ABOUT THE SPEAKER
Young-ha Kim - Writer
One of the premiere writers of his generation, Korean novelist Young-ha Kim weaves tales that speak to the thrills and challenges of young Koreans in our increasingly globalized and ever-changing world.

Why you should listen

Young-ha Kim wishes that his eighth grade teacher, rather than chiding him for a poorly-executed drawing with a sweeping backstory, had told him, “Well, Young-ha, you may not be good at drawing but you have a talent for storytelling.” Without encouragement, he took the long road toward becoming a writer.

Young-ha Kim published his debut novel, I Have the Right to Destroy Myself, in 1996. It won the esteemed Munhak-dongne prize, and was translated into French two years later. Followed by English and German translations, the book garnered Kim international recognition. Kim has since published five novels -- including The Empire of Light and Your Republic Is Calling You -- plus four collections of short stories.

Kim’s latest book, Black Flower, was sparked by a random conversation on a trans-Pacific flight. It tells the story of 1,033 Korean immigrants who found themselves sold into indentured servitude in Mexico’s Yucatan Peninsula in 1905. Publisher's Weekly wrote of the novel in October of 2012, “Spare and beautiful, Kim’s novel offers a look at the roots of the little-known tribulations of the Korean diaspora in Mexico.”

Kim’s work mixes high and low genres and focuses on the issue of: what does it mean to be Korean in a globalized, quickly-changing world? His novels have served as a source of inspiration for Korean filmmakers -- two have already been adapted for the big screen with the film version of a third on its way.

Until 2008, Kim was a professor in the Drama School at Korean National University of Arts -- a post he left in 2008 to focus exclusively on writing.

More profile about the speaker
Young-ha Kim | Speaker | TED.com
TEDxSeoul

Young-ha Kim: Be an artist, right now!

یانگ-ها کیم: هنرمند باش، همین حالا!

Filmed:
2,047,545 views

چرا همیشه دست از بازی کردن و خلق کردن می‌کشیم؟ یانگ-ها کیم، نویسنده مشهور کره‌ای، با مزاح و افسون، به بزرگترین هنرمندان جهان التماس می‌کند تا به شما برای رها کردن کودک درونتان فشار وارد کنند -- هنرمندی که می‌خواهد همیشه بازی کند. (فیلمبرداری شده در TEDX سئول)
- Writer
One of the premiere writers of his generation, Korean novelist Young-ha Kim weaves tales that speak to the thrills and challenges of young Koreans in our increasingly globalized and ever-changing world. Full bio

Double-click the English transcript below to play the video.

00:16
The themeموضوع of my talk todayامروز is,
0
201
1692
موضوع صحبت امروزم هست،
00:17
"Be an artistهنرمند, right now."
1
1893
3208
«هنرمند باشید، همین حالا. »
00:21
Mostاکثر people, when this subjectموضوع is broughtآورده شده up,
2
5101
3057
بیشتر مردم، وقتی این موضوع پیش کشیده می‌شود،
00:24
get tenseسفت and resistمقاومت کردن it:
3
8158
2626
عصبی می‌شوند و مقاومت می‌کنند:
00:26
"Artهنر doesn't feedخوراک me, and right now I'm busyمشغول.
4
10784
2994
«هنر برای من غذا نمی‌شود، و من الان مشغولم.
00:29
I have to go to schoolمدرسه, get a jobکار,
5
13778
2376
باید به مدرسه بروم، شغل پیدا کنم،
00:32
sendارسال my kidsبچه ها to lessonsدرس ها ... "
6
16154
2287
بچه‌هایم را کلاس بفرستم...»
00:34
You think, "I'm too busyمشغول. I don't have time for artهنر."
7
18441
5535
شما فکر می‌کنید، « من هم خیلی مشغولم. وقت برای هنر ندارم.»
00:39
There are hundredsصدها of reasonsدلایل why we can't be artistsهنرمندان right now.
8
23976
3461
صدها دلیل وجود دارد که چرا ما الان نمی‌توانیم هنرمند باشیم.
00:43
Don't they just popپاپ into your headسر?
9
27437
1555
همین حالا به ذهنتان خطور نمی کنند؟
00:44
There are so manyبسیاری reasonsدلایل why we can't be,
10
28992
1823
دلایل بسیار زیادی وجود دارد که چرا نمی‌توانیم،
00:46
indeedدر واقع, we're not sure why we should be.
11
30815
2560
در واقع، مطمئن نیستیم چرا باید باشیم.
00:49
We don't know why we should be artistsهنرمندان,
12
33375
1693
نمی‌دانیم چرا باید هنرمند باشیم،
00:50
but we have manyبسیاری reasonsدلایل why we can't be.
13
35068
3903
اما دلایل خیلی زیادی داریم که چرا نمی‌توانیم باشیم.
00:54
Why do people instantlyفورا resistمقاومت کردن the ideaاندیشه of associatingهمکاری themselvesخودشان with artهنر?
14
38971
4375
چرا مردم فوراً در برابر ایده مشارکت در هنر مقاومت می‌کنند؟
00:59
Perhapsشاید you think artهنر is for the greatlyتا حد زیادی giftedباتجربه
15
43346
3868
شاید فکر می‌کنید هنر برای خیلی با استعدادهاست
01:03
or for the thoroughlyبه طور کامل and professionallyحرفه ای trainedآموزش دیده.
16
47214
5052
یا برای کسانی که حرفه‌ای و حسابی آموزش دیده اند.
01:08
And some of you mayممکن است think you've strayedمنحرف شدم too farدور from artهنر.
17
52266
4343
و برخی از شما شاید فکر کنید که زیادی از حد از هنر دور افتاده‌اید.
01:12
Well you mightممکن have, but I don't think so.
18
56609
4618
خب شاید اینطور باشد، اما فکر نمی کنم خیلی باشد.
01:17
This is the themeموضوع of my talk todayامروز.
19
61227
2469
این موضوع صحبت امروزم هست.
01:19
We are all bornبدنیا آمدن artistsهنرمندان.
20
63696
1802
همه ما هنرمند زاده شده‌ایم.
01:21
If you have kidsبچه ها, you know what I mean.
21
65498
3044
اگر بچه دارد، منظورم را متوجه می‌شوید.
01:24
Almostتقریبا everything kidsبچه ها do is artهنر.
22
68542
4885
تقریباً هر کاری که بچه‌ها انجام می‌دهند هنر است.
01:29
They drawقرعه کشی with crayonsمداد شمعی on the wallدیوار.
23
73427
2578
آنها با مداد شعمی و دیوار می‌کشند.
01:31
They danceرقص to Sonفرزند پسر Damسد Bi'sبی danceرقص on TVتلویزیون,
24
76005
3152
آنها با رقص سان دام بی در تلویزون می‌رقصند،
01:35
but you can't even call it Sonفرزند پسر Damسد Bi'sبی danceرقص -- it becomesتبدیل می شود the kids'بچه ها ownخودت danceرقص.
25
79157
3858
اما شما حتی نمی‌توانید آن را رقص سان دام بی( خواننده کره ای) بنامید- - آن رقص خود بچه‌ها می شود.
01:38
So they danceرقص a strangeعجیب danceرقص and inflictاعمال theirخودشان singingآواز خواندن on everyoneهر کس.
26
83015
5286
آنها رقص عجیبی را انجام می‌دهند و آهنگ خواندشان را به همه تحمیل می‌کنند.
01:44
Perhapsشاید theirخودشان artهنر is something only theirخودشان parentsپدر و مادر can bearخرس,
27
88301
3974
و چون آنها چنین هنری را تمام طول روز تمرین می‌کنند،
01:48
and because they practiceتمرین suchچنین artهنر all day long,
28
92275
5197
و چون آنها چنین هنری را تمام طول روز تمرین می‌کنند،
01:53
people honestlyصادقانه get a little tiredخسته شدم around kidsبچه ها.
29
97472
3279
آدمها از بودن در اطراف بچه ها جداً کمی خسته می‌شوند.
01:56
Kidsکودکان و نوجوانان will sometimesگاه گاهی performانجام دادن monodramasمونودراماها --
30
100751
3155
بچه‌ها گاهی وقتها اجراهای نمایشی تک نفره دارند--
01:59
playingبازی کردن houseخانه is indeedدر واقع a monodramaمونودراما or a playبازی.
31
103906
3546
خانه بازی در واقع یک نوع اجرای تک نفره یا نمایش است.
02:03
And some kidsبچه ها, when they get a bitبیت olderمسن تر,
32
107452
2679
و برخی بچه‌ها، زمانیکه کمی بزرگتر می‌شوند،
02:06
startشروع کن to lieدروغ.
33
110131
2020
شروع به دروغ گفتن می‌کنند.
02:08
Usuallyمعمولا parentsپدر و مادر rememberیاد آوردن the very first time theirخودشان kidبچه liesدروغ.
34
112151
5091
معمولاً خانواده‌ها آن نخستین باری را که بچه‌هایشان دروغ می‌گویند به یاد می‌آورند.
02:13
They're shockedبهت زده.
35
117242
1345
آنها حیرت‌زده می شوند
02:14
"Now you're showingنشان دادن your trueدرست است colorsرنگ ها," Momمامان saysمی گوید. She thinksفکر می کند, "Why does he take after his dadپدر?"
36
118587
3568
«الان دارای اصل خودت را نشان می‌دهی،» مامان می‌گوید. فکر می‌کند،«چرا باید به پدرش رفته باشد؟»
02:18
She questionsسوالات him, "What kindنوع of a personفرد are you going to be?"
37
122155
3206
از او سوال می‌کند، « چطور آدمی می‌خواهی بشوی؟»
02:21
But you shouldn'tنباید worryنگرانی.
38
125361
1571
اما نباید نگران شوید.
02:22
The momentلحظه kidsبچه ها startشروع کن to lieدروغ is the momentلحظه storytellingداستان سرایی beginsشروع می شود.
39
126932
6220
لحظه‌ای که بچه‌ها شروع به دروغ گفتن می‌کنند لحظه‌ای است که قصه گفتن آغاز می شود.
02:29
They are talkingصحبت کردن about things they didn't see.
40
133152
2188
آنها درباره چیزهایی صحبت می‌کنند که ندیده‌اند.
02:31
It's amazingحیرت آور. It's a wonderfulفوق العاده momentلحظه.
41
135340
1791
این عالی است. این لحظه فوق‌العاده‌ای است.
02:33
Parentsوالدین should celebrateجشن گرفتن.
42
137131
2067
والدین باید جشن بگیرند.
02:35
"Hurrayهورا! My boyپسر finallyسرانجام startedآغاز شده to lieدروغ!"
43
139198
4157
« هورا، پسرم بالاخره شروع کرد به دروغ گفتن! »
02:39
All right! It callsتماس می گیرد for celebrationجشن.
44
143355
2229
بسیار خوب! این جشن گرفتن می‌خواهد.
02:41
For exampleمثال, a kidبچه saysمی گوید, "Momمامان, guessحدس بزن what? I metملاقات کرد an alienبیگانه on my way home."
45
145584
3389
برای مثال، کودکی می‌گوید، «مامان، حدس بزن چی شده؟ سرراهم به خونه آدم فضایی دیدم.»
02:44
Then a typicalمعمول momمامان respondsپاسخ می دهد, "Stop that nonsenseمزخرف."
46
148973
4451
سپس یک مادر معمولی جواب می‌دهد،« چرند گفتن بسه. »
02:49
Now, an idealایده آل parentوالدین is someoneکسی who respondsپاسخ می دهد like this:
47
153424
3616
در حالیکه، والدین ایده‌آل کسانی هستند که پاسخی مثل این می‌دهند:
02:52
"Really? An alienبیگانه, huh? What did it look like? Did it say anything?
48
157040
3072
« واقعاً، آدم فضایی، هان؟ چه شکلی بود؟ آیا چیزی گفت؟
02:56
Where did you meetملاقات it?" "Umاوم, in frontجلوی of the supermarketسوپر مارکت."
49
160112
1704
کجا‌ آن را دیدی؟ » « آم، جلوی سوپرمارکت.»
02:57
When you have a conversationگفتگو like this,
50
161816
2322
زمانی که گفتگویی این چنینی داشته باشید،
03:00
the kidبچه has to come up with the nextبعد thing to say to be responsibleمسئول for what he startedآغاز شده.
51
164138
6375
بچه باید نشان دهد چیزی بعدی که قصد گفتنش را دارد و مرتبط با آنچه که شروع کرده را بگوید.
03:06
Soonبه زودی, a storyداستان developsتوسعه می یابد.
52
170513
2164
بزودی، یک قصه شکل می‌گیرد.
03:08
Of courseدوره this is an infantileنوزادان storyداستان,
53
172677
4477
البته این یک قصه کودکانه است،
03:13
but thinkingفكر كردن up one sentenceجمله after the nextبعد
54
177154
3816
اما فکر کردن درباره جملات پشت سر هم
03:16
is the sameیکسان thing a professionalحرفه ای writerنویسنده like me does.
55
180970
4068
همان چیزی است که یک نویسنده حرفه ای مثل من انجام می‌دهد.
03:20
In essenceذات, they are not differentناهمسان.
56
185038
2379
در اصل، فرقی ندارند.
03:23
Rolandرولاند Barthesبارت onceیک بار said of Flaubert'sفلوبر novelsرمانها,
57
187417
2686
رولند بارتز یکبار درباره رمانهای فلوبر گفت،
03:26
"Flaubertفلوبر did not writeنوشتن a novelرمان.
58
190103
2606
« فلوبر رمانی ننوشت.
03:28
He merelyصرفا - فقط connectedمتصل one sentenceجمله after anotherیکی دیگر.
59
192709
3005
او صرفاً جمله‌ای رابه جمله بعدی وصل می‌کرد.
03:31
The eroseros betweenبین sentencesجمله ها, that is the essenceذات of Flaubert'sفلوبر novelرمان."
60
195714
4727
خدایان عشق بین جملات، چیزی است که جوهر رمان فلوبرت است. »
03:36
That's right -- a novelرمان, basicallyاساسا, is writingنوشتن one sentenceجمله,
61
200441
2783
درست است – یک رمان، عمدتاً، نوشتن یک جمله است،
03:39
then, withoutبدون violatingنقض the scopeمحدوده of the first one,
62
203224
3459
سپس، بدون نقض کردن حوزه جمله اول،
03:42
writingنوشتن the nextبعد sentenceجمله.
63
206683
1705
نوشتن جمله بعدی است.
03:44
And you continueادامه دهید to make connectionsارتباطات.
64
208388
1509
و به ساختن ارتباطات ادامه می دهید.
03:45
Take a look at this sentenceجمله:
65
209897
2066
به این جمله نگاه کنید:
03:47
"One morningصبح, as Gregorگرگور Samsaسامسا was wakingبیدار شدن up from anxiousمشتاق dreamsرویاها, he discoveredکشف شده that in his bedبستر he had been changedتغییر کرد into a monstrousهیجان انگیز verminousخرگوش bugاشکال."
66
211963
2467
« یک صبح، وقتی گرگور سامسا از خوابهای آشفته‌اش بر‌می خواست، پی برد که در تختش تبدیل به حشره موذی هیولا‌واری تبدیل گشته بود.»
03:50
Yes, it's the first sentenceجمله of Franzفرانتس Kafka'sکافکا "The Metamorphosisمتامورفیسم."
67
214430
2446
بله، این نخستین جمله از مسخ فرانتس کافکاست.
03:52
Writingنوشتن suchچنین an unjustifiableغیر قابل اثبات sentenceجمله
68
216876
3168
با نوشتن چنین جمله غیرقابل‌توجیه‌ای
03:55
and continuingادامه دادن in orderسفارش to justifyتوجیه it,
69
220044
2448
و ادامه دادنش به ترتیبی که آن را توجیه کند،
03:58
Kafka'sکافکا work becameتبدیل شد the masterpieceشاهکار of contemporaryامروزی literatureادبیات.
70
222492
4429
اثر کافکا تبدیل می‌شود به شاهکار ادبیات معاصر.
04:02
Kafkaکافکا did not showنشان بده his work to his fatherپدر.
71
226921
2749
کافکا اثرش را به پدرش نشان نداد.
04:05
He was not on good termsاصطلاحات with his fatherپدر.
72
229670
2324
رابطه خوبی باپدرش نداشت.
04:07
On his ownخودت, he wroteنوشت these sentencesجمله ها.
73
231994
3796
خودش تنهایی، این جملات را نوشت.
04:11
Had he shownنشان داده شده his fatherپدر, "My boyپسر has finallyسرانجام lostکم شده it," he would'veمی خواهم thought.
74
235790
3263
اگر به پدرش نشان داده بود، « آخرش پسرم خل شد،» این فکر را با خودش می‌کرد.
04:14
And that's right. Artهنر is about going a little nutsآجیل
75
239053
1912
و این درست است. هنر یعنی کمی خل بازی درآوردن
04:16
and justifyingتوجیه the nextبعد sentenceجمله,
76
240965
2247
و موجه کردن جمله بعدی،
04:19
whichکه is not much differentناهمسان from what a kidبچه does.
77
243212
3261
که خیلی با آنچه که یک بچه انجام می‌دهد فرق ندارد.
04:22
A kidبچه who has just startedآغاز شده to lieدروغ
78
246473
1531
بچه‌ای که تازه دروغ گفتن را شروع می‌کند
04:23
is takingگرفتن the first stepگام as a storytellerداستانپرداز.
79
248004
3126
اولین گام را برای قصه گویی برمی‌‌دارد.
04:27
Kidsکودکان و نوجوانان do artهنر.
80
251130
2561
بچه ها کار هنری می‌کنند.
04:29
They don't get tiredخسته شدم and they have funسرگرم کننده doing it.
81
253691
1425
آنها خسته نمی‌شوند و از انجام دادن آن لذت می‌برند.
04:31
I was in Jejuججو Islandجزیره a fewتعداد کمی daysروزها agoپیش.
82
255116
1761
چند روز پیش در جزیره جوجو بودم.
04:32
When kidsبچه ها are on the beachساحل دریا, mostاکثر of them love playingبازی کردن in the waterاب.
83
256877
5112
وقتی بچه‌ها در ساحل هستند، بیشترشان عاشق بازی کردن توی آب هستند.
04:37
But some of them spendخرج کردن a lot of time in the sandشن,
84
261989
2907
اما بعضی از آنها وقت زیادی را در ماسه می‌گذرانند،
04:40
makingساخت mountainsکوه ها and seasدریاها -- well, not seasدریاها,
85
264896
2244
کوه و دریا می‌سازند—خب، دریا نه،
04:43
but differentناهمسان things -- people and dogsسگ ها, etcو غیره.
86
267140
3947
اما چیزهای گوناگون – آدم وسگ‌ها و غیره.
04:46
But parentsپدر و مادر tell them,
87
271087
1413
اما پدر و مادرها به آنها می‌گویند،
04:48
"It will all be washedشسته away by the wavesامواج."
88
272500
1763
«همه‌شون را موجها می‌شورند و می‌برند. »
04:50
In other wordsکلمات, it's uselessبلا استفاده.
89
274263
1822
به عبارتی دیگر، بیفایده است.
04:51
There's no need.
90
276085
1144
لازم نیست.
04:53
But kidsبچه ها don't mindذهن.
91
277229
1866
اما بچه‌ها اهمیت نمی‌دهند.
04:54
They have funسرگرم کننده in the momentلحظه
92
279095
1171
از لحظه لذت می‌برند
04:56
and they keep playingبازی کردن in the sandشن.
93
280266
2166
و به بازی کردن در ماسه ادامه می‌دهند.
04:58
Kidsکودکان و نوجوانان don't do it because someoneکسی told them to.
94
282432
2266
بچه‌ها این کار را برای این انجام نمی‌دهند که کسی به آنها گفته انجام دهند.
05:00
They aren'tنه told by theirخودشان bossرئیس
95
284698
1596
رییس‌شان یا یک نفر دیگر به آنها نگفته است،
05:02
or anyoneهر کسی, they just do it.
96
286294
2925
آنها فقط انجامش می‌دهند.
05:05
When you were little, I betشرط you spentصرف شده time enjoyingلذت بردن از the pleasureلذت of primitiveاولیه artهنر.
97
289219
5396
وقتی کوچک بودید، شرط می بندم که از صرف وقت برای خوشیهای هنر ابتدایی لذت می‌بردید.
05:10
When I askپرسیدن my studentsدانش آموزان to writeنوشتن about theirخودشان happiestشادترین momentلحظه,
98
294615
4362
وقتی از شاگردهایم می‌خواهم که درباره شادترین لحظاتشان بنویسند،
05:14
manyبسیاری writeنوشتن about an earlyزود artisticهنری experienceتجربه they had as a kidبچه.
99
298977
5924
بسیاری درباره نخستین تجربه هنری می‌نویسند که بعنوان یک کودک داشته‌اند.
05:20
Learningیادگیری to playبازی pianoپیانو for the first time and playingبازی کردن fourچهار handsدست ها with a friendدوست,
100
304901
2755
یاد گرفتن نواختن پیانو برای نخستین بار و همراه با دوستی چهار دستی پیانو نواختن،
05:23
or performingاجرای a ridiculousمسخره skitاسکیت with friendsدوستان looking like idiotsاحمق ها -- things like that.
101
307656
5016
یا دلقک بازی درآوردن با دوستان و شبیه احمق‌ها بنظر رسیدن—چیزهایی مثل این.
05:28
Or the momentلحظه you developedتوسعه یافته the first filmفیلم you shotشات with an oldقدیمی cameraدوربین.
102
312672
3351
لحظه‌ای که اولین عکسی را که با یک دوربین قدیمی گرفته‌اید را ظاهر می‌کنید.
05:31
They talk about these kindsانواع of experiencesتجربیات.
103
316023
2323
آنها درباره چنین تجربه‌هایی صحبت می‌کنند.
05:34
You mustباید have had suchچنین a momentلحظه.
104
318346
2265
شما هم باید چنین لحظه ای داشته باشید.
05:36
In that momentلحظه, artهنر makesباعث می شود you happyخوشحال
105
320611
1933
در آن لحظه، هنر شما را خوشحال می‌کند
05:38
because it's not work.
106
322544
1677
چون کار نیست.
05:40
Work doesn't make you happyخوشحال, does it? Mostlyاغلب it's toughسخت است.
107
324221
2533
کار شما را خوشحال نمی‌کند، می‌کند؟ اکثراً سخت است.
05:42
The Frenchفرانسوی writerنویسنده Michelمیشل Tournierتورنیر has a famousمشهور sayingگفت:.
108
326754
3101
نویسنده فرانسوی میشل تورنیه جمله معروفی دارد.
05:45
It's a bitبیت mischievousبدبخت, actuallyدر واقع.
109
329855
1690
در حقیقت، کمی بد آموزی دارد.
05:47
"Work is againstدر برابر humanانسان natureطبیعت. The proofاثبات is that it makesباعث می شود us tiredخسته شدم."
110
331545
4972
« کار خلاف سرشت انسان است. به این دلیل که ما را خسته می‌کند.»
05:52
Right? Why would work tireلاستیک us if it's in our natureطبیعت?
111
336517
1485
واقعاً؟ چرا کار باید ما را خسته کند اگر در سرشت ماست؟
05:53
Playingبازی کردن doesn't tireلاستیک us.
112
338002
1661
بازی کردن ما را خسته نمی‌کند.
05:55
We can playبازی all night long.
113
339663
1435
ما می‌توانیم تمام شب را بازی کنیم.
05:56
If we work overnightیک شب, we should be paidپرداخت شده for overtimeاضافه کار.
114
341098
2433
در صورت کار کردن در شب، باید اضافه حقوق بگیریم.
05:59
Why? Because it's tiringخسته کننده and we feel fatigueخستگی.
115
343531
3284
چرا؟ چون خسته کننده است و احساس خستگی می‌کنیم.
06:02
But kidsبچه ها, usuallyمعمولا they do artهنر for funسرگرم کننده. It's playingبازی کردن.
116
346815
4682
اما بچه‌ها، معمولاً هنر را برای تفریح انجام می‌دهند. بازی کردن است.
06:07
They don't drawقرعه کشی to sellفروش the work to a clientمشتری
117
351497
2734
نقاشی نمی‌کشند تا به مشتری بفروشند
06:10
or playبازی the pianoپیانو to earnبدست آوردن moneyپول for the familyخانواده.
118
354231
3025
یا پیانو بزنند تا برای خانواده‌ پول در آورند.
06:13
Of courseدوره, there were kidsبچه ها who had to.
119
357256
2776
البته، کودکانی بودند که مجبور شده‌اند.
06:15
You know this gentlemanنجیب زاده, right?
120
360032
1302
این آقا را می‌شناسید، همین‌طور است؟
06:17
He had to tourتور around Europeاروپا to supportحمایت کردن his familyخانواده --
121
361334
4086
او مجبور به برگزاری تور دور اروپا شد تا از خانواده‌‌اش حمایت کند--
06:21
Wolfgangولفگانگ Amadeusامدوس Mozartموتزارت --
122
365420
1890
ولفگانگ آمادئوس موتسارت --
06:23
but that was centuriesقرن ها agoپیش, so we can make him an exceptionاستثنا.
123
367310
2963
اما آن قرنها پیش بود، بنابراین می‌توانیم او را استثناء بدانیم.
06:26
Unfortunatelyمتاسفانه, at some pointنقطه our artهنر -- suchچنین a joyfulشاد pastimeسرگرمی -- endsبه پایان می رسد.
124
370273
3865
متاسفانه، دریک مرحله‌ای هنر ما، این نوع از وقت گذرانی خوشایند، تمام می‌شود.
06:30
Kidsکودکان و نوجوانان have to go to lessonsدرس ها, to schoolمدرسه, do homeworkمشق شب
125
374138
3390
بچه‌ها باید کلاس و مدرسه بروند و مشق بنویسند
06:33
and of courseدوره they take pianoپیانو or balletباله lessonsدرس ها,
126
377528
3518
و البته کلاسهای پیانو یا باله هم می‌گیرند،
06:36
but they aren'tنه funسرگرم کننده anymoreدیگر.
127
381046
1769
اما دیگرباحال نیست.
06:38
You're told to do it and there's competitionرقابت. How can it be funسرگرم کننده?
128
382815
3332
به شما گفته می‌شود که آن را انجام دهید و رقابت وجود دارد. چطور می‌تواند باحال باشد؟
06:42
If you're in elementaryابتدایی schoolمدرسه and you still drawقرعه کشی on the wallدیوار,
129
386147
5592
اگر هنوز در مدرسه ابتدایی هستید و روی دیوار نقاشی می‌کنید،
06:47
you'llشما خواهید بود surelyمسلما get in troubleمشکل with your momمامان.
130
391739
3915
یقینناً با مامانتان دچار مشکل می شوید.
06:51
Besidesبعلاوه,
131
395654
3867
علاوه بر این،
06:55
if you continueادامه دهید to actعمل کن like an artistهنرمند as you get olderمسن تر,
132
399521
2580
اگر همین‌طور که سنتان بالا می‌رود کماکان مثل هنرمندها رفتار کنی
06:58
you'llشما خواهید بود increasinglyبه طور فزاینده feel pressureفشار --
133
402101
3668
فشار رو به افزایشی را احساس می‌کنید.
07:01
people will questionسوال your actionsاقدامات and askپرسیدن you to actعمل کن properlyبه درستی.
134
405769
6055
مردم اعمال شما را زیر سوال می‌برند و از شما می‌خواهند که درست رفتار کنید.
07:07
Here'sاینجاست my storyداستان: I was an eighthهشتم graderگریدر and I enteredوارد شد a drawingنقاشی contestمسابقه at schoolمدرسه in GyeongbokgungGyeongbokgung.
135
411824
6187
این داستان من است: کلاس هشتم بودم و در مسابقه طراحی مدرسه خیونگبکونگ شرکت کردم.
07:13
I was tryingتلاش کن my bestبهترین, and my teacherمعلم cameآمد around
136
418011
2907
بهترین تلاشم را می کردم، و معلمم پیشم آمد
07:16
and askedپرسید: me, "What are you doing?"
137
420918
3588
و از من پرسید، « چکار داری می‌کنی؟»
07:20
"I'm drawingنقاشی diligentlyسرسختانه," I said.
138
424506
1814
گفتم: « سخت مشغول کشیدنم. »
07:22
"Why are you usingاستفاده كردن only blackسیاه?"
139
426320
1903
« چرا فقط سیاه استفاده می‌کنی؟»
07:24
Indeedدر واقع, I was eagerlyمشتاقانه coloringرنگ آمیزی the sketchbooksketchbook in blackسیاه.
140
428223
2380
به راستی، من خیلی مشتاقانه مشغول رنگ آمیزی کردن با سیاه توی دفتر طراحیم بودم.
07:26
And I explainedتوضیح داد,
141
430603
3069
و توضیح دادم،
07:29
"It's a darkتاریک است night and a crowکلاغ is perchingپریش on a branchشاخه."
142
433672
3247
«شب تاریکی است و کلاغی رو شاخه نشسته است.»
07:32
Then my teacherمعلم said,
143
436919
998
سپس معلمم به من گفت،
07:33
"Really? Well, Young-haجوان هات, you mayممکن است not be good at drawingنقاشی but you have a talentاستعداد for storytellingداستان سرایی."
144
437917
5322
« واقعاً؟ خب، یانگ- ها تو شاید در نقاشی کشیدن خوب نباشی اما برای قصه گفتن استعداد داری.»
07:39
Or so I wishedآرزو کرد.
145
443239
2735
ای کاش اینجوری می‌گفت.
07:41
"Now you'llشما خواهید بود get it, you rascalترسناک!" was the responseواکنش. (Laughterخنده)
146
445974
2768
« الان نشانت می‌دم،حقه باز!» جواب بود. (خنده)
07:44
"You'llشما get it!" he said.
147
448742
1604
« حالا می بینی!» او گفت.
07:46
You were supposedقرار است to drawقرعه کشی the palaceقصر, the Gyeonghoeruگونگونورو, etcو غیره.,
148
450346
2682
قرار بود قصر بکشی، قصر گیونخرو و غیره.،
07:48
but I was coloringرنگ آمیزی everything in blackسیاه,
149
453028
2435
اما من همه چیز را سیاه رنگ می‌کردم،
07:51
so he draggedکشید me out of the groupگروه.
150
455463
1684
بنابراین من را از گروه بیرون کشید،
07:53
There were a lot of girlsدختران there as well,
151
457147
2020
کلی هم دختر آنجا بود،
07:55
so I was utterlyکاملا mortifiedکاهش یافته است.
152
459167
1551
در نتیجه حسابی ترسیده بودم.
07:56
Noneهیچ یک of my explanationsتوضیحات or excusesعذر خواهی were heardشنیدم,
153
460718
4452
هیچکدام از توضیحات یا بهانه‌هایم شنیده نشد،
08:01
and I really got it bigبزرگ time.
154
465170
3213
و واقعاً لحظات دشواری بود.
08:04
If he was an idealایده آل teacherمعلم, he would have respondedپاسخ داد like I said before,
155
468383
4518
اگر معلم ایده‌آلی بود، همانطوری که قبلاً گفتم واکنش نشان می‌داد،
08:08
"Young-haجوان هات mayممکن است not have a talentاستعداد for drawingنقاشی,
156
472901
2313
«یانگ-ها شاید استعداد نقاشی کشیدن نداشته باشد،
08:11
but he has a giftهدیه for makingساخت up storiesداستان ها," and he would have encouragedتشویق شد me.
157
475214
3375
اما استعداد برای سرهم کردن قصه‌ها دارد،» و تشویقم می‌کرد
08:14
But suchچنین a teacherمعلم is seldomبه ندرت foundپیدا شد.
158
478589
3452
اما چنین معلمی بندرت پیدا می‌شود.
08:17
Laterبعد, I grewرشد کرد up and wentرفتی to Europe'sاروپا galleriesگالری ها --
159
482041
2963
بعداً، بزرگ شدم و به گالریهای اروپا رفتم –
08:20
I was a universityدانشگاه studentدانشجو -- and I thought this was really unfairغیر منصفانه.
160
485004
1901
دانشجوی دانشگاه بودم – و فکر می‌کردم این واقعاً عادلانه نبود.
08:22
Look what I foundپیدا شد. (Laughterخنده)
161
486905
5398
ببینید چی پیدا کردم. (خنده)
08:28
Worksآثار like this were hungآویزان شد in Baselبازل while I was punishedمجازات
162
492303
4325
اثری شبیه این در باسیل آویزان بود وقتی داشتم تنبیه می شدم
08:32
and stoodایستاد in frontجلوی of the palaceقصر with my drawingنقاشی in my mouthدهان.
163
496628
5393
و درمقابل قصر با نقاشی توی دهانم ایستادم.
08:37
Look at this. Doesn't it look just like wallpaperتصویر زمینه?
164
502021
3006
به این نگاه کنید. آیا درست شبیه کاغذ دیواری نیست؟
08:40
Contemporaryامروزی artهنر, I laterبعد discoveredکشف شده, isn't explainedتوضیح داد by a lameلنگ storyداستان like mineمال خودم.
165
505027
1916
هنرمعاصر، بعداً کشف کردم، با داستان ناقصی مثل مال من توضیح داده نمی شود.
08:42
No crowsکلاغ ها are broughtآورده شده up.
166
506943
3945
پای کلاغها به میان نمیامد.
08:46
Mostاکثر of the worksآثار have no titleعنوان, Untitledبدون عنوان.
167
510888
3333
بیشتر آثار عنوان نداشتند، بدون عنوان.
08:50
Anywaysبه هر حال, contemporaryامروزی artهنر in the 20thth centuryقرن
168
514221
3101
بهرحال، هنر معاصر در قرن بیستم
08:53
is about doing something weirdعجیب و غریب and fillingپر كردن the voidخالی with explanationتوضیح and interpretationتفسیر --
169
517322
5369
درباره انجام دادن چیزی عجیب وغریب و پر کردن خلا با توضیح و تفسیر است--
08:58
essentiallyاساسا the sameیکسان as I did.
170
522691
1479
اساساً همان کاری که من کردم.
09:00
Of courseدوره, my work was very amateurآماتور,
171
524170
2748
البته، اثر من خیلی آماتور بود،
09:02
but let's turnدور زدن to more famousمشهور examplesمثال ها.
172
526918
3289
اما بیایید برگردیم به سراغ مثالهایی مشهورتر.
09:06
This is Picasso'sپیکاسو.
173
530207
2601
این مال پیکاسوست.
09:08
He stuckگیر handlebarsفرمان into a bikeدوچرخه seatصندلی and calledبه نام it "Bull'sبول Headسر." Soundsصدا convincingمتقاعد کننده, right?
174
532808
5801
او دسته های فرمان دوچرخه را به صندلی دوچرخه چسباند و آن را * کله گاو * نامید. قانع کننده بنظر می‌رسد، اینطور نیست؟
09:14
Nextبعد, a urinalادرار was placedقرار داده شده on its sideسمت and calledبه نام "Fountainآبنما".
175
538609
4644
بعد،‌ ظرف ادراری را درکنارش قرار داد و آن را * فواره * نامید.
09:19
That was Duchampدوشامپ.
176
543253
1594
آن دوچمپ بود.
09:20
So fillingپر كردن the gapشکاف betweenبین explanationتوضیح and a weirdعجیب و غریب actعمل کن with storiesداستان ها --
177
544847
4450
بنابراین پر کردن شکاف بین توضیحات و عملی عجیب و غریب با قصه‌ها--
09:25
that's indeedدر واقع what contemporaryامروزی artهنر is all about.
178
549297
4127
در واقع چیزی است که هنر معاصر تماماً درباره‌اش است.
09:29
Picassoپیکاسو even madeساخته شده the statementبیانیه,
179
553424
1388
حتی پیکاسو هم مجبور به توضیح دادن شد،
09:30
"I drawقرعه کشی not what I see but what I think."
180
554812
4177
«چیزی را که می‌بینم نمی‌کشم بلکه چیزی است که فکر می‌کنم.»
09:34
Yes, it meansبه معنای I didn't have to drawقرعه کشی Gyeonghoeruگونگونورو.
181
558989
2517
بله، این یعنی من نباید گیونخورو را می‌کشیدم.
09:37
I wishآرزو کردن I knewمی دانست what Picassoپیکاسو said back then. I could have arguedاستدلال کرد better with my teacherمعلم.
182
561506
4071
آرزو می‌کردم آن موقع گفته پیکاسو را می‌دانستم. بهتر می توانستم با معلمم بحث کنم.
09:41
Unfortunatelyمتاسفانه, the little artistsهنرمندان withinدر داخل us
183
565577
3802
بدبختانه، هنرمندان کوچک درون ما
09:45
are chokedخفه شده to deathمرگ before we get to fightمبارزه کردن againstدر برابر the oppressorsستمگران of artهنر.
184
569379
5487
محکوم به مرگ می‌شوند پیش از انکه بخواهیم وارد جنگیدن علیه ستمگران هنر شویم.
09:50
They get lockedقفل شده است in.
185
574866
1605
آنها محبوس می‌شوند.
09:52
That's our tragedyتراژدی.
186
576471
1083
این تراژدی ماست.
09:53
So what happensاتفاق می افتد when little artistsهنرمندان get lockedقفل شده است in, banishedتبعید شد or even killedکشته شده?
187
577554
5260
بنابراین چه اتفاقی می‌افتد وقتی هنرمندان کوچک محبوس می‌شوند، اخراج و یا حتی کشته می‌شوند؟
09:58
Our artisticهنری desireمیل doesn't go away.
188
582814
1383
میل هنرمندانه ما از بین نمی‌رود.
10:00
We want to expressبیان, to revealآشکار ساختن ourselvesخودمان,
189
584197
3097
می‌خواهیم خودمان را توضیح دهیم و آشکار کنیم،
10:03
but with the artistهنرمند deadمرده, the artisticهنری desireمیل revealsنشان می دهد itselfخودش in darkتاریک است formفرم.
190
587294
5238
اما با هنرمندی که مرده، میل هنری خودش را در قالبی تاریک آشکار می‌کند.
10:08
In karaokeکارائوکه barsکافه ها, there are always people who singآواز خواندن
191
592532
2967
در بارهای کارایوکی، همیشه مردمانی هستند که
10:11
"She's Goneرفته" or "Hotelهتل Californiaکالیفرنیا,"
192
595499
2542
*او رفته است* یا *هتل کالیفرنیا* را می خوانند،
10:13
mimingتقلید کردن the guitarگیتار riffsریف ها.
193
598041
2320
ریف‌های گیتار را تقلید می‌کنند.
10:16
Usuallyمعمولا they soundصدا awfulخیلی بد و ناخوشایند. Awfulخیلی بد و ناخوشایند indeedدر واقع.
194
600361
2242
معمولاً وحشتناک بنظر می رسند. واقعاً وحشتناک.
10:18
Some people turnدور زدن into rockersراک like this.
195
602603
2479
برخی تبدیل به خواننده‌های راکی مثل این می‌شوند.
10:20
Or some people danceرقص in clubsباشگاه ها.
196
605082
2073
یا برخی در کلوپ‌ها می‌رقصند.
10:23
People who would have enjoyedلذت بردم tellingگفتن storiesداستان ها
197
607155
3402
مردمی که از قصه گفتن لذت می بردند
10:26
endپایان up trollingتسویه حساب on the Internetاینترنت all night long.
198
610557
3010
نهایتاً کارشان این می‌شود که تمام طول شب را در اینترنت بچرخند.
10:29
That's how a writingنوشتن talentاستعداد revealsنشان می دهد itselfخودش on the darkتاریک است sideسمت.
199
613567
3395
این طوری است که یک استعداد نویسندگی جنبه تاریک خودش را آشکار می‌سازد.
10:32
Sometimesگاهی we see dadsپدران get more excitedبرانگیخته than theirخودشان kidsبچه ها
200
616962
3953
بعضی وقتها باباها را می بینم که بیشتر از بچه‌هایشان هیجان‌زده می شوند
10:36
playingبازی کردن with Legosلگوها or puttingقرار دادن togetherبا یکدیگر plasticپلاستیک robotsروبات ها.
201
620915
2985
موقع بازی کردن با لگوها یا سرهم کردن ربوتهای پلاستیکی.
10:39
They go, "Don't touchدست زدن به it. Daddyبابا will do it for you."
202
623900
1733
آنها می‌گویند، « دست بهش نزن. بابا برات انجامش می‌ده.»
10:41
The kidبچه has alreadyقبلا lostکم شده interestعلاقه and is doing something elseچیز دیگری,
203
625633
1635
بچه دیگر علاقه اش را از دست داده است و کار دیگری می‌کند،
10:43
but the dadپدر aloneتنها buildsمی سازد castlesقلعه ها.
204
627268
4009
اما بابا هنوز قلعه می‌سازد.
10:47
This showsنشان می دهد the artisticهنری impulsesانگیزه ها insideداخل us are suppressedسرکوب, not goneرفته.
205
631277
4478
این نشان می‌دهد که محرک های هنری در وجود ما متوقف شده اند، از بین نرفته‌اند.
10:51
But they can oftenغالبا revealآشکار ساختن themselvesخودشان negativelyمنفی است, in the formفرم of jealousyحسادت.
206
635755
3792
اما اغلب می توانند خودشان را بصورت منفی نشان دهند، در قالب حسادت.
10:55
You know the songترانه "I would love to be on TVتلویزیون"? Why would we love it?
207
639547
5294
شما آهنگ *می خواهم توی تلویزیون باشم* را بلدید؟ چرا دوستش داریم؟
11:00
TVتلویزیون is fullپر شده of people who do what we wishedآرزو کرد to do,
208
644841
3828
تلویزیون پر از آدمهایی است که مشغول انجام کاری هستند که ما آرزوی انجام دادنش را داشتیم،
11:04
but never got to.
209
648669
1940
اما هرگز نتوانستیم انجام دهیم.
11:06
They danceرقص, they actعمل کن -- and the more they do, they are praisedستایش کرد.
210
650609
6129
آنها می رقصند، بازی می کنند – و هر چه بیشتر انجام می دهند، بیشتر مورد ستایش قرار می گیرند.
11:12
So we startشروع کن to envyحسادت them.
211
656738
3150
بنابراین شروع به حسادت کردن به آنها می‌کنیم.
11:15
We becomeتبدیل شدن به dictatorsدیکتاتورها with a remoteاز راه دور and startشروع کن to criticizeانتقاد کنید the people on TVتلویزیون.
212
659888
4094
ما با یک کنترل از راه دور دیکتاتور می‌شویم و شروع به انتقاد کردن از آدمهای توی تلویزیون می‌کنیم.
11:19
"He just can't actعمل کن." "You call that singingآواز خواندن? She can't hitاصابت the notesیادداشت."
213
663982
5853
« او خوب بازی نمی کند.» « اسم این را می‌گذاری خواندن؟ نوت‌ها را نمی‌تواند تشخیص بده.»
11:25
We easilyبه آسانی say these sortsانواع of things.
214
669835
2290
خیلی راحت چنین حرفهایی را می‌زنیم.
11:28
We get jealousحسادت, not because we're evilبد,
215
672125
2943
حسود می‌شویم، نه به این دلیل که خبیث هستیم،
11:30
but because we have little artistsهنرمندان pentپنت up insideداخل us.
216
675068
4537
بلکه چون هنرمندان کوچکی را داریم که درونمان محبوس شده اند.
11:35
That's what I think.
217
679605
3586
این چیزی است که من فکر می کنم.
11:39
What should we do then?
218
683191
1838
پس باید چکار کنیم؟
11:40
Yes, that's right.
219
685029
777
بله، درست است.
11:41
Right now, we need to startشروع کن our ownخودت artهنر.
220
685806
3194
همین حالا، ما نیاز داریم که هنر خودمان را آغاز کنیم.
11:44
Right this minuteدقیقه, we can turnدور زدن off TVتلویزیون,
221
689000
1009
درست همین دقیقه، می‌توانیم تلویزیون را خاموش کنیم،
11:45
logوارد شوید off the Internetاینترنت,
222
690009
2449
از اینترنت خارج شویم،
11:48
get up and startشروع کن to do something.
223
692458
2700
بلند شده و شروع به انجام دادن کاری کنیم.
11:51
Where I teachتدریس کنید studentsدانش آموزان in dramaدرام schoolمدرسه,
224
695158
1735
در مدرسه هنرهای نمایشی که درس می‌دهم
11:52
there's a courseدوره calledبه نام Dramaticsدراماتیک.
225
696893
2734
واحدی است که دراماتیکس نام دارد.
11:55
In this courseدوره, all studentsدانش آموزان mustباید put on a playبازی.
226
699627
4190
در این واحد، همه دانشجویان باید نمایشی را اجرا کنند.
11:59
Howeverبا این حال, actingبازیگری majorsرشته های اصلی are not supposedقرار است to actعمل کن.
227
703817
4112
با این حال، دانشجوهای بازیگری قرار نیست نباید بازی کنند.
12:03
They can writeنوشتن the playبازی, for exampleمثال,
228
707929
2020
آنها می‌توانند نمایش بنویسند، برای مثال،
12:05
and the writersنویسندگان mayممکن است work on stageمرحله artهنر.
229
709949
2724
و نویسنده‌ها شاید بتوانند روی صحنه هنر کار کنند.
12:08
Likewiseبه همین ترتیب, stageمرحله artهنر majorsرشته های اصلی mayممکن است becomeتبدیل شدن به actorsبازیگران, and in this way you put on a showنشان بده.
230
712673
2296
همچنین،‌ دانشجوهای صحنه هنر شاید بازیگر شوند، و به این ترتیب شما نمایشی را راه‌ می‌اندازید.
12:10
Studentsدانش آموزان at first wonderتعجب whetherچه they can actuallyدر واقع do it,
231
714984
3748
دانشجوها اولش فکر کردند آیا واقعاً می‌توانستند آن را انجام دهند.
12:14
but laterبعد they have so much funسرگرم کننده. I rarelyبه ندرت see anyoneهر کسی who is miserableبدبخت doing a playبازی.
232
718732
4563
اما بعدش خیلی تفریح کردند. بندرت دیدم کسی که بدبخت است نمایش بازی کند.
12:19
In schoolمدرسه, the militaryنظامی or even in a mentalذهنی institutionموسسه, onceیک بار you make people do it, they enjoyلذت بردن it.
233
723295
4162
در مدرسه، انظام یا حتی در آسایشگاه روانی، وقتی آدمها را وادار به انجام آن می‌کنید،ازش لذت می‌برند.
12:23
I saw this happenبه وقوع پیوستن in the armyارتش -- manyبسیاری people had funسرگرم کننده doing playsنمایشنامه.
234
727457
4896
من دیدم که این در ارتش اتفاق می افتد – بسیاری از آدمها از نمایش بازی کردن تفریح می‌کنند.
12:28
I have anotherیکی دیگر experienceتجربه:
235
732353
2932
تجربه دیگری دارم:
12:31
In my writingنوشتن classکلاس, I give studentsدانش آموزان a specialویژه assignmentوظیفه.
236
735285
3634
در کلاس نویسندگی‌ام، به دانشجویان تکلیف خاصی می‌دهم.
12:34
I have studentsدانش آموزان like you in the classکلاس -- manyبسیاری who don't majorعمده in writingنوشتن.
237
738919
5900
دانشجویانی مثل شما در کلاسم دارم-- خیلی‌هایی که رشته‌شان نوشتن نیست.
12:40
Some majorعمده in artهنر or musicموسیقی and think they can't writeنوشتن.
238
744819
4577
بعضی رشته‌شان هنر یا موسیقی است و فکر می‌کنند نمی‌توانند بنویسند.
12:45
So I give them blankجای خالی sheetsورق of paperکاغذ and a themeموضوع.
239
749396
3727
در نتیجه به ‌آنها صفحات خالی‌ کاغذ با یک موضوع را می‌دهم
12:49
It can be a simpleساده themeموضوع:
240
753123
1614
می‌تواند موضوعی ساده باشد:
12:50
Writeنوشتن about the mostاکثر unfortunateمتاسفم experienceتجربه in your childhoodدوران کودکی.
241
754737
2514
نوشتن درباره دردناک‌ترین تجربه دوران کودکیتان.
12:53
There's one conditionوضعیت: You mustباید writeنوشتن like crazyدیوانه. Like crazyدیوانه!
242
757251
3913
یک شرط وجود دارد: باید دیوانه‌وار بنویسد. دیوانه‌وار!
12:57
I walkراه رفتن around and encourageتشويق كردن them,
243
761164
2733
یک شرط وجود دارد: باید دیوانه‌وار بنویسد. دیوانه‌وار!
12:59
"Come on, come on!" They have to writeنوشتن like crazyدیوانه for an hourساعت or two.
244
763897
3744
«یالا، یالا! » باید بمدت یکی دو ساعت دیوانه‌وار بنویسند.
13:03
They only get to think for the first fiveپنج minutesدقایق.
245
767641
3208
آنها فقط می‌توانند برای پنج دقیقه نخست فکر کنند.
13:06
The reasonدلیل I make them writeنوشتن like crazyدیوانه is because
246
770849
3222
به این خاطر آنها را وادار به دیوانه‌وار نوشتن می‌کنم
13:09
when you writeنوشتن slowlyبه آرامی and lots of thoughtsاندیشه ها crossصلیب your mindذهن,
247
774071
2758
چون وقتی آرام می‌نویسی افکار بسیاری به ذهنتان خطور می‌کند،
13:12
the artisticهنری devilشیطان creepsخزنده in.
248
776829
2447
روح پلید هنری به داخل می خزد.
13:15
This devilشیطان will tell you hundredsصدها of reasonsدلایل
249
779276
4032
این روح پلید به شما صدها دلیل می‌دهد
13:19
why you can't writeنوشتن:
250
783308
2930
چرا نمی‌توانید بنویسید:
13:22
"People will laughخنده at you. This is not good writingنوشتن!
251
786238
2835
« آدمها به تو خواهند خندید. این نوشته خوبی نیست!
13:24
What kindنوع of sentenceجمله is this? Look at your handwritingدست خط!"
252
789073
1550
این چطور جمله‌ای است؟ به دست‌خطت نگاه کن!»
13:26
It will say a lot of things.
253
790623
1577
کلی حرف برای گفتن خواهد داشت.
13:28
You have to runاجرا کن fastسریع so the devilشیطان can't catchگرفتن up.
254
792200
2504
باید با سرعت بدوید تا روح خبیث به شما نرسد.
13:30
The really good writingنوشتن I've seenمشاهده گردید in my classکلاس
255
794704
4072
بهترین نوشته ای که تا بحال در کلاس دیده‌ام
13:34
was not from the assignmentsتکالیف with a long deadlineضرب الاجل,
256
798776
2673
از تکالیفی با مهلت طولانی نبوده است،
13:37
but from the 40- to 60-minuteدقیقه crazyدیوانه writingنوشتن studentsدانش آموزان did
257
801449
3484
بلکه از نوشته های دیوانه‌وار ۴۰ تا ۶۰ دقیقه دانشجویانی است
13:40
in frontجلوی of me with a pencilمداد.
258
804933
3402
که با یک مداد در برابرم بوده‌اند.
13:44
The studentsدانش آموزان go into a kindنوع of tranceترنس.
259
808335
1839
دانشجوها دچار نوعی خلسه می‌شوند.
13:46
After 30 or 40 minutesدقایق, they writeنوشتن withoutبدون knowingدانستن what they're writingنوشتن.
260
810174
4462
بعد از ۳۰ یا ۴۰ دقیقه، می‌نویسند بدون آنکه دانند درباره چه می‌نویسند.
13:50
And in this momentلحظه, the naggingآزار دهنده devilشیطان disappearsناپدید می شود.
261
814636
2965
و در این لحظه، روح خبیث غرغرو ناپدید می شود.
13:53
So I can say this:
262
817601
1709
پس می‌توانم این را بگویم:
13:55
It's not the hundredsصدها of reasonsدلایل why one can't be an artistهنرمند,
263
819310
4015
بخاطر صدها دلیل نیست که یک شخص نمی‌تواند هنرمند باشد،
13:59
but ratherنسبتا, the one reasonدلیل one mustباید be that makesباعث می شود us artistsهنرمندان.
264
823325
4250
بلکه ترجیحاً، باید یک دلیل وجود داشته باشد تا ما را وادار به هنرمند بودن کند.
14:03
Why we cannotنمی توان be something is not importantمهم.
265
827575
1709
چرا ما نمی‌توانیم چیزی باشیم که مهم نیست.
14:05
Mostاکثر artistsهنرمندان becameتبدیل شد artistsهنرمندان because of the one reasonدلیل.
266
829284
3150
بیشتر هنرمند‌ها، بخاطر یک دلیل هنرمند می‌شوند.
14:08
When we put the devilشیطان in our heartقلب to sleepبخواب and startشروع کن our ownخودت artهنر,
267
832434
3670
وقتی آن روح خبیث را در قلبمان خوابانده و هنر خود را شروع می‌کنیم،
14:12
enemiesدشمنان appearبه نظر می رسد on the outsideخارج از.
268
836104
2334
دشمنان در بیرون پدیدار می‌شوند
14:14
Mostlyاغلب, they have the facesچهره ها of our parentsپدر و مادر. (Laughterخنده)
269
838438
2856
اکثراً، چهره والدین‌مان را دارند.(خنده)
14:17
Sometimesگاهی they look like our spousesهمسران,
270
841294
3101
بعضی وقتها شبیه همسرانمان هستند،
14:20
but they are not your parentsپدر و مادر or spousesهمسران.
271
844395
1768
اما آنها والدین یا همسرانمان نیستند.
14:22
They are devilsشیاطین. Devilsشیاطین.
272
846163
2894
آنها ارواح خبیث هستند. ارواح خبیث.
14:24
They cameآمد to Earthزمین brieflyبه طور خلاصه transformedتبدیل شده است
273
849057
1944
خلاصه اینکه آنها روی زمین تغییر شکل آمده اند
14:26
to stop you from beingبودن artisticهنری, from becomingتبدیل شدن به artistsهنرمندان.
274
851001
3946
تا شما را ازهنرمند بودن باز دارند، از هنرمند شدن.
14:30
And they have a magicشعبده بازي questionسوال.
275
854947
1922
و آنها یک پرسش جادویی دارند.
14:32
When we say, "I think I'll try actingبازیگری. There's a dramaدرام schoolمدرسه in the communityجامعه centerمرکز," or
276
856869
6158
وقتی می‌گوییم، « من فکر کنم بازیگری را امتحان خواهم کرد. مدرسه بازیگری در مرکز اجتماعات وجود دارد،» یا
14:38
"I'd like to learnیاد گرفتن Italianایتالیایی songsآهنگ ها," they askپرسیدن, "Oh, yeah? A playبازی? What for?"
277
863027
4477
« من می‌خواهم آهنگهای ایتالیایی یاد بگیرم،» آنها می‌پرسند، « اوه، آره؟ نمایش؟ خوب که چی؟»
14:43
The magicشعبده بازي questionسوال is, "What for?"
278
867504
3662
پرسش جادوی این است، « خوب که چی؟»
14:47
But artهنر is not for anything.
279
871166
3712
اما هنر برای هیچ چیز نیست.
14:50
Artهنر is the ultimateنهایی goalهدف.
280
874878
2254
هنر هدف نهایی است.
14:53
It savesموجب صرفه جویی در our soulsروحیه and makesباعث می شود us liveزنده happilyبا خوشحالی.
281
877132
4140
روح ما را نجات می‌دهد و باعث می‌شود خوشحال زندگی کنیم.
14:57
It helpsکمک می کند us expressبیان ourselvesخودمان and be happyخوشحال withoutبدون the help of alcoholالکل or drugsمواد مخدر.
282
881272
5506
به ما کمک می کند خودمان را بیان کنیم و بدون کمک الکل یا مواد مخدر خوشحال باشیم.
15:02
So in responseواکنش to suchچنین a pragmaticعملگرا questionسوال,
283
886778
4325
بنابراین در پاسخ به چنین سوال واقع‌ بینانه‌ای،
15:07
we need to be boldجسورانه.
284
891118
2419
لازم است جسور باشیم.
15:09
"Well, just for the funسرگرم کننده of it. Sorry for havingداشتن funسرگرم کننده withoutبدون you,"
285
893537
4444
«خب، فقط محض حال کردن. متاسفم برای تفریح کردنم بدون شما،»
15:13
is what you should say. "I'll just go aheadدر پیش and do it anywayبه هر حال."
286
897981
4025
آینده مطلوبی که من تصور می‌کنم جایی است که ما همه هویتهای متعدد داریم،
15:17
The idealایده آل futureآینده I imagineتصور کن is where we all have multipleچندگانه identitiesهویت ها,
287
902006
5100
آینده مطلوبی که من تصور می‌کنم جایی است که ما همه هویتهای متعدد داریم،
15:23
at leastکمترین one of whichکه is an artistهنرمند.
288
907106
3781
حداقل یکی از آنها هنرمند است.
15:26
Onceیک بار I was in Newجدید Yorkیورک and got in a cabتاکسی. I tookگرفت the backseatدستمال کاغذی,
289
910887
3169
و روبه رویم چیزی مربوط به یک نمایش بود،
15:29
and in frontجلوی of me I saw something relatedمربوط to a playبازی.
290
914056
4157
و روبه رویم چیزی را دیدم مربوط به یک نمایش بود.
15:34
So I askedپرسید: the driverراننده, "What is this?"
291
918213
1137
بنابراین از راننده سوال کردم، «این چیه؟»
15:35
He said it was his profileمشخصات. "Then what are you?" I askedپرسید:. "An actorبازیگر," he said.
292
919350
4045
گفت که آن پروفایلش بود. « خب، پس چکاره ای؟» سوال کردم. «بازیگر،» پاسخ داد.
15:39
He was a cabbyکابین and an actorبازیگر. I askedپرسید:, "What rolesنقش ها do you usuallyمعمولا playبازی?"
293
923395
3423
او راننده تاکسی و بازیگر بود. پرسیدم، « چه نقش‌های را معمولاً بازی می‌کنی؟»
15:42
He proudlyبا افتخار said he playedبازی کرد Kingپادشاه Learلیر.
294
926818
2026
او با افتخار گفت شاه لیر را بازی می‌کرد.
15:44
Kingپادشاه Learلیر.
295
928844
1445
شاه لیر.
15:46
"Who is it that can tell me who I am?" -- a great lineخط from Kingپادشاه Learلیر.
296
930289
1626
«او کیست که می‌تواند به من بگوید من چه کسی هستم؟» -- جمله‌ای فوق‌العاده از شاه لیر.
15:47
That's the worldجهان I dreamرویا of.
297
931915
3391
این جهانی است که من رویایش را دارم.
15:51
Someoneکسی is a golferگلف باز by day and writerنویسنده by night.
298
935306
3935
کسی که صبحها بازیکن گلف است و شبها نویسنده می‌شود.
15:55
Or a cabbyکابین and an actorبازیگر, a bankerبانکدار and a painterنقاش,
299
939241
2519
یا راننده تاکسی و بازیگر، یک بانکدار و نقاش،
15:57
secretlyمخفیانه or publiclyبه طور عمومی performingاجرای theirخودشان ownخودت artsهنر.
300
941760
5576
مخفیانه یا در انظار هنرشان را اجرا می‌کنند.
16:03
In 1990, Marthaمارتا Grahamگراهام, the legendافسانه of modernمدرن danceرقص, cameآمد to Koreaکشور کره.
301
947336
4871
در ۱۹۹۰، مارتا گراهام، اسطوره رقص مدرن، به کره آمد.
16:08
The great artistهنرمند, then in her 90s, arrivedوارد شد at Gimpoگیمپو Airportفرودگاه
302
952207
5756
این هنرمند بزرگ، که نود سالش بود، به فرودگاه گیمپو رسید
16:13
and a reporterخبرنگار askedپرسید: her a typicalمعمول questionسوال:
303
957979
3065
و یک گزارشگر از او این سوال معمولی را پرسید:
16:16
"What do you have to do to becomeتبدیل شدن به a great dancerرقصنده?
304
961044
2607
«برای رقصنده‌ی بزرگی شدن، چکار باید کرد؟»
16:19
Any adviceمشاوره for aspiringمشتاق Koreanکره ای dancersرقاصان?"
305
963651
2580
هیچ توصیه‌ای برای رقصنده‌های کره‌ای علاقمند، دارید؟
16:22
Now, she was the masterاستاد. This photoعکس was takenگرفته شده in 1948 and she was alreadyقبلا a celebratedجشن گرفت artistهنرمند.
306
966231
4995
در آن وقت، اودیگر استاد بود. این عکس در ۱۹۸۴ گرفته شده است و او دیگر هنرمندی مشهور بود.
16:27
In 1990, she was askedپرسید: this questionسوال.
307
971226
2191
در ۱۹۹۰، از او این سوال پرسیده شد.
16:29
And here'sاینجاست what she answeredجواب داد:
308
973417
2684
و این پاسخی است که او داد:
16:32
"Just do it."
309
976101
3917
«فقط انجامش بده.»
16:35
Wowوای. I was touchedلمس کرد.
310
980018
1518
عجب. تحت‌تاثیر قرار گرفتم.
16:37
Only those threeسه wordsکلمات and she left the airportفرودگاه. That's it.
311
981536
4092
تنها همان سه کلمه و فرودگاه را ترک کرد. همین.
16:41
So what should we do now?
312
985628
3231
پس الان باید چکار کنیم؟
16:44
Let's be artistsهنرمندان, right now. Right away. How?
313
988859
3726
بیاید هنرمند باشیم،‌همین حالا. همین حالا. چطوری؟
16:48
Just do it!
314
992585
992
فقط این کار را انجام بدین.
16:49
Thank you.
315
993577
1614
متشکرم.
16:51
(Applauseتشویق و تمجید)
316
995191
1804
(تشویق)
Translated by Leila Ataei
Reviewed by soheila Jafari

▲Back to top

ABOUT THE SPEAKER
Young-ha Kim - Writer
One of the premiere writers of his generation, Korean novelist Young-ha Kim weaves tales that speak to the thrills and challenges of young Koreans in our increasingly globalized and ever-changing world.

Why you should listen

Young-ha Kim wishes that his eighth grade teacher, rather than chiding him for a poorly-executed drawing with a sweeping backstory, had told him, “Well, Young-ha, you may not be good at drawing but you have a talent for storytelling.” Without encouragement, he took the long road toward becoming a writer.

Young-ha Kim published his debut novel, I Have the Right to Destroy Myself, in 1996. It won the esteemed Munhak-dongne prize, and was translated into French two years later. Followed by English and German translations, the book garnered Kim international recognition. Kim has since published five novels -- including The Empire of Light and Your Republic Is Calling You -- plus four collections of short stories.

Kim’s latest book, Black Flower, was sparked by a random conversation on a trans-Pacific flight. It tells the story of 1,033 Korean immigrants who found themselves sold into indentured servitude in Mexico’s Yucatan Peninsula in 1905. Publisher's Weekly wrote of the novel in October of 2012, “Spare and beautiful, Kim’s novel offers a look at the roots of the little-known tribulations of the Korean diaspora in Mexico.”

Kim’s work mixes high and low genres and focuses on the issue of: what does it mean to be Korean in a globalized, quickly-changing world? His novels have served as a source of inspiration for Korean filmmakers -- two have already been adapted for the big screen with the film version of a third on its way.

Until 2008, Kim was a professor in the Drama School at Korean National University of Arts -- a post he left in 2008 to focus exclusively on writing.

More profile about the speaker
Young-ha Kim | Speaker | TED.com