1038000
4000
باکتری یک عامل خارجی است -- که ما خواستار آنیم که از بدن خود خارج کنیم.
17:46
But when the bodyبدن is actuallyدر واقع initiatingشروع a processروند
257
1042000
2000
اما زمانی که در واقع یک فرایند در خود بدن در حال شکل گیری است
17:48
and we're callingصدا زدن it a diseaseمرض, it doesn't seemبه نظر می رسد as thoughگرچه eliminationحذف is
258
1044000
4000
و ما آن را بیماری می نامیم، به نظر نمی آید که از بین بردن
17:52
the right solutionراه حل. So even to go from there, it's possibleامکان پذیر است, althoughبا اينكه far-fetchedفراموش شده,
259
1048000
8000
راه حل مناسبی باشد. با وجودی که این نظریه زمان زیادی نیاز دارد تا به تححق بپیوندد --
18:00
that in the futureآینده we could almostتقریبا think of cancerسرطان beingبودن used as a therapyدرمان.
260
1056000
7000
اما باید گفت شاید در آینده ما بتوانیم از سرطان به عنوان یک روش درمانی استفاده کنیم.
18:07
If those diseasesبیماری ها where tissuesبافت ها are deterioratingبدتر شدن --
261
1063000
3000
اگر در بیماری هایی که در آنها بافت ها رو به زوال هستند --
18:10
for exampleمثال Alzheimer'sآلزایمر, where the brainمغز, the brainمغز cellsسلول ها, dieمرگ
262
1066000
5000
به عنوان مثال در آلزایمر، که سلول های مغز، می میرند
18:15
and we need to restoreبازگرداندن newجدید brainمغز cellsسلول ها, newجدید functionalعملکردی brainمغز cellsسلول ها --
263
1071000
4000
و ما نیاز به جایگزین نمودن این سلول ها با سلول های جدید مغزی هستیم، سلول هایی که قابلیت فعالیت داشته باشند --
18:19
what if we could, in the futureآینده, use cancerسرطان? A tumorتومور --
264
1075000
4000
چرا در چنین موردی، از سرطان برای درمان استفاده نکنیم؟ از یک تومور--
18:23
put it in the brainمغز and causeسبب می شود it to differentiateتمایز into brainمغز cellsسلول ها?
265
1079000
5000
به این صورت که آن را وارد مغز کنیم و باعث تغییر آن به سلول های مغزی شویم؟
18:28
That's a very far-fetchedفراموش شده ideaاندیشه, but I really believe that it mayممکن است be possibleامکان پذیر است.
266
1084000
6000
این نظریه ای بسیار دور از واقعیت است، اما من واقعا براین باورم که چنین چیزی عملی است.
18:34
These cellsسلول ها are so versatileهمه کاره, these cancerسرطان cellsسلول ها are so versatileهمه کاره --
267
1090000
4000
سلول های سرطانی دارای قابلیت های فراوانی اند --
18:38
we just have to manipulateدستکاری them in the right way.
268
1094000
3000
فقط کافی است که آنها را در جهت درست به کار گیریم.
18:41
And again, some of these mayممکن است be far-fetchedفراموش شده, but
269
1097000
4000
و مجددا به این اشاره می کنم که این نظریه ممکن است با منطق جور نباشد، اما
18:45
I figuredشکل گرفته if there's anywhereهر جا to presentحاضر far-fetchedفراموش شده ideasایده ها, it's here at TEDTED, so
270
1101000
5000
اما من فکر کردم یکی از جاهایی که می توان به بیان چنین افکاری پرداخت تِد است،
18:50
thank you very much.
271
1106000
2000
خیلی سپاس گذارم.
18:52
(Applauseتشویق و تمجید)
272
1108000
3000
( تشویق حضار )
Reviewed by saeid ziaei

▲Back to top

ABOUT THE SPEAKER
Eva Vertes - Neuroscience and cancer researcher
Eva Vertes is a microbiology prodigy. Her discovery, at age 17, of a compound that stops fruit-fly brain cells from dying was regarded as a step toward curing Alzheimer's. Now she aims to find better ways to treat -- and avoid -- cancer.

Why you should listen

Eva Vertes may not yet have the answers she needs to cure cancer, but she's asking some important -- and radical questions: If smoking can cause lung cancer, and drinking can cause liver cancer, is it possible that cancer is a direct result of injury? If so, could cancer be caused by the body's own repair system going awry?

She asks this and other breathtaking questions in her conference-closing 2005 talk. Her approach marks an important shift in scientific thinking, looking in brand-new places for cancer's cause -- and its cure. Her ultimate goal, which even she calls far-fetched, is to fight cancer with cancer.

More profile about the speaker
Eva Vertes | Speaker | TED.com