ABOUT THE SPEAKER
Shane Koyczan - Poet
Shane Koyczan makes spoken-word poetry and music. His poem "To This Day" is a powerful story of bullying and survival, illustrated by animators from around the world.

Why you should listen

Shane Koyczan is a poet, author and performer. He performed at the opening ceremonies of the Vancouver 2010 Winter Olympics, where  an audience of more than 1 billion people worldwide heard his piece “We Are More.”

He has published three booksStickboyOur Deathbeds Will Be Thirsty and Visiting Hours, selected by both the Guardian and the Globe and Mail for their Best Books of the Year lists.

In 2012, he released a  full-length album with his band Shane Koyczan and the Short Story Long. The album includes the viral hit “To This Day,”  which explores the anguish of anyone who grew up feeling different or just a little bit alone. To bring visual life to this image-rich poem, Koyczan invited artists from around the world to contribute 20-second segments of animation to the project. Posted on YouTube on February 19, 2013, by the close of the month the video had been viewed 6 million times.

More profile about the speaker
Shane Koyczan | Speaker | TED.com
TED2013

Shane Koyczan: To This Day ... for the bullied and beautiful

شین کویکزان: "هنوز که هنوزه" ... تقدیم به کتک خور و ماه پیشانی

Filmed:
6,792,663 views

شین کویکزان شاعر، با دکلمه ای زیبا و متأثر کننده بر روی مشکلات جوانی و ... متفاوت بودن دست می گذارد. "هنوز که هنوزه"، شعری که خود او در مورد قلدری کردن در مدرسه می خواند، در قالب یک کلیپ ویدیویی در رسانه های جمعی میلیون ها نفر را تحت تأثیر قرار داده است (ساخته شده توسط ۸۰ انیماتور از سراسر جهان). در این سخنرانی، او این شعر را به صورت زنده و خیره کننده ای همراه با اجرای زنده ی ویولن هانا اپرسون اجرا می کند.
- Poet
Shane Koyczan makes spoken-word poetry and music. His poem "To This Day" is a powerful story of bullying and survival, illustrated by animators from around the world. Full bio

Double-click the English transcript below to play the video.

00:21
There's so manyبسیاری of you.
0
5662
6605
چقدر آدم این جاست!
00:28
When I was a kidبچه,
1
12267
2605
وقتی بچه بودم،
00:30
I hidمخفی شده my heartقلب underزیر the bedبستر, because my motherمادر said,
2
14872
2726
هیچ وقت احساساتم را بروز نمی دادم، چون مادرم می گفت،
00:33
"If you're not carefulمراقب باشید, somedayروزی someone'sکسی هست going to breakزنگ تفريح it."
3
17598
3642
"اگر مواظب نباشی، یک روز دلت را می شکنند."
00:37
Take it from me. Underزیر the bedبستر is not a good hidingقایم شدن spotنقطه.
4
21240
3488
ولی این نصیحت را از من بپذیرید، پنهان کردن احساسات اصلاً فکر خوبی نیست.
00:40
I know because I've been shotشات down so manyبسیاری timesبار
5
24728
2344
من این را می دانم چون
00:42
I get altitudeارتفاع sicknessبیماری just from standingایستاده up for myselfخودم.
6
27072
3856
آن قدر در برابر بقیه ایستادم که پاهایم خشک شدند.
00:46
But that's what we were told.
7
30928
2280
اما این نصیحتی است که همیشه می شنویم.
00:49
Standایستادن up for yourselfخودت.
8
33208
2440
در برابر بقیه بایست.
00:51
And that's hardسخت to do if you don't know who you are.
9
35648
2776
ولی اگر ندانید که خود شما واقعاً چه کسی هستید، کار مشکلی خواهد بود.
00:54
We were expectedانتظار می رود to defineتعريف كردن ourselvesخودمان at suchچنین an earlyزود ageسن,
10
38424
3461
از ما انتظار می رود تا خودمان را از همان بچگی تعریف کنیم،
00:57
and if we didn't do it, othersدیگران did it for us.
11
41885
3879
و اگر ما این کار را نکنیم، دیگران این کار را برای ما می کنند.
01:01
Geekجک. Fattyچرب. Slutشلخته. Fagفاگ.
12
45764
4396
عقب مونده. خپل. بی بند و بار. حمال.
01:06
And at the sameیکسان time we were beingبودن told what we were,
13
50160
3063
و در همان زمان که به ما گفته می شود چه چیزی هستیم،
01:09
we were beingبودن askedپرسید:,
14
53223
1777
از ما پرسیده می شود،
01:10
"What do you want to be when you growرشد up?"
15
55000
2834
"دوست داری وقتی بزرگ شدی چه کاره بشوی؟"
01:13
I always thought that was an unfairغیر منصفانه questionسوال.
16
57834
1673
من همیشه فکر می کردم این یک سؤال ناعادلانه است.
01:15
It presupposesپیش فرض است that we can't be what we alreadyقبلا are.
17
59507
3774
در این سؤال فرض شده که ما نمی توانیم چیزی باشیم که در حال حاضر هستیم.
01:19
We were kidsبچه ها.
18
63281
1743
ما بچه بودیم.
01:20
When I was a kidبچه, I wanted to be a man.
19
65024
3223
وقتی بچه بودم، دوست داشتم در آینده یک مرد بزرگ بشوم.
01:24
I wanted a registeredثبت نام شده retirementبازنشستگی savingsپس انداز planطرح
20
68247
2311
دوست داشتم درآمدم را پس انداز کنم تا بعد از بازنشستگی
01:26
that would keep me in candyآب نبات long enoughکافی to make oldقدیمی ageسن sweetشیرین.
21
70558
4118
بتوانم تا آخر عمرم با آن آب نبات بخرم و بخورم.
01:30
When I was a kidبچه, I wanted to shaveتراشیدن.
22
74676
2590
وقتی بچه بودم، دوست داشتم صورتم را اصلاح کنم.
01:33
Now, not so much.
23
77266
3570
اما حالا، نه خیلی.
01:36
When I was eightهشت, I wanted to be a marineدریایی biologistزیست شناس.
24
80836
3675
وقتی هشت سالم بود، دوست داشتم زیست شناس موجودات دریایی بشوم.
01:40
When I was nineنه, I saw the movieفیلم سینما "Jawsفک,"
25
84511
1762
وقتی نه ساله بودم، فیلم "آرواره ها" را دیدم، (فیلم ترسناکی درباره ی کوسه ها)
01:42
and thought to myselfخودم, "No, thank you."
26
86273
3115
و با خودم گفتم، "نه، ممنونم."
01:45
And when I was 10, I was told that my parentsپدر و مادر left because they didn't want me.
27
89388
3814
وقتی ده ساله بودم، به من گفته شد والدینم من را سر راه گذاشته اند چون مرا نمی خواستند.
01:49
When I was 11, I wanted to be left aloneتنها.
28
93202
1591
وقتی یازده ساله بودم، دوست داشتم تنها باشم.
01:50
When I was 12, I wanted to dieمرگ. When I was 13, I wanted to killکشتن a kidبچه.
29
94793
4175
وقتی دوازده ساله بودم، دوست داشتم بمیرم. وقتی سیزده ساله بودم، می خواستم یک بچه را بکشم.
01:54
When I was 14, I was askedپرسید: to seriouslyبه طور جدی considerدر نظر گرفتن a careerحرفه pathمسیر.
30
98968
3894
وقتی چهارده ساله بودم، از من خواسته شد که یک شغل را به طور جدی انتخاب و دنبال کنم.
01:58
I said, "I'd like to be a writerنویسنده."
31
102862
2661
من گفتم، "دوست دارم نویسنده بشوم."
02:01
And they said, "Chooseانتخاب کنید something realisticواقع بین."
32
105523
3132
و آن ها گفتند، "یک کار واقع بینانه تر انتخاب کن."
02:04
So I said, "Professionalحرفه ای wrestlerکشتی گیر."
33
108655
3456
بنابراین گفتم، "کشتی گیر حرفه ای."
02:08
And they said, "Don't be stupidاحمق."
34
112111
2328
و آن ها گفتند، "احمق نباش."
02:10
See, they askedپرسید: me what I wanted to be,
35
114439
2619
ببینید، آن ها از من پرسیدن دوست دارم چه کاره بشوم،
02:12
then told me what not to be.
36
117058
2592
بعد به من گفتند چه شغل هایی را نباید انتخاب کنم.
02:15
And I wasn'tنبود the only one.
37
119650
1995
و من تنها بچه ای نبودم که این رفتار با او شد.
02:17
We were beingبودن told that we somehowبه نحوی mustباید becomeتبدیل شدن به
38
121645
2205
به همه ی ما گفته شد که باید چیزی بشویم که نیستیم،
02:19
what we are not, sacrificingقربانی کردن what we are
39
123850
2088
چیزی که هستیم قربانی کنیم تا نقابی از چیزی که می خواهیم بشویم را به دست بیاوریم.
02:21
to inheritبه ارث می برند the masqueradeملودی of what we will be.
40
125938
2784
چیزی که هستیم قربانی کنیم تا نقابی از چیزی که می خواهیم بشویم را به دست بیاوریم.
02:24
I was beingبودن told to acceptقبول کردن the identityهویت
41
128722
2145
به من گفته شد که هویتی را بپذیرم
02:26
that othersدیگران will give me.
42
130867
2615
که دیگران به من می دهند.
02:29
And I wonderedشگفت زده, what madeساخته شده my dreamsرویاها so easyآسان to dismissرد?
43
133482
3780
و من از خودم پرسیدم، چه چیزی باعث می شود تا این قدر راحت رؤیا هایم را فراموش کنم؟
02:33
Grantedاعطا شده, my dreamsرویاها are shyخجالتی,
44
137262
3516
لابد رؤیا هایم خجالتی هستند،
02:36
because they're Canadianکانادایی. (Laughterخنده)
45
140778
4858
چون مثل خودم کانادایی هستند. (خنده ی حاضرین) (کانادایی ها به سر به زیری و صلح طلبی معروفند.)
02:41
My dreamsرویاها are self-consciousخودآگاه and overlyبیش از حد apologeticعذر خواهی.
46
145636
3622
رؤیا های من بدون اعتماد به نفس و بیش از حد متواضع هستند.
02:45
They're standingایستاده aloneتنها at the highبالا schoolمدرسه danceرقص,
47
149258
2095
همیشه تنها بوده اند و هیچگاه کسی به آن ها توجهی نکرده است.
02:47
and they'veآنها دارند never been kissedبوسید.
48
151353
2718
همیشه تنها بوده اند و هیچگاه کسی به آن ها توجهی نکرده است.
02:49
See, my dreamsرویاها got calledبه نام namesنام ها too.
49
154071
2824
رؤیا های من صفت هایی نیز داشتند:
02:52
Sillyاحمقانه. Foolishاحمقانه. Impossibleغیر ممکن است.
50
156895
3899
بچگانه. احمقانه. غیر ممکن.
02:56
But I keptنگه داشته شد dreamingرویا پردازی.
51
160794
1623
اما من به رؤیاپردازی ادامه دادم.
02:58
I was going to be a wrestlerکشتی گیر. I had it all figuredشکل گرفته out.
52
162417
1835
من می خواستم یک کُشتی گیر بشوم. حساب همه جا را هم کرده بودم.
03:00
I was going to be The Garbageزباله Man.
53
164252
3314
می خواستم مرد زباله روب بشوم.
03:03
My finishingبه پایان رساندن moveحرکت was going to be The Trashزباله ها Compactorفشرده ساز.
54
167566
3720
آخرین حرکتم "زباله مچاله کن" می شد. (نوعی حرکت در کشتی کج)
03:07
My sayingگفت: was going to be, "I'm takingگرفتن out the trashزباله ها!"
55
171286
4184
شعار من می شد، "من آشغال ها را نابود می کنم!"
03:11
(Laughterخنده) (Applauseتشویق و تمجید)
56
175470
5259
(خنده ی حاضرین) (تشویق حاضرین)
03:16
And then this guy, Dukeدوک "The Dumpsterآشغال دانی" DroeseDroese,
57
180729
4826
ولی بعد دوک "دامپستر" دروزی، (قهرمان کشتی کج با اسم مستعار و حرکت ذکر شده)
03:21
stoleدزدیده شد my entireکل shtickshtick.
58
185555
3616
کل سبک مرا یک جا دزدید.
03:25
I was crushedخرد شده, as if by a trashزباله ها compactorفشرده.
59
189171
5948
انگار که با یک دستگاه فشرده کردن زباله مچاله شده بودم.
03:31
I thought to myselfخودم, "What now? Where do I turnدور زدن?"
60
195119
3823
با خودم فکر کردم، "حالا چی؟ سراغ چی بروم؟"
03:34
Poetryشعر.
61
198942
3136
شاعری.
03:37
Like a boomerangبومرنگ, the thing I lovedدوست داشتنی cameآمد back to me.
62
202078
3564
چیزی که واقعاً دوست داشتم مثل بومرنگ به سمتم برگشت.
03:41
One of the first linesخطوط of poetryشعر I can rememberیاد آوردن writingنوشتن
63
205642
2300
یکی از اولین شعر هایی که یادم می آید نوشتم
03:43
was in responseواکنش to a worldجهان that demandedخواستار I hateنفرت myselfخودم.
64
207942
2562
در رابطه با جهانی بود که تلاش می کرد مرا از خودم متنفر کند.
03:46
From ageسن 15 to 18, I hatedمتنفر بود myselfخودم
65
210504
2823
از سن پانزده تا هجده سالگی، من از خودم به خاطر تبدیل شدن
03:49
for becomingتبدیل شدن به the thing that I loathedلعنتی: a bullyگردن کلفت.
66
213327
4233
به چیزی که از آن بیزار بودم متنفر شدم: یک قلدر.
03:53
When I was 19, I wroteنوشت,
67
217560
2606
وقتی ۱۹ ساله بودم، این جمله را نوشتم،
03:56
"I will love myselfخودم despiteبا وجود the easeسهولت with whichکه
68
220166
2899
خودم را دوست خواهم داشت علیرغم اینکه تمایل دارم که از خودم متنفر باشم.
03:58
I leanلاغر towardبه سمت the oppositeمخالف."
69
223065
2958
خودم را دوست خواهم داشت علیرغم اینکه تمایل دارم که از خودم متنفر باشم.
04:01
Standingایستاده up for yourselfخودت doesn't have to mean
70
226023
3128
ایستادگی کردن الزاماً به معنای خشونت طلبی نیست.
04:05
embracingدر آغوش گرفتن violenceخشونت.
71
229151
2711
ایستادگی کردن الزاماً به معنای خشونت طلبی نیست.
04:07
When I was a kidبچه,
72
231862
1503
وقتی بچه بودم،
04:09
I tradedمعامله شد in homeworkمشق شب assignmentsتکالیف for friendshipدوستی,
73
233365
2922
از سر دوستی تکلیف‌های بچه‌های مدرسه را انجام می دادم،
04:12
then gaveداد eachهر یک friendدوست a lateدیر است slipلیز خوردن for never showingنشان دادن up on time,
74
236287
2696
و بعد همه ی آن ها را به خاطر دیر دادن تکلیف هایشان به من،
04:14
and in mostاکثر casesموارد not at all.
75
238983
2160
و در اغلب موارد به خاطر این که هیچ وقت تکلیفشان را به من نمی دادند سرزنش می کردم.
04:17
I gaveداد myselfخودم a hallسالن passعبور to get throughاز طریق eachهر یک brokenشکسته شده promiseوعده.
76
241143
2984
من با خودم عهد بستم که تمامی این بدقولی ها را تلافی کنم.
04:20
And I rememberیاد آوردن this planطرح, bornبدنیا آمدن out of frustrationنا امیدی
77
244127
2288
و یادم می آید که چون از دست یک نفر که همیشه به من می گفت "یوگی" (شخصیت کارتونی به شکل یک خرس چاق)
04:22
from a kidبچه who keptنگه داشته شد callingصدا زدن me "Yogiیوگی,"
78
246415
2432
و یادم می آید که چون از دست یک نفر که همیشه به من می گفت "یوگی" (شخصیت کارتونی به شکل یک خرس چاق)
04:24
then pointedخاطر نشان at my tummyشکم and said, "Too manyبسیاری picnicپیک نیک basketsسبد خرید."
79
248847
3609
و بعد به شکمم اشاره می کرد و می گفت، "خیلی پرخوری می کنی." خسته شده بودم نقشه ای کشیدم.
04:28
Turnsچرخش out it's not that hardسخت to trickترفند someoneکسی,
80
252456
2578
کلک زدن به او خیلی سخت به نظر نمی رسید،
04:30
and one day before classکلاس, I said,
81
255034
1243
یک روز قبل از کلاس، به او گفتم،
04:32
"Yeah, you can copyکپی کنید my homeworkمشق شب,"
82
256277
2165
"تو می توانی از روی تکلیف های من بنویسی،"
04:34
and I gaveداد him all the wrongاشتباه answersپاسخ ها
83
258442
1902
و به او تمام جواب های اشتباهی را که شب قبل نوشته بودم دادم.
04:36
that I'd writtenنوشته شده است down the night before.
84
260344
2101
و به او تمام جواب های اشتباهی را که شب قبل نوشته بودم دادم.
04:38
He got his paperکاغذ back expectingمنتظر a near-perfectنزدیک به کامل scoreنمره,
85
262445
2492
وقتی نتیجه ی تکلیفش را گرفت انتظار داشت نمره ای نزدیک به کامل بگیرد،
04:40
and couldn'tنمی توانستم believe it when he lookedنگاه کرد acrossدر سراسر the roomاتاق at me and heldبرگزار شد up a zeroصفر.
86
264937
3599
و در حالی که برگه اش با نمره ی صفر را بالا گرفته بود با چهره ی ناباورانه ای از آن طرف کلاس به من نگاه کرد.
04:44
I knewمی دانست I didn't have to holdنگه دارید up my paperکاغذ of 28 out of 30,
87
268536
3243
می دانستم که لازم نیست برگه ام را که از ۳۰، ۲۸ گرفته بود بالا بگیرم،
04:47
but my satisfactionرضایت was completeتکمیل when he lookedنگاه کرد at me, puzzledگیج شدم,
88
271779
3078
ولی همین که او هاج و واج به من نگاه می کرد مرا کاملاً راضی می کرد،
04:50
and I thought to myselfخودم, "Smarterدقیق تر than the averageمیانگین bearخرس, motherfuckerمادربزرگ."
89
274857
3766
و با خودم گفتم، "حداقل از یک خرس معمولی باهوش تر هستم، حرومزاده." (شعار شخصیت کارتونی یوگی)
04:54
(Laughterخنده) (Applauseتشویق و تمجید)
90
278623
7496
(خنده ی حاضرین) (تشویق حاضرین)
05:02
This is who I am.
91
286119
3240
این من هستم.
05:05
This is how I standایستادن up for myselfخودم.
92
289359
3924
این روش ایستادگی من برای خودم هست .
05:09
When I was a kidبچه,
93
293283
2100
وقتی بچه بودم،
05:11
I used to think that porkگوشت خوک chopsچپ and karateکاراته chopsچپ were the sameیکسان thing.
94
295383
4455
فکر می کردم لگن خوک و لگد یک چیز هستند.
05:15
I thought they were bothهر دو porkگوشت خوک chopsچپ.
95
299838
2777
فکر می کردم هر دوی آن ها لگن خوک هستند.
05:18
And because my grandmotherمادر بزرگ thought it was cuteجذاب,
96
302615
1591
و چون مادربزرگم فکر می کرد این فکر بامزه است،
05:20
and because they were my favoriteمورد علاقه, she let me keep doing it.
97
304206
2929
و چون من خیلی لگن خوک دوست داشتم، راستش را به من نگفت.
05:23
Not really a bigبزرگ dealمعامله.
98
307135
1569
خیلی مورد مهمی نبود.
05:24
One day, before I realizedمتوجه شدم fatچربی kidsبچه ها are not designedطراحی شده to climbبالا رفتن treesدرختان,
99
308704
3783
یک روز، قبل از این که بفهمم بچه های چاق نمی توانند از درخت بالا بروند،
05:28
I fellسقوط out of a treeدرخت and bruisedکبودی the right sideسمت of my bodyبدن.
100
312487
3178
از یک درخت افتادم و نیمه ی راست بدنم کبود شد.
05:31
I didn't want to tell my grandmotherمادر بزرگ about it
101
315665
1875
نمی خواستم به مادربزرگم چیزی در این باره بگویم
05:33
because I was scaredترسیده I'd get in troubleمشکل for playingبازی کردن somewhereجایی I shouldn'tنباید have been.
102
317540
3362
چون می ترسیدم بابت این که در جایی که اجازه نداشتم بازی کردم توی دردسر بیفتم.
05:36
A fewتعداد کمی daysروزها laterبعد, the gymسالن ورزش teacherمعلم noticedمتوجه شدم the bruiseکبودی,
103
320902
2038
چند روز بعد، معلم ورزش متوجه کبودی شد،
05:38
and I got sentارسال شد to the principal'sمدیر اصلی officeدفتر.
104
322940
2227
و من به دفتر مدیر مدرسه فرستاده شدم.
05:41
From there, I was sentارسال شد to anotherیکی دیگر smallکوچک roomاتاق
105
325167
1710
از آن جا، به اطاق کوچک دیگری فرستاده شدم
05:42
with a really niceخوب ladyخانم who askedپرسید: me all kindsانواع of questionsسوالات about my life at home.
106
326877
5396
که یک خانم خیلی مهربان از من درباره ی زندگیم در خانه کلی سؤال می پرسید.
05:48
I saw no reasonدلیل to lieدروغ.
107
332273
1942
من دلیلی نداشتم که دروغ بگویم.
05:50
As farدور as I was concernedنگران, life was prettyبسیار good.
108
334215
2520
تا جایی که می دانستم، زندگی خیلی خوب بود.
05:52
I told her, wheneverهر زمان که I'm sadغمگین, my grandmotherمادر بزرگ givesمی دهد me karateکاراته chopsچپ.
109
336735
4149
من به او گفتم، هر وقت ناراحت هستم، مادربزرگم به من یک لگد می دهد.
05:56
(Laughterخنده)
110
340884
7653
(خنده ی حاضرین)
06:04
This led to a full-scaleمقیاس کامل investigationتحقیق و بررسی,
111
348537
4200
این حرف به یک تحقیقات جامع ختم شد،
06:08
and I was removedحذف شده from the houseخانه for threeسه daysروزها,
112
352737
2674
و من به مدت سه روز از خانه ام دور نگه داشته شدم،
06:11
untilتا زمان they finallyسرانجام decidedقرار بر این شد to askپرسیدن how I got the bruisesکبودی.
113
355411
3870
تا زمانی که آن ها بالأخره تصمیم گرفتند از من بپرسند بدنم چطور کبود شده است.
06:15
Newsاخبار of this sillyاحمقانه little storyداستان quicklyبه سرعت spreadانتشار دادن throughاز طریق the schoolمدرسه,
114
359281
2633
خبر این داستان کوچک احمقانه به سرعت درون مدرسه پخش شد،
06:17
and I earnedبه دست آورده my first nicknameنام مستعار:
115
361914
2808
و این طوری در مدرسه اولین اسم را روی من گذاشتند:
06:20
Porkchopگوشت خوک.
116
364722
1940
لگن خوک.
06:22
To this day, I hateنفرت porkگوشت خوک chopsچپ.
117
366662
6590
هنوز که هنوزه، من از لگن خوک متنفرم.
06:29
I'm not the only kidبچه who grewرشد کرد up this way,
118
373252
2765
من تنها بچه ای نیستم که این طور بزرگ شد،
06:31
surroundedاحاطه شده by people who used to say that rhymeقافیه
119
376017
2648
در حالی که توسط کسانی محاصره شده بود که دائم به او می گفتند بی توجه باشد،
06:34
about sticksچوب and stonesسنگ ها,
120
378665
2513
در حالی که توسط کسانی محاصره شده بود که دائم به او می گفتند بی توجه باشد،
06:37
as if brokenشکسته شده bonesاستخوان ها hurtصدمه more than the namesنام ها we got calledبه نام,
121
381178
2640
و اسم هایی که رویش گذاشته می شوند اصلاً مهم نیستند.
06:39
and we got calledبه نام them all.
122
383818
2248
و اسم هایی که رویش گذاشته می شوند اصلاً مهم نیستند.
06:41
So we grewرشد کرد up believingباور کردن no one would ever fallسقوط in love with us,
123
386066
3584
ما در حالی بزرگ شدیم که باور داشتیم هیچکس هیچگاه ما را دوست نخواهد داشت،
06:45
that we'dما می خواهیم be lonelyتنهایی foreverبرای همیشه,
124
389650
2216
این که برای همیشه تنها خواهیم بود،
06:47
that we'dما می خواهیم never meetملاقات someoneکسی to make us feel like the sunآفتاب
125
391866
2241
این که ما هیچگاه کسی را نخواهیم داشت که در ما این احساس را ایجاد کند
06:50
was something they builtساخته شده for us in theirخودشان toolshedtoolhed.
126
394107
2462
که انگار خورشید هدیه ای از طرف آن ها برای ماست.
06:52
So brokenشکسته شده heartstringsدلتنگی ها bledبیل the bluesبلوز, and we triedتلاش کرد to emptyخالی ourselvesخودمان so we'dما می خواهیم feel nothing.
127
396569
4049
بنابراین قلب های شکسته ی ما خالی از عشق شد، و تنها تلاش می کردیم که خالی از احساس شویم تا دردی احساس نکنیم.
06:56
Don't tell me that hurtصدمه lessکمتر than a brokenشکسته شده boneاستخوان,
128
400618
2407
نگویید که بی تفاوت باشم،
06:58
that an ingrownدر حال رشد life is something surgeonsجراحان can cutبرش away,
129
403025
2594
نگویید که زندگی کودکی چیزی است که بتوان آن را با جراحی در آورد و دور انداخت،
07:01
that there's no way for it to metastasizeمتاستاز کردن; it does.
130
405619
3202
نگویید که این قضیه فراموش خواهد شد؛ هرگز.
07:04
She was eightهشت yearsسالها oldقدیمی,
131
408821
1775
وقتی در اولین روز کلاس سوم به آن دختر گفته شد "بی ریخت"،
07:06
our first day of gradeمقطع تحصیلی threeسه when she got calledبه نام uglyزشت.
132
410596
3493
او تنها هشت سال داشت.
07:09
We bothهر دو got movedنقل مکان کرد to the back of classکلاس
133
414089
2024
هر دوی ما آخر کلاس می نشستیم
07:12
so we would stop gettingگرفتن bombardedبمباران شده by spitballsspitballs.
134
416113
2857
تا از شر رگبار مزخرفات بچه ها در امان باشیم.
07:14
But the schoolمدرسه hallsسالن ها were a battlegroundمیدان جنگ.
135
418970
1866
ولی راهرو های مدرسه مثل یک میدان جنگ بود.
07:16
We foundپیدا شد ourselvesخودمان outnumberedبیش از حد day after wretchedبدبخت day.
136
420836
2565
هر روز این زندگی مزخرف بود.
07:19
We used to stayاقامت کردن insideداخل for recessافتادن, because outsideخارج از was worseبدتر.
137
423401
3544
ما زنگ های تفریح داخل کلاس می ماندیم، چون بیرون کلاس بدتر بود.
07:22
Outsideخارج از, we'dما می خواهیم have to rehearseتمرین کنید runningدر حال اجرا away,
138
426945
2081
بیرون از کلاس، ما مجبور بودیم دائم فرار کنیم،
07:24
or learnیاد گرفتن to stayاقامت کردن still like statuesمجسمه ها, givingدادن no cluesسرنخ that we were there.
139
429026
3127
یا یادمی‌گرفتم که مثل مجسمه بی حرکت بایستیم، وهیچ نشانه‌ای ازاینکه ما آنجا هستیم از ما بروز نکند.
07:28
In gradeمقطع تحصیلی fiveپنج, they tapedنوار a signامضا کردن to the frontجلوی of her deskمیز مطالعه
140
432153
3187
کلاس پنجم، بچه ها یک علامت جلوی میزاو چسباندند
07:31
that readخواندن, "Bewareبرحذر بودن of dogسگ."
141
435340
2630
که رویش نوشته بود، "مواظب سگ باشید."
07:33
To this day, despiteبا وجود a lovingبا محبت husbandشوهر, she doesn't think she's beautifulخوشگل
142
437970
4884
تا امروز، علیرغم داشتن شوهری سرشار از عشق، او هنوز فکر می کند زشت است
07:38
because of a birthmarkتولد علامت that takes up a little lessکمتر than halfنیم her faceصورت.
143
442854
3764
زیرا یک ماه گرفتگی حدود نیمی از صورتش را فرا گرفته است.
07:42
Kidsکودکان و نوجوانان used to say, "She looksبه نظر می رسد like a wrongاشتباه answerپاسخ
144
446618
2151
بچه ها می گفتند، "او مثل یک جواب اشتباه است
07:44
that someoneکسی triedتلاش کرد to eraseپاک کردن, but couldn'tنمی توانستم quiteکاملا get the jobکار doneانجام شده."
145
448769
3296
که یک نفر سعی کرده پاکش کند، اما نتوانسته که آن را پاک کند."
07:47
And they'llآنها خواهند شد never understandفهمیدن that she's raisingبالا بردن two kidsبچه ها
146
452065
2961
و آن ها هیچ وقت نفهمیدند او صاحب دو فرزند خواهد شد
07:50
whoseکه definitionتعریف of beautyزیبایی beginsشروع می شود with the wordکلمه "Momمامان,"
147
455026
4135
که مفهوم زیبایی برای آن ها با نام "مادر" آغاز می شود،
07:55
because they see her heartقلب before they see her skinپوست,
148
459161
2354
چون آن ها قلبش را قبل از پوستش می بینند،
07:57
because she's only ever always been amazingحیرت آور.
149
461515
1572
چون او همیشه یک انسان فوق العاده بوده است.
07:58
He was a brokenشکسته شده branchشاخه graftedپیوند خورده ontoبه سوی a differentناهمسان familyخانواده treeدرخت,
150
463087
5395
و آن پسر شاخه ای شکسته است که به یک شجره نامه ی دیگر پیوند خورده است،
08:04
adoptedتصویب شد,
151
468482
1828
به فرزندی پذیرفته شده است،
08:06
not because his parentsپدر و مادر optedانتخاب کرد for a differentناهمسان destinyسرنوشت.
152
470310
4155
نه به این دلیل که والدین واقعیش به دنبال سرنوشت متفاوتی بودند.
08:10
He was threeسه when he becameتبدیل شد a mixedمخلوط شده drinkنوشیدن
153
474465
1836
او تنها سه سال داشت که از یک طرف تنها شد و اندوه از سوی دیگر به سراغش آمد،
08:12
of one partبخشی left aloneتنها and two partsقطعات tragedyتراژدی,
154
476301
3245
او تنها سه سال داشت که از یک طرف تنها شد و اندوه از سوی دیگر به سراغش آمد،
08:15
startedآغاز شده therapyدرمان in eighthهشتم gradeمقطع تحصیلی,
155
479546
2177
و درمان روانشناسی را از کلاس هشتم شروع کرد،
08:17
had a personalityشخصیت madeساخته شده up of testsآزمایشات and pillsقرص ها,
156
481723
3046
شخصیتش را ترکیبی از قرص ها و آزمایش ها تشکیل می دادند،
08:20
livedزندگی می کرد like the uphillsسقوط were mountainsکوه ها and the downhillsسقوط were cliffsصخره ها,
157
484769
3792
کوچکترین پستی و بلندی های زندگی برایش بدترین کابوس ها بودند،
08:24
fourچهار fifthsپنجم suicidalخودکشی, a tidalجزر و مد waveموج of antidepressantsداروهای ضد افسردگی,
158
488561
3408
حجم عظیمی از دارو های ضد افسردگی که چهار پنجمش ضد خودکشی بودند،
08:27
and an adolescenceبلوغ beingبودن calledبه نام "Popperپوپر,"
159
491969
2910
و نوجوانی که به او گفته می شد "عملی"،
08:30
one partبخشی because of the pillsقرص ها,
160
494879
1921
یک درصد به خاطر قرص ها،
08:32
99 partsقطعات because of the crueltyظلم.
161
496800
2831
و ۹۹ درصد به خاطر بی رحمی اطرافیان.
08:35
He triedتلاش کرد to killکشتن himselfخودت in gradeمقطع تحصیلی 10
162
499631
2496
در کلاس دهم سعی کرد خودکشی کند،
08:38
when a kidبچه who could still go home to Momمامان and Dadبابا
163
502127
2600
وقتی که همچنان تنها می توانست پیش پدر و مادری برود که جرات داشتند به او بگویند، "بی خیالش."
08:40
had the audacityغم و اندوه to tell him, "Get over it."
164
504727
3452
وقتی که همچنان تنها می توانست پیش پدر و مادری برود که جرات داشتند به او بگویند، "بی خیالش."
08:44
As if depressionافسردگی is something that could be remediedتصفیه شده
165
508179
2483
انگار افسردگی چیزی است که بتوان با وسایل جعبه ی کمک های اولیه درمان کرد.
08:46
by any of the contentsفهرست foundپیدا شد in a first aidکمک kitکیت.
166
510662
2796
انگار افسردگی چیزی است که بتوان با وسایل جعبه ی کمک های اولیه درمان کرد.
08:49
To this day, he is a stickچوب of TNTTNT litروشن است from bothهر دو endsبه پایان می رسد,
167
513458
3600
هنوز که هنوزه، او آرام آرام از درون از بین می رود،
08:52
could describeتوصیف کردن to you in detailجزئیات the way the skyآسمان bendsخم می شود
168
517058
2471
و انگار آسمان بر سر او خراب شده است،
08:55
in the momentلحظه before it's about to fallسقوط,
169
519529
1921
و انگار آسمان بر سر او خراب شده است،
08:57
and despiteبا وجود an armyارتش of friendsدوستان who all call him an inspirationالهام بخش,
170
521450
2782
و علیرغم اینکه تعداد بی شماری از دوستانش که می گویند او بی نظیر است،
09:00
he remainsبقایای a conversationگفتگو pieceقطعه betweenبین people who can't understandفهمیدن
171
524232
3400
او در بین حرفهای مردمی که نمی‌توانند بفهمند
09:03
sometimesگاه گاهی beingبودن drug-freeبدون مواد مخدر has lessکمتر to do with addictionاعتیاد
172
527632
3248
که مصرف نکردن داروها گاهی اعتیاد کمتر
09:06
and more to do with sanityعقلانیت.
173
530880
3039
و سلامتی روانی بیشتری می‌اورد، باقی می‌ماند.
09:09
We weren'tنبودند the only kidsبچه ها who grewرشد کرد up this way.
174
533919
2961
ما تنها بچه هایی نبودیم که این طور بزرگ شدیم.
09:12
To this day, kidsبچه ها are still beingبودن calledبه نام namesنام ها.
175
536880
3572
هنوز که هنوزه، روی بچه ها اسم می گذارند.
09:16
The classicsکلاسیک were, "Hey stupidاحمق," "Hey spazاسپاز."
176
540452
4915
معمولاً لقب هایی مثل "عقب مونده" یا "دست و پا چلفتی".
09:21
Seemsبه نظر می رسد like everyهرکدام schoolمدرسه has an arsenalانبار مهمات of namesنام ها
177
545367
2873
انگار هر مدرسه ای زرادخانه ای از القاب دارد
09:24
gettingگرفتن updatedبه روز شد everyهرکدام yearسال,
178
548240
2547
که هر سال به روز می شوند،
09:26
and if a kidبچه breaksمی شکند in a schoolمدرسه and no one around choosesانتخاب می کند to hearشنیدن,
179
550787
2552
و اگر بچه‌ای از درون خُرد شود و هیچکس در اطرافش توجه نکند٬ فکر می‌کنند همه‌چیز روبه‌راه است.
09:29
do they make a soundصدا?
180
553339
2141
و اگر بچه‌ای از درون خُرد شود و هیچکس در اطرافش توجه نکند٬ فکر می‌کنند همه‌چیز روبه‌راه است.
09:31
Are they just backgroundزمینه noiseسر و صدا from a soundtrackموسیقی متن stuckگیر
181
555480
2288
آیا آن ها تنها نتیجه های دردناک ظلم باقی بچه ها هستند؟
09:33
on repeatتکرار when people say things like, "Kidsکودکان و نوجوانان can be cruelظالمانه."
182
557768
4760
آیا آن ها تنها نتیجه های دردناک ظلم باقی بچه ها هستند؟
09:38
Everyهرکدام schoolمدرسه was a bigبزرگ topبالا circusسیرک tentچادر,
183
562528
2961
هر مدرسه یک خیمه ی بزرگ سیرک بود،
09:41
and the peckingتکه تکه کردن orderسفارش wentرفتی from acrobatsآکروبات to lionشیر نر tamersتامرز,
184
565489
2903
و مراتب برتری از بندباز ها تا رام کننده های شیر ها،
09:44
from clownsدلقک ها to carniescarnies, all of these milesمایل aheadدر پیش of who we were.
185
568392
3296
از دلقک ها تا تردست ها می رفت، و ما از همه ی آن ها کمتر بودیم.
09:47
We were freaksfreaks -- lobsterخرچنگ clawپنجه boysپسران and beardedریش دار ladiesخانم ها,
186
571688
4064
ما آدم های عجیب الخلقه بودیم -- پسر های دست خرچنگی و دختر های ریش دار،
09:51
odditiesعجیب و غریب jugglingقاتل depressionافسردگی and lonelinessتنهایی,
187
575752
2414
عجیب الخلقه هایی که با افسردگی و تنهایی تردستی می کردیم،
09:54
playingبازی کردن solitaireبازی یک نفره, spinچرخش the bottleبطری,
188
578166
1753
ورق بازی می کردیم، بازی چرخاندن بطری انجام می دادیم، (بازی برای انتخاب فردی برای بوسیدن)
09:55
tryingتلاش کن to kissبوسه the woundedمجروح partsقطعات of ourselvesخودمان and healالتیام,
189
579919
2501
که زخم های خود را ببوسیم تا شاید درمان شوند،
09:58
but at night, while the othersدیگران sleptگذشته ی فعل خوابیدن,
190
582420
2764
ولی شب، وقتی بقیه می خوابیدند،
10:01
we keptنگه داشته شد walkingپیاده روی the tightropeتنگستن.
191
585184
2456
ما همچنان روی طناب راه می رفتیم.
10:03
It was practiceتمرین, and yes, some of us fellسقوط.
192
587640
3256
این کار برای تمرین بود، و بله، بعضی از ما می افتادند.
10:06
But I want to tell them that all of this
193
590896
3368
اما می خواهم به آن ها بگویم که تمامی این ها
10:10
is just debrisباقیمانده left over when we finallyسرانجام decideتصميم گرفتن to smashدرهم کوبیدن
194
594264
4559
تنها آواری است که از خرد کردن دیواره ی تصوراتمان از خودمان باقی مانده است،
10:14
all the things we thought we used to be,
195
598823
2609
تنها آواری است که از خرد کردن دیواره ی تصوراتمان از خودمان باقی مانده است،
10:17
and if you can't see anything beautifulخوشگل about yourselfخودت,
196
601432
3552
و اگر نمی توانید چیز زیبایی در خودتان پیدا کنید،
10:20
get a better mirrorآینه, look a little closerنزدیک تر, stareخیره شدن a little longerطولانی تر,
197
604984
4571
آینه ی بهتری بردارید، کمی دقیق تر نگاه کنید، کمی بیشتر بگردید،
10:25
because there's something insideداخل you that madeساخته شده you keep tryingتلاش کن
198
609555
2661
زیرا چیزی درون شماست که در حالی که بقیه به شما می گویند تسلیم شوید،
10:28
despiteبا وجود everyoneهر کس who told you to quitترک.
199
612216
2408
شما را به ادامه دادن تشویق می کند.
10:30
You builtساخته شده a castقالب around your brokenشکسته شده heartقلب and signedامضاء شده it yourselfخودت.
200
614624
2334
شما قلب شکسته تان را گچ گرفتید و خودتان روی آن یادگاری نوشتید.
10:32
You signedامضاء شده it, "They were wrongاشتباه."
201
616958
1961
روی آن نوشتید، "آن ها اشتباه می کردند."
10:34
Because maybe you didn't belongتعلق داشتن to a groupگروه or a cliqueکلک.
202
618919
2788
چون شما عضو هیچ گروه و دسته ای نبودید.
10:37
Maybe they decidedقرار بر این شد to pickانتخاب کنید you last for basketballبسکتبال or everything.
203
621707
3081
چون آن ها همیشه تصمیم می گرفتند شما را به عنوان آخرین نفر در بسکتبال یا هر چیز دیگری انتخاب کنند.
10:40
Maybe you used to bringآوردن bruisesکبودی and brokenشکسته شده teethدندان ها to show-and-tellنشان بدهید و بگویید, but never told,
204
624788
3742
چون شما کبودی یا دندان های شکسته ای داشتید که از آن ها برای بقیه حرف بزنید، ولی هیچ وقت چیزی نگفتید،
10:44
because how can you holdنگه دارید your groundزمینی
205
628530
1447
آخر چگونه می توان ایستاد وقتی همه می خواهند تو را به زانو در آورند؟
10:45
if everyoneهر کس around you wants to buryدفن کردن you beneathدر زیر it?
206
629977
1990
آخر چگونه می توان ایستاد وقتی همه می خواهند تو را به زانو در آورند؟
10:47
You have to believe that they were wrongاشتباه.
207
631967
4323
تو باید باور کنی که آن ها اشتباه می کنند.
10:52
They have to be wrongاشتباه.
208
636290
2583
حتماً اشتباه می کنند.
10:54
Why elseچیز دیگری would we still be here?
209
638873
3599
چه دلیل دیگری وجود دارد که ما بخواهیم به این زندگی ادامه دهیم؟
10:58
We grewرشد کرد up learningیادگیری to cheerتشویق کردن on the underdogزیر پا گذاشتن
210
642472
2641
ما بزرگ شدیم در حالی که یاد گرفتیم همیشه تیم های ضعیف تر را تشویق کنیم
11:01
because we see ourselvesخودمان in them.
211
645113
2581
چون خودمان را بخشی از آن ها می دیدیم.
11:03
We stemساقه from a rootریشه plantedکاشته شده in the beliefاعتقاد
212
647694
2305
ما درختانی هستیم که ریشه در این باور دارند که چیزی نیستیم که آن ها به ما می گویند.
11:05
that we are not what we were calledبه نام.
213
649999
2725
ما درختانی هستیم که ریشه در این باور دارند که چیزی نیستیم که آن ها به ما می گویند.
11:08
We are not abandonedرها شده carsماشین ها stalledمتوقف شد out
214
652724
1755
ما ماشین هایی رها شده و خالی در یک اتوبان نیستیم،
11:10
and sittingنشسته emptyخالی on some highwayبزرگراه,
215
654479
2558
ما ماشین هایی رها شده و خالی در یک اتوبان نیستیم،
11:12
and if in some way we are, don't worryنگرانی.
216
657037
1521
و اگر هم باشیم، اصلاً مهم نیست.
11:14
We only got out to walkراه رفتن and get gasگاز.
217
658558
2016
کافیست تنها پیاده شویم تا برویم بنزین بگیریم.
11:16
We are graduatingفارغ التحصیلی membersاعضا from the classکلاس of We Madeساخته شده It,
218
660574
3702
ما کسانی هستیم که با شعار "توانستن" موفق شدیم،
11:20
not the fadedمحو شده echoesاکوسیستم of voicesصدای cryingگریان out,
219
664276
1937
و نه انعکاس در حال محو شدن صدایی که می گفت،
11:22
"Namesنام ها will never hurtصدمه me."
220
666213
4631
"لقب ها هیچ وقت به من آسیب نمی زنند."
11:26
Of courseدوره they did.
221
670844
4428
البته که زدند.
11:31
But our livesزندگی می کند will only ever always
222
675272
2122
اما زندگی ما برای همیشه در این تعادل خواهد بود
11:33
continueادامه دهید to be a balancingتعادل actعمل کن
223
677394
2944
اما زندگی ما برای همیشه در این تعادل خواهد بود
11:36
that has lessکمتر to do with painدرد
224
680338
2607
که بیشتر از دردی که به انسان می دهد
11:38
and more to do with beautyزیبایی.
225
682945
3935
زیبایی هایش را به او نشان می دهد.
11:42
(Applauseتشویق و تمجید)
226
686880
4000
(تشویق حاضرین)
Translated by Amirpouya Ghaemiyan
Reviewed by soheila Jafari

▲Back to top

ABOUT THE SPEAKER
Shane Koyczan - Poet
Shane Koyczan makes spoken-word poetry and music. His poem "To This Day" is a powerful story of bullying and survival, illustrated by animators from around the world.

Why you should listen

Shane Koyczan is a poet, author and performer. He performed at the opening ceremonies of the Vancouver 2010 Winter Olympics, where  an audience of more than 1 billion people worldwide heard his piece “We Are More.”

He has published three booksStickboyOur Deathbeds Will Be Thirsty and Visiting Hours, selected by both the Guardian and the Globe and Mail for their Best Books of the Year lists.

In 2012, he released a  full-length album with his band Shane Koyczan and the Short Story Long. The album includes the viral hit “To This Day,”  which explores the anguish of anyone who grew up feeling different or just a little bit alone. To bring visual life to this image-rich poem, Koyczan invited artists from around the world to contribute 20-second segments of animation to the project. Posted on YouTube on February 19, 2013, by the close of the month the video had been viewed 6 million times.

More profile about the speaker
Shane Koyczan | Speaker | TED.com